بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
19666
متن پرسش
با عرض سلام: نظرتون چیه در رابطه با این متن از آقای محسن کدیور ؟ "#آراء_فقهی احکام حجاب خلاصه (که تفصیل آن در 12 صفحه ی pdf اومده) «صورت زن یقینا از موی او زیباتر و جذاب تر است. اما امروز تردیدی نداریم که این صورت زیبا زینت باطن نیست، و در برابر ناظر نامحرم هم می تواند باز باشد، و اگر کسی با دیدن صورت زیبا به گناه می افتد برود خود را معالجه کند! چرا موی زن زینت ظاهر نباشد؟ آنچه در زینت باطن بودن و وجوب پوشاندنش تردیدی نیست از زیر گردن تا زیرزانوست. مو، سر و گردن زن زینت ظاهر است، و پوشاندن آن در صورتی لازم است که در منطقه ای تلازم با نجابت و عفاف داشته باشد. تازه این هم حکم ثانوی است، والا به حکم اولی پوشاندن آن واجب نیست. در حالی که زینت باطن پوشاندنش واجب است و ربطی به عرف ندارد. به عبارت دیگر پوشش موی سر زن بیش از آن که شرعی باشد، برخاسته از فرهنگ محلی و شرائط اقلیمی و زمانی خاص است. این رای فقهی من از سال ۱۳۹۱ است.» البته متن ایشون ادامه داره که قبلا شما بهش پرداختید برای همین ادامه اش را حذف کردم. منتظر جوابتون هستم استاد عزیز. با تشکر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مبنای آقای کدیور در سخنان‌شان نسبت به حجاب همیشه این بوده است که پوشش موی سر برخاسته از فرهنگ محلی و شرایط اقلیمی و زمانی خاص است. زیرا در زمان پیامبر«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» مردم پوشش داشته‌اند و همین، ملاکِ پوشش زنان مسلمان شده است. غافل از آن‌که چند نکته مورد غفلت ایشان قرار گرفته: اولاً: این‌که این پوشش حاصل دین حنیف ابراهیمی بوده است که همچنان در جامعه‌ی حجاز باقی‌مانده. ثانیاً: قرآن به صراحت دستور می‌دهد که زنان چگونه حجابی داشته باشتند و نه‌تنها مشخص می‌کند نوع حجاب را، بلکه حجابِ باقی‌مانده از سنت ابراهیمی را نیز امضاء می‌نماید. و مگر سایر ادیان ابراهیمی جز از طریق همین حجاب مورد نظر نظر اسلام پوشش زنان را مشخص کرده‌اند؟! موفق باشید

19533
متن پرسش
به نام خدا سلام و رحمت الله. طاعات قبول و التماس دعا. ببخشید استاد من خدا رو شکر در زمینه ولایت فقیه مطالعه کرده و این مساله برایم کاملا حل شده است سوالی که اخیرا برایم پیش آمده در مورد مدل حکومتی ای است که حضرت امام (ره) ایجاد فرمودند یعنی جمهوری اسلامی آیا در حکومت امیرمؤمنان سلام الله هم اینچنین نقش مردم و انتخابات پررنگ بوده است؟ تاریخ این چنین به ما نمی گوید خود حضرت سلام الله بعد از تشکیل حکومت به نقاط مختلف والی می فرستادند آیا زمانه ایجاب کرده است که حضرت امام (ره) انتخاب را به جای انتصاب قرار دهند و سرنوشت نظام اسلامی را در گرو انتخاب مردم قرار دهند یا اصل اینچنین است که اگر اصل این است آیا در حکومت امام علی سلام الله هم همینطور بوده؟ بسیار ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در زمان حضرت علی«علیه‌السلام» هم شرط مشروعیت حاکمیت، بیعت بود. و به همین جهت حضرت علی«علیه‌السلام» به مردم فرمودند حکومت از آن شماست، به هرکس می‌خواهید بدهید. لذا صورت امروزینِ بیعت، همان انتخابات است. موفق باشید

19405
متن پرسش
استاد نازنینم سلام: خدا قوت همانطور که مستحضرید مدرنیته قدرت فکری، روحی بشر را منفعل نموده. بشر امروز در هر امری تابع افکار عمومی، رسانه ها و.‌. است و نمی تواند عقل اش را بکار ببندد. در این وضع منفعلانه حقیر دوست ندارم کاری را انتخاب کنم که در آن از قدرت فکری ام استفاده نشود. امروزه ادارات بگونه ای طراحی شده اند که کارمند را چون برده بکار می بندند. این معضل حتی به معیشت و مسائل روحی ام لطمه وارد کرده لکن عذاب کار به این صورت برایم بیشتر است. البته حقیر نظریه پردازی می کنم و توانایی مدیریت چند موضوع را دارم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تصحیح در هر حال شناختن روح مدرنیته و خودآگاهی نسبت به عقل تکنیکی موجب می‌شود تا بتوانیم آن را در جهت اهداف خود تصرف کنیم. مثل کاری که شهید آوینی جهت اهداف انقلاب اسلامی در دوربین فیلمبرداری تصرف کرد و آن را به سوی جهت خاصی سوق داد. به نظر بنده جناب آقای دکتر رضا داوری در همین رابطه کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه‌نیافتگی» را تألیف نمودند و بنده در راستای چنین هدفی در حال شرح‌دادن آن کتاب هستم. موفق باشید  

18489
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به آیات و روایات زیر: «إنَّ فی کِتابِ عَلیٍّ إنَّ أشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبیّونَ ثُّمَ الوَصیُّونَ ثُّمَ الأمثَلُ فَالأمثَلُ وَ إنَّما یُبتَلَی المُومِنُ عَلَی قَدر أعمالِهِ الحَسَنَةِ فَمَن صَحَّ دِینُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ أشتَدَّ بَلَاؤُهُ وَ ذَلِکَ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَم یَجعَل الدُّنیا ثواباً لِمُؤمِن وَ لَا عُقُوبَة لَکافِر وَ مَن سَخُفَ دینُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ وَ أنَّ البَلَاءَ أسرَعُ إلَی المُومِنُ التَّقیِّ مِنَ المَطَرِ إلَی قَرَار الأرض.» درکتاب علی آمده: شدیدترین بلاها در بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مومن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مومن قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مومن پرهیزکار زودتر می رسد تا باران به سطح زمین. اصول کافی (ط-الاسلامیه) «عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله :إذا أحَبَّ اللّه ُ عبدا ابْتَلاهُ ، فإذا أحَبّهُ اللّه ُ الحُبَّ البالِغَ افْتَناهُ . قالوا : و ما افْتِناؤهُ؟ قالَ : لا يَتْرُكُ لهُ مالاً و ولَدا» پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هرگاه خداوند بنده اى را دوست بدارد، مبتلايش مى گرداند و چون فراوان دوستش بدارد او را به فنا مى كشاند. عرض كردند: چگونه او را به فنا مى كشاند؟ فرمود: مال و فرزندى برايش باقى نمى گذارد. بحارالانوار «الإمامُ الباقرُ عليه السلام: إنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّا و ثَجَّهُ بالبلاءِ ثَجّا ، فإذا دعاهُ قالَ : لَبَّيكَ عبدي ، لَئنْ عَجّلْتُ لكَ ما سَألتَ إنّي على ذلكَ لَقادرٌ، و لكنِ ادَّخَرْتُ لكَ، فما ادَّخَرتُ لكَ خيرٌ لكَ» امام باقر عليه السلام: هرگاه خداوند تبارك و تعالى بنده اى را دوست داشته باشد، او را در غرقاب بلا فرو مى برد و باران بلا بر سر او فرو مى ريزد و چون او خدا را بخواند، مى فرمايد: لبّيك بنده من؛ اگر بخواهم خواسته ات را زود برآورده سازم مى توانم، اما آن را براى تو مى اندوزم و آنچه برايت بيندوزم، تو را بهتر است. «الإمامُ الصّادقُ عليه السلام ـ و عندَه سديرٌ ـ : إنَّ اللّه َ إذا أحَبَّ عبدا غَتَّهُ بالبلاءِ غَتّا ، و إنّا و إيّاكُم يا سديرُ لَنُصبِحُ بهِ و نُمْسي» امام صادق عليه السلام ـ در حضور سدير ـ فرمود: خداوند هرگاه بنده اى را دوست بدارد او را در بلا غوطه ور مى سازد. اى سدير! ما و شما روز و شبمان را با بلا سپرى مى كنيم. «عنه عليه السلام: إذا أحَبَّ اللّه ُ قَوما أو أحبَّ عبدا صَبَّ علَيهِ البلاءَ صَبّا، فلا يَخرُجُ مِن غَمٍّ إلاّ وقَعَ في غَمٍّ» امام صادق عليه السلام: هرگاه خداوند مردمى يا بنده اى را دوست بدارد بر سر او بلا مى ريزد و از غمى به در نمى آيد مگر آن كه در غمى ديگر فرو مى افتد. 1. آیا'می توان نتیجه گرفت اگر بخواهیم محبوب خدا شویم باید طلب بلا از خدا بکنیم و محبوبین خدا بسیار بلا می بینند. 2. بلا فقط به معنای افتادن در رنج و سختی است یأ معنای وسیع تری همه دارد؟ 3. جایگاه عافیت خواستن از خدا کجا قرار می گیرد؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این یک قاعده است که انسان و یا جامعه اگر در مسیر تعالی ایمانی قرار گیرد، به طور طبیعی با موانع گوناگونی روبه‌رو می‌شود و روایات مذکور متذکر این نکته‌ی مهم است تا افراد از این موضوع غفلت نکنند. زیرا تعالی هر فرد و هر جامعه‌ای در إزاء تقابل با موانع پیش می‌اید. نمونه‌ی اجتماعی این امر را در حضور تاریخی انقلاب اسلامی ملاحظه می‌کنید که چگونه نظام استکباری و ارتجاعی دنیا در مقابل آن می‌ایستند. طلب عافیت به این معناست که انسان‌ها در چنین شرایطی از حضرت حق بخواهند به‌خوبی از این موانع عبور کنند و مثل ریزش‌های انقلاب، کم نیاورند. موفق باشید

