بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20246
متن پرسش
سلام علیکم: (با عنایت به اینکه می فرمایند نظر استقلالی نسبت به غیر نداشتن) سوالی که هست اینه که اگر ظالمی به بنده ظلم کند معنی آن این است که ابتدائاً خداوند متعال به ایشان گفته برو و فلانی را بیآزار و آن شخص مامور خدا بوده یا اینکه خود ظالم ابتدائاً تصمیم به ظلم می گیرد ولی چون این ظلم به نفع شخص مومن است خداوند اذن می دهد به این معنا که مانع ایجاد نمی کند کدامیک صحیح است؟ اصولاً استقلال نداشتن غیر خدا (انسان یا موجودات دیگر مثل حیوانات درنده) در چه مرحله ای است 1. تصمیم 2. عملی نمودن 3. نتیجه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمونه‌ی این موضوع را در حمله‌ی صدام حسین به ایران دیدید که خداوند اختیار را از صدام نگرفت، ولی او گمان می‌کرد با اختیار خود هرکاری می‌تواند بکند و حضرت امام روح‌اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» با نظر به این‌که حاکمیت از آنِ خدا است و صدام در این نظام مستقل نیست وظیفه‌ی الهی‌شان را انجام دادند و نتیجه‌ی آن‌چنان عالی به تاریخِ بشر رسید. در همه‌ی امور قضیه از همین قرار است. موفق باشید

19879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد طاهرزاده: در یکی از جلسات اخیر شرح کتاب عقل و ادب، حضرتعالی صحبتی داشتید در مورد مصاحبه حسنین هیکل با حضرت امام که بنظر می رسد سه اشتباه در بیانتان رخ داد 1. از بیانتان برداشت شد مصاحبه در ایران بوده در صورتیکه این مصاحبه در فرانسه رخ داده است. 2. هیکل از امام نمی پرسد که مبانی انقلابتان چیست بلکه سوال او در مورد کتابهایی است بغیر قرآن که تاثیر گذار بوده اند برای امام. 3. پاسخ امام به این سوال به صورت قاطع نبود بلکه با احتیاج به تامل دارد و شاید بتوان گفت عدم قطعیت خود را نشان می دهند ولی شما در سخنرانیتان به این عدم قطعیت اشاره نکردید قسمت انتهایی مصاحبه مدنظر چنین است: [یک سؤالِ شاید کمی شخصی دارم که مطرح کنم؛ چه شخصیت یا شخصیتهایی - در تاریخ اسلامی یا غیراسلامی - غیر از رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) شما را تحت تأثیر قرار داده است و روی شما مؤثر بوده است؟ و چه کتابهایی - بجز قرآن - در شما اثر گذاشته است؟] - من نمی‌توانم به این سؤال الآن جواب بدهم. احتیاج به تأمل دارد. کتابهای زیادی ما داریم؛ شاید بتوان گفت در فلسفه: ملاصدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر. علوم اسلامی ما خیلی غنی هستند؛ خیلی کتب داریم. نمی‌توانم برای شما احصا کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با تشکر از تذکر به‌جایی که فرمودید. بیشتر قصد بنده آن بود که نظر حضرت امام را در سه موضوع فلسفه و اخبار و فقه به مخاطبان متذکر شوم. موفق باشید

19652
متن پرسش
با سلام: در فرهنگ عامه متدینین توسل یعنی دست به دامان شدن و تقاضا از کسی در راستای برآورده شدن حاجتی. مثلا شخصی در محاکم نمی تواند حقش را ثابت کند و به او ظلم می شود لذا متوسل به یکی از معصومین می شود و کار را به او می سپارد یعنی در حقیقت معتقدیم که آن معصوم قدرت دارد تا به اذن الهی و در چهارچوب حکمت الهی حق ضایع شده شخص متوسل را احیا کرده و یا ظالمین را به جزای ظلمشان برساند. خوب ما از توسل این را یادگرفته ایم و اینطوری عمل می کنیم. اما اینکه حضرت زکریا در قضیه مریم متوجه لطف الهی شدند، ظاهرا در اینجا عنوان تذکر صحیح باشد نه توسل. چون حضرت زکریا که به مریم متوسل نشدند تا ایشان کاری برای حضرت زکریا انجام دهند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که انسان در توسلات خود به دنبال کمالاتی است که در حضرت حق هست، با نظر به مظاهری که حضرت حق کمالات خود را در آن‌ها ظاهر نموده‌ است و با شفیع قراردادنِ آن مظاهر به حضرت حق رجوع می‌نماییم و معنی توسل همچنان که عرض شد با نظر به حضرت حق است که معنا می‌دهد. موفق باشید

