بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6284
متن پرسش
سوال راقبلا پرسیدم جواب ندادین گفتن به مناسبت این ایام وهدف امام شاید خوانده شود. الاترون ان الحق لایعمل به وان الباطل لایتناهی عنه........ سلام وایام تسلیت استاد می خواستم از تجربه ی شما که از قبل از انقلاب تا الان داشتیداستفاده کنم-(جواب سوال نمی خواستم)-زکات العلم نشره موضوع:نحوه نگاه فعالانه وپویا به واجب فراموش شده(می دانم وقت نوشتن مقاله اگربگویم نداریددر مطالب زیرفقط به یکی ازموارداین واجب پرداختم) درباره برخورد ما بافضای حجاب بیرون(فضای افتضاح خیابان ومترو که کاری به این ندارم که تا توی خونه ما آمده) چطورباید باشد؟ زنای چشم ودل وذهن-فضای مجازی وفیس بوک و...-روابط دوست پسر ودختر-و...تاعلنی شدن وعادی شدن نحوه نگاه وعبور ماباید چه باشد؟می گویند:آخرالزمانه طبعییه؟تحمل وصبرباید کرد؟راه پیامبر زور نیست.نگاه را بندازیم (به کجاآخه؟)علیکم انفسکم؟امام زمان بیاد خودش..؟کاره گشت ارشاد!عادی میشه!و...... خلاصه سخنان حضرت عالی درسوال ها گفتید:ذکرویاذهن خود را متوجه امور معنوی کنیدیاازطریق فعالیت‌های فرهنگی کردن یانشان دادن واجراتمام تفکرات امام .دفع بدحجابی - استاد میدانم مشکل اول ما این نیست اما من هنوز توی همین هر روز بد گیریم.(خیلی اعصابم خورده که به شاخه پرم گیرکرده وهرروز...) زدست دیده ودل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد. خلاصه کارم شده با خواندن وسوالات ازشما: که من این را بس شنیدم کهنه شد چیزدیگرگو به جز آن ای عضد چیزدیگر تازه ونو گفته گیر باز فردا زو شوی سیر ونفیر دفع علت کن،چو علت خو شود هرحدیث کهنه پیشت نو شود عمرو سرتونو درد اوردم یه دنیا معذرت.... تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول خودتان اگر به دنبال چیز جدیدی باشیم در همان ساحتی که هستیم باز آن چیز جدید کهنه می‌شود. پس باید خیلی عمیق‌تر از این‌ها فکر کرد. باید عزم عبور از تمدن ظلمانی غرب و نظر به تمدن نوین اسلامی را در خود رشد دهیم تا چون ابرمردی تاریخ‌ساز وارد تاریخی شوید که خداوند برای امروز بشریت رقم زد. موفق باشید
4180

وسواس فکریبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم بنده قبلا مدتی در نماز از روی جهالت مبتلا به وسواس عملی بودم.بعدا ترک کردم.اما در پی آن دچار وسواس فکری شدم. از طرفی از هوش بالایی هم شکر خدا برخوردارم. از طرف دیگر یک نوع حالت بیش فعالی در ذهن من وجود دارد که فعالیت فکری بالایی دارم. اما بدبختانه وسواس ذهنم را داغون کرد. توان ذهنی بالای من در جهت عکس خرج شد. با توجه با اینکه دانشجوی رشته مهندسی هستم و با ریاضی و اینها سروکار دارم به شدت عذاب میکشم. قدرت تمرکز دقت و تمرکز حواسم به شدت افت کرده است به گونه ای که نمیتوانم مسئله حل کنم. درسم ضعیف است همه می گویند برو درس بخوان اما من نمیتوانم واقعیت را به آنها بگویم که اصلا نمیتوانم درس بخوانم. خیلی سخت است اصلا فعالیتهای روزمره هم به کل مختل شده. به پزشک مراجعه کردم دارو درمان نکرد. استاد دستهایت را میبوسم برایم دعا میکنی؟ ستاد دستهایت را میبوسم برایم دعا میکنی؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر این‌که کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را مطالعه می‌فرمایید، بعضی از اساتید محترم حوزه‌، مؤسسه‌ی فرهنگی «إنشاء» را جهت همین امر تأسیس کرده‌اند، خوب است مشکل را با آن‌ها در میان بگذارید. تلفن مرکز فرهنگی إنشاء 6260205
11374

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: کتابی را معرفی بفرمائید که از فیلسوفان یونان باستان یعنی از «تالس ملطی» تا قرن بیستم نظریاتشان را بیان کرده و نگاه نقادانه داشته باشد. حد الامکان از نثری روان و قابل فهم برخوردار باشد. البته نمی دانم که آقای کریم مجتهدی کتابی با این وسعت دارند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک آرزوی ارزشمندی است که ما در کشورمان چنین کتابی داشته باشیم که هنوز برآورده نشده. آن‌چه بنده در این مورد می‌دانم کاری است که کاپلستون در این مورد انجام داده تحت عنوان «تاریخ فلسفه‌ی غرب»، آن‌هم نه به آن خوبی که شما می‌خواهید، ولی رویهم‌رفته خوب است. موفق باشید

5027
متن پرسش
سلام .راجع به نکاتی که در ده نکته مطرح شده چند سؤال برای من مطرح شده: 1- این که گفتید که ما نمی خواهیم یه سری اطلاعات فقط داشته باشیم این نکات را مطرح نمیکنیم بلکه برای شروع نگاه تازه ای به خودمون هست . یرای من این شبهه پیش اومده که آیا من بشینم گوشه ی خونه و راجع به نفس خودم فکر کنم ! یا اینکه منظورتون اینه که در جریان زندگی و بین مردم بودن این شناخت حاصل میشه. 2- مباحثی که کلا در کتب و جزوات و سخنرانیهاتون مطرح میشه برای خودم فکر میکنم که به فطرتم نزدیکه، ولی این که درک درستی ازوضعیت فعلی خودم داشته باشم و بعد به این مباحث روی بیاورم هم برای من مطرحه. شما لطفا بفرمایید که با شرایط حال بنده که یه مقداریش رابراتون گفتم وخیلیش هم موند مثلا اینکه یکی از دغدغه های من به فعلیت رسوندن استعدادها و توانایی ها یی است که خداوند درونم قرارداده ویکی از علتهایی که شاید دچار این بیماری شدم همین بود که راهی یا یه دوست یا رفیقی توی این دغدغه شریک خودم نمیدیدم. و تمام عوامل ضد این دغدغه ی من بوده وهمه توی ون گروه هایی که هماهشون بودم فکر خودشون و از نظر مادی و قدرت بالاکشوندن خودشون بود حال با توجه به این دغدغه و اینکه خودم را هنوز پیدا نکردم که توی زندگی چی می خوام نمیدونم واقعا چکار کنم و مدتهاست که احساس تنهایی میکنم وحال به این نتیجه رسیدم که ازدواج میتونه این دغدغه را جامه ی عمل بپوشونه البته با یه انتخاب درست.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- لازمه‌ی توجه حضوری به نفس ناطقه گوشه‌نشینی نیست، باید در مطالعه‌ی مباحث رویکردمان حضوری باشد و نه مفهومی که در کتاب «ان‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» بحث شده 2- سعی کنید مورد مناسب ازدواج که پیدا شد دیگر بهانه‌گیری نکنید. موفق باشید
3722

