بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8024
متن پرسش
سلام علیکم در المیزان در تفسیر آیات آخر سوره اعراف «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی‏ نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ / إِنَّ الَّذینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ » علامه طبابایی میفرمایند: «و از آیه ظاهر مى‏شود که قرب به خدا تنها به وسیله یاد و ذکر او حاصل مى‏شود، و به وسیله ذکر است که حجاب‏هاى حائل میان او و بنده‏‌اش بر طرف مى‏گردد، و اگر ذکرى در کار نباشد جمیع موجودات نسبت به نزدیکى به او و دورى از او یکسان مى‏بودند و از این نظر هیچ اختلافى میان موجودات نمى‏بود که یکى به او نزدیکتر و یکى دورتر باشد.» ۱- منظور از ذکر در این کلام چیست؟ ۲- مکانیسم رفع حجاب توسط ذکر چیست؟ یعنی در تکرار و استمرار در ذکر چه اتفاقی برای نفس می افتد که به خدا نزدیک می شود؟ ۳- و سوالی که عاجزانه درخواست دارم با جزییات بیشتری عنایت بفرمایید این است که آیا توجه به حق نفس را از غیر حق منصرف میکند یا اینکه توجه نکردن به غیر حق نفس را متوجه حق میکند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- منظور از ذکر خدا عبارت است از نظر قلبی به حضرت حق مطابق اسم یا اسمایی که در آن‌ها به خدا معرفت پیدا کرده‌اند 2- هراندازه حضور خدا را بیشتر در مناسبات بنگریم به همان اندازه حجاب بین خود و خدا را برطرف کرده‌ایم تا آن حدّ که مثل حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» می‌بینیم «خرمشهر را خدا آزاد کرد». 3- این دو رویکرد یک نتیجه دارند. آری اگر به نور فطرت و عهد ازلی توجه به حق را در خود حفظ کنیم نفس برای غیر حق نقش و تأثیری نمی‌بیند که به آن‌ها توجه کند، و اگر نفس متذکر این نکته باشد که در پشت این کثرات خدا است که خدایی می‌کند، آرام‌آرام حضرت حق خود را از پنجره‌ه مظاهر می‌نمایاند. موفق باشید
29241
متن پرسش
سلام و عرض ادب و احترام: متن زیر در فضای مجازی منتشر شده لطفا دیدگاه خودتان را با توجه به تاثیر اینگونه متن ها در ذهن دختران جوان در این زمینه مطرح فرمایید ممنون مدتی است سوزن همه ‌گیر کرده روی حجاب! امام جمعه و بسیج، موافقین را دعوت می‌کنند به راهپیمایی حجاب و عفاف! استدلال مدافعان این است که حجاب بگذارید، چون مردها زیبایی شما زنها را می‌بینند و دلشان می‌خواهد! مگر من که ماشین آخرین مدل شما را می‌بینم، دلم نمی‌خواهد؟ مگر من پشت ویترین مغازه لباس مدروز می‌بینم، نمی‌خواهم؟ مگر بچه‌های ما وقتی در تلویزیون غذاهای رنگارنگ می‌بینند، هوس نمی‌کنند!؟ خوب بکنند! چه کسی ضامن است؟ چرا فقط نگران تحریک یک شهوت، آن‌ هم از نوع مردانه‌اش هستید!؟ مگر زنها طعمه‌ی نمایش‌ها و‌ تبلیغات نمی‌شوند؟ اگر انسانها را انقدر بی‌اختیار و بی‌اراده دیده‌اید که هر چه ببینند، می‌خواهند، باید فکر اساسی‌تری کنیم! بیایید معامله کنیم. هر نمایشی ممنوع! یا نمایش هر چیز زیبا و دل‌انگیز یا هوس‌انگیزی ممنوع! شما خانه‌های لاکچری و برجها و آپارتمانهای کاخ نمایی که هوش از سر مستاجرها می‌برد را ویران کنید، ما قول می‌دهیم پایمان را به خیابان نگذاریم. شما ویترین مغازه‌‌هایی که لباس و کیف و کفش و لوازم خانه را به نمایش گذاشته‌اند تخته کنید، ما روبنده به رویمان می‌بندیم! شما پخش تبلیغات رستوران و انواع غذا و ماهی و کباب را تعطیل کنید تا ما شاهد برق چشمان فرزندانمان نباشیم، ما به جای چادر، کارتن یخچال می‌پوشیم که حجم هیچ جایمان معلوم نباشد! شما حجم شکمتان را پنهان کنید، ما هم مویمان را پنهان می‌کنیم! شما دست از پرخوری بردارید و بر شکم مبارک حریف شوید، تا ما از خودنمایی دست بکشیم و برخوی زنانه‌مان چیره شویم! به نظرم معامله‌ی منصفانه ایست! دیگر عقب‌مانده‌ترینهای جهان هم فهمیده‌اند که دوران جنگ و چوب و چماق گذشته! بیایید بنشینیم و مذاکره کنیم! شما مردان پولدار را قلع و قمع کنید تا دل زنان فقیر نلرزد، ما چنان گره روسریمان را سفت می‌کنیم که زبانمان از حلقمان آویزان شود! امتیاز می‌دهیم و امتیاز می‌گیریم! نمی‌شود تمام حلوای اسلام به کام شما باشد و چوب و چماقش برای ما! چماق ‌و هویجی اگر هست، با هم نوش‌جان می‌کنیم! عادلانه و منصفانه!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع حجاب زن غیر از این حرف‌هایی است که می‌زنند. حجاب مربوط به نعالی خود زنان است تا در مسیر عبودیت خود، آن را رعایت کنند تا موجب تعالی روح و روان آن‌ها شود. موضوع نگاه مردان، فرعِ قضیه است. موفق باشید

27511
متن پرسش
سلام علیکم: در پرسش و پاسخ ۲۷۴۹۰ اشاره ظریفی داشتید که تفاوت علوم اسلامی و علوم انسانی در چیست و به شخصه بسیار بهره مند شدم. حقیقتا وقتی به تاریخ مدرنیته نگاه می کنیم می بینیم که نطفه علوم انسانی در قرن ۱۸ و ۱۹ بسته می شود و متناسب جهت گیری های ویژه پس از عصر رنسانس و متناسب طرح بزرگ مدرنیسم چیده می شود و اساسا تعریف نوینی از عالم و آدم دارد و من معتقدم علوم انسانی، شان کلامی برای عالم مدرن دارد و این شان کلامی را هم دارد ایفا می کند. ولی بحث اینجاست که تا سخن از احیاء تفکر اسلامی و علم دینی و علوم اسلامی برخاسته از قرآن و عترت و طرح کلی اندیشه اسلامی می زنیم و اینکه علوم انسانی در بستر مدرنیته مطرح می شوند و انسان مدرن به کجاها دارد می رود و به قصد تصرف در طبیعت به قصد ارضای حال درونی و تمتع هر چه بیشتر چه برنامه ها و الگوهای توسعه که نمی ریزد، این مطلب پیش میاد که شما فهم آسان و بسیط و دم دستی از عالم و عقل کنونی و جهان مدرن دارید و تازه ما تا آمدیم مدرنیته را بشناسیم، پست مدرن ها آمدند و مساله مطرح کردند و ما هنوز بدون توجه به ظرفیت ها و داده ها و اینکه آیا اصلا بنیه تمدن سازی داریم یا نه مدام از علوم انسان ساز در بستر اسلام و انقلاب و تمدن نوین اسلامی می گویید و فکر می کنید بین اندیشه شما و جهان کنونی فاصله ای نیست در صورتیکه هم اکنون هم حتی سرتاپای شما را مدرنیته فرا گرفته و دارید برای خود حتی برهوتی را بزرگ و بزرگتر می کنید. عجیب است که چرا برخی از این سو به اهمیت علوم انسان ساز اسلامی واقف نیستند و برخی از طرفی فکر می کنند اگر همه مردم حرفهای حضرت آقا رو تایید کنند و حجاب رو رعایت کنند و رفتارهای ناقض فقه و احکام در جامعه نباشه و یکسری بد اخلاقی ها صورت نگیره و مردم هم همه پر شور بیان راهپیمایی ۲۲ بهمن، تمدن ساخته میشه حالا ما در قواعد جامعه سازی و تمدن سازی از الگوی توسعه و عالم مدرن بهره بردیم هم دیگر مهم نیست و فوقش جاهای خوب تمدن غرب را می گیریم و جاهای بدش را حذف می کنیم مثلا در علوم انسانی میاییم نظریات و مدل های اجرایی و نظری رایج را می گوییم کنارش چند آیه و حدیث می گذاریم و چند حکم فقهی و مسئله توضیح المسائل و حدود شرایع اخلاقی می گوییم و خب خوشحالیم دیگر ما علم دینی تولید کردیم. واقعا گام دوم وقت آن است که بستر خود را اساسا نشان دهیم ماورای مدرنیته و روبروی نظم مدرن و نوین جهانی و عالم انسان مدرن است و ما زمین متفاوتی را تعریف کرده ایم پس به قول جناب حافظ: «عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی». ما عالم و نقطه ثقل انسان، جامعه و تمدن دیگری مطرح کرده ایم و لذا وقتی عالم دیگر تعریف شد نیازمند ابزار و نظم و قواعد خاص خود است و قطعا بایستی در علوم انسان ساز تحول جدی رخ دهد. باید محور علوم انسان ساز، همان علوم اسلامی و عقل قدسی باشد که شریعت الهی بعنوان راه حقه فلاح بشر و راهنمایان شریعت مقابل ما می گشایند تا به اسماء الهی و سنن حضرت حق بنگریم. ولی قطعا باید بصورت انتقادی و تاویلی غربشناسی کرد و دید آیا درون عالم انسان مدرن، آیا نظم و قواعد و عناصری هست که بتواند با مبانی عقل و علم قدسی و اسلامی بخواند و لااقل مغایر و متضاد نباشد تا آن را بتوان ذیل همان روح اسلامی و قدسی انسان تصرف کرد و استحاله نمود. البته امیدوارم به خود بیاییم و مسئولین تربیتی و آموزشی پس از سالها رویکرد غربزده و پارادوکسی که از طرفی خواستند تربیت کنند انسان متشرع و پایبند به فضائل اخلاقی در عین حال زندگی کننده در چارچوب دولت شهرهای مدرن و متناسب شهروندی در همین بستر. ویژه اینکه رهبر عزیزمان در بیانیه گام دوم فرمودند ما در چله دوم خود سازی، جامعه پردازی و تمدن سازی هستیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. بنا بر آن است که ما در جهان و زمین دیگری خود را دنبال کنیم و این نه به معنایِ برگشت به قبل از جهان مدرن است و نه به معنای مقابله با فرهنگ غربی، بلکه به معنای حضور در تاریخی است که از گذشته‌ی خود یعنی جهان سنتی‌مان و از جهان مدرن گسسته نیست ولی هیچ‌کدام از آن‌ها هم نمی‌باشد. جهانی است مقدّرشده در پیشِ روی ما که هر اندازه به سوی آن قدم بگذاریم، خود را ظاهر می‌کند و ظهور آن بستگی به قدم‌ها و مقاومت‌های ما دارد. مگر ما در ابتدا می‌دانستیم انقلاب اسلامی تا این‌جاها می‌تواند در تاریخ حاضر شود؟ ولی چون متوجه‌ی ظرفیت بالای آن بودیم و درکی از تقدیر الهی در این تاریخ در رهبران اصلی انقلاب به‌وجود آمد؛ همچنان ادامه دادیم و ضعف‌هایِ تاریخی‌مان مثل بعضی از روشنفکران، بهانه‌ی عقب‌نشینی‌مان نشد. عظمت بصیرت رهبر معظم انقلاب در همین نکته است. موفق باشید  

26815

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: چرا رهبر انقلاب وقتی که می خواستند توصیه به دعا بکنند مردم را متوجه فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ظهور ایشان نکردند؟ چرا نگفتند برای ظهور دعا کنید؟ الان شاید مردم بیشتر از همیشه مضطر باشند. وقتی که برای دعای هفتم صحیفه همه دست به کار می شوند از صدا و سیما و فضای مجازی و... عزم همگانی میشه که این دعا را بخونند خب فرصت خوبی است که همه مضطرانه برای ظهور دعا کنند. همه اش به دست اوست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت هم تشریف داشتند، مثل نایب‌شان به همان دعا که دعای جدّشان است و بعضاً ائمه نیز به آن نظر دارند؛ توصیه می‌فرمودند. موفق باشید

25459

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: نظر شما درباره حجت الاسلام حیدر علی ایوبی که از اساتید عرفان ساکن نجف آباد هستند چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از ایشان چیزی نمی‌دانم. موفق باشید

