بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
36342
متن پرسش

بسم رب القدس. عرض سلام خدمت استاد عزیز: بنده سوالی داشتم و می‌خواستم بپرسم این وضعیتی که تشریح می‌کنم آیا می‌تونه گامی به همون حضور تاریخی و تلالو وجدان بشری انسان در سایه ی تعالیم بس حقیقی اسلام و ظهور حضرت ولی عصر (ع) باشه؟! بنده در مسیر سیر و سلوک ثابت قدم بودم تا اینکه اتفاقی پیش اومد و از حقیقت وجود خودم بسیار فاصله گرفتم به طرزی که جز پوچی چیزی نداشتم اما با به وجود آمدن مسئله ی فلسطین من به یک باره تمام آنچه از دست داده بودم بلکه حتی هزاران برابر بهتر و بیشتر از اون رو در مقاومت مردم مظلوم اما مقتدر فلسطین و رزمندگان القسام دیدم. این روز ها به عینه می‌بینم که هر آنچه به عنوان یک انسان به دنبال اون بودم رو در فلسطین پیدا کردم از نماز گرفته تا فلسفه ظهور، از خدا گرفته تا حضور اون در زندگی، همه و همه برای من در فلسطین تلالو پیدا کرده و امروز دین من فلسطین و مذهب من غزه است و هر روز صبح به رزمندگان مقاومت قسّام اقتدا می‌کنم. من آینده ای جز کار برای فلسطین و آزادی قدس نمی بینم. من خدا و اسلام و حضور تاریخی و وجدان و خلاصه و هرآنچه یک انسان باید ببینه رو در فلسطین دیدم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه خوب متوجه حضور تاریخی اسلام در صحنه‌های مقابله حق با باطل شده‌‌اید. آری! باید به اسلام نظر کرد که بنا بر آن است در این زمانه جهان دیگری در مقابل ما بگشاید و خداوند را در این صحنه‌های تاریخی که در آینه غزه به ظهور آمده؛ بیابیم. و به گفته جناب سید حسن نصرالله ما به اسلام عزیز ایمان بیشتری بیاوریم و به گفته رهبر معظم انقلاب: «قضایای روزهای اخیر فلسطین به‌ویژه بمباران‌ها و شهادت زنان و کودکان و مردان، دل انسان را مجروح می‌کند اما بخش دیگری از این قضایا نشان دهنده قدرت باور نکردنی اسلام در فلسطین است و با لطف و عنایت خداوند متعال این حرکتی که در فلسطین آغاز شده است، به پیش خواهد رفت و منجر به پیروزی کامل فلسطینی‌ها خواهد شد.» آری! بحث در «قدرت باور نکردنی اسلام در فلسطین است». در این رابطه نیز جناب حجت‌الاسلام مهدی ا‌فزار نکاتی را فرموده‌اند تا ما با خدایی که خدای امروز و فردای ما می‌باشد، بیشتر و بیشتر مأنوس باشیم. https://eitaa.com/matalebevijeh/15245 موفق باشید     

36340
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و عرض ادب استاد محترم.
 مدتی است مسئولیتی به بنده داده شده هم احساس می کنم باید برم هم دو دل و مضطربم برای از دست دادن معارفی که خدا به من عنایت و فضل کرده و می‌ترسم در این شلوغی و همهمه شیطان در منیت ها و حب جاه ها گم شود حیران یک قدم می‌رفتم و یک قدم می ماندم و از خودم می پرسیدم ادامه بدم؟ و چند روز پیش جمله ای از شما نجاتم داد به فضل الهی که فرمودید در سفر اربعین امسال نمی‌دانم چرا اینجا هستم اما می‌دانم نمی توانم اینجا نباشم پس می روم و برای عرض تشکر و مشورت این دل نوشته را تقدیمتان می کنم. در دوران پزشکی وقتی رشته ای قبول شدم که ظاهرا تاپترین رشته بود و شهرت و پول و... داشت فهمیدم گمشده ای دارم که اینا در بالاترین حدش نمیتونه جوابم رو بده. رفتم حوزه دنبال گمشده ام گشتم وقتی دین رو در ظواهری دیدم که باید توضیح و تفسیرش می‌کردیم اما در رفتارها نبود فهمیدم گمشده ام کیه اما ندیدمش. رفتم سیر مطالعاتی شهید مطهری خوندم چیدمان فکری ام کمی مرتب شد حالا فهمیدم کج و راستی های خودمه که نمیذاره گمشده رو ببینم. خدا لطف کرد بحثهای معرفت نفس رو دنبال کردم. گمشده ام خیلی نزدیک شده بود دانسته هام قابل رویت شده بود نیاز نبود بیرون از خودم دنبال گمشده حقیقی باشم تا اینکه خداوند فرمود وقت کارزار فرا رسیده این همه درس خوندی حالا فصل امتحاناته چه ادعاهایی کرده بودی این مدت؟ بیا خودت ببین مرد ادعاهات هستی؟ اما خدای ارحم الراحمین هرجا کم آوردم خوابی هدیه کرد، جمله ای برام فرستاد یا هزاران چشم روشنی که برم تا برسم به گمشده. وارد حیطه مسئولیت در نظامی که ادعای پیاده سازی حکم خدا را در اجرا داشت فقه و اجتهاد صرف نبود اجتهاد نوع دوم بود می‌خواست احکام فقهی رو در جامعه اسلامی پیاده کنه خیلی سخت بود از این وادی به اون وادی گشتم از صفا به مروه دویدم و از مروه به صفا گاهی افتادم اما خدا بلندم کرد. گاهی حیران شدم و خداوند راه باز کرد نگران شدم نا امید شدم خسته شدم از جلسات بی فایده ببش از ۲۰۰ جلسه از حرفهای بی فایده و غیر عملیاتی و رهنمودهای به ظاهر زیبا از آدمهایی که دنبال حب جاه بودن به اسم اسلام از آدمهای ترسویی که پشت اسلام قایم شده بودن، از آدمهای دورویی که هر بار رنگی عوض می‌کردن. اولا باورم نمی‌شد این همه سال سختیهای انقلاب و این همه جانفشانی امروز به کجا می‌رویم بعد دیدم همه در امتحان بزرگ الهی هستیم و غافل. کم کم نا امیدی تبدیل به امید حقیقی به انقلاب حقیقی شد. خستگی تبدیل به تلاش برای ظهور حقیقت شد. نگرانی تبدیل به آرامش حضور خورشید پشت ابر شد. حالا دیگه میتونستم عین الله ناظره رو ببینم ادن الله واعیه رو بشنوم همه جا بود در جلساتی که مسئولین به امید مشکل گشایی کشور می‌آمدند اما شیاطین با حب جاه و منیت و ... سعی در ربودنشان می‌کردن در جلساتی که مردم به امید کمک و قدم در راه حق میامدن اما شیاطین از خدا بی خبر با عدم پیگیری و سست همتی، نامید و سستشان می‌کردن حتی امام علیه السلام در ان شالله های جوابهای معترضین به جمهوری اسلامی بود همه گمشده داشتند و گمشده شان را گم کرده بودن و من به نور خورشید پشت ابر در هیاهوی هلهله شیاطین از خدا بی خبر و وحشت زده و عصبانی، کم کم داشتم جان می‌گرفتم حالا دیگه حیرانی و بی تابی، حیران و بی تابم می‌کرد اشکهای روضه جد غریبش تبدیل به اشکهای روضه غریبی خودش شده بود اما شاکر خداوندی که وعده داده و وعده اش حق است و این آیه حالم را خوب می‌کرد «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا لنجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» یا الله یا محمد یا علی یا فاطمه دلم سخنرانی حضرت زهرا سلام الله علیها در مسجد کوفه می‌خواهد. دلم سخنرانی زینب کبرا سلام الله علیها در مسجد کوفه و مسجد شام می‌خواهد. دلم تنگ انا المهدی است دلم انا المهدی می‌خواهد. خدا را شاکر این قربم که فرجم را در انتظار فرج دیدم. دلم سرگشته و عاشق شده و هر روز او را می جوید در همهمه های دنیایی آدمهایی که غرقه گشتند در نگرانی ها و سختی های آدمهای رنج کشیده از محنت دوران در فشارها و اضطرابهای امتحانات و می‌دانم که می‌بیند و می‌بینم که می‌داند و می آید «اللهم بحقه عجل لولیک الفرج و سهل له المخرج و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و الفایزین بلقایه» لطفا اگر صلاح دانستید در سایت نگذارید پاسخ را در شخصی بفرمایید هر طور صلاح دیدید یا علی

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته جناب مولوی:
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
چون نشینی بر سر کوی کسی
عاقبت بینی تو هم روی کسی
چون ز چاهی می‌کنی هر روز خاک
عاقبت اندر رسی در آب پاک
و این قصه تنها شما نیست تا از دیگر کاربران دریغ شود. قصه انسانی است که به دنبال جهان دیگری است و نه به دنبال معلومات بیشتر. باید به حضوری فکر کرد که از یک طرف، خود را در قلمرو «وجود» احساس کنیم و از طرف دیگر در آن قلمرو، افقی گشوده شود تا انتظار، معنای حضوری وجودی پیدا کند و نه امیدواری به وعده فردا، بلکه به هرچه بیشتر شدیدشدن آن وجود. توصیه بنده دنبال‌کردن مباحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی» که در سایت «لبّ المیزان» می‌باشد. https://lobolmizan.ir/sound/1096?mark=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C  موفق باشید                 

 

36337
متن پرسش

با سلام و درود خدمت استاد گرامی: استاد مرتبط با سخنان اخیرتون در مورد این پدیده و این موج بی سابقه تظاهرات های ضد استکباری در خود کشورهای غربی خواستم نظر جنابعالی را جویا شوم. بنده به عنوان کسی که ساکن در غرب هستم و بازتاب وقایع اخیر را در جامعه غرب دارم بی واسطه ادراک می‌کنم، حس می‌کنم بعد از به خاک و خون کشیدن زنان و کودکان فلسطینی و بمباران فجیع بیمارستان ها که به معنای واقعی کلمه، بشریت یک نسل کشی تمام عیار را بر علیه یک ملت مظلوم بی دفاع جلوی چشمان خود تجربه می کند، ما شاهد یک بیداری وجدان عمومی در جوامع غربی هستیم که نقش خود دشمن صهیونیستی در این بیداری فطرت ها هم در خور اهمیت است! یعنی امپراطوری رسانه ای صهیونیستی در غرب به قدری در دروغگویی و تحریف واقعیات بی شرمی کرد و ظالم را جای مظلوم نشاند که باعث رسوایی خود شد و اعتماد عمومی جامعه غرب نسبت به رسانه ها به شکل وسیعی خدشه دار شد. یعنی فطرت بیدار هر انسانی به او گواهی می‌دهد که بمباران بیمارستان ها و مدارس را به هیچ وجه من الوجوح و با هیچ دلیلی نمی‌توان توجیه کرد، حال آنکه باز رسانه های وابسته به صهیونیسم بعد از انکار اولیه به سعی در توجیه کردن این نسل کشی برآمدند. بنده فکر می‌کنم حتی بی اعتمادیی که در اثر این وقایع در بین مردم کشورهای غربی نسبت به رسانه های رسمی خودشان ایجاد شد بی سابقه بود و به بهترین تعبیر که تعبیر رهبری باشد ترمیم ناپذیر هم خواهد بود. استاد آیا می توانیم با یک فهم تاریخی این رخدادها را اینگونه بنگریم که گویی ما مواجه هستیم با آغاز تاریخ بیداری فطرت انسان ها که این در آینده به پس زدن تمدن مادی غرب از طرف فطرت انسان ها در خود غرب منجر می شود؟ آیا بیداری فطرت ها و بیزاری فطرت ها از تمدن غربی را می توان ذیل برطرف شدن موانع ظهور فهمید؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که به خوبی از فضای آنچه در وجدان عمومی مردم کشورهای غربی می‌گذرد، به طور مستقیم گزارش می‌دهید، و خود جنابعالی حقیقتاً ناظر صحنه‌اید؛ واقعیت آن است که به دلایل مختلف ما با آغاز تاریخ دیگری  روبه‌رو هستیم. زیرا از یک طرف فرهنگ مدرنیته به گفته خود متفکران غرب، نتوانست به وعده هایی که بیشتر فروختن آرمان‌های کاذب بود، عمل کند و عملاً مردم، خود را در آن فضا در دام نیهیلیسم و نیست‌انگاری یافتند و از طرف دیگر با پشتیبانیِ سران جهان استکباری از جنایات رژیم صهیونیستی متوجه شدند ذیل چه حکومت‌هایی زندگی می‌کنند. این است که به طور شگفت‌آوری ملاحظه می‌کنید مردم جهان غرب در بستر اعتراض به کودک‌کشیِ رژیم صهیونیستی در واقع متوجه فردای دیگری در وجدان خود هستند و این، هنر و هوشیاری ما را می‌طلبد که متوجه این امر باشیم و حضور تاریخی خود را که جدا از حضور تاریخ جهان نیست، مدّ نظر قرار دهیم، به همان معنایی که به گفته جناب گادامر، «تفکر، تاریخی است». یعنی کسانی امروز، مردان واقعی تفکرند که متوجه روح تاریخی باشند که در حال طلوع است و غزه، آینه آن حضور و آن تفکر است تا معلوم شود متفکر واقعی در این زمانه چه کسی است. موفق باشید       