15945
متن پرسش
باسلام.در مورد پایداری جاودانگی عذاب جهنمیان کتابهایی را مطالعه کردم ونظراتی داشتند خواستم نظر شمارا هم بدانم,,ایا اصلا مطرح کردن این موضوع صحیح است؟.در این ایه قران که می فرمایند به اسمان وزمین فرمان می دهد خداوند,ومیفرماید که خواه از روی اکراه یا رغبت انجام دهید وانها می گویند با رغبت انجام می دهیم,خواستم بدانم که این از روی اکراه بودن انجام دستور خداوند به چه معناست ومنظور اصلی چیست؟ایا اسمان وزمین از خود شخصیتی دارند؟ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در این موارد بحث‌های گسترده‌ای است با نگاه‌های متفاوت 2- می‌فرماید با فرض اکراه مخلوقات جهت تبعیت از احکام الهی، همه‌ی مخلوقات با رغبت از حکم پروردگارشان تبعیت کردند. بدین معنا که حقیقتِ تکوینی هر مخلوقی، شوقِ انجام احکام الهی را در ذات خود دارد و در همین رابطه می‌توان گفت تمام عالم به یک معنا، وجهی از اختیار را احساس می‌کند. موفق باشید

14188

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: حضرت علامه در سوره کهف آیه 65 می فرماید نعمتی که خدا به حضرت خضر (ع) داده بود نبوت بود نه ولایت با توجه به ضمیر فاعلی «نا» حال سوال این است مگر حضرت خضر (ع) ولایت نداشت با این همه کارهای اعجاب انگیز و باطنی؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حضرت خضر ولایت هم داشتند زیرا باطنِ نبوت، ولایت است. با این‌همه این فرمایش علامه که شما نیز متوجه آن شده‌اید برای بنده حلّ نشده است زیرا جایی برای نبوت به معنای تشریع وقتی حضرت موسی«علیه‌السلام» در صحنه‌اند نمی‌ماند. موفق باشید

