بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
18658

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار: نظر جنابعالی راجب مقتدی صدر و سیاست او چیست؟ خدا حفظتان کند برای این انقلاب. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: البته بنده چندان در این مورد صاحب‌نظر نیستم و نتوانسته‌ام دلسوزی ایشان را با حکمتی که برای احیای عراق نیاز است؛ همراه ببینم. موفق باشید

18364
متن پرسش
با سلام استاد: لطفا این قسمت از جوابتان را شرح بیشتری بفرمایید: «مگر همین کت و شلواری که بنده و امثال بنده می‌پوشیم خوب است؟ امید است که بتوانیم از این نوع لباس‌ها که لباس‌های روح و روحیه‌ی ما نیست و تشبه به فرهنگ کفر است، آزاد شویم.» اگر این لباس خوب نیست پس چرا می پوشید؟! خب لباس های دیگری هم هست. این که فرمودید آزاد شویم چگونه؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم لباس مردم پاکستان که ران‌های مردان را می‌پوشاند، در مقابل شلوارهای اروپاییان به عفاف و حیا نزدیک‌تر است همان‌طور که قبای مردم گذشته به عفاف و حیا نزدیک بود. باید شرایط استفاده از چنین پوشش‌هایی فراهم شود، وگرنه برای امثال ما حکم لباس شهرت را پیدا می‌کند ولی برای یک روحانی، پوشیدن لباس روحانیت در عرف چنین مشکلی را به‌وجود نمی‌آورد. موفق باشید

15674
متن پرسش
سلام: با توجه به اینکه اخلاق قبل از مرحله‌ عرفان می باشد، آیا برای وارد شدن به وادی سیر و سلوک و عرفان عملی باید تمام صفات حسنه را کسب و تمام رذایل را ریشه کن نمود؟ به قولی آیا باید با نفس مهذب وارد عرفان عملی شد؟ در این صورت دستورالعمل های اخلاقی برای تزکیه نفس که در عرفان عملی مطرح می شود برای چیست؟ و منظور از جهاد با نفس یا همان جهاد اکبر، مرحله‌ اخلاق است یا عرفان؟ تشکر استاد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرفان نظری در متن خود معارفی را عرضه می‌کند که دستورات اخلاقی به صورت بهتری در جای خود قرار می‌گیرد، در آن حدّ که «منازل‌السائرین» خواجه عبداللّه انصاری برای عمل بهتر فهمیده می‌شود. به همین جهت جناب عبدالرزاق کاشانی که یک عالم در عرفان نظری است، می‌تواند به شرح منازل خواجه بپردازد. موفق باشید

15618
متن پرسش
سلام: اگر حضرت حق تمام عالم را با اسمائش پر کرده است تکنولوژی جدید با چه اسمی ظهور کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعضی پدیده‌ها، حجابِ حق هستند و از این جهت می‌توان گفت تکنولوژی حجابِ اسمِ قادر الهی است و مانع می‌شود تا ما با اسم قادر او در این عالم جلو رویم و دل به قدرت تکنیکی که عالم را این‌چنین به بحران کشانده؛ ببندیم. موفق باشید

