بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29337
متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز: استاد عابدینی در ابتدای صوت جلسه ۸۴ تفسیر قرآن خود می فرمایند: در هر زمانی باید خلیفه ای محقق باشد بصورت فعلیت، هر چند در دوران «فطرت من الرسل» باشد آن زمان هم باید خلیفه باشد. پس در دورات فطرت، رسول (به عنوان کسی که دین بیاورد) نبوده اما اینکه نبی در کار باشد یا وصی نبی در کار باشد این نفی نشده بلکه در بعضی از روایات قوی دیگر می گوید در هر زمانی اگر دو نفر هم در زمین باقی بماند باید یکی از آنها حجت الهی باشد. و حجت هم حتما باید فعلی باشد چون خلیفه باید در تمام مراتب هستی، وجود داشته باشد. لذا چون بحث واسطه در فیض می شود در هر عالمی از مراتب وجود، خلیفه باید همه مراتب وساطتت در فیض بودن را دارا باشد و در هر عالمی که وجود نداشته باشد آن عالم نابود می شود. چون آن عالم وساطتت در فیض را ندارد.» اما استاد عبور می کنند و بیان نمی کنند این حجت الهی به عینه و فعلیت (یعنی با جسم مادی) در زمان فطرت چه کسی بوده. آیا می شود گفت خضر نبی بوده؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً جناب حضرت خضر در جایگاه واسطه‌ی فیض نباشند. زیرا مثلاً در زمان حیات پیامبر خدا و ائمه «علیهم‌السلام» جناب خضر در قید حیات‌اند ولی واسطه‌ی فیض نیستند. آری! می‌توانیم بگوییم در همه‌ی زمان‌ها، واسطه‌ی فیض هست ولی در بعضی از زمان‌ها تحت قبه‌ی الهی باشند که «لا یعرفهم احداً». حضرت علی «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «ما برح لله عَزَّت آلاوهُ فی البرهَةِ بَعدَ البُرهَةِ و فی اَزمانِ الفَتَراتِ عبادٌ ناجاهم فی فِکرِهِم و کلَّمَهم فی ذاتِ عُقُولهم فاستَصبحوا بنور یَقظَةٍ فی الابصار و الاَسماعِ و الاَفئِدَة» برای خداوند که نعمتهایش گرامی باد در هر برهه ای از زمان و در فاصله های زمانی میان بعثت پیامبران همواره بندگانی بوده است که با آنان در اندیشه هایشان نجوا کرد و در درون خردهایشان با آنان سخن گفت و بدین سبب آنان چشم ها و گوش ها و دل هایشان از نور بیداری تابناک گردید. موفق باشید

28502

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: کی شرح غزلیات حافظتون کتاب میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم نیست. هنوز غزل‌هایی مانده است که شرح نشده. موفق باشید

28378

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب و تبریک ولادت اخترتابناک امامت، عالم آل محمد، علی بن موسی علیه السلام: استاد عزیز شاید با این سوال وقت شریفتان گرفته شود، ولی نظر حضرتعالی برایم بسیار با ارزش و راه گشاست. بحث زبان شناسی در اصول فقه هست بین اصولین (رحمة الله علیهم) که واضع الفاظ چه کسی است (با نظر به اینکه وضع لفظ به دو نحو تعینی و تعیینی (=در اثر کثرت استعمال لفظ پدیدار شد) اقوال مختلفی بیان شده است من جمله قول آخوند خراسانی (ره) که قائل به وضع الفاظ توسط خداوند سبحان هستند و قائلین به این قول به بعضی از آیات قرآن استناد می کنند: «خَلَقَ الاْءِنسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیان» حال نظر استاد عزیزم در این بحث چیست؟ و چه کتاب یا استاد رو برای پیگیری و شروع مباحث زبان شناسی پیشنهاد می فرمایید؟ و اصلا برای فهم بهتر آیات و روایات و استنباط احکام، نیازی به دنبال کردن این مباحث هست یا خیر؟! خداوند بهترین برکاتش را به واسطه حضرت ثامن الأئمه علیه السلام نصیبتان بفرمایند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موضوع مفصل و مفید است. مسلّم سخنان فاخر، القائات ربّانی می‌باشند و این غیر از سخنان روزمرّه است که عموماً القاء وَهمیات است. امروزه در مباحث فلسفه‌ی زبان نکات بسیار مهمی را به میان آورده‌اند. عرایضی در جلسه‌ی دوم کتاب «گوش‌سپردن به ندای بی‌صدای انقلاب اسلامی» و جلسه‌ی یازدهم شرح «مناجات التّائبین» از مناجات خمس عشر شده است که البته جلسه یازدهم هنوز در دست ویرایش است. موفق باشید

