بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
21105
متن پرسش
با سلام با توجه به پاسخ 21075 تان برایم مبهم است که مقصودتان از سوفسطایی کیست؟ در کتاب آمده که سوفسطایی قائل به موجودی ورای ذهنش نیست. خوب مگر قبول ندارد که ذهنش موجودست همان را مقدمه قرار داده به عین وجود می رسیم یا مثلا فرض کنید برهان انسان معلق که ابن سینا آورده در آن حالت که آدمی از هرچیز جز خود غافلست راهی به اثبات خدا ندارد؟ یا فرض کنید فردی مادرزاد در حالی که هیچ یک از حواس را ندارد و فلج کاملست متولد شده سالها بعد آن فرد قطعا نمی داند ورای او موجوداتی هست یا نه لکن باز خود را درک می کند و می داند وجود دارد و می توان همین درک را مقدمه برهان صدیقین قرار داد پس چرا شما در کتاب تاکید بر قبول موجودات اطراف دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده تفاوت نمی‌کند که انسان چه چیز را بنیاد تفکّر خود نسبت به «وجود» قرار دهد. بالاخره باید بپذیرد وجودی هست که عین وجود نسبت به این وجود مبنا و بنیاد است در حالی که سوفسطایی حاضر نیست بر هیچ وجودی تأکید کند؛ همه را خواب و خیال می‌داند. موفق باشید

21056
متن پرسش
سلام علیکم: عرض ادب و احترام خدمت استاد! و تسلیت وفات حضرت معصومه (س) می بخشید چگونه به خود باوری برسیم که متکی به خداوند باشیم نه نفس خودمون یا چیزای دیگه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با باورِ اولیه‌ی خود به اسلام و توحید دستورات دینی را عمل کنید، چون توحید یک حقیقت است، آرام‌آرام خودِ خداوند خود را هرچه بیشتر به ما نشان می‌دهد. به قول خواجه سعید ابوالخیر: «تو، آمد رفته رفته / رفت، من آهسته آهسته». موفق باشید

19719

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا اکنون زدگی همان در حال زندگی کردن است؟ و رابطه اکنون زدگی با در فکر دیروز و فردا زندگی کردن چیست؟
متن پاسخ

مه تعالی: سلام علیکم: اکنون‌زدگی یک نوع غفلت است به جهت روز‌مرّه‌گی‌ها، و این غیر از در «حال» بودن و خود را از روزمرّه‌گی‌ها آزادکردن است. موفق باشید

18243
متن پرسش
به نام خدا با سلام خدمت استاد عزیز: برای فهم بهتر این جمله امام رحمه الله علیه نیاز به کمک و لطف شما دارم. عین جمله ایشان: ایمان تنزل علم عقلانی به مرتبه قلب است و قلب آن مرتبه تجرد خیالی است که در آن مرتبه، معقول را به صورت جزئیه می یابد و این مرتبه لوح نفس است که اگر در لوح نفس چیزی منتقش گردید، یعنی نفس در مرتبه خیال با آن معقولی که در مرتبه عقلانی، تعقل کرده، اتحاد پیدا نماید، همان ایمان است. 1- آیا هر تنزل علم عقلانی به صورتی خیالی، ایمان است؟ 2- آیا دریافت های قلب الزاما امری جزئی باید باشد و قلب قادر به دریافت کلیات نیست؟ 3- آیا منظور از لوح نفس در بیان ایشان همان خیال است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به این تقسیم‌بندی که مقام عقل که حامل حقایق کلی است برتر از مقام قلب است که محل مصداق‌های حقایق کلی است، این سخن گفته شده است. آری! وقتی آن حقایق کلی نازل شود، صورتِ جزئی و مصداقی پیدا می‌کنند مثل آن‌که عقل در فهم کلی خود، متوجه است حق همیشه پیروز است. حال در مصداقِ جزئی متوجه می‌شود انقلاب اسلامی در مقابل صدام پیروز خواهد بود، و این مقامِ ایمان بر پیروزی حق بر باطل است که در صفحه‌ی نفس منقش شده است. ولی اگر عقل را عقل استدلالی بگیریم، که انسان‌ها در موضوعاتی مثل اثبات خدا و قیامت به‌کار می‌برند؛ عقل مرتبه‌ی بالاتری خواهد بود که آن موضوعات را به صورتِ ایمان در خود دارد. موفق باشید                                                                                        

16778
متن پرسش
با سلام و ادب خدمت شما استاد گرامی: استاد در کتاب خویشتن پنهان بیان کردید که دارو های بیهوشی مانع تدبیر نفس بر اعضا بدن می شود. استاد یک سوال داروی بیهوشی از جنس ماده است چه گونه مانع تدبیر بر نفس مجرد می شود؟ در تصادفی که شخص می کند و می میرد می گویم نفس دیگر نمی تواند با جسم ارتباط برقرار کند چون جسم از بین رفته ولی در داروی بیهوشی این حرف را نمی شود زد. ممنون می شوم راهنماییم کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: داروهای بیهوشی مثل اسید لاکتیک که در هنگام خستگی از ماهیچه‌ها ترشح می‌شود و مانع تدبیر روح می‌گردند؛ به صورت افراطی مانع تدبیر روح می‌شود. موفق باشید