15299

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
موضوع:‌ پديده احمدي نژاد چنان چه شهامت داريد سوال و پاسخ خودتان را درج نماييد. سوال من از حضرتعالي اينست كه كساني از بلند پايه ترين مقامات آمدند و از احمدي نژاد حمايت كردند. در مقابل بي خردي هايش سكوت كردند. چنان بر سر مملكت آمد كه در دوران جنگ هم نيامده بود. هفتصد ميليارد پول نفت گم شد. اختلاس آن چناني صورت گرفت. معاون اول به زندان رفت. كشور به روز سياه نشانده شد و.... آيا روز قيامت اين افراد نبايد جواب بدند كه چقدر خانواده ها كه در اثر بي تدبيري و گراني كالا و اعتياد متلاشي شدند. اخلاق سقوط كرد جوانان از دين زده شدند. تفرقه و دودستگي بين مردم افتاد. آن وقت آدمهايي مثل شما كه عرفان درس مي دهند حمايت مي كنيد و عده اي را مثل آقاي مصباح كه از همين احمدي نژاد حمايت كرد تقديس مي كنيد. واقعا استاد از شما كه زماني الگوي ما بودي بعيده!!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم بهتر است در قضاوت، این‌چنین به صراحت عجله نکنید. این احتمال را بدهید که موضوعات، غیر از این‌ها باشد. شاید پس از آزمون و خطاهایی به این‌جا برسید که آقای احمدی‌نژاد نشان داد این انقلاب ظرفیت‌هایی دارد که تنها با آن روحیه ظهور می‌کند و کشور از انجمادِ تاریخی‌اش نجات می‌یابد. البته این بدان معنا نیست که باید آقای احمدی‌نژاد برگردد و رئیس جمهور شود، بلکه بدین معنا است که آقای احمدی‌‌نژاد یک اشاره‌ای بود به ما و به تاریخی که با انقلاب اسلامی شروع شد. فکر نمی‌کنید دفاعِ تمام‌قد و به صورت خاصِ مقام معظم رهبری تا آن‌جا که فرمودند: «من در مواردِ گوناگون با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم و به آقای رئیس جمهور - آقای احمدی‌نژاد - نزدیک‌ترم»؛ نکته‌هایی برای ما و آیندگان دارد؟!! موفق باشید  

14879

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در مورد سوال 14859 که از جنابتان پرسیده شده است، به نظرم می آید پاسختان جامع نبود چرا که حضرت علامه بنا به گفته دکتر احمدی رویکرد قبلی خود را اشتباه دانسته اند. اگر منظور علامه نگاه به فطرت پاک الهی انسان غربی بوده، بی شک این فطرت پاک الهی انسان غربی پیش از این هم برای حضرت علامه مکشوف بوده است و در ضمن دکتر احمدی از نظم و انضباط زندگی غربی از علامه سوال پرسیده اند و پاسخ ایشان ناظر به آن بخش از سوال ایشان بوه است. حال با این تفاسیر ما چند سوال پیش می آید: 1. باید چه رویکردی نسبت به نظرات علامه در مورد غرب داشته باشیم!؟ 2. چگونه می توان به غرب شناسی افرادی که نه غرب را دیده اند و نه آشنایی چندانی با زبان های رایج در آن دارند، اعتماد نمود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که علامه‌ی طباطبایی سال‌ها با امثال کربن ارتباط داشته‌اند و نسبت به غرب بیگانه نبودند و لذا نمی‌توان شخصیت ایشان را این‌چنین دستِ کم گرفت که با برخورد چند نفر خدمتگذارِ هتل در اصل نقدی که به مبانی فکری غرب دارند، تجدید نظر کرده باشند. این یک نوع بی‌انصافی نسبت به علامه است. لذا خاطره‌ی دکتر احمدی را باید در حدّ همان یک خاطره دانست. موفق باشید

11874
متن پرسش
‎سلام علیکم: خواستم نظر شما را در مورد سخن قابل تامل آیت الله فاضل لنکرانی رحمه الله بپرسم که فرمودند: «من پنجاه سال است دارم اسلام می خوانم، بگذار خلاصه اش را برایت بگویم، واجباتت را انجام بده، به جای مستحبات، تا می توانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بینداز. اگر قیامت کسی از تو سوال کرد بگو فاضل گفته بود» چون قصد اجرای آن را داریم لذا برای ما مهم است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این سخن گرانقدر همان سخن اولیاء معصوم«علیهم‌السلام» است که به ما فرموده‌اند در مقابل حوائج مؤمنین نباید بی‌تفاوت باشید وگرنه راه بهشت را گم کرده‌ایم. موفق باشید

