بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
1895
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . . با توجه به گفته های شما در مورد برزخ که مثلا اگر الان بمیریم فردا نماز صبحی در برزخ داریم منتها بهترین ملکه نماز صبحمان را. . .سوال 1: البته شاید تعریفش اینی نباشد که گفتم،ولی در کل ما در برزخ با ملکاتمان روبرو هستیم بدون اراده برای بهبود،با این تفاسیر باید در برزخ رشد علمی باشد؟اما رشد عملی خیر. . . سوال 2: با توجه به توصیه جناب عالی در رابطه با مطالعات حب اهل البیت در ماه عزیز رجب،بنده چند وقتی است که در این زمینه مطالعاتی داشتم،شاید حدود یک سالی است،البته بدون هیچ نظمی،آیا توصیه میفرمایید با فراق بال به سراغ سخنرانی های شما و مطالعه مجدد کتاب حب اهل البیت بروم؟. . .انشاالله خدا ما و شما را از کسانی که از کسانی که اهل بهترین استفاده ها از ماه رجب هستند قرار دهد و موجبات رضایت ولیش را فراهم و آنچه که او صلاح میداند در ماه رجب روزیمان کند. . .خیر ببینید.موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- از قسمت اول سؤال‌تان چیزی سر در نیاوردم. بنده عرض کردم که انسان در برزخ و قیامت با ملکاتش زندگی می‌کند و بر همان اساس برایش رفع حجاب می‌شود 2- إن‌شاءالله در اولین فرصت کتاب «حبّ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» را با شرحی که داده شده است بازخوانی کنید به امید آن‌که حبّ فطری شما نسبت به آن ذوات مقدس به فعلیت برسد. موفق باشید
12534
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: استاد مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر جمله ای فرمودند که به نظر بسیار عجیب می رسد. ایشان فرمودند «بعد از ماجرای هفتم تیر، امام بزرگوار (ره) با بهره‌گیری مناسب از این حادثه، انقلاب اسلامی را که در حال منحرف‌شدن از مسیر اصلی خود بود، نجات و جریان اصیل انقلاب را در مقابل دیدگان ملت قرار داد.» این تعبیری است که معظم له بسیار به ندرت به کار می برند و تا آن جایی که حافظه بنده یاری می کند تنها درباره نفوذ سکولاریسم در دولتهای پیش از دولت نهم به کار بردند. سوال بنده اینست که در آن زمان شرایط به چه نحوی بوده که حضرت آقا از آن تعبیر به انحراف انقلاب از مسیر خود می کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چنان جریان‌های سکولار در لباس دین به صحنه آمده بودند و جلوه کرده بودند و می‌رفت که جوانان ما را بربایند، که اگر شهادت شهید بهشتی و مظلومیت آن مرد بزرگ نبود همچنان آن روحیه ادامه می‌یافت و بنی‌صدر و جریان‌های چپ به عنوان چهره‌های مورد نظر در صحنه می‌ماندند. موفق باشید

6507
متن پرسش
سلام علیکم.چرا باید به رهبری بگوییم امام خامنه ای؟آیا وقت آن نرسیده که این کلید واژه را در ادبیات سیاسی نسبت به ایشان بکار ببریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض کردم در عرف جهان اسلام واژه‌ی «امام» بیشتر از واژه‌ی رهبری اشاره به جایگاه رهبری آن‌طور که در کشور ما مطرح است، دارد مثل آن‌که می‌گویید امام موسی صدر. به این جهت خوب است در جای خود از این واژه برای رهبری به‌کار ببریم. موفق باشید
4366

عجله نکنیدبازدید:

متن پرسش
به نام خدا-با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم-خدا خیرتان دهد-1-استاد برای رسیدن به قوه اجتهاد در دروس حوزه علمیه چگونه باید درس خواند و چه باید کرد؟من طلبه پایه دو هستم2-استاد اینکه در نماز یکی از معصومین را در مقابل خود تصور کنیم دقیقا به چه معناست؟یعنی در نماز به جای تلاش برای فکر کردن به خدا به ان معصوم فکر کنیم؟خواهش میکنم بیشتر توضیح دهید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- عجله نکنید در درس خارج موضوع برایتان روشن می‌شود 2- به شرح کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» رجوع فرمایید. موفق باشید
2608
متن پرسش
باسلام "حواهشاجواب دهید" اقاجان بااینکه پسر مقیدی به نظر میرسم وببخشیدبه جلسات شما میایم گناهی میکنم و ان علاقه به دیدن فیلم های {شرمنده }صحنه دار خارجی است.تاچه حدکارم خطرناک است.البته صحبت شما راجع به{ تصورگناه موجب اربکاب گناه میشود}اما مطمئنم مرتکب این گناه نمیشوم راهنمایی کنید. شرمنده وقت ارزشمند شما را گرفتم اماکسی بهتراز شما سراغ نداشتم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: با دیدن صحنه‌های مستهجن نه‌تنها از نظر فقهی فعل حرامی انجام می‌دهید ، و این یک نوع پشت کردن به حکم خداوند است . از نظر اخلاقی و سلوکی به شدت از مسیر رجوع به حضرت «الله» عقب می‌افتید و از آن نسیم معنوی که نیاز دارید تا با حقایق عالم ملکوت مأنوس شوید محروم می‌گردید. به شدت شرایطی که موجب دیدن این صحنه‌ها می‌شود را از زندگی خود دور کنید و با توبه‌ای جانانه رجوع خود به نور حضرت پرودگار را به صحنه آورید. موفق باشید
2166
متن پرسش
باسلام و دعای خیر برای استاد طاهرزاده با عرض پوزش از اینکه در ماه مبارک رمضان و قت باارزش شما را می گیرم . متن زیر از طرف یک دانشجوی برادر شهید که در خارج کشور مشغول تحصیل است در مورد روش زندگی حضرت محمد (ص) برای من ارسال شده ، آیا با واقعیت تاریخ پیامبر تطابق دارد . از طرفی ایشان با آقای کدیور در خارج در مورد معارف دینی قبلا مکاتبه داشته و من از این بابت نگرانم. باتشکر و آرزوی توفیق روز افزون آن مرد آسان بود سلام در سال های جوانی، من و دوست هایم خیلی افتاده بودیم تو خط اخلاق و اعتقاد. نتب کلاس و جلسه اخلاقی و تقوایی داغ بود. تلویزیون پشت هم از همین برنامه ها و توصیه ها پخش می کرد. یک دنیا دستور نکنید و بکنید توی سرهای ما چرخ می خورد. می خواستیم خوب باشیم و خوب بودن آن روزها خیلی سخت شده بود. مدام داشتیم خودمان را مجبور می کردیم که مثل حضرت رفتار کنیم. نمی شد. نمی توانستیم. به خودمان فحش می دادیم. ناامید می شدیم. فکر می کردیم عیب های اساسی داریم و دیگر درست شدنی نیستیم.‏ چند سالی طول کشید تا فهمیدیم گره کار توی همین مجبور کردن است. ماجرا زورکی نیست. فهمیدیم آدم ظریف است و یک شبه نمی شود به اش شکل داد. مثل کار سفالگری می ماند که اگر فشار دستت را زیاد کنی، به جای شاهکار هنری از زیر دستت هیولای گلی می آید بیرون. ولی دیگر خیلی دیر شده بود. خیلی از همسفرهایمان خیال کرده بودند دین یعنی همین زور و فشار و گفته بودند ما نخواستیم و خداحافظ. ‏ در روایت های معتبر هست که همان پیامبری که ما داشتیم خودمان را هلاک می کردیم مثل او بشویم، توی مدینه یکی را تو اوضاع و احوالی شبیه ما می بینند. به اش تشر می زنند که: با خودت با مدارا رفتار کن! آن هایی که به خودشان زیاد فشار می آورند مثل سواری اند که برای زود رسیدن، آن قدر به مرکبش شلاق می زند که اصلا به کل نمی رسد. ولی وقتی ما این روایت ها را خواندیم دیگر دیر شده بود. رفقایمان شلاق را زده بودند، مرکبشان از حال رفته بود و حالا دیگر اصلا توی راه نبودند که بشود به شان گفت پیامبر(ص) دینی که شما ازش رمیده اید، جور دیگری بوده. ‏ روایت ها می گویند مرد آسانی بود. نرم و روان. نمازش از همة نمازها سبک تر و خطبه اش از همة خطبه ها کوتاه تر بود. کارهای خوب که می کرد، حظ می کرد. دقیقا همان حلقه ای که ما آن سال ها گم کرده بودیم. لذت اخلاق. این که از درستی و راستی کیف کنی. می دانم که می گویند این مرحله های جوششی بعد از کوشش می آید. اول آدم باید به خودش سخت بگیرد تا بعد لذتش را ببرد. ولی فکر کنم این سعی، این دویدن، این کوشش یا هر چی که هست، باید آرام باشد. درست مثل راه رفتن حاجی ها بین صفا و مروه. روان و متین. بعضی جاها را فقط باید هروله کرد. همین. وگرنه بقیة راه را باید جوری پا از پا برداری که یکی اگر از دور تو را ببیند، فکر کند داری رو ابر راه می روی. به همان سبکی، به همان لذت. به همان دقت. چون همیشه این احتمال هم هست که رشته های نازک زیر قدم هایت پاره بشوند و معلق بمانی. می گویند حضرتش به همین اعتدال بود.‏ مرد راحتی بود. سیره های تاریخی، این را می گویند. ما به کسی می گوییم آدم راحت که از زیر مسؤولیت ها آسان شانه خالی کند و بی خیال باشد. اما حضرتش، هم بار را بر شانه داشت هم راحت بود. باورش سخت است. چون ما به یکی از این دو تا عادت داریم. ما به صورت عبوس همة مردانی که کارهای سختی دارند، عادت داریم. برای ما اصولا بام، جایی است که از یکی از دو طرفش باید افتاد. تجسم یکی که راحت و متعادل روی لبة باریک بام بایستد و بیش از همة مردم متبسم باشد، سخت است. مرد عربی چیزی آورد. گفت: این، هدیة شما! کمی که گذشت، گفت: حالا پول هدیه ام را بدهید. پیامبر(ص) خندید. از ته دل. روزهای بعد، هر وقت غمگین می شد می گفت: آن اعرابی چه شد؟ کاش دوباره می آمد. روایت ها می گویند اهل مزاح بود. اگر یکی از اصحاب، گرفته بود، شوخی می کرد تا او را به خنده وادارد. همان روایت ها هم می گویند کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد صورتش غرق عرق می شد. ‏ چقدر دوست داریم که یکی، این دوتایی های محال را کنار هم داشته باشد. هم این باشد، هم آن. سال هاست که همه مان یکی از این دوتاییم. عادت کرده ایم آدم عمیق، آدمی با فکرهای پیچیده و لایه های متفاوت، خیلی تودار باشد. هیچ حسی توی صورتش پیدا نباشد. راحت قاطی حرف های دیگران نشود و اصلا نشود فهمید چه فکری دارد می کند. ولی اوصافی که از پیامبر (ص) در سیره ها آمده، اصلا شبیه عادت همیشگی ما نیست. کتاب های معتبر همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد صورتش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه. بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه. اگر هم از چیزی غمگین بود، چشم ها و صورتش گرفته می شد. تار می شد. ما فقط بچه ها و آدم های ساده دل را سراغ داریم که موقع شادی صورتشان برق بزند. از خوشی چشم هایشان بدرخشد. اصلا باورمان نمی شود جسم هیچ متفکری این قدر شفاف باشد. ‏ مردم حرف درآورده بودند که این مرد، ساده لوح است. این را خود قرآن می گوید. بس که قاتی مردم می شد و رویش نمی شد حتی وقتی کار دارد، بهشان بگوید پا شوند بروند. می گویند با هر کس دست می داد، دست خود را نمی کشید تا طرف دست خود را بکشد. با هر کس می نشست، آن قدر صبر می کرد تا خود او برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند. اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده می افتادیم، با ما می خندید؛ وقتی تعجب می کردیم، با ما تعجب می کرد. از آخرت حرف می زدیم، با ما دربارة همان حرف می زد. از دنیا می گفتیم، با ما از همان می گفت. از خوردنی ها و آشامیدنی ها هم حرف می زدیم، او هم از همان حرف می زد.‏ تصورش سخت است؟ نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این لبه های تیز راه بروند تنگ شده. آخرین باری که یکی از این ها را دیدیم، کی بود؟ کاش می آمد این دور و بر هم سری می زد. ‏ روایت ها می گویند: وقتی از او کاری می خواستند اگر موافق بود می گفت آری و زود انجام می داد. اگر نمی خواست انجام بدهد، فقط سکوت می کرد. هیچ وقت نمی گفت: نه! هیچ وقت نمی گفت: نه! ‏ ******************* روایت های به کار رفته در متن یادداشت، همه از کتاب سنن النبی نوشتة علامه طباطبایی برداشته شده اند.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: متنی که ارسال فرموده‌اید متن خوبی است و همین‌طور که نوشته‌اند مبتنی بر کتاب سنن النبی است. موفق باشید
115

