باسمه تعالی: سلام علیکم: من هم با تو هم نالهام و همچنانکه در کلماتت در عین ناله و فریاد، یک ذره ناامیدی ندیدم؛ سخنانت را چشیدم. به نظرم تا آخر از یک جهت، هم قضیه همین است که هست، گویا دوست دارد یار این آشفتگی. باز سخن عطار را به زبان میآورم که گفت:
دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي
ترسا بچهام افکند از زهد به ترسايي اکنون من و زُنّاري در دير به تنهايي
امروز دگر هستم دردي کشم و مستم در بتکده بنشستم دين داده به ترسايي
نه محرم ايمانم نه کفر همي دانم نه اينم و نه آنم تن داده به رسوايي
دوش از غم فکر و دين يعني که نه آن، نه اين بنشسته بُدم غمگين شوريده و سودايي
ناگه ز درون جان در داد ندا جانان کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي
روزي دو سه گر از ما گشتي تو چنين تنها باز آي سوي دريا تو گوهر دريايي
پس گفت در اين معني نه کفر نه دين اولي برشو تو ازين دعوي گر سوختهي مايي
هرچند که پُر دردي کي محرم ما گردي فاني شو اگر مردي تا محرم ما آيي
عطار چه داني تو وين قصه چه خواني تو گر هيچ نماني تو اينجا شوي آنجايي
ميفرمايد شرايط من از جهت فهم دين خوب بود، براي خود شيخي بودم و جلو ميرفتم و استدلال ميکردم و آدم با سوادي بودم، يکمرتبه ترسابچهاي[1] آمد و ما را به هم ريخت. جناب عطّار قبل از اين ملاقات، اهل يقين بود و با صد دليل ميتوانست باورهاي خود را اثبات کند و حالا به خود آمده است که گويا جاهاي ديگري هم هست و نميداند در چنين ساحتي خود را بايد چه بنامد، کافر يا مؤمن؟
ندايي بيصدا از درون جان سر برآورد که تو از اين حرفها بيرون رفتهاي و نحوهي بودن خود را با آنچه در قبل بودي ارزيابي مکن. در ساحتي وارد شدهاي که ساحت آشکاري و پنهاني حقيقت است.
ناگه ز درونِ جان در داد ندا جانان کاي عاشق سرگردان تا چند ز رعنايي
ما در نسبت با انقلاب اسلامي بين اين آشکاري و پنهاني جاي داريم. شايد هنوز بعضي از رفقا گرفتار اين حالت نشده باشند، آماده باشيد، گرفتار ساحتي ميشويد که در پيش خود ميگوييد اين ديگر چيست؟ اينکه ميگويند: «بي پير مرو تو در خرابات»، اينجا پير کمک ميکند تا معناي احوالات ما برايمان روشن شود. ما بين آشکاري و پنهاني نسبت به حقيقتِ دوران خود جاي داريم و با اشارتها ميتوانيم نسبت به آن، تفکر کنيم. اين معنايي که به نام انقلاب اسلامي سراغ ما آمد اگر کسي بخواهد براي ما تحليل کند عملاً ما را از حقيقت دور ميکند، بايد انوار آن حقيقت را به سوي ما بگشايد. بهترين شخص براي نشاندادن انوار حقيقت انقلاب اسلامي در اين دوران، رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» هستند که نشان ميدهند دشمنان چگونه ميخواستند در افغانستان يک ملا عمر درست کنند براي اينکه يک ميخ بشود در پهلوي ما، و نشد؛ به عراق حمله کردند براي اينکه دائماً براي ما مزاحمت ايجاد کنند، و نشد. تجاوز هشتساله به ايران را راه انداختند براي سقوط نظام اسلامي، و نشد. براي ما اين صحنهها اشارت است و آن کس که اهل بشارت است ناتوانايي آنها را بشارت ميبيند. حال اگر کسي منکر اينها شد شما چکارش ميتوانيد بکنيد؟ فکر نکنيد با دلايلِ انتزاعي ميتوانيد او را قانع کنيد. موضوعي که امروز در صحنه است چيزي نيست که با زبان انتزاعي و استدلالي بتوان آن را نشان داد. بله زماني موضوعاتي داشتيد که با زبان انتزاعي ميتوانستيد آنها را اثبات کنيد، مثل آنکه ميخواستيد خدا را اثبات کنيد. امروز اينهايي که منکر حضور تاريخي انقلاب اسلامي هستند، کدامشان منکر خدا ميباشند؟ دوره، دورهي نظر به خداوند است در مظاهر تاريخي. کساني هستند که فرار مالياتي دارند و وامهاي زيادي از بانکها ميگيرند و موجب تورم ميشوند، و عموماً خدا را هم قبول دارند؛ ولي امروز تنها با اعتقاد به وجود خدا نميشود در اين تاريخ قرار گرفت و از وسوسههاي شيطان مصون بود. براي حضور در تاريخِ قدسي، دلِ مصفّا نياز است تا بتواند با خدا مأنوس شود. اينجا است که شهيد آويني سخن ميگويد که «انسانها با دلشان زندگي ميکنند نه با عقلشان.» جوانان ما که جبهه رفتند به صرف دستور فلان فقيه نرفتند، به دستور شخصي رفتند که ميخواست آنها در اين تاريخ، خدا را به جامعه برگردانند، حضوري ذيل سايهي نور خدا. بايد به چيز ديگري فکر کرد و آن اين است که ما در نسبت با انقلاب اسلامي، بينِ آشکاري حقيقت و پنهاني جاي داريم و با اشارتهاي خاصي که رهبر معظم انقلاب متذکر آنهستند، ميتوانيم نسبت به معناي آن تفکر کنيم و ميتوانيم آن معنا را مبناي تفکر خود قرار دهيم، همانطور که آيهي «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» را مبناي تفکر خود قرار ميدهيد و بزرگي انسانها را به تقوا ميدانيد. انقلاب اسلامي حقيقتي است که اگر آن را درست ببينيم ميتوانيم آن را مبناي تفکر قرار دهيم و جايگاه حقيقي هرچيزي را معين کنيم از آن جهت که تفکر، تاريخي است و هر چيزي در تاريخ خودش معنا ميشود. تفکر، تاريخي است و در بستر تفکر نسبت به انقلاب اسلامي، هرگونه فهم و درکي از مسائل زمانه در جاي خود قرار ميگيرد. عطار فرمود:
دي زاهد دين بودم سجاده نشين بودم ز ارباب يقين بودم سر دفتر دانايي
تا ديروز آنچه مرا معنا ميکرد زهد بود، ولي با حضوري که امروز يافتم «اکنون من و زنّاري در دير به تنهايي» بايد به عشق نظر کنم. «زنّار» در اينجا به معناي بر عهد با خدا کمربستن است.
و در آخر فرمود: «گر هيچ نماني تو، اينجا شوي آن جايي» يعني در عين اينکه در اين دنيا هستي، با حقيقت مرتبط ميشوي و فرش را به عرش متصل ميگرداني، بين آشکاري و پنهاني قرارداشتن چنين حالتي است. پس اگر خواستيم با حقيقت مرتبط باشيم بايد بدانيم رويکرد و آداب خاصي بايد در ميان آيد، نميشود در زهدِ تفکر متافيزيکي و تفکر انتزاعي باشيم و با مفاهيم، زندگي کنيم و بخواهيم حقيقت بر ما رخ نماياند. زبان اشاره، اولين شرط نظر به حقيقت است.
موفق باشید
[1] - ترسابچه، سالکي است که از عشق سخن ميگويد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح مجرد، طوبای محبت، شیدا، لالهای از ملکوت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً موقعیت تکوینی اجنّه بیش از ورود در عالَم مثال نیست. لذا پیشگوییهایشان نیز در همان حدّ است که مبادیِ حوادث را قبل از وقوع از عالم مثال و خیال درمییابند و حضورشان نسبت به ورود در اندیشهی انسانها در همان حدّ وسوسه در خیال است، اگر آن اجنّه بخواهند شیطانی عمل کنند. و انسانهایی هم که خود را در مسیر شیاطین رشد داده باشند در همین حدّ برایشان امکان حضور هست. لذا نه آن شیاطین و نه این انسانها نمیتوانند به روح و روان اولیاء الهی دسترسی داشته باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ قصهی سخن شاعرانه، قصهی گفت و گویشی است ماوراء شخصی که سخن میگوید بلکه آن ندای تاریخی است که شاعر را در بر میگیرد و از طریق او میگوید، به همان معنایی که حافظ میفرماید: «در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند ـــ هر چه استاد ازل گفت بگو میگویم» روحی است که جناب حافظ را فراگرفته و او اظهار کنندهی گویش آن روح است لذا هر چه میگوید اشاراتی است ماوراء روزمرگی ها و اینکه بخواهد مدحی بگوید یا شخصی را به میان آورد. همهی آن شخصیتها در غزلیات او نماد یک معنا است و اگر این موضوع در حافظ فهم نشود نمیتوانیم به حافظ رجوع کردهباشیم به همان معنایی که در مرتبهی بالاتر ما وحی را در کلمات قدسی قرآن مییابیم. 2ـ در مورد یزد به نظرم همان چیزی که در غزل شماره11 عرض شد حرف حافظ باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همینطور است که میفرمایید 2- همهی عالم تجلی انوار الهی است و از حضرت حق جدا نیست و بدن قیامتی انسان نیز به همین نحو از روح انسان جدا نیست که ابزار بدن باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا مباحثی مثل «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» را دنبال کنند تا معارف لازم برای فهم شبهات مذکور در اختیارشان قرار گیرد. موفق باشید
