باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورتهای مختلف این سؤال در سالهای قبل جواب داده شد از جمله میتوانید به جواب سؤال شماره 3415 رجوع فرمایید. از آن جهت که روشن میشود این موارد، مواردِ حضور در برزخ نیست، بلکه حضور در وجهِ تجردِ نفس ناطقه میباشد و به همین جهت محدود به زمان و مکان دنیایی نیست؛ همچنان که هنوز با نکیر و منکر که مربوط به برزخ است، روبهرو نشدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کار و تلاش موجب درخشش و بسط روح انسان میشود. هرگز نباید کار را تعطیل کرد. هنر انسان آن است که با مدیریت خود طوری با کار برخورد کند که «کاری او را از کاری با ندارد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «نومید هم مباش، که رندان جرعهنوش ** با یک کرشمه به منزل رسیدهاند». آری! خلق را با تو چنین بدخو کنند ** تا تو را ناچار رو آن سو کنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضرید که بحث در مورد آنچه فرمودهاید، مفصل است و با مطالعات آثار اندیشمندان دین بهخوبی روشن میگردد. آنچه در اینجا میتوان بر روی آن به اجمال فکر کرد، نظر به اسمِ هادی حضرت حق است که در هیچ تاریخی متوقف نیست، ولی صورتهای مختلفی دارد. آری!
هرکه را میل به بهبود نبود دیدنِ روی نبی سود نبود
لذا همانطور که با بودن رسول خدا «صلّیاللّهعلیهوآله» از آن حضرت بهره نبردند در دوران فترات هم آنهایی که به دنبالِ بهبود بودند از نور عدالت الهی بیبهره نمیشدند و پیامبران خدا در ایستگاههای مختلف تاریخ حاضر میشدند تا راههای هدایت گم نشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد ورودی ندارم. ظاهراً حاج آقا ویسی بتوانند کمک کنند. شمارهی ایشان 09139029130 میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» کار شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی این اذکار مفید و کارساز است؛ بستگی به احوال و ذوق خودتان دارد که قلبتان در کدام ذکر بیشتر حاضر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شواهد تاریخی در عصر حاضر، حکایت از آن دارد که مردم رویهمرفته امیدشان از برآوردهشدنِ وعدههای فرهنگ مدرنیته قطع شده است و به همین جهت رسانههای مدرن دست و پا میزنند تا چهرههای خود را برجسته کنند. ولی فکر میکنم اگر در یک شرایط آزاد بدون فریب رسانهای مردم در انتخابات شرکت کنند، حتماً انتخاب آنها انتخاب سالمی است با رجوع به دیندارانِ متفکر و آزاده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوهی «کلام جدید» که بر روی سایت هست ابعاد مختلف موضوع را بررسی کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی جواب داده شده، به ایمیل خود سر بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است که وقتی بدنی نباشد که چنین افرادی بدان نظر داشته باشند، در نزد خود میماند و با خود تا ابدیتشان بهسر میبرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: سال، با محرم شروع میشده است. آن سال را مبداء هجرت گرفتهاند نه آن ماه را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توجه داشته باشید که در علمِ به احساسات هم، احساسات جزء علم انسان میشود و علمِ به خود همان علم به احساسات و تصورات خود است. زیرا در مجردات، عارض و معروض و وصف و موصوف همه در مقام اتحاد هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است زیرا تا جوهر جسم هنوز دارای قوه است، جسم و ماده در میان است. این موارد همه در شرح صوتی «حرکت جوهری» با دلایل لازم مطرح شده. به نظر میآید باید با دقت شرح صوتی بحث را دنبال فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زندگی را طوری تعریف کنید تا آنچه هستید را، راهِ زندگی با خدا بدانید و آرزوها را برای خود عمده ننمایید. آن فایل مربوط به کتاب «آشتی با خدا» است. کتاب روی سایت هست خوب است با آن رفیق شوید. رفیقِ بدی نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالات که با سؤال و جواب حل نمیشود!! باید در عمل به ایثار و تواضع نسبت به همدیگر رسید تا تاریخِ عبور از غرب، ظهور نماید. موفق باشید
