بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19068
متن پرسش

سلام استاد: به مناسبت سالگرد شهید «راه هنر انقلاب»: «آئينه اي به نام آويني» : بسمه تعالي: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او جز به حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزه‌ی ما مشهورات و روزمره‌گی ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون اویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاب‌بردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدن‌های امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس دانایی‌هاست. فرا گیرشدن دانایی ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرف‌های فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان می‌فرماید: «.... «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید....» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربه‌های مادی می‌شود و از عالم معنا غافل مي‌شود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمی‌کند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را می‌بینم از گفتن چیزی در وصف او ناامید می‌شویم. اما از طرفی چاره ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته اینکه امیدوارم از این چیزی که می نویسم گمان مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است اما چاره‌ای هم جز تذکرش نداریم. فقط محدودکردن حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینه‌ی نمایانگر تاریخ امروز ماست. او بشرِ امروز را خارج از روز مره گی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر می‌کند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر می‌شوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیخته گی با محیط خود برای عموم بدیهی شده، نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجن‌زار عادات تاریخ خود و با نفی هر "من" و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویت‌یابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را با آن شأن شاعرنه‌ی خود متذکر اصالت هاي تاریخ خود مي‌كند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات می‌خواند و عالم خلافِ عادات هم عالم وَهم است و هم عالم عشق... » آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن می‌گفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بوده است چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست. او جنس روشنفكري اي كه خود را در دخمه هاي فلسفيدن‌های مملو از پز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به ‌خوبی لمس کرده. اما با سلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود می‌شناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر! من از یک راهِ طی‌شده با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته ام. موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام. ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تکِ ساحتی» هربرت‌مارکوز را - بی‌آن‌که آن زمان خوانده باشم‌اش- طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم می‌زند، نه این‌که دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه این‌که در فضای سیاست زده‌ای سخن گفته باشد، چراکه آخرِ خاستگاهِ ایدئولوژی‌ها، قدرت‌خواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی می‌خورد که مرگ‌اندیش نباشد و به درد کسی می‌خورد که دچار نفسانیت‌های خود باشد. او خود از مرگ این‌گونه می‌گوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ، پایان زندگی نیست. مرگ، آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بی‌مرگ، مطلق...» آوینی همان‌طور که گفتم همان سالک راهی‌ست که مرگ‌اندیشانه دغدغه‌ی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار می‌دهد و در این مسیر هم جان خود را می‌دهد تا ابدی شود، و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت عشق‌بازی می‌کند و فریاد حسرت دم می‌دهد: «ای شقایق‌های آتش‌گرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني ذيل امام روح الله نفي همه‌ي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود، هم يك بسيجي جهادگر بود. ولی باز صدها توصیف دیگر نیز می‌شود از او گفت اما در عین حال هیچ‌یک از این‌ها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...«در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود»اما ما مثلاً دوست‌داران سید مرتضی در فضای ایدئولوژی‌های منفعت‌طلبانه‌ی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقص خود برده‌ایم. در پایان. امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظ‌پراکنی‌هایم پنهان کرده باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید شهید آوینی از یک طرف با جان خود زهرِ کشنده‌ی ظلمات دوران یعنی نیهیلیسم را تجربه کرده بود و از آن طرف، با عبور از سیطره‌ی روح متافیزیک و مفهوم‌گرایی، گشودگی تاریخی که با انقلاب اسلامی پیش آمد را احساس نمود. یعنی اشراقی که بر قلب حضرت روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» تجلی کرد را در سیره و سخن آن مرد الهی یافت و در قلم خود آن را منعکس و متذکر کرد. اگر عده‌ای با او درگیر شدند این اقتضای راه توحید است، زیرا این راه بدون دشمن نمی‌تواند باشد وگرنه باید بگوییم هیچ‌گونه تفکرِ استکباری در جهان نیست. و البته این نوع درگیری‌ها مثل درگیری‌های دروغین ساخته‌شده توسط فرهنگ لیبرالیته نمی‌باشد که هر دو طرفِ دعوا ظلمت است. در تقابل دشمنانِ تفکر آوینی با او، تقابل جبهه‌ی نور با جبهه‌ی ظلمت است و قرار گرفتن در جبهه‌ی نور، انسان را تا اوج معراج جلو می‌برد و زندگی در این تاریخ را که تنها زندگی حقیقی است به انسان ارزانی می‌دارد. و این مسلّم بسط مدرنیته نیست، این، گشودگیِ عبور از مدرنیته است و دیدن نور آزادی و آزادگی که در این انقلاب ظهور کرد. موفق باشید

