بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22785
متن پرسش
سلام: چند روز پیش، بنده از شما بعنوان یک معلم که لطف کرده و وقتی به دوستان اختصاص می دهید یک درخواست داشتم. خواستم منت گذاشته و وقتی را به مطالعه کتاب توحید، نوشته مدعی اهل بصره اختصاص داده و نظرتان را بنویسید. من چکار به محمد علی باب و بهائیان دارم؟ اصلا چکار به احمد الحسن دارم؟ بنده می خواستم از شما بزرگوار بشنوم آیا اشکالی به مطالب وارد است؟ آیا گزیده ای از مطالب علمای پیشین را جمع آوری کرده یا ادعایی تازه است؟ اگر جمع آوری است سندش کجاست و اگر ادعای تازه است نقدش چیست؟ شما دیگر چرا مانند اصولگرایان حزبی و اصلاح طلبان غربی به وادی برچسب زدن وارد شده اید؟ مگر با سمپات احمد الحسن طرف شده آید؟ و حتی اگر با چنین کسی هم طرف شده بودید شیوه ائمه مانند امام صادق علیه السلام حکم می کرد اشکالات کلام را به او یادآور می شدید! درست می بینم؟ استاد طاهرزاده و برچسب زدن بجای بحث منطقی؟! اصلا این مدعی رئیس همه شیاطین! اصلا آن زندیقی که خدمت امام صادق رسید! اگر فرصت ندارید بحثش جدا، ولی خواهش می کنم اگر فرصت کردید نقدی به افکار مطرح شده در کتاب بنویسید. با توجه به اینکه همه پرسشهای قبلی در مورد احمد الحسن را خوانده ام، خواهش می کنم اگر قصد ادامه ادبیات قبلی را دارید وقت شریفتان را ضایع نفرموده و به همانها ارجاع دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در جزئیات سخنان این افراد نیست، بصیرت اقتضاء می‌کند که انسان مشغول جزئیات سخن این افراد نشود وقتی در جایگاهی قرار دارند که عملاً به نفع دشمنان اسلام است و وسیله‌ای هستند تا انقلاب اسلامی که راهِ نجات اسلام از دست استکبارِ جهانی است؛ به حاشیه و حجاب رود. از این جهت نباید در دام چنین سؤالاتی که امثال شما مطرح می‌کنند قرار گرفت وگرنه علی محمد باب هم از این سخنان به ظاهر دل‌فریب دارد و نباید مشغول این سخنان شد و از جایگاه او که مستر همفر مأمور شکل‌دادنِ به آن است، غفلت کرد! امید است توانسته باشم حجت را بر شما تمام کنم. حال خود دانید و آینده‌ای که در پیش دارید. موفق باشید

22287
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: در بحث معرفت النفس مثالی زدید و فرموده بودین که نفس میدونه که باید برای خودش ابزاری را متناسب با این دنیا بسازه و اینکه مثلا برخی جنین ها ناقص الخلقه به دنیا می آیند مربوط به اینه که مثل یک نقاش که بهش بگن این دیوار رو رنگ کن یه خط هم توی آجر ردیف فلان بکش و بعد هی بیان باهاش حرف بزنن و حواسش را پرت کنن خب یادش میره اون خط رو بکشه، نفس جنین هم همینطوره. اینکه به مادر گفتن استرس نداشته باشه و فلان اعمال دینی را انجام بده آیا در اینکه حواس نفس پرت بشه نقش داره؟ و آیا میشه گفت هر بچه ای که ناقص الخقه است ناشی از همین حواس پرتی است؟ پس خواست خدا چی میشه؟ چه بسیار بچه هایی که مادران متشنجی در دوران بارداری داشتن که حتی اعمال دینی چندانی انجام نمیدن ولی بچه های سالمی دارند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون خداوند می‌فرماید: «و نفسٍ و ما سَویها» باید بدانیم نفس در ذاتِ خود در تعادل است و لذا چون نفس است که بدن خود را در دوران جنینی می‌سازد، پس باید بدن در تعادل باشد مگر آن‌که مانعی بیرونی، مانعِ آن تحقق شود. موفق باشید

22241
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: اگه انسان بخواهد نسبت خودش را با حقایق که در حد اسلام است به مرحله یقین برساند و در زمان کوچ کردن قلبش آرام باشد و شاد چه بکنه؟ می دانم سوالم کلی است و هزاران هزار مطلب در آن نهفته ولی چه کنم مدام و از زمانهای قدیم دغدغه ام بوده و می ترسم که ناگهان بانگی براید و کام برنداشته و وقت از دست رفته باشد و کوله بارم خالی. ترسم آخر ز در میکده بازم دارند / وه چه سوزیست خدایا به خماری نرسم من چکنم
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: بحث در عزم کلی انسان است که سعی باید کرد رجوع ما به حقایق از طریق رجوع قلبی باشد و معلوم است که قلب همواره در تقلّب احوال است ولی جهت کلی قلب مهم است و نباید از این که بعضاً قلب در موقعیت ادبار قرار می‌گیرد ما را مأیوس نماید. بنا را باید بر آن گذاشت که در هر حرکتی رجوع ما به حضرت رب العالمین باشد که چون نوری گشوده همواره رو به سوی ما دارد. موفق باشید

20921
متن پرسش
سلام: با توجه به مطالب صفحه 58 کتاب «ده نکته از معرفت نفس» که میگه «اصل اساسی انسان همین روح است که فوق ملائکه است ........ و همان وجه الله است.» و طبق روایات هم که وجه الله اهل بیت هستند پس روح همان مقام اهل بیت است؟ یا خود اهل بیت هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. زیرا در روایت داریم: «اول ما خلق اللّه» حضرت محمد و آل او «علیهم‌السلام» است. از طرفی داریم که روح، بالاترین مخلوق یعنی همان اولین مخلوق است. موفق

