بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
7555

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
منظور ازکلی سعی که درکتب معرفتی نام می برند چیست
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بحث آن را می‌توانید در کتاب «معرفت النفس و الحشر» دنبال بفرمایید. موفق باشید
27134
متن پرسش
با سلام و احترام: در یکی از سوالات ۲۷۱۱۱ در خصوص اجل صحبت فرموده اید، به نظر می رسد اینجور تصور در خصوص اجل هر چند در کتاب های مختلف ذکر شده است نگاه کاملی به اجل انسان نباشد. ما اگر یک اجل قطعی داریم که زمان آن را خداوند متعال دقیق اطلاع دارد اینکه بگوییم این زمان عقب و جلو می شود این یعنی اینکه خداوند که عالم و قادر متعال است نمی دانسته است که مثلا بنده یک کار خوب یا صدقه می دهم و عمرم طولانی می شود. به نظر می رسد باید پذیرفت که ما یک زمان قطعی برای مرگمان داریم که اون زمان قطعی همان است که برای همگان به وقوع می پیوندد. به این معنی که خداوند قادر متعال خود علم دارد که بنده اش با تمام اختیارات و اعمالش در تاریخ مشخص شده از این دنیا می رود و زمان از آنچه که خداوند متعال تعیین کرده است عقب و جلوتر نخواهد شد. با این نگاه باید گفت اینکه فرموده اند مثلا صدقه عمر را طولانی می کند نیز چنین تعبیر می شود که بله صدقه عمر را طولانی می کند و خداوند هم آن را می دانست که مثلا بنده صدقه می دهم و این مدت طولانی شدن را هم در تعیین اجل در نظر گرفته است. بنابراین ما یک اجل بیشتر نمی توانیم تصور کنیم که بر بنده زمانش مشخص نیست اما نزد خداوند متعال این کاملا مشخص است و در همان زمان عمر انسان به پایان می رسد. خداوند متعال می داند مثلا بنده در رانندگی بی احتیاطی می کنم و خلاف عقل همزمان با موبایل صحبت می کنم و همین منجر به مرگ بنده می شود و اینجور نیست که خداوند تعیین کرده باشد عمر مرا ده سال دیگر بعد یکدفعه بنده بی احتیاطی کنم و تصادف کنم و امروز از دنیا بروم. خداوند علم داشت که بنده با اختیار و بر خلاف عقل این بی احتیاطی را می کنم و عمرم همین لحظه به پایان می رسد. در مجموع آنچه که به نظر می رسد هر فرد یک زمان قطعی مرگ دارند که به وقوع می پیوندد و خداوند این تاریخ را با توجه به همه اشرافی که به بنده اش دارد و می داند این بنده با اختیار چه کارهایی می کند و چه کارهای نمی کند تعیین نموده است. در غیر این صورت باید پذیرفت که خداوند از یک چیزهای بنده بی اطلاع بوده است و اجازه داده است که کارهایی بکند و یا نکند و عمرش کم و زیاد شود. مگر می شود خداوند اطلاع نداشته باشد از تمام اعمال اختیاری خوب و بد انسان و نتوانسته باشد زمان قطعی مرگ را تعیین کند. در چنین نگاهی بله اعمال خوب کمک به ایتام، صدقه، انفاق، قرض و ... همگی منجر به طولانی تر شدن عمر انسان می شود و این از منظر خداوند متعال هم دیده شده است منتهی زمانش نزد ما مشخص نیست. نکته دیگر اینکه با این نگاه دو اجل مسمی و معلق باید پذیرفت که وقتی انسان از دنیا می رود این زمان مرگش بر اساس آنچه خداوند متعال تقدیر کرده است نبوده است و می توانست بیشتر از این زندگی کند. در حالی که زمان مرگ همان است که اتفاق می افتد و این از دید خداوند قادر متعال پوشیده و پنهان نبوده و نیست. به نظر می رسد این نگاه دو اجلی وقتی بوجود آمده است که روایات متعدد بر طولانی یا کوتاه شدن عمر انسان در اثر یکسری اعمال تاکید داشته اند و چون جمع بین این دو ممکن نبوده است این نگاه شکل گرفته است و اگر بپذیریم که بله این روایات کاملا دقیق هستند و خداوند هم با علم به اینکه بنده چه اعمال اختیاری خیر و شری انجام می دهد دقیقاً همان زمان را برای مرگش تعیین کرده است هم قطعی بودن زمان مرگ زیر سوال نمی رود (اینکه پرسیده شود مگر خدا نمی دانست که بنده این کار خوب را می کند و عمر را تعیین کرد؟) هم اینکه تاثیر اعمال انسان در زمان مرگ مورد توجه و دقت قرار گرفته است و واقعیت خواهد داشت. اگر این استدلال اشتباه می باشد لطفا نکته مشکل در نگاه به اجل را از منظر این نوشته راهنمایی فرمایید تا اصلاح شود. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب مذکور عرض شد اجل هرکس دقیقاً در علم خداوند است که به چه نحوی و در چه زمانی فرا می‌رسد. ولی وقتی به آیه‌ی: «هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ (۲/ انعام) نظر کنیم و بحث اجل مسمی را که بعد از اجل آورده است را به تدبّر بنشینیم، سخن بزرگان تفسیر قابل توجه می‌شود که قبل از آن به سخن حضرت جواد (ع) نظر می‌کنیم که می‌فرمایند: ««مَوْتُ‏ الْإِنْسَانِ‏ بِالذُّنُوبِ‏ أَكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالْأَجَلِ وَ حَيَاتُهُ بِالْبِرِّ أَكْثَرُ مِنْ حَيَاتِهِ بِالْعُمُرِ» مرگ آدمی به سبب گناهان بیشتر از مرگ به واسطه‌ی اَجَل است، و ادامه‌ی حیاتش به سبب نیکوکاری بیشتر از حیاتش به واسطه‌ی عمر طبیعی است.