18985
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز حفظه الله: باشد دویست ساله نشوید ولی خدا حالا حالا ها سایه شما را بر سر ما مستدام دارد و به ما توفیق استفاده از فیوضیاتی که به شما می رسد را عنایت بفرماید. 1. جناب استاد با توجه به این که هر غدایی را نباید خورد غذاها و چایی و شیرینی هایی که در مساجد و مجالس اهل البیت علیهم السلام می دهند را چه کنیم؟ نخوریم یا راهی برای دفع اثر وضعی آنها وجود دارد؟ نمی دانم مستند است یا نه شخصی می گفت آیت الله بهجت رحمه الله علیه فرموده اند چایی سید الشهداء را بخورید. 2. اخیرا شبه ای از یکی از علما ء مطرح کرده اند که لیله الر غائب در متون شیعه سندیت ندارد آیا صحیح است؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند دعای جنابعالی را در حق بنده و خودتان و همه‌ی مسلمین مستجاب گرداند 1- عنایت داشته باشید که ما در جامعه‌ی اسلامی باید دیانت هرکسی را حمل بر صحت کنیم، مگر آن‌که نسبت به فسق او آگاهی پیدا نماییم و در این رابطه چرا چیزی که در مسجد از طرف مؤمنین به ما تعارف می‌شود را حمل بر حلیّت آن ننماییم؟ 2- اساساً دستورات عبادی مثل دستورات فقهی نیست که علمای ما تلاش کرده باشند سلسله‌ی سند آن رعایت شود، بلکه جامعه‌ی اسلامی سینه به سینه آن را به نسل‌های بعد منتقل می‌کنند و اگر کار من‌درآوری بود هیچ‌وقت پایدار نمی‌ماند به‌خصوص که علمای بزرگ به حکم اجماع، چنین دستوراتی را تأیید کرده‌اند. خداوند توفیق رعایت اعمال «لیلة الرغائب» را به همه‌ی ما بدهد در آن حدّ که آسمان‌ها با زینتِ معنوی خود، شکوفه‌های معارف بر قلب ما بگشایند تا ماه رجب ماه دوری از گناهانی شود که آینده ما با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم. موفق باشید

18443
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: در ذیل پاسخ 18430 سوالاتی داشتم: 1. استاد اشخاص متفاوت هستند و نحوه ارزیابی و به کارگیری عقل و نحوه پذیرش ادله آنها نیز متفاوت است شاید از نظر عده ای ملاک توحید باشد ولی ما نباید از منظر خودمان و نحوه تفکر خود به افراد بنگریم این مسلم است که (هیچ عاقلی از چیز برتر به چیز پایین‌تری عدول نمی‌کند) ولی شاید کسی چیز دیگری را برتر تشخیص داده است (هرچند اشتباه و با جهل مرکب) جاهل قاصر در اینجاها معنا پیدا می کند. پس نباید اینگونه بپنداریم که هرکس ملاکش توحید نباشد یا دین و مکتب دیگری را انتخاب کرده است عاقل نیست یا از این طریق توطئه‌ای را به صحنه آورده است ایا با این حرف موافق هستید؟ 2. بنده جناب ملکیان را به عنوان مثالی عرض کردم و حرفم کلی بود حرفم این بود که آیا کسی که تحقیق کند و به نتیجه برسد فلان مکتب حق است و پایبند آن مکتب شود و پس از چندی بفهمد دلایل آن مکتب ضعیف است و مکتب دیگری قوی تر است و به آن بپیوندد آیا به راحتی می توان گفت که وی دم دمی مزاج و متشتت است؟ 3. استاد آیا به راحتی می توان گفت فلانی پیرو نفس اماره است؟! چگونه می توان فهمید که قضیه، نفس اماره است نه تحقیق عالمانه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر! زیرا اگر کسی متوجه‌ی خالق عالم و آن حقیقت یگانه نشده باشد، عقلی برایش پیش نمی‌آید که به دیگر نکات عقلی بپردازد 2- بالاخره باید هر اندیشه‌ای را بر اساس توحید ارزیابی کرد 3- نباید به راحتی هرکس را پیرو نفس امّاره دانست، ولی هرکس خودش باید مواظب باشد که هر ادعایی را به عنوان تعقل و تفکر پیش نیاورد. موفق باشید

18354

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام استاد عزیز: در مورد داستان حضرت نوح آن قسمتی که زمان شروع نزول بلا و عذاب الهی را خداوند این گونه می فرمایند که آن وقتی که آب از درون تنور جوشیدن گرفت زمان شروع بلا است، می خواستم لطف کنید بفرمایید علت اینکه خداوند زمان شروع نزول بلا را اینگونه وصف می کنند و زمان جوشش آب از تنور می فرمایند چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید خواستند بفرمایند مسیر ظهور آن بلا به صورت عادی نخواهد بود، زیرا جوشش آب از تنور غیر معمول نیست. موفق باشید

