باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد میشود بحثی که در سورهی «واقعه» و سورهی «نبأ» شدهاست را دنبال بفرمایید؛ بحث به صورت صوتی در اختیار عزیزان هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم برهان «امکان و وجوب» و «برهان صدیقین» را دقیقاً مطالعه نکردهاید، وگرنه جواب این سؤالها در آنجا مییافتید. پیشنهادی غیر از مطالعهی مجدد آن مباحث همراه با صوت انها ندارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمیکند، یکی را میدهند باید حفظ کند، یکی را راهنمایی میکنند باید بهدست آورد. و هرکس به اندازهی تلاشی که کرده است، بهره میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است سیر مطالعاتی که مبتنی بر معرفت نفس است، را دنبال کنید. مثل سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه مطالب کتابهای «مقام بقیة اللّهی» و «بصیرت و انتظار فرج» و آخرین قسمت کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» میتواند کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیهی مذکور روشن میکند که پیامبر خدا نسبت به زمان وقوع قیامت علم ندارند لذا در آخر آیه میفرماید تو چه میدانی؟ شاید قیامت نزدیک باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان، صورت روح انسان است که در این دنیا اتحادش با روح، اتحادِ انضمامی است و در آن دنیا اتحادش حقیقی است و صورتِ اعمال و اخلاق اوست. در این دستگاه شاید دیگر به آن مباحث نیاز نداشته باشیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: روحی که دغدغهی تعالیِ به سوی حق را ندارد و از طرفی فشار زندگی تکنیکی او را آزار میدهد چارهای جز رعایت چنین توصیههایی ندارد! ولی این راهکارِ اصلی و بنیادین نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت امکانیِ هر موجودی، مربوط به خود موجود است و ذات آن موجود در مقام ممکنالوجودیاش زمینهی پذیرش ولایت اهلالبیت یا مفیدبودن برای خلق را دارد، بدون آنکه بحث تشریع در میان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در نظام علی و معلولی انسان میتواند خود را تعریف کند که مطابق آن نظام چه علتی را برگزیند تا به معلول خاص آن علت دست یابد و لذا مانع کمالات انسان نیست. ۲. آری همه چیز در بستر ربوبیت الهی جلو میرود ولی همان ربوبیت راهی برای به دست آوردن رزق فراهم کرده و این که اگر کسی رزق کسی را از او ربود، برود و رزق خود را از او بازستاند به همان دلیل که میدانیم رزق ما از قبل تعیین شده. پس معلوم است که اگر در اختیار ما نیست باید ببینیم چه کسی آن را ربوده است. ۳. با این همه بالاخره کوتاهیهای ما در کسب رزق مقسوم آن رزق را از ما نمیگیرد ولی در به دست آوردن آن به سختی دچار میشویم و موضوع قحطیها را باید در این رابطه تحلیل کرد. ۴. پیشنهاد میشود جزو «جبر و اختیار» که روی سایت هست را مطالعه فرمایید. در ضمن سری به جواب سوال 29841 بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرکجا که هستید، زندگی را گسترده احساس کنید تا در عین معلمِ ابتداییبودن، با رشد فکری و عمقبخشیدن به روح و روحانیت خود بهخصوص به کمک قرآن و روایات، در همان موقعیت معلمِ ابتداییبودن دانشآموزان و همکاران و بقیهی افراد از شما بهرههای فراوان میبرند و شخصیتتان بسط پیدا میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها باید مانع تهمت و دروغ شد وگرنه هرگز نباید مانع اظهار نظر و اظهار عقیده باشیم. ممیزیِ کتاب هم تنها به آن صورت قابل قبول است، وگرنه پس از مدتی جامعه از نظر اندیشه افول میکند زیرا رشد جامعه به تضارب آراء است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» به بشریت برمیگردد، همان گمشدهی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آنجا که میگوید:
رقص اندر خون خود مردان کنند ** رقص و جولان بر سر میدان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید آقای دکتر فیاض متوجه میبودند که جهانِ ما در آینده چه جهانی است و با چه هویتی؟ مسلّم آنطور که آقای دکتر فیاض فکر میکنند ما جزیرهای خواهیم شد مثل جزیرهی وهابیت، و شیعه با دیوارهایی که از نظر فکری به گِردِ خود میکشد، بهکلّی از جهانِ امروز بیرون خواهد افتاد؛ در حالیکه ما طلوع دیگری خواهیم داشت، طلوعی که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در نامهی خود به آقای گورباچف از آن خبر داد و گورباچف را نیز به تأمل در اندیشههای صدرایی و ابن عربی نمود. این، وسعتِ آیندهی ما است. هرگز نباید معطل امثال آقای دکتر ابراهیم فیاض شد که تاریخِ آنها سالها است گذشته است و بالاخره چند نفری که آمادهی حضور جهانی با آموزههای تشیع را ندارند، همدیگر را پیدا میکنند ولی به گفتهی مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب».
