باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر بتوانید با همین انگیزه، یک دور تفسیر المیزان را مطالعه کنید، کار خوبی بهدست میآید. ولی کوتاهمدت، بد نیست سری به سورهی حجرات بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: معجزه یعنی چیزی که اگر همهی انسانهای عالم با همهی تواناییهای علمی و عملی جمع شوند، نتوانند آن را بهوجود آورند. در این راستاست که افراد متوجه میشوند آن معجزه در محدودهی تواناییهای انسانی نیست و باید ارادهی خداوند از آن طریق به طور خاص به میان آمده باشد و اینجاست که افراد متوجه میشوند آن فرد حقیقتاً باید رسول خدا باشد. به همین جهت خداوند در اثبات نبوت پیامبر میفرماید: «وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (/23بقره) یعنی اگر شک دارید که آنچه بر بندهی ما نازل شده است از طرف خداوند است، همهی یارانتان را بدون آنکه خدا در صحنه باشد بیاورید و یک سوره مثل سورههای قرآن شکل دهید. در مورد سایر معجزات نیز قضیه از همین قرار است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: امکان وجود موجوداتِ دیگر در فضا نامعقول نیست، ولی سفر در زمان، یک امر غیر عقلی است که استدلالهای مطرح در حرکت جوهری روشن میکند حرکت، عین ماده و عین زمان است و چیزی به نام حرکت در زمان که انسان از هویت مادی خارج شود، معنا ندارد و بدین لحاظ تنها با سرعتی میتوان حرکت کرد که ماده ظرفیت آن را دارد. مثل اینکه اگر بخواهیم به سرعت نور حرکت کنیم، باید نور باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در حرکت جوهری این جوهر است که شدت مییابد، پس خلعی واقع نمیشود، بلکه لبسِ بعد از لبس در میان است. موفق باشید
سلام استاد عزیز: بنده توفیق در مباحث نورایتان را داشتم و دارم، نه تنها شما بلکه دیگر اساتید دیگر، عالمی که از آن سخن میگوید همیشه برایم زنده و سرشار از حضور است اما، دیگر از خودم خسته شدم دیگر از این بودن خسته شدم و دلم تنها مرگ میخواهد تا از تمام ترس و احساس گناه و نگرانی و انتظار و درد رها شوم، از آدم ها رها شوم، و مهم تر از آن از خودم، خودی که هیچ برکتی و اثری بر این کره خاکی نداشته و تنها رفتن جواب گوست. احساس تنهایی عمیق که هیچ کس و هیچ چیز و هیچ عمل نداری و خودت را باری بر دوش همه میبینی، از عممق جان خواهشمندم از شما استاد عزیزم که این قلب بیمار را دعا کنید که هر بار عهدی بسته میشود گناه و فاجعه بدتری رخ میدهد و سیاهی های ته نشین شده سر ریز میشود و دیگر تحمل خود را ندارم. بریدهام.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم چاره کار همین است که به گفته جناب مولوی: «همچو چَه کن خاک می کن گر کسی / زین تنِ خاکی ، که در آبی رسی». اگر واقعاَ کسی هستیم، مانندِ چاه کن از این تنِ خاکی، خاک باید بکنی تا به آب معنویت برسیم. یعنی اگر واقعاً آدمی با کلنگِ ریاضت از این جسمِ خاکی، اوصاف پلید را بکند و جدا کند؛ به آبِ لطیف حقیقت میرسد.