20466
متن پرسش
با سلام و ارادت: اینکه فرمودید سلوک عبادی دارای شدت و ضعف است، این همان خوف و رجا است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شدت و ضعف سلوک به جهت تفاوت تجلیات انوار الهی است و بدین نحو می‌توان گفت هرگاه آن تجلیات، گشوده‌تر باشد و اسماء جمالی در صحنه باشد رجاء غلبه دارد. موفق باشید

18135
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم حضور استاد عزيز سلام: در روايتي آمده زبان اهل بهشت عربي و اهل جهنم مجوسي است لطفا توضيح بفرمائيد كه منظور چيست؟ قال علي (ع): کلام أهل الجنه بالعربیّه و سأله عن کلام أهل النار؟ فقال: بالمجوسیه. از حضرت علی (ع) در مورد زبان اهل بهشت سوال شد فرمود به عربی صحبت می کنند. و در مورد زبان اهل جهنم سوال شد؟ فرمود به زبان مجوس صحبت می کنند. (علل الشرایع ج۲ص۵۹۷، عیون أخبارالرضا، ج۱ ص۲۴۶، بحارالانوارج۸ ص۲۸۶)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زبان هر فرهنگ اشارات خاصی را با خود به همراه دارد. اگر فرهنگی سختْ سطحی و تحریف‌شده باشد، زبان آن فرهنگ نیز پوچ و بی‌محتوا است، مثل زبان روزنامه‌ها در این تاریخ. و چون زبان عربی در زمان حضرت علی«علیه‌السلام» دارای اشارات بسیار متعالی بوده است و از محدوده‌ی عبارات قالبی بالاتر آمده، آن زبان را مدّ نظر سؤال‌کننده قرار داده‌اند و اگر امروز از آن حضرت آن سؤال می‌شد، ایشان زبان فارسی و زبان آلمانی را نیز در کنار زبان عربی قرار می‌دادند و زبان انگلیسی را در زمره‌ی زبان‌های بی‌محتوا که به سختی می‌تواند به حقایق الهی اشاره داشته باشد، متذکر می‌شدند. موفق باشید

14391
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: بنده با پیگیری مباحث شما به این نتیجه رسیدم که حضرتعالی همه چیز را با در نظر داشتن حقیقت آن در عالم و از حیث وجودی بررسی می کنید. برداشت بنده این است که برای ریشه کن نمودن چند رذیله اخلاقی مثل بخل، ترس، بی تحملی و... نیز باید با تغییر نگاه به جهان هستی و رب آن اقدام نمود. لطفا بفرمایید برای تقویت این شناخت چه راهی و چه منبعی را انتخاب نمایم؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همواره هر دستوری را باید در نسبت خود با حق معنا کنیم و این‌که از آن طریق چه اندازه حجاب بین ما و تجلیات الهی کاسته می‌شود. موفق باشید

13554
متن پرسش
سلام: گفته می شود به تعداد انفاس راه وجود دارد برای رسیدن به خدا آیا این حرف درست است به نظر اینجانب؟ راه دین فقط می تواند انسان را به کمال برساند از طرفی گفنه می شود «سبح لله ما فی السموات و ما فی الارض» همه موجودات دارند به سمت خدا می روند «انا لله و انا الیه راجعون» آیا انسانهای بد هم دارند به سمت خدا می روند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روایتی که می‌فرماید: « الطرق‏ إلى‏ اللّه‏ الخالق، بعدد أنفاس الخلائق» نظر به سیر الی اللّه در متن شریعت دارد. به این معنا که هرکس در شریعت الهی قصد رجوع به حضرت حق دارد تفاوت در برداشت‌های از دین و عمل به آن متفاوت است، به تفاوت کثرت انسان‌ها. و در این مورد نباید انتظار داشته باشیم هرکس مثل ما سیر إلی اللّه داشته باشد. به خود إلی اللّه در روایات توجه کنید یعنی مسیری که به سوی خدا است، مگر انسان‌های بد مسیر به سوی خدا دارند؟ البته موضوع سیر تکوینی، موضوع دیگری است که این روایت به آن نظر ندارد. موفق باشید

7987
متن پرسش
با سلام چرا مردم نسبت به مسائل معرفت النفسی آگاهی ندارند و وحدت وجودی می پندارندو این مساله را بزرگ می پندارند و برای دیگران شبهه ایجاد می کنند و این مسائل را فقط مربوط به دوران قدیم می دانند آیا این به دلیل عدم آگاهی است ؟ چرا رسانه ها آگاهی نمی دهند به افراد ؟ آیا پوشش غربی مانند پوشیدن شلوار لی و جوراب نازک در شان یک دختر شیعه هست یا نه ؟و پوشش مانتو بلند با حجاب اسلامی مانعی در راه کمال انسان حساب می شود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- همیشه این‌طور بوده که اهل دنیا به بهانه‌های مختلف از معارف الهی خود را محروم می‌کردند 2- مانتوی بلند با حجاب اسلامی مانعی در سیر انسان نباید داشته باشد. موفق باشید
28432

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا جوانان در دوره ای ویژه با ظهور و بروز مارکسیسم، به این نتیجه رسیده اند که یا باید خداپرست بود و ساکت و بی تفاوت، یا باید ماتریالیست بود و دشمن استعمار و استبداد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه در آن زمان آخوندهای درباری کاری کرده بودند که این تصور پیش می‌آمد و حقیقتاً امثال شهید مطهری در عبور از این مشکل نقش بسیاری داشتند. موفق باشید

