بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20645
متن پرسش
با سلام و تشکر: در بحث وجود شرور در عالم این طور توجیه می شود که خدا یا باید آب نیافریند یا اگر آب باشد سیل خواهد آورد؟ یعنی خدا نمی تواند آبی بیافریند که سیل بوجود نیاورد که این نقص معلول است و نفص فاعل نیست. سوال این است که آیا خدا می تواند آتشی بیافربند که سرد باشد اگر نمی تواند سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم چطور قابل توجیه است؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! همیشه آتش می‌سوزاند و همیشه هم در شرایطی که ابراهیمی در صحنه باشد و علت، منحصر به آن چیزی نباشد که در شرایط عادی آتش می‌سوزاند، در این شرایط آتش نمی‌سوزاند. مرحوم شهید مطهری این موضوع را در کتاب «عدل الهی» به خوبی روشن می‌کنند که چگونه «تقوا» نیز می‌تواند علت باشد و این شعر را شاهد می‌آورند:

موسیِ نیست که دعوی أنا الحق شنود

ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست.

 موفق باشید 

20461
متن پرسش
با عرض سلام و خدا قوت خدمت جنابعالی: از رابعه نقل شده شبی پیامبر را در خواب دیدم گفت رابعه مرا دوست داری؟ گفتم ای رسول خدا چه کسی است که شما را دوست ندارد ولی آنقدر محبت حق مرا فراگرفته که جایی برای دوستی غیر نمانده. آقا آیا این مطلب می تواند درست باشد؟ چون محبت پیامبر (ص) محبت غیر نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خیر. اگر رابعه، رابعه‌ی عارفی است که ما می‌شناسیم خوب می‌داند که تنها در مظهریت اولیاء معصوم می‌توان به خدا نظر کرد و محبت خود را شعله‌ور نمود به همان معنا که در حدیث قدسی داریم: «كُنْتُ كَنْزاً مَخْفِيّاً، فَاحْبَبْتُ انْ اعْرَفَ، فَخَلَقْتُ الْخَلْقَ لَاُعْرَف»؛[1] من گنجى پنهان بودم، دوست داشتم تا شناخته شوم، پس خلق را خلق كردم كه شناخته شوم. یعنی خداوند با مظاهرش برای ما ظهور می‌کند و عالی‌ترین مظهر او، انسان‌های معصوم‌اند و از طریق آن‌ها راهِ محبت واقعی به خداوند گشوده می‌شود. موفق باشید  


[1] - مصباح‏الشريعه، ترجمه عبدالرزاق گيلانى، ص 108.

18417

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد بزرگوار اخیرا در جلسه ای در مورد چگونه تولیدات فرهنگی فاخر داشته باشیم صحبت می شد بنده هرچه فکر می کنم بیشتر به این نکته می رسم که ما اساسا نمی توانیم به یک تولید فاخر فرهنگی برسیم الا اینکه نسبت آن تولید را با فطرت درونی انسان و در حد اعلا با وجود خداوند منان تعریف کنیم، به عبارتی دیگر اگر یک تولید فرهنگی همه‌ معیارهای لازم از میزان مخاطب تا هزینه .. فرم قالب و را پاشته باشد اما نسبت این اثر با فطرت درونی انسان مشخص و‌ تبیین نشود همان فعالیتی می شود که پس از مدتها زجز و خستگی به قول حضرتعالی آنگاه پوچ می شود. اما می بینیم آثاری که در طول تاریخ این‌نسبت را خوب تعریف کرده اند حتی اگر به دنبال تولید فاخر هم‌نبوده اند اما اثر ماندگاری را تحویل داده اند. بسیاری از تولیدات فرهنگی ما چون نسبتشان را در ابتدا با فطرت خداحوی انسان تعربف نمی کنند عموما پوچ از آب در می آیند. مثلا با شروع می کنیم به تولید یک برنامه برای خنده بینندگان فارغ از اینکه این برنامه اگر از حد خود خارج شود اساسا به فطرت انسان همخوانی ندارد و مخاطب آن را پس می زند. لطفا نظرتان را در مورد برداشت بنده حقیر بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نکته‌ی بسیار مهمی است منتها همین موضوع را باید به روش هنرمندانه به صحنه آورد تا به صورت مستقیم نباشد و این، کار هر کسی نیست. موفق باشید

18293

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیک خدا قوت: در نوشته نحله نجف از مرحوم شجاعی یاد کردید بنده از همین مطلب استفاده می کنم و سؤالی که علی الظاهر مقدر است خدمتتان عنوان می کنم شاید زاویه ای از بحث بر جای مانده روشن شود: سؤال 1 : آیا به محضر مرحوم شجاعی رفتن (مثلا) و تحت عنایت ایشان و با دستورات ایشان و امثال ایشان طی طریق و سلوک کردن صحیح است در این تاریخ؟ سؤال 2 : آقایانی که خود را شایسته استادی در وادی سلوک می دانند در این زمان چه کنند؟ در ضمن از صحبت های شما در مورد امام یاد زندگینامه عبد القاهر جرجانی افتادم (از یک حیث) که گفته هذا قدمی علی راس کل ولی. توفیقاتتان روز افزون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مستحضر هستید که آیت‌اللّه محمد شجاعی رحلت کرده‌اند ولی به نظر بنده آثار ایشان تا اندازه‌ی زیادی برای یک سلوک، راه‌گشا است 2- در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، عرض شده که چرا مرحوم آیت اللّه بهجت می‌فرمایند در این تاریخ علمِ تو استاد توست. موفق باشید

18114

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: من متاهلم و یه بچه دارم الانم بیکارم. نمیدونم چرا هر جا میرم سر کار نمیتونم اونجا کار کنم. از اول که میرم کار رو می بینم دلم میگیره تمایلی به اون کار ندارم. استاد چکار کنم؟ تو خونه پدرم دارم زندگی می کنم و سرمایه ای هم ندارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به عنوان مسئول زندگی خود حتی اگر عملگی هم بکنید، کار بدی نکرده‌اید زیرا از همین طریق شخصیت خود را شکوفا نموده‌اید. موفق باشید

