باسمه تعالی: سلام علیکم: 1ـ حمل اولی ذاتی، اساسا حمل بر موضوع بیرون از ذات نیست ولی حمل وجود بر خداوند به اعتبار معنای واجب الوجودیِ اوست؛ یعنی همو که خالق اشیاء است باید به اعتبار معلولیّت اشیاء، موجود باشد. آری اگر عین وجود را درست تصور کنیم نیاز به حمل «وجود» به متصور خود نداریم. 2ـ این قاعده در نظام مادّی جاری است و گرنه طبق آیهی «و ما امرنا الا واحده» با یک اراده ی اولیه همهی عالم اراده شدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اینکه ثابتکردن نمیخواهد. معلوم است انسان استعدادهایی دارد که اگر به کار گیرد شکوفا میشود. یکی از جاهایی که باید آن استعدادها را به کار گیرد طبیعت است 2- هراندازه تفکر عمیق باشد، زبان ظهور بهتری خواهد داشت 3- امر به معروف عملی را پیشه کنید و با خیرخواهی نشان دهید که غم افراد منحرف را میخورید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور تاریخی اسلام با حضور نبوت نبیّ اکرم «صلواتاللّهعلیهوآله» در عالم جای خود را باز کرد و بدین لحاظ خداوند به رسول خود فرمود: «لا تکلّف إلاّ نفسک» یعنی یک تنه هم که شده است، بایست تو مسئول کار خودت هستی. از این به بعد هست که بشریت باید نسبت خود را با نبوت مشخص کند که بهترین راه جهت این امر، امامت انسانهای معصوم است که بعد از نبوت، همچنان ادامه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از کسب معارفی چون معرفت نفس در همان وظیفهای که برایتان پیش آمده است هرچند وظیفهی کوچکی باشد، با تمام وجود انجامِ وظیفه کنید. باید از کسانی گِله کرد که کاری را بهدست میگیرند ولی سهلانگارانه نسبت به آن برخورد میکنند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرکت جوهری ربطی به کمالات عَرَضی ندارد یک کمال ذاتی است که در جوهر عالم ماده از تبدیل قوه به فعل صورت میگیرد. پیشنهاد میشود بعد از استماع صوت مباحث «برهان صدیقین» به صوت «شرح حرکت جوهری» بپردازید تا این مسائل برایتان روشن شود. مباحث همراه با صوت بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی جز حضرت حق، همهی مخلوقات از نظر وجودی تجلیّات انوار الهی هستند و هرچه هست وجوداتاند به صورتهای مختلف، اگر از آن جهت که وجود میباشند به مخلوقات نظر شود و وجود را تجلیِ وجود مطلق بدانیم که در ممکنالوجودها ظهور دارند، در منظر ما عالَم چیزی جز اسمای الهی نخواهند بود 2- قسمت دوم سؤال که مربوط به جناب ملاصدرا است، روشن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گاهى ممكن است «بدن»، آمادگى فرمان پذيرى از نفس را داشته باشد ولى خود انسان كارى كند كه «بدن»، شرايط فرمان پذيرى از روح را از دست بدهد و «نفس» با روبهروشدن با آن شرايط، از «بدن» منصرف شود. به عنوان نمونه در جريان بیهوشى، ماده اى را به «بدن» تزريق مى كنند تا به طور مصنوعى شرايطى ايجاد كنند كه تحت آن شرايط، «بدن» آمادگى فرمان پذيرى از «نفس» را نداشته باشد. اينجا هم «نفس» از «بدن» منصرف مى شود، پيداست كه اين جريان با خواب تفاوت دارد. تفاوت اين دو در آن است كه خواب، عكس العمل طبيعى «بدن» است، اما انصراف «نفس» از «بدن» در بیهوشى، مصنوعى و تحميل شده به بدن است. بیهوش بودن فرد تا موقعى ادامه دارد كه ماده تزريق شده، در «بدنِ» او وجود داشته باشد. معمولًا موادى كه براى بیهوش كردن، به «بدن» تزريق مى كنند گازهايى هستند كه به مايع تبديل شده اند و لذا پس از چند ساعت آن مواد از محيط بدن دفع مى شوند و بدن توان فرمانپذيرى توسط نفس را پيدا مى كند و فرد به هوش مى آيد.