18242

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشيد: سوالي داشتم در باب اينكه جايي خوندم نوشته شده بود معلولين كساني كه در بدن آنها آفت و نقصي باشد در روايت أمده از معامله با آنها نهي شده، چون درونشان ظلمت و كدورتي وجود دارد! من قراره با شخصي ازدواج كنم كه معلول است ولي برادرم اين روايت را آورده از كتاب و مي گويد به اين دليل صحيح نيست. من از شما راهنمايي مي خواهم براي اينكه اين روايت به اين معناست كه أفراد معلول نبايد ازدواج كنند!؟؟؟ يا يه راهي براي من بگذاريد چون من نمي توانم قلب اين آدم رو بخاطر اين شرايط بشكنم. شما بگوييد من با برادرم كه بخاطر اين روايت جوابش منفي است رو چطور قانع كنم؟ با تشكر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرگز نباید به ظاهر این روایات توجه کرد. عموماً جنبه‌ی تأویلی و باطنی دارند. انسان معلول، جسمش معلول است و اگر کسی به نیت کمک به او زندگی را با او شروع کند، برکات خاص خود را خواهد داشت. موفق باشید

17598

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام: استاد فرصت فرمودید متنی که در مورد کتاب جامعه شناسی متعالیه خدمتتان ارسال کردم را ببینید؟ ببخشید مزاحم شما شدم. البته همان طور که قبلا عرض کردم جلسه رونمایی کتاب ان شا الله در ابتدای آذر ماه برگزار می شود و اگر تا آن موقع نظر خود را در مورد محتوای کتاب بفرمایید خیلی ممنون می شوم.
متن پاسخ

قبلا به این صورت جواب داده شد. باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر متوجه‌ی این امر باشیم که همراه با تاریخِ غرب و حضور انسانِ اجتماعی در عالم اسلام و در فضای تمدنیِ صفویه نیز روحِ رجوع به انسان اجتماعی در هویت اسلامی شیعی نیز به میان آمده، معنا و جایگاه حکمت متعالیه را می‌توانیم در این رابطه معنا کنیم. به این صورت که با حکمت متعالیه از نظر تفکر قدسی، تاریخ جدیدی شروع شد. و از این به بعد انسان‌ها در معنایِ خاصی می‌توانند زندگی خود را شکل دهند که از یک طرف از هویت اجتماعی بیرون نباشند، و از طرف دیگر گرفتار سکولاریسمِ غربی نباشند. و در این رابطه است که هر اندازه نگاهِ حکمت متعالیه‌ی صدرائی را جلو ببریم و در آن کند و کاو کنیم، چهره‌ی تفصیلی انسانی ظهور خواهد کرد که در بطن آن حکمت معنا شده است و نمونه‌ی این نحوه کند و کاو در کارِ ارزشمند برادر عزیزمان جناب آقای ابراهیم خانی در کتاب «سیر نظام‌مند مباحث در کتاب جامعه‌شناسی متعالیه» به ظهور آمده است تا اولاً: از تفکرِ دوران خود که نظر به «وجود» و عبور از «ماهیت» است، محروم نباشیم و ثانیاً: هویت اجتماعی را اعتباری بیرون از نفس‌الأمر ندانیم که این مهم‌ترین مسئله‌ی دوران ما است وگرنه به هر معنایی ما گرفتارِ سوبژکتیویته خواهیم شد و معنای جامعه‌ی توحیدی را که حاصل تلاش همه‌ی اولیاء و انبیاء و شهداء است، از دست خواهیم داد. به امید آن‌که کار برادرمان جناب آقای خانی، درست دیده شود إن‌شاءاللّه. طاهرزاده

17430

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرانقدر و بزرگوار خسته نباشید: امیدوارم در پناه حق و توجهات ائمه علیهم السلام بخصوص امام عصر سلامت و موفق باشین و عاقبت بخیر، ببخشید استاد چرا گفته میشه که مراقبت بدون استاد هم نمیشه و اینم جزیی از عرفان هستش؟ مگر مراقبه جز مراعات محضر و معیت حق کردن است؟ استاد ببخشید یه سوال دیگه، اینکه باید سکوت رو سرلوحه خودمون قرار بدیم بنده رو دچار سردرگمی کرده چون مثلا الان بنده مهمون داداشم هستم برای مدتی و زن داداشم تنهاست و دوس داره همصحبتش شم و نمیشه سکوت کرد چون حمل بر بی توجهی و سردی میشه، از یه طرفم خودم حس میکنم که وقتی کمتر صحبت میکنم توجهم به در محضر خداوند بودن بیشتر میشه،موندم چیکار کنم و تکلیفم چیه. تشکر استاد پاسخ: باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ایده‌ی واقعی که در مراقبه باید مدّ نظر باشد را در شخصیت‌های سلوکی مثل حضرت امام، بهتر می‌توان مدّ نظر قرار داد 2- آن‌چه در متون دینی ما نهی شده است «فضول الکلام» است. یعنی حرفی که لازم نیست بزنیم، را نزنیم. موفق باشید سلام استاد بزرگوار وقتتون بخیر، امیدوارم خوب و سلامت باشین و خداوند بهتون طول عمر بده که ما از وجود پربرکتتون بهرهمند بشیم، استاد ببخشید متن بالا سوالی بود که بنده از شما بزرگوار پرسیدم و شما هم لطف کردین جواب فرمودین، ولی بنده متاسفانه بند اول از جوابتون که در مورد مراقبه بود رو متوجه نشدم، ممنون میشم توضیح بفرمایید و بازترش کنین استاد. تشکر، یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استادی که در امر مراقبه باید مدّ نظر باشد به این معناست که شخصی را به عنوان الگو مدّ نظر داشته باشیم ولی لازم نیست که کسی باشد تا از او دستورالعمل بگیریم. موفق باشید

