بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
22274
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: پیامبر اکرم می فرماید هر گناهی را توبه ای است الا سوء الخلق معنی این حدیث چیست مگر نمی شود آدم بد اخلاق متنبه شود و توبه کند چنانچه مشاهده می شود؟ با تشکر. التماس دعا. لطفا جواب در سایت داده بشود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت که در سوءِ خُلق، افراد دیگری مورد آزارِ ما قرار می‌گیرند، توبه‌ی مربوط به آن باید در راستای حلالیت‌طلبیدن و عذرخواهی از آن‌ها انجام گیرد. موفق باشید

22273
متن پرسش
با سلام: آیا آیه تطهیر تنها سند قرآن در معصومیت امام است؟ منظور از اراده خدا در آیه تطهیر تشریعی است و یا تکوینی و به چه دلیل؟ آیا بدون استفاده از احادیث می توان این آیه را مختص به 5 تن دانست؟ با استناد به حدیث کسا که مربوط به 3 امام اول است عصمت باقی امامان چگونه دریافت می شود؟ با توجه به اینکه آیه تطهیر نصف دوم یک آیه است چگونه همسران پیامبر که در قسمت اول آیه مورد خطاب قرار گرفته اند در گروه قرار نمی گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحثی در این رابطه در کتاب «دعاى ندبه، زندگى در فردايى نورانى» ص: 41

مطالبی عرض شده که عیناً خدمتتان ارسال می‌شود:

درباره خاندان آن حضرت فرمودى فقط خداوند اراده كرده تا شما اهل بيت را از هرگونه رجس و ناپاكى دور سازد و آن هم پاك‏بودنى خاص.

اين قسمت حاوى نكات مهم معرفتى است و اشاره دارد به قرآن كه مى‏ فرمايد: «... انَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا ...»[1] اى اهل البيت! فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدى بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد.

با دقت در آيه‏ تطهير نكات زير مورد توجه قرار مى‏ گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، به معنى هرگونه پليدى جسمى و روحى است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر از اهل سنت است اقرار دارد كه «اهل البيت» شامل، رسول خدا (ص) و حضرت‏ على (ع) و فاطمه ‏زهرا (س) و امام‏ حسن و امام ‏حسين «عليهم االسلام» مى ‏باشد.[2]

3- امّه ‏سلمه مى ‏گويد: بعد از آمدن آيه تطهير، رسول خدا (ص) عباى خود را بر سر حضرت على و همسر او و حسنين «عليهماالسلام» انداختند و بعد گفتند: بارالها! اين‏ها آل محمداند. من گوشه عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى،[3] (يعنى؛ تو زن خوبى هستى ولى جايت اين‏جا نيست).

سؤال: چرا آيه شامل زنان پيامبر نمى‏ باشد؟

جواب: اولًا: هیچ کس تا به حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده است، در حالى كه آيه خبر از عصمت «اهل البيت» مى ‏دهد و از جريان مباهله هم روشن مى ‏شود كه زنان پيامبر (ص) معصوم نيستند و لذا در كنار اهل البيت پيامبر (ص) جهت مباهله يك نفر از آن‏ها هم وارد مباهله نشده است.[4]

ثانياً: همه روايات از سنى و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل البيت معرفى كرده ‏اند.

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود از ضمير «عَنْكُنَّ» كه قبل از آيه به صورت جمع مؤنث بود، بايد استفاده مى ‏شد و نه اين‏كه بفرمايد «عَنْكُمْ» يعنى ضمير را عوض كند.

4- بنا به روايات و هم‏چنين با توجه به سياق آيه، جاى اصلى آيه اين‏جا نبوده و با وَحى جبرائيل به دستور پيامبر (ص) بعد از نزول، به اين صورت تنظيم شده است، و اين روش در كليه آيات مربوط به اهل‏ البيت (عليهم السلام) هست كه در بحث مستقلى بايد به آن پرداخته شود.

5- از همه مهم‏تر چون اراده براى تطهير را در آيه منحصر به اهل‏ البيت (عليهم السلام) كرده و گفته است «انَّما»، اولًا: اين تطهير، آن تطهير عمومى كه خداوند براى همه مسلمين اراده كرده است نمى‏ باشد، و اگر همان تطهير بود كه براى عموم مردم اراده كرده، ديگر مقام خاصى براى اهل‏ البيت (عليهم السلام) محسوب نمى‏ شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براى همه خواسته است، پس اين طهارت، طهارت تشريعى نبوده، بلكه طهارت تكوينى مى ‏باشد. يعنى طهارت و عصمتى است موهبتى كه در اثر آن، نيروى فوق العاده باطنى عصمت در آن‏ها ايجاد شده است، تا آن‏ها نمونه كامل زندگى صحيح براى بشريت باشند.

6- خداوند در قرآن فرمود: «انَّهُ لَقُرْانٌ كَريم* في كِتابٍ مَكْنُونٍ* لا يَمَسُّهُ الّا الْمُطَهَّرُون»[5] فقط مطهرون مقامشان، مقام تماس با قرآنى است كه در كتاب مكنون است كه همان مقام غيبى قرآن است. از طرفى در آيه تطهير فرمود: فقط شما اهل‏ البيت به تمام معنى مطهريد، پس در واقع فقط اهل‏ البيت‏ مترجمان واقعى قرآن‏ اند و بقيه بايد قرآن را از آن‏ها ياد بگيرند. از طرفى فرمود: آن قرآن كريم را كه در كتاب مكنون است غير مطهرون نمى ‏توانند «مَسّ» كنند، و متوجه هستيد كه نفرمود: غير مطهرون نمى‏ توانند بدانند، بلكه فرمود: غير مطهرون نمى ‏توانند با آن حقيقت غيبى قرآن تماس بگيرند. اين نشان مى‏ دهد كه حقيقت قرآن يك امر وجودى و واقعى است و نه اعتبارى، و شرط تماس با آن حقيقت مطلق، داشتن طهارت مطلق است، و بقيه به اندازه ‏اى كه از نظر طهارت به اهل‏ البيت نزديك باشند از قرآن بهره دارند. البته لازم است عزيزان متوجه باشند كه فرهنگ اهل‏ البيت، فرهنگ طهارت است و از طريق طهارت مى ‏توان با قرآن ارتباط داشت. يعنى علمشان را با حفظ طهارت تكوينى خود پايدار نگه مى‏ دارند و فلسفه وجود آن همه عباداتى كه ما در سيره پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) مى‏ بينيم براى حفظ همين طهارت تكوينى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره احزاب، آيه 33.