9481
متن پرسش
سلام علیکم: می فرمایید نور از نوع وجود هست و می توانیم بگویم نور شدید تر اما به میز و صندلی نمیتوان این را گفت چون ساخته ذهن ماست. خواستم بپرسم در عالم ماده چه چیزهای وجودی هستند؟ مثلا زمین را ما در ذهنمان که نساخته ایم و بوده است، می توان زمین را از نوع وجود حساب کنیم که شدت و ضعف دارد؟ (یا مثلا آب، هوا، و... را) چون اینها ساخته ذهن انسان نیستند بلکه در عالم وجود دارند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در عالم ماده به اعتبار ماهیت پدیده‌ها هیچ‌چیز وجودی نیست زیرا عالم ماده خودش یکی از مراتب عالم وجود است. نور را هم که مثال می‌زنیم معتقدیم نفس ما متوجه وجودی می‌شود که نور می‌نامیم و در این دیدگاه نور را یک پدیده‌ی مادی آن طور که علم فیزیک می‌گوید نمی‌دانیم و بنده در کتاب «حقیقت نوری» این نکته را عرض کرده‌ام. موفق باشید
9306
متن پرسش
سلام حاج آقا: مدتهاست سایتتان را دنبال می کنم. تو را به خدا سرنوشت ما مسلمانان چه خواهد شد؟ از تمام جهان ماداعیه حقانیت داریم ولی شاید 10 درصدمان مخلص نباشیم و شیعه واقعی. دارم از ناراحتی داغون میشم وقتی به عکسهای غزه نگاه می کنم از خودم بدم می آید که آرام و راحت به فکر افطارم و کاری نمیتوانم برایشان کنم. چرا ما حداقل پول و نیرو برایشان نمی فرستیم؟ مگر خداوند ما را به یاری مسلمانان دیگر دستور نداده؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله جمهوری اسلامی ایران تا آن‌جا که ممکن است به مردم فلسطین کمک کرده و سرنوشت آن‌ها را از این که اسرائیل می‌خواست فلسطین را از صفحه‌ی روزگار برداد، تغییر داد. به تعبیر آقای دکتر سعدالهی زارعی اسرائیل در نفی خود قدم بر می‌دارد. آیا تل‌آویو و حیفا را ناامن کردن کار کمی است؟ موفق باشید.
9282
متن پرسش
سلام علیکم: بنده کتابهای شما رو در رابطه با انقلاب اسلامی، مدرنیته، تزلزل غرب و... مطالعه کرده ام و خیلی برایم مفید بوده. ولی در مورد غرب باید بیشتر تفکر کنم. مثلا میخوام بدونم آیا این اوضاع نابسامان کنونی غرب که شما میفرمایید محسوس است؟ یا به طور کلی وجود نظم و پیشرفت و رفاه نسبی که در این کشورها هست به خودی خود ارزش دارن؟ آیا این موارد در غرب تحسین دارد؟ یا مثلا ما هم در حال حاضر مجبوریم برای محتاج نبودن به اجنبی از تکنولوزی استفاده کنیم که خود مولود غرب است و در حال حاضر چاره ای جز این نیست؟ نمیدونم چطوری بگم. بالاخره با همه کج بودن راه، غربی ها از مسلمانان جلوتر هستند خب چکار باید کرد؟ این تزلزل در غرب چرا در زندگی ظاهری مردم نمایان نیست؟ نظر جنابعالی در مورد پیشرفت، رفاه، خلوت بودن دادگاهها مثلا در کشوری مثل سوییس چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث غیر قدسی‌بودن فرهنگ غرب یک چیز است و بحث نظمی که بر اساس اهداف دنیایی‌شان به زندگی‌شان داده‌اند چیز دیگر. چه اشکال دارد ما بر اساس رویکرد قدسی خودمان نظمی که نیاز داریم را وارد زندگی کنیم. ما یک ملت استعمارزده‌ای هستیم که سال‌ها تلاش شده در بی‌فکری نگه داشته شویم. بحمداللّه با انقلاب اسلامی راه خود را پیدا کرده‌ایم. سال‌ها طول می‌کشد که بر اساس قاعده‌ی آزمون و خطا بالاخره به زندگی خود سر و سامان بدهیم. موفق باشید
8582

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: آقای عبدالله مستحسن در کتاب خلیفه خدا نوشته اند: وقتی خدا به آدم امر میکند که از اسماء"آنها"خبر بده آدم آن خلیفه هایی که قبلا بوده ولی در آسمان بوده و از این به بعد است که خلافت آنها باید در زمین هم جعل شود را به همه معرفی میکند. در اینجاست که خدا میگوید آیا نگفتم که من هم غیب آسمانها یعنی آن خلیفه هایی که در آسمانها بوده و شما خبر نداشتید را میدانم و هم غیب زمین و خلیفه هایی که میخواهند از این پس در زمین نیز خلافت کنند را میدانم. آن خبر مهم که جنبه غیب داشته همین بوده که ملائکه از آن بی خبر بودند. نظر شما چیست؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
7763