علامه‌ی طباطبایی این‌طور می‌فرمایند: اجل دو گونه است: يكى" اجل مبهم"، و يكى" اجل مسمى"، يعنى معين در نزد خداى تعالى، و اين همان اجل محتومى است كه تغيير نمى پذيرد. و به همين جهت آن را مقيد كرده به" عنده نزد خدا" و معلوم است چيزى كه نزد خدا است دستخوش تغيير نمى شود، به دليل اينكه فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و اين همان اجل محتومى است كه تغيير و تبديل برنمى دارد. خداى متعال مى فرمايد: «إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ». پس نسبت اجل مسمى به اجل غير مسمى نسبت مطلق و منجز است به مشروط و معلق، به اين معنا كه ممكن است اجل غير مسمى به خاطر تحقق نيافتن شرطى كه اجل معلق بر آن شرط شده تخلف كند و در موعد مقرر فرا نرسد، و ليكن اجل حتمى و مطلق راهى براى عدم تحقق آن نيست، و به هيچ وجه نمى توان از رسيدن و تحقق آن جلوگيرى نمود.

و اگر آيات سابق به ضميمه آيه شريفه «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ، يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ» مورد دقت قرار گيرند بدست مى آيد كه اجل مسمى همان اجل محتومى است كه در «أُمُّ الْكِتابِ» ثبت شده، و اجل غير مسمى آن اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است،- و ان شاء اللَّه- بزودى خواهد آمد كه ام الكتاب قابل انطباق است بر حوادثى كه در خارج ثابت است، يعنى حوادثى كه مستندند به اسباب عامى كه تخلف از تاثير ندارد، و لوح محو و اثبات قابل انطباق بر همان حوادث است، ليكن نه از جهت استناد به اسباب عامه بلكه از نظر استناد به اسباب ناقصى كه در خيلى از موارد از آنها به" مقتضى" تعبير مى كنيم، كه ممكن است برخورد با موانعى بكند و از تاثير باز بماند و ممكن است باز نماند.

مثالى كه با در نظر گرفتن آن، اين دو قسم سبب يعنى" سبب تام" و" سبب ناقص" روشن مى شود نور خورشيد است، زيرا ما در شب اطمينان داريم كه بعد از گذشتن چند ساعت آفتاب طلوع خواهد كرد و روى زمين را روشن خواهد نمود، ليكن ممكن است مقارن طلوع آفتاب كره ماه و يا ابر و يا چيز ديگرى بين آن و كره زمين حائل شده و از روشن شدن روى  زمين جلوگيرى كند، هم چنان كه ممكن هم هست كه چنين مانعى پيش نيايد كه در اين صورت قطعا روى زمين روشن خواهد بود.

پس طلوع آفتاب به تنهايى نسبت به روشن كردن زمين" سبب ناقص" و به منزله" لوح محو و اثبات" در بحث ما است و همين طلوع به ضميمه نبود مانعى از موانع، نسبت به روشن كردن زمين" علت تامه" و به منزله " أُمُّ الْكِتابِ" و" لَوْحٍ مَحْفُوظٍ" در بحث ما است.

همچنين است اجل آدمى، زيرا تركيب خاصى كه ساختمان بدن آدمى را تشكيل مى دهد با همه اقتضاءات محدودى كه در اركان آن هست اقتضا مى كند كه اين ساختمان عمر طبيعى خود را كه چه بسا به صد و يا صد و بيست سال تحديدش كرده اند بكند. اين است آن اجلى كه مى توان گفت در لوح محو و اثبات ثبت شده، ليكن اين نيز هست كه تمامى اجزاى هستى با اين ساختمان ارتباط و در آن تاثير دارند، و چه بسا اسباب و موانعى كه در اين اجزاى كون از حيطه شمارش بيرون است با يكديگر برخورد نموده و همين اصطكاك و برخورد باعث شود كه اجل انسان قبل از رسيدن به حد طبيعى خود، منقضى گردد، و اين همان" مرگ ناگهانى" است.

