بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
16124

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: آیا هر چقدر نفس از رذایل پاک شود و به فضایل آراسته گردد، به تجرد بیشتر نزدیک می گردد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. موفق باشید

9501
متن پرسش
سلام استاد معظم: آیا فرهنگ را میتوان اینگونه معنا کرد: «قرار گرفتن انسان ها در عالم اسلام که ورود به این عالم به صورت دست جمعی البته نازله آن که در سال 57 شکل گرفت. و ما باید در این برهه از تاریخ با شناخت کامل از زمانه قلب خود را همچون امام، آماده کامله شدن این عالم قرار دهیم. لطفا تعریف و راهکار خود را جهت ایجاد فرهنگ ارائه نمائید و کتب مربوطه را ذکر فرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌گویند حدود چهارصد تعریف از فرهنگ و تمدن شده است. شاید ما در تعریف فرهنگ اسلامی بتوانیم بگوییم آن نوع رویکرد و آدابی که جامعه مبتنی بر اتحاد بین مُلک و ملکوت در ذیل شریعت اسلام در بین خود شکل داده فرهنگ اسلامی است که در حال حاضر از طریق انقلاب اسلامی به فعلیت می‌رسد. موفق باشید
1206

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم؛سلام علیکم-استاد عزیز:من به غربشناسی و اتفاقاتی که در غرب می گذرد علاقه دارم.آیا مطالعه کتب غربشناسی شما (مدرنیته،تکنولوژی و علل تزلزل تمدن غرب)احتیاج به پیشنیاز دارد؟البته درحال حاضر مشغول مباحثه جزوه خویشتن پنهان با دوستانم هستم،آیا اول این جزوه را باید تمام کرد و یا می شود همزمان با این جزوه ، مباحث غربشناسی را نیز مطالعه نمود؟با آرزوی قبولی طاعات و عبادات؛التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: فکر می‌کنم می‌توانید استفاده کنید. موفق باشید
22686

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و وقت بخیر: طبق فرمایشات جنابعالی پیرامون صورت باطن آیات قرآن در مورد معاد، بعنوان مثال درختانی که از زیر آنها رود جاری می باشد که صورت توحید در عالم معنا می باشد و یا پل صراط که صورت باطن انتخابهای ما در عالم معنا می باشد. این نوع تعبیر جنابعالی برای من بسیار کارگشا بوده و باعث شده است جواب خیلی از سوالاتم را بگیرم. حال اینجانب از شما استدعا دارم در مورد بقیه تعابیر مذکور در قرآن از عالم معنا بعنوان مثال در سوره ی نبأ و یا الصافات (شرابی که عقل را زایل نمی کند و یا حورالعین و یا تکیه زدن بر تخت های روان و زقوم و درخت طوبی و ....) معادل چه چیز و یا حالتی در دنیا می باشد مرا زاهنمایی فرمایید. و یا اگر کتابی این معادل ها را معرفی کرده است را به ما معرفی کنید تا برای ما سراج منیر باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد پیشنهاد می‌شود بحثی که در سوره‌ی «واقعه» و سوره‌ی «نبأ» شده‌است را دنبال بفرمایید؛‌ بحث به صورت صوتی در اختیار عزیزان هست. موفق باشید

22531

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: بنده پرسشگر سوال 22514 هستم. چطور میشه تسلسل بی نهایت ممکن الوجود ها رو رد کرد؟ یا اصلا چطور میشه ثابت کرد که ممکن الوجود حتما باید به واجب الوجود ختم بشه؟ جزوه معارف 1 و کتاب از برهان تا عرفان رو هم خوندم ولی جواب نگرفتم. چطور میشه ثابت کرد اولین مخلوق وجود داشته که بعد بگیم خوب این اولین مخلوق رو واجب الوجود خلق کرده؟ چه معلوم است شاید مخلوقات نیز از ازل تا ابد باشند مثلا شروع عالم از منفی بی نهایت باشد و تا مثبت بی نهایت ادامه داشته باشد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم برهان «امکان و وجوب» و «برهان صدیقین» را دقیقاً مطالعه نکرده‌اید، وگرنه جواب این سؤال‌ها در آن‌جا می‌یافتید. پیشنهادی غیر از مطالعه‌ی مجدد آن مباحث  همراه با صوت انها ندارم. موفق باشید

20194

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز: استاد جان حضرتعالی تفاوت میان سالک مجذوب و مجذوب سالک را فرمودید! یک سئوال دارم اینکه، کدام یک از این دو دسته ارزشمندتر ودر پیشگاه حضرت حق افضل می باشد؟ و چرا؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: فرق نمی‌کند، یکی را می‌دهند باید حفظ کند، یکی را راهنمایی می‌کنند باید به‌دست آورد. و هرکس به اندازه‌ی تلاشی که کرده است، بهره می‌گیرد. موفق باشید

19903

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر: اهل مراقبه و محاسبه تا حدودی هستم. اما اصلا اصلا از خودم راضی نیستم و حس می کنم گناهکارترینم، و حس خوبی به خودم ندارم و هیچ امیدی به پیشرفت معنوی ندارم و میگم من کجا و عبد شدن کجا، سر سوزنی به خودم و عباداتم امیدی ندارم، هر عبادتی هم که انجام میدم حس می کنم نه قبول هست و نه ثوابی داره، هر کار می کنم هر چی دعا می کنم که خداوند کمکم کنه و به قربش برسونم احساس می کنم برعکس دور میشم ازش، این نامیدی عذابم میده، افسردم میکنه، چون هدفی جز این ندارم، و فکر اینکه به این هدف یعنی قرب نرسم خیلی عذاب دهنده و وحشتناکه برام. استاد بفرمایید چیکار کنم، مدام می ترسیدم و حواسم بود که به عجب دچار نشم اما حالا انگار از اون ور بوم افتادم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده خوب است سیر مطالعاتی که مبتنی بر معرفت نفس است، را دنبال کنید. مثل سیر مطالعاتی که بر روی سایت قرار دارد. موفق باشید

17553

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام عرض تسلیت داریم استاد ارجمند: گروهی از طلاب هستیم و از محضر استاد بزرگوار استدعا داریم یک سیر مطالعاتی در مورد مباحث آینده پژوهی عنایت فرمایند حقیقتا اعتماد کردن به هر کتابی در این مسیر از دغدغه‌های هرلحظه ما گشته است. امید است فرزندانتان را در این مسیر یاری فرمایید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه مطالب کتاب‌های «مقام بقیة اللّهی» و «بصیرت و انتظار فرج» و آخرین قسمت کتاب «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» می‌تواند کمک کند. موفق باشید