10907
متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم بنده این سوال را یک ماه پیش مطرح نمودم ولی جوابی برایم ارسال نشد سوال درباره حکومت یک ولی فقیه در جامعه است. اگر در جامعه ای در دوره ای از زمان با رای اکثریت مردم یک حکومت مردم سالارانه دینی (مثلا ولایت فقیه شیعی) شکل گرفت اما پس از چندین سال مثلا 40 سال بعد به علت فساد در بخش های مختلف کشور اکثریت مردم (مثلا با یک رفراندوم) راضی به ادامه این سیستم حکومتی نبودند تکلیف چیست؟ آیا این حکومت باید به اراء مردم احترام گذاشته و کنار برود یا مستبدانه به حکومت خود ادامه دهد. با تشکر فراوان از زحمات استاد و دوستان عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم:. ابن‏اثیر نقل مى‏کند که بعد از قتل عثمان، در روز بیعت با على (ع) که روز جمعه بود، مردم در مسجد حاضر شدند و على (ع) بالاى منبر رفت و فرمود: «ایُّهَا النّاس! انَّ هَذَا امْرُکُمْ لَیْسَ لِاحَدٍ فِیهِ حَقٌّ الّا مَنْ امَرْتُمْ وَ قَدِ افْتَرَقْنَا بِالْأَمْسِ عَلَی امْرٍ وَ کُنْتُ کَارِهاً لِأَمْرِکُمْ فَأَبِیتُمْ الّا انْ اکُونَ عَلَیْکُمْ، الّا وَ انَّهُ لَیْسَ لِی دُونَکُمْ الّا مَفَاتِیحُ مَا لَکُمْ وَ لَیْسَ لِی انْ آخِذٌ دِرْهَماً دُونَکُمْ»؛0 (الکامل، ج 3 ص 193 تاریخ طبرى، ج 4، ص 435.) اى مردم، حکومت‏ از آن‏ شماست، هیچ کس را در آن حقّى نیست مگر کسى که شما او را به حکومت تعیین کنید، ما هم دیروز در حالى از یکدیگر جدا شدیم که من از قبول حکومت شما کراهت داشتم، مگر آن که بر شما مسئول باشم، بدانید که هیچ چیز به من اختصاص پیدا نمى‏کند، مگر همین که کلیدهاى اموال شما را در دست دارم و یک درهم بیشتر از شما نمى‏توانم بردارم. مقام معظم رهبرى «حفظه‏الله» در سخنانشان بابى را باز کردند مبنى بر این‏که؛ مشروعیت حاکمیت ما به خواست مردم است و اگر مردم ما را نخواهند، ادامه‏ى کار ما از نظر شرعى مشروع نیست، چون حق انتخاب مردم همواره جاى خودش محفوظ است، حال مردم وظیفه‏ى الهى‏شان را انجام دادند یا ندادند، موضوع دیگرى است.( بیانات مقام معظم رهبرى« حفظه‏الله» در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوى، 1/ 1/ 89:« یقیناً حضور مردم در مشروعیت یک نظام نقش دارد. آن کسانى که در غرب، مشروعیت خودشان را اساساً ناشى از حضور مردم میدانند و هیچ عامل دیگرى را در آن دخیل نمى‏دانند، آنها یک چنین حضورى را الان ندارند».. موفق باشید
7860
متن پرسش
هوالمحبوب سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار می خواستم بدانم در رابطه با آشنایی با فرهنگ غرب و نقد مدرنیته چه کتابهایی را از خود و دیگران پیشنهاد می کنید و چه تفکری را در این رابطه مناسب میدانید؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: کتاب‌های «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» و «علل تزلزل تمدن غرب» و «مدرنیته و توهم» و کتاب «توسعه‌ و فرهنگ» از شهید آوینی وکتاب‌های مرحوم مددپور و دکتر داوری خوب است. موفق باشید
26938
متن پرسش
سلام علیکم: در پاسخ ۲۶۹۲۸ فرمودید که «ولی مشکل تجددگرایان آنجا است که اساساً متوجه‌ی جایگاه تاریخی انقلاب نیستند و عملاً بیرون از زمانه‌ی خود و بیگانه با مردم تنفس می‌کنند، وگرنه حضرت امام سعیِ وافر داشتند که جریان روشنفکری در انقلاب، جای و جایگاه داشته باشد. و ما هنوز نیز نیاز به این امر داریم.» به عقیده ام این نوع تقسیم بندی ها در جامعه به سنت گرا و متجدد، تقسیم بندی صحیح و متقنی نیست و از دل چنین تقسیم بندی راهکار صحیحی بیرون نمی آید. خیلی از افرادیکه در جامعه شاید تجدد گرا تلقی شوند، می شود گفت قلوب شان ایمانی ولی ظاهر و عقلشان غربی و پیرو مدرنیته است و تشیبع پیکر شهید سلیمانی نقطه ای برای نشان دادن این مطلب بود. و اینکه انقلابی ها هم سنت گرا معرفی شوند واقعا بحث درستی ویژه با وجود ابزاری مثل انتخابات نیست و اینکه حکومت بیش از حد و صرفا متوجه حمایت سنت گرایان است به عقیده ام یک نظر دقیق و کارشناسی نیست. رویکرد شناخت صحیح مدرنیته واقعا در بین جریان متجدد در سطح اجتماع تا حدود زیادی دیده نمی شود و در عین حال شناخت ملی ما هم بویژه در اثر استعمار از مدرنیته، شبه مدرنیته افلیجی است که نسخه توسعه کشورهای محوری مدرنیته برای ملتهای مستعمره و پیرامونی هست هر چند برخی نیروهای انقلاب هم در برخورد با تکولوژی و عقل مدرن و جهان کنونی رویکرد انزوایی و غیر منطقی یا حتی التقاطی در اثر عدم غرب شناسی دقیق پیشه کرده اند. ولی جا دارد همین جا در عین هم نوایی با شما استاد عزیز عرض کنم واقعا شخصیت های محوری و نظریه پرداز تجدد گرا در ایران، ویژه طی سالهای اخیر واقعا قصد حضور و نقش آفرینی در متن انقلاب و نظام را نداشته و بیشتر رویکرد لجاجت یا عناد را پیشه کرده است. امروز دیگر تجدد گرایان حتی رویکردی شبیه رویکرد مهندس بازرگان و نهضت آزادی در اول انقلاب را هم ندارند که امام بارها سعی بر حفظ مهندس بازرگان در دایره انقلاب علیرغم اختلاف های مبنایی با ایشان کردند ولی متاسفانه رویکرد مرحوم بازرگان و نهضت آزادی در این راستا نرفت. حتی مع الاسف کار بجایی رفته که بعض شخصیت های تئوری پرداز تجدد گرا رسما از دستگاه های امنیتی دشمنان این انقلاب سر در آوردند و حتی با دولتهای متخاصم همراه و همسو شدند و خود تبدیل به بازویی در جنگ نرم علیه ملت خویش شدند. گویی جریان تجدد امروز رسما بدنبال اجرای الگوی توسعه و نئولیبرال در ساخت های فرهنگی و اقتصادی کشور است و رسما دیدگاه و مظاهر اسلام سیاسی و انقلابی را هدف گرفته اند و بیشتر همان نسخه پلورالیسم را تجویز و تبیین می کنند. ان شاء الله نیروهای خط فرهنگی انقلاب آوینی وار در صدد تبیین معارف انقلاب بعنوان مژده طلوع جهان معنوی پیش روی بشر هم چنین الگوی مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب و زیست جهان کنونی برآیند که واقعا امروز خلوتکده ای را نمی توان یافت که از تاثیر غرب و مدرنیته مصون و بی اثر مانده باشد. به نظرم دیدگاه شهید آوینی می تواند باعث شود جامعه ما در عین تعهد و پایبندی به سنن الهی و سیره راهنمایان الهی و اعتقاد به مبانی انقلاب اسلامی و مکتب امام و حضرت آقا، به گفتگو و ادغام فهم بپردازند و در عین حال در دام پلورالیسم دینی و احیاء شبیه مدرنیته و توسعه گرایی نیفتند و وحدتی در عین کثرت رخ دهد در راستای جامعه سازی توحیدی رخ دهد. با عرض معذرت بخاطر طولانی شدن مطلب و آرزوی صحت و تندرستی برای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل نیروهای مذهبی، غفلت از سعه‌ی صدری است که امثال دکتر بهشتی‌ها داشتند. و مشکل جریان روشنفکریِ تجددگرا همانی است که شما فرمودید و بنده با واژه‌ی غفلت از تاریخی که در آن هستند، کار آن‌ها را وصف نمودم. آنچه ما به عهده داریم حضور در سعه‌ی صدری است که امثال شهید بهشتی داشتند. در این مورد یادداشتی که شده است را خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