با اين بيان تصور و فرض اينكه نظام كون محتاج به هر دو قسم اجل، يعنى مسمى و غير مسمى باشد آسان مى شود. و نيز روشن مى شود كه منافاتى بين ابهام در اجل غير مسمى و تعيين آن در مسمى نيست، چه بسا اين دو اجل در موردى در يك زمان توافق كنند و چه بسا نكنند، و البته در صورت تخالف آن، اجل مسمى تحقق مى پذيرد نه غير مسمى. ترجمه تفسير الميزان، ج 7، ص: 10

به‌گفته علامه طباطبایی اجل مُسَمّیٰ، زمان حتمی یعنی تغییرناپذیر مرگ انسان است که تنها خدا آن را می‌داند. اجل مُعَلَّق در برابر آن قرار دارد و به‌معنای زمان طبیعی مرگ انسان است که تغییر می‌پذیرد. به‌باور وی اجل معلق، زمان مرگ فرد براساس شرایط بدنی اوست؛ یعنی فردی که براساس شرایط بدنی‌اش، مثلاً می‌تواند صد سال عمر کند، اجل معلق او (یعنی زمان مرگش) در صدسالگی است؛ اما ممکن است همین فرد بر اثر عواملی، مرگش زودتر یا دیرتر روی دهد و این اجل مسمای او است. موفق باشید   

25673

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و خدا قوت، و تشکر از حوصله ای که بخرج می دهید استاد عزیز پیرو پاسخ ۲۵۶۶۲ در رابطه با فرار نکردن از فعالیت اجتماعی بانوان، استاد سالها در انواع کارهای فرهنگی، پزشکی، کارمندی و مددکاری، معلمی. شاید از ده یازده سالگی فعالیت کردم و همیشه در جمعی که بودم تک می افتادم و مشکلاتی برایم درست می شد. مثلا در قم که ساکن بودم بخاطر بافت مذهبی و نگاه زنان آنجا از استاد سوال می کردم در مبحث علمی مربوطه آخر کلاس خانمهایی که جای مادر من بودنند شاکی می شدند و متهم می شدم که چرا استاد متوجه شماست. و روزها باید خودم را می بردم زیر سوال که چه رفتار بدی از من سر زده. و ماجراهایی دیگر که اصلا دیگر نمی دانم چی درست است. در بسیج دانشگاه کار می کردم با اینکه سعی می کردم اگر خوشنویسی نمایشگاه هست گوشه ای باشد که کسی نباشد. اما باز یک دفعه ظرف یک ماه یک اکیپ بسیجی با هم با پیغام و واسطه خواستگاری می کردنند که من نمی دانستم اصلا چه شکلی هستند بندگان خدا. حالا بماند که باز بین خواهران متهم می شدی که چه کرده. با این حال به راهم ایمان داشتم و اصلا حرفها برایم مهم نبود. بعد در محیط طلبگی وارد شدم آنجا هم دیگر نور علی نور. زن خلاصه می شود در رنگ جوراب و مقنعه مشکی. اینها هم حواشی خاله زنکی بود برایم الان دیگر به خودم به قلبم به راهم شک کرده ام. مثلا بنده خدایی روی روانشناسی بحث طب سنتی اش را وارد است و بحث مشاوره ای و چها رچوب نگاه دینی به انسان را نمی دانست من توان کمک در این بحث رادارم ولی وسواس گرفتم که مرد است نمی خواهد کمک کنی و استخاره می گیرم بد میاید و این قصه سر دراز دارد. ببخشید استاد وقت گرانبهاتر از طلای شما را با این حرفها می گیرم. اما واقعا نمی فهمم دیگر چگونه باید حضور داشت که دیده نشد. و مثلا در مورد اخیر چون استاد طب هم جوان بود و هم من تنها شاگرد می شدم صلاح ندیدم. از طرفی خداوند استعداد فراوان داده و نیروهایی که معطل مانده و از طرفی آن عقبه که نمونه هایی آوردم. لطفا پدرانه مثل همیشه این مسله که ده سال از عمر مرا با خود برده و گاها باعث انتخابهای غلط شده را برایم روشن کنید. استاد عزیز ان شاءالله همیشه مشمول دعای خاص مولا صاحب الزمان باشید. من کل معارف دین را مدیون دو نفر هستم یکی شما و دیگری استاد علی صفایی. زنده و موید به الطاف حضرت حق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب بود نام استاد صفاییِ عزیز را به میان آوردید که خدا رحمت‌شان کند. ببین آن مرد خدا چه اندازه گشوده بود و در عین رعایت تقوا در هر صحنه‌ای که صحنه‌ی خدمت به مردم بود، حاضر می‌شد. امروز، روزِ دست‌یابی به وسعت انسانیِ انسان‌ها است با این رویکرد باید به میدان آمد. موفق باشید

 

 

25197

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا سلام علیکم: عذر تقصیر از ایجاد مزاحمت برای استاد بزرگوار. نظر حضرت عالی درباره بازی شطرنج چیست؟ آیا این استدلال صحیح است که حضور این بازی در مجلس یزید (که خدا لعنتش کند) خود باعث پستی این بازی است؟ مانند مطلبی که درباره اسبهایی که بر بدن مطهر شهدای کربلا گفته اند که آن اسب ها هم حرام زاده بوده اند. آیا شطنج موجود در زمان حاضر با شطرنجی که در مجلس یزید ملعون بازی شد یکی است؟ آیا شطرنجی بودن صفحه شطرنج به علاقه ماسون ها به طرح شطرنجی مربوط است؟ آیا در صورت امکان پاسخ خودتان را از منظر عرفانی هم بیان فرمایید. با تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما چه کار به صفحه‌ی شطرنج یزید «لعنت‌اللّه‌علیه» داریم؟!! شطرنج یک بازی است و به اندازه‌ی بازی‌بودن، قابل قبول است. موفق باشید

