باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد خوب است به سه جزوهی اخیری که در رابطه با «زن» عرایضی شده است، و بر روی سایت هست، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده بد نیست به راهکارهایی که در کتابهای «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» و «ادب خیال و عقل و قلب» پیشنهاد شده، سری بزنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل نیروهای مذهبی، غفلت از سعهی صدری است که امثال دکتر بهشتیها داشتند. و مشکل جریان روشنفکریِ تجددگرا همانی است که شما فرمودید و بنده با واژهی غفلت از تاریخی که در آن هستند، کار آنها را وصف نمودم. آنچه ما به عهده داریم حضور در سعهی صدری است که امثال شهید بهشتی داشتند. در این مورد یادداشتی که شده است را خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید
شهید بهشتی یک امت بود
۱. در مورد وسعت نظر شهید بهشتی، همین بس که دشمن همیشه نسبت به تنگ نظریِ افراد به ظاهر مذهبی امیدوار بود و شهید بهشتی برعکس، به عنوان یک شخصیت مذهبی، شدیداً بر آزادی اندیشه و وسعت نظر تأکید داشت. و بدین لحاظ دشمن، دشمنِ شهید بهشتی بود. زیرا او با وسعت نظری که داشت بسیاری از حیلههای دشمن را خنثی میکرد.
۲. شهید بهشتی اسلام را به وسعت جهان مدّ نظر داشت و آن را جهانی میدید، لذا برای بقیهی اندیشهها احترام قائل بود، ولی نه آنطور که جریانهای مقابل نظام اسلامی انتظار داشتند که در تصمیمگیریهای کلان نظام اسلامی حاضر باشند. در حالیکه بیش از ۹۰ درصدِ مردم به جمهوری اسلامی رأی داده بودند.
۳. تفاوت روش شهید بهشتی با شهید منتظری در نگاهی بود که شهید بهشتی به سعهی نظام اسلامی در این تاریخ داشت که در هر حال، جای خود را در این جهان باز میکند و نباید نگران جریانهایی بود که سعی داشتند با روحیهی غربگرایی نظام اسلامی را استحاله کنند.
۴. شهید بهشتی در صحبتی که در دانشگاه داشتند وقتی نسبت به تهمتها و اتهاماتی که به ایشان زده شده، سؤال کردند؛ فرمود: وقتیکه بنده چنین تریبونی در اختیار دارم و میتوانم از خود دفاع کنم، عملاً امکان دفاع از کسانی که چنین تریبونی ندارند، گرفته شده است، پس بهتر است از اتهامزنندگان، دلیل و مدرکِ سخنانشان پرسیده شود.
۵. نکاتی از نامهی شهید بهشتی به امام خمینی «رضواناللّهتعالیعلیه» در مورد بنیصدر: ۲۲/۱۲/۵۹
دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشتهای بینابین، که نه بهکلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پایبند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضوع بینابین گواه.
بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی به نظام سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم. بینش دیگر، هرچند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه بهسوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمانها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام و ارزش اصیل و مستقل اسلام استوار دارد. بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزشهای آن، جامعه را به راهی می کشاند که خود به خود درها را بهروی ارزشهای بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می گشاید.
بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را بهسوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد. بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بیمبالاتها یا کممبالاتها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.
اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد
امام عزیز، به خدا سوگند تحمل این وضع برای این فرزندتان بس دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر می کنم و فی العین قذی و فی الحلق شجی.
ما در دیدار روز دوشنبه یازدهم اسفند در منزل آقای موسوی اردبیلی آنقدر با محبت و گرمی با ایشان برخورد کردیم و در حل مشکل وزیران دارایی و بازرگانی جلو رفتیم که امید داشتیم بر تفاهمها افزوده شده است و هرگز باور نمیکردیم که آقای بنیصدر سه روز بعد از این دیدار چنین رفتاری از خود نشان خواهند داد.
ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چنان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته، پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیاییم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود، صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشد. بر اساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هرنوع تنگنظری و انحصارطلبی پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم، وزارت دارایی و وزارت امور خارجه به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر این که شرکت فعال این آقایان در اداره امور کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
۶. شهید بهشتی با وجود اینکه تقابل ایدئولوژیک با بنیصدر داشت اما با ادبیاتی منصفانه، انحرافات وی و جریان متبوع وی را نقد کرد
۷. شهید محمد منتظری با من رفیق بود. به او گفتم شما در مورد آقای بهشتی اشتباه می کنی. اجازه بده با ایشان قرار ملاقاتی بگذارم و برویم با هم صحبت کنیم. ایشان هم به این ملاقات راضی شد. سه یا چهار روز مانده به واقعه هفتم تیر بود که برای جلسه ای خدمت ایشان رسیدم. ورود من درست مصادف با ختم جلسه بود و مرحوم شهید بهشتی به طرف اتاقش می رفت. من تا آقای محمد منتظری را دیدم که سر پله ها ایستاده بود او را در آغوش کشیدم. تا محمد را بغل کردم شهید بهشتی که در حین حرکت متوجه حرکت من شده بود با صدای رسایی فرمود یک بار دیگر هم از طرف من آقا محمد را ببوس و ادامه داد همانطور که به شما گفتم محمد خودمونه و مسائل ما با همدیگر حل شد. خیلی هم راحت حل شد و به نفع ایشان هم حل شد. تا شهید محمد منتظری این عبارات شهید بهشتی را شنید زد زیر گریه. آمدیم پائین توی محوطه حیاط روی نیمکت های کنار باغچه نشستیم. از او پرسیدم محمدآقا حالا نظرت چیست؟ پاسخ داد بزرگواری آقای بهشتی بلایی به سر من آورد که هیچ چیز آن را جبران نمی کند. پرسیدم چطور؟ گفت من این همه به ایشان بد گفتم و اهانت کردم ولی در دفعه اولی که مرا دید مدتها مرا در آغوش خود گرفت و فشار داد و مرا بوسید و بعد سرش را جلو آورد و گفت یک کلمه راجع به گذشته حرف نخواهی زد. از حالا به بعد را با هم صحبت می کنیم. هرچه خواستم بگویم در گذشته فلانجا چه گفتم و قضیه چه بود اصلاً اجازه نداد حرف بزنم.
۸. نقش شهید بهشتی در تصویب قانون اساسی در دو جهت یکی در تنظیم محتوا و اصول و دیگر در مدیریت.
۹. مرحوم بهشتی نسبت به عقاید بنی صدر احساس خطر میکرد، ولی تحمل کرد تا سرانجام بنیصدر باطن خود را ظاهر کرد و امام هم راضی شدند تا او را بردارند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر حضرت حق «کلّ یومٍ هو فی شأن» هست در بهاران با نحوهای از حضور خداوند در عالم روبهروییم. هنر آن است که آزاد از هر پیشفرضی تنها وجود خود را به یک نگاه تبدیل کنیم و تماشاگهِ رازی باشیم که در این عالم به ظهور آمده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز خاصی در این رابطه برای گفتن ندارم. «خودْ راه بگویدت که چون باید کرد». موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مهم، افقی است که در مقابل مخاطب گشوده میشود. در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» عرض شده که چه نوع ارتباطی باید داشت تا رابطهی حضوری محفوظ بماند و انسانها در نسبت با همدیگر در بودنِ خود مستقر باشند و نه در محفوظات خود. در ضمن در جزوهی «روش سلوکی آیت اللّه بهجت» که بر روی سایت هست، نکاتی در این رابطه یافت میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکتهی خوبی است. وقتی متوجه شویم در این مثال، چگونه عالم ماده در سیر خود به ساحتِ غیر مادی منتقل میگردد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حضرت باقر «علیهالسلام» میفرمایند: علی «علیهالسلام» افضلِ ما هستند. لذا «چون که صد آید نود هم پیش ماست» پس جایی برای نگرانی نمیماند! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اصلِ حرف، حرف درستی است و آقای دکتر عبدالکریمی نیز مکرر این نکته را مطرح میکنند. و همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند انقلاب اسلامی باید در ارائهی اندیشه و مبانیِ خود با ادبیاتی فاخر نخبگان را مورد توجه قرار دهد. ولی مشکل تجددگرایان آنجا است که اساساً متوجهی جایگاه تاریخی انقلاب نیستند و عملاً بیرون از زمانهی خود و بیگانه با مردم تنفس میکنند، وگرنه حضرت امام سعیِ وافر داشتند که جریان روشنفکری در انقلاب، جای و جایگاه داشته باشد. و ما هنوز نیز نیاز به این امر داریم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان روحِ حکمت و برهان و قرآن را چشید، خود به خود افقی در مقابلش گشوده میشود که متوجه خواهد شد در کدام راه قدم بگذارد بهخصوص که راهنمایی همچون نایبالإمام خامنهای در میان است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: برداشت بنده از سخنان آقای یثربی این شد که ایشان متوجهی جایگاه فلسفهی صدرایی و عرفانِ ابنعربی نشدهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. نتیجهی درک «بودن»ِ خود آن میشود که قرآن در وصف مؤمنین فرمود: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» چون با امر لغو و بیهودهای روبهرو شدند، خود را همسنگِ آن افراد که چنین اعمالی را انجام میدهند، نمیکنند. ۲. فکر میکنم کتاب «بدایة الحکمة» از علامه با شرح آقای امینینژاد بتواند در نظم ذهنیِ لازم کمک کند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در وَجهِ تکوینی عالم، قضیه از آن قرار است که فرمودند و در شرح آن جمله باید عرض شود که شعورِ فهمِ تعیّن ولایت الهی در همهی موجودات نبوده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنیالعباس در مقابل اُمویان، خود را منتسب به علی «علیهالسلام» میکردند و مدعی خونخواهی امام حسین «علیهالسلام» بودند، ولی از جهت دیگر ائمه «علیهمالسلام» را رقیب سیاسیِ خود میدیدند، وگرنه از جهت دیگر برای آنها احترام قائل بودند. مباحث استاد غنوی در این مورد نکات ارزشمندی دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. مرحوم شهید مطهری نیز در کتاب «اسلام و مقتضیات زمانه» به خوبی این امر را دنبال کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عصمت ائمه «علیهمالسلام» به صراحتِ آیهی ۳۳ سورهی احزاب، تکوینی است که بحث آن در المیزان بهخوبی آمده است و ولیّ فقیه به حکمِ روایتی که میفرماید:
«إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ» اگر خداوند بندهاي از بندگانش را جهت امور مردم انتخاب کرد، سينهي او را گشاده ميگرداند. تا در مديريت خود کوچکترين لغزشي نداشته باشد و امور بندگان را با وسعت نظر سر و سامان دهد. «فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَمْ تَجِدْ فِيهِ غَيْرَ صَوَابٍ» در نتيجه آنچنان توانا ميشود که در جوابگويي به هيچ نيازي در نميماند و غير از صواب از او نخواهي يافت و به خوبي مصلحت مردم را در نظر ميگيرد. «فَهُوَ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ مُؤَيَّدٌ»[1] پس او در کار خود موفق و محکم و مورد تأييد الهي است.