[2] ( 2)- به كتاب امام شناسى، ج 3، از آيت‏ الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى رجوع شود.

[3] ( 1)- امام شناسى، ج 3، ص 144، نقل از غايةالمرام، ص 287.

[4] ( 2)- ابن جرير و طبرانى آورده ‏اند كه رسول خدا فرمود: « انْزِلَتْ هذِهِ الْايةُ فى خَمْسَةٍ: فِى وَ فى عَلِى وَ الْحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» يعنى فرمودند: اين آيه در مورد پنج كس نازل شده (در زمان نزول) كه عبارتند از من و على و حسن و حسين و فاطمه (عليهم السلام). از طرفى در سوره تحريم خداوند دو تا از زنان پيامبر را به باد انتقاد مى‏ گيرد و مفسرين عامه آن را عايشه و حفصه معرفى مى ‏كنند. حال چطور مى‏ توان چنين تطهيرى را به زنان پيامبر نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‏ البيت معرفى كرده است.

[5] ( 1)- سوره واقعه، آيات 77 تا 79.

22272
متن پرسش
سلام استاد: به نظر شما در یک کانون فرهنگی که در آن دانش آموزان دبستانی و راهنمایی وجود دارند چه مطالبی گفته شود بهتر است؟ هدف بنده در این کانون فرهنگی این است که این بچه ها در آینده خودشان به دنبال معارف دین بروند حال برای رسیدن به این نتیجه در سن کودکی و نوجوانی باید چه مطالبی برایشان گفته شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث و مطالب کتاب‌های «جوان و انتخاب بزرگ» و «چه نیازی به نبی» را اگر با آن‌ها در میان بگذارید، خوب خواهد بود. موفق باشید

22270
متن پرسش
با سلام و عرض ادب: ببخشید استاد در پاسخ به سوال شماره 22246 میتونیم بگیم که معاونت و یاری به دین خدا. انقلاب و رهبری انواع مختلفی دارد و همیشه در روشنگری های بسیار خوب امثال آقایان عباسی و رائفی پور خلاصه نمی شود باید و توجه داشت که برخی افراد مثل علامه حسن زاده آنقدر در بندگی خدا رشد کرده و صاحب نورانیت شده اند که وجودشان برکت است و طبق روایات وجود این افراد باعث رفع بلا و به طور غیرمستقیم باعث هدایت مردم و پیشبرد اهداف انقلاب می شود. البته بحث در این باب مفصل است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. این عرض بنده صحیح است؟ ممنونم. استاد عزیز می خواهم مقایسه ای در باب ولایت مطرح شده توسط امام (ره) در بحث ولایت فقیه و ولایت مطرح شده در عرفان انجام دهم لطفا اگر مقدور است راهنمایی بفرمایید. ممنونم و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این حرف خوبی است 2- ولایت فقیه یک امر حکومتی است، چه در آن، ولایتِ تکوینی جاری بشود و چه نشود. به هرحال ولیّ فقیه بر اساس تواناییِ مخصوصی که دارند حکم خدا را از متون دینی استخراج می‌کند. با این‌همه نمی‌توان در چنین بستری، ولایتِ تکوینی حضرت ربّ العالمین را نادیده گرفت. موفق باشید

22267
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: استاد جان! نمی دانم آیا اقدامات دستگاه قضاء نسبت به آقای بقایی را کماکان دنبال می کنید، یا خیر! اجمالا عرض کنم که وضعیت جسمانی آقای بقایی به شدت وخیم هست! و کما فی سابق دستگاه قضاء نسبت به این مسئله بی تفاوت می باشد، اگر تصمیم قضایی را ناجوانمردانه و ظالمانه می دانید، پس چرا مقام معظم رهبری ورود پیدا نمی کنند؟ آقای طائب اخیرا فرمودند که مجازات آقای بقایی اعدام هست، نظر مبارکتان چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتش از پشت پرده خبر ندارم. ولی این برخوردها که به امثال آقای بقایی و آقای مشایی می‌شود برای بنده قابل حل نیست. حال، رهبری چه اقدامی باید بکنند که نحوه‌ای از جانبداری برای آقای بقایی و مشایی پیش نیاید، نمی دانم؟!! موفق باشید