36331
متن پرسش

سلام و ادب: ببخشید استاد متنی نوشته بودم می‌خواستم با جنابعالی در میان بگذارم. بسم رب الشهداء و الصدیقین امروزه در این دنیایی که جای حق و باطل عوض شده حقیقتاً دینداری سخت است. چه بسیارند کسانی که جای مهر بر پیشانی آنها پینه بسته است. چه بسیارند کسانی که تمام ایام محرم و صفر را در عزای حسین ابن علی سیاه پوشان بر سر و سینه و صورت خویش می‌زنند. و چه بسیارند کسانی که دم از علی و ولایت علی می‌زنند اما، ذره‌ای به علی و اولاد علی اقتدا نکرده و نمی‌کنند. علی را اول مظلوم عالم می‌خوانند اما چشمانشان را در برابر مظلومان عصر خویش به راحتی می‌بندند و ککشان هم نمی‌گزد. اینها اگر از کسانی که در خانه زهرای مرضیه را آتش زدند، جگر علی را خون کردند و فرق مبارکش را در محراب نماز جدا ساختند، بدن مطهر حسن ابن علی را تیرباران کردند و در کرب و بلا سر از تن علی‌اصغر شش ماهه جدا، بدن علی‌اکبر جوان را ارباًاربا و بر بدن حسین ابن علی با اسبان تازه نعل شده تاختند، بدتر نباشند؛ بهتر نیستند. چه زیبا گفت شهید بزرگوار ما دکتر سید محمد حسینی بهشتی: که اگر ما برای حسین گریه می‌کنیم، گریه مان باید معنا داشته باشد. امروز اظهار ارادت به آستان مقدس حسینی صرفاً به گریستن و زیارت رفتن نیست و اگر مردمی پیدا شوند که در این اظهار ارادت صرفاً به گریستن و زیارت رفتن اکتفا کنند یا جاهل و نادان و بی‌خبرند، و یا خودشان را گول می‌زنند. کجایند متدینین آن دینی که پیامبرش فرمود: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِم‏. کسی که صبح کند و اهمیتی به کارهای مسلمانان ندهد مسلمان نیست و کسی که صدای مردی بشنود که فریاد کمک خواهی از مسلمانان سر دهد و پاسخش را ندهد مسلمان نیست. و کجایند آن وجدان‌های بیدار که ادامه دهنده راه حسین ابن علی بودند و هستند و شعار هیهات من الذلة حسین را سر داده و می‌دهند و تا آخرین نفس و آخرین قطره خون تن به ذلت نداده و نمی‌دهند. و اما تمام این حرفها برای چه بود؟ چه شد که دوباره قلم به دست گرفته‌ام و هرچه می‌نویسم تمام نمی‌شود؟ آری، اتفاقات روز، از یک طرف غم مظلومان فلسطینی که این روزها به خاک و خون کشیده شده‌اند؛ و از طرفی دیگر کج فهمی اصحاب نِق و آن ذهن بیمارشان که بیش از هرچیز دیگری بر روی مخ‌ها راه می‌روند. کسانی که به هر سازشان برقصی ساز دیگری می‌زنند، گویا خداوند اینها را صرفاً برای همین امر آفریده است. چقدر متنزل و نازل و فروافتاده و سقوط کرده‌اند کسانی که فلسطینیان را فقط برای اینکه جمهوری اسلامی از آنان حمایت می‌کند محکوم می‌کنند و چشمشان را بر جنایات رژیم غاصب صهیونیستی می‌بندند و گاهی بر آن جنایات سرپوش می‌گذارند. پست‌تر و سقوط کرده‌تر از آنان کسانی هستند که ملت مسلمان فلسطین را به خاطر اینکه از اهل سنت می‌باشند محکوم به مرگ می‌کنند و هنگامی که خبری از به شهادت رسیدن کودکان و زنان فلسطین می‌آید قند در دلشان آب می‌شود. مگر نه آنکه امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب فرمودند: اگر از پای یک زن یهودی خلخال به ظلم و جنایت درآورند، انسان خوب است تا از غصه بمیرد. حال چگونه می‌توان بر این جنایات علیه بشریت چشم پوشید؟ چگونه می‌توان از کنار بمباران بیمارستان المعمدانی غزه بی تفاوت و خیلی راحت عبور کرد؟ بیمارستانی که هزاران هزار انسان‌های بی‌گناه به عنوان یک نقطه امن به آن پناه آورده بودند. بیمارستانی که در حیاط آن کودکان و نوجوانان مشغول بازی بودند تا کمی ثانیه‌ها زودتر برایشان سپری شود. و چه زود ثانیه‌ها سپری شد. و حال دیگر از آنان چیزی جز تکه پاره‌هایی که معلوم نیست کدامشان متعلق به کیست باقی نمانده. چه می‌توان گفت جز آنکه بگوئیم: بأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَت. به کدامین گناه کشته شدید؟ کجاست آن کسی که برای قطع ریشه ستمگران آماده شده است؟ کجاست آن کسی که برای از بین بردن جور و ستم به او امید بسته شده است؟ کجاست نابود کننده فاسقان و نافرمانان و طغیانگران؟ کجاست نابود کننده گردن کشان و سرکشان؟ و کجاست در هم شکننده قدرت متجاوزان؟ ای بقیةالله و ای صاحب‌الزمان بیا، بیا که: «ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ اَیْدِى النّٰاسِ.» بیا که فساد در خشکی و دریا، در شهر و روستا بخاطر کارها و اعمالمان آشکار شده است. بیا که تنها با آمدن تو این دنیا رنگ آرامش و عدالت به خود می‌گیرد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اندازه خوب متذکر شده‌اید که اگر کسی در تاریخ خود حاضر نباشد و متوجه پیروزی جبهه توحید در مقابل جبهه کفر و فساد نباشد، هر کجا که می‌خواهد باشد؛ چه به نماز ایستاده باشد و چه در کنار سفره شراب باشد، فرقی نمی‌کند زیرا در جایی که باید باشد تا وظیفه خود را انجام دهد، نیست. ملاحظه کنید که چه اندازه خداوند در صحنه‌های مختلف، باطن این افراد را که می‌فرمایید، بر خلاف ظاهرشان آشکار می‌کند. اینان نمی‌دانند با این‌گونه سخنان که شما روی آن انگشت گذاشته‌اید، به خود دروغ می‌گویند و بدترین دروغ، دروغ به خود است بخصوص که اینان در تاریخی که در آن هستند، حاضر نمی‌باشند و این بدترین بلا می‌باشد. موفق باشید     

36287
متن پرسش

بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیک و رضوانه (مقاومت و حضور متعالی انسان در آخرالزمان) مولی امیرالمومنین علیه السلام الرّجاء لرحمة اللَّه آنجا اميد به رحمت خدا پيروزمندتر از اميدهاي ديگر است (و مگر امروز امیدوارتر از جبهه ی مقاومت در این تاریخ هست؟ این امید به رحمت الهی است که اینچنین مردان مقاومت و مبارزان جبهه ی حق را در غلبه ی اراده ها استوار کرده است و دست از پا نمی شناسند تا جبهه ی باطل را رسوا کنند و ادامه ی حرکت های تاریخ توحیدی را به سرانجام برسانند و اگر نبود امید به رحمت و وعده ی الهی، چه چیزی می توانست محرک اراده ی انسان باشد تا سر حد از دست دادن تمام دارایی و داشته هایی که دارد؟! این آن قدرت ایمانی است که در دل مجاهدان راه خداوند است که سرنوشت تاریخ، دل در گرو همین مجاهدان دارد. پس ای دشمن بشنو که فردای این عالم را ایمان جبهه ی مقاومت است که ترسیم می کند نه ابزار و آلات و ادوات و تجهیزات جنگی تان و نه تکنیک! این حزب الله است که در عالم غالب است و هر آنکس که جان اش در وادی این حزب باشد می فهمد که ترس و بن بست معنایی ندارد چرا که سلسله ی عالم را طولی می داند و گره گشای راه های بسته را در سر سلسله ی اسباب می فهمد و آنکس که می ترسد، عالم را در سلسله ی عرضی می پندارد و گمان دارد آنچه تاریخ را می سازد تکنیک است و نه ایمان! و برای همین در تاریک ترین بن بست ها هیچ راه فراخی برای نجات نمی یابد و نمی شناسد و دست به کشتار و سلاح و مرگ می زند و در آخر هم به انتهای خود می رسد که مرگ باشد! این سرنوشت تاریخی گذشته هایی است که امروز پیش روی ماست و دشمن از این امید و رحمت و فرج و گشایشی که پیش روی محسنین است به دور است «إن رحمت الله قریب من المحسنین» براستی مگر امروز محسن تر از جبهه ی حق که خانه و فرزند و همسر و مال و جانش را فدا کرده است و ایستادگی می کند داریم؟! خیر! پس بایست، منتظر رحمت تاریخی حق در انتهای این جبهه باشیم. تحلیل صحنه ی نبرد در تشخیص قدرت یک جبهه بسته به آن نوع جهان بینی دارد که انسان از صحنه ی نبرد می کند. و اگر می بینی آنانی را که مسحور و مقهور سلاح ها و تکنیک ها می شوند از آن روست که درکی از اندیشه مدد و رحمت و امید و وعده و وعید و درک قدسی میدان قدرت ندارند و فقط میدان را خلاصه در عضلات بازوی ظاهری می فهمند «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة لغافلون» و این عدم درک آن مصیبتی است که اینان را از فردای امید و رحمتی که انسان را در بر می گیرد محروم می کند و چه خسرانی بالاتر از اینکه انسان از آنچه که می تواند باشد و حضوری که می تواند در عالم بیابد و حس کند محروم شود؟ آیا فردای تاریک اینچین انسانی اگر خودکشی نباشد، افسردگی و پوچی و تشویش و اضطراب نیست؟ باید از خود بپرسیم، امروز کدام حضور است که می تواند ما را در فردای تاریخی مان سرزنده کند و از حیات تلخ و سردی که در انتظار بشر است رهایی بخشد؟ آیا این راه رهایی همین جبهه ی مقاومت نیست که در برابر استضعاف و استکبار و استثمار فرعونی تاریخ غرب قد علم کرده است و با نظر به امید و رحمت ملکوت عالم، به پا خواسته تا انسان به نهایی ترین حضورش در تاریخ و به آن وعده ی قسط و عدل و حکومت موعود دست بیاید و انسان طعم شیرین حیات را بچشد؟!!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در دیروزمان که یادی از پریروزمان بود که گفتیم: «کربلای جبهه ها یادش بخیر» و باز جلوتر رفتیم تا عصر عاشورا و دیدیم چگونه به گفته حضرت سجاد «علیه السلام» هرچه به غروب آن روز می‌رسیدیم چهره مبارک مولایمان امام حسین «علیه السلام» و یاران خاص شان گلگلون تر میشد و آن را پس از دفاع مقدس گم کردیم، گویا باز آن حیات متعالی دارد به سویمان می آید. مهم نیست که در کنار مبارزان حماس باشیم و یا حزب الله و یا در اینجا یعنی پشت دیوارهای غزه؛ مهم این است که احساسی را درک کنیم که بر جان و روان مادران غزه و عزم راسخ آنها در جریان است. و این مائیم و تاریخ عبور از پلیدی انسان خودبنیادِ جهان غرب. آری! طلوعی در پیش است. بدبخت آن کسی که این طلوع را که طلوع انسانیت انسان است، درک نکند و خوشا به حال آنانی که از هر قوم و ملتی، در بنیان انسانی خود، خود را در کنار مردمان بزرگ غزه احساس می کند. کافی است چشمهای خود را بگشاییم و بنگریم چه میدانی از فهم انسانیت انسانها به ظهور آمده است و چه ظلماتی فرا گرفته است آنانی که در طلوع این تاریخ امیدوارانه متوجه این آینده نیستند. آینده ای که به گفته حجت متعیّن این زمانه «آینده، آینده فلسطین است و نه آینده اسرائیل». موفق باشید  