بدون عنوان*بازدید:

متن پرسش
با سلامٍ معنی یا معانی کلمه یاسین چیست؟l
متن پاسخ

یس از حروف مقطعه قرآن است و معنی خاصی ندارد ،منتها در روایات صادره از اسول خدا(ص) به حضرت محمد(ص) تعبیر شده.

11716
متن پرسش
سلام: حاج آقا اگر کسی در خانواده ای زندگی کند که از طریق مال شبه دار اداره می شود وظیفه آن فرزند که هنوز زندگی مستقل ندارد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با دفتر مرجع تقلیدتان موضوع را در میان بگذارید. موفق باشید

11384

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا سیر مطالعاتی که روی سایت قرار داده‌اید تقدم و تأخر دارد یعنی ترتیب کتاب‌ها و جلسات مهم است؟ من اکنون طبق سیر، به مباحث قرآنی و جلسات تفسیر رسیده‌ام چگونه باید این جلسات را گوش بدم لازم به توضیح است که تفسیر المیزان هم ندارم. آیا در کنار تفسیر کتب دیگر سیر را هم بخوانم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی در قسمت معارف باید رعایت شود یعنی پس از  معرفت نفس و برهان صدیقین به مباحث معاد رجوع فرمایید. ولی در مورد مباحث قرآنی رعایت سیر لازم نیست. در هرحال در کنار مباحث قرآنی از مباحث نهج‌البلاغه غافل نشوید. موفق باشید

10115

چادر مشگیبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: با توجه به اینکه رنگ مشکی در اسلام کراهت دارد چرا در جامعه خصوصا چادر خانمها به رنگ مشکی است؟ ظاهرا پارچه مشکی مربوط به چادر از ژاپن وارد می شود و سالیانه ارز زیادی از کشور خارج می کند. تا آن جا که من اطلاع دارم پیامبر (ص) از رنگهای سفید، سبز و زرد استفاده می کردند. در شهرستان ورزنه اصفهان گویا رنگ چادر خانمها سفید است. آیا این نیاز به فرهنگ سازی دارد یا شرایط فعلی به گونه ای است که باید از چادر مشکی استفاده شود؟ با تشکر و آرزوی توفیق الهی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید به این حالت که از چادر مشکی استفاده می‌شود آن حالت کراهتی که لباس مشکی دارد پیش نیاورد، ولی بدین معنا نیست که روی موضوع فکر نشود امام صادق علیه السلام می فرمایند: پوشیدن لباس مشکی کراهت دارد مگر در سه چیز: کفش ، عمامه و کساء (به لباس بزرگ مثل عبا و چادر و امثال آن می گویند.) موفق باشید
10024
متن پرسش
سلام خدمت استاد در سوال 9994 فرمودید: همچنان گوش‌دادن به موزیک که عموماً واهمه را تغذیه می‌کند و عقل و قلب را به حاشیه می‌برد. واقعا نظر اسلام در مورد موسیقی چیست؟ رهبری جایی فرموده بودند اینکه نظر اسلام راجع به موسیقی منفی بود به این خاطر بود که در آن دوران فقط استفاده غلط از موسیقی می شد. یا مثلا خود رهبری 2 بار از حامد زمانی، خواننده انقلابی تشکر کردند و به او فرمودند کارت را ادامه بده. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید فتوای حضرت آقا هم در مورد حرمت موسیقی-آن‌جایی که بحث موسیقیِ حرام در میان است- به محتوای آن است، پس وقتی سروردی با آنچنان محتوای خوب از آقای حامد زمانی به میدان می‌آید نه‌تنها بد نیست بلکه بسیار هم خوب است. این از آن‌جاهایی است که از موسیقی درست استفاده شده. ولی سؤال‌کننده‌، بحث گوش‌دادن به موزیک را بدون هر محتوایی مطرح فرموده بودند. موفق باشید
4878
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .بنده از طرفداران دولت و آقای جلیلی در انتخابات هستم،منتها الان که سوال را مینویسم زمانی است که رای ها را مشاهده میکنم،بله استاد،اصلا حتی فکر نمیکردم روحانی اینقدر اقبال مردمی داشته باشد. . .آیا مردم ما در انتخاب اصلح دچار مشکل شده اند؟آیا شکمشان جلو چشمشان را گرفت که نتوانستند تحلیل درست در شناخت اصلح بکنند؟آیا این همان در حجاب رفتن جبهه انقلاب بود؟. . .آنقدر فشار رومون آمد که نمیدونید،و جز اینکه به رهبری دل خوش باشیم نمیتوانیم حرفی بزنیم؟تحلیل شما از این فضای باور نکردنی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد می‌کنم به جواب سؤال شماره‌ی 4880 رجوع فرمایید. موفق باشید
3838
متن پرسش
با سلام استاد بزرگ: 1- از بین این کتاب ها کدامیک را برای مطالعه و سیر عرفانی پیشنهاد می کنید؟ الف- عرفان اسلامی شیخ حسین انصاریان2-معراج السعاده3- راه روشن ملا فیض کاشانی 2-پیشنهاد می کنم کتب های حضرتعالی بصورت مجموعه و با کیفیت بالا چاپ شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی کتاب‌ها که فرمودید خوب است، راه روشن که ترجمه‌ی مهجة البیضاء است کتاب اصلی جهت اخلاق و عرفان عملی است ولی عرفان نظری را باید در جای دیگر جستجو کرد. موفق باشید
3266
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی : کتاب پی دی اف فرزندم این چنین باید بود جلد اولش را اگر دارین بزارین تو سایت یا یه منبه ای رو بگید که بتونم فایل پی دی اف شو دانلود کنم... ممنون خیلی متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنوز تهیه نشده، إن‌شاءاله در آینده نزدیک تایپ آن کامل می‌شود. موفق باشید
761

