بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11643
متن پرسش
با سلام خدمت حضرت عالی: بنده بسیار مشاق تذکر و امر به معروف و نهی از منکر کردن هستم اما لحظه ای که با آن مواجه می شوم دست و پایم را گم می کنم و هول م یشوم و می ترسم. در اینگونه موارد چکاری انجام دهم؟ ایا ذکری برای قوت قلب هست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا باید با فردی که می‌خواهید امر به معروفش کنید مأنوس باشید لذا قرآن می‌فرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ » یعنی زنان و مردان مؤمن که رابطه‌ی محبت و دوستی دارند به همدیگر در انجام معروف امر می‌کنند و منکر را نهی می‌نمایند. موفق باشید

10208

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوارم: اگر امکان دارد کتابی در زمینه مقایسه عقل از دید اسلام و دیدگاه غرب به گونه ی کاربردی معرفی نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءاللّه مباحث صوتی آقای دکتر محمد رجبی که در فرهنگستان صحبت کردند، کمک می‌کند. موفق باشید
5836
متن پرسش
سلام علیکم چند وقتی هست مباحث شرح نامه 31 نهج البلاغه اتون رو گوش میدم . امروز رسیده بود به علم لاینفع . سوالی ذهن ام را اشغال کرده که میخواستم از حضورتان بپرسم . یک روز در یک کتابی جمله ای زیبا دیدم که خلاصه اش این بود که (قلب المومن عرش الرحمن ) قلب مومن عرش خداست . یعنی ای بشر اگر کل عالم ماده و محسوس را به تو بدهند و کل کهکشان راه شیری را به تو بدهند باز هم احساس کمبود میکنی و از فردا دچار تکرار و روزمرگی میشوی و باز بیشتر میخوای, و قلب تو عرش خداست و فقط با خدا پر میشود و لاغیر. من روی این جمله کار کردم . چیزهایی رو که احساس میکردم به دل ام گره خورده قطع میکردم . مثلا از خودم میپرسیدم فلانی چرا تو همیشه مسجد سرکوچه میری ؟ چرا مسجد ته کوچه نمیری؟ خوب که فکر کردم دیدم چون این مسجد شلوغ تره و دوست هام تو این مسجد میان , و بعد نماز باهم حرف میزنیم . فهمیدم واسه دوست هام میام مسجد , نه واسه خدا . تعلقات نفس را به کمک خدا شناسایی میکردم و روی آنها کار میکردم . مثلا تو خیابون که ناخودآگاه چشم ام میرفت یک سمتی تا یک منظره ای را نگاه کنم , از خودم میپرسیدم فلانی دیدن این منظره چقدر میتونه تو را در رسیدن به هدف ات کمک کنه ؟ مگه خدا نگفته عالم را برای انسان آفریدم و انسان را برای خودم . پس دیدن این منظره اگر به قصد رسیدن به قرب خدا نباشه , کاری بیهوده است و شبیه به سرابه .تا یک جایی خوب بود .اما جلوی یک چیز نتونستم بایستم , و اون هم مطالعه زیاد کتاب بود . استاد من با حرص ولع مطالعه میکنم. اون هم فقط آثار دینی , عرفانی , فلسفی .عاشق کتابهای آیت الله جوادی آملی , علامه حسن زاده و جدیدا آثار شما هستم . محصولات صوتی سخنرانی هاتون رو تهیه کردم و مدام گوش میکنم . و اصولا به مطالعه شهوت پیدا کردم . از یک طرفی هم میشه گفت که این علم لاینفع نیست .چون این مباحث ذهن ام را خیلی باز کرده , مثلا همین سخنرانی های ده نکته در معرفت نفس یا کتاب اسرار نماز آیت الله جوادی و ...تو افکارم خیلی تاثیر گذاشته .اما از همه مهمتر که احساس میکنم این ها برایم حجاب شده است . استاد چند بار اومدم خواندنم هایم را کم کنم , می بینم که بیکار میشوم . من با اینکه دانشجو هستم ولی در کل بیشتر وقت ام را کتاب میخوانم . اگه آدم بخواد اوقات بیکاری اش را سرکار برود باز با خودش میگه چه چیزی از خواندن کتاب بهتر , که فکرت را باز کنه واسه اینکه وقتی یک سجده میروی , حداقل اون سجده با شناخت و معرفت باشه . همیشه با خودم میگفتم سرکار بروم بهترست ؟ یا اینکه در این مابین موضع مطالعه ام را برای تنوع عوض کنم بهترست ؟( یعنی اینکه مدام مباحث دینی نخوانم و مباحث سیاسی و اجتماعی را هم دنبال کنم به خصوص سخنرانی های دکتر عباسی و استاد پورازغدی که سیاست دینی را خیلی خوب توضیح میده ) و یا اینکه برم مباحث عرفانی و معرفتی بخونم تا شناخت ام نسبت به خود و خدایم بهتر و بیشتر شود تا حداقل نماز و عبادات ام مرا رشد دهد .و همیشه راه سوم را انتخاب میکردم . سوال اول : اینکه من واسه کتاب خوندن چکار کنم , اگر بخواهم کتاب نخوانم یا کم بخوانم که خب نمیشود , تا شناختی نباشد حرکتی نیست , و اگر کتاب نخوانم وقت عظیم بیکاری ام را چه کنم؟ و از طرفی دیگر دقیقا متوجه میشوم که مطالعه زیاد حجاب میشود , این دو حالت را چگونه باهم جمع کنم؟, یعنی در راه سیر و سلوک باید مطالعه را تعطیل کنی و منتظر علم حضوری باشید تا به قلب ات افاضه شود ؟ سوال دوم : گاهی اوقات اینقدر حال ام خوب است که اگر تمام دنیا را جلوی ام بگذارند حاضر نیستم بین من و خدا حجابی حاصل شود و این حالت ام را از دست بدهم و گاهی اینقدر تنها میشوم که به دنبال چیزی هستم تا با آن آرامش پیدا کنم ( خواندن کتابی , صحبت با دوستی , و....).این تعویض حالت هاخیلی زیاد است . یک لحظه دل ام محکم است و گاهی لرزان لرزان .شش ماه است که هیچ سکونی پیدا نکرده و هیچ رشدی هم در قلب ام ندیدم.دستورالعمل یا چیزی میشود بدهید ؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- فعلاً که این فرصت پیش‌ آمده است در کنار دروس دانشگاهی از مطالعه کوتاهی نکنید و این را لطف خدا بدانید زیرا بعداً در شرایطی قرار می‌گیرید که این مطالعات به کارتان می‌آید. در کنار مطالعه از ورزش و صله‌ی رحم و عبادات غفلت نشود 2- مشکل قبض و بسط چیزی است که عموماً با آن روبه‌روئید، به هر دو حال‌تان راضی باشید. موفق باشید
630
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت استاد طاهر زاده آیا ارتباط رب مقید و رب مطلق و اینکه نیازهایی که هر انسانی دارد توسط رب مقید انجام می شود که توسط حضرت استاد علامه حسن زاده (روحی فدا) بیان می فرمایند همان ارتباط خودِ انسان با پروردگار متعال است که جنابعالی در دروس خود اشاره می فرمائید ؟ از اینکه مزاحم وقت شریف شما پوزش می خواهم . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی مسلّم در همه‌ی این موارد موضوعِ ارتباط با رب‌العالمین در میان است منتها حضرت استاد«مدّ‌ظله‌العالی» نظر به تجلیات خاص دارند که حضرت حق بر اساس سِعه‌ی عبد با او برخورد می‌کند، مثل آن‌که خداوند با طالب رزق به اقتضای ربوبیت در جلوه‌ی رزّاق برخورد می‌کند که می‌گوییم رزّاق‌بودن خداوند جلوه‌ی ربّ است در قید رزّاق‌بودن او. موفق باشید
15138
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: قبلا با شما در مورد شکست سنگین لیست اصولگریان در تهران صحبت کرده بودم و گفتم که تقصیر اصلی هم بر عهده خودشان است نه بر مردم و ما مذهبی ها که نمی رویم بهشون رای بدیم. دیگه اینقدر گوسفند نیستیم که از ترس عنوان اصلاح طلبی بریم به آقایون رای بدهیم!! اما سوال من در مورد چیز دیگری است. چرا همه بزرگان کشور و تا حدودی خود شما اسیر بازی شدیم که بی بی سی راه انداحت. بی بی سی سه نفر را کرد نماد کل نظام و انقلاب و بعد هم گفت رای به این ها رای به رهبری است!!!! آخه با چه منطقی؟!! چرا رای به آیت الله یزدی رای به ولایت و دفاع از ولایت است. چرا این همه از رهبری خرج بقیه می کنیم. یه زمانی هم رای به ناطق رای به ولایت بود و کلی اون مردمی که به ناطق رای ندادند را شماتت کردند و گفتند مردم کوفه و ضد ولایت. در حالی که حالا من می گم دمشون گرم که چنین رایی دادند. حالا هم هر کی رای نداده به لیست جامعتین، شده انگلیسی و اهل کوفه. یکی از این آقایون داره رسما می گه تهران پایگاه ضد ولایت هاست. آخه تو را به خدا ببینید نادانی و بلاهت تا چه قدر. خب وقتی رهبری را خودمون این طوری عرضه می کنیم حالا می خواهیم مردم به این رهبر رای دهند؟!!! و متاسفانه الی الابد می خواهیم یک اشتباه را تا ابد تکرار کنیم و هی سر خورده شویم. اکبر گنجی نشسته اون ور دنیا می گه مثلث جیم نماد های (آقای)خامنه ای است. ما هم این ور نشستیم و باور می کنیم و قربت الی الله می ریم توی صحنه که از نمادهای رهبری دفاع کنیم. در حالی که تعداد آدم هایی که توی این مملکت ایدئولوژیک رای می دهند چه از این وری ها چه از اون وری ها در کل کشور خیلی کمند و حالا تو تهران کمی بیشتر از بقیه جاها هستند. اما بقیه مردم که این طوری و مثل ما رای نمی دهند که روی هر فردی یه برچسب و عنوان خورد بروند براساس عنوانش بهش رای دهند و کاری به خود فرد نداشته باشند. مردم اتفاقا به خود فرد رای می دهند و متاسفانه باید بگویم اگه رهبری خود آیات مصباح و یزدی است، خب پس باید بپذیریم رایی هم ندارد. ببینید چه ضرری از این معادل سازی ها می کنیم. دامن زدن به لیست انگلیسی و لیست رهبری تبعات جبران ناپذیری برای هممون داشت و حالا لابد باید بپذیریم ملکه انگلیس از رهبر برای مردم محبوب تره!!!؟؟؟ ولی واقعا این طوریه!؟؟؟ این ناشی از اشتباهات خودمون است که هر روز هم بیشتر گرفتارمون می کنه. یه روز خود شما رای به جناب آقای جلیلی را رای به مقاومت می دانستنید و بعد هم گفتید چون مردم به جلیلی رای ندادند یعنی مردم از مقاومت متزلزل شدند. در صورتی که واقعا این طور نبود. آقای جلیلی با همه خوبی و بزرگ بودنشان اما فاقد فاکتورهای لازم برای به دست آوردن قلوب مردم بود. حالا این که ما نماد مقاومت را بکنیم جلیلی و مردم هم به آن، نه بزرگ بگویند تقصیر ما نیست!!! ولی تقصیر اون مردم ننه مرده است که از مقاوت خسته شده اند!! نگاه کنید منطق های اشتباه و دور واقع و توقع های بی جا داشتنمون از مردم را. این مردم از اول انقلاب هم همین طوری بوده اند یه روز به خاتمی رای می دهد یه روز دیگر همون آدم می ره به احمدی نژاد رای می دهد یه روز دیگه همون آدم می ره به روحانی و هاشمی رای می ده. اگه توقعمون ازشون واقع بینانه و درست باشه این طوری سر خورده نمی شویم. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در کلیّت با شما موافقم و همه‌ی عرض بنده آن است که ما گرفتار یک‌نوع تفکر «ژورنالیستی» که عین بی‌فکری است شده‌ایم. در مورد آقای دکتر جلیلی هم آن عرض بنده در مقابل رقبای ایشان بود، آیا در مقایسه با رقبای ایشان، آن عنوان را بی‌جا می‌دانید؟! موفق باشید .

