بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
8068
متن پرسش
با سلام امام خمینی در کتاب معادشان نوشته اند:مرگ عزراییل به واسطه اسم قهاریت الهی رخ میدهد.سوالم اینجاست که اسم قهاریت الهی هم ملک دارد و این کار توسط ملک انجام میگیرد؟اگر چنین باشد موت خود آن ملک چگونه است و دور پیش نمی آید؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فرشتگان محل تجلی اسماء الهی هستند و دیگر بین آن‌ها و اسماء الهی واسطه‌ای نیست. موفق باشید
8030
متن پرسش
با سلام با توجه به پاسخی که به سوال 8016 داده اید خاصیت آتش سوزاننده بودن است و این خصوصیت را نمیتوان از آتش گرفت.مثل تری برای آب که نمی توان آبی را در نظر گرفت که تر نباشد.با توجه به اینکه معجزه خارج از قواعد عالم نیست چطور آتش برای ابراهیم سوزاننده نبود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: زیرا نور جدیدی مثل تقوای حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» و اراده‌ی خدا برای بقای آن حضرت در میان است و لذا وقتی این مجموعه در میان باشد همیشه همانی واقع می‌شود که برای حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» واقع شد. مثل آن‌که اگر آب با شکر مخلوط شد عکس‌العمل جدیدی را از خود نشان می‌دهد و این برای همیشه برقرار است. پس در موضوع حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» قاعده‌ی علیت به‌هم نخورده، بلکه علل دیگری که آن علل معنوی هستند وارد معادله شده و معلوم است که معلول جدیدی ظهور کند. ما باید از نقش علل معنوی در موضوع حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» غفلت نکنیم. موفق باشید
1568

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در مصاحبه رجا نیوز با اقای نبویان ایشان نقل فرموده بود "روزی سروش گفت اگر ما بگوییم جبرئیل وحی را دریافت نموده باید پرسید او از کی گرفته باید گفت از فرشته ای دیگر و همینطور ادامه داد پس تسلسل پیش میاید و ان هم محال است." در صورتیکه به نظر من بیسواد او خیلی بد فهمیده است چون جبرئیل چیزی نیست الی تجلی اسم علیم خداوند یعنی خداوند وقتی اراده میکند وحی را بر قلب پیامبر خود القا نماید جلوه اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و برای همین گاهی اوقات پیامبر در رتبه ای هست که حتی جلوه جبرئیلی هم در کار نیست منظور من این است که جبرئیل مانند پیک پستی نیست که در جایی نشسته باشد و خداوند به او بگوید جبرئیل بیا این چند ایه را بگیر و بده به محمد صلوات الله علیه و علی اله بلکه همین که اراده کند اراده او بصورت جبرئیل متجلی میشود و جبرئیل چیزی نیست الی صورت علمیه خداوند ایا این برداشت حقیر درست است ؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: خدا را شکر که در بستر انقلاب اسلامی و در ذیل شخصیت علمی و عملی حضرت امام روح‌الله«رضوان‌الله‌علیه» چنین بصیرت‌هایی در صحنه آمده است، جرعه، جرعه نوشیده‌ای. بیچاره آن‌هایی که کاری کرده‌اند که از نور قرآن بی‌بهره‌اند و به دنبال آن هستند که چگونه رابطه‌ی خود را با نور الهی قطع کنند. موفق باشید
24924

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: ممنون بابت پاسخ شما در خصوص سوال ۲۴۹۱۸ لطفا بفرمایید راه تشخیص چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ملاک، شهودِ معصوم است اگر مطابق سخن اولیاء معصوم بود، صحیح است وگرنه، نه. موفق باشید

23208
متن پرسش
با سلام: استاد بنده همواره این سوال برایم وجود دارد که شخصیتی مثل آقای حسین نصر که نگرش عمیقی به دین دارد چرا از نظر سیاسی این رفتار ها را دارد؟ حال و هوای این مباحث کجا و رییس دفتر فرح بودن کجا؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید در مورد ریاست دفتر فرح بتوان گفت ایشان از آن طریق زمینه‌ای را یافتند و توانستند کتاب‌های مهم عرفانی و فلسفی را احیاء کنند و حقاً چنین کاری را انجام دادند. و در مورد عدم حضور ایشان در امور سیاسی، فکر می‌کنم امثال آقای سیدحسین نصر به این نتیجه رسیده‌اند که بدون درگیری با استکبار و بدون تأیید آن، می‌توانند زندگی دینی خود را ادامه دهند. در حالی‌که به نظر می‌رسد بهتر بود با تقابل با استکبار، دین‌داری را معنایی پیامبری ببخشند و مستقیم‌تر با طاغوت درگیر شوند. با این‌همه نباید از شخصیت حکیمانه و عالمانه و آینده‌نگرانه‌‌ی ایشان چشم‌پوشی نمود. موفق باشید 

23104
متن پرسش
سلام علیکم در شرح جامع السعادات فرمودید به مضمون: «اگر شخصی آنچه را که حق یافته و حق هست، همه حق بداند، ناگزیر منزوی خواهد شد و حقش هست.» به نظر شما حال حوزه ما (حتی بزرگان) اکنون اینگونه نیست؟ اگر اینگونه هست، برای در نغلتیدن به این بلیّه چکار می توان کرد؟ چگونه باید پیش رفت که آماده شنیدن و نیوشیدن سخن دیگران بود؟ یوفّقکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم گرفتار روزمرّه‌گی‌ها طالب سخن حق نمی‌باشند ولی نباید نگران شد و از سخن حق عقب‌نشینی کرد زیرا از آن طرف، انسان‌هایی هستند که در سخن حق مأوا می‌گزینند. موفق باشید