16301

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: خدا قوت، آیا ذکرهایی که در بعضی کتب از جمله کتاب داروخانه معنوی و.... نوشته شده و برای حل بعضی مشکلات بیان شده که راهگشاست حقیقت دارد؟ و دلیل روایی دارد و می شود به این ذکرها اعتماد کرد و برای حل مشکل از آنها استفاده کرد؟ ممنون از پاسخگویی شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در جواب سؤال 16295 عرض شد معارفی که زیربنایِ تأثیر این اذکار است باید مدّ نظر ظاهر باشد. موفق باشید

16195
متن پرسش
سلام: یکی از دوستان لوح فشرده کتاب ها و برخی سخنرانی های شما را خریداری کرده است. آیا دیگران و من می توانیم آن را روی سیستم خود نصب کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هیچ اشکالی ندارد که آن لوح فشرده را بر روی سیستم‌های دیگر نیز نصب نمایید و یا «رایت» کنید و به رفقایتان دهید. البته اگر آن‌چه تهیه شده است فروش رود، در ورژنِ بعدی، کتاب‌ها و جزوات جدید قرار خواهد گرفت. موفق باشید

11279

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: می خواستم ببینم اینکه در روایات غیرت زن نامطلوب شمرده شده چه مصداقی دارد؟ آیا یک زن از اینکه همسرش برای درمان پیش چند خانم بسیار بسیار بد حجاب و آرایش غلیظ و ناخنهای بلند و لاک زده برود که گاهی باید بدن او را هم لمس کنند ناراحت باشد مصداق غیرت مذموم است؟ آیا اصلا یک زن مومن می تواند نسبت به چنین شرایطی بی احساس باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: امثال این مورد، از مصادیق غیرت مذموم نیست، اتفاقاً غیرت اسلامی اقتضا می‌کند که انسان مسلمان نسبت به چنین شرایطی سخت حساس باشد. قضیه‌ی غیرت مذموم‌ در مورد شرایطی است که مرد امکان آن را داشته باشد تا زن دیگری را در زیر سایه‌ی زندگی خود قرار دهد. موفق باشید
8681

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت بنده به تازگی دوره مربیگری مهدویت را در بنیاد مهدویت به پایان رسانده و ان شاالله قرار است به زودی با مخاطبین خود که قشر نوجوان و جوان هستند در کلاس های معرفت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف روبرو شوم. سرفصلهایی که مقرر شده بنده تدریس کنم عبارتند از تعریف معرفت، دلایل (عقلی و شرعی) و ضرورت معرفت و شناخت امام. فواید معرفت، راههای کسب معرفت و.... آنچه که مورد سوال بنده است این است که مایل نیستم مطالب کلیشه ای در قالب لغات پر حجم را به خورد مخاطب خود بدهم. تمایل دارم با فطرت مخاطبم روبرو شوم ولی راه آن را نمیدانم. از شما در این جهت راهنمایی میطلبم. جهت اطلاع به لطف خدا بنده حافظ قرآن هستم و در بحثها میتوانم از آن استفاده کنم.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فکر می‌کنم اگر مباحث معرفت نفسی را در ابتدا برای مخاطبان در میان بگذارید، زمینه‌ی ارتباط و پذیرش بیشتر می‌شود. شاید کتاب‌هایی که در رابطه با مهدویت نوشته‌ام کمک کند. موفق باشید
1557

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام این که ارسطو می گوید جوانی یک کودک در جهان غیب موجود است یعنی چی؟ و آیا حرف درستی است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: این را در کتاب «مبانی نظری مهدویت» عرض کرده‌ام به آنجا رجوع فرمائید. موفق باشید
1305

