باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور حضرت عیسی«علیهالسلام» در آسمان سوم، از قدر و منزلت ایشان نمیکاهد. شاید این جایگاه به جهت آن باشد که حضرت زندهاند و در عین زندهبودن رجوع به زمین را در آینده در خود دارند و این غیر از رجعتی است که برای اولیاء پس از رحلتشان پیش میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تا آنجا که بنده میدانم آن صدایی که آیت اللّه بروجردی شنیدند، تنها آن بود که مثنوی را نخوانند و علّتش هم آن بود که خداوند اراده کرده بود تا ایشان را در فقه آل البیت«علیهمالسلام» بپرورانند تا منشأ برکات زیادی در فقه شوند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت اول ما را متوجهی این حقیقت معرفتی بزرگ میکند که حضرت حق در همهی امور، تقدیر را به عهده دارد و وظیفهی ما آن است که در متن آن تقدیر امورات خود را تقدیر کنیم. مثل آنکه میفرماید: «اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ» یعنی خدا است که رزقها را تنظیم میکند و تقدیر مینماید و یکی را وسعت رزق میدهد و دیگری را رزق محدودی برایش تقدیر میکند. حال عبد، در این تقدیر الهی باید امورات خود را تدبیر نماید. و در روایت فوقالعاده توحیدی دوم بحث بر سر آن است که عبد، خود را در عرض خدا قرار ندهد بلکه در ذیل دستورات الهی و تقدیرات حضرت رب العالمین در فضای عبودیت آنچه را که حضرت رب العالمین از بندهاش انتظار دارد را تبعیت کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر تدبیر نفس توسط بدن، آن مثال، مثال خوبی است با این تفاوت که تدبیر امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجه» در عالم در عین رعایت اختیار انسانها انجام میگیرد. مثل آنکه وقتی خداوند عالم را تدبیر میکند اختیار ما را وامیگذارد تا نشان دهیم چگونه انسانی هستیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف غلطی نیست و حتماً باید به شرایط مکانی و زمانی افکار و افراد نظر داشت. ولی عنایت داشته باشید که خداوند با فطرت توحیدی که در جان انسانها قرار داده، قدرت تشخیص حق و باطل را به آنها داده است. خداوند در این رابطه میفرماید: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِى آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَة إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ»[1]
آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهايشان، تعهد گرفتيم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتيم، كه آيا من ربّ شما نيستم؟ گفتند: آرى شهادت مى دهيم. اين كار را كردم تا روز قيامت نگويند ما نسبت به ربوبيت تو غافل بوديم. آيه فوق خبر از تعهد فطرى انسان در مقابل خدا مى دهد مبنى بر اينكه انسان ذاتاً حق را مى شناسد و ربوبيت او را پذيرفته است. سپس در ادامه مى فرمايد: «أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّة مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»[2] و نيز نگويند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بوديم و از كفر و شرك آنها اطلاعى نداشتيم، آيا ما را هلاك مى كنى به جهت كارى كه آن باطلان كردند؟
آرى آيات فوق نشان مى دهد انسان ربوبيت حق را پذيرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اينطور نيست كه شرايط و محيط نقش اصلى در انتخابهاى انسان داشته باشند و اگر در شرايط غير الهى به دنيا آمد، شرايطى كه هيچكس متذكر پروردگار عالميان نبود، جان انسانها از پروردگارشان بىخبر باشد. با دقت در محتواى آيات فوق روشن مى شود كه ذات همه انسانها با پروردگار خود روبه رو شده است و همه بدون استثناء ذاتاً به رببودن خداوند شهادت داده اند. به طورى كه همه پروردگار خود را با يك علم ذاتى و حضورى مى شناسند. و لذا در قيامت بدكاران نمى توانند بگويند ما از ربوبيت خداوند بى اطلاع بوديم، چون جانشان چنين تصديقى را همواره داشته، هرچند با مشغول كردن خود به دنيا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتيجه نمى شنوند. با توجه به فطرتِ آشناى به پروردگار هستى، نمى توانند بگويند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شديم و محيط و تربيت خانوادگى را بهانه اى براى انحراف خود از بندگى پروردگار قرار دهند، زيرا ريشه اصلى بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محيط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و يا شرايط مى باشند و علت اصلى خود انسان است كه در مقابل نداى فطرت چه موضعى بگيرد و چه انتخابى بكند. چه بسا از والدين غير صالح و در محيطى فاسد، انسانهايى متعالى سربرآورند، زيرا اين انسانها نگذاشتند صداى فطرتدر جانشان خاموش شود.