23062

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من مدتی است به طرز عجیبی توفیق نماز صبح ها رو از دست دادم، هرچه هم که تلاش کردم باز نمازم قضا شده، لطفا علت و راه حلش رو بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما در حدّ توان، مقدماتِ بیدارشدن مثل زودخوابیدن و ساعت را آماده‌کردن، فراهم کنید، بقیه را به خدا واگذار کنید. در هرحال در اسرع وقت قضای آن نماز را به‌جا آورید. موفق باشید

22240

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: اگر می گوییم زمانه زمانه ای نیست که بتوان گفت بهترین زنان شما آن است که مردی را ندیده و مردی او را ندیده باشد، آیا به تبعش می توان گفت زمانه زمانه ای نیست که بگوییم بهترین مردان شما آن است که نسبت به همسرش مهربانترین است و حرمتش را بیشتر نگه دارد و...؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث نگاه تاریخی به موضوعاتی که مربوط به شرایط خاصی هستند، فرق می‌کند با نظر به موضوعاتی که فرا تاریخی می‌باشند. موضوع «وصف بهترین مردان» ربطی به دیروز و امروز ندارد؛ همیشه به عهده‌ی مردان است که برای همسرانشان احترام قائل باشند و همچنین چنین وظیفه‌ای به عهده‌ی زنان است نسبت به مردانشان. موفق باشید

20686

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار: ببخشید بنده سوالی داشتم در خصوص اینکه با توجه اینکه ورزش یک امر بسیار ضروری و واجب برای هر شخصی است می خواستم بدانم با توجه به محیط های ورزشی و باشگاه های الان که دائم در آن موسیقی پخش می کنند ما برای ورزش کردن باید چکار کنیم؟ تمامی باشگاه ها و محیط های ورزشی موسیقی پخش می کنند و انسان خواه و یا ناخواه به اون موسیقی گوش میده. میخوام بدونم با توجه به این شرایط ورزش کردن را چکار کنیم؟ آیا درست است که با این شرایط به باشگاه برویم؟ و اگر نرویم لطفا راهنمایی کنید که چطور ورزش کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهتر است موسیقی نباشد ولی این نوع موسیقی‌ها هم که برای نظم حرکات ورزشی است، حکم موسیقی مطرب را ندارد. موفق باشید

19973
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی اینجانب یک برادر دارم ، دانشجو است. درسهای ترم اول برایش سنگین بود. دچار افسردگی شدید شد. البته پیش زمینه هم داشت. ایشان وسواس فکری هم دارند هنوز خودش رو پیدا نکرده. فنی حرفه ای هم ثبت نام کردند برای یادگیری یک مهارت. به مباحث مذهبی علاقه دارد. خودم کتابهای شما را خوانده و صوت برخی مباحث را گوش داده ام. به نظر شما چه کتابی را مطالعه کند برای شروع. یا چه مبحثی را گوش دهد. آیا کلا برای مشکلات روحی انسان که از پدر یا مادر عزیزمان به ارث برده ایم و آنها هم از یکی از والدین شان، در این عالم راه حلی نیست؟ ما هم باید این رفتارها را به فرزندانمان انتقال دهیم؟ مشاوره های روانشناسی راهگشا نیست به تنهایی. ما نباید قطع کننده این جریان یا این زنجیره تکراری باشیم. اصلا امکانش هست؟ دردهای من نگفتنی است، دردهای ار جنس این دنیا. از بی خبری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که قرآن می‌فرماید: «خُلِق الانسان ضعیفاً» و از آن‌جایی که ضعیف‌بودن بد نیست و ضعیف‌ماندن بد است، هرکس به نحوی ضعف‌هایی دارد که باید در مسیر زندگی و از طریق اعمال و افکار، جبران کند. به نظر بنده دنبال‌کردنِ مباحث «معرفت نفس» خوب است. موفق باشید

19328
متن پرسش
سلام استاد: میشه مراتب وجود رو از خفیف تا آخرین حدش بفرمایین که مصداقش کیا یا چیا میشن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود، یک حقیقت تشکیکی غیر قابل تقسیم است و تقسیم‌بندی‌هایی که شده است تقسیم‌بندی‌های عقلانی است. مثل این‌که گفته‌اند جبروت و ملکوت و ناسوت. و یا گفته‌اند عالَم عقل و مثال و ماده. موفق باشید

16417
متن پرسش
با سلام: استاد گرامی شرمنده بنده پاسخ سوالم رو نگرفتم. شماره سوال: 16412 ویژگی اصلی من ثابت بودنش هست یا بی نهایت طلبیش؟ ببخشید بنده خوب سوالو مطرح نکردم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با پدیده‌ی مجردی روبه‌رو باشیم، از یک‌طرف ثابت است و تحت تأثیر حرکت‌های مادی قرار نمی‌گیرد و از طرف دیگر، چون محدودیت‌های مادی مثل زمان‌مندی و مکان‌مندی را ندارد، به این معنا بی‌نهایت می‌باشد. و انسان از آن جهت که طالب خداوند است، طالب بی‌نهایت کمالات می‌باشد. پیشنهاد می‌گردد کتاب «ذه نکته در معرفت نفس» و کتاب «خویشتن پنهان» در این رابطه مطالعه شود. موفق باشید

