بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
10202
متن پرسش
سلام علیکم؟ خوب هستید استاد؟ می خواستم بپرسم چطور باید نفسم رو در زمینه خوردن و نگاه کنترل کنم (در صورت کنترل شما چه جایگزینی براش معرفی می کنید؟ مثلا من تو خونه زیاد به خوردن مشغول میشم به جاش چیکار کنم؟) و سؤال بعدی اینه که در اوقات فراغت چکار کنیم؟ چون من بیشتر یا کتاب میخونم یا سخنرانی گوش میدم ضمنا من تو سرکارم هم میتونم بگم به نوعی بیکارم که الآُن می بینم نتیجه ای که می خواستم نداده و هدفم هم گم کردم. لطفا شما بفرمایید ما اوقاتمون را چطور سپری کنیم که حداکثر استفاده رو از نظر معنوی برده باشیم که وقتی سنمون رفت بالا احساس حسرت نداشته باشیم. من الآن 24 سالمه. ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مورد خوردن به خودتان سهم بدهید و سهم خیلی کم هم ندهید 2- خوش‌رویی و خوش‌بینی را فراموش نکنید 3- ورزش داشته باشید 4- فرصت به‌دست آمده در مورد مطالعه را از دست ندهید 5- نماز را با طمأنینه بخوانید، نافله‌ها را از دست ندهید. امام صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «مَنْ تَوَلَّى أَمْراً مِنْ أُمُورِ النَّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بَابَهُ وَ رَفَعَ سِتْرَهُ وَ نَظَرَ فِی أُمُورِ النَّاسِ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُؤْمِنَ رَوْعَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یُدْخِلَهُ الْجَنَّة» هرکه متصدی یکی از کارهای مردم شود و عدالت کند و درِ خانه‌اش را باز کند و پرده را بالا زند و در کارهای مردم نظر کند؛ بر خدای عزّ و جلّ حق است که روز قیامت دل ترسانش را آرام کند و او را به بهشت برد. موفق باشید
9089
متن پرسش
با سلام: قبلا هم در مورد مطالعه ازتون پرسیده بودم. بنده برای ادامه تحصیل قصد ورود به جامعه شناسی دارم. از طرفی سعی دارم به جامعیتی علمی در حد توان برسم. در همین راستا ضمن متخصص شدن در رشته انتخابی، علاقه و دغدغه جدی دارم در مباحث مختلفی به مطالعه بپردازم. از تاریخ معاصر ایران و جهان، سیر تاریخ تفکر، تاریخ تحلیلی صدر اسلام، مطالب سیاسی و تحلیلهای روز و... مطالعه کتب شهید مطهری، جنابعالی، جناب علی صفایی، آوینی، داوری، امام موسی صدر، جناب خسروپناه، میرباقری، میرشکاک، فیاض، سیره علما، خاطرات جبهه، بعضی رمانها، گوش و مطالعه آثار رحیم پور و پناهیان، کچوییان، زائری، دیدن اکثر برنامه های زاویه شبکه4، مرور بیانات امام و رهبری، پیگیری فیلمهای سایت سیمافکر. از طرفی سعی بر رصد مجلات علمی از جمله سوره، مهرنامه، رمز عبور، همشهری خردنامه و.. دارم. اینها در شرایطی است که وقت زیادی هم صرف مطالعه وبلاگهای افرادی چون صادق شهبازی، امید حسینی، رضا نساجی، حسین سوزنچی، امیر ترکش دوز، سایت علوم اجتماعی اسلامی و مطالب علمی یا فرهنگی تحلیلی یا سیاسی بعضی سایتها میکنم. آیا به این طریق می شود درست مسیر علمی را طی کرد؟ این پراکندگی خوب است؟ چگونه مدیریت کنم؟ اولویتها کدام است؟ خلاصه در حد توان لطف می کنید بنده را روشن کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نوع انتخاب که شما مدّ نظر دارید پراکندگی محسوب نمی‌شود و بعد از مدتی باز در یک جمع‌بندی در بین این جریان‌ها آن‌هایی را که بهتر جوابگوی خود می‌دانید انتخاب خواهید کرد. موفق باشید
8405

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد . ببخشید این سؤال رو مطرح می کنم. خواهش می کنم زودتر پاسخ بفرمایید چون واقعا با دیدن این سؤال و جواب این مرجع تقلید عالی قدر که مورد ارادت بنده هم بودند، متحیر شده ام که آیا واقعا اینطور است که این مرجع بزرگوار فرموده اند ؟؟ خواهش می کنم شرح بدهید و تأیید یا تکذیب کنید . متن سؤال و جواب از سایت http://nekoonam.ir/fa/Q این‌طور مطرح شده: آیا برهنگی زن یا نیمه برهنگی او در خانه به صورتی که برای مردش تحریک کننده باشد؛در حالیکه کودک چهارساله آنها شاهد است اشکال دارد؟ و پاسخ آن را این‌طور داده‌اند: برهنگی کامل زن برای شوهر مطلوب است و در برابر کودک اگر دختر است اشکالی ندارد و اگر پسر است باید عورت پوشانده شود اما پوشاندن بقیه بدن لازم نیست و سبب می شود فرزند با دیدن اندام برهنه مادر در بزرگسالی از چشم چرانی ایمن باشد و برای او امنیت روانی می آورد. ۵ - پرسش: با توجه به پوشش شهوت انگیز زنان در جامعه آیا جایز است برای ارضای طرفین در خانه نیز - با وجود بچه- تنها عورت پوشیده باشد؟ پاسخ: نه تنها اشکال ندارد بلکه برای کودک مفید است و سبب می شود فرزند با دیدن اندام برهنه مادر در بزرگسالی از چشم چرانی ایمن باشد و برای او امنیت روانی می آورد.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: از این‌که در دادن جواب مقداری تأخیر شد عذرخواهی می‌کنم و این بدان‌جهت بود که باید موضوع را با فضلای حوزه مشورت می‌کردم که آیا این نظر یک نظر اجتهادی است و مبنای فقهی دارد؟ و یا یک نظر شخصی است؟ آن آقایانی که بنده با آن‌ها مشورت کردم معتقد بودند این‌که فرموده اند: ((برهنگی کامل زن برای شوهر مطلوب است و در برابر کودک اگر دختر است اشکالی ندارد و اگر پسر است باید عورت پوشانده شود اما پوشاندن بقیه بدن لازم نیست و سبب می شود فرزند با دیدن اندام برهنه مادر در بزرگسالی از چشم چرانی ایمن باشد و برای او امنیت روانی می آورد.))؛ مبنای فقهی ندارد و یک نظر شخصی است که البته باید با بقیه‌ی نظرات کارشناسی نیز مقایسه کرد. زیرا این خطر هست که این کودک با صورت‌های ذهنی که برایش پیش می‌آید نه‌تنها از چشم‌چرانی ایمن نباشد، بلکه روحیه‌ی کنجکاو او منجر شود که چشم‌چران گردد و گرفتار بلوغ زودرس شود زیرا صورت‌ ذهنیه‌ی او همواره در منظرش فعّال است. در هر صورت کاری است که نباید از احتمال خطربرای آن غفلت نمود. موفق باشید
5011
متن پرسش
سلام استاد. حدیث کسا ایا مستند است منظورم خود واقعه نیست منظورم آن حدیث کسا است که در آخر مفاتیح آمده است؟ایا برای رفع مشکل همانطور که در متن دعا آمده است کارساز است؟متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه هستید ظاهراً واقعه‌ی مورد بحث در حدیث کسا چندین بار در مکان‌های مختلف تکرار شده و حدیث کسای مشهور گزارش یکی از آن واقعه‌ها است پس معنا ندارد که دغدغه‌ی سلسله‌ی سند آن را داشته باشید. از طرفی با خواندن حدیث کسا و نقل حادثه‌ای که گزارش یکی از زیباترین صحنه‌های اتصال آسمان به زمین است از طریق پنج نور مقدس، عملاً یک نحوه اتحاد روحانی با آن حادثه پیدا می‌کنیم. حادثه‌ای که جبرائیل نیز طالب اتحاد و حضور با آن بود. موفق باشید
2638
متن پرسش
سلام حاج آقا! خدا انصافتون بده!. من به عنوان همسر دوم چند سال است که با شوهرم در آرامش در حال زندگی کردن هستیم، دو فرزند هم داریم و بسیار با هم خوب و شاد بودیم. با این فرمایش حضرت‌عالی در مورد همسر دوم زندگی ما دارای تنش شده، بفرمایید چه طوری با همسر دوم امکان ارتباط معنوی و آسمانی‌شدن فراهم نیست، مگر شما تجربه کرده‌اید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: گویا همسر جنابعالی به سؤالی که شده توجه نفرموده‌اند؛ سؤال‌کننده در عین داشتن همسر و فرزند می‌خواهد به صرف یک علاقه‌ای که با خانمی پیدا کرده و ظاهراً این علاقه یک علاقه‌ی منطقی و شرعی خارج از میل و هوس نمی‌تواند باشد، آن خانم حاضر شده همسر دوم آن آقا شود و با او ازدواج کند بدون این‌که یک تکلیف شرعی و تعهد دینی در میان باشد. پیشنهاد ما آن بود که دست و آستین را بالا بزند و کمک کند تا آن خانم با این‌همه جوانانی که مشکل ازدواج دارند آشنا شود و یک خانواده را تشکیل دهند و این غیر از آن است که در یک شرایط طبیعی جنابعالی و یا امثال شما به عنوان همسر دوم زندگی را با شوهرتان شروع کرده‌اید و به گفته‌ی خودتان بحمدالله با هم با خوبی و شادی زندگی می‌کنید. در نظر بگیرید آقایی را که وقتی همسر اولش فهمید شوهرش همسر دومی آورده، یک‌سال طول نکشید و همسر اول او از غصه مُرد و یا موردی که پس از آگاهی همسر اول از حضور همسر دوم، ابتدا همسر اول بیمار شد و مبتلا به سرطان گشت و بعد که همسر دوم متوجه شد او عامل بیماری همسر اول شده خود او هم بیمار شد و مبتلا به سرطان گشت. عرض بنده از آن جمله که عرض کردم «شرایط فرهنگی کشور ما طوری است که با حضور همسر دوم متأسفانه ارتباط باطنی با همسر اول مختل می‌شود» با نظر به چنین مواردی بود وگرنه اگر همسر اول و همسر دوم با سعه‌ی صدر کامل بتوانند همدیگر را قبول کنند و مرد نیز به توفیق الهی بتواند اُنس کامل با هر دو داشته باشد، زمینه‌ی تعالی و سلامت روحی لازم را در خود ایجاد کرده است و عقل و شرع هیچ مخالفتی با این نوع همسرگزینی ندارد. موفق باشید
2149

سلوک طلبگیبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام علیکم استاد عزیز اینجانب طلبه پایه 2 هستم و ان شا الله امسال به پایه سوم می روم. خواهشمند است در مورد ادبیات عرب و نحوه مطالعه آن راهنمایی لازم را بفرمایید: 1. به دلیل قیل و قال های زیاد در ادبیات عرب ، باید چه مطالبی از آن حفظ و ملکه شود چون غالبا تمام مطالب را نمی توانند حفظ کنند و فرار است؟ 2. یکی از اهداف من برای مطالعه ادبیات عرب ، مطالعه تفسیر شریف المیزان از روی نسخه عربی آن است . لطفا راهنمایی لازم در این زمینه را بفرمایید ; 3. توانایی متن خوانی مهمتر است یا دانستن قاعده ها؟ 4. کلا نگاه ما به ادبیات باید با چه افقی طراحی شود که بتوانیم بهره لازم از آن را ببریم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: به نظرم باید این سؤال را از اساتید ادبیات عرب بپرسید، آنچه بنده می‌دانم آن است که شما مقیّد باشید همه‌ی مطالبی که تدریس می‌شود را فرا بگیرید تا بعداً که با متون متفاوت عربی روبه‌رو می‌شوید به مشکل برخورد نکنید. قاعده‌ی آموزش ادبیات عرب همان است که در ابتدای جامع‌المقدمات هست که: «الدرس حرف و التکرار ألف». موفق باشید
390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام مجدد خدمت استاد ارجمند اقای سروش دریکی اخرین سخنرانی خود تحت عنوان حق تکلیف وخدا پیرامون این ایه که "رسل مبشرین والمنذرین لکی لا یکون للناس علی الله حجه من بعد رسل ..."انسان را به ذاته محق میدانستند نظر شما چیست.(اگر لازم دیدید به بنده اطلاع دهید تا فایل صوتی سخنرانی مذکور را ارسال کنم)
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 383 عرض شد انسان از آن جهت که عین تعلق و ربط به خداوند است، عین نیاز به حق است و اگر بخواهد آن نیاز را برآورده سازد و خود را به غنی مطلق متصل نماید تکلیف دارد که عبودیت او را پیشه کند، منتها طبق آیه‌ای که مطرح فرمودید خداوند از سر حکمت و ربوبیتش پیامبران را می‌فرستد تا حجت را بر مردم تمام کند و فردای قیامت مردم نگویند: خدایا ما راه بندگی تو را نمی‌دانستیم، پس در آیه‌ی مذکور هم موضوع اصلی بندگی انسان و تکلیفی است که جهت قرب الهی بر عهده دارد.
