باسمه تعالی: سلام علیکم: احتمالاً در نسبت با عالم بالا، عالم پایین را میگویند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مخاطب ذکر شریف «لا إله إلاّ اللّه» که فرمود: «قولوا لا إله إلاّ اللّه تفلحوا» همهی بشریتاند. از آن جهت که برای خود معبودهای متکثری ساختهاند تا از شیدا و والهشدنِ آنها روی برگردانند و بنیادِ تعلق جان خود را حضرت احدیت قرار دهند. و این غیر از آن است که انسان نسبت به آشنایان خود با عواطف برخورد کند و به آنها محبت داشته باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد بهترین کسی که دکتر را میشناسند حضرت آقا میباشند. نظرات ایشان را در اینترنت جستجو کنید خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که بنده نظرات جناب آقای فیاض را دنبال کردم، نگاهشان نسبت به عرفان، محققانه نیست. در حالیکه حضرت امام در نامهای که به آقای گورباچف مینویسند برای حضور اسلام در جهان کنونی، عرفانِ ابنعربی و حکمت صدرایی را تأکید میکنند. گویا آقای فیاض در عین دلسوزی و سوابق خوبی که دارند؛ فعلاً در عصبانیت هستند و نمیدانند یقهی چه کسی را باید بگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. موضوع «اعیان ثابته» موضوع مهمی است. به نظر بنده خوب است در این مورد سری به آرشیو سؤالات بزنید. در فصّ شیثی که اخیراً بحث شد تا حدّی به موضوع پرداخته شد. بالاخره باید از خود سؤال کنیم خداوند بر چه مبنایی مخلوقات را خلق میکند؟ ۲. به نظرم نکتهی درستی است که انسان در مسیر ولایت طاغوت یا ولایت الهی باید خودش تصمیم بگیرد ۳. حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» در شرح کتاب «جنود عقل و جهل»، جهل را از امورِ عدمی میدانند که به تبعِ عدمِ عقل معنا دارد. پس همان سخن شما درست است. آری! علمِ به جهل، به اعتبارِ علمبودنش، امری است وجودی به همان معنای علمِ به عدمِ ملکه. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم باز باید به برنامهای که به خود میدهید فکر کنید. با این تفاوت که برای خودتان آن طور که خودتان را میشناسی برنامه بریزید، خودی که هم باید به رفقایش سر بزند و هم تفریح و ورزش داشته باشد و هم کتاب مطالعه کند و هم از فضای مجازی خیلی دور نباشد. هرکس در این تاریخ باید آن شود که باید بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر اینکه کاملاً مخالف آنهایی هستم که چنین نگاهی به آقای روحانی دارند؛ از آن مهمتر سخنان اخیر رهبری با اعضای خبرگان است که بحث ویروس بدبینی را مطرح کردند و دقیقاً روی همین موضوع دست گذاشتند که انتقاد منطقی و مدلل آری، ولی ویروس بدبینی بسیار مضرّ است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این از نمونههای مکر لیل و نهار است و تنها با عزمِ عبور از آن، مشکل حل میشود و باید در هرحال این عزم را در خود زنده نگهدارید و اگر باز قوهی واهمه شما را به آنسو کشاند، مواظب باشید از عزمِ خود کوتاه نیایید تا بالاخره زیبایی عبور از آن ظلمات، احساس معنویِ شما را بهخوبی از زشتی و رذالت این نوع صحنهها بیدار کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آنکه میفرماید: «فأتوا بسورة من مثله» که اگر شک دارید آن سورهها از طرف خدا نیست، مثلش را بیاورید؛ میفرماید: « أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً» تا با تدبر در قرآن متوجهی روحِ یگانگی که حکایت از تجلی یگانگی حق دارد، بشویم. و بنده فکر میکنم هرکس تدبّر لازم را در آیات و سور داشته باشد، نسبت به حقانیت قرآن که از طرف صاحب هستی است، به یقین میرسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سجدهی ملائکه بر حقیقت انسان بوده است که مصداقِ متعیّن و بالفعل آن همان انسان کامل است. 2- حضرت آدم به عنوان ابوالبشر، اولین آدم و اولین پیامبر در زمین است ولی حقیقت آدم، همانی است که مورد سجدهی فرشتگان قرار گرفت. در این مورد عرایضی در کتاب «هدف حیات زمینی آدم» شده است 3- نه، زیرا در آنجا بحث تعلیم اسماء به آدم نیست، بلکه بحث فطرت الهیه مطرح است و خطاب به بنی آدم در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان بیکار نیست. ما را گرفتار گناه میکند تا ما از رحمت پروردگار و توبه به درگاهِ حضرت محبوب مأیوس شویم. وظیفهی ما است که در هیچ حالی از توبه و امید به رحمت پروردگار مأیوس نگردیم تا پوزهی شیطان به خاک مالیده شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید یک احاطهی کلی به معارف دینی و متون مقدس مثل قرآن و حدیث پیدا کنید و سپس با شناخت نسبت به مسائل جامعه و تاریخ خود با رجوع مجدد به متون دینی، نگاهِ دین را با نظر به تاریخی که در آن هستیم ارائه دهید. نمونهی چنین شخصیتی مرحوم شهید مطهری بودند. پیشنهاد بنده آن است که در حین تعمق در دروس حوزوی، سیر مطالعاتی روی سایت را که بر مبنای معرفت نفس است، میتوانید دنبال کنید و سپس با رجوع به تفسیر المیزان و بحارالأنوار به آن احاطهی کلّی دست یابید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده آن است با توجه مطالعاتی که داشتهاید بعد از مطالعهی کتاب «معاد» با شرح 70 و چند جلسهای آن، و مطالعهی کتاب «خویشتن پنهان» با شرح تفسیر حمد امام و شرح کتاب «مصباح الهدایه» ایشان به نتایج خوبی إنشاءاللّه خواهید رسید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است که افراد نظم و تقسیمبندیِ مفاتیح را بشناسند تا هرکس بنا به روحیهی خود از آن استفاده نماید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع مهمی است که تا حدّی در کتاب «علل تزلزل تمدن غرب» بر روی آن بحث شده است. ما نیاز داریم نوعی از زندگی را بشناسیم که آن زندگی با توسعهی غربی متفاوت است و آرمانشهرِ ما شهری است که به رفاه مادی به عنوان یک هدف نمینگرد، بلکه رفاه را به عنوان یک وسیلهی محدود برای هدفی بزرگتر میپذیرد و لذا غرق زندگی رفاهی نمیشود. انقلاب اسلامی این نوع زندگی را در منظر ما قرار میدهد، هرچند جریانهای علاقهمند به سبک زندگی غربی، این موضوع را نادیده میگیرند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» رجوع فرمایید، در این مورد در آنجا بحث شده. کتاب روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تصور بنده آن است که جملهی «آزادی جهت دسترسی به اطلاعات» مطلبی است که دنیای مدرن برای نفوذ در کشورهای جهان سوم در دهان روشنفکران انداخته. آزادی اندیشه و تفکر در آن حدّ که هرکس در عقایدش تفتیش نشود، امری است که اسلام آن را پذیرفته است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که عرض شد تاریخ، تاریخِ گشودگی است ولی تاریخِ دروغ و اغفال نیست. لذا این درست نمیباشد که مردم جامعهای را برای زندگی خود شکل داده باشند و حال عدهای مزدور یعنی حزب صهیونیستیِ بهائیت بخواهند از بستری که مردم برای زندگی خود فراهم کردهاند، استفاده کنند و برای دشمنان این جامعه جاسوسی نمایند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «شرح اسماء الحسنی» از مرحوم ملاهادی سبزواری نکات خوبی دارد که ظاهراً ترجمه شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب قیصری به بالاتر از احدیت قائل نیست و همهی تفاوتهایی که میفرمایید با بقیه مثل امثال امام دارد؛ در همین نکته است 2- حضرت امام برای فیض اقدس ظاهراً یک نحوه تعیّن قائلاند و به همین جهت با مقام احدیت قابل تطبیق نمیباشد. آنچه باید توجه داشت آن است که این اصطلاحات را باید با نظر به فضای متن متوجه شد. زیرا گاهی بحث احدیت در میان است، در حالیکه نظر به «واحدیت» دارد و یا گاهی واژهی «اللّه» بهکار میرود ولی نظر به مقام جامعیت اسماء در میان نیست، بلکه مقام «احدیت» در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آیا به این روایت فکر کردهاید که حضرت صادق «علیهالسلام» جهت توجه به بنیادیترین بنیادِ روحانی هر انسان روشن میکنند كه اولًا: قلب انسان كاملًا با خدا آشنا است و خداوند در نزديكترين شرايط به انسان است. ثانياً: مى تواند با خدا روبه رو شود، ما را متوجه نكته اى مى كنند كه خداوند در قرآن به آن اشاره فرموده است كه: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»،[1] و هنگامى كه بر كشتى سوار مى شوند خدا را با تمام خلوص مى خوانند و چون آنها را به سوى خشكى رساند و نجاتشان داد، در همان حال شرك مى ورزند. بعد از طرح اين آيه حضرت فرمودند: آن وقت كه فرد در دريا اميد به هيچ چيز ندارد و به قدرتى لايزال متوسل مى شود «فَذَلِكَ الشَّيْءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيْثُ لَا مُنْجِيَ وَ عَلَى الْإِغَاثَةِ حَيْثُ لَا مُغِيثَ»،[2] آن قدرت لايزال كه در آن حالت، آن فرد بدان متوسل مى شود همان خدايى است كه قادر بر نجات است، در آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى براى او نيست، و او فريادرس است، در شرايطى كه هيچ فريادرسى را در منظر خود نمى يابد.