سلام علیکم و رحمه الله: استاد عزیز آیا این سخن درست است که برای بررسی تعالی روحی؛همانا شخص باید به میزان رشد فکری در عقایدش و پیاده سازی آن در تاریخی که در آن قرار دارد بیاندیشد؛ نه اینکه دنبال حالاتی چون مکاشفه و خواب و از این دست حالاتی که بعضا در وصف علمای پیشین به کرات می خوانیم باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده همینطور است. نمونهاش شهید حاج قاسم سلیمانی که خودِ عرفا اقرار دارند که حسرت سلوک آن مرد الهی را میخورند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید ادامهی بحث نیاز نیست و نباید به خودتان زحمت دهید. إنشاءالله به مرور به جمعبندیِ لازم میرسید. موفق باشید
قسمتی از فص یعقوبی را از فصوصی که روی سایت هست برایتان ارسال کردم شاید به تفکر در مورد آن به کار آید.
امام صادق (ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّعَادَةَ وَ الشَّقَاءَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ خَلْقَهُ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ سَعِيداً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ شَرّاً أَبْغَضَ عَمَلَهُ وَ لَمْ يُبْغِضْهُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً وَ إِنْ عَمِلَ صَالِحاً أَحَبَّ عَمَلَهُ وَ أَبْغَضَهُ لِمَا يَصِيرُ إِلَيْهِ فَإِذَا أَحَبَّ اللَّهُ شَيْئاً لَمْ يُبْغِضْهُ أَبَداً وَ إِذَا أَبْغَضَ شَيْئاً لَمْ يُحِبَّهُ أَبَداً»[1] بهراستى خدا پيش از آنكه آفريدههاى خود را بيافريند سعادت و شقاوت را آفريد، هركه را خدا خوشبخت و سعادتمند آفريد، هرگز او را دشمن ندارد، اگر بد كند كار او را دشمن دارد نه خود را، و اگر بدبخت و با شقاوت باشد، هرگزش دوست ندارد و اگر كار خوبى كند، كارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد به خاطر سرانجامى كه بهسوى آن مىرود، هرگاه خدا چيزى را دوست دارد هرگزش دشمن ندارد و هرگاه چيزى را دشمن دارد هرگزش دوست ندارد.
]فَلو خَدَمَ الإرادةَ الإلهيَّةَ ما نَصَحَ و ما نَصَحَ إِلّا بِها أعْني بالإرادةِ. فالرَّسُولُ و الوارِثُ طَبيبٌ أُخْرويٌ لِلنُّفُوسِ مُنقادٌ لِأمْرِ اللهِ حِينَ أمَرَهُ، فَيَنْظُرُ فِي أمْرِه تعالى و يَنْظُرُ فِي إِرادَتِهِ تعالى، فيَراهُ قَدْ أمَرَهُ بِما يُخالِفُ إِرادَتَهُ و لا يَكُونُ إِلّا مَا يُريدُ، و لِهذا كانَ الأمرُ. فَأرادَ الأمْرَ فوَقَعَ، و ما أرادَ وُقُوعَ ما أمَرَ بِهِ بِالمأمُورِ فَلَمْ يَقَعْ مِنَ المأمُورِ، فَسُمِّيَ مُخالَفَةً و مَعْصِيَةً.[
شیخ اکبر در ادامه میفرماید: اگر رسول صرفاً در خدمت اراده تکوینی بود نصیحت نمیکرد، و رسول نصیحت نمیکند مگر در فضای اراده تکوینی. پس رسول و وارث او که طبیب اُخروی نفوساند، مُنقادِ امر تشریعی حقاند- هنگامی که خدای سبحان امر تشریعی نموده- پس از یک جهت به امر تشریعیِ حق نظر میکنند و در ارادهی تشریعی حق نظر میکنند -که هدایت همگان را اراده کرده است- و از جهت دیگر به ارادهی تکوینی او که مخالفِ ارادهی تشریعی حق است و تحقق پیدا نمیکند مگر آن چه را تکویناً اراده کرده است، و از این جهت امر تشریعی محقق میشود که خدا وقوع آن امر را اراده کرده پس آن امر به واسطهی عبد واقع میشود و یا خدا اراده نکرده وقوع آنچه را امر کرده به عبد، پس آن امر، از طریق عبد واقع نمیشود که به آن مخالفت و معصیت گفته میشود.