18288

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: بنده آن مزاحم و آزاردهنده جنابعالی هستم که دو بار از جنابتان سئوال پرسیدم اما جوابی نشنیدم و به تبع آن از کاربران گله فراوان کردید! استاد بنده وقتی که پاسختان را در آرشیو پرسش و پاسخ دیدم سریعا از مختصص نرم افزار این مشکل را جویا شدم و عدم دریافت ایمیل هایم را پیگیری کردم که ایشون گفت بعضی از ایمیل ها به دلیل مسائل امنیتی در جایی به نام bulk milارسال می شوند که متاسفانه بنده چنین مطلبی را اصلانمی دانستم و باعث متکدر شدن خاطر مبارک تان شدم، لذا خوب است که کاربران دیگر هم این نکته را بدانند تا دیگر چنین مشکلی پیش نیاید و سبب آزار و اذیت حضرتعالی نشویم. استاد حلالم کنید، ببخشید واقعا!!! اما در مورد اصل سئوال و پاسخ جنابتان ان شاءالله ایمیل دیگری خدمت مبارکتان ارسال می نمایم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من که قابل این حرف‌ها نیستم. عرض بنده آن است که کاربران عزیز کاری نکنند که بنده مجبور شوم یک سؤال را چند بار جواب دهم. موفق باشید

17768
متن پرسش
میان مومنینی که استدلال عقلی می آورند که چون جامعه کنونی شر است پس ما هم برای بقا و عدم سوء استفاده باید بد باشیم با رسول خدا که در آن جامعه جاهل بد که نشدند بلکه لحظه به لحظه بر درجات و مقامات خودشان افزودند چه تفاوتی وجود دارد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام عالم، نظام احسن است و تنها کسانی به سعادت می‌رسند که مطابق حکم خالق این نظام در این نظام عمل نمایند. موفق باشید

16742

معنی طاغوتبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد عزیز معنی دقیق طاغوت و منظور دقیق از آن چیست؟ ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر آن‌چیزی که موجب به‌حاشیه‌رفتنِ وجه عبودی انسان‌ها گردد، طاغوت است. موفق باشید

16084
متن پرسش
سلام علیکم: چگونه می توان صفات عالیه که در زیارت جامعه کبیره پیرامون اهل بيت (ع) آورده شده را درک کرد یا به عبارت دیگر به باور قلبی و عقلی نسبت به مقامات والا امام نایل آمد؟ بسیار تشکر. التماس دعا فرج
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هر اندازه با رعایت شریعت الهی به عصمت از گناه نزدیک شویم، به همان اندازه مقام عصمت کل یعنی اولیاء الهی را راحت‌تر درک خواهیم کرد. موفق باشید

16036
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به اینکه شما تاکید دارید که برای مواجه با تمدن غرب باید عمیقا فلسفه غرب را شناخت، برای شروع به مطالعات فلسفی در این مورد و مقایسه با انقلاب اسلامی و اندیشه صدرایی امام، چه سیر مطالعات فلسفی را توصیه می کنید؟ اگر استادی در این زمینه مد نظر دارید لطفا اشاره کنید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب هایی مثل «علل تزلزل تمدن غرب» و «گزینش تکنولوژی از دریچه ی بینش توحیدی» و «مدرنیته و توهم» برای شروع خوب است. تا این که ان شاالله برای غرب شناسی با کتاب های جناب آقای دکتر داوری کار را ادامه دهید. موفق باشید

16002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد گرامی سلام: لطفا منابعی جهت آشنایی کامل با مسئله هرمونتیک معرفی کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کتاب‌هایی مثل «علم هرمنوتیک» از ریچارد پالمر، ترجمه‌ی آقای حنایی کاشانی و یا کتاب «هرمنوتیکِ مدرن» هست ولی نمی‌دانم آخرین کتاب‌هایی که در این مورد به بازار آمده، کدام است؟ می‌توانید در این مورد از جناب آقای دکتر صافیان از اساتید دانشگاه اصفهان سؤال بفرمایید. موفق باشید

14516
متن پرسش
با سلام استاد عزیز: چرا در قرآن کلمه انذار بیشتر از تبشیر آمده؟ آیا باید انذار بیشتر از تبشیر باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً آن‌قدر که مردم به خاطر جهنم‌نرفتن، تن به دستورات دین می‌دهند برای بهشت‌رفتن این کار را نمی‌کنند و کتاب هدایت الهی نیز بر همین اساس انسان‌ها را هدایت می‌کند. موفق باشید

10464
متن پرسش
سلام علیکم: اگر دنیای الان دنیای اصالت به روش ها و ابزار است حال باید به چه افقی نظر کرد؟ آیا جهان آینده برای برون رفت از ظلمات باید از اصالت به روش و ابزار خودداری کند؟ بحث سختی است لطفا باز بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اهداف مقدس روش‌های مخصوص خود را شکل می‌دهد و ما باید هرچه بیشتر جامعه را به اهداف مقدس‌اش برگردانیم تا روش‌ها و ابزارهای مناسب خود را کشف کند و معنای برون‌رفت از غرب و روش‌ها و ابزارهای آن بدین معنا است. وقتی بخواهیم عالم طبیعت را تسخیر کنیم با وقتی که می‌خواهیم با طبیعت تعامل کنیم، دو روش و دو ابزار باید داشته باشیم. موفق باشید
10410

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد خواهشمندم : 1. در مورد وجود و چیستی آن 2. وحدت وجود (خصوصا تشکیک) توضیح مبسوطی بفرمایید. با تشکر. التماس دعا. یا علی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع مباحث را باید در کتاب‌های مربوطه و با حوصله و پشت‌کار دنبال بفرمایید در صورتی که پس از مطالعه سؤالی برایتان پیش آمد بنده در خدمتتان هستم. کتاب «از برهان تا عرفان» همراه با شرح صوتی آن شروع خوبی است. موفق باشید
7911
متن پرسش
سلام ایا می شود با دعا و توصل انسان تقدیر خود را عوض کند؟ چگونه می توان با رهبری مرتبط شد؟ ایا ارتباط روحی کفیست؟ برای رسیدن به مقصد التماس دعای مخصوص.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- با دعا و توسل می‌توانیم تقدیری که حضرت رب العالمین برای ما مقدر فرموده است را شکوفا کنیم 2- نمی‌دانم. این چه سؤالی است؟ موفق باشید
1275