17190

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام و احترام: سوال اول: غربی ها توی روانشناسی شون میگن حداقل پارامترهای لازم برای فرزندآوری این سه عامل هست: 1) توان محبت کردن به فرزند 2) توان تأمین مالی فرزند تا چند سال 3) عدم جابه جایی مکانی (مثل اساس کشی یا ...) به نظر می رسه اینا خیلی کمه و با وجود این عوامل، حداقل های لازم فراهم نمیشه. نظرتون چیه؟ چه زمانی باید به بچه فکر کرد؟ حداقل های لازم چیست و چه آمادگی های "روحی" ای لازم است؟ آیا پدر و مادر باید به ثبات شخصیتی کامل رسیده باشند که بچه دار شوند؟ چه حدی از ثبات لازم است؟ سوال دوم: توی قرآن درباره هدف ازدواج (سکنی و آرامش) صحبت شده ولی درباره هدف فرزندآوری چیزی ندیدم. هدف از بچه آوردن و تولید نسل چیه؟ برخی می گویند هدف از فرزندآوری، ادامه نسل است. ولی ادامه ی نسل که هدف نیست. «ادامه ی نسل» صرفا «ترکیب واژه ی جدید» ی برای همان «تولید نسل جدید» است. اگه هدف از به دنیا آوردن انسان جدید، به جا گذاشتن باقیات الصالحات است، از راه های دیگه هم میشه این هدف رو محقق کرد. مثلا تفسیر المیزان و ماندگاری این اثر، شاید به اندازه ی هزاران فرزند برای علامه طباطبایی (ره) آورد و باقیات الصالحات داشته باشد. آیا صرف عشق و علاقه ی مادری برای بچه دار شدن موجه است؟ مثلا همانطور که آب خوردن برای پاسخ به نیاز تشنگی است، بچه آوردن هم می تواند برای پاسخ به نیاز عشق مادرانه باشد؟ آنوقت اگر مادری این احساس نیاز را نداشت، هدف برای او منتفی است؟ سوال سوم: نمی توانم به این جمع بندی برسم که به دنیا آوردن آدم دیگه ای، لزوما خوب باشه..... اون آدم هایی که به گفته ی قرآن در قیامت می گویند «یالیتنی کنت ترابا»، اگه از اول زاده نمی شدند بهتر نبود؟ تضمینی وجود دارد که ما چنین آدمی خلق نکنیم وقتی شاید خودمون یکی از این آدم ها باشیم که همین ندا رو سر می دهند؟ آیا با وجود اینکه قیامت یوم الحسرت هست، چون نهایتا بعد از سالیان نوری، همه ی انسانها به بهشت می روند – غیر از تعدادی انگشت شمار - می توان گفت خلق انسان های جدید ارزشش را دارد؟ به عبارت دیگر بهشت نهایی، ارزش خلق کردن (به دنیا آوردن) انسان ها را دارد؟ خلق کردن آدم های جدید به سالهای سال عذاب های برزخی می ارزد یا خیر؟ سوال چهارم: دور و بر من معمولا آدم هایی که سطح فرهنگی پایین تری - از نظر عرف - دارند، بیشتر بچه دار می شوند تا خانواده هایی که نسبت به تربیت فرزند حساس ترند. به نظرتون این برای فهم و شعور نسل های آینده میتونه خطرناک باشه؟ سوال پنجم: اینکه گفته می شود «کسی که به دنبال آخرت برود، دنیایش آباد می شود»، آباد شدن دنیا در اینجا به چه معنی است؟ از طرف دیگر هم «البلا للولا، هرکه مقرب تر است، جام بلا بیشترش می کِشند» .چگونه می توان این را با آباد شدن دنیا جمع کرد؟ سوال ششم: فرمودید انسان باید طوری زندگی کند که انگار همین الآن می میرد و طوری زندگی کند که انگار تا ابد زنده است. می شه این رو بیشتر و ملموس تر توضیح بدین؟ سوال هفتم: سوال 17129، فرمودید «اسلام نمی خواهد زنان قلدری و بی منطقی مردان را تحمل کنند»، از طرفی می گویند «برای رسیدن به مقام حضرت آسیه، زنان باید بر بداخلاقی های شوهر خود صبر کنند». نمی توانم این دو جمله را با هم جمع کنم. بالاخره تئوری اسلام در مواجهه با قلدری و بی منطقی مردان چیست؟ سوال هشتم: فرمودید یک روز رانندگی برای زن تبرج بود ولی امروز نیست. به نظرتون چرا در دوره ای رانندگی که امری بسیار عادی است برای زن تبرج به حساب می آمده؟ به نظرتون نگاه های جنسیتی اسلام عامل حساسیت بی جا نسبت به زن و تبرج شدن رانندگی او، نبوده؟ پیشاپیش از توجهتون و پاسخ به سوالاتم بسیار سپاسگذارم. التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان خدایی که فرزند را خلق کرده است همه ی شرایط رشد او را و رزق او را فراهم می کند عمده آن است که ما با توکل به خدا وظیفه ی خود را درست انجام دهیم. موفق باشید

16764
متن پرسش
سلام استاد عزیز: 1. اگه ممکنه رابطه ذات حق و جلوه الله رو با مثالی از معرفت النفس توضیح بدید. 2. می شود گفت در برزخ زمانی متناسب با آن عالم باشد؟ اگر نباشد مجرد محض می شود که لا حد است و شکلی ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نسبت ذات به صفات، مثل نسبت ذات نفس ناطقه است نسبت به قوای نفس 2- عالم برزخ مجرد است و صور برزخی نیز مجرد می‌باشند و لازم نمی‌آید که موجودِ مجرد، شکل نداشته باشد، بلکه مکان‌مندی و زمان‌مندی به آن صورت که پدیده‌های مادی را شامل می‌شود، در آن‌ها نیست. عرایضی در شرح کتاب «ده نکته در معرفت نفس» در این مورد شده است. موفق باشید