با توجه به امر فوق اگر سؤال شود پس فائده امر تشریعی در این حالت چیست باید گفت در عین ثابته هر کس نوشته شده به من از راه نبوت تکلیف کن و این اقتضای عین ثابته همهی انسانها است ولی عین ثابتهی کفار اقتضای انکار دارد. از این جهت تمیز کفار از مؤمنین با رسالت محقق میشود و در این جا ظهور اقتضاء در میان است که عین ثابتهی کدامیک از افراد اقتضای اطاعت دارد و کدامیک اقتضای انکار.
]فالرَّسُولُ مُبَلِّغٌ: و لِهذا قالَ شَيبتْنِي سورة«هودٍ» و أخَواتُها لِما تَحوي عَليْهِ مِنْ قَوْلِهِ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» فَشَيَّبَه «كَما أُمِرْتَ» فإِنَّهُ لا يَدرِي هَلْ أُمِرَ بِما يُوافِقُ الإرادَةَ فيَقَعُ، أوْ بِما يُخالِفُ الإرادَةَ فَلا يَقَعُ[
پس رسول در امر تشریعی رساننده آن امر است - چه خداوند از نظر تکوین اراده کرده باشد که افراد بپذیرند و چه اراده نکرده باشد- که افراد آن امر را بپذیرند و بدین لحاظ رسول خدا (ص) فرمود: «شيّبتنى هود و أخواتُها»[2] سورهی هود و همانند آن مثل سورهی شوری مرا پیر کرد. به جهت آنکه در آن سورهها هست، «پس نسبت به آنچه امر شدهای استقامت بورز» و اینکه فرمود «آنطور که به تو امر شده» او را پیر کرد زیرا حضرت نمیداند آنچه تشریع شده موافق ارادهی تکوینی است پس واقع میشود، یا مخالف ارادهی تکوینی است و واقع نمیشود و عبد نمیپذیرد.
رسول خدا (ص) از حیث نشئهی عنصریاش که آن نشئه حاجب اطلاع دائمی از حقایق است، نمیداند آیا امر تشریعی موافق ارادهی تکوین حق است تا مخاطب و یا مخاطبانِ او منقاد امر او گردند یا نه.
]و لا يَعْرِفُ أحَدٌ حُكْمَ الإرادةِ إِلّا بَعْدَ وُقُوعِ المُرادِ إِلّا مَنْ كَشَفَ اللهُ عَنْ بَصِيرَتِهِ فَأدرَكَ أعيانَ المُمْكِناتِ فِي حالِ ثُبُوتِها عَلى مَا هِيَ عَلَيْهِ، فَيَحْكُمُ عِنْدَ ذلِكَ بِما يَراهُ. و هذا قَدْ يَكُونُ لآحادِ النّاسِ في أوقاتٍ لا يَكُونُ مُسْتَصْحِباً. قال: «ما أَدْرِي ما يُفْعَلُ بِي وَ لا بِكُمْ» فصَرِّحْ بِالحجابِ،[
احدی حکم ارادهی تکوینی را نمیداند مگر بعد از وقوع مراد الهی و آنچه او اراده کرده إلاّ کسی که خداوند از بصیرتش کشف حجاب کرده باشد و بتواند اعیان ممکنات را به همان شکلی که در مقام ثبوت هستند ببینند. پس حکم کند مطابق آنچه در اعیان ثابته ممکنات دید که این کشف برای افراد نادری - مثل کمَّل انبیاء و اولیاء- هست آن هم در بعضی اوقات نه همیشه و لذا رسول خدا (ص) بنا به دستور حضرت حق در سورهی احقاف آیهی 9 [3] مأمور است که بگوید من نمیدانم بر من و بر شما چگونه عمل میشود. پس با گفتن این جمله تصریح کن به بودن حجاب. حضرت همیشه در مقامِ علمِ به تفصیلِ همهی حقایق نیستند ولی هر وقت بخواهد خدا به ایشان آن علم را میدهد یعنی «إذا شاءَ عَلِمَ عَلِمَ» چون بخواهد بداند میداند.