از نمونههايى كه گواه است تن انسان در حقيقت انسان دخالت ندارد نكتهاى است كه در هنگام بيهوش شدن انسان روشن مىگردد. چون در عمل بيهوشكردن، دارويى را به بدن تزريق مىكنند تا نفس ناطقه از تدبير كامل بدن در زمان مشخص و محدودى منصرف شود و در نتيجه انسان در اثر زخمها و برشهايى كه جرّاح ايجاد مىكند دردى احساس نكند. از اين طريق معلوم مىشود احساس درد مثل هر ادراك ديگرى، مربوط به نفس است. عمل بيهوشى نشان مىدهد آنكه درد را احساس مىكند بدن نيست وگرنه بايد در هنگام بيهوشى، بدن دردِ ناشى از جراحى را احساس كند ولى چون با تزريق داروى بيهوشى توجه كاملِ نفسِ انسان به بدن را از بين بردهاند، نفس انسان آنچه را بر بدن مىگذرد احساس نمىنمايد.
براى بيهوشى از موادى استفاده مىكنند كه زمينهى تدبيرِ نفس را مشكل مىكند، در بىحسّى موضعى نيز ارتباط نفس را با قسمتى از تن كه محل جرّاحى است به طور موقت قطع مىكنند تا نفس نتواند نسبت به جرّاحى اعضاء حساسيت نشان دهد. سعى مىكنند مادهاى به بدن تزريق كنند كه پس از مدتى نه چندان طولانى آرامآرام از بدن دفع بشود، تا نفس دوباره زمينهى تدبيرِ بدن را بيابد و كار خود را ادامه دهد. البته كار بسيار حساسى است زيرا اگر دارو از حدّ معمول بيشتر تزريق شود ممكن است نفس براى هميشه از بدن منصرف شود و بيمار ديگر به هوش نيايد، به همين جهت افراد سالخورده را بيهوش نمىكنند زيرا نفس ناطقه در افراد سالخورده آمادگى بيشترى جهت انصراف كامل از بدن را دارد.[1] موفق باشید
[1] ( 1)- در گذشته با گاز« اتر» و امثال آن بيهوش مىكردند كه درصد چشمگيرى از بيهوشىها به مرگ مىانجاميد، چون آنچنان با استنشاق آن گاز به نفس فشار مىآمد كه ديگر به بدن بر نمىگشت.
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» که بر روی سایت هست در این مورد إنشاءاللّه میتواند کمککارتان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! گمنامی در جای خود خوب است ولی به گفتهی حضرت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به همان اندازه که باید در مشهورنشدن احتیاط کرد، از آن طرف هم باید احتیاط نمود که اگر میتوانیم مشکلی از نظام را حل کنیم، کوتاهی ننماییم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک امر شخصی است و موضوعی است ماوراء مباحث فقهی. به همین جهت در حرکاتِ بعضی از عرفا چنین ریاضتهایی دیده میشود، ولی کسی نمیتواند آن را برای بقیه توصیه کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: البته خداوند همواره حافظ انسانهای مؤمن است و آنها را از لغزشهای بزرگ حفظ میکند. آری! در روایت داریم بعضاً برای اینکه مؤمنین مُعجَب نشوند و عجب آنها را نگیرد خطاهایی را بهدست آنها جاری میسازد. ولی در هرحال آن نیز در راستای حفظ مؤمنین است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی روح آن بزرگواران که حقیقتی است مجرد و نافذ، در همهی عالم از هر گناهی پاک باشد، به هرکس نظر کند و او را شایستهی نظر بداند، او منوّر به کمالات خاص میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مثال خوبی است. نسبت ما با خدا در وحدت وجود بدین قرار است که هر اندازه نور احدی که عالم را گرفته بر قلب ما تجلی کند، خود را فانی به حق و باقی به حق مییابیم. و هر اندازه تجلی نور وحدت ضعیفتر باشد، احساس دوگانگی بین خود و حق میکنیم و اگر هیچ نوری از نور وحدت او بر ما نتابد، خود را همهی هستی احساس میکنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: «جوهر» فعلیت ندارد بلکه قوهی پذیرش صورت است. آنچه فعلیت دارد، صورت است و به همین جهت فرمودهاند: «شیئیت شیئ به صورت آن است و نه به مادهی آن». منتها چون صورتها در یک