باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر انواع انرژی است. میتوان حدس زد که نحوهی بودنِ جنّ مثل یکی از انواع انرژی باشد، ولی با این حساب که یک موجود زنده است با شعور و درک و فهم خاص خود، که بدن او از جنس انرژی است و از جنس بدن ما نیست. در این مورد کتاب «سفینة الصادقین» و کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» نکاتی را مطرح کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر پیامبر عظیمالشأن ما آن رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» که آگاه به همهی اسرار عالم است، نفرمودند: «إِنَّ لِرَبِّكُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ ألا فَتَعَرَّضُوا لَهَا» (بحارالأنوار، ج68، ص: 221). آری! نفحاتی است میآید و میرود، ولی راه را در مقابل ما میگشاید که از آن به بعد چگونه مسیر إلی اللّه را طی کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ اگر بر اساس اصالت وجود به موضوع نگاه کنیم، وجود در هر مرتبهای نحوهی خاص خود را دارد چه در ماده با هویت حرکت جوهری آن و چه در غیر ماده و چه آنکه آن ماده، اتم باشد و چه یک درخت؛ در هر صورت با توجه به نظریهی حرکت جوهری ظهور ماده به صورتهای مختلف به اندازهی حرکت آنها بستگی دارد. 2ـ اگر پدیدهی روبروی ما اتم باشد، عملا مادهای است در شرایط خاص که میتواند مطابق آن شرایط صورت خاص خود را داشته باشد و تفاوت آنها در ظهور حرکت جوهری آنها است. 3ـ در مورد نفس ناطقه هم میگوییم جسم در شرایط خاص خود آماده است جهت تدبیر نفس و در همهی حالات باز ما هیولا و صورت را میتوانیم در تئوریهای خود محفوظ داشته باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور که میدانید توسعهای که نگاهش به بیرون باشد و با روحِ لیبرالیته بخواهد کار کند، نارضایتی پیش میآورد. مثل آنچه در سالهای 70 توسط آقای هاشمی پیش آمد و این دولت شاید به جهت مشکلاتی که پیش آمد، کمی به خود آید و مجبور شود به نیازهای منطقی و اصلی مردم فکر کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر میشود چنین کتابی که فوق تاریخ بشریت است، زیر سؤال رود یا کهنه شود؟!! این حرفها، حرفهای کسانی است که هیچ بهرهای از «منازل السائرین» پیرِ هرات حضرت خواجه عبداللّه انصاری نبردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای حجتالاسلام مصطفی صادقی در کتاب «پیامبر» دلایلی میآورد که این موضوع را یهود به این شکل مطرح کرده مثل کاری که برای هولوکاست انجام دادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که مجردات ظرفیت بیشتری دارند، بدن اخروی با بدن دنیایی متفاوتند و لذا در بدن اخروی در عین آنکه همه میبینند این آقا، صدام حسین است، با همان چشم قیامتی میبینند که به جهت تکبرش، مورچه است 2- «دیدن» در عالَم قیامت با قوهی بینایی است مثل آنکه شما در خواب که چشمِ بدنتان بسته است میبینید 3- جزوهی «نحوهی بدن اُخروی» که بر روی سایت است نکاتی در رابطه با این امر دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به صورت موضوعی قرآن را دنبال نکردهام. بیشتر در دستگاه هر سوره سعیِ بر تدبّر دارم. در مورد دو کلمهی «یصعد» و «یرفعه» وقتی به سورهی فاطر نظر کنید روشن مینماید که عقیدهی پاک به خودی خود صعود به سوی حق دارد و عمل صالح نیز آن صعود را تسریع می کند و رفعت میبخشد. موفق باشید