15914
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: در سوره الرحمن آیه «فِیهِمَا مِن کُلِّ فَاکِهَةٍ زَوْجَانِ » ﴿۵۲﴾ منظور از اینکه در آن دو بهشت از هر لذتی (میوه ها) دو نوع است چیست؟ تفسیر این دو نوع لذت چیست؟ آیا می توان گفت مقصود یکی لذت روحانی (حاصل از توحید) و لذت دیگر مربوط به لذت برای تامین قوه خیال انسان می باشد؟ لطفا کمی از اسرار این آیه را بازگو بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ی خوبی را از آیه‌ی مذکور را متذکر شده‌اید و عموماً به همین نوع، موضوعات اشاره دارد. مثل فاکهه‌ی تجلی به مقام قلب، و فاکهه‌ی متجلی به مقام روح، که فوق قلب است. موفق باشید

15460
متن پرسش
سلام و اردادت: لطفا بفرمایید از این مکاتب فلسفی غربی کدامیک بهترین است؟ غربی ها بیشتر ییرو کدام مکتب هستند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه‌ی غرب در ذات خود یک‌نوع تعقل و فلسفه است و به راحتی نمی‌توان آن را خوب و بد کرد. با این‌همه، هگل و هایدگر برای این تاریخ حرف‌هایی دارند که البته مقدمه‌ی فهمِ هگل، کانت است. موفق باشید

15225
متن پرسش
استاد گرامی سلام: درخواستی به شماره 15165 داشتم گویا لایق ندانستید پاسخ داده شود این هم نشانه دیگری بر بدبختی من است فکر می کنم مصداق این آیه هستم: «و نادی أصحاب النار أصحاب الجنة أن أفیضوا علینا من المآء أو مما رزقکم الله قالوا إن الله حرمهما علی الکافرین»
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً جواب داده شده است. عیناً همان جواب را دوباره خدمتتان ارسال می‌داریم. سعی بفرمایید ایمیل خود را در همه‌ی قسمت‌ها بررسی کنید زیرا بعضاً نیاز نیست که جواب‌ها در معرض دید سایر کاربران قرار گیرد، به‌خصوص که در بعضی از سؤال‌ها خصوصیات فردی سؤال‌کننده مطرح است.

 باسمه تعالی: سلام علیکم: زیارت امین اللّه با نظر به جمال مولایمان علی«علیه‌السلام» مدتی مشغول شوید و به فراز قسمت دوم بیشتر توجه فرمایید. اصلِ زیارت را با شرح مختصری که بر آن داشته‌ام، خدمتتان ارسال می‌دارم. موفق باشید  زیارت امین اللّه

حضرت امام محمّد باقر(ع) فرمودند هرکه از شیعیان ما این زیارت و دعا را نزد قبر امیرالمومنین(ع)یا نزد قبر یکى از ائمه(ع) بخواند، البته حقّ تعالى این زیارت و دعای او را در نامه‌اى از نور بالا برد.

 خوب است که «زائر» در محضر هر امامی در فرصت مناسب این زیارت را که شامل معارف و مناجات بس گرانقدری با حضرت رب‌العالمین است؛ بخواند. در آن دعا طوری «زائر» به ملاقات خدا دست می‌یابد که به جای آن‌که از خدا چیزی بخواهد؛ راضی‌شدن از خدا را طلبِ خود قرار می‌دهد، زیرا خدا است که مقصد و مقصود هرکسی است. راستی را، اگر کسی به مقصد رسید، جای دیگری باید برود؟!! «سوار چون‌که به منزل رسد، پیاده شود».

(اَلسَّلامُ عَلَیک یا امینَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ)

 سلام بر تو اى امانتدار خدا در زمین او و حجتش بر بندگان او. او امین الهی در دین و در سرّ و در خلق می‌باشد. خلق خدا باید در اختیار امام معصوم باشد که امین اللّهِ مطلق است. زیرا خداوند سرّش را به او سپرده و حجت او است بر بندگانش، و از این جهت خداوند به او احتجاج می‌کند اگر مردم از امام معصوم عدول کنند.

(اَلسَّلامُ عَلَیک - نام هر امامی که مشغول زیارت او هستی، بگو و ادامه بده-  اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکتابِهِ، وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ. )

سلام بر تو اى - نام آن امام را اظهار کن و بگو- گواهى دهم که تو در راه خدا جهاد کردى و چنانچه باید به کتاب خدا رفتار کردى و پیروى کردى از سنت‌هاى پیامبرشf. و به لحاظ سلوکی و توحیدی آن‌طور که نهایت جهاد با نفس و ظلمات است، مجاهده‌ی نفس نمودی و مقیّد به شریعت الهی بودی و تنها سنت نبیّ الهی را انجام دادی، نه سنت کسانی که به ناحق به جای رسول اللّه قرار گرفتند.

(حَتّى دَعاک اللَّهُ اِلى جِوارِهِ فَقَبَضَک اِلَیهِ بِاخْتِیارِهِ وَ اَ لْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلى جَمیعِ خَلْقِهِ)

تا در مسیر مجاهدت در مسیر الهی و عمل به کتاب الهی تا آن‌جا ادامه دادی که خداوند تو را به جوار خویش دعوت فرمود و به اختیار خودش جانت را قبض نمود - تو را با اختیار خود برد، نه به خاطر اتفاقی که ابن‌ملجم گمان کرد تو را از صحنه خارج کرد- و ملزم کرد دشمنانت را به حجت و برهانی که تو آن حجت و برهان بودی و حتی ابن‌ملجم هم خبر داشت که تو حجّت خدایی.[1]

«زائر» از این مرحله به بعد؛ یک‌مرتبه به طلبِ سلوکی بسیار متعالی منتقل می‌شود و اظهار می‌دارد:

(اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک راضِیةً بِقَضاَّئِک مُولَعَةً بِذِکرِک وَ دُعاَّئِک مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِیاَّئِک مَحْبُوبَةً فى اَرْضِک وَ سَماَّئِک صابِرَةً عَلى نُزُولِ بَلاَّئِک شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْماَّئِک ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلائِک مُشْتاقَةً اِلى فَرْحَةِ لِقاَّئِک مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى لِیوْمِ جَزاَّئِک مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِیاَّئِک مُفارِقَةً لاَِخْلاقِ اَعْدائِک مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِک وَ ثَناَّئِک)