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی ضمن عرض سلام خدمت استاد بزرگوار لطفا پاسخ به سوال بنده را در سایت درج نکنید و تنها به میلم بفرستید. مشکل بزرگی گریبانگیر من شده است که به شدت آزارم میدهد و زندگی‌ام را مختل کرده است. این مشکل اگرچه بسیار اذیت کننده است اما در حقیقت یک زخم قدیمی است که پس از چندسال مجددا سرباز کرده است. قضیه از این قرار است که بنده در سن 12 سالگی کاملا اتفاقی و بدون اینکه بدانم اصلا چه کار دارم میکنم به استمنا مبتلا شدم و 2، 3 ماهی این عمل شنیع از من صادر شد تا بالاخره در مدرسه بوسیله معلم دینی به اینکه چنین کاری اصلا چی هست و حکمش چیست پی بردم. بلافاصله به توفیق الهی از آن کار دست شستم اما دو مشکل در وجودم نهادینه شده بود: اول آنکه تحریک پذیری جنسی ام بسیار بالا رفته بود و با اندک موضوع مربوط و نامربوطی تحریک می شدم (بدون آنکه اهل دیدن فیلم و عکس و از این جور مسائل باشم) و دوم آنکه خیالاتم بسیار ولگردی می کرد و گاهاً مرا به شدت آزار میداد. این فضای زجردهنده 7 سالی ادامه پیدا کرد تا اینکه دست تقدیر مرا به اصفهان کشاند. در آنجا با یک گروه فرهنگی و انقلابی اشنا شدم و از طریق آنها هم با شما، جلساتتان و کتابهایتان انس گرفتم . فضای انقلابی گروه و انس با شما چنان مرا از زندانی که در آن بودم آزاد کرد که به ندرت مشکلاتی که خدمتتان عرض کردم گریبانگیرم می شد. تصورم این بود که برای همیشه از شر این موضوع خلاص شده ام. دوران ماندن در اصفهان به سررسید و من به حکم وظیفه و برای طلبه شدن عازم شهر دیگری شدم. در آن شهر نه از آن جمع انقلابی خبری بود و نه از شما! از طرفی از آنجا که باید تمام تمرکزم را روی مباحث درسی می گذاشتم ارتباطم با کتب معرفتی بسیارناچیز شد. ادبیات عرب هم به هیچ وجه روحم را تغذیه نمیکرد. متاسفانه و بعد از چندهفته تا به خودم نگاه کردم دیدم در همان گردابی هستم که قبل از اصفهان در آن دست و پا میزدم. شرکت در جلسات اخلاق هم تنها مسکن خوبی بود.این بار تحمل این فضا برایم بسیار مشکلتر بود چون این بار این مشکل بعد از تجربه یک فضای انقلابی و تمرکز بر بسیاری از مباحث معرفتی شما برایم حاصل شده است. این موضوع در القای یاس از طرف شیطان به من بسیار کمک می کند. خیالات بسیار آزارم میدهد. در هر جایی به سراغم می اید، سر کلاس درس، صحبت کردن با دوستم ، مطالعه و .... بسیار رنج دهنده است. گاهی اوقات احساس میکنم هیچ اراده و اختیاری برای نجات از این خیالات ندارم و محکوم به زمین خوردنم. چند بار روزه گرفتم ولی نه تنها مشکل حل نشدبلکه خیالاتم پرّان تر هم شد. به سرعت و بدون آنکه عامل محرکی درمیان باشد تحریک می شوم. دیگر یقین پیدا کرده ام که در قلبم از آن امراضی است که خداوند در قران از انها یاد کرده است. تنها درمواقعی که دچار یاس و ناامیدی هستم از شر این خیالات به دورم.چندبار تصمیم گرفتم که طلبگی را رها کنم اما پشیمان شدم. من که برای رسیدن به مقاصد بالای معنوی به حوزه آمده بودم حالا به شدت زمینگیر شده ام.تمام دستوراتی که برای مهار خیال بلد بودم را به کار بستم ولی نشد. گاهی اوقات فکر میکنم که اگر ازدواج کنم مشکل حل می شود اما از یک سو شرایط ازدواج برایم مهیا نیست و از طرف دیگر می گویم که اگر این مشکل با ازدواج حل نشود قضیه بغرنج تر هم می شود. شما را به خدا کمکم کنید در شرایط سختی نفس می کشم. شرایط زندگی برایم بسیار تنگ شده، بیماری پدرم اخیرا اوج گرفته است، شرایط طلبگی ام هم آنگونه است که عرض کردم. شما را به خدا هم دعایم کنید و هم راهنمایی ام کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: خداوند می‌فرماید: «وَإِذَا جَاءکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلاَمٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَن عَمِلَ مِنکُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»(سوره‌ی انعام، آیه‌ی 54) به پیامبر خود توصیه می‌کند وقتی مؤمنین به طرف تو می‌آیند به آن‌ها خبر بده که سلامت و دوری از خطر نصیب شما است، پروردگار شما بر خودش فرض کرده که شما را زیر سایه‌ی رحمت خود قرار دهد و لذا اگر شماها از سر نادانی به عمل سوئی دست زدید سپس به آن عمل راضی نباشید و از آن فاصله بگیرید و برنامه‌ای در جهت تغییرمسیر خود بریزد، بدانید که خداوند غفور و رحیم است، یعنی نه‌تنها از گناهان آن می‌گذرند بلکه شرایط مساعد جهت تعالی روحانی او برای او قرار می‌دهد. با توجه به آیه‌ی فوق معتقدم باید امیدوار باشید که إن‌شاءالله از این معضل رها می‌شوید و به زندگی معنوی خوبی وارد می‌گردید. از طرفی تا آن‌جا که ممکن است در امر ازدواج خود تسریع کنید برای شما که رویکردتان بندگی خدا است بسیار کارساز است. موفق باشید
13836

در اربعینبازدید:

متن پرسش

سلام علیکم: نظر شما پیرامون سخنان اخیر استاد پناهیان که واقعا در اربعین سنگ تمام می گذارند چیست: استادپناهیان: «البته زیاد توصیه نمی‌شود آقایان خانواده‌ها را برای پیاده‌روی اربعین بیاورند. حضور خانم‌ها در پیاده‌روی اربعین در اولویت نیست؛ ازدحام هست، اذیت می‌شوند. مگر اینکه به شدت بتوانند مراقبت کنند. ولی هر چه بیشتر این سفر اربعین بتواند با حضور بیشتر مردان باشد بهتر است، اگر چه خانم‌ها هم دل دارند و احساس وظیفه می‌کنند و حضورشان هم خیلی از اوقات مفید است، ولی اگر کنترل نشود، به‌طور طبیعی که غلبۀ حضور خانم‌ها در مجالس معنوی بالاتر است، دوباره این غلبه در آنجا هم اتفاق خواهد افتاد. خانم‌ها فراغت بیشتری هم دارند، و اگر کاروان‌ها اولویت را به حضور آقایان ندهند، ممکن است اکثراً خانم‌ها شرکت کنند و این از جهات مختلف به مصلحت نیست.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که تمدن اسلامی با حضور مردان و زنان محقق می‌شود، مثل انقلاب اسلامی که به تعبیر حضرت امام بعضاً زنان پیشتاز بوده‌اند. در تمدنی که با اربعین باید به ظهور برسد نباید زنان در حاشیه باشند وگرنه عقیم می‌ماند هرچند متأسفانه در کشورهای عربی حضور فعّال زنان در این موارد چندان پذیرفتنی نیست. موفق باشید

9032
متن پرسش
با سلام و تشکر از استاد: بنده چند وقت پیش سوالی پرسیدم مبنی بر این که آیا اصلا توهین در اسلام مجوزی برایش وجود دارد یا نه؟ اگر وجود دارد تا چه میزان و در برخورد با چه کسانی؟ اگر وجود ندارد پس چرا در ادبیات بزرگان گاها میبینیم خطابهای به ظاهر توهین آمیز به دشمنان میکنند؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خود قرآن در مورد ابولهب می‌فرماید: دست‌هایش بریده باد، که در زمان خود یک نوع توهین بوده. یا در آیه‌ی 17 سوره‌ی عبس می‌فرماید: «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ» مرگ بر انسان چقدر کفر پیشه است و تازه این غیر از آن است که در آیه‌ی 148 سوره‌ی نساء می‌فرماید: «لا یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ کانَ اللَّهُ سَمیعاً عَلیماً» خداوند دوست ندارد کسى با سخنان خود، بدیها(ى دیگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست. موفق باشید
4196
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی.نظر حضرت عالی درمورد کتاب (( محمد پیامبری که از نو باید شناخت)) چیست؟آیا جهت گیری خاصی در این کتاب شده است؟شنیدم که وزیر خارجه سابق انگلیس به تعریف این کتاب پرداخته است.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آن کتاب بر اساس اصالت‌دادن به فرهنگ مدرنیته حضرت محمد«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» بررسی شده اند و عملاً به خواننده القاء می‌کند پیامبر خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» همان نگاه را به عالم داشته اندکه مدرنیته دارد. موفق باشید
3003

