بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
9357
متن پرسش
به نام خدا با سلام و احترام خدمت استاد طاهرزاده: ضمن تشکر از پاسخ سوالات قبلی یکی از عوامل وقوع انقلاب صنعتی و ظهور سازمان عقلایی در غرب و در نتیجه نظریات مدیریتی، پذیرفتن داروینیسم اجتماعی بود. طبق نظریه داروینیسم اجتماعی گفته می‌شود که ‌جوامع انسانی مانند ارگانیسم‌های زیستی با یکدیگر برای بقا منازعه می‌کنند. جوامع امروزی غرب در این منازعه برتر از دیگران بوده‌اند و بنابراین عالی‌ترین مرحله پیشرفت اجتماعی را که تا کنون به دست آمده است، نشان می‌دهند. داروینیسم اجتماعی مفاهیمی را که داروین برای تشریح تکامل ارگانیزم به کار برده بود، برای تفسیر ماهیت و کارکرد جامعه به کار می برد. در واقع جامعه همانند ارگانیزمی فرض می شود که بر آن اصل تنازع بقا حاکم است. سازگارترین فرد، سازمان یا جامعه در موقعیت رقابتی پیروز خواهد شد و باقی خواهد ماند. طبق داروینیسم اجتماعی در فراز و نشیب فرایند تنازع بقا انواع متعدد و متنوعی از سازمانها ظهور می کنند و برای دستیابی به موقعیت بهتر در یک محیط رقابتی، به تکاپو می پردازند و در بین آنها سازمانهایی که بهتر بتوانند خود را با محیط سازگار کنند باقی می مانند و بقیه از بین می روند. در جامعه رقابتی که انسانها برای زنده ماندن و بقا با هم در تنازع اند و معیار موفقیت پول است تحت داروینیسم اجتماعی، تلاش برای بدست آوردن منافع شخصی شدت می گیرد و ایدئولوژی مناسبی برای کارآفرینان و بازرگانان فراهم می شود. در این بین کسانی که قوی ترند باقی می مانند و به طبقات بالا صعود می کنند و آنهایی که نمی توانند خود را به طور مناسب با محیط رقابتی، سازگار کنند به طبقات پایین تر سقوط کرده، در نهایت حذف می شوند. در واقع هر گونه غفلت و اشتباه از طرف یک سازمان به بلعیده شدن توسط سازمانهای دیگر منجر می شود. لذا خواهشمندم نظرتان را در خصوص این عامل در مدیریت غربی بیان فرمایید و آنرا از دیدگاه مدیریت اسلامی تحلیل فرمایید. همچنین عامل جایگزین در مدیریت اسلامی برای داروینیزم اجتماعی را بیان فرمایید.
متن پاسخ
- باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که متوجه‌اید مدیریت غربی در فضای تنازع بقاء شکل گرفته است زیرا از رحمت واسعه‌ی خدای کریم غافل است و این‌که خداوند عالمی را خلق کرده است که همه‌ی بشریت در متن آن می‌تواند نسبت به حوائج منطقی خود بهره‌مند گردد و این چیزی است که مدیریت اسلامی مدّ نظر باید قرار بدهد تا رقابت‌ها رقابت‌های حذف همدیگر نباشند بلکه سبقت‌ها برای تعالی هرچه بیشتر فضای مدیریت باشد. موفق باشید‌
9256

