بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
20933

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: یه روایتی خوندم که پیامبر فلان دستور رو داد، مثلا قصاص مردان توسط زنان و بعد از نزول آیه 34 سوره نساء این دستور لغو شد. مگه میشه؟ پیامبر دستوری داد که حق نبود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن یک بار به صورت اجمالی و کلی بر پیامبر نازل شد و در این رابطه حضرت کلیّات مطلب را می‌دانستند و مطابق آن دستور می‌دادند و سپس طی 23 سال به صورت تفصیلی نازل شد و حکم هر چیزی به صورت جزئی مشخص گردید. موفق باشید

20160
متن پرسش
سلام و ارادت؛ استاد فاضل و حکیم در مورد 1. شیوه های کاربردی فرهنگ سازی و برجسته سازی واقعه غدیر (جهان اسلام، کودک و نوجوان) 2. غدیر از دیروز تا امروز (بررسی تطبیقی حوادث تاریخ غدیر با تاریخ امروز مانند عهد شکنی ها، تحریف واقعیتها، تحریف اهداف، جریانات انحرافی) تحقیق دارم و می خواهم مقاله بنویسم، لطفا از آثارتان منبع معرفی فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلب را در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» ص 103 و کتاب «انقلاب اسلامی؛ بازگشت به عهد قدسی» صفحات 34 و 91 و 94 و 98 و کتاب «انقلاب اسلامی؛ برون‌رفت از عالَم غربی» ص 49 و کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ص 176 و کتاب «دعای ندبه؛ زندگی در فردایی نورانی» ص 48 دنبال فرمایید و سپس مناسب روح و روحیه‌ی مخاطب با او در میان بگذارید. موفق باشید

18146
متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی: بنده حقیر از دو ماه قبل از طریق سایتتان با شما آشنا شدم و یک سری از کتاب هایتان را مطالعه کردم خصوصا کتابهایی که در مورد آقا صاحب الزمان روحی ارواحنا له الفدا نوشته بودید را خواندم بسیار مطالب مفید و عالی بود که در کتابهایی دیگری نه دیده بودم و نه شنیده ام خداوند متعال شما را در راه احیای اسلام ناب محمدی یاری فرمایید. بنده حقیر با یکی از دوستانم 12 سال قبل از دانشگاه فارغ التحصیل شده و تقریبا 11سال قبل با یکی از اولیا الله آشنا شده و شاگردی وی را می کنم وی ساکن گرگان و بنده ساکن کرمان می باشم. البته از سه سال قبل به دلیل بوجود آمدن یکسری مشکلات رابطه ما با وی قطع شده است ولی ما هنوز با شاگرد ارشد وی در کرمان در ارتباط هستیم وی شاگرد آیت الله کشمیری رضوان الله علیه بوده و روش وی در سیر و سلوک بصورت چله ای ذکر و توسل به اهلبیت و مراقبه است ولی از دو سال قبل حالات روحی ام عوض شده، حال ذکر گفتن و قرآن خواندن را ندارم ولی توفیق نماز شب و گاهی مواقع زیارات اهل بیت (ع) و دعا و قرآن می خوانم و یک احساس خستگی مفرطی درخودم احساس می کنم و سرم خیلی سنگین است و بی حوصله شده ام. اوایل فکر می کردم مشکل جسمانی دارم ولی با مراجعه به پزشکان متخصص دیدم که از لحاظ جسمانی اصلا مشکلی ندارم با اساتید هم صحبت کردم به نتیجه ای نرسیدم. گاهی اوقات فکر می کنم که این به خاطر ذکرهای سنگینی است که گفته ام و این باعث خستگی شدید روحم شده است و روح دیگه کشش نداره، چون وقتی می خواهم عبادت کنم و یا ذکر بگویم قلبم می گیره و اعصابم بهم می ریزد. و از اینکه نمی توانم با خداوند متعال رابطه بگیرم و از اینکه چندین سال راه خدا را دارم می روم و شناختی از خداوند متعال ندارم و برای آخرت دستم خالیه یا به قول شما به عالم دینی یا غیب وارد نشده سخت آشفته و پریشانم چه چیز بدتر از اینکه انسان نتواند یاد خدا کند این دوری از خداوند نیست؟ از عبادت نکردنم پریشانم از قران نخواندنم بسیار ناراحتم. کارم شده غصه و غم خوردن از اینکه چرا من این جوری هستم، نکنه نفسم دستم را از دامان حق کوتاه کنه خیلی مضطربم جوری که زخم معده گرفته ام و از لحاظ جسمانی نیز مریض شده ام و از طرفی هم خودم را دلداری می دهم که هر کسی در راه خدا یک نوع ابتلائات و سختی ها دارد که ابتلائات و سختی های من هم از این نوع است (البته ناگفته نماند که بنده به توفیق اهل بیت علیهم السلام هیچ نوع کم وکمبودی در زندگی دنیوی ام ندارم و فقط غصه من به همین دلیل است) و این ابتلائات و سختی ها هم قسمتی از سیر و سلوک است و انسان تو این سختی ها رشد می کند و پخته می شود و خداوند هیچ موقع بنده اش را رها نکرده و نمی کند، حالا نمی دانم چکار کنم و مشکل کارم از کجاست؟ تمام سعیم را هم در بندگی خداوند می کنم. لطفا در این خصوص راهنمایی فرمایید آیا مشکل از بنده است یا نه. من الله توفیق. نگاه پر مهر و محبت زهرای مرضیه سلام الله علیها بدرقه عمر و زندگیتان باد. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مشرب و ذوق انسان‌ها در سلوک الی الله متفاوت است. امید داشته باشید از طریق سلوک ِ وجودی - عقلی مثل تأمل در مباحث معرفت نفس، که روش سلوکی حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» بوده است، خود را جلو ببرید. پیشنهاد می‌شود در راستایِ این نوع سلوک، کتاب «ده نکته در معرفت نفس» و بحث «برهان صدیقین» و کتاب «معاد» را همراه با شرح صوتی آن با حوصله‌ی تمام دنبال فرمایید و سپس کتاب «خویشتن پنهان» را مطالعه کنید. کتاب‌ها و شرح‌های صوتی بر روی سایت هست. موفق باشید

 

17968
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: چگونه می توان به معرفتی دست یافت که در آن شک نرود؟ اثبات های خداشناسی بر بدیهی ترین اصول فلسفی بنا می شوند. اما اگر شک کنیم در این که آیا این گزاره های بدیهی واقعا حقیقت دارند یا نه، تکلیف چیست؟ آیا می توان به نوعی معرفت دست یافت که شکی به آن نرود؟ در صورت امکان، آیا سالها وقت برای رسیدن به این معرفت وقت نیاز است؟ در این صورت انسانی که در اضطراب شک است تکلیفش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از نظر عقلی، عقل به خوبی متوجه بدیهی و روشن‌بودن مبانی براهین خداشناسی هست. و از نظر عقلی مشکلی پیش نمی‌اید. ولی در مسیر خداشناسی بعد از عقل، این قلب است که باید حضور خدا را به پشتوانه‌ی براهین عقلی احساس کند وگرنه در عین یقین عقلی از نظر قلبی در شک می‌ماند و با رعایت دستورات الهی، قلب نیز منوّر به احساس حق می‌گردد. موفق باشید 

