بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
23628
متن پرسش
سلام: فرمودید در مقام ولایت هیچ واسطه ای بین ولی و حضرت حق نیست و یا امام باقر فرمودند هر کس می خواهد بدون حجاب با خدا روبرو شود محبت ما را داشته باشد ولی از آنجایی که فرمودید رویت حضرت حق بدون اینکه صورتی در صحنه باشد ممکن نیست آیا همان صورت واسطه و حجاب نمی شود؟ ارسال به ایمیل حتی با عوض کردن ایمیل از یاهو به گوگل نیز اصلاح نشد. فکر می کنم اشکال از سایت لب المیزان باشد. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. وقتی آن صورت، حکمِ آینه را داشته باشد و معلوم شد آینه، واسطه‌ی بین ما و صورت مرئی نیست، جایی برای واسطه‌بودن نمی‌ماند. ۲. چون موضوعِ ارسال به ایمیل‌ها آزمایش شد و مشکلی پیش نیامد؛ احتمالاً اشکال از سایت نیست. موفق باشید

22734

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب: ببخشید استاد بنده معرفت النفس را تا نکته ۴ خوانده ام و سوالاتی برایم پیش آمده که حل نمی شود و به همین دلیل توفیق پیدا نمی کنم ادامه دهم: ۱. چگونه باید بین مسائل معرفت النفس و اخلاقی تمایز قائل شویم؟ ۲. چگونه هستی بین شویم؟ (الان بنده هر چی می بینم همش با خودم میگم هستی اش کجاس؟ اصلا هستی اش چی هست چه جوری؟ هستی که حق بد نمیشه پس چرا الان داره بد رفتاری میکنه) ۳. اگر درست بگویم بالاترین صفت خدا مرید، و ما باید مثل خدا شویم و تا جایی که توفیق به ما می دهند صفات خدا را در خود ایجاد کنیم، در مورد اراده چگونه باید این کار را انجام دهیم؟(منظورم این است چگونه این صفت را در خود تقویت کنیم که مثل خدا باشد) ۴. به شخص خودم به شدت اراده ضعیفی دارم و بی برنامه هستم چه توصیه ای دارید برای تقویت این دو مورد؟ (چگونه باید برنامه ریزی کرد که قابل عمل کردن باشد) ۵. احساس می کنم در معرفت النفس دچار استدلال شده ام و به شدت فکرم درگیر هست چه کار کنم که از استدلال عبور کنم و به حضور برسم؟ ۶. به شخص خودم خیلی فکرم درگیر هست و گاهی بعد از چند دقیق می بینم از یک فکر رسیدم به خیالات و رویا پردازی. چگونه باید بین خیال پردازی و وهم و فکر تمایز قائل شویم؟ و چه کنیم خیالمان پاک شود؟ ۷. الان باید چه کار کنم که بتوانم توفیق پیدا کنم ادامه بدهم این راه را؟ (خواندن معرفت النفس و ان شا الله ادامه اش). التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هرحال به ما گفته‌اند: «تو پای در نِه و هیچ مپرس / خودْ راه بگویدت که چون باید کرد».

حداقل ده نکته را تا آخر بروید بعد ببینید آیا افقی در مقابل‌تان گشوده نمی‌شود تا برای یافتن سؤال‌های بعدی به بحث برهان صدیقین رجوع کنید؟

رفع ضعفِ اراده هم در آن است که لااقل یک راه را بگیریم و تا آخر برویم. موفق باشید

22726
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: چرا حضرت زینب سلام الله علیها با این عظمت هیچ زیارتی از جانب ائمه برایشان در مفاتیح نقل نشده؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً می‌دانید که زینب کبری «سلام‌اللّه‌علیها» پس از شهادت حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» و برگشتِ آن حضرت به مدینه متوجه‌ی رسالت عظیم خود شدند و آن رسالت آن بود که به نحوی بسیار ظریف دو مرکز اصلیِ جهان اسلام را متوجه‌ی امری که گرفتار آن بودند، یعنی امرِ سیطره‌ی اسلام اُموی بنمایند. آن دو مرکز، مصر و شام بود، لذا به یک معنا زینب کبری «سلام‌اللّه‌علیها» بعد از ورود به مدینه در تاریخ، گم شده‌اند. ولی آن‌چه از ایشان مانده است تبدیلِ شامِ اُموی به شامِ علوی و تبدیل مصرِ تحت سیطره‌ی عمروعاص به مصرِ محبّ ولایت است. و بر این امر فکر کنید که هم مصریان معتقدند آن حضرت در مصر دفن می‌باشند و برای حضرت، حرم و بارگاهی می‌شناسند؛ و هم در شام دیروز یعنی سوریه‌ی امروز شما ناظر حرم آن حضرت هستید. این‌جا است که ما با زینب «سلام‌اللّه‌علیها» با رازی از کربلا روبه‌روئیم که چهره‌ی نرم و رازگونه‌ی کربلاست و هزاران نکته‌ی باریک‌تر از مو این‌جا است. حال به من بگو چنین زینبی در کجا به طور مشخص بوده‌اند تا ائمه بخواهند به زیارتش بروند و زیارت‌نامه‌ای تدوین کنند؟!!! موفق باشید

21796

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: احتراما و با عرض معذرت بنده از پاسخ سوال 21791 قانع نشدم. فرمودید مشروعیت و مقبولیت نظام به پذیرش مردمی است. بنده هم صحبتم همین است که با وجود اینکه مردم یکبار پای صندوق ها رفته اند و با واسطه مجلس خبرگان، رهبر را انتخاب نموده اند چرا باید برای انتخاب مسئول اجرایی که باید مطیع رهبر باشد مجددا انتخابات برگزار شود مثل اینکه بگوییم در زمان حضرت علی (ع) وقتی مردم آن حضرت را برای حکومت انتخاب نمودند مجددا فرد دیگری را که مطیع آن حضرت نیست بعنوان معاون ایشان انتخاب کنند. بنده آرزویم اینست که در این کشور صرفا قوانین اسلام تحت حکومت ولی فقیه جاری شود و فقط یک انتخابات که آن هم انتخابات خبرگان رهبری است برگزار و بساط انتخابات متعدد برچیده شود. با تشکر
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت علی «علیه‌السلام» علاوه بر ولایت الهی مسئولیت اجرایی را نیز به عهده داشتند. شاید آن‌چه فعلاً هست بد نباشد که مردم با انتخاب مسئولان اجرایی به نحوی خودشان احساس مسئولیت نسبت به انتخاب‌شان دارند. موفق باشید

