باسمه تعالی: سلام علیکم: همه ی مشکل امثال آقای ملکیانها همین است که فکر میکنند حقیقت تنها با استدلال به ظهور می آید در حالی که با تبیین و اشاره به حقیقت؛ مرتبط میشود و روش انبیاء همین است که با ذکر و تذکر فطرتها را بیدار میکنند زیرا به صرف استدلال موضوع بیشتر ذهنی میشود و تنها نوعی آگاهی به مطلب در انسان به وجود می آید و این غیر از آن است که با حقیقت مأنوس شویم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! عهد دینی را تجدیدکردن و با آن روحیه در جوهر مدرنیته، تصرفنمودن، ارادهی مهمی است که حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» در مقابل ما گشودهاند. و این که میفرمایید باید نگرانِ تهاجم فرهنگی بود، حرف درستی است. زیرا تا مردم ما متوجهی حضور تاریخی خود نشدهاند، چنین مشکلی در میان است و به همین جهت باید بیش از پیش مردم را متوجهی حقیقتی کرد که در جانشان به ارادهی الهی برای حضور در این تاریخ نهفته است. عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی و جهان گمشده» شده است که چند نکتهی آن را جهت نظر به افقی که در پیش است؛ خدمتتان ارسال میدارم: موفق باشید
حیا و حریم
۳. نمونهای روشن از جهان گمشده را میتوان در غفلت از «حیاء» و «حریم» دانست. گوهر زندگیِ اصیل، «حیاء» و رعایت «حریم افراد» است. «حیاء»، موجب میشود تا انسانها از آشکارساختن و نمایش و برخوردهای تند پرهیز کنند و «حریم»، نگاهبان مرزها است. حریم، فقط نوعی جدایی نیست. هرچند هالهای را ایجاد میکند که مانع تجاوز دیگران باشد، ولی ضمن آنکه تمامیت آدمی را حفظ میکند، حریم دیگران را نیز نگه میدارد. زیرا اساساً در صورتی میتوان حریم داشت که برای حریمِ دیگران هم اهمیت قائل شد. حریم، طرفین را به هم میپیوندد، بدون آنکه در همشان آمیزد. آنها را با هم یکی میکند، بیآنکه به اختلاط بگرایند. آن صمیمیت، غیر از اختلاط و ترکیبی است که امروز در جهان مدرن باب شده است. این دو با هم تفاوت جوهری دارند. زیرا صمیمیت واقعی در صورتی میسر است که حریمها حفظ شود.
بازگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی
۴. حریم، شهوات را به «عواطف» و خواستها را به «تمنّا» و توقعات را به «تفاهم» تبدیل میکند. حریم، فقط در روابط اجتماعی مصداق نمییابد بلکه میتوان جوهر آن را در نحوهی همزیستی مرد و زن، در تنظیم فضای خانه، در تقسیم فضای شهر، در لباس پوشیدن، در عفتِ کلام و در تعارف و تواضع جستجو کرد، با نحوهای از سازش و سکوت و بردباری.
حریم، حافظ خلوت فرد است و بستری است برای شکفتگیِ ذهنی، فضایی است که امکان سیر در حالات درون را به انسان میدهد و همانطور که امروز با روح غربی، محیط زیست در معرض نابودی است، خلوت درونی انسانها هم در معرض آلودگی است. زیرا حریمی که حافظ محیط ذهنی است مورد اصابت قرار گرفته و به اعتباری دیگر گمشده است.
حریم، عامل مؤثر در ایجاد هماهنگی ناشی از طلب یگانگی با مبدء هستی و طبیعت و اجتماع انسانها است. هماهنگی در صورتی میسر است که هیچچیز از مقام خود فرو نیفتد و جای دیگری را نگیرد و اختلاط پدید نیاید و موقعی که همهچیز در جای خود است، تصرف، تعدّی و رقابت از میان میرود و در غرب این نوع هماهنگی به هم خورده و تبدیل به نظام مدنی شده و برخوردها و اجتماعها در قالب ساعت ملاقات و قرار قبلی شکل گرفته و ساعت، حاکم بر روابط عمومی شده است و آنچه نوعی رابطهی عاطفی بود، به ارتباط قانونی و فرمولهای خشک آداب تبدیل شد. در نتیجه طبقهبندیهایی که از این راه بهوجود آمد دیگرحریم نبود، فاصله بود و مرزهای جدایی به صورت قراردادهای قانون بر ما تحمیل گشت و از آن طرف آن صمیمیتِ مقدس مبدل به آمیزشی شد که دیگر نه مرزی میشناسد و نه حریمی و بعضاً این نوع به ظاهر صمیمیت چه اندازه به خشونت مبدل میشود. با حضور در فرهنگ غربی، به نام انتقاد نهتنها چیزی برای هم باقی نمیگذاریم و زخمهای التیامناپذیری بر روان همدیگر وارد میکنیم، بلکه با خشونتهای مشمئزکننده، بیادبی را به نهایت میرسانیم، زیرا در ادب غربی فقط رعایت اصول اجتماعی و مدنی، ادب به حساب میآید و این غیر از آن فروتنی است که مجال شکفتگی به دیگران میدهد. ادب غربی، زائیدهی همکاری قانونی است و ادب ایرانیاسلامی، پروردهی همدلی و همدمی است. انقلاب اسلامی، مسیر برگشت به ادب ایرانی و همدلی اسلامی است.
حیاء؛ بازتابی از «راز»
۵. حالتی که حریم را آشکار میکند و جان میبخشد، «حیاء» است. حیاء احساسی آمیخته با «راز» است. حیاء میپوشاند و میگشاید و از نمایش میپرهیزد. حیاء، نحوهی بروز حریم است و به یک اعتبار کاشف است و به یک اعتبار حاجب.
جامعهای که افراد آن آراسته به «حریم» و «حیاء» باشند، جامعهای است گشوده به راز. حیاء، بازتابی است از وجهِ رازآمیز عالم در حریم ارتباطات اجتماعی.
زنی که پوشش لازم به تن دارد و بدون شتابزدگی، خرامان راه میرود، ضمن آنکه خود را پوشانده، به حرکاتش دو چندان معنا میدهد. زیرا آن نوع پوشیدگی در حین دفع، نوعی به ظهورآوردنِ حیاء و وقار و رعایت حریمها نیز هست. به همین جهت در جامعهای که حریم واقعی باشد، حیاء نیز هست.