13805
متن پرسش
سلام: استاد قضیه توهین برنامه فیتیله به هموطنان ترک می تواند برنامه ریزی دشمن باشد؟ در تبریز تظاهرات شد و چند نفر مجروح و... شدند بخاطر یک حرف کوچک بازیچه دشمن شدیم. من خودم ترک هستم. التماس دعا
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی موضوع تفکر را در تاریخ و زمان خود به جامعه متذکر نشویم و همواره همه‌چیز را به شوخی و سرگرمی بگذرانیم و سطحی‌نگری، عنان جامعه را بگیرد؛ طبیعی است که دشمن برای بازی‌دادنِ ما امیدوار می‌شود و ما هنوز به خود نیامده‌ایم. مشکل برنامه‌ی فتیله، حرف‌های مزخرفی نیست که در رابطه با پاره‌ی تن ایران و حهان اسلام یعنی آذربایجان زد؛ مشکل دلقک‌بازی‌هایی است که ملت را در بی‌تفکری گرفتار کرده است! موفق باشید

12459
متن پرسش
استاد محترم سلام علیکم: با توجه به تجربه سالهای گذشته در فعالیت فرهنگی و تربیتی با نوجوانان متوجه شدم عموما دو عامل فیلم‌ها و بازی‌های هالیوودی و مشکلات خانوادگی و غالبا توامان شدن این دو با هم مشکلات بسیاری را برای این عزیزان ایجاد کرده به گونه‌ای که ملتمسانه به دنبال راه نجات می‌گردند. بلوغ زود رس، آلوده شدن به خود ارضایی، پرخاشگری، روابط نامناسب با خانواده و در نتیجه گرفتار شدن در دام دوستان نامناسب، انزوا طلبی، افت تحصیلی، یاس و نا امیدی و گرایش به دخانیات برخی از مشکلاتی است که به شدت ایشان را درگیر می‌کند. گویا این فیلم‌ها سلول انفرادی بهترین سالهای زندگی آن‌ها می‌شود. حتی ایشان پس از شرکت در دوره‌های جوان، 10 نکته و آشتی با خدا دچار آزردگی بیشتری می‌شوند. چراکه از یک سو دیگر نمی‌توانند با فضای خیالی خود مانوس شوند و از سوی دیگر نمی‌توانند از آن هم جدا شوند. اینجا به نظرم رسید شاید مناسب باشد جزوه‌ای در مورد این فیلم ها و آثار آن از طریق تاثیر در خیال و همچنین نحوه آزاد شدن از بند این خیالات تهیه کنم و از مطالب ادب عقل و خیال و مدرنیته و توهم در این زمینه استفاده کنم تا شاید بتوانم کمکی به این نسل کرده باشم. لطفا در این زمینه راهنمایی فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد بحث «جوان و انتخاب بزرگ» و «آشتی با خدا» رویکرد خوبی را دنبال کرده‌اید و این‌که می‌خواهید در مورد خیال و جایگاه آن مخاطب را متذکر این نکته نمایید که اگر مشغول خیالات خود شد از حقایق عالیه باز می‌ماند و همواره دست او خالی و خالی‌تر خواهد بود، بسیار کار ارزشمندی است و به لطف الهی نتیجه خواهید گرفت. موفق باشید

10996
متن پرسش
آیا گناه هایی که انجام می دهیم انسان را از مسیر سیر الی الله عقب می اندازد به عبارت دیگر فردی که چند سال دچار گناه کبیره بوده می تواند به مقام آیت الله بهجت که اصلا گناه کبیره ای در زندگی نداشته برسد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدا می‌فرماید توّابین را دوست دارد، و وقتی رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: توبه از گناه مثل آن است که آن گناه را انجام نداده‌ای؛ چه جای ناامیدی؟! موفق باشید
10773
متن پرسش
سلام...چندماه است هرچه سعی میکنم کتب وجزوات شما بر رود سایت بازنمیشود!! ؟؟؟؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت
5386
متن پرسش
سلام استاد گرامی. برایتان آرزوی سلامتی و تندرستی و توفیق در بندگی می نمایم.استاد مطمئن هستم دختران مذهبی زیادی این سوال را دارند؛ که پاسخ شما می تواند ایشان را راهنمایی کند. استاد من دختری هستم که سعی دارم در مسیر مذهب حرکت کنم؛ پوششم اسلامی است و سعی دارم مرتب و با سلیقه در جامعه حضور یابم. در برخورد بانامحرمان سعیم بر این است که برحسب ضرورت با ایشان هم کلام شوم.اما خیل از افراد معتقدند بای این که بتوان یک ازدواج موفق داشت بایستی به مرد مقابل احساس تایید بدهید؛ مثلا یعنی بر فرض من از کارها و اقدامات همکار مرد خود تعریف کنم و مثلا بگوی: وای آقای فلانی چه باسلیقه هستید شما و یا مثلا چقدر شما در زمینه کامپیوتر توانمند هستید و یا چه متن زیبایی نوشته اید و قس علیهذا و نیز از احساس خودم بگویم؛ مثلا چقدر رنگ لباستان دوست داشتنی است و ...در صورتی که در حد و حدود ارتباط زن و مرد گمان نکنم این ارتباط درست باشد(درست است شاید گناه هم نباشد اما حداقل حجاب می شود برای انسان)؛ اما در هر صورت آنچه بیش از هرچیز در جامعه در زمینه ازدواج مشاهده می شود این است که مردان امروز، تا یک سیگنال مثبتی از طرف دختر مشاهده نکنند پاپیش نمی گذارند؛ و اگر دختری صرفا باوقار و متین باشد و محجوب و...تا زمانی که از خود یک نشانه تایید ارتباط را صادر نکند، کاندید ازدواج واقع نمی گردد؛ باور بفرمایید دختران مذهبی زیادی به همین علت ازدواج نکرده اند؛ و عوضش دخترانی که کاری به این حد و مرزها ندارند ازدواجهای موفقی(علی الظاهر) داشته اند.استاد من سوالم این است آیا برای رسیدن به امری حلال(ازدواج) می توان از طرق حرام یا حداقل شبهه ناک(مثل همین که با آقایان وارد یک فضای احساسی ) اقدام نمود؟اکنون برخی از دختران مذهبی هم دارند همین گونه رفتار می کنند؛ یعنی مثلا با همکارشان که صحبت می کنند در حین کار از نوع تفکرات و دیدگاههای خود و نیز اینکه در دنیا از چه چیزهایی لذت می برند و ...صرفا به قصد ارائه نمودن خود برای جلب نظر طرف مقابل، گفتمان می کنند.یا در ساعات غیرکاری نیز تلفنی با فرد صحبت می کنند و یا از طریق ارسال ایمیل (نه ایمیل عاشقانه بلکه ایمیلهای معمولی، تا از این طریق در فضای فکر طرف مقابل قرار بگیری)آیا این کار درست است؟اینها حجاب ارتباط انسان با خدا نمی شود؟من به دلم که مراجعه می کنم می بینیم دلم رضا به این کارها نیست و معتقدم باید موقر خوب و تمیز و محجب بود؛ هرکس انسان را بخواهد خودش پاپیش می گذارد و اینکه من یک ارتباط را فعال کنم و از آن طریق زمینه ازدواج را فراهم کنم را اصلا نمی پسندم. از یک طرف من هیچ به قول شما قسمت جنبان هم ندارم و از سوی دیگر خداوند نیز در این زمینه گشایشی حاصل نمی کند. استاد نظر شماچیست؟من دوست دارم نظر حقیقی شما را در این خصوص بدانم؛ نه اینکه کلی و مبهم بگویید که هرنوع برداشتی بشود از آنکرد و در عین حال به پاسخ صائبی نرسم. سپاسگزارم از لطف و حوصله شما
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن‌جایی که وظیفه‌ی یک خانم آن است که سعی کند در مقابل خواستگار خود تا حدّی زیبایی‌های خود را بنمایاند و خود را خیلی نپوشاند تا به خواستگار خود در انتخاب کمک کرده باشد، چه اشکالی دارد اگر یک خانم با مرد مناسبی روبه‌رو شد به روشی که شرع اجازه می‌دهد و در حدّی که به طرف مقابل کمک شود که اگر مایل است از او خواستگاری کند به قول شما سیگنال مثبتی نشان دهد و بقیه را به عهده‌ی خدا بگذارد. نباید خواهران طوری عمل کنند که جوانان فکر کنند اگر با خانم‌های مذهبی زندگی کنند دائماً باید حمد و سوره بخوانند. موفق باشید
4495
متن پرسش
سلام استاد. حب الوطن من الإیمان یعنی چه؟ آیا جنبه ی عرفانی دارد یا جنبه ی ملی گرایانه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: از جنبه‌ی ظاهری حقیقت این است که مسلمانان باید به وطن اسلامی خود علاقه‌مند باشند زیرا چنین وطنی مهد تعالی انسان است. و از نظر عرفانی، وطن ما عالم قدس است که از آن‌جا آمده‌ایم و نشانه‌ی ایمان آن است که علاقه‌مند به آن عالم باشیم و بخواهیم به آن عالم برگردیم و طالب باقی‌ماندن در این دنیا نباشیم، زیرا: «ما از برای مصلحت در حبس دنیا آمدیم». موفق باشید
412

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
چرا متاسفانه علامه طباطبایی نه در شکل‌گیری انقلاب نقش عالمانه‌ای داشتند و نه در تدوام آن. حضرت آیت الله خامنه‌ای میفرماید: "پدرم با مرحوم علامه طباطبایی خیلی دوست بودند، ساعتها در منزل پدرم می‌نشستند و با یکدیگر صحبت می‌کردند ... من به عنوان یک طلبه جوان، درباره مسایل مبارزه با ایشان بحث می‌کردم و می‌گفتم: شما چرا در این فضای مبارزه وارد نمی‌شوید؟ ... ایشان می‌گفتند: ... ما در برهه‌ای از زمان می‌توانستیم تأثیر بگذاریم - مرادشان زمان مشروطه و بدو ورود تمدن جدید بود- ولی گناه بزرگی واقع شد که آن وقت، این کار تعفیب نشد؛ اما دیگر حالا وقت گذشته است و فایده‌ای ندارد ... این مبارزات به نتیجه‌ای نخواهد رسید و این نظامی که ما می‌بینیم بر سر کار است، با این حرفها و با این یک‌ذره و دو ‌ذره، از بین نخواهد رفت". شما ببینید، عالم روشن‌بیی مثل علامه طباطبایی - که دیگر در مورد روشن‌بینی و اگاهی ایشان، هیچ‌کس شک ندارد... - تعبیرش از واقعیت جامعه این طوری بود که می‌گفت فایده‌ای ندارد" حوزه و روحانیت، ج1، ص56. حتی وقتی گزارشگر رادیو، پس از شهادت علامه مطهری، از علامه طباطبایی می‌پرسد که آیا ایشان برای آینده انقلاب، برنامه‌ای داشت؟ علامه می‌گوید: "من کاری به این کا... ، من اطلاع ندارم" این عین عبارت ایشان است،