24795

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: من از یکی از شاگردان نزدیک مرحوم آیت الله محمد شجاعی شنیدم که می گفتند مرحوم آیت الله شجاعی نظرشان بر این بوده که اذکار توحیدی رو نباید همینطور زیاد گفت. یک وقت هست که استاد دستور می دهد که فلان ذکر توحیدی را به فلان عدد یا بدون عدد ولی زیاد بگویید فرمودن این مشکلی ندارد. ولی همان ذکر توحیدی را بدون اذن استاد نباید زیاد گفت. بحث روی زیاد گفتن آن ذکر است. و جالب اینجاست که مرحوم آیت الله شجاعی ذکر شریف لااله الا الله رو هم از این قبیل اذکار می دانند. می فرمایند چون این ذکر هم ذکر توحیدی است نباید سرخودی زیاد گفته شود. در صورتیکه در روایات به زیاد گفتن لااله الاالله توصیه شده. حتی برای درمان وسواس چه وسواس عملی و چه وسواس فکری مداومت بر ذکر لااله الا الله مفید دانسته شده، حال این دسته از روایات را چگونه با سخن مرحوم شجاعی درباره ذکر لااله الاالله جمع کنیم؟ البته همانطور که حضرتعالی مستحضرید، مرحوم آیت الله شجاعی نیز از ارباب باطن و بزرگان طریق معنویت بوده اند و قطعا سخن شان از روی حساب و کتاب است به همین دلیل برایم سوال شده که چگونه این دو مطلب را با هم جمع کنم؟ ممنون می شوم اگر راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در ذهنم هست که مرحوم آیت اللّه شجاعی در سه جلد کتاب «مقالات» خود برای ذکر عام، عدد قائل نیستند و ذکر «لا إله إلاّ اللّه» از اذکار عام است. موفق باشید

24778
متن پرسش
سلام استاد جان، خدا قوت! حلال بفرمایید که وقت تون را میگیرم، بنده بخشی از کتب منتشره شما را به لطف اللهی مطالعه کردم به ویژه کتاب رزق تان را (بسیار هم در سیر قلبی و رفع افکار انحرافی و تصحیح اعمال و... به فضل الهی موثر بود، ان شاءالله مسرور شوید به لقاء حضرت دوست در هر دو دنیا)، لذا سوالی برایم پیش آمده و آن این که با توجه به این که یک کارمند با حقوق معمولی هستم و حقوق اینجانب به سختی کفاف زندگی من و خانواده ام با دو فرزند را می دهد و شرایط تحصیلی در مدارس دولتی به لحاظ فرهنگی و تربیت دینی اصلا مطلوب نیست و زمینه انحراف و آلوده شدن به افکار و اعقاید ضاله برای فرزندانم که یکی پسر ۸ ساله و دیگری دختر ۱۴ ساله هستند، بسیار فراهم و تاثیر پذیری ایشان از محیط و همکلاسی هایشان ظاهرا به مراتب بیشتر از خانواده است، چند سالی برای مدرسه آنها به مدرسه غیر انتفاعی قرآنی رو آوردم با هزینه تحصیلی بسیار بالا و اکنون تامین شهریه مدرسه غیرانتفاعی مذکور برایم با مشکل جدی مواجه شده، بیش از این هم قرض کردن یا وام گرفتن برایم مقدور نیست آیا می توانم با این توجیه که هدایت و تربیت انسان ها فقط دست حضرت دوست است و ما وسیله! فرزندانم را در مدرسه دولتی ثبت نام کنم؟ و بر خدا توکل کنم!؟ یا اینکه وظیفه و تکلیف من این است که هرجور شده شهریه مدرسه مورد اطمینان قرآنی و مذهبی غیر انتفایی را حتی با کار دوم و قرض و... تامین کنم و بگویم خداوند روزی رسان است و دیر و زود دارد و بالاخره می رساند!؟ در اینکه وظیفه ام چیست مانده ام! رزقی که به ما می رسد، شامل چه هزینه هایی در زندگی می شود؟ ممنون می شوم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نباید خود را به زحمت بیاندازید. إن‌شاءاللّه فرزندان‌تان در مدارس دولتی وسیله‌ی خیر برای سایر دانش‌آموزان می‌شوند. ۲. چیزی که برای به‌دست‌آوردن آن انسان به زحمت زیاد می‌افتد، رزق انسان نبوده است. موفق باشید

23697

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: استاد ان شالله به لطف خدا هفته دیگر عازم زیارت عتبات هستم. خواستم از شما توصیه ایی برای بهره مندی بهتر در این زیارت داشته باشم. با توجه به اینکه در ماه رجب هم هستیم استاد چه توصیه ایی دارید برای اینکه این سفرم بی بهره نباشه و از این فرصت عزیز و عالی بهترین استفاده را بکنم؟ ان شالله نائب الزیاره هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه‌ای در سایت هست با این آدرس http://lobolmizan.ir/leaflet/1304/%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B2%D8%A7%D8%A6%D8%B1-%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%AA