14188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: حضرت علامه در سوره کهف آیه 65 می فرماید نعمتی که خدا به حضرت خضر (ع) داده بود نبوت بود نه ولایت با توجه به ضمیر فاعلی «نا» حال سوال این است مگر حضرت خضر (ع) ولایت نداشت با این همه کارهای اعجاب انگیز و باطنی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حضرت خضر ولایت هم داشتند زیرا باطنِ نبوت، ولایت است. با این‌همه این فرمایش علامه که شما نیز متوجه آن شده‌اید برای بنده حلّ نشده است زیرا جایی برای نبوت به معنای تشریع وقتی حضرت موسی«علیه‌السلام» در صحنه‌اند نمی‌ماند. موفق باشید

26145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد روشنفکر اسلام: دو سوال. بهترین راه برای مقابله یا عبور از کسانیکه در نهادهای حکومتی با دنباله روی از نفس مانع تحقق اهداف نظام و انقلاب و ظلم به جامعه می شوند چیست؟ تا کجا باید مبارزه کنیم؟ آیا باید فقط دعا یا نفرین کنیم؟ آیا نفرین جایز است؟ آیا معیاری یا میزانی را شما در عرصه کارها و تجربیات خودتان داشته اید؟ دوم اینکه اگر بخواهیم کاری کنیم برای کسانیکه در کارهای نظام مسئولیت دارند اما لیاقت ندارند چگونه ضمان شرعی بیاوریم که نگویند ما را منصوب کرده اند و ما وظیفه ای در قبال عدم تخصص نداریم. به ما پیشنهاد دادند ما هم پذیرفتیم؟ تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با سیره‌ی رهبر معظم انقلاب، انقلاب از این نوع افراد و افکار در حال عبور است. باید معطل آن‌ها نشد. گفت: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید

25353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بر اساس قاعده ی عقلی لزوم دفع ضرر احتمالی و انگیزه ی فطری حب نفس (دفع ضرر و جلب نفع) چگونه می توانم دغدغه ی نجات در عالم آخرت را تامین کنم؟ می خواهم از لحظه ای که مرگم فرا می رسد تا آخر مطمئن باشم تا اندازه ای که بر عهده ی من است _حداقل_ از هرگونه رنج، الم، ضرر و بدبختی ایمن باشم. تا چه اندازه و چه چیز های را؟ (از واجبات و محرمات اعتقادی، اخلاقی و فقهی) (از رساله ی عملیه یا مثلا کتاب گناهان کبیره). آیا مواردی که در کتاب های اخلاق (مانند کبر، حسد، بخل، حب دنیا) بیان شده است واجب اند و برای این منظور (کسب کف و حد نصاب نجات، رهایی و ایمنی) لازم است رعایت شوند؟ آیا باید حتما تمام واجبات و محرمات مبتلا به را به طور کامل رعایت کنم؟ آیا باید حتما قلب سلیم داشته باشم؟ یا تقوای کامل؟! دقیقا باید چه کار کنم تا به این خواسته ام برسم؟ در منطق قرآن به این مقام و حالت چه می گویند؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: گفت: «ره چنان رو که رهروان رفتند» سیره‌ی ائمه «علیهم‌السلام» که نه در آن افراط است و نه تفریط را مطالعه فرمایید و در حدّ توان به وظایف شرعی عمل کنید و امیدوار به رحمت واسعه‌ی الهی باشید. موفق باشید

24408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر. دوستی می گفت که وقتی استاد طاهرزاده به دیدار حضرت آقا مشرف شدند، حضرت آقا خطاب به استاد فرمودند: من وقتی آثار شما رو خوندم سجده شکر به جا آوردم، این خبر درسته؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. آقا خطاب به عموم که از تمدن اسلامی سخن راندند؛ فرمودند بعد از جلسه به جهت طرح موضوعاتِ تمدنی که افراد بر آن متمرکز بودند سجده‌ی شکر می‌کنم. و هیچ ربطی به سخنان بنده نداشت. موفق باشید