خدایا نفس مرا نسبت به مقدّراتت که برایم رقم زده‌ای، با معرفتی ناب مطمئن گردان. و راضی گردان به قضای خود - تا هرآن‌چه را تو برایم مصلحت دانسته‌ای، را با رضایت خاطر بپذیرم- تشنه‌ی ذکر و دعا و نجوایِ با تو باشم همراه با عشقی حقیقی و توحیدی ناب. نفسی به من عطا کن که دوست‌دارِ اولیاء تو باشد و در عین حال مرا از اولیاء خود قرار ده تا در زمین و آسمان محبوبِ اولیاء‌ات قرار گیرم. بر بلاهایی که برایم تقدیر کرده‌ای، شکیبایی و پختگی نشان دهم. شاکر نعمت‌های زیبای تو و مدیون نعمت‌هایت باشم. یادآورِ نعمت‌های کامل و تمام تو باشم. مشتاق شیرینی لقایِ خوش تو باشم. تقوا را برای روز جزای تو به عنوان توشه‌ای برگیرم. پیرو سنت‌های اولیاء تو باشم. از هر آن‌چه دشمنان تو بدان مشغولند، فاصله داشته باشم. در دنیا و آخرت مشغول ثنا و حمد تو باشم.

«زائر» در این فراز با دل‌دادگیِ کامل سعی دارد از هر آن‌چه او را به دنیا مشغول می‌کند و از خدا وامی‌دارد، عبور نماید و بعد از آن وضع او آن‌چنان دگرگون می‌گردد که با زبان دیگر یعنی زبانِ بی‌تابانه در محضر آن امام معصوم سخن می‌راند و اظهار می‌دارد:

(اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتینَ اِلَیک والِهَةٌ وَسُبُلَ الرّاغِبینَ اِلَیک شارِعَةٌ وَاَعْلامَ الْقاصِدینَ اِلَیک واضِحَةٌ وَاَفْئِدَةَ الْعارِفینَ مِنْک فازِعَةٌ وَاَصْواتَ الدّاعینَ اِلَیک صاعِدَةٌ وَاَبْوابَ الاِْجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ وَتَوْبَةَ مَنْ اَنابَ اِلَیک مَقْبُولَةٌ وَعَبْرَةَ مَنْ بَکى مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ وَالاِْغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ وَالاِْعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ)

خداوندا! قلب مشتاقان به تو سختْ سرگردان تو است و هرکس به تو رغبت داشته باشد، بدون هیچ فاصله‌ای راهش به سوی تو باز است و نشانه‌های آمدن به سوی تو واضح و روشن است و دلِ آن کس که تو را شناخت، از تو هراسان است و هرکس به سوی تو دعا کرد، دعایش بالارونده است و درهای اجابت برای این افراد گشوده است و دعوت آن‌کس که با تو سخن بگوید، مستجاب است و توبه‌ی کسی که به سوی تو توبه کند، قبول و پذیرفته است و اشک آن کس که از خوف تو اشک بریزد، مورد رحمت است و دادرسی برای کسی که به تو استغاثه کند، موجود. و کمک برای کسی که از تو کمک بخواهد، فراوان.

(وَعِداتِک لِعِبادِک مُنْجَزَةٌ وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَک مُقالَةٌ وَ اَعْمالَ الْعامِلینَ لَدَیک مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ اِلَیهِمْ واصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرینَ مَغْفُورَةٌ وَ حَواَّئِجَ خَلْقِک عِنْدَک مَقْضِیةٌ وَ جَواَّئِزَ السّآئِلینَ عِنْدَک مُوَفَّرَةٌ وَ عَواَّئِدَ الْمَزیدِ مُتَواتِرَةٌ وَ مَواَّئِدَ الْمُسْتَطْعِمینَ مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّماَّءِ مُتْرَعَةٌ)

و وعده‌هایى که به بندگانت دادى وفایش حتمى است، و لغزش کسى که از تو پوزش طلبد بخشوده است و کارهاى آنان‌که براى تو کار کنند در نزد تو محفوظ است و روزی‌هایى که به آفریدگانت دهى از نزدت ریزان است و بهره‌هاى بیشترى هم به سوی‌شان مى‌رسد و گناه آمرزش‌خواهان(از تو) آمرزیده است و حاجت‌هاى آفریدگانت نزد تو روا شده است و جایزه‌هاى سائلان در پیش تو شایان و وافر است و بهره‌هاى فزون پیاپى است و خوان‌هاى احسان تو براى طعام‌خواهان آماده است و حوض‌هاى آب براى تشنگان لبریز است.

(اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعاَّئى وَاقْبَلْ ثَناَّئى وَاجْمَعْ بَینى وَبَینَ اَوْلِیاَّئى بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ اِنَّک وَلِىُّ نَعْماَّئى وَمُنْتَهى مُناىَ وَغایةُ رَجائى فى مُنْقَلَبى وَمَثْواىَ)

پس خدایا دعایم را مستجاب کن و بپذیر مدح و ثنایم را و گردآور میان من و دوستانم به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین که به راستى تویى صاحب نعمت‌هایم، و منتهاى آرزویم، و سرحد نهایى امیدم، و بازگشتگاه و اقامتگاهم.

(اَنْتَ اِلهى وَسَیدى وَمَوْلاىَ)       

تویى معبود و آقا و مولاى من.

(اِغْفِرْ لاَِوْلِیاَّئِنا وَ کفَّ عَنّا اَعْداَّئَنا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَاَظْهِرْ کلِمَةَ الْحَقِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا وَ اَدْحِضْ کلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى اِنَّک عَلى کلِّشَىءٍْ قَدیرٌ)

بیامرز دوستان ما را و بازدار از ما دشمنان‌مان را و سرگرمشان کن از آزار ما و آشکار کن گفتار حق را و آن را برتر قرار ده و از میان ببر گفتار باطل را و آن را پست گردان که به راستى تو بر هرچیز توانایى.