21534
متن پرسش
سلام استاد: اختیار ما چطور ذیل مشیت الهی قرار میگیره؟ چون یه جاهایی من یه چیزی رو میخوام که خدا اونو برای من نمیخواد. اینجا مشیت الهی در صحنه است؟ اگر جواب بله است پس اختیار دایره اش کجاست؟ در جزوه های شما جای مشیت الهی خالیه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در نظام احسن عالم وجود می‌توانیم خود را پرورش دهیم نه آن‌که بتوانیم مقابل نظام الهی قرار گیریم. جزوه‌ی «جبر و اختیار» در این مورد نکاتی برای شما دارد. موفق باشید

21531
متن پرسش
سلام علیکم بزرگوار خواهش می کنم راهنمایی بفرمایید: من از یک نفر درباره ی مرحوم آیت الله محمد شجاعی (ره) پرسیدم گفتند که ایشون عارف نیستند و نمی توانند الگو باشند. حال از شما بزرگوار می پرسم آیا ایشان عارف بوده اند؟ و آیا استفاده از کتب ایشون مفید هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید تعجب کرد از آن کسی که آیت اللّه محمد شجاعی را عارف نمی‌داند! در حالی‌که ایشان به معنای واقعی کلمه یک عارف ره‌رفته‌ی فوق‌العاده و از شاگردان خاصِ اخصّ آیت اللّه طباطبایی بوده‌اند. رحمت خداوند بر هر دوی آن بزرگواران باد. موفق باشید

21243

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: چند تا اصطلاح رو عرض می کنم که جایگاه اونا رو نسبت به هم و در یک نظام ترسیم بفرمائید و البته با کمی شرح: «سرنوشت» و «قضا و قدر» و «اختیار و مشیت» و اگه منابعی جهت مطالعه تفصیلی بفرمائید قدردان هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهاد بنده در این موارد ابتدا مطالعه‌ی جزوه‌ی «جبر و اختیار» و سپس جزوه‌ی «عدل الهی» است. موفق باشید

20588
متن پرسش
سلام استاد: خدا قوت. بده در بحث معاد فرمودید که خداوند به بالاترین عمل جزا میده مثلا از بین همه نمازها اون نمازی که حضور قلبش بیشتره، حالا یه سوال برام پیش اومد. این در رابطه با مومنه؟ چون مثلا شخص گناهکار اعمالش با گناه نابود میشه و ظرفشویی خالیه، پس یعنی باید اول شخص مومن باشه و در سیرش به بهترین عملش نگاه میکنن یا شامل غیرمومن هم میشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث بر سر طلبِ متعالی انسان مؤمن است و این‌که حضرت پروردگار مطابق طلب متعالی او جزای اعمال او را به او می‌دهد به شرطی که همواره در آن طلب پایدار باشد. به همین جهت قرآن می‌فرماید: «وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96)/ نحل). موفق باشید

20269
متن پرسش
سلام: آیا یک روانشناس و مبلغ دینی مجاز است برای درمان مشکلات شخصیتی بیماران و جوانان این زمانه و بحران های پیش رو جوانان، مثلا مشکل عدم اعتماد به نفس مثلا مشکل عدم اطلاعات کافی از مسایل زناشویی و ... مشکلات شخصیتی بسیار دیگری که نسل جوان امروز را گریبانگیر کرده، با این استدلال که باید برای کمک و هدایت نسل جوان از طریق دنیای خود جوانان با آنها وارد بحث شد نه از طریق وعظ و منبر های معمولی و همیشگی، بعضا برای ورود به دنیای آنها و نزدیک شدن و ارتباط گرفتن و تاثیر بر نسل جوان از روش هایی استفاده کند، از سخنانی استفاده کند که خیلی اسلامی به نطر نمی رسد. یعنی آیا مجاز است با روشی که در آن سبک ادبیاتش اسلامی نیست به خاطر ارتباط با جوان استفاده کند، با نامحرم صحبت کند با این توضیح که اعتماد بنفسش بالاست و خدا را در نظر می گیرد یعنی برای هدایت افراد گناهکار و نزدیک شدن به دنیای آنها برای هدایتشان یک روانشناس و مبلغ مجاز است وارد دنیای آنها شده و از زاویه آنها، از زاویه رفتار آنها و شبیه سازی با رفتار آنها، سبب شود مخاطب را جلب کند و تاثیر بگذارد و هدایتش کند با این استدلال که وعظ و منبر بر جوانان تاثیری ندارد و باید برای ارتباط و کمک به جوانان وارد دنیای آنها شد و لو با طرز حرف زدن و رفتار آنها.... آخر الان دنیای جوان ها طوری شده با منبر و سخنرانی نمی شود به جوان نزدیک شد و ارتباط گرفت و تاثیر گذاشت. مثلا جوانها چه موسیقی گوش می کنند، چه فیلمی می بینند، طرز حرف زدنشان چگونه است، ارتباط دختر و پسر جوان در جامعه و.... خوب یک مربی و مشاور و مبلغ باید اینها راببیند تا جوان ها را درک کند. می خواستم بدانم مجاز هست یک مبلغ و مربی وارد دنیای اینها شده و خودش را با آنها شبیه سازی کند ولو با گناه؟ آخه شهید مطهری فرمودند اسلام اجازه نداده ما با دروغ شخصی را مسلمان کنیم. خواهشا پاسخ دهید. چون واقعا پاسخش برایم مهم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این کار خوبی است که انسان وارد دنیای افرادی که می‌خواهد متذکرشان بشود، بشود. ولی عنایت داشته باشید که هرگز با مطرح‌کردن هر وجهی از وجوه نفس امّاره جهت اصلاح افراد به بن‌بست و تحریک نفس امّاره ختم می‌شود و آثار سوء پنهانی را به بار می‌آورد. آری! درست گفته‌اند که: «چون‌که با کودک سر و کارت فتاد / پس زبان کودکی باید گشاد» ولی با حفظ رعایتِ جهتِ الهی موضوع، وگرنه ناخواسته نفس امّاره‌ی متربّی را تحریک کرده‌ایم. موفق باشید    

