باسمه تعالی: سلام علیکم: چه در قیامت و چه در برزخ، جسمِ انسان جلوهای از روح اوست و عقاید و اخلاق است که مظهریت پیدا میکند. در قیامت تفصیل بیشتری مییابد. در این مورد خوب است که به جزوهی «نحوهی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست، رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است در ابتدا چنین باشد که میفرمایید. ولی با رعایت دستورات شرع الهی آرامآرام فطرت انسان بیدار میشود و مییابد که اطاعت خداوند غذای جان اوست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در بحث سورهی «قاف» و سورهی حجرات در این مورد شده است. مطالبْ گستردهتر از آن است که در این نوع سؤال و جوابها بتوان آن را مطرح کرد. احتمالاً قلم مورد بحث، شاید فرهنگ نوشتاری باشد در مقابل فرهنگ القایِ علمی به صورت سینه به سینه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی با استناد به سخن مقام معظم رهبری در جواب سؤال شمارهی 13269 داشتم. این نوع مباحث را باید از طریق کتابهایی که تدوین شده است دنبال بفرمایید. بنده عرایضی در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» در این رابطه داشتهام. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتابهای آقایان دکتر موسی نجفی و موسی حقّانی خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: متأسفانه ایمیل جنابعالی مشکل دارد. در حالیکه این نوع سؤالها را بیشتر به صورت شخصی به ایمیلِ کاربران محترم ارسال میداریم. اینطور جواب داده شد:
23605- باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض بنده آن بود که در دعا، از خدا طلب قتل فیسبیلک داریم، پس چرا میگویید طلب شهادت در دعا نیست؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینطور جواب داده شد: 23110- باسمه تعالی: سلام علیکم: واللّه اعلم. بالاخره نظر مقام معظم رهبری آن است که دولت تا آخر فرصت قانونیاش بر سر کار باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هنوز هم شما در شیعهی انگلیسیبودنِ این جریان شک دارید؟؟! اینها تاریخشان سالهاست که گذشته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول معروف: «فقیر فربه و چاق و طبیب لاغر و زرد / نه آن خدا شناسد، نه آن شناسد درد». و فقیر در این شعر یعنی درویش عارف. آری! ممکن است بعضی تذکرات اخلاقی بدهند ولی نتوانند میل خورد خود را چندان کنترل کنند، ولی بنا به خطبهی متقین اهل تقوا در عین ظاهری نحیف، بدنهای نیرومندی دارند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم با مطالعهی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و شرح صوتی آن بتوانید جواب خود را پیدا کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان مصر هم بنیاسرائیل بعد از حضرت یوسف «علیهالسلام» کارشان به ذلت و خواری کشید و در مقابل فرعون تا آنجا ذلیل شدند که خدمتگذاریِ قبطیان کارشان بود و به همین جهت حضرت موسی «علیهالسلام» تلاش کردند آنها را از مصر خارج نمایند. بنیاسرائیل به جهت روحیهی توحیدی که در پیروی از حضرت موسی «علیهالسلام» بهدست آوردند؛ قرآن در توصیفشان میفرماید: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ» (47/ بقره) و آنها متوجهی این امر نشدند که ملاکِ برتری، توحید است و نه نژاد. و همین توهّم موجب شد تا از توحید محمدی «صلواتاللّهعلیهوآله» استقبال نکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی گفته میشود غرب، صورتِ جدیدی از انحراف است؛ میخواهیم عرض کنیم این عقل، عقلِ دیگری است و گمان نکنیم همان عقلی که دیروز ابزارهای ساده میساخت امروز آن ابزارهای بزرگ و آن تکنیک را میسازد، بلکه عقلی به میان آمده است با روحیهی تصرفِ جهان و نه تعامل با آن. کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی» از دکتر داوری در این مورد نکات خوبی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چون در نظام اسلامی هستیم باید بر اساس مواضع نظام عمل کرد. مثل موضعی که رئیس جمهور با رئیس جمهور ترکیه در مورد فوق در حین مذاکره گرفتند. یا سخنان مقام معظم رهبری در پیام حج و یا فعالیتهایی که شبکهی «العالم» و «پرستیوی» انجام میدهند که بسیار کارساز است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بگذارید به وقتش که وارد فلسفه شدید، اگر لازم بود در مورد ریاضیات تصمیم بگیرید. به طور معمول لازم نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد آنکه میفرمایند فقر انسان را به کفر نزدیک میکند به آن معنا است که انسان نباید با تنبلی خود به فقر دامن بزند وگرنه پیامبران عموماً اهل ثروت نبودند و کافر هم نشدند 2- بنده خودم خیلی ارادت به این نوع بیمهها ندارم ولی شاید بتوان اینطور توجیه کرد که یک نوع سرمایهگذاری برای آینده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شخص معلول به جهت عین ثابتهاش که اقتضای آن معلولیت را دارد و خلقت خود را با همان نحوه بودن از خداوند تقاضا کرده است، رَحِمی را انتخاب میکند که مقتضیِ چنین ظهوری است و از این جهت پدر و مادر اگر تقصیر خود را هم در این امر داشته باشند، ربطی به معلولیت آن کودک ندارد. معلولیت او به خودش مربوط است وگرنه ممکن است این اشکال پیش آید که خداوند چرا ضعفهای والدین را به پایِ آن کودک میگذارد و چرا آن کودک باید قربانیِ آن ضعفها باشد؟ در حالیکه چنین نیست. موفق باشید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدر: راستش استاد برای برگزاری مراسم پیاده روی اربعین امسال با توجه با اینکه شرایط خاص هست و خب با همین وجود کشور عراق اجازه ورود زائرین خارجی را داده است اما در کشور خودمان این اجازه صادر نشده، دو راه وجود دارد ۱. با توجه به اینکه گفتند این بیماری سالها با ما خواهد بود و باید شیوه زندگی خودمان را تغییر دهیم نه تعطیل! و همچنین سخن گرانقدر سردار سلیمانی که باید از بحران ها فرصت بسازیم به شرط اینکه برایمان ترس معنایی نداشته باشد پس مراسم اربعین هم باید برگزار شود اما نه با شرایط سال های گذشته و لزوم ایجاد شرایط جدید! ۲. اینکه برگزار نکنیم به دلیل اینکه الان با این شرایط سخت کرونایی و مدیریت ضعیف کشور در بحران کرونا احتمال آسیب ها و هزینه های بهداشتی بعد از مراسم اربعین بالاست آیا اشتباه نیست که به نظام برای برگزاری مراسم فشار بیاوریم؟ آخه خود حضرت آقا هم از برگزاری اجتماعات در محرم و مراسماتشان جلوگیری کردند و این یک الگو برای ما میشود. آیا بهتر نیست فشار نیاوریم و به خدا توکل کنیم اگر خود آقا بخواهند مسیر باز میشود؟! استاد بنده جزو کسانی بودم ک هرساله مشرف میشدم و امسال واقعا ناراحتم و برگزاری اربعین را مثل نیازهای دیگری میدانم که همه آنها اکنون در این شرایط برقرار هستند و حتی بالاتر! و با این شرایط نمیدانم چه تصمیمی درست و غلط است. ممنونم در این مورد راهنمایی کنید. سپاس فراوان.
باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال همه در این فکر هستیم که در ادامهی حضور انقلاب اسلامی خداوند چه چیزی را بعد از اربعین برای ما تقدیر کرده است. گویا انقلاب اسلامی در این چندساله با حضور اربعینیِ خود راهی را گشود که ادامهی آن از طریق مردم عراق محقق خواهد شد و به همین جهت جمعیت 20 میلیونی اربعین توسط مردم عراق تعطیل نمیشود، بلکه زائر خارجی نمیپذیرند. باید به نحوهای دیگر از حضور تاریخی خود فکر کرد. نکاتی که منجر به انتظار میشود در شرح غزل شمارهی 89 عرض شده است. ذیلاً خدمتتان ارسال میشود. موفق باشید
غزل شمارهی 89
رخداد اربعینی و راهی دیگر در تاریخی دیگر
باسمه تعالی
یا ربّ سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
طلب حضور محبوب و برگشتن به شعف گذشته، موجب سرزندهشدن روحانیتِ از دست رفتهی انسان است. جناب حافظ در شرایطی خود را احساس میکند که تجلیات خاص دورانی که در آن بوده، به نحوی رخ برکشیده و او را تنها گذاشته و با توجه به آن نوع شورآفرینی که نورانیتاش همه را در بر گرفته بود، طلب برگشت آن را دارد و به یاد آن دوران میگوید:
خاک رهِ آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهانبین کنماش جای اقامت
آنچنان حضور آن محبوب برایش ارزشمند بود که میگوید خاک راهی که او در آن قدم گذاشته، ارزش آن را دارد که چشم خود را در جای پای او گذارم و از این طریق در هوای آن حال و احوال باقی بمانم، زیرا معنای زندگی را در آن احوالات احساس میکرده.
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
در فریادی از سر در برگرفتگی همهی ابعاد وجود انسان، میگوید که مظاهر حضور و ظهور او آنچنان مرا در بر گرفته که اساساً ماورایی جز خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت او را نمیشناسم که بخواهم به ماورای آنها نظر کنم و توجه نمایم. تماماً در سیطرهی حضور او هستم، به همان معنایی که «وحدت وجود» همهی ابعاد انسان را در خود غرق میکند.
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک، چه سود اشک ندامت
ای محبوب من! آنچه مرا مسرور میکند و به نشاط میآورد آن است که امروز احساس کنم مرا در برگرفتهای. من امروز نیاز به چنین اُنس و مناسبتی خاص با تو دارم و در آن حالت حضور ابدی خود را احساس کنم و در فردایی که در همین امروز میتوان آن را احساس کرد، حاضر شوم، وگرنه در فردای زندگی اگر متوجه شوم چه راهی را میتوانستهام طی کنم، چه سودی برای من دارد و اشک ندامت چه فایدهای برای من خواهد داشت.
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
ای کسی که میخواهی با توصیف عشق، عشق را به صحنه آوری! چنین کاری ممکن نیست و ما را با تو کاری نمیباشد. زیرا عشق، احساسی است که جان انسان باید احساس کند و حالتی است که با سیطرهی حضور محبوب پیش میآید، شنیدنی نیست، چشیدنی است.
درویش مکن ناله ز شمشیر اَحِبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
ای درویش! جای گلایه و ناله از شمشیر دوستان نیست زیرا این دوستان از کشته هم غرامت میگیرند زیرا این نوع کشتن و از خود بیخود شدن، آنچنان حیاتبخش است که جا دارد در ازای آن غرامتها داد. زیرا اگر کسی به عنوان غرامت سر ندهد، سردارِ دلها نمیشود.
در خرقه زن آتش که خَمِ ابروی ساقی
برمیشکند گوشهی محراب امامت
ای درویش! خرقه را آتش بزن و بسوزان، زیرا خم ابروی ساقی طوری در صحنه است که گوشهی محراب امامت را میشکند. پس چه جای حفظ خرقه در منظر ساقی، وقتی خم ابروی او اینچنین امام جماعت را از امام جماعت مردم شدن سرگردان میکند تا سر بر کوی و بیابان بگذارد.
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیدادِ لطیفان، همه لطف است و کرامت
ای یار سفر کرده! ای انوار معنوی که ما را فرا گرفته بودید و در دعای کمیلِ شبهای جمعه در مسجد دارخوئین، آن غوغا را برپا میکردید، حالیا در خود آن احوالات را نمییابیم و ملامتها در میان است از عدم حضور انوارِ یار سفر کرده. آری، ای یار سفر کرده! «حاشا که من از جور و جفای تو بنالم» زیرا این حرمان در جای خود بیداد لطیفان است که سراسر لطف و کرامت میباشد و در جای خود «راهی است دیگر در تاریخی دیگر.»