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد . من دی وی دی های سخنرانی های شما را به صورت ارجینال از کتابفروشی تهیه میکنم . سخنرانی هایی که حتی روی سایت هم نیست . حال اگر من از روی این دی وی دی ها برای دوستانم رایت کنم و یا برایشان کپی کنم موسسه و انتشارات لب المیزان راضی هست یا خیر ؟ گفتم یک وقت حق کسی ضایع نشود و حق الناس به گردن ام نیفتد . آیا لازم است تلفنی زنگ بزنم از خود انتشارات بپرسم یا همین که شما جواب دهید کافیست ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: هیچ اشکالی ندارد. موفق باشید
7135
متن پرسش
سلام شهید آوینی معتقد بودند که عالم امروز عالم اصالت ابزار و روش هاست و تکنولوِژی مولود همین عالم است؟اصالت روش ها و ابزار ها را لطفا توضیح دهید. اشکال اصالت به روش کجاست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مدرنیته و توهّم» بحث انسان ابزارساز در همین رابطه مطرح شده. در آن‌جا بحث بر سر آن است که داستان تغییر انسانِ حکیم به انسانِ ابزارساز با این غفلت شروع شد که انسان فراموش کرد براى چه هدفى در این دنیا هست و فراموش کرد باید خود را تغییر دهد، چراکه «ما آمده‏ایم در این جهان که بیشتر خود را تغییر دهیم تا شایسته قرب الهى گردیم»؛ حرف همه حکیمان دنیا این بوده و هست. بشر در طول تاریخ با این طرز فکر زندگى کرده است، دوره جدید دقیقاً به این حرف پشت کرد. چرا بشر حکیم مى‏گوید من باید بیشتر خود را تغییر دهم؟ چون معتقد است که ساختار این عالم حکیمانه است و سراسر عالم صنعِ صانعِ حکیم است. لذا مى‏گوید: من باید این‏قدر از نظر فکرى، خیالى و شکل زندگى، خودم را تغییر دهم تا مطابق عالَمى شوم که عالَم عقلى است. به گفته حکیمان، انسان باید آنچنان اندیشه و خیال خود را ادب کند که مطابق عالم عقل شود. پس طبق این سخن، ما آمده‏ایم در این جهان که بیشتر خود را تغییر دهیم تا شایسته قرب گردیم، اگر ابعادى از جهان مطابق میل‏هاى ما نیست، این گناه ماست که هوس‏هاى سرگردان را براى خود گزینش کرده‏ایم، ولى صنعِ خالقِ حکیم براى برآوردن آن هوس‏ها خلق نشده است. اشکال روش‌های تکنیکی را باید در محدودیت آن به داده‌های حسّ دانست که هیچ نگاهی به سنن الهی و جایگاه پدیده‌ها در متن هستی ندارد. موفق باشید
6597
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر پیرامون سوال6512منظورم این بود که چه رابطه ای بین قسمهای سه گانه آیات 1تا3 و جواب قسم در آیه 4یعنی لقد خلقنا الانسان فی کبد هست؟(با عرض پوزش شما فقط قسمها را توضیح دادید)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌فرماید وقتی نور نبی‌اللّه در شهری جلوه‌گر است آن شهر مقدس است و جای قسم‌خوردن به آن شهر هست چرا که در آن شهر نیز سیره‌ی ابراهیم و اسماعیل«علیهماالسلام» به عنوان (والد و ولد) جاری است و این شهر انسان را که در سختی‌‌ها متولد می‌شود، به تکالیفی وا می‌دارد که از هرزه‌گی در امان است. در آیه‌ی 5 و آیه‌ی بعد می‌فرماید: انسان اشتباه محاسباتی دارد که گمان می‌کند هرکاری می‌تواند بکند و در آن راستا ادعا و افتخار می‌کند که ریخت و پاش‌های زیادی دارد. موفق باشید
1111