شهید بهشتی یک امت بود

۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیله‌های دشمن را خنثی می‌کرد.

۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی می‌دید، لذا برای بقیه‌ی اندیشه‌ها احترام قائل بود، ولی نه آن‌طور که جریان‌های مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیم‌گیری‌های کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالی‌که بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.

۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعه‌ی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز می‌کند و نباید نگران جریان‌هایی بود که سعی داشتند با روحیه‌ی غرب‌گرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.

۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمت‌ها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتی‌که بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و می‌توانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهام‌زنندگان، دلیل و مدرکِ سخنان‌شان پرسیده شود.

۵. نکاتی از نامه‌ی شهید بهشتی به امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در مورد بنی‌صدر: ۲۲/۱۲/۵۹

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏ شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ ها و برداشت‏های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته ‏ها و نوشته‏ ها و کرده‏ ها بر این موضوع بینابین گواه.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت ‏به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏ها یا دل‏سوزی‏های بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می‏ خواهد و زبانش همین را می ‏گوید و قلمش همین را می‏ نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ‏ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‏های آن، جامعه را به راهی می ‏کشاند که خود به خود درها را به‌روی ارزش‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‏ گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‏ کند که جامعه را به‌سوی امامت متقین و گسترش این امامت ‏بر همه سطوح راه می‏ برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می‏ کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی‌مبالات‏ها یا کم‌مبالات‏ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آن‏ها بر سرنوشت انقلاب هموار می ‏سازد.

اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد

امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده‏ این‏ها را ببینم و ندای یاللمسلمین آن‏ها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می‏ کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.

ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آن‌قدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهم‌ها افزوده شده است و هرگز باور نمی‌کردیم که آقای بنی‌صدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.

ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنی‌صدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگ‌نظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنی‌صدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.

۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنی‌صدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد

۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم. 

۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت.

۹. مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر می‌کرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنی‌صدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند. 

24096
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: با توجه به اقتضائات زمان و روی دادن انقلاب اسلامی، آیا باز هم دنبال استاد اخلاق شخصی رفتن رواست؟ یا باید به سنت های انقلاب (اعتکاف و اربعین و اردوی جهادی و...) بسنده کرد و خود را به باد بهشتی انقلاب سپرد؟ من به عنوان یک مربی مرکز تربیتی نوجوانان این سوال رو پرسیدم تا در تعیین سیاست های کانون تربیتی مون به کار ببرم. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز به نظر شما گرایش بیشتر دارم که جوانان را وارد سنت‌های انقلاب نماییم، به‌خصوص از رزمندگان و شهداء و سلوک آنان گفته شود تا به احساسِ حضور تاریخیِ خود برسند. البته در همین راستا استفاده از استاد اخلاق کار ساز است. موفق باشید