17502
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار و تشکر از عنایت شما: حقیقت این است که بین جهت و سیره عملی رهبر انقلاب حفظه الله با امام خمینی سلام الله علیه هیچ تفاوتی در هیچ ساحتی مشاهده نمی شود و گویا رهبر انقلاب حفظه الله تفصیل و امتداد امام خمینی سلام الله علیه هستند. با توجه به اینکه در انطباق عملی در این سطح از گستردگی و پیچیدگی حتما انطباق فکری و معرفتی در حد عمیق لازم است و این در حالی است که ظاهرا رهبر انقلاب حفظه الله در مباحث معرفتی از امام خمینی سلام الله علیه تلمذ نکرده اند. این وحدت مبنایی که گویا از یک منبع سرچشمه دارد چگونه توضیح داده می شود؟ آیا با تبیین از ولایت فقیه به شکل مرسوم قابل تفسیر است یا نیاز به سطح بالاتری از تبیین است؟ منایع آن چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «سلوک ذیل....» شواهدی آورده شده حاکی از آن‌که مقام معظم رهبری به‌خوبی حکمت متعالیه را کار کرده‌اند ولی بنا نداشته‌اند به عنوان استاد فلسفه و عرفان مشهور شوند. جناب آقاى دكتر حداد عادل‏ در رابطه با آشنائى رهبر انقلاب با فلسفه مى فرمايند: درباره‏ ى آشنايى آيت‏الله خامنه ‏اى با حوزه‏ ى فلسفه - چه فلسفه‏ ى غرب و چه فلسفه‏ ى اسلامى - من يك جمع‏ بندى اجمالى از جايگاه فلسفه در ذهن ايشان دارم. ايشان برخلاف اين‏كه از حوزه ‏ى مشهد برخاسته ‏اند، نظر رايج در حوزه‏ ى مشهد نسبت به فلسفه ‏ى رسمى را ندارند. در حوزه‏ ى مشهد - نگاهى كه به مكتب تفكيك موسوم شده - با فلسفه بر سر لطف نيستند؛ البته به درجات گوناگون. آقاى خامنه‏ اى هم به همان حوزه تعلق دارند و در آن‏جا نشو و نما كرده‏ اند اما نظر منفى نسبت به فلسفه ‏ى اسلامى پيدا نكرده‏ اند؛ بلكه نظر مثبت دارند. ايشان در فلسفه، به اعتبارى، فرزند فكرى علامه‏ ى طباطبايى هستند، نه فرزند آقاشيخ مجتبى قزوينى كه البته بسيار براى اين بزرگوار احترام قائل هستند. ايشان به من مى‏ فرمودند ما در محضر آقاشيخ مجتبى دو تا درس مى‏ خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى‏ داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه‏ ى مكتب تفكيك رد مي كرد. بنابراين آقاى خامنه ‏اى هر دو نگاه را در حوزه ‏ى مشهد تجربه كرده است. ولى خطى كه ايشان دنبال كرده و نسبت به آن نظر دارد، خط يا مشرب فلسفى علامه‏ ى طباطبايى و آقاى مطهرى است. ايشان بار اولى كه مي خواستند در سال 1360 رئيس‏ جمهور شوند، در تلويزيون راجع به خودشان صحبت كردند. آن‏جا ايشان به نحوه ‏ى استفاده خودشان از محضر علامه‏ ى طباطبايى اشاره مى‏ كنند. اصولًا يكى از جهاتى كه ايشان با آقاى مطهرى آن‏ همه رفاقت، انس، همكارى و همفكرى داشتند، همين هم ‏افقى و ديد مشترك نسبت به فلسفه‏ ى اسلامى است. البته ايشان تا كنون اثر فلسفى‏ اى ننوشته‏ اند و درس فلسفه هم داير نكرده‏ اند اما فلسفه‏ ى اسلامى را خوب مي دانند. هنگامى كه ايشان رئيس‏ جمهور بودند، گاهى ما در حضور ايشان جلساتى داشتيم تا مشخص كنيم در كتاب‏هاى معارف اسلامى دانشگاه چه مطالبى بايد بيايد؟ و چگونه بايد اين كتاب‏ها را نوشت؟ بحثهاى كلى زياد بود. يك روز بحث به مسائل خاص، فنى و دقيق فلسفه كشيده شد. اشخاصى كه آن‏جا بودند - برخى دانشگاهى و برخى ديگر حوزوى - كسانى بودند كه بالفعل مشتغل به فلسفه بودند. آن زمان هم دوران سخت جنگ بود و مرتباً اخبار خوش و ناخوش جنگ حتى در ميانه‏ ى جلسات اينچنينى به آقا مي رسيد. گاهى در ضمن جلسات پوشه‏ اى به دست ايشان مي دادند و خبر مى ‏رسيد كه مثلًا يك هواپيما سقوط كرده يا يك حمله‏ اى عليه ما شروع شده است. ايشان اين‏گونه اشتغالات ذهنى بسيار داشتند اما به آن مباحثه‏ ى فلسفى وارد شدند و من ديدم كه كاملًا حاضرالذهن هستند و با استدلال خوب و روشن ديدگاهشان را مطرح كردند. انگار كه هيچ كار ديگرى غير از آموزش فلسفه ندارند! اين براى من خيلى تعجب‏ آور بود و نشان مى ‏داد كه ايشان فلسفه‏ ى اسلامى را خوب خوانده و فهميده‏ اند و به آن اعتقاد دارند. از نشانه‏ هاى ديگر اهميتى كه ايشان به فلسفه‏ ى اسلامى مي دهد، تشويق طلاب است نسبت به جدى گرفتن فلسفه و كلام اسلامى و نيز كمك به مؤسساتى كه فلسفه‏ ى اسلامى را آموزش مى‏ دهند و يا در اين حوزه پژوهش مي كنند كه يكى از آن‏ها «بنياد حكمت اسلامى صدرا» ست كه با حمايت ايشان تأسيس و فعال شده است. ايشان ضمن آن‏كه توجه دارند كه در مواجهه با تمدن غرب، صرفاً استناد به نقل كارساز نيست و بايد در اين ميدان چهره ‏ى عقلانى و استدلالى تمدن اسلامى به ميدان بيايد، اعتقادشان به فلسفه‏ ى اسلامى، صرفاً از باب محاجه و احتجاج و رفع شبهه نيست و نگاه ابزارى به فلسفه و ترويج آن ندارند ... (پايگاه اطلاع‏ رسانى دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت ‏الله خامنه‏اى 1/ 1/ 1388). موفق باشید

17068

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی با سلام: استاد بنده درباره ی نامگذاری فرزندم با نام «آلاء» از شما سوال پرسیده بودم. شما فرمودید: «این اسم به معنی نشانه است. و از آن‌جایی که اسم باید به چیزی اشاره داشته باشد، نمی‌دانم خودِ نشانه، به چه چیزی اشاره دارد.» . ضمن تشکر سوال من این است که در تفاسیر لغت نامه ها درباره ی این کلمه در قرآن، معنی آن «نعمت ها و نیکی ها» آمده است. یعنی نشانه به این موضوع ها می تواند باشد؟ آیا در این صورت اسم مناسبی هست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر حال اگر بتوانید لقبی برای او بگذارید که متعیَّن به یک اسوه و مصداق باشد، او بیشتر، معنای خود را در اسم خود احساس می‌کند و شما بعداً بیشتر خوشحال خواهید بود. موفق باشید