کار میکن تو به گوش آن مباش ** اندک اندک خاک چَه را میتراش
هر که رنجی دید گنجی شد پدید ** هر که جدی کرد در جدی رسید
موفق باشید
سلام علیکم: من ندیدم امام را ولی خوشا به حال شما که درک کردیدش، فقط متن کتاب هایش آدم را از خود بی خود میکند دانشجویان فرانسوی فارسی بلد نبودن ولی میگفتن ما پیش این آقا احساس معنوی... کتابهایش را بخوانی تازه میفهمی چرا میگویند اینور فیضیه حاج آقا روح الله ست که تا ازش نپرسی یه کلمه حرف نمیزند اون طرف فیضیه علامه طباطبایی است که نگاه تو صورت کسی نمیکند، خدای حفظ تجرد و ساکنان ظاهری دنیا ولی در اصل ساکنان باطنی آخرت «لیس فی الدار غیره دیار» از شاگردان حضوری صدرا همچین کارهایی برمی آید با این عظمت روح آیا حضرت امام به تجرد عقلانی رسید؟ آیا با این روح عظیم امام که حتی حاضر نشد برای مرگ فرزندش گریه کند چون برای غیر خدا بود وفنای فی الله بود و میگفت مهم نیس در این انقلاب پیروز شویم مهم این است خدا از ما راضی باشد آیا این شخص عالم برزخ دارد یا نه مستقیم وارد عالم عقل میشود؟ با خواندن کتاب هایش ما را تشنه تجرد عقلانی کرده و لقا الهی برای رسیدن به همچین تجردی سلوک ذیل امام در این زمانه کافی است؟ آقای طاهرزاده طلبه ها را حیف است در آوینی و سلیمانی متوقفشان کنیم باید راه سرچشمه را نشانشان دهیم همه آنها خمینی بالقوند و صاحب اشراق و دست خدا شدن در زمین برای آمورش در این زمین در آینده «والسلام علی عبادالله الصالحین»
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکتهای در رابطه با شهید سلیمانی عرض شد که شاید جایگاه حضرت امام را روشن کند و ما را متوجهی راهی کند که حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» گشودند. موفق باشید و آن نکته این است:
حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته در انقلاب اسلامی
باسمه تعالی
حضرت علی «علیهالسلام» صورتِ به ظهورآمدهی سرّ ولایت نبیّ اکرم «صلواتاللهعلیهوآله» است[1] و ائمهی معصومین «علیهمالسلام» نیز صورتهای حقایق نهفته و متنوع ولایت علی «علیهالسلام» هستند،- که در شرایط مختلف به ظهور آمدند- و زینب کبری «سلاماللهعلیها» به عنوان صورت حقیقت اسرارآمیز زهرای مرضیه «سلاماللهعلیها» می باشند، تا بشریت تا حدّی متوجهی اسرار نهفتهی اولیای الهی بشود.
در راستای به ظهور آمدن اسرار نهفتهای که در قلب اولیا همواره جاری می باشد و «پری روی تاب مستوری ندارد» است که می توان گفت:
انوار نهفتهای که بر قلب حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» اشراق شد و رهبر معظم انقلاب «حفظهالله» ذیل آن اشراق قرار گرفتند، شخصیت برجستهی حاج قاسم در ارتباط با آن عارفِ واصل و آن تابعِ صادق، به ظهور آمد تا همه متوجه شوند نسبت به آن رازی که بر قلب آن عارف واصل اشراق شد، بیگانه نیستند.
مواجهه مردم با آن شهید نشان داد که حاج قاسم را نمودِ رازی از شخصیت خود یافتند، زیرا او صورت نازلشده و ملموس حقیقتی بود که بر قلب حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» اشراق شد، تا انسانها معنای حضور تاریخیِ حقالیقینیِ خود را درک کنند و متوجه شوند چگونه ارادهی خداوند تمام وجود آنها را در برگرفته و حاج قاسم متذکر چنین حضوری بود که حضور همهی ما در آغوش ارادهی خداوندی است که بنا بر نفی استکبار دارد.
آری! به اندازهای که ما چشم بر افقِ آیندهی تاریخ انقلاب اسلامی بگشاییم عطایای الهی در این رابطه به سراغ ما میآید تا هر کدام سیلی سختی شویم جهت غلبهی نرمافزارگونهای در راستای نابودی هیمنهی پوچ استکبار. به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در رابطه با انتقامی که باید از استکبار نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شود، فرمودند: «سیلی سختتر عبارت است از غلبهی نرمافزاری بر هیمنهی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنهی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند.»