9996

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آیا غیر از سوره کوثر و سوره انسان و سوره فجر که مشخصا در شان حضرت زهرا و حضرت امیر و حضرت سید الشهدا علیهمالسلام هستند در جایی ذکر شده که برای تک تک معصومین و به نامشان سوره ای باشد، مثلا امام سجاد امام عسکری امام باقر اما رضا علیهمالسلام سوره ای به نامشان باشد؟ چرا برای جواب سوالی که در مورد سخن علامه طرانی در مورد استاد کامل و حضرت موسی (ع) و پیامبر عرض کردم برای جواب لایق ندیدید آیا سخن لغو و اغراق آمیز بود یا در نهایت سکوت شما علامت تایید بود؟ مگر نه اینکه تا ابراز عقیده نکنیم درست و غلطش مشخص نمی شود؟ من این عقیده را جایی ابراز تکرده و نمی کنم برای اطمینان قلب خودم عرض کردم. نکند ریشه ای از کفر در آن بوده؟ آیا برای این عقیده نیاز به توبه است؟ عمر شما با عزت إن شاء الله.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خیر، زیرا در آن زمانی که آیات نازل می‌شد بقیه‌ی امامان حضور خارجی نداشتند و نام بردن از ان ها موجب ابهام می‌شد 2- در جریان قسمت دوم سؤال‌تان نیستم ولی اگر در مورد افراد باشد جواب را در معرض دید عموم نمی‌گذاریم و اگر ایمیل نداشته باشید نمی‌توانیم جواب دهیم. موفق باشید
4290
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز آیا محرمیت سببی با حضرت زهراء (س) از طریق ازدواج با سادات در قرب به آن حضرت موثر است؟ چون که خواندم شهید برنسی به همین دلیل با همسرشان ازدواج کردند. چگونه می توان به آن جا رسید که این قدر توسل قوی به حضرت داشت که ایشان را در وسط معرکه جنگ در رویا دید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آن شهید نیّت ارزشمندی در آن ازدواج داشته. در مورد چگونگی رؤیت حضرت صدیقه‌ی طاهره«سلام‌الله‌علیها» و یا شنیدن صدای مبارک آن حضرت از کسی سؤال کنید که این راه را رفته و به آن‌چنان نتیجه‌ای رسیده نه از من روسیاه. موفق باشید
628
متن پرسش
سلام علیکم دو انگیزه اصلی سبب شد تا این نوشته را برایتان بنویسم. اولی حرام علنی است که در جامعه اتفاق می افتد.منظورم بد حجابی است. من به علت اینکه در خوابگاه دانشگاه ساکن هستم چندان به داخل خیابانهای شهر نمی آیم ولی هنگامی که کاری پیش می آید یا قصد شرکت در جلسه تفسیر شما را دارم وارد شهر می شوم، اما با دیدن پوشش بد عده ای از افراد عصبانی و شوکه می شوم.شاید چون خیلی داخل خیابانها رفت و آمدی ندارم این موضوع برایم هنوز عادی نشده است. ولی من دوست ندارم هرگز دیدن چنین صحنه هایی برایم عادی شود. من هم با نظر شما موافقم که کار در زمینه حجاب زور بردار نیست. بلکه باید در این زمینه کار فرهنگی کرد. اما کار فرهنگی بر عهده کیست؟ بخش مهمی از آن بر عهده رسانه ها است و رسانه ها تشکیل شده از رسانه های عمومی مانند صدا و سیما و رسانه های خصوصی که خود ما شهروندان هستیم. تک تک ما یک رسانه هستیم و باید در زمینه حجاب فرهنگ سازی کنیم. مثلا تذکر دادن یکی از فعالیتهای رسانه ما می تواند باشد، عده ای از دوستان من از روش تذکر لسانی استفاده می کنند اما این روش نیازمند مهارت صحیح در برخورد با فرد بد حجاب است تا اثر سوئی نداشته باشد و موجب در گیری لفظی و بالا تر نشود. من به دنبال راه مناسبی برای تذکر دادن می گردم که چندان تنش زا نباشد و تذکر را به طرف مقابل منتقل کند. به این فکر افتادم تا راه تذکر صامت را انتخاب کنم به این صورت که جمله ی " بد حجابی جرم است."(تیتر یکی از روزنامه ها و از قول دادستان کل کشور) ، " بدحجابی گناه است."را بر روی یک تکه کاغذ به گونه ای که از فاصله ده متری هم دیده شود، نوشته ام و قصد دارم آن را درون جیب پیراهنم قرار دهم و با دیدن فرد خاطی در حین عبور و عوض اینکه سر در گریبان بگیرم این کاغذ را به او نشان دهم. انگیزه دوم مشورت کردن با شما استاد عزیز است که در صورت موافق بودن شما با این شیوه تذکر ، آن را تایید بفرمایید و چون شما چهره ی تاثیر گزاری در شهر اصفهان هستید و در طول هفته جلسات سخنرانی دارید این نوع تذکر دادن را که قابلیت گسترش در سطح جامعه را نیز دارد ، تبلیغ بفرمایید. امیدوارم امام زمان(عج) خشنود شوند. با تشکر
متن پاسخ
علیکم السلام باسمه تعالی در این‌که باید هرچه زودتر کارهایی که باید در مورد دفع بدحجابی می‌کردیم را شروع کنیم حرفی نیست وگرنه وضع از این هم بدتر می‌شود. مشکل اصلی آن است که نظام فرهنگی ما عزمی تمام عیار در این مورد نگرفته، وگرنه این دختری که امروز شما با او روبه‌رویید تا دیروز در مدرسه‌ی راهنمایی آمادگی کامل جهت محجوب‌شدن داشته، ولی نه معلمان را در جهت این امر حساس آموزش دادیم و نه برنامه‌های صدا و سیما در راستای این امر کاری اساسی انجام داد. و لذا چون کاری که پیشنهاد می‌کنید دارای زمینه‌ی لازم نیست ممکن است موجب وَهن جنابعالی شود. برداشت من از صحبت آقای احمدی‌نژاد نیز همین بود که همه‌ی دستگاه‌های نظام باید با تمام جدّیت وارد برنامه‌ی دفع بدحجابی شوند. موفق باشید
584

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و احترام . شما در مباحث ولایت فقیه فرمودید که ولایت فقیه از امور حسبیه محسوب میشود . و بعد آن را شرح فرمودید . استاد انقلاب ما سر کلاس گفتند که امام این را قبول نداشتند که ولایت فقیه از امور حسبیه است و استاد ما گفتند که از امور حسبیه بودن ولایت فقیه با ولایت مطلقه بودن فقیه در تضاد است . و گفتند که امور حسبیه 4 الی 5 مورد محدود است که ولایت فقیه به آنها محدود نمیباشد بلکه ولایت فقیه در همه ی امور است . لطفا در این باره توضیح بفرمایید . البته استاد رحیم پود ازغدی میفرمودند که ولایت فقیه از هر سه ولایت حسبیه , فتوا و قضا اثبات میشود . نظر شما چیست ؟ علاوه بر آن لطفا بفرمایید که اگر بخواهیم تحقیقی برای درس انقلاب بنویسیم بهتر است از کدامیک از کتب شما استفاده شود و کدام بخش آن ؟ با تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: همان‌طور که استاد محرمتان فرموده‌اند حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» ولایت فقیه را امور حسبه یا حسبیه نمی‌دانند و آیت‌الله خویی آن را از امور حسبه می‌دانند و به واقع ولایت فقیه ادامه‌ی امامت امام معصوم است توسط فقیهی که کارشناس کشف حکم خدا است و به همین جهت همه‌ی اموری که مربوط به رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» هست به ولایت فقیه تسری می‌یابد. جزوه‌ی «ولایت در قرآن» و جزوه‌ی «ولایت فقیه؛ موافقت‌ها و مخالفت‌ها» در جواب آقای کدیور إن‌شاءالله مفید خواهد بود. در مورد انقلاب اسلامی چهار کتاب از بنده چاپ شده می‌توانید به آن‌ها رجوع کنید. موفق باشید
27531
متن پرسش
سلام علیکم: مطلع هستید که علامه جوادی آملی هم در تفسیر تسنیم و هم در یکی از بیاناتشان این نظر که انسان حیوان ناطق است و بصورت متواتر از ارسطو نقل می شود و حتی در غرب کار بجایی رسید که انسان را بسیاری نظریه پردازان محوری و مطرح، حیوان شگفت انگیز یا حیوان نجیب یا حیوان غیر قابل اعتماد یا حیوان نمادین نامیدند و حتی گفتند باید انسانها را از توحش به تاهل از طریق علوم تربیتی رساند و سپس متمدن کرد از طریق علوم اجتماعی، را رد می کنند و موضع محکمی مقابل آن می گیرند و مقابل نظریه غالب انسان؛ حیوان ناطق می آیند نظریه انسان؛ حی متاله را مطرح می کنند. آیا یکی از مهم ترین علل اینکه غرب خواست آزادی اجتماعی را بدون آزادی معنوی پدید بیاورد و تمدنی به قصد تصرف در طبیعت به قصد ارضای حال خویش و ابزار سازی بسازد، همین نیست که مدام انسانها را در وهله اول تعریف حیوان می دانند که باید اهلی و متمدن شود و حتی علامه جوادی آملی صرفا هم نمی آیند مقابل این نظریات موضع بگیرند بلکه مقابل همان حیوان ناطق هم واکنش جدی نشان می دهند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید دستگاهِ منطق ارسطویی است که مطرح می‌کند هرچیزی باید بر اساس جنس و فصل آن تعریف شود. تعریف حیوان ناطق بر اساس آن منطق، تعریف درستی است یعنی انسان از نظر جنس، به معنای منطقی آن نه جماد است و نه فرشته. و از نظر فصل هم، ناطق است یعنی قدرتِ درک دارد حتی اگر آن را متألّه بدانیم، از آن تعرف، خارجش نکرده‌ایم؛ می‌ماند که اگر دستگاه خود را تغییر دهیم مثلاً با دستگاه اصالت وجود به موضوع بنگریم، دیگر آن تعریف، تغییر می‌کند و با موجودی روبه‌رو هستیم که ظهوری از وجود است. و یا اگر انسان را مانند هایدگر و گادامر عین فاهمه‌ی تاریخی بدانیم، دیگر جایی برای تعریف ارسطو که بر اساس اصالت‌دادن به ماهیتِ موجودات آن‌ها را تعریف می‌کند؛ نمی‌ماند هرچند به هر صورت تعریف منطقیِ پدیده‌ها در جای خود باقی است. موفق باشید      