25205

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: دانشجو هستم و ملول، فضای رشته ام مرا درمانده کرده حس می کنم که جوانیم را بر سر هدفی نفسانی گذاشته ام نمی توانم خودم را قانع کنم که قرار است اینگونه بمیرم. نایی برای فریاد زدن هم نمانده در این فضا و رشته حبس شده ام و ظاهرا عیسا دمی هم برای احیا نیست. به فکرم که برای خودم به حوزه بروم، نیتم را خودم هم نمی دانم، فرار است یا قرار، ترس است یا چهل، حتی شاید مصداق علو فی الارض باشد اما از نوعی که نفس من می پسندد. از طرفی یک جوان بیست و چند ساله ی خسته چگونه دل به صرف و نحو حوزه ببندد و سالها بر سر قواعد عربی بحث کند یا کتاب هایی بخواند که می داند نه دیگر پاسخ گوی خودش است و نه اجتماعش. استاد ما بگو چه کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد باید با مشاوری که روح و روحیه‌ی شما را می‌شناسد مشورت کنید. موفق باشید

24521

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقتی حوزه های علمیه اینچنین در حوزه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منفعل اند، احترام و سکوت در برابر آنها چه چیزی را تغییر می دهد؟ چرا نباید اعتراض کرد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور نیست که حوزه‌های علمیه در حالت انفعالِ فرهنگی باشد. کار، بزرگ است و حوزه آرام‌آرام در حالِ به صحنه‌آمدنی است که مناسب این تاریخ باشد و آینده ما را رقم بزند. ان شاء الله. موفق باشید

24454
متن پرسش
سلام: شهید آوینی در مجموعه مقالات حکومت فرزانگان می نویسد: این نكته بسیار دقیقى است كه هر كسى را توفیق ادراك آن حاصل نمى‏ شود، چرا كه در نظر سطحى این دو رأى با یكدیگر قابل جمع نیست در روش سیاسى اسلام، این یك اصل است كه ۱. حتى براى آنكه امام مفترض الطّاعه و معصوم و وصىّ بلافصلِ رسول خدا (ص) مسندِ خلافت ظاهرى را نیز صاحب شود، بیعت مردم ضرورى است. ۲. و از آن سو قرآن نظرش درباره اكثریت مردم این باشد: { جملات شهید آوینی در همان مقالات: قرآن مجید با تعبیراتى بسیار عجیب و حتّى در اكثر موارد بسیار شدیداللّحن، نه تنها «رأى اكثریت» را «معیار مطلق حقّ» نمى‏ داند، بلكه برخلاف آن، «رأى اكثریت» را غالباً باطل مى ‏شمارد. نمونه آیاتى كه در این زمینه وجود دارد آن همه است كه به ناچار باید تنها به منتخبى از آنان بسنده كرد. در بعضى از این مجموعه آیات آن همه صراحت همراه با شدّت لحن موجود است كه ما را از هر گونه تأویل و تفسیرى بى‏ نیاز مى‏ كند. مثلاً آیه مباركه ۱۱۶ از سوره «انعام» كه مى‏ فرماید:«وَ اِن تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ یضِلّوكَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ اِنْ یتَّبِعونَ الاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُم الاّ یخْرُصونَ» [و اگر از اكثریت مردم كره زمین اطاعت كنى، تو را از راه خدا گمراه خواهند كرد، كه آنان جز از «ظنّ» تبعیت نمى‏ كنند و جز «دروغ» نمى ‏ورزند]. و یا در آیه مباركه ۷۸ از سوره «زخرف» مى‏ فرماید: «لَقَدْ جِئْناكُم بِالْحقّ ولكِنَّ اَكْثَرَكُمْ لِلْحقّ كارِهونَ»(1) [ما حقّ را براى شما آوردیم، امّا اكثریت شما مردم از حقّ كراهت داشتید]. «كراهت از حقّ» در اینجا صفتى است كه قرآن براى اكثریت ذكر مى ‏كند. و یا در آیه مباركه ۱۰۶ از سوره «یوسف» مى‏ فرماید: وَ ما یؤْمِنُ اَكْثَرُهم بَاللّهِ اِلاّ وَ هُم مُشْرِكونَ» [و اكثریت مردم به‏ خدا ایمان نمى‏ آورند مگر آنكه مشرك هستند]. این آیه مباركه ناطق بدین معناست كه ایمان اكثریت مردم درآمیخته با شرك است. و در آیات دیگر اجمالاً اكثریت خلق را به صفاتى از این قبیل متّصف مى ‏دارد: «اَكْثَرَ النّاسِ لا یشْكُرونَ» (۲۴۳ بقره)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یعلَمونَ» (۱۸۷ اعراف)؛ «اَكْثَرَ النّاسِ لا یؤمِنونَ» (۱۷ هود)؛ (اَكْثَركُمْ فاسِقونَ) (۵۹ مائده) ؛ «اَكْثَرُهُم لا یعْقِلونَ» (۱۰۳ مائده) ؛ «اَكْثَرَهُم یجْهَلُونَ» (۱۱۱ انعام) ؛ «وَ ما یتَّبعُ اَكثَرُهُم اِلاّ ظَنّاً» (۳۶ یونس) ؛ «اَكثَرُهُمُ الْكافِرونَ» (۸۳ نحل)... و بالاخره مجموعه آیات قرآن درباره «اكثریت» حكایت از این دارد كه تمایلات اكثریت نه تنها با حقّ سازش ندارد، بلكه غالباً متناقض آن است.} این به ظاهر تناقض را چگونه می توان رفع کرد و جواب داد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با طلوع حرکتی توحیدی توسط پیامبر خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» باید در مقابل فرهنگ شرک بر توحید تأکید کرد و در این‌جا رأی اکثریت هیچ جایگاهی ندارد تا این‌که آرام‌آرام انسان‌ها متوجه‌ی حقّانیت و زیبایی توحید شوند و در بستر نگاه توحیدی فکر کنند و تصمیم بگیرند. در این فضا است که خداوند به پیامبر خود توصیه می‌فرماید: «وشاورهم فی‌الامر» یعنی نگاه و نظر آن‌ها را نیز در میان آور. در همین رابطه بعد از تحقق نظام جمهوری اسلامی و گرایش مردم به عبور از فرهنگ غیر الهی است که رأی مردم ارزشمند است. موفق باشید