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در پاسخ به سؤال 48 (3385) در پاسخ به این که: «آیا ما به ارادة حضرت امام ذیل شخصیت ایشان قرارمی‌گیریم یا خیر؟»، فرمودید: «در ذیل شخصیت امام قرارگرفتن، از جنس قرارگرفتن ذیل شخصیت امام معصوم است در مرتبه‌ی نازله، و به همان اندازه انسان از تصرفات باطنی حضرت امام بهره‌مند می‌شود.». ما از این پاسخ شما چنین برداشت کردیم که معتقدید: این که ما ذیل شخصیت حضرت امام قراربگیریم، به اراده و تصرف حضرت امام است. در این رابطه اشکالاتی برای ما ایجادشد: اولاً این، غیر از معنای الگوگیری است؛ الگوگیری، اعم است از این که شخص الگو اصلاً متوجه الگوگرفتن دیگران باشد یا نباشد، و اراده کند شخص الگوگیرنده متأثیر بشود یا اراده نکند. پس آیا ذیل شخصیت قرارگرفتن، نوع خاصی الگوگیری است و نه مساوی با آن؟ یعنی آیا مدعای شما این است که: «ذیل شخصیت قرارگرفتن، یعنی آن شخصیت را الگوی خود قراردادن، و تأثیرات در شخص الگوگیرنده به ارادة شخص الگو باشد.»؟ ثانیاً دلیل مدعای شما چیست که: «میلیون‌ها نفر انسانی که در این عالم دارند برای اعتلای اسلام در جامعه و بلکه در عرصة جهانی تلاش می‌کنند، به ارادة حضرت امام دارند پیشرفت می‌کنند و فیض امام زمان از طریق ایشان جاری می‌شود.»؟ ثالثاً شاگردان آیت‌الله قاضی مثل آیت‌الله بهجت و یا حضرت علامه و برادرشان، حتی پس از مرگ استادشان، با او ارتباط داشته و مسائل و مشکلات‌شان را از این طریق حل می‌کرده‌اند و همچنان از تصرفات استادشان بهره می‌جسته‌اند، شما با چه دلیلی ادعامی‌کنید که این تصرفات آیت‌الله قاضی در آیت‌الله بهجت، از طریق حضرت امام است؟ رابعاً اگر ما شاگرد یکی از این عرفا مثلاً آیت‌الله بهجت بشویم و به اراده و تصرفات خاص او رشدکنیم، چطور شما ادعامی‌کنید که تصرفاتی که به ارادة استاد ماست، به ارادة حضرت امام است؟ خامساً آیا شما حضرت امام را واسطة فیض بین امام زمان و این عالم می‌دانید؟ یعنی آیا هر فیضی که قرار است به این عالم (لااقل در امور معنوی) برسد، حتماً از طریق حضرت امام می‌رسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام اراده کرده‌اند تا نور انقلاب اسلامی را به همه برسانند حال اگر افراد به طریق صحیح به حضرت امام رجوع کردند از آن شخصیت بهره می‌گیرند مثل آن‌که همه از پیامبران بهره نگرفتند. شاگردان مرحوم قاضی برای بهره‌هایی که به مرحوم قاضی رسید می‌توانند در حیات و ممات آن مرحوم از او بهره بگیرند. در مورد امام هم اگر کسی بخواهد با حقیقت انقلاب اسلامی زندگی کند باید از امام بهره بگیرد. در مورد رجوع به حقیقت انقلاب اسلامی که نوری است از انوار حضرت حجت، شخصیت اشراقی امام واسطه‌اند. موفق باشید
2962

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.چرا اسم ایمه بطور مستقیم در قران نیامده با اینکه مسئله خیلی مهمی است.ولی اسم بعضی از پیامبران با اینکه از نظر رتبه ای پایینتر است امده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: جناب آقای دکتر قدوسی جوابی در رابطه با علت نیامدن اسم علی«علیه‌السلام» در قرآن داشته‌ایم، نمی‌دانم کجا پیدایش کنم.-------------------------------------------------------------------------------------------------------باسلام خدمت استاد--سوال2049-میخواستم ارجاع به جواب سوال را درسایت بگذارم ولی گفتم شاید بخواهیدتغییری درجواب بدهید.
13987
متن پرسش
سلام و ارادت استادگرامی: اهلبیت (ع) هنگام تولد معصوم بوده اند و علم لدنی داشته اند. معلوم است چنین ویژگی در هر انسانی باشد گناه نمی کند. پس چطوری الگو هستند؟
متن پاسخ

- باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطلب را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» ذیل صفحه‌ی 108 دنبال بفرمایید. در رابطه با اعتقاد به وجود انسان‌هايي که خداوند به نحوه‌ي خاصي برگزيده، موضوع مخلَصين در قرآن است. شيطان مي‌داند كه از بين بنـدگان خدا فقـط يك گروه هستنـد كه هيچ ابزار و امكاني براي گمراهي آن‌ها در اختيار ندارد و آن «مخلَصين» هستند و لذا به خداوند عرض کرد: «فَبِعِزَّتِكَ لَاُغْوِيَنَّهُمْ اَجْمَعين، اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»[1] به عزت تو همه را گمراه مي‌كنم مگر بندگان مخلَص را. مخلَصين آن‌هايي هستند که خداوند در آن‌ها تصرف خاصي دارد و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد تا شيطان بتواند در آن‌ها تصرف کند. اگر به معني «مخلَص» توجه شود، متوجه خواهيد شد كه مخلَص‌بودن غير «مخلِص»بودن است. همّت براي خوب‌شدن مربوط به مخلِصين است و نه براي مخلَصين، بلكه مخلَصين برگزيدگاني هستند كه خداوند براي خود خالص كرده و هيچ‌كس در آن‌ها سهمي ندارد، بلكه آن‌ها به دليل مخلَص‌بودنشان آينه‌ي خواست و رضايت خدايند و هركس خواست و رضايت خدا را جلب کند، بايد حركات و افكار و عقايد آن‌ها را ملاك قرار دهد. مشخص است كه اين مقام يک مقام اكتسابي نخواهد بود، بلكه موهبتي است، هرچند آن‌ها با اختيار خود بايد اين عصمت را حفظ نمايند و مسلّم حفظ كردن عصمتِ موهبي مشكل‌ترين كار ممكن براي بشريت است، زيرا حفظ عصمت به اين معنا است که يك لغزش نبايد از آن‌ها سر بزند. در همين رابطه است که عارفان گفته‌اند: «محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم، خون است». حفظ حالت قرب از آن جهت جگر سالک را خون مي‌کند که با يک خطا از آن مقام سقوط مي‌نمايد. موفق باشید

 

 


[1] - سوره‌ي صاد، آيات 82 و 83.