23931
متن پرسش
سلام: خدا رو شاکرم که دوباره پس از روزهای فراق به وصل دعوتم کرده. سال ۹۳ بود که معجزه شد و من به خودم دعوت شدم. حدود ۳ سال با مباحث استادی پیش رفتم، نماز قضا داشتم و روزه قضا، شرط ورودم به جلسات خصوصی و شاگرد شدنم برطرف کردن همین ظلمت ها بود. همین که نمازهایم تمام شدند، کلاسمون رو از طرف یکی از نهاد های امنیتی تعطیل کردن، تازه داشتم خواب های خوب میدیدم و و تعبیر خوابم بشارت بود که میتونم استاد و مصداق پیدا کنم. ولی کلاس و استاد تعطیل شد. خدا می داند که چه عذابی کشیدم و دارم می کشم. شما هم چهرتون شبیه استادم هست و هم حرفهاتون. ایرادی که به استاد ما گرفتن این بود که ایشون طلبه نبود و درس حوزه نخونده بود. بسیار دلبسته ایشون و کلام ایشون و فضای حاکم بر جلسات ایشون هستم. (البته دلبستگی ام از جنس معناست نه ماده، (که ان شاءالله همین باشد که خودم فکر می کنم)) آیا این دلبستگی خوب است یا نه؟ آیا شما راهی می شناسید برای دوباره برگزار شدن جلساتمون؟ خدا می داند که چقدر دلتنگم. فقط دوست دارم یا زیارت باشم و یا معراج خودمون دوباره شروع بشه و با همسفرای خودم همراه بشم. خیلی دارم اذیت میشم. مباحثی که مطرح می کنید عالی هستن الحمدلله ولی من در به در دنبال گنجی هستم که بهم اعطا شده بود. شما این حالتم رو اصلا تایید می کنید یا نه؟ الهی که شهادت هم روزی شما و هم روزی من بشه. موفق باشید و سربلند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال از رحمت واسعه‌ی الهی غافل نباشید. به رحمتی که در این تاریخ مقابل بشر از طریق انقلاب اسلامی گشوده شده است، فکر کنید. پیشنهاد بنده آن است که اولاً: کتاب «من زنده‌ام» را مطالعه فرمایید. ثانیاً: با اُنس با شهداء، راهِ سلوکی خود را در این تاریخ پیدا کنید. عرایضی در یادمان هویزه شده، خوب است که به صوت و متن آن رجوع فرمایید. موفق باشید

23055
متن پرسش
با سلام خدمت شما استاد گرامی: ما مشغول خواندن کتاب برهان تا عرفان هستیم، صوتها را هم گوش می دهیم. در صفحه۳۳ کتاب فرمودید که عالم ماده، پایین ترین مرتبه از مراتب وجود است، از کجا میشه مطمین بود که پایین تر از ماده دیگه وجودی نیست؟ در واثع این حرف را چطور اثبات می کنید؟ سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در بحث «حرکت جوهری» روشن می‌شود که عالم ماده عین حرکت است و مسلّم پایین‌تر از عین حرکت، جز عدم نیست. موفق باشید