24022
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: در کتاب آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین یک مبحث را مطرح نموده اید که خداوند خود هدف است. من در دانشگاه تدریس می کنم و هرچه برای دانشجویان می گویم خداوند خود هدف است چون اگر بگوییم او هدف داشته از خلقت ما، برای او نقص قایل شده ایم مثل انسان که هدف دارد تا چیزی بدست آورد اما دانشجویان قانع نمی شوند و می گویند ما تابه حال در کتابهای دینی خوانده ایم خداوند هدف دارد چرا شما می گویی خداوند از خلقت ما هدف ندارد؟ سوال دیگرم مربوط به بحث خیر و شر است و می پرسند بلاها و مصیبتهایی که بر آدمیان نازل می شود مثل سیل، بیماری فرزند و یا مصیبتها شر نیست؟ می پرسند چرا یک نفر از اول عمر تا آخر عمرش بدبخت است و یکی خوشبخت و در رفاه و نعمت هست؟ وقتی به آنها می گویم آزمایش الهی است و خداوند می خواهد ثروتمندان را آزمایش کند ببیند چقدر انفاق می کنند می گویند این حرفها چیست ثروتمند کمک نمی کند آیا این فقیر باید در بدبختی بماند؟ چرا خداوند همه را در شرایط یکسان قرار نداده است؟ اینکه شهید مطهری یکی از پیش فرضهای تبعیض را اینگونه بیان می کند معلول مرتبه ضعیف علتش است یعنی چه؟ با تشکر از استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اگر خدا کمال مطلق است، به اقتضای حکمتش عالَم و مخلوقات را هدف‌دار خلق می‌کند، ولی خودش هدف است نه آن‌که خودش هم هدفی ماوراء خود داشته باشد، در آن صورت محتاج آن هدف خواهد بود. ۲. در جزوه‌ی «معارف ۲» در قسمت «عدل الهی» عرض شده است از این راه باید وارد شد که خداوند نه ناقص است و نه ناتوان، پس مسلماً در خلقت او و در تدبیر عالَم توسط او مشکلی نیست. لذا با توجه به این امر باید تلاش کنیم علت مصائب را پیدا نماییم که یا ریشه‌ی آن مصائب مربوط به بشر است که باید خودش در کارش تجدید نظر کند و یا حکمت خاصی از طرف پروردگار در میان است، که ما نمی‌دانیم. موفق باشید 

23925

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خوشحالم ازین که با کتابهای شما آشنا شدم. کتب زن و کتاب عقل و ادب شما رو در حال خواندن هستم.یه مشکلی در حال حاضر دارم. این که اول و آخر ما خداست. تمام ما خداست. خوب و بد پیش خداییم. هدف ما بندگی کردن در عین گذر از امتحانات دنیاست تا ثابت کنیم عاشق خدا بودن رو پذیرفتم. ولی اون ارتباط قلبی که مدنظرمه نمیتونم بگیرم. احتمالا به دلیل دل مشغولی هایی هست که به آنها عادت کرده ام. لذات و عشق های انسانی و عشق الهی را با آنها قیاس می کنم شاید فکر می کنم آنها را از دست خواهم داد. هنوز نمی توانم حس هایم را آن طور که باید در محضر خدا قرار دهم. چه کنم؟ روزه کمک می کند؟ نماز شب؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عجله نکنید. «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را در نظر داشته باشید. ۲. در مورد نماز شب، به جواب سؤال شماره‌ی ۲۳۹۰۳ نظری بیندازید. موفق باشید

22120

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات: در مورد جریان سعد معاذ که با وجود قربی که به ساحت مقدس رسول خدا صل الله علیه و آله پیدا کرده بود دچار عذاب قبر در اثر بدخلقی با خانواده شد سوالم این است که چرا اولا پیامبر گرامی به ایشان تذکر ندادند تا اخلاق رذیله خود را اصلاح کند و اهل نجات شود چون قطعا ایشان به تذکری که رسول خدا شخصا و مخصوص خود ایشان به ایشان می دادند جامه عمل می پوشاندند و دوم اینکه آیا غفلت و ارتکاب یک گناه به طور مداوم مگر انسان را کم کم به ورطه هلاکت و ظلمت نمی کشاند؟ لطفا توضیح بفرمایید. ممنون. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً هم به جهت آموزه‌های دینی و هم به جهت آن‌که سیره‌ی پیامبر، سعدبن‌معاض مورد تذکر جهت آن رذیله‌ی اخلاقی قرار گرفته است 2- گاهی انسان‌ها در عین آن‌که در بستر حیات دینی خود تلاش می‌کنند، از یک رذیله نمی‌توانند به راحتی آزاد شوند. این فرق می‌کند که انسان‌ها به رذیله یا رذایلی میدان دهند تا بر انسان به طور کلی غلبه کند. موفق باشید

12195
متن پرسش
با عرض سلام: نظر جنابعالی در مورد این جمله چیست؟ تکنولوژی انسان های دور رو به هم نزدیک و انسان های نزدیک رو از هم دور ميکنه
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تکنولوژی انسان‌ها را از جهت جسم شان به هم نزدیک می‌کند لذا فاصله‌ی صد کیلومتر را از طریق ماشین‌سواری به یک ساعت تبدیل می‌کند ولی چون این پدیده در بستر طبیعی رشد نکرده و یک نحوه مقابله با طبیعت در آن نهفته است روح انسان‌های گرفتار تکنیک نمی‌توانند همدیگر را درک کند و به اصطلاح قلب آن‌ها هم از جنس ماشین می‌شود. موفق باشید