مطابق روایت فوق، ولیّ فقیه مؤیّد به تأییداتِ الهی است. ولی به هر حال خودِ او متوجه است که آن نوع عصمت که ائمه دارا هستند و به صراحت ادعا میکنند؛ را ندارد. و به همین جهت در بستر سیرهی معصومین عمل میکند و بدین لحاظ از آن نوع خطرات و اشتباهات که به معنای انحراف است، در امان هستند. موفق باشید
[1] - تحف العقول،ص ۴۴۳
باسمه تعالی: سلام علیکم: عوامل زیادی را در این رابطه باید برشمرد که جای آن اینجا نیست. ولی اتفاقاً در جلسهای که رهبر معظم انقلاب با نخبگانِ جهان اسلام داشتند، دقیقاً به همین نکته و ضرورتِ نظامسازی تأکید کردند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءاللّه حضوری خواهد بود در ساحتی برتر، و مفید است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً مطلب همینطور است. به گفتهی استاد طالبزاده از اساتید فلسفهی دانشگاه تهران، حکمت اسلامی در مواجهه با فلسفهی غرب، بهتر میتواند خود را بنمایاند و از این حالتِ کمنشاطش بیرون آید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از آن صحبت مقام معظم رهبری اینطور فهمیدم که اگر توان جوابگویی در حدّ مقابله با فتنهها را داشته باشیم، حضور آن نوع نوشتهها کمک میکند تا مردم ما رشد کنند و منفعل نباشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نیز قبلاً در جریان آن مباحث استاد اعوانی بودم. به نظر بنده از جهتی قابل استفاده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم:در نرم افزاری که مربوط به آثار علامه بود چنین جمله ای یافت نشد هرچند جمله دقیقی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ما در اسلام، بیشتر بر روی «معرفت نفس» و تعلیم و تربیت تأکید داریم. روانشناسی یک علم تجربی است در نسبت بین عکسالعملهای روان با بدن. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر میکنم با توحیدِ الهی زندگیکردن، ما را به خودیِ خود از آن امور مستغنی کند مگر آنکه مصلحتی در میان باشد که برای بنده روشن نیست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمیکنم. در مواجهه با تمدن غربی برای تحقق تمدن نوین اسلامی، بیش از این حرفها باید به میدان بیاییم. نکتهای از یادداشتهای خود در این رابطه را خدمتتان ذیلاً ارسال میکنم. موفق باشید
طریقت فکری این دوران
انقلاب اسلامی طریقت فکری این دوران است، آن نوع طریقت فکری که به راحتی نمیتوان بر آن نام و نشانی خاص نهاد مگر آنکه معتقد به تقدیر الهی باشیم و انقلاب را از زاویهی ایمان به تقدیر تاریخی بنگریم و از طریق آن نیوشایِ پیام تقدیر الهی باشیم و بتوانیم از آن خبر بیاوریم، تا هرکس بنیانِ تفکر خود را باز جوید، به شرطی که اهل پرسش باشد و بگذارد آنچه تقدیر است در «گفت» آید و ظاهر شود تا همسخنی با آیندگان نیز معنای خود را بیابد. آیندگانی که نسبت به فهم انقلاب اسلامی در جمعِ بین ظاهر و باطنِ انقلاب، و جمع بین وجودِ تاریخی آن و باطن اشراقیاش از ما تواناترند. باطنی اشراقی که بیواسطه درک نمیشود، بلکه با نظر به وَجه تاریخی آن، قابل درک و فهم است.
وقتی انقلاب اسلامی را از زاویهی ایمان به تقدیر تاریخی مدّ نظر آوریم، عملاً در وادی تفکر قدم گذاشتهایم، از آن جهت که تفکر، نظر به افقی است که در تاریک و روشن صبحگاهانِ تاریخ در حال ظهور است و معنای زندگیکردن در امروز را که در گرو حضور در آینده است، از آن طریق بر جان خود میچشانیم و این یعنی استقرارِ وجودی در ظاهر و باطن و آشنایی با مدینهی درونی که ظهورِ بُعد چهارمی را نوید میدهد، به همان معنایی که در انقلاب اسلامی حماسهی قهرمانیِ سرداران به حماسهی عرفانی تبدیل شد و دوگانگیِ بین حماسه و عرفان، به یگانگیِ آن دو تبدیل گشت، مانند آنچه در مولایمان علی (ع) به میان آمد.