إن‌شاءاللّه می‌تواند کمک‌کار باشد. التماس دعا. موفق باشید

23464

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ببخشید ارتباط بین کتاب «رساله الولایه» و «مصباح الهدایه» امام خمینی چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود کنید تا مزه‌ی آن‌ها را بچشید. هرکدام، نوری هستند برای زندگی در این دنیایِ پر از ظلمات. موفق باشید

23182
متن پرسش
سلام استاد: این سوال رو از چند نفر پرسیدم ولی هیچ کدوم نتونستن جواب قانع کننده بدهند. سوال: در فلسفه قاعده ای وجود دارد که می گوید «معطی شیء نمی تواند فاقد شیء باشد» و از طرفی خداوند متعال فاقد جسم است. پس چگونه جسم را به عالم ماده عطا کرده؟ و من الله توفیق.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مباحث مربوط به «برهان صدیقین» روشن می‌شود که جسم‌‌داشتن از نقص است. وقتی موجودی ناقص باشد، جسم دارد و چون خدا کامل است، جسم ندارد. بنابراین  لازم نمی‌اید که خداوند جسم را به موجودی داده باشد، همان‌طور که شوری نمک مربوط به مرتبه‌ی ناقص آن موجود است و لذا لازم نمی‌آید که خداوند شور باشد. موفق باشید

22732
متن پرسش
سلام: فرمودید اشک یک نوع طلب است. حال امام زمان که می فرماید صبح و شام بر حسین گریه می کنند از برای چیست؟ امام زمان که به اندازه امام حسین در تمام عالم و در تمام جبهه های حق علیه باطل حاضر است. چگونه طلبی برای امام زمان است؟ آیا برای نشناختن مقام امام توسط مردم است؟ و یا یک نوع طلب است؟ و یا....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمام انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) غبطه‌ی نحوه‌ی حضوری را می‌خورند که مولایمان حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» به ظهور آوردند. آری! اگر آن‌ها هم در آن صحنه‌ی تاریخی قرار می‌گرفتند همان کار را می‌کردند که حضرت اباعبداللّه «علیه‌السلام» کردند ولی بالاخره امام حسین «علیه‌السلام» آن را متعیّن نمودند و به صحنه آوردند و در مقابل بشریت چیزی را قرار دادند که هرکس در نهایی‌ترین نحوه‌ی وجودش و در دورترین افق شخصیتش آن را می‌طلبد. موفق باشید 

22212
متن پرسش
سلام: آیا تفکرهایی که در قرآن آمده همه از یک جنس هستند؟ برای مثال تفکر در آیه 44 سوره نحل و تفکر در آیه 21 سوره حشر چگونه با هم جمع می شوند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی مذکور می‌فرماید: «تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (21) یعنی ما باید در آینه‌ی رخدادهای تاریخی تفکر را دنبال کنیم به همان معنایی که در آیه‌ی 44 سوره‌ی نحل فرمود: ای پیامبر! اگر متذکر نوری از رخدادِ تاریخیِ اسلام که بر قلب مردم تابیده است بشوید، امید است که آن‌ها به تفکر آیند. همه‌ی این سخنان حکایت از آن دارد که تفکر حقیقی، تاریخی است. موفق باشید

21694

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: دو تا سوال دارم ۱. آیا انسان مومن بعد از قیامت هم تکامل دارد؟ یعنی انسان به مقام ثابتی میرسه یا هر آنی در حال تکامل خواهد بود؟ ۲. ما عالمی به نام بهشت و جهنم نداریم بلکه همه ظهور وجود خود افراد است. اینکه بهشت درجه و طبقه بندی داره منظور اختلاف در مرتبه مومنین است که به صورت طبقات بهشت و اختلاف در مرتبه کافرینه که به صورت هفت طبقه جهنم ظهور میکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ با مطالعه‌ی کتاب «معاد» و شرح صوتی آن جواب این سوال را خواهید یافت. 2ـ آری بهشت و جهنم مربوط به انسان‌ها است ولی در عالمی خاص که ظرفیت ظهور افکار و اعمال انسان‌ها را دارد. موفق باشید

20755

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
درود محضر استاد طاهرزاده: مساله ای برایم پدید آمده و آن این است که از کجا بدانیم انسانهایی که می بینیم واقعا انسانند چون همانطور که مستحضر هستید موجودات دیگر چون اجنه و ملائکه نیز می توانند به صورت انسان درآیند کما اینکه جبرئیل به صورت دحیه کلبی مشاهده می شد یا حضرت مریم تصور کرد که با بشری روبرو شده و قطعا در آن حالت یقین داشت که انسانی روبروی اوست یا شیطان در یکی از جنگ های صدر اسلام به صورت بشر درآمد و نیز در موارد متعدد دیگر در تمامی این موارد افرادی که ملائکه یا اجنه را می دیدند یقین داشتند با انسان روبرو هستند ولی اینطور نبود و ما نیز ممکن است در موارد مشابه آنها قرار بگیریم پس یا باید ملاکی برای تمایز قائل شد یا در تمامی موارد که انسانهایی را مشاهده می کنیم این امکان است که بشرنما باشند نه بشر حتی مساله بالاتر از این حرفهاست و معصومین نیز ازین شبهه خلاصی ندارند کما اینکه حضرت لوط یقین داشت آن افراد بشرند ولی نبودند حتی حضرت ابراهیم برای ملائکه گوساله ای بریان می کند و قطعا در آن حال یقین داشت آنها بشرند می بینید این شبهه گریبان معصومین نیز گرفته چه رسد به ما. جزاکم الله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه مشکلی برای ما خواهد بود. ما به حکم وظیفه و مطابق ظاهر عمل می‌کنیم، حال اگر معلوم شد آن‌ها انسان نیستند، تکلیف ما متفاوت می‌شود. به همین جهت به ما فرموده‌اند مطابق ظاهر عمل کنید. موفق باشید