در حریمِ میان زن و شوهر، در سکوتی که استاد را به طالب دانش پیوند میدهد، در فروتنی میان دوستان، در احترام فرزند به والدین، نوعی محوشدن است در برابر دیگری، مثل محوشدن مادهی تابلوی نقاشی در صورتهای تابلو، از آن جهت که آن رنگ از آن به بعد خود را در کلیّت تابلوی نقاشیشده احساس میکند. و اینها همه در فضای تمدنی خاصی صورت میگرفته که امروز از منظر ما پنهان شده و تنها امیدی که برای برگشت آن جهان گمشده در میان است، به تحققرسیدن اهداف انقلاب اسلامی است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مباحث جناب حجتالاسلام غنوی در این مورد نکات خوبی دارد. خلاصهی آن را در جزوات «شیعه و هویت گمشده» که بر روی سایت هست میتوانید دنبال کنید. ۲. سیر مطالعاتی سایت إنشاءاللّه میتواند مفید باشد. ۳. موارد فرق میکند یکی را با اطعام یکی را با محبت و یکی را با تعلیم علم ۴. در هر حال فقیه مطابق حکم خدا عمل میکند و این فرق میکند با یک مسئول که مجبور است به نظر خود مسائلی که پیش میآید را جبران نماید. خود مقام معظم رهبری در مورد «کنترل جمعیت» نقدی از خود را به میان آوردند. فراموش نکنید چون نیّت رهبر انقلاب خیر و الهی است و خودشان در این موارد مطرح نیستند، خداوند به ایشان کمک میکند و از این جهت اصولاً آن نقدهایی که میتوان به سایرین داشت، در ایشان پیش نمیآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: جواب سؤالهای شمارهی ۲۵۶۰۴ و ۲۵۶۱۱ نکاتی را برای رفقا متذکر میشود. متوجه باشید که بالاخره وضع مصرف بنزین ما اگر همچنان ادامه پیدا میکرد، سالهای آینده باید بنزین وارد میکردیم، در حالیکه با نخریدنِ بنزین ما، دلاری برای واردکردن بنزین نداشتیم. چاره ای نبود که چنین تصمیمی گرفته میشد. در روش، چندان موفق نبودیم. آقای دکتر سعداللّه زارعی در کیهان امروز نکتهای تحت عنوان «غائلهی مغلوب» داشتهاند. عین متن خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
غائله مغلوب (یادداشت روز) اغتشاشات اخیر کشور پس از آنکه دولت نرخهای جدید بنزین را اعلام کرد که از افزایش بین ۵۰ تا ۳۰۰ درصد خبر میداد، دارای نکات فراوانی است و بررسی آنها میتواند در شرایط و وضعیت ایران مؤثر باشد. حجم خسارتها و آسیبهایی که وارد شد و اقدامات جدیدی که از سوی دشمنان کشور و مردم به اجرا گذاشته شد، موضعگیری نسبتاً متفاوت برخی جریانات و افراد داخلی و در نهایت نحوه مدیریت نظام برای کاهش خسارتها و آسیبها از جمله مواردی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند: ۱. میزان مصرف بنزین در کشور و هزینههای «بسیار سنگینی» که از این ناحیه بر بودجه عمومی- ارزی و ریالی- دولت وارد میکرد، به گونهای بود که تغییر جدی و اساسی در آن را ضروری مینمود. مصرف روزانه حدود ۱۰۰ میلیون لیتر بنزین در کشور که روندی رو به افزایش هم نشان میداد، حدود ۵۰۰ میلیارد تومان در روز و حدود ۱۸۲۵ هزار میلیارد تومان در سال بود. در این میان یک چهارم این مبلغ از شهروندان گرفته میشد و بقیه از جیب همه مردم میرفت و به واسطه فشاری که بر بودجه دولت وارد میکرد، دولت را مستأصل کرده بود. در این میان نه این حجم مصرف قابل قبول بود و نه حجم یارانهای که بابت آن هزینه میشد. در این بین منطق دولت این بود که با اصلاح نسبی قیمت بنزین میتوانم زمینه انجام خدماتی که به آن متعهد هستم، فراهم کنم و هم میتوانم با صادرات بنزین ناشی از کاهش مصرف، بخش قابل توجهی از نیاز ارزیام را تأمین کنم، ضمن آنکه متعهد میشوم که این افزایش نرخ بنزین روی سایر کالاها و از جمله فراوردههای دیگر نفتی اثرنگذارد. این منطق بطور طبیعی در جلسه مشترک سران قوا به تصویب رسید که از یک سو دربردارنده منافع مردم و از سوی دیگر تأمین کننده نیاز دولت بود. در این بین، دولت محترم به گمان اینکه با مطرح شدن پیش از اقدام افزایش قیمت بنزین قادر به مهار آثار روانی آن بر بازار نیست و با واکنش تند اجتماعی هم پیش از اعلام نهایی مواجه شده و برای کنار گذاشتن جمعبندی تحت فشار شدید قرار گرفته و تصمیم را با تزلزل مواجه میگرداند، رویه «کتمان» و سپس «غافلگیری» را در پیش گرفت! این جمعبندی مردان دولت هر چند چندان بلاوجه هم نبود، اما از دقت و همه جانبهنگری هم بهرهای نداشت. چرا که از یک سو ذات جمهوری اسلامی، ذات بیان است نه کتمان و در طول این سالها، نظام با بیان صادقانه توانسته است بسیاری از مسایل را با کمک مردم حل کند که اگر غیر از این بود، نوعاً قادر به حل آنها نبود. از سوی دیگر تصمیم به این مهمی که تقریباً زندگی همه مردم را در شئون مختلف- و نه فقط حمل و نقل- تحت تأثیر قرار میداد و در واقع طرف اصلی ماجرا مردم بودند، در عمل نمیتوانست بدون متقاعد کردن آنان به اجرا گذاشته شود. براین اساس اعلام تصمیم دولت در روز جمعه با بهت عمومی و اعتراض و نگرانی شدید مردم مواجه گردید و فضا را برای شکلگیری اعتراضات فراهم کرد و کاملاً پیشبینی میشد که دشمنان ایران که در جریان مسایل دی ماه ۱۳۹۶ نتوانسته بودند برنامه خود در شکلدهی به اغتشاشات عمومی در ایران را به جایی برسانند و از این رو ناگزیر به شکلدهی گروههای آموزش دیده و مسلح روی آورده و در این حدود دو سال بطور جدی کارکرده بودند، از این فرصت استفاده کنند. ترکیب اعتراضات طبیعی مردم و برنامه منسجم دشمن برای به دست گرفتن اوضاع کار را سخت میکرد و در دو روز اول تخریب زیادی را پدید آورد و میزان تلفات را به نسبت رویدادهای مشابه افزایش داد.