8095
متن پرسش
با سلام. به آبروی جده سادات انشاءالله در راه اشاعه اسلام حقیقی موید به فضل الهی باشید. استاد، دو سوال داشتم1. در دعای مکارم اخلاق حضرت سجاد در یک جا هست که می گوید اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ اجْعَلْ لِی یَداً عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی ، وَ لِسَاناً عَلَى مَنْ خَاصَمَنِی ، وَ ظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِی ، وَ هَبْ لِی مَکْراً عَلَى مَنْ کَایَدَنِی ، وَ قُدْرَهً عَلَى مَنِ اضْطَهَدَنِی ، وَ تَکْذِیباً لِمَنْ قَصَبَنِی ، وَ سَلَامَهً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِی ، وَ وَفِّقْنِی لِطَاعَهِ مَنْ سَدَّدَنِی ، وَ مُتَابَعَهِ مَنْ أَرْشَدَنِی و بعد از ادامه داده می شود اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ ، وَ أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ ، وَ أُکَافِیَ مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَهِ ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ ، وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ ، وَ أُغْضِیَ عَنِ السَّیِّئَهِ استاد بزرگوار در عین حال که میدانم این هر دوجنبه نگاه کردن و کل را دیدن از ختصاصات ائمه هدی سلام اله علیهم هست اما خوب گیج می شوم که1. آخر با مردم با روحیه ای که در فراز اول آمده مواجه شوم و یا با روحیه ای که در فراز دوم آمده چون خیلی متفاوت است و 2.دیگر اینکه آیا این دو فراز برای دو گروه متفاوت از مخاطبان آمده مثلا گروه اول برای کسانی که با ما عناد بنیادین دارند و فراز دوم برای کسانی که آنچنان عنادی ندارند.3. استاد مثلا من اغلب مواقع وقتی کسی طعنه و کنایه می زند تغافل می کنم، و در منابع هم هست که تغافل مهمترین اصل تربیتی است؛ خوب جایگاه این روحیه تغافل کجاست در این دعا؟استاد بنده فایلهای صوتی شرح دعای مکارم رو هم گوش دادم.تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- از طرفی حضرت سجاد«علیه‌السلام» از حضرت حق می‌خواهند در مقابل ظالمان ضعیف نباشند و از طرف دیگر طالب روحیه‌ای هستند که با انسان‌های خطاکار که از سر جهل به ایشان ظلم می‌کنند از سر خیرخواهی برخورد کنند و آن‌هایی که از اردوگاه توحید فاصله گرفته‌اند و به دشمنان اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع کرده‌اند را رها نکنیند، بلکه با نیکی‌کردن به آن‌ها جامعه‌ای بسازند تا انسان‌های آن جامعه گرفتار انواع دوگانگی نسبت به همدیگر نباشند. در شرح این دعای شریف که بحمداللّه هنوز هم ادامه دارد عرض کرده‌ام که حضرت در تلاش اند با این دعا پایه‌ی تمدن اسلامی را شکل دهند 2- همین‌طور است که متوجه شدید در مقابل معاندان و مستکبران نباید از خود ضعف نشان داد ولی در مقابل شهروندانِ خطاکار و دشمنان فریب خورده باید برخورد دیگری داشت 3- بحمداللّه در رابطه با تغافل کار خوبی می‌کنید چون بنا نیست ما دائماً با مردم حتی مردم خطاکار درگیر باشیم و جای تغافل همین‌ جاها است نه این‌که نسبت به نقشه‌های دشمن خود را به نادانی بزنیم و او هم هرکاری خواست انجام دهد. موفق باشید
8092
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز مفهوم این حدیث چیست؟ المؤمنةُ أعَزُّ مِن المؤمنِ ، والمؤمنُ أعَزُّ مِن الکبریتِ الأحمرِ ، فمَن رأى منکُمُ الکبریتَ الأحمرَ ؟! امام صادق علیه‏السلام : زن مؤمن از مرد مؤمن کمیاب‏تر است و مرد مؤمن از کبریت احمر . کدام یک از شما کبریت احمر را دیده‏است
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اشاره به درجه‌ی اعلای ایمان دارد و این که مصداق آن خیلی کم است پس بی‌خود همدیگر را محکوم نکنید و از همدیگر انتظارهای بالا داشته باشید. موفق باشید
7217
متن پرسش
سلام علیکم خسته نباشید شما در کتبتون در مورد اینکه غربیها شرطی شده اند و چون قانونی برقرار است دروغ نمی گویند بحثهایی داشته اید بنده هم قبول دارم . اما بحث با دوستان پیش آمد که نظام ما با تو جه به اینکه اسلامی است و مسلمان هستیم همه به نحوی دروغ می گویند به استثنای بعضیها و اینکه افرادی که واقعا معرفت و بینش پیدا کرده اند و این دلیل دین گریزی سایرین شده است و اینکه همه چون توجه به دنیا دارند و از آخرت غافل شده اند برای رفاه بیشتر دروغ را مقدم می دانند . واستناد به بالاتر از خود می کنند . در پاسخ به این افراد چه کاری باید کرد؟البته بنده تا حدی زمینه را عدم تفکر و مادیگرایی و غفلت از یاد خدا می دانم . موفق و موید باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه در بستر نظام اسلامی، آرام‌آرام مردم به جایی می‌رسند که دین را به جای مجموعه‌ای اعتباریات، دستوراتی می‌دانند که ریشه در حقایق دارد. وقتی فهمیدند هر دستوری که از دین رعایت نشود رابطه‌ی آن‌ها با حقیقت قطع می‌گردد، تاریخ آن‌ها تغییر می‌کند و فضای دروغ‌گویی دگرگون می‌شود. مشکل ما مشکلی است که فعلاً در تاریخ ما وجود دارد. کتاب «فلسفه، ایدئولوژی، دروغ» از دکتر داوری خوب است. موفق باشید
29893