23840
متن پرسش
بسم رب الشهدا و الصدیقین با عرض سلام و خدا قوت: یه سوال اساسی داشتم خدمتتون. راز خوش خلقی و وسعت داشتن با افراد بیرون از خانه و تنگی و بد خلقی با افراد داخل خانه مثل پدر و مادر و همسر چیه؟ بنده چند سالی هست گرفتار چنین روحیه ای هستم و هر چی فکر می کنم به نتیجه ای نمی رسم. نه اینکه بنام بر تنگی و بدخلقی باشه، اتفاقا برنامه ریزی هم می کنم و هر بار تصمیم می گیرم و مصمم میشم که این جوری نباشم اما با کوچکترین تنش یا بد صحبت کردن خودم یا خانواده به هم می ریزم و درِ لجاجت و بدخلقی باز میشه. در حالی بیرون خانه اینطوری نیست. این به خاطر نفاق هستش؟ یا راحت طلبی پنهانی که دارم؟ یا خودبزرگ بینی؟ این یه طرف قضیه است. از طرف دیگه پدرم اخلاقشون به شدت تند بوده و با کوچکترین تنشی عکس العمل شدید نشان می دهند و به این دلیل و دلایل دیگری که هست، مادرم جلوی من و برادرم پدرم را سرزنش می کنند و همین امر باعث شده شأن پدری پدرم به شدت خدشه دار بشه. یکی از دلایل بی احترامی برادرم نسبت به پدرم را همین امر می دونم و البته خودم را ار بی احترامی مبرا نمیدونم. در کل در خانواده ام هیچ کس در جایگاه خودش نیست و همه چیز داغون هستش. مادرم از این اخلاق پدرم در طی حدود ۲۳ سالی که باهم ازدواج کرده اند خیلی رنج کشیده مضافا بر اینکه مادرم کارمند هستند و اکثر مخارج بر دوش ایشان بوده است. منظورم اینه که این مسائل مربوط به پدرم (البته ایشون قصدشون اذیت کردن نیست، اخلاق بدی است که نمی توانند کنار بگذارند وگرنه خیلی برای بنده زحمت کشیده اند و در اعمال عبادی به شدت هیئتی و اهل نماز شب هستند و حتی یکی از دلایل زجر و رنجش من همین تضاد است) یک شخصیت بسیار نفرت انگیز در ذهن اعضای خانواده به ویژه بنده ایجاد کرده در حالی خیلی کلنجار با خودم میرم که این مبنای عملم نباشه و بر اساس تلکیف الهی که دارم عمل کنم. در کل سوال بنده از یک جهت اینه که چرا اینقدر عوامل بیرونی بر روی عملم تاثیر داره و از جهت دیگه این آشوب و تضادی است که داخل خانواده بوجود آمده؛ بنده کاملا احساسم اینه که این آشوب به خاطر اینه که اراده های خانواده اصلا ذیل اراده الهی نیست یعنی می بینم که نیست در حالی که نمیخوان اینجوری باشه (یعنی مثل همان چیزی که در نسبت با غرب داریم قلبا نمیحوان غربی باشند ولی عقلا این طوری اند) و تقاضای راهنمایی دارم که چیکار کنم. در واقع دو سوال دارم: یکی اینکه: با این روحیه ای که در من هست چه بکنم؟ این رو حیه ی تاثیر عوامل بیرونی بر اعمالم که یکی از جلواتش تضاد بین رفتار داخل خانه و بیرون خانه است. دوم اینکه: با این اوضاعی که در خانواده ایجاد شده چطور بر خورد کنم؟ این برخورد های بد و فضای بد موجود بین افراد خانواده، در حالی همه از خودم و پدر و مادرم و برادرم نماز خوان و هیئتی هستیم ولی... بنده مباحثتون رو پیگیر هستم و تقریبا با تفکرتون آشنام ان شاءالله امیدوارم که منظورم رو توانسته باشم بیان کنم. خیلی عذر خواهم که وقتتون رو به این اندازه گرفتم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این مشکل، مشکلِ بسیاری از مردم در این دنیا است و ریشه در خودبین‌های دنیای مدرن دارد و باید به طلوع جهان دیگری فکر کرد غیر از این جهان. باید بدانیم اگر بخواهیم از دین خود بهره‌ی لازم را ببریم، باید دوگانگیِ بین خود و دیگران را که ما را از نظر به خوبی‌های آن‌ها محروم کرده، تغییر دهیم. و رابطه‌ی صحیح با دیگران به ظهور نمی‌آید مگر آن‌که متوجه باشیم با این رابطه‌های غیر صحیح، عملاً از دستورات و برکاتِ قرآن محروم می‌شویم همان‌طور که به تعبیر قرآن یهود و نصاری از برکات استفاده از تورات و انجیل و از اقامه‌ی آن به جهت عدم تحملِ «غیر» محروم شدند. آن‌جایی که خداوند می‌فرماید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرينَ» (68)/ مائده) ملاحظه می‌کنید که علت ناتوانی اهل کتاب از عدم اقامه‌ی تورات و انجیل آن است که در مقابل وَحی محمدی «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» نه‌تنها خاضع نشدند بلکه طغیان و کفرشان افزوده شد. این خطر در مورد ما نیز هست که در مقابل سخنِ حق دیگران، وجوهِ انسانی آن‌ها را در نظر نمی‌گیریم. به هر حال همین‌که مسلمانند و به قول شما نمازخوان و هیئتی هستند، کافی است که با روحیه‌ی گشاده و دلگرم‌کننده با آن‌ها برخورد شود. در این مورد پیشنهاد می‌کنم نسبت به دعای شریف «مکارم الاخلاق» مأنوس باشید.