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد گرامی: در جواب اینکه روزه خواری چرا اشکال دارد و مردمی که روزه ندارند به سختی میافتند. فرموده بودید بخاطرحفظ شیونات نظام!!! با وجودی که آیه صریح مبنی بر حرام بودن اینکار داریم و دوم اینکه شعایر الله است و...و... فکر میکنم جواب را خیلی پرت داده اید. اینطور است یا دلیل خاصی برای این جوابتان داشتید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: آدم حسابی! بحث حرام و حلال بودن مربوط به مؤمنین است. سؤال‌کننده با این فرض سؤال کرده که وقتی کسی قبول ندارد روزه بگیرد چرا با او برخورد می‌شود؟ در این رابطه است که نظام اسلامی سخن دیگری دارد. موفق باشید.
5530
متن پرسش
سلام آقای حسن عباسی میفرمایند که انسان برای اینکه بخواهد مومن باشد باید به متعلقات ایمان ، مومن شود متعلقات ایمان رو هم به هفت بخش تقسیم کردن ایمان به 1- خدا2- آخرت3-انبیا4-ملائکه5-غیب6-آیات7-کتاب سوال من اینجاست که 1-آیا این متعلقات کامل هستن؟ و غیر از اینها برای مومن بودن چیز دیگری لازم نیست؟ 2- برای ایمان به این هفت متعلق چکار باید کرد؟ مثلا ایمان به کتاب یا ایمان به غیب و ملائکه رو چطور بدست بیاوریم؟ همونطور که همیشه میفرمایید ایمان غیر از علم میباشد لذا بنده علم به این که ملائکه ای هستن و غیبی وجود دارد و اینکه قران آیت الهی است و... این علم ها را دارم ولی اینکه چطور به اینها ایمان بیاورم را نمیدانم. همچنین ایشون میفرمودن که باید موسسات تاسیس شود که این هفت ایمان ما را تقویت کنند مثلا میبینیم ایمان به ملائکه یمان کم شده به موسسه ای مراجعه کنیم که ایمان به ملائکه یمان را زیاد کنند و ما مومن به ملائکه شویم به نظرتان این درست است؟ انشالله همواره در صراط مستقیم( پیروی از ولایت) ثابت قدم باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این هفت مورد خوب است ولی نمی‌توان به صورت خط‌کشی شده با آن‌ها برخورد کرد زیرا از یک جهت شماره‌ی 1و2و4 همه ایمان به غیب است. ما اگر با آثار حضرت امام در اخلاق و عرفان و فلسفه آشنا شویم راه مطمئن را در پیش گرفته‌ایم. در اخلاق کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» خیلی کار را جلو می‌برد و در عقاید و عرفان با کتاب «آداب‌الصلات» می‌توان مسیر خوبی را طی کرد. موفق باشید
4157
متن پرسش
باسلام بنده میدانم شرکت در عروسی هایی که همراه بااهنگ های لهو ولعب است چه گناه عظیمی است وچه عقوبت هایی برای حاضرین ان دارد اما راستش را بخواهیدمن سالی یکبار هم یک سری به بعضی اقوام نمیزنم حال باتوجه به اینکه در عروسی تقریبا همه فامیل هستند ایا میشود عروسی رابه فقط به قصد صله رحم رفت وسریع برگشت یا اینکه فقط یک عرض تبریک بگویی و بر گردی خواهش میکنم کامل توضیح دهید باتشکر از شما استاد عالی قدر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فتوای مرجع تقلید خود را جستجو کنید و مطابق آن عمل نمایید. موفق باشید
3434
متن پرسش
سلام خسته نباشید گوشه ای از اتاق خانه مان هست که افراد خانواده می گویند اونجا نخواب و از تجربه ی بدشون میگن که شب یه حالتی دست میده که بیداری ولی نمی تونی حرف بزنی و این جور حرفا این حرف و چن نفر زدن و گفتن هر کی اون قسمت خوابیده این اتفاق براش افتاده حتی واسه یکی از فامیل ها که تز یه شهر دیگه اومده بود و اون قسمت خوابید دلیلش چیه؟ آیا ممکنه پای جن و شیطان و اینا در میان باشه؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: شاید شرایط در آن محل طوری باشد که روح انسان نتواند در آرامش باشد و نمی‌توان حضور جنیانِ شرور در این‌گونه مکان‌ها را نفی کرد، منتها با گذاردن آیة الکرسی می‌توان آن‌ها را دفع نمود. موفق باشید
3421