کوته نکند بحثِ سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
آری! بحث از سر زلف یار و نظر به انواع حضور او در مراحل مختلف تاریخ، چیزی نیست که حافظ و هر انسان طالب حقیقت، بخواهد از آن دست بردارد و سخن را کوتاه کند. زیرا پیوستگی و استدام سلسلهی زلف او تا قیامت ادامه دارد و در هر تاریخی دارای ظهور خاصی است و اگر از خدا میخواهیم که یار دیروزین و محل اُنس با حقیقت همچنان باز گردد و آن احوالات دوباره ما را در برگیرد، از این نکته هم غافل نیستیم که این رُخ برکشیدنِ امروزین محبوب، بیداد و جور لطیفانهای است که بیحساب نیست و تجربهی دیگری است از درک حضور ارادهی الهی در مرحلهای دیگر از تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شده است و لذا «پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت» همچنان باید در انتظار نحوهای دیگر از حضور محبوب بود برای قدمگذاردن در راهی دیگر و روبهروشدن با حضرت محبوب در شأنی جدید.
یعنی اگر سفر اربعینی مثل سالهای قبل، در میان نیست و این حقیقتاً جور و جفایی است بر جان شیفتهی ما و خداوند چنین تقدیرِ جانسوزی را بر ما روا داشته؛ میدانیم بیدادِ لطیفان همه لطف است و کرامت، و لذا دست از سر زلف یار که محل صعود به سوی اوست برنمیداریم و میدانیم سلسلهی زلف او که راههایی است به سوی او، تا قیامت گشوده است. هنرمان آن است که در این تاریخ راهی دیگر برای اُنسی دیگر بیابیم.
والسلام
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شرح آقای صمدی کفایت میکند. ۲. همچنان که قبلاً نیز عرض شد بعضی روایات اشاره به تاریخ خاص خود دارد. نکاتی را در متن اخیری که تحت عنوان «زن دیندار در نسبتی جدید با عالَم» عرض شده است در ذیل خدمتتان ارسال میدارم: موفق باشید
آنچه بنده میتوانم ادعا کنم آن است که تاریخ برای ظهور اندیشه های بزرگ در زنان بهوجود آمده است، مشروط بر آنکه آنها به میدان بیایند و از خطاهایی که در ابتدای امر ممکن است پیش آید نگران نباشند. البته که اگر یک استاد نجّار به شاگردش فقط بگوید مغازه را آب و جارو کن و بعد از ۱۰ سال به او بگوید چرا نمیتوانی یک صندلی بسازی؟ جواب شاگرد آن است مرا وارد میدان نکردی! آیا انصاف است که استاد نجار ضعف شاگرد خود را به رُخ او بکشد؟ مشکلی که ما امروز داریم «مرد بودن»ِ تاریخ است. تاریخ را مردانه تعریف کردهایم و جایی برای زنان نگذاشتهایم، بعد میگوییم آنها بیایند تا پا به پای مردان امور را بهدست بگیرند. بزرگی حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» این بود که زنان را وارد تاریخ کردند، آنجایی هم که زنان وارد تاریخ شدند به گفتهی حضرت امام جلوتر از مردان عمل کردند.
عرض بنده آن است که اگر ملاحظه کردید در جایی میدان فعالیت ندارید، اول سؤال کنید در مقایسه با مردان حضور زنان در این میدان چقدر بوده است؟ چقدر به زنان جرأت دادند بیایند تا با حفظ حیا و عفاف، سخنرانی کنند و مردها پای سخنرانی آنها بنشینند؟ چه اشکال داشت اگر این کار را میکردیم، تا معلوم شود زنان هم برای مردان حرف دارند؟ میپرسند آیا ضرورت دارد زنان برای مردان صحبت کنند؟ ضرورتش به این است که فکرها باید مبادله شود، همین بحث ضرورت را با کدام دید نگاه میکنید؟ بیایید همین ضرورت را در تاریخی که امام و رهبری مطرح میکنند، معنا کنید.