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی خداوند قلب حضرت علامه‌طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» را متوجه تدوین معارفی کرد که آن معارف نیاز انقلابی بود که خداوند قلب امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» را متوجه انجام آن کرد، به همین جهت شاگردان علامه همگی از ستون‌های انقلاب اسلامی شدند، حتی خودِ مقام معظم رهبری«حفظه‌الله‌تعالی» می‌فرمودند: ما از زمانی که المیزان را خواندیم بهتر وارد مبارزات شدیم. المیزان بصیرتی به انسان می‌دهد که می‌تواند از ظلمات دوران بگذرد.
691
متن پرسش
باعرض سلام وخسته نباشید پیرامون مباحث عالی وزیبای شما پیرامون تمدن زایی شیعه دریکی ازجزوات پیرامون مبحث شیعه درعصرصفوی یکی ازدوستان درردمباحث شما کتابی به من معرفی کرده است ازدکترعلی شریعتی بانام (تشیع علوی وتشیع صفوی).حال سوال من این است بنده که مباحث شماازقبیل فرهنگ مدرنیته وتوهم وجزوات تمدن زایی شیعه ومعرفت النفس وازبرهان تا عرفان راکارنمودم میتوانم این کتاب رابخوانم یاخیر؟وسوال دیگرمن این است که آیاشما این کتاب راشما خواندید یاخیر؟ نظرتان را راجع به آن بفرمایید.من این کتاب رانخواندم ولی فقط آنرانگاه کوچکی کردم ومیخواستم بپرسم مباحثی که دراین کتاب شده ازقبیل اینکه (تشیع علوی تشیع وحدتاست/تشیع صفوی تشیع تفرقه//تشیع علوی تشیع رسم است/تشیع صفوی تشیع اسم//تشیع علوی تشیع آزادی است/تشیع صفوی تشیع عبودیت/البته همه اینها درپشت جلداین کتاب آمده)قبول دارید یاخیر؟باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: بنده آن کتاب مرحوم آقای دکتر شریعتی را مثل اکثر کتاب‌های ایشان خوانده‌ام، ایشان در آن کتاب نظری به جایگاه تاریخی دولت صفوی نینداخته‌اند بلکه با نگاه آسیب‌شناسانه به دو نوع تشیع نظر دارند که تا حدودی نظرشان صحیح است و به واقع دو نوع تشیع داریم ولی نه این‌که مطلقاً بگوییم تشیع در دوره‌ی صفوی آنچنان بوده که ایشان می‌گویند و در سایر دوران‌ها چنین تشیع رسمی و محافظه‌کارانه وجود نداشته و نه این‌که در دوران صفوی روحیه‌ای از تشیع علوی نبوده. در مباحث تمدن‌زایی شیعه بحث بر سر آن است که سلسله‌ی صفوی یکی از مقاطع سیر تاریخی تشیع است که حکایت از فعال‌بودن تشیع در تاریخ آینده دارد. موفق باشید
8974
متن پرسش
سلام علیکم: جناب آقای طاهرزاده. آقای داریوش شایگان یک فراماسون است که آقای فضلی نژاد در کتاب «ارتش سری روشنفکران» دست این انسان که معتقد است هم می شود مسلمان بود و هم آمریکایی زیست!!! رو کرد. تشکر از شما بخاطر بیاناتتان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان طور که در جواب بنده ملاحظه فرمودید؛ عرض کردم آقای شایگان نگاه مثبتی به انقلاب اسلامی ندارند ولی عمده مشکلی که ما از نظر فرهنگی داریم و امیدوارم إن شاءاللَه از آن عبور کنیم، نگاه به صاحبان فکر است بر مبنای ژورنالیستی و ایدئولوژیک. در این نگاه عملاً قدرت تفکر از ما گرفته می شود. با این که بنده ارادتی به شخص آقای شایگان ندارم ولی توصیه می کنم به بعضی از کتاب های ایشان رجوع کنید اگر قدرت تفکر نصیب شما شد، ایشان و امثال ایشان را از این زاویه نگاه کنید و این قدم بزرگی است برای ورود به حوزه ی آزاداندیشی که بسیار به آن نیاز داریم. موفق باشید
3884

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام لطفا سؤالات بدون موضوع در سایت نگذارید، همین سؤالای اخیر (حدود 3860) بیش از ده سؤال بدون موضوع است! در حالی که برای بعضی از سؤالات موضوعات خوبی میتوانستید انتخاب کنید مثل عید نوروز، کتابهایی دربارة تعبیر خواب، و ... راستی قبلاً سؤالارو ظرف کمتر از یک هفته جواب میدادید! الآن بیش از دو هفته است که به سؤالای من هیچ جوابی داده نشده است! به قول استاد: موفق باشید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسئول محترم سایت بررسی شود. در ضمن نمی‌دانم سؤال ایشان چیست؟ موفق باشید
263

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام و عرض خسته نباشید با سلام برای کتب خود یک سیرمطالعاتی پیشنهاد کنید؟ از جنابعالی تقاضا دارم بفرمائید لباس غذا خواب و اوقات وصله رحم و ...(و به طور کلی زندگی ) یک نفر که می خواهد قدم در وادی نور نهد چگونه باید باشد؟(با توجه به آنکه ساحت بشر قعلی تغییر کرده است) دلایل تغییر ساحت بشر چیست ؟ و این امر به ضرر بشر تمام شده است یا به سود آن و آیا بشر می تواند ساحت خود را تغییر دهد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام 1- سیر مطالعاتی مباحث برای افراد با شرایط مختلف فرق می‌کند، ابتدا سعی بفرمایید از نظر عقایدِ حقه عقل خود را متوجه حقایق نمایید که مباحث آشتی با خدا و سپس ده نکته معرفت النفس و بعد از آن بحث کتاب معاد و مباحث جزوه «مبانی نظری نبوت و امامت»خوب است. سپس سعی بفرمایید با قرآن آشنا شوید که مباحث سوره‌ها روی‌هم رفته چنین وظیفه‌ای را به عهده دارند که ترتیب آن در سایت هست، اگر فرصت نداشتید، از سوره اسراء به بعد شروع کنید و موضوع غرب شناسی را با کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شروع بفرمایید و در کنار آن از مباحث مربوط به انقلاب اسلامی غافل نشوید. 2- ساحت بشر از آن جهت عوض شده که روحیه‌ی رازبینی او به روحیه‌ی حسی و فلسفی تغییر جهت داده و مسلم حجابی بر قلب بشر مدرن حاکم شده ،ولی اگر سعی کنیم در کنار معارف حقه، وارد رعایت دستورات شریعت الهی بشویم آرام آرام حجاب دوران رقیق می‌شود و امکان اُنس قلبی با عالم معنی فراهم می‌‌گردد. موفق باشید
11639
متن پرسش
سلام علیکم: استاد عزیز در کتاب درسهایی از امام (اخلاق در خانواده - انتشارات تسنیم) آمده بود: (خانم زهرا مصطفوی) وقتی امام را به ترکیه تبعید کرده بودند و عمویم می خواستند خدمت امام به ترکیه بروند، درب منزل ما آمدند و از پشت در گفتند می خواهم با خود خانم صحبت کنم که اگر بخواهند پیغامی بدون واسطه برای آقا داشته باشند، بگویند و مادرم ناچار شدند سلام کنند. بعد یادم است که به من گفتند که ناراحت هستند چون اولین سلام را به نامحرم در نبودن آقا کرده اند و گفتند:حالا اگر آقا راضی نباشند چه؟ من نتوانستم هضم کنم و یاد داستانی که شما نقل کردید راجع به خروس خریدن یک آقای غیرتی و .... اقتادم. مگر ضرورت یعنی چه؟ و زن انقلابی مورد نظر حضرت امام، چنین باید باشد؟ نظر شما چیست؟ نوّر الله قلوبکم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌چه برای ما حجت است سخن حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» دروصیت‌نامه‌شان است که می‌فرمایند: «ما مفتخريم‏ كه بانوان و زنانِ پير و جوان و خرد و كلان در صحنه‏هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند».. موفق باشید

9663
متن پرسش