24988
متن پرسش
سلام استاد: در پاسخ به پرسش یکی از دوستان مطلبی نقل فرمودید به این مضمون که انسان هر چقدر که عقلش کامل شود کمتر خواب می بیند، بنده تقریبا هر شب خواب می بینم و گاهی در یک شب چند خواب متفاوت می بینم، با حرفی که شما فرمودید نسبت به این حالت نگران شدم و احساس بدی پیدا کردم. اگر ممکن هست در این خصوص توضیح بیشتری ارائه بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کثرت خواب‌های روزمرّه نشانه‌ی غلبه‌ی قوه‌ی واهمه است. با رشد عقل و تعقل، این غلبه ضعیف می‌شود. موفق باشید

23398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد عزیزم سلام: ان شاء الله حال شما خوب باشه. قبلا خدمتتون عرض کردم که در مورد ماهیت وحی دارم مقاله می نویسم برای غنای مطالب می خواستم شرح مفاتیج الغیب ملاصدرا رو بخونم فرمودید کسی این رو شرح نکرده که در دسترس باشه ولی شرح عرشیه از مرکز سها موجود هست، متاسفانه هنوز به این شرح نتونستم دسترسی پیدا کنم. غیر از این کتاب، کتاب دیگه ی هست که بتونم بخونم. همه ی کتابهای شما رو بحمد الله مطالعه کردم بعضی فایل های صوتی شما رو هم شنیدم به غیر از اینها چی می تونم بخونم که مایه ی قوی فکری من باشه؟ شرح کتاب معرفت النفس و الحشر رو خوبه از آقای نظری بگیرم چون به یکی از متقاضیان این طور فرمودید که برای دریافت صوت های اون جلسات به ایشون مراجعه کنند. اگه کتاب دیگه ی غیر از این مد نظرتون هست خوشحال می شم بهم بگید تا تهیه کنم. در حال حاضر می خواستم روی دو آیه ی ۱۸ و ۱۹ سوره ی حشر کار می کنم چون فکر می کنم این مسیر مناسبی برای رسیدن به ماهیت وحی هست. آیا شما هم این رو تایید می کنید؟ اگه این مسیر بستر مناسب رو فراهم می کنه لطفا بفرمایید برای اینکه خوب روی موضوع مسلط بشم باید چی بخونم. آیا امکان داره خودم به کتاب مفاتیح الغیب ملاصدرا مراجعه کنم و سوالاتم رو اینجا از شما بپرسم؟ سعی می کنم فقط سوالات اساسی رو بپرسم و زیاد مزاحم وقت شما نشم. با تشکر. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. کتاب دیگری به نظرم نمی‌رسد ۲. شرح کتاب «معرفتِ نفس و حشر» نکات خوبی دارد ولی کیفیت صوت‌ها پایین است. ۳. آیات مذکور فوق‌العاده آیات سلوکی و ارزشمندی است. ۴. بالاخره بد نیست با خود کتاب «مفاتیح الغیب» اُنس بگیرید، إن‌شاءاللّه خدا کمک خواهد کرد. موفق باشید

23345
متن پرسش
سلام علیکم: جوانی هستم که در سایت، سوالات متعددی مربوط به عدل الهی از شما پرسیده‌ام. همچنین کتب مربوطه از شما و از دیگران را مطالعه کرده‌ام و همچنین صوت های مربوطه را گوش کرده‌ام ولی متأسفانه قانع نشدم. حال سوال بسیار جدی بنده از شما این است که با این وضعیت اعتقادی که بنده دارم و به عدالت خداوند شک دارم و او را دوست ندارم و نسبت به فلسفه‌ی خلقت و... واقعا نسبت به خداوند بدبین هستم آیا با این وضعیت، اعمال عبادی من از قبیل نماز و روزه و زیارت و توسل و... فایده‌‌ای برای من دارد یا نه؟ چه در این دنیا و چه در قیامت؟ آیا نماز و روزه برای خدایی که او را به عدالت قبول ندارم و او را دوست ندارم، قبول می‌شود؟ و اثری در من دارد؟ امیدوارم منظورم را درست فهمیده باشید. منظورم این است که اگر من‌ به اکراه هم که شده سعی کنم تمام دستورات دینی‌ را رعایت کنم و محرمات الهی را ترک کنم ولی در اعتقادم خدا را به عدالت قبول نداشته باشم، حالم در قبر و قیامت چگونه حالتی است؟ آیا در برزخ به خاطر چنین اعتقادی، معذب هستم؟ و یا به خاطر اعمال عبادی که از سر اجبار و اکراه _ و نه از روی محبت _ انجام داده‌ام، اهل نجاتم؟ لطفاً روشن و واضح پاسخم را بدهید. ممنون از زحمات، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قلب‌تان، مؤمن است ولی عقل‌تان، هنوز به حقیقت ایمان نیاورده است و در آخر، قلبِ ایمانی کارِ خود را می‌کند و سعادت شما را به همراه می‌آورد. موفق باشید.

23243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: حضرتعالی می فرمایید که راه اُنس با خدا رجوع به انقلاب اسلامی است، شما تصور کنید، یک کارگر ساختمان بخواهد به انقلاب اسلامی رجوع کند، چگونه باید رجوع نماید؟ استاد ضمنا مشکل ایمیل بفرمایید درست کنند، متأسفانه ایمیل ها برای بنده ارسال نمی شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در این موارد با مخاطبی است که توان اندیشه‌ورزی دارد و مسئول سر و سامان‌دادنِ جامعه می‌باشد و در این شرایط البته که آن کارگر ساختمانی نیز برکات انقلاب را خواهد چشید. 2- ظاهراً ایمیل سایت اخیراً اصلاح شده است. موفق باشید