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم:نظر شما درباره ی کتاب تفکر زائد آقای مصفا چیست به نظر شما اینها تا کجا آمدند و آیا این حرف درست است که تمام حقیقت را میتوان با زدودن هویت ذهنی بدست آورد؟شما اگر بودید چه توصیه هایی از لحاظ فلسفی-روانی به آنها میکردید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام آقای مصفا تحت تأثیر روش‌های بودایی هستند که جناب آقای کریشنامورتی توصیه می‌کنند، این توصیه‌ها در رابطه با روش‌های برخورد با موضوعات ذهنی است و از بار ذهنی انسان می‌کاهد. همان‌طور که ما در دعای مکارم الأخلاق متذکر این روش‌ها می‌شویم ولی مسئله‌ی اصلی ما رجوع إلی الله است با سلوکی خاص که شریعت الهی معین می‌کند که در روش آقایان مورد غفلت قرار گرفته و به تعبیری می‌توان گفت این روش‌ها انسان را از جهت رجوع به حقایق پُر از هیچی می‌کند. ولی در هرحال از نظر روش قابل استفاده است، حتی آقای مصفا در رجوع به مثنوی در کتاب «همراه با پیر بلخ» به مولوی از جهت روش رجوع کرده است و نه محتوای معارفی . بنده به رفقا توصیه می کنم کتاب تفکر زائد را مطالعه کنند. موفق باشید
31782
متن پرسش
با سلام به استاد عزیز: حتماً در جریان هستید که در هفته‌های اخیر اعلام شد دانشگاه آزاد آقای دکتر بیژن عبدالکریمی را اخراج کردند و البته بعداً آن حکم را به یک معنا لغو نمودند ولی عده‌ای از اساتید دانشگاه به آن اخراج اعتراض کردند. با توجه به این‌که بنده از سالها قبل در جریان مخالفت شما با نظرات آقای عبدالکریمی بودم، خواستم بدانم نظرتان در مورد اخراج ایشان از دانشگاه آزاد چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید عرض کنم بنده نیز با اخراج ایشان از دانشگاه مخالف هستم و معتقدم به جای اخراج، باید سخنان ایشان نقد و بررسی شود زیرا نه نفیِ مطلق چاره‌ساز است و نه ارادت مطلق. و در همین رابطه از برنامه زاویه شبکه چهار تلویزیون گله‌مند هستم که چرا در بررسی موضوع اخراج آقای دکتر عبدالکریمی تنها دو نفر از مخالفان اخراج را دعوت کردند یعنی آقای دکتر سید جواد میری و آقای دکتر احمد راهدار. در حالی‌که انصاف آن بود از کسانی که تصمیم به اخراج ایشان گرفته‌اند نیز دعوت شود تا آن‌ها نیز دلایل اخراج را مطرح کنند که البته با سوابق فکری که بنده از آقای عبدالکریمی دارم، اخراج‌کنندگان نیز دلایل و سخنانی داشتند و این موجب می‌شد تا نقد دعوت شده ها به اخراج آقای عبدالکریمی در خلأ انجام نشود.

در این‌که آقای دکتر عبدالکریمی فردی دغدغه‌مند و عاطفی هستند، بحثی نیست. حتی ایشان در رحلت فرزند بنده تلاش کردند با بنده تماس بگیرند و تسلیت بگویند و از این جهت لطف کردند. پس انتقاد بنده از ایشان یک امر شخصی نیست، بلکه تفاوت در نگاه به تاریخی است که ما در آن قرار داریم، بدون هرگونه کینه‌ورزی و یا این‌که معتقد باشم نظام باید در نفی امثال ایشان عمل کند. حتماً می‌دانید که ایشان از سال‌های قبل، اصلِ انقلاب اسلامی را بسط مدرنیته و نیهیلیسم می‌دانند و در ابتدای سال 98 می‌فرمایند: «انقلابیون باید مؤلفه‌های بنیادهای جهان کنونی را به رسمیت بشناسند و صرف تکیه بر ارزش‌های معنوی کافی نیست چنانچه در مسئله حجاب و نابودی اسرائیل شکست خوردیم.» - فعلاً بحث در نقد این سخن نیست، بحث در آن است که گویا از نظر ایشان به رسمیت نشناختن اسرائیل، به رسمیت نشناختنِ بنیادهای جهان کنونی است-

ایشان معتقدند: حکومت دینی امری است پارادوکسیکال و خودْ متضاد، زیرا حکومت مربوط به مناسبات اجتماعی است و دین، رابطه‌اش با افراد است. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی این‌همه دلایل قرآنی که حضرت امام در رابطه با اجتماعی‌بودن دین مطرح می‌کنند و می‌فرمایند: «والله، همه اسلام سیاست است» بی‌معنا است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی معتقدند تعبیر انقلاب اسلامی ایران، یک برساختِ تاریخی است و تفسیر جریان حاکم است که به جنبش مردم ایران عنوان «انقلاب اسلامی» دادند. - آیا از نظر آقای دکتر عبدالکریمی شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که از اولین‌ شعارهای انقلابیون بود، برساخته جریان حاکم است؟-

آقای دکتر عبدالکریمی در توصیه به جریان‌های برانداز می‌فرمایند دیدید که در بهمن 57 هم کاری نشد. بنابراین اگر باز بخواهید انقلابی صورت دهید هیچ نتیجه‌ای نخواهید گرفت - آیا آقای دکتر عبدالکریمی برای چنین توصیه‌ای به جریان‌های برانداز حقیقتاً معتقدند در انقلاب اسلامی هیچ کاری نشد؟ و آن تعبیری را به کار بردند که البته بنده به خود اجازه نمی‌دهم از آن واژه استفاده کنم-

تعجب بنده از فرمایشات جناب آقای سید جواد میری در برنامه «زاویه» است، ایشان طوری صحبت کردند که گویا همه انتقادهای‌شان به آقای دکتر عبدالکریمی را از یاد برده بودند. در حالی‌که خود ایشان در جلسه رونمایی از کتاب «پرسش از امکان امر دینی» می‌فرمایند:

«در روایت عبدالکریمی اشکالات بنیادینی به چشم می‌آید که یکی از آن‌ها مترادف‌پنداشتنِ امر عرفی و امر سکولار است و دیگری عدم تمایز بین سنت عبری- یهودی و اسلامی- شیعی، و سر آخر التفات نکردن به میدان معنایی قرآن با عطف به مفاهیمی چون غیب و شهادت و در عوض، تأکیدکردن بر مفاهیمی همچون قدسی و سکولار که از مفهوم‌های محوری در سنت مسیحی هستند تا مبتنی بر بینش قرآنی».

و یا جناب آقای دکتر قاسم پورحسن با این‌که مخالف اخراج آقای دکتر عبدالکریمی هستند، در نقد نظریات ایشان می‌فرمایند:

«این‌که فقه یا شریعت را به سبب تکلیفی و اجتماعی بودن و این‌که انسان‌ها با آن نسبت عملی دارند، سکولار بنامیم و تمام دین را تجربه درونی فرد، بدون پیوند با بنیان‌های حقیقی دین ترسیم کنیم؛ حکایت از آن دارد که نه می‌دانیم شریعت چیست و نه التفاتی به گوهر دین داریم. این کژتابی‌ها در «فهم» سبب شد تا در نیابیم امر دینی چیست. بدون فهم صحیح از دین مدعی می‌شوند در دوره سلطه خرد جدید چیزی به نام دین وجود ندارد و در جوامع امروز انسانی با امر دینی مواجهه نیستیم... ریشه این تحلیل آن است که در درون مطالعات مغرب‌زمین در باب دین به‌سر می‌بریم.»

جناب آقای دکتر پور فرج در جلسه بررسی سه کتاب مربوط به «تأملاتی بر ساحت قدس، وجود و تاریخ» در رابطه با اندیشه آقای عبدالکریمی می‌فرمایند: آقای عبدالکریمی یک متفکر ناراضی و نگران است و با بحران مخاطب روبه‌رو می‌باشد، زیرا جامعه هدفش معلوم نیست. با خواندن این مطالب - منظور سه کتاب فوق- نه کسی به «دین» می‌پیوندد و نه کسی از آن بُریده می‌شود. مؤمنین برای به دین پیوستن نیاز به چنین نظریاتی ندارند، برای ایمان‌ورزیدن دانستنِ این نظریات نقشی ندارد. آنچه آقای عبدالکریمی گفته‌اند قدرت آن را ندارد که از یک نظریه فلسفی فراتر رود و به امر قدسی نظر کند. این نظریه امکان آن را ندارد تا از امکانات جان‌دارِ سنت استفاده کند.

و البته به نظر این حقیر که سال‌های متمادی نگاه آقای دکتر عبدالکریمی را دنبال می‌کردم، نظرات آقای پورفرج نظرات صائبی است و این بدان معنا نیست که فلسفی ‌بودن آقای عبدالکریمی نفی شود.