21635
متن پرسش
با عرض سلام محضر استاد گرامی: لطفا بهترین دلیل از نظر خودتان بر اثبات خدا را با مختصر توضیحی برایم بنویسید. سوالات: ۱. چرا باید وجود خدا (یعنی حقیقت هستی) نیاز به اثبات و استدلال داشته باشد؟ خداوندی که از رگ گردن به ما نزدیک تر است و ایمان و باور به او پیش نیاز و شرط تکامل انسان است، چرا باید این چنین در پرده و مخفی باشد که عقول بزرگترین متفکران و فلاسفه جهان را به حیرت اندازد؟ باور به خدا وقتی که اُسّ و اساس هر دین و آیین برحقی را تشکیل می دهد، باید امری می بود که به صورت پیش فرض در اندیشه و نهاد هر انسانی قرار داده می شد و به صورت آنلاین با خدا در ارتباط می بود؛ به گونه ای که هیچکس قادر به انکار آن نمی بود. (لااقل در پیش وجدان خودش) باید انسانها او را با تمام وجود درک و احساس می کردند و می یافتند و تعلق و وابستگی خود را به او، می فهمیدند. می بایست وجود خداوند برای انسانها حقیقتی عیان و آشکار می بود. نباید برای اثبات و شناخت او نیاز به مقدمه چینی و بحث و جدل می داشتند؛ که در نتیجه بعضی به نتیجه برسند و بعضی هم نرسند. چون پذیرش او پیش نیاز ضروری حرکت در مسیر انسانیت است. در حالی که آنچه ما با او مواجه هستیم، ادله ای است در اثبات خدا که نه از سنخ استدلالهای ریاضی است، نه تجربی و...( که بتوان به صورت دقیق و علمی نفی یا اثبات کرد) بلکه به گونه ای است که نمی توان تصور روشنی از آن داشت. مانند اینکه او واجب الوجود است، او کمال مطلق است و... ما چون پدیده های عالم را هنوز نمی توانیم به صورت قابل قبولی توجیه عقلانی کنیم، لذا از سر درماندگی و حیرت عقلانی، خیال مان را راحت می کنیم و پاسخ آن را در پذیرش خدا می یابیم. در حالی که ما ارتباط خدا با این عالم را به صورت محسوس و ملموس و واضح و روشن نمی فهمیم ولی ناچاریم خیالمان را از این بابت (تحیر عقلانی در برابر هستی) راحت کنیم. و پاسخی به خودمان بدهیم. چرا برای شناخت نزدیک ترین حقیقت به خودمان و بدیهی ترین حقیقت (به قول بعضی از فلاسفه) چنین راه های پُر پیچ و خم را باید رفت که در آخر هم نفهمیم این خدا چگونه حقیقتی است. مگر نمی گوییم در آخرت تمام حقایق آشکار می گردد و پرده کنار می رود. خُب چرا این حقیقت در دنیا آشکار نباشد؟ چه مصلحتی اقتضا می کند که حقیقت در پرده باشد؟ نباید به لحاظ فکری و نظری انسانها مشکلی می داشتند تا می شد گفت که دنیا دار امتحان و مسابقه است پس بشتابید. وقتی کسی از اصل وجود امتحان و مسابقه اطمینانی ندارد، چرا باید خود را به مشقت بیندازد و رنج مسابقه را متحمل گردد. مگر هدف خلقت و اساس دین ورزی مبارزه با هوای نفس نیست؟ وقتی انسانها در فهم حقیقت هستی دچار سرگردانی باشند، چه انتظاری می توان از آنها داشت. نباید از منظر خودمان به قضیه بنگریم و بگوییم همه چیز روشن است، بلکه باید عموم انسانها را در نظر بگیریم. کلّا در بسیاری از مسائل فقهی، اخلاقی و اعتقادی ابهامات بسیاری وجود دارد و سوالات بسیاری می توان پرسید و مطرح کرد که تاکنون جوابهای قناعت بخش نشنیده ام. و گاهی هم جوابهایی که برخی از منظر فلسفی و عرفانی می دهند، کاملا دید ما را نسبت به همه ی مسائل دینی تغییر می دهد که تفاوت زیادی به دید رایج و فقهی کلامی ما دارند. گاهی در پاسخ به برخی اشکالات می گویند: چون معرفت ما محدود است و ما نمی توانیم بر تمام حقایق احاطه پیدا کنیم، لذا خیلی از مسائل و حقایق را نمی فهمیم. اما این پاسخ اشکال را متوجه مسائل بنیادی و زیر بنایی اسلام می کند. چون ما بر عالم احاطه نداریم و معرفت ما نسبت به حقایق عالم محدود است، نمی توانیم هیچ گونه قضاوتی در مورد مبدا هستی و عامل نظم در جهان، بکنیم. خصوصا اینکه در طول تاریخ مسایل بسیار زیادی بوده اند که با علم و دانش آن روز لاینحل به نظر می رسید، لذا منتسب می کردند به عوامل ماورایی و خدایان (یا خدا) اما به مرور با افزایش دانش و آگاهی انسانها پرده از راز آنها برداشته و تبیین علمی و تجربی ارائه دادند، لذا خدایان به تدریج از آن مواضع عقب نشینی کردند و کار را سپردند به دست قوانین و عوامل طبیعی. وقتی از چیزی (مانند علت نخستین یا عامل نظم جهان) با دانش امروزی مان نمی توانیم تبیین معقولی به دست دهیم، فورا پای خدا را به میان بکشیم و بگوییم: «فثبت ولایه علی ابن ابی طالب» شاید روزی این حقایق کشف شد و تبیین طبیعی پیدا کرد؛ و شاید هم این مسایل یک رازی باشد که برای عقل بشری لا ینحل باشد. چرا ادعا داریم که عقل از همه چیز سر در می آورد و ابهامی باقی نمی گذارد. در حالی که می گوییم این عقل سود و زیان خود را در بسیاری از مسایل نمی تواند تشخیص دهد، لذا نیازمند وحی هستیم. ما می توانیم بگوییم که عقل ما محدودیت دارد و حوزه مابعد الطبیعه خارج از دسترس عقل انسان است؛ لذا نمی تواند هیچ گونه قضاوت نفیی یا ایجابی بنماید. عقل ما از خدا، روح، عالم غیب، فرشتگان و... تصور روشنی ندارد و نمی تواند داشته باشد (چون کارکرد عقل تحلیل، تبیین، نسبت سنجی و مقایسه ی داده های تجربی است و خودش نمی تواند ادراک مستقیم از محسوسات یا مجردات داشته باشد. به اصلاح عقل ابزار ادراکی ثانوی است، نه اولی (مانند حواس پنجگانه) البته همه ی این سوالاتی که مطرح کردم، انتظار ندارم که الآن جواب داده شود. سوالاتی بود که به مناسبت به ذهنم آمد. ان شاءالله در آینده به مرور به این مسایل و سوالات دیگری که مطرح می شود، پاسخ دهید. فعلا اگه امکان دارد لطفا همان سوال اول را (دلیل بر وجود خدا) پاسخ دهید، که از همانجا شروع کنیم. البته سوء تفاهم نشود که من آدم بی اعتقادی هستم. برای هر کدام از سوالاتم جوابهای سراپا شکسته ای هم دارم و برای چندان رضایت بخش و یقین آور نیست. و فعلا ملتزم به اسلام و تشیع هستم. اما تردیدها و ابهاماتی که دارم می خواهم به صورت معقولی بر طرف شود و نمی توانیم با اعتماد و توکل به دین و اعتقاد موروثی ام، خیالم را آسوده کنم و از این کنار این مسایل بگذرم و روی شان سرپوش دینی بگذارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که خودتان متوجه‌اید این موضوعات، موضوعاتی است که همواره باید انسان به آن عمق ببخشد، نه آن‌که در ابتدایِ امر در معرض فهمِ انسان‌ها نباشد در حدّی که اگر انسان موانع نظر به حضرت ربّ را نداشته باشد، او از همه به انسان نزدیک‌تر است . پيش‏ فرض‏هايى كه انسان‏ها دارند و گرفتار عقايد باطل مى‏ باشند مانع درک حضور خدا است. اگر موانع فوق برطرف شود، به خودى خود نور الهى بر قلب انسان تجلى مى‏ كند. زيرا از طرف خداوند بخلى نيست و او دائم‏ الفيض است. مثل اين‏كه براى تجلى نور خورشيد در آينه فقط كافى است صفحه آن پاك و پاكيزه باشد. نيمه دوم موضوع كه تجلى نور خورشيد است به خودى خود در صحنه است. به همين جهت بايد متوجه بود انوار غيبى نسبت به ما در نزديك‏ترين شرايط ممكنه هستند، همين‏كه ما موانع را برطرف كرديم با تجلى آن انوار روبه ‏رو خواهيم شد. آنچه ممكن است موجب كم همتى و يأس شود اين است كه فكر كنيم بايد علاوه بر رفع موانع، جهت كششِ تجليات انوار غيبى هم كارى بكنيم، و چون نمى ‏توانيم در آن راستا كارى انجام دهيم نااميد مى‏ شويم، غافل از اين‏كه از آن طرف بخلى نيست و سراسر لطف و توجه است. حضرت صادق (ع) جهت توجه به موضوع فوق و اين‏كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديك‏ ترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى‏ تواند با خدا روبه ‏رو شود، ما را متوجه نكته‏ اى مى‏ كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه‏: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ‏ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى‏ شوند خدا را با تمام خلوص مى‏ خوانند و چون آن‏ها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ‏ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن‏ وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ ‏چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى‏ شود «فَذَلِكَ الشَّيْ‏ءُ هُوَ اللَّهُ‏ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى‏ شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده ‏اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى ‏يابد. حديث مذكور؛ از بهترين نكته‏ ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى‏ كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه ‏روى خود مى ‏يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى‏ شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهم ‏تر اين‏كه كافى است حجاب‏هايى كه خود را براى ما نجات‏ دهنده و فريادرس مى‏ نمايانند كنار رود، يك‏ مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه‏ رو مى ‏بيند. به همين جهت حضرت مى ‏فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات‏ دهنده ‏اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات‏ دهنده‏ اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات‏ دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آن‏ها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته ‏اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آن‏ها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته ‏اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى ‏گردد و ما با او روبه‏ رو مى ‏شويم. چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد اين حديث شريف جايگاه دستورات دين و معارف حقه الهى را نيز روشن مى‏ نمايد كه چرا دائماً ما را متوجه مى‏ كنند كه نظرمان به خدا باشد و براى هيچ‏ چيز به نحو استقلالى، تأثيرى قائل نشويم. زيرا در آن صورت آن خدايى كه از هر چيز به ما نزديك‏ تر است و در منظر جان ما حى و حاضر است، گم مى‏ شود.