سلام جناب استاد گرامی: اوقات بخیر. بنده محقق فلسفه الهیات هستم و از امسال در عالی ترین مقطع و دانشگاه مشغول خواهم بود. با مباحث شما از چند سال پیش آشنا شدم و به انقلاب اسلامی تعلق خاطر داشته و دارم. مسئله ای که روز بروز برایم عجیبتر شده و اخیرا با رسوایی فولاد مبارکه زنده شده تحلیل سونامی فساد اقتصادی در ج ا است. ریشه یابی این حجم عظیم فساد مهم است و در نگاه اول خیلی دشوار که چه طور از دل یک انقلاب قدسی چنین سونامی از فساد بیرون می آید. با ردگیری تاریخ سیاستگذاری بعد از جنگ و برخی حوادث امنیتی من احساس میکنم بخشی از این جریان فساد عمدی و حاصل طراحی های خاموش شبکه نفوذ از بدو پیروزی انقلاب بوده اما با آغاز سیاستهای لیبرالی دولت سازندگی اینها آزادی عمل بیشتری یافتند و در پشت نقاب نفاق آن قدر پیش رفتند که آبرویی برای ج ا نمانده. احساس میکنم هدف شیاطین این بوده و هست که در لوای یک انقلاب و نظام مقدس آنچنان دست به فساد و شرارت بزنند که اسلام و دین را برای ابد بی آبرو کنند. اگر این طور باشد باید بگوییم تا حد زیادی موفق شدند. عجیب است در روایات داریم وقتی حضرت حجت (ع) می آیند همه مردم از او متنفرند به خاطر کارهایی که به اسم او کرده اند. واقعا من نمیدانم این بلا و بی آبرویی به کجا میرسد ولی از روزی میترسم در همین کشور متدینین و حزب اللهی ها را به جرم دفاع از انقلابی که بزعم آنها منشا فتنه در عالم و چپاول در ایران شد به دار بکشند. یقین دارم که اگه ظهور حضرت حجت (ع) نبود این اتفاق میافتد، چون از جهل مردم و خباثت شیطان واقعا چنین چیزی برمیاد. ماجرا چنان دشوار و پیچیده شده که وقتی با دقت و جزئیات هم آن را برای عامه تبیین میکنیم یا باور نمیکنند یا از شدت پیچیدگی این فتنه دلشان خالی میشود. نمیدانم چه طور میشود به اینها فهماند قتل های زنجیره ای فتنه موساد به دست حزب اللهی نماهایی بود که با بیت رهبری هم رفت و آمد داشتند و ایضا شاید حتی مرگ مشکوک حاج احمد. چه طور آنها را توجیه کنیم که بزرگترین بلاها در کشور به اسم کنترل جمعیت و خصوصی سازی های فاسد، رسما یا ظاهرا با تایید رهبری انجام شده. چه طور به اینها بفهمانیم که ج ا با دست خودش با سیاست های جمعیتی و فمینیستی و توسعه افسارگسیخته ی دانشگاه و مدرک گرایی، بنیان های انقراض نسلی و انقلاب جنسی و فرار مغزها را پایه گذاشته و بعد از آنها گلایه هم میکند. چه طور انتظار داشته باشیم که هضم کنند که فتنه برجام ادامه فتنه ۸۸ بود و اکثریت دانشگاهیان و روشنفکران با آن همراهی کردند. اصلا وقتی نخبگان با انقلاب همراه نباشند و در معرض اتهام هم باشند این نظام با کی میخواهد ادامه دهد، نظامی که خودش با سیاست های اصل ۴۴ و کنترل جمعیت آتش به معیشت و مملکت خود زده است و بیشتر نخبگان و جوانانش یا دیگر کاری با او ندارند یا دنبال فرار هستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید موضوع را میتوان از زاویه دیگری مدّ نظر قرار داد و آن این که جهان مدرن در عین نظم ظاهری، در پنهان خود همین مافیاها را به رسمیت میشناسد و قوام نظام مدرن به همین رانتخوارها میباشد و جریان کارگزاران به امید آنکه میتواند در درون انقلاب اسلامی با شکلدادن این لانههای فساد، نظام اسلامی را از آنِ خود کند و فساد را در قالب قانون رسمیت بخشد، به صحنه آمد. عظمت انقلاب اسلامی در این است که توانست مسیر را تغییر دهد و روبهروشدن با فسادهایی که ملاحظه می کنید حکایت هوشیاری و زندهماندنِ معده انقلاب است که این غذاهای مسموم را به بیرون استفراغ میکند. در حالیکه جریانهای وابسته به غرب بنا داشتند با مسمومیت معده نظام اسلامی، کار و بار خود را شکل دهند و حقیقتاً به ظاهر حساب همهچیز را کرده بودند إلاّ حساب روحانیتی که در باطن انقلاب نهفته بود و ولایت فقیه توانست مسیر را تغییر دهد. اجازه دهید مطلب را با مقاله حکیمانه جناب آقای محسن مهدیان تحت عنوان «فسادآمیزتر از فساد اقتصادی» تمام کنم که ذیلاً خدمتتان ارسال میگردد. موفق باشید
فسادآمیزتر از فساد اقتصادی
عجیب نیست؟ مجلس انقلابی، فساد یک بنگاه اقتصادی را بررسی و افشا کرده و آنوقت همین اقدام ضدفساد شده است نشانه فساد تودرتو و فساد سیستمی و چماقی علیه جمهوری اسلامی.
در هیچ جای عالم چنین وضعیتی پیدا نمی کنید که قوت یک نظام را به نقطه ضعفش تبدیل کنند. اینکه ضدانقلاب و مزدورها و مواجب بگیرانش چنین پروژه موهومی را جلو ببرند عجیب نیست؛ عجیب اینست که چرا این رفتار مشمئز کننده برای برخی در داخل یک عادت رسانه ای شده است.
مبارزه با فساد همه جای دنیا منشا امید است و در کشور ما به واسطه بازارمکاره ممبر و معرکه گیری لایک، شده است عامل کسری.
با کدام استدلال از برخورد نظام با فساد به فساد نظام رسیدیم؟ کسی مدعی نیست که نظام اسلامی، نظام عصمت است؛ اما حتما نظام اسلامی، نظام مقابله با فساد است. خطا در سیستم هست اما خطای سیستمی نیست. روشن نیست؟
فاصله ادراک فساد از واقعیت فساد در جمهوری اسلامی بر مبنای پیمایش های معتبر که نمونه ای از آنرا دبیر شورای عالی امنیت ملی اعلام کرد بیش از ۷۰ درصد است. یعنی تنها کشوری هستیم که در آن مبارزه با فساد با خودنمایی جاهلانه و هنرنمایی مغرضانه رسانه ای، منجر به احساس فساد بیشتر می شود. مضحک نیست؟
ضرر کدام بیشتر است؟ ضرر فساد در سیستم یا ضرر کسی که جمهوری اسلامی را دارای فساد سیستمی می داند؟ اولی یک مصداق است و دومی همان یک مصداق را "نشانه" ای بر همه گیری فساد. اولی نقص نظام است و دومی نعل وارونه ای بر دارایی نظام. و اما یک قاعده ساده؛ هرنوع کنشگری و با هرعنوانی و تحت هر لوایی که منجر به ناامیدی مردم از اصلاح و آینده شود، سراسر فساد اکبر است و ظلمی است بسیار فراتر از فساد اقتصادی این و آن. محسن مهدیان https://t.me/mahdian_mohsen
اخیراً عرایضی تحت عنوان «راز آیندهداریِ انقلاب اسلامی» در شهرستان گلپایگان و خمین شده است که خوب است اگر فرصت برای جنابعالی پیش آمد، نظری به آن بیندازید.