16024

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ادب: همانگونه که مستحضرید رساله توضیح المسائل به شکل کنونی سابقه ای حدودا 100 ساله دارد (از زمان آسید ابوالحسن اصفهانی) و پیش از آن از ابتدای عصر غیبت تا پایان قرن 12 اینگونه نبوده است. (این همه وجوه مختلف یک حرکت فقهی مورد بررسی قرار نمی گرفت و بجای آن سایر امور دین همچون اخلاقیات، مسائل اجتماع، سیاست، عقاید و ... همه با هم ارائه می گردیده است.) به همان نسبت مرجع تقلید به شیوه کنونی و به صورت مرجع عام مرسوم و متداول نبوده و بزرگانی چون آخوند خراسانی، شیخ انصاری و پیش از آن فقهایی چون علامه حلی، محقق کرکی، مقدس اردبیلی مرجع تقلید بیشتر به امور علمی و تدریس و تالیف و تربیت شاگردان پرداخته و مردم هر بلاد از مجتهدین همان بلاد به صورت پراکنده تقلید می نمودند. آیا این تغییر رویه دلیل و هدف خاصی داشته است یا اتفاقی بوده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید ضرورت اجتماعی منجر به این شکل از کار شد. ولی در هر حال همان‌طور که مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» در جلسه‌ی اخیری که با علمای تهران داشتند، باید روحانیت در سه حوزه‌ی عقاید و اخلاق و احکام فعالیت خود را شکل دهند. موفق باشید

15644

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: آیا این جمله را قبول دارید استاد: انسان ابتدا باید دیدی فلسفی اش را در حکمت متعالیه بیابد و سپس این دید را در عرفان نظری عمق بخشد و تثبیت کند و تازه راه ،خود را می نمایاند که چگونه وارد وادی عمل شود ... یعنی وارد عرفان عملی و منازلی که خواجه از آنها می گوید بشود.. و ببیند که چه هست و چه نیست.. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم حرف درست و خوبی است. موفق باشید

15450
متن پرسش
با سلام: در تفسیر المیزان پیمان الست به طوری تبیین شده که این برداشت رو من ازش داشتم، آیا صحیحه؟ وجود هر کدام از ما با وجود این که در زندگی این دنیایی از ماده شکل میگیره اما وجود وسیع بلکه لایتناهی در عالم دیگری داشته و در اون عالم دارای حیات و شعور و ادراکی حضوری و کامل بوده و همون وجود تجلی میکنه و وجود دنیایی انسان حاصل تجلی اون وجوده، با این حساب انسان دارای مراتبی ماورای وجود دنیاییش هست که البته تمام مراتب هم یک حقیقت هست کما اینکه هم اکنون نیز آن وجه از وجود ما در اون عالم الهی حاضر هست. سوال 2. بنده گمان می کنم برخی از انسان ها تجلی اسم جلال هستن و برخی تجلی اسماء جمال. آنهایی که تجلی اسماء جلالی هستن در روایات تعبیر به سجیین شده و آنهایی ک تجلی اسماء جمالی هستن علیین اند و هر کدام به اصل خودشون برمی گردند بعد از دنیا که برخی بازگشت به اسم جلال و برخی جمال دارن اسم جلال جهنم و جمال بهشت هست. کل شئ یرجع الی اصله هم اشاره به همین معنا داره اینطور نیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در موضوع «عهد الست» نظر به حقیقت انسان می‌شود و نه تک‌تک افراد و به همین جهت همه‌ی انسان‌ها اقرار به ربوبیت پروردگارشان کردند 2- این موضوع که می‌فرمایید به این راحتی‌ها نیست، به‌خصوص که با موضوع اول در تضاد قرار می‌گیرد. همه‌ی انسان‌ها محل تجلی همه‌ی اسماء هستند. منتها خودشان با اختیار خود، نشان می‌دهند چه نوع حضوری را برای خود انتخاب کنند و از این جهت اهل سجّین و یا اهل ماء عذب قرار گیرند. موفق باشید

14313
متن پرسش
سلام: برای اینکه در مسائل فلسفی و عرفانی ذهنی جوال داشت باید چه کرد. بنده ذهن نقادی ام ضعیف است. کمتر پرسش سراغم می آید. معمولا قبول می کنم مباحث بزرگان را. البته عمق مطلب را می فهمم بحمدلله. حال نمی دانم چون منظور شما و آیت الله جوادی و... را می فهمم نقاد نیستم یا کلا ذهن نقادی ندارم...؟ چه کنم که ذهنم پرسشگر شود؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بَهْ بَهْ به این عقل که حق را بدون چون و چرا تصدیق می‌کند!! موفق باشید

13652
متن پرسش
با سلام: فکر می کنم شما به اسامی سوال کننده ها توجه می کنید و ممکن است بعضی از آنها را بشناسید. من قبلا زیاد با شما صحبت کردم و از شما کمک خواستم ولی شما یا گفتید که در حیطه توانایی شما نیست یا گفتید به شما مربوط نیست. سال قبل با کاروان شما به کربلا مشرف شدم اما امسال به دلیل مشکلاتی که پیش آمده و مسائلی که قبلا برایتان توضیح دادم امکان این مسافرت نیست. خواستم بپرسم آیا می توانم روی کمک شما حساب کنم و کاری کنید که این اشکالات حل شود چون از نظر من کاملا در حیطه توانایی شما هست و برای شما حل کردن آن واقعا آسان است. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نمی‌توانم در مقابل سؤال‌های معرفتی افراد تفاوت قائل شوم. فراموش نکنید که این‌جانب معلمی را برای خود انتخاب کرده‌ام، نه صاحب کرامت‌بودن را. موفق باشید

12262
متن پرسش
با سلام: استاد بنده مدتی دچار شبهات و تفکراتی شده بودم که با تحقیق و تدبر و توکل و توسل شبهات و آن تفکرات برطرف شد و در این مسیر مطالب زیادی هم فرا گرفتم و دیدم نسبت به خیلی چیزها عوض شده و انگار بیدارتر شده ام و خیلی چیزها را که دیگران نمی فهمند و درک نمی کنند من درک می کنم، الان به گونه ای شده ام که اگر کمی به سمت گناه بروم آن شبهات دوباره به سراغم می آیند و آزارم می دهند و وقتی متوجه می شوم و به خودم می آیم و از گناه دوری می کنم آن شبهات هم می روند، یعنی طوری شده که آمدن آن تفکرات آزار دهنده شده ملاک تشخیص و حواس جمعی من که از طریق آن می فهمم و هوشیار می شوم که دچار گناهم و به نوعی جبرا به خاطر دوری از آن شبهات و تفکرات آزار دهنده گناه نمی کنم، آیا این لطف خداست که از این طریق شامل حال من شده که به خاطر دچار نشدن به آن افکار نباید مرتکب گناه شوم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً شریعت الهی مطابق روح اصیل انسان‌ها است و هر اندازه انسان به حقیقتِ خود نزدیک شود از گناه متنفر می‌شود به همان معنا که شریعت الهی گناه را موجب از بین‌رفتن اصالت روح می‌داند و سعی کنید این هوشیاری را که در باطن خود بدان دست یافته‌اید، با حضور در جلسات دینی و مطالعه‌‌ی کتاب‌های معرفتی و اخلاقی و عباداتِ با حوصله نگه دارید. موفق باشید

