باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً اگر کسی بخواهد حقیقتاً به فکر خودش باشد باید بیشتر به فکر بقیه باشد تا شخصیتش گسترش یابد در آن حدّ که خداوند به پیامبرش میفرماید نزدیک است خود را از اینکه مردم ایمان نمیآورند، تلف کنی. آری! از آن جهت که مسئولیت خانواده به عهدهی انسان است وظیفهی خاصی نسبت به آنها در مقایسه با غیر دارد ولی این به معنای خودبینی و خودخواهی نیست، بلکه این مسئولیتپذیریِ انسان را میرساند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- اگر شرایط فراهم باشد و خصومتی پیش نیاید، چرا تذکر ندهیم؟ 2- بهترین تذکر آن است که به آنها گفته شود این کار قبیح و حرام است 3- عرایضی در سیر مطالعاتیِ سایت هست که در این مورد کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: منطق ارسطویی در محدودهی تفکرات حصولی جوابگو و لازم است ولی در تفکراتِ حضوری و عقلِ تاریخی نیاز به دستگاههای دیگری داریم، بهخصوص منطق دیالکتیک. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «مبانی نظری و عملی حبّ اهلالبیت«علیهمالسلام» شده است. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: : واژه ى ظلم به معنى «تعدى و تجاوز از حد» است كه همیشه مرادف با گناه نيست، و اين چنين نبود كه خداوند به حضرت يونس (ع) دستورى داده باشند و حضرت خلاف آن را عمل نموده باشند. بلكه خداوند مى فرمايد: «چرا بدون آنكه دستور رفتن بگيرى، رفتى» و خداوند همين مسأله را در مورد پيامبرِ خود سخت مى گيرد و حضرت يونس (ع) هم به جهت آن روح لطيفى كه داشتند، در شكم ماهى متوجه اين نكته شدند و عرض كردند: «سُبْحانَكَ انّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمين» و خداوند مىفرمايد: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيناهُ مِن الغَم» يعنى همينكه متوجه شد، آثار اين كار را از او رفع نموديم. پس غفلت نكنيم كه تخلفى صورت نگرفته، بلكه چون بدون دستور خدا قوم خود را ترك كرد خداوند به آن حضرت سخت گرفت. و این موجبِ نفی عصمت نمیشود. نفی عصمت با ترک دستور الهی محقق میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این مطالب را در کتابهای «شیعه و تمدنزایی» و «مدرنیته و توهّم» دنبال بفرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت آیت اللّه جوادی«حفظهاللّه» در تفسیر آیهی 173 سورهی اعراف در این رابطه بحث مبسوط و مفیدی داشتند که سیدی آن در مراکز مربوطه جهت فروش موجود است 2- اگر از نظر وجودی و شهودی بنگریم عالم همه مظهر وجود حضرت حق است و حضرت حق از طریق آن مخلوقات در صحنه میباشد به همان معنایی که قرآن فرمود: «اللّه نور السموات و الأرض». و یا مولی الموحدین«علیهالسلام» میفرمایند: «ما رأیت شیئا إلا و رأیت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این بحث را در جزوهی «نحوهی حیات بدن اُخروی» که بر روی سایت هست دنبال فرمایید. مباحث کتاب معاد نیز کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را مطرح کردهاید. بنده آنچه میدانم را به طور اختصار عرض میکنم و انتظار دارم خود رفقا فکر کنند.
۱. آن دو کتاب از آقای محمد منصور هاشمی را نمیشناسم، ولی نظر شما برایم مهم است اگر نظر و برداشت خود را بفرمایید.
۲. به نظر بنده مطالبی که دکتر داوری مطرح میکنند را به خوبی تقریر کردهاید. ولی نمیدانم چرا از آن مطالب برداشت کردهاید که انسان با مطالعهی نظرات ایشان یا نظرات هایدگر و گادامر، گرفتار نسبیگرایی میشود؛ در حالیکه حضور حقیقت به صورت های مختلف در متن تاریخ، نحوهای از حضور تشکیکی است و این، به هیچوجه آن نوع نسبیگرایی که منکر هرگونه حقیقت باشد نیست.
۳. در موضوع حضور سنتهای جاری در هستی و قرار گرفتن در آن سنتها، نشانهی عقلِ برتر انسان است و به یک معنا نظر به حقایق فراتاریخی است نه جبرِ تاریخ به آن معنا که انسان در تحقق شرایط زندگی خود دستبسته است و ما این را در آموزه های دینی خود بهخوبی متوجه هستیم.