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد گرانقدر و بزرگوار، آیا نفس ناطقه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از زمان تولد با مقام نوری ایشان که مقام «اوّل ما خلق الله» است متحد بوده است یا پس از گذشت سالیانی از عمر ایشان و عبادت و تزکیه، شایستگی اتحاد با آن مقام را پیدا کرده اند؟ اگر اینچنین است آیا امکان داشت که هیچ انسانی بر روی زمین شایستگی اتحاد با آن مقام را پیدا نکند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر می‌کنم همواره رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» در عین ثابته‌شان با آن حقیقت مرتبط بوده‌اند و در دنیا در عین تشکیکی‌بودن آن ارتباط هرگز از آن منقطع نبوده‌اند. تزکیه‌ی ایشان برای حفظ و شدیت‌بخشیدن به آن ارتباط و اتحاد است. موفق باشید
23018
متن پرسش
سلام استاد عزیز: ممنون از اینکه هستید خدا رو صد هزار مرتبه شکر. من خیلی علاقه به مباحث شما داشتم و بعد از انتخاب رشته برق توفیق آشنایی با شما رو پیدا کردم بعد از مطالعه بعضی از مباحث علاقمند به تغییر رشته به روحانیت شدم ولی انگار که حسی می‌گفت که علومی که از شما مطرح می‌شد این نیست که مختص روحانیت باشد و می شود آن را در اعماق قلب با همین مباحث تا بی کران ها اوج گرفت، بعد از مطالعه انسان و انتخاب برتر و معرفت النفس و حقیقت نوری اهل البیت و برهان صدیقین و حرکت جوهری و مباحث ذیل شخصیت امام خمینی و مکارم اخلاق و برخی جزوات و نهج البلاغه که انگار که همه ی عالم و راه هایش نهج البلاغه است، استاد عزیز دچار احساسی شده ام که خیلی از علایقم برای زندگی مثلاً رویاهایی که برای کار و خرید و ماشین و بسیاری چیزها داشتم تاثیر گذاشته، مثلاً مدام فکر می کنم که مرگ با من است ولی نه مرگی که از آن بترسم؛ احساس می کنم اگر این حس زیادتر بشود اطرافیانم رنج می‌برند و ببخشید حتی باعث شده مقایسه ای درون خودم نسبت به حتی دوستان مومنم بکنم که چرا اینگونه عمل می کنند، ببخشید بطوری این خندیدنها و بازی های دنیایی، سینما، پارک و... خییلی از اینها برایم جذابیت ندارد که مثل بعضی از دوستانم سر و جان برایش بشکنم ولی از این احساس نگرانم که نکند باعث دوری از دوستان و قطع رابطه بشود. شبها موقع خواب یک حسی می‌گوید دیگر امشب می میرم و یا موقع نماز، غذا خوردن می‌گویم طوری عمل کن که صحیح باشد و این آخرین زمان های زنده بودنته. ببخشید خیلی پرحرفی کردم حلال کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که انسان وسعتی بیابد و خود را تا ابدیت احساس کند، احساسی بس مبارک و ارزشمند است. ولی با این‌همه باید با دوستان و خانواده رابطه‌ی عادی خود را حفظ کنید. باید آن‌ها را رعایت کرد و انتظار زیاد از آن‌ها نداشت. به این روایت فکر کنید که مولایمان علی «علیه‌السلام» در حکمت ۳۳۳ در تعریف مؤمن فرمودند: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَیْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَیْ‏ءٍ نَفْساً- یَکْرَهُ الرِّفْعَهَ وَ یَشْنَأُ السُّمْعَهَ- طَوِیلٌ غَمُّهُ بَعِیدٌ هَمُّهُ- کَثِیرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَکُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِکْرَتِهِ ضَنِینٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِیقَهِ لَیِّنُ الْعَرِیکَهِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ« شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چیز بیشتر، و نفسش از هر چیز خوارتر است، از گردنفرازى بیزار است و خودنمایى را دشمن مى ‏دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى ‏اش بسیار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در اندیشه فرو رفته است، در دوستى با دیگران امساک مى‏ ورزد، خلق و خویش نرم و طبعش رام است. اراده ‏اش از سنگ سخت محکمتر است با این که از برده‏ اى متواضع تر است. موفق باشید  