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم در مورد روایاتی که مسائلی را قبل از خلقت انسان مطرح می فرماید سوال داشتم که مثلا می فرماید از قطره ای از درختی در بهشت مومن خلق شده است واینکه طینت مومن وکافر با هم متفاوت است به چه معنی است وسوال دیگرم اینکه همین گونه روایات در مورد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داریم که خداوند قبل از خلقت ایشان را امتحان کرده است(البته در مورد امتحان مومنین هم روایاتی داریم) این امتحان در عالمی که اصلا عالم تکلیف نبوده تا با امتحان خوب یا بد بودن افراد معلوم شود یعنی چه وجه اختیاری در آن عالم بوده که بر اساس خوب امتحان دادن ویا صابر بودن در امتحان الهی مقام ایشان اینقدر با عظمت شده ویا بر اساس خوب امتحان دادن مومنین هم مقامات عالی به آنها داده شده است؟ با تشکر بسیار از استاد عزیز
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام 1- این نوع روایات نظر به موضوعات باطنی دارد به این معنا که وقتی می‌گوید: مؤمن از قطره‌ای از درختی در بهشت خلق شده، نظر به جسم او ندارد بلکه به جنبه‌ی ایمانی او نظر دارد که آن ایمان جلوه‌ای از قطره‌‌ی درختی است که در بهشت هست و یا طینت مؤمن به معنی زمینه‌ی شخصیتی اوست که مسلّم چون جلوه‌ای از نور اهل بیت«علیهم‌السلام» به جان او خورده شخصیت ایمانی او را ساخته ولی نه به آن معنا که از اول این طور بوده بلکه نظر به شخصیت ایمانی مؤمن دارد که مربوط به انتخاب‌های اوست. 2- شخصیت هرکس و انتخاب‌هایی که در دنیا می‌کند، قبل از خلقت در علم خداوند هست و خداوند بر اساس علم خود می‌داند حضرت زهرا(س) توان انجام چنین مسئولیت بزرگ را دارند که در مقابل حیله‌ی سقیفه‌سازان خود را نبازند و در مقابل آن‌هایی که به ظاهر اصحاب پیامبرند ایستادگی کنند. موفق باشید
23813
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: ۱. در مورد سیل های اتفاق افتاده در کشور چه عنوانی می شود روی آن گذاشت؟ آیا مربوط به عوامل انسانی و بی تدبیری است (مربوط به عوامل مهندسی و..) می شود و یا مربوط به گناهان سرزده از انسان است؟ ۲. آیا عنوان بلا یا عذاب را می شود روی این سیل ها گذاشت؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. می‌توان بر روی هر دوی آن فکر کرد. بالاخره حرصِ بشر برای تصرف بیشتر در طبیعت، بی‌اثر نبوده است ۲. شاید عنوان تذکر بتوان به این حوادث داد زیرا حدود ۶۰ سال پیش که بنده ۷ سال سن بیشتر نداشتم همین وقایع پیش می‌آمد ولی زندگی‌ها طوری شکل گرفته بود که این‌همه در معرض طبیعت و در مقابل طبیعت قرار نداشتیم. با این‌همه شاید در دلِ این تذکر، بنا است انسان‌ها در خدمت یکدیگر خود را امتحان کنند. موفق باشید

23439
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. در شرح رساله الولایه فرمودید که علت و معلول یک حقیقت بیشتر نیست. یعنی معلول همان حقیقت است به صورت محدود و علت همان حقیقت است به صورت نامحدود. و هر چه آدم بتواند محدودیت ها و مشغولیت ها را کنار بزند به آن حقیقت خود که همان علت است یعنی خدا نزدیک می شود. حال سوال اینست که اگر بشر بتواند تمام محدودیتها را کنار بزند و به فنای ذاتی برسد آیا در آن مرحله خود را خدا می داند؟ پس این وسط علم به وجود خود که «من هستم» چه می شود؟ سوال دوم اینست که ما کاری به این نداریم که به آن مرحله می رسیم یا نه، آیا همین الان با توجه به تعریف علت و معلول حقیقی می توان گفت که من خدای محدود شده هستم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. مگر می‌شود در موطنِ معلولیت همه‌ی محدودیت‌ها کنار برود؟ چون ذاتِ موجود عین معلولیت است. پیشنهاد می‌شود بحث «برهان صدیقین» مطالعه گردد ۲. خدا عین نامحدودیت است پس هر محدودی، غیرِ خدا است. موفق باشید