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
خصوصی باسلام.بنده بایکی از رفقای خودم حدود4سال است که رفیق هستم و در زمینه های اخلاقی و معنوی همدیگر را کمک می کنیم لکن یک مشکلی در این دوستی ما هست که خیلی سعی کرده ایم حل کنیم اما نشده و آن اینکه بنده هرچقدر به ایشان محبت می کنم و سعی می کنم که وظایف دوستی را تا حد توان برای ایشان انجام بدهم ولی ایشان خیلی در این مسائل کم توجهی می کند و گاهی اوقات اصلا به بنده توجهی ندارد لطفا راه حلی بفرمائید چون گاهی اوقات برسر این مسئله دعوایمان هم شده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: باید از هر کسی بر اساس توان و خلقیاتش انتظار داشت.همین انتظارات شما موجب آزار ایشان می‌شود و این شرط دوستی نیست. همان اندازه که می‌تواند با شما ارتباط برقرار کند از او بپذیر. موفق باشید
2044
متن پرسش
سلام.من چند سال پیش با مباحث شما آشنا شدم و بعد از آن فکر میکنم زندگیم دچار تغییر شد ولی خانواده با من مخالفت کردند و دوست نداشتند من اینطور شوم. ولی قبل از این چون مثل خودشون بودم کاری با من نداشتند با وجود اینکه خانواده ام از لحاظ دینی صفر هستند و تمامی امکانات زندگی ما از قبیل آب و گاز و برق و نان از راههای غیرشرعی بدست می آید. من تحمل کردم و ادامه تحصیل دادم تا تحصیلات دانشگاهیم تمام شود و در تمامی این سالها همیشه به فکر زمان برگشت به خانه و زندگی کردن در میان آنها بودم حتی چند بار برای کمک و راهنمایی به شما زنگ زدم و در جلسات شما حاضر شدم اما نتوانسستم با شما صحبت کنم.الان که دوسالی میشود که فارغ التحصیل شدم و شاغل شدم به شهرم برگشتم و برای رهایی از این حرام خواری و شرایط بی دینی تصمیم به زندگی مستقل(ازدواج)گرفتم ولی خانواده برای ازدواج من در موارد متعددی که خودم شخصا پیگیری کردم سنگ اندازی کردند و مانع شدند و میخواهند با نظر خودشان ازدواج کنم حالا با این شرایط چند سوال خدمت استاد گرانقدر داشتم1-با این شرایط چگونه میشود زندگی دینی داشت؟2-آیا زندگی اجباری در کنار آنها بدون رعایت کردن حلال و حرام الزامی است/3-در این دوسال که به شهر خودم برگشتم خیلی نادر به خواهر و برادر خود رفت آمد داشتم به دلایل ذکر شده آیا این شامل قطع رحم میشود اگر بله با حرام خواری آنها چکار میشود کرد؟4-چگونه میتوانم تنهایی بدون راضی بودن خانواده با یک خانم مومنه ازدواج کنم؟5-با تعدادی از بچه های شهر و محیط کار در راستای آنگاه که مباحث فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود شروع به کار کردیم ولی وقتی خانواده خود را میبینم ناامید و بی انگیزه میشوم .و این شرایط بیش از اندازه در زندگی دینی من تاثیر گداشته به طوریکه زمان دانشجویی در اصفهان شرایط روحی مناسبی داشتم ولی اکنون همه چیز را از دست داده ام و نماز شب که هیچ.نماز صبحم هم قضا میشود چون فکر میکنم با این آب و گاز وضو گرفتن و در این خانه نماز خواندن مشکل دارد.خواهشا راهنماییم کنید و مرا از این عذاب نجات دهید.در پایان به خاطر اینکه خیلی خلاصه و دست و پا شکسته خواستم همه چیز را بیان کنم و وقت شریفتان را گرفتم عدرخواهی میکنم.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هنر شما آن باشد که در هر شرایطی نسبت به وظایف دینی کوتاه نیایید و راه‌کار آن را پیدا کنید. در هر حال باید در حدّ سهم خود حق دولت که حقوق ملت است از آب و برق و گاز که مثال زدید را بپردازید و در مورد قسمت دوم و سوم سؤال‌تان از مرجع تقلیدتان کسب تکلیف کنید. در مورد ازدواج با دختری مؤمن خداوند کمک می‌کند که إن‌شاءالله بدون درگیری با خانواده مسئله حل شود به آن‌ها بفهمانید که بالاخره بنده به دنبال دختری هستم که با عقیده‌ام هماهنگ باشد. بدون تندی و درگیری کار را دنبال کنید نتیجه می‌گیرید. در هر گوشه‌ای از زمین که هستید وقتی درست فکر کنید و از فعالیت‌های پوچ فاصله بگیرید خداوند راه‌های درست را جلو شما قرار می‌دهد و در آن صورت هرکجا که باشید با همه‌ی انسان‌های حقیقت‌شناس زندگی می‌کنید. ذهن خود را مشغول مشاجرات نکنید به فکر خودسازی باشید إن‌شاءالله کارها جلو می‌رود. متوجه این سخن حضرت علی«علیه‌السلام» باشید که فرمودند: «فَمَنْ صَحَّ دینُهُ و صَحَّ عَمَلُهُ اَشَدَّ بلائُه» هرکس دین او دین درستی باشد و عمل او نیز درست باشد بلای او شدیدتر است از آن‌چه به بقیه می‌رسد. موفق باشید
1664