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الحمن الرحیم با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده این مسئله که آنچه در عالم است تنها وجود مطلق است و تمام موجودات فقط قالبهایی از این وجود هستند برای دستیابی ودرک و شهود این مسئله چه باید کرد
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی در شرح کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» تلاش لازم جهت این امر شده‌ است زیرا موضوع چیزی است که باید با کاری مستمر حل شود. موفق باشید
23893
متن پرسش
سلام: کسی که آدم خوب و مقیّدیست و وقتی صحبتهای معرفتی باهاش می کنیم قشنگ و باعلاقه گوش میده و قبلاً هم نماز میخونده ولی حالا چند ساله ترک کرده ما باید چیکار کنیم که نمازشو بخونه و به نماز علاقه مند بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خود انسان باید به این نکته برسد که نیاز دارد با خداوند مرتبط باشد و متوجه شود نماز، زیباترین نوع ارتباط با خدا است و خداوند دوست دارد آن‌طور که خودش می‌خواهد، پرستیده شود تا برکات پرستیدنش را به بندگانش ارزانی دارد. موفق باشید

23234
متن پرسش
بسم رب المهدی با سلام خدمت استاد عزیز: شما در مقاله ی پاسداشت آزادی بیان کردید، بشر کنونی خواستار آزادای است حتی اگر بروز های آن در جامعه در سطح آزادی قدسی نباشد و به همین جهت، دشمن از این خواستگاه آزادی سوءاستفاده کرد و ضد آزادی را به عنوان آزادی نمایش داد. از طرفی جامعه روز به روز دین گریز تر شده و به عبارتی زبان دین متناسب با جامعه ی کنونی نیست؛ هنوز هم همان تعبیر ها و همان روش های 30-40 سال پیش برای بیان دین از سوی تعریف کنندگان دین به گوش می رسد. حال چگونه می شود که دین را با آزادی بیان کرد؟ چگونه یا حداقل تحت چه موضوعی می توان طلب آزادی همراه با دین را در مردم زنده کرد؟ چه موضوعی حول مفهوم درست آزادی و زبان دین(زبانی که بیانگر حال امروز جامعه باشد، زبانی که جامعه پذیرای آن باشد که از نظر بنده چیزی جز آزادی نیست اما چگونه در جامعه ای که آزادی واقعی برایش تعریف نشده، دین و آزادی را با هم بیان کنیم؟) اشتراک زبان دارد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرض شد در این تاریخ مصداق آزادی همان آزاداندیشی است که حضرت امام و رهبری بر آن تأکید دارند تا جایگاه سایر اندیشه‌ها و سلائق دیده شود. در همین جلسه‌ی اخیر روز چهارشنبه عرایضی در معنای درک آزادی در تاریخ پیش آمد. عنوان جلسه «باتلاق آرمان‌های کوتاه و غفلت از جریان تاریخی انقلاب اسلامی» هست. موفق باشید