۴. در مورد نسبت آقای عبدالکریمی و آقای دکتر داوری باید با دقت فراوان مطلب را دنبال کرد. نمیدانم در مورد نظر آقای دکتر داوری نسبت به کتاب «پایان تئولوژی» دقت فرمودید یا نه؟ که چگونه خیلی ظریف دکتر داوری اینطور شروع کرد که اولاً: آقای عبدالکریمی باید جواب آقای دکتر پورحسن را خودشان بدهند – دکتر پورحسن در انتقادی جانانه میگفت همان اشکالاتی که دکتر داوری به آقای مطهری در رابطه با تئولوژیکبودنِ افکار شهید مطهری دارد، به افکار دکتر شریعتی که آقای عبدالکریمی سختْ شیفتهی اوست؛ وارد است – و سپس دکتر داوری فرمود تئوس یعنی خدا، و هیچوقت خدا پایان نمییابد، و برای آنکه عملاً حرفْ دهانِ آقای عبدالکریمی گذاشته باشد، فرمود منظور اقای عبدالکریمی آن است که باید دینداری را به افراد و جوامع برگرداند نه آنکه دوران دینداری تمام شده است. در حالیکه آنچه بنده برداشت کردهام نظر آقای عبدالکریمی آن است که دوران دینداری تمام شده است؛ که بحث آن مفصل است. عرض بنده در هنر جناب اقای دکتر داوری است که چگونه همچون پیری مرشدگونه عمل میکند و امثال چنین ظرایفی در شخصیت آقای دکتر داوری إلی ماشاءاللّه است. مشهور است که آلکیبیاس در مورد سقراط میگوید: خدا بکشد سقراط را و وای اگر خدا خدا سقراط را بکشد. بنده در مورد دکتر داوری چنین شیفتگی را دارا میباشم.
5- میفرمایید راه دکتر داوری به تحقق تمدن اسلامی ختم نمیشود؛ نمیدانم به آخرین مقالهی ایشان در اسفند ۹۷ تحت عنوان «ایران پر از مشکل است، اما مسئله ندارد» توجه داشتهاید که در فرازی از آن مقاله میفرماید:
« ... در این میان سخن خوب دیگری هم به میان آمده است و آن سخن تمدن نوین اسلامی است. برای ساختن این تمدن قاعدتاً باید دین و مدرنیته را با هم جمع کرد و با اندیشیدن به طرح آینده لااقل به یاد تجدد آورد که دارد با افق های باز خداحافظی می کند ولی توجه داشته باشیم که بنای نظام الهی و قدسی جز با رسوخ در توحید و آزادی از تعلقات دنیای جدید و کسب ملکات فاضله و مکارم اخلاق، در عین آشنایی نزدیک با جهان جدید و آزادی از آن -که نمی دانیم چگونه ممکن است- متصوّر نمی شود. زندگی کردن میان دو جهان مشکل بزرگ ما و معمای تاریخ معاصر است ولی متأسفانه ما هم کمتر صبر داریم و نمی دانیم و نمی خواهیم بدانیم که راه تاریخ را باید با دردِ تفکر و جسارت در عمل گشود و پیمود. ما امروز به هر جا بخواهیم برویم باید از همین جا که ایستاده ایم آغاز کنیم...»
بنده عرایضی تحت عنوان «انقلاب اسلامی طلوع جهانی میان دو جهان» داشتهام که متن، و صوت آن را بر روی بنر سایت «لبالمیزان» میتوانید دنبال کنید.
6- عنایت داشته باشید که دکتر داوری استاد فلسفه است و نه یک معلم دینی؛ و لذا خارج از واژههای دینی سعی دارد در متن تفکر فلسفی سخن بگوید.