مولوى در رابطه با اينكه عده اى همواره كار زياد مى كنند و مردم را از كار اصلى خود باز مى دارند داستان كُره اسبى را به ميان مى آورد كه در حال آب خوردن بود تا تشنگى خود را رفع كند و صاحب اسبها كه با سوت زدن مانع آب خوردن آن كره اسب میشد و نتيجه مى گيرد همواره از اين كارافزاها بوده و هستند، تو كار خود را انجام بده. مى گويد:
|
گفت مادر، تا جهان بوده است از اين |
كار افزايان، بُدند اندر زمين |
|
|
هين تو كار خويش كن اى ارجمند |
زود، كايشان ريشِ خود بَر مى كَنند |
|
|
وقتْ تنگ و مى رود آبِ فراخ |
پيش از آن كز هجر گردى شاخ شاخ |
|
|
شهره كهريزىست پر، آبِ حيات |
آب كَش، تا بَر دَمَد از تو نبات |
|
|
آبِ خضر از جوى نطق اولياء |
مى خوريم اى تشنة غافل بيا |
|
|
ما چو آن كُرّه، هم آب جو خوريم |
سوى آن وسواس طاعن ننگريم |
|
وقتى انسان متوجه شد كارافزايانِ عالَم دامهايى براى زندگى ما پهن كرده اند، راه خود را پيدا كرده ايم. و فرصت را جهت نوشيدن آب زندگانى از دست نمى دهيم و با شناختن حقّ ربّ و حق رسول و حق اهل بيت راه خود را از بقيه جدا مى نماييم و مى فهميم بقيه ى راهها قيل و قالى بيش نيست كه حضرت رضا «علیهالسلام» در آن مورد فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤَال»[1] خداوند، قيل و قال، و ضايع كردن مال، و كثرت سؤال را دشمن دارد. راه حل مشكلات ريشه در آرامشى دارد كه ماوراء حرص ها و ولع ها قرار دارد.
در ضمن جناب آقای دکتر مهدی امامجمعه در کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» مطالبِ درخوری نسبت به انتقادهایی که اینگونه افراد به مکتب صدرا دارند؛ مطرح کردهاند. موفق باشید
[1] - تحف العقول عن آل الرسول( ص)، ص 443.
باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است این موارد که میفرمایید قصهی «الغریق یتشبث بکلّ حشیش» است. سالهای قبل مکرر عرض شد که آقای نجفی در زمان وزارت آموزش و پرورش کارهایی در نفی ارزشهای دینی و انقلابی کردند که اگر آمریکا بر سر کار آمده بود، غیر از آن نمیکرد و فعلاً تقاص آن کارها را باید پس بدهد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن پس از مدتی شرایط تحقق احکام نهایی خود را فراهم کرد و دیگر دلیلی نداریم که احکام موجود، موقتی باشد بهخصوص که خود آیاتی که بعداً نسخ میشوند موقتیبودنِ خود را متذکر میگردد 2- اگر مرجع دیگری را اعلم میدانید، مگر میشود به مرجع قبلی باقی بود؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید نکات قابل تأملی است بهخصوص اشخاصی که اشارات آن متون را میشناسند مثل آن کشیش به این نتیجه رسیدهاند که حضرت امام حسین «علیهالسلام» همان ذبیحالفرات است که در متونشان آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان از بزرگانِ دین کینه در پیش خود دارد و در هر مرحلهای سعی میکند آن کینه را به افراد القاء کند. وظیفهی ما در این مورد ارادت بیشتر به علمای دین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ربّ العالمین همان گنج مخفی است که از طریق مخلوقات بهخصوص انسان به ظهور میآید. لذا اگر به انوار ربّ العالمین در خود بنگریم، خود را نمییابیم که منجر به کبر شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سایت سه جلسه صحبت تحت عنوان «همدمیِ ربّ و عبد» هست. فکر میکنم شروع خوبی برای تفکر نسبت به آن حدیث شریف باشد. موفق باشید
بد نیست نظری به متن زیر هم بیندازید
معرفت نفس و مراحل رجوع به حقیقت در این تاریخ
باسمه تعالی
الف- در روبهروشدن با حقیقت و اُنس با آن، اولین قدم آن است که حقیقتِ وجودی خود را احساس نماییم که به آن «معرفت نفس» گویند. در معرفت نفس انسان با «وجود» در محدودهی خود، مأنوس خواهد بود و این اولین قدم در راستای درک حقیقت است به آن معنا که مییابد ادراک و مدرِک و مدرَک عین یکدیگرند و جز خود انسان نیست. در این رابطه اميرالمؤمنين (علیهالسلام) مى فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَىءٍ» (مصباح الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108) نسبت به نفس خود جاهل مباش زيرا هركس به خود جاهل باشد به هرچيزى جاهل است.
هر وقت حجابِ تعلق از چهرهی نفس برافکنده شود، چون نفس ناطقه در ذات خود وجودی است نوری؛ با درکِ خود عملاً گامی به سوی درک حقیقت برداشته است.
ب- انسان با درکِ وجودی خود «هستِ» خود را عین اتصال به هستِ مطلق یعنی حضرت ربّ العالمین مییابد و معنای هویت تعلقی خود برایش ظهور میکند. و در این رابطه از هستِ خود متوجهی مطلقِ وجود و سعهی وجودی حضرت ربّ العالمین در هستی میشود.
ج- در حدیث قدسی هست که حضرت ربّ العالمین میفرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَي اُعْرَف» (بحار، ج 84، ص 199) من گنج مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را خلق کردم برای آنکه شناخته شوم.
1- این حدیث حکایت از آن دارد که شناختهشدن حضرت ربّ به تو ای انسان مربوط است و او خود را در تو میشناساند و یک نوع همدمی بین «ربّ» و «مربوب» در میان است.
2- وقتی میفرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعيإِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلي في عِبادي* وَ ادْخُلي جَنَّتي»[1] نفس، به پروردگارِ خاصّ خود برمیگردد، پروردگاری که درآن شخص متجلّی شده.
«فَادْخُلي في عِبادي» پس در بهشتی وارد شو که آن بهشت، جز تو نیست و در آن صورتِ الهی که در وجود تو نهان است، وارد خواهی شد. در آن صورتِ ازلیِ نهانی که در ظرف آن پروردگارت خویش را در تو و به واسطهی تو میشناسد. آن تصویری که تو باید آن را مشاهده کنی تا واقف شوی به اینکه: « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».
3- برای سالکی که در «خویشتنِ خویش» به پیوستگیِ بین خالق و مخلوق دست پیدا میکند، سُروری بس متعالی حاصل میشود که برای آنهایی که با تفکرِ انتزاعی و در ذیل آن، در شناخت خدا قرار دارند؛ پیش نمیآید.
ملاحظه میکنید که در «إرْجِعي إِلى رَبِّكِ » میفرماید به سوی پروردگار خود برگرد، و نه به حضرت «اللّه» که همهجا هست، هرچند که با رجوع به پروردگارت که ربّ العالمین است با باطنِ همهی عالم مرتبط میشوی.