7671

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد. شما در بیانات و مکتوباتتان دایم متذکر می شوید من انسان غیر از تن انسان است و من انسان مستقل است. اگر اینگونه است چرا وقتی که انسان نوزاد است و از لحاظ جسمی کوچک، روح قوی و قدرت تعقل زیادی ندارد و مثلا عقل که از قوای روح است مثلا در 7 سالگی با 40 سالگی فرق دارد و به مراتب پایین تر است. اگر روح با جسم کاری ندارد پس مثلا عقل بنده الان و دوسالگی نباید تفاوت داشته باشد و اگر روح یک واقعیت مجرد است چرا با رشد و بزرگ شدن جسم دچار تغییرات می شود و بالغ می شود؟تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این نکات در کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با صوت شرح آن و بحث برهان صدیقین همراه با صوت شرح آن، حل می‌شود باید به آن مباحث رجوع فرمایید. موفق باشید
29648
متن پرسش

سلام، وقتتون بخیر استاد ۱. استاد بنده سخنرانی دکتر داوری در جلسه نقد و بررسی کتاب پایان تئولوژی آقای عبدالکریمی را گوش کردم منتهی متوجه نشدم دقیقا نقد ایشون به کتاب چی بود. بی زحمت این رو برام توضیح بفرمایید و اینکه اساسا اندیشه دکتر داوری با آقای عبدالکریمی چه تفاوت هایی دارد؟ ۲. آیا شما نامه دکتر داوری به همسر شهید آوینی که اخیرا نوشته شده درباره کتاب روایت جنگ در دل جنگ خوانده اید؟ اگر آری، می خواستم اونجاهایی که نظر خودشون و شهید آوینی رو درباره انقلاب و تفاوتشون رو بیان می کنند نظرتون رو بدونم. با تشکر

متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. دکتر داوری مثل همیشه با ظرافت خاص خود در رابطه با پایان تئولوژی بحث تئوس را که به یک معنا خدا به حساب می‌آید، مطرح کردند و فرمودند تئوس که پایان ندارد. و سپس آقای دکتر عبدالکریمی را حواله دادند به جواب نقدی که آقای دکتر پورحسن مطرح کرده بودند. ۲. در مورد نظر آقای دکتر داوری به آن کتاب، بنده مطلب ذیل را برای رفقا نوشتم: موفق باشید

شهید آوینی و سپر آتنا و دکتر داوری

همان‌طور که دکتر داوری می‌فرمایند آوینی انقلاب را نه جانشین‌شدنِ یک سیاست و حکومت به جای حکومت دیگر، بلکه انقلاب در جان‌ها و آغاز عصری دیگر که در آن صفا و امید و آسایش مردم و ...به میان می آمد، می‌دانست.

حقیقتاً دکتر داوری به خوبی تشخیص داده است که نگاه شهید آوینی به انقلاب چگونه بوده است. دکتر داوری متوجه است که آوینی با سپری که زشتی‌ها را می‌پوشاند، به ذات انقلاب نگریسته است و عملاً زشتی‌هایی که بود و خواهد به‌وجود آید را به کمک آن سپر نمی‌بیند و نمی‌خواهد ببیند. زیرا او به ذات و حقیقت انقلاب می‌نگرد که چون نوری همچنان در ظلمات جلو می‌آید و روا نیست که برای دیدنِ نور و راهی که در پیش دارد، به ظلمات نظر کند و این بدان معنا نیست که نمی‌بیند، بلکه به جهانی می‌نگرد که عصر دیگری است غیر از عصر غرب‌زدگی و فلک‌زدگیِ ما که هم میراث دیروز است و هم کج‌فهمی‌های امروز.

جناب آقای دکتر داوری فریاد بر می‌آورند که چرا سپر آتنایِ آقای آوینی دیده نشود؟ و آوینی جواب می‌دهد: «من جایی بیرون از جهان توسعه خود را جستجو می‌کنم و امروز و فردایِ خود را به نمایش می‌گذارم. در آن‌جا که جهان توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی هر دو بر بادند، اساسا سپری نیست، زیرا ظلماتی در صحنه نمی‌باشد.» تفاوت دقیقاً این‌جا است که ما کجا ایستاده‌ایم؟ بر مرکب نور سوار شده و در دل ظلمات به سوی حقیقت می‌شتابیم؟ و یا در زمین جهانِ فلک‌زدگی و غرب‌زدگی تلاش داریم گرفتاری‌های مردم فلک‌زده‌ی غرب‌زده را فرو بنشانیم و آن‌ها را متوجه‌ی راز فلک‌زدگیِ خود در جهان توسعه‌یافتگی بکنیم. عجیب است که این هر دو همدیگر را می‌فهمند با این‌که یکی به افقی نظر دارد که حضرت روح اللهِ او بر آن افق پای می‌فشارد و دیگری بر مشکلات تاریخیِ مردمی دل می‌سوزاند که راه حلّ امروزین آن را نجات از خرد توسعه‌نیافتگی می‌داند با دلسوزی‌هایی که متفکرانی چون هگل برای جهان جدید داشتند. همان‌طور که ما نیز نه می‌توانیم از دکتر داوری بگذریم و نه از حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه».

 راستی! ادامه‌ی راه کدام است؟ آیا راهی که آوینی مدّ نظر دارد همان نگاهی نیست که رهبر معظم انقلاب بر آن پای می‌فشرد و دکتر داوری بدون آن‌که از آن افق چشم بردارد، به ما می‌گوید متفکرانه از اطراف خود غافل نباشید و بدانید سپر آتنا بالاخره چیزهایی را می‌پوشاند که آینده ما را در سپردن راه در این ظلمات بعضاً زمین‌گیر می‌کند. ولی آوینی فریاد بر می آورد که ای مقدسان نادان! و ای متحجرین! و ای لشکریان علی «علیه‌السلام» در کسوت خوارج! چرا مواظب نیستید، شکست معاویه نزدیک است. ولی بخواهیم و نخواهیم نمی‌توان از خوارج چشم‌ پوشید.