36277
متن پرسش

سلام استاد: واقعا قضیه فلسطین همه ی معادلات دنیا رو به هم زد. همه ی دستورات روانشناسی و پزشکی و تغذیه و ... برای داشتن زندگی موفق و رشد و مهارت و توانایی. انصافا زنان و جوانان و حتی کودکان غزه کجا و چه زمانی آموزش دیدن و یاد گرفتن این همه استقامت و صبر جمیل را؟ در حالی که به طور میانگین سهم هر کدام دو قرص نان در طول شبانه روز هست. تصورش هم دشوار است.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌توان به این نکته اندیشه کرد که مردم فلسطین متوجه شده‌اند حال که جهان استکباری تا این اندازه وحشی و غیر انسانی است، گویا رسالتی بزرگ‌تر از حتی شکست دا دنِ رژیم صهیونیستی به عهده آنها است تا به مردم جهان نشان دهند در چه تاریخی زندگی می‌کنند که بسی ظلمانی است و راز این مقاومت عظیم را باید در نگاه تاریخی مدّ نظر آورد و گویا در همین رابطه رهبر معظم انقلاب فرمودند جهان آینده، جهان فلسطین است. با توجه به سخنان جنابعالی چه اندازه خانم سحر شهریاری در کانال https://eitaa.com/saharshahriary چه خوب در مورد نگاه و رسالت مادران غزه مطرح فرموده‌ آن‌جایی که می‌فرماید:
روزهای بعد از پیروزی، روزهای جهان بدون صهیونیسم،
ما زن های مسلمان باید یک پویش بین المللی راه بیندازیم و از مادران غزه بخواهیم یک دوره تربیت دینی فرزند برایمان برگزار کنند.
نه از این دوره های عجیب و غریب فانتزی امروزی، که وسط امتحان عملی، وسط سرگردانی و حیرت و شک‌های زندگی به دردمان نمی‌خورد. مادران و مادربزرگ های فلسطینی، اساتید مسلط مقاوم پروری هستند. باید یک کلاس جهانی تشکیل شود و آن ها برایمان زیسته هایشان را بگویند.
بگویند چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی که وقتی از زیر آوار ناملایمات (آوار خانه و ساختمان یا آوار گرفتاری و شکست و مصیبت) بیرون آمد، اول سجده‌ی شکر برود و بندگی یادش نرود.
چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی که در لحظه های نفس‌گیر مرگ عزیزانش قرآن بخواند
و برای دیگران شهادتین زمزمه کند و دعا و یاد الله اولین پناهگاهی باشد که در شرایط سخت یادش می‌آید، نه پناه بردن به عشق پوشالی و اندوه و خودزنی و فاز افسردگی گرفتن...
مادرهای غزه باید یادمان بدهند چطور می‌شود فرزندت را آنقدر مؤمن و قوی تربیت کنی، که بجای توقع از همه کس و همه چیز و شاکی بودن از زمین و زمان، در لحظات سخت هم شاکر باشد، وگرنه شاد و راضی بودن به وقتِ آسایش را که همه بلدند.
امام زمان ما یارانش را از مؤمنانی انتخاب می‌کند که قدرت روحی دارند، نه از بین وارفته ها و مچاله های روحی، ما نیاز به آموختن الفبای این سبک زندگی داریم!
به مادرهای غزه بگویید: برایمان یک دوره تربیت دینی فرزند بگذارند، که سربازانی قوی برای طوفان الاقصی‌های دنیا لازم داریم.  موفق باشید         

 

36276
متن پرسش

سلام علیکم ستاد ارجمند: به یاد دارم حضرت آقا در دیدار خود با راویان دفاع مقدس تاکید جالبی مبنی بر عدم غلو کردن در روایات جنگ داشتند، از آن‌ جهت که خودِ قضایای واقع شده به اندازه ایی بزرگ و جالب و حضور آورند که نیازمند غلو نیست! حال برخورد غلوآمیز با مساله «طوفان الأقصي» و قدری نا ملایمتی ها در حق سید مقاومت نیز، بنظر از آفات پیش رو است، که با تعمیم تاکید آقا البته قابل حل است! ما باید عنایت داشته باشیم که سید مقاومت‌ و دیگر بزرگان برای خود ننگ می‌دانند اگر امروز توان غلبه نظامی به اشرار عالم اعم از آمریکا و صهیونیسم را داشته باشند، و آن‌را به فردا بسپارند لیکن مساله توان مقاومت مساله حمله نظامی نیست که از ایشان انتظار داشت_مساله چندین ساله جنگ نرم است که آن‌هم در حد اعلا آن مشهود است و با تورق صفحات مجازی می‌شود بروز «انقلاب اسلامی» آشکارا و «ایرانِ» در پشت آن را بطور پنهان مشاهده کرد! ایشان خود بخوبی تاکید کردند که شاید منتظر فرمان حمله مستقیم من هستید اما من چندین سال است در حمله ام، بدون از دست دادن لحظه ایی. من بشخصه گمان دارم در این برهه بیشتر از آن که دنبال تهیه تفنگ و موشک و تانک می‌باید بود دنبال گوش و چشمی باید بود که نبسته به زبان سیدان باشد _ مصداق بشنو از نی چون حکایت از این قضایا می‌کنند است. سمعا و طاعتا از بزرگان علی الخصوص آقا، بدون هیچ غلوی سلاحی است که هیچ ارتش جهان آن را نه دارد و نه می‌تواند به سادگی ها داشته باشد. ممنون از شما

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان که در جلسه «ما و قامت بلند سید مقاومت» https://eitaa.com/matalebevijeh/15126 در جمع رفقا مطرح شد و نیز در جلسه‌ای که با عنوان  «جایگاه تاریخی سخنان سید مقاومت با نظر به غزه» https://eitaa.com/matalebevijeh/15130 عرض شد حقیقتاً جناب سید حسن نصرالله در آن سخنرانی‌شان مسئله تقابل ما با صهیونیسم و استکبار را بسیار عمیق تر دیدند و بنده تعبیر نگاه پس‌فردایی برای سخنان ایشان قائل هستم. تلاش همه ما آن باید باشد که سعی کنیم جایگاه سخنان سید مقاومت را در تاریخی که پس از رخداد طوفان الاقصی مطرح کرده‌اند، بفهمیم که اشاره‌ای است به آینده‌ای که به تعبیر مقام معظم رهبری آن آینده، آینده فلسطین است. موفق باشید      

36273
متن پرسش

با سلام: آری جوانان غزه بحق تروریسم اند با توجه به معانی ترور که واژه فرانسوی است «نام‌گذاری ترور برگرفته از واژهٔ فرانسوی Terreur به معنای دهشت و دهشت افکنی» بر دل کسانی که ترور مصطلح در فارسی به معنای قتل سیاسی را در جهان بوجود آورده اند، شده است آری بقول حضرت آقا ما دست و بازوی چنین دهشت اندازان بر دل قاتلان کت و شلوار و کراوات پوش و ادکلن زن های متعفن را می‌بوسیم!🚩 از ابعاد حیرت انگیز این واقعه بی مثال تاریخی هرچه بگوییم کم است مصداق «کوتاه کن این گفت و شنفت جناب حافظ است چراکه ساقی ساقیان می می‌دهد به این واسطه بدون هیچ گفتن و شنیدنی» اما ابعاد وحیانی این مساله را می‌خواهیم از نام گذاری وحیانی آن پیش ببرم. «طوفان الأقصي» طوفانی که از ریشه لغوی طوف است و طواف و الأقصيی که از ریشه لغوی اقص است دور و بسی دور. آری دل این جوانان، عرش رحمانی گشته است که در حال طواف به دُوْر افق های دوردست است، به افق هایی که هیچ طواف کنندگان غیر معصومی چنین سلحشورانه بدان نیازیدند! افق هایی که چون تلنگرهای پتک وار بر سر انسانیت خفته در باطن هر انسان می‌کوبد! و خواب از سر می‌پراند و می‌پروراند آنچه تاکنون فرصت رویش نیافته است! حال دل این جوانان عرش رحمان است، برای طواف کردن تمام بشریت، هرچند این طواف در دورترین افق هاست (یعنی غزه سرفراز) اما طالبان حج را می‌طلبد! بیاد می‌آورم نامه حضرت آقا به جوانان آمریکا را که فرموده بود «من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما می‌بینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم» و اکنون این هوشیاری که حضرت عشق میدید به تلنگر جوانان غزه به ظهور آمده است، آری مبارک باد بر انسان این طواف دور دست ها و مبارک باد بر جوانان غزه این طواف که به دور از دسترس است برای غیر خودشان کعبه آمالی که از دست هرانسانی دور است جز خودشان بطوریکه خود کعبه دیگر انسانها شده اند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده از نوع ورود جنابعالی به وجد آمدم. از آن جهت که قصه حضوری است که نباید از آن غفلت شود و این مائیم و راهی که هزاران منزل را یک‌جا در مقابل ما گشوده است. قصه ما قصه آنی نباشد که به دنبال شتر بود تا به زیارت کعبه رود و هنوز به دنبال شتر می‌گشت و آن دیگری به کعبه رسید و در حال طواف. گویا جوانان غزه نشان دادند تا طواف کعبه، راهی نیست وقتی با امید به رحمت الهی و شناخت دشمن قدم در راه گذاریم و معطل کسی نباشیم، حتی معطل دیگر جبهه‌های مقاومت. و حال آن دیگر جبهه‌ها هستند که باید تکلیف خود را معلوم کنند. با توجه به این امر و با نظر به تاریخی که با طوفان الاقصی گشوده شد این مائیم و این نحوه حضوری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب باید آتش به اختیار عمل کرد. جوانان غزه معنی آتش به اختیار را نشان دادند. موفق باشید               

36270
متن پرسش

سلام استاد: در دوران راهنمایی یک استادی داشتیم می‌فرمودند طبق یک نظریه نحو و صرف اگر حروف یک فعل به فعل دیگر یکی باشد ولو چیدمانشان پس و پیش باشد می‌توانند هم معنا باشند! برایم جالب است «مقاومت » که مورد تاکید حضرت آیت الله خامنه ای مدظله‌العالی و «تقوی» مورد تاکید قرآن و حضرات ائمه اطهار معصومین علیهم السلام یک شباهت و اینهمانی عجیب و غریبی میانشان است، گویی تعریف تقوی با یک وجه ظاهر می‌شود و آن همان مقاومت‌ است، امروزِ غزه که سلام و رضوان الهی نصيب شان باد، نماد و بقول حضرت عالی بینه، ظهور یافته قرآن است و خیر البریه! استاد با سخنان نورانیتان راهگشایی بیشتری بفرمایید

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌دانم که به گفته مولوی شرایط، شرایطی است که باید گفت:
الله، الله زود بشتاب و بجو        چون‌که بحرِ رحمت است این، نیست جو
الله، الله چون به فضلت راه داد          سر به خاک پای او باید نهاد
خود که را آمد چنین دولت به دست     قطره‌ را بحری تقاضاگر شده است
چون تقاضا می‌کند دریا تو را                         پس چه استادی و درماندی هَلا؟
آری! یقناً نسبتی که ما باید با میدانی پیدا کنیم که میدان مقاومت در مقابل استکبار است؛ در واقع تقوای خود را تجربه می‌کنیم و می‌چشیم به همان معنایی که: رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله فرمودند: «أفضَلُ الجِهادُ كَلِمَةُ عَدلٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ، أفضَلُ الجِهادِ كَلِمَةُ حُكمٍ عِندَ إمامٍ جائرٍ» و آن‌قدر این جبهه روشن است و حجت امروزین ما به حساب می‌آید که انسان حیران می‌گردد چه اندازه از این طریق مرزش با کفر روشن و جدا خواهد شد. موفق باشید    

 

36267
متن پرسش

با عرض سلام خدمت استاد گرامی: در ارتباط با جلسه بنیان ها؛ آیا عبارت نه شرقی، نه غربی اشاره به محوریت وجود دارد؟ و تعادل را مطرح می کند؟ امکان های زندگی غربی و شرقی در انسان امروز جمع شده است، غربی ها مشغول مدیتیشن و تای چی هستند و شرقی ها مشغول تکنیکی شدن و به روز شدن در سبک زندگی غربی. ولی هیچکدام نور نشد. و هم شرقی، هم غربی؛ جهان بین دو جهان انقلاب اسلامی نیست که نه مسجد (عبودیت شرقی) است و نه مدرسه (استدلال غربی)، بلکه میخانه است. نور وجود همچنین آیا تمدن اسلامی (مدنیت و شهر) تقاضای تجلی بهشت است؟ آیا انصار و مهاجرین در شهر مدینه، می توانند الگویی برای مدنیت اسلامی امروز ارائه کنند؟ در ارتباط با شهر، انسان محاط در محیط است و الگوهای رفتاری که به انسان تحمیل می شود، آداب زندگی او را می سازد. و چه فایده ایی دارد آدابی که زندگی را تهی از معنا می کند. آنچه می تواند هدایت گر باشد در رسیدن به مدنیت اسلامی حضور کمک کنندگان و هجرت کنندگان به اسلام حقیقی است که در نحوه ی تعامل آنها با یکدیگر الگو ها ظهور می کند. و اما شهر های ما کجای این قصه ایستاده اند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! وجه غربی انسان ما را در عقلانیت زنده نگه می‌دارد و وجه شرقی ما، ما را در عبودیت و اُنس، آری! در انس حاضر می‌کند و حال، این مائیم با این دو بال و زندگی در زمین، تا نه بدون عقلانیت اقدام کنیم و نه از انس با حق و خلق غفلت نماییم. اینجا است که مثلاً شهری خواهیم داشت مانند شهر اصفهان زمان صفویه که در عین آن‌که شهر است، نه خانه‌های آن بی‌روح است و نه شهر طوری است که انسان‌ها از همدیگر بیگانه باشند، به طوری که کوچه و شهر و بازار در هم تنیده شده اند. عمده بر می‌گردد به نوعی به خودآمدن که نه از وجه غربی و عقلانیت خود غفلت کنیم و نه از وجه شرقی و انس خود با عالم و آدم. مثل همین نوشته خودتان که در عین آن‌که نوعی انس است، عقلانیت را به میان آورده است. مانند آنکه انسان در شهرِ اصیل معلوم نیست به بازار می‌رود تا خرید کند یا دوستان و آشنایان را ملاقات نماید بدون آن‌که بخواهد آن نقیصه را با سینما و پارک و رستوران جبران کند. ما در بستر انقلاب اسلامی باید به شهرِ پس‌فردایی فکر کنیم. موفق باشید     