22535

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: در تفسیر المیزان ذیل آیه ۳ سوره مائده اشاره ای شده به اینکه برخی آیات را مولفین و یا رسول خدا مشخص می کردند که کجای سوره باشد آیا چنین بوده؟ رسول خدا یک «قل» رو که خداوند به او خطاب کرده رو هم می گفتند آن وقت چگونه جای آیه را خودشان مشخص می کردند و یا چگونه می گویند معنای یک آیه را با توجه به آیات قبل و بعدش بفهمید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید منظور آن باشد که خود خدا به عهده‌ی رسول خدا «صلوات‌اللّه‌علیه» گذاشته‌اند همان‌طور که تعداد رکعات نماز را خداوند به عهده‌ی حضرت گذاشته. در همان حال که او هیچ‌کاری را به میل خود انجام نمی‌دهد «وَ ما ینطق عن الهوی». آن‌چه در مورد بحث فوق می‌توان گفت در هرحال جای آن آیات کاملاً حکیمانه تعیین شده است تا کسی نتواند آن را نادیده بگیرد. موفق باشید

21912
متن پرسش
سلام استاد گرامی: موضوع من این هست که: در این مورد که اعتقادی به نفرین «زبانی» داشته باشم اصلا چنین نیست. من اما باور دارم اگر خدای ناکرده از کسی ناراحت باشم این خود چیزی هست که نام دیگرش نفرین است. جناب استاد، هم اکنون بشدت دچار عذاب وجدانم که از کسی دلگیرم و به یاد پول یا وسیله ای می افتم که نیاز دارم و کسی از من ضایع کرده و در ردّ امانت کوتاهی کرده و عمدا منو اذیت می کند و هر بار دلگیری ام تازه میشه و دلم میخواد نفسم را حبس کنم تا مبادا یک نفسی از روی رنجوری کشیده باشم. ولی چه کنم، دلم با این برخوردها می شکند! در یک جایی می خواندم که مولانا می گویند: اگر در پی انتقام از دیگران باشیم دچار مکافات خواهیم شد. می بینم که در این حد نیستم که کسی عمدا آزارم بدهد، کسی که به قول خودش شعور اجتماعی دارد و دانشگاه تدریس می کند و من به زحت بیفتم و بتوانم ناراحت نشوم. آیا اینکه از دانستن عدل خدای دو عالم دلم آرام می گیره و یا اینکه با یاد طرف مقابل نفس در سینه سرد بشود، یا بغضم بشکند، این همان چیزی است که مولانا می گوید انتقام؟ چون باور دارم که اخلاقا هیچ راهی برای انتقام ظاهری نیست و بدترین انتقام این هست که در درگاه حضور الهی از کسی غصه ای در دل بیاوریم. آیا این نوع دلگیری قابل کنترل هست؟ آیا شکستن دل، همان محدود بودن ظرف من است که با صبر و گسترش بزرگواری میشه بجای آن راه حل بهتری برای اصلاح بین طرفین رسید؟ امیدوارم بتوانم از این موضوع برای رشد روحی ام بهره مند گردم و در این جایگاه که هستم توقف نکنم. با عرض پوزش از این همه صحبت مکتوب.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت آن نحوه انتقام‌گیری که حضرت مولا «علیه‌السلام» به این نحوه باشد که انسان کوچک‌ترین ملکه‌ی گذشت را در خود رشد نداده باشد. ولی این‌که انسان به جهت ظلمی که به او شده است، ناراحت باشد؛ مشکلی پیش نمی‌آورد، می‌ماند تا آن‌جا که ممکن است باید با روحیه‌ی گذشت، خود را از این افکار راحت کنیم زیرا «در سینه‌ی پر کینه اسرار نمی‌گنجد». موفق باشید

17528
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدمت استاد عزیز. در این ایام عظیم محرم در روضه ی سید الشهدا علیه السلام، سوال بسیار مهم و اساسی برایم پیش آمد. چه چیزی باعث شد کسانی که تا شب عاشورا همراه سید الشهدا علیه السلام بودند ولی در شب عاشورا هنگام خاموش شدن مشعل ها، امام زمانشان را تنها گذاشتند و بالعکس، کسانی که تا لحظه ی آخر در لشکر یزید ملعون بودند، ناگهان مسیرشان را عوض کردند و به سید الشهدا پیوستند. در دفاع مقدس هم همینطور بود؛ یعنی خیلی از آنهایی که ادعای دینداری داشتند و به ظاهر حزب اللهی هم بودند و شرایط جنگیدن هم برایشان فراهم بود (یعنی عذری نداشتند) حتی یک بار هم پایشان به جبهه باز نشد ولی خیلی از همین جوانهای کف خیابان و ظاهرا سوسول که نه ریش بلندی بر صورت داشتند و نه انگشتر عقیقی در دست، که برخی، آنها را گمراه و منحرف و اراذل اوباش می نامند، یک باره قدم آخر را خوب برداشتند و دعوت پیر خمین را لبیک گفتند. استاد به راستی منشأ این تحول و تغییر مسیر ناگهانی - چه آنهایی که خوب بودند ولی قدم آخر را بد برداشتند و چه آنهایی که بد بودند ولی قدم آخر را خوب برداشتند - در کجاست؟ به عبارت دیگر، آنهایی که تا شب عاشورا همراه با سید الشهدا بودند ولی در آن شب، امام زمانشان را رها کردند چه خصلت مذمومی در وجودشان بود که در لحظه ی آخر، مانع از این شد که با سید الشهدا همراه باشند و چه سرّی در درونشان نهفته بود که در یوم تبلی السرائر، آشکار شد و سید الشهدا علیه السلام تنها شد؟ چه خصلتی داشتند که با اینکه ایمان داشتند ولی نتوانستند «آمنوا» را به «عملوا الصالحات» گره بزنند؟ حقیقتا می ترسم که نکند من که ادعای ولایی بودن دارم، در لحظه ی آخر و در همان یوم تبلی السرائر که باید امام زمان علیه السلام و نائبش را یاری کنم، یکدفه تغییر مسیر بدهم. یعنی می خواهم بدانم که آنهایی که شب عاشورا امام علیه السلام را تنها گذاشتند چه مشکلی داشتند؟ تا من هم ببینم که اگر آن مشکل را داشتم، اصلاح نمایم که نکند امام زمانم را در لحظه ای باید یاری نمایم، تنها گذارم. و بالعکس؛ آنهایی که در لحظه ی آخر از لشکر یزید ملعون، به سید الشهدا علیه السلام پیوستند، چه مرام و مسلک و سرّی و صفت خوبی در درونشان بود که آشکار شد و آنها را به امام علیه السلام رسانید. چه کنیم در لحظه ای که باید وظیفه را بشناسیم و به آن عمل کنیم، دچار غفلت نشویم؟ منشأ این تغییر مسیر ناگهانی در کجاست؟ شاید این حرفم درست نباشد که اگر درست نباشد خدا مرا ببخشد ولی من نه دوست دارم حُر بشوم و نه مختار و نه از توابین باشم بلکه می خواهم از ابتدا تا انتها با امام زمانم باشم و لحظه ای او را تنها نگذارم. خیلی می ترسم. آخه از بزرگی شنیدم که یوم تبلی السرائر، روز غدیر است و به تعبیر دیگر، روز ولایی شدن و ولایی ماندن است که در این روز خیلی ها سرّشان آشکار می شود و... ببخشد طولانی شد. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر انسان از ابتدا معنای بودن خود را در این دنیا درست تعریف کند و خود را بنده‌ی خدا بداند و سعی کند همواره این معنا را عمیق نماید، صحنه‌های حق و باطل را به‌خوبی خواهد شناخت. عمده عمیق‌شدن در بندگی است و دینداریِ عقلی همراه با درک قلبی. در این صورت حق از باطل برای او روشن خواهد بود. موفق باشید