 


   [1] - در رابطه با این‌که همه می‌دانستند علی حجّت خداوند است جریان «حبابه‌ی والبیه» که از شیعیان عاقله‌ی کامله‌ی جلیله و عالم به مسایل حلال و حرام و بسیار متعبد و کوشا در عبادت بود که هشت امام را درک کرده بود؛ می‌‌‌تواند نمونه‌ی خوبی باشد. او نقل می‌کند: «یک روز امیرالمؤمنینu را در محل پیش قراولان لشگر دیدم که با تازیانه‌ی دوسری که در دست داشت، فروشندگان ماهی‌های جری(بی‌فلس) و مارماهی و سگ‌ماهی و ماهیان در آب مرده را، می‌زد و با لحن آمرانه‌ای چون: «ای فروشندگانِ مسخ شده‌های بنی اسراییل و ای لشگرِ بنی‌مروان»! آنان را از فروختن این نوع ماهی‌های حرام بازمی‌داشت. در این هنگام «فرات بن احنف» که در آن‌جا حاضر بود، از جای برخاست و به سوی حضرت آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! لشگر بنی مروان چه کسانی هستند؟ علی(ع) در پاسخ او فرمود: «آن ها کسانی بودند که ریش‌های خود را می‌تراشیدند و سبیل‌های خود را رها کرده و آن را می‌تابیدند، خداوند هم آنان را مسخ کرد. حبابه می‌گوید: من تا آن روز گوینده‌ای را خوش بیان‌تر از او ندیده بودم؛ او را دنبال کردم تا این‌که در جلویِ خان مسجد(محوطه‌ی جلوی مسجد) نشست، به او عرض کردم: خداوند تو را مشمول لطف و رحمت خویش قرار دهد، دلیل بر امامت چیست؟ آن حضرت با دست خود اشاره به ریگی که روی زمین افتاده بود کرد و فرمود: «آن را نزد من بیاور». من آن ریگ را برداشتم و به ایشان دادم، آن حضرت ریگ را در کف دست خود گذاشت و با دست خود آن را نرم کرد، سپس با نگین انگشترش که نام خود آن حضرت بر آن نقش بسته بود، آن سنگریزه را مهر کرد، سپس به من گفت: ای حبابه! هر گاه کسی ادعای امامت کرد و توانست چنان که دیدی بر سنگریزه‌ای مهر بزند، پس بدان که او امام واجب الاطاعه است. همانا امام کسی است که هر چه را بخواهد و اراده کند، از او پنهان نگردد. حبابه گوید: من رفتم تا هنگامی که امیرالمؤمنین(ع)به درجه‌ی رفیع شهادت رسید. من نزد امام حسن(ع)آمدم، آن حضرت در مسند امیرالمؤمنین نشسته بود و مردم، معالم دین خود را از او سؤال می‌کردند. چون حضرت مرا دید، فرمود: «ای حبابه‌ی والبیه!» عرض کردم: بله، ای مولای من! فرمود: «آن چه همراه داری بیاور، من آن سنگریزه را به او دادم، آن حضرت نیز همانند امیرالمؤمنین علی(ع) برای من بر آن سنگریزه مهر نهاد.

پس از شهادت امام حسن(ع) به نزد امام حسین(ع) شرف حضور پیدا کردم. حضرت در مسجد پیغمبر(ص)نشسته بود، چون وارد شدم، مرا خوش آمد گفت و به نزدیک خودش خواند و فرمود: «ان فی الدلالة دلیلا علی ما تریدین، افتریدین دلالة الامامة؟»؛ در میان نشانه‌ی امامت، آن‌چه را تو می‌خواهی هست، آیا دلیل امامت را می‌خواهی؟ گفتم: آری آقای من، فرمود: «آن‌چه با خود داری بیاور». سنگریزه را به آن حضرت دادم و او هم بر آن مهر نهاد.  پس از شهادت آن حضرت نزد علی بن الحسین(ع)رفتم. در آن موقع سنّ من به صدو سیزده سال رسیده بود و از شدت پیری ضعف بر وجودم غلبه کرده و رعشه بر اعضای من افتاده بود. آن حضرت در حال رکوع و سجود و مشغول عبادت بود. مدتی منتظر ماندم تا این‌که خسته شدم و از دریافت نشانه‌ی امامت مأیوس گشتم، برخاستم که بروم، دیدم آن حضرت با انگشت سبابه به من اشاره فرمود، ناگاه دیدم جوانی به من بازگشته و خود را دختری باگیسوان مشکین دیدم. چون نمازش تمام شد، گفتم: ای آقای من! چقدر از دنیا گذشته و چقدر باقی‌مانده است؟ فرمود: «اما ما مضی فنعم و اما ما بقی فلا» ؛ «آن‌چه را که گذشته است می‌دانم و آن‌چه را که باقی است، کسی نمی‌داند. سپس فرمود: «آن چه همراه داری بیاور.» من سنگریزه را به او دادم و حضرت بر آن مهر نهاد.  پس از شهادت امام سجاد(ع)به خدمت امام محمد باقر، امام جعفر صادق و امام موسی کاظم و امام رضا(صلوات‌الله علیهم اجمعین) رسیدم و همه‌ی حضرات سنگریزه را برایم مهر کردند. از عبدالله بن همام نقل است که وی پس از آن نه ماه دیگر زنده بود. (بحارالانوار، ج 25، ص 177؛ در «اصول کافی، ج 1، ص 346، ح 3، از «محمد بن هشام » نقل شده است.)

 

14595
متن پرسش
سلام استاد: وقتتون بخیر: یگ سری از کارها و حتی مشکلاتم تو زندگی دقیقه ی 90 و یا در وقت اضافه حل میشند. و نمیتونم کار دیگه ای انجام بدم و انگار اصلا دست من نیست. ناگفته نمونه که دست خدا رو می بینم و تو زندگیم حس می کنم و این رو که خیلی هوام را داره می بینم. یکی از این مشکلات ازدواجم که مطمئنم خدا نظر داره و حکمتی در دیرکردش هست. می خواستم بدونم راهی برای خارج شدن و حتی دلیل این تاخیرها از جمله ازدواجم چی میتونه باشه؟ با تشگر.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند عموماً در امور، صبر ما را امتحان می‌کند. موفق باشید