سلام علیکم: خسته نباشید استاد عزیز. در این ماه عزیز و ایام مبارک آتیه خاضعانه از شما التماس دعا داریم. استاد حضرت امام (ره) در مورد آیه شریفه «إنا عرضنا الأمانة على السماوات والأرض والجبال فأبين أن يحملنها وأشفقن منها وحملها الإنسان إنه كان ظلوما جهولا» می فرمایند: این بالاترین وصفی است که برای انسان گفته شده است ظلوم یعنی همه بت ها را شکسته همه چیز را شکسته جهول یعنی به هیچ چیز توجه ندارد هیچ چیز را متوجه به آن نیست. سخن ایشان را توضیح می دهید یعنی فضل انسان در فهمیدن ظلوم و جهول بودن انسان است؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمينى «رحمةالله عليه» در همين رابطه مى فرمايند:
آن كه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول
وآنكه از خويش وهمه كون ومكان غافل بود
آن علمى كه مانع تجلى انوار الهى است، حجاب سالك است، و درست است كه در عرف جامعه هر دانايى را علم مىگويند ولى نظر به اينكه اين دانايى ها مانع ارتباط ما با خدا باشد، حجاب به حساب مى آيد و در راستاى جاهل شدن به اين دانايى ها است، كه گفت:
در بر دلشدگان علم، حجاب است حجاب
از حجاب آنكه برون رفت به حق جاهل بود
اين نوع جهلِ به ماسِوَى الله، و تمام نظر را به حق انداختن، موجب مى شود تا انسان شايسته پذيرش امانت الهى شود كه گفت:«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا»[1] ما امانات را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم و همه از پذيرفتن سر باز زدند و از تحمل آن در زحمت افتادند، ولى انسان آن را حمل نمود، كه او ظلوم و جهول بود. از يك جهت اگر كسى از علم خارج شود جاهل است و از طرفى علم حجاب است، در نتيجه درست است كه اگر كسى از علم خارج شد، جاهل محسوب مىشود، ولى اگر هم در حجاب علم بود، از رؤيت حقيقت محروم است. خداوند در قرآن مى فرمايد: ما امانت خودمان را بر آسمانها و زمين و كوه ها عرضه كرديم، ولى هيچ كدام نتوانستند آن را تحمل كنند و بپذيرند. ولى انسان پذيرفت، چون ظالم و جاهل بود.
زنده باد اين ظلم و جهل كه موجب شد انسان امانتدار الهى شود! آن هم امانتى كه هيچ يك از اعضاى هستى نتوانستند آن را بپذيرند. پس معلوم است كه ظلوم و جهول بودن انسان كه موجب پذيرش امانت الهى شود، يك نوع كمال است و آيه در صدد مدح انسان به جهت آن كمال است. در ابتدا ممكن است اين طور به ذهن آيد كه ظلوم و جهول نبايد صفت خوبى باشد، ولى از سياق آيه معلوم است كه در اينجا به عنوان دو صفت خوب مطرح است، به طورى كه مى فرمايد؛ همين صفات موجب شده تا انسان امانت الهى را بپذيرد. لذا در تفسير آن مى گويند: انسان نسبت به نفس امّاره خود ظلوم است، و نسبت به همه چيز غير از خدا جهول، پس چون خود را نديد توانست حق را ببيند و پذيراى انوار الهى باشد و به آن نوع علم كه موجب خودبينى مى شود جاهل بود و گرنه همان علم حجاب بين او و انوار امانات الهى مى شد. اگر خودش را حمل كرده بود كه نمى توانست امانت الهى را حمل كند، پس معلوم است اگر بخواهد امانت الهى را حمل كند خودش را بايد زير پا بگذارد. حال اگر بخواهد خودش را زير پا بگذارد، نسبت به خود ظلوم مىشود، حال چه چيزى را بايد ببيند كه خود را نبيند؟ خدا را فقط بايد ببيند، پس نسبت به ديدن غير خدا جهول است، از طرفى جهل مقابل علم است پس معلوم است يك علمى است كه مانع رؤيت حق است و لذا در مورد آن مى فرمايند: «العلمُ هُو الحجابُ الْاكبر»[2] علم همان حجاب اكبر و حجاب بزرگى است كه مانع ارتباط انسان با حقيقت مى شود، كدام علم است كه مطلوب نيست؟ علمى كه نگذارد من خدا را ببينم، آن علمى كه مرا به خودش مشغول كند، آن علمى كه مفاهيم حقيقت باشد و نه خود حقيقت، حال آن علم، چه علم به مفاهيم معنوى باشد و چه علم به مفاهيم غير معنوى، وقتى كه با آن علم، محبوب من در حجاب مى رود، ديگر به چه كار من مى آيد؟ لذا است كه حضرت امام خمينى «رحمةالله عليه» مى فرمايند:
آنكه بشكست همه قيد، ظلوم است و جهول
وآنكه ازخويش وهمه كون و مكان غافل بود
چرا ظلوم و جهول آن كسى است كه از همه كون و مكان بايد غافل باشد؟ چون؛
در بر دل شدگان علم حجاب است حجاب
از حجاب آن كه برون رفت به حق جاهل بود
چون از حجابِ علم در آمده پس جهول است و از طرفى چون از حجاب در آمده به حقيقت رسيده. پس:
عاشق از شوق به درياى فنا غوطه ور است
بى خبر آن كه به ظلمتكده ساحل بود