36264
متن پرسش

با عرض سلام و وقت به خیر خدمت استاد عزیز: عرضی داشتم: خادمین خدمتگزاری که از وجود شما به نحوی استفاده کرده‌اند؛ چه در کلاس‌های حضوری و چه در بستر مجازی و  کلاس‌های غیر حضوری، مطالب کلاس را هم جمع‌آوری کرده و در فضای مجازی مانند پیج اینستاگرام و گروه‌های ایتا با عنوان صراط رسانه در  نشر آثار و تولید محتوا، قدمی برداشته‌اند. سرخطِ مطالب گروه‌هایی هم که ایجاد شده همان مطالب سیره‌ی شهدا، سیر‌های مطالعاتی کتب امام، مباحث توحیدی و... است افراد حاضر در این گروه‌ها هم، با این موضوعات غریبه نیستند و همگی، از علاقه‌مندان و دنبال کننده‌ های این مباحث هستند. اما سوال ما این‌جاست که، در حال حاضر، که جوانان و نوجوانان ما از این روش فاصله گرفته اند و میل و علاقه‌ای به شرکت در کلاس‌ها نشان نمی‌دهند، چگونه می‌توانیم آن‌ها را با پیج صراط رسانه serat_rasaneh@ آشنا کنیم تا لااقل این مباحث را به صورت کلیپ‌های کوتاه و عکس نوشته ها دنبال کنند؟! در این اوضاع نگران کننده‌ی جامعه که بچه‌های ما  هر کدام به نحوی مورد آماج این تفکرات و فرهنگ‌ غربی قرار گرفته‌اند و در اینستاگرام اسیر امواج متلاطم بی هدف شده اند شاید تبلیغ پیج صراط رسانه وجذب آن راهی برای رهایی از این بیقراری وسردرگمی های بی هدف باشد. در پایان: از شما استاد گرانقدر خواهشمندم با رهنمودهای ارزشمند خود جهت پیشبرد اهداف افراد دغه دغه مندآنان را یاری و کمک بفرمائید صراط رسانه در اینستا گرام👇👇👇👇 🍃 https://instagram.com/serat_rasaneh?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یحمد الله کار های خوبی را در پیش گرفته اید. در عین حال در حال حاضر مهم توجه دادن جوانان است به روح تاریخی که در آن هستند و شور و شعفی که در این بستر برایشان با نظر به روحیه مردم غزه بخصوص برای جوانان آن خطه پیش آمده. از این جهت در آینه غزه باید حقیقت تاریخی خود را درک کنند و به نظر می‌آید خوب است در این رابطه موضوعاتی را با آن‌ها در میان گذاشت به همان معنایی که سید مقاومت فرمودند: «طوفان الاقصی مرحله تاریخی جدیدی را در نبرد با دشمن صهیونیستی ایجاد کرد.» حقیقتاً روح جوانان ما نیازمند درک تاریخی خود هستند و هر آنچه بتوانیم متوجه روح تاریخیِ‌شان بکنیم، مثل توجه به حضور در تاریخ انقلاب اسلامی و نحوه درک شخصیت خود در آینه حاج قاسم سلیمانی؛ بهتر بودنِ خود را درک خواهند کرد. موفق باشید        

36251
متن پرسش

با سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و گرامی: استاد این چه رازی ست که احساس پوچی و بی معنایی زندگی افراد در این دوران شدیداً گره خورده ست با نوع نسبت افراد با پدیده انقلاب اسلامی و ایمان به آرمانهای آن. به طوری که طبق تجربه شخصی این حقیر که در برخورد با ایرانیان خارج و داخل کشور داشته ام به وضوح شاهد این امر هستم که هر چه افراد بیشتر از انقلاب اسلامی فاصله گرفته اند و نسبت به آرمانهای این انقلاب بی اعتقاد شده اند به همان اندازه دچار پوچی و گرفتار بی معنایی شده اند؛ اعم از مذهبی یا غیر مذهبی. و بالعکس هر چه افراد خود را بیشتر در آیینه انقلاب اسلامی و آرمانهای آن جستجو کرده و نسبتی با آن برقرار کرده اند به همان اندازه از پوچی دوران رهایی پیدا کرده و احساس بی معنایی کمتری می‌کنند و این امر به خصوص در مورد آرمان فلسطین و وقایع اخیر خیلی مشهود است. به طوری که هر کسی در موضوع جنایات جنگی رژیم صهیونسیتی و فجایع انسانی کنونی غزه سکوت اختیار می‌کند و یا آرمان مقاومت فلسطین را زیر سوال می‌برد از پوچی خود پرده بر می‌دارد و خود را به دست خود رسوا می سازد.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً این رازی که می‌فرمایید راز این زمانه و تاریخ است برای جدایی بدترین انسان‌ها یعنی «شرّ البریّه» در مقابل بهترین انسان‌ها یعنی «خیر البریّه». دقیقاً متذکر نکته مهمی شده‌اید که همان راز نیست‌انگاری و نیهیلیسم است که بشر مدرن و غرب‌زده گرفتار آن شده در مقابل آن احساس حضور بیکرانه اکنون جاودانه به سوی حق. در همین نکته یا حضور در تاریخی است که با انقلاب اسلامی شروع شده و یا باقی‌ماندن در تاریخی است که استکبار شکل داده. موفق باشید         

36249
متن پرسش

سلام و ادب: متنی نوشته بودم می‌خواستم با جنابعالی در میان بگذارم تشکر.

به نام خدای مظلومان، مظلوم واژه ی عجیبی است؟ به چه کسانی می‌گویند مظلوم؟ شاید تا به حال گروه ها، ملت ها و قشرهای مختلفی از مردم دنیا را مظلوم دانسته ایم. مردم یمن، مردم سوریه، مردم فلسطین و ... ولی آیا واقعا اینها مظلوم اند؟ پرسش مهم این است که مظلومیت را در چه می‌بینیم؟ در خانه نداشتن؟! در آسایش نداشتن؟! در هزار زیور و زینت نداشتن؟! حال ما با داشتن اینها چه کردیه ایم؟ گاهی فکر می‌کنم که واژه ی مظلوم بیش تر در حق ما صادق است. مظلومیت در نبودن بودن یا نبودن مسئله این است!!! کمی فکر کنیم ببین کجاییم؟ اصلا چه حضوری داریم؟ خودم هم نمی‌فهمم چه می‌گویم ولی بی وجودی چیزی غیر از این است که ما دچارش شده ایم؟ حال با نگاه به این مردم سراسر ایمان می‌توان بودن را تعریف کرد. براستی چه گذشته است بر این مردم که اینچنین صبر و مقاومتی نه تنها موجب خستگی نمی‌شود بلکه دعوتیست به آینده ای روشن از جنس انسانیت. تازه می‌توان مادر بودن را دید و پدر بودن را فهمید. انگار سخن گفتن از نسبت ها سخن گفتن از غزه ی عزیز است. نسبتی دوباره با خود. پیدا شدن معنای انسان حقیقتا بودن یا نبودن مسئله این است. {هر چه ایم آلوده ایم، آلوده ایم ای مرد آه میفهمی چه می‌گویم ما به هست آلوده ایم!!} «اخوان ثالث» براستی چرا کودک فلسطینی از این مصیبت سخت خدا را شکر می‌کند؟ «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» کربلای دیگری را شاهد هستیم. این حسین است که سر سلسله ی عشاق و همراهان را هدایت می‌کند به سوی حق حقیقتی از جنس پیکار. حال می‌فهمم که راز غربت، قربت است. به قول شهید آوینی: «راز قربت را، یاران، در قربانگاه بر سرهای بریده فاش می‌كنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است.» حال مظلوم کیست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! فرق است بین آن‌که خود را به دست خود، گرفتار انواع روزمرّه‌گی‌ها کرده و بدون نظر به هیچ آینده بزرگی، خود را تهی نموده؛ با آن کس که متوجه توحید است، به عنوان حقیقتی گشوده که در هر حالی در مقابل ما با وسعت رحمانی‌‌اش گشوده است، چه در سختی‌ها و چه در راحتی‌ها. این‌جا است که حتی انسان حیران است که «لطف او خوش‌تر بود یا قهر او». و این امری بود که ما پس از دفاع مقدس مدت‌ها باید منتظر آن بودیم تا معلوم شود ایمان به معنای توحید حضرت حق در صحنه، چه اندازه کارساز است. و این‌جا است که آن کودک فلسطینی نشان می‌دهد چه اندازه در ایمان خود زندگی را فراسوی سختی و آسانی درک کرده است، آنهم به عالی‌ترین شکل. گویا بنا بر آن است که از طریق تقابل حق و باطلی که در غزه به ظهور آمده، ما تکلیف خود را با خودمان در نسبت با حق و یا باطل روشن کنیم. موفق باشید      

36223
متن پرسش

با سلام و سپاس فراوان از استاد عزیز: راجع به مردم عزیز غزه، چیزی که بنده می‌بینم روحیه خیلی خاص و کم نظیر در بین اهالی این سرزمین است و اون هم غلبه بر مرگ و خون و ترس است، به معنای واقعی آن. به نظر میرسه این مردم با این روحیه و استقامت کم نظیر در این عصر مرگ و زندگی را به وحدت رساندند و فراتر از این دو رفته اند و این چیزی است که به عینه دیده و درک می‌شود نه به استعاره و حدس. خوشا به سعادت این عزیزان. استاد این پدیده در این عصر چه معنایی دارد؟ و سؤال دوم اینکه آیا این طوفان الاقصی که واقعا کار خدا بود و به یکباره تمام برنامه های شیطانی غرب را به هم ریخت، میشه گفت مردم غزه در واقع فدای انقلاب اسلامی شدند برای اینکه تمام توطئه های جدیدی که چیده بودن برای انقلاب رو از بین برد و انقلاب اسلامی از یک تهدید بسیار بزرگتر از قبل نجات یافت، تا این انقلاب به دست صاحبش برسد؟ اگر این چنین باشد ما باید به حال این مردم غزه غبطه بخوریم و واقعا به خون شهدای غزه که بیشتر کودکان مظلوم هستند مدیونیم!

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. این نوع حضور که در مردم غزه ملاحظه می‌کنید، حضوری است که با انقلاب اسلامی و نظر به شهادت، گشوده شد و متأسفانه ما از جهتی از آن غفلت کردیم. در حالی‌که امامِ شهیدان تازه پس از قبول قطعنامه با آن بصیرت تاریخی که داشتند فرمودند: «خداوندا! این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا! کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‌اند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» و این‌جا است که شما مشعل شهادت را هرچه پر فروغ‌تر در غزه ملاحظه می‌کنید، امری که آرزوی حضرت امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» بود و او می‌دانست که از این طریق ما از جهان سردِ دنیای استکباری می‌توانیم عبور کنیم. ۲. آری! مردم غزه با نظر به راهی که انقلاب اسلامی گشود، علیرغم تصور دشمن صهیونیستی که گمان می‌کرد آنان را در زندان کوچک غزه مجبور به تسلیم می‌کند، مردم غزه متوجه راهی شدند که هزاران امکان در مقابل آن‌ها می‌گشاید و عملاً فدایی آن راه شدند تا بیشتر از آنچه جهان استکباری گمان می‌کند، در جهان آینده حاضر شوند. موفق باشید     

36215
متن پرسش

استاد گرامی جناب آقای طاهرزاده ضمن عرض سلام: چناتچه مستحضرید ما در انتشارات لیله‌القدر - ناشر اختصاصی آثار استاد علی صفایی حائری _ افتخار داشته ایم در چند سال اخیر دایره مخاطبین بیشتری را به‌واسطه اندیشه استاد صفایی حائری با معارف و مقاصد اسلامی آشنا نماییم. در همین راستا سعی در معرفی شخصیت و برجستگی‌های فکری ایشان از طریق اساتید و اسلام‌شناسان مطرح داریم. از این رو از حضرتعالی خواهشمندیم پاسخ سوالات زیر را در حد وقت و توان تا حد ممکن به صورت تفصیلی ایراد فرمایید: ۱. آشنایی حضرتعالی با مرحوم استاد از چه طریقیست و به نظر شما چه برجستگی‌های شخصیتی در ایشان مورد توجه می‌تواند باشد؟ ۲. با توجه به توصیه مکرر مخاطبین خود به مطالعه آثار استاد، اندیشه استاد چه مختصاتی داشته و احیانا چه نقاط قوتی نسبت به دیگر مباحث دینی دارند؟ ۳. در برخورد با آثار استاد، برای استفاده هرچه بیشتر از این اندیشه چه پیشنهادی دارید؟ آیا کمبودی در این اندیشه ملاحظه می‌فرمایید و در این صورت برای رفع آن چه راهی را در نظر دارید؟ ۴. روش و سبک برداشت ایشان از قرآن، روایات و ادعیه را چگونه ارزیابی می کنید؟ ۵. نظام مطرح شده در سلوک فردی و اجتماعی انسان در نگاه ایشان چه ویژگی‌هایی دارد و آیا این نگاه پاسخگوی انسان امروز می باشد؟ ممنون از اینکه وقت شریفتان را در اختیار ما گذاشتید. و من الله التوفیق انتشارات لیله القدر