16000
متن پرسش
با سلام: با توجه به آیه ۶۳ احزاب این طور فهمیده می شود که پیامبر (ص) علم به قیامت ندارد چطور ممکن است به این که قیامت جز شئون وجودی آن حضرت است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آیه‌ی مذکور روشن می‌کند که پیامبر خدا نسبت به زمان وقوع قیامت علم ندارند لذا در آخر آیه می‌فرماید تو چه می‌دانی؟ شاید قیامت نزدیک باشد. موفق باشید

15778
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد محترم: «اگر ابدان و افراد متعدد انسانها را در دنیا شاهدیم ناشی از ابدان متعدد در عقل می باشد منتها به کلیت و نه به جزئیت» حال اگر چنین ادعایی صحیح باشد آیا من متشخص خاص یکی از مظاهر آن بدن کلی ام می باشم که در اینصورت این بدن مصادیق متعددی را در دنیا شامل می شود یا تفصیل آن بدن کلی هستم که در اینصورت این بدن فقط مربوط به شخص من می باشد و فرق این ادعا با مثل افلاطون در این است که افلاطون می گوید بدن شخص خاص در عقل نزولی فعلیت و تفصیل یا فته که ما معتقدیم محال است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بدن انسان، صورت روح انسان است که در این دنیا اتحادش با روح، اتحادِ انضمامی است و در آن دنیا اتحادش حقیقی است و صورتِ اعمال و اخلاق اوست. در این دستگاه شاید دیگر به آن مباحث نیاز نداشته باشیم. موفق باشید

14894
متن پرسش
سلام و ارادت، استاد فاضل و گرامی برخی از اساتید روانشناسی من یکی از راهکاراهای مهم دفع اضطراب را ورزش و تکنیکهای تنش زدایی (مثلا روی صندلی خوب یک نفس عمیق بکشیم) و خود را مشغول کار مباح کردن مانند صحبت با دیگران ونگاه کردن به تلویزیون می دانند. نظر حضرتعالی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: روحی که دغدغه‌ی تعالیِ به سوی حق را ندارد و از طرفی فشار زندگی تکنیکی او را آزار می‌دهد چاره‌ای جز رعایت چنین توصیه‌هایی ندارد! ولی این راه‌کارِ اصلی و بنیادین نیست. موفق باشید

12856

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: منظور از اینکه گفته می شود میوه های شیرین ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته اند و میوه های تلخ برعکس یا سنگ عقیق اولین سنگی که ولایت اهل بیت (ع) را پذیرفته چیست؟ تکوینا که همه ولایت را پذیرفته اند در مورد میوه ها و سنگها... تشریع معنی می دهد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت امکانیِ هر موجودی، مربوط به خود موجود است و ذات آن موجود در مقام ممکن‌الوجودی‌اش زمینه‌ی پذیرش ولایت اهل‌البیت یا مفیدبودن برای خلق را دارد، بدون آن‌که بحث تشریع در میان باشد. موفق باشید

29845
متن پرسش
سلام استاد. خسته نباشید: استاد بنده دانش پژوه رشته کلام در حوزه هستم و من در مورد بحث سرنوشت و قضا و قدر زیاد مطالعه کرده ام. من جمله کتاب انسان و سرنوشت و عدل الهی شهید مطهری و نیز مباحث تفسیر المیزان که مربوط به بحث سرنوشت و قضا و قدر است و نیز چند کتاب اعتقادی دیگر. ولی هنوز یک مساله مهم برایم حل نشده است. اینجوری که من فهمیدم نهایت حرف علامه و شهید مطهری در بحث قضا و قدر و سرنوشت این است که نظام علت و معلولی عالم تجلی قضا و قدر الهی است و هر چیزی که در چارچوب این نظام محقق بشود مورد قضا و قدر الهی قرار گرفته است و از جمله این قضا و قدرها وجود انسان مختار است و لذا هر چه که به واسطه اختیار و اراده انسان حادث می شود نیز داخل در قضا و قدر الهی است. در اینجا دو سوال و ابهام مطرح می شود: ۱. بر اساس این تحلیل این نتیجه حاصل می شود که سرنوشت هر انسانی، برآیند فعل و انفعالات حاصل از نظام علت و معلولی عالم است. یعنی نتیجه حاصل از اعمال خود من و شرایط محیط و اعمال دیگر انسانها، همان تقدیر من می شود. چون نظام علت و معلولی نظام ثابتی است و هر علتی هم لاجرم معلول خاص خودش را دارد و لذا برآیند همه این معالیل- مثلا ناظر به من- می‌شود سرنوشت من. ولی استاد این تحلیل با معارف دینی که بیان می‌دارد که تک تک انسانها تحت ربوبیت الهی هستند و او آنها را با توجه به اعمال و رفتار و نیاتشان تدبیر می‌کند منافات دارد. مثلا وقتی خداوند اراده می کند که بنده ای دچار سنت استدراج شود و لذا مثلا باید ثروتمند یا دارای عمر طولانی بشود، این برنامه خداوند چگونه با توجه به تاثیرات دیگر علت های موجود در عالم بر روی این فرد- که تاثیر گذاریشان حتمی است- قابل جمع است؟ آیا خداوند نظام علت و معلولی را به هم می زند یا در آن دست می برد؟ ۲. از طرف دیگر اگر بخواهیم کاملا به این حقیقت که تک تک انسانها تحت ربوبیت و مدیریت الهی هستند پایبند باشیم شبهه جبر پیش می آید. مثلا وقتی قائل باشیم که مرگ و زندگی یا رزق یا صحت و سلامتی هر انسانی به طور مشخص توسط خداوند- و با توجه به حالات و رفتار خود فرد- برنامه ریزی می شود، نقش اراده های دیگر انسانها و تاثیر آنها بر وضعیت دیگران چه می شود؟ مثلا وقتی کسی کشته می شود، بر اساس مبانی دینی باید گفت که خداوند این قدر عمر را برای او مقدر کرده است پس در اینجا نقش قاتل او چه می شود؟ یا مثلا آیت الله جوادی آملی در دیدار با ظریف فرمودند که اگر دور ایران را سیم خاردار هم بکشند رزق ما مشکلی پیدا نمی کند چون رزق ما دست خداست. خب بر اساس این تحلیل پس مثلا در مورد مردم یمن باید گفت که چه عربستان به یمن حمله می کرد و چه نمی کرد مردم یمن دچار این قحطی و فلاکت می‌شدند؟ ولی این تحیل با وجدان هر انسانی ناسازگار است. اگر هم این حرف را نپذیریم ربوبیت الهی مخدوش می‌شود یعنی خداوند در تدبیرش منفعلانه عمل می کند و انسانهای دیگر می توانند تدبیر خداوند را در مورد بنده دیگری تحت الشعاع قرار دهند. خلاصه کلام اینکه که تحویل قضا و قدر الهی به نظام علت و معلولی با ربوبیت تام الهی نسبت به هر انسانی ناسازگار است و از آن طرف ربویت تام الهی نسبت به هر انسانی هم با اختیار دیگر انسانها ناسازگار است. استاد اگر در اینجا مجال پاسخگویی نیست لطفا حتما کتاب، مقاله، صوت یا هر چیز دیگری معرفی نمایید تا این سوال که مدت بسیار زیادی است ذهنم را درگیر کرده برایم حل شود. ان شاء الله. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. در نظام علی و معلولی انسان می‌تواند خود را تعریف کند که مطابق آن نظام چه علتی را برگزیند تا به معلول خاص آن علت دست یابد و لذا مانع کمالات انسان نیست. ۲. آری همه چیز در بستر ربوبیت الهی جلو می‌رود ولی همان ربوبیت راهی برای به دست آوردن رزق فراهم کرده و این که اگر کسی رزق کسی را از او ربود، برود و رزق خود را از او بازستاند به همان دلیل که می‌دانیم رزق ما از قبل تعیین شده. پس معلوم است که اگر در اختیار ما نیست باید ببینیم چه کسی آن را ربوده است. ۳. با این همه بالاخره کوتاهی‌های ما در کسب رزق مقسوم آن رزق را از ما نمی‌گیرد ولی در به دست آوردن آن به سختی دچار می‌شویم و موضوع قحطی‌ها را باید در این رابطه تحلیل کرد. ۴. پیشنهاد می‌شود جزو «جبر و اختیار» که روی سایت هست را مطالعه فرمایید. در ضمن سری به جواب سوال 29841 بزنید. موفق باشید