22263
متن پرسش
سلام: در پاسخ سوال 22254 که در خصوص بحث اعیان ثابته بود، فرمودید که به جزوه عرفان نظری که بر روی سایت قرار داره مراجعه کنم؛ بنده هم جزوه مربوطه را مطالعه کردم اما سوال اصلی من هنوز پاسخ داده نشده. در جزوه گفته شده که اعیان ثابته علم خداوند به استعداد ها و امکان ذاتی مخلوق است و خداوند می داند که اقتضای ذات و انتخاب های تکوینی هر موجود برای نحوه بودن خودش چیست و به آنها پاسخ مثبت می دهد و این استعدادها و ظرفیت های مخلوقات هم امکان ذاتی خود مخلوقاته و ظریفت و استعداد رو خدا مشخص نکرده چون این کار به نوعی خلاف عدل الهی است؛ امکان ذاتی هر چیزی مال خود شی هست نه آن که به اصطلاح فلسفی امر عارضی باشد، و مطلب در مجموع چیزی قریب به مضمون نقل قول معروفی بود که از ابن سینا در این زمینه وجود دارد که می فرماید «ما جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها»، یعنى خداوند زردآلو را زردآلو نکرده است بلکه به آن وجود بخشیده است. اینجا برای بنده این سوال پیش آمده است که اگر استعداد و ظرفیت های مخلوقات و امکان ذاتی آن را خدا مشخص و تعیین نکرده است و به اصطلاح فلسفی از خود شی است پس این خود شی از کجا آمده است؟ فرمودید که امکان ذاتی مخلوقات و ظرفیت وجودی آنها در علم خداوند متعال قرار دارد اما چطور شد که خدا به این نتیجه رسید که این مخلوقات با این ظرفیت ها و ویژگی ها، امکان ذاتی دارند؟ طبق جمله ما «جعل الله المشمشة مشمشة بل أوجدها»، خداوند ظرفیت وجودی موجودات را به آنها نمی دهد بلکه فقط متناسب با ظرفیتی که دارند آنها را ایجاد میکنه، اگه این ظرفیت رو خدا مشخص نکرده پس این ظرفیت ها از کجا اومدن و چطور بدون این که خدا در پدید آمدن استعداد ها و امکان ذاتی نقشی داشته باشه خودشان به طور مستقل از خواست و اراده خدای متعال و طور خود به خود پدید آمده اند؟ اگر این امکان ذاتی رو خدا پدیده آورده است و امکان ذاتی و استعداد اشیاء مستقل از خواست و اراده خدا نیست هر چیزی که در اون هست هم به نوعی توسط خدا طراحی شده و خدا به خواست خود آنها را به آن گونه ای که هستند قرار داده است، مگر این که بگوئیم که اساس نظام هستی به اصطلاح فلسفی قدیم است و بدون آن که خدا آن را طراحی و ایجاد نماید ماهیت اولیه آن از ازل وجود داشته و خدا آمده از یک جایی به بعد بر مبنای آن ماهیات ازلی که وجود داشته کار را ادامه داده است! چگونه امکان ذاتی و استعداد اشیاء متعلق به خودشون هست و امکان ذاتی خودش به خودی خود از اول وجود داشته است و خدا در ایجاد و شکل دهی به این امکان و استعداد اونها هیچ دخالت و نقشی نداشته؟ اگر ممکن هست در این مورد توضیحاتی ارائه بفرمائید تا مسئله برای بنده روشن شود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به معنایِ «امکانِ ذاتی» کمی فکر کنید. وقتی «امکان»، ذاتیِ یک شیئ شد که دیگر معنا نمی‌دهد که چه کسی آن را به شیئ داده تا بگوییم از کجا آمده؟ به قول معروف: «الذاتیُ ما لا یُعَلَل» ذاتی را به دنبالِ علت‌گشتن روا نیست. مثل حضرت حق که ذاتی‌اش وجودی است، حال می‌شود گفت علت وجود حضرت حق چه چیز است؟ و یا آن وجود را از کجا آورده است؟ در این مورد عرایضی در شرح تفسیر سوره‌ی حمد حضرت امام که در دانشگاه صنعتی بحث شد، داشته‌ام. موفق باشید

22262
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث جایگاه معرفت نفس در ارتباط با واقعیت از کتاب «خویشتن پنهان» استاد فرمودند در این بحث به جنبه ی وجودی نفس نظر می شود و نه به جنبه ی مفهومی و انتزاعی آن، که نظر به ماهیت و جنبه ی عدمی نفس دارد. سوال اینکه نفسی که مکان ندارد چطور ماهیت برایش تعریف می شود که توجه به ماهیت و جنبه ی عدمی باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که ما به جای نظر به جنبه‌ی وجودی یک موجود، به مفهومِ آن نظر کنیم عملاً نگاه ما به آن موجود، مفهومی است چه مکان داشته باشد و چه نداشته باشد. موفق باشید

22261
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: من در زمینه کنترل نفس برای خوردن مشکل دارم. انجام برنامه ریزی روزانه و عمل به آن برایم بسیار مشکل است و بسیاری از اوقات به برنامه هم عمل نمی کنم. بیدار شدن سحر برایم بسیار مشکل و تقریبا غیر ممکن است. حتی بسیاری از روزها نماز صبحم قضا می شود. البته واجبات خود را انجام می دهم و نمازهای ظهر تا عشا را اول وقت و معمولا به جماعت می خوانم. ممنون میشم راهکار و توصیه ای کاربردی برای من ارائه فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین این‌که نباید به خود سخت‌گیری کرد باید با تمرکز بر روی معارف الهی و سیره‌ی اولیاء الهی، جهتِ روح را به سوی شرایط مطلوب جلو برد. سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» بزنید. موفق باشید

22260
متن پرسش
با سلام و احترام: نظرتون درباره صحبت اخیر آقای جوادی آملی چیست که تشریفات حرم امام رو گفتند کمتر از اين مناسب مقام شامخ امام نیست و آبروی نظام اسلامی است و...، به نظرتون چنین تفکری که ايشون دارن، شایستگی این رو داره که به عنوان معلم معارف، ایشون رو بپذیریم یا خیر. ممنون.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که به ما توصیه شده است حرم ائمه با شکوه باشد و به همین جهت هم باید مساجد و حرم‌ها از سایر خانه‌ها بلندتر باشد و در چشم‌انداز قرار گیرد، شاید بتوان حرف استاد را توجیه کرد. البته باید بین «تجمل» و «جمال» دقت کرد، و این کار آسانی نیست. مثلاً در مسجد شیخ لطف‌اللّه اصفهان «جمال» و «هنر» و «شکوه» با هنرمندیِ تمام  به میان آمده است؛ ولی نه مثل عالی‌قاپو که «تجمل» در آن به ظهور آمده است. به نظر بنده در حرم شریف حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» جمال و شکوه، کمی به تجمل نزدیک شده است. در هر صورت ما در زیارت آن مضجعِ شریف، به شکوه و جمالِ آن مرد الهی نظر داریم. موفق باشید

22259
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام و با تشکر از پاسخ ها: ۱. اینکه ملاصدرا قائل به حیثیت اندماجی و علامه طباطبایی به حیثیت سرابی و برخی قائل به حیثیت نفادی اند نمی شود هر سه با هم با تغییر زاویه دید جمع شوند؟ مثلا در یک مرتبه سالک برسد به فنای همه ماهیات و ماهیت حیث سرابی شود و در مرتبه ای که هنوز منیت هست بشود حد وجود. ۲. آیا می توان اندماج را جزو معقولات ثانی به حساب آورد؟ ۳. فرمودید اگر کسی اهل باشد اشارات تذکره الولیا را می فهمد چرا علی رغم اینکه استاد بنده عارفند و اهل فلسفه و عرفان با تذکره مخالفند؟ تا کجا باید بالا برویم تا اشارات را بگیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- این نوع تقسیم‌بندی‌ها به جهت آن است که ما با نگاه مفهومی و آموختنی به اشاراتِ آن بزرگان می‌نگریم، وگرنه هرکدام از سخنان آنان در جای خود، وجهی از وجوهِ حقیقت را مدّ نظر ما قرار می دهند 2- واژه‌ی اندماج واژه‌ای فلسفی نیست، باید نسبت به کاربردش آن را معنا کرد. آری! با نظر به مفهوم آن به «نعتِ خارج» می‌توان آن را جزو معقولاتِ ثانویه‌ی فلسفی دانست. 3- «خودْ راه بگویدت چون باید کرد». موفق باشید