17212
متن پرسش
سلام استاد: همانطور که فرمودید منظور اساتید از خواندن علم ابدان مدیریت بهتر آن بوده است برای بندگی. با این تعریف ما هم می توانیم در ماه پنج ساعت به این موضوع اختصاص بدهیم، یعنی پنج ساعت بنده در یک ماه خالی است و به امور طلبگی ام رسیده ام. راه ارتباطی با آقای دکتر روازاده و شاگردانشان پیدا کرده ام که کلاسهای آموزشی مفیدی دارند، به نظرتان با آن رویکرد و این استادی که عرض کردم، مفید است یا موکول به آینده شود؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کار خوبی است و به‌خصوص آقای دکتر روازاده پیشنهادهای مهمی دارند. منتها فراموش نکنید که شرایط جدید بعضا در گذشته نبوده است تا بخواهیم تنها با طب سنتی همه‌ی مشکلات ایجادشده برای سلامتی را رفع کنیم. به صرف وجود سرعت بیش از حدّ در این دوران، بیماری‌های جسمی و روانی خاصی پیش آمده که باید با عقلی که این نوع بحران‌ها را می‌شناسد، درمان کرد. موفق باشید

17159
متن پرسش
سلام استاد همون طور که همه می دونیم ما برای کمال آفریده شدیم و همه ی ما چه بخواهیم چه نخواهیم کمال طلب هستیم ولی در این بین افرادی هستند که حالا به واسطه ی دلایل طبعی و ارثی یا به واسطه ی دلایل تربیتی این خصیصه در آن ها بیش از حد رشد پیدا کرده و این افراد در همه ی زمینه های ممکن پیش رویشان اعم از مادی یا معنوی ناخوداگاه میل شدید به بهترین و کاملترین دارند در نتیجه چون عالی ترین و کاملترین همیشه اتفاق نمیفته این افراد همیشه در حال ملامت کردن خودشون هستند و این ملامتگری آزارشون میده. می خواستم بدونم راه کار شما از منظر دین برای این افراد چیه؟ چه طور میشه حس قناعت و کمتر خواهی را مخصوصا در افراد مذهبی و مخصوصا در زمینه های معنویدر این افراد ایجاد کرد؟ تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فطرت انسانی در عین کمال‌طلبی و نظر به کمال مطلق اگر از طریق رعایت دین خدا همواره بیدار و زنده نگه‌داشته شود احساس داشتن نور خدا را و اُنس با حضرت حق را در خود می‌یابد. به همین جهت اگرچه به کمال مطلق نمی‌رسد احساس محرومیت از آن نیز ندارد و به همین جهت است که قرآن می‌فرماید: «الا بذکراللّه تطمئن القلوب» یعنی هرانسانی با هر استعدادی تنها از طریق یاد حضرت حق و اُنس با او که همان رعایت احکام الهی است، به آرامش خواهد رسید. موفق باشید