19927
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: شما بفرمائید با این دوران سخت جوانی سرشار از نیازهای گوناگون عدم امکان پاسخ به آنها در حال حاضر چه کنیم؟ شما جوان بودین چه ميکردين؟ چگونه از این خواسته ها ی آزار دهنده رهایی پیدا کنیم؟ دعوامون کنید استاد عزیز.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً جایگاه مشکلی است. آیت اللّه ابراهیم امینی جهت این موضوع که برای جوانان این دوره پیش آمده، اشک می‌ریختند. فقط باید به خدا پناه برد تا اولاً: راهِ حلی پیش بیاورد و ثانیاً: جوانان را از گناه حفظ کند تا لااقل خودشان متوجه شوند همان خدایی که این میل را در آن‌ها گذاشته است، وقتی می‌فرماید باید مواظب باشند از طریق حرام آن میل جواب داده نشود، می‌داند که می‌شود در مقابل آن مقاومت کرد و بهره‌ی فوق‌العاده‌ای گرفت. موفق باشید

19379

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم باسلام خدمت استاد طاهرزاده: سوال: در دعاهای هنگام وضوء که وارد است، دعای هنگام مسح کردن پا «الهم ثبتنی الصراط» الی آخر برای هر پا جداگانه خوانده شود یا یک بار خواندن برای مسح هر دو پا کفایت می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده آن ذکر را یک بار برای مسح هر دو پا استفاده می‌کنم. موفق باشید

19091

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی حفظه الله: اگر نوشته کمی طولانی شد ببخشد که سنگ صبور ما شما استاد عزیزمان هستید. جناب استاد هر از چند گاه سخنانی از آیت الله جوادی درباره آقای هاشمی صادر می شود که انسان در بهت و حیرت فرو می رود. ایشان در دیدار بیت هاشمی می گویند: «صبر در قرآن به همراه نماز آمده است که اقامه کردنی است و آقای هاشمی با همه سختی ها صبر و صلاه را اقامه کرد!؟» جناب استاد اگر نبود سخنان و تحلیل های بزرگانی همچون آیت الله مصباح حفظه الله، حضرتعالی، سخنان مقام معظم رهبری و..... با خود می گفتیم حقایقی هست ما نمی فهمیم و فهم و تحلیل خود را کور می کردیم و خیالمان آسوده می شد. استاد عزیز بحث ما در نیست این که هاشمی زحماتی کشیده و نباید او را مطلقا سیاه دید. گیریم با همه نقطه ضعفها که هاشمی نشان داد و صبر نکرد، چنانچه پس از انتخابات خبرگان چه توهین هایی نثار آیت الله مصباح و آیت الله یزدی و....نکرد چه زحماتی که برای احمدی نژاد و دولتش ایجاد نکرد و چه سخنانی علیه شورای نگهبان که نگفت و هزاران موارد دیگر که شما بیشتر مطلعید و آگاه، با این حال بپذیریم ایشان اقامه صبر نمودند!! چون قدرتی داشتند که می توانستند انقلاب را به هم بریزند صرف نظر از تفکری که داشت و به قول خودتان وضعیتی که با آن روبرو هستیم از آنجا ریشه می گیرد، اما جناب استاد با اقامه صلاه که آقای جوادی می فرماید چه کنیم براستی کجای زندگی هاشمی اقامه صلوه بود؟ بحث در اقامه صلوه است وگرنه خواندن نماز که بقال سرکوچه ما هم نماز می خواند. آخر کجای زندگی سیاسی هاشمی خصوصا آن دورانی که سیاست توسعه غربی را تا هم فیها خالدون در این مملکت نهادینه می کرد اصلا جایی و حرفی و برنامه ای برای اقامه صلوه به طور جدی در دستور کار بود؟ که حتی می توان گفت آنچه هاشمی انجام داد در جهت تضعیف اقامه صلوه در جامعه نتیجه داد. واقعا آقای جوادی می داند در جامعه ای که بسیاری در گور می خوابند، کارتون خوابند، کلیه خویش را می فروشند، چه بسیار زنانی که تن فروشی می کنند تا امورات بگذرانند، چه بسیار محتاج نان شبند و.... در استخر وی آی پی فرح سکته کرد و مرد، آیا می دانند آقای هاشمی سال گذشته بنزش را عوض می کند حال این که رهبر معظم فرمودند سوار شدن ماشین های گران قیمت برای روحانیون حرام است! آیا می دانند این اقامه کننده صبر و صلاه روز عاشورا با هواپیمای خصوصی به سد لتیان می روند و با بچه هایش اسکی روی آب بازی می کند و اساسا سیره و روشش اینچنین بود و.... حتما می داند، آقای جوادی که خوب می داند حاکمان جامعه اسلامی بر اساس سیره و گفتار امامان چطور باید زندگی کنند تا صلوه در جامعه اقامه شود. اگر اقامه کننده صبر و صلوه قرآنی چنین است پس وای بر این صبر و صلاه، همچنین ایشان گفته اند شاخه های سرسبز و پر بار درخت ریشه های سالمی دارند و شما قدر این ریشه سالم را بدانید لطفا شما که آگاهید ما را روشن کنید این شاخه های سر سبز و پر بار چه کسانی هستند!؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با این سؤالات شما روبه‌رویم. سال‌های قبل یکی از اتهامات بنده، مخالفت با آقای هاشمی بود و بحث «چه شد که کار به قتل حسین«علیه‌السلام» کشیده شد؟» در همین رابطه مطرح شد. با این‌همه خودِ بنده این‌طور موضوع را برای خود توجیه کردم که آیت اللّه جوادی با توجه به نگاهِ تمدنی که دارند و آثارشان را بر این مبنا تنظیم می‌کنند؛ برای آقای هاشمی یک نحوه نقشِ تمدن‌سازی قائل بودند که در کنار تمدن غربی شکل بگیرد. موفق باشید