وقتى از حجاب عقل و علم خارج شد، آن چنان به درياى فنا غوطه ور مى شود كه اصلًا اهل عقل و هوشيارى كه در ظلمتكده ساحل ايستاده اند، نمى توانند آن حالت را دريابند، چون به قول مولوى؛
عقل گويد شش جهت حدّ است و ديگر راه نيست
عشق گويد راه هست و رفته ايم ما بارها
حال با تمام اين حرفها اولين مشكلى كه براى شما پيش مى آيد همين «جهول» بودن است كه بايد نسبت به رسم زمانه و عادتهاى فكرى جاهل باشيم و اين خلاف عادت زمانه است و با قدم گذاشتن در خلاف عادت زمانه است كه بصيرت حقيقى شروع مىشود، به گفته حافظ:
از خلاف آمد عادت بطلب كام، كه من
كسب جمعيت از آن زلف پريشان كردم
بشر امروز به علمى عادت كرده كه نمىتواند بفهمد اين علم حجاب حقيقت است و علمى بالاتر از اين علم ها هست كه اساساً رويكردش با اين علوم متفاوت است، ولى به راحتى حاضر نيست وارد آن رويكرد بشود. براى اين كه آن علم و آن رويكرد خلاف عادت او است، براى اين كه آن چه را علم مى داند، آن چه را قرآن مى داند، آن چه را دين مى داند، آن چه را كه فكر مى داند، همه و همه مفاهيمى بيش نيستند، مفاهيم كجا و حقايق كجا! وقتى عادت نداشتيم قرآن را دريچه ارتباط با حقايقِ نورى بگيريم چگونه مى توانيم به مقام يگانگى با حقايق برسيم و به گفته حافظ «كسب جمعيت» كنيم و به يگانگى با حقايق نايل شويم. شرط ارتباط با هر مرتبه از قرآن، طهارت است، از مقام كريم و مكنون قرآن كه با قلب مطهرون مرتبط است گرفته، تا مرتبه لفظ قرآن كه بايد با دست با وضو با آن تماس گرفت، وگرنه آداب و ادب ارتباط با قرآن رعايت نشده است. و عزيزان عنايت داشته باشند، اگر نظر به مرتبه عاليه قرآن مى شود و ادب و آدابِ ارتباط با آن مرتبه مورد بررسى قرار مى گيرد، بدين معنى نيست كه آداب و ادب ارتباط با مرتبه نازله قرآن مورد غفلت قرار گيرد، و البته در مورد هر حقيقتى مسئله از همين قرار است، و لذا نبايد تصور شود قراردادن فقه و اصول در رديف اعتباريات، موجب كاهش ارزش آن مى شود، چون اين نوع اعتباريات كه ريشه در حكم الهى دارد خود تعيين كننده بسيارى از خط مشى هاى حقيقى است و همين بايد و نبايدهاى فقهى، خود مشخص كننده حقايق است. حرف ما اين است كه مواظب باشيم نظرمان نسبت به حقايق منحرف نشود و اين ممكن نيست مگر اينكه از طريق فقه و اصول عمليه سير خود را مديريت كنيم. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 72.
[2] ( 1)- محمد بن حمزه فنارى« مصباح الانس»، ص 180.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به نظر بنده این کار خوبی است به همین جهت حتی آقای شهید مطهری پیشنهاد میکردند که یک کرسی جهت تدریس مارکسیسم در دانشگاه به آقای امیرحسین آریانپور داده شود تا مردم و دانشجویان دقیقاً متوجهی مارکسیسم بشوند و معلوم شود ما در آن رابطه چه حرفهایی داریم. ۲ اسلام این حق را برای اهل کتاب قائل است که بر دین خود باشند. ولی اینکه بخواهند در بستر نظام اسلامی و از امکانات آن نظام، دین خود را تبلیغ کنند معلوم است که چنین حقی را خود مردم مسلمان به حاکمان نمیدهند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سه جزوهی اخیری که در رابطه با «زن» عرایضی شده است، و بر روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جریان اصل صحبت استاد نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوبی کار همین است که با بازخوانی مجدد آن مطالب که قبلا معلومات شما بود و در موطن عقل پذیرفته شدهبود، بازخوانی شود تا از آنِ شما گردد و قلب آن را تصدیق کند. به همین جهت در قرآن داریم: «یا ایها الذین آمنوا آمِنوا» یعنی آن ایمان قبلی را با عمقِ بیشتر و با حضور بیشتر در خود شکل دهید. موفق باشید
بسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آمریکایی که ما با آن درگیر هستیم و نماد استکبار است، همان دولتمردان آمریکا هستند و معنای مرگ بر آمریکا در عرف بینالمللی به همان معنای تقابل و اعتراض به دولتمردان آن کشور است و با این دید پرچم آمریکا را آتش میزنند و مردم خود آمریکا نیز همین را میفهمند که اعتراض به دولتمردان آنهاست 2- اینکه مردم متدین تبرکاً بخواهند دست یک عالم باللّه را ببوسند غیر از آن تشریفات مزخرف رسمی است که برای دستبوسیِ شاهان ترتیب میدهند. موفق باشید