 با این همه، امروز روزی نیست که بتوان معطل این مقدسان نادان و یا غرب‌زدگانی شد که نمی‌توانند به جهانی بین دو جهان فکر کنند. آن‌ها نه داوری را می‌فهمند و نه امام خمینی را. و آوینی هم داوری را فهمید و هم حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را.

28353

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقت بخیر: دیروز در پرسش ۲۸۳۳۸ جواب سوال دوم را دادید اما سوال اول را خیر! با عرض معذرت دوباره می‌پرسم: با توجه به روایتی از زمان امیرالمومنین (ع) که شخصی رو که خودارضایی کرده بود شلاق زدند حکم انسان های مسلمان و شیعه که در این برهه زمانی دچار خود ارضایی شدند چیست!؟ آیا برای از بین رفتن آثار اخروی و دنیوی گناه باید این حکم در این برهه اجرا بشود یا خیر!؟ البته با توجه به اینکه که بدحجابی در کشور بیداد می‌کند رسانه ها روز به روز تبلیغات انجام می‌دهند علیه دین و تقریبا در دنیا اکثر چیزها آدم را به سمت گناه سوق می‌دهد! خب حکم خودارضایی یا قصاص! آن در این برهه چیست!؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید حضرت، عموماً در این موارد سعی دارند افراد را از اظهار گناه منصرف کنند تا خودشان توبه نمایند، مگر این‌که علنی باشد. موفق باشید

28153

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: به نظر می‌رسد انسان با ترک میل جنسی، شور و نشاطش گرفته می‌شود و حتی به سمت خشونت پیش می‌رود. چطور در این حالت تقرب به خدا برای جوانان مجرد هست؟ و چطور با ترک شهوت (ترک خودارضایی) می‌گوییم حجابها کنار می‌رود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صبر بر عفاف، موجب می‌شود تا انسان ره صدساله را یک‌شبه طی کند، مشروط بر این‌که مواظب باشد حالت عفافش با نگاه به نامحرمان از بین نرود. موفق باشید

26045
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم: سوال اول: همانطورکه می دانید نفس و جان ما بعد از خواندن آراء مختلف یا خوردن غذای مسموم روحی دچار مسمومیت می شود گویی که این افکار در عمق ذهن ما لانه می کند و هر چقدر تلاش می کنیم خارج کنیم سخت است چه راهکاری برای درمان و اعتدال مزاج روحی و روانی ما پیشنعاد می کنید که از این حال و هوا در بیاییم و به زندگی طبیعی «قل انما انابشر مثلکم» دربیاییم؟ سوال دوم: چرا مخالفان فلسفه یا حتی عرفان بعضی از آنها شاگردان حضرت آیت الله جوادی مثل احمدی یا شاگردان آیت الله حسن زاده هستند. مگر در کلاس درس چه نحوی به آنها تدریس می شود که این عزیزان که ماشاء الله خیل کثیری هم از آنها یا علامه هستند یا آیت الله و بحث خارج و گویا لقب علامه در این روزگار شبه نقل و نبات شده است سوای اینکه شاگردان علامه حسن زاده با علامه جوادی آملی باشند، این اتفاق میمونی در حوزه نیست و باعث گمراهی نسل جوان می شوند!؟ سوال سوم: شناخت پروردگار اثبات اصل وجود خدا یقینی است یا ظنی، اگر علم کلام را ملاک قرار دهیم که هنوز در حدوثش و قدمش درمانده است اگر فلسفه را ملاک قرار دهیم که بر برهان علیتش و ضرورت علی و معلولی اش هزاران شبهه وارد کردند اگر عرفان را ملاک قرار دهیم که شهود و قابل اقامه برهان نیست. با این حساب ما بیچاره ها چه کنیم؟ شناخت ما یقینی است یاظنی؟ و ایمانی که بر اساس ظن است چه ایمانی از آب درمی آید؟ سوال چهارم: اثبات خداوند برای جنابعالی یقینی برهانی است یا ظنی؟ سایر اعتقادات چی؟البته منظورم تفتیش عقاید نیست می خواهم بدانم در این شلم و شوربایی که مخالفین فلاسفه و عرفان و مادیگراها و مکاتب دیگر درست کرده اند امکان حصول یقین عقلی هست یا نه؟ سوال پنجم: عزیزانی که مخالف فلسفه و عرفان هستند وقتی در بیوگرافی شان مطالعه می کنم نوشته شده فلانی متولد سال فلان متکلم، فیلسوف و فلان بهمان معاصر است که ... که درس فلسفه خود را نزد علامه طباطبایی یا علامه جوادی یا فلان آیت الله خوانده این خیلی باعث فشار روحی می شود که بله اینها به افساد فلسفه پی برده اند ولی استاد طاهرزاده و من و مریدان فلسفه از آنها بهتر می فهمیم واقعا پاسخ جواب چیست؟ تشکر یا علی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در این موارد هر اندازه انسان خود را به امور متعالی مشغول کند از خیالاتِ واهی آزاد می‌گردد. در این مورد خوب است سری به کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» زده شود. ۲. نمی‌دانم. شاید نتوانسته‌اند مطلب را درست بگیرند و با آن فکر کنند. ۳. ایمان به خدا فطری است و با تذکر انسان‌ها، آن‌ها متوجه‌ی توحید فطری خود می‌شوند به همان روش قرآنی.