آقای دکتر عبدالکریمی در بحثی که اخیراً و بعد از مطرح شدن اخراج ایشان با پژوهشگاه «شهید صدر» « https://t.me/bijanabdolkarimi/5753» تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» داشتند، در گفتگویی که با آقای بیگدلی انجام دادند معتقدند ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند، نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) تقاضامندم باز به این جمله ایشان دقت بفرمایید که می‌گویند: ((با انقلاب اسلامی چیز تازه‌ای اتفاق نیفتاده است و جریان‌های انقلابی آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی خود را به صحنه آورده‌اند نه این‌که انقلاب اسلامی آغاز تاریخ جدیدی باشد.)) و در مورد رخداد سال‌های اخیر در رابطه با آن را نیز آخرین پتانسیل‌های سنت تاریخی جریان مذهبی می‌دانند که به صحنه آورده‌اند.

 می‌گویند جامعه من به جهت گفتمان انقلاب به شدت به دامن غرب پناه برده است.

بنده در مجموعه مناظرات و گفتگوهای ایشان با مخاطبان‌شان، هرگز آنچه که در یک گفتگوی متقابل باید صورت گیرد و طرفین گفتگو هر کدام آینه فهم دیگری باشند؛ ندیدم. ظاهراً برداشت های ایشان از نظرات هایدگر آنچنان بر ذهن و روان‌شان سیطره دارد که حالت کلیشه‌ای پیدا کرده و هر چند بعضاً مطالب خوبی از هایدگر را مطرح می‌کنند، ولی طوری آن‌ها را فهمیده‌اند که از ادغام افق‌های فکر که گادامر از هایدگر آموخته است در سخنان شان خبری نیست. به نظر می آید هیچ برداشتی جز برداشت خودشان از موضوعات را، فکر به حساب نمی‌آورند. و به همین جهت یا در نقد آقای دکتر پورحسن می‌فرمایند آنچه دکتر پورحسن می‌گوید مربوط به دوره تاریخی دیگری است و یا در نقد آقای بیگدلی می‌فرمایند این حرف‌ها داستان آرزومندی است. و این جمله را در مقابل بسیاری از منتقدان‌شان تکرار می‌کنند و یا اگر بگویید ملت ایران با انقلاب اسلامی رسالت تذکر به تاریخ سکولاریته را دارد تا در تاریخ مدرن بازگشت به عهد قدسی پیش آید؛ می‌فرمایند این یک نوع یهودی‌گری است که خود را ملت برگزیده می دانستند.

در سال 1396 که در دانشگاه تبریز بنا بود انقلاب اکتبر روسیه را نقد و بررسی کنند،[1] ملاحظه می‌کنید ملاک حقیقت یک انقلاب صحیح را انقلاب فرانسه گرفتند[2] و هر حُسنی که انقلاب بلشیویکی داشت را تحت تأثیر انقلاب فرانسه دانستند و هر عیبی که در آن انقلاب بود؛ آن را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کردند و می‌فرمودند مانند انقلاب ما. معتقدند انقلاب اکتبر روسیه بیشتر مبتنی بر ایدئولوژی است و انقلاب اسلامی ابتدا کنش کرده و سپس می‌خواهد ایدئولوژی‌اش را تدوین کند و به گفته ایشان ابتدا منار را دزدیده و به دنبال چاه می‌گردند. می‌فرمایند انقلابیون ایرانی می‌خواهندبه نوعی اراده‌گرایی در روزگاری بپردازند که زمانه با آن‌ها یار نیست و می‌فرمایند علت اصلی شکست اصول‌گرایی در انتخابات اخیر – منظور سال 96- تأکید بر اندیشه‌ها و ایده‌هایی است که تاریخ از آن‌ها حمایت نمی‌کند.

آقای دکتر عبدالکریمی طوری انقلاب اکتبر را با انقلاب اسلامی مقایسه می‌کنند که انقلاب اسلامی در نظر ایشان سراسر خطا و انحراف است و اگر بسیجیان و پاسداران و طلاب جوان را دوست دارند، نه به اعتبار تعلّق آن‌ها به انقلاب، بلکه به جهت آن‌که از نظر آقای دکتر عبدالکریمی آن‌ها فرزندان ایران‌اند.

حال مقایسه بفرمایید نظر آقای دکتر عبدالکریمی را در رابطه با انقلاب اسلامی و اسلامی‌بودن آن و نظر آقای دکتر رضا داوری را که آقای دکتر عبدالکریمی خود را شاگرد ایشان می‌دانند.

در نشستی که آقای دکتر رضا داوری در تاریخ پنجشنبه ۲۶ مرداد سال 1396در خانه مشروطه اصفهان داشتند، از ایشان ‌پرسیدند: «آیا انقلاب اسلامی راهی را برای ما باز کرده است؟ و آیا امکانات تازه‌ای به روی ایران گشوده است؟» ایشان در جواب می‌فرمایند: «چرا در بدیهیات شک می‌کنید؟ مگر می‌توان گفت که حرکت امام خمینی یک گشایش در تاریخ ما نبوده؟ انقلابی رخ داده و عهدِ دینی تجدید شده است، مهم آن است که ما چطور می‌خواهیم رونده‌ این راه باشیم. اکنون باید گشایش را فهمید و البته به آن دل‌خوش نشد، باید به امکانات و چگونگی این راه دقت کرد. ما قدم به قدم باید آن را بگشاییم.»

آقای دکتر داوری در آخرین کتاب خود یعنی کتاب «اخلاق در زندگی کنونی»[3] در صفحه 339 می‌فرمایند: «در این‌که دین اسلام و رهبری دینی - و نه هیچ نیروی دیگری- می‌توانست چنین نهضتی را به‌وجود آورد و راه ببرد، به دشواری می‌توان تردید کرد. پس در این‌که انقلاب صفت اسلامی داشت و دارد تردید نباید کرد.» و در صفحه 340 همان کتاب می‌فرمایند: «کار بزرگ، یعنی سرنگون کردن نظام سلطنتی، صورت گرفته بود. کار بزرگ دیگر هم، اسلامی کردن کشور بود که با توجه به مسلمان بودن مردم و حرمتی که روحانیت داشت، مشکل نمی‌نمود.»

آقای دکتر رضا داوری در مورد انقلاب اسلامی می‌گویند: «انقلاب را دنباله تاریخ توسعه‌نیافتگی نمی‌دانستم. انقلاب حادثه‌ای پیش‌بینی نشده بود... احساسم این بود که دری در تاریخ در حال گشودن است ... اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که انقلاب ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.»[4] در ادامه می‌گویند: «انقلاب اسلامی حادثه بزرگی است و من همواره در سایه تفکر متفکران بزرگ به این حادثه و تجربه عظیم تاریخی اندیشیده‌ام»[5] و می‌گویند: «البته معتقدم که انقلاب باید بتواند در اساس جهان کنونی رخنه کند و اساس دیگری بگذارد.»[6] و در همین رابطه می‌فرمایند: «در هر صورت با نادیده‌گرفتن تجدد هیچ انقلابی صورت نمی‌گیرد. انقلاب بازگشت به گذشته و تجدید رسوم آن نیست. در انقلاب باید از غرب و از میان آن (و نه از کنارش) گذشت. غرب نمی‌گذارد هیچ قدرتی آسوده از کنارش بگذرد. من همچنان به انقلاب وفادارم به شرط این‌که آن را محدود به رعایت بعضی رسوم و ترک بعضی دیگر نکنیم و سودای حل همه‌ مسائل را از طریق إعمال قدرت سیاسی نداشته باشیم.»[7] و با توجه به این امر می‌فرمایند: «بنده اکنون هم از انقلاب دفاع می‌کنم و همچنان به غرب و تجدد با نظر انتقادی می‌نگرم.»[8] با توجه به سخنان چنین متفکری می‌توان به معنای «جهان بین دو جهان» فکر کرد، به‌خصوص آن‌جا که می‌فرماید: «انقلاب اسلامی ما توانسته است آخرین تحولی را که در وجود بشر و در جهان پدید آمده است به نحوی نشان دهد.» امری که بنده عنوان آن را حضور بشر آخرالزمانی گذاشته‌ام.