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام وصلوات بر محمد و آل محمد و سلام و عرض ادب خدمت استادعزیز؛ پس از انتخابات 12 اسفندِ مجلس نهم، برای ما جمعی از طلاب معصومیه قم سوالاتی مطرح شده ، که امیدواریم با عنایت شما استاد گرانقدر ، دریچه ای از فکر به روی ما بگشاید ؛ سوالات در 6 بخش تنظیم شده است: 1. اول یک سوال مبنایی جهت مقدمه سوالات بعدی اینکه : وجه تمایز «حکومت دینی» با «حکومت ولی فقیه» در چیست؟ حتی با وجود پذیرش بداهت اثبات ولایت فقیه در عصر کنونی، آیا لزومی دارد که بگوییم «حکومت دینی ، همان حکومت ولایتِ فقیه است»؟ و ازطرف دیگر آیا لازمه ی پذیرش ولایت فقیه، آن است که حکومتش را مصداقی از «حکومت دینی» و یا عین آن بدانیم؟ 2. آیا در جامعه موجودِ اسلامی ما ، «دیانت ما عین سیاست ما؛ و؛ سیاست ما عین دیانت ما» هست ، یا این شعاری است در جهت افق و آرمانی که در «جامعه ی موعود مهدوی» بدنبالش هستیم؟ در این رابطه ، چرا هنوز حوزه‌ی علمیّه تلقّی حکومتی ندارد ، و حکومت هم تلقّی حوزوی ندارد ؟! چرا جمع‌شدن این دو «سهلِ ممتنع» می‌نماید؟! در حوزه‌ی علمیّه رنگی از «فقه حکومتی» و «اصول فقه حکومتی» نیست و هنوز مشکل است که «ولایت مطلقه‌ی فقیه» را عموم فقها بپذیرند!؟ ما در «تثبیت» همین یک جایگاهِ رأسِ حکومت که باید «فقیه» باشد (و ولایت مطلقه دارد از خداوند بخاطر «فقه و تقوایش») هنوز اختلاف داریم ، حال چطور می‌خواهیم همین الگو را در تمام مناصبِ حکومت «تسرّی» بدهیم ؛ و قائل شویم تمام کسانی که منصبی جزیی یا کلّی دارند در هرجای نظامِ اسلامی ، فقط در صورتی «ولایت بر عامّه» می یابند که «مجتهد و متّقی» باشند؟! ( تا مگر از این طریق مقدمات رسیدن به حکومتِ دینی را فراهم کرده باشیم ، و نهایتاً «دیانت و سیاست» ما عینیّت پیدا کنند ؟!؟ ) 3. چرا باوجود داعیه ی حکومتِ دینی ، هنوز بین «منبرمسجد» و «منبرمجلس» تفاوت و فاصله هست؟ اگر سیاستِ ما عین دیانتِ ما باشد ، باید «نمایندگان مجلس» عیناً همان «نمایندگان اسلام» باشند؛ و «مجلس» ما هم عیناً «مسجد» باشد؛ امّا هنوز مجلس ما «مصلّی» هم نشده چه برسد که بیاییم برای آن «صیغه مسجد» هم بخوانیم !!؟ «مجلسِ قانونگذاری» در حکومتِ دینی ، حقیقتـاً «مسجدی» هست که حتّی نفس کشیدن هم در آن «عبادت» است (چون محلِّ اتّصال به مصادر تشریعیه‌ی «قوانین الهی» است -که در امورجزئیه بکار میرود- )؛ امّا درحال حاضر نگاه ما به مجلس و نمایندگان آن کاملاً حداقلی است ، که قانونش «تعارضِ قطعی» با شرع نداشته باشد و اینکه نمایندگانش «فاسق» نباشند!! آیا در «حکومتِ دینی» جهت رسیدن به کمالِ مطلوبِ الهی ، نباید نگاه ما به «قانون» حداکثری باشد؟! آیا نمایندگانِ ما جهت تشخیص مصادیق قوانین الهی نباید «مجتهد و متّقی» با نگاهِ حداکثری باشند؟!؟ 4. اگر دین همان حکومت است که امامِ عزیز ما در موردش فرمودند: الإسلام هو الحکومة، پس چطور برخی روحانیونِ با تقوا، در ضدّیّت با «حکومتی شدنِ دین» (یعنی ضدّ اصلِ ولایت فقیه و ضدّ انقلاب اسلامی) صحبت میکنند!؟ آیا باید بگوییم «آنها اصلاً دین ندارند!» ، یا اینکه ما باید کوتاه بیاییم و «دین و تقوای خالی از سیاست» را جایز و مصاب بدانیم ؟ و اینکه در ضدّیّت عام با «هویّـتِ انقلاب اسلامی» چطور میشود که وقتی در مصادیقِ آن دقّت میکنیم با اقترانی عجیب، می‌بینیم که دامنه‌ی همه‌ی ضدّیت‌های مرسوم (یعنی ضدّ انقلاب ، ضدّ فقه ، ضدّ ولایت فقیه ، ضدّ فلسفه ، ضدّ عرفان نظری ، ضدّ وحدت با اهل سنّت و.) در یک «مسجد ضِرار» (ضدّحکومتی) جمع می‌شوند !!؟ و از طرف دیگر «مهره‌های اصلی» انقلاب اسلامی و «روحانیون انقلابی» ، عموماً یا مبلّغ و معلّم فلسفه بوده اند و یا حداقل آن را مباح میدانستند!؟ ( البته منظور این نیست که مثلاً هر ضدّ فلسفه ای را ضدّ انقلاب تلقّی کنیم ، بلکه گویی «انقلابِ اسلامی» دارای یک «هویّتِ ذوابعاد» است که اگر با هر بُعدی از آن ، زاویه پیدا کنیم ، امکانِ این هست که در آینده‌ای نچندان دور ، این زاویه های به ظاهر ناچیز به «شکاف‌هایی عمیق» میانِ ما و «کلّیّت انقلاب اسلامی» بیانجامد)؛ و همان‌طور که امروز می‌بینیم بسیاری از یارانِ دیروزِ انقلاب، به خاطر این‌که مثلاً در 20 سال قبل به زاویه های فکری خود با انقلاب توجه نکردند ، ثمره‌ی شکافِ کوچکِ دیروز خود را ، امروز در هم‌پیالگی با استکبار و دشمنی با انقلابِ اسلامی ، برداشت میکنند !؟ و حال با این اوصاف ، ما امروز چه سلوکی داشته باشیم که ریشه‌ی این زوایای کوچک را قبل از عمیق‌شدن بخُشکانیم؟ 5. چرا عالمانِ متّقی برای حفظ جایگاهشان «منزّه» ازسیاست می‌شوند ، و از سوی دیگر ، برخی مسئولین درجهتِ مقبولیّت‌شان «تشبّه» به مقدّسات می‌کنند؟ چرا حوزویان خود را منزّه از حکومتی‌شدن می‌کنند ، و در طرف دیگر ، از «مردانِ سیاسی» تلقّی «مردانِ دینی» نمیشود!؟ چرا «تقوای دینی» از «تقوای سیاسی» جداشده است؟! تا جایی‌که درمصادیقِ «مردان دینی وسیاسی» بسیار سخت است که اشخاصی امثالِ امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری، علامه مصباح و(حفظهم ا..ه)را بیابیم که واقعاً در عین انقلابی‌بودن، «تقوای سیاسی» همسان با «تقوای دینی» در آنها حفظ شده باشد !؟6. و سؤال‌آخر درجهت شناختِ عمیقِ هویتِ خودمان اینکه: طلبه نمادِ «دین» است یا نمادِ «حکومت» ؟ ( بهتر بگوییم نماد «دینِ حکومتیِ موعود» است یا نماد «حکومتِ دینیِ موجود» )؟ باتشکر از شما استاد بزرگوارمان /والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته/
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام با آرزوی توفیق برای عزیزان و شکر الهی از هوشیاری عزیزان نسبت به شناخت صحیح آنچه در اطرافشان می‌گذرد. آنچه به نظرم می‌رسد و گمان می‌کنم برای عزیزان مفید است را به ترتیب شماره‌ی سؤال‌هایتان عرض می‌کنم: 1- با توجه به دلایل متقن عقلی و نقلی، در زمان غیبت امام زمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه»، ولایت الهی از طریق ولیّ فقیه – با استفاده از کتاب و سنت – محقق می‌شود و انسان‌ها از این طریق تحت ولایت الهی قرار می‌گیرند تا «یخرجُهم من الظّلماتِ الی النّور» برایشان محقق شود. پس مسلماً در حال حاضر حکومت دینی فقط با ولایت فقیه محقق می‌شود و لا غیر، و ولایت فقیه عین دین است و نه مصداقی از حکومت دینی. 2- همیشه باید متوجه باشیم که بین آنچه هست و آنچه شایسته است باشد، باید فرق گذاشت، حتی در زمان حاکمیت امام معصوم همه‌ی نهادها صورت کامل آنچه مدّ نظر امام بود نبودند. با این فرض عرض می‌کنم همه‌چیز را دین تعیین می‌کند، دین است که روشن می‌کند چه موقع با چه کسی صلح کنیم و با چه کسی و چه موقع بجنگیم. به این معنا سیاست ما عین دیانت ما است و سیاست ما از دیانت ما منتج می‌شود. ولی باید دقت کنید که ما در کجای تاریخ خودمان ایستاده‌ایم و کدام گردنه‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم و کدام گردنه‌ها را در پیش رو داریم. هزارسال است که حوزه‌ی فقاهتی ما از حاکمیت بیرون بوده و حاکمان ظالم امکان حضور احکام الهی را در امر حاکمیت جامعه به فقها نداده‌اند به طوری‌که تمام نظام فقهی و موضوعات مورد بحث در موضوعات فردی است و شکل استنباط و ورود و خروج‌ها همه به صورت کشف وظیفه‌ی مکلَّف در امور فردی بوده است. برای نظر به موضوعات فقه حکومتی شرایط تاریخی جدیدی باید فراهم شود و نسلی از فضلا و فقها باید به صحنه آیند که بتوانند تاریخ جدید را درک کنند و این از حساس‌ترین و ظریف‌ترین اموری است که باید شکل گیرد. چگونه انتظار دارید از مجتهدی که که در اوج جوانی و فراگیری، تماماً خود را در امور فقه فردی ساخته و ملکات خود را شکل داده، حالا در دوره‌ی کهولت - که انسان فقط از ملکات خود استفاده می‌کند – جایگاه تاریخی نظام اسلامی را بشناسد و مطابق آن بحث کند؟ این انتظار، انتظار منصفانه‌ای نیست. در هر حال این قسمت از سؤال‌تان وجوه مختلفی دارد که نمی‌توانم در این فرصت به همه‌ی آن بپردازم، همین‌قدر عنایت داشته باشید که عدم پذیرش ولایت مطلقه‌ی فقیه از طرف بعضی افراد به جهت تصوری است که از آن دارند وگرنه هیچ مسلمانی راضی نیست که امورات جامعه از طریقی غیر از فقه آل محمد«علیهم‌السلام» اداره شود. در جزوه‌ای که جواب آقای کدیور داده شده به مصداق‌های این موضوع پرداخته شده که چگونه علمای ما با تصورات متفاوت از ولایت فقیه، نظرات متفاوت داده‌اند. 3- می‌پرسید چرا هنوز بین منبرِ مسجد و منبرِ مجلس فاصله هست؟ گویا فراموش کرده‌اید هزار و پانصد سال حکومت شاهنشاهی و صد سال فرهنگ مدرنیته در حکومت قاجار و حکومت پهلوی، همه‌ی افکار و اندیشه‌های ما را در امور اجرایی با تعریفی که بر اساس آن فرهنگ، کرده‌اند، در قبضه‌ی خود دارند و همه‌ی امید نظام غرب آن بود که چیزی نمی‌گذرد نظام اسلامی تماماً به غرب رجوع می‌کند. حال انتظار دارید تحصیل کرده‌های دانشگاه‌های ما با حضور در نظام اجرایی کشور در بستری غیر از بستری که فرهنگ مدرنیته شکل داده‌است، حرکت کنند؟ بنده این را از الطاف خدا می‌دانم که در چنین فضای تاریخی، ملت و مسئولان و نمایندگان روی‌هم رفته زبان رهبری را می‌فهمند و نسبت به رهنمود‌های ایشان احساس بیگانگی نمی‌کنند درحالی‌که در شرائط تحصیلی و تربیت اکثر ما حرفی و ملاکی غیر از آن‌چه رهبری به عنوان یک عالم اسلامی می‌گویند، به ما القاء کرده‌اند. آری این یک معجزه‌ی تاریخی است که صورت گرفته و دارد جای خود را باز می‌کند تا آرام آرام جهت تربیتی مردم ما به سوی معارف حقّه‌ی الهی سیر کنند. من و شما باید سال‌ها تلاش کنیم و خون دل بخوریم تا به سوی تاریخی برگردیم که نظر به مهدی، «عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» دارد و حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» را در علم و عمل، راه رسیدن به حاکمیت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌شناسد. مطمئن باشید اگر شرائط تاریخی خود را درست درک کنید، مانند مقام رهبری با دلسوزی فراوان و با حوصله‌ی زیاد کاری می‌کنید که این ملت قدمی به سوی تاریخ نورانی و اهداف عالیه‌ی خود بردارد و متوجه خواهید شد کار فرهنگی تا شرائط تاریخی را عوض نکنید جای خود را پیدا نمی‌کند (وَه که چقدر رفقای ما از این موضوع غافل‌اند!) چقدر احساس ناتوانی می‌کنم در اظهار و تبیین این مطلب. در بحث اهل‌البیت «علیهم‌السلام» و زمان‌شناسی در کتاب «امام و امامت در تکوین و تشریع» تا حدّی این موضوع طرح شده‌است که چگونه شرایط و زمان تحقق یک آرمان فرهنگی را می‌توان فراهم کرد. امیدوارم بتوانید به بصیرتی نائل شوید که موضوعات فرهنگی را در جایگاه تاریخی آن ارز‌یابی کنید تا روشن شود برای رسیدن به کمال مطلوبِ الهی چه خون دل‌ها باید خورد و چه مطهری‌هایی باید به میدان بیایند و در گوشه‌ی گمنامی شرح بر اصول فلسفه‌ی علامه طباطبائی‌ها بنویسند. می‌دانم از مجلس هشتم انتظارات بیشتری داشتید ولی در عدم تفاهم بین مجلس هشتم و دولت آقای احمدی‌نژاد موضوع مهمی برای ما روشن شد که بهتر است از این به بعد بیتشر به آن بپردازیم و آن این که مجلس توان زمین‌گیر کردن رئیس جمهور را دارد، و این صرف نظر از آن است که چه کسی رئیس جمهور باشد و چه کسی رئیس مجلس. تا قبل از ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد، مجلس جایگاه خود را این طور تعریف کرده‌بود که جهت تحقق آرمان‌هایی که رئیس جمهور می‌خواهد دنبال کند ، قوانین مناسب را در اختیار او بگذارد. ولی مجلس در رابطه با آقای احمدی‌نژاد در تعریف و جایگاه خود بارخوانی کرد و بنا را بر آن گذاشت که خودش نیز برای کشور برنامه داشته‌باشد و حتی آن‌جایی که برنامه‌ی مجلس با برنامه‌‌ی رئیس جمهور همخوانی ندارد، مجلس بر برنامه‌‌ی خود تأکید کند بدون آن‌که چگونگی اجرای آن برنامه‌ را مدّنظر داشته‌باشد.با این‌که مقام معظم رهبری در جلسه‌ای که با فراکسیون انقلاب اسلامی داشتند تأکید کردند من موافق نیستم که لایحه‌ی بودجه‌ی دولت را به قول دولت تکه و پاره کنید و بعد بگوئید دولت آن را اجرا کند ولی مجلس بدون آن‌که بخواهد با سخن رهبری مخالفت کند به اقتضای تعریفی که برای خود کرده‌است، نمی‌تواند نقش برنامه‌ریزی برای خود را در امور کشور نادیده بگیرد و سخن آقای احمدی‌نژاد هم این است که این یک نوع استاد و شاگردی است و نه استقلال دو قوه. حال باید متوجه این موضوع در این شرائط تاریخی باشیم و بدانیم با تعریفی که مجلس برای خود کرده و فکر می‌کنم از این به بعد نیز مجالس آیند نیز با همین تعریف خود را ا دامه می‌دهند، دیگر نمی‌توان آن حساسیّتی که قبلا بر روی رئیس جمهور و برنامه‌های او را داشتیم را داشته‌باشیم. بیشتر باید برای کمک به اهداف انقلاب حساسیت را بر روی نمایندگان مجلس قرارداد و در فرصت چهارسال آینده طوری در امر تربیت دینی و بینش سیاسی، فعالیت فرهنگی انجام دهیم که مردم معیارشان نسبت به نمایندگان مثل معیاری شود که قبلا برای انتخاب رئیس جمهور داشتند. در این جاگزیده‌ای از سخنان رهبری با نمایندگان مجلس را که سعی دارند این مشکل را به نحوی حل نمایند، متذکر می‌شوم: «ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناحهاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. ... البته اگر برخى کوتاهى‌هاى ما نبود، برخى از ضعفهاى اخلاقى و غیر اخلاقى ما نبود، ما از این هم جلوتر میرفتیم… در مجلس، سلائق مختلف و جریانهاى مختلف هستند. …اختلاف سلیقه منتهى نشود به کشمکش و دعوا و چالش و دشمن خونى همدیگر شدن و فراموش کردن آمریکا. متأسفانه بعضى از جناحهاى ما اینجورى‌اند. وقتى با طرف مقابل مخالف میشوند، دیگر آمریکا فراموش میشود، اسرائیل فراموش میشود، مخالفین انقلاب و دشمنان امام فراموش میشوند؛ تضاد اصلى، میشود همینى که در مقابلش قرار دارد ….توصیه‌اى است که من همیشه دارم و آن، هم‌افزائى با قوه‌ى مجریه است - قوه‌ى مجریه و قوه‌ى قضائیه، لیکن عمدتاً قوه‌ى مجریه؛ چون سر و کار مجلس با قوه‌ى مجریه است - باید هم‌افزائى کرد. نبایستى کار را جورى تنظیم کرد، جورى پیش برد که معنایش دعوا و اختلاف باشد…گاهى دیده میشود که مثلاً در مجلس، در یک نطقى، در یک اظهار نظرى، یک حرفى زده میشود. .. اگر خداى نکرده حرفى باشد که کسى را یا جمعى را متهم کند، جبرانش به‌آسانى ممکن نیست؛ مردم را ناامید میکند. امروز مسئولین دارند تلاش میکنند، کار میکنند. نگوئید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعفها آگاهم. شاید بنده بعضى از ضعفها را هم بدانم که خیلى‌هاى دیگر ندانند. با وجود این ضعفها، آن چیزى که امروز در قوه‌ى مجریه وجود دارد، یک شاکله‌ى خوب و مطلوب است. در کشور دارد کار انجام میگیرد. خب، بایستى همکارى کرد، باید کمک کرد؛ هم مجلس کمک کند به دولت، هم دولت کمک کند به مجلس؛ هم قانون فصل‌الخطاب است براى عمل دولت، هم گرایشهاى دولت و تشخیصهاى دولت یک اشاره است به قانونگذار براى کیفیت قانونگذارى. این مسئله با استقلال مجلس منافات ندارد. …. هیچ اشکالى ندارد که یک مجلسى قانون صحیح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظیم کند که براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممکن باشد، آسان باشد. …. انسان نگاه کند ببیند دولت چه جورى میتواند عمل کند، چه جورى بهتر میتواند عمل کند، چه جورى آسانتر میتواند عمل کند، قانون را تنظیم کند و در این مجرا بیندازد؛ ... آن که آدم نباید با او سازش کند، دشمن است؛ آدم با دوست باید سازگارى نشان دهد. بالاخره باید تحمل کنند؛ یک چیزى را این از آن تحمل کند، یک چیزى را آن از این تحمل کند.» و نیز در دیدار با فراکسیون انقلاب اسلامی می فرمایند: «من بارها این نکته را به بعضی از همین آقایان هم گفته‌ام. بنده معتقدم لایحه دولت را باید گرفت؛ اگر اشکالی دارد، اشکال را به دولت گفت تا خود دولت برطرف کند و مجدداً لایحه را بیاورد و تصویب شود. این حرفی که دولت می‌زند و می‌گوید لایحه من را می‌گیرند و یک 100 درصد را تبدیل می‌کنند به 50 درصد، 60 درصد، به اعتقاد ما این اشکال واردی است، این اشکال درستی است. حتی در مورد وزرا هم اعتقادم همین است. یک وقتی هم اینجا گفتیم، آقایان هم بودند؛ رؤسای سه قوه همه‌شان بودند، جماعت دیگری هم بودند. بعضی‌ها گفتند آقا دولت خودش ناسازگاری می‌کند، شما هم یک حرفی می‍زنید. گفتم این اعتقاد من است. واقعاً اگر چنانچه رئیس جمهور هیئت وزیران را به مجلس بیاورد و مجلس بگوید نه، من به خاطر این یک نفر، هیئت وزیران را قبول نمی‌کنم؛ برگرداند، او ترکیب را هر جور که می‌خواهد درست کند، مجدداً بیاورد؛ این برای دولت و مجلس بهتر است تا اینکه بگیرند وزرا را یکی یکی تکه پاره کنند. البته باید طبق قانون عمل کرد» 4ـ نه برادران هنوز بعضی از مؤمنین ـ‌‌اعم از روحانی و غیر روحانی‌ـ در موضوع ولایت فقیه تصور صحیحی از حکومت دینی ندارند تا چه رسد بخواهند تصدیق کنند و بفهمند لازمه‌ی حکومت دینی فقه و فلسفه‌ و عرفان وحدت بین مسلمین است. بسیاری هنوز از تصور دیانت فردی و شخصی یک قدم جلوتر نیامده‌اند و این است که دیانت خود را معارض با حاکمیتی با ساز و کار فرهنگ مدرنیته نمی‌یابند و برایشان معنی نمی‌دهد چرا ما اصرار بر حکومت دینی داریم. این نکته‌ی بسیار با اهمیتی است که متوجه شده‌اید هویت انقلاب اسلامی یک هویت ذو ابعاد است و حقیقتی است اشراقی که بر قلب مستعد حضرت امام تجلی کرده‌ و عقل و قلب و خیال آن مرد الهی را منوّر به فکر و اندیشه‌ای کرده که آثار عملی آن انقلاب اسلامی و آثار علمی آن کتاب‌های فلسفی و عرفانی ایشان شده. مکتب حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌علیه» یک مکتب جامعی است از اسلام که فقه و فلسفه و عرفان اسلامی را با همدیگر به میدان آورده و همین موجب جذابیّت و تأثیر آن شده. فاصله گرفتن از فلسفه و عرفان اسلامی و در این رابطه گرفتار اخباری شدن همین‌قدر خطر ناک است که ما در قرن دوازده در فقه گرفتار اخباری‌گری شدیم و می‌رفت که شیعه به بهانه‌ی رجوع به اهل‌البیت«علهیم‌السلام» با فشار اخباریون، نشاط و حیات علمی خود را در فقه از دست بدهد که مرد بزرگی چون علامه وحید بهبهانی از بزرگان علمای اصولی به میدان آمده و با تالیف کتاب “الاجتهاد و الاصول” موفق شد، مشرب اصولی را که دو قرن به حال انفعال بود، جان تازه‌ای ببخشد و عَلَم مبارزه با اخباریون را به حرکت درآورد. بهبهانی، پس از مبارزه بی امان با اخباریون در بهبهان، به کربلا، مرکز اصلی و عمده اخباری گری در جهان تشیع هجرت می کند، وی در این مبارزه تا بدانجا پیش رفت که سرانجام مکتب اخباری را مغلوب کرده و اصولی گری را بار دیگر در جهان تشیع رواج و رونق داد. مرحوم شهید مطهری در کتاب ده گفتار می فرماید: یک جریان مهم و خطرناکی در عالم تشیع در چهار قرن پیش‏ تقریبا، در موضوع اجتهاد پیدا شد و آن، موضوع "اخباری‌گری" است . و اگر گروهی از علماء مبرز و دلیر نبودند و جلو این‏ جریان نمی‏ایستادند و آنرا نمی‏کوبیدند معلوم نبود که امروز چه وضعی داشتیم‏... به هر حال مکتب اخباریگری ضد مکتب اجتهاد و تقلید است . آن اهلیت و صلاحیت و تخصصِ فنی که مجتهدین قائلند او منکر است ، ملا امین استرآبادی که مؤسس این مکتب است و شخصا مردی با هوش و مطالعه کرده و مسافرت رفته‌ای بود کتابی دارد به نام «الفوائد المدنیه» در آن کتاب با سرسختی عجیبی به جنگ مجتهدین آمده . مخصوصا سعی دارد که حجیت عقل را منکر شود . مدعی است که عقل فقط در اموری که‏ مبدأ حسی دارند یا قریب به محسوسات می‏باشند ( مثل ریاضیات ) حجت است‏ . در غیر اینها حجت نیست . از قضا این فکر تقریبا مقارن است با پیدایش فلسفه حسی در اروپا . آنها در علوم حجیت عقل را منکر شدند و این مرد در دین منکر شد . حالا این‏ فکر را این مرد از کجا آورد ؟ آیا ابتکار خودش بود یا از کسی دیگر گرفته‏ ؟ معلوم نیست یادم هست در تابستان سال 1322 شمسی که به بروجرد رفته بودم و آنوقت هنوز مرحوم آیت الله بروجردی اعلی الله مقامه در بروجرد بودند و به قم نیامده‏ بودند، یک‌ روز سخن از همین فکر اخباریین شد . ایشان در ضمن انتقاد از این‏ فکر فرمودند که پیدایش این فکر در میان اخباریین اثر موج فلسفه حسی بود که در اروپا پیدا شد . این را من آنوقت از ایشان شنیدم ، بعد که به قم‏ آمدند و درس اصول ایشان به این مبحث یعنی مبحث حجیت قطع رسید من‏ انتظار داشتم دوباره این مطلب را از ایشان بشنوم ولی متأسفانه چیزی‏ نگفتند . الان نمی‏دانم که این فقط حدسی بود که ایشان ابراز می‏داشتند یا مدرکی داشتند ، من خودم تاکنون به مدرکی بر نخورده‏ام و بسیار بعید می‏دانم‏ که این فکر حسی در آنوقت از غرب به شرق آمده باشد . ولی از طرف دیگر ایشان هم بی‏مدرک سخن نمی‏گفتند . اکنون متأسفم که چرا از ایشان استفسار نکردم . به هر حال اخباریگری نهضتی بود بر ضدیت عقل . جمود و خشکی عجیبی بر این مسلک حکمفرما است . خوشبختانه افراد رشیدی مانند وحید بهبهانی‏ و شاگردان‏ ایشان، و بعد مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری اعلی الله مقامه با این مسلک‏ مبارزه کردند. مرحوم مطهری در ادامه می‌فرمایند: البته مکتب اخباری در اثر این مقاومتها شکست خورد و الان جز در گوشه و کنارها پیروانی ندارد ، ولی همه افکار اخباریگری که به سرعت و شدت بعد از پیدایش ملا امین در مغزها نفوذ کرد و در حدود دویست سال کم و بیش‏ سیادت کرد ، از مغزها بیرون نرفته ، الان هم می‏بینید خیلی‏ها تفسیر قرآن‏ را اگر حدیثی در کار نباشد جایز نمی‏دانند . جمود اخباریگری در بسیاری از مسائل اخلاقی و اجتماعی و بلکه پاره‏ای مسائل فقهی هنوز هم حکومت می‏کند. فعلا مجال شرح و بسط نیست . یک چیز که باعث رشد و نفوذ طرز فکر اخباری در میان مردم عوام می‏شود آن جنبه حق به جانب عوام‏پسندی است که دارد ، زیرا صورت حرف اینست که‏ می‏گویند ما از خودمان حرفی نداریم ، اهل تعبد و تسلیم هستیم ، ما جز قال‏ الباقر«علیه‌السلام» و قال الصادق«علیه‌السلام» سخنی نداریم ، از خودمان حرف نمی‏زنیم ، حرف معصوم را می‏گوئیم. شیخ انصاری در " فرائد الاصول " مبحث برائت و احتیاط ، از سید نعمت الله جزایری که مسلک اخباری دارد نقل می‏کند که می‏گوید : "آیا هیچ‏ عاقلی احتمال می‏دهد که در روز قیامت یک بنده‏ای از بندگان خدا را ( یعنی‏ یک اخباری را ) بیاورند و از او بپرسند تو چگونه عمل می‏کردی و او بگوید به فرمایش معصومین عمل می‏کردم و هر جا که کلام معصوم نبود احتیاط می‏کردم‏ و آنوقت یک همچو آدمی را ببرند به جهنم و از آن طرف یک آدم لا قید و بی‏اعتنا به سخن معصوم ( یعنی یک نفر اصولی و پیرو مسلک اجتهاد ) را که‏ هر حدیثی را به یک بهانه طرد می‏کند ببرند بهشت ! حاشا و کلا " جوابی که مجتهدین می‏دهند اینست که اینگونه تعبد و تسلیمها ، تسلیم به‏ قول معصوم نیست ، تسلیم به جهالت است . اگر واقعا محرز بشود که معصوم‏ سخنی گفته ما هم تسلیم هستیم ولی شما می‏خواهید جاهلانه به هر چه می‏شنوید تسلیم شوید . در اینجا برای نمونه که فرق بین طرز فکر جامد اخباری و فکر اجتهادی معلوم شود مطلبی را که اخیرا برخورده‏ام ذکر می‏کنم یک نمونه از دو طرز تفکر در احادیث زیادی امر شده تَحتُ الْحَنَک همیشه در زیر گلو افتاده باشد ، نه در حال نماز فقط بلکه در همه‌ی احوال . یکی از آن احادیث اینست : « الْفَرْقُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُشْرِکِینَ التَّلَحِّی بِالْعَمَائِم‏ » . یعنی فرق بین مسلمان و مشرک‏ تَحتُ الْحَنَک در زیر گلو انداختن است عده‏ای اخباریین به این حدیث و امثال آن تمسک کرده می‏گویند همیشه باید تحت الحنک افتاده باشد . ولی مرحوم ملا محسن فیض با اینکه به اجتهاد خوشبین نبوده ، در " وافی " باب الزی و التجمل ، اجتهادی دارد ، می‏فرماید در قدیم مشرکین شعاری داشتند که تحت الحنک را به بالا می‏بسته‏اند و نام این عمل را " اقتعاط " می‏گذاشته‏اند . اگر کسی این کار را می‏کرد معنایش این بود که من جزء آنها هستم . این حدیث دستور مبارزه‏ و عدم پیروی از آن شعار را می‏دهد . ولی امروز دیگر آن شعار از بین رفته‏ پس موضوعی برای این حدیث باقی نیست.(پایان سخن شهید مطهری) از این جهت در این قسمت از سوال عزیزان بیشتر ماندم که امروزه به جریان ضد فلسفه و عرفانی که در حال شروع است سوء ظن دارم و فکر می‌کنم عده‌ای که به این جریان دامن می‌زنند خواسته یا ناخواسته در مقابل انقلاب اسلامی ایستاده‌اند. بنده سعی کرده‌ام در مباحث «سلوک در ذیل اندیشه‌ی امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه»» به طور مفصّل به این موضوع بپردازم که چگونه مکتب صدرایی و اصالت وجود، با قرائت حضرت امام، مکتب مقابله با سوبژکتیویته‌ی غرب است و اگر بخواهیم از غرب عبور کنیم و گرفتار ثنویت ذهن و عین دکارتی و کانتی نشویم و به شکاکّیت گرفتار نگردیم، لازم است به مکتب تشکیک وجود رجوع کنیم، همان‌چیزی که مرحوم شهید مطهری«ره» در جلد اول مجموعه‌ی آثار صفحه‌497 به آ‌ن اشاره دارند و می‌گویند: «شک» امثال کانت و هگل به جهت آن بود که «اصالت وجود» در فلسفه‌ی غرب حلّ نشده بود. 5 – این سؤال را می‌توانید در عرائضی که مطرح شد بیابید. آری عزیزان وقتی سیاست ما در ریلی قراگرفت که روحانیت لازم بر آن حاکم نبود، مشکل همین پیش می‌آید ولی اگر به روش حضرت امام و مقام معظم رهبری به سیاست پرداختیم، اصلا تفکیکی بین سیاست و دیانت نمی‌ماند. آیا جز این است که مقام معظّم رهبری«حفظه‌الله» در انتخابات دوازده اسفند، مردم را توصیه به حضور فعّال کردند و عملاً سیاسی ترین موضوع سال 1390 را مطرح کردند و مردم با روحیه‌ای الهی در آن انتخابات شرکت کردند؟ پس از یک طرف وظیفه‌ی ماست که با همان روحانیّت و معنویّتِ امثال رهبری موضوعات سیاسی را بنگریم و گوشزد کنیم و از طرف دیگر مطالبه‌ی ما از مسئولان سیاسی کشور توجه به اهداف انقلاب و ساده‌زیستی و پاک‌دستی و تقوی باشد. این یکی از گردنه‌های تاریخی ماست که بنده احساس می‌کنم در حال عبور از آن هستیم. آینده با مسئولیتی روبه‌رو خواهیم بود که تقوایشان بر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌هایشان حاکم است. داریم از اصول گرایی قبیله‌ای و حزبی به اصول‌گرایی حقیقت گرا نزدیک می‌شویم. آرام‌آرام در آینده‌ی این انقلاب با اصول‌گرایانی روبه‌رو نیستید که با فشاردادن یک تکمه برای خود فوق‌لیسانس دست و پا کنند. هنر انقلاب اسلامی این است که این نوع درجه‌دادن نمایندگان به خودشان را ـ‌ هر چند انجام گرفت‌ـ نپذیرفت. 6ـ در هر حکومت دینی ما از جایی شروع می‌کنیم و به هدفی بالاتر از آن‌جایی که هستیم نظر داریم. مسلّم طلبه نمادِ دین حکومتی موعود ‌است ولی در ذیل شخصیت اشراقی حضرت روح‌الله «رضوان‌الله‌علیه»، انقلاب اسلامی را هدیه‌ی حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به حضرت امام خمینی می‌دانیم تا زمینه ‌را آماده کنیم و به تعبیر حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» انقلاب را به حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» تقدیم کنیم. موفق باشید.
214