28350

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد هر وقت برنامه ای می‌ریزم و اوقات خودم رو به شبانه روز تقسیم می کنم نمی تونم بهش عمل کنم چه کنم که خودم را ملزم به آنچه می نویسم کنم؟ چه کنم بتوانم به برنامه ام عمل کنم؟ چون اخلاق شما را می دانم مرا به کتاب ادب خیال مراجعه ندهید که مطالعه کرده ام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید در برنامه‌ریزی که کار بسیار لازم و خوبی است، سخت‌گیری نکنیم. برنامه‌ای بریزید که از اعمالی مثل صله‌ی رحم و خدمت به والدین و تفریح و ورزش هم در آن باشد. موفق باشید

28009
متن پرسش
با سلام: روز شما بخیر استاد اگر این ماده‌ی هست که با ظرفیت بیشتر فیض بیشتری رو دریافت می‌کنه و به تبع انتقال فیض بیشتر به نفس، نفس اشتداد و فعلیت بیشتری پیدا میکنه، ایجاد ظرفیت بیشتر در ماده چگونه ایجاد می‌شود؟ نقش اصلی نفس در نسبت افزایش این ظرفیت چگونه هست؟ ماده که حرکت خود را دارد، ما هم که به دستورات شرعیمون عمل می‌کنیم، اما چه رخ می‌دهد که یکی می‌شود امام خمینی (‌ره) و این الله بهجت، آیا افزایش ظرفیت تن در این بزرگواران برای دریافت فیض بیشتر به رویکرد نفس این بزرگواران در عمق بخشید به جهت دهی به حرکت تن‌شان هست؟! خداوند خیر کثیر به شما بدهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وسعت نفس «لایقف» است و هر اندازه انسان خود را نسبت به ابعاد گوناگون فیض الهی گشوده نگه دارد، از فیوضات الهی بهره‌مند می‌شود و بودنی اصیل‌تر را تجربه می‌کند. موفق باشید

27957
متن پرسش
با سلام و خدا قوت: آیا امتحانات الهی جبرا توسط خدا تعیین می‌شوند یا انسان قدرت و اختیار تغییر و انتخاب نوع امتحان خود را دارد؟ آیا انسان می‌تواند با اختیار به هر هدف و خواسته ای برسد و امتحان الهی در راستای رسیدن به آن اهداف است یا دستگاه امتحان الهی جبرا به عنوان هدف برای انسان تعیین شده است؟ در صورت جبر انسان در رسیدن یا نرسیدن به چیزی آیا اختیار انسان از بین نرفته و مسئولیت از او سلب نمی‌شود؟ لطفا توضیح دهید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بی‌امتحان که نمی‌شود! همیشه از خدا تقاضا می‌کنیم که امتحان‌هایی برایمان تقدیر کند که از آن سرافراز بیرون آییم. به این آیه فکر کنید که تقاضای انسان عبارت است از: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنَا ۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ ۖ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۚ أَنْتَ مَوْلَانَا فَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.» موفق باشید