2- به نظر بنده خودشناسی که قابلِ تجربه‌ترین موضوع برای هر انسان است؛ کار را آسان کرده، ما خودمان موضوعات را پیچیده می‌کنیم. 3- اگر قواعد اصیلی را نیابیم، این مشکل همیشه هست که نکند مثلاً موضوعی از علم بیاید و آن عقیده و باور را ببرد. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.

[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ( ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّى‏ءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.

18817

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز: در جواب سوالی به پرسش ۱۸۷۹۵ ارجاع فرموده بودید. در پرسشها این شماره روی سایت پیدا نکردم. شماره های قبل و بعد هستند. در پناه حق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب این سؤال قبلاً به جهت قسمت دوم سؤال که در این‌جا حذف کردیم به صورت شخصی به ایمیل‌تان ارسال شد. موفق باشید این‌طور جواب داده شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع عین ثابته را باید در مباحث عرفانی دنبال بفرمایید و چون سؤال‌کنندگان محترم بر آن مبنا سؤال می‌کردند و بحث را می‌شناختند، در همان حدّ جواب داده می‌شد ولی با این جواب‌ها، اصلِ مطلب به‌دست نمی‌آید. موفق باشید

15864

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: همین که میام کتب شما را بخوانم یا صوتی گوش کنم این فکر مرا از ادامه کار باز می دارد که اگر تو در یک زندان بودی و کتب و صوت و... آنجا نبود آن موقع چه می کردی. لازم به ذکر است خیلی وقت است اذیتم می کند و محلش نمی گذارم اما این اواخر خیلی افسار گسیخته شده و اذیتم میکنه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند در هر شرایطی راهی برای ما می‌گشاید و ما در هر زمان باید از آن راه استفاده کنیم. موفق باشید

7986
متن پرسش
سلام علیکم بنده برادری دارم که الان 30 ساله است و نماز نمی خواند بارها متذکر شدم و مادر فراوان از این بابت غصه می خورد که چرا نماز نمی خواند. و استدلال او این است که آنهایی که نماز می خوانند اهل همه کاری هستند البته من هم قبول دارم که جامعه ما طوری است که بعضی مردم نقاب به صورت زده اند ایشان اهل کار خیر زیاد هستند خداراشکر انحراف اخلاقی مانند جوانان امروز ندارند در مسائلی که مربوط به ائمه خصوصا آقا امام حسین هست هزینه مادی تقبل می کنند و نمی گویند و بعدا معلوم می شود که چنین کاری کرده در جاده سازی و... کمک مالی می کند . اولا چرا جو جامعه ما طوری شده که جوانان زده شده اند ؟ قبلا حداقل قشر مذهبی و خانواده های مذهبی معلوم بودند؟ثانیا تکلیف بنده چیست در رابطه با ایشان؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: شما در عین مدارا با او بدانید آدم 30 ساله خودش مسئول کارهایش می‌باشد. إن‌شاءاللّه متوجه می‌شود شیطان کارهای زشت نمازخوان‌ها را برجسته می‌کند تا او را منحرف کند و نمی‌گذارد برکات نمازی که انسان‌ها می‌خوانند را متوجه شود. موفق باشید
7897