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
" باسمه تعالی از جمله نکاتی که فوق‌العاده در اصلاح نفس مؤثر می‌باشد تعادل و مدیریت شادی‌هاست، تا از یک طرف روانِ انسان گرفتار افسردگی و غمزدگی نگردد و از طرف دیگر روحیة خوشگذرانی و بذله‌گویی آنچنان در جانب افراط نیفتد که انسان از وقار و حکمت خارج گردد. مسلم انسانی که نتواند غمزدگی خود را کنترل کند، غم‌های وَهمیْ آرام‌آرام تمام روح و روان او را به تصرف خود در می‌آورد. چنین انسانی در زندگی خود از اراده‌های نقش‌افرین محروم می‌گردد و به انسانی ناامید مبدل می‌شود، زیرا ریشة غم‌های وَهمی را که عدم توکل به خدا و کبر و خودبزرگ‌بینی است، نشناخته و در نتیجه از نشاط طبیعی و متعادل که در قلب و روان هر انسانِ مؤمنی جاری است محروم می‌گردد، همان نشاطی که خداوند در وصف آن می‌فرماید: «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ »[1] آگاه باشید که اولیاءالهی را نه بیمى است و نه اندوهی....” با سلام و آرزوی قبولی طاعات ابتدا لازم می دانم که از مطالب مفیدی که درسایت قرار می دهید و دسترسی آن را برای عموم فراهم می سازید تشکر و قدردانی کنم با توجه به بحث بالا که بخش ابتدایی از جزوه "تعادل در شادی" است این سئوال را می خواستم مطرح کنم که اگر به دلیل مشکلات در زندگی که ناشی از امتحانات الهی است غم های وهمی به انسان حمله ور شدن و نفس عماره انسان چنان از آن بهره جست که دیگر رمق نگاه به الطاف الهی را نداشت و با علم به اینکه این مشکل تنها ناشی از لطف خداست و سختی این مشکل و امتحان وعده الهی است و این امتحان با توجه به ذات ربوبی پروردگار جهت رشد و به کمال رساندن انسان است و رحمت الهی در این سختی نهفته است... با علم به تمامی این موضوعات و درک و حس بخشی از آن ، نفس عماره من رمق از جسمم گرفته،‌ تمام توجه ام را به این مشکل معطوف کرده، لذت و حتی توجه در عبادت را از من گرفته، بی حوصله با اطرافیانم و در امورات زندگی همچنون عبادت و درس خواندن را ازمن گرفته و دردهای جسمانی را بر من روا داشته توان ذکر گفتن را دیگر ندارم توصیه ای داشتم برای ذکر "قوی" خداوند که من را در مجاهدت با نفس یاری دهد،‌یا دیدن رحمت خداوند با ذکر "یا رحمان" اما من دیگر خدایی را در این همه لطف او حس نمی کنم، قلبا حس می کنم که او هست اما وجود او را در هیچ چیز حس نمی کنم نمی دونم چه دعایی بخونم؟ مثلا چند روز پیش خواستم بخش هایی از ابوحمزه بخوانم که احساس کردم قلبم درد گرفته و مجبور به رها شدن ان شدم دعاهایی که مربوط به ظلم نفس به انسان است، خودم را از خودم متنفر تر می کند ، حالم را بدتر و رفتارم را با دیگران بدتر از قبل دعاهایی مانند مناجات محبین را که می خوانم برای خودم بزرگ و غیرواقع می پندارم،‌هرچند می دانم خداوند به ان قادر است... و از خواندن صفات الهی مانند جوشن کبیر با اینکه لذت می برم اما احساس می کنم هیچ درکی از این خدا ندارم حوصله و توان مشورت گرفتن را ندارم، حتی توان بیان مشکلم را برای دیگران ندارم لطفا راهنمایی بفرمایید ومن الله التوفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی علیک السلام: امیرالمؤمنین«علیه‌السلام» می‌فرمایند: از آن‌جایی که قلب گاهی در «اقبال» است و گاهی در «إدبار»، آن‌گاه که قلب در اقبال است و آمادگی دارد «علیکم بالنّوافل» به مستحبات بپرداز، و آن‌گاه که در إدبار است، «علیکم بالفرائض»، فقط در حدّ واجبات اعمال خود را انجام بده. سعی کنید با معارف الهیه قلب را به راه بیاورید. کار روی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با سی‌دی. در ابتدا خوب است. اگر بتوانید روی کتاب «هدف حیات زمینی آدم» کار کنید خوب است. از کتاب‌ها و تفسیر آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله‌تعالی» غافل نباشید. موفق باشید
19189
متن پرسش
بسم الرحمان الرحیم با سلام خدمت استاد: سوال: در مورد دعای یستشیر راهنمایی می خواستم، آیا از دعاهای عمومی می باشد؟ خواندنش اجازه استاد می خواهد؟ چه خواصی برای این دعا مرتبت می باشد؟ چگونه از این دعا کمال استفاده را ببرم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: دعای فوق‌العاده ارزشمندی است و انسان را با خدا مأنوس می‌کند. از دعاهایی است که هرکس می تواند بهره‌ی خود را ببرد. موفق باشید

