با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: در کتاب خویشتن پنهان و همچنین ۱۰ نکته از معرفت نفس فرمودید رابطه مخلوقات با خداوند رابطه تجلی میباشد یعنی مخلوقات ظهور و تجلی خداوند هستند و این باشد استمرار داشته باشد پس چرا خداوند بیشترین جای قرآن گفته خلق مثلا «خلق السماوات والارض» چرا نمیگوید یخلق که استمرار داشته باشد؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: «خَلَقَ» به معنای «اَلَّفَ» یعنی جمعآوری است مثل آنکه خداوند بدن ما را از همین عالم ماده به این صورت شکل میدهد. ولی در موضوع «وجود» و وجوددادن، بحثِ تجلی در میان است که با دنبالکردن «برهان صدیقین» این موضوع به خوبی روشن میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. بحث در زندهبودن در زمانهای است که زندگی میکنیم و مسلّم باید در دینداری در حوزهی احکام، از طریق کسی که به او اطمینان دارید در زمانهای که هستیم، تکلیف ما را میشناسد و ابلاغ میکند و در این رابطه و در این زمان با روبهروبودن با اینهمه مسائل، باید به فکر فقیه زنده و اعلم بود، و یا خودمجتهد بود. ۲. آقای سروش نه مجتهدند و نه چنین ادعایی دارد و فکر نمیکنم فقیهی باشد که بتواند به تقلید از اهل سنت فتوا دهد. ۳. ابنعربی خودش هم بالاخره از امام حنفی تقلید میکند و موضوع انس با روحانیت پیامبران، غیر از موضوع تقلید در احکام فقهی از آنان میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: رویهمرفته کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» انسان را نسبت به خود جدّی میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم إنشاءاللّه با دنبالکردن متن جلسهی ۳ «با دعا در آغوش خدا» جواب خود را بیابید، إنشاءاللّه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم چه اندازه باید بر روی این روایتها ماند. ولی مسلّم صوفیگری به آن معنایی که آن روایت میگوید، بیشتر یک دکانِ جذب منافع است، نه یک سلوک. ولی فراموش نکنید ما با بشری روبهرو هستیم که میخواهد در جهان گشودهی ملکوت حاضر باشد و این با آموزههای عرفانی محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نظر به صفای روحِ چنین افرادی دارد که حق و باطل را با نور فطرت خود میشناسند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید همینطور باشد که میفرمایید. جناب آقای استاد احسان عبادی نکات خوبی را در کانال «میران و هادیان» فرمودهاند به این آدرس: موفق باشید http://eitaa.com/joinchat/1042087954C4728538fc9
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آنچه اصل سخن جناب صدرا در حرکت جوهری است آن است که حرکت، ذاتیِ عالم ماده است و تغییرات ظاهری، حکایت از آن ذات دارد و لذا آنچه در مثال سیب مورد نظر است وقتی هم که تجزیه شود از مادهبودن و حرکتِ ذاتیِ مادی خارج نمیشود. ۲. جزوهای در رابطه با حرکت جوهری علاوه بر کتاب «از برهان تا عرفان» بر روی سایت هست، خوب است که به آن نظری بیندازید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور نیست. بنده که قابل نیستم. مطمئن باشید فرشتگان الهی