به هر حال بحث در این جا نقد افکار آقای دکتر عبدالکریمی نیست که بنده بخواهم بدان ورود کنم. بحث در جایگاه ایشان در دانشگاه است که به نظر بنده ایشان به عنوان شخصیتی نقّاد باید در دانشگاه دارای کرسی نقد و نظریه باشند و در جمع اهل نظر، نظرات خود را مطرح نمایند تا نقد و بررسی شود و از این جهت وجود ایشان در کشور و در دانشگاه نیاز است از آن جهت که تضارب آراء موجب رشد فکری جامعه می‌شود. ولی آیا می‌توان روح و روان دانشجویان را در کلاس‌های دانشگاه در اختیار ایشان گذاشت تا انقلاب اسلامی را که یک ملت برای آن فداکاری کرده‌اند و خون داده‌اند؛ این‌چنین زیر سؤال ببرند و دانشجویانی را که باید افسران جنگ نرم در مقابل دشمنان این انقلاب باشند، به افرادی خنثی و بی‌تفاوت تبدیل کنند؟ چیزی که بنده ناظر بوده‌ام که چگونه بعضی از طلاب و دانشجویان در مواجهه با نظرات ایشان گرفتار نوعی پوچی و سرگردانی شده‌اند و از همان جا بود که بنده نسبت به افکار ایشان حساس شدم و مطالب ایشان را دنبال کردم. به نظر می‌آید هیچ نظامی چنین اجازه‌ای را نخواهد داد. زیرا با محوریت انقلاب اسلامی بر عامل بقاء و انسجام ملت تأکید کرده‌ایم. بنده منکر مسلمانی و دلسوزی ایشان نیستم، ولی همچنان که خودشان می‌فرمایند دین را امری فردی می‌دانند و این‌جا است که موضوع حق و باطل بودن جریان‌ها در گفتار ایشان به‌کلّی مورد غفلت است.

در سخنرانی اخیرشان تحت عنوان «تفکر دینی در تمدن آینده» از آقای مصطفی تاج‌زاده تجلیل می‌کنند که البته عیبی بر این کار نیست. ولی آیا ایشان از جایگاه استاد فلسفه در کنار آقای مصطفی تاج‌زاده هستند و یا از جایگاه یک کنش‌گر سیاسی با عقاید خاصی که آقای تاج‌زاده دارند؟ آیا نقد ما به آقای دکتر عبدالکریمی در نسبت ایشان با آقای تاج‌زاده، نقد به یک استاد دانشگاه است و یا یک کنش‌گر سیاسی؟ بالاخره آقای دکتر عبدالکریمی را یک روشنفکر بدانیم و یا یک استاد فلسفه؟ از آن جهت که خودشان به خوبی می‌دانند جایگاه هر کدام متفاوت است و نگاه پدیدارشناسانه به موضوعات با نگاه روشنفکران، زمین تا آسمان فرق دارد.

 با این همه همچنان معتقدم ایشان و امثال ایشان باید در مراکز علمی، کرسی آزاد اندیشی جهت ارائه اندیشه‌های خود داشته باشند و آن اندیشه‌ها در معرض نقد و بررسی قرار گیرد ولی به عنوان استاد با چنین اعتقادی ظلم به دانشجویان می باشد به دلایلی که عرض شد. موفق باشید.

 


[1] - می‌فرمایند: انقلاب فرانسه یک امر تاریخی است و فلسفه بیش از ایدئولوژی در آن نقش دارد و همسو با فرآیندهای تاریخی است و در بستر یک تقدیر تاریخی به إعمال اراده انسان می‌پردازد. همراه با اعمال اراده‌ای که متفکران می‌خواستند به معنای تغییر نظام فئودالی به بورژوازی داشته باشند.

[2] - https://t.me/bijanabdolkarimi/1468

[3] - انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی- 1399

[4] - کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» مصاحبه «آقای زارع با آقای دکتر داوری». صفحات 72 و 73

[5] - همان- ص 109

[6] - همان- ص 141

[7] - همان- ص 142

[8] - همان- ص 145

24173
متن پرسش
سلام خدمت استاد. درد دلی دارم، واقعا درد دارم. جوان ۲۸ ساله هستم مجرد! استاد خسته شدیم بریده ایم و نبریده ایم. جامعه و زمانه ی خاصی که در آن هستم را می فهمم، هیچ کسی باعث مشکل من نیست اما همه ی مشکل هم از من نیست، نه غربی شده ایم که همه چیز رها باشد نه سنتی مانده ایم که ۲۰ سالگی دوتا بچه داشته باشیم، ما هستیم و این تجرد پدر در بیاری که دین و دنیامان را تباه کرد. خسته شدیم از بس نصیحت شنیدیم. استاد واقعا در دوران عجیبی هستیم، طرفدار انقلابیم و توجیه گر تمام مشکلاتی که غربگرایی برایمان ارمغان آورده، با تمام وجود انقلاب را می فهمیم و از انقلاب دفاع می کنیم، اما در جمع وقتی ازمان سوال می کنند اگه شرایط خوبه چرا زن نمیگری بند دلمان پاره می شود! تحقیر می شویم، خرد می شویم دلمان به لرزه می افتد، چه بگوییم؟ نه تقوایی داریم، نه توکلی، نه سیستمی که دستمان را بگیرد، نه جامعه توکل و تقوا را به ما یاد داده است! استاد امروز دهه شصت و پنجاه نیست، عصر تجمل و ریخت و پاش و سبک زندگی آمریکایی است، ما هم دلمان لک می زند نه یک بار نه دو بار روزی صد بار دلمان می تپد تا زوجی را می بینیم که کنار هم راه میر وند، ما پیغمبر زاده نیستیم، ما در همین جامعه رشد کرده ایم، هرمقدار هم خیالمان را کنترل کنیم و سربه زیر و محجوب باز هم می فهمیم که زندگیمان می لنگد! می فهیم کم داریم، هزار بار می شکنیم دم برنمی آوریم، دچار هزاران تناقضیم، هیچ کسی هم ما را نمی فهمد، نسل قبل ما هیچ وقت مجردی و دور شدن از سن ازدواج را نچشیده، ما اولین نسلی هستیم که چنین دردی را می چشیم، گمانم هیچ دوره ای همچین معضلی دامن گیر جامعه نبوده است الا الان و زمانه ما، مخصوصا برای قشر مذهبی و انقلابی! نه وجدانش می گذارد هرزه باشد نه شهوتش می گذارد دامنش پاک بماند، باز دلمان در گرو دین است و مسجد و ظاهر مذهبی مان نه می خواهیم لامذهب شویم نه توانسته ایم خودمان را حفظ کنیم! برمی‌گردیم سمت خدا، تا التماس دعا به من می گویند می خواهم توی سر خودم بزنم، که درونت را نمی بینند و خلوتت را، فقط نماز اول وقتت را می بینند و ظاهرت را! از خودم خجالت می کشم از وجهه ای که به دروغ حمل می کنم خجالت می کشم، نا امید می شوم، خودم را دلداری می دهم که برگرد خدا بزرگه، اما آشفتگی و تناقض رفتار امانمان را می برد، دل در گرو دین و انقلاب داریم، هم خون دل برای جامعه می خوریم هم دلمان خون است از مجرد بودن! هیچ کسی شاید نتواند بفهمد عمق غصه ی جوانی را که نمی تواند ازدواج کند، هیچ کس نمی تواند بتواند بفهمد چقدر دلمان غرق خواهش و نیاز می شود وقتی زوجی را می بینیم، اما لب باز نمی کنیم و به شوخی می گوییم کی زن میگیره تو این شرایط، به دروغ میگیم مجردی بهتره، اما بخدا دروغ میگیم شما باور نکنید. این فضای سنگین در کنار هرزگی افسار گسیخته و حجاب خراب، کار را عجیب پیچیده می کند، حتی جوری فضا بسته است که صیغه ی حلال هم برای جوان مذهبی بن بست شده است، دینداری من هم تو سرم بخوره که اگه دیندار بودم تقوا داشتم و توکل، اما فعلا من همینم که می بینید، من کم آورده ام، من خدا را جدی وارد زندگیم نکرده ام، اما بخدا قسم استاد ما کافر نیستیم، ما لائیک نیستیم ما حرف خدا را نمی خواهیم زیر پا بگذاریم اما کم آورده ایم، زخمی شده ایم، زمین گیر شده ایم، برای دلهای صد پاره و متحیر ما هم دعا کنید. واقعا مانده ایم، واقعا دچار سرگشتگی شده ایم. نمی خواهیم چنین باشیم، نمی خواهیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدای دلِ صد پاره و متحیّر شما شوم، نه من تنها، که آیت اللّه امینی می‌فرمودند من گاهی مدت‌ها وقتی شرایط جوانانی که شما یکی از آن‌ها هستید را در نظر می‌گیرم، زار زار اشک می‌ریزم.