]و لَيسَ المَقْصُودُ إِلّا أنْ يَطَّلِعَ فِي أمرٍ خاصٍ لا غَيْر.[
و مقصود از این کشف چیزی نیست مگر اینکه حق تعالی عبد را بر بعضی از امور آگاه کند نه به اندازهای که خودش می داند به همین جهت فرمود: کسی هیچ احاطهای به علم او ندارد مگر به اندازهای که خودش میخواهد[4] و لذا انبیاء و اولیاء به بعضی از اسرار آگاهاند.
ملاحظه شد که انبیاء در خدمت ارادهی تشریعی حقاند و نه در خدمت ارادهی تکوینی خداوند، و در ارادهی تشریعی موضوعِ دعوت به خیر جدّی است و در ارادهی تکوینیِ حق نیز در عین آنکه هم خیر، متعلقِ ارادهی حق است و هم شرّ، آنچه ترجیح دارد خیر است و در نظام اَحسنِ الهی، مزاج عالم، شرّ را نیز تحمل نمیکند و خیر را رشد میدهد.
[1] - الكافي، ج1، ص: 152
[2] - پيام پيامبر، متنعربى، ص 786.
[3] - «قُلْ ما كُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْري ما يُفْعَلُ بي وَ لا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذيرٌ مُبينٌ» (احقاف/9) بگو: «من پيامبر نوظهورى نيستم؛ و نمىدانم با من و شما چه خواهد شد؛ من تنها از آنچه بر من وحى مىشود پيروى مىكنم، و جز بيمدهنده آشكارى نيستم!»
[4]- «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول ...»(جن/ آیات 27- 26).
باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک ما قرآن و روایات و تدبّر و تأمّل در قرآن و روایات است. هرکس ما را از طریق رشد تعقل به قرآن و روایات نزدیک کند، به ما کمک کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با هرچه بیشتر تأمّل در فلسفهی اسلامی و چشیدن حکمت متعالیه، میتوانید خود را آمادهی ورود به فلسفهی غرب کنید تا در جهانی که در آن زندگی میکنید حاضر شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. با این روحیهای که خداوند به جنابعالی لطف کرده، دانشگاه، هم از نظر علمی به شما کمک میکند و هم با نظر به نگاه ایمانیِ شما، وقتی با اندیشههای متفاوت روبهرو شوید با عمق بیشتری متوجهی نگاه توحیدی به عالم میشوید. بالاخره «نهنگ آن بِهْ که در دریا ستیزد / ز آبِ خرد، ماهی خرد خیزد» ۲. کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» و یا کتاب «آشتی با خدا» إنشاءاللّه میتواند جهانی ماورای جهان مادی را در مقابل شما بگشاید. موفق باشید
سلام علیکم: در پاسخ به سوال ۲۷۳۹۰ که راجع به مقاله چگونه هنرها را به خدمت اسلام دراوریم، پرسیده شده بود، فرمودید که: و با ولایت پیامبر خدا و در این تاریخ با ولایت حضرت امام و رهبری، وجوهی از حرفهای مارکس هم قابل پذیرش میشود بدون ولایت مارکس. مگر شیطان برای اغوایِ مردم از موضوعات حقی استفاده نمیکند تا ولایت خود را بر آنها إعمال نماید؟ و ولیّ الهی مانع ولایت شیطان میشود. در این بحث برای من ابهام وجود دارد. خود حضرتعالی در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم فرمودید و به ظرافت به آن آیه شریفه قرآن اشاره داشتید که راجع به شیطان است که می گوید من به شما وعده های دروغ می دهم و بستر را برای وهم و تغییر نظام عالم فراهم می کنم و حتی در سایر آیات داریم او روز قیامت هم چنین سخنانی دارد و دقیقا این مطلب در فرهنگ مدرنیته که مارکس هم یکی از متفکران آنست تجلی پیدا کرد. منظور از این که شیطان نسبتی با حقایق عالم دارد و از معارف حقه برای اغوا بهره می برد چیست؟ این برای خودم مبهم است. منظور شاید این باشد که شیطان در نظام حکیمانه عالم که توسط خالق حکیم تدبیر می شود نقشی دارد و باعث می شود وجودش که دنیا حقیقتا معبر و محل آزمایش بشر باشد ولی اینکه وجودش نسبتی با حقایق دارد و از معارف حقه در جهت اغوا بهره می برد را متوجه نمی شوم و اینکه می توان نسبت شیطان فرضا و یا مارکس را فهمید و وجوهی را پذیرفت با حقایق عالم حکیمانه و زیر ولایت آنها هم نرفت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً شهید آوینی در مورد مدرنیته در کتاب «حکمت سینما» میگوید با خودآگاهی نسبت به روح مدرنیته میتوان سینما را تسخیر کرد. مارکس که سهل است، آیا نمیشود تحریمهای شیطان بزرگ را به فرصت تبدیل نمود؟ دغدغهی مارکس، عبور از سیطرهی سرمایهداری است، هرچند در پازل فرهنگ مدرنیته تنفس میکند. زمانی که کتاب «فلسفهی تاریخ» شهید مطهری را مطالعه میکردم، طوری استاد نگاه به مارکس را تبیین مینمودند که آدم فکر میکرد استاد به مارکس علاقهمند شدهاند. به این روایت هم خوب است فکر کنید که میفرماید: روزی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: با هر یک از افراد بشر شیطانی است که او را دعوت بگناه می کند. عرض کردند: ای رسول خدا آیا در وجود شما هم این شیطان موجود است؟ فرمود: بلی و لکن شیطانی اسلم بیدی " .آری! لکن شیطان من بدست من رام و مسلمان شده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نه! لازم نیست بشر امروز کاملتر از بشرِ قبل باشد. فراموش نفرمایید که اولین انسان، پیامبر بوده است. ۲. از نظر استدلال، «برهان صدیقین» توانِ تبیین اتصال جان انسان به خدا را دارد و از آن نظر که انسان بخواهد آن اتصال را احساس کند، باید تقوا پیشه نماید. موفق باشید
بسمه تعالی استاد عزیز، نمی دانم چرا به پیامدهای این حادثه سقوط هواپیما خوش بین نیستم. به نظرم این حادثه می تواند علمی برای غربگرایان از صفوف و صنوف مختلف سیاسی_اجتماعی شود تا فارغ از تجلی کلان انقلابی پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی و شنیده شدن صدای «ا لیس الصبح بقریب»، دوباره کشور را به فضای غربزدگی و دوری از جایگاه متعالی و مکتب اصیل انقلاب در این عصر ببرند. نمی دانم چرا حس می کنم این اتفاق خون حاج قاسم را کمرنگ و یا محو می سازد، تا هم حضور آمریکا در منطقه ادامه یاید و هم معاهداتی نظیر fatf با قاطعیت تصویب شود یا حتی دوباره تعهدات برجامی را فعال کنیم و دور جدیدی از مذاکرات به بهانه تامین قطعات لازم صنعتی هم که شده بپا شود. واقعاً الان شرایط عجیبی دارم که آیا وسواس زیادی به خرج می دهم یا واقعا سعی دارند اثرات خون پاک شهدا و شکست هیمنه نظامی آمریکا پس از هفتاد سال و گشودگی تاریخی به وسعت انقلاب ما که فرای از تاریخ و سبک زندگی مدرنیته است را ساقط کنند. امیدوارم اشتباه کرده باشم و انقلاب ما در دل جایگاه تاریخی خودش قرار گیرد و این موانع را پشت سر نهد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم شیطان از مردمی که در جریان تشییع پیکر سردار از دستش در رفتهاند، عصبانی است و هر کاری که در انحراف آن مردم برایش ممکن باشد، با انواع وسوسهها و وارونهجلوهدادنِ واقعیت انجام میدهد. ولی گویا مردم ما باید در مسیری که انتخاب کردهاند به چنین تجربهای دست مییافتند تا بدانند برای کارهای بزرگ، باید آمادهی هزینهکردن بود و مسلّم بدانید «إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب در یکی از پاورقیها متذکر این امر شده است که مقام نور عظمت ائمه «علیهمالسلام» را فوق بهشت و وجه آدمیت آنها باید بدانیم. آری! وجه آدمیت آنها هم عبادت میکند و هم مواظب است که گناه نکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به تقدیر الهی و افقی که با پذیرفتنِ آن تقدیر در مقابلتان گشوده میشود، فکر نمیکنید؟ به هزینهای که باید برای حفظ عفت و عفاف در این شرایط میپردازید، و نتیجهای که خواهید گرفت؛ فکر کنید. در این صورت مطمئن باشید نوعی از زندگی در مقابل شما گشوده میشود که بهکلّی حسرت زندگیهای معمولی را نخواهید خورد. به این فکر کنید که قرآن میفرماید خداوند به هرکس، خلقتِ خودش را میدهد و هرکس در خلقتِ خودش مأوایِ حقیقی را میتواند جستجو کند. فرمود: «رَبُنا الذی اعطاء کلّ شیئ خلقه ثم هدی». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فقط با رعایت شریعت و ایثار و تواضع و راضیبودن به رضای الهی راه، گشوده خواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در خواب هنوز ما از دنیا منقطع نشدهایم تا صورتهایی که مدّ نظرمان قرار میگیرد، روشن و واضح باشد. ولی در برزخ و قیامت کاملاً در آن عوالم حاضریم، و با آنچه روبهرو میشویم به شدیدترین شکل و واضحترین صورت با آنها مأنوس خواهیم بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است که جلسهی اول و دوم شرح فصوص را از کانال «ندای اندیشه» استماع فرمایید. موفق باشید @nedayeandishe
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هر حال حوزهی حضور اجنّه، عالَم خیال است و دانایی آنها نیز نسبت به آیندهای است که در عالم ماده قبل از وقوع آن واقع میشود، نه آنکه بتوانند به حقایق دسترسی داشته باشند، مگر اجنّهی اهل ایمان. اطلاع از باطن افراد هم در حدّ باطن خیالیِ افراد است و نه بالاتر از آن. موفق باشید
سلام استاد عزیز: من دیروز برای اولین بار بیمارستان عیسی بن مریم اعزام شدم براي خدمتگذاری جهادی به بیماران کرونایی، بماند که خودم تا حالا دو سه بار کرونا گرفته ام! گفتم براتون از اونجا بگم. واقعا کادر درمان و پرستارا خیلی مودب بودند. بیماران خیلی خیلی به حضور ما احتیاج داشتند زیرا حضور همراه براشون ممنوع شده. حضور نیروهای بسیجی و جهادی خیلی موثر بود هم بیمارستان الزهرا سلام الله علیها نیاز به نیروی جهادی و خوش اخلاق! داره هم بیمارستان حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله و علیه السلام. ولی چند تا نکته؛ ۱. درسته ما تو بخش کروناییها بودیم ولی از بس شیلد و ماسک و گان و دستکش و ضد عفونی و ... همه چی بود اگه کسی نکات حضور در بخش رو رعایت کند احتمال مبتلا شدن او صفر است. ۲. بیماران شدیدا نیاز به امیدواری و روحیه دادن دارن. یاد خدا و خلیفه خدا حضرت آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دلهاشون رو آرامش و تسکین میداد در حدی که بعضیاشون میگفتن آیا ما تو این دو سه روز مرخص میشیم؟ ۳. چون معمم بودیم بعضیاشون وقت گیر می آوردن و سوال شرعی میپرسیدن، بعضیاشون درد دل میکردن، بعضیاشون با دیدن ما تازه یادشون افتاده بود چند روزه نمازشون قضا شده! البته معذور بودن و ما شرایط نماز با تیمم رو برای بیمار آماده میکردیم. البته بماند که بعضیاشون رو هم که با خدا قهر بودن رو آشتی دادیم! خلاصه تبلیغ عملی و منبر عملی شد. ۴. اونجا باید پا بزاری رو خودت روی منت، خدمتگذاری و خودخواهی با هم قابل جمع نیستن یه جاهایی باید بطری ادرار مریض رو خالی کنی در دستشویی! ۵. تازه میفهمم که چرا حضرت آقا برای مرتبه ی دوم از نیروهای مومن و جهادی خواستند که بیان تو میدون، واقعا نیاز هست، بیماران علاوه بر کمک، نیاز دارن یکی بیاد از خدا و مهربونی او براشون بگه آخه خیلیاشون تو حالت اضطرار هستن خیلیاشون هم که زیاد درگیر بیماری نشده اند فرصتی یافته اند برای خلوت برای مناجات با خدا برای تفکر به اشتباهات گذشته و آینده پیش رو... کادر درمان هم که دیگه حسابی خسته شدن. انقدر خسته بودن که داروهای بیماران رو میدادن به ما تا به بهشون بدیم قرص یا شربت یا میوه... بماند که لبخند و روحیه دادن ما دست کمی از دارو نداشت!!! ۶. اونجا نیروهای جهادی در سه شیفت میتونن خادمی کنند شیفت صبح تا ظهر، شیفت ظهر تا شب، شیفت شب تا صبح. بخش آقایان و خانم ها جداست. وقتی وارد بیمارستان عیسی بن مریم شدید از نگهبان بپرسید میخام برم قرارگاه جهادگران، راهنماییتون میکنن میایید داخل با فضا آشنا میشید بچه های جهادی رو میبینید مثل