به نام خدا. با سلام خدمت استاد گرامی: داستانی را که در ادامه می آید افراد مختلفی از دیدار امام (ره) با آقای نخودکی در مشهد بیان می کنند و نوع مطالبه و درخواست حضرت امام را مبنی بر طلب علم کیمیا از ایشان، و چنین طلبی را با توجه به تعالی مقامشان را نمی توانم باهم جمع کنم. حتی انسان چنین تمنایی را برای بعضی از مومنین بعید می داند چه رسد به آن عارف واصل که همیشه تعمد بر اختفای حالات خویش داشت. ::::::پایگاه صالحات - سالک الی الله آیت الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در حرم امام رضا (ع) خطاب به امام خمینی: چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید. روایت اول: (به نقل از فرزند آیت الله موسی شبیری زنجانی) خبرنگار البرز می‌گوید: مطلبی را درباره منزلت و جایگاه آیه سوم سوره طلاق «و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لک شی قدرا» با یکی از روحانیون سرشناس تهران بحث می‌کردیم و چون در تاکید بر قرائت این آیه به همراه بخشی از آیه دوم همین سوره تردید وجود داشت از ایشان خواستیم در سفر امسال حج از علمای حاضر در این خصوص سوال نمایند. ایشان پس از بازگشت از سفر در همین خصوص می‌گوید: با فرزند آیت الله موسی شبیری زنجانی این مطلب را در میان گذاشتیم و مطلبی که در خصوص دیدار ایشان و شیخ حسنعلی نخودکی مطرح بود را مورد سوال قرار دادیم. ایشان در تماس تلفنی با این مرجع تقلید اصل ماجرا را جویا شده و به شرح ذیل بیان می‌کنند. مطلب مذکور در نشریه زائر منتشر و در اختیار حجاج بیت الله الحرام قرار می‌گیرد و از آنجا که دارای اهمیت خاصی از جهات نمایش اوج عرفان این شیخ فاضل، صداقت امام خمینی (ره) در کلام و... می‌باشد بر آن دیدیم تا با انتشار آن در ترویج آن قدمی برداشته باشیم. شرح ماجرا به نقل از فرزند آیت الله شبیری زنجانی از زبان پدر بزرگوارشان این‌گونه نقل می‌شود که: در سفری که امام خمینی(ره) و پدرم برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودند امام در صحن حرم امام رضا (ع) با سالک الی الله حاج حسنعلی نخودکی مواجه می‌شوند. امام امت (ره) که در آن زمان شاید در حدود سی الی چهل سال بیشتر نداشت وقت را غنیمت می شمارد و به ایشان می‌گوید با شما سخنی دارم. حاج حسنعلی نخودکی می‌گوید: من در حال انجام اعمال هستم، شما در بقعه حر عاملی (ره) بمانید من خودم پیش شما می‌آیم. بعد از مدتی حاج حسنعلی می‌آید و می‌گوید چه کار دارید؟ امام (ره) خطاب به ایشان رو به گنبد و بارگاه امام رضا (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به این امام رضا، اگر (علم) کیمیاداری به ما هم بده؟ حاج حسنعلی نخودکی انکار به داشتن علم (کیمیا) نکرد بلکه به امام (ره) فرمودند: اگر ما «کیمیا» به شما بدهیم و شما تمام کوه و در و دشت را طلا کردید آیا قول می‌دهید که به جا استفاده کنید و آن را حفظ کنید و در هر جایی به کار نبرید؟ امام خمینی (ره) که از همان ایام جوانی صداقت از وجودشان می‌بارید، سر به زیر انداختند و با تفکری به ایشان گفتند: نه نمی‌توانم چنین قولی به شما بدهم. حاج حسنعلی نخودکی که این را از امام (ره) شنید روبه ایشان کرد و فرمود: حالا که نمی‌توانید «کیمیا» را حفظ کنید من بهتر از کیمیا را به شما یاد می‌دهم و آن این که: بعد از نمازهای واجب یک بار آیه الکرسی را تا «هو العلی العظیم» می‌خوانی. و بعد تسبیحات فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌گویی. و بعد سه بار سوره توحید «قل هو الله احد» را می‌خوانی. و بعد سه بار صلوات می‌گویی: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعد سه بار آیه مبارکه: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا؛ (سوره طلاق آیه 2 و 3) (هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.) را می‌خوانی که این از کیمیا برایت بهتر است. روایت دوم: آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی: امام و مرحوم ابوی بالا سر حضرت امام رضا علیه‌السلام، آشیخ حسنعلی را می‌بینند. می‌آیند که با ایشان صحبت کنند، ایشان زیارت می‌خواندند و اشاره می‌کنند بروید جلوی مدرسه حاج ملا جعفر، زیارت را که خواندم، به آنجا می‌آیم. به آنجا می‌آیند و ظاهراً امام به ایشان می‌گویند: «شما را به این حضرت رضا علیه‌السلام قسم می‌دهیم که علم کیمیا را به ما یاد بدهید». ایشان می‌گویند: «اگر همه کوه‌های عالم را طلا کنید، آیا اطمینان دارید که از آنها سوء استفاده‌ای نشود؟» امام می‌گویند: «نه، اطمینان نداریم.» می‌گویند: «پس چه اصراری دارید چیزی را که ممکن است موجب خسران شود، یاد بگیرید؟ اما من چیزی را به شما یاد می‌دهم که برایتان خسارتی ندارد و محتاج دیگران هم نمی‌شوید». این را نشنیده بودم، بعداً از اخوی بزرگ حاج آقا موسی شنیدم و کاملش را برایم بیان کردند. ایشان می‌گویند آشیخ می‌گفتند اول آیة‌الکرسی می‌خوانید، بعد تسبیحات حضرت زهرا«سلام الله علیها»، بعد سه تا قل هو الله و سه صلوات و سه مرتبه « وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا » ( سوره طلاق، آیات 2 و 3). پدرم می‌فرمودند بعد از آن دیگر هیچ وقت محتاج نشدم. روایت سوم: (به نقل از آیت الله بهجت ره) آیت الله محمدی ری شهری: در تاریخ 19/3/1383 (۲۵ شوال ۱۴۲۵ ) خدمت مرحوم آیت الله بهجت رسیدم. حال ایشان بهتر از ملاقات قبلی بود. فرزند ایشان گفت که ماه رمضان را روزه گرفته‌اند. در مورد دیدار امام خمینی با شیخ حسنعلی نخودکی در جوانی و دستور العمل ایشان به امام – که بعد از هر نماز، سه بار سوره توحید و سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله ...» را قرائت کند – پرسیدم. پاسخ دادند : «ایشان با سید احمد زنجانی، پیش آقای شیخ حسنعلی نخودکی می‌روند و از او علم کیمیا می‌خواهند. ایشان جواب می‌دهد که : آیا متعهد می‌شوید که آن را در غیر آنچه مرضی خداوند متعال است، مصرف نکنید؟ هیچ یک، متعهد نمی‌شوند. بعد می‌گوید: چیزی می‌دهم که بهتر از کیمیا باشد. و آن دستور العمل را می‌دهد». آیت الله بهجت، ترتیب اذکار را دقیق به یاد نداشتند؛ ولی فرمودند: «در بحار هست؛ اما مرحوم نخودکی، بخشی از آن را اخذ کرده است». آیت الله بهجت اضافه کردند: «شاید اگر آقای خمینی به آقای نخودکی می‌گفتند که کیمیا را با استخاره مصرف کنیم، به آنان می‌داد». شیخ حسنعلی به امام فرموده بود که این دستورالعمل برای انجام شدن هر خواسته‌ای، مناسب است. روایت چهارم: (به نقل از آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی (ره) این جانب (آیت الله محمدی ری شهری) قبلاً از برادر بزرگوارم حجت الاسلام و المسلمین آقای علی اکبر الهی خراسانی شنیده بودم که با یک واسطه از آیة الله حاج آقا مصطفی خمینی نقل کردند که: امام خمینی در جوانی همراه با یکی از رفقایش در مشهد با شیخ حسنعلی نخودکی، ملاقاتی داشته و از ایشان تقاضایی نموده است. آقای نخودکی هم به ایشان گفته: پس از هر نماز واجب، سه مرتبه سوره توحید را بخوان و سه بار صلوات بفرست و سه بار آیه «و من یتق الله یجعل له مخرجا» و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بلغ امره قد جعل الله لکل شیء قدرا «را قرائت کن.». امام فرموده بوده که: رفیق ما به صورت منقطع به این توصیه عمل کرد؛ ولی من از آن موقع تاکنون، آن‌را ادامه داده‌ام و هر چه دارم، از آن دارم. البته در نقل از حاج آقا مصطفی، رفیق همراه امام، سید محمد صادق لواسانی گزارش شده؛ اما نقل صحیح، همان است که آیت الله بهجت فرموده‌اند. روایت پنجم: (به نقل از آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی) آیت الله محمدی ری شهری: همچنین در تاریخ ۱۳۸۳/۱۲/۸، تلفنی از حضرت آیت الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی جریان درخواست امام و مرحوم شیخ حسنعلی در حرم حضرت رضا «علیه‌السلام» را پرسیدم. ایشان فرمود: «خودم این جریان را از پدرم (آیت الله سید احمد زنجانی) نشنیده‌ام؛ ولی طلبه‌ای به نام سید صادق ... نقل کرد که: خوابی دیدم و به نماز پدرتان رفتم. دیدم که بر سر قبر قطب راوندی، برای ایشان فاتحه می‌خواند. به ایشان گفتم: شنیده‌ام کیمیا دارید؟ فرمود: بیا برویم صبحانه منزل! با هم رفتیم. بعد برایم تعریف کردند که یک سال با آقای خمینی، در مشهد بودیم. حرم، مشرف شدیم. شیخ حسنعلی هم مشغول بود و از روی مفاتیح _ که گویا تازه چاپ شده بود _ زیارت می خوند. ایشان (آیت الله خمینی) به او گفت: تو را به این حضرت، حاجتی دارم. شیخ گفت: سید بگذار زیارت کنم. بعد. قرار شد سر قبر شیخ حر عاملی با هم صحبت کنیم. شیخ وقتی زیارتش تمام شد، آمد.». خواسته آیت الله خمینی گویا کیمیا بوده است. شیخ پرسید: اگر علم کیمیا داشتید و قدرت این را داشتید که کوه‌های دنیا را طلا کنید، مطمئن هستید که از این علم، سوء استفاده نمی‌شود؟ ایشان جواب دادند: نه. ایشان فرمود: اگر مطمئن نیستید، من چیزی را می‌گویم که {دیگر} مشکل مالی نداشته باشید و خطر هم نداشته باشد: بعد از هر نماز، سه بار «قل هو الله احد» را بخوانید. بعد، سه بار صلوات و سه بار آیه «و من یتق الله» تا «قد جعل الله لکل شیء قدرا» را تلاوت کنید. حاج آقا موسی اضافه کردند که: پس از این جریان، یک وقت پدرم این جریان را برای کسی نقل می‌کرد که من، آخرهای آن را از ایشان شنیدم. روایت ششم: (به نقل از آقای مقدادی (ره) فرزند مرحوم نخودکی) آیت الله محمدی ری شهری: یک نکته هم اضافه می‌کنم که از پسر شیخ نخودکی، آقای مقدادی (حاج شیخ علی مقدادی اصفهانی- متوفای ۱۳۸۸/۱۲/۲۷) با واسطه شنیدم که قبل از سوره توحید، آیة الکرسی را اضافه کنند و گفتند که این مطالب در روایتی آمده است. اگر چه برخی، این اضافه را از فرزند مرحوم نخودکی نقل کرده‌اند، ولی آقا (آیت الله بهجت)، فرمود: «به گمانم او در شرحی که برای پدرش نوشته، این اضافات را نیاورده است» و مقصودشان کتاب نشان از بی نشان‌ها بود. تایپ مطالب نقل شده از کتاب زمزم عرفان توسط عباس - پایگاه صالحات منابع : روایت اول: سایت خبری تحلیلی البرز روایت دوم: سایت رجانیوز به نقل از مجله پاسدار اسلام - مصاحبه حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان با آیت‌الله سید جعفر شبیری زنجانی روایت سوم، چهارم، پنجم و ششم: کتاب زمزم عرفان، نوشته آیت الله محمدی ری شهری . ::::::::