بقیه‌ی سوالات طلب‌تان باشد. چون از جواب سؤالات کاربران محترم باز می‌مانم و اساساً بنا بر این است مباحثی که در کتاب‌ها هست، مورد سؤال قرار گیرد. این نوع سؤالات نیاز به کتاب‌های مفصلی دارد که بحمداللّه در معرض مطالعه‌ی عزیزان هست. موفق باشید

24612

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: می دانم وقت شما گرانبهاست در این چند سال همیشه راهنماییهای شما در خصوص سوالات متداول هم برای من هم دیگران واقعا مفید بوده از این رو این آخرین سوال است در خصوص سوال ۲۴۵۴۰ که می پرسم. با توجه به سوال ۲۴۵۴۰ دو تا جواب در دو نوبت لطف کردید بدین صورت: باسمه تعالی: سلام علیکم: در ماندن یا به شهر رفتن به هر صورت جمع‌بندی به صورت جمعی باشد یعنی خودتان به تنهایی تصمیم نگیرید. ولی به نظر می‌آید تجربه‌ی خوبی بوده است که اولاً زندگی در شهرستان را تجربه کرده‌اید و ثانیاً با اُنس با ارحام، عواطفی را برای خود شکل داده‌اید که نیاز است تا آخر آن را حفظ کنید حال چه در شهرستان بمانید و چه در شهر. موفق باشید باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم نمی‌توان گرایش فرزندان و همسرتان را نادیده بگیرید. موفق باشید حالا آخرین سوال من با توجه به اینکه هم خانواده پدری خودم هم خانواده پدری همسرم همگی دوست دارن ما بمانیم و با توجه به اینکه با خانواده خودم که مشورت کردم متوجه شدم همسرم میلی به ماندن در آنجا ندارد و شهر رو به دلایلی چون امکانات بیشتر و وجود مکانهای مذهبی مثل گلستان شهدا از لحاظ دعا برای حفظ دینداری و وجود کلاسها و جلسات دینی بیشتر و مستقل بودن زندگی بیشتر تمایل دارد و فرزندانم بخاطر انس با دوستانشان شهر رو بیشتر دوست دارند حالا با توجه به دو جواب قبلی شما یکی راجع به ارحام و اقوام که اگر برگردم شهر رفت و آمد قطع نمیشه ولی کمتر میشه یکی هم راجع گرایش زن و فرزند که فرمودید نادیده گرفته نشه یعنی الان من با توجه به شرح کلی سوال که قبلا گفتم خواسته خانواده رو انتخاب کنم و برگردم چون گرایش دارند و دلایل خودشان که گفتم یا راه پیدا کردن خواست و اراده خدا که هم خودم هم خانومم دوست داریم خدا راه رو برایمان انتخاب کنه تو این شرایط دودلی که نمیتونیم تصمیم بگیریم رو به استخاره با قرآن بیارم و هر چه آمد عمل کنم؟ آیا پیشنهادی دارید؟ واقعا از گرفته شدن وقت شما در خصوص این سوالات پوزش می طلبم گفتم شاید اراده خدا را در جواب شما پیدا کنم چون واقعا هم آرامش و نشاط خانواده برام مهمه هم آینده بچه ها، نگرانی من فقط بخاطر آینده بچه هاست دوست دارم متدین و دیندار تربیت بشن و شوهران حلال خور و پاک و در مسیر اهل بیت و خدا نصیبشان بشه و خدای ناکرده محیط و تفکر مدرن رویشان اثر بد نگزاره که آینده آنها تغییر کنه فکر کنم جیمیلم مشکل داره جواب قبلیها در جیمیل نیومد لطفا در سایت پاسخ دهید. بازم ببخشید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تمایل ارحام، جای خود دارد ولی آن‌هایی که می‌خواهند زندگی کنند همسر و فرزندان شما می‌باشند. در این مورد استخاره جایی ندارد. در ضمن سری به جواب سؤال شماره‌ی ۲۴۶۰۴ بزنید. موفق باشید

23554

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ارادت محضر استاد طاهرزاده: بحثی در مورد روایت «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» شده است. من نظرات استاد را خواندم برایم جالب بود. با توجه به اینکه اصلِ این مطلب که «خداوند به کسی که در راه خدا سعی کند حکمت و مصونیت می دهد در روایات معتبر دیگری ثابت است» چه لزومی دارد از روایتی که در مقام بیانِ فاصله انسان معصوم و غیر معصوم است برداشت ضمنی داشته باشیم؟ مضافا بر اینکه: ۱. اذا اختاره الله چگونه می تواند منتخب با واسطه ی مردم را هم (خبرگان) در بر بگیرد. ۲. تاییدات الهی در زندگی روزمره ی همه ی انسان ها اتفاق می افتد و نیازی به تفویض جایگاه ولایت نیست تا این اتفاق بیفتد. ۳. در آخر منصوبین ائمه که والی می شدند چرا این قدر تخلف داشتند مثل ابن عباس، زیاد، شلمغانی و ... .
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. و ۲. همچنان که در جواب بعضی از کاربران که قبلاً همین موضوع را مطرح کردند، عرض شد متن روایت عمومیت دارد که البته مصداق کامل آن امامان معصوم‌اند. ۳. بحث در مورد شخصی است که خدا برای امور بندگانش انتخاب می‌کند و می‌پروراند و نه کسانی که ائمه به خاطر مصالحِ خاص انتخاب می‌نمایند. موفق باشید