22661
متن پرسش
با سلام: چندیست که فقط با اندیشه های ابن عربی و سایر عرفا قادر به تفکرم و حتی تفکر ملاصدرا را نیز چون آمیخته به فلسفه است قادر بدنبال کردنش نیستم. کتاب مصباح الهدایه امام را با شرح شما خواستم مطالعه کنم لکن دیدم شما کتابهایی چون معرفت نفس و صدیقین را پیش نیاز دانستید رجوع کردم برهان صدیقین تا آنجایی که در اواخرش به عرفان می رسید، برایم گویی سنگلاخی بود تصورش هم اکنون برایم آزار دهنده است. اما اواخرش بهشتی بود لایوصف ولایدرک حال استاد بفرمایید چه کنم سیری که مشخص می کنید فقط عرفانی باشد اصلا با تفکر فلسفی ولو از نوع صدرا میانه ای ندارم از طرفی می ترسم فهم ابن عربی محتاج فلسفه مشا و صدراو ... باشد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان در تعالی ابعاد عقلی و قلبی خود، انسان می‌شود و خودِ جناب ابن‌عربی نیز در بسیاری موارد عقل ما را مخاطب قرار می‌دهد و به راحتی مشخص است که مکتب عقلی ابن‌سینا را می‌شناسد و می‌فهمد. آری! هنر ما این است که بین اشاراتِ عقلی و قلبی، خلط نکنیم، نه این‌که یکی را به حاشیه برانیم. موفق باشید

21506
متن پرسش
سلام و خسته نباشید خدمت استاد دانا و بزرگوارم: ببخشید مدتی هست که سوالی ذهن من رو درگیر کرده. استادی بود که اعتقاد داشت آدم باید فقط به فکر معرفت و خودسازی خودش باشد و کار فرهنگی رو پوچ و الکی می دانست و می گفت هرکسی باید خودش رو درست کنه. حتی اسم کسانی که الان در عرصه جنگ نرم و جامعه دارند کار فرهنگی انجام می دهند رو مسخره می کرد و می گفت اگر از نوزادی هم رو آدما کار کنی و کار فرهنگی کنی تا خودت رو درست نکنی هیچی درست نمیشه و اصلا و به هیچ عنوان تشویق برای کار فرهنگی نمی کرد و می گفت فقط خودسازی. و اما از طرفی خیلی ها اعتقاد به کار فرهنگی دارند و اینکه الان دشمن داره لحظه ای کار فرهنگی میکنه و ما عقب هستیم و باید کار فرهنگی کرد می گویند. مثلا یک گروهی هست که اسمشون هست نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی و اعتقاد دارند که باید نهج البلاغه در تمام جهان تبلیغ بشه و همه بهره مند شوند. و از این دست گروه هایی که کار فرهنگی می کنند زیاد هستند و از همه مهم تر مقام معظم رهبری که خداوند حفظشان کند ان شا الله فرمودند در عرصه فرهنگی آتش به اختیار. حالا بنده دچار دو گانگی شدم. از طرفی نمی دانم که کار فرهنگی کنم کار درستی هست یا نه؟! و از طرفی هم یاد حرف اون استاد می افتم که می گفت خودسازی. وقتی میخوام کار فرهنگی کنم یاد حرف ایشون میفتم و دلم خالی میشه و میگم من که پر از اشکالم. پس برم خودم رو درست کنم! استاد نظر شما بزرگوار چی هست؟! لطفا کمک کنید. خدا قوت.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان باید مایه‌های فکریِ لازم جهت کار فرهنگی را داشته باشد، حرفی نیست. ولی فراموش نکنید که قرآن می‌فرماید: «واعتصموا بحبل‌اللّه جمیعاً» یعنی برای رجوع به حضرت ربّ العالمین باید با هویت اجتماعی این کار انجام شود زیرا انسان‌ها با انسان‌ها، انسان می‌شوند و خداوند در صحنه‌های فعالیت‌های فرهنگی توفیقات خاص خود را به انسان مرحمت می‌کند. موفق باشید

19452
متن پرسش
سلام علیکم: مدتی است در گیر این مساله ام و متوقف شده ام. عقل مقدم است یا ایمان؟ عقل ما همواره پیش فرض دارد ولی ما درست و غلط را با عقل می سنجیم. پیش فرض ها را با چی بسنجیم؟ گویا ما اول انتخاب می کنیم دنیا را چگونه ببینیم بعد می بینیم، در همه انتخاب های ما در زمینه های مختلف حتی در یک مشاهده ساده این وضع وجود دارد. نظریه بر مشاهده مقدم است. مشکل اینه که اینجوری معیار گم میشه و آدم سرگردان و معلق نمیتونه به هیچ چیز اعتماد کنه. چجور باید ایمان بیاریم؟ ما همواره در فاصله از واقعیت قرار داریم و تا زمانی که در فاصله باشیم شناخت به ما وابسته میشه و معیار هم. پس یا باید نحوه دیگری از شناخت وجود داشته باشه یا اصلا یقین مطلق ممکن نمیشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تقدم عقل یا ایمان، موضوع بسیار مهمی است. در چند جلسه‌ی اخیر متن‌خوانیِ کتاب «خرد سیاسی» به‌خصوص در دو جلسه‌ی آخر در فصل 11 در این مورد بحث شد. مبنی بر این‌که وقتی انسان خود را در آن «یافتِ بسیط» نگه دارد، اولاً: در شرایطی قرار می‌گیرد که فوق عقل و ایمان خود را احساس می‌کند. ثانیاً: در نسبت بین عقل و ایمان، همواره در فضای عقلی فعّال و ایمانی زنده به‌سر می‌برد. موفق باشید