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آشنایی اولیه بنده از ایشان با مجله «رشد» بود. بحمدلله مرحوم استاد صفائی حائری در آن زمان به خوبی نسبت به روحیه جوانان آگاه بودند و با ابتکارات علمی و عملی خود سعی داشتند جواب طلب روحانی جوانان را بدهند.
۲. همچنان‌که عرض شد استاد صفائی به‌خوبی متوجه بودند نسل جدید چه دغدغه‌هایی دارند و با صفایی که حقیقتاً در شخصیت ایشان بود، با دغدغه‌های جوانان روبرو می‌شدند و می‌گفتند و می‌نوشتند آنچه را که غذای جان طالبان حقیقت بود.  
۳. مهم آن است که با آثار استاد صفائی حائری با دقت و با توجه برخورد بشود و متوجه انگیزه ایشان باشیم و این‌که سخن ایشان، سخن کسی است که بنا دارد ما را به سوی چشمه آرام‌بخش حقیقت رهنمون باشد.
۴. تا آن‌جا که در جریان هستم، بحمدلله روش مرحوم صفائی حائری همان روشی است که قرآن و روایت را به سخن می‌آورد به جای آن‌که بخواهیم آن متون مقدس را تبدیل به متون آموختنی صرف بکنیم.
۵. اتفاقاً به هر دلیلی آنچه شخصیت استاد صفائی را برجسته می‌کند، زمان‌شناسی ایشان بود و متوجه بودند چه مسائلی برای جوانان امروز و اهل فکر پیش آمده و راه حل آن‌ها چیست. و در این رابطه گفتند و نوشتند آنچه باید می‌گفتند و می‌نوشتند.
رحمت خدا بر او باد که: «عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً». متأسفانه زود از این دنیا سفر کردند و مشتاقان خود را در غم دوری‌شان عزادار نمودند. موفق باشید              

 

36211
متن پرسش

سلام علیکم: بسم الله الرحمن الرحیم. امیرالمومنین علیه السلام «رأس الاستبصار الفكرة» اساس بينايي فكر كردن و تأمّل است چه زیبا فرمود مولای متقیان و امیر بیان که اساس و بنیاد و ریشه ی بینایی و بصیرت تامل و فکر است، و مگر جز این است که آنانی که امروز از درک و فهم حماسه ی طوفان الاقصی درکی ندارند به دلیل عدم تامل در درک زمان و تاریخی است که به میان آمده است؟! بصیرت، مسأله ی فهم زمانه ایست که انسان ها می خواهند با درک آن تاریخ خودشان را بسازند و اگر این فهم صورت نگیرد از انباشت علم های متراکم و مدرک و مقالات روی هم فقط ثروت اطلاعات حاصل می شود و نه درک و فهم تاریخی که زیست انسانی بشر را تغییر دهد! امروز غزه موضوع تفکر اندیشمندان شده است تا آنکه بتوانیم برای فردای تاریخ و انسانی که به شدت از پوچی و افسردگی خسته شده است و توهم و خیالات روزمره ی زندگی دنیا جای تامل و تفکر را از او ربوده است و جامعه ای که از تفکر روی بگرداند گریزی از پریشانی ندارد و ریشه ی احوال پریشان روزگار تاریخ بشر هم جز این نیست که بیش از آنی که پیرامون خود و زندگی و نسبت اش با تاریخ امروز فکر کند خود را مشغول پرنده ی خیالی کرده است که برای فرار از روزمرگی ها از این شاخه به آن شاخه می پرد بی آنکه بداند فردای زندگی اش چه ربطی با تفکر در وضعیت امروزینش دارد! ما در تاریخ انقلاب اسلامی با ایام گوناگونی روبرو شدیم که بابی و فتحی برای گشودگی تفکر در میان انسان ها شد از دفاع مقدس، از جریان های گوناگون از مشکلات و مصایب مختلف در ادوار و اطوار این انقلاب و از فتنه ها و از شکوه ایام اللهی که بر ما رو کردند از تشیعع شهدا و... امروز با حماسه ی غزه باز هم بابی از تفکر و تأمل بر ما گشوده شد تا بیش از پیش خود را در آینده ی قلمرو اسلام حاضر ببینیم و تفکر را بستر حضور در حقیقت بدانیم نه صرفا حرکت از مسأله ی مجهول برای کشف معلوم که البته آن هم از مصادیق تفکر است اما حضور در واقعیت و حقیقت تفکر در عالی ترین نحوه ی بودنی است که انسان می تواند در زمانه ی خود حاضر باشد. اساسا انسان هایی که خود را از اندیشیدن پیرامون آنچه با غزه پیش آمده است روبرو نمی‌کنند و با آن مواجه نمی شوند و طلبی که باید را از پیش آمد تاریخی امروز ندارند جز پریشانی و سردرگمی حاصلی نخواهد بود ولو اندیشمند ترین انسان ها باشند یا با فضیلت ترین و اخلاقی ترین آدم های عصر خود.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به گفته هایدگر: «تاریخ، اعصار وجود است» و ما وجود را که همان حقیقت است در عین هویت قدسی در هر مقطعی از تاریخ وجهی از آن را ملاحظه می‌کنیم و او خود را در دل تاریخ با جلوات و اسماء حسنای خاصی می‌نمایاند تا انسان‌ها با نور توحیدی که در تاریخ‌شان ظهور کرده، نسبت خود را با خدا در آن تاریخ بیابند؛ آری! اگر تاریخ اعصار وجود است و ما در انقلاب اسلامی حضور خدا را تجربه کردیم ولی پس از مدتی با روزمرّه‌گی‌ها از روح انقلاب فاصله گرفتیم و عملاً از او که معنای ما بود، فاصله گرفتیم؛ در همان راستا انقلاب با حاضرشدن در تاریخی که با غزه به ظهور آمده، حضور بیشتری را به میان آورد و ما در واقع وجه متعالی انقلاب اسلامی را که از آن غفلت کرده بودیم، در منظر خود می‌یابیم. غفلت از حقیقتی که به سوی ما آمده تا ما را در معنایی بسی اصیل‌تر وارد کند. این است آنچه ما در غزه می‌یابیم و این اندازه احساس یگانگی با آن داریم. موفق باشید.

 

36210
متن پرسش

سلام و ادب: ببخشید استاد متنی نوشته بودم می‌خواستم با شما در میان بگذارم. بسم رب... دیگر نمی دانم با کدام نام پروردگار شروع کنم، پروردگار آسمان و زمین؟ پروردگار کوه دشت دریا درخت قلم و...؟ شاید چون همیشه به دیده ها و شنیده‌ها نسبتش می‌دهیم نمی‌بینیم و نمی‌شناسیم او را و این بار شاید بهتر باشد بگویم: بسم رب... این بار به آنچه نمی‌بینیم نسبت می‌دهم شاید خود، او را حس کردم خودم دیدمش خداوند و پروردگارم را پروردگار هیچی. دیگر چیزی را نمی‌توان متصور بود دیگر هیچی بهتر از همه چی شده. انگار باید هیچی باشه که بتونی به وجود برسی... اگه یک روز کسی نمی‌اومد تو را هیچ کنه و وجود خودش را بر تو تحمیل کنه تو هم نمی اومدی اثبات کنی که هستی و وجود داری. هیچ تو بر وجود او واقعی تر است و تویی که وجود داری و او به پوچی رسیده و میخواد با نابود کردن تو پوچی خودش را پنهان کنه و بپوشونه ولی تو با مقاومت و وجودی که نشون دادی به همه‌ی جهان فهموندی که اونه که وجودش پوچ شده و یک شهربازی مردگان بیش نیست. و تو همان دشت بی حاصل زندگانی که نگذاشته اند دشت حاصل خیز خودت را پر رونق کنی و آن را به نمایش جهانیان بگذاری. اما امروز پس از این اتفاقات که مردگان را هم هوشیار کرده و چشم گشودند و می‌بینند و می‌فهمند و حتی آنهایی که خود را به نفهمی می‌زنند و هنوز سعی بر آن دارند که آن شهر بازی مردگان را سر پا نگه دارند و آن‌را الگو و سبک زندگی برتر جهان معرفی کنند و البته خود می‌دانند که با نبود شهربازی آنها هم نیستند، پس اصرارشان بی منطق نیست. اگه تو حال و هوای این روز ها بوده باشی متوجه شدی که دارم چی میگم؟ امروز تئوری های جهانی کف میدان هستند و تقابل تمدن ها را نظاره گر هستیم. ای تو همان که می‌خواستند هیچت کنند ولی وجودت نمایان شد ای فلسطین و ای وجود خالی و پوچ اسرائیل و شما انسان ها که می‌فهمید و دولت مردان تمدن غرب که اصرار بر وجود تو خالی خود و نماینده تمدنتان دارید.... الان شاید بهتر بفهمیم چه گفتم. امروز نابودی و پوچی تمدن غرب را فرا گرفته و تمدن صبر و مقاومت به تمام وجود رسیده و بعد از این جنگ می‌شود جهان را دوباره تعریف کرد. قرار است افول و صعود ببینیم، قرار است پیچ تندی را رد کنیم و روی دگر جهان و روی دگر از زندگی را ببینیم شاید این بار دیگر وقتی وارد شهربازی شدیم با گوش های دراز و دم بیرون نیامدیم و پوچ و خالی نشده باشیم. و شاید اسمش هم شهر بازی نباشد نباید هم باشد چون دیگر قرار نیست فریب بخوریم باید اسمش شهر واقعیت باشد شهر تفکر و شهر بزرگان و شاید بهترین اسم شهر... زندگان (شهر هیچ زندگان)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می فرمایید و به گفته آقای دکتر فؤاد ایزدی ما در این ۲۰ روز یک دوره غرب‌شناسیِ واقعی را گذراندیم که چگونه غرب در اوج نژادپرستی هر ملتی که با آن نسبت نداشته باشد را به هیچ می‌گیرد و رسواییِ این فکر و فرهنگ موجب تاریخ جدیدی می‌شود و به تعبیر جنابعالی پیچ تندی را ردّ خواهیم کرد تا معلوم شود در شهر بازی غرب‌زدگان به قول شما چه درازگوش‌هایی بودند که ما آدم‌شان حساب می‌کردیم، آن‌هایی که در اوج نژادپرستی و بی‌حیایی می‌گویند مردم فلسطین آدم نیستند که برایشان حقوق انسانی قائل باشند. چه اندازه بزرگ است این آیه قرآن که می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ». ملاحظه می‌کنید که در این آیه ملاک، تقواست و لذا جناب بلال سیاهپوست به جهت تقوایی که دارد بسیار عزیزتر است از چشم آبی‌های بی‌تقوا. موفق باشید