22618
متن پرسش
سلام: توی یه جلسه بودم و داشتم از روی صحبتهای شما و کتاب معاد شما، شفاعت رو توضیح می دادم، یه نفر پرسید ۱. اگه عشق و علاقه ای به امام معصوم که موجب تغییر مبادی بشه، عامل ایجاد شفاعت میشه پس حر بن یزید ریاحی چرا محبتش به فاطمه زهرا باعث نشد جلوی امام حسین رو نگیره؟ ۲. چی باید پیش بیاد که یک نفر مثل حر یا رسول ترک بشه؟ بعضی از شرابخوارها هم به اهل بیت محبت دارن و در محرم شراب نمیخورن. چرا اینا مثل رسول ترک، یکدفعه بر نمی گردند و محبتشون به اهل بیت (ع) در این دنیا باعث تغییر مسیرشون نمیشه؟ ۳. چطور بستن راه بر امام حسین (ع) سبب حبط اعمال حر نشد و حر توفیق توبه پیدا کرد ولی برخی با وجود ارادت به اهل بیت (ع) توفیق توبه پیدا نمی کنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرّ به عنوان یک نظامیِ لشکر به اصطلاح اسلام در آن زمان به کلی در جریان امر نبود، و آرام‌آرام با آن خطبه‌ی مشهور حضرت که فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ»؛ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى شوند. و ادامه دادند آیا مگر نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و باطل به جایِ حق مورد احترام است؟ این‌جا بود که آرام‌آرام به جهت آن نورانیتی که محبت حضرت زهرای مرضیه «سلام‌اللّه‌علیها» در او ایجاد کرده بود متوجه‌ی دامی بود که عبیداللّه برای او قرار داده بود. لذا ابتدا تلاش کرد تا کار به مقاتله با امام حسین «علیه‌السلام» نکشد[1]، ولی وقتی از این قضیه مأیوس شد، آن اقدام بزرگ را که بی‌نهایت کارِ بزرگی بود؛ انجام داد، در آن حدّ که از صحنه کنار نکشید، بلکه وارد جبهه‌ی حضرت سیدالشهداء «علیه‌السلام» شد در حالی‌که یقین داشت کارش به شهادت ختم می‌شود. و این در آن شرایط برای کسی که نه با فرهنگ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» آشنایی لازم را دارد و نه از جریان یزید باخبر است، کارِ فوق‌العاده‌ای است که در عرض چند روز به زیباترین شکل، جبهه‌ی حق و باطل را در آن حدّ تشخیص دهد که حاضر باشد در وفاداری نسبت به جبهه‌ی حق تا مرز شهادت به میان آید. امام حسین(ع) پیکرش را به خیمه گاه منتقل کرده، مقابل ابا عبدالله گذاشتند، در حالی که حرّ آخرین نفسهای زندگی را می کشید، حضرت خم شد و چهره اش را از گَرد و غبار پاک کرد و فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ.‌تو حر و آزاده‌ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت حر و آزاده ای. سپس امام (ع) سر حر را که زخمی شده بود با دستمالی بست

 موفق باشید  

 


[1] - بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد گفتگوهایی شد. حر شاهد بود که عمرسعد، هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را نپذیرفت. نزد عمرسعد آمد و گفت: بنا داری با این مرد بجنگی؟! ابن سعد گفت: آری، با او جنگی خواهم کرد که کمترین اثر آن، جدا شدن سرها از بدن ها و قلم شدن دستها باشد.
حر گفت: آیا حاضر نیستی هیچ یک از خواست های امام حسین (علیه السلام) را بپذیری تا اینکه کار به مسالمت و صلح خاتمه یابد. عمرسعد گفت: اگر کار به دست من بود چنین می کردم ولی امیر تو، عبیدالله بن زیاد، به این امر راضی نخواهد شد.
حر از نتیجه این گفتگو بسیار ناراحت و نگران شد و به محل استقرار خود برگشت. یکی از عشیره او به نام قرة بن قیس که در کنار او مستقر بود می گوید: حر به من گفت: قره، اسب خود را آب داده ای. گفتم: نه، گفت: نمی خواهی او را آب بدهی؟ گفتم: چرا.
قره می گوید: سخنان حر چنان بود که فهمیدم گویا، حر می خواهد از جنگ کناره گیرد و نمی خواهد من به حال او آگاه شوم. گویا، نگران بود که در حق او سعایت کنم. بخدا قسم، اگر مرا از قصد خودآگاه کرده بود. من هم به راه او می رفتم و به حسین (علیه السلام) می پیوستم.
بهرحال، کم کم حر از مکان اصلی خود دور شد و اندک اندک به لشکرگاه امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد. یکی از مهاجرین اوس به او گفت: ای حر می خواهی چه کنی، می خواهی به لشکر امام حسین (علیه السلام) حمله کنی؟! حر به او پاسخی نداد. اما کم کم بدن حر به لرزه افتاد، آن مهاجر أوسی نزد حر آمد و گفت: حر تو ما را به شک و تردید انداخته ای، بخدا قسم، در هیچ جنگی ترا با این حال ندیده بودم. اگر از من می پرسیدند که شجاع ترین مردم کوفه کیست، تنها از تو نام می بردم این لرزه چیست که بر اندام تو افتاده است؟! حر گفت: بخدا قسم که من خود را میان بهشت و جهنم می بینم. به خدا سوگند که جز بهشت را اختیار نخواهم کرد. هرچند پاره پاره شوم و به آتش بسوزم.