 بسیاری از مردم از رویارویی با «دیگری» دوری می‌کنند ولی با دیگری تنها راه هم‌زیستی خردمندانه، درک عمیق دیگری و وقوف به محدودیت‌های خویش و در پیش‌گرفتن منش گفتگو است. بسیاری از مشکلات انسانی راه حلی جز تغییر نگاه به «دیگری» ندارد. هر کوششی برای حذف دیگری به خشونتی مضاعف منتهی می‌شود. باید در صدد یافتن الگوی مناسب زیستن با دیگری باشیم. بیش از هرچیز باید قرارگرفتن در کنار دیگری را پذیرفت. و این است تاریخی که باید طلوع کند. موفق باشید  

20023

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا می شود عوالم برزخی را در همین دنیا طی کرد؟ به چه طریقی؟ به دست چه کسی؟ از طریق امام می شود؟ بعد از سلوک کامل شدنی است؟ عارفی به این طریق تا بحال بوده است؟ یعنی اینها بعد از مرگ وضعیتشان با بقیه متفاوت است؟ تشکر از راهنماییتان استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با رعایت دستورات شریعت الهی، انسان می‌تواند بسیاری از مراحل برزخ و قیامت را طی کند. در این مورد خوب است به کتاب «معاد» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید

18782

بدون عنوان:بازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: اگر بخوایم سؤالی از شما بپرسیم که در سایت قابل مشاهده برای عموم نباشه باید چکار کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤالاتی که رفقا بخواهند به صورت شخصی برایشان جواب دهیم، به صورت شخصی به ایمیل‌شان فرستاده می‌شود. موفق باشید

17901
متن پرسش
عرض سلام و تسلیت ایام سوگواری: بنده کتاب «اسماء الحسنی» را مطالعه کرده ام، به صورت خاص برای نزدیک تر شدن به اسم جمال الهی باید چه کرد و چه اعمالی انجام داد. متشکر از لطف همیشگی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه تعلقات دنیایی مطابق آموزه‌های شرع کم‌تر شود، حضرت حق زیبایی‌های خود را بیشتر می‌نمایاند. موفق باشید

17475
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار: سئوال بنده در مورد جلسات تفسیر سوره حمد امام در تلویزیون است؛ چرا امام خمینی سلام الله علیه در سالهای ابتدای پیروزی انقلاب اصرار دارند این سطح از مطالب برای عموم مردم از رسانه مطرح شود؟ امام که در بیان عمومی معمولا بسیار ساده مطالب خود را بیان می فرمودند چرا در اینجا با مخاطب عمومی با زبان اصطلاحات خاص سخن می گویند؟ طرح این مباحث چه جایگاه و ضرورتی در حرکت انقلاب اسلامی و انقلابی ها دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً حضرت امام در این اواخر خواستند با جهت عرفانی‌دادن به انقلاب آن بلوغ لازم را که برای ادامه‌ی انقلاب نیاز است، به صحنه آورند زیرا انقلاب اسلامی وقتی با تمام ابعاد اسلامی به صحنه آمد، قدرت پایداری و بقاء پیدا می‌کند. موفق باشید

16581

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز، در مورد روح فرمودید که اعظم مخلوقات است و در جایی دیگر خواندم که روح گفته شده در «نفخت فیه من روحی»، هیچ تعینی نداشته و فقط حیات می دهد، حال اینکه روحی که فقط حیات می دهد، اگر صادر اول در نظر بگیریم پس چطور آن را اولین مخلوق در نظر بگیریم؟ صادر یا مخلوق؟ با تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد که اعظم مخلوقات را همان صاده‌ی اول و یا اولین مخلوق قلمداد کنیم. موفق باشید