16839

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد محترم و همه خادمین گروه المیزان: چند سالی هست که از تفکرات قبلی خودم که بی دینی محض بود برگشتم و الان بعد گذشت این سه سال فکر می کنم به خاطر احساساتی بودنم بدون داشتن برنامه ریزی و اولویت بندی مطالعات فرهنگی و دینی داشتم. الان دچار مشکلات بزرگی شدم و نمیدونم راه درست چیه ؟ در زندگیم دچار سردرگمی و حیرانی شدم، نمیدونم الان تکلیف و وظیفم چیه؟ جنگیدن در سوریه یا موندن و...؟ کار فرهنگی رو نمیدونم چه جوری انجام بدم! چون اولویتی در زندگیم ندارم و اصلا انگار هدفی ندارم. در خودسازی هم نمیدونم چه سلوکی پیش بگیرم! از بین اساتید هم نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم و در این بخش اصلا هم واحد ندارم، مدتی درس و بحث های حضرت علامه حسن زاده رو از طریق گوش دادن سخنرانی یکی از شاگردانشون دنبال می کردم بعد توفیق داشتم که با یک شخص حقیقی هم صحبت بشم و چند ماهی با هم مباحثه داشتیم ولی ایشون بنا به درخواست استادشون از ادامه این مباحثه معذور بودن و من رو به خال خودم گذاشتن که در مسیری که انتخاب کردم مصمم تر بشم. انگار میدونستن که به این روز دچار میشم. لطفا کمک کنید، اصلا کسی مثل من باید چه اولویتی داشته باشه؟ راستش راه علوم و معارف رو واقعا نمیخوام از دست بدم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- از نظر سیر مطالعاتی، سیر مطالعاتی روی سایت کمک می‌کند 2- در ضمن سری به جواب سؤال شماره‌ی 16818 بزنید 3- در مورد سوریه نیز اگر احساس می‌کنید که روح‌تان به چنین حضوری نیاز دارید، خوب است که نسبت به آن فکر کنید. بالاخره حضور در آن جبهه، راهِ گشوده‌ای است که افراد وجود برتر خود را در آن جستجو می‌کنند. موفق باشید

16324

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و رحمت خدا بر شما: استاد من تا اكنون در مسائل شرعي مقلد آقاي مكارم بوده ام، براي تغيير مرجع و تقليد از مقام معظم رهبري بايد اعلميت ايشان نسبت به مرجع قبلي براي من اثبات شود، ممكن است بنده را راهنمايي بفرماييد. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چون یکی از شرایط اعلمیت، اعلم‌بودن به زمانه است، شاید بتوان گفت حضرت آیت اللّه خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» در جمع، شرایط اعلمیت را بهتر دارا می‌باشند. البته این بدان معنا نیست که بقیه‌ی مراجع تقلید محترم مدّ نظر نباشند. موفق باشید

15983
متن پرسش
سلام: بنده موقعی که شروع به نماز می کنم یا در حین نماز خواندن کل بدنم یکدفعه یک لرزی می کند. آیا می توان گفت این لرز مثل همان حالت افتادن از پله ها در اوایل خواب است که صورت جدا شدن نفس از بدن است با این تفاوت که این در بیداری است و با شروع نماز روح تکوینا می خواهد سیر کند و جدا شود؟ با تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. نفس در این موارد می‌خواهد به تجرد بیشتری نایل شود. موفق باشید

15438

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیز: با توجه به کتاب سفینة الصادقین می توان گفت هر عارفی از جمله امام خمینی (ره) در سیری که دارند از لحاظ کشف و شهود مثل ایشان هستند؟ و اگر این گونه نیست کشف و شهود امام خمینی (ره) چگونه است؟ یا مثل آیت الله قاضی که فرمودند چهل سال است که حتی یک خواب هم ندیدم می باشد؟ لطفا بفرمایید تفاوت کشف و شهود این گونه افراد در چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شهودی که در آن کتاب آمده خیلی معمولی و دمِ دستی است. شهود واقعی از آن عرفایی است که نظر به توحید فعلی و صفاتی و ذاتی دارند که بحث آن را باید در متونی مثل «فصوص الحکم» محی‌الدین دنبال بفرمایید. موفق باشید

15049
متن پرسش
سلام علیکم: مادر من به خانمی که سرکتاب باز می کند و ادعای ابطال سحر دارد مراجعه کرده و در مورد من از ایشان پرسیده ایشان هم با این که بنده را نمی شناسد و اصلا محل زندگیمان بسیار دور است، کتابی را باز کرده و نشانه های بسیار دقیقی از من داده، مثلا ماشینم، رنگ ماشینم، رنگ چشمم و قد و قامت و حتی برخی مشخصات همسرم...، سوال من اینه که این افراد این اطلاعات را از کجا به دست میارن؟ و دیگه این که آیا غیب گویی آنها دلیل می شود که اگر گفت شما را طلسم و یا سحر کرده اند، بپذیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شیاطین جنّ به آن‌ها خبر می‌دهند و فراموش نکنید که شیاطین عدوِّ مبین ما هستند و به همین جهت تمام کارهای آن‌ها و خبرها و پیشنهادهای آن‌ها برای ما مضرّ است. خوب است نظری به کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» بیندازید. موفق باشید