26836
متن پرسش
سلام علیکم: به نظر حضرتعالی، طلوع و ظهور تمدن نوین اسلامی امری است که ویژه با مسیر طی شده در این چهل و یکسال، تسهیل شده و سرعت گرفته و افق هایی از آن هم مشخص است و بخش مهمی از مسیر تمدن سازی را طی کرده ایم یا واقعاً تا آن آرمان بزرگ فاصله زیادی داریم و شاید گوشه هایی از آن را هم تا حدودی دیده ایم و مسیر خیلی طولانی در پیش است؟ ویژه با توجه به این میگم که حضرت آقا از سویی می فرماند ما نه دولت و نه جامعه اسلامی داریم و تازه بعد از دولت و جامعه اسلامی، تمدن نوین تشکیل می شود و از سویی در بیانیه گام دوم، معتقدند مسیر مهمی در این چهار دهه طی شده و ما به آرمان بزرگمان نزدیکیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! مسیر بس مهمی طی شده ولی راهِ طولانی‌تری در پیش است و زیباییِ زندگی در همین در راه‌بودن است که «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». عرایضی در کتاب «امام خميني «رضوان‌اللّه‌تعالي‌عليه» و سلوک در تقدير توحيدي زمانه» شده است. موفق باشید

25890
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می توان این را استنباط کرد که انقلاب اسلامی، نمایانگر زنجیره ای توحیدی است که از دوران انبیاء و ائمه شروع شده و در تمام ادوار زندگی بشریت ادامه دارد و می کوشد انسانها را متذکر عهد الهی سازد و با هدایت آنان، جامعه متحد حول کلمه توحید را تشکیل دهد؟ به بیان بهتر آیا می توان گفت انقلاب اسلامی در تداوم حرکت مصلحان الهی با آن آرمانهای توحیدی است و البته آن مبارزات و هدایتگری ها در عصر حاضر منطبق با شان تاریخی، بصورت انقلاب اسلامی متجلی شده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً مطلب همین است. لذا خداوند بر قلبِ سالکِ ره‌رفته‌ای یعنی حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» اراده‌ی تحقق انقلاب اسلامی را إشراق می‌کند و از طرفی بر قلبِ موحدان اصیلِ این آب و خاک، القاء می‌نماید که برای تحقق آن از حتی جان خود دریغ ننمایند تا آن نهالِ عظیم‌القدر عالَم‌گیر شود، مگر نشده است که هر روز در سراسر عالم، دوست و دشمن از انقلاب اسلامی و از رهبر حکیم او سخن می‌گویند؟!! موفق باشید  

25859
متن پرسش
سلام علیکم: استاد صفایی حائری درباره سلوک می گفتند که برای سلوک نیاز به یقین است که خود را متوقف کنیم تا یقین حاصل شود سپس سلوک کنیم حتی اشاره داشتند به ایه «تظنون ان ملاقوا ربهم» که این هم برهان قرآنی برای عدم نیاز اولیه به یقینه میشه با همون احتمال هم جلو رفت. آیا می توان بر این اساس گفت یقین، مرتبه ای است که در طی سلوک کسب می شود و همان ظن خیر به خدا، راهبر اولیه بشر بسوی سعادت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یقینِ اولیه، یقینِ عقلی است که حتماً در سلوک باید در ابتدا باشد، ولی یقینِ قلبی به مرور حاصل می‌شود و شدت و ضعف خود را دارد. موفق باشید

25107

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد؛ حقیر پایه اول حوزه علمیه هستم و واقعا فهم دین رو دوست دارم. اما الان جدیدا انگیزه ای برای یادگیری برخی از دروس آن ندارم و حالت کسلی دارم و بین ۲ راهی، ماندن در حوزه و بیرون آمدن مانده ام. می خواستم بپرسم با این اوضاعی که دارم چه کاری باید انجام دهم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت، اولِ کار که بحث مقدمات است مدتی یک‌نواختی دارد ولی اگر بتوانید تحمل کنید و استعداد لازم جهت فهم مطالب را در خود می‌یابید، خوب است که ادامه دهید. در قسمت آرشیو سؤالات در موضوع «حوزه یا دانشگاه» نکاتی جهت فهم بهتر موضوع هست، خوب است که به آن‌جا رجوع شود. موفق باشید