13989

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و ارادت: استاد فاضل من طلبه هستم. در سفرهای تبلیغی خود در روستاها می خواهم یکی از کتابهایتان را تدریس کنم. شما چه کتابی را معرفی می کنید. به شاگردان کدام کتابتان را معرفی کنم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جوانان کتاب «جوان و انتخاب بزرگ» خوب است و برای مردم، یک بحث اخلاقی بکنید مثل روایت «ای اباذر» و یا روایت «یابن‌الجندب». بحث نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه نیز بصیرت خوبی به مخاطبین می‌دهد. موفق باشید

13691

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد یک سردر گمی برایم پیش آمده در مطالعه آثارتان. الان نمی دانم اول کدامیک ازینها را که الان عرض می کنم بخوانم: «مقالات» ، «شرح سوره حمد» ، «جلد 8 و نه اسفار». یا وارد مباحث اهل بیت شوم. لطفا راهنمایی فرمایید و اگر هم جزوه ای لازم می دانید بخوانم بفرمایید. چون ترتیب خواندن جزوات را اصلا نمی دانم. خوب میشد اگر موسسه المیزان به لطف خدا یک سیر مطالعاتی برای جزوات تنظیم می کرد با مشورت شما. تا بیشتر و بهتر ان شاءالله استفاده کنیم. التماس دعای فراوان از استاد عزیز داریم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر فرصت مناسب دارید بعد از ده‌نکته و برهان صدیقین و معاد - همراه با شرح صوتی آن‌ها - شرح سوره‌ی حمد را شروع کنید و بعد از جلد اول «مقالات» همراه با شرح صوتی آن، به جلد 8 و 9 اسفار بپردازید. موفق باشید

8583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: تفاوت تعبیر «فلما ذاقا الشجره» با آیه «فاکلا منها» به چه دلیل است و گویای چه مطلبی است؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: ظاهراً این دو واژه به یک معنا در این دو آیه به کار رفته است. چون چشیدن هم یک نوع خوردن است و لذا می‌خواهد بگوید وقتی خوردنشان در حدّ چشیدن هم بود، عیوبشان ظاهر شد زیرا رویکردشان دنیایی گشت. موفق باشید.
3203
متن پرسش
سلام. بهشت آدم و حوا از دیدگاه فلسفی و عرفانی چه بوده است.و چگونه وارد آن شدند و به چه علت از آن خارج شدند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: یا کتاب «هدف حیات زمینی آدم» را مطالعه بفرمایید و یا سی‌دی‌های ابتدای شرح سوره‌ی اعراف را گوش بدهید. موفق باشید
1697
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده 1-همان طور که مستحضرید فرانسیس بیکن از جمله کسانی بود که در تغییر رویکرد به علم ازتفسیر طبیعت به سلطه و اسیتلای بر آن موثر بوده است(the science is power) و روح علم و تکنولوژی موجود همین تسلط و استیلا برای بهره برداری بیشتر از طبیعت می باشد. با این حال مقام معظم رهبری (حفظه الله) چندین بار در سفارش به آموختن علوم جدید به روایت " العلم سلطان ..." اشاره کرده اند.به نظر می آید که منظور از علم و معنای سلطه ای که معظم له از این روایت برداشت کرده اند همان معنای موجود در دنیای غرب باشد. لطفا در رابطه با این برداشت ما از صحبت های حضرت آقا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام مبنای روایتی که مولای متقیان علی (ع): می‌فرماید: « العلم سلطان; من وجده صال و من لم یجده صیل علیه» نظر به کشف استعدادهای طبیعت است با این رویکرد که با طبیعت تعامل کنیم در حالی‌که مبنای سخن بیکن بر اساس ادعای خودش پشت‌کردن به سخن حکیمان است که گفته بودند باید طبیعت را تفسیر کرد. بیکن بر اساس میل نفس امّاره با طبیعت برخورد می‌کند و این غیر از آن سخنی است که می‌خواهد با کشف استعدادهای طبیعت توان بهترین زندگی را برای جامعه فراهم کند. بنده در کتاب «فرهنگ مدرنیته و توهّم» مبنای سخن بیکن را شرح داده‌ام و شاهد قرآنی آن نگاه را که نحوه‌ای از تفکر شیطانی است بیان کرده‌ام. موفق باشید
979

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد چرا شما سوالای منو جواب نمیدین؟ تا حالا چندتا سوال پرسیدم ولی جواب نگرفتم.البته بعضیاشم جواب دادین ممنون. استاد واقعا در معقوله ی خواب سر در گمم. آیا میشه خوابی که آدم در مورد خودش می بینه و معبر معتبر (مثل آقای صدیقین) هم اونو در مورد خودش تعبیر می کنه ، در مورد یکی از نزدیکان آدم تعبیر بشه نه برای خودش؟خواهش می کنم راهنماییم کنید . و کلا تا چه حد به رویای صادقه می توان اطمینان کرد.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی عرض شد که عموماً انسان در خواب احوالات خود را تجربه می‌کند و ظاهراً نمی‌شود خوابی که می‌بیند و خودش را در آن خواب در جایگاهی می‌بیند جایگاه کس دیگری باشد ولی همین‌طور که می‌دانید این‌قدر موضوع خواب گسترده است که به‌راحتی نمی‌توان نظر قاطع داد. موفق باشید
24159
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و ارجمند: قبولی طاعات و عبادات شما را در این ماه عزیز از خداوند متعال خواستارم. بنده حدود ۲ سال از ازدواجم می گذرد و همسرم از همان اول ازدواج تمایل بسیار کمی به روابط جنسی داشت. همسرم با توجه به اینکه سرد مزاج بود مرا نکوهش می کرد و بعضی وقتها هم به من می گفت تو مثل حیوان هستی و چرا اینقدر تو به من دست می زنی و حتی بعضی اوقات هم با هم دعوا می کردیم. ولی اکنون مورد فوق را فقط تحمل می کنم و به ندرت با او مشاجره می کنم. حال سوال من از حضرتعالی این است: آیا این تحمل من در محضر خداوند ارزشی دارد و در راستای فرمایش «موتوا قبل ان تموتوا» است و خداوند می خواهد مرا از این شهوت قبل از مردن رهایی دهد یا در جهان آخرت به من می گویند اشتباه کردی که اینقدر به خودت زحمت دادی باید یک شخصی را برای خودت صیغه می کردی. و آیا این اتفاق برای من نوعی هدایت تکوینی نیست؟ آیا تحمل این کمبود برای سیر و سلوک مفید است یا مضر؟ لطفا برای من توضیح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: درست است که میل جنسی مربوط به بُعدِ غریزی ما است و ربطی به ابعاد فطری انسان ندارد که محرومیت از آن موجب نقص در انسانیت انسان شود؛ ولی لذات حلال جنسی موجب شوق در عبادت می‌گردد و چه خوب است که با رابطه‌ی خوب با همسرتان در این مورد با هم کنار بیایید زیرا برای ایشان هم آن رابطه‌ی جنسی لازم و مفید است. و وظیفه‌ی زن است خود را و زیبایی‌های خود را برای همسر خود عرضه کند. موفق باشید