همین‌طور است که می‌گویید واقعاً شرایط برای امثال شما طاقت‌فرسا است و نسل ما یعنی کسانی که هم سنّ بنده هستند، ابداً آن را احساس نکرده‌ایم. با این‌همه و همین اندازه آیه‌ی ۳۳ نور را در نظر بگیرید که می‌فرماید: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِکاحا حتّی یُغْنِیَهُمُ اللّه ُ مِنْ فَضْلِهِ» اگر آن‌هایی که امکان ازدواج برایشان نبود، عفت به خرج دهند و گرفتار زناکاری نشوند، در راستای مقاومت‌شان حضرت حق به نحوی از فضل خود آن‌ها را برخوردار خواهد کرد.

مسئله‌ی شما مسئله‌ی بزرگی است در آن حدّ که رهبر معظم انقلاب در سال ۹۳ این‌طور فرموده‌اند: «مسئله‌‌ى ازدواج جوانها مسئله‌‌ى مهمى است. من از این بیم دارم که نگاه بى‌‌تفاوت نسبت به مسئله‌‌ى ازدواج - که متأسفانه امروز کم و بیش این نگاه بى‌‌تفاوت وجود دارد - در آینده تبعات سختى را براى کشور به‌‌وجود بیاورد. خب، حالا شما مسئله‌‌ى سربازى را مطرح کردید؛ به‌‌نظر من، سربازى مسئله‌‌ى مشکلى نیست؛ می شود در آن زمینه هم فکر کرد، کار کرد؛ راه حل مشکل سربازى به‌‌عنوان یک مانع در امر ازدواج، این نیست که ما مدت زمان سربازى را کوتاه کنیم؛ می توان شیوه‌‌هاى دیگرى را به‌‌کار گرفت؛ لکن این یک مسئله است. انگیزه براى ازدواج، باید تبدیل بشود به یک اقدام عملى؛ یعنى ازدواج باید تحقق پیدا بکند. اینکه خداى متعال می فرماید: «اِن یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه،» این یک وعده‌‌ى الهى است؛ ما باید به این وعده، مثل بقیه‌‌ى وعده‌‌هاى الهى که به آن وعده‌‌ها اطمینان می کنیم، اطمینان کنیم. ازدواج و تشکیل خانواده، موجب نشده است و موجب نمی شود که وضع معیشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ یعنى از ناحیه‌‌ى ازدواج کسى دچار سختى معیشت نمی شود؛ بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند.» موفق باشید

22351
متن پرسش
سلام‌ علیکم: ابن سینا و ملاصدرا هر دو در زمان خود به وظیفشان عمل کردند. چرا با ابن سینا نمی شود این تاریخ را ادامه داد ولی با ملاصدرا می شود و چه بسا هنوز زمانش نرسیده باشد؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت حق در تاریخ، به صورتِ لبسِ بعد از لبس است، نه خلع و لبس. یعنی همواره نوری شدیدتر از نور قبلی به صحنه می‌آید و حضور ملاصدرا در تاریخی که با ملاصدرا شروع شده و هنوز ادامه دارد، حکایت از نور بیشتری از انوار الهی می‌کند و درنتیجه راهِ بشر به سوی خدا و عبور از نیهیلیسمی که می‌توان گفت در دوران جدید از دکارت شروع شد به بهترین نحو محقق خواهد شد که تا اندازه‌ای در جلسات آخر کتاب «سلوک ذیل ...» در مورد آن مطالبی عرض شد. موفق باشید 

21632
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز: ۱. ببخشید آیا خون نواصب و دشمن اهل بیت حلال است؟ کجای دین آورده که ما می توانیم به جان افراد مالک باشیم و به راحتی حکم به قتل آنها بدهیم؟ ۲. آیا حدیثی داریم که صراحتا ائمه امر به کشتن نواصب کرده باشند؟ ۳. اگر حکم الهی است پس چطور وقتی فردی نزد امام دوم شیعیان می آید به ایشان و پدر ایشان توهین می کند ولی ایشان با رفتار نیکو با آن شخص برخورد می کنند؟ پس ایشان بر اساس حکم الهی عمل نکردند؟ مگر قتلشان واجب نیست؟ وظیفه ما در قبال نواصب چیست؟ ۴. لو سلمنا که این حکم صحیح باشد. ملاک دقیق برای ناصبی بودن چیست؟ آیا نباید تفاوتی بین توهین به ائمه و استخفاف ائمه قائل شد؟ مثلا کسی به أئمه توهین نمی کند ولی مقام آنها را کوچک می شمارد و می گوید هر چه آنها گفتند دروغ است مثلا یا مثلا آنها را با اسم کوچک صدا می کند بخاطر استخفاف مقامشان، این فرد هم زیر مجموعه تعریفی که فقها از ناصبی بیان کردند حساب می شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که جریان نواصب یک جریان سیاسی برای مقابله با موجودیتِ اسلام بوده است. به همان معنایی که قرآن می‌فرماید: «وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» (72)/آل‌عمران) طایفه‌ای از اهل کتاب با نقشه ابتدای روز ادعا می‌کنند ما ایمان آوردیم و بعد در آخر روز می‌گویند بررسی کردیم دیدیم دین اسلام چیزی ندارد و به صورتی مرموزانه به نقشه‌ی خود شکل علمی می‌دهند مثل کاری که سلمان رشدی کرد که این عملاً مقابله با اسلام و موجدیت نظام اسلامی است و به عنوان یک نوع مبارزه با اسلام، این نقشه را می‌کشند و این غیر از آن است که یک کسی از سر عصبانیت یا از سر جهالت، نبوتِ نبیّ و یا حقانیت شریعت را منکر شود. این افراد حکم‌شان مسلّم حکمی نیست که برای امثال سلمان رشدی هست. آری! بوده‌اند کسانی که با توطئه سعی داشتند تشکیلات تشیع را در زمان ائمه به مشکل بیندازند و جریان وکالت را با خطر روبه‌رو کنند که امام دستور قتل آن‌ها را می‌دادند. موفق باشید

21431
متن پرسش
سلام حاجی جان: چند سوال: 1. اعتقاد شیعه اینه که همه پیامبران معصوم اند. خوردن حضرت آدم از درخت ممنوعه آیا گناه نبود؟ 2.آیا حضرت آدم بعد از آن قول دادند که گناه نکنند؟ (چند تا از بچه ها می پرسیدن اگه حضرت آدم قول داده گناه نکنه ما هم پس نباید گناه کنیم. 3. داستان حضرت یوسف در قرآن «هَمَّ بِها» یعنی چی؟ آیا حضرت یوسف هم تمایل پیدا کرد، که با عصمت منافات دارد؟ تعریف دقیق تقوا و ورع و تفاوت این دو چیه؟ در آخر اگه کتابی در مورد پاسخ به این شبهات سراغ دارید معرفی کنید. تشکر یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با عصمت پیامبران شده است که به عنوان نمونه یکی از سؤالات مطرح‌شده در آن کتاب را همراه با جواب آن، خدمتتان ارسال می‌شود:

سؤال: اگر انبياء در همه‏ ى مراحل معصومند، چرا خود قرآن تعبيراتى دارد كه در ظاهر مخالف عصمت آن‏هاست. مثل اين آيه كه مى فرمايد: «وَ عَصي آدَمُ رَبَّهُ فَغَوي»[1] و آدم عصيان كرد و ضرر كرد.

جواب: در جواب به اين سؤال به موارد زير بايد توجه كرد:

1- عصيان يعنى مخالفت با امر، و امر يا ايجابى و مولوى است كه مخالفت با آن، منافى عصمت است. مثل مخالفت با دستورِ نمازخواندن. و يا امر خدا نُدبى و ارشادى‏ است كه مخالفت با آن، منافى عصمت نيست. مثل مخالفت با اين‏كه مى ‏گويند مستحب است قبل و بعد از غذا كمى نمك بخوريد.

2- غوايه: يعنى خسران، يعنى ترك امرِ «ندبى» كه موجب فوت فضيلت و ايجاد خسران است، پس آيه مى‏ فرمايد: آدم با امر ارشادى خدا مخالفت نمود و ضرر كرد و مخالفت با امر ارشادى خداوند منافى عصمت نيست.