کمی بعد با موضعگیری روز شنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی- دامت برکاته- مردم از اغتشاشگران تروریست فاصله گرفتند و کار نیروهای انتظامی و امنیتی برای مهار حرکت تروریستها آسان گردید. در این میان تعداد زیادی از آنان توسط سه دستگاه مسئول کشور دستگیر شدند و در واقع ضمن سوار شدن بر روند اوضاع توانستند سرمایههای هنگفت آمریکا و... را برباد بدهند.
۲. حوادث چندی درکشور پدید آمده بود که خبر از برنامهریزی سرویسهای اطلاعاتی در ایران میداد. دراین چند سال بعضی از گروهکهایی که واقعا به آخر خط رسیده و مضمحل شده بودند، بازسازی شدند که یک نمونه آن حادثه حمله تروریستی به مجلس شورای اسلامی و حادثه دیگر آن قضایای سال پیش یکی از خیابانهای فرعی منطقه پاسداران تهران بود. بعضی گروهکهای تروریستی هم نوپدید بودند که از سوی بعضی از رژیمهای فاسد عربی مدیریت میشدند. روند حرکت آنان در هفتهای که پشت سر گذاشتیم نشان داد که این ظرفیت سازماندهی شده، یک جا به خدمت گرفته شدهاند و حوادث روی داده در متن این اغتشاشات نشان میدهد که ماجرا به نیروهای کف آشوبها محدود نبوده است. استفاده از سلاحهای گرم و سرد در این آشوبها یک راهبرد بود که از سوی کسانی که در ساختمانهای اطراف نقاط آشوب بهوسیله تک تیراندازها پشتیبانی میشدند تعداد قابل توجهی از کشتهها نه از جلو بلکه از عقب و در فاصله نسبتا دور مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند و این نشان میدهد، در این صحنه «کشتهسازی» و به هم ریختن اعصاب مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی بهعنوان راهی برای گسترش اغتشاش و منفعل کردن نیروهای مسئول مدنظر بوده است.
تلاش برای گسترش تخریب، یک روی مسئله بوده است. بستن اتوبانها و راههای اصلی در استانهایی که درگیر این آشوبها بودند، حمله به بانکها و سایر مراکز خدمات عمومی و کشاندن دامنه تخریب به خانههای مردم برای عمق بخشیدن به اغتشاشات و ناامید کردن مردم و بهخصوص نیروهای مدافع امنیت صورت گرفت. البته در این میان بعضی از طراحیهای سران خارجی تروریسم مثل حمله به زیرساختهای مخابراتی در شیراز و اصفهان که لااقل ۲۰ استان کشور را پوشش مخابراتی میدادند و نیز حمله به انبار اصلی مایحتاج عمومی کشور که مواد غذایی، دارویی و... سالانه کشور نگهداری میکرد، با رشادت نیروهای مدافع امنیت کشور ناکام گذاشته شد.
در نهایت در روزهای اول هفته گذشته، ما شاهد «دوئل امنیتی» نیروهای انقلاب و معاندان داخلی و خارجی بودیم که غلبه سریع و شوقانگیز نیروهای انتظامی و امنیتی بر برنامهریزی و ساماندهی پیچیده دشمنان و معاندان نشان داد، ایران و جمهوری اسلامی علیرغم مواجه بودن با توطئههای پیچیده، از اقتدار بسیار بالایی برخوردار است. در این میان یک نکته مهم که از چشم ناظران پنهان ماند، اقتدار ایران در حفظ ارتباطات داخلی بین بانکی و... بود که دشمن را وادار به اعتراف کرد. آمریکاییها و... گمان میکردند ایران در مواجهه با اینترنت با بنبست مواجه است چراکه اگر آن را باز بگذارد، خدمت بسیار ویژهای به مخالفان و اجرای برنامههای دشمنان خود کرده است و اگر اینترنت را مسدود نماید ارائه خدمات بانکی و... آن بهم میریزد و کشور مختل میگردد که خود این به معنای تن دادن به سطحی از فروپاشی است. اینها توجه نداشتند که در طول این سالها ایران در کنار اینترنت به یک زیرساخت مخابراتی در داخل رسیده و میتواند سیستمهای حساس خود را روی آن سوار کرده و از آسیبهای قطع اینترنت مصون بماند. این سبب عصبانیت شدید آمریکا، اروپا و... گردید و در عین حال یک درس هم برای کشور بود که برای بومیسازی اینترنت عمومی نیز وارد عمل گردد. ۳. یکی از جنبههای مهم و قابل تحلیل در مقوله افزایش قیمت بنزین و حوادث پس از آن، موضعگیری امام خامنهای «دامت برکاته» بود و البته مثل بسیاری از موارد دیگر، گذشت زمان عمق این موضعگیری را بیش از حالا نشان خواهد داد.
مواضع رهبر معظم انقلاب اسلامی در دوره حضرت امام خمینی - قدس سره- و در دوره حضرت امام خامنهای -دامت برکاته- همیشه دو جنبه را پوشش داده است؛ یک جنبه آن «ایدئولوژیک» بوده به این معنا که معظملهما بهعنوان سنگربان نظام فکری اسلام و اصول آن در مواجهه با رخدادها بودهاند و جنبه دیگر آن «مصالح» مردم بوده است که نوعاً در قاعده «عدالت اجتماعی» جلوهگر بوده است. مردم نیز همواره از معظملهما همین دو انتظار را داشتهاند و مقتضای رهبری توأمان دینی و دنیوی مردم هم جز این نیست. در این صحنه، رهبری با هدررفت سرمایه ملی از یک سو و برنامه ارائه شده از سوی دولت و سپس سران سه قوه برای مهار این معظل مواجه بود. در عین حال کاملاً پیدا بود که اجرای برنامه دولت ولو بهصورت موقت فشار سنگینی را بر مردم وارد میکند و دفاع از چنین برنامهای برای رهبری «هزینه» جدی دارد و البته حفظ وجاهت رهبری بزرگترین سرمایه کشور و پشتوانه اداره آن میباشد و یک واجب بزرگ به حساب میآید و بر این اساس حضرت امام میفرمودند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیبی وارد نشود».