36207
متن پرسش

سلام علیکم و رضوانه بسم الله الرحمن الرحیم. سلام و درود خدا بر مجاهدان خدا در تاریخ حضور توحیدی اسلام و درود بر روان پاک شهدای مظلوم و کودکان شهید مظلوم و سلام بر خانواده‌های صبور و مردم مقاوم و غیور که صحنه ساز تاریخی دیگر در عالم شدند و انسانی دیگر را به صحنه آوردند. جناب استاد با عرض پوزش از جسارت و زحمتی که از مطالعه‌ی این متن برای شما و عزیزان دارد، خدمتتان نوشته ای را فرستادم تا بلکه توانسته باشم در گفتگوی تاریخی انسان انقلاب اسلامی با شما به گفتگو بنشینم و زبان ها بتواند حکایت تاریخی شود که دارد بر ما می گذرد. آنچه ما در غزه با آن روبروییم یک تولدی جدید یا بهتر بگویم یک آغاز تاریخی جدید در دل تاریخ نهیلیسم، در زمانه ای که زمین بازی را انسان خود بنیاد و نیست انگار و به گل نشسته ی زمانه ی لیبرال در جستجوی لذت و تمتع و بهره های نفسانی بیش تر دنبال می کند و در دستیابی به آمال ها حاضر است تا وجوه تعالی انسان را نادیده بگیرد و انسانیت را فدای جنسیت و سبعیت و به توهم بهره ی بیش تر، از ملکیت ارض و اعتباریات أرضی بهره ی ملکوتی اش را فدا کند. ما با تولد انسانی جدید در این تاریخ مواجه هستیم، انسانی که در بستر اسلام زیست کرده است و مناسبات اجتماعی اش را از دل اسلام کشف کرده است. انسانی علیه نظم جهانی تاریخ که بریده از آسمان تصمیم می گیرد و اراده می کند اما در بن بست تاریخ با جبهه ای مواجه می شود که عملا مطابق با روح زمانه در حال ساخت تاریخی دیگر است و انسانی دیگر را مد نظر قرار داده است. انسانی زنده، پویا، فعال، حاضر و معتقد با انگیزه ی زیستی متعالی که حاضر است بهره های دنیایی و توهمات اعتباری اش را فدا کند اما ارزش انسانی و کرامت و خلافت دگر باره ی انسان را در تاریخ زنده کند فلذا در این صحنه حاضر می شود جان و مال و خانواده اش را فدا کند تا بار دیگر انسان از دل تاریکی تاریخ پوچی ها سر برآورد و خلافت را از آن خود کند و بت انانیت و اومانیسم را بشکند و این همان تبری است که امروز بر دوش ملت غزه قرار گرفته است و حماسه ای است که با فرماندهان و دلاوران این سرزمین رقم خورده است. اگر نتوانیم به این تاریخی که از دل عالم اسلام از دستان غزه بیرون آمده است بنگریم چیزی از مناسبات جبهه ی نبرد تاریخی حق و باطل را درک نکرده ایم. غزه نه تنها تولدی از حضور تاریخ اسلام در این زمانه بود بلکه مناسباتی از غلبه ی جبهه ی حق را به ظهور آورد تا انسان ها با نوعی از حضور معنوی و قدسی و ملکوتی از انسان در برابر یک زیست تکنیکی محض که صحنه ی قدرت را در ارتش و ابزار و سلاح و قلدری می بیند آشنا شوند و به تماشای انسانیت بنشینند که با کرامت و عزت و ایستادگی و انکسار دعا و ظُّل عبودیت و افتقار و مسکنت در پیشگاه حق تمام آن می‌کنه را به هیچ می گیرند و در نوعی دیگر از رزم و صورتی دیگر از مبارزه، مناسبات زمین جنگ را به دست ربوبیت الهی می فهمند و پیروزی را دنبال می کنند بی آنکه گرفتار ترس و واهمه ی همینه ی قدرت ها شوند و مگر این جز فهم عمیق قرآنی حاصل می شود؟! و مگر انسان در این عصر جز به این بینش و زیست معنوی و قدسی از تاریک خانه ی موهوم عالم مدرن رهایی می یابد؟! می‌دانم که امروز باید با غزه به انسان و تاریخی جدید با بشر سخن گفت و نگذاشت تا این ندای جهانی بین المللی که بپاخواسته و با فریاد قسط و عدل و مبارزه ی با ظلم در یک زمانه ی تاریخی به پشتوانه ی یک حرکت اسلامی بلند شده است فرو بنشیند و این فریاد بلندی که از سرزمین قدس بر سر استکبار و استبداد جهانی بپا خواسته فروبنشیند. آری! شروع وحدت انسان ها برای خروج از ظلمت با مبارزه ی با ظلم و کفر و جور آغاز می شود تا آنگاه که به توحید ختم شود و مگر امام امت نفرمود راه قدس از کربلا می گذرد؟! این را چگونه تفسیر می کنید؟! غزه امروز در حال ایمان است و این رنجی که می برد رنج تحمل زایمان انسانی است که تاریخ فردای عالم اسلام خواهد بود و ما منتظر تولدی مبارک از از دل این حماسه ی طوفان الاقصی هستیم و آماده ایم تا این انسان از بطن غزه متولد شود. و وای بر ما اگر خود را از حضور در این تاریخ محروم کنیم. که اگر اینچنین شد یقین بدانیم راهی جز سرگردانی و تحیر و پوچی نصیبمان نخواهد شد و منتظر باشید و به تماشا بنشینید انسان هابی را که امروز نسبت به این حیات تاریخی جدید برای خود معنایی نیافتند و در این حضور حاضر نشدند که یا فردایی بدتر از امروزشان خواهند داشت و یا اصلا فردایی نخواهند داشت همچون تاریخ عالم غرب که فردایی در این تاریخ ندارد. دوست داشتم در نسبت با آیه ی ۱۲۰ سوره ی مبارکه بقره در مناسبت با جریان پر فتوح غزه سخن بگویم که ان شالله دوست دارم اگر توفیق یار بود و مزاحمت و زحمتی برای جناب استاد طاهرزاده نبود در یک یادداشتی دیگر گفتگویی داشته باشیم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه می‌توان در رابطه با غزه، این سرزمینِ صعود انسان‌های بسی بزرگ سخن گفت؟!! عزم‌هایی به میان آمده‌اند از جنس عزمِ پیامبران اولی‌العزم که رسالت رساندن «توحید» به جهانیان را داشتند و لذا نشان‌دادنِ معنای حضور قدس، باید از درون انسان‌ها نسبت به مردم غزه شروع شود. و این راه، بدون شهادت و شهادت و شهید را بزرگ و مؤثر دانستن، ممکن نمی‌شود با حضور نسبت به آنچه در فلسطین و غزه می‌گذرد؛ ما در جهان گسترده خود که انقلاب اسلامی مقابل‌مان گشود، حاضر می‌شویم تا گرفتار بلای بی‌تاریخی و بی‌جهانیِ روشنفکران غرب‌زده و متحجرین نشویم، و برای این حضور و حتی برای شهادت در این حضور، فردا دیر است. اتفاقی پیش آمده که منتظر آن بودیم.
آری! فلسطین سکویی است که صدایش به همه جهان می‌رسد تا مسلمانان در این فضا، به گفته حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» خودشان مقدّرات خود را به دست گیرند. این‌جا است که ملاحظه می‌کنید با شهادت هر انسانی که در آن سرزمین شهید شود، عموم مسلمانان احساس می‌کنند خودشان هستند که شهید شده‌اند تا با بال‌هایی بسی گشوده و با تأثیری بیشتر در هدم و نابودیِ اسرائیل و جهان استکبار حاضر باشند. بی‌حساب نیست که رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله‌تعالی» فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائلی است که در فلسطین در حال روی دادن است... این قضایا، نشان‌دهنده قدرت باورنکردنیِ اسلام در فلسطین است».
حال، نسبت ما با انسان‌های صبور و اهل توکل غزه، همان نسبتی است که جناب شاعر فرهیخته آقای قیصر امین‌پور این‌چنین توصیف می‌کند:
دوست‌ترت دارم از هرچه دوست /  ای تو به من از خودِ من خویش‌تر
دوست‌تر از آن‌که بگویم چقدر /  بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغِ تو را از همه داراترم / درد تو را از همه درویش‌تر
موفق باشید               

 

36194
متن پرسش

سلام ای رود رونده! سلام ای چشمان منتظر و خسته! سلام ای برادر، ای دوست و ای همسایه. ای برادر غزه‌ای! ای که ایستادنت کوه ها را در هم شکست و چشمانت انسانیت هر انسانی را به یاد آورد و دستانت غیرت و شجاعت و شهامت را، خونت آب کرد و زنده کرد قلبِ هر مرده را. و پاهایت، عزم را به یادمان آورد. شما مظهر ظهور آخرین انسانید. شما مصداق تمامِ: «مَن عَشِقتُهُ، قَتَلتُهُ و مَن قَتَلتُهُ، فَعَلَیَّ دیَتُهُ و مَن عَلَیَّ دیَتُهُ، فأنا دیَتُهُ» هستید. شما معشوق اویید و بدانید که خونتان بهایی دارد و بهایش در نزد اوست و او خود را، خون‌بهایتان دیده. شما پاره‌های وجود هر مسلمانید. شما عروج مسیح‌گونه عیسی و عصای موسیِ راهگشای تاریخ و قرآن ناطق هر انسانید. شما همسنگرانِ حضرت نوح‌اید، شأنِ دوباره نزول قصه او، یعنی: «وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ» کِشتیِ‌تان را چه خوب ساختید در پیش چشمانش و به آب انداختید، و او چه خوب دید. و آری! هر آن‌کس که همسفرتان شد، چشمانش، راه آینده را یافت و دستانش، آغوش قائم را و قلبش، توحید امام را. کجا بودید؟ چه کردید؟ چگونه بودید که هر انسان را به انتخابِ کربلایی‌شدن کشانیدید؟!! شما اُلفت دوباره اسلامید و وحدت دوباره مدینه محمد. ای انسان فلسطینی! ای که بر عریکه تاریخ ایستاده‌ای و عاشقانه و عارفانه بر ترک تاریخ می‌تازی! دستان ما را هم بگیر که قلب هر انسان را به طلبِ «بودن» در جای خود کشانیدی، قلب ما را مشتاق حضورِ دوباره عرشیِ سردار بی‌دست‌مان حاج قاسم. راستی را!! چه شد؟ چه شد که همسنگری با شما، افقِ حیات هر مسلمانی و افقِ حرکت امام ما شد؟ چه شد که ناگهان خانه به دوش، بر قلبِ همه ما سفره انداختید؟! چه شد که سربازان خمینی با راه قدس از کربلا می‌گذرد عزم می‌یافتند و با سینه ستبر راه شما را می‌جستند؟! دل‌های ما همه مشتاق دوباره صلاة در قبله اول مسلمین، «قدس» است تا در تاریکه بیابان جهان امروز سرآغاز خود را بجوییم. پس بخوان به نام الله! و سینه‌ات را ستبر کن، و عزم‌های سست را تیره و تار، و خانه‌های عنکبوت را محو، و بنای دوباره عهدِ از یاد رفته انسانِ امروز را، تازه کن. و شما ای زنان و مادران فلسطینی! زینب‌گونه جان فرزندان و همسران و برادران‌تان را در کف سینی قلب بگذارید و کاخ یهودیان را فرو ریزید، که مکر یهودیان را تنها مادرانگیِ شما آشکار و به هم می‌ریزد. بخوانید: به نام فاطمه، سمیه، خدیجه و زینب، و کاخ هر ظالم را با زبان ستبرتان فرو ریزید، و با این زبان، قلبِ هر انسان را به کربلای خود بخوانید، و امتِ خواب‌زده آخر الزمانی را به امتحانِ کوفی و کربلایی بکشانید. خوشا بر شما! و وای بر ما خواب‌زدگانِ بازی روزمرّه شهر و شهرنشینانِ دهکده سرد و خشکِ جهان امروز. خوشا بزم شیرین‌تان، گوارای‌تان، چشمان‌تان بیدار و دل‌هایتان روشن و دستان‌تان پر توان. به امید دوش به دوشِ شما عرشیان ایستادن و نماز فطر گزاردن در قدس شریف. انشالله سنصلی فالقدس.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه بخواهم در استقبال سخنان شما سخنی گفته باشم؛ نمی‌توانم حقّ این کلمات را ادا کنم. خطاب به شهدای غزه فرمودید: خون‌های‌شان بهایی دارد که بهای آن‌ها نزد حضرت حق است. آری! این خون نه تنها یک بها، که قرارگرفتن در آغوش خداوند است، بلکه بهای زیادی دارد که اولین آن رسواکردنِ یک تاریخ دروغ به جهانیان از طریق فرهنگ نژادپرستِ غربی است. ما غرب را از طریق جنایات اسرائیل و پشتیبانی سران غربی شناختیم.
فرمودید که شهدا و مردم صبور غزه، پاره‌های وجود هر مسلمانی هستند. حقیقتاً همین است گویا ما داشتیم خود را و جهانی که از طریق شهدای‌مان در مقابل‌مان گشوده شده بود، فراموش می‌کردیم و این صبر و توکل مردم غزه بود که ما را باز به یاد خودمان آورد و این‌که جهان ما چه اندازه بزرگ‌تر از جهانی است که غرب در مقابل غرب‌زدگان و اسلامِ متحجّرین در مقابل مقدسان بی‌تاریخ گشوده است.
فرمودید هر آن کس که همسفر شهدا و مردم صبور غزه باشد، چشمانش راهِ آینده را یافته است. آری! در همین رابطه رهبر بصیر انقلاب متذکر می‌شوند که راهِ آینده، راه فلسطین است و این حکایت تفکر تاریخی ارزشمندی است. می‌فرمایید با نظر به حضوری که نسبت به اقامه نماز در قبله اول مسلمین داریم می‌توانیم در تاریک‌خانه بیابانِ جهان امروز، سرآغازِ خود را بجوییم. آری! حقیقتاً ما در سرآغازی قرار گرفته‌ایم که به هر قیمتی که هست در غزه، با روحیه صبر و توکل آن مردم شروع شده است، وگرنه گرفتار بلای بی‌تاریخی خواهیم شد. ما در شرایط ظهور بیّنه‌ای هستیم که تمام معنای اسلام را به میان آورده است.
به هر حال تنها می‌توان گفت چه اندازه این سخنان که از عمق جان‌تان و بر اساس فهم تاریخیِ تان بر زبان آوردید؛ سخن همه ما هست که خطاب به مردمان صبور غزه می‌فرمایید: «شما الفتِ دوباره اسلام هستید» به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در ملاقات با شیخ ابراهیم زکزاکی فرمودند: «امروز یکی از مظاهر قدرت اسلام همین مسائل است که در فلسطین در حال روی‌دادن است... قدرت باورنکردنی اسلام در فلسطین».
حال می‌فهمیم چگونه انسان‌ها می‌توانند ذیل اسلام در این تاریخ نه‌تنها خود را معنا کنند، بلکه معناها بیافریند و زندگی گمشده در بی‌معنایی را که اسرائیل نماد آن است، به سُخره بگیرند. اگر واقعیت زندگی بدون تاریخ نیست، زندگی در این زمانه حضور در تاریخی است که ذیل انقلاب اسلامی در فلسطین با صبر و توکل آن‌ها در حال شکل گیری است تا بشر جدید متوجه شود بدون تفسیر قدسی و دینی از جهان، عملاً گرفتار بی‌تاریخی و پوچی می‌شود که اسرائیل، نماد آن است. موفق باشید       