23203

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سوال در مورد تاثیر ارتعاشات و خواص ماورایی اعداد معادل اسم انسان روی زندگی و خصوصیات انسان است. صحبت شده که این علم اسامی پایه و اساسی ندارد. اگر کسی این علم را مطرح می کنه از خودش در نیاورده و مثل هر علومی یک ابداع کننده وجود داشته است. علم اسامی منتسب به شیخ بهایی است. اگر این علم رد شود پس باید اندیشه های شیخ بهایی و افرادی مثل ملاصدرا و ابن سینا و ... که بر اساس آموزه های مخفی معصومان مثل امام علی (ع) رد شوند. اسم افراد عادی را مگر مثل اولیا دین خداوند انتخاب می کند که تغییرش کفر باشد پدر و مادرها بدلیل عدم اطلاع از این علوم اسم را روی فرزند می گذارند و بطور شانسی سبب و منشا خیرات و برکات در زندگی می شود. جهان هستی بر اساس انرژی ها بنا شده است فیثاغورث معتقد بود که چنانچه ارتعاشات اسم انسان با انرژی های کیهانی همسو باشد فرد در راحتی زندگی خواهد کرد ولی چنانچه همسو نباشد مدام در رنج و سختی بسر خواهد برد. اگر غیر از این باشد از عدالت خداوند بدور است که فرد بخاطر اسمی که والدین برایش گذارده اند زندگی را بسختی بسر ببرد و مدام خطر و پی پولی در کمینش باشد. خداوند جهان را بر اساس سیستم های پیچیده عظیم بر مبنای معادلات پیچیده ریاضی آفریده است. و بدین خاطر جهان هستی بطور اتوماتیک به کار خود ادامه می دهد و در ازای یکسری ورودی ها یکسری خروجی ایجاد می کند. چرا سعی داریم مدام انسان ها را در بدبختی و مشکلات قرار دهیم وقتی ارتعاش اسم یک نفر خوب باشد دلیل بر این نیست که اصلا و ابدا هیچ مشکلی نداشته باشد بلکه مشکلات و بلا و سختی ها منطقی تر می گردند تا انسانی که هر قدم که بر می دارد یک مشکل برایش ایجاد می گردد. آیا خداوند به این حالت راضی است. توصیه شده صدقه و دعا و ... بلا و سختی را کم می کند بله این برای همه هست چون سرنوشت تحت تاثیر یک یا دو پارامتر نیست بلکه عوامل مختلفی دخیل هستند که ارتعاش نام یکی از آن دلایل است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم الأسماء در قرآن مطرح است و خداوند می‌فرماید: «و للّه الاسماء الحسنی» ولی این چه ربطی دارد به نام و عنوان‌هایی که ما روی افراد و اشیاء می‌گذاریم؟! موفق باشید

22877
متن پرسش
سلام علیکم: در بیان خطبه ۸۳ نهج البلاغه فرمودید انس با این جسم باعث می شود که ما همیشه این تفکر یک جسمی داشتن برای ما باشد و آن جسم را تا ابد داشته باشیم. ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم از خدا بوده ایم و در اثر نظر او خلق شده ایم و چون امکان چنین جسمی را داشته ایم اینگونه شده ایم، پس آیا جسمی که بر ما می ماند همان امکان ماست که در قبل داشته ایم و احساس می کنیم که بوده ایم؟ پس چرا فرمودید چون در این دنیا با آن بوده ایم انس با او داریم و با ما باقی می ماند؟ آیا منظور هویت حسن و حسین پیدا کردن در این دنیاست که در این دنیا بر ما اضافه می شود منظور است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر نفسی در دوره‌ی جنینی جسمی مطابق اهدافِ دنیایی‌اش می‌سازد. ولی بعد از این دنیا از آن‌جایی که هیچ روحی که دارای اراده و انتخاب باشد بدونه جسم نیست، جسمِ او مطابق شخصیتی است که در این دنیا برای خود شکل داده است. موفق باشید   

22770
متن پرسش
سلام حضرت استاد: یکی از دوستان پس از مطالعه زیاد در این مورد مطلب زیر را ارسال کرده است. ممنون میشم اگر نظر حضرتعالی در مورد تعریف زیر از انقلاب اسلامی را ارسال بفرمایید. بات شکر بابت وقتی که می گذارید. «انقلاب از نظر من یک حقیقته...حقیقتی که انسان جهانی شده را در ذیل دین بتواند تعریف کند. حقیقتی که انسان بی هویت عصر جدید را هویت بخشد و آرام کند که آهای خدا نمرده است. انقلاب اسلامی یک حکومت نیست، یک مکتب نیست، یک شخص نیست، یک جریان اجتماعی سیاسی نیست، و چه بسا در این تعریف ما انقلاب را از دست بدهیم و دیگرانی در جغرافیا و تاریخی دگر آن را به ظهور رسانند. هیچ عقد اخوتی بین تقدس انقلاب اسلامی و آینده ی خودمان را به یقین نمی توان پذیرفت چراکه کوفیان نیز شاید خود را در نزدیکی فتح بزرگ می پنداشتند و دیگرانی جام شراب امام حسین را نوشیدند که از نظر مدعیان پیام مهم آن است که چنین ظهوری لاجرم اتفاق خواهد افتاد اگر به وجود حق معتقد باشیم. و اینست ندای بی صدای انقلاب اسلامی»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! انقلاب اسلامی حقیقتی است از جنس اراده‌ی خدا در این تاریخ، ولی در عین حال، شئوناتی دارد که یکی از شئونات آن موضوعِ حکومت اسلامی است تا بشریت از طریق آن از حاکمیت‌های سکولار آزاد شود. موفق باشید

22730

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر: ان شاءالله در کمال صحت و سلامتی هستین، استاد بنده ۴ تا از فایلهای صوتی، چگونگی به فعلیت یافتن باورهای دینی رو از طریق سایت گوش دادم، و برای فهم بهتر از اول دوباره شروع کردم و یادداشت برداری کردم، فایل صوتی اول حدودا ۱۸ صفحه ای شد، استاد بنده جزوه این مبحث رو ندارم، می خواستم بدونم آیا همه مطالبی که در فایلهای صوتی می فرمایید در جزوه ذکر شده و بنده حزوه رو تهیه کنم و فایلها رو فقط گوش بدم یا نه ممکنه با جزوه تفاوت داشته باشه و بنده به یادداشت برداری ادامه بدم؟ چون حیفم میاد که مطلبی از این معارف مفید که واقعا احساس می کنم برای بنده حیاتی است از دستش بدم. تشکر از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث‌های «چگونگی فعلیت‌یافتن باورهای دینی» کتاب شده است و کتاب آن به آدرس زیر بر روی سایت هست. موفق باشید

http://lobolmizan.ir/book/1376/%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C

19936
متن پرسش
سلام استاد: در بحث حرکت جوهری، بقاء موضوع رو در جسم چطور تطبیق میدین؟ یعنی اینکه بگم جسم یک شخص، جوهرش در عین حرکت، بقاء داره، به این معنی که جسم من همون جسمه فقط در عوارض تغییر داره، ولی با وجود جوهر متحول، موضوع جسم من بودن چون عین اتصال و حرکته، باقیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جوهر پدیده‌ی مادی عین حرکت است و آن پدیده همان جسم می‌باشد. موفق باشید