17805

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز آیا استغفار ملایک به معنای پوشش گناهان ما است؟ آیا ارتباطی با صفت ستارالعیوبی خدا دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دو یکی است زیرا ظهور ستارالعیوبی حضرت حق و غفّاریت او در فرشتگان است که ظاهر می‌شود و به مدد ما می‌آید. موفق باشید

17540

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا شکل عزاداری هم نباید مثل روح آن لطیف باشد؟ شکل گریه کردن بزرگانی چون حضرت امام، آیت الله بهجت و.. شباهتی با ما دارد؟ اینکه مکرر در جلسات هیات گفته می شود بلند فریاد بزن، محکم به سینه بزن، به سر و صورتت بزن. حاوی مقداری خشونت و بی لطافتی نیست؟ آیت الله بهجت رحمه الله علیه به خادمین حرم حضرت معصومه سلام الله علیها فرموده بودند به این مضمون که مواظب باشید در حرم صدا بلند نشود که این کار باعث اذیت ملائکی است که آنجا هستند، در مورد هیات نیز این فرمایش جا دارد؟ با عرض پوزش و تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم در حرم اولیاء الهی و حتی در مساجد نباید صداها، به طور غیر عادی بلند باشد و کار مداح‌هایی که اصرار بر بلندکردنِ غیر معمولی صدا دارند خوب نیست. موفق باشید

16821

معرفت النفسبازدید:

متن پرسش
سلام خبری که در لینک زیر آمده را مشاهده بفرمایید: http://www.zoomit.ir/2016/7/16/133320/man-without-90-percent-brain-conscious/ این خبر مربوط به فردی است که ۹۰ درصد مغز خود را از دست داده ولی در هوشیاری کامل به سر می‌برد. این مثال می‌تواند برای جا افتادن برخی مباحث در حوزه معرفت النفس که استاد مطرح کرده‌اند مفید باشد. متن خبر بدین شرح است: «برخلاف آن چیزی که معمولا انتظار داریم، دانسته‌های ما نسبت به هوشیاری و عملکرد مغز ناقص است. به نظر می‌رسد هوشیاری کاملا به مغز مرتبط باشد، اما چطور فردی که ۹۰ درصد از مغز خود را از دست داده به زندگی عادی خود ادامه می‌دهد. برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ مطالعه‌ی موردی یک مرد فرانسوی در مجله‌‌ای علمی به چاپ رسید. در زمان چاپ مقاله، این فرد ۴۴ سال داشت و مقاله بیان می‌کند که این فرد بدون دانستن وضعیت خود بدون هیچ مشکلی به زندگی روزمره‌ ادامه می‌دهد. این فرد برای اولین بار به دلیل درد و ضعف در پای سمت چپ به دکتر مراجعه و پزشک معالج نیز برای بررسی بیشتر اسکن‌های مغزی بیمار را مشاهده می‌کند. در عین ناباوری بیشتر حجم مغز فرد از مایع در زیر لایه‌ای از غشای خارجی تشکیل شده بود و همچنین قسمت‌های داخلی آن تقریبا از بین رفته بودند. پزشکان معتقدند مغز بیمار در طول سی سال گذشته از بین رفته و مایع جایگزین آن شده است؛ وضعیتی که در علوم پزشکی هیدروسفالی نامیده می‌شود. در خردسالی بیماری او شناخته و طی یک عمل جراحی یک استنت در بدن وی کار گذاشته می‌شود که در ۱۴ سالگی پزشکان از بدن وی خارج می‌کنند، از همین موقع تا ۴۴ سالگی مغز بیمار رو به تخریب می‌رود. اسکن مغزی با این حال علیرغم تخریب مغز، این فرد ناتوان نیست و با وجود داشتن آی کیو ۷۵ به عنوان خدمتکار رستوران فعالیت می‌کند. همچنین وی متاهل بوده و دو فرزند دارد. مطالعه بر روی این فرد دانشمندان را با سوالی جدید رو‌به‌رو کرده؛ چه عاملی باعث سلامت این فرد شده است؟ تا قبل از این پزشکان معتقد بودند که هوشیاری با ناحیه‌‌هایی از مغز،‌ کلاستروم و لوب پس‌سری، ارتباط دارد. با فرض این ادعا نمی‌توان دلیلی بر هوشیاری بیمار فرانسوی پیدا کرد؛ تئوری‌های هوشیاری باید توانایی پاسخ به مورد مرد فرانسوی را در خود داشته باشند. به نظر می‌رسد که نمی‌توان ناحیه‌ی معینی از مغز را به عنوان مسئول هوشیاری در انسان معرفی کرد. دکتر اکسل کلیرمن از دانشگاه آزاد بروکسل در این مورد می‌گوید: هوشیاری بر پایه‌ی تئوری‌های غیرمفهومی در مورد مغز استوار است. هوشیاری توسط تجربه یعنی تعامل با دنیای اطراف به دست می‌آید و این به معنای یادگیری مداوم است. در نتیجه بخش‌های مختلفی از مغز در سازوکار هوشیاری سهیم هستند. نظریه‌ی دکتر کلیمن به Radical Plasticity Thesis معروف و با تحقیقات جدید در مورد نقش فعال‌تر و منعطف‌تر مغز در برخورد با مسائل و مواجه با نقص‌های فیزیکی سازگار است. در این نظریه برای رسیدن به آگاهی تنها داشتن اطلاعات کفایت نمی‌کند و باید از وجود این اطلاعات نیز باخبر و نسبت به آن حساس بود. کلیرمن ادعا می‌کند که مغز همواره و به صورت ناخود‌اگاه در حال یادگیری است که پایه‌ی هوشیاری فرد را ایجاد می‌کند. ولی در مورد بیمار فرانسوی این نظریه صدق می‌کند؟ کلیرمن ادعا می‌کند که اگرچه درصد زیادی از مغز این فرد تخریب شده، ولی نورون‌های قسمت‌های باقیمانده فرد را به سطح آگاهی می‌رسانند؛ یعنی فرد در انجام اعمال خود هوشیار است. با این حال نظریه‌ی کلیمن در نوع خود جدید به نظر نمی‌رسد و هر روز ما تحقیقات جدیدی را در مورد تطبیق‌پذیری مغز در شرایط مختلف شاهد هستیم. در تازه‌ترین تحقیق دانشمندان با تحریک نورون‌های مغز موش موفق تکثیر و بدست آوردن قدرت بینایی شدند. تمام این تحقیقات نشان می‌دهند که تا چه حد مغز انسان قدرتمند است و می‌تواند حتی با ده درصد از ظرفیت خود فرد را در سطح هوشیاری کامل قرار دهد. همچنین این یافته‌ها امید به درمان بیماری‌هایی که باعث آسیب‌های مغزی و عصبی می‌شوند را در آینده افزایش می‌دهند. منبع SCIENCEALERT»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که منبع اصلی آگاهی انسان، نفس ناطقه‌ی اوست و نفسِ انسان جهت امورات خود اعضایی را برای خود شکل می‌دهد تا بتواند برنامه‌های خود را از طریق آن اعضاء انجام دهد، می‌توان گفت نفس آن فرد توانسته است با حداقل عضو، برنامه‌های خود را پیش ببرد. و همین‌طور که متوجه‌اید این پدیده نشان می‌دهد که اصل آگاهی و منبع شعور انسان، چیزی غیر از بدن اوست. موفق باشید