13300
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بنده از آنجایی که دارم مباحث شما را کار می کنم و الان هم در بحث مقالات هستم. در مسجد محله آمدم چند نفر را دور هم جمع کردم تا با هم کتب شما را کار کنیم و بحث کنیم، این جوانان از خوش فکرترین جوانان مسجد هستند. بنده با توجه به شناختی که از مباحث شما دارم، قرار شده با جوان و انتخاب بزرگ شروع کنیم. بعد کتاب «آشتی با خدا» بعد «ده نکته» بعد «از برهان تا عرفان» بعد «معاد» بعد وارد بحث امامت شویم. و همینطور جلو برویم ان شاءالله . حال از شما خواهشمندم راهنمایی بفرمایید: ۱. چگونه بحث کنیم؟ مثل همان مباحثه ی حوزه خوب است؟ ۲. اگر پیشنهادی صلاح می دانید بفرمایید که ما اعمال کنیم که نتیجه بهتری بگیریم ان شاءالله تعالی. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر خوبی را در نظر گرفته‌اید. اگر بشود دوستان، قسمتی از هر کتابی که مورد بحث است در ابتدا مطالعه کنند و به جلسه وارد شوند و پس از ارائه‌ی آن قسمت، جنابعالی مطلب را جمع‌بندی کنید؛ خوب است. منتها ممکن است در ابتدا، آمادگی این کار را نداشته باشند. موفق باشید

7589
متن پرسش
سلام استاد عزیز با توجه به این که مسئله پریشانی و پراکندگی ذهنی امروز دغدغه خیلی از جوانان اهل سلوک است خواستم تجربه خودم را در درمان نسبی این آفت ارائه کنم. همان طور که حضرت عالی در کتاب ارزشمندتان «ادب عقل، خیال و قلب» بیان کرده اید، کسب معارف عقلی و دینی باعث تقویت عقل و کنترل خیال می شود و بعد عملی آن هم همان تهذیب نفس است. اما ظاهرا مشکل اصلی در همین بعد عملی قضیه است. بنده دریافته ام که گاهی اوقات این تشتت و پراکندگی فکری در شرایطی که فرد به طور ارادی هم نمی تواند آن را کنترل کند ناشی از ضعف قوای دماغی است که با روش های روحی قابل درمان نیست بلکه نیاز به درمان از طریق تغذیه دارد تا ضعف قوای دماغی برطرف شود. لذا استفاده از مواد غذایی و دمنوش هایی که منجر به تقویت قوه حافظه و اعصاب می شود ( مثل کندر، شیره کنجد، عسل، بادرنجبویه، اسطخودوس، سنبل الطیب، گل گاوزبان و ... به همراه مصلح آنان در صورت لزوم) میتواند کمک شایانی به مشتاقان توجه و طمئنینه کند. کاستن از مشغله های غیر ضروری نیز مفید است انشاءالله. با عذرخواهی بابت جسارت حقیر. التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: به نظرم تجربه‌ی درستی است. زیرا وقتی بدن در تعادل نباشد قوه‌ی واهمه فعّال است و لذا اگر بتوانیم به طریقه‌هایی بدن را در تعادل قرار دهیم مثل همین کاری که شما می‌کنید قوه‌ی واهمه این‌همه میدان‌داری نمی‌کند و انسان می‌تواند متوجه رویکرد‌های اصلی خود باشد. موفق باشید
5262
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده.نگاه شما نسبت سینما چیطور است؟رابطه سینما با انقلاب اسلامی یست؟لطفا مفصلا بحث کنیم و به کتابی ارجاع ندهید.متشکر از جنابعالی
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این در تخصص بنده نیست که بحث کنم همین اندازه می‌دانم می‌توانیم در انقلاب اسلامی از طریق فیلم و سینما بعضی پیام‌های انقلاب را به مردم رساند و تا اندازه‌ای آن‌ها را از سبک زندگی غربی رهایی بخشید. موفق باشید.
3717

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
شما در تعریف «مبادی فکر غرب» در صفحة 30 فرموده‌اید: «اندیشیدن بر روی داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت»، چرا شما «مبادی» را «اندیشیدن» تعریف کرده‌اید؟ آیا برای آن که دقت این تعریف بالاتر برود، بهتر نیست عبارت «اندیشیدن بر» را حذف کرده «مبادی فکر غربی» را به «داده‌های حسی برای تسلط بر طبیعت» تعریف کنیم؟ و اگر «تسلط بر طبیعت» قید «اندیشیدن» بود، آیا بهتر نیست که با حذف «اندیشیدن»، این قید را هم حذف کنیم (چون صرف داده‌ها که هدف و غرض ندارد)؟ حال از این تعریف فقط «داده‌های حسی» می‌ماند! آیا شما تعریف دیگری از «مبادی فکر غربی» دارید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: می‌شود اندیشیدن را در این جا به معنای تأمل روحی گرفت که تحت تأثیر مبادیِ مخصوص به خودش می‌باشد. موفق باشید
2191
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی در کتاب سیر حکمت در اروپا فروغی ص 291 میگوید اسپینوزا در رساله بهبودی عقل در مورد وجه چهارم عقل یعنی وجدان و شهود میگوید در واقع علم حضوری است و بالاترین مرتبه معرفت است بلکه مرتبه حقیقی همان است که از ان راه حقایق مستقیما بر ذهن مکشوف گردد و محتاج به واسطه نباشد و علم به ذات واجب الوجود به این قسم از معرفت دست دهد الی اخر از این نوشته فروغی بر میاید که اسپینوزا به خداوند معتقد بوده است و ظاهرا قائل به وحدت وجود و موجود بوده است و این بر خلاف انچه میباشد که جنابعالی در جزوه تاریخ فلسفه غرب درباره اسپینوزا بیان فرموده اید البته من نمیدانم درک فروغی از مطلب درست بوده است یا نه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همان‌طور که در جزوه‌ی تاریخ فلسفه در مورد اسپینوزا عرض کردم، تفکر اسپینوزا چند پهلوست و تفسیر‌های مختلفی از اندیشه‌ی او شده. مسلّم شواهد کلام اسپینوزا اجازه نمی‌دهد که ما آن را قائل به وحدت وجود و موجود بدانیم. ظاهرا جناب آقای فروغی حرف اسپینوزا را با حرف وحدت وجود تطبیق داده‌ نه این که واقعا چنین باشد. منبع بنده در مورد اسپینوزا حرف کاپلستون است که آقای جواهرالکلام ترجمه کرده. کاپلستون در مقایسه با آقای فروغی بسیار دقیق‌تر و عمیق‌تر است. موفق باشید.
642
متن پرسش
به نام خدا با سلام استاد متاسفانه متوجه نشدم شما از درس و بحث های خود در حوزه سلوک و یا رمضان دنبال چه هستید. یعنی آیا در مباحث عملی دنبال باز شدن چشم های بچه ها( مکاشفه) هستید یا هدف اصلی شما و هدفی که برای دیگران در نظر دارید قرب به خداست. همچنین نمی دانم ما باید برای قرب به خدا تلاش کنیم یا مکاشفه. زیرا شما حرف از مکاشفات در صحبت هایتان دارید و می گویید که همه دوست دارند که چشمشان باز شود. به نظر شما اصلا این هدف درستی است و اگر درست است به نظر شما خدا با چله نشینی و ... این را می دهد؟ والسلام
متن پاسخ
باسمه تعالی، علیک السلام: خداوند می‌فرماید: «فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا»(سوره‌ی کهف، آیه‌ی 110) هرکس لقاء الهی را طلب می‌کند باید به اعمال صالح مبادرت ورزد و جز برای خدا برای اَحدی در عالم نقش قائل نباشد. چنانچه ملاحظه می‌فرمایید موضوع لقائ الهی وعده‌ای است که خداوند به انسان‌ها داده و معنی قرب الهی و مکاشفه‌ی حقیقی جز این نیست و راه رسیدن به آن جز رعایت حرام و حلال الهی نمی باشد. موفق باشید
35265
متن پرسش

استاد جانم سلام: متن زیر را خواندم در دلم با شما سهمیمش شدم .. ▪️ دل‌نوشته‌ای به‌بهانۀ سی‌وچهارمین سالگرد آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای از آقای سید محمدحسین دعائی که می‌فرمایند:
 دیروز، پیر پیل‌افکن ما، در هشتاد و چهار سالگی، هفتاد دقیقه در مراسم بزرگداشت رحلت امام بزرگوار سخنرانی کرد و البته صدایش گرفت. می‌خواهم از همین صدای گرفته بنویسم؛ همین صدای گرفته‌ای که شنیدنش دلمان را باز می‌کند؛ همین صدای گرفتۀ راهگشا. صدایی که از سال‌ها تکرار حق گرفته، نه از خستگی. صدایی که گرفتگی‌اش عجین با پختگی است. صدایی که در عین گرفتگی، دروازه‌های حکمت را به روی بشر امروز گشوده است. صدایی که در پیچ و خم کوچه‌های شلوغ دهکدۀ جهانی، حامل پیغام‌های مهمی از هفت شهر عشق است. صدایی که به رغم بدخواهان عنود و حسود، اگرچه گرفته، اما همچنان در جهان طنین‌انداز است. آری؛ این صدای حقیقت، صدای اصالت و صدای معنویت است؛ این صدای انقلاب اسلامی است. صدایی که قرآن‌گونه، غبارروب قلب مؤمنان است و آیینۀ دق منافقان. صدایی که به‌سان نسیم، دل تفتیدۀ مستضعفان را خنک می‌کند. صدایی که همچون گردباد، بساط مستکبران را در هم می‌پیچد. صدایی که درس‌ها داده است، سخن‌ها رانده است، خطبه‌ها خوانده است و یادگارهایی ماندگار آفریده است. صدایی که شجاعت و مظلومیت علوی را، هیبت و حکمت حسنی را و عزت و غربت حسینی را با هم دارد. صدایی که شب‌ها نالیده است و روزها غریده. صدایی که به رنگ خداست. صدایی که هیچ‌وقت کم‌فروشی نکرده؛ چه قبل‌ها ـ در اوج جوانی ـ که لاجرعه گوش را سیراب می‌کرد؛ و چه حالا ـ در پختگی پیری ـ که پیاله‌پیاله می‌نوشاند. آری؛ ما با این صدا بزرگ شده‌ایم. ما ـ جوان‌های انقلاب ـ چهل سال است که داریم با این صدا زندگی می‌کنیم. این صدا، موسیقی متن زندگی ماست. تُن این صدا، طنین این صدا، جوهر این صدا، رنگ این صدا، مردانگی این صدا، پختگی این صدا، ملاحت فارسی این صدا، لحن عربی این صدا، گویش معیار این صدا، لهجۀ خراسانی و آذری این صدا و خلاصه جذابیت و نورانیت این صدا، همۀ عشق ماست. ما در تمام این سال‌ها، با طنازی این صدا خندیده‌ایم و با بغض آن گریسته‌ایم. با وقار آن آرام شده‌ایم و با شور آن به هیجان آمده‌ایم. با طمأنینۀ آن بر بالش امنیت آرمیده‌ایم و با نهیب آن از خواب غفلت پریده‌ایم. با لرزش آن لرزیده‌ایم و در آغوش غرش آن غنوده‌ایم. ما درس دین و دنیا را با این صدا آموخته‌ایم. صدایی که صلابت خمینی و لطافت طباطبائی، در آن به هم رسیده‌اند. صدایی که هم ترنّم عرفان را دارد و هم طنین حماسه را. این صدا شاید گاهی بگیرد، اما هیچ‌وقت گم نمی‌شود؛ چون در حافظۀ تاریخی جهان ثبت است؛ چون صدای سخن عشق است. پس برای همیشه ماندن، باید در این صدا گم شد؛ و شده‌ایم. این صدا ـ این صدای سحرآمیز و خاطره‌انگیز ـ همۀ هویت ماست. این صدا، تصویر حقیقی پروفایل ما در دنیای لبریز از مجاز امروزی است. این صدا، نه فقط صدای ملت ایران، که صدای امت اسلامی است؛ صدای همۀ مظلومان و مستضعفان جهان. آری؛ دیروز این صدا گرفته بود؛ و چرا نگرفته باشد؟ اصلا اگر نگرفته بود تعجب داشت. کسی‌که سال‌هاست حنجره‌اش را خنجر کرده است و تیزی کلامش را بر قلب تاریک اهریمن فرومی‌برد، باید هم صدایش بگیرد. تازه این گرفتگی صدا چه اهمیتی دارد، وقتی پیرنامرد مفلوک و خرفت حاکم بر مثلا ابرقدرت دنیا، تا یک مزخرف نامربوط نگوید یا زمین نخورد، روزش شب نمی‌شود؟ الغرض، گرفتگی صدای رهبر عزیزتر از جان ـ که عمرش دراز و پرچمش همیشه بر فراز باد ـ عجیب نیست؛ بلکه این صافی صداهای ماست که عجیب است. آری؛ باید مجروح جهاد تبیین شد که اجرش از شهادت اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین اندازه می‌توانم در استقبال از این نوشته فاخر عرض کنم چه زیباسخنی که حکایت تماشاگریِ راز است و گرفتگی صدای رهبر معظم انقلاب را به زیبایی تماشا کرده و آن را گزارش داده. این کلمات، انعکاس دیدن حقیقت است در بوستان خداوند به عنوانِ راست‌ترین کلمات. هرچه در رابطه با این کلمات بگویم حجابی می‌شود نسبت به اشاراتی که این کلمات بدان حقایق اشاره دارد. آری! به گفته جناب آقای دعایی، «باید مجروح جهاد تبیین شد» که در این‌جا آنچه زخم برمی‌دارد حنجره است برای حضور در جان همه جوانان. باید بنگریم در جان جوانان‌مان چه می‌گذرد و سپس با آنها گفتگو کرد حتی با حنجره‌ای خسته. و این است آنچه در کلمات رهبر معظم انقلاب استشمام می‌شود و معلوم است که صدای هرکس که باشد می‌گیرد زیرا از دریا سخن‌گفتن آنهم برای جوانانی که جان‌های دریایی دارند، کار آسانی نیست. موفق باشید.