27837
متن پرسش
سلام طاعاتتان قبول حق: ببخشید وقت شریفتون را می‌گیرم. بنده از اوایل دوره راهنمایی علاقمند به طلبگی شدم و اتفاقا می‌خواستم بعد از سیکل به حوزه بروم. اما به دلایلی از جمله دیدگاه های خانواده و فامیل و در اصل کم اراده بودن خودم وارد حوزه نشدم. بجای آن، دبیرستان و رشته ریاضی و دانشگاه فرهنگیان و الان هم چندسالی است که رسماً معلمم. معلم ابتدایی. همه ی این سالهای بعد از علاقمندی به طلبگی، تقریباً به صورت (باری به هرجهت) گذشت و همیشه فکر و دلم به سمت حوزه بود و از آن سالها تا همین الان، دل آرامی پیدا نکردم. فقط در سالهای دبیرستان و دانشگاه کمی ذهنم از این نا آرامی غافل می شد. مدام فکر می‌کنم سرمایه عمر و درواقع آخرت و ابدیتم دارد دچار خسران می‌شود. الان که متأهل و کارمند رسمی ام و اوقات فراغت، دوباره دچار تشویش و فرسایش روحی ام کرده به نظر شما چه کنم؟ نه پای رفتن هست و نه دل ماندن. استاد عزیز، مشغول شدن به مطالعه، علی الخصوص مطالعه ریاضی سرگرمم می‌کند. اما وقتی هدفی از این کار نمی‌بینم باز دل مشغولی سراغم می آید. استاد عزیز لطفاً راهنمایی بفرمایید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرکجا که هستید، زندگی را گسترده احساس کنید تا در عین معلمِ ابتدایی‌بودن، با رشد فکری و عمق‌بخشیدن به روح و روحانیت خود به‌خصوص به کمک قرآن و روایات، در همان موقعیت معلمِ ابتدایی‌بودن دانش‌آموزان و همکاران و بقیه‌ی افراد از شما بهره‌های فراوان می‌برند و شخصیت‌تان بسط پیدا می‌کند. موفق باشید

26322
متن پرسش
سلام و عرض ادب: با توجه به اینکه متفکری مثل شهید مطهری اشاره می کنند اجازه مطرح شدن حرفهای دیگر را هم در جامعه اسلامی بدهید زیرا منطق اسلام بشدت قوی است و می تواند پاسخ آنها را بدهد و راه حفظ اسلام این نیست که جلوی طرح افکار و عقاید مختلف را بگیریم و هم چنین آیه «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»، آیا اینکه امروز در کشور اسلامی ما، برخی ها بعنوان فعال اجتماعی حق نوشتن کتاب ندارند یا سلب از برنامه های اجتماعی یا تبلیغی در سطح عموم ندارند یا برخی کتبشان ممیزی می خورد، در تضاد با این فرمایش شهید و آیه شریفه نیست و باعث کانالیزه شدن فضای عمومی نمی گردد؟ بهتر نیست با این افراد مناظره گذاشت تا هم سطح فکر مردم بالا برود و هم نفی اجبار و سلب آزادی شود مثل مناظرات اول انقلاب خود متفکرین انقلابی با کمونیستها؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تنها باید مانع تهمت و دروغ شد وگرنه هرگز نباید مانع اظهار نظر و اظهار عقیده باشیم. ممیزیِ کتاب هم تنها به آن صورت قابل قبول است، وگرنه پس از مدتی جامعه از نظر اندیشه افول می‌کند زیرا رشد جامعه به تضارب آراء است. موفق باشید 