16261
متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشید ان شاء الله: 1. قبل از خواندن فصوص و بعد از خواندن بدایه و نهایه می توان به «توحید صدوق» رجوع کرد و مقصد اصلی روایات را فهمید؟ 2. خواندن اسفار با آن همه دقت نظری که به ما طلاب می دهد، آیا در استنباط فقهی ما هم اثر می گذارد؟ به این خاطر می پرسم که: حضرت استاد آیت الله جوادی حفظه الله در دروس فقهشان دقّت بسیاری دارند که اساتیدمان خیلی تعریف می کنند. می توان نگاه فلسفی را گوشه ای از علت این امر دانست؟ 3. اعمال کتاب مصباح المتهجد را بیشتر می توان مورد توجه قرار داد یا مفتاح الفلاح شیخ را؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور است که با فهم قواعد کشف عرفانی، روایات ما که نمونه‌های عالی کشفِ انسان‌های معصوم است، بهتر فهمیده می‌شود. همچنان‌که «حکمت» موجب دقت در استنباط‌ های فقهی می‌شود. 3- بنده کتاب «مفتاح الفلاح» را کتاب ارزشمند و خوبی می‌دانم ولی با کتاب «مصباح المتهجد» آشنایی ندارم.  موفق باشید

15597

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام: در جایی خواندم: «درباره «ياسين» در روايتي از امام باقر يا امام صادق (عليهماالسلام) نقل شده كه فرموده اند: "هَذَا مُحَمَّدٌ قَدْ أُذِنَ لَهُمْ فِي التَّسْمِيَةِ بِهِ، فَمَنْ أُذِنَ لَهُمْ فِي يس"؛ محمد نامي است كه اجازه نامگذاري به آن داده شده، اما چه كسي به آن ها اجازه داده كه به ياسين نام گذاري نمايند؟ (1) اين روايت دلالت بر اين دارد كه ياسين يكي از اسامي پيامبر (ص) است. نام گذاري به نام محمد جايز، و به نام ياسين مكروه است. علامه مجلسي در شرح اين روايت متذكر شده اند: ممكن است گفته شود كه نام گذاري به اسامي انبيا جايز و مستحب، ولي نام گذاري به القاب انبيا كه براي تعظيم و بزرگداشت آن ها اطلاق شده، مانند رسول و نذير و بشير و طه و يس مكروه مي باشد. (2) (1) فروع كافي، ج 6، ص 20. (2) مرآة العقول، ج‌، ص 36.» نظر شما چیه؟ با توجه به اینکه الآن اسم محمدطه خیلی زیاد شده، نظر شما چیه و چقد مطلب فوق رو تأیید می کنید برای کراهت نامگذاری به اسم طه و یسین؟ محمد طه چطور؟ با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درک درست جایگاه این نوع روایات و فهم تخصیص‌داشتنِ آن‌ها توسط دیگر روایات؛ یک کارِ اجتهادی است و به نظر بنده این موارد را باید از مجتهدین سؤال نمود. موفق باشید

15356
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: بنده در مورد مبحث جبر و اختیار از خیلی از اساتید سوال کردم و مطالعاتی نیز داشتم ولی پاسخ مشخص و قانع کننده ای برای خودم پیدا نکردم. مدتی است مباحث شناخت خویشتن، برهان صدیقین و معاد جنابعالی را دنبال کردم و در این مدت این سوال را نیز مد نظر داشته ام. چند وقتی است در عقل ناقص خودم به این نتیجه رسیده ام که بجز بخش «نیت و انتخاب» در بقیه بخشها (خطور یک مطلب به ذهن، شرایط فرد و خانواده و ژنتیک، شرایط محیطی و اجتماعی در انجام و به ثمر رسیدن کارها حتی دین فرد) جبر حاکم است که به نظرم حدیث «العمل هو النیه» می تواند تایید کننده این نظر باشد. می خواستم نظر شما را بدانم که آیا این نظر بنده درست است یا غلط؟ ممنون می شوم توضیح بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید ولی به این موضوع، جبری که مقابل آن اختیار باشد، نمی‌گویند. بلکه به آن، «موجبیت» می‌گویند. یعنی ما در نظامی قرار داریم که ما آن را انتخاب نکرده‌ایم ولی می‌توانیم خود را با انتخاب‌های خود در آن نظام شکل دهیم. موفق باشید