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه شده‌اید امام در آن سن که حدود سی‌سال داشتند در اوج شعور عرفانی قرار داشتند و کتاب شرح دعای سحر را دربیست و هفت سالگی تمام کرده بودند و با ارتباطی که با آیت‌اللّه شاه‌آبادی داشتند به عالی‌ترین علم کیمیا که متن وجود انسان را طلا می‌کند دست یافته بودند، حال اگر سالکی در این شرایط چنین تقاضایی کرده باشد باید مقصد و مقصود دیگری در میان باشد، ماوراوء اهداف مادی. موفق باشید
9059
متن پرسش
نظرتون در مورد جمله زیر چیست؟ آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، فرمودند: ولو به این که انسان در نهایت هم اشراف کامل به نفس خود پیدا نکند امّا ارزش دارد عمر عزیز خود را برای شناخت نفس طی کند.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است، هر قدمی در خوشناسی به صورت حضوری، برکات خود را دارد. موفق باشید
13072
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده در نظام کشورمان است که آیا واقعا این حکومت مورد تایید اسلام و اهل بیت (ع) می باشد؟ آیا در خط آنان سیر می کند؟ جناب استاد راستش بنده در مورد حقانیت نظام مدتی است که دچار شک و تردید زیادی شده ام. من نسبت به سنم جزو پر سابقه های بسیجم و طعنه و کنایه زیاد شنیده ام ولی الان می گویم نکند عمرم تباه شده و در زمره آنهایی باشم که قرآن فرموده گمان می کرده اند کار درستی انجام می داده اند. از یک طرف به دشمنانمان که دشمن اسلامند، به تهاجمات فرهنگی و عقیدتی علیه ملت، و به کفر و فسادشان، به وقایعی چون سال 88 و به دفاعمان از مظلومین نگاه می کنم و با خودم می گویم لابد حکومت ما به حق است و یا می شود گفت تنها حکومت به حق؛ اما از طرفی به آنچه در کف جامعه می گذرد یعنی آنچه که مردم (بما هو) مردم با آن سر و کار دارند نگاه می کنم مثل گرانی های روز افزون، افزایش طلاق، بی بند و باری جوانان و نوجوانان، از چشم افتادن روحانیت، اختلاف نظر مراجع بزرگ در مورد برخی مراسمات مثل روز قدس و 22بهمن، نبود آزادی پس از بیان و حصر برخی از علما و شخصیت ها، ظلم مردم به یکدیگر، فساد اداری و مالی مسولان و از همه بدتر دین گریزی مردم و... می گویم نکند به قولی این انقلاب از طرح های انگلیس و آمریکا بوده و یا به دست جریان نفاق افتاده است. و جالب اینکه بیشترین چیزی که می شنویم این است که مدام می گویند مردم باید قدر این امنیت را بدانند. کسی می گفت بنی امیه هم برای ادامه تسلط باید امنیت برقرار می کرد. همچنین به تازگی کتابی با عنوان (انتقاد از خود) که از مرحوم آیت الله منتظری است خوانده ام که گویا پاسخی است به چرایی مشکلات این مملکت اسلامی. لطفا پاسخی دهید که بتوانم حق و باطل را تشخیص دهم و همچنین در مورد کتاب مذکور توضیحاتی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با مطالعات آخرین نظرات آقای منتظری متوجه می‌شویم که این بنده‌ی خدا نمی‌دانسته است که در کدام تاریخ زندگی می‌کند! گمان ایشان در همین حدّ است که در این تاریخ هم می‌توان مثل پانصدسال پیش و هزارسال پیش زندگی کرد که این عملاً یک‌نوع سلفی‌گریِ خطرناکی را به همراه دارد. در رابطه با اصل انقلاب و جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی باید چند چیز را در نظر گرفت: اولا؛ ببینیم اگر این انقلاب با همه‌ی مشکلاتی که به همراه دارد، اگر واقع نمی‌شد کشور ما که مسلّم در آن صورت در ذیل آمریکا می‌بود، در چه شرایطی قرار می‌گرفت؟ و آیا روحیه‌ی حرّیت و آزادگی شیعه که وامدارِ نهضت حضرت سیدالشهداء«علیه‌السلام» هست، راضی می‌شد؟ ثانیا؛ آیا دشمن با انواع چالش‌هاییی که برای انقلاب ایجاد کرده است نمی‌خواهد ما به این نتیجه برسیم که انقلاب توانایی جواب‌گویی به نیازهای مردم را ندارد؟ در این صورت باید بر عهد خود با انقلاب تأکید کنیم، حتی اگر به مشکلاتی بدتر از این گرفتار شویم؟! یا با خواری تمام تسلیم پروژه‌ی دشمن اسلام شویم؟ ثالثاً؛ ما در تعریفی که از انسان و انسانیت داریم باید جایگاه انقلاب را و نسبت خود را با آن بررسی کنیم که آیا در فضای چنین انقلابی تنفس‌کردن به انسانیت خود معنا داده‌ایم یا چشم خود را هم بگذاریم تا هر ظلمی به هر شکلی در هرجایی واقع شود؟! رابعاً؛ فراموش نکنید که بسیاری از مشکلاتی که جهان بشری امروز را فراگرفته است لازمه‌ی فرهنگ مدرنیته است و خود مدرنیته تلاش دارد با طرح موضوعات «پُست‌مدرنیسم» و «ترانس‌مدرنیسیم» بلکه خود را از این مهلکه‌هایی که خود ایجاد کرده است رهایی دهد. بزرگان اندیشمند غربی می‌گویند مدرنیته همه‌ی سنت‌ها را ویران کرد تا خودْ بماند، حال خودْ در حالِ ویرانی خود است. سؤال بنده از جنابعالی آن است این موضوع جهانی را باید مثل عوام به پای انقلاب اسلامی بنویسیم؟! یا آگاهانه متوجه‌ی تاریخی باشیم که در آن به‌سر می‌بریم؟ موفق باشید

11077

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اگر امکان دارد بفرمایید راه تشخیص واقعی و درست بودن حرف کسی که ادعا می کند استاد راه عرفان است و باطن افراد را می داند چیست؟ و چگونه می توان با اطمینان از درست بودن مسیر، شاگردی او را کرد و او را به عنوان استاد راه دانست و حرفهایش را پذیرفت؟ اگر لطف بفرمایید پاسخ دهید ممنون میشم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در جواب سؤال 11075 عرایضی در این مورد داشتم در ضمن در جزوه‌ی «روحیه تمدن‌سازی و عرفان اسلامی» که بر روی سایت هست می‌توانید جواب خود را به‌طور مفصل پیدا کنید، إن‌شاءاللّه. موفق باشید
9999
متن پرسش

سلام علیکم: به نوشته ای از شهید آوینی برخورد کردم که سخنرانی منتشر نشده ایشان بود (احتمالا). مفید دیدم دوستان دیگر هم مطالعه کنند. سخنرانی منتشر نشده‏ شهید آوینی/ شبکه ایران: "آوینی سخنران" با "آوینی نویسنده" متفاوت است. هنگام سخنرانی باید مقدمه چینی کند و یک شمای کلی از مبانی و معتقداتش بگوید اما در حین نوشتن یک مقاله چنین نیست. او چنان فاتحانه و با اطمینان می‏نویسد که گاه شاید لازم نمی‏بیند که از آغاز همه مبانی تفکرش را بگوید. این سخنرانی در جمع تعدادی از طلاب صورت گرفته و شاید در هیچ یک از متون و سخنان منتسب به سید مرتضی آوینی، او چنین آشکار و مدون اصول فکری خودش درباره تمدن غرب، فلسفه و سینما بیان نکرده است.********** سید مرتضی آوینی: تصوری که از پیش درباره جمع حاضر داشتم این بود که آنها عده‏ای از دوستان هستند که درباره فیلمنامه نویسی تحقیق می‏کنند و قصدم نیز آن بود که تذکراتی را در این باره با آنان درمیان بگذارم؛ اما وقتی به اعلانی که زده بودند برخوردم، دیدم عنوانی که برای این بحث گذاشته‏اند «حکمت سینما» است. عنوانی که انتخاب شده خیلی بزرگتر از آن چیزی است که من توقع داشتم و باید بگویم این کلاهی است که بر سر ما گشاد است؛ اما به هر تقدیر، حسب الامر دوستان، آنچه را به نظرم می‏رسد در ذیل تذکراتی چند عرض می‏کنم. امیدوارم که مرضیّ خدا واقع بشود و نیز مورد استفاده دوستان قرار بگیرد. 