20832
متن پرسش
با سلام: در یکی از سوال ها دیدم که روایتی از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) برای توصیف زمامدار امت و ولی فقیه آورده اید که امام می فرماید : إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ» با یک جستجو دیدم که بعد از ولا يَحيرُ فيهِ عَنِ الصَّوابِ ، آورده است : فَهُوَ مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ ، قَد أمِنَ الخَطايا والزَّلَلَ والعِثارَ ، يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ ، وشاهِدَهُ عَلى خَلقِهِ ، و «ذلِكَ فَضلُ اللّه ِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ واللّه ُ ذُو الفَضلِ العظيمِ و در تحف العقول هم بعد از کلمه مُؤَيَّدٌ آورده است که : قد امن من الخطا و الزلل ، خصه بذلک لیکون ذلک حجه علی خلقه ، شاهدا علی عباده ، فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه ؟! . چند نکته به نظرم رسید: اول اینکه: این روایت در خصوص معرفی امام معصوم علیه السلام است که در کتاب تحف العقول آورده شده است. و در منابع دیگر ذکر شده است که آن زمامدار مَعصومٌ مُؤَيَّدٌ ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ است. دوم اینکه: در ادامه حدیث می فرماید که امام : قد امن من الخطا و الزلل : از هر اشتباه و لغزشی به دور است. سوم: امام رضا علیه السلام در معرفی امام معصوم می فرماید: يَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِكَ لِيَكونَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ: خدا آن شخص که زمامدار امت و امام مردم است از خطا ایمن داشت تا حجتی بر آفریدگانش باشد. چهارم : در آخر حدیث اما رضا (ع) می فرمایند : فهل یقدرون علی مثل هذا فیختارونه فیکون مختارهم بهذه الصفه؟! . آیا بندگان توان این را دارند که چنین شخصی را با این ویژگی ها انتخاب کنند؟ (استفهام انکاری) بندگان خدا نمی توانند شخصی با این صفات را برای رهبری و امامت انتخاب کنند. و اینکار تنها در توان خداست. پس شما چرا یک حدیثی که آنقدر واضح در مورد معصومین (علیهم السلام) است را برای یک شخص غیرمعصوم که ولی فقیه باشد به کار می برید؟ حال آنکه ایشان خطا هم داشته است و اعتراف کرده. (مسأله کنترل جمعیت)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه شده‌اید مصداق اصلی آن روایت امام معصوم است. ولی در ابتدای حدیث حضرت متذکر می‌شوند «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ» و از این طریق زمینه‌ی توسعه‌یافتنِ روایت را به مخاطب می‌دهند. بدین معنا که خداوند هرکس را به همان اندازه که برای اداره‌ی امور بندگانش انتخاب کند، به همان اندازه مددهای فوق‌الذکر را به او ارزانی می‌دارد و در این رابطه است که ما به نایب ائمه رجوع می‌کنیم، در آن حدّ که حضرت صاحب الأمر «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» در تأیید نوّاب خود می‌فرمایند: سخن آن‌ها سخن من است. زیرا ذیل الطافی که به امام می‌شود، آنان نیز مورد لطف الهی قرار می‌گیرند. در راستای چنین آموزه‌ای حضرت امام صادق (ع) مى ‏فرمايند: رسول خدا (ص) فرمودند: «يَحْمِلُ هَذَا الدِّينَ فِي كُلِّ قَرْنٍ‏ عُدُولٌ يَنْفُونَ عَنْهُ تَأْوِيلَ الْمُبْطِلِينَ وَ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ وَ انْتِحَالَ الْجَاهِلِينَ كَمَا يَنْفِي الْكِيرُ خَبَثَ الْحَدِيد»[1] در هر قرن انسان‏هاى متعادل و عدولى هستند كه اين دين را حمل نموده و هرگونه تأويلِ اهل باطل و تحريف افراطيون، و ادعاهاى جاهلين را از آن دور مى ‏گردانند، همان‏طور كه كوره‏ ى آهنگران پليدى و چركى آهن را پاك مى‏ كند. موفق باشید


[1] ( 2)- بحارالأنوار، ج 2، ص: 93.