20478
متن پرسش
با سلام: سردار سلیمانی در سخنرانی اخیرشان از شنودی صحبت کردند که رزمنده داعشی با فرمانده بر سر اینکه چرا نوبت عملیات انتحاری او را به یکی دیگر داده است مشاجره می نموده است حال با توجه به این صحبت مشخص می شود که داعش نسبت به حقانیت خویش یقین دارد و سوال پیش می آید که تفاوت آنها با شهدای ما مثل حججی در چیست چون بعید می دانم شهید حججی مستدلا حقانیت تشیع و انقلاب را یافته است پس چون او در فضایی شیعی زیست آن فضا را بسط داد و داعش نیز به همین سان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خردمندانِ هر تاریخ کسانی‌اند که متوجه‌ی ظرفیت زمانه‌ی خود می‌باشند، ظرفیتی که در زمانی دیگر غایب می‌شود[1] و تفاوت «شهادت» با «انتحار» در همین جا است. در انتحار، احساساتی کور و بی‌آینده در میان است ولی در شهادت، خردمندی خاصی در راستایِ فهم ظرفیت تاریخی به میان آمده است و به همین جهت شهادت، تاریخ‌ساز است. زیرا شهید، خردمندترین انسان روزگار خود می‌باشد و بیش از همه به مسائل روزگار خود فکر کرده است.

از آن‌جایی که آینده‌نگری آموختنی نیست تا کسی با درس و مدرسه به‌دست آورد و آن با چشم و گوش بازِ کسانی که محرم راز زمانه‌اند حاصل می‌شود، می‌توان شهدا را که متوجه راز زمانه‌ی خود شده‌اند، بصیرترین انسان‌های تاریخ دانست از آن جهت که زمان و مقضیات زمانه‌ی خود را می‌شناختند و می‌دانستند چه می‌توانیم بکنیم و چه نمی‌توانیم انجام دهیم، بصیرتی که در داعشی‌ها نبود و نیست. موفق باشید 


[1]- این همان غفلتی است که امثال توابین بعد از نهضت کربلا داشتند که دیگر آن ظرفیت که شهدا کربلا متوجه آن بودند برای آن‌ها غایب شد و عملا به اسم شهادت، دست به خودکشی زدند.

7855

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
جواب سوال ما را نمی دید؟همونی که آخرش می گه دلو زصومعه بگرفت وخرقع سالوس........ نظرتون را درمورد آنچه گفته شده را بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم سؤالتان چه بوده در حالی‌که ما سعی می‌کنیم هیچ سؤالی را بی‌جواب نگذاریم. موفق باشید
6854
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم ببخشید اگر ممکن است اینجانب در رابطه با اینکه بدن ابزاری برای نفس است مثلا دیدن کار نفس و چشم ابزاری است برای آن واینکه افرادی که مادر زاد از بعضی از ابزار مثلا نابینا هستند چگونه میتوانند خدا را بشناسند ؟ و آیا واقعا بدن در شناخت خدا نقش دارد یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم به وجود خداوند دو روش هست؛ یکی از اثر و آثار و آیات متوجه خدا شویم و یکی با تعقل متوجه شویم مخلوقات نیاز به خالقی دارند که آن خالق مخلوق نیست و برای فرد نابینا جهت علم به وجود خدا هر دو روش ممکن است، و در نهایت متوجه وجود مخلوقات می‌شود و به خالقی پی می‌برد که مخلوق نیست. موفق باشید
30949
متن پرسش
دستانِ بی‏نهایت خداوند، سفره مهمانی یک‏ماهه را جمع می‏‌کند تا گستره‏ای نامتناهی را بر اشتهای انسان، عرضه دارد. تصرّف در متن فطر، امضایی است که بر کارنامه رمضانی هر عاشق زده خواهد شد. سایبان مهربانی خداوند؛ گسترده ‏تر خواهد شد و روشنای ازلی هدایتش، تداوم خواهد داشت. این، همان بشارتی است که پیامبر فطر، به ابلاغش مبعوث شده است. استاد عزیزم عیدتون مبارک. استاد من نمیدونم تو ماه مبارک بخشیده شدم یا نه؟ حس عجیبی دارم ولی فقط میدونم خداوند رو خیلی دوست دارم. با اینکه خطاکارم، اهلبیت رو دوست دارم. استاد برامون دعا کنید؛ دعا کنید عاقبت به خیر بشیم؛
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا ملاحظه نمی‌کنید که فراقِ دیروز به ملاقاتِ امروزین تبدیل شد تا باز او، رُخ بپوشاند تا با ملاقاتی دیگر به ظهور آید. آری!