25444
متن پرسش
سلام: در جواب دل‌نوشته‌ی قبلی (۲۴۹۵۶) فرمودید که نمی‌دانم قضیه چیست که چه بگویم؟ و خود را معرفی نکرده انتظار گوش سپردن دارید؟ اما منتظر نماندید که معرفی کنم، و قضیه را توضیح بدهم؛ و ادامه دادید و از عشق و نگاه جناب عمان سامانی به کربلاییان فرمودید ... البته قصد اعتراض ندارم کما اینکه توان معرفی و شرح داستان را نداشته، ندارم و نخواهم داشت و چه بهتر که ادامه دادید و منتظر نماندید که گوش بسپارید. نمی خواهم مزاحمتان شوم که وقتتان شریف است و ارزشمندتر از آنکه پای حرف‌های بی‌سروته الف بچه‌ای بنشینید که روزگار تنها نق‌زدن را یادش داده و جز گریه‌های شب‌هایش و همین قلم پراکنده بی‌سروته‌ش چیز مهم دیگری در بساط ندارد و هر آنچه از دنیا و آخرت را که می‌باید فراهم می‌کرده بر باد فنا داده و اکنون در آستانه ۲۵ سالگی‌ تنها آرزوی هر شبش این است که اگر امشب بخوابد و فردا بیدار نشود حداقل کمکی‌است که به قافله‌ی جریان حق در تاریخ بشریت کرده چرا اینکه دیگر غرزدن‌هایش عده‌ای را ناامید نخواهد کرد. جناب استاد من کجا و عشق و جذبه‌های معنویش کجا؟ این حرف‌ها گنده‌تر از دهان و وجود من است، غرض این بود که بگویم چند روز پیش دوستی به اصرار مطلبی در باب سیر تعالی و پیشرفت عرفان از من خواست و منِ بی بضاعت بلاهت به خرج داده و قلم بر کاغذ برده و طاماتی بیان کردم؛ الان آن را خدمتتان می‌فرستم و می خواهم بگویم این همه‌ی آنچه است که احتمالا پای درس‌های شما فرا گرفته‌ام؛ اما فقط فراگرفته‌ام و آنچه جانم را به لب رسانده این است که شدنی نیست و نمی شود و نخواهد شد. شاید بتوان برای هر نقص و مرضی دارویی و درمانی پیدا کرد اما اگر دل بمیرد دیگر هیچ‌اش نمی‌توان کرد و روزمرگی تا روزمردگی تا دلمردگی نهایتا انسان را متلاشی می‌کند و من اکنون بر آستانه متلاشی شدن ایستاده‌ام : و این همان متن است: بعید می‌دانم وقتی که صاحبِ‌ کتاب ارزشمند منازل‌السائرین  _ خواجه عبدالله انصاری _ در گوشه‌ی خانقاه خود و در حال و احوال معنوی‌عرفانی با خدای خود مناجات می‌کرد که : «گل‌های بهشت در پای عارفان خار است / جوینده تو را با بهشت چه کار است»، می‌توانست تصور کند روزگاری بر آدمی بگذرد که بجای پیدا کردن چنین عارفانی در گوشه و کنار خانقاه‌ها و آن هم با ترس و لرز، بتوان آن‌ها را در روز روشن فوج فوج مشاهده کرد که رقص سماع‌شان هوش از سر هر بیننده آگاه و هوشیاری که فطرتش از بین نرفته باشد ببرد و عالم و آدم را انگشت به دهان بگذارد. و این‌ها همه از برکات استاد و پیری به نام روح الله است که با دم مسیحایی‌اش روحِ زندگی را در کالبد سرد و سنگی تک تک اعضای جامعه دمید. شگفت‌انگیز بوده و هست و با هیچ قاعده‌ی عرفانی و فلسفی جور در نمی‌آید که از بچه خردسال تا پیرمرد دوران دیده از گوشه‌ی روستا‌یی دورافتاده آن هم فقط عکس و صدای خمینی را شنیده باشند خودشان را با سر به جبهه‌ها برسانند و چنان حالاتی را تجربه کنند که جانشین خلف پیر جماران تصریح کند که آنان حالاتی را تجربه کردند و حرف‌هایی می زدنند که امثال میرزا حسینقلی همدانی‌ها بعد از یک عمر ریاضت و تلاش آن هم در اواخر عمر می‌گفتند. خمینی با دل‌ها چه می‌کرد که راه صد ساله را یک‌شبه طی می‌کردند و دهان تحیر بزرگان‌ را چنان باز می‌گذاشت که حضرت جوادی آملی وقتی شب‌های علمیات را می‌بیند اعتراف می‌کند که آنچه ما سال‌ها می‌گفتیم این رزمندگان به عینه می‌بینند و چه آشناست این سخن وقتی یاد دیدار ابوسعیدابوالخیر و بوعلی سینا را زنده می‌کند. آری بسیجی‌های خمینی و خامنه‌ای _همان‌ها که بعدها مزارشان دارالشفای عارفان و عاشقان خواهد شد _ هم رقص سماع دارند اما در خون خودشان و آن هم همراه با صدای ساز گلوله و تفنگ و توپ و خمپاره و این دست ابزارها. نگارنده دستش خالی است که بتواند بیشتر از این بنویسد و همین طامات و پراکنده‌گویی‌هایش هم هیچ سند و مدرکی را به جز آنچه دلش حس می‌کند ندارد. اما شاید دل اشتباه کند ولی هیچ وقت دروغ نگفته و نخواهد گفت و به یاد می‌آورم آن روزی را که در تخت فولاد اصفهان هنگام ورود به قبر جناب بابا رکن الدین دوست بسیار عزیزی که کلماتش همچون شلاق همیشه من را از غفلت بیرون آورده تذکر و شاید درددلی کرد که من با شهدا بیشتر انس می گیرم تا عرفا و به‌ نظرم امروز سر و کار ما با این شهداست. بیشتر از این عرضی نیست
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم چنین ادعایی دارم: «بودنی» که با راهِ حضرت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به بشریت برمی‌گردد، همان گمشده‌ی عرفا است که به تعیّن آمده و آرزوی مولوی را به ظهور آورده. آن‌جا که می‌گوید:

  رقص  اندر  خون  خود   مردان   کنند ** رقص و  جولان  بر  سر  میدان  کنند

  چون رهند از دست خود دستی زنند ** چون جهند از نقص خود رقصی کنند

موفق باشید

24774
متن پرسش
سلام علیکم: استاد محترم نمی دانم تا چه حد فضای فکری جامعه را رصد می کنید اما چند وقتی است جناب آقای ابراهیم فیاض که از اساتید محترم دانشگاه تهران هستند و نزد انقلابیون بسیار امین و مورد احترام، به شکلی تند و حتی بعضا با بی احترامی بر تفکر صدرائی، عرفانی می تازند و اظهاراتی را مطرح می کنند که باعث حیرت بسیاری از مؤمنین و انقلابیون شده است. از همجنسباز خواندن ملاصدرا بگیرید تا فاشیست خواندن علامه طباطبایی و خلاصه حمله همه جانبه به همه متفکران صدرایی، عرفانی و سنت گرا همچون آقای نصر، فردید و ... . متأسفانه ایشان بسیاری از جوانان انقلابی را نسبت به فلسفه و عرفان بدبین کرده اند. علاوه بر آن ایشان با درست کردن یک دوگانه به نام «حکومتی ها و جمهوریتی ها» افرادی همچون علامه مصباح، علامه طباطبایی، علامه جوادی آملی، ملاصدرا و ... را در زمره «حکومت اسلامی ها» قرار می دهند و امام، رهبری، شهید بهشتی و شهید مطهری را در زمره «جمهوریتی ها» و ادعا می کنند گروه اول جمهوری اسلامی را از گروه دوم دزدیده اند و ما امروز در عوض جمهوری اسلامی امام خمینی، با حکومت اسلامی علامه طباطبایی و علامه مصباح مواجه هستیم. مع الاسف بسیاری این دسته بندیها را پذیرفته اند تا جایی که برخی ادعا می کنند امام بر مبنای تفکر صدرایی انقلاب نکردند و از دل این تفکر جز «نگاه بالا به پایین»، «دیکتاتوری»، «حکومت آمرانه و فاشیستی»، «امر به معروف حکومتی»، «فئودالیسم»، «مرید و مرادبازی»، «تحکم» و «فساد اخلاقی» چیزی بیرون نمی آید. حوزه که خفته و صدایی از آن بلند نمی شود. اما ما از پرچمداران تفکر صدرایی مثل جنابعالی انتظار داریم با عنایت و توجه به شبهاتی از این دست اجازه ندهید دامان تفکر ناب اسلامی-ایرانی با این اتهامات لکه دار شود. در حال حاضر از اردوگاه صدرائیان در قم هیچ صدایی شنیده نمی شود. حداقل شما از اصفهان پاسخی بدهید تا این حرفها فضای فکری جامعه را مسموم نکند. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده باید آقای دکتر فیاض متوجه می‌بودند که جهانِ ما در آینده چه جهانی است و با چه هویتی؟ مسلّم آن‌طور که آقای دکتر فیاض فکر می‌کنند ما جزیره‌ای خواهیم شد مثل جزیره‌ی وهابیت، و شیعه با دیوارهایی که از نظر فکری به گِردِ خود می‌کشد، به‌کلّی از جهانِ امروز بیرون خواهد افتاد؛ در حالی‌که ما طلوع دیگری خواهیم داشت، طلوعی که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در نامه‌ی خود به آقای گورباچف از آن خبر داد و گورباچف را نیز به تأمل در اندیشه‌های صدرایی و ابن‌ عربی نمود. این، وسعتِ آینده‌ی ما است. هرگز نباید معطل امثال آقای دکتر ابراهیم فیاض شد که تاریخِ آن‌ها سال‌ها است گذشته است و بالاخره چند نفری که آماده‌ی حضور جهانی با آموزه‌های تشیع را ندارند، همدیگر را پیدا می‌کنند ولی به گفته‌ی مولوی: «گر شوم مشغول اشکال و جواب / تشنگان را کی توانم داد آب».

مولوى در رابطه با اين‏كه عده ‏اى همواره كار زياد مى ‏كنند و مردم را از كار اصلى خود باز مى‏ دارند داستان كُره اسبى را به ميان مى ‏آورد كه در حال آب‏ خوردن بود تا تشنگى خود را رفع كند و صاحب اسب‏ها كه با سوت‏ زدن مانع آب‏ خوردن آن كره اسب می‏شد و نتيجه مى ‏گيرد همواره از اين كارافزاها بوده و هستند، تو كار خود را انجام بده. مى‏ گويد:

گفت مادر، تا جهان بوده است از اين‏

 

كار افزايان، بُدند اندر زمين‏

هين تو كار خويش كن اى ارجمند

 

زود، كايشان ريشِ خود بَر مى‏ كَنند

وقتْ تنگ و مى ‏رود آبِ فراخ‏

 

پيش از آن كز هجر گردى شاخ شاخ‏

شهره كهريزى‏ست پر، آبِ حيات‏

 

آب‏ كَش‏، تا بَر دَمَد از تو نبات‏

آبِ خضر از جوى نطق اولياء

 

مى‏ خوريم اى تشنة غافل بيا

ما چو آن كُرّه، هم آب جو خوريم‏

 

سوى آن وسواس طاعن ننگريم‏

     

وقتى انسان متوجه شد كارافزايانِ عالَم دام‏هايى براى زندگى ما پهن كرده‏ اند، راه خود را پيدا كرده‏ ايم. و فرصت را جهت نوشيدن آب زندگانى از دست نمى‏ دهيم و با شناختن حقّ ربّ و حق رسول و حق اهل بيت راه خود را از بقيه جدا مى‏ نماييم و مى ‏فهميم بقيه ‏ى راه‏ها قيل و قالى بيش نيست كه حضرت رضا «علیه‌السلام» در آن مورد فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ‏ الْقِيلَ وَ الْقَالَ وَ إِضَاعَةَ الْمَالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤَال»[1] خداوند، قيل و قال، و ضايع‏ كردن مال، و كثرت سؤال را دشمن دارد. راه حل مشكلات ريشه در آرامشى دارد كه ماوراء حرص‏ ها و ولع‏ ها قرار دارد.

  در ضمن جناب آقای دکتر مهدی امام‌جمعه در کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» مطالبِ درخوری نسبت به انتقادهایی که این‌گونه افراد به مکتب صدرا دارند؛ مطرح کرده‌اند. موفق باشید


[1] - تحف العقول عن آل الرسول( ص)، ص 443.

24307
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: با توجه به اینکه سن و سال شما و حوزه فعالیتتان گواه این را می دهد که شما شناختی از افراد فعال در ایران داشته باشید. آیا شما نمی خواهید در مورد محمد علی نجفی که چه خونها به دل افراد کردند چه در طول فعالیتش چه خصوصا در فتنه ۸۸ روشنگری کنید؟ آیا شما هم می خواهید همچون دیگران ایشان را فقط دکتر با ادب! و متشخص بنامید؟ آیا نمی بینید که در احکام الهی وقتی برای زنا چهار شاهد می طلبند خود به خود این امر غیر ممکن می باشد از برای حفظ کرامت و آبروی نوع انسان آن وقت با وقاحت تمام برای حفظ موقعیت حزبیشان همسرش را متهم به خیانت می کنند؟ و آیا مرگ جبهه اصلاحات و مرگ اخلاق اتفاق نیافتاده است؟ در جایی شنیده شده ایشان گفته اند همسرم اخلاقهای عجیبی داشته است! وقتی تیر میخورده است میمرده! پنج تا تیر که به جایی نمی خورد پول می دهم رضایت می گیرم مگه چی شده یه زن! خائن! مرده دیگه! من باهوشم من مودبم حیف است مرا قصاص کنید، قصاص مال کسایی دیگه است مال اون کسیه که تو خیابان ناگهان تصادف میکنه. مال من نیست که، خوب مگه چی شده از دستم در رفته پنج تا تیر با اسلحه غیر مجاز زدم چند تاش فقط خورده به قلبش طوری نشده که شلوغش می کنید! موفق باشید!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: معلوم است این موارد که می‌فرمایید قصه‌ی «الغریق یتشبث بکلّ حشیش» است. سال‌های قبل مکرر عرض شد که آقای نجفی در زمان وزارت آموزش و پرورش کارهایی در نفی ارزش‌های دینی و انقلابی کردند که اگر آمریکا بر سر کار آمده بود، غیر از آن نمی‌کرد و فعلاً تقاص آن کارها را باید پس بدهد. موفق باشید