22257
متن پرسش
با سلام و تشکر استاد گرامی ممکنه در مورد حجاب در مقابل هم جنس کمی توضیح بدهید؟ بحث حجاب در مقابل غیر همجنس که همچنان چالش برانگیز هست، اما من در مورد این می پرسم که آیا در سیر و سلوک تاثیر می گذاره؟ یا اینکه واقعا به عنوان گناه محسوب میشه در جمع هم جنس راحت بودن. یا اینکه به خود فرد بستگی داره و مواظب احساسات و حالات بودن که قصد خود نمایی و فخر فروشی و مُد بودن نباشه. باز هم تشکر می کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: مسلّم در آن حد که نحوه‌ای از فخر فروشی یا خود نمایی به روش اهل دنیا باشد برای سیر روحانی انسان زحمت به وجود می‌آورد ولی نه آن‌چنان که تصور کنید از حالت عادی و فعالیت‌های عرفی به اسم سلوک خود را محروم کنید. موفق باشید

22254
متن پرسش
استاد طاهرزاده می فرمایند که هر انسان در عین ثابته و انتخاب اولیه خودش شخصیت خاصی رو برای خود انتخاب کرده است؛ و در جای دیگر می فرمایند که اعیان ثابته مخلوق نیستند و وجود خارجی ندارند و صرفا در علم ذاتی خدای متعال هستند. چطور چیزی که وجود خارجی ندارد می تواند اختیار و انتخاب داشته باشد؟ چطور وقتی که هنوز یک انسان یا موجود دیگر به وجود نیومده چطور خدا تشخیص می دهد چیزی که هنوز اصلا وجود ندارد چه انتخاب هایی دارد؟ مثلا خدا چطور به این نتیجه رسید فلان آدم شخصیت خوب و سعادتمند رو انتخاب میکنه و فلان شخص هم شخصیت پلید و اهل شقاوت را می خواهد؛ وقتی که هنوز هیچی از اون شخص وجود ندارد بر چه حساب و مبنایی این انتخاب انجام می شود و به اون موجود غایب که هنوز اصلا وجود ندارد نسبت داده میشه؟ در متون مربوط فلسفه و عرفان اسلامی بر اهمیت این انتخاب بنیادین تاکید شده و گفته می شود که شخص تا ابد در زندگی دنیوی و اخروی خود با پیامد های این انتخاب مواجه خواهد بود و سیر و جهت کلی حیات و کیفیت حضور شخص در دنیا و آخرت بر اساس همین انتخاب شکل می گیرد و مسئولیت آثار و پیامد های این انتخاب در دنیا و آخرت همیشه به اشکال مختلف متوجه هر مخلوقی است. اگر ممکن هست اندکی در مورد اعیان ثابته و این انتخاب اولیه و بنیادین توضیح بدهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: هم‌چنان که مستحضرید بحث، بحث دقیقی است. آن‌هایی که بحث «عدم خلقت عین ثابته» را در ابتدای امر دارند، به این معنا است که وجود علمی آن را مدّ نظر قرار می‌دهند که البته حضرت حق بر اساس آن وجود علمی، آن مخلوق را وجود می‌دهد. بنابر این، وجود علمی مخلوق برای خود مخلوق با تمام لوازمی که یک مخلوق مختار در خود دارد، در میان است. در این مورد، بد نیست که به بحث «عین ثابته» که در جزوه‌ی «عرفان نظری» است رجوع فرمایید شاید جواب خود را دریافت کنید. آدرس جزوه‌ی مربوطه عبارت است از: http://lobolmizan.ir/leaflet/1344

در ضمن به صورت‌های مختلف به موضوع عین ثابته در جواب سوال‌های سایت بحث‌هایی شده‌است؛ خوب است که آن را در قسمت «جستجوی سایت» دنبال فرمایید. موفق باشید

موفق باشید

22253
متن پرسش
استاد؛ در روایات گفته شده اگر حجت خدا بر روی زمین نباشد؛ زمین نابود می شود. پیش از خلقت انسان؛ کیفیت حضور حجت خدا بر روی زمین به چه شکلی بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: شاید بتوان گفت در روایتی که می‌فرماید «لو لا الحجه لساخت الارض علی اهلها» به این معنا است که آن‌چنان نظام عالم به هم می‌ریزد که انسان‌ها بهره‌ی لازم را از زندگی زمینی خود نمی‌برند و گرنه از نظر وجود اولیه‌ی انسان کامل، که در روایت داریم که پیامبر می‌فرمایند «اول ما خلق الله نوری» یعنی عالم با نور پیامبر و آل پیامبر به وجود آمده‌است. موفق باشید
 