با توجه به حساسیت بالای این موضوع، بعضیها توصیههایی داشتند که این توصیهها در نهایت ناظر به جداشدن حساب رهبری از حساب این تصمیمگیری بود. در این صحنه رهبری معظم انقلاب اسلامی با چند گزینه مواجه بودند؛ مخالفت با طرح دولت و مصوبه سران قوا، سکوت در مقابل طرح، گرفتن موضعی دوپهلو که مسئولیت را متوجه او نکند، اما امر دادن کاملا مسئولیت به سران قوا و کنار کشیدن از صف قوا و در نهایت اعلام صریح پشتیبانی از تصمیم دولت و سران قوا به نحو مشروط که رهبر معظم انقلاب، راه پنجم را انتخاب کردند. درخصوص تحلیل این موضوع باید به نکتههایی توجه کرد:
- واقعیت این است که ادامه روند کنونی هدررفت سرمایه ملی به مصلحت کشور نیست و رهبری نظام نمیتواند نسبت به آن بیتوجه باشد و در اینجا ترجیح حفظ وجاحت بر مصلحت کشور معنا و مفهومی ندارد و در قاموس رهبر معظم انقلاب نیست کما اینکه چنین چیزی در قاموس حضرت امام- روحی لهالفداه- هم نبود؛
- پیامدهای سنگین طرح دولت بهگونهای نبود که بدون حمایت قاطع رهبر معظم از آن، به جایی برسد. مسلماً بدون پشتیبانی رهبری، حتی اگر دولت طرح را اعلام و شروع به اجرا میکرد، قادر به ادامه راه نبود و طرح به شکست میانجامید و خسارت هنگفت هدررفت سرمایه کشور استمرار مییافت؛
- در صورتی که رهبری از طرح اصلاح نرخ بنزین به صورتی که ذکر آن رفت، حمایت نمیکرد هم مردم و هم مسئولین دچار دودستگی شدید میشدند. با عدم حمایت رهبری حتماً پدیدههایی در مجلس شکل میگرفت که در روزهای اول در قالب استعفای برخی از نمایندگان و ارائه طرح استیضاح رئیسمجلس و استیضاح رئیسجمهور از سوی برخی دیگر شکل هم گرفت و این سبب بگو مگوی زیاد میان مسئولین کشور میگردید. از سوی دیگر عدم موضعگیری صریح رهبری در حمایت از طرح، بخش زیادی از مردم ارادتمند ایشان را که فقط به یک جنبه ماجرا توجه داشتند هم به صحنه اعتراضات میکشاند و طرح اصلاح قیمت بنزین عملاً از بین میرفت و از آن پس این دولت جرأت نمیکرد در هیچ زمینه اصلاحی دیگر که کشور به آن نیاز داشت، پا پیش بگذارد و این یعنی عملاً کشور قفل میشد! موضعگیری صریح رهبری سبب شد ضمن حفظ وحدت درونی نظام، وحدت مردم نیز تأمین شود و دولت هم فرصت پیدا کند تا برای جنبههای نگرانکننده طرح افزایش قیمت بنزین فکر کند این در حالی بود که برخی از خناسان آماده بودند تا پس از مخالفت رهبری بر طبل بسته بودن دست دولت بکوبند و فریاد وا دولتا سر دهند.
در واقع موضعگیری صریح رهبری سبب شد تا از یک سو، دولت بحران ناشی از تصمیم اخیر- که از جنبههایی قابل نقد هم هست- پشت سر بگذارد و خود را برای بخش دوم ماجرا که مدیریت قیمتهاست آماده کند.-
موضعگیری رهبری سبب جدا افتادن اعتراضات طبیعی مردم از توطئههای بسیار پیچیده خارجی گردید. سخنان روز شنبه رهبری تکلیف دو دسته را معین کرد یکی تکلیف مردم در جداکردن صف خود از معارضین و هوشیاری آنان و دوم تکلیف نیروهای انتظامی و امنیتی در تردید نکردن در مواجهه با طراحی پیچیده دشمن. و از این رو بود که این توطئه در زمان بسیار کوتاهی مهار گردید و حجم خسارات- که دشمن تخریب حداکثری را مدنظر داشت- به شدت کاهش پیدا کرد.
رهبری در این صحنه به وظیفه خود به درستی عمل کرد و خدا خوداو را محافظت میفرماید. سعدالله زارعی
باسمه تعالی: سلام علیکم: تازه انسان در این دنیا آمده است که مأوای حضور در آغوشِ حق را پیدا کند و این با راضیشدن به تقدیر الهی محقق میشود. در این شرایط برایش سختی و آسانی یکسان است.
«زیر دریا خوش بود یا روی آن / مهر او دلکش بود یا قهر او». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حوزه علمیه یک اقیانوس است. سعی کنید راهِ خود را و جای خود را در این اقیانوس پیدا کنید تا عمرتان به ثمر برسد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نکات ارزشمندی را در این کلمات میبینم. آری! باید به این فکر کرد که راستی میشود در اوج به عشق همسر و فرزند، به عشقی بس عمیقتر و گستردهتر نیز فکر کرد؟ این معجزهی بزرگ این قرن است که به دست حضرت روح اللّه «رضواناللّهتعالیعلیه» به ظهور آمد و در اینجا است که اگر جوانان ما دامان این عشق را بگیرند، دیگر برایشان این سختیهایی که آنها را سرگردان و بیخانمان و بیساز و برگ کرده است، مهم نیست. اینجا است که بنده در عین ناراحتی از وضع بعضی از خواهران و برادران و اینهمه بیسر و سامانی که آنها را در بر گرفته است؛ معتقدم حضرت ربّ العالمین میخواهد آنها را به آن عشق متعالی دعوت کند. لذا دیگر تفاوت نمیکند که مثل همسر شهید سیاهکالی ابتدا با آن شهید زندگی کند و بعد با از دستدادن او وارد آن عشق عمیق و گسترده گردد، و یا مثل بعضی از خواهران از ابتدا در آن وادی وارد شوند. بحمداللّه میبینم خواهران و برادران بهخصوص خواهرانی که چقدر زیبا به عطای حضرت ربّ العالمین که عطایِ عشق در این دوران است که حضرت روح اللّه«رضواناللّهتعالیعلیه» واسطهی ظهور آن بوده است، بهسر میبرند. این است آن عشقی که خداوند در این دوران عطایمان کرده است تا از پوچی و نیهیلیسم دوران نجات یابیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. حتماً در جریان هستید که این مباحث در بین روشنفکران که عموماً به دنبال فرار از زندگی دینی هستند، رونق و رواج دارد که به دلیل نشناختن جایگاه قدسی دین است و رجوع آنها به امثال آقای غروی در گذشته و آقای شبستری در حال حاضر، در این رابطه است و ریشهای در دلسپردن به فرهنگ غربی در آن دیده میشود. بنده عرایضی در نقد آراء آقایان سروش و شبستری در دو جزوهی جداگانه داشتهام که بر روی سایت هست. البته به شکلهای متفاوت اندیشهی این آقایان که سعی دارند دین را از حالتِ قدسی به حالتِ عرفی تبدیل کنند، مورد نقد قرار گرفته است که جای بحث آن اینجا نیست. ۲. معنای تعمق در روایت مذکور به معنای گیردادنِ بیجا است در حالیکه قرآن توصیه به تدبّر میکند پس معلوم است نمیخواهد مردم در حدّ دینِ عوام بمانند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر خوبی است که آدمهای این دوره را به جز آنهایی که عناد دارند، دوست دارید. با اینهمه فراموش نفرمایید که اگر زمانی، ظلمات زیاد شود، از آن طرف هم حضرت حق نور هدایت خود را زیاد میکند. به گفتهی مولوی:
چونکه سرکه، سرکگی افزون کند / پس شکر را واجب افزونی بود
قهرِ سرکه، لطف هم از انگبین / این دو باشد اصلِ هر سرکنگبین
در هر حال در هر دورهای خداوند بر اساس استعداد انسانها و شرایطی که دارند، آنها را امتحان میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به حقیقت و برای رسیدن به حقیقت، اسلام و مباحث معرفت نفس که اسلام بر آن تأکید دارد کافی است. ولی روانشناسی به عنوان علم کاربردی در امورات جزیی انسانها، مثل سایر علوم تجربی میتواند جایگاه خود را داشته باشد. مشکل آنجایی پیش میآید که علم روانشناسی بخواهد جایِ دین بنشیند. البته فکر نمیکنم در حال حاضر با توجه به روانشناسان متعهدی که هم جایِ آن علم را میشناسند و هم جایِ دین را؛ چنین مشکلی پیش آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: محسوسات، محسوساتاند و معقولات، معقولاتاند. چگونه میشود بگوییم محسوسی مثل رنگ قرمز معقول است؟ آری! اگر اخلاق مبتنی بر دین باشد با توجه به اینکه در این صورت پایگاه اخلاق امری قدسی خواهد بود، این اخلاق پایدار است. برعکسِ اخلاق سکولار که مبتنی بر توصیههای اجتماعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دشمن اسلام از صدسال پیش که به خود آمد و متوجهی قدرت اسلام شد، بر روی سه مرکز مهم اسلامی یعنی ایران و ترکیه و مصر با بهیرِ کارآوردنِ حاکمان خودفروخته سرمایهگذاری کرد و با اینهمه، مقاومتهای خوبی در هر سه کشور بهوجود آمده و هر اندازه ما متوجهی این امر باشیم آیندهی روشنی خواهیم داشت و واقعاً نسبت به تبلیغات و سرمایهگذاری که دشمن کرده است آن نتیجهای که به دنبال آن بوده است، برایش حاصل نشده. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً عرض شد: «ابداً اینطور نیست. در این مورد خوب است به کتاب «سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن سینا تا ملاصدرا» از آقای دکتر مهدی امامی جمعه رجوع شود. موفق باشید
تحلیل سیاسی، فرهنگی با رویکرد «نقد درون گفتمانی» بخش سوم «آقای میثم مطیعی عزیز و دوست داشتنی، استدعا داریم پرونده درخشان خود را لکه دار نکنید‼️ هر چند که بنده از ارادتمندان و دوستداران جناب مطیعی به دلیل مدیحه سرایی ها و مرثیه سرایی های که با مضامین انقلابی همراه است، می باشم!! اما مع الاسف اشعاری که در عید فطر خواندید کام ما را تلخ کرد!! هر چند بنده اطمینان دارم که از سر دلسوزی خواندید! و علی رغم کانال ها و سایت های که شما را به عقده گشایی یا ابوکینه متهم نمودند!! اما برای همگان روشن هست که این چنین نیست!!! آقای مطیعی عزیز!! شما دیروز در مقابل رئیس جمهوری این گونه شعر سرودید که حدود 24 میلیون مردم به وی اقبال داشتند، و هرکدام از آن ها به دلایل غلط یا صحیح به جناب روحانی رأی دادند، و ما نیروهای انقلاب سعی کنیم که با همین افراد دست در دست هم برای فائق آمدن بر معضلات و بن بست ها یکپارچه بشیم! آقای مطیعی عزیز!! کلیت مضامین اشعار دیروز شما را می پذيرم و مورد تأیید هست! اما استحضار داشته باشید که شما با مردمی مواجه هستید، که این لحن و سبکی را که انتخاب کردید را به عقده گشایی یا تندروی متهم می کنند، نه این که مثل دوستان مان حماسی بودن اشعار را استنتاج نمایند!! بنده گمان می کنم سرودن و خواندن چنین اشعاری جزء صدمه به «اتحاد» کشور و ملت که دست آورد چندانی ندارد، امیدوارم که حضرتعالی به عنوان یکی از مداحان نزدیک به بیت رهبری از این پس دقت بیشتری به خرج دهید!!! لذا بهتر هست انتقادهای خویش را از مجاری صحیح به گوش دستگاه های نظارتی برسانیم!» سلام استاد عزیزنظر جنابعالی در مورد یادداشت فوق چیست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در جایگاه تاریخی خاصی قرار داریم که هویت نهضت خود را از طریق شعارهایمان دائماً باید زنده نگه داریم مثل شعارهای اصحاب امام حسین«علیهالسلام» در روز عاشورا در مقابل جبههی کفر و استبداد یزیدی. در این حال اگر بخواهیم از این کلیّتِ حضور خود دست بشوییم، از «خود» دست شستهایم. همچنانکه رهبری عزیز با شعار «من انقلابی هستم» مواظب بودند فضای مذاکرهی دیپلماتها هویت ما را شکل ندهد. آیا میتوان در آن حالت به بهانهی آنکه دولت در حال مذاکرهی دیپلماسی است، هویت خود را نادیده بگیریم؟ حتی در اینجا بحث شعر و شاعری هم نیست تا کسی بگوید اشعار ضعیف یا قوی بود، قصّهی حماسه است و حماسیزیستن و زندهبودن، که امروز معنای زندگی در حماسی زندگیکردن است. دولت هم باید معنای خود را در عمقِ تعلقش به همین نحوه شعارها، خود را ادامه دهد. پس مسئله مافوق نظر به موضوعات جزئی است تا بگوییم چه کسی بدش میاید و چه کسی خوشش میآید. همه نیاز دارند که در فضای چنین روحیهی حماسی، خود را معنا کنند. مثل آنکه ما با پرتاب موشکهای خود به مقر تروریستها، خود را معنا کردهایم و مثل فرانسه و انگلستان، گرفتار پیداکردنِ فرد تروریست نشدیم. مگر در آنجا همه در جبههی حماسی واحد مشخص نکردند ما از جنس دیگری هستیم؟ اینجا نیز ما همه و یکصدا روشن کردیم «چه هستیم» و «چه باید باید باشیم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جلسهی تفسیر روز شنبه شد که به نظرم میتوانید در آنجا جواب خود را بگیرید. آدرس جلسه را در جواب سؤال شمارهی 19368 میتوانید دنبال کنید.موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر من خوب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم متوجه موضوع شدم. به همین جهت معتقدم یک تمدنی مثل انقلاب اسلامی وقتی بخواهد ظهور کند طی یک فرایندی ما از تمدن قبلی یعنی تمدن غرب عبور میکنیم. و این چیزی نیست که خلقالساعه واقع شود. و لذا آنچه را امروز در روبهروی خود داریم به ظهورآمدنِ عهدِ غربی ما است که شدت گرفته تا بلکه محفوظ بماند. ولی این تلاش غروب است که در عین آنکه نورش گسترده است، ولی خبر از بهانتهارسیدنش در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو درست است. آنجا که گفته میشود بین تن و نفس، دوگانگی نیست، بدینمعنا است که نفس از طریق بدن ظهور میکند و شما عملاً وقتی به تن انسان زندهای اشاره میکنید، با نفس روبهروئید و آنجایی که گفته میشود نفس، غیر از تن است، نظر به حقیقت نفس دارد خارج از آنکه به مظهریت بدن توجه شود. موفق باشید
سلام علیکم: پیرامون پاسخ شما درباره امید دانا از منظر شما که مداما به حمایت این هتاک از مقام رهبری اشاره میکنید باید گفت که دقیقن نگاهی مانند مسیحیان به این مقوله دارید که با حمایت از رهبری گناه گذشته و حال و آینده فرد به مانند مسیحیان با ایمان به حضرت عیسی بخشوده میشود. از نگاه شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودید، من ندیدم در جایی که شهید حاج قاسم چنین منظری نسبت به لات مجازی ای که بر سر موضع گذشته خود مانده و به آن هم افتخار میکند. نسبت تحجر به بنده زدید که بیشتر لایق شخص خودتان هست که از مبانی اسلام قدم پس کشیده و به تفکر مسیحیت رسیده اید اگر قرار نیست پشت امید دانای ناصبی نماز بخوانیم حمایت از او هم لازم نیست. افرادی که از نظام فاصله گرفته اند نتیجه اعمال شما و امثال شماست که لباس روحانیت بر تن دارید و خارج موازین اسلامی و شیعه، پاسخی غیر واقع میدهید نه بنده که بی ادعا هستم. امید دانای ناصبی و تند روی ذرتشتی نان چاپلوسی و هتاکی خود را میخورد شما چطور؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده افتخار داشتن لباس روحانیت به تن ندارم ولی اجازه بدهید که در این مورد با شما تفاوت نظر داشته باشم. در این مورد عرایضی شده است که عینا خدمتتان ارسال می شود. موفق باشید
جایگاه تمدن نوین اسلامی در این تاریخ
باسمه تعالی
در طلیعهی حضور تاریخی هستیم که از یک طرف در افق خود نظر به تمدن اسلامی داریم و در جستجوی مبانی الهیاتی آن باید بود و از طرف دیگر در جهانی باید حاضر بود که در مواجهه با تمدن غربی است و در صدد گشودن راهی هستیم که در عین حضور تمدنی در این تاریخ از هویت قدسی خود، غفلت ننماییم و نیز در جهان خود جایگاه سایر افکار و ادیان و عقاید روشن گردد تا آنها نیز تکلیف خود را با تمدنی که تحت عنوان تمدن نوین اسلامی در پیش است، روشن بدانند. با توجه به چنین نکاتی نظر عزیزان را به موارد زیر جلب مینمایم:
۱. اسلام به عنوان یک حقیقت فراتاریخی، مطابق طلب انسانها و آمادگی روحی آنها در هر تاریخی برای آنها به ظهور میآید. وقتی بشر روحِ تمدنی داشته باشد و خود را جهانی احساس کند، جواب آن روح را مطابق آیهی «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» (الرّحمن/29) خواهد داد و خداوند با جلوهی آن اسماء حسنایی که مناسب آن روزگاران است، بشر را تغذیه میکند، از آن جهت که در وصفِ جهانیبودنِ اسلام فرمود: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً»(سبأ/28) و در دل همین حضور جهانی است که ما را دعوت به ارتباط با حضرت پروردگار در فضای اجتماعی و جمعی میکند و میفرماید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آلعمران/103) و ملاحظه دارید که روی «جمیعاً» تأکید شده است تا به تحقق جامعهی دینی توجه شود.
۲. بشر امروز خود را جهانی مییابد و به همین اندازه میخواهد در جهان حاضر باشد و قرآن نیز او را با چنین حضوری همراهی میکند. امام خمينى «رضواناللّهتعالیعليه» در پيام استقامت، در همین راستا مىفرمايند: «راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟» زیرا در جهانی حاضر هستیم که قدرتهای بزرگ با روحیهی تمامیتخواهیشان همهی ملتها را ذیل تمدن خود میخواهند و ضرورت قدرتی بزرگ که همهی مناسبات را با فرهنگ خود تعریف کند، امری است که حکایت از واقعبینی و زمانشناسی حضرت امام «رضواناللّهتعالیعلیه» دارد، وگرنه هویت اسلامیِ جهان اسلام به فراموشی میرود.
۲. اگر تمدن، بسط دانش و فکر و فرهنگی است که توان انسجام عقلانی و درونی در حوزه های مختلف که مربوط به انسان است را، دارا میباشد، میتوان گفت آنچه امروزه در ایران اسلامیِ شیعیِ حاضر در انقلاب اسلامی واقع شده، شرایط تحقق یک تمدن را در خود فراهم کرده و این مشروط بر آن است که از فرآیندیبودنِ تمدنها در تاریخ غفلت نشود.[1]
۴. تمدنی که در پیش رو خواهیم داشت، مسلّم تمدنی است که در مواجهه با تمدن غربی به ظهور میآید، تا از طرفی از ضعفهای آن تمدن مبرّا باشد و از طرف دیگر خوبیهای آن را بسط دهد، و لذا هرگز نباید بحث تقابل تمدنها در میان باشد از آن جهت که هر تمدنی، روحی است تاریخی و خردی است که بشر را در هر دورانی در برمیگیرد و از این جهت بین خرد مدرن و فرهنگ غربی باید تفکیک کرد.