موجود تغییر میکند باید قوهای که قبول صورتهای مختلف را دارد در میان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این زمانه که هنوز تکنولوژی مناسب فرهنگ خود را شکل ندادهایم، چارهای نداریم که با خودآگاهیِ لازم و با نظر به فرهنگی که در این تکنولوژی پنهان است از آن استفاده کنیم تا نه شیفتهی آن شویم و نه متوقف گردیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که در جواب سؤال شمارهی 24055 عرض شد در دلِ هر تجربهای، قیاسی خفی که آن قیاس، یقینآور است؛ نهفته است و حضرت پروردگار بر اساس تجربهی انسانها و عقل تجربیِ آنها با آنها سخن میگوید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آیهی مذکور میفرماید «هر کس را که خداوند خواست دختر میدهد و هر کس را خواست، پسر» ولی دردل این مشیت الهی باید متوجهی عدل الهی بود لذا میتوان گفت خواستِ خداوند همان است که این عین ثابته بنا به طلب خودش در این رحم قرار بگیرد و آن عینِ ثابته در رحم دیگر قرار بگیرد تا به هر حال فردای قیامت کسی نگوید بر اساس انتخاب ما عمل نشدهاست. ۲. آیا نمیتوان گفت حضرت آدم به اعتبار خلیفهاللهی ایشان محل سجده ی ملائکه بودهاند که مربوط به آدمیت حضرت آدم است زیرا اگر موضوع سجدهی فرشتگان به شخص آدم مربوط بود، کسانی مثل ائمه و رسول خدا علیهم السلام از آن مقام خارج خواهند بود و مصداق خلیفهاللهی نخواهند شد در حالی که خداوند سجده را به اعتبار خلیفهاللهی آدم به ملائکه دستور دادهاست. در این مورد خوب است به تفسیر آیتالله جوادی رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بالاخره بنده پس از مطالعهی آثار ایشان متوجهی گوهر وجود ایشان شدهام، بهخصوص که بی سر و صدا از شاگردانِ خاصالخاص علامهی طباطبایی «رحمتاللّهعلیه» بودهاند. امتحان کنید ببینید آیا ذوقتان از طریق ایشان، راهی به سوی حقیقت میگشاید یا نه؟ بالاخره ذوقها متفاوت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا علامهی طباطبایی آن عارفِ زمانشناس را رحمت کند که متوجه بودند در آن زمان باید متذکر ابعاد استدلالی و عقلانیِ اسلام شد. زیرا شرایط طوری بود که میخواستند اسلام را متهم کنند که دین عقلانی و استدلالی نیست. بنده موقعی که آن سطور را که جنابعالی متذکر آن هستید مطالعه میکردم، از عمقِ جان برای ایشان طلب رحمت کردم. آری! بعد از آنکه مبنای استدلالیِ اندیشهی اسلامی روشن شد حال میتوان از تفکر تاریخی سخن گفت، وگرنه ما متهم میشویم که مبنای عقلی برای سخن خود نداریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آیا از نظر عقلی جز این است که حضرت حق در بستر سنتهای خود عمل میکند. حال یا سنتی را جاری میفرماید که منوط به اسباب و وسایل است و یا سنتی را جاری میکند که ماوراء اسباب و وسایل است و ما این را در امور فردی خود نیز میتوانیم تجربه کنیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در تجلی نور احدی هیچ أنانیتی برای مخلوق باقی نمیماند 2- به نظر بنده همینطور است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا که نه! زیرا در آیهی مذکور نظر به ظلماتی است که واقع شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد استاد، نظر کنید به سخن آیت اللّه بهجت که میفرمایند: «علم تو، استاد توست» . در این مورد در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرایضی شده است 2- به نظر بنده اگر کتابهایی که میفرمایید مطالعه شود، میتوانید با افکار جناب مولانا و آنچه بر روح و روان آن میگذرد، مرتبط شوید 3- همین مطالب که میفرمایید خوب است، البته که مباحث «ده نکته» و «برهان صدیقین» و «خویشتن پنهان» را به عنوان مقدمه فراموش نکردهاید. موفق باشید