13211
متن پرسش
سلام: استاد ببینید درست متوجه شدم یا خیر؟ دائم الوضو بودن بخاطر اینست که ما باید در محضر حضرت حق همیشه مطهر و با وضو باشیم از لحاظ ظاهر. حال باطن هم باید اینطور باشد؟ کار خیلی سختی می شود آخر؟!!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وضو به عنوان طهارت ظاهر می تواند زمینه‌ای باشد تا به حکم تبعیت باطن از ظاهر، باطن نیز راحت‌تر پاک باشد. موفق باشید

11291

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم: در جواب به سوال یکی از سالکانی که به مدت نه سال فکر می کردند هنوز به آنچه در وادی مقدس سلوک می خواستند نرسیدند، شما فرمودید که باید از نگاه انتزاعی به هدایت به نگاه وجودی و تشکیکی به هدایت منتقل شویم. لطفا درباره ی این دو نگاه در رابطه با تقرب به حضرت حق توضیح بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» همراه با شرح صوت آن عرایض نسبتاً مفصلی داشته‌ام. موفق باشید
11241

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. چرا حضرت سجاد علیه السلام در دعای 25 صحیفه از خدای متعال ولد ذکور طلب می کنند؟ با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت سجاد علیه السلام ابتدا از حضرت حق بقای فرزندانشان و اصلاح آن‌ها را – اعم از پسر یا دختر- تقاضا می‌کنند و در ادامه از حضرت حق می‌خواهند در بین آن فرزندان اولاد ذکور هم باشد «وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ مَعَهُمْ اَوْلاداً ذُکُوراً» این بدین معنا است که هم طالب دخترند و هم طالب پسر از آن جهت که در آن شرایط بسیاری از امور از جمله دفاع و جنگاوری به کمک مردها انجام می‌شده. موفق باشید
7544
متن پرسش
سلام علیکم استاد گرامی در بخشی از فایلهای صوتی شما در شرح نهج البلاغه خطبه 3 اظهار داشته اید که انسان وحشی بالطبع است ایا این نکته با فطرت الهی انسان که خدایی است قابل جمع است.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: قرآن در مورد نفس انسان می‌فرماید: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» یعنی هر نفسی یک وجه فجور دارد و یک وجه تقوا و خداوند به آن نفس هر دو را الهام کرده تا بداند در چه وضعی است و از این جهت حکما می‌فرمایند انسان از نظر طبع، جنبه‌ی حیوانی دارد و از نظر فطرت جنبه‌ی ملکوتی و در بین چنین گذرگاهی باید خود را انتخاب کند. موفق باشید
29975

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
عرض سلام و ادب: در باب بردن کودکان زیر هفت سال و هفت سال به بالا به ۱. قبرستان ۲. قبرستان های تاریخی مثل تخت فولاد ۳. بودن کودک موقع دفن یا حداقل میتی که تازه دفن شده ۴. گلستان شهدا یا گلزار شهدا ۵. مزار علما و بزرگان ۶. امامزاده هایی که قبر اطراف آنها هست مثل امامزاده ی که در درچه هست و امثالهم پژو هشی در حال انجام است، آیا ممکن است دیدگاهتان را در این مورد بفرمایید؟ متشکریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید بحث در شرایط توهّم‌زایِ این مکان‌ها بوده که عموماً امروزه شرایط، فرق کرده و قضیه علی‌القاعده منتفی است. موفق باشید

29755

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم و رحمه الله ۱. این که گفته میشود در آن دنیا فقط «عقیده» هرکس باقی می ماند و همه چیز فراموش می شود. عقیده یعنی دقیقا چه؟ یعنی بجز عقیده (به عنوان مثال حب به امیرالمومنین (ع) چیز دیگری یادش نمی آید؟ اگر یادش نمی آید پس چطور می گویند همسر های دنیایی در بهشت به خواست خود می توانند کنار هم باشند؟ پس قیافه و روحیات همدیگر باید یادشان باشد. ۲. جایگاه اطلاعات و حفظیات و آگاهی ها و خاطرات انسان در روح است؟ (حتی چیز های غیر مهمی که در ذهن ثبت شده است) ۳. روح چگونه در خود حافظه دارد؟ خدا خیرتان دهد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث آن مفصل است. انسان در قیامت با قلبش زندگی می‌کند. پیشنهاد می‌شود کتاب «آشتی با خدا» که روی سایت هست را مطالعه بفرمایید. موفق باشید