تفکر هیومیبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. شما فرمودید که در نظام آموزشی ما به دانش آموزان از دبستان تا دانشگاه تفکر هیوم تدریس می شود. منظورتان چیست؟آیا دروس خاصی است که در آن ها این تفکر تدریس می شود یا روح حاکم بر نظام آموزشی ما این تفکر جاری است؟خواهشا کامل توضیح دهید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: غلبه‌ی روح حسّی، تفکر هیومی است. غفلت از عالم غیب و ملکوت و عدم توجه به نقش ملائکة اللّه مشکل بزرگ علوم انسانی ما است. در جزوه‌ی « علوم انسانی عبوراز مدرنیته ونظر به اسما الله » عرایضی داشته‌ام در ضمن در جزوه‌ی «غرب‌شناسی» در قسمت تفکرات هیوم تا حدّی به صورتی مفصل عرایضی داشته‌ام. موفق باشید
26938
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۶۹۲۸ فرمودید که «ولی مشکل تجددگرایان آنجا است که اساساً متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نیستند و عملاً بیرون از زمانه‌ی خود و بیگانه با مردم تنفس می‌کنند، وگرنه حضرت امام سعیِ وافر داشتند که جریان روشنفکری در انقلاب، جای و جایگاه داشته باشد. و ما هنوز نیز نیاز به این امر داریم.» به عقیده ام این نوع تقسیم بندی ها در جامعه به سنت گرا و متجدد، تقسیم بندی صحیح و متقنی نیست و از دل چنین تقسیم بندی راهکار صحیحی بیرون نمی آید. خیلی از افرادیکه در جامعه شاید تجدد گرا تلقی شوند، می شود گفت قلوب شان ایمانی ولی ظاهر و عقلشان غربی و پیرو مدرنیته است و تشیبع پیکر شهید سلیمانی نقطه ای برای نشان دادن این مطلب بود. و اینکه انقلابی ها هم سنت گرا معرفی شوند واقعا بحث درستی ویژه با وجود ابزاری مثل انتخابات نیست و اینکه حکومت بیش از حد و صرفا متوجه حمایت سنت گرایان است به عقیده ام یک نظر دقیق و کارشناسی نیست. رویکرد شناخت صحیح مدرنیته واقعا در بین جریان متجدد در سطح اجتماع تا حدود زیادی دیده نمی شود و در عین حال شناخت ملی ما هم بویژه در اثر استعمار از مدرنیته، شبه مدرنیته افلیجی است که نسخه توسعه کشورهای محوری مدرنیته برای ملتهای مستعمره و پیرامونی هست هر چند برخی نیروهای انقلاب هم در برخورد با تکولوژی و عقل مدرن و جهان کنونی رویکرد انزوایی و غیر منطقی یا حتی التقاطی در اثر عدم غرب شناسی دقیق پیشه کرده اند. ولی جا دارد همین جا در عین هم نوایی با شما استاد عزیز عرض کنم واقعا شخصیت های محوری و نظریه پرداز تجدد گرا در ایران، ویژه طی سالهای اخیر واقعا قصد حضور و نقش آفرینی در متن انقلاب و نظام را نداشته و بیشتر رویکرد لجاجت یا عناد را پیشه کرده است. امروز دیگر تجدد گرایان حتی رویکردی شبیه رویکرد مهندس بازرگان و نهضت آزادی در اول انقلاب را هم ندارند که امام بارها سعی بر حفظ مهندس بازرگان در دایره انقلاب علیرغم اختلاف های مبنایی با ایشان کردند ولی متاسفانه رویکرد مرحوم بازرگان و نهضت آزادی در این راستا نرفت. حتی مع الاسف کار بجایی رفته که بعض شخصیت های تئوری پرداز تجدد گرا رسما از دستگاه های امنیتی دشمنان این انقلاب سر در آوردند و حتی با دولتهای متخاصم همراه و همسو شدند و خود تبدیل به بازویی در جنگ نرم علیه ملت خویش شدند. گویی جریان تجدد امروز رسما بدنبال اجرای الگوی توسعه و نئولیبرال در ساخت های فرهنگی و اقتصادی کشور است و رسما دیدگاه و مظاهر اسلام سیاسی و انقلابی را هدف گرفته اند و بیشتر همان نسخه پلورالیسم را تجویز و تبیین می کنند. ان شاء الله نیروهای خط فرهنگی انقلاب آوینی وار در صدد تبیین معارف انقلاب بعنوان مژده طلوع جهان معنوی پیش روی بشر هم چنین الگوی مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب و زیست جهان کنونی برآیند که واقعا امروز خلوتکده ای را نمی توان یافت که از تاثیر غرب و مدرنیته مصون و بی اثر مانده باشد. به نظرم دیدگاه شهید آوینی می تواند باعث شود جامعه ما در عین تعهد و پایبندی به سنن الهی و سیره راهنمایان الهی و اعتقاد به مبانی انقلاب اسلامی و مکتب امام و حضرت آقا، به گفتگو و ادغام فهم بپردازند و در عین حال در دام پلورالیسم دینی و احیاء شبیه مدرنیته و توسعه گرایی نیفتند و وحدتی در عین کثرت رخ دهد در راستای جامعه سازی توحیدی رخ دهد. با عرض معذرت بخاطر طولانی شدن مطلب و آرزوی صحت و تندرستی برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل نیروهای مذهبی، غفلت از سعه‌ی صدری است که امثال دکتر بهشتی‌ها داشتند. و مشکل جریان روشنفکریِ تجددگرا همانی است که شما فرمودید و بنده با واژه‌ی غفلت از تاریخی که در آن هستند، کار آن‌ها را وصف نمودم. آنچه ما به عهده داریم حضور در سعه‌ی صدری است که امثال شهید بهشتی داشتند. در این مورد یادداشتی که شده است را خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