13645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد نظرتون نسبت به این سایت چیست؟ http://meraj786.com/aboutus.html این سایت مربوط به پیرمردی است که سواد ظاهری ندارد ولی مطالب عمیق فلسفی عرفانی و معرفتی مطرح می کند. آیا می توان از این مطالب استفاده کرد؟ خواندن این مطالب تاثیری در سلوک دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چنین فرصت و امکانی برای بنده نیست که موضوعات مطرح‌شده در سایت مذکور را بررسی کنم. اگر از مطالب مطروحه نکته‌ای دارید که لازم است بنده نظر خود را بدهم بفرمایید در خدمت هستم. موفق باشید

12735
متن پرسش
با سلام: برای طرح سوال ناگزیر به نوشتن مقدمه ای کوتاه می باشم: همانطور که می دانید در ابتدای قرون وسطی کلیسا به کمک پادشاهان توانست ثبات نسبی در کل اروپا برقرار کند و به جنگ و خونریزی ها پایان دهد. به تدریج و در طی سال ها کلیسا آموزه های دین مسیح را برنامه عملی زندگی مردم گرداند به طوری که تعالیم و آموزه های این دین در شئون مختلف زندگی مردم (فرهنگ، سیاست، معماری، اقتصاد، ادبیات...) تا حد زیادی ریشه دوانده بود. به قول دکتر رجبی «کلیسا موفق شده بود امت واحده مسیحی تشکیل دهد»! حال سوال بنده اینجاست چه شد که در نیمه دوم قرون وسطی به یکباره مردم دغدغه زندگی بر اساس تعالیم مسیح را از دست دادند و با روی آوردن به تجارت و کسب ثروت شروع به لذت جویی کردند به طوری که دنیاطلبی به فرهنگ غالب آن زمان تبدیل شد؟ آیا افراط و سخت گیری های کلیسا در بعضی مسایل (عدم پاسخگویی به مسایل جدید، ازدواج، کار بر روی زمین به نفع کلیسا...) منجر به تفریط و عنان گسیختگی در نیمه دوم شد؟ تاثیر و تاثر روم و مسیحیت بر یکدیگر چقدر در بازگشت به ارزش های رومی موثر بوده؟ جنگ های صلیبی و آشنایی با مسلمانان و فرهنگ و تمدن آنها؟ یا...؟ این سوال از این جهت برای حقیر اهمیت پیدا کرد که شما در بحث مدرنیته و فرهنگ توهم مبنای مشکل در توهم افتادن غرب رو از نگاه فلسفی بیکن به عالم و آدم می دانید و از طرفی می فرمایید بیکن فقط روح زمانه را نقل کرد، یعنی اینکه غرب از نظر فرهنگی آمادگی پذیرش چنین نظراتی رو داشت. حال این آمادگی از کجا و چطور حاصل شد محل ابهامه؟ اگر به قول دکتر رجبی امت واحده ای بوده و مردم رضایت نسبی داشتند و... پس این افسار گسیختگی نیمه دوم برای چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کلیسا پس از چندی از جوابگویی به بشری که باید با نور حضرت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و مکتب اسلام تغذیه کند، باز ماند و با بعثت حضرت پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بدون بهره‌گیری از اشارات توحید محمدی«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» بر همان آموزه‌های قبلی خود تأکید نمود و عملاً به مدت چند قرن مسیحیانی را مدیریت می‌کرد که زندگی را در تشبه به حضرت مسیح به صورت تارک الدنیا می‌فهمیدند و با جنگ‌های صلیبی و به انتهارسیدنِ آن، که داستان بسیار پیچیده‌ای دارد اروپا با صورت دیگری از زندگی خواست، خود را شروع کند و این اروپا، اروپایی است که دیگر معنی زندگی را در سادگی گذشته دنبال نمی‌کرد و لذا نتوانست به کلیسایی که با غفلت از اسلام از زمانه عقب افتاده بود، هماهنگی داشته باشد. همچنان‌که نتوانست به آموزه‌های جامع اسلامی رجوع کند و در مقابل آن تفریط یعنی دنیاگریزی، افراطِ دنیاطلبی را پیشه کرد و این همان روحی است که امثال فرانسیس‌بیکن در دل آن تولد می‌شود و جلو می‌رود. موفق باشید

10072
متن پرسش
با سلام و احترام: بنده ی حقیر با یاری خداوند بزرگ زندگی خوبی با همسر و فرزندم داریم، ولی مشکلی در زندگی من هست که آرامش را از من گرفته است، و آن این است که همسر من به نمازش اهمیت نمی دهد، به قول معروف تفریحی می خواند. البته ناگفته نماند که نماز خواندنش خیلی زیباست. چندین بار تذکر داده ام ولی بی فایده بوده. از شما راه حلی برای مقابله با این مشکل درخواست می کنم. شاید من زیاد از حد حساس شده ام چون می ترسم کلا از زندگیش حذف شود. با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در حدیث قدسی داریم که حضرت حق می‌فرماید «إنّی احبّ أنْ اطاعَ مِن حیثُ ارید» دوست دارم همان‏طور که اراده کرده‏ام اطاعت شوم. نه آن‌طور که افراد خودشان دوست دارند و در این رابطه است که حضرت حق امورات ما را با تدبیر و رحمت خود به بهترین نحو به سر منزل سعادت می‌رساند. موفق باشید
9363