26145

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام به استاد روشنفکر اسلام: دو سوال. بهترین راه برای مقابله یا عبور از کسانیکه در نهادهای حکومتی با دنباله روی از نفس مانع تحقق اهداف نظام و انقلاب و ظلم به جامعه می شوند چیست؟ تا کجا باید مبارزه کنیم؟ آیا باید فقط دعا یا نفرین کنیم؟ آیا نفرین جایز است؟ آیا معیاری یا میزانی را شما در عرصه کارها و تجربیات خودتان داشته اید؟ دوم اینکه اگر بخواهیم کاری کنیم برای کسانیکه در کارهای نظام مسئولیت دارند اما لیاقت ندارند چگونه ضمان شرعی بیاوریم که نگویند ما را منصوب کرده اند و ما وظیفه ای در قبال عدم تخصص نداریم. به ما پیشنهاد دادند ما هم پذیرفتیم؟ تشکر.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه با سیره‌ی رهبر معظم انقلاب، انقلاب از این نوع افراد و افکار در حال عبور است. باید معطل آن‌ها نشد. گفت: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب». موفق باشید

26050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: سوالی داشتم استاد عزیز. شما در تفاوت اهل کرامت با اهل توحید در پاسخ به سوال ۲۵۳۳۵ فرمودید اهل کرامت با ریاضت‌های خود، نفس ناطقه‌ی خود را قوت می‌بخشند ولی اهل توحید، با نفیِ خود همراه با معارف عالیه، توحید را به صحنه می‌آورند. مطلبی خواندم با این عنوان (عالم نفس يكى از مراحل مهم راه است و آن قدر وسيع است كه وقتى انسان وارد اين عالم مى شود فكر مى كند كه هرگز به پايان آن نخواهد رسيد، امّا اگر به لطف خداى متعال و عنايت حضرت بقية الله - عجل الله فرجه الشريف - از اين مرحله رد شود وارد عالم قلب خواهد شد و البته آن را وسيع تر از عالم نفس خواهد يافت. و سرانجام با عبور از عالم قلب وارد عالم روح شده كه آنجا ديگر سيرش بى انتها مى شود و تا ابد در ترقى خواهد بود. سفینة الصادقین، مبحث درخواست تشرف. حاج سید حسین یعقوبی قائنی) ۱. پس در بین اهل کرامت تعداد کمی ممکنه وارد عالم قلب و روح شوند ولی اهل توحید با کسب معارف عالیه هر سه مرحله را طی میکنن مثل امام خمینی (ره) آیا این برداشت صحیح است؟ ۲. لطفا کمی توضیح در رابطه با این سه مرحله نفس و قلب و روح بفرمایید؟ ۳. آیا ممکنه کسی با سیر مطالعاتی شما هر سه مرحله طی کند؟ ۴. شهود قلبی چیست و چه فرقی با شهودی که از طریق نفس ایجاد می شود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب خواجه عبداللّه انصاری در مقدمه‌ی «منازل السائرین» در این رابطه نکاتی فرموده‌اند که جناب عبدالرّزاق کاشانی آن را شرح داده‌اند و بنده نیز در شرح آن متن، عرایضی داشته‌ام که به صورت صوت می‌باشد. پس از برگشت از سفر مشهد، آدرس پیام‌رسان‌تان را بفرمایید تا متن را خدمتتان ارسال کنم. موفق باشید

25303

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: وقت بخیر جناب طاهرزاده. منتظر بودم جواب سوال ۲۵۲۹۲ را بدید. تمام سوالات را پاسخ دادید، ولی به سوال من پاسخی ندادید. سوالم ایراد خاصی داشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شد:

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است از آن جهت که ذات و یا جوهر هر موجودی منحصر به خودش می‌باشد و عکس‌العمل مخصوص به خود را در میان می‌آورد. موفق باشید

23104
متن پرسش
سلام علیکم در شرح جامع السعادات فرمودید به مضمون: «اگر شخصی آنچه را که حق یافته و حق هست، همه حق بداند، ناگزیر منزوی خواهد شد و حقش هست.» به نظر شما حال حوزه ما (حتی بزرگان) اکنون اینگونه نیست؟ اگر اینگونه هست، برای در نغلتیدن به این بلیّه چکار می توان کرد؟ چگونه باید پیش رفت که آماده شنیدن و نیوشیدن سخن دیگران بود؟ یوفّقکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مردم گرفتار روزمرّه‌گی‌ها طالب سخن حق نمی‌باشند ولی نباید نگران شد و از سخن حق عقب‌نشینی کرد زیرا از آن طرف، انسان‌هایی هستند که در سخن حق مأوا می‌گزینند. موفق باشید

نمایش چاپی