23017
متن پرسش
سلام بر شما استاد بزرگوار بنده: استاد در این زمانه و با این تبلیغات گسترده ای که دارد در کل دنیا می شود مثلا مانند تبلیغات گسترده و زیاد بهاییت یا وهابیت یا شیطان پرستی یا فرق نوظهور یا همان عرفان های حلقه و یا تبلیغات گسترده صادق شیرازی و ... تکلیف ما چیست؟ برای مثال در پیاده روی اربعین فرقه ضاله شیرازی ها دائم در تبلیغات بودند برای جذب حداکثری اما ما شیعیان انقلابی هیچ کاری نمی کنیم. حداقل خود بنده اینطوری هستم. یعنی نمیدونم که باید چیکار کنم؟! استاد الان تکلیف ما چیست؟ ما باید چکار کنیم؟ آیا ما هم باید تبلیغ کنیم؟ بنده خانم هستم و واقعا نمی دانم که باید چکار کنم؟ از یک طرف حرص می خورم و ناراحت می شوم که تمامی فرقه ها دائم در تبلیغ اند و از طرفی احساس می کنم کاری از دستم بر نمیاد! استاد بزرگوار لطفا کمکم کنید تا بدانم که چه کار کنم؟! استاد واقعا متشکرم که سوالات ما را جواب می دهید. خداوند سایه شما را از سر ما کم نکند، ان شا الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: متوجه باشید با ظهور انقلاب اسلامی در این تاریخ، تاریخِ ادامه‌ی این حرکات و فرقه‌ها تمام شده است و این حرکات مذبوحانه حکایت از آن دارد که خودشون هم فهمیده‌اند امکانی برای ادامه در ذات آن اندیشه‌ها نیست. ثانیاً: همین‌که بر عهد انقلاب اسلامی و ذیل رهبری آن قرار دارید، خودش کم کاری نیست. همه‌ی تلاش‌های دشمن برای آن است که چنین عهد و استقراری را از ما بگیرد. جای هیچ حرص و ناراحتی نیست، جای صبر و پایداری و طمأنینه است. موفق باشید

21884
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد در اواخر دعای شریف «مشلول» هفت مرتبه آمده است «به به به به به به به» منظور کدام یک از اسما ء الله است؟ اساسا آیا ذات حضرت حق که لا اسم له و لا رسم له است مخاطب مناجات انسان قرار می گیرد؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که پس از آن‌که حضرت حق را به رحیمیت و جلال و اکرام خطاب کردید، از حضرت حق می‌خواهید که به نور اسم جلال و اکرامش و به نور اسم رحیم و رحمانش و به نور الوهیتش و به کلّ همه‌ی اسمائی که خود را به آن خوانده است، آن‌چه که شایسته‌ی اوست را بر ما إعمال نماید. یعنی همه‌ی آن اسماء را برمی‌گرداند به «فافعل بی ما انت اهله» 2- آن‌جا که گفته می‌شود «لا حدّ لهُ و لا رسم له» مربوط به تعریف ذات الهی است. در حالی‌که ما به حکم «و له الاسماء الحسنی فدعوه بها» دعوت شده‌ایم که به اسماء الهی و مظاهر آن اسماء نظر کنیم و او را به اسمائش که محل تجلیات انوار اوست، بخوانیم. موفق باشید

20408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: یه مشکلی برام پیش اومده من چند وقت پیش با یک شخص متدین آشنا شدم و به کلاس اخلاق ایشان رفتم، و یک مباحثی رو بحث می کردن و وقتی سوال می کردیم که از کجا این مباحث رو می گویید یا جواب نمی دادند و یا جواب سر بالا می دادن (روحانی هم نیستند و حوزه هم نبوده اند ولی مثل اینکه استاد اخلاق داشته اند)، کار به جایی رسید که بعد از پنج ماه ایشان با من خصوصی جلسه ای گذاشتند و گفتند بنده موظفیم که یک برنامه عملی بر اساس توان و ظرفیت شما به شما بدهم در حالی که نه ایشان درست من را می شناسه و نه من ایشان رو، بعد هم گفتن که این برنامه رو از کسی می گیرم، بعد که سوال کردم آن شخص من رو می شناسند یا نه، گفتند که بله از غیب صحبت می کنند، بعد هم به من گفتند که اگر شما به این برنامه عمل کنی، من درست مثل یک پرونده عمل شما رو می بینم و به شما هم خواهم گفت که چه کرده اید بعد هم گفتند که این برنامه شما رو تا جایی که حضرت آیت الله العظمی بهجت هم رفتند می بره. خلاصه گفتند که هر چه برنامه ی خودتان هست فقط تا جایی شما رو جلو می بره و شما باید آن را کنار گذاشته و به این برنامه فعلا اکتفا کنید و حتی اجازه مشورت با دیگران را در این مورد به من ندادند تا اینکه با اصرار ایشان را راضی کردم تا بتوانم مشورت کنم. استاد عزیز با این تفاسیر چه باید کنم. این قابل توجه است که می گویند برنامه خودتان دیگر بیشتر از این به دردتان نمی خورد و این به درد شما می خورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ورود در این مسیرها، ورودِ خطرناکی است و بیشتر باید احتمال داد که جنّیان و شیاطین در میان هستند که از افکار و احوال شما نیز آگاهند ولی در انتها انسان را ناکام می‌گذارند. خوب است به کتاب «جایگاه جنّ و سیطان و جادوگر» رجوع فرمایید. موفق باشید