22252
متن پرسش
با سلام مجدد: استاد محترم. من توی سوال شماره ( 22250 یا 22259 ) درباره نماز پرسیده بودم. اگر که نماز نتونه به رفع توهم کمک کنه بذارمش کنار. یک حقیقتی که من از اون بابت نگرانم این هست که هر چی از دوران کودکی دور میشیم حقیقت زندگی رو بیشتر می فهمیم و من یکباره با این حقایق روبرو شدم. برای همین دچار این دست افکار میشم. شاید دلهره ام از این هست که آیا من مثلا در طی ده سال آینده چقدر خواهم توانست با این حقایق هماهنگ بشم؟ چقدر خواهم توانست نماز واقعی بجا بیاورم؟ خسته ام از این تلاش و در جا زدن، نماز یکجور متعادل کردن ذهن ما رو باعث میشه؟ درست هست؟ در واقع نماز یک جور مراقبه هست که در کنار مراقبه باید موارد دیگر چون تغذیه درست و سبک زندگی درست رعایت بشه تا به نتیجه برسیم؟ ولی این جور تفسیری با آن دست هشدارها که اگر یک روز نماز نخونی دچار غضب پروردگار میشی و تو رو نمی بخشند و... جور در نمیاد. من خیلی شاکی ام از اینگونه طرز تلقی ها و این زبان دور از فهم دین. به دعاهای شما و مخاطبان محترم سایت شما نیازمندیم. موفق و پیروز و شاد باشید
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: آن‌چه در امثال نماز برای انسان پیش می‌آید تحقق روحیه‌ی عبودیت است تا حضرت رب العالمین با ربوبیت خود ما را دستگیری کند و اصل عبادت به تسلیم امر و نهی الهی است حال چه با حضور قلب باشد و چه نباشد؛ در هر صورت آن عزم اولیه در میان هست و تقویت وجه عبودیت ما در آن راستا به وجود می‌آید، به همین جهت ما دستورات الهی را ابتدا به عنوان تکلیف خود می‌پذیریم و انجام می‌دهیم و نباید به هیچ وجه از این غافل شد به طوری که در روایات داریم «فنای فی الله تحقق امر و نهی الهی بر جان انسان است». موفق باشید

22251
متن پرسش
با سلام و احترام: مدتی است که در حرف زدن احساس می کنم بیش از حد احتیاط می کنم. دلیلش هم این است که می ترسم مطلبی که من به آن اعتقاد دارم، مخالف حقیقت باشد حتی معارف اسلام را چون همیشه احتمال می دهم که شاید معلم من برداشتش درست نبوده است. مثلا من کتاب «جایگاه رزق انسان در هستی» را خوانده ام و واقعا به آن اعتقاد دارم و باعث شد از دانشگاه به سمت حوزه بروم (با این استدلال که رزق دست خداست و وظیفه ی من الآن در این وانفساه شناخت خداوند است چون مخارجم را خانواده می دهند و هیچ حجتی نزد خداوند ندارم که چرا دنبال دین نرفتم.) ولی وقتی کسی می پرسد که چرا این کار را کردی، استدلالم را برای او بیان نمی کنم چون می ترسم مطالبی که شما فرمودید یا برداشتی که من داشتم اشتباه باشد و او از مسیر درست منحرف شود. ممنون می شوم مرا راهنمایی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: آن‌چه ما می‌توانیم با اطمینان بگوییم آن چیزی است که مستند به سخن خدا و ائمه باشد و از ما همین انتظار را دارند که در حدّ‌ فهم خود از آن متون مقدس و با استناد به آن سخنان سخن خود را بگوییم لذا نه می‌توان سکوت کرد و نه باید در حد توهمات خود با مردم سخن بگوییم. موفق باشید

22250
متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار چرا اینقدر اصطلاحات رمزگونه می گذارند روی اعمال؟ مثلا نماز با مراقبه چه فرقی داره؟ آیا اشکال داره یک اسم دیگر بهش بدیم؟ دوم اینکه من با اینکه فهمیده ام که نماز مراقبه ایست که ما را به حضور میرسونه، بیرون رفتن از توهم و تک افتادگی و یک سیر درونی دارد، اما هر از گاهی لای الفاظ و مفاهیم ذهنی گم میشم و مثلا الله اکبر گفتن ها و صحبت کردن با یک موجود برتر، به گونه ای برای یک فرد معمولی گمراه کننده هم میتونه باشه، حتی در حد مریضی که من می بینم برخی از افراد به نوعی درگیر این تصورات هستن. منظورم این هست که میتونه بر توهمات ما بیفزاید. مثلا من خودم گاهی وقتها که اذکار و سوره ها را قرائت می کنم در صورت می مانم و نمیتوم فراتر برم و ناراحت میشم. یک آن به خود میایم و می بینم فقط دارم به معنی این اعمال و اذکار فکر می کنم که این خم و راست شدن منو به کی میرسونه و آیا بجز این الله گفتن نمیشه راهی بود؟ و اصلا من مگه چقدر احمق باشم که کسی رو بپرستم که نامش رو هم الله گذاشته ام و دارم می پرستمش ولی نمیدونم کجاست؟ و چطوری میشه ارتباط برقرار کرد و این دست افکار ماورایی داشتن و تصور موجودات خیالی که از ما برتر هستن. ببینید استاد این افکار درسته ساده لوحانه و مال یک آدم بی دانش و مبتدی هست ولی حقیقت این هست که من گاهی یادم میره اصلا حس و حال واقعی و همینطور بدم میاد از این حماقت که میدونم حال خوبه نیست و نمازم یکجور بازی با الفاظ هست و ذهن خودم هست و حتی وقتی یک مرتبه به خودم میام می بینم اصلا حضور ندارم و صداهای اطرافم و نشنیدم و یکجور دارم تو ذهنم غرق میشم و غرق خودم و افکار هستم. در صورتیکه یک مراقبه واقعی این هست که در همان مکانی که هستیم حضور موثر داریم و غرق در خود نیستیم و اگر صداها را نشنویم یا مثل حضرت علی علیه سلام که درد را حس نکرد وقتی شئ را از پای ایشون خارج کردند و متوجه نشد به این معنی که آمد نیست. بلکه ایشان در حال حضور داشتن و از این بابت بود. اما من گاهی در نماز آنقدر توی خودم و عالم ذهنی ام گیر هستم که اطرافم رو نمی بینم و گویی دارم خدای ذهنیم رو و اون تصویر ذهنیم رو که شاید بیشتر همون ترس های من هستند رو می پرستم. خیلی نگرانم کمکم کنید. من فکر می کنم خیلی دچار توهم هستم. استاد با عرض معذرت، شاید حرفم خام بنظر برسه ولی پرسیدن عیب نیست. اگر من حالم با نماز خوب نشه و بدتر بشم. آیا کسی هست واقعا جواب این و بده. همونقدر که ما رو از بی نمازی ترساندن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: گفت «ای برادر عقل یک دم با خود آر/ دم به دم در تو خزان است و بهار»