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1] - پیامبر خدا می فرمایند: «يَا عَلِي! كُنْتَ مَعَ الْانْبِيَاءِ سِرّاً وَ مَعِيَ جَهْراً» اى على! تو با بقيه انبياء در باطن و سرّ آنها بودى و براى من در ظاهر هستى و در كنار من، و يا مىفرمايند: «لِكُلِّ نَبِيٍّ صَاحِبُ سِرٍّ وَ صَاحِبُ سِرّي عَلِيِبْنِ ابيطالِب» براى هر پيامبرى صاحب سرّى است و صاحب سرّ من على بن ابىطالب است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد. زیرا خود دین، رخصت داده است که در این موارد میتوانید از این نوع مستحبات مثل نماز اول وقت عدول کنید به جهت امری که در آن شرایط لازم است دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر جزوهی مذکور با دقت و پشتکار تا آخر مطالعه شود، إنشاءاللّه آن احساسی که انسان متوجه شود چه چیزی تقدیر اوست و چه چیزی را خودش اقدام کند، برایش معلوم میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منظورشان همانهایی است که خود آن شهید بزرگوار بهخوبی روشن کردند. آری! با نظر به قرآن این حالت را انسان تجربه میکند. در این مورد خوب است سری به جواب سؤال شمارهی ۲۷۴۰۵ بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همهی صفاها و کمالات از چشمهی «وجود» است در مقابلِ توهّماتی که منجر به کبر میشود. در ضمن بد نیست به بحث «علی «علیهالسلام» و تعیّن تاریخیِ نبأ عظیم» که احتمالاً این روزها در فایل سورهی نبأ گذاشته میشود، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: «حسنات الأبرار، سیئات المقربین» را فراموش نکنید. خداوند با بندههای خاصش، برخوردهای خاص دارد برای رشد سجایای آنها، چه کار دارد به ما مستضعفین! ثانیاً: جریان حضرت ایوب«علیهالسلام» با آمادگیِ خود آن حضرت بود تا نشان داده شود آن حضرت در سختیها هم از دینِ خدا دست برنمیدارد. ثالثاً: شما در بستر رعایت شریعت الهی، هرچه بیشتر امیدوار به رحمت الهی باشید، خداوند بیشتر با رحمتش با شما برخورد میکند. مگر نشنیدهاید که جناب مولوی فرمود: «تو مگو ما را بدان شَه راه نیست / با کریمان کارها دشوار نیست». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر حرکتی چنین است چه حرکت ذاتی و جوهری، و چه حرکتِ عرضی مثل راهرفتن که شما در حرکتتان بالاخره مکانی را پشت سر میگذارید تا در مکان دیگری وارد شوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرکس بر اساس تعریفی که از خود در نزد خود دارد زندگیِ خود را انتخاب میکند. وقتی تعریف شمر از خودش ناقص شد، در راستای همراهی با امام حسین «علیهالسلام» کم میآورد. زیرا آن نوع تعریفی که در همهی ابعاد به عبودیت خود فکر کند را برای خود شکل نداده بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابداً. اساساً بنده در این موارد وارد نمیشوم. آنچه ملاک عمل است سخنان مقام معظم رهبری انقلاب است که ایشان سختْ این کار را خطرناک برای انسجام خانواده میدانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر بحث «حرکت جوهری» را با دقت دنبال بفرمایید جواب خود را میگیرید. بالاخره ماده، بستری خواهد بود تا فیض الهی آن را به جنینی زنده تبدیل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آنچه وجود دارد، معلومِ حضرت حق است. زیرا جدا از حق نیست. علمِ حق به خودش مساوی علم به همهی مخلوقاتش میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد آنچه در حافظه میماند، چیزهایی است که به صورت علم حصولی و با ارادههای جزئی ما انجام میشود، وگرنه چه در حالت بیداری و چه در حالتِ خواب، آنچیزی که صرفاً حضوری باشد در یاد و خاطره نمیماند. آری! تنها انسان به جهت جنبهی وجودیاش احساسی نسبت به آن امر در خود دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی کسی به جهت روح استکباری در مقابل حق از چشم ایمانی محروم گردد، در هیچ منظری او را نمیتواند ببیند، چه در آیات تکوینی و چه در آیات تدوینی. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم جای دفاعی در رابطه با این اختلاسها و چپاولها نمیماند. آنچه قابل دفاع است این است که نظام جمهوری اسلامی است که نسبت به این نوع اشرافیگری و چپاول حساسیت نشان میدهد و در صدد عبور از آنها است. و سخن وزیر صنایع را که میگوید در دنیا این نوع ثروتمندیها معمول است؛ به چیزی نمیگیرد. موفق باشید