10722
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: می خواستم بدونم چرا شما آنقدر که به علامه ی بزرگوار یا آیت الله جوادی اهمیت میدید به آیت الله مصباح توجه ندارید؟ آیا این یعنی ما با آثار آیت الله مصباح کار نداشته باشیم و بیشتر آثار علامه و آیت الله جوادی رو بخونیم؟ برای مسایل سیاسی پیرو چه کسی باشیم؟ آیت الله مصباح پیشوای خوبی هستند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر دوی این بزرگواران نور چشمان بنده هستند. منتها چون کار من معلّمی است و چون باید مباحث قرآنی را دسته‌بندی کنم و ارائه دهم، بیشتر با آثار آیت‌اللّه جوادی سر و کار دارم وگرنه بنده و چند نفر از رفقا به مدت یک‌سال هفته‌ای یک‌شب خدمت آیت اللّه مصباح در خانه‌شان جهت مباحث کلام اسلامی می‌رسیدیم و به‌جز خوبی و درایت و دلسوزی و تعمق علمی چیزی از ایشان ندیدم و بصیرت ایشان را در امور سیاسی خوب می‌دانم. موفق باشید
10541

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام و عرض ادب با توجه به اینکه بنده طلبه سطح 3 حوزه و دانشجوی ارشد رشته دین و رسانه از زیر مجموعه های رشته ارتباطات در دانشکده صدا و سیمای قم می باشم و با توجه به علاقه اینجانب به موضوعات ذات یا ابزار گرا بودن تکنولوژی مخصوصا رسانه، خواهشمندم که بنده را در انتخاب و یا تحدید (و تکراری بودن یا نبودن) موضوع پایان نامه یاری نمایید لازم به ذکر است که موضوع مد نظر بنده در راستای بررسی و اثبات یا رد طرفین موضوع مذکور بر اساس تفسیر المیزان می باشد. لطفا در صورت عدم مقبولیت موضوع و در صورت امکان موضوع پیشنهادی خود را در این راستا اعلام نمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در مورد پایان‌نامه‌ها حتی زمانی که در آموزش عالی تدریس می‌کردم، ورودی نداشتم ولی تفسیر المیزان ظرفیت جواب‌گویی به این موضوع که می‌فرمایید را دارد. موفق باشید
2053
متن پرسش
با سلام واحترام دختری.........ساله دانشجوی سال........روانشناسی هستم با دغدغه های بسیار درزمینه غربی بودن این رشته!مدتهاست که در تعارضی سرگردانم.خیلی این در و آن در زده ام...بسیار فکر کرده ام... با دیگران صحبت کرده ام ...ولی به نتیجه ای نرسیده ام.راستش به رشته ام علاقه مندم وخیلی دوست دارم در راستای صحبتهای آقا در زمینه بومی سازی علوم انسانی با کمک خدا قدمی هرچند کوچک بردارم و ادای تکلیف کنم...از طرفی این مسئله نیز رهایم نمی کند که برای ادامه تحصیل وانجام کارعلمی -پژوهشی مجبورم با نامحرم درارتباط باشم. واین باور قلبی راهم دارم که ارتباط با نامحرم هرچقدرهم که حدود را رعایت کنم واز لحاظ شرع پسندیده عمل کنم اثراتش را خواهد گذاشت مسیر سلوک وقرب را برایم سخت تر ودورتر خواهد کرد...حجاب های جانم رابیشتر خواهد کرد...توفیقات را سلب خواهدکرد و... نزدیک 2سال است که دراین تعارض اسیرم.نمی خواهم بیشتر ازاین جونی ام وفرصتهای ناب را در این بلاتکلیفی از دست بدهم. البته هدف اصلی واساسی ام برایم مشخص است: خشنودی خدا و آقا امام زمان(روحی له الفداء).ولی تکلیفم را نمی توانم تشخیص دهم؟! خواهش میکنم لطف کنید مرا راهنمایی بفرمایید.متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» می‌فرمایند: «آن کسانى که سابقه دارند، میدانند که زنان، هم در دوران مبارزه نقش داشتند، هم بخصوص در همان دوران انقلاب - یعنى آن یک سال و نیمى که حرکت انقلابىِ عمومى شروع شد - نقش داشتند. زنان یک نقش مؤثر و بى‌جایگزین داشتند؛ که اگر نبودند زنان توى این اجتماعات، بلاشک این اجتماعات عظیم و این تظاهرات عظیم، آن اثر را نمیبخشید؛ ... و من اقرار کنم، اعتراف کنم؛ اول کسى که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود - مثل خیلى چیزهاى دیگرى که اول او فهمید، در حالى که هیچکدام از ماها نمیفهمیدیم - همچنان که امام نقش مردم را فهمید. امام تأثیر حضور مردم را درک کرد، آن وقتى که هیچ کس درک نمیکرد. بزرگانى با یک تعبیرات زشتى به ما میگفتند که شما فکر میکنید با همین مردم میشود کار بزرگى انجام داد؟! آنچنان با تحقیر حرف میزدند، کأنه اصلاً انسان نیست آن کسى که به او اشاره میکنند! امام نه؛ امام قدر مردم را دانست، مردم را شناخت، توانائى‌هاى آنها را درک کرد، کشف کرد، فراخوان داد. امام چون صادق بود، چون سخن از آن دل پاکِ بزرگِ نورانى بیرون مى‌آمد، اثر گذاشت؛ لذا همه آمدند توى میدان. آن روزى که روز تشکیل کمیته بود، از همه‌ى قشرها آمدند توى کمیته؛ دانشجو آمد، استاد آمد، طلبه آمد، عالم طراز بالا آمد، مردم کوچه و بازار آمدند؛ آمدند عضو کمیته شدند. آن روزى که نوبت جنگ شد، همه به دستور امام رفتند داخل میدان جنگ شدند. آن روزى که امام در اواخر عمرش فرمود باید بروید، بسازید، درست کنید - استغناء - آمدند وارد میدان سازندگى شدند. آن راهگشائى‌ها تا امروز هم ادامه دارد. به نظر من الان هم هرچه ما داریم پیش میرویم، ضرب دست امام است. ایشان آنچنان این گوى را محکم پرتاب کرده، که حالا حالاها امثال بنده باید دنبالش بدویم. این مردم حرکت کردند. نسل به نسل هم دارد دست به دست میشود. امام در زمینه‌ى زن هم همین جور بود. امام نقش زنان را فهمید؛ والّا بودند بزرگانى از علما که ما با اینها بگومگو داشتیم، که اصلاً زنها در تظاهرات شرکت بکنند یا نکنند! آنها میگفتند زنها در تظاهرات شرکت نکنند. آن حصار محکمى که انسان به او تکیه میداد، خاطرجمع میشد، تا بتواند در مقابل اینجور نظراتى که از مراکز مهمى هم ارائه میشد، بایستد، حصار رأى امام و فکر امام و عزم امام بود. رحمت خداى متعال تا ابدالآبدین بر این مرد بزرگ باد. به هر حال نقش زنان، یک نقش بى‌بدیلى است. پس خود این نقش، اقتضاء میکند؛ چون آینده دارد. تازه از عمر انقلاب، سى و دو سال گذشته. سى دو سال براى یک انسان هم عمر جوانى است، چه برسد براى یک تاریخ. این نظام الهى باید صدها سال عمر کند. ما هنوز در اول جوانى‌اش هستیم. آینده احتیاج دارد به این حضور زنانه در مجموعه‌ى حضور ملى. پس بایستى ما راجع به مسئله‌ى زن و حفظ این ظرفیت که در جامعه‌ى ما وجود دارد، تلاش کنیم. »(14/10/90‍.) با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب باید در عین حضور در مجامع علمی رعایت دستورات الهی را بکنید. إن‌شاءالله با نظر به هدف مقدسی که دارید حجاب‌ها زودگذر خواهند بود. موفق باشید
527