آری فطرت انسان‌ها خداگرایی لازم را همراه با معرفت فطری دارد ولی همواره با ادامه‌ی عبادات است که بعضا این فطرت ظهور می‌کند و آرام آرام به فعلیّت لازم می‌رسد؛ به همین جهت شریعت الهی با توجه به چنین احوالاتی که ما انسان‌ها داریم عبادات ما را می‌پذیرد در عین این‌که همه‌ی آن‌ها با حضور قلب همراه نیست زیرا در کلیت، آن عبادات جواب‌گویی به فطرت است و آن‌چه در نهایت پیش می‌آید برایند آن رجوعی است که در طول زندگی نسبت به حضرت پروردگار برای انسان پیش می‌آید و به همین جهت نباید آن عباداتی که به ظاهر با حضور قلب همراه نیست را بی بها دانست هر چند که باید تلاش کرد شرایط غفلت نسبت به حضور قلب را به حد اقل رساند. موفق باشید

22247
متن پرسش
با تقدیم سلام و احترام: ۱. اینکه در شرح حال عارفی در تذکره الاولیا آمده که در پوستینش جانور بوده و به این افتخار می کرده آیا این جزو همان رفتارهای قابل تاویل عرفاست یا عطار مقصودی از ذکر این حکایت داشته؟ ۲. پیش نیازهای انسان در عرف عرفان را می شود معرفی بفرمایید؟ ۳. بهتر نیست قبل از شروع اسفار یک دوره شواهد خوانده شود؟ اینطور راحت تر در اسفار جلو نمی رویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علکیم: 1ـ مطمئن باشید که در این موارد باید متوجه بود که «کار نیکان را قیاس از خود مگیر». تنها کسانی معنا و مفهوم آن نوع حرکات را می‌فهمند که در آن وادی وارد شوند و در واقع جناب عطار قصد دارد گزارش آن احوالات را بدهد و این به معنای آن نیست که ما چنین وظایفی داریم یا برای ما این حرکات قابل فهم باشد. وظیفه‌ی ما رعایت دستورات شرعی در این موارد است. 2ـ پیش نیاز های عرفانی همان مبانی معرفتی است که مثلا در جلد هشتم و نهم اسفار می‌توان به آن پرداخت. 3ـ بستگی به استاد دارد که شواهد را می‌تواند مقدمه‌ی اسفار قرار دهد یا از طریق خود اسفار کمک لازم را به مخاطب می‌کند. موفق باشید

22246
متن پرسش
همسفر شهدا: سلام عرض می کنم خدمت استاد طاهرزاده: استاد، تا حالا در زندگی اینطور دچار حیران نشده بودم. تنها راه نجات از سرگردانی ام را مشورت گرفتن از شما دیدم، تا با نصایح شفاف و حکیمانه تون راه درست را بهم نشان بدین ۱. استاد از طرفی دلم خیلی حال و هوای خواندن فلسفه و عرفان دارد هم نظری و هم طی کردن عملی، ولی شدید دچار سرگردانی شدم. از طرفی می بینم افرادی دارند به جامعه خدمت می کنند و حتی به شهادت می رسند مثل شهید حججی، ولی نه فلسفه خواندند، نه عرفان خواندند و نه حتی سیر و سلوک عرفانی اشخاصی مثل علامه حسن زاده را داشتند. و همچنین می بینم افرادی مثل استاد رائفی پور و دکتر حسن عباسی به شدت به انقلاب خدمت می کنند، بدون اینکه فلسفه و عرفان بخوانند؛ یا اینکه سیر و سلوک داشته باشند. و از طرفی می بینم شخصی مثل علامه حسن زاده آملی و شاگردان ایشان هیچ کاری برای انقلاب نمی کنند. نه در مورد برجام، نه در مورد سند 2030 نه در مورد fatf و.... هیچ روشنگری نمی کنند. استاد موندم آیا فلسفه و عرفان بخوانم یا نه؟ ولی به شدت دلم دوست داره. چون خیلی دوست دارم به انقلاب و رهبری خدمت کنم و روشنگری بکنم. می ترسم با خواندن فلسفه و عرفان از این کارها بمانم. یا حتی بی خیال بشم. حالا موندم راه کدام یک درست هست؟ راه علامه حسن زاده آملی یا راه شهید حججی و استاد رائفی پور و دکتر عباسی ها؟ ۲. از طرفی استاد چون متاهل شدم و به شدت دغدغه امور مالی دارم، هر چقدر دوست دارم هجرت کنم و برم به قم تا از اساتید عرفان و فلسفه بهره ببرم دائم ترس از این را دارم که نکند در امور مالی بمانم. به همین دلیل پیش خودم میگم همین اصفهان بمان و کاری به فلسفه و عرفان نداشته باش و بیشتر به کسب و درآمدت بپرداز و تبلیغ در فضای مجازی. ۳. استاد بنده طلبه پایه شش حوزه اصفهان هستم. الانم دارم در فضای مجازی تبلیغ می کنم و حتی مشاوره میدم. مشاوره می دهم ولی فقط با کتاب هایی که خواندم بدون اینکه دوره خاصی بگذرانم یا مدرک داشته باشم به همین دلیل، از پولی که میگیرم، عذاب وجدان دارم و میگم نکنه حرام باشه؟ ۴. نکته دیگه اینکه استاد طلبه هایی را می بینم که تشکیلات راه اندازی کرده اند و دارند به اسم تبلیغ دین مشاوره میدند و تدریس می کنند بدون هیچ تخصصی و مدرکی و کلی دارای شهرت و ثروت شدند، خیلی از نظر ذهن اذیت میشم میگم ببین تو این همه کتاب خوندی و فایده نداشت ولی فلان طلبه الان تشکیلات راه انداخته و کلی پول درمیاره و شهرت داره. استاد خواهش می کنم مفصل و شفاف جواب هر چهارتا سوالم را بدین. بنده تمام کتب شما، آقای صفایی حایری، علامه طهرانی، آیت الله مهدوی، نزدیک صد جلد کتاب در مورد شهدا و کتاب های فراوان دیگه مطالعه کرده ام ولی الان هیچ قدرت تشخیصی برای پیدا کردن راهم ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: 1ـ در این که بتوانید از همین طریق مشاوره کسب در آمد کنید کار خلاف شرعی انجام نداده‌اید و معلوم نیست آن تخصص‌ها بهتر از آن‌چه شما با مطالعات خود به دست آورده‌اید به شما کمک کند.