22987
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: استاد از جنابعالی دو سوال داشتم: ۱. در بند هفتم خطبه ۱ از نهج البلاغه آورده شده که [قسمتی از احکام دینی در قرآن واجب شمرده شد که ناسخ آن در سنت پیامبر (ص) آمده است] و مثالی برای آن آورده شده آیه ۱۵ سوره نساء [فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفیهن الموت (زنان بد کاره را در خانه ها زندانی کنید تا بمیرند)] که این حکم برداشته شده و طلاق و رجم جای آن را گرفته است. ابهامی که برای بنده پیش آمده اینست که آیا در قرآن حکم هایی وجود دارد ‌که بعدا تغییر کرده است؟ آیا این بهانه ای برای کافران به این‌کتاب نیست که جامعیت آن را زیر سوال ببرند؟ و سوال دیگر اینکه حال اینگونه آیات و موارد را از کجا تشخیص دهیم؟ لطفا راهنمایی کنید. ۲. مرجع تقلید بنده آیت الله ... است. طی دو سه سال اخیر بنده طبق استدلال های بدست آمده خودم و راهنمایی ها و روشنگری های افرادی چون شما مقام معظم رهبری را مرجع اعلم می دانم. البته مقام نیابت امام زمان (عج) و عنایاتی که بواسطه آن به ایشان می شود هم بسیار موثر است. حال آیا جنابعالی صلاح می دانید که بنده مرجع تقلیدم را تغییر دهم. در ضمن التماس دعای بسیار زیاد از شما دارم. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن پس از مدتی شرایط تحقق احکام نهایی خود را فراهم کرد و دیگر دلیلی نداریم که احکام موجود، موقتی باشد به‌خصوص که خود آیاتی که بعداً نسخ می‌شوند موقتی‌بودنِ خود را متذکر می‌گردد 2- اگر مرجع دیگری را اعلم می‌دانید، مگر می‌شود به مرجع قبلی باقی بود؟ موفق باشید

22952
متن پرسش
سلام: بنظرم اومد شاید این مطلب براتون جالب باشه «مالخاز سونگیو لاشفیلی» یکی از کشیش‌های ایالت جورجیا در آمریکا که برای مشارکت در زیارت اربعین امام حسین (ع) به کربلا مشرف شده است، تاکید کرد: عدالت و صلح با جانفشانی مرد بزرگی به نام امام حسین (ع) پیروز شد. وی افزود: «ذبیح الفرات» که در انجیل ذکر شده، همان امام حسین (ع) است. متن انگلیسی کتاب ارمیا منبع https://www.bible.com/bible/12/JER.46.ASV 1The word of Jehovah which came to Jeremiah the prophet concerning the nations. 2Of Egypt: concerning the army of Pharaoh-neco king of Egypt, which was by the river Euphrates in Carchemish, which Nebuchadrezzar king of Babylon smote in the fourth year of Jehoiakim the son of Josiah, king of Judah. 3Prepare ye the buckler and shield, and draw near to battle. 4Harness the horses, and get up, ye horsemen, and stand forth with your helmets; furbish the spears, put on the coats of mail. 5Wherefore have I seen it? they are dismayed and are turned backward; and their mighty ones are beaten down, and are fled apace, and look not back: terror is on every side, saith Jehovah. 6Let not the swift flee away, nor the mighty man escape; in the north by the river Euphrates have they stumbled and fallen. 7Who is this that riseth up like the Nile, whose waters toss themselves like the rivers? 8Egypt riseth up like the Nile, and his waters toss themselves like the rivers: and he saith, I will rise up, I will cover the earth; I will destroy cities and the inhabitants thereof. 9Go up, ye horses; and rage, ye chariots; and let the mighty men go forth: Cush and Put, that handle the shield; and the Ludim, that handle and bend the bow. 10For that day is a day of the Lord Jehovah of hosts, a day of vengeance, that he may avenge him of his adversaries: and the sword shall devour and be satiate, and shall drink its fill of their blood; for the Lord, Jehovah of hosts, hath a sacrifice in the north country by the river Euphrates ترجمه فارسی ۱. کلام خداوند درباره امتها که به ارمیا نازل شد؛ ۲. درباره مصر و لشکر فرعون نکو که نزد نهر فرات در کرکمیش بودند ونبوکدرصر پادشاه بابل ایشان را در سال چهارم یهویاقیم بن یوشیا پادشاه یهودا شکست داد: ۳. «مجن و سپر را حاضر کنید و برای جنگ نزدیک آیید. ۴. ای سواران اسبان را بیارایید و سوار شوید و با خودهای خود بایستید. نیزه ها را صیقل دهید و زره ها را بپوشید. ۵. خداوند می گوید: چرا ایشان را می بینم که هراسان شده، به عقب برمی گردند و شجاعان ایشان خرد شده، بالکل منهزم می شوند و به عقب نمی نگرند، زیرا که خوف از هر طرف می باشد. ۶. تیزروان فرار نکنند و زورآوران رهایی نیابند. بطرف شمال به کنار نهر فرات می لغزند و می افتند. ۷. این کیست که مانند رود نیل سیلان کرده است و آبهای او مثل نهرهایش متلاطم می گردد؟ ۸. مصر مانند رود نیل سیلان کرده است و آبهایش مثل نهرها متلاطم گشته، می گوید: من سیلان کرده، زمین را خواهم پوشانید و شهر و ساکنانش را هلاک خواهم ساخت. ۹. ای اسبان، برآیید و ای ارابه ها تند بروید و شجاعان بیرون بروند. ای اهل حبش و فوت که سپرداران هستید و ای لودیان که کمان را می گیرید و آن را می کشید. ۱۰. زیرا که آن روز روز انتقام خداوند یهوه صبایوت می باشد که از دشمنان خود انتقام بگیرد. پس شمشیر هلاک کرده، سیر می شود و از خون ایشان مست می گردد. زیرا خداوند یهوه صبایوت در زمین شمال نزد نهر فرات ذبحی دارد منبع : https://www.bible.com/bible/136/JER.46.POV-FAS
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید نکات قابل تأملی است به‌خصوص اشخاصی که اشارات آن متون را می‌شناسند مثل آن کشیش به این نتیجه رسیده‌اند که حضرت امام حسین «علیه‌السلام» همان ذبیح‌الفرات است که در متون‌شان آمده است. موفق باشید