19133

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: بنده با دوست صمیمی ام از امروز قرار گذاشتیم تا ۴۰ روز محاسبه نفس کنیم به خاطر یک علت خاص و الهی، من یک روز رو لیست کردم اما نمیدونم چه طوری تنبیه این گناهانی رو که کردم رو حساب کنم لطفا راهنمایی بفرمایید. اینم لیست یاد مرگ فقط ۲ بار نماز ظهر در بیرون، لغزیدن دل با دیدن صحنه های خیابانی حداقل ۲۵ بار لغزیدن دل در مکان آموزشی حداقل ۲۰ بار نماز مسجد، لغزیدن دل حداقل ۲۰ دفعه حرف لغو های امروز حداقل ۲ ساعت عدم حضور قلب در نمازها و عبادات حداقل نود درصد ریا در نماز حداقل پنجاه در صد در ضمن من حتما باید این نماز های ظهر و عصر و مغرب و عشا را در مکان های مد نظر بخونم چون شغلم اقتضا میکنه. خدا شما رو خیلی حفظ کنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با کشیکِ نفس‌کشیدن متذکر لغزش‌ها هستید، و با مأیوس‌نشدن و انتظاراتِ زیاد از خودنداشتن، إن‌شاءاللّه پس از مدتی نتایج بسیار خوبی را می‌یابید. موفق باشید

18263
متن پرسش
سلام استاد: بعد از نکته آخر ده نکته مبحثی درباره روح فرمودین که چند تا سوال برام پیش اومد: آیا روح من از همان روح که مخلوق خداست، است؟ و آیا همه ارواح انسان ها از یک روح واحدند؟ یه جایی بین روح و نفس فاصله انداختین و فرمودین که نفس واسطه بین روح و جسمه، اینجا یک دوگانگی به وجود اومده برام، اگه من همون نفس خودمم پس روح جایگاهش کجاست؟ خواهشا توضیح بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث شد که «روح» بالاترین مخلوق است و ما «مِن روحی» هستیم که همان نفس ناطقه‌ی ما محسوب می‌شود. موفق باشید

18012

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض تبریک به مناسبت آغازین روز امامت امام جهانیان بقیه الله فی الارضیین سوالی داشتم که آیا عشق حضرت یعقوب (ع) به یوسف (ع) چرا وجود داشته؟ هر چه فکر می کنم وجه تمایزی بین حضرت یوسف (ع) با بقیه ی پیامبران پیدا نمی کنم جز زیبایی و هیبت ظاهری و وقار حضرت یوسف (ع). آیا می شود این عشق را همان عشق مجازی ای دانست که در سوالی تحت عنوان چگونگی سیر از عشق مجازی به عشق حقیقی توضیح داد؟ و آثار عشق مجازی چیه که چشمان حضرت یعقوب (ع) با پیراهن حضرت یوسف (ع) بینا می شود؟ این چه عشقی است؟ در پناه یوسف زهرا. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع برای حضرت یعقوب«علیه‌السلام» نظر به پیامبری است که از منظر ایشان، غایب شده است و پیامبر است که قدر پیامبر را می‌داند و اگر هم نام این نوع علاقه را عشق مجازی بگذاریم، حقیقتاً همان عشقی است که انسان در آینه‌ی وجود او محبوب حقیقی را می‌نگرد. موفق باشید