19987
متن پرسش
سلام علیکم: رسیدن زمزمه رضا رضا از خراسان همه دلهای مردم ایران را تبریک می گویم. استاد عزیزم در جلسه روز شنبه مورخه 7 مرداد در مورد تمدن و مولفه های آن و تمدن غرب نکته دقیقی فرمودید که در تمدن غرب تکنیک و فرهنگ و عقاید در یک جهت قرار دارد و با توجه به آیات سوره نسا آیات 61 تا 71 بیان کردید و در ضمن فرمودید این تمدن غرب است که به بحران رسیده است و این فکر که ما را فقط کتاب خدا بس است و مشکلات خود را با فکر خود حل می کنیم هم به صراحت آیات و هم در عمل که نا کارامد هست حالا در این میان اگر به آیه 59 عمل کنید و با توجه تام به آیه 64 و 65 که اطاعت محض از رسول داشته باشید خوب حالا بفرمایید که ما در میان دو نه و یا راهی که تبین نشده یا بفرمایید امثال حقیر هنوز برایشان جا نیفتاده است روبرو هستیم. استاد عزیز آیا ما امروز در جهانی زندگی می کنیم که تکنیک آن را از جهان غرب می گیریم و عقایدمان که به حمد الهی از دین است. فرهنگ مان که هیچ ربطی به دینداری ما ندارد. خوب می فرمایید آیا از همین تکنیک می خواهیم برای تمدن سازی استفاده نماییم؟ سرور عزیزم در کتاب گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی می فرمایید: «آن، ابزارهاي زندگي را انتخاب کرد. ابزارها هرچه ساده‌تر باشد انسان کم‌تر مشغول آن خواهد شد، و راحت‌تر به هدف خود دست مي‌يابد. مسلّم ما معتقديم حذف تکنولوژي يک نوع تحجّر است ولي اسير تکنولوژي شدن را نيز توقف مي‌دانيم. و تأکيد مي‌کنيم نظر به جديدترين تکنولوژي، بدون تعريف مشخص از هدف، يک نوع غرب‌زدگي به همراه مي‌آورد و زمينه‌ي حضور زندگي غربي در همه مناسبات زندگي خواهد شد. زيرا وقتي تکنيکي را بدون هدف خاص پذيرفتيم عملاً آن تکنيک هدف فرهنگي خاص خود را بر زندگي ما تحميل مي‌کند و در همان راستا روابط و مناسبات ما را شکل مي‌دهد، و از اين طريق غرب همچنان در قدرت خود مي‌ماند، چون نمي‌دانيم با چه هدفي بايد تکنولوژي غربي را گزينش کنيم. در نتيجه بايد اذعان کرد قدرت غرب در ضعف فرهنگي ما است نه در قدرت تکنيکي آن» خوب این از تکنیک که باید یا گزینش خوب داشته باشیم و پادزهر داشته باشیم که زهر آن را بگیرد و همچنین فرهنگ ما که به فرمایش خود شما ما اگر خوب دقت کنیم در فرهنگ غربی زندگی می کنیم. استاد عزیز امروز امثال جناب عالی به صحنه آمده اید برای تبین فرهنگ انقلاب اسلامی تا نشان دهید این انقلاب همان راه سوم است. اما سوال بنده این است که آیا هر تمدنی می تواند با این چنین تبین های یا فقط در بستر همین نوع تفکری می تواند ادعای یک تمدن جهانی داشته باشد. استاد عزیزم ببخشید زبانم الکن است از شرح سوال اما می خواستم ببینم شما معتقد هستید ما هنوز در طلیعه این راه هستیم و آینده متد این تمدن شرح و تبین می شود یا اینها از نظر شما تبین شده است ولی اجرا نشده بطور کامل اجرا نشده است. بنده مشکل فکریم اینست که ما هنوز صاحب تکنیک خاص متناسب با فرهنگ حقیقی انقلاب اسلامی نیستیم (البته شاید همین نوع تفکر هم در همان فرهنگ غربی که به ما القاء شده است ریشه دارد.) در پایان مثل همیشه متانت و صبر شما سپاسگزارم. دعا گوی شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمداللّه به نکات خوبی اشاره فرموده‌اید به‌خصوص که روشن می‌شود جمعِ بین اطاعت از ولیّ الهیِ دورانِ ما و نوعِ ارتباط با تکنیک چگونه باید باشد. در این‌که ما در ابتدایِ راهی هستیم که باید با اطاعت از ولیّ الهی که خداوند قلب او را محل هدایت ما قرار داده است، راهِ خود را بیابیم حرفی نیست. عمده آن است که بدانیم در بستر رجوع به ولیّ الهی، نسبت ما با عالَم و آدم و از جمله با تکنیک و حتی با نظام اداری با ایده‌های خاصی همراه می‌شود که آن موجب به سر و سامان‌آمدنِ جامعه می‌گردد و ما متأسفانه هنوز با این رویکرد به ولیّ امرمان نظر نمی‌کنیم و قصد بنده در بحث آیات 59 به بعد سوره‌ی نساء برای تذکر به این امر است. موفق باشید 

19592

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: باز هم در رابطه با سوال 19567 درست است وقت شما بسیار کم است ولی خواهشمندم لطف بیشتری بفرمایید. این درست است که بگوییم قیامت باطن این دنیاست و حیات دنیا ظاهری دارد که ما الان می بینیم و باطنی که در سیر وجودی به آن می رسیم انسان با مرگ به باطن عالم می رسد و قیامت او اتفاق می افتد و عالم دنیا انتهایی ندارد و همچنان بشر به زاد و ولد و زندگی دنیا تا بی نهایت ادامه می دهد که ممکن است این کره خاک را ترک کند و به سیارات بهتر برود و خلاصه زندگی دنیا را پایانی نیست و قیامت باطن همین زندگی بی نهایت است یا نه باید گفت چند سال دیگر که مقدارش را نمی دانیم یک مرتبه زلزله ای هولناک وجود عالم را دگرگون می کند و زندگی محدود به همین کره خاکی می شود و بساط دنیا جمع می شود. به زبان بهتر سوالم را بپرسم: به نظر شما تعداد انسانها به بی نهایت می رسد یا نه در یک عدد خاص تمام می شود؟ همین سوال خلاصه را بفرمایید من جوابم را می گیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نمی‌دانم تعداد انسان‌ها چه اندازه بشود، بی‌نهایت حساب می‌گردد! همان‌طور که در حرکت جوهری روشن شد، بحث بر سر آن است که هرگاه قوه‌های ذات عالمِ ماده به فعلیت رسید، عالَم، قیامت می‌شود و دیگر ما با عالَمِ دیگری روبه‌روئیم. موفق باشید