 

18337

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و خسته نباشید. در این لینک http://lobolmizan.ir/quest/13617 به پرسشگر فرمودید که از اهل فن پرسیده اید و آنها آیت الله سیستانی را اعلم دانسته اند. می خواستم بپرسم تعداد کسانی که ایشان را به تنهایی اعلم دانسته اند بیشتر است یا آنهایی که همراه با ایشان فرد دیگری را اعلم دانسته اند؟ در ضمن این افرادی که از آنها پرسش کردید واقعا اهل فن و تشخیص بوده اند؟ برای اطمینان بیشتر می پرسم چون ما هم به اطمینان شما مطمئن هستیم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید در آن سؤال، در رابطه با مقایسه‌ی بین آیت اللّه جوادی و آیت اللّه سیستانی سؤال شده بود، آن نکته عرض شد که اهل خُبره بحثی در اعلمیت آیت اللّه سیستانی ندارند. به همان معنایی که جامعه‌ی مدرسین ایشان را تأیید می‌کنند ولی این به این معنا نیست که اعلمیت ایشان، نفیِ اعلمیت بقیه‌ی مراجع را در بر داشته باشد. به همین جهت در ادامه‌ی جواب آن سؤال عرض شد: «البته آن‌چه قابل تأمّل است، نگاهی است که به موقعیّت مقام معظّم رهبری باید داشت که از نظر کشف حکم خدا به عنوان یک فقیه هیچ گونه کم‌بودی در ایشان نیست و از طرفی در رابطه با عالِم به زمانه بودن، مسلّم اعلم هستند و از این مهم‌تر پرداخت سهمین است که رسیدن آن به دست حضرت آقا در راستای اهداف اسلام بیشتر موجب اطمینان خاطر و طیب نفس می‌شود.» موفق باشید

16471
متن پرسش
همانطور که مستحضر هستید سه دیدگاه در رابطه با مدرنیته وجود دارد. دیدگاه اول مربوط به پذیرش بی چون و چرای تمام مدرنیته هست. دیدگاه دوم مربوط به پذیرش تکنولوژی و علم تکنیکی غرب و نفی فرهنگ و ایدئولوژی غرب هست. دیدگاه سوم مربوط به نفی کل مدرنیته هست. آن طور که بنده فهمیدم جنابعالی دیدگاه سوم را قبول دارید و آن را صحیح می دانید. می خواستم بدانم دیدگاه امام خمینی (ره) در رابطه با مدرنیته کدام است؟ بنده حدس می زنم با توجه به یکی از سخنان امام که می فرمایند: اگر شما دیدید که غربی ها در صنعت پیشرفتی دارند خیال نکنید که در فرهنگ هم پیشرفت دارند. دیدگاه امام دیدگاه دوم هست. این دیدگاه امام چگونه قابل تبیین هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ مدرنیته مبتنی بر اومانیسم یا انسان محوری است و در این رابطه نه تنها حضرت امام که هیچ متدیّنی با آن موافق نیست بحث تکنولوژی هم که امروز ما چاره‌ای جز استفاده کردن از آن نداریم، می‌ماند که ما باید سعی کنیم تکنولوژی مناسب روح و فرهنگ خود را به مرور جایگزین کنیم. موفق باشید

14939

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. خوبیِ خوندنِ منطق قبل از فلسفه چیه استاد؟ تاثیری داره تو فلسفه؟ ۲. کدوم کتاب ها رو بخونم؟ البته عربی نباشه ترجمه. من طلبه نیستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: منطق را در حدّی باید خواند که اصطلاحات آن را بدانیم بدون آن‌که زیاد روی آن وقت بگذاریم. به نظرم «منطقِ مظفر» ترجمه شده است. موفق باشید