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در سوال 17502 آمده است: ايشان به من مى‏ فرمودند ما در محضر آقا شيخ مجتبى دو تا درس مى‏ خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى‏ داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه‏ ى مكتب تفكيك رد مي كرد. با توجه به این مطلب که جناب حداد از قول رهبری نقل کردند مشخص می‌شود که اینگونه نیست که همه تفکیکی ها به فهم فلسفه نائل نشده باشند و صرفا بر اساس برداشتهای نادرست خود از فلسفه به نقد آن پرداخته باشند بلکه جناب قزوینی علی رغم تسلط کامل و بتعبیر رهبری خیلی دقیق خود بر فلسفه باز آن را مردود می‌دانستند و حقیقت را در مکتب تفکیک یافتند نظر حضرتعالی چیست و اگر مکتب تفکیک برحق است چگونه آشنا شویم و چه سیری را توصیه می‌کنید تا بتوفیق حق به آموزه های ناب اسلام بدور از پیرایه های یونانی و هندی و .. دست یابم نظر خودم اینست که از علامه حکیمی چون مطالبش سهل الوصول‌ترست شروع کنم اما بنظر می‌رسد آن تسلط علامه قزوینی بر فلسفه را نداشته باشند به هر حال خودتان هر کدام را صلاح می‌دانید بیان فرمایید تا آمادگی برای ادراک اندیشه های گهربار علامه میرزامهدی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف برایم فراهم شود و با سلوک ذیل شخصیت ایشان به چشمه زلال قرآن و عترت بدور از تمام ناخالصی ها دست یابم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته ی استاد حکیمی، علامه‌ی طباطبایی هم اهل تفکیک بوده‌اند زیرا به خوبی متوجه‌ی جایگاه فلسفه و دین می‌شدند و هرگز این دو را مخلوط نمی‌کردند. بحمدالله بنده هم خود را اهل تفکیک می‌دانم. ولی تفکیکی‌های رسمی انکارِ عقل فلسفی می‌کنند و با امثال جناب ملاصدرا، دشمنی می‌نمایند. مگر بنا بود عقل فلسفی را همطراز وحی بدانیم؟! که این‌همه وقت صرف می‌کنند که یک طوری آبروی فیلسوفان را ببرند، زیرا چیزی جز این کارها بلد نیستند. موفق باشید

29175
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد گرامی:بعد از یک مقدمه، دو پرسش از خدمت شما داشتم: مقدمه: اصالت وجود راهی برای رهایی از سوبژکتیویته است. اما نه اصالت وجودی که با استدلال اثبات می شود و در ذهن است، چون خود این ذیل سوبژکتیویته قرار خواهد گرفت. بلکه اصالت وجودی که از طریق علم حضوری حاصل می شود و انسان را با خود هستی که «ورای ذهن و عین» است، متصل می کند. آنطور که حقیر از مطالب جنابعالی برداشت کردم، راه اتصال با هستی هم هستی نفس خود ماست. اگر مقدمه بالا را تائید می فرمایید: ۱. اگر این تنها راه حل است، پس وضعیت کسانی همچون ابن سینا چه می شود؟ امکان تفکر فلسفی، بدون گرفتار شدن در ذهن، برای ایشان میسر بود. آن هم (ظاهرا) بدون استفاده از این راه حل ۲. آیا این راه حل شدنی است؟ چون رفع مشکل را به شهودی (هستی ورای تعیناتش) حواله می دهیم که جز با سلوک قلبی (به تعبیر صدرا با انتقال مدرک از عالم حس به عالم عقل و بالاتر) حاصل نمی شود. و این دو مشکل دارد: اولا برای همه حاصل نیست. رفع تعینات، و نه فقط تجرید و تقشیر ذهنی، به سادگی امکان پذیر نیست. ثانیا در مواردی هم که برای کسی حاصل می شود، خودش متوقف است بر نفی سوبژکتیویته (برای اینکه بتواند معقول بودن سلوک قلبی را ذهنا اثبات کند) لذا گویی دوری پیش می آید بین سلوک قلبی و حل معضل سوبژکتیویته. «شهود هستی»، ورای تعینات ذهنی و عینی، نمایان کند برای عموم و فردی که سیر سلوکی ندارد (هر چند دوستدار آن است) شدنی است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. فلسفه به خودی خود موضوعات را ابژه می‌کند هرچند متذکر وجود حقایق می‌گردد. جناب ابن‌سینا می‌گوید فلسفه‌اش را برای عوام نوشته و نظر خودش حکمت مشرقی بوده. ۲. به گفته‌ی خواجه عبدالله انصاری حتی سالکی که در مرحله‌ی شهود قلبی است، هنوز در حجاب‌های خَلقی می‌باشد که همان مقام «عین الیقین» است تا آن‌که به فنای فی الله و بقای بالله برسد که همان مقام «حق الیقین» باشد. موفق باشید