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: شما فرمودید در خواب حکومت حس کم میشود. کم شدن حکومت حس یعنی چی؟ اصلا حس یعنی چی؟ حس چه بعدی از وجود ما را تشکیل میده؟ اصلا حس در بیداری چی هست که در خواب کم بشه؟ لطفا برایم روشن کنید. باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: حس، یک امر وجودی است که هرکس در نزد خود دارد و در خواب این حالت به حاشیه می‌رود. موفق باشید
6683
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز لطفا اگه کتاب معرفت النفس و الحشر را دارید نسخه ای از آن را روی سایت گذاشته یا راهی برای تهیه آن معرفی کنید -بنده کتاب خویشتن پنهان را هم مطالعه کرده ام -همچنین می خواستم به پزشکی که مشغول کار در طب سنتی است بگید که اطبا گیاهان را بر اساس تاثیرات آنها درون بدن انسان تقسیم کرده اند ،نه مزاج خود گیاه بالذات-بنده در حال مطالعه کتاب طبیعیات شفا و قانون و شروح قانون چون شرح ابن نفیس هستم -مشکل ما این است که مبانی علوم گذشتگان دستمان نیست -آنها وقتی سخن از ارضیت و مائیت و ناریت و هوائیت کرده اند برای آنها اقسام و انواعی قرار داده اند نظیر ارضیت حاره و ارضیت بارده و ارضیت لطیفه و ارضیت کثیفه و...که تا این مبانی جمع آوری نشود تطبیق علوم جدید و قدیم مشکل است مثلا آنها اجزای درون روغن را گفته اند که از ارضیت لطیفه حاره و مائیت اندک و هوائیت کثیر می باشد یعنی روغن ماده ای است که قابل تصعید است پس لطیف است و همچنین به صورت دخان تصعید می شود پس دارای ارضیت می باشد و همچنین دخان روغن در مقابل شعله ،آتش می گیرد پس دارای ارضیت لطیفه حاره است و همچنین منجمد کردن آن سخت است پس دارای هوائیت می باشد و امروزه اجزای درون روغن را گویند از کربن و هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است و از نظر قدما همین کربن و ... از ارکان(ارضیت و ...) تشکیل شده است پس ابتدا باید مبانی این علوم جمع آوری شود و سپس مقایسه صورت گیرد اگه ایمیل این فیزیولوژیست را دارید برای بنده بفرستید تا راهنمایی اش کنم-با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نرم‌افزاری که اخیراً از طریق مرکز کامپیوتری نور از آثار بنده تهیه شده کتاب معرفت‌النفس و الحشر را دارد. عین سخن شما را در مورد طب سنتی در معرض دید عزیزان قرار می‌دهم تا چنانچه آن عزیز مایل بود ایمیل‌شان را در اختیار جنابعالی قرار دهم. موفق باشید
5409
متن پرسش
باسمه تعالی.سلام علیکم. میخواستم بدانم مرتبه اسم غفور خدا بالاتر است یا اسم عفو؟ آیت الله شجاعی در جلد اول کتاب مقالات خود اینگونه می فرمایند: "تفاوت بین عفو و غفران در این است که عفو الهی یعنی نادیده گرفتن و به حساب نیاروردن لغزشها و خطاها و محو آثار آنها ولی غفران الهی عبارت است از افاضات و رحمتهایی که متوجه سالک می شود و نقایص وجودی وی را تکمیل می کند. به عبارت دیگر عفو نادیده گرفتن موانع سیر و حرکت است و غفران از میان برداشتن موانع و اعطای کمال به جای آنهاست. عفوِ ذنب و خطیئه نادیده گرفتن و محو آثار آنهاست ولی غفرانِ ذنب و خطیئه مبدل ساختن آنها به طاعت و عبودیت و یا مبدل کردن نقیصه مزبور به حسن و کمالی است که منشا طاعت و عبودیت می شود." نتیجه آنکه طبق سخن ایشان اسم غفران برتر از اسم عفو است. آیت الله جوادی آملی در یکی از سخنرانی هایشان در شب قدر اینگونه می فرمایند: " همه ما نیازمندیم و اهل دعا لا یملک الا الدعا ولی به ما گفتند که در شب قدر و غیر قدر با خدا رازو نیاز کنید و به حضرتش بگویید با ما حبیبانه رفتار کن و نه غفارانه. تو می بخشی ولی بخشودنی به همراه محبت باشد. خدایا حبیبانه ببخش و نه غفارانه(ایشان اسم غفار خدا را در مقابل اسم قهار قرار می دهند)." سپس به دعای حضرت رسول در شب قدر اشاره می کنند: "ایشان اینگونه دعا می کردند: اللهم انک انت العفو تحب العفو فاعف عنی. خدایا با ما حبیبانه رفتار کن(یعنی با اسم عفو خودت با ما رفتار کن و نه با اسم غفارت) تا ما هم طعم محبت تو را بچشیم: الهی من ذالذی ذاق حلاوه من محبتک فرام منک بدلا. این غیر از این است که بگوییم: اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم. باید بخواهیم که خدا با ما حبیبانه و طبیبانه رفتار کن." موید این سخن آیت الله جوادی، سخنرانی دیگر ایشان در شب قدر است که در رابطه با عدم خجالت مومن در روز قیامت در برابر خدا می فرمایند: "خداوند ایتدا از اسم ستار خود استفاده می کند. سپس غفاریت، سپس عفوبودن، سپس صفاح بودن و در آخر از اسم مُنسی خود استفاده می کند و گناه را از یاد مُذنب می برد تا او در قیامت و بهشت خجالت نکشد." نتیجه آنکه آیت الله جوادی اسم عفو را برتر از اسم غفار می دانند؟ حال کدام یک درست است؟ آیا می توان بین سخن هر دو بزرگوار جمع کرد.با تشکر فراوان.التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم این دو اسم یعنی اسم غفار و اسم عفوّ را که هر دو به نحوی به معنای بخشیدن و گذشتن است، نسبت به جایی که به‌کار رفته می‌توان فهمید کدام معنا مورد نظر است و رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه«علیهم‌السلام» ابتدا نظر به معانی کلی آن‌اسماء داشته‌اند و سپس مطلوب خود را نسبت به اسم عفوّ و یا غفار حضرت حق مطرح می کردند. آن‌ها از خدا می‌خواسته‌اند نه‌تنها عقوبتم مکن بلکه آن گناه را از صحنه‌ی جانم طوری پاک کن که زمینه‌ی ریزش رحمت تو فراهم شود. دقت آیت‌اللّه شجاعی همچنان که خودتان ملاحظه کرده‌اید با مقایسه‌ی آیاتی است که این دو اسم در آنآیات مطرح است ولی رویهم‌رفته باید از سیاق آیات و یا ادعیه متوجه معنای اصلی آن اسماء شد که واژه‌ی غفار یا عفوّ را برای کدام مطلوب به‌کار برده‌اند. موفق باشید
4138