7- در موضوع ایدئولوژیککردن انقلاب اسلامی میتوان نقش سروشِ قبل از کتاب «دین فربهتر از ایدئولوژی» بسیار غلیظ دانست و البته معلوم است که این افراد پس از عدول از آن نگاه بنا دارند رقیب خود را متهم به عملی بکنند که خودشان بیتقصیر نیستند در آن حدّ که ملاحظه کردهاید دکتر احمد فردید را فقط به جرم انتقاد از دکتر سروش، نهتنها از حضور در دانشگاه ممنوع کردند، از هرگونه سخنرانی او را محروم نمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میاید میتوان اینطور فکر کرد که آن بزرگان هم در راستای ایجاد جامعهی توحیدی تلاش میکردند و فعالیت آنها مقدمهی شکلگرفتنِ انقلاب اسلامی شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر کنم بتوانیم با در نظر به حضور تاریخی انقلاب و با توجه به آن نوری که از طریق انقلاب اسلامی شهداء را فراگرفت؛ به جای ترکِ این شبکههای مجازی، با خودآگاهیِ لازم از آنها عبور کنیم و بر آنها سلطه پیدا نماییم و رسالت خود را نسبت به آنها در خنثیکردنِ اثر آنها قرار دهیم. که البته کار آسانی نیست، شبیهِ در آتشرفتنِ حضرت ابراهیم «علیهالسلام» است و رسواکردن و خنثینمودنِ آتش نمرودی. آری! «در تو نمرودی است در آتش مرو / ور روی، تو ، اولْ ابراهیم شو». انقلاب اسلامی با پروریدن بزرگانی همچون چمرانها و صیادها، ابراهیمهایی را پروریده است و این نسل، از نسلِ چمرانها و باکریها و خرازیها و آوینیها هستند، چرا تو نباشی!! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون با خواندن هر سوره و یا دادن صدقه انواری از فرشتگان الهی به صحنه میآیند، با ارادهی ما در راستایِ نثار ثواب به اموات جهت انوار فرشتگان را به سوی روحِ اموات سیر میدهیم و لذا در عین آنکه رحمت خداوند به ما میرسد، به اموات نیز خواهد رسید 2- این امکان هست و إنشاءاللّه ثوابش برای همهی آنها مقدّر میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفتهی ملاصدرا برای عدهای نفخهی اول با انواع ریاضتهایی که میکشند، در همین دنیا اتفاق میافتد و عملاً در همین دنیا در قیامت خواهند بود. چنانکه رسول خدا «صلواتاللّهعلیهوآله» میفرمایند: «الأن قیامتی قائم». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تعجب میکنم! مگر امروز، روزِ این حرفهاست؟! حقیقتاً اگر کسی مثل حضرت امام در اندیشهی فلاسفه تعمق کرده باشند حرفش آن خواهد بود که فلاسفه مبینِ سخنان انبیاء هستند. حضرت امام «رضوان الله عليه» در شرح حديث دوازدهم در كتاب چهل حديث مى فرمايند: نظر در ذات براى اثبات وجود توحيد و تنزيه و تقديس آن، غايت ارسال انبياء و آمال عرفا بوده و قرآن كريم و احاديث شريفه مشحون از علم به ذات و كمالات اسماء الهى است و هيچ كتابى از كتب حكما و متكلمين بيشتر از كتاب كريم الهى و كتب معتبره ى اخبار مثل «اصول كافى» و «توحيد صدوق» غور در اثبات ذات و اسماء و صفات ننموده. ليكن مصيبت در آن است كه در قرون اخير بعضى جاهلان در لباس اهل علم پيدا شده كه نديده و نسنجيده و از كتاب و سنت عارى و برى بوده، مجردِ جهلِ خود را دليل بطلان علم به مبدأ و معاد دانسته، براى رواج بازار خود، نظر در معارف را كه غايتِ مقصد انبياء و اولياء (عليهم السلام) است و سر تا پاى كتاب خدا و اخبار اهل بيت (عليهم السلام) مشحون از آن است را حرام شمرده و هر ناسزايى و تهمتى را از اهل آن دريغ ندانسته و قلوب بندگان خدا را از علم به مبدأ و معاد منصرف كرده و اسباب تفرقه ى كلمه و شتات جمعيت مسلمين گرديده و از او اگر سؤال شود كه اين همه تكفير و تفسيق براى چيست؟ متشبث شود بر حديث «لا تَتَفَكَّرُوا فِي ذاتِ الله». اين بيچاره ى جاهل از دو جهت در اشتباه و جهالت است: يكى آنكه گمان كرده حكماء تفكر در ذات مى كنند، با آنكه تفكر در ذات را و اكْتِناهِ آن را ممتنع مى دانند و اين خود يكى از مسائل مبرهنه ى آن علم است. و ديگر آنكه معنى حديث را ندانسته گمان كرده مطلقاً راجع به ذات مقدس نبايد اسمى برده شود.[1] موفق باشید