2ـ نگاه فلسفی اگر به طور صحیح جلو برود، در گذرگاه‌های اصیل، کمک‌های شایانی می‌کند و مسلّم اگر آن عزیزانی که نام بردید از تفکر فلسفی اصیلی برخورداد بودند، مخاطب خود را با عمق و آینده داری بیشتری کمک می‌کردند. با این همه، انسان‌ها ذوق‌های متفاوتی دارند و نباید اگر کسی ذوق فلسفی ندارد، ملامت شود بر این‌که نمی‌تواند فلسفه بخواند. عرفان نیز از همین مقوله است. به این فکر کنید که به ما گفته‌اند «مداد العماء افضل من دماء الشهدا». بالاخره اگر روحیه‌ي عرفانی حضرت امام نبود بسیاری از این حماسه‌ها که در دفاع مقدس به میان آمد معنا پیدا نمی‌کرد تا انجام شود.

3ـ کسب روزی حلال در هر صورت کار ارزشمندی است ولی نباید در کسب آن گرفتار حرص و یا مقایسه با دیگران شد. موفق باشید

22245
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: ۱. آیا سیر در مراتب روح با مدد عقل صورت می گیرد؟ ۲. آیا عقل در مرتبه‌ی بالاتر نسبت به عقل مرتبه‌ی پایینتر کاملتر است و به حسب هر مرتبه ای است؟ ۳. آیا منظور از عقل همان قوه ی عاقلهٔ نفس است یا یک نیرویی از طرف خدا و جدای از نفس است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: نفس انسانی استعداد آن را دارد که با عقل فعال مرتبط شود و جذبه‌های ذاتی نفس ناطقه اگر در مسیر صحیح قرار بگیرد کششی به سوی آن عقل دارد و عملا آن عقل کمک می‌کند تا نفس ناطقه به سوی کمالاتش سیر کند و طبیعی است که عقل در جای خود مراتب خاص خود را دارد تحت عنوان «عقل مستفاد» و «عقل هیولانی» و غیره از مراتب عقل نام برده می‌شود. موفق باشید

22244
متن پرسش
سلام استاد عزیز: آیا تعبیراتی مانند نفس و روح و قلب که در مورد حقیقت غیرمادی انسان در آیات و روایات و کلام اهل فن موجود است همگی حکایت از یک حقیقت است؟ چون بعضاً بین آنها تفاوت گذاشته اند. مثلا در روایتی بین روح و نفس تفاوت گذاشته که می‌فرماید موقع خواب روح در بدن می‌ماند و نفس را خداوند قبض می کند و بعد دوباره به بدن برمی گردد، یا بین روح نباتی و حیوانی و انسانی تفاوت قائلند و روح نباتی و حیوانی را مادی فرض گرفته‌اند و روح انسانی را مجرد و می گویند روح نباتی و حیوانی موقع مرگ از بین می روند و روح انسانی از بدن قبض می شود، یا اینکه می گویند در ابتدای خلقت انسان روح نباتی تدبیر بدن را بر عهده دارد و بعد روح حیوانی و در چهار ماهگی روح انسانی تدبیر را برعهده می‌گیرد.
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: در مکاتب مختلف،‌این واژه‌ها معنای متفاوتی دارند و از خود جمله باید فهمید که این واژه‌ها به کجا اشاره می‌کنند. در نگاه فلسفه‌ی اسلامی «النفس فی وحدتها کل القوی» است و لذا تمام حالات مذکور به شئونات نفس بر می‌گردد ولی در آن‌جایی که شما متذکر شده‌اید، بعضاً مراتبی مد نظر است که نسبت تدبیر نفس با بدن را توجیه می‌کند و این ربطی به حقیقت نفس ندارد و لذا وقتی نفس از بدن جدا شد، دیگر بحثی به نام «روح بخاری» برای نفس معنا ندارد. موفق باشید

22241
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد گرامی: اگه انسان بخواهد نسبت خودش را با حقایق که در حد اسلام است به مرحله یقین برساند و در زمان کوچ کردن قلبش آرام باشد و شاد چه بکنه؟ می دانم سوالم کلی است و هزاران هزار مطلب در آن نهفته ولی چه کنم مدام و از زمانهای قدیم دغدغه ام بوده و می ترسم که ناگهان بانگی براید و کام برنداشته و وقت از دست رفته باشد و کوله بارم خالی. ترسم آخر ز در میکده بازم دارند / وه چه سوزیست خدایا به خماری نرسم من چکنم
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: بحث در عزم کلی انسان است که سعی باید کرد رجوع ما به حقایق از طریق رجوع قلبی باشد و معلوم است که قلب همواره در تقلّب احوال است ولی جهت کلی قلب مهم است و نباید از این که بعضاً قلب در موقعیت ادبار قرار می‌گیرد ما را مأیوس نماید. بنا را باید بر آن گذاشت که در هر حرکتی رجوع ما به حضرت رب العالمین باشد که چون نوری گشوده همواره رو به سوی ما دارد. موفق باشید

22240
متن پرسش
سلام علیکم: اگر می گوییم زمانه زمانه ای نیست که بتوان گفت بهترین زنان شما آن است که مردی را ندیده و مردی او را ندیده باشد، آیا به تبعش می توان گفت زمانه زمانه ای نیست که بگوییم بهترین مردان شما آن است که نسبت به همسرش مهربانترین است و حرمتش را بیشتر نگه دارد و...؟
متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم: عنایت داشته باشید بحث نگاه تاریخی به موضوعاتی که مربوط به شرایط خاصی هستند، فرق می‌کند با نظر به موضوعاتی که فرا تاریخی می‌باشند. موضوع «وصف بهترین مردان» ربطی به دیروز و امروز ندارد؛ همیشه به عهده‌ی مردان است که برای همسرانشان احترام قائل باشند و همچنین چنین وظیفه‌ای به عهده‌ی زنان است نسبت به مردانشان. موفق باشید