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
ایا ایشان (دکتردینانی )را مرجع معتبری برای سلوک میدانید؟اگر نه دلیل عقلی بیاورید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب آقای دکتر دینانی ادعایی در مورد طرح روش سلوکی ندارند، ایشان خود را معلمی می‌دانند که سعی می‌کنند به ما در فهم متون عرفانی کمک کنند و از این جهت شخصیتی قابل استفاده‌اند. موفق باشید.
3238
متن پرسش
ببخشید استاد ، در مناظره های آقای طاهری و آقای تبار ، که لینک های این مناظرات وجود دارد ، چیزی از حق بودن یا باطل بودن تشعشع دفاع استاد طاهری ، دستگیر انسان نمی شود ضمن این که ظاهرا افرادی همچون آقای لاریجانی هم، کلاس های ایشون رو بسیار تأیید کرده و مفید دانسته اند اما کلاس هاشون به اسم عرفان کاذب بسته شد ، اما به نظر برخی مشکلاتی در کلاس هاشون درمان می شه که بنده جای دیگری درمان این مشکلات رو ندیدم. البته خدا رو شکر من خودم این مشکلات رو ندارم اما افراد زیادی رو می شناسم که با این مسائل دست و پنجه نرم می کنند، واقعا نظر شما راجع به کلاس های آقای طاهری که البته الان تعطیل شده اما فایل های تصویری اش هنوز هست ، چیست و آیا با دین و حقایق توحیدی هستی سازگاری دارد یا خیر. خواهشا راهنمایی کنید. استاد نمی دانم طرح این مسئله درست است یا خیر اما در حالی که ریش گذاشتن برای آقایان واجب شرعی است اما آقای طاهری ریش ندارند و خانم های بدحجاب هم سر کلاس هایشان حضور دارند ، اما به نظر می رسه ایشون بیماری هایی رو درمان می کنند که مربوط به روح آدمی می شود ، نظر شما چیست ؟ خواهش می کنم جوابی بدهید که واقعا راه رو برای امثال بنده بگشایید. واقعا از شما به خاطر این که تا کنون سوالاتمون رو جواب دادید متشکرم . التماس دعای فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنده در مورد این نوع درمان‌ها در کتاب «جایگاه جن و شیطان و جادوگر» عرایضی داشته‌ام اگر کتاب را از ابتدا تا انتها با دقت مطالعه فرمایید إن‌شاءالله جایگاه این اعمال و بی‌برکتی آن برایتان روشن می‌شود، و جایگاه انرژی درمانی هم در آن کتاب عرض شده است. موفق باشید
1739
متن پرسش
به نام خدا با سلام و عرض ادب خدمت استاد طاهر زاده لطفا نظرات خودتان را در خصوص مطالب آقای عباسی که در اصفهان پیرامون نقش فلسفه صدرایی در اسلام و نقد ایشان را بیان فرمائید . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام پس از سلام و آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای حضرتعالی جهت نزدیکی به معارف اهل‌البیت«علیهم‌السلام» به عرض می‌رسانم که موضوع سؤال جنابعالی بحث عریضی است که در بین اندیشمندان سال‌های سال مطرح بوده است، از جمله کتاب‌هایی که در این رابطه بحث کرده کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» از آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» است. راستی مگر نه این‌که قرآن و روایات به ما دستور داده‌ است در دین تدبّر کنیم، حال اگر با تدبّر در دین متوجه توحیدی شدیم که برای ما روشن می‌کند «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» یعنی چه و حاصل آن تدبّر را تحت عنوان «برهان صدیقین» مطرح کردیم، باید بگوییم این فلسفه است و از دین جدا است؟ مگر نه این‌که تفکر فلسفی یک نوع تفکر است و باید با همه‌ی ابعادِ تفکر وارد قرآن و حدیث شد؟ مگر تفکر ریاضی یک تفکر نیست که فقهای عظام برای فهم آیات ارث شدیداً از آن استفاده می‌کنند؟ آیا می‌شود گفت چون ریاضیات قرآنی نیست نباید با تفکر ریاضی وارد قرآن شد. به فرمایش آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» در کتاب مذکور مگر مباحث مربوط به علم اصولِ فقه در روایات و آیات هست؟ یا آن‌ها حاصل تدبّر و تفکر علماء عظام در متون دینی است، آیا می‌توان گفت اصول فقه باید از فقه جدا باشد. ائمه معصومین«علیهم‌السلام» در عینی که می‌فرمایند؛ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لانکارنا»، می‌فرمایند: عَلَیْنا بالقاء الاصول و علیکم بالتّفریع، یعنی ما اصول تفکر را می‌گوییم و شما باید با تدبّر در آن اصول آن‌ها را کاربردی کنید، و به تعبیر حضرت امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب چهل حدیث( حدیث 12). سخنان امثال ابن‌سینا و ملاصدرا تبیین سخن انبیاء است، یا به تعبیر آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» کسانی که به منزلت عقل در درون معرفت دینی توجه نمی‌کنند پژوهش محدود را پایان مراحل وصول به فهم حجت و معتبر از دین می‌دانند و گمان می‌برند به صرف مراجعه به ادله‌ی نقلی، یعنی کتاب و سنت، فهم از دین حاصل شده، حال آن‌که اگر به شأن عقل در بعد معرفت‌شناختی دین توجه شود باید سهم عقل در شکل‌دهی فهم از دین مورد اعتنا قرار گیرد... پس مراحل ادراک حکم خدا و فهم حجت و معتبر از دین زمانی کامل می‌شود که هر دو منبع دین، یعنی عقل و نقل را به‌طور کامل بررسی کنیم... قرآن به تنهایی تمام اسلام نیست مگر نزد کسانی که «حَسبنا کتاب الله» را معتقدند، چنان‌که روایات نیز تمام اسلام نیستند، بلکه ثقل اصغرند، مجموع قرآن و روایات و عقل می‌توانند معرف احکام اسلام بوده و حجت شرعی در باب فهم دین را به‌دست دهند».[1] فلسفة تأثیرگذارِ حکمت متعالیه، همراه با سیاست تأثیرگذار «ولایت فقیه» در شخصیتی که حامل شایسته هر دوی آن‌ها بود یعنی امام‌خمینی«رحمة‌الله‌علیه» شروع شد و باید به همین صورت نیز ادامه یابد و لذا چالش اساسی ظهور تمدن شیعی مبتلا‌شدن آن است به مسئولانی که از حکمت متعالیه و فهم ولایت فقیه جدا باشند. فردای روشن و حتمی؛ فردای ظهور تمدنی است که عقل به قله‌ای می‌رسد که به راحتی وَحیْ آن را مورد خطاب قرار می‌دهد، و آن تفکر نیز وسعت فهم وَحی را یافته است، و جامعه را بر اساس رهنمودهای عمیقِ وَحی شکل می‌دهد، جامعه‌ای با شاخصة اتصال زمین به آسمان شکل می‌گیرد و در آن جامعه همه چیز قدسی است. پس از آن‌که در صدر اسلام، به اسلام حضوری - که حامل آن امام معصوم ‌بود که علمش لَدّنی بود - پشت کردند و زمینة ظهور دیکتاتوری و لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم را فراهم کردند. اینک نوبت اسلام است که با نحوة روح حضوری خود، تمدن آیندة جهان را بسازد و زمین را با عالَم قدس توسط امامی که سبب متصل بین ارض و سماء است مرتبط سازد و حکمت متعالیه با توانایی‌هایی که در خود دارد، در حوزة تفکر عقلی به راحتی ‌توان پشتیبانی چنین حضوری را دارد. به عنوان نمونه نظرات مقام معظم رهبری«مدّ‌ظله‌العالی» را که همواره نظر به تحقق تمدن اسلامی دارند عرض می‌کنم تا عنایت داشته باشید جایگاه فلسفة اسلامی در به فعلیت‌رساندن تمدن اسلامی جایگاه مهمی است. ایشان می‌فرمایند: «فلسفة اسلامی فقه اکبر است، مبنای معارف دینی در ذهن و عمل انسان است و باید گسترش و استحکام یابد».[2] و نیز در رابطه با حکمت متعالیه می‌فرمایند: «... به گمان ما فلسفة اسلامی در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی، جای خالی خویش را در اندیشة انسان این روزگار می‌جوید و سرانجام آن را خواهد یافت ...».[3] می‌فرمایند: «فلسفة صدرایی - که خود او به حق آن را حکمت متعالیه نامیده- در هنگام پیدایش خود نقطة اوج فلسفة اسلامی تا زمان او، و ضربه‌ای قاطع بر حملات تخریبی‌مسلکان و فلسفه‌ستیزانِ دوران‌های میانة اسلامی بوده است، ... در فلسفه او از فاخرترین عناصر معرفت یعنی عقل منطقی، شهود عرفانی و وَحی قرآنی در کنار هم بهره گرفته شده و در ترکیب شخصیت او تحقیق و تأمل برهانی، ذوق و مکاشفة عرفانی و تعبد و تدین و اُنس با کتاب و سنت با هم دخیل گشته ...».[4] رهبر معظم انقلاب«حفظه‌الله‌تعالی» راه ارتباط میان فلسفه و معنویت را تقویت فلسفة ملاصدرا«رحمة‌الله‌علیه» می‌دانند[5] و می‌فرمایند: «... من به آقایان جوادی و مصباح و برخی آقایان معروف فلسفه‌دان قم مکرر در بارة این‌که نگذارید درس فلسفه و فضای فلسفی در حوزه متروک و ضعیف شود، سفارش کرده‌ام...».