روزای جنگه، بعضیا تو عملیاتن بعضیا دارن آماده میشن که برن! اونجا آموزش های لازم رو میبینید و شیفت شما رو بهتون اعلام میکنن و از اون لحظه به بعد جزئی از جمع صمیمی و با صفای جهادگران میشید. ۷. فکر میکنم هر کسی به نیابت از رفیق شهیدش یا امواتش یا پدر و مادرش بیاد خیلی متفاوت باشه. جای شهدا خیلی خالیه البته حضورشون و امدادشون همیشه هست. ۸. تو ایام سیل، شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند اگر کسی میخواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد مردم سیل زده رسیدگی کند شاید الان بتوان گفت اگر کسی میخواهد مدافع حرم باشد بیاید و به درد و نیاز بیماران کرونایی رسیدگی کند این شاید که گفتم از دل شکاک من است وگرنه اهل یقین پیامی دگر دارند و البته اگر به دلیلی نتونستید بیایید برای بیماران خیلی دعا کنید مخصوصا من که دلم بیماره و هیچ بیماری ای بالاتر و کشنده تر از بیماری دل نیست. بیچاره نفس من که با ادله عقلی و نقلی و گاه فلسفی و گاه عرفانی و گاه کوچه بازاری سعی میکرد مانع اومدن من بشه ولی شکستش دادم. خیلی حس خوبی داره وقتی با نفست مبارزه میکنی و خودت رو در جریان اراده الهی قرار میدی، خدا رو شکر. شهید آوینی فرمودند اگر کسی میخواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند اگر که خواندن داستان را سودی نیست (باید کربلایی شد) شماره مسئول ثبت نام جهادگران رو میزارم. آقای حاجی لو ۰۹۱۳۱۲۹۹۹۴۷ اگه میشه نظرتون رو بگید و راهنمایی کنید. به امید شهادت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای شما شوم که خدا شما را به سوی راهی فرستاده که راه حضور در تاریخ انسانیت است تا یگانگیِ بین انسانها را تجربه کنید و بفهمید چرا خداوند در توصیف رسول خود «صلواتاللهعلیهواله» فرمود: «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» (توبه/128)
خداوند در آیهی فوق رسول خدا (ص) را در نسبت با ما چنین تبیین میفرماید که رسولی است از جنس جان خودتان که بر او گران میآید که شما در رنج باشید و از این جهت سخت دلبستهی شماست و با مؤمنینی که متوجهی راهی شدند که رسول خدا (ص) برای آنها گشود، مهرورز و مهربان است.
از این آیه برمیآید که رسول خدا (ص) متوجهی مشکلات جامعهی بشری بودهاند و دغدغهی اصلاح امور را داشتهاند و خداوند که ربّالعالمین است، تا بستر تعالی انسانها را فراهم کند، آن حضرت را شایستهی این امر یافت و او را برگزید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منطق ارسطویی یکی از انواعِ نظم فکری است. آری! اگر همهی تفکر را بخواهیم از این نوع متد فکری بهدست آوریم، بسیاری از ابعاد تفکر مورد غفلت قرار میگیرد. به همین جهت هگل موضوع منطق دیالکتیک را برای فهم تاریخ مطرح میکند و یا اساساً مباحثی که با علم حضوری بهدست میآید در منطق ارسطویی که صغری و کبری و نتیجه در آن مطرح است، نمیگنجد. به قول خودش در این موارد «قیاساتها معها». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! باور کن گرسنگی و بیکاری پدر و غم فرزندان خوردن مادر را خوب خوب چشیده ام و عظمت حضرت رب العالمین را در همان صحنه ها دیده ام.
باور بفرمایید به هیچ وجه هیچ تصوری از شخصی که باید رئیس جمهور شود، نداشته ام و ندارم؛ ولی در دل ذات توحیدی انقلاب اسلامی وعده ی خداوند را می شناسم و صبر همراه با حکمت نایب الإمام آیت الله خامنه ای را، که خداوندبنا ندارد این صحنه را که صحنه ی مقابله با استکبار است، در دل توحید انقلاب اسلامی ترک کند حتی اگر فرزندان انقلاب شهید و خانواده هایشان اسیر شوند. قاصدک چنین خبرهایی آورده. قاصدک با زبان روزنامه ها با ما سخن نمی گوید؛ با جان همسران و مادران شهدا نجوا می کند که خون عزیزانشان هرگز ضایع نخواهد شد. موفق باشید