14824
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم نظر استاد راجع به متن ذیل درباره تلقی از خداوند نامتشخص را جویا شوم و تفاوتش را با وحدت وجود مورد قبول شما. ممنون پاسخي که خواهم داد پاسخ شخص من است نه اين که همه معنويان به چنين چيزي قايل‌اند. من غالباً در زمان توضيح اين مساله اين مثال را تکرار مي‌کنم. فرض کنيد کسي يک سرشماري و آمار از موجودات جهان هستي تهيه کند. بعد به او بگوييد خدا را فعلاً در آن سرشماري راه ندهيد و کنار بگذاريد و به بقيه بپردازيد. فرض کنيم آن شخص سرشماري را انجام داد و آمد و گفت: تعداد موجودات جهان هستي n عدد بودند. بعد به او بگوييد: خدا را هم اضافه کن. اگر گفت حالا که خدا را هم اضافه مي‌کنم تعداد موجودات هستيn + 1 مي‌شود، در اين صورت معلوم مي‌شود او خدا را هم يکي از موجودات جهان هستي مي‌داند چرا که وقتي او را به حساب نياورديم تعداد موجودات n تا بودند و با محاسبه خدا شدند n + 1. اين يعني خداي متشخص؛ اما چنان‌چه او بگويد اگر خدا را هم به حساب بياوريم تعداد موجودات هستي همان عددn است، به خداي غير متشخص قائل است. اگر به خداي متشخص هم قايل باشيم، موضوع شباهت خدا به انسان پيش مي‌آيد و پرسش‌هايي از اين قبيل که آيا همان طور که ما خشم و خشنودي و اراده و کراهت داريم او هم دارد؟ آيا حالات انساني در او ولو به نحو کامل‌تري وجود دارد يا ندارد؟ کما اين‌که بشقاب هم موجود من الموجودات است، اما انسان‌وار نيست. در اينجا ممکن است به دو قول قايل باشيد. اگر بگوييد شبيه انسان است، آن‌گاه خداي شما هم متشخص است و هم انسان‌وار است. اما چنان‌چه بگوييد مثل انسان نيست آن‌گاه خداي شما متشخص هست، اما انسان‌وار نيست. پس سه تصور از خدا مي‌توان داشت. اين که امري غير متشخص باشد يا متشخص باشد و بعد آن امر متشخص، متشخص ناانسان‌وار باشد يا انسان‌وار. البته درباره وصف انسان‌واري عده‌اي آنقدر افراط مي‌کردند که اعتقاد داشتند خدا مي‌تواند مثل مجسمه باشد. در فرهنگ اسلامي عده‌اي معتقد بودند که خدا جسم دارد و ريش دارد و حتي رنگ ريش خدا را هم تعيين مي‌کردند يا فاصله دو چشم او را هم تخمين مي‌زدند. منظور من اين مقدار خام انديشي نيست يعني همان طور که ما رضا و غضب داريم. او هم رضا و غضب دارد. ما لطف و قهر داريم او هم دارد. بنده به شخصه راي بسياري از عرفا را مي‌پذيرم، که مي‌گفتند خدا موجودي غير متشخص است. خدا يکي از موجودات هستي نيست. پس چيست؟ اين‌جاست که کساني که به خداي غيرمتشخص قائلند، حدس‌هاي مختلفي مي‌زنند. راي من اين است که خدا نفس وجود است. موجود نيست وجود است. از باب تشبيه بگويم که در خيلي از غذاها آب است اما هيچ کدام از غذاها آب نيست. خدا خود هستي است، نه داراي هستي. موجود يعني داراي هستي، به تعبيري گويا همه ما حسه‌هايي از او داريم. بهره‌هايي از او داريم. فرض کنيد دريا پر از آب است و غير از آب هم چيزي در دريا نيست. بعد هر کدام از ما به اندازه ظرفمان آب از دريا برمي‌داريم. ما آب نيستيم، صاحب آب هستيم. موجوديم؛ خدا هم خود وجود است. اگر چنين باشد مورد سوال شما يعني رابطه انسان و خدا به اين صورت تفسير مي‌شود که ما حسه‌اي از خداييم. ما غير خدا نيستيم. خدا هم غير ما نيست. ولي خدا منحصر در ما نيست. چون اگر خدا منحصر در من بود، شما حسه‌اي از او نداشتيد. اما من گفتم همه ما حسه‌اي از خداييم. من براي اين که اين رابطه را نشان بدهم، معمولاً از مثال استفاده مي‌کنم که البته فقط مثال است و در اديان شرقي هم گاهي به کار رفته و به نظر من مثال بسيار خوبي است. شما يک درخت را در نظر بگيريد با اين فرض که از بيرون هيچ چيز دريافت نمي‌کند. نه نور و نه حرارت، نه آب، نه خاک، نه هوا و .... از طرفي چيزي هم به بيرون از او پرتاب نمي‌شود. يعني اگر از او شکوفه‌اي پرپر شد يا ميوه‌اي از او پلاسيد و افتاد، باز در پاي ريشه مي‌افتد و بلافاصله از ريشه جذب درخت مي‌شود. اين درخت فرضي را تصور کنيد که هيچ گونه داد و ستدي با بيرون ندارد. اگر من به شما گفتم درخت را به من نشان بدهيد، شما با انگشت خود به سوي او اشاره مي‌کنيد. ولي اگر من دقيقاً امتداد انگشت شما را ادامه دهم، به يک شاخه‌اي از اين درخت يا به يک گل يا به قسمتي از ساقه يا ميوه مي‌رسم. با اين همه شما براي نشان دادن درخت چاره‌اي جز اشاره کردن نداريد ولو اشاره شما نمي‌تواند کل درخت را در بر بگيرد. اگر شما به من بگوييد آن چه نشان دادي تکه‌هايي از درخت بوده و مثلاً گل و شکوفه و ساقه آن بوده، حالا خود درخت را به من نشان بده. آن‌گاه من به شما مي‌گويم درخت چيزي غير از اين مجموعه نيست. کسي نمي‌تواند جايي از درخت را نشان بدهد که نه ساقه باشد، نه برگ، نه جوانه و .... پس غير از اين مجموعه چيز ديگري به نام درخت وجود ندارد. اين هم يک نکته که از تمام اين‌ها مي‌خواهم درباره خدا استفاده کنم. نکته ديگر اين‌که اگر در هنگام نشان دادن درخت به شکوفه اشاره کنم و شکوفه سر بلند کند و بگويد: من درخت هستم و بقيه اجزا درخت نيستند، چون ملکيان به من اشاره کرد، او هم اشتباه کرده. چرا که او درخت نيست. اگر او درخت بود، بقيه اجزا درخت نبودند. با اين که به کل بايد به او گفت: تو درختي. يعني از درخت بودن در تو چيزي هست. اما نه اين که باقي اجزا درخت نيستند. نکته ديگر، حجم اين درخت مقدار ثابتي است. چون اگر يک قسمت از آن مثلاً يک گل به بيرون افتاد درست است که مقداري از حجم آن کم مي‌شود، اما در عوض مجدداً جذب خودش مي‌شود. نکته ديگري که البته ممکن است نتوانم در زبان فارسي آن را درست بيان کنم، اين است که شما وقتي ربط و نسبت درخت را با يکي از اجزايش مي‌خواهيد بيان کنيد، چه مي‌گوييد؟ از سويي شکوفه که درخت نيست، از سويي هم درخت جز مجموع اين اجزا نيست. پس آيا بايد گفت درخت شکوفه را آفريد؟ نمي‌شود گفت. چرا که اين به معناي آن است که قبلاً درخت وجود داشت و شکوفه نبود و اکنون درخت شکوفه را به وجود آورد. اين‌طور نيست. درخت خود را اين چنين جلوه داد و شد شکوفه. خود را طور ديگري جلوه مي‌دهد و مي‌شود برگ. جايي ديگر خود را به صورت ساقه و ... جلوه مي‌دهد. هيچ‌کدام را به‌وجود نمي‌آورد. مثل اين که آب رطوبت خود را به وجود نمي‌آورد. رطوبت يک جلوه از آب است. کما اين‌که مايع بودن هم جلوه ديگري از آب است و قس الي هذا. اينها جلوه‌هاي آب هستند نه پديدآمدگان توسط آب. در زبان فارسي وقتي درخت شکوفه مي‌کند مي‌گوييم: «درخت شکفت يا شکوفيد» وقتي هم درخت گل مي‌کند بايد گفت: «درخت گليد» اين است که مي‌گوييم در زبان فارسي بيان آن مشکل است. يا در زماني که ساقه مي‌کند بايد گفت: «درخت ساقيد» درخت مي‌گلد و مي‌جواند و مي‌ساقد. و امثال ذلک. ما به ازاي هر جلوه از درخت نامي ‌مي‌گذاريم. اين تصور من درباره خداست. من مي‌گويم جهان هستي يک موجود است؛ اين خداست. و چون برون از جهان هستي وجود ندارد (يعني نيست) او ديگر نمي‌تواند با بيرون از خود داد و ستد داشته باشد، چون بروني وجود ندارد. هيچ موجودي با نيستي نمي‌تواند داد و ستد کند. اين جهان است. يکي شکوفه اين درخت است، ديگري گل، يکي ساقه و ديگري ميوه‌ی اين درختند. وقتي آب پديد مي‌آيد، خدا به صورت آب جلو مي‌کند. اين‌جا بايد بگوييم: خدا آبيد. و وقتي يک انسان پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا انسانيد. کما اين‌که وقتي خرگوشي پديد مي‌آيد مي‌گوييم: خدا خرگوشيد. پس انسان، خرگوش، آب و ... جلوه‌هايي از خدا هستند. برگرديم به همان بحث «اشاره» که گفتيم. من اگر اشاره را جدي بگيرم و امتداد بدهم به يک قسمت از درخت مي‌رسم. اکنون اگر به من بگوييد خدا را نشان بده، من اشاره مي‌کنم، نمي‌توانم به جايي اشاره نکنم و بگويم اين خداست. منظورم تنها اشاره انگشت نيست. اشاره ذهني هم هست. اما از سوي ديگر همان‌طور که گفتم به محض اشاره، شکوفه نبايد به خود غره شود که درخت است. به همين ترتيب به محض اشاره من به يک شخص، نبايد چنين شود؛ در عين اين‌که همه خدا هستند و جلوه‌هايي از خدا هستند. با تمام اين مثال‌ها معلوم مي‌شود که انسان نسبت به خدا مثل گلي است بر يک درخت. يا جوانه و شکوفه‌اي بر يک درخت. اين شکوفه اما يک فرق با شکوفه قبلي دارد و آن اين که اگر شکوفه مثالي من خبر داشته باشد که جزيي از درخت است يا خبر نداشته باشد، در وضعش تاثيري ندارد. اما شکوفه دوم (انسان) استثنائاً اين فرق را دارد که اگر خبر داشته باشد که جزيي از خداست، آرامش مي‌يابد و براي او رضايت و ابتهاجي پديد مي‌آيد که وقتي خبر ندارد اين چيزها برايش پديد نمي‌آيد. اگر اين درست باشد، خدا را دوست داشتن يعني هستي را دوست داشتن. بنابراين، براي دانستن اين‌که کسي خداپرست و خداگرا هست يا نيست بايد ديد آيا به کل اين نظام راضي است يا نه. هرکه به کل اين نظام رضايت دهد (که رضايت دادن به يک قسمت از آن بسيار مشکل است) خدادوست است. قسمت مشکلي که نمي‌توان به آن رضايت داد، شرور هستي است. بنابراين، به نظر من انسان معنوي به شرور هم رضايت مي‌دهد. يعني تمام بدي‌هاي طبيعي چه بدي‌هاي اخلاقي، چه بدي‌هاي عاطفي (و اگر به بدي‌هاي مابعدالطبيعي هم قايل باشيم) به تمام اين بدي‌ها رضايت مي‌دهد. يعني در عين اين‌که مي‌بيند فراوان بيگناهاني هستند که رنج مي‌برند و بسا نيکوکاراني هستند که به حسب ظاهر پاداشي نمي‌گيرند، در عين اين‌که مي‌بيند ظلم و فريبکاري و خشونت و بيماري و زلزله و رعد و برق و همه شرور طبيعي و عاطفي (مثل دندان درد و ...) هست، همه‌ی آن‌ها را روي‌هم‌رفته دوست مي‌دارد، اما روي‌هم‌رفته رضایت می‌دهد یا دوست می‌دارد به معناي آن نيست که با اين شرور مقابله نمي‌کند. چون يکي از چيزهايي که بايد به آن رضا بدهد، اختياردار بودن انسان است وآن را اعمال مي‌کند. پس انسان معنوي در عين اين‌که هم در بيرون و هم در درون خود مشغول مقابله با پلشتي‌ها و بدکاري‌هاست، به کل نظام رضا داده و تسليم کل نظام است. اين تلقي من از رابطه انسان و خداست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این نوع نگاه را به خدا، رویهم‌رفته مغایر وحدت وجودی که بدان معتقدم، نمی‌بینم. می‌ماند که با فکر و فرهنگ دیگری بیان شده که معلوم نیست برای مخاطب شیعه‌ی ایرانی با آن سابقه‌ی فرهنگیِ خاص خودش قابل درک باشد. زیرا زمین و زمینه‌ی ما با رشد تفکر صدرایی بیشتر همخوانی دارد. به همین جهت در حین خواندن این نوشته فکر می‌کردم آیا از طریق معرفت نفس و عرفان اسلامی، ما به صورتی روشن‌تر و کامل‌تر به چنین دریافتی نمی‌رسیم که خطراتی که نتیجه‌گیری‌های بعضاً خطا در آن نباشد؟ موفق باشید