12048
متن پرسش
با سلام: با توجه به حدیث صفحه 88 کتاب معاد جنابعالی (اصول کافی ج1 ص65) که ((در قبر وقتی ملکین سوال بر فرد وارد می‌شوند صبر او به نماز و زکات و کار خیر او می‌گوید از صاحب خود محافظت کنید و اگر عاجز شدید من او را حفظ می‌کنم)) در اینجا چه نوع صبری منظور است؟ یک جلوه کلی از صبر بر عبودیت است یا صبر بر صلاه و صبر بر عدم گناه و .... هر کدام جداگانه جلوه می‌کنند؟ اگر جلوه کلی صبر است اینکه فردی به طور مثال صبر بر کم‌خوری برایش سخت تر از صبر بر نماز است چطور توجیح می‌شود یعنی نماز ساده تر از کمخوری است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صبر یک ملکه‌ی معنوی است، به همان اندازه که انسان منوّر به آن ملکه شد در همان حوزه‌ای که توانست صبر کند آن صبر او را در برزخ حفظ می‌کند. موفق باشید

9912
متن پرسش
سلام علیکم: نظر جناب عالی در مورد سخنان زیر که آقای وحید جلیلی فرمودند و مربوط به یک نوع غرب زدگی منتها از نوع متفاوتش است، چیست؟ «کار ژورنالیست فقط این نیست که حرف بزند و بگوید من رسالتم را انجام دادم، بلکه باید پیگیر سوژه‌اش باشد تا سوژه محقق و تبدیل به خبر شود. نیروهای فرهنگی ما در شناخت اولویت‌ها دچار مشکل شده‌اند و از ظرفیت فرهنگی خودمان غافل مانده‌اند. امروز مشکل ما این شده است که همه می‌خواهیم آسیب‌شناسی کنیم، ولی پای کار که می‌رسد هیچ کس حاضر نیست کوچک‌ترین قدمی بردارد. امروز نیروی فرهنگی ما در فلان روستا، تمام فرقه‌های شیطان پرستی را حفظ است، اما شهدای روستایشان را نمی‌شناسد. اولویت‌ها را اشتباه گرفته‌ایم. اگر شما پیرو رهبری هستید و رهبری اولویت‌ها را مشخص می‌کند، رهبری کجا فرموده‌اند دنبال شیطان پرستی باشید؟ همین رهبری با آن همه مشغله چقدر مطالعه دارند و چقدر کتاب می‌خوانند، حالا از نیروی فرهنگی ما بپرسید سالی چند عنوان کتاب می‌خواند؟ ما دچار غرب زدگی حزب اللهی شده‌ایم؛ غرب زده حزب اللهی هم رو به غرب ایستاده است؛ فقط تفاوتش در این است که به جای تحسین کردن، به غرب فحش می‌دهد و نقطه اشتراکشان در این است که از ظرفیت‌های فرهنگی خودمان روبرگردانده‌اند. حل مشکل فرهنگی کشور، مسئله‌ای زمان بر نیست بلکه نیاز به تحولی کیفی داریم. عرصه‌های فراوانی برای تولید محتوا داریم و نیاز به یک نهضت فراگیر تولید محتوا داریم. تا زمانی که فعالان فرهنگی ما به این ظرفیت‌ها نگاه نداشته باشند و متوجه استطاعت فرهنگی خودمان نباشند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف بسیار ارزشمندی است. حقیقتاً ما هنوز در عالَم انقلاب اسلامی زندگی نمی‌کنیم و حساسیت‌هایی که باید در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی داشته باشیم را برجسته نکرده‌ایم. هنوز باورهایی مطابق فرهنگ حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در جامعه‌ی خود پدید نیاورده‌ایم. هنوز جایگاه قدسی انقلاب اسلامی را نمی‌شناسیم. هنوز به تمدن اسلامی فکر نکرده‌ایم. همین‌طور که آن عزیز می‌فرماید: «عرصه‌های فراوانی برای تولید محتوا داریم». بنده روش «معرفت نفس» را اساسی می‌دانم. موفق باشید
8407
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .3 سوال دارم. . .1-آشنایی با مباحث معاد دارم،یکسالی است در حال مطالعه ام...پیرمردی اهل دین داری در اقوام از آن انقلابی های معمولی را در اواخر عمر مشاهده کردم که نماز خواندن را به نحوی از یاد برده بود،در ایام نماز فقط به ما نگاه میکرد،انگار نمیفهمید چه شده،ایشان سرطان داشت...آیا وقتی بمیرد ملکات نماز را با توجه به سختی های سکرات دیگر نخواهد داشت؟. . .2- راز حمایت رهبری عزیز و گرانقدر حضرت امام خامنه ای از حمایت از کارو تلاش در امر تکنولوژی و صنعت و از آن طرف تعابیر بسیار تند از فرهنگ غربی به کار بردن در چیست؟. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1- چون بعد از سکرات ملکاتش سراغش می‌آید إن‌شاءاللّه مشکلی نخواهد داشت 2- قبلاً به طور نسبتاً مفصل عرایضی داشته‌ام. در آرشیو قسمت سؤالات که تحت عنوان مدرنیته بر روی سایت هست می‌توانید دنبال کنید. عرض بنده در آن‌جا آن است که رهبری بصیر و عزیز ما به جای نظر به تکنولوژی، نظر به علم دارند و سعی می‌کنند علم به کشور برگردد و در آن صورت می‌توان به مرورجهت علم را به سوی اهداف مقدس نظام مدیریت کرد. برعکسِ دولت سازندگی که تأکید بر تکنولوژی غربی داشت و به طور نسبتاً مفصل در کتاب «گزینش تکنولوژی» عرض کرده‌ام که تکنولوژی جهت خود را دارد و فرهنگ خود را به همراه می‌آورد. موفق باشید
8247
متن پرسش
باسمه تعالی: جناب آقای طاهرزاده در سایت بسیج مدرسه معصومیه، مقاله‌ی زیر در معرض طلاب قرار گرفته. آیا این نوع ورود و خروج را نسبت به دولت صلاح می‌دانید؟ اشرافیتِ دولتی بر علیه جمهوریت دینی دولتی که یاد آورد اشرافیت مسلکی را مردم به اشرافیت رأی ندادند سجاد چاره دان؛پژوهشگر علوم اسلامی رابطه اشرافیت و اسرافکاری یکی از رذایل اخلاقی که فرد و جامعه را به سوی تباهی و مشکلات عدیده می کشاند اسراف است. اسراف عبارت از تجاوز از حدود الهی و گذشتن از خطوط قرمزی است که احکام الهی آنها را تعیین کرده اند. در اینجا بطور اجمال به رابطه اشرافیت و اسرافکاری اشاراتی می کنیم . ● اشرافیت خاستگاه اسراف به نظر می رسد که نوعی رابطه تنگاتنگ میان اشرافیت (ملا و سرمایه داری اترافی) و اسرافکاری وجود دارد . به این معنا که اشرافیگری منش و خصلت اسرافکاری را پدید می آورد و آدمی را از رفتارهای هنجاری به سوی نابهنجاری می کشاند بلکه چنان که قرآن در تعریف اسراف بیان می کند، اشرافیت، آدمی را به سوی فساد سوق داده و از اصلاحیات و اصلاح گری باز می دارد. بر این اساس کسانی که به خوی اشرافیت مبتلا و دچار می شوند، انسان های ضد اصلاحی و مفسدانی هستند که با هرگونه کمال یابی آفرید ه های زمینی از انسان و غیر انسان مخالفت می کنند. رفتارهای ایشان جز فساد و تباهی برای زمین و زمینی ها چیزی به ارمغان نمی آورد و خود و دیگری را به سوی نیستی و هلاکت سوق می دهند. تحلیل قرآن از ایجاد بسیاری از پدیده های زیانبار در زمین این است که این امور دستاوردهای بشری است که عامل مهم چنین رفتار و کردار زیانبار را می بایست در خلق و خوی زشت بشر یافت که برخاسته از کفر وشرک و نفاق است و در رفتارهای فردی و جمعی به شکل خود برتربینی و غرور و تکبر و یا استکبار و اسراف و مانند آن ظهور و بروز می کند. اشرافیت به سبب آن که خود عاملی مهم در ایجاد غرور و تکبر است و چنان که قرآن بیان می دارد آدمی هرگاه استغنا و خود را بی نیاز جست طغیان می ورزد و از حد اعتدال و مرزهای قانونی و فطری بیرون می رود، می توان گفت که اشرافیت استغنایی چیزی جز فساد و تباهی و مخالفت و در نهایت مبارزه با اصلاحات و اصلاح گری به دنبال ندارد. قرآن به مومنان سفارش می کند که از کار و روش و فرمان مسرفان پیروی نکنند ؛ زیرا مسرفان کسانی هستند که در زمین فساد می کنند و اصلاحاتی را انجام نمی دهند. (شعراء آیات ۱۵۱ و۱۵۲) هر چند