علاوه بر موارد فوق بايد متوجه باشيد كه آدم در آن شرايط در بهشت برزخِ نزولى بود - بهشتى كه شيطان هم در آن بود - در آن عالم و مقام، هنوز تكليف و تشريع نبوده تا تخلف و عصيان از شريعت مطرح باشد. در نتيجه آن معصيت و گناه در آن مقام، ضد شريعت نبود كه زايل‏ كننده‏ ى عصمت باشد و تازه بعد از اين تخلف بود كه دستور آمد: «قُلْنَااهْبِطُوا مِنها جَميعاً، فَامّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنّي هُديً فَمَنْ تَبِعَ هُديَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»[2] به آن‏ها گفتيم همگى از بهشت خارج شويد، پس چون از طرف من براى شما هدايتى آمد، پس هركس كه از هدايت من پيروى كرد، او را خوف و حزنى نيست. تازه در اين آيه و بعد از هبوط از بهشت خبر از آمدن شريعت مى دهد و هدايت مطرح مى شود. پس قبل از آن كه در زمين هبوط كنند، شريعتى مطرح نبوده تا تخلف از آن مطرح باشد و عصيان صورت گيرد. از طرفى اگر عصيان آدم در مقابل امر مولوى بود بايد پس از توبه باز به بهشت برمى ‏گشتند، زيرا توبه از گناهِ مولوى و برگشت به حكم مولا، شخص را به شرايط قبل از گناه برمى‏ گرداند. پيامبر (ص) در اين رابطه مى‏ فرمايند: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه»[3] توبه‏ كننده از گناه مثل آن است كه گناهى براى او نيست. درحالى كه آدم وحوّا پس از توبه از بهشت خارج شدند، پس عصيان آن‏ها در مقابل امر مولوى نبود. مثل اين‏كه اگر يك كودك در مقابل توصيه‏ ى پدرش كه به او مى ‏گويد دست به آتش نزن و گرنه مى‏ سوزى، پس از دست ‏زدن و سوختن، توبه كند و بگويد غلط كردم، اين نوع توبه و پشيمانى چيزى از سوختن او نمى‏ كاهد. گناه آدم نيز از همين سنخ گناه بود كه در مقابل امر ارشادى خدا آن را انجام داده و به‏ همين جهت هم پس از اين‏كه آدم توبه كرد، باز حكمِ خروج از بهشت تغيير نكرد و آثار اين عصيان بر او جارى شد. پس گناه در مقابل امر مولوى نبود كه منجر به از بين‏ رفتن عصمت شود.

موضوع ديگرى كه مى‏ توان در مورد آدم با نعمتى بيشتر دنبال كرد مسئله‏ ى آدم است در دو مقام، يكى قبل از هبوطِ به زمين و حضور در مقام بهشتِ برزخ نزولى كه آن‏جا مقام «آدميت» مطرح است. در واقع آن آدم حقيقت همه‏ ى انسان‏ها است و به همين جهت شيطان پس از هبوط از بهشت با آدميت دشمنى كرد و نه با آدم، چون در آن بهشت هم با آدميت روبه‏ رو بود. به همين دليل دشمنى شيطان با فرزندان آدم كه حامل مقام آدميت هستند هنوز ادامه دارد. يكى هم علاوه بر اين مقام كه مقام آدميت است، موضوع شخص حضرت آدم است كه بعد از هبوط به عنوان ابوالبشر با او روبه‏ روئيم كه او اولين پيامبر است.

قرآن در مورد دشمنى شيطان با فرزندان آدم مى‏ گويد: «قالَ ارَأيْتَكَ هذاالَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ، لَئِنْ اخَّرْتَنِ الي يَومِ الْقيامَةٍ لَاحْتَنِكَنَّ ذُرَّيَّتَهُ الّا قَليلً»[4] شيطان گفت: آيا اين (آدم) همان است كه بر من برترى دادى؟ اگر به من فرصت دهى تا روز قيامت حتماً دهنه به فرزندان او مى‏ زنم مگر عده‏ ى كمى از آن‏ها را. در مورد تعليم اسماء به آدم هم مى ‏فرمايد: «وَعَلَّمَ ادَمَ الْاسْماءَ كُلَّها»[5] كه مسلّم اين آدم كه مفتخر به تعليم اسماء شده، شامل حضرت حواء و همه‏ ى انسان ها مى ‏شود. يعنى در واقع حقيقت آدم يا آدميت است كه مورد تعاليم اسماء قرار مى‏ گيرد كه آيه‏ ى اول سوره ‏ى نساء به آن اشاره دارد و مى‏ فرمايد: «يا ايّهَاالنّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالًا كَثيراً وَ نِساءً» اى مردم نسبت به پروردگارتان تقوا پيشه كنيد، پروردگارى كه شما را از نفس واحد خلق كرد و از آن نفس، زوجش را نيز آفريد و از آن دو، مردان و زنان كثيرى به‏ وجود آمد. اين نفس واحده همان حقيقت آدم يا آدميت است.

حاصل سخن اين‏كه آدم در مقام بهشت اوليه، به عنوان آدميت مطرح است و آن حقيقتِ همه‏ ى انسان‏ها است، يعنى همه‏ ى انسان‏ها آن عالم را داشته‏ اند و همه به شجره‏ ى ممنوعه نزديك شده ‏اند و در نتيجه همه از بهشت خارج شدند و در زمين هبوط كردند تا از طريق زندگى زمينى هركس مقام و منزلت حقيقى خود را كسب نمايد و به بهشت و يا جهنمى برگردد كه خودش در زندگى زمينى براى خود ايجاد مى‏ كند.[6]

2- در مورد حضرت یوسف «علیه‌السلام» در ادامه‌ی آیه هست که اگر نور پروردگار خود را نمی‌یافت، یعنی آن نور پروردگار منجر می‌شود که مرتکب آن گناه نشود و همین نور و بصیرت موجب عصمت همه‌ی اولیای الهی است. 3- بحثی در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» می‌باشد تحت عنوان «اشکال در مورد عصمت سایر پیامبران» در صفحه‌ی 35 کتاب و خوب است که به آن‌جا رجوع فرمایید. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید 

 


[1] ( 2)- سوره‏ى طه، آيه‏ى 21.

[2] ( 1)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى 38.

[3] ( 2)- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص: 180.

[4] ( 1)- سوره‏ى إسراء، آيه‏ى 62.

[5] ( 2)- سوره‏ى بقره، آيه‏ى 31.

[6] ( 1)- در رابطه با موضوع آدميت در بهشت مى‏توانيد به كتاب« هدف حيات زمينى آدم» از همين مؤلف رجوع فرماييد.

19995
متن پرسش
نسبت ما و تجدد به بهانه ی تحریم های ایالات متحده آمریکا نسبت مردم و تمدن غرب از وجوهی چون نسبت مصرف کننده ی مواد مخدر است و توزیع کننده ی آن. هر چند که مردم می بینند که این توزیع کننده شاید مکار باشد یا انسان درستی نباشد به عهد خود وفادار نباشد، اما در حسرت متاعی هستند که این توزیع کننده، در مشت دارد. توزیع کننده ای که ممکن است انسان را خوار و خفیف نماید و آنکه به هیچ قائده و اصولی پای بند نباشد. این مردمان روز به روز بیشتر به خود مخدر می زنند، هر چند در مراحل اول ندانند که این مخدر چه ها می کند و این ماده عامل فساد و نابودیشان است. تجدد بزرگ ترین مخدر قرن 21 که حسرت آن دویست سالی است که کشور های توسعه نیافته را به خود دعوت می کند و در صورت عدم چاره جویی برای آن حال روز مردمان روز به روز نابسامان تر خواهد شد. حال زمانی این نابسامانی بیشتر می شود که مدام بدون فکر به دوای درد بیماری، این مردم را سرزنش نماییم و از آن طرف به فکر ریشه ای تر حل کردن این مسئله نباشیم و بدتر از آن تمام فکر و ذکرمان این باشد که تمام توجهمان را به برخورد های سلبی و سطحی محدود نماییم و به جای آنکه فکری به حال خود آگاه کردن خود و فرد نسبت به این بیماری نماییم مدام راهکار های خود را به بستن دست و پای این شخص و حریص تر کردن وی محدود نماییم. و یا از آن طرف چون به اصطلاح اصلاح طلبان در این فضا بدمیم و او برای تشویق هر چه بیشتر استفاده از این مخدر تشویق نماییم. نگاه افراد به ظاهر سالم هم به این جامعه همچون نگاه به یک مجرم است در حالی که این مردمان بیماران جهان متجدد و یا در حاشیه ی تجدد هستند. حال سوالی که برای بنده پیش آمده است این است که با نقض برجام و برجام ها مردم ما به خود مخدر بزرگ تری می زنند و یا آنکه با نگاه به تاریخ جور دیگری رفتار می نمایند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که بنا به گفته‌ی جنابعالی داستان ما، داستان معتادی است که به زندگی غربی معتاد شده و به راحتی نمی‌تواند از این اعتیاد دست بردارد؛ بحثی نیست. بحث از آن جا شروع می‌شود که آیا در بستر تحریم‌ها می‌توان به بهانه‌ی همین تحریم‌ها از این اعتیاد کم کرد؟ آیا به انسانی که به آن اعتیاد گرفتار است می‌توان تذکر داد که راه نجات از این اعتیاد در این تاریخ فراهم شده است؟ به همان معنایی که حضرت روح اللّه «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» فرمودند اگر آمریکا یک کارِ مفید کرد، همین تحریم و قطع رابطه با ما بود.