 

36184
متن پرسش

با سلام جناب استاد طاهرزاده: بنده با دلی آکنده از درد و رنج از دیدن و شنیدن اخبار غزه و کشتار تعمدی کودک و پیر که در تاریخ از قوم های بربر سراغ داشتیم و لاغیر امروز صبح به نکته جالبی رسیدم نگاه من دموکراتیک نیست و دموکراتیک را ضد انسانی می‌بینم و اکنون جهان حاصل کوته نظری دموکراسی است اما به وضوح می‌توان آثار تقسیم قدرت و جهان های چند قطبی را مشاهده کرد! اگر چه نظام سیاست مدرن، خواهان قدرت مطلق است اما جهان اکنون که من از آن بعنوان جهان نیچــــه یاد می‌کنم از نوع قدرت معطوف به ارادهٔ سخن می‌گوید و سو سوی نور اش داره روشن تر و روشن‌تر می‌شود! قدرت تا اکنون معطوف به ارعاب بوده اما فلسطین این اقتدار و پایمردی! و فلسطین نماد قدرتی در میان اعصار تاریخ بشری است که اکنون وجه «تبلورِ قدرتِ نترسیدن» است این فلسطین است که برای بشر اثبات کرده است نترسیدن ممکن است! فلسطین اثبات لاخوف علیهم است فلسطین امروز و اسماعیل هنیه بقول خودتان آن قبلی نیست نماد بارز امکان نترسیدن از ارعاب گران است، نماد اراده معطوف به قدرت لایزال است، نه قدرت نما یا پوچ امپریالیسم! بنظرتان آیا درک درستی است؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً در بستر انقلاب اسلامی در حال ورود به جهانی هستیم که فلسطین، گشودنِ آن را به عهده گرفته است و عجیب است که جوانان فلسطینی متوجه چنین رسالتی هستند که در این تاریخ، خداوند اراده کرده است و حقیقتاً معادلات جهان از مسیر اراده معطوف به قدرت تکنولوژی و رسانه‌ها به سوی اراده معطوف به حق در حال سیرکردن است. در رابطه با روح یهودی‌گری که قرآن تقبیح می‌فرماید، یکی از طلاب فرهیخته نکاتی را فرموده‌اند که خوب است عزیران روی آن نکات تأمّل بفرمایند.  موفق باشید
بسم الله الرحمن الرحیم  
جنایت با دستان بسته
۱- و قالت الیهود یدالله مغلوله و یهودیان گفتند که دستان خدا بسته است.
 این جمله‌ای در کنار جمله‌ها نیست این بیانگر ذات یهود است. و صد البته ما میان یهودیان و کلیمیان فرق قائلیم.(1)عرفان یهودی یعنی کابالا برای تفصیل این جمله و تبیین آن به وجود آمده است.
 این نگاه که خداوند دیگر در اداره عالم نقشی ندارد و آسمان و زمین را در ۶ روز خلق کرد و روز هفتم به استراحت پرداخت و امور را به قوم برگزیده سپرده است، هویت صهیونیسم برآمده از دل یهود را ساخته است.
البته اینکه در عصر ما اسرائیل به وجود می‌آید و پر و بال می‌گیرد و در دنیای اسلام مانند غده‌ای سرطانی ریشه می دواند، اگرچه ریشه در تاریخ  یهود دارد و هر چند سعی شده است تمام اتفاقات پیرامون آن باتلمود و تورات و آیین کابالا و... تبیین شود ، اما محصول تمدن غرب است. در عالم غرب، انسانی به دنیا آمد که روحش استیلاطلبی و آرمانش ساخت بهشت زمینی (شداد) و برنامه‌اش تسخیر عالم طبیعت و شیوه‌اش به کنار نهادن دین و خدا از اداره امور (سکولاریسم) (2)  و ثمره سیاسی اش استعمار و استثمار هر آنچه غیر غرب است، می‌باشد. این ویژگی تاریخی تمدن غرب است که مجال نژادپرستی صهیونیسم را فراهم می‌کند. این تلاقی تاریخی یهود و غرب مولد انسانی است که خدا را دست بسته و خود را مطلق العنان می‌پندارد. البته در اینکه گفتیم مولد انسان مسامحه بسیار است.
۲- و قالت الیهود یدالله مغلوله و یهودیان گفتند دستان خدا بسته است و پنداشتند خود آزادند. اما خداوند آنان را به مکر خود گرفتار ساخت. آنان با فریب و نیرنگ و بعدها  با زور و قتل و غارت و کشتار فلسطین را اشغال کردند:
« وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ»
و البته كساني كه پيش از آنان بودند مكرها كردند، ولي (سودي نكرد زيرا) همه تدبيرها و مكرها براي خداست، او مي داند كه هر كس چه كسب مي كند و كفار بزودي خواهند دانست كه سراي آخرت از آن كيست . رعد ۴۲
یهودیان مکر کردند اما نمی‌دانستند که همه مکرها از آن خداست و نتیجه مکرشان را خواهند دید. ایشان سرمست از اینکه دستان خدا بسته است، دستان خود را برای هر جنایتی باز دیدند و مکر خدا بود که آنان را در این جهل خود رها کرد تا آنچه در طول هزاران سال پنهان داشته‌اند، آشکار نمایند. یهودیان  روزگاری  به امر خدا و با عصای حضرت موسی علیه السلام  از دریا عبور داده شدند و از چنگال فرعون رهایی یافتند، وقتی به سرزمین فلسطین رسیدند، آن هنگام که ولی خدا از آنان خواست تا شهری  که جباران در آن ساکن بودند را فتح نمایند، گفتند : ای موسی تو و خدایت بروید جباران را شکست دهید و ما اینجا نشستگانیم! اما در این عصر  این قوم عنود نه به امر خدا، که به فرمان شیطان و نه با عصای موسی که با مدد کشتی انگلیسی و موشک و سلاح آمریکایی دریاها را شکافتند و جبارانه و فرعون منشانه فلسطین را اشغال نمودند و بدین ترتیب اسرائیل به وجود آمد. تا میدانی شود که هر جنایتی که از دستشان برآمد انجام دهند و این گونه پنداشتند که به ارض موعود رسیده‌اند. اما این ارض موعود سرزمین وعده حتمی خدا برای رسوا کردن ستمکاران گردید. امروز پیش چشمان همه درنده خویی نورچشمی دنیای مدرن آشکار شده است. همانگونه که در کربلا ذات پلید بنی امیه آشکار شد و در نهایت اسلام اصیل از دست بوزینگان بر فراز منبر پیامبر صلی الله علیه و آله نجات یافت. این مکر خداست برای آنان که می‌پندارند خداوند دست بسته است و ایشان آزاد.
۳- و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و یهودیان گفتند که دستان خدا بسته است دستان خودشان بسته باد.
 یهودیان  به مدد حمایت غرب و بهره‌مندی از تکنولوژی و ثروت بی‌حد و حصر، خود را بر هر کاری قادر و مبسوط الید یافتند. غافل از اینکه خداوند فرمود غلت ایدیهم دستانشان بسته باد. خداوند چگونه دستان یهودیان را بسته است؟
 وقتی هر کاری که می‌خواهند را انجام می‌دهند اما نمی‌شود؛ وقتی زنان و مردان و کودکان را با بمب‌ها و موشک‌های اهدایی آمریکا به خاک و خون می‌کشند اما جز رسوایی هرچه بیشتر حاصلی ندارد؛ وقتی همه نقشه‌ها را نقش بر آب می‌بینند؛ وقتی می‌بینند که صدای کودکان به خاک غلطیده از راکت‌های قسام  هم برد بیشتری دارد؛ دست بسته بودنشان آشکار می‌شود. دست بسته چه کسی است؟ اگر کسی در زندان باشد و محصور، لااقل امیدی دارد که روزی محدودیت‌هایش برطرف شود و حرکتی از خود نشان دهد، این دست بسته نیست! دست بسته واقعی کسی است که هر کاری که می‌تواند انجام دهد و همه امکانات عالم را در اختیار داشته باشد اما ذلیل ناله‌های یک مادر شهید شود. او در بن بست است. اسرائیل امروز به چه کاری جز توحش می‌تواند متوسل شود؟ و اینگونه می‌شود که دست‌ها بسته و افسارها گسیخته می‌شود و خباثت‌ها آشکار می‌گردد. امروز به وضوح می‌توان دید که انگار خداوند دستان صهیونیسم را به گونه‌ای بسته است که کسی را این چنین گرفتار نکرده است.
می‌دانید اشکال کار کجاست؟ مشکل اسرائیل این است که هرچه از پیر و جوان و کودک و زن و مرد می‌کشد، کشته نمی‌شوند، بلکه شهید می‌شوند. هنگامی که همه شیاطین عالم از اسرائیل حمایت می‌کنند و با سلاح و پول یاریش می‌دهند؛ وقتی فرمانروای سرزمین شیطان بزرگ خود به دست بوسی نتانیاهو می‌آید؛ وقتی همه تکنولوژی‌ها و تاکتیک‌های جنگی در خدمت اسرائیل قرار می‌گیرند؛ همه و همه با منطق شهادت باطل می‌شوند، این یعنی اینکه اسرائیل دستانش باز نیست بلکه دست و پا می‌زند. تصاویر کودکانی که در گوشه‌ای از بیمارستان غزه با همدیگر شهادت بازی می کنند و یا فیلم کودکی که در کنار تخت برادر مجروحش به او شهادتین را تلقین می‌کند، همه هیمنه ی نظامی بمب‌های آمریکایی را به سخره گرفته است. امروز جلوه‌ای از کربلا در سرزمین فلسطین آشکار شده است؛ کوفیان سرمست از برتری عده و عده گرفتار مظلومیت و شهادت امام حسین علیه السلام شدند و برای همیشه رسوا گردیدند. اگر درست بنگریم این شام و کوفه بود که در اسارت خاندان عترت و حضرت زینب (س) گرفتار آمد و همچنان هست. وقتی خداوند دستان کسی را ببندد اینگونه می‌شود که هیچ تدبیری برای او سودی نخواهد داشت.
۴. «و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنو بما قالو» و یهودیان گفتند دستان خدا بسته است دستانشان بسته باد و به خاطر آنچه گفتند گرفتارنفرین شوند.امروز وعده خدا مبنی بر دست بسته بودن صهیونیسم از همیشه بیشتر آشکار شده است. امروز اسرائیل در حال دست و پا زدن است و از بیچارگی جنایت می‌کند و بچه می‌کشد. همانطور که فرعون را خون کودکانی که به خاطر موسی کشته بود غرق کرد امروز هم پیروان خودخوانده موسی و در حقیقت نمایندگان فرعون! در خون کودکان  مظلوم غزه غرق خواهند شد. این وعده خدایی است که لایخلف المیعاد است.
«و لعنو بما قالو» لعنت خداوند بر گردن ایشان خواهد نشست آری مانند کربلا مختارهایی در راهند تا وعده خدا را مبنی بر عذاب بنی اسرائیل عملی کنند؛ «فاذا جاء وعد الاخره لیسوئوا وجوهکم»

------------------------------------
1- یهود فرقه انحرافی از بنی اسرائیل و پیروان حضرت کلیم الله است جریانی که پرچمدار آن سامری است و متاثر از کاهنان معابد مصری و بابلی است. جریانی که امروز بر مقدرات آیین یهود سایه انداخته است. مثال این جریان در عالم اسلام بنی امیه‌اند که پیامبر صلی الله در عالم رویا دید که بوزینگان از منبرش بالا می‌روند و تعبیر آن حاکمیت بنی امیه بر اقصی نقاط عالم اسلام بود. روزگاری بر امت پیامبر صلی الله رفت که اسلام در قاب بنی امیه معرفی می‌شد و بر منبرها سب و لعن علی ولی خدا جزو مناسک عبادی مردمان شده بود.
امروز هم صهیونیسم یهودی قاب معرفی بنی اسرائیل شده و بسیاری ایشان را با پیروان موسی علیه السلام اشتباه می‌گیرند.
2- سکولاریسم با انگاره دست بسته بودن خدای یهود نسبت و انطباق دارد. 