1. اوّلین تذکری که می‏خواستم عرض کنم این است که تمدن امروز اصلاً محصول فلسفه است؛ شجره‏ای است که ریشه‏اش فلسفه است و بالطبع همه لوازم و محصولات تمدن امروز موالید فلسفه هستند؛ و نیز سینما، چه آن را همچون هنر بنگریم و چه همچون صنعت. ممکن است ارتباط آنچه به مثابه ثمره این تمدن در خارج محقق شده است با ریشه‏اش، یعنی فلسفه، چندان واضح نباشد، یعنی فی المثل نتوان از همان آغاز نسبت ماشین رختشویی را با فلسفه پیدا کرد اما در باطن امر، با کمی تأمل همراه با تفکر در سیر تاریخی تمدن غرب، خواهیم دید که این تمدن و لوازمش ثمرات درخت فلسفه هستند. مگر گلابی چقدر با اصل درخت خویش شباهت دارد؟ باغبان است که این تناسب و تشابه را باز می‏یابد نه هر ناآشنایی که نظر در باغ کند. اینکه اصلاً چرا من به این تذکر پرداخته‏ام علتی دارد و آن اینکه ما در قرن پانزدهم هجری قمری، با واقعه عظیمی در کره زمین مواجه هستیم که انقلاب اسلامی است و اعتقاد این حقیر بر آن است که با این انقلاب، سیر اضمحلال و فروپاشی تمدن غرب از نقطه عطف تاریخی خویش گذشته و در قوس نزول افتاده است. تاریخ آینده تاریخ غرب نیست، تاریخ اسلام است و البته این مدعا نیاز به توضیح بیشتری دارد که برای حفظ اجمال و ایجاز باید از آن درگذریم. با این فرض، در آینده میان ما و غرب مبارزه‏ای همه جانبه درگیر خواهد بود که هنوز بیش از یک دهه از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته، آثار آن در سراسر دنیا مشهود است. این مبارزه تنها یک مبازره نظامی نیست و مبارزه نظامی در حقیقت جلوه آن مبارزه فرهنگی، فکری و فلسفی است که میان ما درگیر است. مبارزه نظامی فقط ظاهر این مبارزه است و در باطن جنگی بسیار عظیم‏تر در جریان است که تعبیر من از آن «جهاد فکری» است. لازمه پای نهادن در این مبارزه آن است که ما ماهیت غرب را بشناسیم و نسبت میان آثار و لوازم تمدن غرب را با ریشه‏هایشان پیدا کنیم و این جز از طریق فلسفه ممکن نیست، چرا که اصلاً غرب و تمدن منتسب به آن مولود فلسفه است. از آغاز قرون جدید، یعنی در رنسانس، بنیان فکری تمدن حاضر با رجوع به تفکر فلسفی یونان گذاشته شد و هر آنچه اکنون وجود پیدا کرده، موجودیت خویش را مدیون این بنیان نخستین و بسط تاریخی آن است؛ پس ما خود را بی نیاز از فلسفه ندانیم. بسیاری از ساده انگاریهایی که در برخورد با غرب وجود دارد ناشی از این عدم شناخت است و این نقص جز به مدد فلسفه علاج نمی‏شود و اصلاً کسی که غرب را بدون عنایت به بنیانهای فلسفی آن بنگرد، امکان تحقیق در ماهیت آن را پیدا نمی‏کند و به تبع آن، لزوم این مبارزه را نیز در نمی‏یابد. البته در باب این مسأله که انسان برای رسیدن به حق بالذات محتاج به خواندن فلسفه باشد سخن بسیار است و نگفته روشن است که انسان برای طی طریق حق ضرورتا نیازمند به فلسفه نیست، اما سخن ما در مبارزه با غرب است. وقتی می‏گوییم غرب، شرق سیاسی را هم در نظر داریم؛ مارکسیسم و کمونیسم نیز مظاهری از همان تفکر واحدی است که در غرب حاکم است. اینها همه ثمرات و شاخ و برگ درختی هستند که ساقه‏اش «اومانیسم» است. برای مثال، اخیرا در یکی از همین مجلاتی که این روزها انتشار پیدا می‏کند سخنی دیدم که یکی از انتلکتوئلهای پیر این جامعه گفته بود؛ اینکه «روشنفکر مدافع چیزی نیست!» اگر با پشتوانه تفکر فلسفی غرب به سراغ این سخن نرویم، اصلاً امکان درک آن برای ما موجود نیست. ما با این تفکر مخالفیم اما بنیان این مخالفت باید بر مبنای شناختی که از این سخن داریم بنا شود. ممکن است گوینده این سخن فلسفه نداند، که همین طور هم هست، اما این سخن که از دهانش برآمده لزوما سخنی فلسفی است زیرا از دهان کسی برآمده که شخصیتش را مدیون غربزدگی است. هیچ یک از نحله‏های فکری یا حتی محصولات تکنیکی این تمدن را جز با فلسفه نمی‏توان بررسی کرد و به اعتقاد اینجانب بخشی از روشن بینی معجزآسای حضرت امام(ره) در برابر غرب نیز از اینجا مایه گرفته است که ایشان ید طولایی در فلسفه و عرفان نظری دارند؛ و البته بنیان اصلی احاطه حکیمانه ایشان را بر همه مسائل باید در جایی دیگر جستجو کرد که در اینجا محل بحث ندارد. 2. تذکر دومی که می‏خواستم عرض کنم این است که بشر امروز وجود انسان را عین حیوان می‏داند. تعریفی که قدما از انسان داشتند، یعنی «حیوان ناطق»، با آن تعریفی که بشر غربی از انسان دارد به طور کلی متفاوت است. قدما نطق را فصل وجود انسان از حیوان می‏دانستند؛ حقیقتی که چون در وجود بشر تحقق یابد، تحولی ذاتی و ماهوی اتفاق می‏افتد و انسان از نظر تعالی وجود بـه مرتبه‏ای می‏رسد که دیگر نمی‏توان او را حیوان دانست. در حکمت اسلام، نفس انسان را نفس ناطقه می‏نامند و این نطق را نباید فقط به معنای ظاهریِ «سخن گفتن» گرفت. سخن گفتن انسان ریشه در تفکر و تعقل او دارد، چنان که لفظ «منطق» را هم از ریشه نطق گرفته‏اند. اما امروزه به تبعیت از تفکر غربی، بشر را اصالتا با رجوع به حیوانیت او معنا می‏کنند. اگر توجه نکنیم که تمدن غرب و آثار و لوازمش در ذیل این تعریف قرار دارد، امکان تحقیق در ماهیت آن از دست می‏رود. اگر انسان این چنین تعریف شود، آثار این تعریف در همه اموری که مربوط به انسان است به نسبت قرب و بعد ظاهر خواهد شد؛ مثلاً در علوم انسانی این تأثیرات ظهور بیشتری دارد تا علوم تجربی. در اقتصادِ امروز بنگرید که نیازهای حیوانی وجود بشر را اصل می‏گیرند، یا فی المثل در تعبیر آنها از آزادی. اشتباه در تعریف انسان کار را به آنجا کشانده که امروز بعد از چند قرن، انسان به یک از خود بیگانگی ذاتی دچار آمده و به نوعی حیوان اجتماعی تبدیل شده است. این اصلاً تفاوت اصلی دوران ماست با دورانهای دیگری که بر کره زمین گذشته است. تفاوت اساسی آنجاست که پیش از این عصر، چه بسا انسانهایی وجود داشته‏اند که این تعبیر در موردشان مصداق داشته؛ انسانهایی که از حقیقت وجود خویش دور افتاده بوده‏اند و غیر اهل حق، همه این چنین‏اند؛ اما هیچ گاه کار به آنجا نرسیده که در تفکر غالب بشریت، این تعریف وارونه پذیرفته شود و مثل امروز همه تأسیسات و مناسبات و معاملات اجتماعی بر همین اساس وارونه بنا شود. بعد از چند قرن اکنون در غرب آثاری مشهود است دال بر اینکه آنها به پایان راه رسیده‏اند و وقت آن است که به این اشتباه کلی خویش در تعریف انسان پی ببرند و توبه کنند، و به اعتقاد اینجانب این «عصر توبه بشریت» با انقلاب اسلامی ایران آغاز شده است و هر چه بگذرد ما با تحولات اجتماعی و سیاسی عمیق‏تر و وسیع‏تری دالّ بر یک توبه کلی به سوی دین و دینداری و حق پرستی مواجه خواهیم شد. قرن آینده، این چنین قرنی است و آثار اولیه آن نیز از هم اکنون ظهور یافته است.انسان را باید همچنان که در حکمت اسلام مطرح است با نفس ناطقه از حیوان جدا دانست و اصل در وجود انسان، همین روح است که متعالی و الهی است. بین انسان و حیوان نسبتی که غربیها قائلند برقرار نیست و اگر ما برای خصوصیات حیوانی وجود انسان قائل به اصالت شویم، باعث دوری انسان از وجود حقیقی خودش خواهیم شد، آنچنان که اکنون در غرب رخ داده است. 3. تذکر سومی که باید عرض کنم مستقیما راجع به خود سینماست. اگر سؤال این باشد که «چه چیزی سینما را از این جذابیت برخوردار کرده است؟» در جواب باید گفت: «توهّم واقعیت». اما ما معنی توهّم واقعیت را نمی‏توانیم بفهمیم مگر اینکه بدانیم این جذابیت چه چنگ آویزی در درون ما دارد. هر آنچه بیرون از ما، ما را به خود جذب می‏کند، اگر نسبتی با وجود ما نداشته باشد و چنگ آویزی در وجود ما نیابد تا خود را به آن بیاویزد اصلاً ما به طرفش نخواهیم رفت. این توهّم واقعیت چیست، چگونه ایجاد شده و چه خانه‏ای در درون ما دارد که ما را به خود جذب می‏کند؟ جستجوی جواب این سؤالها برای شناختن ماهیت سینما لازم است و البته ما در طی این یک جلسه نمی‏توانیم به همه سؤالها جواب بدهیم و فقط طرح سؤال می‏کنیم، چرا که در خود این سؤالها نیز تذکراتی بسیار جدی وجود دارد. اگر این توهّم واقعیت یا واقعیت سینمایی سیری داستانی به خود نگرفته بود، باز هم این همه جذابیت نداشت. جذابیت سینما در آنجاست که چنگ آویزهایی در فطرت ما یافته است و فی المثل درباره داستان باید گفت که بشر از آنجا که در نسبت بین مرگ و زندگی و مبدأ و معاد و نسبتی که بین او و زمان برقرار می‏شود وجود پیدا می‏کند، به سیر داستانی و قصه و تاریخ گرایش دارد و به همین علت است که جذابیت قصه و داستان و تاریخ برای انسان امری فطری است، یعنی ریشه در فطرت انسانی دارد. اگر بشر نمی‏مرد و جاودانه بود، علاقه‏ای هم به قصه و تاریخ نداشت. یکی از مهمترین صفاتی که واقعیت سنیمایی را از جذابیت فعلی برخوردار کرده سیر داستانی است و جذابیت سیر داستانی هم در نسبتی است که بین انسان و مبدأ و معاد و مرگ و زندگی وجود دارد. از داستان گذشته، سینما آن گونه که اکنون در دنیا محقّق شده این صفات فطری را اغلب در جهت ضعفهای بشری خوب شناخته و بر همین اساس رابطه خویش را با انسان بنا نهاده است. 4. تذکر چهارم اینکه سینما، یا به عبارت بهتر، تماشای فیلم جز به توسط الیناسیون انسان تحقق پیدا نمی‏کند. الیناسیون را از خود بیگانگی ترجمه کرده‏اند و مصداق اتمّش را در مجانین می‏یابیم. دیوانه‏ها بدون آگاهی از هویت اصلی خودشان شخصیتی موهوم برای خود تصور کرده‏اند و در آن فرو رفته‏اند. تعبیر الیناسیون در نحله‏های مختلف فلسفی در غرب معانی مختلفی پیدا کرده است، ولی ما بدون توجه به این تفاوتها الیناسیون را به معنایی گرفته‏ایم که با فرهنگ ما بیشتر سازگاری دارد. دنیا دار المجانین بزرگی است و بجز اهل حق، یعنی کسانی که بین خود و حقیقت مطلق رابطه‏ای آنچنان که باید برقرار کرده‏اند، همه انسانها کم و بیش و در صورتهای مختلف دچار جنون هستند چون در عوالمی ساخته و پروده توهّمات خودشان زندگی می‏کنند. یکی در جهانی زندگی می‏کند که خدایی ندارد و در آن جهانِ وهمی، یکباره در وسط آسمان، روی یک کره کوچک صورتهای ابتدایی حیات به وجود آمده و بدون علتی معلوم در یک جهت احتمالی، پیچیده‏تر و پیچیده‏تر شده و کمال یافته است تا اینکه انسان پای به عرصه وجود نهاده و شروع به تفکر درباره خود و جهان خارج از خود کرده است! دیگری در جهانی زندگی می‏کند که همه مثل گرگ مترصّد دریدن یکدیگر هستند و در چنین دنیایی تنها قانون است که آنها را از تجاوز به یکدیگر باز می‏دارد، دنیایی که در آن همه دزدند مگر کسانی که قدرت دزدی ندارند... و اما حقیقت چیست؟ وقتی کسی بدون آگاهی از اینکه هویت حقیقیش چیست خود را ناپلئون می‏داند یا مثلاً بزرگترین روشنفکر جهان سوم می‏پندارد بدون آنکه نگران حقیقت امر باشد، این شخص دچار الیناسیون است و از خود بیگانگی به معنای اتمّ در مورد او اتفاق افتاده است. تعبیری در قرآن مجید وجود دارد که در ذهن من با این مسأله الیناسیون یا از خود بیگانگی مربوط است و آن «خوض» است که به معنای فرو رفتن آمده: «قل اللّه‏ ثم ذرهم فی خوضهم یلعبون»: رهایشان کن تا در این حالت فرورفتگی و استغراق که دارند، مشغول بازی باشند. همه این تعبیرات محل بحث هستند،بحثهایی اساسی؛ اما نه در جلسه‏ای با این محدودیت. انسانها به طور معمول گرفتار غفلتی هستند که با خوض در امری خارج از خودشان محقّق شده است. وقتی انسان در چیزی خارج از وجود خودش فرو برود و در آن غرق شود، از خود غافل می‏شود و به همه تقدیر معنای از خود بیگانگی به نحوی از انحاء درباره‏اش مصداق می‏یابد. همه انواع این از خود بیگانگی مذموم نیست، چنانکه انسان در هنگام عبادت نیز در امری خارج از خویش مستغرق می‏شود. اما ما خدا را وجودی «غیر خود یا ناخود» نمی‏دانیم که با فنای در وجود او معنای از خود بیگانگی درباره ما صدق کند؛ خدا غایت الغایات وجود ما و اصل حقیقت هستی است و فنای در وجود او، در واقع امر «بازگشتن به خویش» است. معنای لفظی «توبه» نیز همین است: بازگشت؛ بازگشت به حقیقتی که از آن دور افتاده‏ایم. آنچه در شریعت مذموم است از خود بیگانگی ذاتی است یعنی فی المثل همان امری که امروزه درباره بشریت به طور عام و بشر به طور خاص اتفاق افتاده: انسان به نوعی حیوان اجتماعی و ابزار ساز استحاله یافته است. دیوانه‏ها بیمارانی بیش نیستند؛ اغلب یک نقص جسمی یا عصبی باعث شده است که جنون پیدا کنند، اما مجانین واقعی آدمهایی هستند که نه فقط نسبت به هویت حقیقی خویش آگاهی ندارند بلکه خود را کس دیگری می‏انگارند. در بعضی از روایات وجود دارد که حضرت رسول(ص) از جایی گذر داشته‏اند. برخورده‏اند به مردمی که دور بنده خدایی جمع آمده‏اند. می‏پرسندکه این کیست و جواب می‏دهند که مجنونی است. سخنی می‏فرمایند قریب به این مضمون: او بیماری بیش نیست، مجنون حقیقی کسی است که با تکبر روی کره زمین راه می‏رود. یک بشر متکبر یا مستکبر مصداق کاملی است برای آن از خود بیگانگیِ ذاتی که مورد نظر ماست. قراردادی که بین تماشاگر فیلم و فیلمساز وجود دارد آن است که تماشاگر با پای خودش می‏رود و در فضای تاریکی روی صندلی می‏نشیند و خودش را تسلیم فیلمساز می‏کند تا به هر سان که می‏خواهد او را در یک واقعیت موهوم غرق کند، آنچنان که در تمام مدت تماشای فیلم اصلاً هویت حقیقی خویش را به یاد نیاورد و رجعتی به خویش نداشته باشد. مع الاسف میزان توفیق فیلمساز نیز در همین جاست؛ فیلم خوب فیلمی است که در تمام مدت تماشاگر را زمین نگذارد و با رشته این جذابیت سحرانگیز تا آنجا او را گرفته باشد که امکان رجعت به خویش را به او ندهد. وقتی به بچه‏هایی که در حال بازی هستند بنگریم، درمی یابیم که تعبیر «خوض» در قرآن چقدر عمیق و بلیغ است. بچه‏ها در نقش موهوم خویش در بازی آن همه فرو می‏روند که غرق می‏شوند و زندگی غیر اهل حق نیز این چنین است؛ بازی موهومی بیش نیست. اینها از جهان خارج از خودشان توهّمی دارند که اصلاً مطابق با واقع نیست و ما میزان صحت ادراک را مطابقت با واقع یا نفس الامر می‏دانیم. جهانی که اینان بر اساس شناخت خویش پیرامون خود آفریده‏اند، جهانی غیر واقعی و خیالی است و از همین روست که عرض کردم جهان دارالمجانین بزرگی است. 5. تذکر پنجم این است که بشر امروز از این غفلتی که نسبت به حقیقت و وجود حقیقی خویش دارد استقبال می‏کند. وقتی خود آگاهی انسان با درد و رنج همراه است، غفلت ملازم بالذت است و این چنین، غالب انسانها، جز اولیای خدا، خود را به آن می‏سپارند. در نهادهای اجتماعی بشر امروز، موارد مختلفی از مصادیق و شواهد این مدعا را پیدا خواهیم کرد: دیسکوتکها، کاباره‏ها، میخانه‏ها، شهرهای بازی، قمارخانه‏ها، سینماها، کلوبهای مختلف بیلیارد، بولینگ و بسیاری از بازیهایی که تحت عنوان ورزش پنهان شده‏اند... همه و همه مظاهری هستند از همان معنایی که گفته شد: غفلتکده‏هایی که بشر امروز برای فرار از عقل و اختیار و خودآگاهی ساخته است. نقطه گرایش انسان به سوی مستی، ترک عقل و اختیار و آسودگی از رنجهای وجود و حیرت و دهشتی است که با آن همراه است. سینما نیز آنچنان که امروز به طور عموم وجود دارد، مفرّی است که بشر برای گریز از خود ساخته است و البتّه همان طور که بعدها عرض خواهد شد، ما سینما را منحصر در این غفلتکده‏ای که امروز کمپانیهای تجارتی فیلمسازی بنا کرده‏اند نمی‏دانیم و برای آن وظایف دیگری نیز قائل هستیم... هر چند آنچه اکنون وجود دارد همان است که گفتیم. بشر در هنگام تماشای فیلمی که همه وجود او را به خود جذب کند، به نحوی از بیخودی و غفلت و مستی دست می‏یابد که بسیار لذتبخش است؛ این لذت است که انسان را به سوی سینما می‏کشاند. اگر در تعبیرات عرفانی ما، مستی و بیخودی بالاترین مرتبه‏ای است که انسان بدان نائل می‏شود، نباید این هر دو را به یک معنا گرفت. از این نظر بیخودی مقامی همسنگ با ولایت است، چرا که وجود انسان عین ربط و تعلق به حق است، اما نفس یا خود، حجاب این تعلق می‏شود و لذا وجود حقیقی انسان هنگامی ظاهر می‏گردد که «خود» او از میان برخیزد. بزرگ‏ترین حجاب میان انسان و خدا، خود یا نفس اوست و از همین رو وقتی انسان موفق شود که از خود بگذرد خدا از وجود او ظاهر خواهد شد و این همان مرتبه بیخودی است؛ همسنگ با ولایت. در اینجا همان طور که عرض کردم، تعبیر از خود بیگانگی درست نیست چرا که اصلاً بیگانگی واقعی در این خود است که انسان را از خدا باز می‏دارد. 6. تذکر ششم اینکه شاخص اصلی وجود انسان همین عقل و اختیار اوست. حرکت بالاراده در مورد حیوانات نیز تحقق دارد و آنچه انسان را متمایز می‏سازد اختیار است نه حرکت ارادی که حیوانات نیز به یک معنا از آن برخوردار هستند. باز به همین علت است که این اختیار را به همان امانتی تفسیر کرده‏اند که انسان از ازل عهده دار آن شده است. تماشاگری که با پای اختیار به فضای تاریک سینما می‏رود و خود را در صحنه واقعیت سینمایی غرق می‏کند، اصلاً بدون ترک اختیار امکان پرداختن به فیلم و تماشای آن را پیدا نمی‏کند، یعنی استغراقش در آن واقعیت، موکول به این امر است. برده یا بنده به کسی اطلاق می‏شود که از خود اختیار ندارد و از آن آزادی که شاخص وجود بشر است برخوردار نیست. غربیها هم با اینکه آزادی را طور دیگری معنا کرده‏اند اما آن را شاخص وجود بشر می‏دانند. در مقابلِ لفظ بنده یا برده، کلمه حرّ یا آزاد وجود دارد. پس انسانی که اختیار ندارد، بنده یا عبد است اما عبودیت نیز مطلقا مذموم نیست. عبودیت به معنای ممدوح آن، قله غایی تکامل و تعالی روح بشر است و مقام عبداللهی همان مقام خلیفة اللهی است. آنچه هست این است که اگر لازمه تماشای فیلم ترک اختیار و گذشتن از خود و خودآگاهی است، پس این کار فی نفسه نوعی عبودیت یا عبادت است که هم می‏تواند ممدوح باشد، هم مذموم. میزان حسن و قبح این عمل، در جواب این پرسش است که آیا فیلم جانب حق را نگاه داشته است یا خیر؟ 