22793
متن پرسش
سلام علیکم و رحمةالله وقت شما به خیر جناب استاد متاسفانه گاهی اوقات که به موضوعات معنوی و بزرگان دینی فکر می کنم با همه عشق و علاقه‌ ای که به این مباحث و آن افراد دارم ناگهان یک تصویر زننده یا یک جمله توهین آمیز راجع به ایشان از ذهنم می گذرد که نمی دانم علتش چیست و من در این جور مواقع چه باید بکنم. لطفا راهنمایی بفرمایید. متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره شیطان از بزرگانِ دین کینه در پیش خود دارد و در هر مرحله‌ای سعی می‌کند آن کینه را به افراد القاء کند. وظیفه‌ی ما در این مورد ارادت بیشتر به علمای دین است. موفق باشید

22791
متن پرسش
سلام: آیا درون ما انسانها همان گنجی است که می فرماید «کنت کنز مخفیا» و این همان کمشکات است که در زجاجه هست؟ به راستی چقدر ما و خدا شبیه هستیم؟ چگونه این را حل کنیم که هم عاشق خود باشیم و هم دچار کبر و انا الحقی نشویم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ربّ العالمین همان گنج مخفی است که از طریق مخلوقات به‌خصوص انسان به ظهور می‌آید. لذا اگر به انوار ربّ العالمین در خود بنگریم، خود را نمی‌یابیم که منجر به کبر شود. موفق باشید

22401
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار خدا حفظتون کنه، شما مثل یه پدر مهربون و دلسوز هستین برای ماها، خدا قرب خودشو نصیبتون کنه، استاد شما در مورد حدیثی فرمودین که خداوند فرمود که من گنج پنهان بودم و خواستم شناخته شم، برای همین خلق کردم و بعدم نتیجه گرفتین که خداوند همدم ماست و بعدم در مورد اثر اون روی انگیزه عبادت فرمودین که یعنی به نیت جذب بهشت یا دفع جهنم نباشه و بخاطر همدمی انجام بدیم، استاد بنده زیاد این ۲ نتیجه گیری رو که فرمودین خوب متوجه نمیشم، که چه جوری از اون حدیث نتیجه همدمی با خداوند گرفته میشه و همچنین نحوه اثر اون بر عبادت، ممنون میشم برای بنده روشن بفرمایید. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بر روی سایت سه جلسه صحبت تحت عنوان «همدمیِ ربّ و عبد» هست. فکر می‌کنم شروع خوبی برای تفکر نسبت به آن حدیث شریف باشد. موفق باشید

بد نیست نظری به متن زیر هم بیندازید

 

  معرفت نفس و مراحل رجوع به حقیقت در این تاریخ

 

باسمه تعالی

 

الف- در روبه‌روشدن با حقیقت و اُنس با آن، اولین قدم آن است که حقیقتِ وجودی خود را احساس نماییم که به آن «معرفت نفس» گویند. در معرفت نفس انسان با «وجود» در محدوده‌ی خود، مأنوس خواهد بود و این اولین قدم در راستای درک حقیقت است به آن معنا که می‌یابد ادراک و مدرِک و مدرَک عین یکدیگرند و جز خود انسان نیست. در این رابطه اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) مى‏ فرمايند: «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ‏ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ‏ بِكُلِّ شَى‏ءٍ» (مصباح ‏الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108) نسبت به نفس خود جاهل‏ مباش زيرا هركس به خود جاهل‏ باشد به هرچيزى جاهل‏ است‏.

هر وقت حجابِ تعلق از چهره‌ی نفس برافکنده شود، چون نفس ناطقه در ذات خود وجودی است نوری؛ با درکِ خود عملاً گامی به سوی درک حقیقت برداشته است.

ب- انسان با درکِ وجودی خود «هستِ» خود را عین اتصال به هستِ مطلق یعنی حضرت ربّ العالمین می‌یابد و معنای هویت تعلقی خود برایش ظهور می‌کند. و در این رابطه از هستِ خود متوجه‌ی مطلقِ وجود و سعه‌ی وجودی حضرت ربّ العالمین در هستی می‌شود.

ج- در حدیث قدسی هست که حضرت ربّ العالمین می‌فرماید: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً فَأَحْبَبْتُ أَنْ اعْرَفَ فَخَلَقْتُ الخَلْقَ لِكَي اُعْرَف‏» (بحار، ج 84، ص 199) من گنج مخفی بودم، دوست داشتم شناخته شوم، پس خلق را خلق کردم برای آن‌که شناخته شوم.

1- این حدیث حکایت از آن دارد که شناخته‌شدن حضرت ربّ به تو ای انسان مربوط است و او خود را در تو می‌شناساند و یک نوع همدمی بین «ربّ» و «مربوب» در میان است.

2- وقتی می‌فرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* ارْجِعي‏إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي* وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»‏[1] نفس، به پروردگارِ خاصّ خود برمی‌گردد، پروردگاری که درآن شخص متجلّی شده.

«فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي» پس در بهشتی وارد شو که آن بهشت، جز تو نیست و در آن صورتِ الهی که در وجود تو نهان است، وارد خواهی شد. در آن صورتِ ازلیِ نهانی که در ظرف آن پروردگارت خویش را در تو و به واسطه‌ی تو می‌شناسد. آن تصویری که تو باید آن را مشاهده کنی تا واقف شوی به این‌که: « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».

3- برای سالکی که در «خویشتنِ خویش» به پیوستگیِ بین خالق و مخلوق دست پیدا می‌کند، سُروری بس متعالی حاصل می‌شود که برای آن‌هایی که با تفکرِ انتزاعی و در ذیل آن، در شناخت خدا قرار دارند؛ پیش نمی‌آید.

ملاحظه می‌کنید که در «إرْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ » می‌فرماید به سوی پروردگار خود برگرد، و نه به حضرت «اللّه» که همه‌جا هست، هرچند که با رجوع به پروردگارت که ربّ العالمین است با باطنِ همه‌ی عالم مرتبط می‌شوی.

4- انسان در حالت صفای عرفانی می‌تواند نظر پروردگار خود را به گوهرِ وجودی‌اش بیندازد تا خداوند از طریق او، خود را بنمایاند. و این رازِ «ربوبیت» و «مربوبیت» و یا همدمی «ربّ» و «مربوب» است. و این‌که انسان می‌یابد چگونه پروردگارش او را و وجود او را در برگرفته و تماماً در آغوش پروردگار است.