  رگ رگ است این آب شیرین و آب شور ** در خلایق می‌‌رود تا نفخ صور

  نیکوان را هست میراث از خوش‌‌آب ** آن چه میراث است أورثنا الکتاب

موفق باشید

29229

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد در شرح سوره زمر در یکی از جلسات درباره لایه های انسانی فرمایشاتی داشتید که شب و روز جمعه روز شعر نیست، روز قرآن است چون اگر شعر بخوانید لایه خیالتان قوی می شود در صورتی که روز و شب جمعه روز قرآن است چون روز جمعه مقام جامع است و قرآن هم مقام جامع است و انسان با قرآن خواندن در روز جمعه به لایه بالاتری هدایت می شود، سوال: منظورتان روح شعرگویی است یا محتوای شعر؟ مثلا اگر اشعاری که محتوای قرآنی دارد با خواندن آن اشعار در روز جمعه باز به آن مقام بالاتر که منظورتان بود انسان هدایت می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً خواسته‌اند ما با جامعیت بیشتری که وجه عقلانیِ جان ما است، در شب جمعه و روز جمعه به‌سر ببریم. حال آیا اشعار قرآنی می‌توانند چنین حالتی را در ما شکل بدهند؛ بستگی به وجود خودمان دارد. موفق باشید

25310

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: ۳۰ ساله هستم. در ابتدای جوانی تصور می کردم مشکل اعتماد به نفس، عزت نفس دارم. از طرفی به دانش علاقمندم. به دریا شدن در وادی علم. اخیراً متوجه مشکل اصلی خود شدم. اینکه به نسبت دیگران از ذهن کم هوش تری برخوردارم. خیال نمی کنم که اینطورم. به یقین رسیده ام. گیرایی ذهنی پایینی دارم. انگار خنگ هستم. مشکل عزت نفس و ترس اجتماعی هم بخاطر همین است. ذهنم هیچ مفهومی تولید نمی کند. نه که خلاقیت ذهنی نداشته باشم. بلکه بدتر. حتی به اندازه ۲ دقیقه نمی توانم حرف تولید کنم. از طرفی شنیده ام علامه طباطبایی هم مشکل فهم داشته اند. که با معجزه حل شد. گاهی به دلیل خنگ بودن به قدری احساس فشار روحی می کنم که مرگ برایم شیرین تر از زندگی است. چه کنم؟ معجزه هم که فکر نکنم رخ بدهد. راهنمایی بفرمایید استاد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعه‌ی متونی که انسان را به اندیشه‌های علمی و دینی می‌رساند، إن‌شاءاللّه می‌توانید نسبت به آن موضوعات که مطالعه کرده‌اید فکر کنید و سخن بگویید. موفق باشید

23507
متن پرسش
با عرض سلام استاد گرامی: ببخشید سوالی داشتم خدمت شما علامه بزرگوار در تفسیر المیزان درباره آیه «الیه یصعد الکلمه الطیب و العمل الصالح یرفعه» می فرمایند آنچه خودش به سمت خدا بالا می رود، کلمه طیب و علم است و عمل صالح آن را کمک می کند. و این بر خلاف عقیده بسیاری از مردم است. چون که مردم و همچنین بنده تا الان تصورم این بود که آنچه مهم است عمل است. علامه جای دیگر می فرماید: این آیه در باب عمل صالح و «علم نافع» کلامی است جامع و می فهماند که کار هر کلام نیکو یعنی اعتقاد حق، این است که به سوی خدا صعود کند... و کار عمل صالح این است که این اعتقاد و علم حق را در بالا رفتن کمک کند... و قلب توجه خود را بین علم و چیزهای دیگر تقسیم نکند. پس هرقدر خلوص آدمی از شک و خطوات شیطان کاملتر شد، صعود و ارتفاع علم بیشتر می شود! استاد آیا عمل، علم و اعقادات حقه را صعود می دهد؟ و همچنین سوال اصلی و اساسی این است که این علم چه علمی است؟ چه دانش و آگاهی است که عمل او را کمک می کند!!؟ آیا همه عقاید حقه شیعه است؟ آیا فقط معرفت نفس است؟ معاد است؟ علوم تجربی است؟ یا....
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عقیده‌ی پاک یعنی عقیده‌ای که هیچ انگیزه‌ای جز رجوع به حضرت حق در آن نیست و طبیعی است که به خودی خود، جهت حقّانی دارد و به سوی حق صعود می‌کند. آری! عمل مطابق آن عقیده موجب به فعلیت‌یافتن و به تفصیل‌یافتنِ هرچه بیشتر آن عقیده می‌شود. موفق باشید