[6] پس چنانچه ملاحظه می‌فرمایید فلسفة اسلامی در منظری که می‌خواهد تمدن اسلامی را پایه‌ریزی کند، نقش اساسی دارد. تمدن شناسان معاصر گفته‌اند: دنیای جدید که فعلاً ما با آن روبه‌رو هستیم حاصل لیبرالیسم و سوسیالیسم و فاشیسم است ولی آنچه فعلا وارد اردوگاه تمدن‌سازی شده، انقلاب دینی است، و هرکس از این به بعد بخواهد جهان جدید را بشناسد، بدون توجه به انقلاب دینی نمی‌تواند ارزیابی درستی از جهان جدید داشته باشد، انقلابی که در تفکر فلسفی به کمال خود رسیده و توان جواب‌گویی به همة سؤالات بشر را دارد، و در تفکر سیاسیِ معتقد به حاکمیت مستقیم و یا غیر مستقیم حکم خدا از طریق امام معصوم است. تمدن اسلامی حامل اتحاد عالَم کثرت با عالم وحدت است، مثل رابطة بدن با روح، تا جامعة بشری گرفتار بحران در بین کثرت‌ها نباشد. بی‌آیندگی از آن تمدن‌هایی است که دو شاخصة «خرد ناب» و «سیاست ناب» را نداشته باشند، و به همین دلیل انقلاب مشروطه نمی‌توانست از خطر بی‌آیندگی مصون باشد، چرا که در آن نهضت نه «تفکر حکمت متعالیه» در میدان بود و نه تفکر «ولایت فقیه»، و هنوز شاه در سرنوشت جامعه نقش داشت. پس ما إن‌شاء‌الله از یک طرف به کمک فرهنگ اهل‌البیتh که با قلب خود با وجود قرآن در تماس هستند، وارد صحنه دینداری می‌شویم و عالم را از منظر نگاه به اسماء الهی می‌نگریم و در این راستا سلوک می‌کنیم، از طرف دیگر به کمک حکمت متعالیه دین اسلام و تشیع را برای جهانیان تبیین می‌نماییم و زمینه تحقق تمدن اسلامی را فراهم می‌آوریم. در آخر بنده معتقدم وظیفه‌ همه‌ی ما تدبّر در قرآن و روایات است و همچنان که فلسفه و عرفان اسلامی چیزی جز حاصل تدبّر اندیشمندان اسلامی در متون دینی نیست، با ارتباط با فلسفه و عرفان می‌توان امکان تدبّر در متون دینی را برای خود فراهم نمود. [1] - کتاب «منزلت عقل در هندسه‌ معرفت دینی»، از آیت‌الله‌‌جوادی«حفظه‌الله»، ص 73 [2] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [3] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [4] - پیام به مناسبت همایش جهانی بزرگداشت صدرالمتألهین 1/3/78. [5] - دیدار با اساتید فلسفه و کلام حوزه علمیه قم 29/10/82. [6] - دیدار با اعضای شورای عالی کنگرة بزرگداشت صدرالمتألهین 18/9/80.
23734
متن پرسش
سلام: در مورد جریان حضرت ابراهیم (ع) که ستاره و ماه و خورشید را رب خود معرفی کردند، بنده اکثر تفاسیر معتبر شیعه از جمله المیزان و... را مطالعه کردم ولی هیچ کدام قانع کننده نبود. تا اینکه به این متن از یکی از علمای گمنام عراق برخورد کردم، می خواستم نظر شما را درباره آن بدانم: سوال: چگونه ابراهیم می‌گوید ستاره، ماه و خورشید پروردگار من است؟ چگونه سزاوار است که پیامبری از پیامبران اولو العزم همانند ابراهیم (ع)، ستاره، ماه یا خورشید را پروردگار خود بخواند؟! جواب: کسی‌که گمان کند این سخن در عالم شهادت یعنی در این دنیا از ابراهیم (ع) حاصل شده، دچار پندار و توهّم است، هر‌چند ممکن است ابراهیم (ع) آن را در زندگی این دنیا تکرار کرده باشد؛ به جهت نکوهش قومش که این ستارگان یا ارواح حرکت دهنده‌شان را می‌پرستیدند.(1) واقعیت آن است که انوار قدسیِ محمد و آل محمد، صاحبان عقل‌های کامل از انبیای بزرگوار و ملائکه‌ی کرام را حیرت‌زده کرده است (2) تا حدّی که گمان بردند ایشان (ع) خدای دانای سبحان می‌باشند. (3) هنگامی‌که ملکوت آسمان‌ها برای ابراهیم (ع) گشوده شد، و نور قائم (ع) را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامی‌که نور علی (ع) را دید گفت: این پروردگار من است، و هنگامی‌که نور محمد (ص) را دید گفت: این پروردگار من است. ابراهیم (ع) نتوانست بفهمد که این‌ها بندگان‌اند، مگر پس از آن‌که حقایق آن‌ها برایش کشف شد. (4) و اُفول آن‌ها و غیبت‌شان از ذات الهی و بازگشت‌شان به منیّت در لحظه‌هایی، نمودار گشت. فقط در آن هنگام بود که به آن‌که آسمان‌ها را پدیدار ساخته است روی آورد و آن‌گاه دانست که ایشان (ع) «مخلوقات خداوند هستند و خلق پس از خلقت ایشان می‌باشد»، همان‌طور که در حدیث از ایشان (ع) روایت شده است. (5) ابراهیم (ع) را عذری است. در دعای ایام رجب از امام مهدی (ع) در توصیف محمد و آل محمد (ع) چنین وارد شده است: «میان تو و آن‌ها جدایی نیست؛ جز این‌که آنان بنده و مخلوق تو هستند».(6) پس منزّه است پروردگارت، پروردگارِ عزت، از هر آن‌چه به وصفش می‌گویند، و سلام بر محمد و خاندان طاهر او، و ستایش خاص پروردگار جهانیان است. خداوند متعال می‌فرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ * فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الليْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِينَ (7) * فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَـذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ يَهْدِنِي رَبِّي لأكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ * فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـذَا رَبِّي هَـذَآ أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (8) «و این‌چنین ملکوت آسمان‌ها و زمين را به ابراهیم نشان داديم تا از اهل يقين گردد * چون شب او را فرو گرفت، ستاره‌ای ديد. گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: فرو‌شوندگان را دوست ندارم. * آن‌گاه ماه را ديد که طلوع می‌کند، گفت: اين است پروردگار من. چون فرو شد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود. * و چون خورشيد را ديد که طلوع می‌کند، گفت: اين است پروردگار من، اين بزرگ‌تر است و چون فرو شد، گفت: ای قوم من، من از آن‌چه شريک خدايش می‌دانيد بيزارم). تفسیر سخن ابراهیم به این‌که در این زندگانی دنیا و در عالم شهادت و برای احتجاج بر پرستش‌کنندگان ستارگان یا بندگان خورشید به طور خاص بوده است، با آن‌چه پیش‌تر گفته شد منافاتی ندارد. همان‌‌طور که در روایت وارد شده در تفسیر این آیه اشاره دارد به این‌که ماجرا در همین زندگی دنیوی بوده است؛ تفسیری که از امام رضا (ع) روایت شده است برای احتجاج بر مأمون عباسی (لعنت الله علیه) بوده مبنی بر این‌که پیامبران معصوم می‌باشند. اگر امام (ع) درباره‌ی ملکوت سخن می‌گفت، مأمون عباسی کجا می‌توانست سخن امام را بفهمد و دریابد؟! علاوه بر این، مأمونِ ستیزه‌جو، جدل‌پیشه بود و می‌خواست با این پرسش بر امام احتجاج کند و قصد وی فهمیدن مطلب نبود. درضمن اگر به امام رضا (ع) می‌گفت بیش‌تر بفرماید، امام رضا (ع) بیش‌تر سخن می‌فرمود. علاوه بر این، سبْک و سیاق قرآن دلالت دارد بر این‌که دیدن ستاره، ماه و خورشید توسط ابراهیم (ع)، رؤیتی ملکوتی بوده است؛ سخن در این خصوص پس از سخن در مورد نشان دادن ملکوت آسمان‌ها به ابراهیم (ع) آمده است. در تفسیر قمی آمده است: گفت: از امام صادق (ع) درباره‌ی سخن ابراهیم که به غیر خدا گفت «هذا ربّی» پرسیدند؛ آیا او با این گفته مشرک شد؟ فرمود: «هر‌کس امروز چنین بگوید مشرک است ولی از ابراهیم شرکی سر نزده است؛ چرا که ابراهیم در جست‌وجوی پروردگارش بوده است، ولی بیان این جمله از دیگری، شرک محسوب می‌شود».(9) عیاشی نیز این حدیث را روایت کرده و به نقل از یکی از آن دو چنین افزوده است: «او فقط در طلب پروردگارش بود و به کفر نرسید و اگر هر انسانی در چنین شرایطی چنین تصوری کند در جایگاه او قرار می‌گیرد».(10) اگر این گفته‌ی «هذا ربّی» در عالم شهادت یعنی در این حیات دنیوی می‌بود و از جست‌وجوی پروردگار ناشی می‌شد، به طور قطع شرک به حساب می‌آمد، و فرقی در صادر شدن آن از ابراهیم (ع) یا شخصی دیگر وجود ‌نداشت. آری، صادر شدن آن از ابراهیم (ع) شرک محسوب نمی‌شود؛ چرا که پس از کشف شدن ملکوت آسمان‌ها و زمین برای ابراهیم (ع)، این عمل، جست‌وجویی ملکوتی و روحانی بود؛ ولی اگر از غیر ابراهیم (ع) سر بزند شرک محسوب می‌شود؛ چرا که جست‌وجو در عالم شهادت در این زندگی دنیوی و اجسام موجود در آن می‌باشد. سپس امام (ع) بیان می‌فرماید کسی‌که در ملکوت به دنبال پروردگار است مشرک نیست بلکه او در جایگاه و مقام ابراهیم (ع) می‌باشد. «به طور قطع امر ما سخت و چالش‌برانگیز است که کسی جز نبیّ مرسَل (فرستاده‌شده) یا مَلَک مقرّب یا مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است، نمی‌تواند تحمّلش کند».([11]) آری، چرا که او مؤمنی بود که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده بود.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت امام خمینی نیز نظرشان همین است که حضرت ابراهیم علیه السلام ملکوت ستاره و ماه و خورشید را رؤیت کردند به اعتباری که قرآن می‌فرماید: (وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْض) حال مراد، مصداق ستاره و ماه و خورشید را در این سخنی که می‌فرمایید،‌ اولیاء‌معصوم گرفته‌اند که به نظر می‌آید همین‌طور باشد. موفق باشید