با عرض سلام و خدا قوت خدمت استاد طاهرزاده عزیز: روز شنبه هفته گذشته قبل از شروع نماز خدمتتون رسیدم در رابطه با متنی که منتسب به مولانا بود سوال پرسیدم و حضرتعالی به دلیل کمبود وقت و در دسترس نبودن کل متن مورد نظر، امر فرمودید که در قسمت پرسش و پاسخ سایت سوال را همراه با متن مورد نظر ارسال کنم. متن زیر منتسب به مولاناست و مکالمه وی با شیطان است، منتهی در آثار ایشان چیزی پیدا نکردم مبنی بر این موضوع ولی با اینحال این متن جای فکر کردن داره سوالم این هست که موضوعی که در این متن مطرح شده در ظاهر با آیات و روایات در تضاد هست به گونه ای که شیطان خطاب به حضرت حق می فرماید تو مرا اغوا کردی و یا در جایی دیگر در جواب سوال حضرت حق که می فرماید از چه رو سجده نکردی؟ بحث تکبر رو به میان میاره و می گوید من از آتشم و آدم از خاک و در جایی دیگر قرآن اشاره می کند که (کان من الکافرین) و یا در جایی دیگر خط و نشان می کشد که من سر راه بندگانت قرار می گیرم و آنها را گمراه می کنم به جز مخلصین. ولی با اینحال فکر می کنم که در باطن باید یه پیامی داشته باشه که خواهشمندم حضرتعالی شرح بفرمایید. و این نکته رو هم عرض کنم که قبلا کتاب هدف حیات زمینی آدم رو هم مطالعه کردم. التماس دعا. یا حق. مولانا گفت : روزي در سير، ابليس را ديدم و او را گفتم «از چه بر آدم سجده نکردي؟» گفت: «تو بندهي مولاي خويشي، من هم بندهي مولاي خويش اگر شمس تبريزي از دري در آن مجلس که در آن نشستهاي درآيد و انبياء جملگي از دري ديگر به آن مجلس وارد شوند تو روي به شمس ميکني يا ايشان؟» گفتم: «ولله که جز در شمس بنگرم!» گفت: «مگر نه ايشان انبيا باشند؟» گفتم: «مرغ دلم گرفتار بند شمس است و مولاي من اوست». گفت: «اگر شمس امر کند که در ايشان نگري؟» گفتم: «آخر دل نميرود!» گفت: «بعيد از تو، آنچه خود ميداني، از من چرا پرسي؟!» گفتم: «تو ميدانستي که اگر سجده نياوري به عذاب مبتلا ميشوي و آنچه نبايد بر سرت ميآيد؟» گفت: «آري!» گفتم: «پس از چه، سجده نبردي!» گفت: «ميل او بر عذاب من بود و راه سلوکم اينچنين بود» مختار بودم که امر او را اطاعت کنم يا دل به ميل او بندم، پس ميل او را بر امر او بالاتر و مقدم دانستم ميل او آزمايش بنيآدم بود و قبول اين ماموريت، امتحان من!» گفتم: از چه رو کبر ورزيدي گفت: «آنکه با کدخدايي دوستي دارد، فخر فروشد گفتم: «به قيمت قهر و عذاب؟!» گفت: «مگر تو نگفتي عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد؟» آن عاشقي که قهر را لطف نميبيند، عاشقش نگويند که او در بند خويش است، نه در بند معشوق دهان بستم و در عشق نگريستم چه او را عاشقي پاکباخته ديدم گفت: «جز حضرت باري چه کس را قدرت در کائنات که بخواهد مرا مجازات کند؟» گفتم: «هيچکس!» گفت: «هر چه از دوست رسد خوب است، گر همه سنگ و گر همه چوب است!» طرفه حاليست که ابليس راست گويد! باز گفت: «ميل خداي اين است که نگذارم نامحرم در حريم دوست رود جز آنها که خدايت دوستار ايشان است و ايشان دوستار خداي در ديدار دو عاشق، جاي ابليس کجاست؟! من دفع مزاحم ميکنم در ديدارمولايم با عاشقانش». آخرالامر بر فراق من هم پاياني است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به هر حال به ما فرمودهاند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
قصه عجیبی است قصه اهل دل، که در ابلیس چه چیزهایی مییابند. حقیقتاً اگر همه حق را در جناب شمس تبریز دیدند و او را آینه همه آنچه باید باشد، یافتند؛ چگونه میتوانند دل به جای دیگری ببندند؟ به یاد صحبت شهید حاج قاسم باشید که به او گفتند اگر رهبری امر فرمودند که جهت ریاست جمهوری نامزد شوید، چه کار میکنید؟ و او گفت میروم آنقدر گریه میکنم تا حضرت آقا دلشان رحم بیاید و منصرف شوند. زیرا بالاخره دل، در جای دیگر سپرده بود. ۲. گویا در درون جان جناب مولوی این حرفها نهفته بود که راستی! اگر شیطان سجده کرده بود، مسیر اغوای بندگان و وسوسههای آنها که موجب امتحان اشخاص میشود، به کجا میکشید؟ اینجا است که قصه تکوین شیطان در منظر جناب مولوی به ظهور میآید و این حرفها در تکوین شیطان برای جناب مولوی به ظهور آمده است. ۳. آری! عرفا متوجه هستند که بالاخره شیطان، مظهر اسم جلال حضرت حق است.
به هر حال مولوی از این نحوه حضور خود گزارش داده تا به ما بگوید میتوان نظر به وجه تکوینیِ هر موجودی و هر مخلوقی داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر سران فتنه یک کلمه ابراز پشیمانی کردند تا مورد عفو قرار گیرند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید عکسِ آن باشد که شما فکر میکنید از آن جهت که اگر آن مرد به جهت اعمال خلاف شرعش تنبیه شود و علنی نباشد و تنها در محدودهی برخورد همسرش باشد؛ به جهت روحیهی لطیف زنانه آن طور که باید از آن اعمال خلاف شرع ترس به خود راه نمیدهد. به نظر بنده مطالعهی کتاب «زن در آینهی جلال و جمال الهی» نکات خوبی را در این مورد متذکر میشوند. موفق باشید