حديث مذكور؛ از بهترين نكته ها براى خدا يابى است. چون اولًا: ما را متوجه خدايى مى كند كه مافوق خداى مفهومى است و در آن شرايط خاص او را روبه روى خود مى يابيم، يعنى همان خدايى كه از طريق قلب بايد با آن مرتبط شد. ثانياً: اين خدا را انسان در وجود خود مى شناسد و احتياج نيست با كتاب و درس و مدرسه وجود او را براى خود اثبات كند. ثالثاً: و از همه مهمتر اينكه كافى است حجابهايى كه خود را براى ما نجات دهنده و فريادرس مى نمايانند كنار رود، يك مرتبه قلب ما خود را با آن خدا روبه رو مى بيند. به همين جهت حضرت مى فرمايند: او خداى قادر بر نجات است آن موقعى كه هيچ نجات دهنده اى نيست، «حَيثُ لا منجى». وقتى در منظر جان انسان مشخص شود كه هيچ نجات دهنده اى نيست و همه آنچه ما به عنوان نجات دهنده به صورت وَهمى و دروغين به آنها دل بسته بوديم، از منظر قلب كنار رفته اند، و وقتى روشن شود همه آنچه ما به عنوان فريادرسِ خود به آنها دل بسته بوديم، از صحنه جان رخت بربسته اند، خداوند در عمق جان ما به عنوان فريادرس ظاهر مى گردد و ما با او روبه رو مى شويم. 2- چرا به گفتهی هایدگر نظر نداشته باشیم که «تفکر» را نظر به بنیادیترین و سرآغازینِ حقیقت میداند که در تاریخ ظهور میکند؟ بنده تفکر در این تاریخ با نظر به حقیقت وجودی انقلاب اسلامی میدانم و این را عقلانیتِ این دوران میشناسم. برای روشنشدنِ مطلب، یادداشتی که در این مورد داشتهام را خدمتتان ارسال میدارم:
برای بیشتر فهمیدن انقلاب اسلامی و تفکر در آن از آن جهت که به جهت وجودیاش «تفکرناشدنی» باقی میماند در صورتی ممکن است که به تقدیری فکر کنیم که در جان انسانها رخ داد و نه به حرکات و فعالیت آنها. انقلاب اسلامی یک رخداد تاریخی بود که از طریق آن انسانها در جان خود شنوایِ سخنی شدند که باید تاریخ دیگری را رقم بزنند بدون آنکه متوجهی شنیدن آن پیغام درونی باشند، در عین آنکه همیشه در طول تاریخ انسانهای فرزانه به صدای حقیقت گوش دادهاند که البته روشنفکران ما نتوانستند آن پیغام درونی تاریخیِ خود را درک کنند.
آن پیغام، مردم ایران را فراخواند تا با او از درِ همسخنی درآیند و حقیقتاً مردم ایران در مقامِ انسانیشان دلبستهی کمند آن مشیت تاریخساز شدند و از آن به بعد عدهای را مییابید که همچون پیکی، مدام حاملِ آن پیغام میباشند، پیغامی که از سوی خدا در این تاریخ به انسان میرسد تا متوجه شود میتواند با حضور خدا در این تاریخ حاضر گردد و از دوگانگیِ بین سوبژه و اُبژه عبور نماید و خودش، زبانِ حقیقت دوران گردد به آن صورت که حقیقت او را فرا میگیرد و مشکل روشنفکران ما چه در لباس ادبیات هایدگر سخن بگویند و چه عرفاننمایی کنند؛ آن است که پیغام تاریخیِ خود را که در بستر انقلاب اسلامی ظهور کرد و شهداء شنیدند، را نشنیدند. موفق باشید
[1] ( 1)- سوره عنكبوت، آيه 65.
[2] ( 1)- قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع) يا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِى عَلَى اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَى الْمُجَادِلُونَ وَ حَيرُونِى فَقَالَ لَهُ يا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِينَة قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَيثُ لَا سَفِينَة تُنْجِيكَ وَ لَا سِبَاحَة تُغْنِيكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَيئاً مِنَ الْأَشْياءِ قَادِرٌ عَلَى يخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ( ع) فَذَلِكَ الشَّىءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَى الْإِنْجَاءِ حَيثُ لَا مُنْجِى وَ عَلَى الْإِغَاثَة حَيثُ لَا مُغِيثَ.« معانيالأخبار»، ص 4-« توحيد صدوق»، ص 231.« بحارالانوار»، ج 3، ص 41.