14857

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» فرمودید پس از کتاب «آداب الصلاه» امام کتاب «چهل حدیث» خوانده شود. جای دیگری در پرسش و پاسخ ها ظاهرا فرموده بودید پس از عرفان نظری بهتر است خوانده شود. منظورتان این است که پس از عرفان نظری بهتر فهمیده می شود؟ 2. در مورد جمله خیال و وهم از نظر ابن عربی که از شما پرسیده بودم. فرمودید تا آرام آرام در شرایط خواندن آن قرار نگیریم منظور اصلی فهمیده نمی شود. منظورتان این است که نباید در این موارد عجله کرد و آرام آرام باید به جان بشیند؟ اگر عجله شود فهمیده نمی شود درست است؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر کتاب «آداب الصلواة» درست فهمیده شود، عملاً یک دور عرفان نظری مرور شده و تا حدّی می‌توان به اشارات کتاب «چهل حدیث» آگاه شد. ولی اصل حرف‌ها مبتنی بر یک دوره‌ی عرفان نظری فهمیده می‌شود. 2- همین‌طور است. موفق باشید

14622
متن پرسش
با سلام: در آنجا که حضرت موسی (ع) در صحرای طور آتشی را دیدند و نزدیک رفتند و ندا آمد آیا از آتش صدا آمد؟ چرا آتش در اینجا مطرح می شود؟ و اینکه می گویند درختی بود که آتش داشت در قرآن صحبت از درخت نشده. و در جریان درخواست حضرت موسی (ع) برای رویت (قلبی) خدا بعد از لن ترانی ولکن آمده، این ولکن به چه معناست؟ و اینکه من یک دانشجو هستم و از نوجوانی نسبت به هم سن و سالهایم یه کم گرایشهای بیشتری به دین و مذهب داشتم ولی زیاد متوجه و پیگیر نبودم ولی بطور محیرالعقولی و شاید هم بیشتر از پارسال که برای اولین بار برنامه ی معرفت دکتر دینانی را دیدم به الهیات و عرفان و فلسفه و.... علاقه پیدا کردم و این در اوایل کمتر برام قابل درک بود الان که خودم رو با پارسال مقایسه می کنم با توجه به مطالعاتم یک تغییر بسیار زیادی کردم و اصلا نحوه فکر کردنم تفاوت کرده و در تک تک موقعیت های زندگی این تفاوت را احساس می کنم خواهش می کنم این تفاوت و حالات را برایم روشن کنید که چه ربطی با مضمون آیه شب قدر و اینکه اگر خدا بخواهد ما می خواهیم دارد؟ من در ادامه راه باید چکار کنم. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: صوت الهی برای کلیم اللّه در مظهریت آتش در جان آن حضرت ایجاد شد و در جواب رؤیت حق، چون حضرت در مقام شنیدن کلام الهی بودند و نه در مقام رؤیت حق، برای رؤیت حق جواب «لن ترانی» شنیدند. با این شرح که به جبل بنگرند که اگر حق در او جلوه کند و حضرت موسی«علیه‌السلام» بخواهد آن را بنگرند، کوهی در هویت خود باقی نمی‌ماند و در این رابطه حضرت موسی«علیه‌السلام» مدهوش شدند و چون به هوش آمدند عرضه داشتند: پروردگارا از این تقاضای خود توبه کردم. 2- این نوع رجوع احوالات عموماً برای افراد پیش می‌آید. آن‌هایی موفق‌اند که از آن نگهبانی کنند. إن‌شاءاللّه سیر مطالعاتی روی سایت جواب طلبِ شما را خواهد داد. موفق باشید

14436

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: استاد چند وقتی است برایم سوالی پیش آمده بود. حضرت آقا کتب شما را مطالعه کردند تا حالا؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نمی‌کنم حضرت آقا با این‌همه کارهای حسابی که دارند کتاب‌های بنده را مطالعه کنند! موفق باشید

14039

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: حضرت استاد با توجه به اینکه الان دارم برای امتحانات ترم حوزه می خوانم تا اگر قبول شدم به عنوان یک طلبه وارد حوزه شوم در این شرایط مشکلاتی جدی برایم پیش آمده خواهش می کنم کمکم کنید: 1. اوهام و افکاری به شدت قوی و گاها اضطراب آور بنده را خیلی خیلی اذیت می کند و هجوم می آورد (صورت هایی از همه کاره بودن خلق و ..... الا ماشا الله ) 2. بنده کتاب ادب خیال را خوانده ام ولی الان نه فرصت ورزش و نه فرصت بحث های عرفانی و عقلی را دارم لذا خواهش می کنم استاد راهنمایی ام کنید. 3. برای رفع این اوهام بنده دارم هر شب با وضو در سجده ذکر حوقله را تا جایی که توجه و حال دارم می گویم. آیا ادامه دهم؟ ( لطفا در این مورد راهنمایی ام کنید)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شما به حکم وظیفه عمل کنید و خداوند هم از شما فعلاً همین را می‌خواهد و این راه را به سوی شما گشوده است 2-  فعلاً درس 3- فعلاً درس. موفق باشید