که در این آیه ریشه اسراف و خاستگاه آن بیان نشده است ولی هرگاه به مطالعه و تحلیل قرآن از زمینه های اسراف توجه شود، دانسته می شود که ریشه و خاستگاه هرگونه اسراف و تجاوز و تعدی و مانند آن را می بایست در اموری چون رفاه دانست که در دست اشرافیت متکبر و مغرور است. خداوند در آیه ۱۲یونس در تحلیل ریشه ها و خاستگاه اسراف گری می فرماید: زمانی که خداوند هرگونه امور ضروری و زیانبار را از کسی بردارد و او را در رفاه و آسایش قرار دهد او رفتار اسرافی در پیش می گیرد و خدا و رستاخیز را فراموش می کند. تحلیل آیه از خاستگاه پدیده اسراف کاری در انسان، این است که انسان در هنگام نیاز و وجود ضرر و زیان به خداوند پناه می برد و فشارها و تنگناهای مختلف او را وادار می سازد که به سوی خدا رفته و دست نیاز به سوی آن بی نیاز دراز کند ولی هرگاه خود را از فشار و تنگناها و گرفتاری ها رها شده یافت، خدا را فراموش می کند و از سر بی نیازی و افزایش آسایش و رفاه، دست به اسراف می زند و این گونه است که اعمال اسرافی مسرفان برای ایشان به عنوان کارهای پسندیده زینت داده می شود و در دام استدراج می افتند. ● موارد اسراف اسراف در اصطلاح قرآنی برخلاف آن چه در فرهنگ ایرانی معنا یافته محدود و منحصر به امور خوردنی ها و نوشیدنی ها نیست و به سخن دیگر منحصر در امور اقتصادی نمی باشد، بلکه از دایره گسترده ای برخودار می باشد و همه امور زندگی بشر در حوزه های اعتقادی و فرهنگی و رفتارهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و امور دیگر را در بر می گیرد. اما چه چیزی سبب شده که در فرهنگ ایرانی اسراف تنها در حوزه اقتصادی شناخته و تعریف و محدود شود ، شاید بتوان تکرار آیه: کلوا و اشربوا و لا تسرفوا (اعراف آیه ۳۱) باشد که ورد زبان توده مردم است و در هر کوی و برزنی به سبب ساختار زیبا و کوتاه و روان و شعرگونه اش مصطلح شده و بر زبان رانده می شود. با این همه می بایست توجه داشت که اسراف در کاربردها و فرهنگ قرآنی شامل امور بینشی و اعتقادی و اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و رفتاری و نگرشی می شود. از این روست که خداوند ادعای دروغین نبوت (غافر آیه ۲۸)، تکذیب پیامبران (یس آیه ۱۴ و۱۹)، تکذیب قرآن (زخرف آیه ۵)، شرک (غافر آیه ۴۲ و ۴۳)، خودکامگی و استبداد (یونس آیه ۸۳ و دخان آیه ۳۰ و ۳۱)، زیاده روی در آشامیدنی ها، خوردنی ها، زینت ها (اعراف ۳۱) وقصاص (اسراء آیه ۳۳) و حتی در انفاق و بخشش اموال در راه خدا (انعام آیه ۱۴۱ و اسراء آیه ۲۹) و رفتارهای نابهنجار جنسی (ذاریات آیه ۳۲ و۳۴) را از مصادیق و موارد بارز و آشکار اسراف بر می شمارد و از انجام آن باز می دارد و مرتکبان این گونه اعمال را تهدید به عذاب سخت و خواری در دنیا و آخرت می کند. بر این اساس می توان گفت که اشرافیت رفاه زده و مترف به سبب خاستگاه و زمینه های اقتضایی پدیداری اسراف در ایشان، کسانی هستند که به این گونه بینش و نگرش و رفتارهای زشت و فساد انگیز گرایش دارند ودر نهایت اشرافیت، موجبات تباهی خود و دیگران را فراهم می آورد. به سخن دیگر اشرافیت و رفاه زدگی اترافی موجب اسراف می شود و آنان نه تنها نسبت به اصول عقلی و عقلایی (اخلاق ها و آداب و سنت های هنجاری) بی اعتنا بوده و از آن تجاوز و تعدی می کنند بلکه انسان هایی هستند که نسبت به آموزه های وحیانی بی اعتنایی کرده و یا به تکذیب و حتی مبارزه و مخالفت با آن می پردازند و در رفتارهای عملی در زندگی فردی و اجتماعی خویش در خوراک و پوشاک و امور جنسی و مانند آن اسراف را پیشه خویش می سازند و راه اتراف و تبذیر را در زندگی خویش هموار می کنند و حقوق فردی و اجتماعی دیگران را زیر پا می گذارند و حتی دست به قتل و کشتار کسانی می زنند که منادی ایشان به سوی حق و حقیقت و توحید و آموزه های اخلاقی و وحیانی می شوند.(غافر آیه ۲۸) اینان به سبب همین اشرافیت و استغناجویی و احساس خطرناک بی نیازی از خدا و دیگران، انسان های با منش خودپسندی و تکبر و تفاخر هستند و کارهایشان برایشان زیبا و پسندیده جلوه می کند و حتی اطرافیان آنها رفتارهای زشت شان را رفتاری پسندیده جلوه می دهند و رفتارها و کردارهای ناپسند و نابهنجار ایشان را توجیه می کنند. (یونس آیه ۱۲) خود برتربینی و بی نیازی آنان را به خودکامگی و استبداد می کشاند و در زندگی اجتماعی به دیگران ظلم و ستم روا می دارند و خود را برهمگان برتر می شمارند.(یونس آیه ۸۳ و دخان آیات ۳۰ و ۳۱) به هر حال اسراف که در فرهنگ قرآنی به معنای هرگونه تجاوز از حدود و مرزها و خطوط تعادلی در هر کاری است (مفردات راغب اصفهانی ذیل واژه سرف) دارای خاستگاهی چون اشرافیت و آسایش اترافی و رفاه زدگی است. انسان های رفاه زده و اشراف بی نیاز از خدا، در هرکاری از کارهای خویش چون امور اقتصادی و فرهنگی وسیاسی و حتی بینشی و نگرشی و اعتقادی راه اسراف را می پیمایند و به سبب غرور و بی نیازی خویش خدا را بنده نیستند و در زمین فساد می کنند و آن را گسترش می دهند و جلوی اصلاحات را نیز می گیرند. (یونس آیه ۱۲) ● ویژگی های اشراف چنان که گفته شد مراد از اشراف و اشرافیت در این نوشتار، مترفان و ملا هستند؛ هر چند در ادبیات و فرهنگ عربی اشراف جمع شریف به معنای بزرگ قدر و اصیل و پاک نژاد و مانند آن می باشد (لغت نامه دهخدا) ولی در فرهنگ ایرانی مفهوم خاصی از اشرافیت فهمیده می شود که با واژگان عربی ملا و مترف و مانند آن هم معنا و مفهوم می باشند. در این نوشتار منظور از اشراف کسانی هستند که به سبب توانایی اقتصادی و سرمایه زیاد و شگفت انگیز و نیز قدرت و امکانات مادی فراوان دارای رفتاری اسراف گونه هستند. از نظر قرآن اشرافیت به معنای پیش گفته (ملا و مترف) انسان های مرتجع و واپس گرا در برابر اصلاحات سازنده (زخرف آیه ۲۳)، افراطی و اسرافکار (کهف آیه ۲۸)، بدخلق و درشت خوی (قلم آیه ۱۰ تا ۱۴)، کراهت از حق و حقیقت (مومنون آیه ۶۴ و ۷۰) استکبار در رفتارهای اجتماعی و سیاسی (یونس آیه ۷۵ و مومنون آیه ۴۵ و ۴۶) افسادگری (اعراف آیه ۱۰۳) تهمت (اعراف آیه ۱۰۸ و ۱۰۹ و ۱۲۷) ظلم و ستم (اعراف آیه ۱۰۳) جرم گرایی (هود آیات ۲۵ تا ۳۵) افراط کاری (کهف آیه ۲۸)، جاه طلبی (بقره آیه ۲۴۶ و ۲۴۷) غرور و تفاخر (کهف و انکار حق (اعراف آیه ۶۶ تا ۹۰) کوردلی (اعراف آیه ۵۹ و ۶۴) هستند. نتیجه چنین منش و خلق و خوی چیزی جز ارزش گذاری های نادرست و غلط (بقره آیه ۲۴۶ و۲۴۷) امتیاز طلبی و زیاده خواهی (زخرف آیه ۳۱) حسادت نسبت به دیگران (ص آیه ۶ و ۸) تهدید نسبت به اصلاح گران و اصلاح طلبان (اعراف آیه ۸۸) فریبکاری و توطئه نسبت به مردم و جامعه (مومنون آیه ۲۳ و ۳۴) واسراف گری و هر چیزی که در حوزه تجاوز و تعدی و ظلم و ستم می باشد ، نخواهد بود. از این روست که می توان گفت اشرافیت به معنای پیش گفته خاستگاه و سر منشاء بسیاری از فسادها و تباهی ها و مشکلات فردی و اجتماعی است که به بخشی از آن در این جا اشاره شده است، یکی از مهم ترین خاستگاه های اسراف (به مفهوم قرآنی) همین اشرافیت پیش گفته است. اشرافیت و جمهوریت تقابل ناهمگون انقلابی که می بینید هست حاصل پرپرشدن لاله های سرخ انقلاب روح الله است.