چنانچه ملاحظه بفرماييد اين نوع رويارويى با پروردگار كه از طريق علم حضورى و شهود قلبى انجام مى گيرد، جاى انكار و عذرى باقى نمى گذارد. وچون انسان فطرت و ذاتى دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را مى شناسد، انسان مى تواند با فعّال نگهداشتن فطرت، حق را از باطل تشخيص دهد.
كار مربى در اصلاح انسانها «ذكر و تذكر» به حقايق است تا انسان براساس فطرتش به خود آيد و به خودِ حقيقى اش كه از رسيدن به آن راضى است، دست يابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلى را در پذيرفتن نداى فطرت و يا پشت كردن به آن، خودِ فرد به عهده دارد و به همين جهت هم مى شود از يك پدر و مادر در شرايط مساوى دو فرزند به وجود آيد كه يكى كاملًا به فطرت خود پشت كرده باشد و يكى نه. لذا نبايد نقش محيط و خانواده و امثال اينها را عمده كرد و انحراف منحرفين را از دوش آنها برداشت، و يا والدين را علت اصلى انحراف فرزندان به حساب آورد.[3]
عَنِالصَّادِقِ (ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَة قَالَ هِى الْإِسْلَامُ»[4]
از امام صادق (ع) پرسيدند مراد از فطرت الهى چيست؟ ايشان فرموند همان اسلام است. يعنى انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستى» و هم «ربّ هستى» و هم «اله و معبود هستى» مى شناسد. به عبارت ديگر فطرت انسان، توحيد را در همه ابعاد آن درك مى كند. لذا امام باقر (ع) مى فرمايند: «فَطَرَهُمْ عَلَىالتَّوحيد»[5]
يعنى انسان براساس توحيد سرشته شده. و در نتيجه در عمق جانش مى فهمد خدايى در صحنه است كه هم خالق هستى و هم رب هستى و هم معبود اوست.
در رابطه با اينكه انسانها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد كرده اند شيطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن مى فرمايد: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِى آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِى هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[6] اى فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكرديد كه شيطان را نپرستيد، زيرا كه او براى شما دشمنى آشكار است، و مرا بپرستيد كه راه مستقيم همين است و بس؟ موفق باشید
[1] ( 1)- سوره اعراف، آيه 172.
[2] ( 1)- سوره اعراف، آيه 173.
[3] ( 1)- جهت تحقيق بيشتر به كتاب« تربيت اسلامى» از آيتاللهحائرى شيرازى رجوع فرماييد.
[4] ( 2)- كافى، ج 2، ص 12.
[5] ( 1)-
\iُ« وَ عَنِ الْبَاقِرِ( ع) فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَته أَنَّهُ رَبُّهُمْ ... ثُمّ قَالَ لَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لا مَنْ رَازِقُهُمْ»\E
هنگام ميثاق، آنها را سرشت بر شناخت اينكه او پروردگارشان است وگرنه ندانستند پروردگارشان و روزىدهشان كيست.( توحيد صدوق، ص 330).