14977
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالي: در چند جا ديدم شما از مرحوم ايت الله مشكيني خيلي تعريف مي كنيد و با تعابير بلند از ايشان ياد مي نماييد آيا دليل خاصي دارد چون تا جايي كه بنده اطلاع دارم جايي مطلب خاصي از ايشان بيان نشده مثل بزرگاني مانند آيت الله بهاالديني يا آيت الله بهجت عليهما الرحمه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با حضور انقلاب اسلامی در این تاریخ، راهِ رجوع به خدا مطابق این تاریخ گشوده شد، راهی که ذیل شخصیت الهی حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از یک‌طرف نظر به حقیقت دین و سیره‌ی اولیاء معصوم می‌افتد – به شکل حقیقی آن و نه اعتباری – و از طرف دیگر مقابله با شیطانی مجسم یعنی استکبار جهانی. و حضرت آیت اللّه مشکینی آن ولیّ الهی، به‌خوبی آن راه را شناخت و طی کرد و راه‌های هفتگانه‌ی آسمان‌های غیب در مقابلش گشوده شد. عرفانی که باید در این تاریخ دنبال فرمایید، در متن این تاریخ ظهور کرده است و باید با عارفانِ این تاریخ راه را ادامه داد. به گفته‌ی حضرت امام: «پيروزى معنوى و مادى مرهون اسلامى بودن انقلاب و مردمى بودن و توجه مردم به اسلام و تحول روحى عظيمى است كه خداوند در اين ملت، معجزه‏ آسا ايجاد فرمود، از آن جمله اين جوانان بسيار عزيز در سطح كشورند كه ناگهان با يك جهش برق‏ آساى معنوى و روحى با دست رحمت حق تعالى از منجلابى كه براى آنان با دست پليد استكبار جهانى كه از آستين امثال رضا خان و محمد رضا خان و ديگر سرسپردگان غرب يا شرق تهيه ديده بودند، نجات يافته و يك شبه ره‏ صد ساله‏ را پيمودند و آنچه عارفان و شاعران عارف پيشه در ساليان دراز آرزوى آن را مى‏ كردند، اينان ناگهان به دست آوردند و عشق به لقاء اللَّه را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوى شهادت را با كردار در جبهه‏ هاى دفاع از اسلام عزيز به ثبت رساندند و اين تحول عظيم معنوى با اين سرعت بى‏ سابقه را جز به عنايت پروردگار مهربان و عاشق‏ پرور نتوان توجيه كرد». آری! در متن انقلاب اسلامی کسانی شکوفا شده‌اند که عارفان بزرگ در مسیر فنایِ ذات، سال‌ها به دنبال آن بودند ولی اینان اولین مسئله‌ای که با خود حلّ کرده‌اند از یک طرف، ندیدنِ ابزارهای جهان استکباری بود و از طرف دیگر، زیرِ پاگذاشتن بدن خود در هر شکنجه‌ای که به آن‌ها می‌شد. بدین لحاظ است که معتقدم جناب حاجیه‌خانم مرضیه دباغ راه‌های صدساله را یک‌شبه طی کرده است و در عرفانِ گشوده‌شده توسط امام خمینی، حجاب‌های بین او و آسمان‌های هفتگانه مرتفع شده است. باید در نگاه به عرفان و عرفا در این تاریخ بازخوانی کنیم. موفق باشید

12233
متن پرسش
سلام استاد: حدیث «هر کس قدر خود را نشناسد هلاک گردد» می تواند بر این معنا هم باشد که اگر کسی استعدادها و توانمندیهای خدادی اش را پیگیری نکند به ضررش است؟ یا صرفا در بحث گناه و عزت نفس و ... است. سپاس
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن جهت که قدر و جایگاه انسان بندگی خداوند است می‌توان گفت در آن روایت، استعداد اصلی انسان که همان عبودیت رب‌العالمین است مدّ نظر باشد، آری در راستای عبودیت استعداد های انسانی جهت می‌گیرد و او را از هلاکت در بندگی شهوت و غضب نجات می‌دهد. موفق باشید

12033

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: طی سوال 11987 حقیر نتوانستم فایل صوتی در این باره پیدا کنم لطفا آدرس دقیقش را در جواب ضمیمه کنید. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جزوه باید روی سایت باشد، صوت آن را باید از طریق آقای مهندس نظری در دی‌وی‌دی‌ها پیدا کنند. شماره‌ی ایشان 09136032342 می‌باشد. موفق باشید

10204
متن پرسش
با سلام خدمت شما: در حرکت جوهری اگر حرکت صرفا تکاملی است و لبس بعد از لبس، چرا مثلا گیاهان بعد از تکامل خشک گشته و خاک می شوند و دیگر اینکه هنگام خاک شدن که کمالات هنگام سبز بودن را ندارند؟ دیگر آنکه انسانهای گناهکار این گونه نیست که به سوی کمال بروند بلکه تنزل پیدا می کنند و حرکتشان به سوی کمال نیست. با سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که در حرکت جوهری صحبت از ذات یا جوهر عالم ماده است و آنچه شما مطرح می‌کنید حرکت در اعراض است. بهتر است بحث حرکت جوهری را با دقت دنبال کنید. موفق باشید
7909
متن پرسش
سلام علیکم جناب ملاصدرا راجع به مخلدین در آتش چه نظری دارند؟آیا نظرشان این است که عذاب برایشان شیرین و گواراست؟آیا امام هم این معنا را قبول دارند؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ملاصدرا در ابتدا یعنی در کتاب اسفار پیرو نظر محی‌الدین معتقد بوده کافر مخلَّد در جهنم است ولی مخلَّد در عذاب نیست. ولی بعداً در کتاب عرشیه نشان داده از این نظر عدول کرده و معتقد است کافر مخلَّد در عذاب است و حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نیز به همین نظر اخیر معتقدند. موفق باشید
6896
متن پرسش
بنام حق و با سلام حضور استاد گرامی عطف به سوال 6731 جواب شما به سوال دوم در مورد عرفا و غیر معصومین به راحتی قابل پذیرش است اما راجع به انبیاء و اولیاء معصوم که مدار و قطب زمانه خویشند و دنیا و آخرت که همان ظاهر و باطن است، برای آنان ظاهر است و شهود آنان بنحو ( أنّ ) است نه ( کأنّ ) چگونه می تواند وجهی داشته باشد و چگونه می توان فشار مرگ را برای آنان توجیه کرد. لطفا از این زاویه توضیح بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرقی نمی‌کند همین‌که انسان در این دنیا است و بخواهد از این ساحت به آن ساحت برود از جهتی همان‌طور که حضرت یحیی«علیه‌السلام» فرمودند با فشار انتقال از مرحله‌ی مادون به مرحله‌ی مافوق روبه‌رو هستند و این خود یک نحوه سلوک است و ربطی به آن افق «إنَّ» آن‌ها که همواره در دنیا بدان نظر دارند، ندارد. موفق باشید
23135
متن پرسش
با سلام: اگر ممکن است متنی را که در رابطه با آیات مربوط به جناب هابیل و قابیل در جلسه خواندید را برای بنده ارسال فرمایید. با تشکر
متن پاسخ