حاصل یا رب یارب مقربان کوی لقای الهی است. خاطره ای از امام خمینی-رضوان الله تعالی علیه- بگویم: دو خاطره از ساده زیستی امام خمینی(ره) آیت الله مسلم ملکوتی از شاگردان قدیمی حضرت امام بودند که توفیق درک محضر ایشان را در ایران و نجف داشته اند. ایشان که از نزدیک با بیت حضرت امام در نجف مرتبط بوده، درباره خانه امام در نجف و ساده زیستی ایشان دو خاطره خواندنی تعریف نموده است: «این منزل در شارع الرّسول قرار داشت و آقای شیخ نصر الله [خلخالی] آن را اجاره و تهیه کرده بود. این منزل دو طبقه داشت و در هر طبقه دو اتاق که مساحت هر کدام دوازده متر بود، وجود داشت. یکی از اتاق ها مخروبه بود و قابل استفاده نبود و چون آشپزخانه اش کوچک بود، ظروف و چراغ غذا را در حیاط می گذاشتند. هنگام ورود امام به نجف، یکی از اطاق ها برای امام اختصاص یافت. ... حضرت امام به مدت 15 سال در این خانه اجاره ای مانند سایر طلاب معمولی زندگی کرد. بارها نزدیکان خواستند یک کولر بر یکی از اتاق ها نصب کنند، اما امام با لحن شدید فرمود: "شما دست به یکی کردید تا مرا جهنمی کنید." و مانع از این کار شد. تا اینکه پس از چند سال، دیگر به اصرار زیاد برخی اعاظم قبول کردند یک پنکه در آن گذاشته شود. اتاق بیرونی حضرت امام با زیلوهای فرسوده پوشیده شده بود. یک وقت برخی نزدیکان عرض می کنند: "این ها مناسب منزل شما نیست اجازه بدهید آنها را تعویض کنیم." امام در جواب می فرماید: "مگر منزل صدر اعظم است؟!" و اجازه تعویض نمی دهد.» (خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 185) در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری ایشان غذای بسیار ساده می خوردند و عنوان می کردند گوشت ‏گرم تابحال از بازار نخریده‌ام و مانند مردم گوشت یخی با کالابرگ تهیه می‌کنم ضمن اینکه فرش ‏دستباف موجود هم جهیزیه خانم من است که البته نخ‌نما شده است.(آیت الله مصباح یزدی) نمی شود در کلامتان امام گفت و در عملتان امام را از صفحه برنامه هایتان حذف کرد...نمی شود امام را از عینک اشرافیت تحلیل نمود...نمی شود ساده زیستی امام امت را در کوچه های سیاه و سرد اشرافیت از یادها و خاطره ها زدود...امام را امامی دیگر ظهور نموده است...ساده زیستی روح الله میراثی بود حضرت سید علی ماه خامنه ای یمان به ارث برده است...در خیابان فلسطین تهران بوی سادگی و بی پیرایشی «ولیّ» به مشام جمهوریت می آید.اشرافیتی که در دولت دیده می شود ظهور سازندگی بدون در نظر گرفتن مستضعفین است... کاخ سعدآباد را می گویم،آنجایی که جمهوریت به فراموشی سپرده می شود...آنجایی که یاد نمی آورد مادر شهید را...آنجایی که «کیشی» دیگر است اما در دل تهران مدرنیته معمار...کاخی که بوی خدا نمی دهد برای جمهوریت دینی...کاخی در برابر حسینه روح الله است...کاخی که دیپلماسی خمینی را نادیده گرفت...کاخ که می رفت و می رود که «جغرافیای معرفتی روح الله» را در کوچه پس کوچه های انفعال دیپلماسی با اندکی لبخند پیران و کفتاران خارجه غرب به مزایده گذارد...آری کاخ یاد می اورد پلمب هسته ای را...یاد می آورد ظهور دیپلماسی انفعالی را....یاد می آورد 2 سال عقبگرد هسته ای را...یاد می آورد خشنودی صهیونی را...نمی شود از امام گفت و به کلام و آرمان امام پشت کرد... پاس می داریم خون شهدا را...پاس می داریم کلام روح الله را...پاس می داریم دیپلماسی سید علی را...پاس می داریم عدالت مهدوی را...پاس می داریم قلم فرسایی آوینی را...پاس می داریم یتیم های محلی را...خزانه امنیت خالی است...خزانه اقتصادی خالی است...خزانه فرهنگی خالی است...خزانه امریکا سرشار از دلارهای زیبایست!!! اشرافیت قاتل جمهوریت دینی است...اشرافیت یعنی ماشین های لوکس...اشرافیت یعنی شوی دختران بزک کرده در کاخ سعدآباد...اشرافیت یعنی با ادب دانست مستر اوباما...اشرافیت یعنی خوشگذرانی در کیش...در منطقه آزاد...آزادِ آزادِ آزاد...آزادی از «ساده زیستی ولیّ»...آزادی از درد جمهوریت...آزادی از همه چیز حتی خدا... منبع:سایت بسیج مدرسه معصومیه
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که رهبری عزیز در سخنان اول فروردین از کانون‌ها و نیروهای متعهد به انقلاب خواستند بدون تخریب دولت انتقاد‌های خود را داشته باشند و این تذکر رهبری حاکی از آن است که حداقل در بدنه‌ی دولت جریان‌هایی نفوذ دارند که نمی‌توان گفت نسبت به اصل نظام اسلامی تعهدی دارند، وظیفه‌ی هرکسی هست که با تذکرات و انتقادات اجازه ندهد سخنان آن افراد فضای انقلاب اسلامی را برای جوانان مکدّر کند و لذا انتقاد وقتی در راستای نکته‌ی فوق‌الذکر باشد نه‌تنها لازم بلکه واجب است. فراموش نکنید که از زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» بگیرید و زحمات آن انسان متعهد تا تحمل سختی‌های آنچنانی علی مرتضی«علیه‌السلام» و خون‌های ریخته‌شده‌ی شهداء و آه و سوز همسران و مادران شهداء همه برای آن است که این انقلاب در مسیر اهداف الهی خود جلو برود و نمی‌توان ناظر بعضی از سخنان افرادی بود که گویا تا حدّ مستعمره‌شدن ایران اسلامی در ذیل کثیف‌ترین تمدن تاریخ راضی هستند. حدّاقل نتیجه‌ی این نوع انتقادات آن است که دولت محترم نسبت خود را با این‌گونه افکار و افراد مشخص می‌کند وگرنه همه‌ی ما سخت باید مواظب باشیم دولت اسلامی تضعیف نشود. و دولت نیز باید مواظب باشد در جاده‌ای قرارش ندهند که آن جاده به آرمان‌های انقلاب اسلامی منتهی نشود. موفق باشید
6427
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی منظورتان از بیان "تاریخ حضور "در سخنرانی هایتان چیست؟ استدلالتان به "جامعه ایران غربی نمی شود ؟"که از بیانات خودتان در جلسه مدرسه فیضیه است چیست؟ باتشکر و در پناه حق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عموماً انسان‌ها در زندگی خود خواسته یا ناخواسته در تاریخی حاضرند که آن را با علم حضوری احساس می‌کنند. حضور تاریخی ما حضور در شرایطی است که بنا دارد از تمدن غربی عبور کند و به تمدن اسلامی نظر نماید. إن‌شاءاللّه موضوع دوم را در جلسه‌ی آینده که خدمتتان می‌رسم عرض خواهم کرد. موفق باشید
5454
متن پرسش
با سلام نظر شما راجع به اقای دکتر حسن عباسی چیست هم چنین مقام فلسفی ایت الله مصباح بیش تر است یا ایت الله جوادی هم چنین می خواستم راجع به مبانی ولایت فقیه و رابطه بین سیاست و دیانت قوی شوم چه کتابی را بخوانم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- مقایسه‌ی افراد چیزی نیست که نیاز باشد وارد آن شوید سعی کنید از هرکس در آن حدّی که شما را به حضرت حق نزدیک می‌کند استفاده کنید 2- بنده عرایضی در شرح سخنان حضرت رضا«علیه‌السلام» در کتاب « امام و امامت در تکوین و تشریع.» داشته‌ام، إن‌شاءاللّه مفید خواهد بود و در مورد ولایت فقیه کتاب‌های زیادی هست کتاب «ولایت در قرآن» از آیت‌اللّه جوادی خوب است. آیت اللّه مصباح نیز مطالب خوبی در این مورد دارند. موفق باشید
4858