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر شما.به نظر شما ارتباط علمی.فرهنگی.دو انسان از جنس مخالف تا حد دو دوست و همکار باید جه محدودیت هایی داسته باشد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: ارتباط دو نامحرم باید در حدّ ما بهِ الإبتلاء باشد. یعنی در آن حدّی که چاره‌ای از آن نیست و نه بیشتر، حتی اگر باید جواب سلام او را بدهیم نباید یک کلمه اضافه کنیم که احوالتان چطور است، وگرنه شیطان به میان می‌آید و عنان را به‌دست می‌گیرد. موفق باشید
20442
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی و تسلیت ایام محرم؛ در مورد سوال شماره 20427 (سخنرانی حجج الاسلام پناهیان و قاسمیان که حقیر ارادت ویژه ای به هر دوی این عزیزان دارم)، عرایضی داشتم. به خاطر اهمیت موضوع، از شما تقاضامندم که اندکی از وقت گرانبهایتان را به این مطلب اختصاص دهید و در صورتی که احساس کردید این بزرگواران دچار اشتباه در تحلیل شده اند، نظرات را به آنها انتقال دهید؛ امید است که اصلاح شود. دلیل حساسیت بنده روی این موضوع، از آنجا نشات می گیرد که در صورت داشتن تحلیل اشتباه از شرایط جامعه، ما به جای اینکه خاموش کننده آتش فتنه باشیم، آن را شعله ورتر می کنیم و به جای پیشگیری از حادثه، در میدان فتنه بازی خواهیم کرد! بنده، در خلال بحث، گریزهایی به قضایای دیگر که احساس می کنم تاثیر قابل توجهی بر مساله دارند، زده ام. و پیشاپیش از طولانی شدن مطلب عذرخواهی می کنم. از دید حقیر، ما فتنه هایی را در آینده خواهیم داشت؛ کم و بیش، شما و سایر بزرگان صاحب بصیرت، روشنگری هایی را در این زمینه داشته اید. از جمله فتنه هیاتی ها و مذهبی های سکولار که در چند سال اخیر به شدت تفکرات ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه را در هیات ها تبلیغ می کنند؛ اینها از یک سو با شیعه انگلیسی پیوند خورده اند و از سوی دیگر در انتخابات ها، حامی جریان غربگرا و لیبرال مسلک هستند. فتنه احتمالی دیگر، توسط چهره های ظاهرالصلاح و تسبیح به دست رقم خواهد خورد، چهره هایی که یک روز با انقلابی ها چای می خورند و روز دیگر در کنار فتنه گرها می نشینند! فتنه های دیگری نیز محتمل است اما بحث ما نیست. آن چیزی که موضوع بحث حقیر است، و فکر می کنم در آینده با آن روبرو خواهیم شد، ناامیدی مردم از کارآمدی نظام و به پا خواستن طبقات ضعیف است. افزایش نارضایتی مردم مستضعف و قشر کارگر به خاطر پایمال شدن حقشان، تضییع حق مردم در بانک ها و موسسات مالی و عدم پیگیری سریع موضوع توسط مسولان، دستگیری انقلابیون و بچه های بسیجی و عدالت طلب توسط قوه قضاییه (که در ادامه مفصل تر در مورد آن توضیح خواهم داد) به خاطر اعتراض به فساد در زیرمجموعه های کشور و ... از جمله نشانه های آن می باشد. همانطور که در اخبار خوانده اید، چند سالی است، کارخانه ها یکی پس از دیگری تعطیل می شوند، حقوق کارگران پرداخت نمی شود، موسسات مالی پول مردم را گرفته اند و ورشکست شده اند؛ صندوق های بازنشستگی در پرداخت حقوق بازنشستگان اهمال می کنند، اما از طرف دیگر عده ای وام های چند هزار میلیاردی می گیرند و آن را پس نمی دهند (صندوق بازنشستگان آموزش و پرورش)، با دریافت کننده های حقوق ها و املاک نجومی برخوردی صورت نمی گیرد و فرمایشات رهبری در این زمینه اجرا نمی گردد، حتی اخیرا شنیدیم که آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! و ... از سوی دیگر، مردم به خاطر تامین نشدن حقوقشان از راه های قانونی، با ناامیدی از ساختار کشور، دست به تظاهرات و تجمع می زنند. آن چیزی که مستقیما مورد اعتراض و بدگویی مردم واقع می شود، انقلاب و نظام و رهبری است، و نه جریان اشرافی نئولیبرال! در تمام این قضایا، مستقیما کارآمدی انقلاب اسلامی زیر سوال می رود. علت وضع امروز کشور ما، مدیریت جریان اشرافی نئولیبرال بر کشور و عدم پیگیری اقتصاد مقاومتی توسط مسولان مربوطه است، که جناب آقای دکتر شهریاز زرشناس و سایر کارشناسان انقلابی، تحلیل عمیقی از این وضع ارائه داده اند و در اینجا مورد بحث ما نیست. بلکه بحث اصلی، نحوه مواجهه ما با این شرایط است. فکر می کنم دوست عزیزی که سوال 20427 را مطرح کرده اند، با یک پیش فرض ذهنی غلط و قضاوت نادرست از دانشجویان انقلابی و بسیجی و عدالتخواه، پرسشی هدفمند را مطرح کرده اند که جواب متناظر با آن را دریافت کنند! بله، بنده منکر وجود تک و توک افرادی که دارای این نوع دیدگاه هستند و رهبری را نیز حامی وضع موجود دانسته و ایشان را کندرو می دانند و معترض هستند که چرا ایشان در مقابل مفاسد اقدامی نمی کنند، نیستم. اما این طیف، درصد بسیار کمی از دانشجویانِ بسیجی عدالت خواه و جریان بهار (طرفداران آقای احمدی نژاد) را تشکیل می دهند. حتی حقیر معتقدم، اگر بسیاری از اتفاقات نمی افتاد، خیلی از این بچه ها به این مسیر کشیده نمی شدند. اگر بخواهیم ریشه انحراف این اقلیت را بررسی کنیم، باید به تحلیل آقای احمدی نژاد و برخورد دستگاه های نظام (به استثنای رهبری) با او بپردازیم. با تمام انتقاداتی که به آقای احمدی نژاد وارد می دانیم، اصلا آیا خود ایشان به عنوان پیشتاز جریان بهار، تاکنون به رهبری جسارت کرده اند؟!؟ با تمام بی مهری هایی که در طول دولتهای نهم و دهم از سوی خودی و غیرخودی به او شد و پس از آن، در طول چهار سال دولت یازدهم، با آن همه تخریب، آیا او از خود خویشتن داری نشان نداد؟!؟ حتی قضیه ثبت نام در انتخابات (که حقیر نیز با آن مخالف بودم، از این وجه که ایشان حرف قبلی خودشان را زیر پا گذاشتند نه اینکه به توصیه رهبری عمل نکردند)، آیا صرفا یک توصیه و نصیحت از جانب رهبری نبود و مشروط به یک شرط (ایجاد دو قطبی در انتخابات) نشده بود؟!؟ حقیر نیز قبل از انتخابات عقیده ام این بود که حضور آقای احمدی نژاد، می تواند بسیار جو را متشنج کند؛ و باعث ایجاد درگیری بین طرفداران کاندیداها شود. اما آیا عدم حضور او در میدان، به شرایط کمک کرد؟!؟ و یا برعکس همگی دیدیم که در مناظرات و بعد در سخنرانی های استانی کاندیداها، چه جسارت هایی که به انقلاب و آرمان های انقلاب نشد و چه صحنه های زشتی که رقم نخورد... آیا مناظرات سال 88 زننده تر بود یا مناظرات سال 96 ؟!؟ اکنون که از بالا به تمام التهابات و افت و خیزهای سیاسی این سالها می نگرم، و از نگاه توام با هیجان و تعصب نسبت به یک شخص یا جریان خاص خود را آزاد کرده ام، به این مساله رسیده ام که حتی اگر در انتخابات 96 ، آقای احمدی نژاد ثبت نام نمی کرد، و اگر آقای رییسی رای می آورد؛ جریان مقابل، فتنه ای مشابه سال 88 (حالا یا وسیع تر یا خفیف تر) به پا می کرد. آنها فقط برای پیروزی آمده بودند؛ هر نتیجه ای به غیر از پیروزی آقای روحانی رقم می خورد، فضا به شدت متشنج می شد. فضایی که جریان مقابل آقای رییسی در آن برهه ایجاد کرده بود، رای آوردن به هر قیمت بود. آنها به هر چیزی متوسل می شدند. از همصدایی با منافقین و آقای منتظری گرفته تا اعلام حمایت از شجریان و توسری زدن به موشک و شعار دادن علیه سپاه! آنها از تمام ظرفیتشان داشتند استفاده می کردند: دو کاندید کمکی آورده بودند در مناظرات (که برخی سر همین قضیه، انقاداتی به شورای نگهبان وارد می کنند) که یکی علنا می گفت من کاندید پوششی هستم و با این حال باز هم تایید صلاحیت شد! آنها برای فریب مردم، به دروغ هایی متوسل می شدند؛ مثل دیوارکشی، اعدام و ... . تمام بازیگران و هنرمندان و ورزشکاران و خوانندگان و سلبریتی ها را به خط کرده بودند برای اعلام حمایت و جذب رای قشر خاکستری مردم... . تخلفات گسترده و سازمان یافته (اگر چه معتقدم نتیجه انتخابات تغییر نمی کرد ولی سازمان یافته بودن این تخلفات و هماهنگی استاندار و فرماندار و دهیار و... مثال زدنی بود!) در این انتخابات آنقدر عجیب و دور از ذهن بود که حتی جریان انقلابی را دچار دوگانگی کرده بود. اگر اعتراض می کردند جریان مقابل به یک نحو سوءاستفاده می کرد علیه خود آنها؛ اگر سکوت می کردند به یک نحو دیگر... مسایل فراوانی وجود دارد که می توان به کمک آنها شرایط آن روزها را بهتر توصیف کرد. تماشا کردن مناظره ها، بهتر از هر چیز نشان می داد که برخی چگونه بنده قدرت طلبی شده بودند. حقیر در آن برهه با نظاره بر اوضاع جامعه، بیش از هر چیز به یاد تکنیک های معاویه در مقابل امیرالمونین (ع) می افتادم! خلاصه آنکه، بنده با دیدن این نشانه ها و ده ها نشانه دیگر (از جمله کنفرانس منافقین، تحرکات مشکوک در داخل کشور و سایر مواردی که در همان زمان گزارش می شد)، با درصد بالایی احتمال می دادم که این جریان اگر رای نیاورد، فتنه ای را رقم خواهد زد. اما نشانه اصلی که بنده به آن استناد می کنم، سخنرانی بسیار مهم رهبری در دانشگاه امام حسین (ع) درست چند روز قبل از انتخابات است. ایشان تذکرات بسیار صریحی را نسبت به قانون شکنان و برهم زنندگان انتخابات دادند. اگر بیانات رهبری در انتخابات های مختلف را جستجو کنید، متوجه می شوید ایشان فقط در سال های 88 (که فتنه رخ داد) و 96 چنین تذکرات شدید و نگران کننده ای را ابراز کرده اند! ما در هیچ برهه دیگری شاهد چنین مواضع صریحی نیستیم. ایشان در تاریخ ۹۶/۲/۲۰ در دانشگاه امام حسین (ع) فرمودند: «انتخابات یکی از زمینه‌هایی است که هم می تواند مایه‌ی اعتلا و آبرو بشود هم می تواند مایه‌ی ضعف و سستی و ایجاد مشکلات بشود... اگر مردم با نظم شرکت کنند، با اخلاق حرکت کنند، حدود اسلامی و قانون را رعایت کنند، این مایه‌ی عزت جمهوری اسلامی است... اگر قانون‌شکنی کنند، بداخلاقی کنند، اگر با حرف‌های خود دشمن را به خود امیدوار کنند، انتخابات به ضرر ما تمام خواهد شد. اگر کسی بخواهد علیه امنیت کشور قیام کند، قطعاً با عکس‌العمل و واکنش سخت مواجه خواهد شد. آن صهیونیست پول‌دار آمریکایی خبیث که گفت من #گرجستان را با ۱۰میلیون دلار توانستم زیر و رو کنم، در #سال۸۸ هم با حماقت به این فکر افتاد که بر جمهوری اسلامی به این عظمت اثر بگذارد؛ با دیوار مستحکم اراده و عزم ملی برخورد کردند؛ امروز هم همین‌جور است!!! امنیت کشور خیلی مهم است؛ در انتخابات باید امنیت کشور به‌صورت کامل محفوظ بماند… هرکسی از این راه تخطی کند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد.» در مورد انتخابات 96 تحلیل بنده این است که اساسا، مشکل، حضور شخصی به نام احمدی نژاد نبود. حضرت آقا بیش از آنکه به خاطر شخصیت خود احمدی نژاد (جنجال آفرینی، التهاب جو سیاسی در مناظرات و ...) توصیه به عدم حضور او کنند، بیشتر به خاطر وقاحت و استکبار و برتری طلبیِ جریانِ اشرافیِ مقابل، و با شناختی که از آن جریان داشتند، توصیه به عدم حضور احمدی نژاد کردند. جریانی که نشان داده هیچ گاه جنبه باخت را ندارند و همواره در تمام انتخابات ها (به جز آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد؛ هر چند آقای خاتمی نیز در نهایت تسلیم این جریان شد و زیر بیرق آنها قرار گرفت...) پیروز بوده اند. اگر پیروز می شده اند، اظهار می داشته اند که انتخابات آزاد بوده اما اگر نتیجه بر خلاف میلشان رقم می خورد، نتیجه آن را نمی پذیرفتند و یا ادعای تقلب می کرده اند یا ادعای انتخابات مهندسی شده! این جریان همواره سعی در حذف، هضم یا همسوسازی جریانات مخالف با خود هستند که تاکنون موفق نیز بوده اند! ممکن است به ذهنتان خطور کند، این مباحث چه ربطی به بحث دارد. اما باید عرض کنم که، انتقادات برخی از بچه های بسیجی و انقلابی، از همین جا حالت جدی به خود گرفت. افرادی از جمله سید حسین علوی (داماد حسین شریعتمداری)، مدیر