[6] ( 2)- سوره يس، آيه 60 و 61
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه فطرت ما بر اساس توحید سرشته شده است، از فهم حقانیت سیر خود حتی در ابتدای راه بیگانه نیستیم مگر آنکه هدفی و قصدی غیر از رجوع به حضرت حق داشته باشیم که در آن صورت، خود را باید ملامت کنیم. بنابراین حرف همیشگی خود را تکرار میکنم که:
تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس خودْ راه بگویدت چون باید کرد
تا ما تماشگر باشیم این سؤالات را داریم، ولی وقتی بازیگری پیشه کردیم راه، به خودی خود گشوده میشود و دوگانگی سوبژه و اُبژه چون گردی بر هوا میرود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میرسد مبنای آقای فنایی با آقای ملکیان متفاوت باشد. سخنان آقای فنایی را گوش دادهام، از جهتی قابل تأمل است و شبیه آن چیزی است که ما در موضوعات حسن و قبح ذاتی و عقلی میگوییم که موضوعاتِ فراشرعی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا به کودکان سخت بگیریم؟! مگر بازی کودکان به خودیِ خود نشانهی نور خدا نیست؟!! بهخصوص که دختر باشند. چرا با آنها بازی نکنید؟ مگر ما در تربیت کودکان چه اندازه میتوانیم نقش داشته باشیم که حالا همدیگر را بدهکار کنیم؟!!! آری! جنابعالی به عنوان مادر و احساس مسئولیت بیشتر، به کودکان خود به صورت جدّی آدابِ درست را تذکر دهید، ولی سرکوبشان نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هر کدام از این مباحث، بحث خود را دارد. در هر حال وقتی توحید به عنوان یک اصل عقلی پذیرفته شد هرکدام از این موضوعات باید بر مبنایِ آن اصل روشن شود، لذا دیگر تکامل یک امرِ بیرون از تدبیر الهی قلمداد نمیشود و قسّ علی هذا. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به اینکه وجود خدا شدیدترین وجود است و در نتیجه شدیدترین حضور را دارد، انسان ابتدا به صورت تکوینی وجود خدا را حس میکند و بعد وجود خود را. ولی عموماً مردم، علم به این علم ندارند تا آنکه عوامل غفلت را کم کنند و در دیدنِ هرچیز حتی در دیدن خود، خدا را بیابند به همان معنایی که حضرت علی«علیهالسلام» فرمودند: «ما رأیت شیئاّ الا و رأیت اللّه قبله و معه و بعده». موفق باشید
استاد گرامی سلام: ما جامانده های از سفر کربلا در اربعین: ۱. آیا گناهی مرتکب شدیم که از این سفر پر فیض محروم شدیم؟ ۲. چطور از بیشترین فیض زیارت اربعین در عین عدم سفر به کربلا بهره ببریم؟ با سپاس
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- راضی به رضای الهی شوید 2- شنیدهام بناست در روز اربعین در شهر مقدس قم یک پیادهروی از حرم تا حرم به همان سبک انجام شود. خوب است که در آن شرکت کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حفظ حالات معنوی به رعایت دستورات شرعی و مواظبت از درگیرنشدن با خلق خدا محقق میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن به پیامبر خود میفرماید «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً» ـ سوره فرقان آیه 52 ـ یعنی ای پیامبر از کافران و فرهنگی که آنان در جامعه حاکم کردهاند پیروی مکن و از طریق همین عدم تبیعیت از کفار جهار کبیری را به صحنه آور. حال از این به بعد این تکلیف ما است که سعی کنیم با تأکید بیشتر نسبت به انقلاب اسلامی و اهداف بزرگ آن این مجاهده را وارد زندگی خود نماییم شاید بتوان گفت کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی» به یک معنی همان ورود به جهاد کبیری است که با عدم تبعیّت از فرهنگ استکبار وارد زندگی ما میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- به نظر بنده کتاب «آداب الصلواة» مبانی معرفتی خوبی را با شما در میان میگذارد. شرحی که بنده نیز در رابطه با این کتاب داشتهام شاید کمککار باشد 2- در رابطه با شناخت جایگاه شخصیت امام، کتابهای «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و «امام خمینی و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» و کتاب «عقل و ادب ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ» کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً یکی از کتابهایی که میتواند باورهای دینی را به صحنهی عمل بکشاند، کتاب «چگونگی فعلیتیافتن باورها» است. در ضمن کتاب «شرح جنود عقل و جهل» و کتاب «فرزندم؛ اینچنین باید بود» نیز در این مسیر کمک میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر به همین شکل که تلاش دارید، تسلیم گناه نشوید کار را ادامه دهید، مطمئن باشید به لطف الهی نجات مییابید. نگران توبهشکستن نباشید، نگرانِ توبه نکردن باشید. زیرا در هر توبهای جذبهی آن گناه به آن شکل از بین میرود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نمیدانم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در روایات ما مطرح است ایجاد زمینهای است که با صداقت و تقوا فراهم میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نوع فونت تاحدی سلیقه ای است وتا این زمان این ایراد بیان نشده است.با این حال شما میتوانید فایل docکتاب مورد نظر خود را دانلود کرده ،فونت آنرا تغییر داده واز آن pdf تهیه نمایید.موفق باشید