5- اگر تلاش شود تا خداوند دوست داشته باشد از طریق ما خود را نشان دهد، لطف خاصّی از طرف او به ما ارزانی می‌شود.

6- اگر دوستی با خدا به میان آمد، دوستی با خلقِ خدا معنای حقیقی خود را پیدا می‌کند. زیرا در آن صورت، انسان‌ها  خود را و بقیه را با چشمِ حقیقت می‌نگرند و جامعه‌ی آرمانی که اسلام در این زمان مقابل ما قرار داده، محقق می‌شود. چرا که خلق خدا به نحوی آینه‌هایی هستند که خدا خواسته است از طریق آن‌ها، خود را بنمایاند.

7- بعد از به‌دست‌آوردنِ معارف حقّه‌ی الهی، باید به فکر آزادی از قید و بندهایی بود که مانع به میان‌آمدنِ انوار الهی از طریق ما می‌تواند باشد.

د- بعد از آن‌که انسان‌ها، خداوند را در آینه‌ی مخلوقاتی به نام انسان‌ها به تماشا نشستند و حضور خدا را در خود یافتند و به همدمیِ بین «ربّ» و «عبد» آگاهی یافتند، آماده می‌شوند تا حضور پروردگار را در آینه‌ای وسیع‌تر و جامع‌تر بنگرند که آن، رؤیت حضرت ربّ العالمین است در «یوم اللّه»ها. و این‌که خداوند چگونه در بعضی از مراحل تاریخ با ظهور رخدادهایی خاص، شئونات مختلف خود را به میان می‌آورد به همان معنایی که فرمود: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْن‏»(الرّحمن/ 29) یعنی او دارای شئون مختلفی است و در هر روز و روزگاری با شأنی خاص به صحنه می‌آید تا انسان‌ها در تاریخِ خود، خدای خود را آن‌طور که در آن تاریخ ظهور کرده است، بشناسند و به جای ارتباط با خدای «غایب»، با خدای «حاضر» مؤانست داشته باشند و نیایش کنند، مثل نیایش شهداء در شب‌های عملیات.

و در این‌جا به همان معنایی که «ربّ»، عبد را در هویت فردی‌اش در بر گرفته، «ربّ» هویت تاریخیِ انسان را در بر می‌گیرد و انسان خود را در تاریخی که هست در آغوشِ پروردگارش می‌یابد و این، اوجِ همدمیِ «عبد» با «ربّ» است در ابعاد اجتماعی و زیستن با دیگران.

والسلام


[1] - سوره‌ی فجر، آیات 27 تا آخر

21935
متن پرسش
جناب آقای استاد طاهرزاده با سلام: احتراما با توجه به روحیات ارزشمند حضرتعالی در زمینه تمدن سازی آیا فکر نمی کنید انقلاب اسلامی یک چاقوی دولبه هست یعنی همانطور که می تواند با تمدنسازی زمینه ساز ظهور شود می تواند با پیداکردن سرنوشتی مانند غرب برای قرن ها ظهور را عقب بیاندازد. کتاب علل گرایش به مادیگری استاد مطهری به همین نکته اشاره دارد که تعالیمی که کلیسا از خدا ارائه می کرد با منطق عقلانی همخوانی نداشت. همچنین رفتار آنها با تعالیمشان یکسان نبود. به همین دلیل مردم نتوانستند تشخیص دهند که این مشکل کلیسا است بلکه کل دین و خدا را انکار کردند در واقع آنجه مردم انکار کردند خدایی بود که کلیسا برای آنها ساخته بود ولی به هر حال عاقبت غرب از دینداری به بی دینی کامل گرایید. اکنون فکر نمی کنید این خطر در کمین انقلاب اسلامی باشد؟ نشانه هایی از آن در جامعه امروز ما قابل مشاهده است. برای مثال حجاب اجباری که هیچ مستند محکمی هم برای آن نمی توان یافت آیا پافشاری به این موضوع سبب نمی شود که مردم کل دین را منکر شوند؟ و یا مشخصا ظلم کردن قوه قضائیه که راس آن یک روحانی دینی است باعث نمی شود مردم کل دین را منکر شوند؟ و یا فساد موجود در جامعه و عدم اراده جدی در برخورد با آن از سوی حکومت اسلامی؟ از آنجا که محیط کار بنده به گونه است که با قشر جامعه از نزدیک در ارتباط هستم این خطر را به شدت احساس می کنم و سوال بنده این است که مشخصا ما چه مزایایی نسبت به غرب داریم که امید داشته باشیم به سرنوشت آنها دچار نشویم؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم ما برای ظهور تمدن اسلامی با تنگناهایی روبه‌رو هستیم. ولی کلیت انقلاب اسلامی که همان روحیه‌ی ضد استکباری آن از یک طرف، و نظر به توحید الهی از طرف دیگر، هست به خوبی در صحنه‌ی امروزین تاریخ جهان نقش‌آفرین است و به همین جهت دشمنان آن، بدترین انسان‌های روزگارند و این است که انسان را امیدوار می‌کند آینده‌ی ما، آینده‌ای خواهد بود که نه غرب‌زده‌ایم و نه ارتجاع‌زده. البته با واژه‌ی حجاب اجباری شما موافق نیستم. حجاب، حکم خدا است و به اعتبار آن‌که جامعه‌ی ما می‌خواهد خدایی باشد، نباید با حکم خدا مقابله نمود به‌خصوص که بی‌حجابیِ افراطی موجب ضربه‌زدن به کانون خانواده می‌گردد. موفق باشید  

21131
متن پرسش
سلام استاد: یه سوالی برام پیش اومده که با مبانی که از سیر به دست اومده نمیخونه. آیا اینکه فرمودید در بحث معاد که انسان حقیقتش و جسمش در برزخ و قیامت یکی میشه یعنی دیگه یک حقیقت و یک جسم به عنوان نازلی حقیقت درکار نیست؟ اگه جسم و حقیقت یکی میشن پس آیا حقیقت به چیستی تقلیل پیدا نکرده؟ یعنی اون حقیقتی که همیشه میگید انسان فقط هستی ست نه چیستی چطور محدود شده در جسم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت هر موجودی، وجودِ آن موجود است که نازله‌ی وجودِ مطلق است و در قیامت که نسبت‌ها از حالت دنیایی آن خارج می‌شود، اساساً حقیقت یا وجود هر موجودی ظهور می‌کند و از این جهت انسان با حقیقت خود و با حقیقت سایر موجودات روبه‌رو می‌شود. موفق باشید

نمایش چاپی