۵. خرد جدید، خردی است تاریخی و مربوط به جغرافیای خاصی نیست، تقدیری است تا انسان از تک ساحتی قرون وسطا که خدا را در مفاهیم بلند جستجو میکرد، خدا را در همهجا بیابد و طبیعت نیز آینه انکشاف حقیقت باشد و بدین لحاظ از نظر تاریخی خرد جدید میتواند قدمی به جلو باشد.[2]
با توجه به امر فوق بنا بر این است که خرد جدید را بفهمیم که مبتنی بر نظام معرفتی خاص خود میباشد که چندان شبیه و نزدیک به زیستِ جهان گذشتهی ما نیست و به یک معنا در آن خرد جدید نحوهای از جهانیشدنِ بشر به میان آمده است.
۶. رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» در توصیف حضرت امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» نسبت به مواجههی ایشان با خردِ مدرن میفرمایند: «یک نمونهی دیگر از این تحوّل - در حضرت امام- در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبّد بود، در عین نگاه نوگرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نوگرایانه نگاه میکرد؛ در عین حال به شدّت پابند به تعبّد.» (14/3/99)
۷. انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده مانند خودِ اسلام، مراحلی دارد، مثل آنکه در قرآن داریم: «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُم» (مائده/5) و این بدان معناست که وقتی شرایط، تاریخی تغییر کند نحوهی حضور اسلام بین ملل و جوامع نیز تغییر میکند در آن حدّ که تا دیروز ازدواج با زنان اهل کتاب را ممنوع کرده بود و امروز ازدواج با آنها را بدون آنکه لازم باشد مسلمان شوند، اجازه میدهد. زیرا سیطرهی فرهنگیِ اسلام پس از یازده سال آنچنان قدرتمند شده است که نهتنها هضم فرهنگ یهود و نصارا نمیشود، بلکه آنها را در خود هضم میکند بدون آنکه نیاز باشد آنها دین خود را تغییر دهند.
۸. رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» در پیام خود به امام جمعهی هرمزگان میفرمایند: «... تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و روی گشاده و دست مهربان با عموم طبقات، توصیهی مؤکد اینجانب است.» (26 تیرماه 98). ملاحظه میفرمایید که انقلاب در شرایطی قرار دارد که علاوه بر نظر به جریان انقلابی و جوانان مؤمن، به عموم مردم که جدای از جریان انقلابی و جوانان مؤمن هستند، رویی گشاده و دست مهربانانه دراز میکند تا آنها را در برگیرد، زیرا بحمداللّه در شرایط تاریخیِ گشودهای حاضر شده است تا بقیه را نیز از آنِ خود کند.
۹. خردِ جدید با نظر به جهانیشدن انسان، به یک معنا هجرت از اخلاق فردی به اخلاق اجتماعی است و دغدغهی اصلاح اجتماع را به جای تأکید بر اصلاح فرد به میان میآورد و ما با انقلاب اسلامی و تأکید بر ساختن اجتماع دینی با دغدغههای خاصی روبهرو هستیم، شبیه دغدغههای هگل و هایدگر در ساختن اجتماعی که در عین مدرن بودن، مذهبی باشد. هگل با روبهروشدن با تاریخ و خرد مدرن سعی دارد با مدّ نظر قراردادن خرد مدرن، راه کارهای حفظ هویت دینی را پایهریزی کند و در این رابطه قانون را به جای اخلاق میگذارد، با این رویکرد که انسان مدرن با رعایتِ قانون احساس کند کاری اخلاقی انجام میدهد.
۱۰. تنگنظری در هرجایی باشد، بهخصوص در جریان مذهبیها، ریشه در متوقفشدن آنها در مفاهیمِ دینی دارد و برعکس، انسانها با نظر به حقایق قدسی سعهی صدر پیدا میکنند. رهبر معظم انقلاب «حفظهاللّه» در خاطرات خود میفرمایند:
«یکی از کمونیستها را به سلول ما آوردند، در حالیکه بنده در حال نماز بودم چون لباس سفیدی را به صورت عمامه به سر داشتم و به جای عبا یک پتو به دوشم بود، هرکس مرا در تاریکیِ سلول میدید تصور میکرد من لباس روحانی به تن دارم. همینکه آن فرد با بنده روبهرو شد چهرهاش در هم رفت و غمگین و افسرده به گوشهی سلول خزید. من به او نزدیک شدم و کوشیدم با او نیز مانند سایر زندانیان جدیدالورود رفتار کنم و افسردگیاش را بزدایم. به او گفتم: شما گرسنهاید یا تشنه؟ اما اخم از چهرهاش کنار نرفت، با دست به مالشدادن شانهها و سر و گردنش پرداختم، سعی کرد از پاسخدادن به هر سؤالی خودداری کند. من عادت داشتم مقداری از غذای افطار را نگه دارم، به او نان و قدری مربا دادم، حاضر نشد بخورد. بالاخره به زور به او غذا خوراندم و آب نوشاندم چون میدانستم پس از دستگیریاش غذایی نخورده و چه بسا کتک هم خورده باشد. قدری چهرهاش باز شد. جهت مراعات او نماز عشای خود را به تأخیر انداختم. صحبت با او را ادامه دادم. چون گمان میکرد من میخواهم او را به صفوف اسلامگرایان جذب کنم، سرش را بلند کرد و با لحنی خشک گفت: اجازه دهید اعتراف کنم من به هیچ دینی عقیده ندارم. فهمیدم که چه در ذهنش گذشته، دنبال جملهای مناسب ذهنیت و منطق و شرایط او میگشتم. گفتم: سوکارنو رئیس جمهور اندونزی در کنفرانس باندونگ گفت: ملاکِ اتحاد ملتهای عقبمانده، نه وحدت دینی و نه وحدت تاریخی و فرهنگی و امثال آن، بلکه وحدتِ نیاز است. مسائل، یکی است و سرنوشت، نامعلوم، و دین نباید میان من و شما جدایی بیندازد. انتظار این پاسخ را از من نداشت. دیدم تغییر در چهرهاش آشکار شد، خیلی هم باز شد و با ما گرم گرفت. بعد به او گفتم: شما استراحت کن و ما نماز میخوانیم.»[3] ما در ادامهی انقلاب و حضور تاریخی خود در این زمانه نیاز به چنین سعهی صدری داریم تا بدون آنکه بخواهیم جهان را مسلمان کنیم، جهان از آنِ ما باشد. مثل مردم غزّه که در موردشان گفتهاند شیعیانیاند که دستبسته نماز میخوانند، زیرا عقل و قلبشان شیعه است.