20843

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: ادامه سوال 20832 بسیار بعید می دانم که این حدیث: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ برای کسی غیر از امام معصوم گفته شده باشد. همگان می توانند به کتاب تحف العقول مراجعه کنند. و ببینند که این حدیث در وصف امامت است چون تعابیری دارد که در سوال 20832 قسمتی از دلایلم را ذکر کردم. استاد جسارتا اگر تحقیق نکرده اید ، حتما تحقیقی کنید تا خدای نکرده اگر برداشتتان از این حدیث اشتباه است باعث گمراهی کسی نشوید. این گونه که شما می گوئید پس یک پادشاه ظالم هم می تواند از این حدیث برای تائید خودش استفاده کند و بگوید ای مردم خدا من را بر شما برگزیده و هرکس خدا او را برای امور بندگانش انتخاب کند سخنش حتما درست است و از هر اشتباهی مصون است. معنای عبارت " إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ " که شما تعمیم داده اید این می شود : اگر خدا بخواهد بنده ای را برای امور بندگانش انتخاب کند (برای امامت) ضمنا در روایات مشابه ذکر شده که آن زمامدار معصوم هم هست و اینجا هم آورده شده که امام "قد امن من الخطا و الزلل ": از هر اشتباه و لغزشی به دور است. علامه مجلسی در کتاب عین الحیات حدیثی نقل می کند که می فرماید : از آن رو خداوند اطاعت از اولی الامر را واجب ساخته زیرا که ایشان از هر خطا و گناهی بدورند. چرا ولی فقیه را بالاتر از حد خودش می برید؟ حال آنکه ایشان نهایتا مثل بقیه فقها نائب عام امام زمان (عج) است و توسط عده ای از روحانیون انتخاب شده اند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم عنایت دارید روش تفقه و اجتهاد در متون دینی آن است که بتوانیم آیات و روایات را در کلیات آن بنگریم به همان معنایی که ائمه می‌فرمایند: «علینا بإلقاء الاصول و علیکم بالتفریع». و اساساً کار مجتهد آن است که نظر به کلیت آیات و روایات کند و از مصداق به اصطلاح «جَرْی» نماید. در این رابطه بود که عرض شد به صدر روایت نظر شود. حال اگر پادشاه ظالمی بخواهد از این روایت سوء استفاده کند، از ارزش روایت کاسته نمی‌شود. حضرت رضا«علیه‌السلام» ابتدا به امر کلی اشاره می‌کنند و سپس مصداق اتمِ آن را معلوم می‌نمایند و این بدان معنا نیست که ما باید آن بحث را متوقف بر مصداق کنیم. این روش در سرتاسر تفسیر ارزشمند المیزان به‌چشم می‌خورد. موفق باشید

20536

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد: ۱. لطف می کنید آسمان های هفت گانه را به ترتیب و با مختصر توضیحی نام ببرید آیا اینجور است مثلا طبیعت آسمان اول، برزخ آسمان دوم، قیامت آسمان سوم ۲. اسم جامع الله در کدام آسمان برای عارف یا سالک تجلی می کند؟ ۳. آیا بعد از اسم الله اسم دیگری هست که تجلی کند؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با این نوع سؤال‌ها و جواب‌ها چیزی دستتان را نمی‌گیرد. پیشنهاد بنده ان است که اگر می‌خواهید در این موارد مطالعه فرمایید کتاب «عرفان نظری» آقای یزدان‌پناه را با حوصله دنبال کنید. موفق باشید

18995
متن پرسش
بسم الله الر حمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز و فرزانه خفظه الله تعالی 1. جناب استاد با توجه به متنی که از آیت الله جوادی حفظه الله در شرح غزل 24 آوردید که «اطلبو الخیر عند حسان الوجوه» آیا این که انسان زیبا روی مومن از دیدن خویش در آیینه لذت می برد و سعی در آراسته کردن و زیبا نمودن خود می کند البته در حد دستورات شرعی، نیز از همین دست و نیکو است؟ و اینکه یک زیباروی مومن دوست دارد جمالش دیده شود البته نه به قصد تفاخر و یا تحقیر و جلب توجه منفی دیگران باز مثل آن است که یک خطاط دوست دارد اثرش رویت شود؟ 2. براستی اگر کسی به جایی برسد که بتواند نامحرمان را بدون شهوت حیوانی و از باب حسان الوجوه نگاه کند مانع سلوک و صعودش نیست و حتی یاریش می کند و حقیقتا مرز آن کجاست؟ 3. یکی از عرفا در کتابش نوشته (عارف حقیقت جانش را نه به سمت آسمانها و زمین بلکه به طرف الله نور السموات و الارض سوق می دهد و لذا هرگز از غیر خدا نمی ترسد از جهنم هراسی ندارد) شرح مراتب طهارت ص206 قسمت آخر سخن ایشان برایمان روشن نیست. عارف و حتی امامان علیهم السلام چنانچه از ادعیه آنها چون دعای کمیل، دعای عرفه و دیگر ادعیه برمی آید از جهنم به شدت هراس داشته اند. امام حسین علیه السلام در اواخر دعای عرفه با چشمان اشکبار نجات خویش را از نار می خواهد و حتی در قرآن نیز آمده که «قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم» آری درست است عبادات ایشان به طمع بهشت و ترس از جهنم نیست ولی نه این که از آتش قهر خدا هراسی نداشته باشند. جناب استاد آیا سخن آن عارف تمام و دقیق نیست یا نکته ای وجود دارد که ان شاءالله استاد عزیز ما را راهنمایی می فرمایند. با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- چون زیبایی برای همه‌ی انسان‌ها دوست‌داشتنی است حتماً برای خودِ زیبارویان هم زیبایی‌شان دوست‌داشتنی است. منتها همین‌طور که می‌فرمایید نباید منجر به فخرفروشی شود 2- نگاه به نامحرم از آن جهت که نامحرم است، مانع سیر به سوی انوار الهی می‌شود. 3- آری! چون انسان باید از غیر خدا نترسد و این یک کمال واقعی است؛ از این‌که سالک گرفتار چنین روحیه‌ای شود و از غیر خدا بترسد، در مقابل حضرت حق لابه و زاری می‌کند و ادعیه‌ی ما همه برای آن است که به خود متذکر شویم اگر از غیر خدا ترسیدیم گرفتار جهنم می‌شویم، پس خدایا! با ایجاد خوف خودت در ما، ما را از جهنم دور بگردان. موفق باشید