24782

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد مکرم: در ماه مبارک رمضان شبکه پویا ویژه برنامه خیلی خوبی داشت و یک سری سرودهای مذهبی خیلی شاد و با محتوا هم پخش می کرد که ظاهرا با استقبال خوبی هم مواجه شده بود. من بعضی این کارها را دیدم و آن قدر از حیث محتوا و ساخت زیبا بود که چشمانم پر از اشک می شد. این نمونه کار را ببینید http://nahaltv.ir/clips/misc/item/214685-%DA%A9%D9%84%DB%8C%D9%BE-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%88-%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D9%86%D9%85 آیا نمونه این کارها نشان نمیدهد که از فن موسیقی میشود خیلی استفاده های معنوی کرد؟ البته مثل همیشه آدم همیشه ته دلش چرکین است چون موسیقی چیز لغزنده و شبهه ناکی است همیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! نباید از نقش موسیقی در ابتدایِ راه غافل بود. موفق باشید

22976

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جناب استاد سلام: سوال: اولا قدرت و توان تلقین چقدر است؟ ثانیا آیا تلقین فقط روی نفس و اراده تاثیر می گذارد؟وسعت و گستره تلقین تا کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بستگی به افراد دارد ۲. تأثیر بیشتر تلقین بر روی خیال است. اگر عقل آن را تصدیق کرد، جلوتر می‌رود و عملاً حکم تذکر را پیدا می‌کند. موفق باشید

22567
متن پرسش
سلام علیکم: وقتتون بخیر. شخصی گفته کاخ ساختن هم اینقدرا که می گویند بد نیست. خود خدا کاخ ساختن را به سلیمان یاد داد. تجملات و نماکاری خیلیم بد نیست. کلی آدم از قبل همین روزی میخورند؟ چه جوابی به چنین شخصی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همان دینی که می‌فرماید نباید سقف خانه‌ها از سه ذرع بیشتر باشد، در مورد مساجد و حرم ائمه «علیهم‌السلام» که مظهر شکوه دین می‌باشند؛ تأکید بر بلندی و هیبت‌داشتنِ آن‌ها دارد. موفق باشید

21868
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد با توجه به سوال 21853 بسیار نگران و پریشانیم. استاد از کجا معلوم است که ما و حتی شما جز آنهایی که تا یک ذراعی بهشت می روند و ناگهان کتاب بر آنها سبقت می گیرد و جهنمی می شوند نیستیم؟ چه ملاکی وجود دارد چه باید کرد؟ مگر نه این است که این افراد تا قبل از سبقت کتاب مشغول عبادت و اطاعت و راز و نیاز هستند دیگر چه کاری می مانند که باید انجام دهیم؟ با تشکر التماس دعا. لطفا پاسخ در سایت
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که مبنای اصلی هر شریعتی نظر به انتخاب انسان تا آخرین مرحله دارد، عرض بنده آن است که آن کتاب هم نظر به انتخاب کلی ما دارد که در بستر آن عمل می‌کنیم. کتاب، آن شخصیتی است که ما برای خود تعریف کرده‌ایم و به آن می‌پردازیم. باید سعی کنیم بستر تحقق آن شخصیتِ مطلوب را از دست ندهیم. این یک نوع فکر انتزاعی است که چیزی جدای انسان برای کتاب در نظر بگیریم و واقعیت ندارد. موفق باشید

19145
متن پرسش
سلام: استاد در مورد نیاز بشر به دین اگه امکانش هست مفصلا توضیحاتی بفرمایید. ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «چه نیازی به نبی» که بر روی سایت هست نسبتاً به صورت مفصل این موضوع را مورد بررسی قرار داده است. موفق باشید

15968
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت شما: بنده شنیده ام که یک روز در هفته استاد پاسخگویی تلفنی دارند. یک مورد برای یکی از دوستانم پیش آمده که شدیدا احتیاج به مشاوره با استاد دارند ولی نمی دانیم با چه شماره ای تماس بگیریم. ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چند سال پیش بود که چنین فرصت و فراغتی داشتم. فعلاً از طریق سایت و آن‌هم در رابطه با سؤالات معرفت دینی می‌توانم خدمت عزیزان باشم، نه جهت موضوعاتی مثل مشاوره! موفق باشید