19797
متن پرسش
سلام استاد: نمی دانم پاسخ سوال 19769 را مرقوم فرمده اید یا نه؟ اما به دست حقیر که نرسیده است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌طور جواب داده شده بود:

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 19771 به رفقایی امثال جنابعالی که به گفته‌ی خودتان آوراه‌ی شهری هستید که هنوز ساخته نشده؛ داده شد. بعد از آن‌که سؤال و جواب را با تأمل مطالعه فرمودید حال سؤال بنده آن است که آیا وقتی در تشییع جنازه‌ی شهدای مدافع حرم شرکت می‌کنید می‌توانید بگویید طاهرزاده در حالِ معنابخشی به انقلاب است و یا خواهید گفت چقدر سخن طاهرزاده برای نشان‌دادنِ این معنای بزرگ تاریخی که در حال وقوع است، الکن و کوتاه و ناتوان است؟!! بنده با تاریخی که از طریق امام خمینی شروع کرد، زندگی را چیز دیگری می‌بینم و چیزهایی را یافتم بس بزرگ‌تر از آن‌چه توان گفتن آن را دارم. مگر نوری که در افق یک تاریخ سوسو می‌کند به راحتی برای همه قابل رؤیت است؟! موفق باشید

17271

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: مدتی است شروع به مطالعه کتب شما نمودم اما از آنجایی که کتاب ها را بر اساس اسم و علاقه به موضوع انتخاب کردم احساس می کنم بعضی از مفاهیم را یا خوب نمی فهمم یا می ترسم چیزی خلاف آنچه مد نظر نویسنده محترم بوده بفهمم، مثلا در کتاب «آنگاه که فعالیت های فرهنگی پوچ می شود» از اتصال به باطن بعضی امور اشاره شده از کجا برای خودمان جا بیندازیم این امور باطن دارند فقط روایات یا دلایل عقلی هم می توانیم بیاوریم و یا این ارتباط یعنی چه؟ درست خود مفهوم ارتباط روشن نیست. لطفا اگه در جایی توضیح داده شده راهنمایی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاً: لازم است قبل از کتاب مذکور، مقدماتی مثل مطالعه‌ی کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و «برهان صدیقین» را همراه با شرح صوتی آن‌ها دنبال بفرمایید. ثانیاً: کتاب مذکور را با شرح صوتی آن دنبال کنید. موفق باشید

16503
متن پرسش
سلام: منظور از «علم توحید» چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علم توحید در عرفان به معنای آماده شدن قلب است جهت تجلّی نور یگانه‌ی عالم هستی. موفق باشید

14876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و احترام: استاد فاضل و گرانقدر آیا موافقید که علت اصلی اضطرابها و افسردگی ها و ... عدم معرفت نفس و خداوند و عدم تغذیه صحیح بخش باطنی است. البته ممکن است فردی نماز بخواند ولی نمازش باعث تغذیه باطنی او نشود. سپاس فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: من که موافقم و در همین رابطه در جلسات اول تا سوم کتاب «آشتی با خدا» عرایضی شده است. موفق باشید

13410
متن پرسش
با عرض سلام: شاید یکی از هدف های حوادث ناگوار مکه، زیر سوال بردن امن بودن حرم الهی است و با توجه به اینکه شما در جزوه ی خود امن بودن کعبه را امنیت روحی و امنیت از شیطان معرفی کردید(هر چند اینطور که از شواهد بر می آید افتادن جرثقيل در همان ساعت در یازده سپتامبر کار شیطان بزرگ است) و به امنیت جانی اشاره نکردید از شما خواهشمندم امن بودن این خانه را توضیحی دوباره دهید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 13396 عرض شد آن امنیت، یک امنیت تشریعی است و بشریت باید برای اثبات عبودیت خود آن را رعایت کند و در عدم رعایت آن، ظالم‌بودن و کافربودن آن روشن می‌شود. موفق باشید

11972
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: نظر شما در مورد مثال موج و دریا درباره وجود خداوند و ماسوی الله چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته‌ی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» هرچند مثال دور دستی است ولی نزدیک‌ترین مثال به موضوع است. موفق باشید

نمایش چاپی