18318
متن پرسش
سلام استاد طاهرزاده وقتتون بخیر: از اینکه وقت میذارید و سوال های ما رو جواب میدید و راهنمایی می کنید خیلی ممنونم. استاد من یه جایی شنیده بودم یا شاید هم خونده بودم که شیطان نمیتونه خودش رو شبیه اهل بیت علیهم السلام در بیاره، آیا شیطان میتونه تو خواب ما خودش رو شبیه یکی از شهدا دربیاره یا اونی که ما تو خواب دیدیم واقعا خود شهید هستش و یا این که فقط تصورات ذهنی ما هستش (مثلا قبل خواب راجع به اون شهید فکر کردیم بعد خواب اون شهید رو دیدیم ولی درواقع این فقط تصور ذهنی ماست نه خود واقعی شهید). شما یه بار به من گفتید که علم تعبیر خواب ندارید اما من نفهمیدم این سوالم ربطی به علم تعبیر خواب داره یا نه، آخر سر هم سوالم رو از شما پرسیدم. موفق باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! در روایت هست که شیطان به صورت معصوم در نمی‌آید ولی به شرطی که معصوم را دیده باشیم. اما اگر ما معصوم را ندیده باشیم، می‌آید و می‌گوید من فلان امام هستم. با این‌همه اگر در خواب با امام و یا شهیدی روبه‌رو شدیم و آثاری از عبودیت در ما ایجاد کرد، می‌توان آن‌را حمل بر رؤیای صادقه نمود. موفق باشید

18195

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: خسته نباشین. توی شرح فرمودین پایین ترین مجرد ماده هست و ماهیات مثل میز وجود ندارند، میشه اینو توضیح‌ بدین. ماهیات همون ماده هستن که تغیرشون دادیم پس هستن چون همون ماده‌اند؟ ملاک بودن چیه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ماهیات مثل میز و ساختمان مربوط به ذهن ما است ولی همین‌ها به اعتبار ماده‌بودن، پایین‌ترین مرتبه‌ی وجودند. با ادامه‌ی مباحث، این نکات بیشتر برایتان روشن می‌شود. موفق باشید

17899
متن پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد عزیز: من چند وقتی هست که مباحث معرفت النفس شما را دنبال می کنم شاید نزدیک به یک سال. با توجه به این نکته که نفس حاکم بر بدن است و دستور می‌دهد من در برخی مواقع نماز صبحم قضا می‌شود یعنی بیدار می‌شود ولی بلند نمی‌شوم. و حس می‌کنم که بدنم اطاعت نفس نمی‌کند یا اینکه شاید اطاعت می‌کند ولی این نفس است که نمی‌خواهد بلند شود. وقتی هم که صبح شد متوجه کارم می‌شوم به هم می‌ریزم و عصابم خورد می‌شود و از دست خودم عصبانی هستم. با این وجود که تا شب یا تا وعده نماز بعدی حالم بد است در بین این زمان نمی‌توانم کاری بکنم معمولا با عصاب خوردی ساعت ها در رخت خواب افتاده ام و از همین هم ناراحت هستم. و در چنین روز هایی معمولا به کلاس و درسم نمی‌رسم. لطفا کمک کنید که از این مشکل رها شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همچنان‌که در کتاب «خویشتن پنهان» عرض شد؛ وقتی نفس گرفتار پرحرفی و کینه و تعلقات دنیایی باشد، در تدبیر بدن ضعیف می‌گردد. موفق باشید

17346

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد لطفا یه جواب مستدل برای اشکال زیر بفرمایید: آقا و هاشمی زد و بند دارن که هاشمی ساز مخالفت بزنه که مخالفین زیر سایه خود انقلابی ها باشن که از خطوط قرمز عبور نکنن و این فریب نیست به خاطر مصلحت های بالاتر مثالش هم نقل شده زمان مرجعیت عام آیت الله بروجردی یکی از رفقاش کلا علم مخالفت بلند کرد وقتی ازش پرسیدن همین جوابو داد، یا مثلا میگن حضرت علی علیه السلام حسنین علیهم السلام رو فرستاده بودن برای کمک به عثمان، و علاوه بر سوال در این مصداق مشخص یه سوال دیگه اینه که اصلا در سیاست اسلامی این کار اشکالی دارد یا نه؟ آیا این کار فریب مردم نیست؟ (هر چند به خاطر مصلحت بالاتری باشد)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ممکن است این نوع کارها جهت مصلحت جامعه اشکال نداشته باشد، ولی مشخص است که روش مقام معظم رهبری در رابطه با آقای هاشمی چنین نیست. ملاحظه کردید که ایشان در آن نماز جمعه‌ی بعد از فتنه‌ی 88 چگونه علناً اظهار فرمودند من در موارد متعدد با آقای هاشمی اختلاف نظر دارم. و یا در صحبت اخیرشان که با فرماندهان سپاه داشتند به طور مستقیم مقابل سخن آقای هاشمی که نیاز به نیروی نظامی را کم‌اهمیت جلوه داده بود؛ سخن خود را اظهار کردند.

نمایش چاپی