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.استاددرجواب سوال4792درباره سیر مطالعاتی عرفان نظری شما جوابی عنایت فرمودید که سیر مطالعاتی سایت مفید است ولی بنده سیر شما را تا حدودی پیش رفته ام وجسارتا یک سیر کلاسیک با کتب مرجع تر می خواهم اگر لطف کنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله پس از سیر مطالعاتی سایت می‌توانید با تفسیر المیزان و اسفار ملاصدرا و فصوص محی‌الدین مرتبط باشید. موفق باشید
3721

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا این جمله درست است که: «عقل نظری، «هست»ها را درک می‌کند و عقل عملی، «باید»ها را.»؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است. موفق باشید
22337
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و آرزوی سلامتی برای حضرت استاد طاهرزاده عزیز: ۱. حضرت استاد، اگر انسان احساس کند با خداوند غریبه شده است و قلب او دیگر اتصالی به خداوند ندارد و هنگام عبادت و مناجات هرچند خداوند را می خواند اما او را احساس نمی‌کند و انگار نمی‌داند اصلاً مخاطب او کیست و فقط جملاتی را بدون مخاطب بیان می‌کند باید چه کند و چه راهی را برای خروج از این حال عذاب‌آور و درک حضور خداوند و چشیدن محبت او توصیه می‌فرمایید؟ ۲. برای کسی که می خواهد شروع به تهذیب و تزکیه کند و نیاز به منبعی برای تغذیه ذهنی دارد چه کتبی را توصیه می‌فرمایید؟ ۳. برای نیل به اخلاص چه کارهایی باید انجام داد، گاهی انسان احساس می‌کند هیچ عملی از اعمالش خالص نیست، حتی اعمالی که در خلوت خویش انجام می‌دهد را ناخالص می‌پندارد، با این حساب چه کند تا به اخلاص برسد؟ از این که مزاحم اوقات شریف شدم، عذرخواهم. سایه تان مستدام. یا علی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- طبیعی است که قلب دارای «ادبار» و «اقبال» است. وظیفه‌ی ما آن است که در موقع ادبار نیز بر وظایف و عبادات خود صبر و پشتکار داشته باشیم تا قلبِ رمیده برگردد 2- فکر می‌کنم سیر مطالعاتی بر روی سایت کارساز باشد 3- مطالعه‌ی سیره‌ی عرفا و شهداء کارساز است. موفق باشید

21801

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام جناب استاد: با تشکر از پاسخی که مرحمت فرمودید. اینکه در علم الیقین حدیث است که علت خطای آدم (ع) حسادت نسبت به اهل بیت (ع) بود به چه معنا است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن نگاه، نگاهِ تأویلی به موضوع است شاید بدین معنا باشد که آدمیت آدم چیزی را طلب کند که در جایگاه آن نمی‌تواند قرار گیرد و عملاً نسبت به جایگاه خود شاکر نیست. موفق باشید