28895
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید من طبق مباحثی که در مورد زن تو جزوات سه گانه و جزوه ی اخیر فرمودین اینطور برداشت کردم که در حال حاضر اون نقشی که زن دیندار و تمدن ساز باید ایفا کنه هنوز مشخص نیست و باید یه گفتمان صورت بگیره. می‌خواستم ببینم با این وجود در حال حاضر ما با چه رویکردی باید تو مباحث زن و خانواده ورود کنیم. و در جایگاه مشاور باید زنان رو به چه سمتی سوق داد؟ من الان خودم برای مشکلاتی که زنان با همسرشون پیدا می‌کنند اونا رو به معرفت النفس و بحث حقیقت نوری اهل بیت و جایگاه انقلاب ارجاع میدم و سعی می‌کنم متناسب با موقعیتشون این مباحث رو براشون روشن کنم. ولی نقش کنونی زن تمدن ساز که وظیفه ی فرزند آوری داره در عین حال همسرانشون دچار ظلمات مدرنیته شدن زیاد برام روشن نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که توصیه به آن مقدمات می‌کنید کار خوبی است. ولی امروزه زنان باید متوجه‌ی روح جهانیِ خود باشند تا در عین حضور در خانه، نسبتِ خودشان با انقلاب و رهبر معظم انقلاب را سرزنده نگه دارند و در این راستا نیز مطالعات خود را شکل دهند تا بدانند در چه جهانی زندگی می‌‌کنند و چگونه با حضور نرمِ خود نقش‌آفرینی کنند. موفق باشید

28704

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: اقوال زیادی در خصوص زمان بین الطلوعین مطرح شده و بیشتر بر فاصله ی بین فجر صادق و طلوع خورشید تاکید دارند، از آنجا که بر نماز شب تاکیدات زیادی داریم و همچنین خواب در زمان بین الطلوعین نیز جزو خواب غافلان نامیده شده چطور می‌توان این دو را جمع کرد و اگر انتخاب بر یکی باشد کدام افضل است که صد البته از دست دادن هرکدام تاسف زیادی در بردارد. از طرفی در یکی از سخنرانیهای شما شنیدم که بین فجر کاذب و صادق را شما بین الطلوعین می‌دانید که به دل می نشیند، خواستم بفرمایید کدام قول صحیح می باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی از اساتید محترم فرموده اند بهترین زمان نماز شب زمانی است که نماز شب به نماز صبح متصل گردد. به همین جهت می‌توان طوری بیدار شد که نماز صبح از دست نرود. موفق باشید
 