14398

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد فرموده بودید ایمیل مشاوره ای و درد و دل نفرستیم بنده هم عرض کردم چشم. ولی استاد فکر کنم این ایمیل الان بنده از آن نوع مشاوره ای که شما فرمودید نفرستیم، فرق دارد. ما نمی دانیم این نوع سوالات را از شما نپرسیم از که بپرسیم؟!! استاد کمکم کنید. بنده چند هفته ای است که حالم رفته است. حال و هوای عرفانی ندارم هیچ. بلکه واجباتم را هم به زور انجام می دهم. سنگین شدم. چند تا نماز صبح قضا کردم. در نماز گریه ام می گرفت ولی الان خبری نیست. کسل شدم. کمکم کنید. الان در مباحث شما حدودا جلسه بیست و... معاد هستم. استاد این قضیه امیدم را هم سلب کرده. مدام در دلم میاید که: دیدی تو نمی توانی در مسیر سلوک راه پیدا کنی. دیدی در همین مقدمات هم مانده ای.... استاد خیلی از شما تقاضای کمک دارم. این دیگر جزو سوالات درد و دلی حساب نمی شودها استاد! التماس دعای شدید از استاد عزیز
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سری به جواب سؤال شماره‌ی 3658 بزنید. موفق باشید

8060

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام با توجه به احد بودن حق تعالی وسوسه های شیطان لعین و واقعه کربلا چگونه توجیح میشود؟(منظور اینست که با توجه به اینکه اراده ای جز اراده خدا حاکم نیست این مسایل چگونه توجیح میشوند؟)
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مگر جز این است که رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» در خواب به حضرت امام حسین«علیه‌السلام» فرمودند: حرکت کن خدا می‌خواهد تو را کشته ببیند؟ پس همه‌چیز با مدیریت حضرت احد بوده. موفق باشید
6811