به نظر می‌رسد دولتمردانِ امروزین ما از این نکته غفلت کرده‌اند که راه نجات، ادامه‌ی تزریقِ مواد مخدر نیست، بلکه کم‌کردنِ آرام‌آرام آن است به همان شکلی که آمریکا با تحریم‌هایش برای ما پیش آورده. ولی چون آمریکا دستِ این دولتمردان را خوانده است، تصور می‌کند با تحریم بیشتر آن‌ها را بیشتر تسلیم خود نماید. در حالی‌که اگر دولتی انقلابی در میان بود، آمریکا به یک‌دهم این تحریم‌ها هم دست نمی‌زد. امید است مردم با روحیه‌ی انقلابی خود دیر یا زود نظام استکباری صهیونیستی را مأیوس کنند. موفق باشید 

19441

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی عرض سلام و خسته نباشید و آرزوی قبولی طاعات و عبادات خدمت استاد گرامی: استاد شرمنده می خواستم ببینم شما ملاقات حضوری هم دارید شدیدا نیاز به صحبت کردن حضوری و درخواست کمک از شما دارم. لطفا کمکم کنید به حق این ماه عزیز و مبارک. التماس دعا اگر امکان دارد پاسخ درخواستم را به آدرس ایمیلم بفرستید از لطف شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در طول روز فرصتی جهت آن‌که در خدمت رفقا باشم، ندارم. می‌ماند بعد از نماز صبح در مسجد خدیجه‌ی کبری«سلام‌اللّه‌علیها» که در حین قدم‌زدن می‌توانم خدمت عزیزان باشم. موفق باشید

18783
متن پرسش
بسمه تعالی با تشکر از پاسخ جنابعالی به سوال ۱۸۷۶۴. با توجه به آیه ۱۷۱ سوره مبارکه نساء، آیه ۳۰ سوره مبارکه توبه و حدیث «من مات ولم يعرف امام زمانه...» پاسخ شما استاد محترم را چگونه می توان توجیه نمود (شاید توجیه کلمه مناسبی نباشد). ممنون - خداوند شما را جزای خیر بدهد و التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:  عنایت داشته باشید که آیات سوره‌ی آل‌عمران می‌فرماید بعضی از اهل کتاب مفتخر به آن عبادات و آن شعور هستند که اعمال‌شان نادیده گرفته نمی‌شود ولی آیه‌ی 177 سوره‌ی نساء، اشکالِ کلّی اهل کتاب را مطرح می‌فرماید. در مورد روایتی که می‌فرمایید البته که اگر کسی امام خود را در هر زمانی نشناسد، گرفتار مرگ جاهلیت است، ولی بنا به دیگر روایات این بیشتر به معنای عناد و مقابله با امام است به دلیل آن‌که از حضرت صادق«علیه‌السلام» داریم: «إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِيُّونَ وَ الصِّدِّيقُونَ وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ يَدْخُلُ مِنْهُ شِيعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا وَ بَابٌ يَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِينَ مِمَّنْ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ فِي قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ الْخَبَر»  على عليه السّلام فرمودند: بهشت هشت در دارد، درى كه از آن پيامبران و صديقان وارد مى‏ گردند، درى كه شهداء و صالحان از آن مى ‏آيند، شيعيان و دوستان ما هم از پنج در وارد خواهند شد و از در هشتمى ساير مسلمانان وارد مى‏ شوند و آن‏ها كسانى مى‏ باشند كه بر وحدانيت خدا گواهى دهند و ذره ‏اى بغض ما را در دل نداشته باشند.

علامه‌ی طباطبایی در کتاب «رسالة الولایه» در فصل 4  از تفسیر قمی از ابی‌جعفر«علیه‌السلام» روایتی را به این مضمون می‌آورند: که راوی می‌پرسد وضع موحدین که اقرار به نبوت محمد«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» دارند ولی اهل گناه هستند و امامی ندارند و ولایت شما را نمی‌شناسند؛ پس از مرگ چگونه است؟ امام می‌فرمایند: چنین کسانی در قبرهای خویشند و از آن بیرون نمی‌آیند، پس هرکدام از اینان که کار نیکی کرده باشند و دشمنی و عداوتی نسبت به ما نداشته باشد برایش راهی به سوی بهشت باز می‌شود که خداوند آن را در مغرب آفریده و روحش وارد آن می‌شود تا روز قیامت، تا آن‌گاه که به دیدار خدا برسد و خداوند به بررسی اعمال خوب و بد او بپردازد. اصل روایت به این صورت است:  «قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا حَالُ الْمُوَحِّدِينَ الْمُقِرِّينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص مِنَ الْمُسْلِمِينَ الْمُذْنِبِينَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ لَيْسَ لَهُمْ إِمَامٌ وَ لَا يَعْرِفُونَ وِلَايَتَكُمْ فَقَالَ أَمَّا هَؤُلَاءِ فَإِنَّهُمْ فِي حُفَرِهِمْ لَا يَخْرُجُونَ مِنْهَا فَمَنْ كَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ وَ لَمْ يَظْهَرْ مِنْهُ عَدَاوَةٌ فَإِنَّهُ يُخَدُّ لَهُ خَدّاً إِلَى الْجَنَّةِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ بِالْمَغْرِبِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِ الرَّوْحُ فِي حُفْرَتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ فَيُحَاسِبَهُ بِحَسَنَاتِهِ وَ سَيِّئَاتِهِ فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ فَهَؤُلَاءِ الْمَوْقُوفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ قَالَ ع وَ كَذَلِكَ يُفْعَلُ بِالْمُسْتَضْعَفِينَ وَ الْبُلْهِ وَ الْأَطْفَالِ وَ أَوْلَادِ الْمُسْلِمِينَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ وَ أَمَّا النُّصَّابُ مِنْ أَهْلِ الْقِبْلَةِ فَإِنَّهُمْ يُخَدُّ لَهُمْ خَدّاً إِلَى النَّارِ الَّتِي خَلَقَهَا اللَّهُ فِي الْمَشْرِقِ فَيَدْخُلُ عَلَيْهِمُ اللَّهَبُ وَ الشَّرَرُ وَ الدُّخَانُ وَ فَوْرَةُ الْحَمِيمِ ثُمَّ بَعْدَ ذَلِكَ مَصِيرُهُمْ إِلَى الْجَحِيمِ»(بحار الأنوار، ج‏69، ص: 158) . موفق باشید

17587

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد محترم: پیشاپیش از اینکه پرسش غیر معرفتی می پرسم و مصدع اوقات شریف می شوم، عذرخواهم. بنده خیلی تمایل دارم همراه شما عازم زیارت و پیاده روی اربعین شوم. از مدیر کانال تلگرامی شما جویا شدم، فرمودند شما هر ساله همراه گروهی مشرف می شوید و بنده برای همراهی باید در اینجا مطرح کنم. بنده خانم هستم. امکانش هست اگر خانم ها هم در این گروه همراه می شوند، حقیر را هم قابل دانسته و در این سفر همراه گروه شما باشم؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این مورد نقشی ندارم خودم هم یک زائر هستم در آن گروه. برنامه‌ها زیر نظر حاج آقا نظری و آقای ایزدی است. موفق باشید

14850

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: احساس می کنم در مواجهه با دیگران تعادل ذهنی خودم رو از دست دادم و برای درس خواندن تمرکز کافی را ندارم ممنون میشم نظرتونو ببینم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» کمک می‌کند. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

نمایش چاپی