https://eitaa.com/matalebevijeh/11302
https://eitaa.com/matalebevijeh/11293
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! متأسفانه علامه امینی از فضای علم عرفان اطلاعاتی نداشتهاند که بتوانند نظر دهند. در این مورد خوب است به امثال رهبر انقلاب و شهید مطهری رجوع کرد. عرایضی در صفحه ۴۲ کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورهای دینی» شده است که عیناً خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
مقام معظم رهبري «حفظهاللهتعالي» در جلسهاي که با شعرا داشتند فرمودند: مثنوي همان طور که مولوي ميگويد: «هُوَ اُصولُ اصولِ اُصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهري هم با من هم عقيده بود. عرض بنده آن است که اگر دل انسان آمادهي تغذيه با حقايق برتر است شما کمتر از آن را به آن ندهيد. عکس آن هم هست که اگر در حدّ مثنوي و حافظ ميتواند در حضور باشد، نميشود نور بالاتر در اختيار آن بگذاريد، چون پس ميزند. موضوع حساسي است مواظب باشيد جايگزينيها را سهلانگارانه انجام ندهيد. وقتي دل هواي سير در عوالم معنا را داشت زود با کمترين جايگزين آن را جواب ندهيد که در اين صورت سهلانگارانه جواب دل را دادهايد.
[1] - مقام معظم رهبري «حفظهاللهتعالي» در ديدار با شعرا در سال 1387- مولوي در ديباچهي دفتر اول ميگويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اُصولُ اُصولِ اُصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيَقين.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. رجوع به معارف الهی و بازخوانی آنها لازم است. پیشنهاد بنده آن است که بعد از مطالعهی کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کتاب «آشتی با خدا» را دنبال کنید. هر دو کتاب بر روی سایت هست. ۲. نسبت به کنترل غذا و ورزش نیز برنامهریزی کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به نکاتی که بیکن در کتاب «ارغنون نو» و «بتها» میکند میتوان گفت او پدر علوم تجربی دوران مدرن است و این غیر از شخصیت کانت میباشد که پدر تفکر دنیای مدرن محسوب میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم جای نگرانی نباید باشد، زیرا بنا شد رفقایی که مایلاند مباحث فصوص را دنبال کنند، نام نویسی کنند تا صوت مباحث فصوص که قبلاً انجام شده است؛ در اختیارشان قرار گیرد. در ثانی: آیا بحث سورهی فتح که بنا شد ادامه یابد، در همان راستا، جان و دل را مورد خطاب قرار نمیدهد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه وقتی مسائل خود را نشناسیم، گرفتار اینگونه سردرگمیها میشویم. هنوز نه آیندهی خود را درست ترسیم کردهایم و نه مسائلی که ما را به آن آینده نزدیک میکند را درست میدانیم. مشکل بزرگ این است که مسئولان فرهنگی ما و سازمانی مثل صدا و سیما از تحولی که بنا است در زندگی جامعه روی دهد بیخبرند و کارها را سهل و ساده میانگارند و نمیدانند باید تحولی در روح و روان و تفکر جامعه پدید آورند. مسئله وقتی طرح میشود که ما بخواهیم مشکل کشور را حلّ کنیم. ما اگر بخواهیم در چنین تاریخی بمانیم چارهای نداریم که بپرسیم چه بودهایم و چه شدهایم و در کجا هستیم و به کجا خواهیم رفت و ادامهی وضع کنونی به چه میانجامد؟ گرفتار سودایِ اروپابودن، مسئلهای را حلّ نمیکند. بحران، با حضور تجدد همیشه همراه است، آنچه اهمیتت دارد درکِ بحران و رفع آن است. و اگر میخواهیم در جهانی که شروع شده است قرار بگیریم باید به طور جدّی نسبت به رفعِ ضعفها و نقصها و خطاهای خود احساس مسئولیت کنیم. مشکل بزرگ و اصلی ما، غفلت از چشماندازی است که انقلاب اسلامی در برابر ما قرار داده است. توجه داشته باشیم که برای بنای نظامی الهی و قدسی، جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق در عین آشنایی با جهان جدید و آزادی از فرهنگ سکولار مدرنیته متصوّر نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به این فکر کنید که اگر ملتی ولایت الهی را در نظام سیاسی خود به صورت رفراندم انتخاب کردند و در این راستا شخصی که کارشناس کشف حکم خداست به عنوان ولایت فقیه پذیرفتند، و انتخاب و ارادهی خود را در این راستا شکل دادند؛ بازهم نمیتوان گفت اسلامیت و جمهوریت با همدیگر جمع شده است؟ عرایضی در جزوهی «پاسداشتِ آزادی در جمهوریت انقلاب اسلامی» شده است می توانید آن را از روی سایت انتخاب کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در «تسبیح»، انسان متوجه جلال الهی میشود و در «تحمید»، نظر به جمال او دارد و زیباترین ارتباط، جمعِ بین جلال و جمال الهی یا تسبیح و تحمید اوست که آیهی مذکور نیز به همین امر انسانها را دعوت میکند. آری! بعضاً آیات میخواهد ما متوجهی تنزیه و جلال او شویم آنجاست که بحث «سبحان اللّه» را به طور جداگانه به میان میآورد. مثل آنکه میفرماید: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» (صافات/ 159). موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم در فتوای آیت اللّه جوادی، نظر به افرادی است که پزشکان از نظر فیزیولوژی بدن تشخیص میدهند که آمادگی تغییر جنسیت را دارند و نباید آن فتوا را بیمورد دانست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انقلاب بدون مردم هرگز پیش نمیرود ولی بنیاد مردم گرایش به توحید است؛ در همان رابطه حضرت صادق علیه السلام میفرمایند «فطرهم علی التوحید» (آنان بر اساس توحید سرشته شدهاند) و انقلاب اسلامی متذکر همان بنیاد است لذا هر اندازه در اصلاح امور مردم و تربیت دینی آنها تلاش کنیم نتیجه میگیریم. عرایضی در نوشتار «مسئولیت فهم حرکت اربعینی ما» که سعی میشود در روزهای اخیر در معرض دید کاربران سایت قرار گیرد در این رابطه شدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما وظیفه داریم در عین شناختِ حیلهها، تکلیف الهی خود را انجام دهیم، به همان معنا که قرآن میفرماید: «اذا مرّوا باللغوِ مرّوا کِراماً» چون با لغوی روبهرو شدید، بزرگوارانه از آن بگذرید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نهتنها دعا میکنم که سرنوشت شما سرنوشت سلیمان صرد نشود که تاریخ خود را در وقتِ خود نشناخت، بلکه دعا میکنم شما در زمرهی چمرانهای تاریخ خود باشید که در عین شناخت پوچیها و ظلمات دوران، افق گشودهای که در این تاریخ از طریق انقلاب به روی بشر باز شد را، به نحوی آگاهانه و نه مرتجعانه، بشناسید. بنده با تمام وجود قصّهی دورانی را که چون زوزهی سگی نیمهشبان عالم را فراگرفته میشنوم. تذکر شما به پوچیِ دوران، استقبال از تذکری است که روح و روحیهی جنابعالی، به یک معنا متذکر آن است و انعکاسِ حالتی است که خود را در آینهی گفتار و احوال شما تجربه میکنم. از اینکه انسانها به خود دروغ میگویند و با خودِ دروغین خود بهسر میبرند؛ آگاه میباشم. ولی خطاب بنده به انسانها، ماورای چهرهای است که آنها از خود مینمایانند. بنده گمگشتهای را در پشت ماسک این انسانها مییابم و آن را مورد خطاب قرار میدهم. سخن آقای دکتر زرشناس را عیناً در ذیل خدمتتان ارسال داشتم. موفق باشید
جناب استاد شهريار زرشناس در رابطه با اينکه هر انقلابي طي يک فرايند تاريخي شکل ميگيرد، در مورد ادوار تاريخي مدرنيته ميفرمايد:
«عهد مدرن که تقريباً از اواخر قرن چهاردهم ميلادي آغاز شده است در تاريخِ بسط و تطور خود ادواري را طي کرده است. اين مراحل را ميتوان اين گونه فهرست کرد: دوره اول: آغاز مدرنيته يا دوران رنسانس، زمان تقريبي آن از نيمه قرن 14 تا نيمهي قرن 16 ميلادي است . دوره دوم: دوران بسط رفرماسيون مذهبي و تکوين فلسفه مدرن است که زمان تقريبي آن از نيمه قرن 16 ميلادي تا نيمه قرن هفدهم که مصادف با رحلت دکارت ميباشد. دوره سوم: دوران مهم کلاسيسيسم و عصر روشنگري و آغاز انقلاب صنعتي است و زمان تقريبي آن از نيمهي قرن هفدهم تا آغاز قرن نوزدهم يعني تا سال 1800 است . دوره چهارم: دورهي اعتراض رمانتيک به عقلگرايي و کلاسيسيسم عصر روشنگري است که زمان تقريبي آن از آغاز قرن نوزدهم تا نيمه قرن نوزدهم يعني سالهاي 1850 - 1800 ميباشد. دوره پنجم: روزگار بروز بحرانهاي گستردهي اقتصادي - اجتماعي و بسط انقلاب صنعتي در اروپا و گسترش آن به ايالات متحده و ظهور زندگي و توليد صنعتي- شهري مدرن به عنوان وجه غالب معاش و سلوک مردمان در غرب و آغاز ترديدها نسبت به مباني مدرنيته است که زمان تقريبي آن از 1850 تا 1900 ميباشد. دوره ششم: آغاز زوال مدرنيته و سرعتگرفتن سير انحطاطي آن و بسط وضعيت پست مدرن به عنوان نحوي خود آگاهي نسبت به بحران است که از آغاز قرن بيستم تا حدود سال 1980 ميلادي است . دوره هفتم: عصر موسوم به فراصنعتي، تداوم و تعميق رويکرد پست مدرن، قدرت گيري نئوليبراليسم راست گرا در کشورهاي اصلي غربي و گسترش دامنه و نفوذ رويکرد معنوي در جوامع غربي است و زمان تقريبي آن از 1980 ميلادي است تا به امروز.
در قرن پانزدهم و باشکوفايي رنسانس در ايتاليا، «لورنزو والا» (1457)، «نيکولاي کوزايي» (1464) و به ويژه «پيکودلا ميراندولا» (1494) و «مارسيليو فيچينو» (1499) هر يک به طريقي شؤوني از روح اومانيستي رنسانس را با خود جلوهگر ساختهاند. «لورنزو» داعيهدار لذتطلبي جسماني و دنيوي و «هدونيسم» فارغ از قيود اخلاقي و ديني بود. «مارسيليو فيچينو» روح سيطره جويانه بشر مدرن را در رساله «الهيات افلاطوني درباره جاودانگي روح» منعکس کرده و آشکارا از بشر سالاري نام ميبرد. در نگاه «فيچينو» بشر، سالار هستي بود و مصداق بشر نيز در اين زمانه بيشتر در اَشراف و به ويژه بورژواهاي اروپايي جستجو ميشد. اين نگرش خودبنيادانه به آدمي به عنوان دائر مدار عالم به نحوي ديگر در «پيکودلا ميراندولا» خودنمايي ميکند. نيکولاي کوزائي اگرچه گرايشهاي پررنگ نوافلاطوني داشت اما با اهميت ويژهاي که براي «عقل» و «حس» و تفسير «نوميناليستي» مفاهيم «کلي» قائل بود و نيز تأکيدي که بر دور کردن فلسفه از صبغه ديني و بخشيدن صبغه طبيعي بدان داشته است از پيشروان تفکر مدرن غربي است. پيکودلا ميراندولا، مارسيليو فيچينو و به ويژه نيکولاي کوزايي هيچ يک آشکارا ملحد نبودند و حتي ظاهري مذهبي و مسيحي داشتند اما تفسيري که از عالم و نسبت بشر با خود و جهان و جايگاه و حقيقت بشر ارايه ميدادند (به ويژه فيچينو و ميراندولا) به گونه اي بود که نحوي خودبينانهي نفساني در آن غلبه داشت و اين چيزي نبود مگر بيان روح عهد مدرن. در اين ميان هنرمنداني چون «لئوناردو داوينچي» {1519}، «رافائل» {1520} و «ميکل آنژ»{1564} در گستره نقاشي و پيکره سازي به ارائه تصويري بشرانگارانه از آدمي و حتي موضوعات و روايتهاي مذهبي پرداختند. لئوناردو داوينچي به ويژه تفسيري رياضي و کمّيانديشانه از طبيعت داشت و نگاه او به شدت تکنيکي بود. مارتين لوتر روح فرد گرايي بورژوايي رنسانس را به حوزه تفکر مسيحي وارد کرد. در واقع ژروتستانتيسمِ او نحوي تداوم روح رنسانس در قالبي به ظاهر مذهبيتر در اروپاي شمالي بود. اگر کاتوليسم مذهب مطلوب قرون وسطاي غرب و مورد حمايت و پذيرش فئودالها، پادشاه و روستاييان تنگدست بود، پروتستانتيسم، صورتي از مذهب مدرن شدهاي بود که مورد حمايت و استقبال شاهزادگان و بورژواهاي نوظهور آلماني بود.