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. مطلب "عنوان سول وجواب:چگونه بشر راز سرگشتگی خود را می شناسد" در صفحه اول سایت باز نمی شود. لطفا اگر مشکلی وجود دارد برطرف گردد. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون آن نوشته مصاحبه ای بوده که باید بعد از چاپ شدن توسط مجله ی مصاحبه کننده در سایت قرار گیرد به طور موقت از سایت برداشته شد. موفق باشید
27239
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۷۲۱۷ اشاره دقیقی به مخاطب قراردادن نفس اماره و اسارت خود حقیقی و عالی بشر با مکانیزم های سکولار کردید و اینکه آزادی بندگی چه میزان در مدرنیته مغفول است. به نظرم مکانیزمی که غرب مدرن و فرهنگ مدرنیته پیش گرفت، تا منهای آزادی عبودیت تمدن سازی کند و حتی منفعت طلبی بشر را مراقبت کند، این بود که خب آمدند مطابق اومانیسم، هر انسانی را بجای خدا نشاندند و انسانها خود شدند خدایگان ها و محور آنها بودند و حتی تعبیری پیچید که خدا کشته شده و مدفون شده و دیگر آن توحید و شریعت مبنا نیست. پس حالا هر کدام از انسان خداها یا همان خدایگان ها تا جایی آزادند و قدرت عمل دارند که به آزادی و محوریت دیگر خدایگان ها ضربه نزنند و این مبنا باشد. هر چند در مکانیزم آزادی اجتماعی که اقل کار انبیا و اولیا الله است، عالم مدرنیته و غرب مدرن ویژه توانست در چارچوب هایی مثلا برای انتظام امور شهری و مدیریت شهر و پارلمان موفقیت و نقاط مثبتی بدست بیاورد ولی نهایتا همان اومانیسم باعث شده رسما امروز در مقولات مهمی به چالش و تعارض بیفتند و متناقض باشند و حتی آمارهای عجیب و نادری را شاهد هستیم. امروز با آن مبنا اگر قصد اعدام شخصی را داشته باشند رسما اگر بپرسی چرا چنین می کنی و حیات او را می گیری با وجود مبنا بودن اومانیسم رسما به همان حد آزادی و احترام تا جایی که به آزادی دیگران لطمه نزند استناد می کنند و دیگر گویی راهی برای خود متصور نمی بینند و حتی مبانی شان هم اینجا درگیر چالش می گردد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. به همین جهت متفکران جهان معتقدند درون فرهنگ مدرن تضادهای اساسی نهفته است. از هایدگر و گادامر که بگذریم، آثار امثال شهید آوینی و مرحوم دکتر مددپور و آقای دکتر داوری این نکته را به خوبی نمایان می‌کنند. موفق باشید

25681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد سلام: ۱. اگر کسی هر روز مرتکب گناه کبیره شود و هر روز توبه کند و هیچگاه تا کنون از گناه خود به گونه ای که دیگر مرتکب آن نشود فاصله نگرفته، عقوبتش چیست؟ به چه نوع بلای مادی و معنوی گرفتار می شود؟ ۲. آیا ممکن است خداوند فرزند صالحی که قرار بوده به او عطا کند را به واسطه گناه کبیره اش دیگر به او آن فرزند صالح را عطا نکند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که انسان متوجه باشد آن کار گناه است و قلبش آن عمل را نپذیرد، إن‌شاءاللّه غلبه‌ی آن گناه کم می‌شود و دیگر مرتکب آن گناهان نمی‌گردد و فرزند صالح نصیبش می‌شود. موفق باشید.

24958

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: حتما اطلاع دارید که تقریبا در تمام شهرهای کشور هیئت های هفتگی برگزار می شود. با نزدیک شدن محرم این هیئت ها در تبلیغ برنامه خودشون عنوان «استقبال از محرم» رو لحاظ میکنن. البته نه اینکه یک مراسمی جدای از مراسمات هفتگی خودشون با این عنوان بگیرن، نه؛ همین مراسمات هفتگی خودشون رو با نزدیک شدن محرم، این عنوان رو بهش دادن. خواستم نظرتون رو راجع به این موضوع بدونم؟ آخه بعضیا اعتراض میکنن که ما همچین چیزی توی دین نداریم. من جوابی که به ذهنم میرسه اینه که این یه کار ذوقیه و چه اشکالی داره که با نزدیک شدن محرم همچین عنوانی به مراسمات هفتگی خودشون بدن؟! بالاخره این بچه ها سالهاست که به صورت هفتگی دارن برای امام حسین (ع) توی هیئت گریه میکنن و یه انس ویژه ای پیدا کردن با امام حسین (ع) و الان هم دلتنگ محرم هستن و خوف این رو دارن که مبادا محرم امسال رو نبینن و درک نکنن. خواهش می کنم نظرتون رو بدید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم کار خوبی است. خود ما هم هوایی شده‌ایم به همین جهت هنوز محرم نیامده در جواب سوال ۲۴۹۵۶ حسینی هستیم. موفق باشید

24813
متن پرسش
با سلام و خسته نباشيد: بنده به دليل پيشامدها و مسائل مختلفي كه در سن كم در زندگي برايم پيشامد نموده و علي رغم تدبير و دعا حل نشده است، قدرت توكلم را از دست داده ام. به گونه اي كه وقتي مي گويند به خدا توكل كن يك حالت قلبي در من ايجاد شده كه هر چه سعي مي كنم نمي توانم و حتي از توكل كردن بر خدا دچار ترس شده ام. هميشه نگرانم مصلحت من تا پايان عمر همواره رنج و عدم گشايش باشد. از مشكلات تحصيل و ميسر نشدن ازدواج گرفته تا بيماري و تصاحب حق از سوي ظالم و شماتت خلق. نمي دانم چه بايد بكنم كه بتوانم با وجود تمام اين مسائلي كه پيشامد نموده باز هم بر خدا توكل كنم. به رضاي خدا راضيم اگرچه گاهي به هم مي ريزم، ولي واگذاري قلبي امور به حق تعالي برايم ناممكن شده است. لطفا مرا راهنمايي بفرماييد. با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید زندگی را طوری تعریف کنیم که در مدت کوتاه عمر، به زیباترین شکل با خدا و خلق خدا بتوانیم رابطه برقرار کنیم و سعی نکنیم آرزوهای دنیای محدود، آن شخصیت بزرگِ ابدی ما را تحت الشعاع قرار دهد. به هر حال دنیا با همه‌ی زرق و برق‌اش، کوچک است، مواظب باش در این دنیای کوچک گم نشوی. به گفته‌ی جناب مولانا محمد بلخی:

«دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ

 ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟

 مهر است و محبت است و باقی همه هیچ.»

 موفق باشید 

نمایش چاپی