9749

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت به عزیز دلمان استاد طاهرزاده: اینجانب دارای یک فرزند دو ساله و نیم هستم و فرزند بعدی هم انشالله در راه است. فرزندان و مادر آنان تمام وقت اینجانب را گرفته اند به طور که حتی نمی توانم یک کتاب هم بخوانم و مطالعه ای انجام دهم. از زمانی که از سر کار می آیم تا زمانی که دوباره سر کار می روم تمام وقتم صرف خانواده و امورات آنان می باشد خواهشمند است با توصیه های حکیمانه اینجانب را ارشاد فرمایید. باور کنید از صمیم قلب دوستتان دارم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره از حضور در یک جلسه در هر هفته و دنبال کردن مطالب مطرح شده در آن جلسه خود را محروم نکنید. موفق باشید
8856
متن پرسش
سلام: در پاسخ به سوال 8849 فرمودید درباره کتاب مقالات: بنده هم شرح مختصری بر آن کتاب‌ها داشته‌ام. گروه فرهنگی المیزان می‌تواند صوت آن مباحث را در اختیارتان قرار دهد. مشروط بر آن‌که مقدمات را گذرانده باشید. 1. بنده که به یکی از رفقا گفتم که در اصفهان پیگیری کنند نتونستند فایل صوتی آن را متاسفانه پیدا کنند (پارسال بود البته)- تو سیدی هاتون و نرم افزارهاتون هم نبود. 2. منظور از مقدمات گذراندن دقیقا چیست؟ ---------------------- 3. کتاب جدید و یرایش ج1 فرزندم این چنین... با صوت و ج1 و یرایش قبلی شما چه تفاوتی دارد؟ (چون نه تو سایت بود نه در کتابفروشی پیدا کردم) با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: 1- گروه فرهنگی المیزان می‌توانند سی‌دی شرح مقالات را در اختیارتان بگذارند با شماره‌ی 09138780869 تماس بگیرید 2- حداقل باید مباحث ده نکته در معرفت نفس و برهان صدیقین را با شرح آن در سی‌دی مربوطه دنبال بفرمایید 3- جلد اول کتاب «فرزندم؛ این‌چنین باید بود» در ویرایش جدید مباحث را با عمق بیشتری دنبال کرده، هنوز به بازار نیامده، ولی در شرف است. موفق باشید
8837
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید آیا به نظر شما تقوا فقط بر روی حکمت عملی تاثیر گذار است یا بر روی حکمت نظری هم اثر میگذارد؟ (شهید مطهری معتقد است تقوا فقط بر روی حکمت عملی اثر گذار است!!!) 2. شهید مطهری معتقدند که ریگ در دهان گذاشتن (اجبار عملی) تقوای ضعف محسوب میشود در حالیکه میدانیم سالها آیت الله قاضی این کار را انجام داده اند شاید روشهایشان متفاوت است نظر شما چیست؟ 3. بنده اینطور برداشت کرده ام که در عالم برزخ انسان با عقاید خود روبرو میشود و تجسم اعمال و تفکرات خود را میبیند اما در بعضی حکایات مبینیم که مثلا در عالم برزخ طرف با گرد اسب امام حسین (ع) نجات می یابد. این چگونه توجیه میشود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: 1- به همان دلیل که قرآن می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّه‏» پس تقوا زمینه است تا حضرت حق حکمت‌ها به ما بیاموزاند. 2- کار آیت اللّه قاضی را می‌توان برای ابتدای راه توجیه کرد. 3- چون در این دنیا تعلق قلبی به حضرت داشته، صورت آن تعلق آن بوده که دیده. موفق باشید
441