15103
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزيز. خواستم تحليل شما از نتايج خبرگان، مجلس شوراي اسلامي (كل كشور) و مجلس شوراي اسلامي (تهران) را بدانم. ظاهراً رفتار انتخاباتي مردم تهران با ساير نقاط كشور تفاوت داره. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد انتخابات خبرگان که در کلّ کشور حتی در تهران، جهت‌گیریِ غالب با نظر به روح اصول‌گرایی به صحنه آمده است حتی همان‌هایی که در لیستی بودند که آقای هاشمی در رأس آن قرار داشت. و در مورد اصلاح‌طلبان و روح اصلاح‌طلبی؛ باید چند نکته را از هم تفکیک کرد. اول این‌که این نوع گرایش به اصلاح‌طلبی که امثال آقای دکتر عارف سرلیست آن است، غیر از آن اصلاح‌طلبی است که نظر به امثال آقای میرحسین موسوی دارد. و از این جهت می‌توان گفت جریان اصلاح‌طلبی از آن روحیه عبور کرده است، ولی نه به معنای آن‌که از وضعیتِ سکولاریته‌ی تاریخی که جهان را فرا گرفته است، آزاد شده باشد. نکته‌ی دوم موضوع اصول‌گرایی ما است که از یک طرف در همان وضعیت سکولاریته قرار دارد با کمی چاشنیِ تدیّن، و از طرف دیگر در دوره‌های قبل نشان دادند آن‌طور که شایسته‌ی انقلاب است، پرورش لازم نداشته‌اند و گرفتار یک نوع فقر فکری و عدم احساس حضور تاریخی هستند. و سومین نکته که از همه مهم‌تر است روبه‌روشدن با وضعیتی است که سکولاریته‌ی پنهان، به‌خوبی در کلیّت انقلاب توسط اصحاب فکر و فرهنگ تبیین نشده است و ما به خودآگاهیِ تاریخی نسبت به آن، دست نیافته‌ایم در آن حدّ که وضعیت خود را درست درک کنیم و به مردم خود افقی ماوراء وضعیت روحِ سکولاریته‌ی جهان معاصر را نشان دهیم تا در مقابل وعده‌های جریان‌های متجددمآب، از خود شیفتگی نشان ندهند. ما هنوز متوجه نیستیم که نگاه سکولاریته یک موضوع تاریخی است و باید با نظر به امکان‌های خود و بدون عجله و با برنامه‌ریزی‌های عمیق از آن عبور کنیم. هنوز نمی‌دانیم در چه محدوده‌هایی برای تحقق انقلاب اسلامی باید عمل کرد؛ وضعیت خود را درک نکرده‌ایم و متأسفانه امید به نتایج زودبازده داریم.  باید نسبت به وضعِ موجود خود که بین انقلاب اسلامی و فرهنگ تجدد قرار گرفته‌ایم، به طور جدّی فکر کنیم. ما نمی‌توانیم چشمِ خود را بر روی جذبات فرهنگ غربی ببندیم مگر آن‌که مردم خود را به جذباتی بس عالی‌تر آشنا کنیم. امروز در مقابل آتشفشانی از امیالِ نفس امّاره قرار داریم که به قول شهید آوینی: در مقابل این آتشفشان هر خانه‌ای امکان مقاومت ندارد، باید «خانه‌ای در دامنه‌ی آتشفشان بنا کرد» تا سنگ‌بناهای آن خانه در مقابل توده‌های مذاب آتشفشان، بتوانند مقاومت کنند، وگرنه همواره ما خواسته یا ناخواسته در ادامه‌ی زندگی غربی روزگار می‌گذرانیم و طعم خوش آزادگی از مناسبات دنیای غرب را به جان خود نمی‌رسانیم. ما از آن جهت مأیوس نیستیم که انقلاب اسلامی بابِ تفکر نسبت به غرب را به ما آموخته است و راهِ عبور از زمستانِ نیهیلیسم را در مقابل ما باز گذاشته. تندبادهایی در حالِ وزیدن است، ولی مقاومت نیز فراموش نگشته. با حضور در تاریخی که از طریق انقلاب اسلامی شروع شد نه‌تنها از دوقطبی‌های القایی عبور می‌کنیم بلکه معنای زندگی در انقلاب اسلامی را اصالت می‌دهیم. در ضمن نظر جنابعالی را به جواب سؤال‌های شماره‌ی 15090 و 15100 جلب می‌نمایم. موفق باشید