مسول خبرگزاری بسیج، نسبت به نفوذ در بین برخی اعضای شورای نگهبان، یک سخنرانی طوفانی کرد. این فیلم در اینترنت موجود است. حقیقتا انتقاداتی که مطرح می کند، درست هستند! برخی از اعضای شورای نگهبان تحت تاثیر اهالی فتنه بوده اند! به دنبال آن، بسیاری دیگر از بچه های انقلاب، به نحوه عملکرد شورای نگهبان در تایید و رد صلاحیت ها و عدم اجرای فرمایشات رهبری در نامه ای که ماه ها قبل از انتخابات به شورای نگهبان فرستاده شده بود، انتقاداتی را مطرح کردند. پس از انتخابات، با عملکرد ضعیف و بعضا مغرضانه مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه روبرو شدیم. جایی که در آن شخص رییس مجلس، با تمام توان در پی این بود که علیه آقای احمدی نژاد پرونده سازی هایی را صورت دهد. رییس دیوان، که اصلا در جایگاه اعلام جرم علیه رییس جمهور نیست، بارها اتهامات بی پایه و اساس علیه رییس دولت های نهم و دهم اعلام کرد. و بعضا از پرونده هایی گفت که سال ها پیش مختومه شده بودند! و علنا به تشویش اذهان عمومی پرداخت، بدون اینکه کسی به او متعرض شود! آقای بقایی چند سال پیش ، مدت ها بدون اعلام جرم خاصی در زندان نگه داشته شد، تا جایی که در نهایت به دستور رهبری آزاد شد. پس از آن اخیرا دوباره آقای بقایی بازداشت شد، و برخورد های بعضا نامناسبی بر او روا داشته شد که حتی با او مشابه سایر متهمین هم برخورد نمی شود. به طوری که اجازه ملاقات با او در بیمارستان داده نشد. اما برای شخصی مثل حسین فریدون که او نیز یک متهم است، شاهد ملاقات چندین شخصیت سیاسی و در کسوت روحانی از او هستیم! سوالی که در ذهن ها ایجاد می شود که آیا تبعیض صورت نگرفته است؟! همین عمل در مورد آقای مهدی خزعلی تکرار شد و پس از مدتها دستگیری، اخیرا با حکم رهبر انقلاب آزاد شدند! واضح است که اسم بردن از اشخاص بالا، بدین معنی نیست که حقیر مواضع آنها را تایید می کنم؛ اما آیا نباید عدالت حتی در مورد دشمن نیز به درستی رعایت شود؟! پس از آن مساله حقوق های نجومی و املاک نجومی مطرح شد. فریاد عدالت خواهان به هوا بلند شد. اما چه شد؟! چه اتفاقی افتاد؟! به جای برخورد با مفسدان، با افشا کنندگان فساد برخورد صورت گرفت و آنها دادگاهی شدند، اما کماکان شاهد هستیم که هیچ برخوردی با متهمین اصلی نمی شود و حتی اخیرا آنها توسط دیوان تبرئه شده اند! که اعتراض نمایندگان حق طلبی همچون آقای حاجی دلیگانی را نیز به دنبال داشته است. نمونه دیگر، منصور نظری، شاعر انقلابی است. شخصی که فساد یک قاضی در قوه قضاییه را گزارش می دهد، اما یک مسول در قوه قضاییه، به جای برخورد با خاطیان، اطلاعات این شاعر انقلابی را در اختیار قاضی فاسد مربوطه قرار می دهد و او با شکایت طرف به زندان می افتد. دیگر اینها که ضد انقلابی نیست! رجانیوز و آقای رائفی پور از این شاعر اعلام حمایت کرده اند! با وجود این ظلم های آشکار علیه ای عدالتخواهان، آیا اینها علیه رهبری و انقلاب حرفی زده اند!؟! برخی از اینها آنقدر دلداده انقلاب هستند که اجازه سوءاستفاده به رسانه های بیگانه را نیز نداده اند. اگر یک دهم این ظلم علیه ما اعمال شده بود، در چه جایگاهی بودیم و چه می گفتیم؟! پس از این وقایع نیز، هر ماه شاهد آن هستیم که برادران جنبش عدالت خواه، دستگیر می شوند و یکی یکی قلع و قمع می شوند. قبلا خدمتتان عرض کردم که از بین افرادی که عدالت را مطالبه می کنند، فقط تعدادی اندکی قائل به کندروی حضرت آقا هستند و معتقد اند حضرت آقا حامی وضع موجود اند. اکثریت بچه های انقلابی و بسیجی و عدالت خواه، اتفاقا با استناد به فرمایشات رهبری و توصیه های مکرر ایشان به دانشجویان، قدم در این راه گذارده اند. آنها معتقد اند برخی از مسولان کشور، فرمایشات به حق رهبری را اجرا نمی کنند؛ آنها از مسولین گله مند اند. آنها نگران انقلابی هستند که آرمان های امامش، دارد یکی یکی توسط مسولان نالایق رنگ می بازد. نگران عکس العمل مردم اند. مگر حضرت امام هشدار ندادند که: « ... به حسب انصاف، به حسب وجدان، این مردمی که شماها را روی کار آورده‌اند، این مردم زاغه نشین که شماها را روی مسند نشانده‌اند ملاحظه آنها را بکنید، و این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» - خدای نخواسته - باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به ۲۲ بهمن. قضیه [این‌] است که فاتحه همه ما را می‌خوانند!» حضرت آقا مگر در چندین سخنرانی به دانشجویان و جوانان انقلابی متذکر نشدند که عدالت را مطالبه کنید؟! برای نمونه به چند مورد اشاره می کنم: «مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و «عدالت‌خواهی» است؛ این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده می شود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم؛ تکلیف ما این است که عدالت را در جامعه مستقر کنیم و این هم جز با مبارزه علیه فساد و افزون‌طلبی انسانهای مفتخوار و سوءاستفاده‌کن امکان‌پذیر نیست...» 5 شهریور 1382. «اگر ما تشنه‌ی عدالت هستیم، تضمین تحقّق عدالت، با سلامت و کارآمدی قوّه‌ی قضاییّه میسّر است.» ۸۱/۴/۵ «بایستی عدالت آن‏چنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسئولی- چه بنده و چه هرکس دیگری که در جایی مسئول است - ناچار باشد به مقوله‏ ی عدالت، و لو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد؛ باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمی‌زند، بلکه نظام را تقویت می‌کند!» ۸۲/۲/۲۲ « همه‌ی این شعارهای بزرگ مثل آزادی و استقلال قیودی دارند و آنچه هیچ قیدی ندارد، عدالت است.» ۸۱/۱۱/۱۵ «باید هر پدیده ضد عدالت در واقعیات کشور مورد سوال قرار بگیرد.» ۸۱/۸/۶ «هیچ یک از مصالح گوناگون - نه مصالح فردى و نه مصالح حکومت و کشور اسلامى - نمى‌تواند با عدالت معامله شود.» ۸۳/۸/۲۳ «عدالت یک ارزش مطلق است؛ یعنی هیچ جا نداریم که عدالت بد باشد..» ۹۰/۲/۲۷ حالا در این شرایط، که حقیر فقط گوشه کوچکی از آن را برای شما ترسیم کردم، و ضمن درک تذکرات حضرت آقا، می رسیم به سخنان حجت الاسلام پناهیان و حجت الاسلام قاسمیان. حجت الاسلام پناهیان در سخنرانی چند شب قبلشان در بیت رهبری فرمودند: «اگر کسی بخواهد منتظر باشد، اولا باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد. درجات اعتراض به وضع موجود متفاوت است. مثلا بعضی‌ها اگر جهان پر از عدالت نشود، اعتراض ندارند؛ آدم‌های مرده‌ای‌اند! می‌گویند حالا ما کشور خودمان را آباد کنیم! بعضی‌ها هم می‌خواهند اعتراض بکنند، الاهم فلاهم نمی‌کنند؛ آنها افرادی خوارج گونه‌اند. خوارج اعتراضاتی داشتند که یکی در میان درست بود، ولی با اعتراضاتشان منبع حل این مشکلات را تضعیف کردند.» حجت الاسلام قاسمیان نیز در یکی از سخنرانی های اخیرشان در ایام محرم فرموده اند: «تاریخ به ما نشان داده است که فتنه‌های افراطیون داریم و فتنه‌های تفریطیون. ما دوره تفریطیون را دیده‌ایم نسبت به بحث ولایت. حالا فتنه افراطیون ممکن است اتفاق بیافتد و در شُرُف انعقاد است. یک عده ای با کسب معارف جلوترند از ولایت؛ یک عده ای با کسب معارف؛ عقب‌ترند. برای همین است که می‌گوید الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ. بحث «نُصح ائمه مسلمین» (نصیحت کردن ولی امر مسلمین) به جای خود درست است و در مورد معصوم و غیر معصوم وارد است. اما محوریّت «ولی» نباید از دست برود. آن کانون محوری نباید تخریب شود. بدانید که یک فتنه‌هایی در راه هست و خود را باید برای آن آماده کنیم که محصول بچه حزب‌اللهی‌های دو آتیشه است و عاملان آن به شدت عدالتخواه هستند؛ به شدت اهل معارف هستند. حالا این‌ها فاصله می‌گیرند چراکه رهبر را کندرو می‌دانند. فتنه‌ی آن‌هایی که رهبر را تندرو می‌دانند از سر ما گذشت و الآن دیگر تکرارپذیر نیست ولی فتنه کسانی که جلوترند هنوز واقع نشده. یک عده فتنه‌های صفینی دارند؛ عده‌ای هم فتنه‌های نهروانی هم دارند. ممکن است بعدا در نقطه‌ای با هم ائتلاف کنند که می‌کنند. مانند دو لبه قیچی که درست است خلاف جهت یکدیگر حرکت می‌کنند اما ریشه یک چیز را می‌زنند. این دولبه قیچی نهایتاً در یک محوری با همدیگر ائتلاف می‌کنند. اگر پاسداشت ولایت واقعا برای کسی مهم است؛ مراقب جایگاه ولایت باشد از این به بعد در برابر یک چهره جدید.» سوال آنجاست که این بزرگواران با استناد به چه اطلاعاتی، جریانات عدالتخواه انقلابی و ولایی (که اندک امید برای تحقق عدالت و به زیر کشیدن مسولان فاسد و اشرافی را زنده نگه داشته اند)، را خوارج خطاب می کنند؟! بنده بنا را بر این می گذارم که به این دو بزرگوار اطلاعات درستی داده نشده است و این عزیزان بر مبنای ورودی های غلط قضاوت کرده اند. استاد بزگوار، شما خودتان تاریخ اسلام را به زیبایی تحلیل می کنید. اطلاع دارید که خوارج دارای ویژگی ها و مشخصاتی بودند که به خاطر طولانی تر نشدن مطلب از ذکر آن خودداری می کنم. در بین آثار شهید مطهری می توان به خوبی این فرقه منحرف را شناخت؛ از جمله لینک زیر: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4780/39398/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D9%88-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D9%87%D9%91%D8%B1%DB%8C-(%D8%B1%D9%87) حال سوال اینجاست، کدام مشخصات خوارج قابل تطبیق بر این جوانان انقلابی و عدالتخواه است؟! اینها که دارند به وظیفه شان عمل می کنند؛ دارند به فرمایشات حضرت آقا عمل می کنند. با استناد به کدام مدارک و آمار، به این نتیجه رسیده اند که جریان غالب در بین عدالتخواهان، رهبری را تخطی می کنند و ایشان را کندرو و حامی وضع موجود (فساد) می دانند؟! آیا این برچسبی نیست نابخردانه و ناآگاهانه که اتفاقا مفسدان و جریانات اشرافی درون نظام را شاد می کند تا با خیال راحت تر به غارت بیت المال مشغول باشند؟! عاملین وضع موجود و فتنه احتمالی آینده چه کسانی هستند؟! آیا مدیران فاسد و نالایق اشرافی که نتیجه مدیریتشان ورشکستگی کارخانه ها و وابستگی کشور و فساد سیستمی است، عامل وضع موجود هستند یا بچه های انقلابی که همصدا با این کارگران و مردم، می خواهند حق به حقدار برسد و دست مفسدان از بیت المال قطع شود، پیش از آنکه کار از کار بگذرد؟! به راستی آیا در تشخیص عامل فتنه احتمالی در آینده دچار اشتباه نشده ایم؟! به قول آقای شفیعی کیا: «بر فرض عدالتخواهان را با چوب فتنه و خوارج خوانی سرکوب کردید، جوشش مردم به ستوه آمده و یوم الله شان را چه می کنید؟!» با تشکر. ارادتمند شما
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: علاوه بر آن‌چه در جواب سؤال 20441 عرض شد که خوب است نظری به آن بیندازید، عرض بنده از زاویه‌ی دیگری است و آن، درکِ تنگناهای تاریخیِ خودمان است و نسبت حضور رهبری و انقلاب با توجه به این تنگناها باید معنا شود. معلوم است که ساختار فکری و فرهنگیِ غرب‌زدگیِ 200 ساله‌ی ما برای امثال دولت آقای روحانی و یا نهادهای کشور که رویهمرفته با نگاهِ غربی شکل گرفته است؛ تنگنا نیست، ولی چرا حزب اللّهی‌ها متوجه نیستند که راهِ عبور از این تنگناها بسیار ظریف و حساس است؟! وگرنه برای آبادکردنِ دهی، شهری را خراب می‌کنیم و انقلاب اسلامی این پدیده‌ی نو پا را یاری نخواهیم کرد. تمام روحِ کتاب «عقل و ادب ادامه‌ی انقلاب اسلامی» برای آن است که بفهمیم ما در این تاریخ در نسبت با انقلاب اسلامی چه باید بکنیم و این کارِ بسیار سختی است، هرچند کاری است عملی و غیرممکن نیست به شرطی که بتوانیم با سعه صدر جایگاه جریان ها را در نظر به گیریم. موفق باشید