شهید بهشتی یک امت بود

۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیله‌های دشمن را خنثی می‌کرد.

۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی می‌دید، لذا برای بقیه‌ی اندیشه‌ها احترام قائل بود، ولی نه آن‌طور که جریان‌های مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیم‌گیری‌های کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالی‌که بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.

۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعه‌ی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز می‌کند و نباید نگران جریان‌هایی بود که سعی داشتند با روحیه‌ی غرب‌گرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.

۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمت‌ها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتی‌که بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و می‌توانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهام‌زنندگان، دلیل و مدرکِ سخنان‌شان پرسیده شود.

۵. نکاتی از نامه‌ی شهید بهشتی به امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد بنی‌صدر: ۲۲/۱۲/۵۹

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏ شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته ‏ها و نوشته‏ ها و کرده‏ ها بر این موضوع بینابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‏ خواهد و زبانش همین را می ‏گوید و قلمش همین را می‏ نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می ‏کشاند که خود به خود درها را به‌روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‏ گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‏ کند که جامعه را به‌سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه سطوح راه می‏ برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏ کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏ها یا کم‌مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏ها بر سرنوشت انقلاب هموار می ‏سازد.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد

امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده‏ این‏ها را ببینم و ندای یاللمسلمین آن‏ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏ کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آن‌قدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی‌صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگ‌نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی‌صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنی‌صدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد

۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم. 

۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت.

۹. مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر می‌کرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنی‌صدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند. 

26925
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. استاد برای چه باید حضورمون رو گسترده تر کنیم؟ خب با وجود غیر قابل قبول بعضی ها در اجتماع و مشکلات آن چه کنیم اگر فقط قصد احساس حضور وجوده؟ ۲. استاد بعد از مطالعه مباحث ابتدایی معرفت النفس و غرب شناسی، برای اینکه بطور جدی تر وارد سیر وجودی در حقایق بشیم و وجود و مراتبش رو بشناسیم (که با شناختی که پیدا کردم حکمت و عرفان را پیشنهاد می فرمایید) جدای از آثار حضرتعالی کجا میتونم این مباحث رو بصورت درست و واقعی و زنده پیگیری کنم؟ بصورتی که فقط مذکر حقیقت واقعیت باشد و واسطه نزنند (احساس می کنم روح ابتدای مباحث معرفت النفس تان رو تاحدی حس کردم اما با مثل مباحث از برهان تا عرفان با متن و صوتش نمیتونم ارتباط جدی برقرار کنم و این احساس رسیدن به واقعیت بی واسطه رو حس نمی کنم) استاد بنده با انبوهی از سوالات فردی بودم که در متن مدرنیته رشد کرده و خودش در توهمات ذهنی گیر افتاده تا آنجایی که فکر کنه در خارج از خودش چیزی هست یا نه (و حتی مدتی بدنبال کشیده شدن این امر در وجود خودش هم فکر کنه) دنبال آغاز آغازها بوده و با ارتباط با مباحث شما و وارد شدن به صحنه ارتباط بی واسطه با حقیقت از طریق معرفت حضوری نفس (که البته میدونیم آشفته به اوهام هست) به زندگی یک انسان طبیعی برگشتم با سها هم ارتباط دارم ولی بصورت جدی نمیتونم کاری انجام بدم در سطح شما جواب از اونجا نمی گیرم. اگر مجموعه ها و اساتیدی رو معرفی بفرمایید در این افق کار جدی بکنند و اگر متعدد هستند بنا بر سلیقه انتخاب کنم و در صورت امکان بتونم با ارتباط با مجموعه شان جدی پیش برم. ۲. جلسه چند ماه پیش خدمتتون برنامه کوه صبح ها رو رسیدم که جمع بندی ارزشمندی ارائه فرمودید فکر کنم در سطح بحث برکات نظر به صرف الوجود بوده. خیلی ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نتیجه‌ی درک «بودن»ِ خود آن می‌شود که قرآن در وصف مؤمنین فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» چون با امر لغو و بیهوده‌ای روبه‌رو شدند، خود را همسنگِ آن افراد که چنین اعمالی را انجام می‌دهند، نمی‌کنند. ۲. فکر می‌کنم کتاب «بدایة الحکمة» از علامه با شرح آقای امینی‌نژاد بتواند در نظم ذهنیِ لازم کمک کند. موفق باشید

نمایش چاپی