[1] ( 1)- ر. ك: شرح چهل حديث، امام خمينى« رضوان الله تعالى عليه»، حديث شماره ى 12، باب تفكر. صص 192- 193
باسمه تعالی: سلام علیکم: علمای ما در رابطه با سند روایات اخلاقی و ادعیهای که دارای محتوای بلند بودهاند، حساسیتی نشان نمیدادند زیرا آنقدر محتوای آن بلند است که کسی شک نمیکرده از غیر معصوم صادر شود و به همین جهت، بیشتر سینه به سینه نقل میشده است مثل مناجات شعبانیه که آن نیز با محتوایی که حقیقتاً قرآن صاعد است، سلسله سندی برایش نقل شده، إلاّ اینکه همه میدانستند از امیرالمؤمنین«علیهالسلام» بوده است. حتی خود قرآن، مگر سلسله سند دارد؟! جز این است که سینه به سینه محفوظ مانده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به قول آيتالله انصارى همدانى «رحمةاللهعليه» سالك تا آخر عمر به مثنوى مولانا نيازمند است. اخيراً كه مقام معظم رهبرى «حفظه الله تعالى» در جلسه اى كه با شعرا داشتند فرمودند: مثنوى همان طور كه مولوى مى گويد: «هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين»[1] و گفتند مرحوم مطهرى هم با من هم عقيده بود. 2- معرفت از جنس خودشناسی، اخلاق از جنس کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» و عمل از جنس رسالههای عملیه. موفق باشید
[1] مقام معظم رهبرى« حفظه الله تعالى» در ديدار با شعراء در سال 1387- مولوى در ديباچه ى دفتر اول مى گويد: هذا كِتابُ الْمَثنَوى، وَ هُوَ اصولُ اصولِ اصولِ الْدّين، فى كَشْفِ أَسْرارِ الْوصولِ وَ الْيقين
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفکر به همان معنایی که عرض شد همانی است که دین از ما انتظار دارد و بسیار کارساز است و این تفکر است که انسان را از انواع گناهان نجات میدهد زیرا وقتی او مرتکب گناهی شد متوجهی تیرهشدن رابطهی قلبش نسبت به حقایق میشود 3- ذهن، محلِ صُوَر محسوسه میباشد و عقل، قدرتِ جمعبندیکردنِ محفوظات است و کاری به تفکر ندارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع آزادی و احترام به حقوق افراد، بعضاً در مذهبیها ضعفهایی هست. ولی برعکسِ ادعاها و شعارهایی که اصلاحطلبان میدهند یک نحوه دیکتاتوری و خودخواهیِ شدیدی را بنده در آنها تجربه کردهام. تا آنجا که بنده جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای دکتر رئیسی را میشناسم، ایشان انسان آزاده و آزادیخواه است و به نفع مردم بود اگر به ایشان رأی میدادند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم اگر با مطالعهی کتابهای «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» کار را شروع کنید، گشایشهایی در مقابل شما جهت امر مطلوبتان بشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شیطان قسم خورده در مسیری که به سوی حق است بنشیند و از این جهت کاری به کار آدمهای غیر مؤمن ندارد و بیشتر تلاش آن این است که رذائل اخلاقی را بر انسانهای مؤمن تحمیل کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکتهی بسیار مهمی است که اگر انسان به نور توحید، سعهی لازم را پیدا کند میتواند در یک لحظه، وحدت را در عین کثرت و کثرت را در عین وحدت و اول را عین آخر و آخر را عین اول بیابد. جمعِ این اضداد بستگی به سعهی توحیدی افراد دارد وگرنه در مفهومِ عقلی، مفهومِ کثرت غیر از مفهوم وحدت است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اراده و اختیار انسان تنها در آن حدّ است که وقتی خداوند به حکم آیهی «کلّ یومٍ هو فی شأن» تاریخی را به صحنه آورد – مثل حضور اسلام در تاریخ – شخصیت خود را شکل دهد ولی به این معنا نیست که انسانها در هر جایی بتوانند هرطور خواستند عمل کنند. حدیث ارزشمند مذکور نشان میدهد بعضی از وقایع را خداوند ماورای عقل انسانها محقق میکند و چون آن حادثه واقع شد، انسانها تعجب میکنند که چگونه چنین شد؟ موفق باشید