12334
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر استاد بزرگوار و زحمات فراوانی که متحمل می شوید. اعیاد شعبانیه را تبریک گفته و وصول به فیوضات مخفیه این ماه را برای شما آرزومندم. توفیقی شد جزوه «عرفان اسلامی و روحیه‌ی تمدن سازی عارفان؛ دغدغه‌ی اجتمایی عرفای نجف» را مطالعه کردم. در برخی موارد در حاشیه جزوه اشکالاتی به نظرم می رسید که هنوز بحث واضح نشده است را یادداشت می کردم. هر چند که برخی سوالاتی که پیش آمد را تا حدی خودم برایش جواب دارم اما خواستم این سوالات را با حضرتعالی مطرح کنم تا راهنمایی لازم را بفرمایید. ابتدا خلاصه و نکات مهم جزوه را می نویسم که ببینید برداشت من درست بوده است و بعد سوالات را مطرح می کنم. البته باید تذکر دهم چون سوالات در حین مطالعه به ذهنم می رسد لذا سوالات را در کنار متن جزوه مطرح می کنم و نیز ممکن است سوالات به نوعی تکراری باشد اما چون هر کدام نکته ای را مد نظر داشته است و از زاویه ای خاص سوال پرسیده شده است لذا همه سوالات را می آورم تا حضرتعالی با مطالعه همه سوالات فضای حاکم بر ذهنیت بنده را درک کنید و بر ان اساس جواب دهید. با تشکر فراوان از شما. التماس دعا خلاصه جزوه: به نظرم کل این جزوه را می توان در نکات زیر خلاصه کرد: • جایگاه والای مکتب نجف نزد رهبر انقلاب: «... مهم این است که این حرکت عظیم سلوکی و ریاضتی را نه با طرق من در آوردی و تحلیلی - مثل بعضی از سلسله‌ها و دکان‌های تصوف و عرفان و مانند این‌ها - بلکه صرفاً از طریق شرع مقدس آن هم با خُبْرَوِیَت بالا به دست آوردند...» • حضور تاریخی عارفان حقیقی و عدم انزوا در جامعه • عرفان مکتبی در کنار فقاهت نیست بلکه عرفان نگاه خاص الخاص است به اسلام (عرفان شیعی فقاهتی) اصلي‌ترين تفاوت اين مكتب عرفاني با ساير مكاتب، درآن است که غرض از سير و سلوك را فقط رسيدن به نهايت درجه‌ی عبوديت و بندگي می‌داند، كه ملازم با معرفت خداوند متعال به نحو ممكن است. توجه ملاصدرا که مقابل فقها ننشیند و لذا علامه مجلسی در شرح روایات به ملاصدرا نظر دارد هرچند که همفکر او نیست. • توجه عرفای نجف به مکتب محی الدین در بروز علمی معارف تشیع. • حضور تاریخی مکتب نجف بر اساس ظهور غیبی اراده خدا در جریان شروع این مکتب بدست مولا قلی جولا و بعد مرحوم شوشتری • حضور اراده غیبی الهی در آن موقف تاریخی جهت مبارزه با ظلمات مدرنیته • اراده روح اسلامی عرفا به نزدیکتر شدن به اسلام • تشکیل جامعه توحیدی و تمدن اسلامی، جهت تحقق حقیقت توحید، مد نظر عارف است • دینداری حقیقی و عبودیت حقیقی در بستر جامعه شکل می گیرد و اینکه باید از طریق یک جمع مومنانه به سمت حق حرکت کرد(واعتصموا بحبل الله جمیعا) چرا که حیات توحیدی و رجوع به حق با جمع مومنان محقق می شود. • دفاع مقدس ما هم ادامه روحیه تمدن سازی عرفای نجف است • حضرت حق در هر زمانه ای به یک اسمی تجلی می کند و هنر عارف واقعی این است که در زمانه خود بفهمد حضرت حق بر اساس کدام اسم تجلی کرده است و بر طبق آن در زمانه خود عمل کند و خود را در مسیر این تقدیر و اراده الهی قرار دهد که همین باعث شور و شوق عارف می شود. • عرفای نجف بخاطر توجه به تقدیرات زمانه سعی کردند که مکتب عرفانی جدای از مکتب فقهی نشود تا بتواند آن تاریخ را جلو ببرد. • عارف بر اساس قاعده فوق همیشه در تاریخ زمانه خود به سر می برد و لذا همانطور که عرفای نجف در تاریخ خود سعی کردند عرفان با تفقه جدا نشوند رزمندگان دوران جنگ هم متوجه شروع تاریخ جدید بعد از انقلاب شدند و می دانستند که باید خود را به دست امام خمینی بدهند و لذا این چنین شورآفرینی کردند و به فنای ذاتی رسیدند. • اگر مرحوم قاضی هم در دوران جنگ بودند حتما می رفتند جبهه. • تا یک حیات اجتماعیِ توحیدی را به افراد پیشنهاد نکنیم، عرفان به معنای اعتصام به حبل الله است معنا پیدا نمی‌کند. باید ثابت کرد بدون حیات اجتماعی، عرفان بر قلب‌ها ظهور نمی‌کند - هرچند در هر تاریخی شکل حیات اجتماعی متفاوت است وگرنه تصور آن که می‌توان در یک حیات فردی به عرفان واقعی رسید، باز تأکید می‌کنم یک توهّم عقیم و بی‌نتیجه است. • اعتصام به حق در زمانه ما از طریق انقلاب اسلامی رخ می دهد و رجوع و سلوک ما به سمت خدا تنها از طریق انقلاب است. • حیات دینی عرفای بزرگ ما در راستای حضور تاریخی زمانه‌ی خود، در ازای یک حیات تاریخی بزرگتر یعنی تحقق ظهور مهدی (عج) گرفته است ما نیز باید بحث‌های عرفانی را در راستای فهم و تحقق آن هدف معنا کنیم. • تمام حرکات و گفتار امام خمینی (ره) را هم باید در راستای حضور در حیات تاریخی معنا شود لذا حتی تفسیر سوره حمد ایشان را باید اینگونه دید که ایشان احساس کردند برای تمدن اسلامی در این زمانه باید این معارف را به صورت عمومی مطرح کرد. • انقلابی الهی در ذیل وجود مقدس حضرت مهدی(عج) انجام شده که سیر آن از آدم شروع و به انقلاب مهدی می‌رسد و ما باید در این انقلاب و در این تاریخ برای اینکه خودمان حیات دینی مناسبی را دنبال کنیم، حیاتی انقلابی داشته باشیم و در چنین فضایی عرفان را دنبال کنیم تا به شور و شوق عرفای سلف برسیم وگرنه با فلسفه و عرفان مرده روبه‌رو خواهیم شد. • عرفای بزرگ مواظب بودند تا یک گروه و فرقه نشوند و فقه در مقابل عرفان قلمداد نشود وگرنه اعتصام به حبل الله به صورت جماعت از دست‌شان می‌رفت و عملاً حاجت دشمن برآورده میشد که عرفا را از اسلام جدا کنند. • سیر در مراتب توحیدیِ بالاتر، انسان را از فعالیت‌های منطقیِ اجتماعی خارج نمی‌کند، بلکه سالک را از فعالیت‌ها‌ی پوچ که توهّم‌ها منجر به آن‌ها شده است باز می‌دارد. • عرفای بزرگ متوجه شده اند که برای بنای تمدن اسلامی اخلاق و عقاید هم لازم داریم که نباید از آن غفلت کرد و لذا خود را وقف برآورده شدن این نیاز کردند. سوالات: 1. در قسمتی از جزوه فرمودید: آنچه می‌توان از ظهور تاریخی مکتب عرفانی نجف فهمید حضور اراده‌ی غیبیه‌ی الهی است که باید آن مکتب در آن مقطع وارد تاریخ ما می‌شد تا شرایط جدیدی که در عالم به وجود آمده بود با تغذیه‌ی خاص معنوی و عرفانی همراه باشد و پا به پای حضور ظلمات مدرنیته در عالم، این مکتب عرفانی به صحنه بیاید و مانع از آن شود که معنویت به حاشیه رود. حال سوال این است: واقعا چرا باید خداوند برای حفظ دینش اینگونه اراده غیبی را بیاورد چرا این معارف و دستورات به تفصیل در خود سخنان اهل بیت (ع) نیامده بود تا دیگر شبه و تفرقه ای در بین نباشد که این دستورات را از خودشان در آورده اند. واقعا چرا این دین شناسی عمیق که ابن عربی و ملاصدرا و دیگر بزرگان می گویند را در دستورات دینی در نگاه اولیه نمی یابیم؟ اگر شرایط تاریخی عرفای نجف مقابله با ظلمات مدرنیته بود این مقابله چگونه صورت گرفت و اساسا سلوک عرفانی آنها چگونه منجر به مقابله با این ظلمات شد؟ در زمانه امروز و بعد از انقلاب هم به نظر می رسد که هنوز این ظلمات حاکم هستند و لذا هنوز هم مقابله با این ظلمات را داریم لذا نباید شرایط تاریخی ما با عرفای نجف به این لحاظ فرقی کرده باشد. اگر این استدلال درست باشد تفاوت سلوک رزمندگان با عرفای نجف در چه چیزی خواهد بود؟ 2. در صفحه 13 می فرمایید که روحیه عرفانی عرفای نجف و مرحوم قاضی در انقلاب و جنگ نقش داشته است. اما این ادعا خیلی ملموس نیست و باید ارتباط آن مشخص شود چرا که آن چیزی که از سیره این بزرگان معروف است رسیدگی به شاگردان است و کار آنچنانی برای جامعه ندارند. در واقع چه روحیه ای از عرفای نجف به رزمندگان جنگ منتقل شده است و چگونه منتقل شده است؟ 3. در صفحه 14 هم می گویید که عرفای نجف دنبال نظام سازی بودند اما باید به صورت مصداقی و یا حداقل جریانی مشخص شود که چگونه مکتب نجف دنبال نظام سازی بوده است. اصلا چرا این بزرگان که حیات اجتماعی توحیدی داشتند نتوانستند مثل امام خمینی (ره) عمل کنند. و حتی چرا بعد از شروع نهضت نتوانستند همراهی خوبی با انقلاب امام بکنند؟ 4. می فرمایید «اصل عرفان درک تقدیری شرایط تاریخی هر زمان و خود را در دل آن تقدیر قرار دادن است» آیا این مطلب باعث نمی شود که ما یک راه و روش ثابت برای سلوک نداشته باشیم و بگوییم که بسته به زمانه سلوکها متفاوت می شود که البته این قابل قبول است اما در آن صورت دیگر مثلا روش علامه قاضی در این زمانه کارساز نباید باشد و بلکه تنها سلوک امروز مشابه سلوک شهدا است. در حالیکه خود حضرت عالی جاهای مختلف به دستورات سلوک علامه قاضی استناد می کند. جمع سلوک شهدا با روش علامه قاضی چیست؟ آیا شهدا ادامه سلوک عرفای نجف اند یا یک سلوک جداگانه ای براساس شرایط تارخی خودشان دارند؟ 5. در اواخر جزوه باز اشاره می کنید که باید به شور و شوق عرفای سلف برسیم. آخرش مشخص نشد که عرفان عرفای سلف را عینا دریافت کنیم و در عین حال انقلاب را هم داسته باشیم یا اینکه نوعی عرفان دیگری باید به صحنه بیاید یا تلفیق عرفان و انقلاب است که باز دقیقا ماهیتش مشخص نیست. متوجه شرایط جدید می شویم و اینکه باید سلوکی متفاوت باشد را هم متوجه می شویم اما نسبت عرفان و سلوک با انقلاب مشخص نیست. شما از یک طرف عرفان غیر انقلابی را قبول ندارید که درست است و از طرفی می گویید عرفای قبل همه در شرایط تاریخی خود درست زندگی کرده اند. تطبیق در زمان حاضر چیست؟ آیا تطبیقش این است که مثلا رزمندگان در جبهه ها به مقاماتی رسیدند یا اینکه در غیر فضای جبهه و در همین شرایط کنونی باید دقیقا چه کرد؟ آیا دنبال استاد و مسائل سلوکی باید رفت یا اینکه فقط دل به انقلاب داده و هر آنچه که خود متوجه می شویم را عمل کنیم؟ 6. در یکی از پرسش و پاسخها از آیت الله شجاعی مثال می زنید که به حکم وظیفه کار اخلاقی و عرفانی را بر اجرایی ترجیح داده اند که این موضوع باعث شد من این متن را در کنار این پرسش بنویسم: حقیقتش سخنان حضرت استاد دو پهلو جلوه می کند از یک طرف مثال رزمندگان زده می شود که در این تاریخ نوع دیگری سلوک کردند و ما هم باید به این نوع سلوک راه یابیم که نتیجه اش این می شود که سلوک اساتید عرفانی که دستورات خاصی را می دهند ضرورتی ندارد و از طرفی کار مثل آیت الله شجاعی را تحسین می کنید که بیشتر ناظر به همان سلوک عرفای نجف است واقعا انسان می ماند که در مقام عمل چه باید بکند؟ آیا برویم و اساتیدی که هستند را پیدا کنیم و مثل همان مسیر برویم و البته نظر به انقلاب هم داشته باشیم یا اینکه دست از این عرفان بازی به نظر برخی برداشته و کمک کار انقلاب باشیم؟ ممکن است بگویید این هر دو با هم قابل جمع اند اما حقیقتش این است که اگر بخواهیم برای انقلاب کار کنیم آنقدر کار هست که دیگر وقتی برای این دستورات و سلوکها باقی نمی ماند و از طرفی این سلوکها نیازمند وقت اینچنین و خلوتها و ... هستند (مثلا خودم نزد یکی از بهترین و نزدیکترین شاگردان مرحوم پهلوانی رفتم ایشان گفتند که در راه سلوک گاهی باید روزی بیش از 3 ساعت وقت بگذارید که این در شرایطی است که ما الان آنقدر برای کارهای علمی و عملی که به عقیده خودمان در راستای انقلاب است وقت کم داریم که به زحمت یک ساعت می توانیم خالی کنیم) 7. در قسمتی از جزوه می فرمایید که ابن عربی هم متوجه حضور تاریخی خود شده است اما در جلسات عرفان (فکر کنم جلسه 16 یا 17) فرمودید که محی الدین محال است به این مرتبت برسد چرا که نظر به جامعه توحیدی نداشته و به صورت فردی نگاه می کرده است (نقل به مضمون) إن شاء الله با راهنماییهای شما بتوانیم راه کار عملی برای سلوک انقلابی در زمانه حاضر را پیدا کرده و به دیگران هم گوشزد کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید هرگز نمی‌توانید جواب این سؤالات خود را با خواندن یک جزوه به‌دست آورید و هیچ نویسنده‌ای هم همه‌ی اصول موضوعیه‌ی سخن خود را در یک نوشته مطرح نمی‌کند و سپس نتیجه بگیرد. بسیاری از مبانی این جزوه در دو کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و «امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» مطرح است و آن‌هم تازه در صورتی قابل استفاده خواهد بود که با نگاهِ وجودی به آن متون رجوع شود و نه با نگاه مفهومی و به‌دست‌آوردن علم حصولی. مخاطبان این جزوه طلبه‌هایی بودند که مبانی را می‌شناختند. از طرفی مگر مطالبی که ملاصدرا و ابن عربی می‌گویند بر اساس همان آیات و روایاتی نیست که بدان استناد می‌نمایند؟ و مگر روایات ما نمی‌گوید قرآن هفتصد بطن دارد؟ علامه طباطبایی در کتاب «رسالة الولایه» با دقت تمام نشان می‌دهند که این خودِ دین است با ابعاد مختلف، نه آن‌که عرفا و حکما چیزی بر دین افزوده باشند. از طرفی بنده معتقدم بهترین کار در رابطه با مطالعه‌ی چنین کتاب‌ها و جزوات آن است که تلاش کنید خودتان جواب سؤالاتتان را از فضای متون به‌دست آورید نه این‌که با اندک مجهولی که پیدا می‌کنید سریعاً یک سؤال برای خود ایجاد کنید و متوقف شوید. در این رابطه و در رابطه با این متون مولوی می‌گوید:

چون گهر در بحر گويد بحر كو

 

وآن خيالِ چون صدف‏ ديوار او

گفتن آن كو، حجابش مى‏شود

 

ابرِ تابِ آفتابش مى‏شود

     

با این‌همه اگر احساس کنید نمی‌توانید با متن ارتباط پیدا کنید و اشارات متن شما را معطوف به نکته‌ای نمی‌کند سعی کنید وقتتان را در مسیر دیگری صرف کنید. بنده در مورد خودم هم این‌طور بوده که اگر می‌خواستم با اندک سؤالی که این نوع متون برایم پیش می‌آورد سؤال برای خود ایجاد کنم بسیاری از این‌گونه کتاب‌ها را مطالعه نکرده بود! حتی فکر کنم قرآن هم نمی‌توانستم بخوانم. باید تلاش کرد بیش از آن‌که به مفاهیم جملات نظر شود به جایگاه و اشارات آن‌ها نظر نمایید مثل این‌که در مورد آیت اللّه شجاعی در رابطه با عرایض بنده در آن جزوه طوری با سؤال روبه‌رو شده‌اید که می‌فرمایید نتوانستید موضوع را با نظر به حرکات رزمندگان جمع کنید، در حالی‌که وقتی ملاحظه کنید آیت اللّه شجاعی متوجه شدند باید برای ادامه‌ی انقلاب زیربنایِ یک کار اخلاقی و سلوکی را شکل دهند تا رسالت خود را در این تاریخ انجام دهند، دیگر جنابعالی نتیجه نمی‌گیرید که سخن دو پهلویی در کار است بلکه موضوع «مداد العلماء افضل من دماء الشّهداء» پیش می‌آید. متونی در دست تهیه است که إن‌شاءاللّه بعد از آن دو کتاب می‌تواند کمک‌کار باشد. در هر صورت سخت معتقدم تاریخی شروع شده است که ما برای ادامه‌ی حیات دینی در این ظلمات غلیظ دنیای مدرن باید نگاه عرفانی را در سطح عموم به میان آورد و بر قله‌ی خدمات عرفای گذشته در جاده‌ای که حضرت امام روح اللّه«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» گشوده‌اند، کار را جلو برد و زیرساخت‌های فکری این نوع ورود را باید فراهم نمود. موفق باشید

10702
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرامی: چند سال پیش ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد با موضوع نزول فرشته بر خانه کعبه که در آن تصویری از یک موجود پرنده گونه ای نشان داده شده بود که بر بام کعبه فرود می آید و توجه اشخاصی از حضاران حرم را جلب می کند. با توجه به شرائط موجودات مجرد (و امکان تمثل آنها به موجودات مادی) آیا ممکن است بشود از مثلا فرشته تمثل یافته تصویربرداری کرد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اشکال ندارد که فرشتگان تمثّل پیدا کنند و سایرین آن‌ها را ببینند، مثل دو فرشته‌ای که بر قوم لوط وارد شدند و مردم، آن‌ها را دیدند. ولی این‌که آن موردی که شما می‌فرمایید را مصداق تمثل فرشته بدانیم، باید دلایل مکفی داشته باشیم. موفق باشید
7839

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم استاد... بنده پس از مطالعات زیاد در زمینه اقتصاد اسلامی به شدّت احساس تکلیف در این مورد دارم... ولی می دانم که علوم غربی نمی تواند آن چه را مد نظرم است پیاده کنم.. بنده سال آخر دبیرستان هستم. آیا شما دانشگاه امام صادق(ع)را بستر خوبی می دانید؟ آیادانشگاه امام صادق(ع) در زمینه اقتصاد اسلامی قوی است؟ اگر نه چه کار کنم؟؟؟؟؟ یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: تحقیقات بنده در حد جواب به این سوال نیست ولی روی‌هم رفته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام را در بین دانشگاه های کشور بستر مناسبی برای فعالیت‌های معرفت دینی می‌دانم. موفق باشید
نمایش چاپی