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام، لطفاً موارد زیر را در مورد زیارت قبر پدر توضیح فرمایید: 1- آیا پدر از حضور ما بر سر قبر آگاه می شود؟ 2- آیا حضور ما بر سر قبر او برایش فایده ای دارد؟ 3- آیا صدای ما را می شنود؟ 4- آیا اگر در دل حرفی بزنیم متوجه می شود؟ 5- آیا نسبت به حوادثی که برای خانواده اش اتفاق می افتد آگاهی دارد؟ 6- آیا برای خانواده اش نگران هم می شود؟ 7- آیا برای خانواده اش دعا می کند؟ با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی شخص متوفی متوجه حضور افراد بر سر قبرش می شود، اگر برایش دعا کنند از آن بهره می‌گیرد و برای دعاکنندگان دعا می‌کند، درک متوفی از باطن ما است و لذا اگر حرفی بزنیم که با باطن ما مطابق نباشد فایده ندارد، اگر خداوند صلاح بداند از بعضی از احوالات خانواده‌اش آگاهش می‌کند ولی نسبت عاطفی که مربوط به این دنیا است پس از مرگ از بین می‌رود. موفق باشید
11109
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: استاد چرا الان تقریبا در اکثر مساجد کشور یک نواری را حاضر کرده اند در هنگام وقت اذان اول مقداری صوت قران آن هم بشکل تکراری و گاهی با صوت خسته کننده پخش می کنند، همراه با ترجمه و بعد هم بجای یک اذان زنده یک اذان از آقایموذن زاده رحمت الله علیه پخش می شود که اصلا از نظر لغت عربی این اذان کاملا اشتباه بوده و بحدی با آهنگ فارسی مخلوط شده که گاهی کلمه مبارک الله اصلا غلط تلفظ می شود و تمام متخصصین قرائت این اذان را اشتباه می دانند از نظر ادای حروف و بعد هم دوباره دعای فرج پخش می شود و یک اذان ساده که در اسلام وارد شده سه برابر مدت لازمش طول می کشد و حال آنکه مقام معظم رهبری حکم فرمود ه اند پخش قرآن قبل اذان اگر با رضایت همسایگان و مردم نباشد یا بدلیل نحوه صوت قاری ملال آور باشد جایز نیست. چرا حکم معظم له در این مورد نادیده گرفته شده و واقعا اگر در این مورد که مستقیم مربوط به رهبری دینی جامعه می شود اطاعت نشود که وای به حال مسایل دیگر و چرا اقدام به چنین کار غیر جایزی می شود بالاخره شاید حتی یک نفر رضایت نداشته باشد این دیگر چه بدعتی است مثلا امام صادق یا بقیه ایمه (ع) بلد نبودند دستور بدهند قبل اذان قرآن تلاوت شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً گله‌ی بنده هم همین است، امید است همه‌ی ما به مسئولان امر تذکر بدهیم در کار خود تجدید نظر کنند. موفق باشید
10805
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: از اینکه همین مقدار هم از وقت شما رو گرفته ایم عذر خواهی می کنیم. نظر شما در مورد شخصیت، افکار، سلوک و کتب مرحوم استاد علی صفایی چیست؟ آیا کتب و سلوک ایشان برای بحث و شروع عملی تربیت اسلامی مناسب است؟ نظر شخصی شما در مورد اینکه کتب ایشان مورد بحث ما جوانان دانشجو و طلاب باشد بهتر است یا کتب شهید مطهری؟ چرا؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده قبلاً عرایضی در این مورد داشته‌ام. اگر در سمت راست سایت، (در قسمت مربوط به سؤال و جواب‌ها) بر روی شخصیت‌ها کلیک کنید. کلیک مربوط به مرحوم آقای صفائی را باز کنید، عرایض‌ام آن‌ها هست. بحمداللّه آن مرحوم آثار ارزشمندی را برای نسل جوان ما باقی گذارده‌اند و مانعة الجمع با اقیانوس آثار شهید مطهری نیست. موفق باشید
8962
متن پرسش
سلام: در روایتی از صادق آل محمد (ع) داریم که اگر بفهمم کسی استمنا میکند با او همخوراک نمی شوم. می خواستم بدانم با وجود اینکه ایشان نظر به قدس دارند و از روی جو گیر شدن حرف نمی زنند چه چیز را میبینند که این طور می فرمایند؟ مثلا چرا نمی گویند با فرد استمنا کار حرف نمیزنم یا چرا نمی فرمایند به او نگاه نمی کنم؟ چه میبینند که می گویند با او هم خوراک نمیشوم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم. آن‌چه از محتوای روایت معلوم می‌شود عدم اُنس با چنین فردی است که روحیه‌اش روحیه‌ی لذّت‌گرایی صِرف شده و چنین روحیه‌ای راه ارتباط با عالم قدس را جلو خود بسته و آدم‌های دیگر را هم از انوار عالم قدس محروم می‌کند. موفق باشید
7252
متن پرسش
سلام علیکم ببخشید استاد.. بنده کنکوری رشته ریاضی در یکی از مدارس خوب اصفهان هستم و جداً در چند راهی قرار گرفته ام و الحمد لله استعداد فعّالیت در هر یک را دارم... 2.به طور خاص در رشته ی اقتصاد در دانشگاه امام صادق فعّالیت کنم... 1.این که در همین رشته های مهندسی فعّآلیت کنم و در کنارش به علوم دینی بپردازم.. . 3.برای تحصیل علوم دینی به حوزه بروم... لطفا کمک کنید... واقعا الآن در فشار شدید هستم... چون هدف است که انگیزه را برای انسان پررنگ می کند.. یاعلی..
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همه‌ی این‌ کارها خوب است ولی اگر خداوند علاقه‌ی رفتن به حوزه را در شما ایجاد کرده و استعداد آن را هم دارید و می‌توانید خانواده را نیز قانع کنید؛ حضور در حوزه ارجح است. موفق باشید
نمایش چاپی