28768
متن پرسش
سلام استاد: با توجه به جواب سوال ۲۸۷۵۲ هم دلی با فیلسوف به چه معنایی است لطفا قدری توضیح دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: توضیح مسئله همین است که بفهمیم آن‌ها چه می‌گویند و شرایط تاریخی سخنان‌شان را با توجه به مسائلی که در پیش رو داشته‌اند، مدّ نظر قرار دهیم. آنان با مسائلی روبه‌رو بودند که هنوز ما با آن‌ها روبه‌رو نیستیم و لذا اگر موضع‌گیری‌های آن‌ها را نسبت به آن مسائل بدانیم، بهتر می‌توانیم در تاریخ آینده حاضر شویم. موفق باشید

27584
متن پرسش
سلام علیکم: آیا می‌توان گفت نماز خودش یک فرهنگ است که عصاره تمام مبانی و معارف دین است و اگر وقتی گفته می‌شود باید حرکت جامعه بسمت جامعه نماز خوان و اقامه نماز باشد، منظور این هست که باید جامعه ای را ساخت و بسمتی برد که جامعه توکل و تعبد دائمی و نفی عبودیت غیر خدا و عدم پذیرش ولایت ضالین و مغضوب علیهم است و لذا باید جامعه مومن و اقامه کننده نماز و نظر کننده به ابدیت اندام و قواره متمایز با جامعه غیر توحیدی در تمام زمینه های اجتماعی داشته باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً همین‌طور است. نماز، وقتی با حساسیت دنبال شود تمام وجود انسان را وارد عالمی متعالی می‌کند که اقلّ آن نجات از فحشاء و منکر است و موجبِ ساختن شخصیت‌هایی می‌شود که دقیقاً برای خود و دیگران مؤثر خواهند بود. موفق باشید