18092

امت واحدهبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با عرض ادب و احترام، سوالی راجع به بحث از امت واحده داشتم که فرمودید که امت واحد مربوط به مردمانی بسیط بوده است آیا در کشف حقیقت همین حرف برای آنها هست و این موضوع با آن تعریفی که سید احمد فردید راجع به ادوار تاریخی دارد و امت واحده را مورد تقدیس معرفی می کند قابل جمع است؟ سوال دگر اینکه آیا پیامبران اولوالعزم نیز با هم در ارتباط با حقیقت تفاوت دارند یعنی این بساطت برای حضرت آدم (ع) قابل بحث است. تشکر التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که امت واحده آن امت ابتدایی است که هیچ‌ نوع تنوعی در آن نبوده تا موجب اختلاف بین آن‌ها شود؛ بحث روشن است. ولی این‌که آن حالت را چگونه باید ارزیابی کرد، بحث پیش می‌آید. زیرا از یک طرف لازمه‌ی خلیفة اللّهی حضور در زمینی است که به تعبیر حضرت حق با دشمنی همراه است و از طرف دیگر مطلوب آن است که دشمنی بین بشر نباشد و پیامبران به صحنه آیند تا اختلاف، رخت بربندد 2- در ارتباط با حقیقت، بین انبیاء اختلافی نیست ولی مسلّم از جهت شدیتِ توحید، با یکدیگر تفاوت دارند. موفق باشید

14506
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: 1. آیا سکرات مرگ با وقوع تکوینی مرگ تمام می شود و یا یک امر روحی است و چه بسا با وجود رخ دادن مرگ تکوینی برای فردی که تعلق زیادی به دنیا دارد مدتها بعد مرگ هنوز متوجه نشده که مرده و در برزخ قرار دارد؟ 2. احوالاتی که در احتضار به نقل از امام خمینی فرمودید (ص 32 کتاب معاد) آیا فقط در حد یک افق نشان دادن است برای مومن و کافر و بعد ریز ریز به حساب اشخاص می رسند هر چند مومن در حال احتضار به شعف وصف ناشدنی آنی می رسد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سکرات با انتقال روح از بدن تمام می‌شود ولی ممکن است انسان همچنان با خیالات خود به‌سر ببرد و متوجه‌ی مرگ خود نگردد 2- دقیقاً یادم نیست موضوع چه بوده است؟ هرچه هست یک برخورد کلی ابتدا با انسان می‌شود و جایگاه کلی او روشن می‌گردد و سپس در یوم الحساب به جزئیات رسیدگی می‌شود. موفق باشید

13679

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در کتاب «منتهی الآمال» نقل شده وقتی وجود مبارک امام حسین (ع) می خواسته از مکه خارج شود ابن عباس می گوید امام بر در کعبه ایستاده بود و دست جبرییل در دست او بود و جبرییل مردم را به بیعت آن حضرت دعوت می کرد و ندا می داد که: هلموا الی بیعت الله.. ابن عباس در چه فضایی است که متوجه جبرییل می شود ولی به خوبی برخورد نمی کند و به یاری امام نمی شتابد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شخصیتی که از ابن عباس سراغ داریم ایشان اهل این حرف‌ها و این شهودها نیست. احتمالاً بعداً بنی‌العباس برای قداست‌بخشیدن به سرسلسله‌ی خود این خبرها را ساخته‌اند. موفق باشید

9819
متن پرسش
استاد به نظر شما علت فساد اداری در سیستم اداری غربی است یا مساله دیگری است؟ راه مقابله و مبارزه با آن و فرهنگ سازی در این زمینه چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جمع بین نظام غربی و نفس امّاره است. برای تخقق نظام اسلامی هم باید نظام اداری به‌کلّی تغییر کند و هم انسانی مناسب اهداف الهی جهت نظام اداری تربیت شود. إن‌شاءاللّه وقتی تاریخ آن فرا رسید می‌فهمیم چگونه سازمان اداری موجود مانع تحقق اهداف انقلاب اسلامی است. موفق باشید
28598
متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: در مورد نامه آقای دکتر احمدی نژاد به آقای بن سلمان حواشی زیادی ایجاد شده. اما اتفاق های بدی در درون نیروهای حزب اللهی و مومن داره می‌افته! مثلا به جای اینکه متن نامه را به دقت مورد نظر قرار بدن گیر دادن به لفظ عالی جناب و برادر و چه تهمت های زشتی که به آقای احمدی نژاد نزده اند! این چه تنگ نظری و سقوط اخلاقی ای است که متوجه نیروهای مومن حزب اللهی شده! در اینکه آقای احمدی نژاد، خارج از چارچوب فکریِ شخصیت حضرت آقا، سلوک سیاسی داره حرفی نیست و همین امر موجبِ از دست رفتنِ احمدی نژاد حکیم شده است. اما اینکه مایی که باید از احمدی نژاد غیرِحکیم عبور کنیم، خود گرفتار رفتارهای غیرحکمیانه شده ایم، جای بسی تأسف و رنجش خاطر است! مگر برای نامه زدن به مقام عالی یک کشور می توان از لفظی غیر رسمی و غیر مودبانه استفاده کرد که همه گیر دادن به لفظ عالی جناب! مگر بنابر دستور قرآن کریم اصل اولیه بر برادری ملت ها و امت های مسلمان نیست ؟! خب این لفظ برادر در جهت برگشتِ به همین اصل اولیه است دیگه! مگر حضرت آقا در پیام حج امسال نفرمودند که (نصیحت به سران برخی کشورهای مسلمان را وظیفه می‌دانیم؛ دولتمردانی که به جای تکیه به برادر مسلمان خود، به آغوش دشمن پناه می‌برند و برای سود شخصی چند روزه، تحقیر و زورگوئی دشمن را تحمل می‌کنند و چوب حراج به عزت و استقلال ملت خود می‌زنند.) خب آقا هم که بر همین برادری تکیه دارند!! و احساس می‌کنم این نامه نگاری احمدی نژاد در راستای همین نصحیت هاست، هر چند که احمدی نژاد راهی غیر از راهی که آقا ترسیم کرده اند خواهد رفت! چون بنده هم قبول دارم که آقای احمدی نژاد حقیقتا دیگر ولی فقیه برایش به عنوان یک راهنما و چراغ راه نیست و به نوعی با دور شدن از نقش کلیدی ولایت فقیه و جایگاه تاریخی ولی فقیه در عصر فعلی از تقدیر تاریخی هم دور خواهد شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم برخورد تند در این موارد، خلاف شأن و متانت یک مؤمن است. ولی آیا در این نامه، آقای احمدی‌نژاد قاتل و مقتول را مساوی نگرفته‌اند؟ و آیا عنصر مقاومت که حتماً نتایج خوبی به بار می‌آورد، نادیده گرفته نشده؟ هرچه بیشتر فکر می‌کنم، بیشتر متوجه می‌شوم آقای احمدی‌نژاد تاریخی که در آن به‌سر می‌برند را گم کرده‌اند. موفق باشید