7. تذکر این نکته نیز لازم است که ترک اختیار هنگام تماشای فیلم مطلق نیست و هر چه تماشاگر بیشتر در واقعیت موهوم پرده سینما غرق شود، از خود و اختیار خویش بیشتر و بیشتر فاصله می‏گیرد و این عمل بیشتر مصداق آنچه گفتیم واقع می‏شود. از یک سو تماشای فیلم برای انسانهای متکامل اصلاً با ترک اختیار همراه نیست و از سوی دیگر، درباره کودکان و انسانهای ضعیف النفس، سحر و جادوی فیلم تأثیر بیشتری دارد. تعبیری که یکی از دوستان فیلمساز ما داشت هیپنوتیزم بود؛ یعنی می‏گفت عملی که سینما با انسان می‏کند، هیپنوتیزم است. و او این را از ذاتیات سینما و اصلی‏ترین مشخصه ذاتی آن قلمداد می‏کرد و بشدت اعتراض داشت نسبت به آنان که درباره جذابیت سینما چون و چرا می‏کنند و می‏خواهند سینما را به سمتی بکشانند که از جاذبیتهای کاذب پرهیز کند. می‏گفت چه کسی می‏تواند بگوید که این جاذبیت کاذب است یا نه و می‏گفت که اصلاً هیپنوتیزم رکن اساسی سینماست و همان چیز است که سینما از طریق آن محقّق می‏گردد. نتیجه‏ای که او می‏خواست بگیرد درباره بچه‏ها بود؛ می‏گفت اصلاً سینما وسیله سرگرمی و تربیت بچه‏هاست؛ بزرگترها شخصیت نهایی خود را یافته‏اند و دیگر امکان تحول و تغییر ندارند. سینما متعلق به بچه‏هاست و از طریق سینما است که ما می‏توانیم نسل آینده انقلاب را بسازیم. مثالی که او می‏آورد در مورد آثار رودیارد کیپلینگ بود ـ هم او که متهم به فراماسونری است. می‏گفت: بعد از بیست سال همان قهرمانهای فراماسونرکیپلینگ، تمام سطح ممالک مستعمره امپراتوری بریتانیا را در جستجوی همان اهدافی که کیپلینگ داشت، پر کرده‏اند. می‏گفت که تأثیر معجزه آسای داستانهای او در سادگی و جذابیت آنهاست و بعد این نتیجه را با وضع فعلی خودمان قیاس می‏کرد. می‏گفت: از این جذابیتی که سینما دارد باید استفاده کنیم و نسل آینده انقلاب را بسازیم. باید اسوه هایی را برای جوانان و نوجوانان بسازیم که بعدها در وجود آنها محقّق بشوند. آنچه نقل به مضمون کردم، در همه وجوه و با همه وسعتش، منتهی به آن مطلبی که مورد بحث بود نمی‏شود؛ قصد حقیر فقط تکیه بر این گفته بود که ایشان هم اعتقاد داشت که تا آن هیپنوتیزم کذایی درباره تماشاگر اتفاق نیفتد، فیلم و سینما به معنای حقیقی تحقق نمی یابد. حالا اگر دقت کنیم خواهیم دید همان طور که بچه‏ها و انسانهای ضعیف النفس در برابر سینما کاملاً خلع اختیار می‏شوند، کسانی هم هستند که به راحتی در برابر فیلم از عقل و اختیار خود صرف نظر نمی‏کنند. بنده هم می‏شناسم کسانی را که اصلاً تحمل سینما و تلویزیون را ندارند و اصلاً نمی‏توانند خود را به فیلم تسلیم کنند؛ احتراز دارند و می‏گریزند، چرا که شرط اول تماشای فیلم و لذت بردن از آن، این است که انسان از خود خارج شود و در سیر عواطف و احساسات فیلم و حوادث آن شریک گردد و البته مقصود از این خود، «خودبالفعل» یا شخصیت فردی هر کس نیست بلکه مراد شخصیت حقیقی نفس است. حالا با توجه به این مقدمات می‏خواهم پرسشی طرح کنم و آن اینکه آیا مخاطب سینما عامه مردم نیستند؟ آیا سینما با انسانهای متکامل نیز می‏تواند ایجاد رابطه کند؟ آیا باید هدایت عام و خاص را از هم تفکیک کنیم و درباره وظیفه پرورشی سینما، بحث کنیم در این معنا که آیا سینما انسانهای متکامل و خواص را نیز مورد خطاب دارد؟ می‏دانید که اگر در سینما محاوره و مخاطبه‏ای در کار باشد، آنگاه فهم و درک مخاطب یکی از موازین اساسی است که باید رعایت گردد. به طور عموم در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی بگردید و بعد از خود سؤال کنید که مخاطب عام سینما و تلویزیون کیست. تأثیرات سینما بر غالب مردم، جوانان و نوجوانان و بچه‏ها واقعا شگفت‏انگیز است و این واقعیتی است که بسیاری از جوانان اسوه‏های خویش را از سینما انتخاب می‏کنند؛ اما در عین حال نباید فراموش کرد که این حکم مطلق نیست. در همین جامعه خودمان و در همین جایی که اکنون جوانان بالای شهر غایات زندگی خویش را در فیلمهای آمریکایی می‏جویند، در شب بیست و سوم ماه رمضان، در غالب مساجد پایین شهر، جوانهایی هستند، شانزده، هفده و زیر بیست سال که نشسته اند و به خاطر چیزهایی که در چشم آن بالاشهریها موهوم، پرت و اصلاً دور از واقعیت است، زارزار گریه می‏کنند و اسم حضرت زهرا(س) که می‏آید، اختیار از کف می‏دهند. اینها آن نسبت مورد نظر را با سینما و تلویزیون ندارند و اعتنایی هم به تلویزیون و تئاتر ندارند، رمان هم نمی‏خوانند. اسوه‏هایشان را در تاریخ اسلام، ائمه معصومین(ع) و اولیای خدا می‏جویند و اصلاً دنیایشان دنیای دیگری است. هستند کسانی که این چنین‏اند و هستند کسانی که آنچنان. اما شکی نیست که چهره غالب اجتماعات ما را همانها می‏سازند که بشدت متأثر از تبلیغات رسانه‏های گروهی و فضای جامعه و مخصوصا تلویزیون هستند، چرا که اکنون تلویزیون می‏رود که بسیاری از وظایف کنونی سینما را بر عهده بگیرد. از تأثیر سینما و تلویزیون بر این اقشار عظیم انسانها نمی‏توان غافل شد و با کمال جدیت باید جوانها، نوجوانهاو مخصوصا بچه‏ها را دریافت. همان دوستی که از او صحبت کردیم بشدت اعتراض می‏کرد به اینکه چرا در مقام تئوری بافی برای سینما، در این روزگار عده‏ای عنوان می‏کنند که سینما نباید خودآگاهی تماشاگر را نفی کند. می‏گفت که اصلاً سینما با نفی خودآگاهی تماشاگر موجودیت پیدا می‏کند و وقتی گفته می‏شود که نباید سینما خودآگاهی تماشاگر را نفی کند، مثل این است که ما بگوییم «فیلمی بسازیم که فیلم نباشد!» می‏گفت که اصلاً این مباحث روشنفکرمآبانه را باید کنار گذاشت و از جذابیتی که سینما دارد باید برای جذب این نوجوانانی که اکنون آتاری همه زندگیشان را پر کرده است استفاده کرد. البته باید در این معنا تحقیق و تفکر کرد که سینما باید در چه جهتی حرکت کند. باید دست از نفی خودآگاهی تماشاگر بردارد و یا نه، از این سحر و جادو در جذابیت و تأثیر هر چه بیشتر سود بجوید؟ آیا در روی آوردن به جاذبیتهای سینمایی محدودیتی نیست؟ اصلاً این جذابیت چیست؟ وقتی انسان به سمت ظرف غذا کشیده می‏شود، مشخص است که چرا، معلوم است که غذا چه نسبتی با وجودش دارد؛ اما سینما چطور؟ جذابیت سینما در کجای وجود ما خانه دارد؟ به هر تقدیر ما باید سینما را بشناسیم و چون سینما محصول فلسفه است، خود را بی نیاز از فلسفه و چون و چرا کردن در بدیهیات مشهور و مقبول ندانیم. فطرت بشر را نیز بشناسیم، نه آنچنان که در علوم رسمی عنوان می‏شود. باید به سراغ راههایی برویم که به معرفت دینی و یقینی منتهی می‏شود، یعنی باید عالم را در نور حکمت اسلام بنگریم. ******************** http://nasr1212.blogfa.com/post/112

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً سخنان حکیم فرزانه شهید اهل قلم مرحوم آوینی چیزی است که تا انقلاب اسلامی ادامه دارد عامل قوت‌دادن و جلوبردن انقلاب اسلامی است و إن‌شاءاللّه افق را برای طلوع خورشید نهایی حقیقت فراهم می‌کند. موفق باشید

7956
متن پرسش
سلام بنده مدتی است دچار بیماری وسواس در نجاسات شده ام .مشکل اصلی ام دراین زمینه بیشتر اعتقادی است.می خواستم کمی درباره جایگاه افعال در دین بدانم واینکه ایا رنجی که در این زمینه می برم لازمه انجام دادن درست شریعت است یا نه وایا اصلادرانجام شریعت ملاک رنج درست وغلطچیست ایا اصلا باید رنج بکشیم
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: در مورد وسواس خوب است با مؤسسه‌ی إنشاء مشکل خود را در میان بگذارید. تلفن آن مؤسسه 6260205 است. اگر حرکات شما در مورد نجاسات از آنچه عموماً مردم انجام می‌دهند متفاوت است ، رنجی که در این امر می‌برید تحت تأثیر شیطان است و هیچ اجری ندارد و از کارهای اصلی باز می‌شوید. موفق باشید
نمایش چاپی