دورهي دوم از تاريخ تطور غربِ مدرن را ميتوان دورهي پيدايي فلسفه مدرن دانست. بزرگترين نماينده و سخنگوي اصلي و پدر معنوي اين فلسفه جديد رنه دکارت است که روح عصر جديد و افق مدرنيته بيش از هر فيلسوف اين دوره در آراء او به صورت يک دستگاه منسجم فلسفي ارايه گرديده است. هرچند ميتوان از «مونتني» (1598) و «جوردانو برونو» (1600) نيز به عنوان چهرههايي که پيشتاز و نماينده برخي افقهاي فلسفه جديد بودهاند نام برد. اما فلسفه سياسي مدرن در آغاز قرن شانزدهم و با «نيکولو ماکياولي» آغاز گرديده است. ماکياولي به بيان اجمالي مباني انديشه سياسي غربِ مدرن در دو کتاب معروف «شهريار» و «گفتارها» پرداخته است. به راستي جالب است که در بحثهايي که ماکياولي در خصوص مفاهيمي نظير «آزادي»، «وحدت ملي» و «قدرت سياسي» کرده است، به روشني گرايشهاي سلطه طلبانه و امپرياليستي و نفسانيت مدار مشهود است. با ماکياولي، فلسفه سياسي غرب مدرن براي خود ماهيت و مبنايي غيرديني و غيراخلاقي تعريف ميکند و تفکر سياسي در اين افق سير ميکند. دورهي سوم: کلاسيسيسم و عصر روشنگري تدوين جهانبيني مدرن از نيمه قرن هفدهم ميلادي در تاريخ غرب مدرن آغاز ميشود و تا قرن نوزدهم ادامه دارد و «عصر روشنگري» و دوران غلبهي کلاسيسيسم ناميده ميشود، شايد مهمترين مقطع در پي ريزي بناي تمدن مدرن بوده است. اين دوران از چند نظر اهميت دارد: اولا از نظر تدوين جهان بيني مدرن و اين که اصالت عقلِ منقطع از وحي خود بنيادِ نفسانيت مدارِ ابزاري و در عبارت کوتاهتر «عقلگرايي اومانيستي» يا «راسيوناليسم دکارتي» در عصر روشنگري از صورت معرفتشناختي و مابعدالطبيعي خارج شده و در هيأت انديشهها و تئوريهاي سياسي و نظريات اقتصادي و نظامهاي حقوقي، بسط و تفصيل ميگيرد. در اين دوره مباني نظري ليبراليسم در آراء «جان لاک» و «منتسکيو» تدوين ميگردد و «فرانسوا ماري ولتر» درباره تساهل و تسامح ليبرالي و سکولاريسم و ضديت با تفکر ديني به بحث ميپردازد و «ژان ژاک روسو» با طرح نظريه «اراده اجتماعي» خود، مباني تئوريک دموکراسيهاي مدرن را بيش از پيش بسط ميدهد. جهانبيني روشنگري تفسيري مکانيکي از عالم ارايه ميکرد و با تکيه بر روششناسي تجربي- حسي طرح شده توسط بيکن و جان لاک و ديويد هيوم، ارکان تئوريک علوم جديد، به ويژه بر پايه فيزيک نيوتوني، تدوين گرديد. ».[1] (پايان سخنان آقاي زرشناس)