اگر صد سال پیش یک زن به جای آنکه در خانه باشد وارد کوچه و بازار میشد معنا نداشت زیرا همه نیازهای زندگی او در همان خانه قرار داشتید، گاو و گوسفند و تنور نان در خانه بود. بنده به دختر خودم وقتی در دوره راهنمایی بود، گفتم میخواستی در این دوره به دنیا نیایی، در این دوره بسیاری از نیازهایت در خیابان و بازار و اداره است و خودت باید وارد این میدانها بگردی و برای رفتن به مدرسه سوار اتوبوس شوی. قبلاً خانم ها خودشان شیر میدوشیدند و ماست تهیه میکردند و مردها هم به دنبال کارهای خودشان بودند، ولی در حال حاضر آن شیر و ماست و نان در خارج از خانههاست، آیا باید خرید این اقلام به کارهای مردان اضافه شود، یا باید زنان تهیهی چنین خریدهایی را به عهده بگیرند؟
پیامبر خدا (ص) در ابتدای زندگی حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) تقسیم کار کردند. آسیابکردن و نانپختن را به عهدهی حضرت زهرای مرضیه (س) قرار دادند و حضرت علی (ع) اگر فرصت میکردند کمک میکردند ولی حضرت علی (ع) کارهای خودشان را داشتند. مرحوم شهید مطهری در کتاب «تعلیم و تربیت» می فرمایند یکی از مشکلاتی که ما تحت تأثیر زندگی مدرن پیدا کردیم این است که زنانِ ما در خانه کارهای جدّی ندارند، مشکل غیبت و کارهای تجمّلی به همین جهت زیاد شده است. یکی از شهردارهای شهرهای کانادا برای حل این مشکل مقداری کاموا به طور مجانی در اختیار زنان گذاشت و بعد کالاهایشان را که بافته بودند خریداری کرد و بعضی از آن مشکلات مرتفع گردید. ما باید بر روی شرایط جدیدی که پیش آمده است فکر کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با «راز اشک» در کتاب «کربلا؛ مبارزه با پوچیها» و نیز مقالهای تحت همین عنوان در یادداشتهای ویژهی سایت هست، إنشاءاللّه مفید خواهد بود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انجام واجبات با معارف و اخلاقِ بهتر موجب نتیجهی بهتری خواهد شد. آری! در کنارِ عمقبخشیدن به معارف دینی، اگر زمینهی خدمت به مردم فراهم است باید آن خدمت را بر انجام مستحبات ترجیح داد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری مطابق سیر خاصی نوشتهها و سخنان خود را تنظیم نکردهاند. بعدها این فکر پیش آمد که ترتیبی به آن سخنان داده شود. فکر میکنم با کتابهایی مثل «داستان راستان» و «جاذبه و دافعه علی «علیهالسلام» و «سیرهی نبوی» و «سیری در نهجالبلاغه» و «حماسهی حسینی» را اگر مطالعه کنید، خودتان متوجه میشوید چگونه از اندیشههای آن مرد بزرگ میتوانید بهره بگیرید. ما در کنار آن مطالعات، سیر مطالعاتی بر روی سایت را پیشنهاد میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. تشکیکی که در رابطه به وجود مطرح است به معنای شدت و ضعف در مراتب وجود است و این نوع تشکیک، عرضی نمیتواند باشد. زیرا وقتی دو چیز در عرض همدیگر باشند، در یک مرتبه از وجود قرار دارند. ۲. ماده، یک مرتبه از وجود است و به اعتبار مادهبودنِ موجود، حرکتِ جوهری برای او در میان است. موفق باشید