13870
متن پرسش
سلام استاد خسته نباشید: راجع به حرکت جوهری سوال دارم 1. در حرکت از نقطه الف به ب شما می گویید حرکت مجموع سکون های متوالی نیس بعد با مجموع صفرها مقایسه می کنید که این ربطی ندارد همانطور که ما در فیلم برداری هم داریم حرکت روی فریم ها یا عکس های ثابت است که یک فیلم را ما می بینیم نظر شما چیست؟ 2. آیا حرکت مکانی ناشی از حرکت جوهری است؟ اگر اینطور است من وقتی در خواب راه می روم باید آنجا هم حرکت جوهری باشد. پس اگر در برزخ حرکت مکانی باشد ناشی از حرکت جوهری خواهد بود. 3. اینکه شما میگید خروج از قوه به فعل آیا قوه این عالم که عاملش خدا باشد قوه اش تمام می شود و این عالم برزخی می شود آن وقت آن عالم به چه بند است؟ خواهش می کنم با حوصله جواب دهید و با استدلال. یا مهدی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حس به تنهایی سکون‌های متوالی را می‌یابد ولی انسان حرکت را به کمک عقل درک می‌کند نه از آن جهت که حرکت، سکون‌های متوالی است، بلکه حرکت یک موضوع وجودی است که حسّ از آن تنها، سکون‌های متوالی می‌فهمد 2- حرکت مکانی نیز ریشه در حرکت جوهری دارد و ما در خواب و در برزخ معنای حرکت را در نفس خود داریم و لازم نمی‌آید که مکانی باشد و حرکتی در آن صورت بگیرد 3- سعی کنید مباحث صوتی «حرکت جوهری» را دنبال بفرمایید در آن‌جا روشن می‌شود «قوه» خلأ و نداشتن است، پس یعنی چه که عامل آن خدا باشد؟! موفق باشید

13339
متن پرسش
سلام علیکم: بعضی اساتید توحیدی شاگردان خود را تربیت می کردند که روشهای مختلفی دارند ولی آیا این درست است که چون توحید نفوذ دارد آن اساتید توحیدی با تسط بر آنها - ایشان را هدایت می کردند؟ 2. حضرتعالی درباره نفاق فرمودید: سعی کنیم همچنان‌که حقیقتاً می‌خواهیم خود را شخصیتی مقیّد به دین و دین‌داری نمایان کنیم تا إن‌شاءاللّه از درون نیز به همین خُلق منوّر شویم و این غیر از نفاق است که طرف اساساً برای دین و دین‌داری ارزشی قائل نیست. آیا این تعریف نفاق درباره ریا هم صادق است؟ 3. فرمودید: وقتی که شما از رفیق‌تان در عالَم رفاقت بخواهید که گناهی را انجام ندهد زیرا در ذیل حکم الهی است که گناه معنی می‌دهد، پس عملاً او در کنار رضایت شما و محبت به جنابعالی در یک اراده‌ی کلی‌تر به خدا نظر دارد. سوال این در مورداعمالی مثل نماز واجب هم صادق است؟ با تشکر فروان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نمی‌دانم 2- همین‌طور است زیرا «ریا» یکی از شعبه‌های نفاق است 3- چرا نه؟ زیرا در نماز، طرف را دعوت به اُنس با خدا می‌کنیم پس جایی برای غیر نمی‌ماند!! موفق باشید

10877

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیک استاد: می خواستم ببینم نظر جنابعالی درباره ی آقای صانعی و همچنین فتوایی که درباره ی تساوی حقوق زن و مرد دادند چیست؟ ایشان با چه مبنا و ادله ای چنین نظری را مطرح کردند و اینکه آیا قتواهای اشان تحت تاثیر جریانات سیاسی می تولند باشد یا خیر. با عرض پوزش.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد صاحب‌نظر نیستم. موفق باشید
9014
متن پرسش
صحبت های مقام معظم رهبری در مورد شهید چمران: ((دانشمند بسیجى این است؛ استاد بسیجى یک چنین نمونه‌اى است. این نمونه‌ى کاملش است که ما از نزدیک مشاهده کردیم. در وجود یک چنین آدمى، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند - اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمى بى‌معنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل.)) به نظر شما منظور مقام معظم رهبری از عبارت مقابل چیه؟ (ین تضادهاى قلابى و تضادهاى دروغین - که به عنوان نظریه مطرح میشود و عده‌اى براى اینکه امتداد عملى آن برایشان مهم است دنبال میکنند)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: دقیقاً منظور مقام معظم رهبری را نفهمیدم، چون از یک طرف خودشان می‌فرمایند فرهنگ غربی گرفتاری‌های خود را دارد و از طرفی می‌فرمایند بین مدرنیته و سنت تضادی نیست. احتمالاً می‌خواهند بفرمایند هم می‌توان انسان دانشمندی بود در حدّ چمران، و هم انسان متدینی بود آن‌طور که چمران آنچنان بود. موفق باشید
نمایش چاپی