22563

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد خیلی خسته ام از زندگی ای که هر جور می خواهم بندگی کنم موانع زیادی جلوی پام سبز میشه که انگار من را به ساحتی دیگر غیر از عبودیت و بندگی فرا می خواند. نه ذکری می خواهم نه وردی اما مانده ام مسیر انا لله و انا الیه راجعون را چگونه بپیمایم. با کدامین لوازم و با کدامین برنامه جهت تحقق اون لوازم و چگونه گذر از اون لوازم و دوختن چشم به هدف و مقصد نهایی. آیا لاینفک های این مسیر علم هست یا اینکه تقوایی هست که ربطی به علم ندارد. چه کنم سکوت کنم یا تحرکی به همراه ان'یزه های شبه قدسی می تواند من را به مقصد نزدیک کند ؟ سطح دو حوزه را هم گرفتم ولی نه اصول به دادم رسید و نه فقه. تو ای کسی که ساحتی را غیر این ساحتی که برای ما ترسیم و تعریف شده را می بینی برای من بگو چگونه حرکت را آغاز کنم؟ کجا برم؟ کجا زانوی شاگردی زمین بزنم؟ خسته ام. لطفا بگو آنچه را که باید من بشنوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به ما فرموده‌اند: «اول قدم آن است که او را یابی / دوم قدم آن است که با او باشی». روی این نکته فکر کنید راهی که در کسب معارف شروع می‌شود نیاز به صبر و پایداری دارد و در این مسیر، خود به خود حالِ انسان خوب است و موانع نمی‌تواند قدرت چندانی داشته باشد. موفق باشید

22372

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام عرض می کنم محضر استاد عزیز: حین مطالعه یکی از کتاب های استاد بودم که در مورد امامت بود آنچه که دریافتم این بود که امام عصاره هستی و عالم امکان هست. به چند نتیجه رسیدم و آن این که «واللازم لهم لاحق» سوالم این بود که زمانی که امام حسین (ع) در کربلا بود آیا کسانی که در کربلا نبودند هرآنچه که انجام می دادند باطل و بیهوده بوده است چون در راستای امام حرکت نمی کردند؟ آیا این برداشت صحیح است؟ سوال بعدی ام هم در مورد آخرین نماز حضرت علی (ع) بود که نماز ایشان ناقص ماند اگر نماز امام ناتمام بماند نماز همه ناتمام مانده و آیا نماز سایرین هم ناتمام ماند؟ در ضمن چه حکمتی در این اتفاق نهفته بود؟ آیا نمی شد نماز ایشان تمام می شد بعد شهادت ایشان اتفاق می افتاد یا قبل از نماز ایشان؟ امیدوارم مفهوم سوالاتم رو بخوبی رسونده باشم. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» اذن داده بودند که اگر کسی خواست برود، برود. 2- مهم نیّت امام و مأموم است. موفق باشید

22191
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به تدبیری که نفس به بدن دارد چگونه می شود در مورد پیوند اعضا نظر داد؟ یعنی وقتی شخصی می میرد و برای مثال قسمتی ار اعضای او به فرد دیگری پیوند زده می شود؟تشکر از وقت و زحمات شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر نفس ناطقه به دلیلی، عضوی را از دست بدهد ولی روحیه‌ی تدبیرِ آن عضو را داشته باشد؛ اگر عضوِ از دست‌رفته را به صورتی سالم به بدن پیوند بزنند، نفس ناطقه سعی می‌کند آن را از آنِ خود کند و تدبیر خود را در آن عضو إعمال نماید. موفق باشید

21034

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: من به این ایمان دارم ولی یقین ندارم، که زلزله ای که بخاد تهران را خراب کنه نمیاد. دلیلم اینه که دشمنان انقلاب یعنی آمریکا و اسراییل و.... آرزو شون اینه که یه روز بتونن تهران را ویران کنن با موشک و جنگ حالا خدا خودش با دست خودش آرزوی اینها را برآورده نمی کنه، خدایی که توی طبس طوفان می فرسته و توی یمن اونطور عربستان را تو کودتا شکست میده نمیاد با زلزله اینطوری ضربه بزنه هرچند که شاید این حرف را نشه برای همه و همه جا زد.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: گاهی مصالحی از طرف حضرت حق هست که ما در درازمدت به آن می‌رسیم به همین جهت نمی‌دانیم خدا چه مصلحتی در موضوع فوق دارد. عمده آن است که ما وظیفه‌ی خود را درست انجام دهیم، تا قصه‌ی ما قصه‌ی کسی شود که فرمود: «در بلا هم می‌چشم الطاف او/ مات اویم مات اویم مات او». موفق باشید

20622
متن پرسش
با سلام: در حدیثی از امام صادق (ع) دستورالعملی برای دیدن رویای ائمه ذکر شده است. بنده آن را اجرا کردم. با اینکه مدتی است در حال تزکیه و خواندن نوافل و... هستم نیت کرده بودم امام زمان (عج) را ببینم اما ندیدم. اما خواب حضرت خضر (ع) را به صورتی که مانند رویاهای ساخته ی نفس و مبهم بود دیدم. به نظر جنابعالی ایراد از کجا بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این موارد بنده ورودی ندارم زیرا اولاً: ائمه به ما فرموده‌اند که خواب، حجّت نیست. ثانیاً: مگر سخنان آن بزرگان، بهترین ارتباط با آن‌ها نیست، که به دنبال ارتباط با آن‌ها در خواب باشیم؟!! موفق باشید

نمایش چاپی