بلوغ هر انسانی در آن است که آگاه شود در کجای تاریخ و عالم قرار دارد و سرداران ما با درک حضور تاریخی خود، در طریقت فکری این دوران، یعنی انقلاب اسلامی وارد شدند و فهمیدند در کجای تاریخ و عالم قرار دارند و بدین شکل زندگی را چون جریانی یافتند عطشناک به سوی خلق جهانی که از دست رفته بود.
با انقلاب اسلامی ارتعاشی جدید به میان آمده است که نه مانند جهان صوفیان است که در شور و شیدایِ فردیِ خود حاضرند و نه مثل جهان مذهبیهای سنتی است که در محدودهی عبور از جهنم و ورود به بهشت، مقیّد به رعایت شریعت الهیاند و نه مثل اندیشمندانی هستند که به سنتگرایان مشهورند، مثل دکتر سید حسین نصر و مرحوم داریوش شایگان که سعی دارند آزاد از آسیبهای فرهنگ مدرن، راهی به سوی حکمت خالده بجویند. آری طریقت فکری انقلاب اسلامی از یک جهت، جهانی است غیر از جهانهایی که عرض شد، ولی از جهت دیگر راهی است که اگر در آن گام نهیم، همهی آن جهانها که برشمردیم را خواهیم «فهم» کرد و از آنِ خود دانست؛ زیرا طریقت خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» طریقتی است در میان زمین و آسمان و وقتی به زمین میآید که همهی آن جهانهایی که بر شمرده شد را از آنِ خود بدانیم؛ زیرا در طریقتِ حضرت روح اللّه خمینی «رضواناللهتعالیعلیه» که عهدی است با انسانیت این دوران، در سیرهی مولایمان علی بن ابیطالب (ع) که در فضای عهدی قدسی به کلّ انسانیت گشودهاست. راهی که بشر میتواند در این تاریخ در آن زندگی کند، راهی در میان راههای متضاد که خود را به دل زندگی میسپارد بدون آنکه خودخواهی پیشه کند.
طریقت حضرت روحاللّه؛ انسانِ وَهمزدهی این دوران را به میخانهی «وجود» رهنمون میشود. شهیدانِ این طریقت از آن مِیّ که همه به دنبال نوشیدن آن هستند، نوشیدند و هنوز قطرهای از آن کاسته نشده. به جای نشاطهای شکست خورده، به ضیافتخانهی نشاطهای اصیل رسیدند که جایی است برای هر روزمان؛ جایی که باید به آن چشم دوخت و در مواجهه با آن، «بودنِ» خود را شکل داد. بودنی که در پرتوِ ذات الوهیت، انسان را به اندیشهورزیِ حقیقی وارد میکند، با رشتهی پیوندی اصیل به نام انقلاب اسلامی از آن جهت که طریقت انقلاب اسلامی جهانی را نسبت به آیندهی بشر ترسیم میکند که انسان برای زیستن در این جهان میتواند در آن مأوا گزیند، با نگاهی سرشار از فهم و عشق نسبت به حضرت روح اللّه«رضواناللهتعالیعلیه» تا از یک طرف راه رجوع به خدا به سوی بشر گشوده گردد و از طرفی دیگر در این دوران به زندگی در این جهان درست نگاه شود. نگاهی که بالاخره به تمدن نوین اسلامی نظر دارد؛ زیرا تمدن، با روحی که خداوند بر ملتی و تاریخی میوزاند و طبق فرایندی که همراه با قبض و بسط است، خود را در مناسباتی جدید ظاهر میکند و نباید از قبض آن مأیوس شد بلکه باید به ذاتِ تاریخیِ آن توجه نمود و درک زمانی که حکایت از طلوع زمانِ دیگری میکند، غیر از زمان گذشته است، طریقتی است همراه با تفکّر نسبت به زمانه و درک شواهد تاریخی که در آن هستیم.