در مورد فرايندي بودن انقلاب اسلامي نسبت به مسيري که بايد به اهدافش برسد، نيز نبايد غفلت کنيم، مگر يک تمدن يک شبه به دست ميآيد؟ بنده معتقدم حرکت ما به سوي اهدافي که بايد با آن روبهرو شويم خيلي خوب بوده و وعدههاي رهبري در رابطه با نزديکي اهداف متعالي انقلاب، يک واقعيت انکارناپذير است. به همان صورتي که خداوند به رسولش در سورهي نصر وعده داده است که «إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ * وَرَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» (نصر/1و 2) مثل فرآیند رشد یک کودک که در ابتدا حتی نمیتواند دست خود را بهسوی دهان خود هدایت کند ولی در مسیر بلوغ خود تا آنجا همهی اعضایش با هم هماهنگ میشود که در یک لحظه دهها عضو او به کار است، در حالی که در ابتدا که راه رفتن را شروع کرده بود اگر شما او را صدا میزدید و او روی خود را به طرف شما برمیگرداند، زمین میخورد.
وظيفهاي براي آينده
وقتي در آيندهاي نه چندان دور، مردم دل از فرهنگ مدرنيته کندند و با تمام وجود به سوي انقلاب اسلامي و وعدههاي آن روي نمودند اگر ما زيرساختهاي درستي از نظر فکري و فرهنگي نداشته باشيم آنوقت است که مردم حيران و سرگردان ميشوند. همينطور که اگر ما آثار شهيد مطهري را نداشتيم کمونيستها در ابتداي انقلاب، انقلاب را به نفع خود مصادره ميکردند و جوانان را تحت تأثير افکار خود قرار ميدادند، اگر بعد از پشتکردن به غرب، مردم جهان با تمدني روبهرو نشوند که جوابگوي همهي نيازهاي مادي و معنوي آنها باشد عدهاي فرصتطلب از زحمات شما به نفع خود بهره ميگيرند و باز تحقق تاريخ توحيدي به عقب ميافتد. با توجه به اين امر است که بنده تأکيد دارم در آيندهاي نه چندان دور که منحني رجوع به غرب تغيير خواهد کرد، اگر ما شخصيت عرفاني امام را در صحنه نداشته باشيم و اگر معناي زندگي با جنبهي ملکوتي امام، به عنوان يک راهکار عملي، نهادينه نشده باشد، کم ميآوريم و آن انقلابي که بايد آماده بشود تا به مهديu ختم گردد به زحمت ميافتد. رهبري عزيز«حفظهاللّه» در جمع فرماندهان سپاه فرمودند:
«ما ترديدى نداريم كه آيندهى روشنى داريم؛ البتّه اينكه اين آينده زود باشد يا دير باشد، دست من و شما است: اگر خوب حركت كنيم، آينده زودتر خواهد رسيد؛ اگر چنانچه تنبلى و كوتاهى و خودخواهى و دنياپرستى و دل دادن به اين ظواهر، چشم ما را يك قدرى پُر كند، ما را ساقط كند، در درون خودمان ريزش - چه ريزش شخصى در درون، چه ريزش اجتماعى - پيدا بكنيم، البتّه ديرتر به دست خواهد آمد؛ امّا بدون ترديد به دست خواهد آمد و اين به بركت مجاهدت ها و فداكارىها است».[2]
[1] - http://www.bashgah.net/fa/content/show/22391
[2] - بيانات در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در تاريخ ۱۳۹۲/۰۶/۲۶.