27134
متن پرسش
با سلام و احترام: در یکی از سوالات ۲۷۱۱۱ در خصوص اجل صحبت فرموده اید، به نظر می رسد اینجور تصور در خصوص اجل هر چند در کتاب های مختلف ذکر شده است نگاه کاملی به اجل انسان نباشد. ما اگر یک اجل قطعی داریم که زمان آن را خداوند متعال دقیق اطلاع دارد اینکه بگوییم این زمان عقب و جلو می شود این یعنی اینکه خداوند که عالم و قادر متعال است نمی دانسته است که مثلا بنده یک کار خوب یا صدقه می دهم و عمرم طولانی می شود. به نظر می رسد باید پذیرفت که ما یک زمان قطعی برای مرگمان داریم که اون زمان قطعی همان است که برای همگان به وقوع می پیوندد. به این معنی که خداوند قادر متعال خود علم دارد که بنده اش با تمام اختیارات و اعمالش در تاریخ مشخص شده از این دنیا می رود و زمان از آنچه که خداوند متعال تعیین کرده است عقب و جلوتر نخواهد شد. با این نگاه باید گفت اینکه فرموده اند مثلا صدقه عمر را طولانی می کند نیز چنین تعبیر می شود که بله صدقه عمر را طولانی می کند و خداوند هم آن را می دانست که مثلا بنده صدقه می دهم و این مدت طولانی شدن را هم در تعیین اجل در نظر گرفته است. بنابراین ما یک اجل بیشتر نمی توانیم تصور کنیم که بر بنده زمانش مشخص نیست اما نزد خداوند متعال این کاملا مشخص است و در همان زمان عمر انسان به پایان می رسد. خداوند متعال می داند مثلا بنده در رانندگی بی احتیاطی می کنم و خلاف عقل همزمان با موبایل صحبت می کنم و همین منجر به مرگ بنده می شود و اینجور نیست که خداوند تعیین کرده باشد عمر مرا ده سال دیگر بعد یکدفعه بنده بی احتیاطی کنم و تصادف کنم و امروز از دنیا بروم. خداوند علم داشت که بنده با اختیار و بر خلاف عقل این بی احتیاطی را می کنم و عمرم همین لحظه به پایان می رسد. در مجموع آنچه که به نظر می رسد هر فرد یک زمان قطعی مرگ دارند که به وقوع می پیوندد و خداوند این تاریخ را با توجه به همه اشرافی که به بنده اش دارد و می داند این بنده با اختیار چه کارهایی می کند و چه کارهای نمی کند تعیین نموده است. در غیر این صورت باید پذیرفت که خداوند از یک چیزهای بنده بی اطلاع بوده است و اجازه داده است که کارهایی بکند و یا نکند و عمرش کم و زیاد شود. مگر می شود خداوند اطلاع نداشته باشد از تمام اعمال اختیاری خوب و بد انسان و نتوانسته باشد زمان قطعی مرگ را تعیین کند. در چنین نگاهی بله اعمال خوب کمک به ایتام، صدقه، انفاق، قرض و ... همگی منجر به طولانی تر شدن عمر انسان می شود و این از منظر خداوند متعال هم دیده شده است منتهی زمانش نزد ما مشخص نیست. نکته دیگر اینکه با این نگاه دو اجل مسمی و معلق باید پذیرفت که وقتی انسان از دنیا می رود این زمان مرگش بر اساس آنچه خداوند متعال تقدیر کرده است نبوده است و می توانست بیشتر از این زندگی کند. در حالی که زمان مرگ همان است که اتفاق می افتد و این از دید خداوند قادر متعال پوشیده و پنهان نبوده و نیست. به نظر می رسد این نگاه دو اجلی وقتی بوجود آمده است که روایات متعدد بر طولانی یا کوتاه شدن عمر انسان در اثر یکسری اعمال تاکید داشته اند و چون جمع بین این دو ممکن نبوده است این نگاه شکل گرفته است و اگر بپذیریم که بله این روایات کاملا دقیق هستند و خداوند هم با علم به اینکه بنده چه اعمال اختیاری خیر و شری انجام می دهد دقیقاً همان زمان را برای مرگش تعیین کرده است هم قطعی بودن زمان مرگ زیر سوال نمی رود (اینکه پرسیده شود مگر خدا نمی دانست که بنده این کار خوب را می کند و عمر را تعیین کرد؟) هم اینکه تاثیر اعمال انسان در زمان مرگ مورد توجه و دقت قرار گرفته است و واقعیت خواهد داشت. اگر این استدلال اشتباه می باشد لطفا نکته مشکل در نگاه به اجل را از منظر این نوشته راهنمایی فرمایید تا اصلاح شود. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا می‌رسد. ولی وقتی به آیه‌ی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه می‌شود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر می‌کنیم که می‌فرمایند: ««مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است.

علامه‌ی طباطبایی این‌طور می‌فرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.

و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.

مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى  زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.

پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.

همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.

با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10

به‌گفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را می‌داند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و به‌معنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر می‌پذیرد. به‌باور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنی‌اش، مثلاً می‌تواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید   

26856

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد می خواستم بدونم نقش اسماء الهی در نظامات اجتماعی چجوری قابل بررسیه و آیا منبع مناسبی در این زمینه هست؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. شاید خودتان با آگاهی نسبت به نقش اسماء الهی بتوانید جایگاه آن اسماء را در نظامات اجتماعی بیابید. بد نیست سری به کتاب «شرح اسماء حسنی» که بر روی سایت هست بزنید. موفق باشید

26148
متن پرسش
سلام استاد شبتون خوش. یه سوال خدمتتون داشتم. آیا حجاب فقط به چادر پوشیدن هست؟درسته که چادر حجاب برتر است. آیا مانتو بلند و مقنعه یا روسری بلند که اندام های بدن را مشخص نکنه حجاب شاملش نمیشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً آن نوع پوشش شامل حجاب کامل می‌شود. موفق باشید

25730
متن پرسش
سلام علیکم: استاد شرح و مبحثی را درباره هویت غیبی و مقام هو در کتاب مصباح الهدایه بیان فرمودید. سوالم اینجاست که صفاتی مثل العلیم، الخبیر، الطیف، الکریم، القدوس و حتی صفت و مقام الله که انسان می تواند حامل و تجلی آن باشد، حادث هستند و آیا مقام هو هم حادث است یا قدیم به حساب می آید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی صفات الهی در ذات خود به اعتبار آن‌که نزد خدایند، قدیم‌اند و به اعتبار آن‌که برای ما ظهور می‌کنند حادث‌اند. موفق باشید