28491
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در خصوص افرادی مثل دکتر سعید زیباکلام و جوانان دیگری که کم و بیش از نظر سیاسی همفکر هستند سوالی برایم به وجود آمده است. حتما موضع چند روز اخیر ایشان را دیده اید البته چندان عجیب نبود چراکه نوع نگاه این نوع عزیزان به ولایت متفاوت از نگاه حزب اللهی ها بود از اول اما با آشنایی مدید و تقریبا نزدیک می‌دانیم که این افراد دل بسته انقلاب اسلامی و آرمانهای آن و نیز علاقه مند به حضرت امام و مقام معظم رهبری بودند و احتمالا هستند همچنان اما درک مسیری که انقلاب اسلامی پیش می‌رود و درک سیره مقام معظم رهبری در مدیریت کشور بر ایشان ممکن نشده است و دچار دردسرهایی شده اند تا جایی که کسی مثل سعید زیباکلام که صدها سخنرانی در نقد برجام داشته مطلبی می‌نویسد که کسی مثل تاجزاده از آن بهره می‌برد. ضعف در نگاه دینی و عمیق به انقلاب اسلامی و ولایت در کسانی مثل سعید زیباکلام و جوانان هم نظر او وجود داشت اما آنها در گفتار و عمل همراستای انقلاب عمل می‌کردند و به تعبیر دقیق‌تر در سطحی از سطوحی حرکت ذیل انقلاب اسلامی پیش می‌‍آمدند اما آنچه آنان را به موضع گیری علنی (به جای نقد به نحوی که کمک به دشمن نباشد) کشاند مسائلی مثل سیره مقام معظم رهبری در تعامل با دولت روحانی و مخصوصا در برجام، و ماجرای بنزین و روش ایشان در مواجه با جناب صادق لاریجانی و امثال آن و نیز نوع مواجهه (به نظر من متفاوت) مقام معظم رهبری با دکتر احمدی نژاد بود. این طیف چون درک بهتری از مسیر انقلاب اسلامی و تقابل آن با جهان مدرن داشتند، برتری غیرقابل قیاس عملکرد دولت احمدی نژاد را با سایر دولتها به خوبی درک می‌کردند از این رو هم از رفتار قوه قضائیه با افراد منتسب به این دولت و هم از نظر منفی مقام معظم رهبری برای کاندیداتوری احمدی نژاد دچار ابهامات و تناقضاتی شدند. در کنار این موارد از جمله اختلاف نظرهای بسیار بسیار مهم این برادران با مقام معظم رهبری در درک وضع موجود است. آنها وضع امروز ما را بسیار بغرنج و سیر انقلاب را رو به نزول و سقوط می‌بینند ولی مقام معظم رهبری کاملا عکس این توصیف را دارند. در این نکته حتی اغلب حزب اللهی ها نیز نمی‌توانند توصیف مقام معظم رهبری از وضع موجود را درک کنند. روشن است که اگر کسی به عمق انقلاب اسلامی اندکی نزدیک شده باشد و به ظهور تاریخ جدید با انقلاب اسلامی آشنا باشد و توجه داشته باشد که این اتفاقات ذیل تاریخ گذشته نیست بلکه در فجر تاریخی جدید جهان در حال وقوع است، درکش از وضع موجود کاملا به نگاه مقام معظم رهبری نزدیک می‌شود. اما می‌دانیم که این درک به آسانی حاصل نمی‌شود و برای بسیاری نزدیک شدن به این معانی اساسا منتفی برای بسیاری نزدیک به غیرممکن و برای بسیاری نیز تنها پس از ریاضت و تلاش معرفتی مستمر ممکن است حاصل شود. حال ضمن معذرت خواهی از تسدیع و اطاله، سوال حقیر این است که آیا این اشکال بر ما و برای عملکرد و بیان مقام معظم رهبری وارد نیست که نمی‌توانیم حتی کسانی را اقناع کنیم که نزدیکترین افراد از نظر فکری و عملی به ما هستند و واقعا اهل غرض و باندبازی و امثال آن نیستند و البته ممکن است ضعف‌های نگرشی یا فکری داشته باشند؟ اینکه حتی بسیاری از جوانان دلبسته و علاقه مند به مقام معظم رهبری نیز نمی‌توانند عزل و نصبهای ایشان را هضم کنند، خود نمی‌تواند یک اشکال به ایشان باشد؟ آیا این طبیعت دشواری ابتلائات آخر الزمانی و طبیعت جنگ روانی و رسانه‌ای پرحجم دشمن است که حتی مسائل برای بسیاری از حزب اللهی ها نیز قابل هضم نباشد و یا می‌توان آن را نقص دانست؟ نقص به این معنی که حتی در اقناع همراهترین‌ها نیز موفق نیستیم. عذر مجدد از طولانی شدن مزاحمت. و التماس دعای واقعی از حضرتعالی دارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در شرایط حساس تاریخی قرار داریم که از یک طرف انقلاب اسلامی توانسته است با رهبری‌های حکیمانه‌ی مقام معظم رهبری و در عین سعه‌ی صدری که ایشان نسبت به آقای هاشمی و انحرافاتی که ایشان وارد انقلاب می‌کردند؛ انقلاب را حفظ کنند و به جای این‌که در همان زمانی که امثال آقای هاشمی و امثال ایشان پایه‌هایی را گذاشتند که امروز شما با آن انحرافا‌ها و ثروت‌های بادآورده‌ی جریان‌های به ظاهر در کنار انقلاب، با آقای هاشمی و انحرافات ایشان مقابله کنند و به نظر بنده بساط انقلاب اسلامی را به وسعتی که امروز ملاحظه می‌کنید، برچینند؛ و نهایتش یک جریان به اصطلاح خوب انقلابی میدان مدیریت ایران را به دست بگیرند، ایشان با آن سعه‌ی صدر مهدوی، سعی کردند اصل انقلاب با توجه به ذات خاص تاریخی که دارد، بماند زیرا می‌دانستند در دل این حضور تاریخی به مرور مشکلات پیش‌آمده رفع خواهد شد ولی انقلاب می‌ماند. و امروز ما ناظر دو پدیده هستیم؛ یکی مشکلاتی که ملاحظه می‌کنید از فقر و بیکاری گرفته تا ثروت‌های بادآورده و فاصله‌ی طبقاتی این‌چنین آزاددهنده، که امثال آقای سعید زیباکلام نسبت به آن نگران هستند. پدیده‌ی دوم وجود خود انقلاب است و توانایی‌هایی که برای رفع این مشکلات در ذات خود دارد و با رهنمودهای فوق‌العاده مهدوی مقام معظم رهبری «حفظه‌اللّه» می‌بینید که بنیان عبور از بلیّه‌ی آقای هاشمی بحمداللّه در حال شکل گیری است. و رساندن جامعه به این مرحله که مردم امیدشان از آن نگاه غرب‌گرا که به اصطلاح به بهانه‌ی برجام می‌خواستند ما را «ژاپن اسلامی» کنند، تا حدّ زیادی قطع شده است؛ کار بس مهمی است و افقی که با حضور مسئولین نظام قضایی و نظام تقنین پیش آمده است، حتماً در اجرا نیز پیش خواهد آمد و با حفظ انقلاب اسلامی تحول اساسی در کشور به‌وجود می‌آید. و اگر تا دیروز آقای عباس عبدی در آخرین روزهای دولت آقای خاتمی گفتند آخرین میخ به تابوت اصلاح‌طلبی در حال کوبیدن است، ولی به جهت نشناختن ذات انقلاب اسلامی توسط آقای احمدی‌نژاد و نداشتن معارف لازم ما باز نتوانستیم به هویت اصیلی که نظام اجرایی ما نیاز دارد، برگردیم، با رهنمودهای مقام معظم رهبری و تجربه‌های به‌دست آمده، مسلّم آخرین میخ‌ها به تابوت جریان غرب‌گرایی که متوجه‌ی اصالت حضور تاریخی انقلاب نیست؛ در حال کوبیدن است و به همین جهت رهبر معظم انقلاب مجلس را و نیروهای انقلاب را متذکر شدند که به جای استیضاح دولت، اجازه دهند تا دولت همه‌ی آنچه که باید از خود نشان دهد را، به میدان بیاورد. و مسلّم بدانید این نوع نگاه که در این دولتمردان هست، هیچ سنگی بر سنگی گذاشته نخواهد شد و إن‌شاءاللّه امثال آقای زیباکلام‌ها هم متوجه می‌شوند باید در سعه‌ی وسیع‌تری انقلاب را و مددهای الهی را که به رهبری می‌شود ببینند، به همان معنایی که بنده مکرر عرض کرده‌ام «برای آبادانی دهی نباید شهری را خراب کرد.» بحث بسیار است و امکان طرح موضوعات هنوز فراهم نشده است. خدا را شکر که باطن نورانی این انقلاب اگر از یک طرف جوانان پاک‌سیرتی را متوجه‌ی اصالت‌های انقلاب می‌کند؛ توانِ آن را دارد که مدعیان دروغین دفاع از انقلاب امثال تاج‌زاده‌ها را این‌چنین رسوا کند. آیا عقابی از این بالاتر که اینان دیگر هیچ تعلقی به انقلابی که حاج‌قاسم‌ها می‌پروراند، ندارند؟! در حالی‌که محال است خداوند آثار زحمات شهدای ما را ضایع کند که قصد و مقصدشان حفظ نظام اسلامی و جهانی‌شدن آن بود به همان معنایی که خداوند وعده داد: «فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ». موفق باشید 

نمایش چاپی