36181
متن پرسش

به اسم خدای فلسطین آری! دیگر نمی شود! دیگر امکان جولان واژه ها برای عرض اندامی در مقابل تصاویر نیست!چگونه و چطور هایی که احاطه ام کرده و منی که جز اشک هیچ دفاعی ندارم! گرچه جنگیست خود خواسته و تسلیمم چندی پیش یک اسراییلی آزاد شده توضیح می‌داد که رزمندگان القسام چطور با او رفتار می کردند! سبحان الله! چطور و چگونه می شود یک انسان تا این حد اوج بگیرد که اینگونه رفتار کند و مصداق این بیت شود به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من / چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا. آیا شیعه و سنی بودن یا حتی دین آنها مهم است! این همان مرام علیست که حالا از کوچه های مدینه پر کشیده و پشت دیواره های غزه در قلب رزمندگان نشسته است. پروردگارا اگر قرار است بشری بر روی زمین باشد اینگونه بشری باشد و اگر قرار است بشری پا به این کره ی خاکی بگذارد اینگونه بگذارد و اگر قرار است دنیا و عقبایی ما را بپذیرد اینگونه بپذیرد لبیک یا قسام

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً تاریخی در مقابل‌مان گشوده شده است که همه، همدیگر را در نوعی یگانگی احساس می‌کنند بخصوص در مقابل وحشی‌ترین جبهه‌ای که جهان مدرن در آینه اسرائیل به ظهور آورده. آری! آن‌چنان در کنار همدیگر قرار گرفته‌ایم که تنها خوبی‌های وجه انسانی‌مان به میان آمده است به همان معنای «فراسویِ نیک و بد». و این‌جا است که رهبر معظم انقلاب فرمودند: «دنیای آینده دنیای فلسطین است» و این نکته بسیار مهمی است از آن جهت که ما امروز در آینه فلسطین بخصوص در باریکه غزه، چیزی را تجربه می‌کنیم که شدیداً فردا به آن نیاز داریم، یعنی روحیه آخرالزمانی. روحیه‌ای که ایثار و فداکاری و شجاعت به اوج خود خواهد رسید. از این جهت، آری! «دنیای آینده دنیای فلسطین است». موفق باشید             

36152
متن پرسش

با سلام و تشکر از استاد بابت پاسخگویی به سؤالات: استقامت عجیبی با وجود این همه مصیبتهای سنگین و بی سابقه در مردم غزه برایم معما شده. آیا این همان تجلی هستی و حضور و بودن نیست که به ظهور آمده و مرگ را برای این مردم بی معنا کرده و انگار که جاودانگی را در پیش چشم خود می‌بینند؟ با این صبر و استقامت حیرت آوری که اینها دارند نشان می‌دهند مثل این است که در عین نابودی و نیستی ظاهری در هستی و جاودانگی بسر می برند! استاد این واقعه چگونه واقعه ایست؟ ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: احساس حضور در تاریخی که خداوند در این زمانه بر عهده رزمندگان فلسطینی گذارده تا سهمگین‌ترین قدم را در بی‌ثمرکردنِ یک تاریخ که استکبار شکل داده؛ معلوم است که عزم بزرگی می‌خواهد بیش از همه تلاش‌هایی که ۴۰۰ سال است جبهه استکبار برای شکل دادن تمدنی که انسانیت در آن گُم شده. متوجه چنین امری شدن، نوعی بصیرت و همتی بزرگ می‌خواهد. رزمندگان فلسطینی بالاخره پس از سال‌ها بازیِ سیاسی که بعضی از رهبران آن‌ها انجام دادند و بازی خوردند؛ امروز به خوبی متوجه شده‌اند که این پیروزی، پیروزی بر اسرائیل نیست، بلکه به میان‌آوردنِ افول غرب است غربی که همیشه با تجاوز و استعمار، خود را به میان آورده. اخیراً جناب آقای فؤاد ایزدی در مصاحبه‌ای که با آقای علیزاده در کانال جدال داشتند، در این رابطه نکات خوبی را مطرح نموده‌اند خوب است به آن مصاحبه رجوع شود. https://eitaa.com/matalebevijeh/14979 موفق باشید     

36151
متن پرسش

سلام و عرض ادب یه سوالی چند وقته برام جدی شده: در جلسه ۱۹ ام عرفان نظری ذیل بحث اعیان ثابته سوالاتی از شما پرسیده می‌شود و بحث است که محیط و ژن و وضعیتهای خارجی دلیل بد یا خوب شدن نیست، انسان انتخابگر است، و محدودیت‌ها به طور ذاتی ضرر ندارد و درکم این بود که دنیا و شرایط و وضعیت بستری است که انسان با اختیار خویش، خود را بروز می‌دهد. اما این روزها مباحث به سمتی رفته که وضعیت و شرایط تاریخی است که انسان‌ها را به کاری می‌کشاند. می‌فهمم این نگاه تاریخی است و روح کلی تاریخ موثر است و بستری است برای اینکه انسان خودش را شکوفا کند. ولی گاهی طوری بیان می‌شود(نه فقط در کلام خودتون) که دیگه پیش آمد است، متوجه ام که ابعاد وسیعی داره این بحثها و جایگاه تفکر داره چندتا مساله برام پیش آمده اگر چون شهدا مجاهدانه در عرصه انقلاب اسلامی ایستاده باشیم و خودمان را مصداق حق نپنداریم بلکه عبدی فقیر مضطر درک کنیم، این بیان و نگاه منجر به رویت آغوش حق و میدان واقعی می‌شود و پیش امدهایش همه جلوات اوست و با توکل و باوری از جنس اهل بیت علیهم السلام می‌توان استقامت و نشاط داشت یا به قول شما در انتظار و وارستگی میشه حرکت کرد و هر دمش شهادت است. اما اگر دچار تنبلی یا فشلی یا حق پنداری خود شویم، قضیه مبدل به ظلمهایی به اسم خدا خواست و تاریخ چنان است و... می‌شود و قصه هایی دردآور دیدم که عرض می‌کنم، عده ای آسیب دیده اند و تازه کل فضای فکری رو می‌زنند و تفکیک شخص و تفکر ابتلای زمین گیری عده ای می‌شود. مساله دوم که سوال جدی تری شده برایم، قصه معاد و حشر است، پس معنای حساب و کتاب حق و مواجهه با اعمال چه می‌شود؟ اینگونه که هرکسی بنا بر احوال و وضعیت خویش کاری کرده پس دیگه یوم حشر و تغابن و قیامت و... به چه معناست؟ گویا دیگر هرکس به وسع خود ایستاده و عمل کرده و دیگر جهاد و تلاش فقط منجر به شدت وجود می‌شود. انگار جواب خودم رو دادم ولی سوالمم هست هنوز

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. آری! در هر حال، قرارگرفتن در شرایط تاریخی همچنان از ما انتخابِ مناسب آن شرایط را می‌طلبد و دیگر آنکه می‌توان با قرارگرفتن در معرض جلوات الهی، در عین حضور در نوعی استقامت و نشاط، در میدان انتظار و وارستگی حاضر شد و جمع این دو بسیار مهم است و حقیقتاً اینکه انسان گرفتارِ حق‌پنداری خود شود، خطری است بسیار جدّی و مسلّماً چنانچه در مقابل انسان، افق توحیدی گشوده شود - به جای ابژه‌کردن وجود خدا- به خوبی می‌یابد که نسبت به آن افق بیکرانه توحیدی هیچ است هیچ، ولی در عین امیدواری. زیرا با افق گشوده ای که تجلیات خاصی به سوی انسان دارد، روبرو می‌باشد. ۲. معاد و حشر، حضور در ساحتی است که اجمال حضور انسان موحد در این دنیا در آن ساحت به تفصیل می‌آید و حقیقتاً آن ساحت است که انسان با اصیل‌ترین و روشن‌ترین حضوری که به دنبال آن بود در خود و در جهانی که در آن حاضر می‌شود، روبرو می‌گردد. موفق باشید
 

 

36149
متن پرسش

سلام استاد: وقت شما بخیر. درباره مسئله فلسطین پیامی را دیدم از یکی از هموطنان که آیه قرآن را ذکر کرده بود که هیچ کس نمی‌تواند سرنوشت قومی را تغییر دهد مگر آنکه خود اون قوم درون خود را تغییر دهند. با این تفاسیر نبرد طوفان الاقصی یک تغییر جمعی در مردم غزه می باشد، یعنی از حالت ظلم پذیری به حالت ظلم ناپذیری و یورش به ظالم تغییر کرد و حتما هم آگاه بودند که این تغییر هزینه داره و اون هم جان اونهاست. و مسلما این جریان جدید عاقبتش پیروزیست به بهای خون. همانطور که ابوعبیده گفت به جای اینکه هر روز بمیریم یکبار می‌میریم. آیا این همان حضور روح آخرالزمانی است که در تمام بشریت دمیده شده است و تکلیف هر انسانی را با این جریان روشن خواهد نمود؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در نگاه تاریخیِ خود این‌طور رخداد طوفان الاقصی را متوجه می‌شوم. آری! اگر دیروز، «آن ها به عنوان قهرمانان آزادی‌بخش در مقابل رژیم صهیونیستی مبارزه می‌کردند، امروز با حضور شهید حاج قاسم سلیمانی در فضای آن مبارزه مجاهدان فلسطینی، کربلایی مبارزه می‌کنند. گویا مردم غزه متوجه شده‌اند که رسالت گشوده تفصیلی تاریخی را به عهده دارند که با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و دفاع از حرم شروع شد. به همین جهت ملاحظه کرده‌اید که در دیوارهای تونل‌های غزه نوشته‌اند: «نحن قاسم». و این یعنی کربلایی‌شدنِ غزه و شروع افول اسرائیل و آمریکا و اروپا و روشنفکرانی که سرنوشت خود را به اسرائیل گره زده‌اند. موفق باشید  

36146
متن پرسش

با سلام: استاد ما باید با چه رویکرد و هدفی نماز بخوانیم یا روزه بگیریم قرآن بخوانیم و ...؟ احساس می‌کنم کم کم دیگر عبادات را برای ادای تکلیف انجام نمی دهم واقعا دوستشان دارم ولی سوالی دارم. در نماز فرمودید که ائمه (ع) را نصب العین خود کنیم که تجلی نام را مد نظر داشته باشیم. این طور عرض کنیم قربت الی الله یعنی چه؟ اگر من نماز بخوانم که به خدا نزدیک شوم که حظ نفس است پس باید با این رویکرد بخوانم که او لایق عبادت شدن است. در خصوص روزه چطور؟ اگر هدف من نزدیک شدن به او باشد حظ نفس است و فکر نمی‌کنم نتیجه نهایی حاصل شود. اگر با این رویکرد باشد که من روزه بگیرم تا او خود را در من ببیند او خود را در شمر ملعون هم میدید. استاد فکر نمی‌کنم برای حضرت حق فرق داشته باشد که خود را با چه درجه ای از روحانیت در من ببیند. او می‌خواهد خود را در من بچشد (لنعلم) حال برای او چه فرق می‌کند مرا در چه درجه ای از تجرد بچشد. حالا که این طور است چرا باید روزه بگیرم؟ تا او مرا بهتر بچشد؟ استاد من دوست دارم نماز و روزه فراوان به جا آورم ولی نمی‌دانم با چه هدفی این اعمال را به جا آورم. آرزوی من این است که با امام خمینی محشور شوم چه رسد به حضرت صدیقه ی کبری (س) ولی این گونه تفکرات شیطانی مرا اذیت می‌کند برای سه ماه رجب، شعبان و رمضان آینده برنامه ها دارم ولی دوست دارم قبل از شروع دقیقا بدانم که می‌خواهم چه کار کنم. البته این را می‌دانم که باید (عباد وقت) باشم و با انقلاب اسلامی نسبتی داشته باشم. خدا شما را حفظ کند.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! هر اندازه در مسیر انس با خداوند جلو برویم، باز همچنان باید جلوتر رفت. نه به معنایِ قربی که او را در دوردست‌ها بپنداریم و بخواهیم به او نزدیک شویم، بلکه به معنای آن‌که «یار نزدیک‌تر از من به من است/ این عجب بین که من از او دورم». پس بحث در عبادات مربوط به رفع حجاب است تا او خود را به نور اسمای حسنایش در ما بنگرد تا آن‌جایی که او در ما به ظهور آید به همان معنای «قرب نوافل» که فرمود: «کنتُ سَمعَهُ الَّذی یَسمَعُ بِهِ، و بَصَرَهُ الَّذی یُبصِرُ بِهِ، و لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ». در این‌جا حضرت حق خود را در میدان حضور بنده‌اش حاضر می‌یابد به همان معنایی که در آیه: « وَما رَمَيتَ إِذ رَمَيتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» وقتی در معارف توحیدی حاضر شدیم، حال کثرتِ عبادات موجب شدیّت آن حضور می‌شود. عرایضی در این رابطه نسبت به جایگاه شریعت، در بحث «انقلاب اسلامی، انتظار، وارستگی»https://eitaa.com/soha_sima/2926 شد. خوب است به آن‌جا رجوع شود. این‌جا است که در عبادات و بخصوص در روزه، با افقی روبرو می‌شویم که منتظر می مانیم هرچه بیشتر حقیقت به سوی ما آید. موفق باشید              

نمایش چاپی