بسمه تعالی سلام علیکم  متن درخواستی تقدیم می شود . موفق باشید

چه کنیم تا قابیل نباشیم؟

باسمه تعالی

«وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ. لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ. إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي‏ وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمينَ».(مائده/ آیات 27 تا 29)

و داستان دو فرزند آدم را به حقّ بر آن‌ها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: «(من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى‏ پذيرد! (27) اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى‏ گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ‏ترسم! (28) من مى‏ خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! (29)

۱. قهرمانیِ هابیل، قهرمانیِ مرد جنگجو نیست، بلکه حماسه‌ی یک شهید است تا در راهِ مقصود هرگز ایمان را ویران نکند.

۲. بالاترین نیرو در عین تواضع و فروتنی و نه فرومایگی، ظهور می‌کند. در این حالت آن‌چه خدایی است پیش می‌آید.

۳. هابیل قهرمانی است که از خون و حرصِ فرومایه که به قدرت حرص دارد، پاک است. قهرمانی است خالی از خشونت، برای آن‌که شعله‌ی مقدس ایمان همواره روشن بماند.

۴. در کربلا عطشِ شهیدشدن در میان بود. هابیل می‌داند با این نحوه شهادت چه جبهه‌ای را می‌گشاید. دفاع در عین انتخاب شهادت. زیرا اگرپیش‌دستی نکنی و او را نکشی، شهیدت می‌کنند و لذا امام پیشنهاد زُهیربن‌قین را برای پیش‌دستی و شکست سپاه حرّ نپذیرفتند تا شروع‌کننده‌ی جنگ نباشند. این یعنی باید فراسوی مرگ فکر کرد.

۵. با قدرت‌نمایی قابیل آن‌چه می‌ماند نیست‌انگاری است، ولی با برخورد جناب هابیل آن‌چه می‌ماند کرامت است و بزرگواری، بدون آن‌که ذلت و خواری در میان آید و این‌کار از جابه‌جاکردنِ کوه‌های بلند سخت‌تر است که چگونه اخلاق را در هویتی کریمانه پایدار نگه داشت و نه اخلاقِ ترسوها و ذلیل‌ها. تاریخ کریمانه‌ای که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این دنیای قابیلی به میان آورد تا ریشه‌ی هرگونه نیست‌انگاری کنده شود.

۶. هم ریشه‌ی نیست‌انگاریِ اراده‌ی معطوف به قدرت و هم ریشه‌ی نیست‌انگاریِ انفعالیِ ظلم‌پذیر که جریان غرب‌گرای ما بدان مبتلا است، خواستارِ نیستی ما می‌باشد و ریشه در فرهنگ قابیلی دارد.

۷. جریان نیست‌انگاریِ انفعالی به‌زعمِ خود می‌خواهد نه قابیل باشد و نه هابیل، و این یعنی فرار از هر مخاطره‌ای که قابیلیان منشاء آن هستند، و این یعنی فروافتادن در برهوتِ بی‌ارزش‌شدن برترین ارزش‌های فراحسّی و ماندن در حوزه‌ی نفی و انکارِ هر امر مقدس. این یعنی ندیدنِ جایگاه هابیل که محل ظهور تقواست و ندیدن امام حسین «علیه‌السلام» که محل تقابل با یزید است و ندیدنِ نظام اسلامی که نظام استکباری آن را نادیده می‌گیرد. این یعنی هنوز هابیل و هنوز قابیل، و هنوز این قابیل است که در اوج بی‌خردی، کارِ زشت خود یعنی تجاوز به یمن را با هزار رسانه و ثروت نمی‌تواند پنهان کند و هر روز خوار و خوارتر می‌شود؛ «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».

۸. تواناییِ بشری تنها در حوزه‌ی إعمالِ قدرت قابیلی نیست که امروز عَمالقه به میدان آورده‌اند و شما بنی‌اسرائیلیان از ترس آن‌ها به زعیم خود یعنی حضرت موسی«علیه‌السلام» می‌گویید: ما هرگز وارد آن شهر نمی‌شویم تا زمانی که آن‌ها در آن شهر قرار دارند «إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فيها»(مائده/24).

۹) استمرار إعمال قدرت قابیلی ناپایدارترین نحوه‌ی بودن است و همواره نحوه‌ای از ندامت را به دنبال دارد از آن جهت که به آن‌چه می‌خواستند هرگز نمی‌رسند، چه آن قابیل، یزید باشد و چه شاه و چه صدام و چه آل سعود و چه آمریکا؛ و به همین جهت به فریب‌کاری دست می‌زنند زیرا کار خود را باید پنهان کنند و در این کار، فریب‌کاری برایشان ضرورت می‌یابد و سقوط‌شان نیز از همین‌جا شروع می‌شود.  