23105

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: به نظر شما برای نوجوان امروز می شود سخن گفت از معارف؟ یا فقط باید از ما عمل خوب ببیند؟ (گاهی می خواهم در کلاس علوم تجربی حدیثی بگویم اما می ترسم روایت ضایع شود و پشیمان می شوم) غفر الله لنا و لکم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از طرح مقدمات لازم برای فهم آن حدیث، اگر آن حدیث مطرح شود قلب جوانان، آن را تصدیق می‌کند زیرا سخنی است از بنیاد فطرت همان‌ها. موفق باشید

23036
متن پرسش
با سلام: وقتی می گوییم «من» به چه چیز اشاره داریم؟ اگر اشاره به تن باشد که درست نیست چون می گوییم «جسم من» یعنی جسم را به من اضافه می کنیم. اگر اشاره به روح باشد باز هم درست نیست چون می گوییم «روح من» و باز روح را به من اضافه می کنیم. آیا این «من» چیزی فراتر از روح و جسم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در علم حضوری مثل علم حصولی، قضایای دارای موضوع و محمول در میان نیست، بلکه موضوع، همان محمول است که به اصطلاح گفته می‌شود: «قیاساتها معها». موفق باشید

22556
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ببخشید بعد از خواندن سوال 22537 و جواب شما چند تا سوال برام پیش اومد: اول اینکه چرا رهبری با این که می دیدند تیم مذاکره کننده در برجام خط قرمزهای ایشان را رعایت نکرده، باز هم اجازه دادند که رآکتور اراک را تخریب کنند؟ چرا خود رهبری راضی به این کار شدند؟ یا مثلا مورد دیگه مورد تحریم ها بود. رهبری تأکید داشتند که باید تمام تحریم ها برداشته بشه ولی بعد مشخص شد که تو برجام چنین چیزی نیست. چرا با این که این خط قرمز هم در برجام رعایت نشد، باز ایشان برجام را قبول کردند؟ و حتی همین الان هم ایران از برجام خارج نشده؟ چرا علی رغم اینکه تحریم ها به طور کامل برداشته نشده و علی رغم اینکه ما خط قرمزهایمان را کنار گذاشتیم باز هم برجام را قبول داریم؟ من متوجه نمی شم که دلیل این کار چیه؟ مخصوصاً که همون طور که خودتون گفتید رهبری در کلیات مسائل نظر می دهند و الان برجام با وضعیتی که داره و تحریم های جدید آمریکا در نیمه مردادی که گذشت و نیمه آبان که می رسه، باز هم ما برجام را ادامه می دهیم؟ وقتی ما هم خط قرمزهامون کنار گذاشتیم و هم به نتیجه ای که می خواستیم نرسیدیم، دلیل ادامه برجام چیه؟ مخصوصا که دیگه الان خود رهبری هم قبول کردند که اشتباه کرده اند اجازه دادند خط قرمزهای ما نقض بشه چرا این اشتباه را ادامه می دهند؟ ممنون از توضیحی که می دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که بعداً معلوم شد در متن انگلیسیِ قرارداد ضعف‌های اساسی وجود دارد و خط قرمز ها به جهت اعتماد به آمریکا رعایت نشد و به همین جهت آقای دکتر ولایتی که تا این اواخر مؤید برجام بودند، دادشان در آمد. حالا هم در مورد خروج از برجام، نظام در حال تأمل و تفکر است که آیا غرب حاضر است جبران خساراتی را که آمریکا بر شرکت‌ها وارد می‌کند، بدهد یا نه؟ آن‌چه هست فعلاً زمینه برای مانور جمهوری اسلامی با کمک روسیه و چین و تا حدّی اروپا فراهم است. ظاهراً نقش تاریخیِ انقلاب اسلامی در این صحنه‌ها نیز دارد به ظهور می‌آید. موفق باشید

نمایش چاپی