14693
متن پرسش
سلام علیکم: ائمه چهار گانه اهل سنت در زمینه علمی و عقلانی، جایگاه اهل بیت علیه السلام را پذیرفته اند و در این زمینه شکی نیست. اگر بنده بخواهم بعنوان یک بچه شیعه، امامت و ولایت (به معنای سرپرستی) را اثبات کنم، طبیعتا ابتدا به ساکن به آیه 55 سوره مائده استناد می کنم. اگر بصورت عقلانی در نظر بگیریم، برای این حقیر که در ابتدای راه هستم، مانعی برای پذیرش این قضیه دیده نمی شود. حال چطور این دلایل و براهین که بر همگان روشن است، با توجه به اینکه مثلا امام شافعی تعابیر زیبایی در وصف اهل بیت داشته اند، جایگاه ولایت و امامت حضرت امیر علیه السلام، برایشان قابل حل نبوده؟ اگر بگوییم که از روی کینه و غرض ورزی بوده، که قطعا اینطور نیست، پس آن اشعار زیبا در مدح اهل بیت را کجای دلمان بگذاریم؟ می توان احتمال داد که بحث تقیه در میان بوده است؟ خواهشمندم به تفصیل بیان فرمائید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع نیاز به تفصیل ندارد. آن‌ها «ولیّ» را به معنای دوست معنا می‌کنند زیرا خلافت را یک امر سیاسی‌اجتماعی قلمداد کرده‌اند و ضرورتی نمی‌دانند که یک ولیّ خدا امور مسلمین را به دست بگیرد. موفق باشید

13892
متن پرسش
در مورد حرکت جوهری می دانیم که حرکتی هست که در جوهر جسم به صورت اشتدادی و تکاملی هست.. آیا میتونیم بر این اساس این طور بگیم که این حرکت جوهری به تدریج موجب قدرت عقلانی انسان در دوره های زمانی بعد از خلقت انسان میشه و تکامل عقلی زیر سر حرکت جوهری هست و اگر در زمان ظهور عقول مردم کامل شده قابل توجیه با حرکت جوهری باشه؟ و آیا میتونیم بر اساس حرکت در جوهر قائل به تکامل انواع بشیم؟ که البته با توجه به بحث وحدت صنع این نوع از تکامل به تدریج و مطابق قوانین ماده صورت میگیره؟ به این معنا که یکی از لوازم این بحث قدرت عقلانی و جسمانی مردم در زمان ظهور باشه؟ یا در روایات می بینیم که ائمه دارای سایه نیستند قابل توجیه با این مسئله باشه که در اثر حرکت جوهری اولیا به نوعی لطافت در جسم رسیدن که البته عامل سرعت بخشیدن و جهت دهی به حرکت در جوهر ریاضت های شرعیه باشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید حرکت جوهری تنها در عالم ماده معنا دارد و تکامل عقلی مربوط به سلوک نفس ناطقه است در صورتی‌که حجاب‌های بین خود و عالم را برطرف کنیم به همین جهت می‌بینید در عین این‌که همه‌ی انسان‌ها مشمول حرکت جوهری از نظر ابعاد مادی هستند، تکامل عقلی پیدا نمی‌کنند 2- حرکت جوهری وقتی مربوط به ذات عالم ماده بود دیگر برای قسمت خاصی از عالم مثل انواع موجودات زنده کمالی را در بر ندارد. تکامل انواع بر فرض صحت که بسیار بعید است، مربوط به تجلیات صوَر مختلف است در زمینه‌ی مادی مستعد 3- در زمان ظهور نیز با رفع حجب، کمالات خاصی به عالم می‌رسد در حالی‌که حرکت جوهری عالم ماده تا آخر با هویت مادی عالم ادامه دارد نه آن‌که مثلاً اگر پنجاه در صد قوه‌های عالم تبایل به فعل شد عالم ماده پنجاه درصد از هویت مادی خارج شود. موفق باشید

8585

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آیا «لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما» به صورت تکوینی در همه هست؟ اگر هست عزمی که در انبیاء اولوالعزم (ع) و در ائمه (ع) دیده میشود چه میشود؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: وجه تکوینی همه یکسان است چون همه از آدمیت برخوردارند و همه بر روی زمین آمده‌اند، تفاوت در شخصیت تشریعی آن‌ها است. موفق باشید
8464
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی (با توجه به فرمایشات شما دو سوال داشتم) 1.وقتی به تعریف رهبانیت توجه می کنیم مصداقهای مختلفی دارد مثل ترک بعضی لذتهای حلال و غیره . ولی در مورد یکی از مصداقها سوال داشتم و آن گوشه نشینی است ما بعضی عبادات را به صورت فردی انجام می دهیم مثل قرآن خواندن در منزل و خیلی اعمال دیگر که به تنهایی در منزل انجام می دهیم ایا این مصداق رهبانیت است؟ 2. فرمودید خدا به اندازه ای که ما عبد هستیم رب است ولی اگر کسی عبد نباشد خدا هم رب او نیست منظور شما همان ربوبیت خاص است؟ وگرنه خداوند حتی کافران را هم ربوبیت می کند درست است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: خیر، این نوع اعمال رهبانیت نیست. رهبانیت آن است که انسان به‌کلی از جمع مؤمنین فاصله بگیرد 2- آری اگر ما عبودیت خود را به او عرضه کنیم و نشان دهیم در مقابل حضرتش هیچ نیستیم او امورات ما را به عهده می‌گیرد و از هدایت‌های لازمه دریغ نمی‌کنند. موفق باشید
نمایش چاپی