22239
متن پرسش
سلام استاد: نظر شما درباره استفاده از علم روانشناسی و روانکاوی برای یافتن برخی صفات و ویژگی های درون نفس و روح چیست؟ برخی از مشاهیر روانشناسی کتاب ها و نظریاتی دارند که با مطالعه آنها بشدت احساس می شود که مطالبشان در مورد وجود برخی اوصاف در وجود خود شخص بنده به عنوان مثال درست و صحیح است، مانند حسادت، و حتی سادیسم های پنهان به گونه ای که کاملا در لباس های موجه و حتی شرعی مانند امر به معروف و نهی از منکر در برخی افراد متشرع (و اتفاقا مراعات و مراقبت کننده بر رفتارها و با تقوا) بیرون می آیند. پرسشم از این بابت هست که واقعا تا قبل از مطالعه نظرات و کتب اینها از وجود چنین صفاتی در خود آگاه نیستیم و حتی برخی تمایلات را انسان دوستی و دین مداری تعبیر می کنیم در حالی که می بینیم خودفریبی بیش نبودند و برای ارضای برخی خلاهای روانی انجام می شدند به گونه ای که خود ما هم متوجه آن نیت و انگیزه پنهان درون نفس نبودیم و باصطلاح چون در ناخودآگاه ما بوده نسبت به آن آگاهی نداشتیم. و ضمن اینکه راه های درمانی که می دهند لزوما غیرشرعی نیست و البته گاها هم غیرشرعی، اما جواب می دهد در صورتی که تا قبل از آن گمان می کردیم که مثلا این حالت اضطراب و تشویش بخاطر کم گذاشتن در عبادات و ... است. ممنون میشم نظرتون رو بفرمایید.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از راه‌های گوناگون می‌توان متوجه‌ی صفات رذیله یا انگیزه‌های غلط شد که یکی از راه‌های آن روانکاوی است 2- عمده‌ی کار، در راه‌های عبور از آن رذائل است که تنها با رویکرد توحیدی می‌توانیم از أنانیت خود آزاد شویم وگرنه مشکل، به نحوه دیگری باقی خواهد ماند. موفق باشید

22238
متن پرسش
با عرض سلام: ۱. یکی از اساتید در مورد تذکره الولیا می فرمودند که روش عرفای آن مشی ائمه نیست اما به نظر بنده کنار ریاضت شرعی هم ریاضت علمی و هم فرمایشاتشان خوب است نظر حضرتعالی؟ ۲. در مدرسه آوای توحید می خواستیم «رساله الولایه» را با استاد حلوائیان بخوانیم به صورت مجازی یکی از اساتید مخالفت کردندکه بهتر است مبانی ما قوی شود علاوه بر کتب حضرتعالی مشغول خواندن نهایه ام ضمن اینکه بنده با اجازه و تشخیص دکتر کاکایی در کلاس عرفان نظری دکتریشان شرکت داشتم صلاح می دانید ورود پیدا کنم؟ یا کتاب «انسان در عرف عرفان» با تدریس استاد ضیایی؟ ۳. برخی تشکلهای مذهبی خیلی خودشان را قبول دارند هر چه روح سطحی بودن در برنامه ها را تذکر می دهیم فایده ندارد هرچه هم می گوییم از اساتید متخصص در فلسفه و عرفان استفاده کنید علی رغم هزینه رایگان حاضر نمی شوند. آیا ما مجبوریم در چنین محلهایی که واقعا آزار دهنده اند کار کنیم؟ در صورتی که می توانیم مستقلا تفکرات حضرتعالی را دنبال کنیم. همانطور که این کار را کرده ایم و موفق بوده ایم. ۴. اینکه کتابهایی که در کشف و خواب به حقیر داده می شود به سرعت باز نمی شوند ناشی از ضعف بنده است؟ ببخشید مقداری گرفتار یاس شده ام. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. زبان عرفا، زبان خاصی است و نمی‌توان گفت که روش آن‌ها جدای از ائمه می‌باشد. حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ای که به مرحوم احمدآقا نوشته‌اند همین توصیه را دارند که اگر ظاهر کلام آن‌ها با سخن دین متفاوت است، ولی حقیقتاً همان سخن اولیاء دین را می‌گویند. ۲. بعد از «معرفت نفس» و «برهان صدیقین» می‌توانید با «رسالة الولایه» مرتبط شوید. ۳. نباید رابطه‌ی خود را با تشکل‌های دینی در دانشگاه قطع کنید، منتها همه‌ی وقت خود را نباید آن‌جا صرف کرد. موفق باشید

22234
متن پرسش
سلام علیکم: در سخنرانی های استاد قبلا شنیده بودم که این جمله را که مسیحیت می گوید اول ایمان بیاور بعد خواهی فهمید از قول یکی از بزرگانشون می فرمودند. اسم اون قائل و سند این جمله رو می خواستم زحمت بکشید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب کاپلستون در تاریخ فلسفه‌ی غرب خود این موضوع را آورده است و بنده در جزوه‌ی «تاریخ فلسفه‌ی غرب» از ایشان این‌طور نقل نموده‌ام:

مى‏ گويد: تفكر وسيله‏ اى است براى يارى به كسانى كه ايمانشان ضعيف است. اينان محتاج راه‏ هاى باريك‏ تر و ناهموارترى هستند كه مردان مقدس از روى آن‏ها به پرواز مى گذرند بى‏ آن‏كه اعتنايى به آن‏ها بكنند و يا گام در آن‏ها بنهند، اين مردان بزرگ استدلال‏ هاى لرزان بشرى، بلكه در ميان آتش سوزان عشق الهى از هر تزلزل و ترديدى پاك شده‏ اند ... از اين رو مى ‏گويد: «بينش پيدا كن تا بتوانى ايمان به دست آورى، ايمان به دست آر تا بتوانى بينش و خرد بيابى.» چراكه ايمان چيزى نيست جز تفكرِ همراه با تسليم و قبول، كسى كه نتواند تفكر كند ايمان نمى‏ يابد. از اين رو خرد را دوست بدار، ولى بى ‏ايمان بينش به دست نمى‏ آيد و سخن اشعياى نبى‏ درست است كه مى‏ گويد: «اگر ايمان نداشته باشيد بينش نمى ‏يابيد» بينش ايمان را از ميان نمى ‏برد، بلكه استوارترش مى‏ كند. موفق باشید

نمایش چاپی