10181
متن پرسش
با سلام: بنده کتاب «حیات برتر» از آقای صفایی(عین.صاد) را مطالعه کردم. برداشتی که از کتاب کردم این بود که آقای صفایی نوع نگاهشان به معاد فرق دارد و در جاهایی معاد جسمانی مادی را شرح می دهند و حتی در قسمتی از کتاب شبهه اکل و ماکول را جواب می دادند البته در مقام جواب به منکرین معاد هستند. در هر حال نمی دانم که نگاه آقای حائری به معاد چگونه است؟ از آنجایی که بسیاری از نکات ناب در کتاب ایشان وجود دارد نکاتی که ملموس و عمیق است، خیلی دوست داشتم نظر ایشان را نسبت به معاد ملاصدرا بدانم. ایشان در قسمتی از کتاب که در مورد آتش جهنم است، خواننده را ارجاع به بعضی مباحث فیزیک می دهند مثلا می گوید: «یک بحث هم وجود دارد که می گویند اصطکاک به وجود می آید و در آن ضربان شدیدی به وجود می آید آن صدای مهیب آن سوختن آن انفجار بزرگ که اذا البحار سجرت... کسانی که می گویند ستاره ها به هم می خورند و منظومه به هم می خورد می گویند تسجیر و انفجار آب بدترین نوع انفجار است دریا تسجیر می شود و آب آتش می گیرد می توانید بروید بحث های علمی اش را ببینید» استاد بنده تصور می کنم نگاه فرق دارد و اینها شرح معاد مادی است. استاد جمع این مطالب با شرح معاد شما برایم مشکل است. اگر صلاح می دانید نوع نگاه آقای صفایی و تحلیل ایشان را بیان فرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال سخن ملاصدرا را فراموش نفرمایید که فرمود: بعضی عقاید نسبت به معاد سالم است ولی صحیح نیست و خودش دلایل نظر خود را می‌آورد و حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در تقریراتشان به‌خوبی آن را می‌پرورانند و یا حضرت علامه«رحمة‌اللّه‌علیه» در حدّ آمادگی مخاطب نکات ظریفی را در ذیل آیات مربوط به معاد مطرح می‌کنند. حال یا مرحوم صفائی بنا بر فهم مخاطب خود سخن گفته‌اند، و یا واقعاً معاد جسمانی را مطابق معاد مادی گرفته‌اند. مهم اعتقاد به چنین معادی است که انسان را از گناه باز می‌دارد. موفق باشید
نمایش چاپی