۱۰) چه کنیم که با نظر به سیره‌ی خاصّ حضرت هابیل، قابیل نباشیم؟

۱۱) همه می‌خواهند هابیل باشند، ولی هابیل‌شدن راه و رسم خاصّی دارد که در آیات 28 و 29 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده متذکر آن است.

۱۲) قابیل پشیمان شد ولی نه از آن کاری که کرده بود، بلکه از آن‌که نتوانست به جای آن کلاغ، خودش جسد برادر را پنهان کند، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (31) زیرا کار زشت او نسبت به برادرش روی دستانش مانده بود. و خداوند بالاخره ورود می‌کند و در این موارد هم نیز جهان را در اختیار زشت‌کاریِ زشت‌کاران قرار نمی‌دهد.

۱۳) قابیل به نهایتی می‌اندیشید که نهایت نبود و پشیمانی او از آن جهت برایش پیش آمد که متوجه شد حساب همه‌جا را نکرده بود، نه آن‌که چرا به چنین کاری دست زد.

۱۴. وای اگر هابیل که معنیِ زندگی است در همه‌ی ابعادِ آن، به معلمی تبدیل شود که تنها به ما توصیه‌های اخلاقی می‌نماید. معلمی که آینده‌نگری در او کاسته شده است. فضیلت‌های هابیل برای ساختنِ یک آینده‌ی متعالی است و لذا متوجه است بنا نیست به اسم توصیه های ساده‌ی اخلاقی، صمیمیت بمیرد. او می‌خواهد بنیان‌گذارِ صمیمیت برای همه‌ی بشریت باشد و لذا علی «علیه‌السلام» دوسال در جبهه‌ی صفین کار را به درازا می‌کشند که شاید جنگی صورت نگیرد.

۱۵. سخنان هابیل این آغازین انسان، صدای انسانی است که می‌خواهد زندگی را به درستی شروع کند و به همین جهت می‌گوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمينَ» (28). و قابیل چیزی جز یک انسانِ ضد زندگی نیست. از سخنان جناب هابیل، نوری از زندگی به درخشش آمده است و این، احتیاط‌کاری نیست، این، استحکامِ شخصیتی است که زندگی را می‌شناسد و می‌تواند از زهر، پادزهر بسازد و در مقابل خصومتی آن‌چنان سهمگین و بی‌دلیل، راهی ماورای آن خصومت به میان آورد. دفاع در مقابل تجاوز، حاشیه‌ی این هماوردی است. حسین «علیه‌السلام» خواست کربلایی بسازد تا معنای زندگی گم نشود. آری! مسلّم آن‌جایی که باید از خود دفاع می‌کرد، فروگذار نکرد.

۱۶. قابیل به «قدرت» می‌آویزد و آل سعود به قابیل، و هابیل به «حقیقت» نظر دارد و حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به حسین«علیه‌السلام».  

۱۷. مگر می‌توانند به خودیِ خود این شهدای ما را با حیله‌ها و رسانه‌های خود پنهان کنند؟ مگر آن خدا که سنگر دیگری برای حضور شهدای ما در فکه و شلمچه و طلائیه گشوده است، به قابیلیان فرصت می‌دهد که از سرِ خود هرکاری بخواهند انجام دهند؟ آن غراب مأمور خدا است تا به قابیلیان بفهماند از شما هیچ کاری ساخته نیست، حتی در پنهان‌کردنِ جنایتی که انجام داده‌اید.

۱۸. آری! قابیل پشیمان است اما نه از کاری که کرده؛ پشیمان است از آن‌که نتوانست به نتیجه‌ای که می‌خواهد برسد. تا سر حدّ مرگ، زخم خورد زیرا خواست تنها با خشم و تحقیر کارِ خود را جلو ببرد و حال در حالِ شکستن است، «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ». زیرا می‌داند بالاخره دور، دورِ هابیل خواهد شد و کسی سراغ قابیل را نمی‌گیرد. و این است که گفت: «يا وَيْلَتىَ‏ أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي‏» وای بر من! آیا من از این‌که همچون این کلاغ باشم و بتوانم این سند رسوایی را پنهان کنم عاجزم؟

۱۹. این ناله‌های فروخورده از رنجی درونی، قصّه‌ی هرکسی است که قابیلی عمل کند و چون خشایارشاه، دریا را تازیانه زند تا از غمی که احاطه‌اش کرده است، رهایی یابد ولی هیچ پاسخی درنیابد. پوچی گلویش را می‌فشارد، زیرا خواست به خدا اعتراض کند چرا قربانی‌اش قبول نشد. با قتلِ هابیل، خواست همه‌ی محراب‌ها را خراب کند تا دیگر قربانگاهی در میان نباشد. چقدر زود سرود پیروزیِ او، مارشِ شکست را به صدا در آورد! «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ».

 ۲۰. رقصی بر فرازِ زوال، قصّه‌ی قابیلی است که امروز ترامپ نام گرفته است تا هابیلیان، استحکام خود را بر فراز رقصِ شمشیر ترامپ با آل سعود را نشان دهند و نماینده‌ی صلح و دوستی برای انسانیتِ از دست‌رفته باشد.

۲۱. باز می‌پرسم چه کنیم که قابیل نباشیم؟ نه با «لنین‌» شدن در شوروی و نه با «جمال‌عبدالناصر» شدن در مصر و نه با «احمدبن ‌بِلا» شدن در الجزایر و نه با «چگوارا» و «فیدل‌کاسترو» شدن در کوبا، هابیل نخواهیم شد زیرا باز در گردونه‌ی اراده‌ی معطوف به قدرت قدم گذاشته‌ایم و این غیر منطق هابیل است که گفت: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني‏ ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ». باید به راهی قدم گذاشت که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در این زمانه در مقابل بشر امروز گشود و به جناب هابیل اقتدا کرد، وگرنه باز از طریق FITF و برجام، رقصی در فراز پرتگاه به میان می‌آید و باز فریاد در خلأ و قرنی در حالِ زوال و در حال کوری معنوی و تکرارِ سرگردانی بنی‌اسرائیل در سرزمینِ تیه.   

نمایش چاپی