25370

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یک سخنرانی از آیت الله تبریزیان دیدم که می‌گوید ورزش در روایات ما نیامده و اسب سواری و تیراندازی که سفارش کرده اند برای موضوعات دفاعی است. همچنین می‌گوید ورزش عمر را کوتاه می‌کند. نمی‌دانم چه بگویم. هر کس تجربه ی ورزش داشته باشد می‌داند چقدر حس سبکی و سرحالی پیدا می شود. اما اگر ممکن است روایاتی که در مورد ورزش آمده است را بیان کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی زندگی سراسر تلاش و همراهی با طبیعت بوده یعنی وقتی زندگی ماشینی نبود که ورزش معنا نداشت. ورزش برای جبران تنبلی‌های زندگی ماشینی است و البته این غیر از افراطی است که بعضاً پیش می‌آید. ورزش هایی که با تمرکز همراه است فرق می کند. موفق باشید

23318
متن پرسش
سوال از کتاب جوان و انتخاب بزرگ استاد گرامی سلام علیکم: ۱. در کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» برای استدلال اینکه بعد از مرگ من انسان نابود نمی شود به این استدلال کردید که وقتی دست و یا عضوی بریده شود چیزی از من انسان کم نمی شود یا در خواب من انسان هست اما در همه مواردی که مثال زدید مغز انسان کار می کند. اگر مغز نباشد با موقعی که مغز و ذهن هست تفاوت دارد اگر کسی بگوید تا مغز هست ذهن هست و من و تصوراتم هستند اما بعد از مرگ، مغز می میرد پس استدلال ناقص است چون دو مورد با هم فرق دارد و نتیجه از مشابهت آنها نمی تواند مثل هم باشد یعنی اگر مغز مرد مانند وقتی نیست که مغز نمرده است. ۲. استدلال کردید که وقتی دست قطع می شود می بینی که دست قطع می شود پس وقتی می میرید می بینید که مردید. باز هم مثلا در مورد خواب ما وقتی می خوابیم نمی بینیم که خوابیم یا وقتی بیهوش می شویم نمی بینیم که بیهوش شدیم پس می شود وقتی می میریم هم نبینیم که مردیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان اساساً در خواب، خود را خارج از بدن می‌یابد و احساس می‌کند. این آگاهی به خود نشان می‌دهد که خارج از بدن نیز ما به خود آگاهی داریم. حال چه آن بدن فعالیت فیزیولوژیکی خود را داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید

23298
متن پرسش
سلام علیکم: خدا قوت: یه سوالی خدمتتون داشتم، حضوری هم خدمت رسیدم منتها فرمودین که براتون ارسال کنم. راه درمان راحت طلبی چیه؟ این بی مسئولیتی، انجام نشدن کارها سر موقع و امثالهم. یه رذیله ی فردی است یا سوقات ظلمات زمانه است؟ چطور باید بهش نگاه کرد، چه راهی رو باید پیش گرفت که مجدد خودمون را در این رذیله نبینیم؟ ممنون از زحمتتنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر به سعه‌ی رحمت الهی که در مقابل ما گشوده شده است، موجب می‌شود ما با همّتی که در راستای انجام وظیفه‌ی خود إعمال می‌داریم، با چیزهایی روبه‌رو شویم که فکر آن را هم نمی‌کردیم، و این است راهِ درمان تنبلی و بی‌مسئولیتی، به همان معنایی که به ما فرمودند: «گرچه بهشتت نه به همت دهند / آن‌قدر ای دل که توانی بکوش» کوشش ما، برنامه‌ریزی و امیدواربودنِ به سعه‌ی رحمت الهی است. نتیجه، بیش از آنی است که ما بخواهیم بر اساس تصورِ نتیجه اقدام کنیم. «آن‌قدر ای دل که توانی بکوش». موفق باشید

نمایش چاپی