۱۱. نظر به اسمای الهی و مظاهر آن و عبور از مفاهیم، عاملی است تا انسان با حقایق اسماء در آینهی مخلوقات روبهرو شود. قرآن در آیات 36 و 37 سورهی جاثیه میفرماید: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّماواتِ وَ رَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعالَمينَ & وَ لَهُ الْكِبْرِياءُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» این یعنی کمالات الهی که مورد حمد قرار میگیرند و کبریایی او را در همین آینههای مخلوقات که در زمین و آسمان هستند بنگریم و در همین مخلوقات با حقیقت مأنوس شویم.
۱۲. قرآن در رابطه با تحمل سایر ملل و سایر افکار، به پیامبر خدا «صلّیاللّهعلیهوآله» میفرماید: «قُلْ لِلَّذينَ آمَنُوا يَغْفِرُوا لِلَّذينَ لا يَرْجُونَ أَيَّامَ اللَّهِ»(جاثیه/14) ای پیامبر! به مؤمنین بگو نسبت به آنهایی که امیدی به ایّام اللّه ندارند، اغماض داشته باشد و به آنها گیر ندهد. و این حکایت از آن دارد با آنهایی که مانند مسلمانان به برزخ و قیامت و یا به ایّام اللّهِ حاکمیت حق در جهان امیدوار نیستند، باید اغماض نمود.
۱۳. قرآن اهل کتاب را به جای دعوت به اسلام، به توحید دعوت میفرماید و میگوید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً» و در راستای پذیرش حضور متدینینِ اهل کتاب میفرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ & يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِكَ مِنَ الصَّالِحينَ»(آلعمران/113 و 114). و نیز در سورهی نساء آیهی 162 میفرماید: «لكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ الْمُقيمينَ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيماً».
آیات فوق همه حکایت از آن دارد که اسلام بنا دارد در سعهی توحیدی با سایر ملل به گفتگو بنشیند.
۱۴. در مورد اهل سنت از امام صادق «علیهالسلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهَا شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِيعَتِي وَ مُحِبِّي وَ أَنْصَارِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي فِي دَارِ الدُّنْيَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكَ وَ شُفِّعْتَ فِي شِيعَتِكَ وَ يُشَفَّعُ كُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِي وَ مَنْ تَوَلَّانِي وَ نَصَرَنِي وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِي بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِي سَبْعِينَ أَلْفَ مِنْ جِيرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْت»(الخصال، ج2، ص: 408) بهشت هشت در دارد؛ يك در از آنِ پيغمبران و صديقان است، يك در از آنِ شهيدان و صالحان است، و از پنج در شيعيان و صديقان ما داخل ميشوند، من پيوسته بر سر صراط ايستاده و درخواست ميكنم؛ پروردگارا! شيعيان و دوستان و ياران مرا و كسانى كه مرا در دنيا به ولايت شناخته اند، سالم دار. يك بار آوازى از شكم عرش ميرسد كه درخواست تو پذيرفته شد، شفاعت تو درباره شيعيانت قبول شد، هر تن از شيعيان من و كسانى كه ولايت مرا پذيرفته و مرا به گفتار يا كردار يارى كرده و با دشمنانم جنگيدهاند، هفتادهزار تن از همسايگان و خويشان خود را ميتوانند شفاعت كرد؛ از يك درِ ديگر مسلمانان ديگرى كه خدا را به يگانگى شناخته و ذره اى دشمنى ما خاندان در دلشان نيست وارد ميشوند.
راوی از ابیجعفر «علیهالسلام» سؤال میکند وضع موحدین که اقرار به نبوت حضرت محمد «صلّیاللّهعلیهوآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت را نمیشناسند، پس از مرگ چگونه است؟ حضرت فرمودند: «أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج69، ص: 158). امام «عليهالسّلام» فرمودند: آنها در قبرهاى خود خواهند ماند و از آنجا بيرون نخواهند گرديد، هركدام از آنها كه كارهاى نيك انجام داده باشند و عداوت و عنادى از آنها ظاهر نشده باشد از قبر او راهى به طرف بهشتى كه خداوند در مغرب آفريده است باز مى گردد و تا قیامت روح و بشارت به قبر او مىرسد، تا روز قيامت برپا شود، در آن هنگام در پيشگاه عدل خداوندى حاضر مىگردد و به حساب كار او مىرسند و خوبىها و بديهاى او را در نظر مىگيرند، در اينجا يا به طرف بهشت مىروند و يا به طرف دوزخ رهسپار مىشوند، وضع اينها بستگى به امر خداوند دارد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
در ضمن کلیپی در فضای مجازی هست که آقای امید دانا اعتراف میکند که از خودم شرمنده هستم از آن جهت که امام خمینی را درست نشناختم. بد نیست سری هم به آن کلیپ بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چرا بحث معاد را همراه با شرح صوتی آن تا آخر دنبال نمیفرمایید و بعد به کتاب «معاد» آیت اللّه تهرانی بپردازید و پس از آن به سراغ کتاب «مصباح الهدایه» و شرح صوتی آن بروید؟ ۲. به نظر میاید میتواند چنین باشد. ۳. بعد از نماز صبح و قبل از خواب ۴. نظر به چهرهی نامحرم از طریق تلویزیون اگر به قصد ریبه نباشد، مانع سلوک نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. به دلیل اینکه خداوند ضمیر جمع به کار برده است و میفرماید: «اهبطوا» باید همهی آنها از بهشت خارج شده باشند. ۲. به نوع نگاه آنها به موضوع ولایت فقیه ربط دارد. به نظر میآید اگر ولایت فقیه را در جایگاه ولایتِ زعامتِ امور مسلمین در نظر بگیریم بهتر مورد قبول قرار میگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آنکه تخصصی در این مورد ندارم، اطمینانی هم به این نحوه ارزیابیِ انسانها در من نیست. زیرا این احتمال را بدهید که با پیشفرضهای قبلی، از انسانها تصوری را در نظر بگیریم و سپس در جستجویِ آن تصور باشیم با این گمان که فکر میکنیم آن را یافتهایم، غافل از آنکه آن را ساختهایم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما موظف هستیم دعا کنیم و راهِ گشودهی خدا را در مقابل خود هرگز بسته نپنداریم، ولی شاید تقدیر ما چیز دیگری باشد. لذا افقِ ارتباط با خداوند را محدود به یک یا چند آرزو نکنیم. موفق باشید