21300
متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به سئوالی که قبلا از جنابعالی دررابطه با تطبیق بین مقام نوری اهل بیت در حدیث و بحث تعین اول و یا مقام احدیت پرسیده بودم، پاسخ اینگونه فرموده بودید که احدیت شأنی از شئون حق تعالی است ولی مقام نوری اهل بیت مقام مخلوقیت است و ربطی به هم ندارد، سئوال دیگر با توجه به پاسخ شما و مطالعه ای که در کتاب مبانی عرفان نظری آقای یزدان پناه داشتم به ذهنم رسید و آن اینکه مقام نوری ائمه با مقام احدیت یا تعین اول ربطی به هم ندارند چرا در بحث های عرفان نظری از مقام تعین اول تحت عنوان مقام محمدی یا مقام اَو ادنی یا تامه کبری نامبرده می شود و بحث شب معراج پیامبر که همان رسیدن پیامبر به مقام او ادنی است در حدیث مطرح است؟ آیا می شود گفت در بحث سیر نزولی مقام اول مخلوق در مقام مخلوقیت مطرح است و در سیر صعود همین اول مخلوق به مقام احدیت نائل می شود. توضیح بفرمائید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که عرض شد باطنِ نبوت مقام واحدیت است و باطنِ مقام واحدیت، مقامِ احدیت است. و نبوتی که حضرت محمد «صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» حامل آن هستند مظهر مقام واحدیت که مقامِ جامع اسماء الهی است، می‌باشد. در این رابطه مقامِ «واحدیت» و «احدیت» از شئون الهی است، ولی وقتی بحث حاملیتِ نبوت و امامت در میان آید، بحث مخلوقیت به میان می‌آید و موضوعِ «اوّل ما خلق اللّه» مطرح می‌شود که به نظر بنده حضرت امام «رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» در کتاب شریف «مصباح الهدایه» به صورت جامع، موضوع را مطرح کرده‌اند که خوب است به آن کتاب رجوع شود و بنده هم شرح صوتی آن را داشته‌ام و می‌توانید به آن شرح نیز رجوع کنید. موفق باشید

21050

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام محضر استاد: با توجه به رجوعی که اخیرا به قرآن مجید داشتم و در سوال 21036 متذکر شدم بنظرم آیه 86 کهف لب کلام ما شکاکان است «حَتَّي إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ في‏ عَيْنٍ حَمِئَةٍ» کلمه وجدها با جان و دلم چه ها که نمی کند اگر چه ذی القرنین خورشید را در حال غروب در چشمه ای گل آلود می دید لکن واقعیت، چرخش زمین به دور خورشید است ببین تفاوت ره از کجاست تا بکجا چه چیزهای بسیار دیگری که هر فردی وجدها ولی ... باری قرآن را ماسوای این نگاه شکاکانه جالب دیدم و قصد مطالعه دارم. لکن در آثار شما مطالعه قرآن را همراه تفسیر بخصوص المیزان توصیه کردید لکن من حسب آیه «و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر» رجوع زلالانه به خود قرآن را بیشتر ترجیح می دهم. البته سابق قصد مطالعه المیزان را داشتم ولی چون آن زمانها برخورد خشک عقلانی داشتم (بر خلاف الان که عقل در محاق محض است) چندان نتوانستم ادامه بدهم البته چندی پیش هم که المیزان را مروری می کردم در بحثی که ذیل آیات 1 تا 5 بقره داشتند و پاسخ هایی که در ابطال سوفسطاییان دارند متوجه شدم درین بحث ظاهرا قدرتمند حاضر نشدند و لااقل پاسخهایی حقیر در مکفی نبودن بحث ایشان دارم و می توانم از موضع آن بزرگان دفاع کنم باری این ضعف المیزان از رغبت من به تداوم مطالعه آن کاسته است از طرفی شروع تردید من از آنجا بود که ابتدا به دنبال کردن اختلاف فتاوای فقها علاقه داشتم و این در آن دوران بود که مذهبی بودم و خیلی مسائل فقهی را دوست داشتم و عمده سوالاتم در آن مورد بود بعد دیدم فقها در برخی مسائل اصولی نیز اختلاف دارند مثلا یکی از آنها ولایت تکوینی ائمه را قبول نداشت دیگری رجعت و الا ماشاءالله ازین اختلافها کما اینکه امام راحل می فرمایند کتابهاى فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ ها و برداشتها در زمینه‏ هاى مختلف نظامى، فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و عبادى، تا آنجا که در مسائلى که ادعاى اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتى در مسائل اجماعى هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباری ها و اصولی ها بگذریم - این اختلافها باعث شد بذر شکاکیت در وجودم کاشته شود. باری اگر باز در این رجوع به قرآن بخواهم به تفاسیر علما با آن همه اختلاف رجوع کنم به همان مشکلات قبلی دچار می شوم بنابرین ترجیحم رجوع زلالانه به قرآنست چه مفسران با آن ذهن های انباشته از اقوال یونانیان و عرفای بعضا متاثر از بوداییان معلوم نیست چه تحمیلهای که به این چشمه پاک نکردند حکمت ایمانیان ما را بسست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که ملاحظه می‌فرمایید زبان قرآن، زبانی است در خطاب به بنیادِ بشرِ آخرالزمانی به همان معنایی که حضرت سجاد «علیه‌السلام» مى‏ فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ‏ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ وَ الْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ الْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُور»[1] خداوند مى‏ دانست در آخرالزمان اقوام متعمّقى مى‏ آيند كه براى آن‏ها سوره توحيد و شش آيه اول سوره حديد را نازل كرد. اين خبر نشان مى‏ دهد براى فهم سوره‏ ى توحيد و شش آيه‏ ى اول سوره‏ ى حديد نياز به روح آخرالزمانى است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- الكافى، ج 1، ص 91.

20092

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: سوال های 20050 و 20049 مشکل شرعی داشتند که استاد جواب ندادند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت زیر جواب داده شده بود:

20049: سلام:
۱) برای رسیدن به یقظه چه کار باید کرد؟
۲) به فرض به یقظه برسیم و برای ابد خود برنامه بریزیم برای اینکه طبق برنامه عمل کنیم و منظم باشیم خلافش عمل نکنیم باید چه کارکرد؟
۳) التماس دعا. یا علی. (سینا)

20049- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید جلد اول کتاب «مقالات» آیت اللّه شجاعی در این مورد کمک بکند. موفق باشید

20050- سلام:
رای مردم در نظر شما چه جایگاهی دارد؟ در جواب شما به سوال ۱۹۹۰۹دیدم که می فرمایید مبنای عمل دولت باید کار حق و درست باشد و نه رای عموم مردم. خب این حرف تا حدی درست است و تا حدی غلط. مقداری که درست است اینه که دولت نباید کار خلاف اسلام انجام بده ولو اینکه رای عموم باشد ولی غلطش این حرف این جاست که از میان کار های درست دولت میتوند کار احسن را انتخواب نکند و بنابر رای مردم کار درستی که به خوبی اون کار احسن نیست را انتخاب کند. به نظرتون زیادی بر این آقایون سخت نگرفتید؟ منظورم شخص شما نیست. این فرمایش امام که میزان رای ملت است را قبول دارید یا نه. التماس دعا (سینا)

20050- باسمه تعالی: سلام علیکم: طبق مبنای امام، میزان رأی مردم است ولی در بستر شریعت الهی و حکومت اللّه. حال در این فضا ما نباید یک قرائت از شریعت الهی را ملاک ارزیابیِ فعالیت‌های دیگران قرار دهیم. موفق باشید

نمایش چاپی