در حالِ استغفار برای امثال شما هستند تا گناه، در عمقِ جانتان خانه نکند. به همین جهت توصیه میشود سورهی «قدر» خوانده شود چون متوجهی حضور روح و ملائکه میشویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فضای همهی عرایض بنده در بستر استقرار در عالّمِ دینی به ظهور میآید و إنشاءاللّه مفید میافتد. ۲. فکر میکنم علاوه بر کتاب مرحوم معارف، در مورد «حکمت اُنسی» با بحثهای «جهان گمشده» بر روی کانال اشارت، بتوانید رابطه برقرار کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش این موارد چیزی نیست که بتوان در یک سؤال و جواب سایت به آن ورود پیدا کرد. عرایضی در سخنرانیهایی که شده است، داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به اینکه آن عزیزان واسطهی فیضاند، آن ذکر گفته میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وحدت وجود، یک موضوعِ نظری است. چه اشکال دارد که کسی بدون توجه به این مباحث، غرقِ توجه به حق شود. «عاقل به کنار جوی پیِ پل میگشت / دیوانهی پا برهنه از جوی گذشت». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها وقتی که انسانها مایل و آمادهی شنیدن حقیقت باشند باید با آنها در این موارد سخن گفت وگرنه موجب مراء خواهد شد که در آموزشهای دینی ما از آن نهی شده است. در هر صورت اگر زمینهی هدایت طرف مقابل نیست و گرفتار ذهنیات لغو خودش میباشد، در این موارد به ما فرمودهاند: «إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» یعنی چون با سخنان لغو روبهرو شدید بزرگوارانه از آن بگذرید. ملاصدرا «رحمةالله عليه» در دومين نكته از نكات نشانه هاى الهام ملك و وسوسه شيطان مى فرمايد: «جدال و ستيز و نظرنمايى همه از وسوسه هاى شيطانى است و دقّت و آرامش و تدبّر، نشانه الهام ملك است، همچنانكه بى حوصلگى در درك معارف الهى ريشه در وسوسه هاى شيطانى دارد». خودتان تجربه كرده ايد كه روحيه شيطان، ستيز است و خودنمايى. او در مقابل خداوند كه فرمود به آدم سجده كن، گفت: «انَا خَيْرٌ مِنْه»؛ من بهتر از آدم هستم، چون من از آتشم! هر وقت ديديد دغدغه توجه به حق و اطاعت از حق نداريد، بلكه دغدغه استعلاء و بزرگ كردن خود را داريد تا با بزرگ كردن خود از سبك شدن خود جلوگيرى كنيد، بدانيد كه كارتان شيطانى است و حتماً سبك مى شويد، چون خداوند در مقابل اين كار به شيطان فرمود: «انَّكَ رَجيم»؛ تو از مقام قدس و كرامت بيرون شدى. در روايت از حضرت اباعبدلله عليه السلام داريم: «هر كس مجادله و ستيز را ترك كرد، در واقع ايمان خود را محكم كرده و همراهى دين خود را نيكو داشته و عقل خود را صيانت نموده».[1] چون با ترك جدال و ستيز، قلب آماده الهام ملك مى شود، در آن حال انسان اصلًا جدال و ستيز نمى كند. بعضى مواقع مى خواهيد موضوعى را ثابت كنيد كه حق است، و روشن كنيد رقيب شما بر باطل است، امّا چون روش تان شيطانى است و حالت جدال و ستيز به خود مى گيريد، نتيجه لازم را به دست نمى آوريد، هرچند منطق شما حق بود. در اخلاق اسلامى داريم كه ستيزه و مراء حرام است. امام صادق عليه السلام مى فرمايند: «الْمِراءُ داءٌ دَوِيٌّ وَ لَيْسَ فِيالْانْسانِ خَصْلَةٌ بِشَرٍّ مِنْهُ وَ هُوَ خُلْقُ ابْليسَ وَ نِسْبَتُهُ فَلايُماري في ايِّ حالٍ كانَ الّا مَنْ كانَ جاهِلًا بِنَفْسِهِ وَ بِغَيْرِهِ مَحْرُوماً مِنْ حَقايِقِ الدّين»؛[2] جدال و ستيز دردى است بسيار سخت و در انسان، هيچ خصلتى بدتر از آن نيست، و آن صفت ابليس است و منشأ اين صفت اوست، مجادله و ستيز نمى كند در هيچ حالى مگر كسى كه جاهل به نفس خود و جاهل به غير باشد، و از معارف و حقايق دين محروم باشد.» مراء و جدال ما را در معرض ستيزه هاى شيطانى قرار مى دهد و قلب ما را مشغول مى كند، آن وقت نور الهامات ملك در ما مى ميرد، براى همين بعد از مدّتى، عبادت شما تاريك مى شود و ديگر آن صفاى معنوى در روحتان نيست. ريشه ی اين تاريكى را بايد در جدالها و ستيزهايى پيدا كنيد كه شيطان شما را بر آنها واداشته است. نظرنمايى؛ نيز از وسوسه هاى شيطانى است يعنى بخواهيم فكر خود را به رخ بقيّه بكشيم كه اين يك نحوه «رياء» در كلام است و در قيامت به شخص مرائى يا رياكار در نزد ميزان گفته مى شود: ثواب عمل خود را از كسى بگير كه براى او آن عمل را انجام دادى. مسلّم دست او در آن حال خالى خواهد بود، و اين بلايى بود كه شيطان بر سر او آورد، چون مى خواست همچون شيطان به همه نشان دهد: «انَا خَيْرٌ مِنْه». يك وقت مى خواهيم حق نمايى كنيم، در آن صورت بدون مطرح كردن خود، فقط حق را مى نمايانيم و هر چه كمتر خود را مطرح كنيم، بهتر توانسته ايم حق را بنمايانيم. پيامبر خدا صلى الله عليه وآله وسلم خودِ حق برايشان مهم بود و نه استعلاى بر بقيه. حق به خودى خود استعلاء دارد، ولى آن استعلاء و برترى كه ما براى خودمان اراده كنيم براى ما ستيز و شيطنت به همراه مى آورد، ولى اگر خود را زير پا بگذاريم و برتر بودن حق را اراده كنيم برترى حقيقى كه همان حق است در صحنه مى ماند. «كَلِمَةُاللهِ هِيَ العُلْياء»[3] يعنى كلمه و سنّت «الله» تنها و تنها برتر است و بايد انسانها برترى خدا را بخواهند، نه برترى خود را، اگر برترى خود را خواستند، در واقع از برترى حقيقى جدا شده و گرفتار پستى و خوارى شده اند. كسى كه اهل ستيز و جدال است، عملًا خوارى و پستى را طلب كرده است. اگر برترى حق را بخواهيد در مقام تواضع قرار مى گيريد، ولى اگر برترى خود را خواستيد همان برترى، شما را خراب مى كند. مثل اين است كه شما آب را مى خواهيد تا خانه مردم را خراب كنيد، شما عملًا خود آب را نمى خواهيد، بلكه خرابى خانه مردم را مى خواهيد، ولى اين خراب كردن را از طريق آب انجام مى دهيد، اين ديگر آب خواستن نيست، همچنانكه برترى خود را خواستن، برترى نيست، برترى ما به عبوديت ما است، خداى ما كه برترى اش در قلب ما براى ما پيدا شد و عظيم بودن او براى ما جلوه كرد، اين بايد براى ما شيرين باشد و نه برترى خودمان. اين از بحثهاى دقيق انسانشناسى است كه لازم است در جاى خودش دنبال شود. همینقدر بدانید که «مراء» ما را از گفتوگوهای ثمربخش محروم میکند. موفق باشید
[1] ( 2)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث دوم.
[2] ( 1)-« مصباحالشريعه»، باب مراء، حديث اوّل.
[3] ( 1)- سوره توبه، آيه 40.