4- انسان در حالت صفای عرفانی میتواند نظر پروردگار خود را به گوهرِ وجودیاش بیندازد تا خداوند از طریق او، خود را بنمایاند. و این رازِ «ربوبیت» و «مربوبیت» و یا همدمی «ربّ» و «مربوب» است. و اینکه انسان مییابد چگونه پروردگارش او را و وجود او را در برگرفته و تماماً در آغوش پروردگار است.
5- اگر تلاش شود تا خداوند دوست داشته باشد از طریق ما خود را نشان دهد، لطف خاصّی از طرف او به ما ارزانی میشود.
6- اگر دوستی با خدا به میان آمد، دوستی با خلقِ خدا معنای حقیقی خود را پیدا میکند. زیرا در آن صورت، انسانها خود را و بقیه را با چشمِ حقیقت مینگرند و جامعهی آرمانی که اسلام در این زمان مقابل ما قرار داده، محقق میشود. چرا که خلق خدا به نحوی آینههایی هستند که خدا خواسته است از طریق آنها، خود را بنمایاند.
7- بعد از بهدستآوردنِ معارف حقّهی الهی، باید به فکر آزادی از قید و بندهایی بود که مانع به میانآمدنِ انوار الهی از طریق ما میتواند باشد.
د- بعد از آنکه انسانها، خداوند را در آینهی مخلوقاتی به نام انسانها به تماشا نشستند و حضور خدا را در خود یافتند و به همدمیِ بین «ربّ» و «عبد» آگاهی یافتند، آماده میشوند تا حضور پروردگار را در آینهای وسیعتر و جامعتر بنگرند که آن، رؤیت حضرت ربّ العالمین است در «یوم اللّه»ها. و اینکه خداوند چگونه در بعضی از مراحل تاریخ با ظهور رخدادهایی خاص، شئونات مختلف خود را به میان میآورد به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْن»(الرّحمن/ 29) یعنی او دارای شئون مختلفی است و در هر روز و روزگاری با شأنی خاص به صحنه میآید تا انسانها در تاریخِ خود، خدای خود را آنطور که در آن تاریخ ظهور کرده است، بشناسند و به جای ارتباط با خدای «غایب»، با خدای «حاضر» مؤانست داشته باشند و نیایش کنند، مثل نیایش شهداء در شبهای عملیات.
و در اینجا به همان معنایی که «ربّ»، عبد را در هویت فردیاش در بر گرفته، «ربّ» هویت تاریخیِ انسان را در بر میگیرد و انسان خود را در تاریخی که هست در آغوشِ پروردگارش مییابد و این، اوجِ همدمیِ «عبد» با «ربّ» است در ابعاد اجتماعی و زیستن با دیگران.
والسلام
[1] - سورهی فجر، آیات 27 تا آخر
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ما برای ظهور تمدن اسلامی با تنگناهایی روبهرو هستیم. ولی کلیت انقلاب اسلامی که همان روحیهی ضد استکباری آن از یک طرف، و نظر به توحید الهی از طرف دیگر، هست به خوبی در صحنهی امروزین تاریخ جهان نقشآفرین است و به همین جهت دشمنان آن، بدترین انسانهای روزگارند و این است که انسان را امیدوار میکند آیندهی ما، آیندهای خواهد بود که نه غربزدهایم و نه ارتجاعزده. البته با واژهی حجاب اجباری شما موافق نیستم. حجاب، حکم خدا است و به اعتبار آنکه جامعهی ما میخواهد خدایی باشد، نباید با حکم خدا مقابله نمود بهخصوص که بیحجابیِ افراطی موجب ضربهزدن به کانون خانواده میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت هر موجودی، وجودِ آن موجود است که نازلهی وجودِ مطلق است و در قیامت که نسبتها از حالت دنیایی آن خارج میشود، اساساً حقیقت یا وجود هر موجودی ظهور میکند و از این جهت انسان با حقیقت خود و با حقیقت سایر موجودات روبهرو میشود. موفق باشید