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جزوه عرفان نظری عرایضی شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نیاز نیست سعی کنید بعد از آنکه مطالب را فهمیدید خودِ فهمتان باید به میان آید نه مطالبی که یاد گرفتهاید را بخواهید عیناً مطرح کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد به بحث «ظرفیت انقلاب اسلامی و تعامل با دیگری» که در آخرین جلسهی شرح کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی» مطرح شد، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق بحث «حرکت جوهری» که همواره هر موجودی با تبدل قوههایش به فعل، تحقق مییابد، نطفه به همان اندازه که به عنوان نقطهی اولیهی انسان موجود است بدن مناسب تصوری که بالقوه در خود دارد را، شروع میکند. و هر اندازه از عالم بالا فیض به او برسد، مطابق آن بدن خود را شکل میدهد و همچنان جلو میرود تا آن نفسی بشود که جنبهی انسانی داشته باشد و بدین معنا نفس، جسمانیة الحدوث است 2- یادم نمیآید که جناب ملاصدرا به صورت مستقل چنین بحثی را داشته باشند ولی در جلد 8 و 9 اسفار، اشارات و نکاتی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر اسرا در آن حالت تقیه میکردند گناهی بر آنها نبود ولی طوری با حضرت امام (ره)یگانه شدهبودند که نمیتوانستند خود را راضی کنند که در مقابل دشمن کوچکترین اهانتی به حضرت روح الله بکنند و همین خود حماسهای شد که دشمن متوجه باشد با جبههی بسیار مصممی روبرو است و موجب تضعیف روحیهی دشمن شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان از نظر وجودی عینِ ربط به خدا است و با عبادات خدا این را باید در شخصیت خود شکل دهد 2- شریعت الهی گناه را مشخص میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است و اتفاقاً نقدهای خوبی نسبت به اصل جریان از طریقهای مختلف شده است. بنده هم آن صوت بیش از سه ساعتی را گوش دادم. فکر میکنم اگر کسی متوجه حقیقت انقلاب اسلامی و توحیدِ زمانه همانند حاج قاسمها نباشد، با آن نوع دینداری که امثال آقای ظریف دارند که به ظاهر هم نوعی از دینداری سنتی است و در آن مصاحبه هم دائماً از قیامتترسی خود میگویند و دروغ هم نمیگویند؛ نمیتواند از «خود» بگذرد و بالاخره با همه ظرافتهای دیپلماسی، یکجایی کینه خود را نهتنها به حاج قاسم بلکه به هر جریانی که محوریتِ آقایان را نمیپذیرند، نشان میدهد. زیرا ذوب حضور توحیدی انقلاب اسلامی نشدهاند. اگر دقت کنید حتی نگران است که قبلاً در نظرخواهیها 90 در صد به او گرایش داشتهاند و به حاج قاسم 70 درصد، و بعداً به گمان ایشان موضوع، عکس شده است. آیا واقعاً حاج قاسمها هم در معنای خود در این گردونهها هستند؟ حاج قاسمهایی که امامشان فرمود: «اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است.» و این بلایی است که بسیاری گرفتار آن هستند و حاج قاسم آمد تا ما را از این أنانیتها عبور دهد تا جانمان منوّر به نسیم جانفزای انوار انقلاب اسلامی باشد. با گوشدادن آن صوت میتوان عبرت گرفت که چگونه باید در این انقلاب حاضر بود. قصه تواضعهای حاج قاسم، رازهای بزرگی را برای ما میگشاید. مطمئن باشید اگر حاج قاسم زنده بود و این صوت را میشنید با لبخندی کوتاه، بدون هیچگونه اشکال و جواب همچنان به کار خود ادامه میداد. راستی! چه کسی در این صحنهها ضرر میکند وقتی سفره انقلاب برای بودنی دیگر گشوده شده است؟!! حاج قاسم، ضروریترین «بودن» در این تاریخ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حبّ دنیا حجاب میشود کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» إنشاءالله کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در محدودیت وجودیِ فرشتگان است که چنین نزاعی را اقتضاء میکند. بنابراین معنا نمیدهد که خودشان متوجهی نقص خودشان شوند. نهایتاً چون عباد مکرماند فرمان خدا را که سجده بر آدم است، تبعیت میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را» حقیقتاً حرفی را به زبان آوردید که حکایت از گوشسپردن به ندایی است ماورای سخنهای روزمرّهی عادی. حرفی جز همان سخن شما را ندارم که در عین باقیماندن آثاری از شب دوران جاهلیت مدرن، حقیقتاً فجری صادق و بینالطلوعینی مطمئن در پیش است. پیشنهاد بنده آن است که مجموعهی این نوع نکاتی که برای سایت میفرستید به صورتی منظم، تنظیم و نگهداری بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید رعایت دستورات پزشکی با حضور در مساجد که عموماً با ازدحام همراه نیست، قابل جمع باشد. نباید از نقش روحِ ایمانی که در جمع مؤمنین بیشتر به ظهور میآید غفلت کرد. «إنّ اللّه مع الجماعه». موفق باشید