بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11573
متن پرسش
سلام: در مباحث معرفت نفس ذکر کردید شعر «ای غایب از این عالم ....» در وصف امام زمان (عج) سروده شده در حالی که در بیت آخر مولوی می فرماید: شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله سوال من اینه توصیفاتی که مولوی در شعر می کند کاملا بر وجود مبارک امام زمان مطابق است (مثل: ای غایب بس حاضر بر حال همه ناظر) اما به وضوح از شمس تبریزی نام می برد چگونه ممکن است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که مولوی، شمس تبریزی را به عنوان یک نمادی از ولایت ولی اللّه می‌گیرد، به همین جهت کمالات ولیّ اللّه یعنی به قول خودش «امام منتظَر» را در امثال شمس می‌بیند ولی اوصاف امام منتظر را مدّ نظر دارد.  در وصف حضرت دارد: «آن دلي آور که قلب عالم است / جانِ جانِ جانِ جانِ آدم است» «از براي آن دلِ پر نور و بَر/ هست آن سلطان دل‌ها منتظَر» موفق باشید

5006
متن پرسش
بسمه تعالی با عرض سلام و ادب خدمت جنابعالی: لطفا توضیحی بفرمایید در مورد این بیت حافظ علیه الرحمه : مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم /جرس فریاد بر می دارد که بر بندید محملها . اینکه حافظ علیه الرحمه میفرماید : کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند / خاطر مجموع ما زلف پریشان شما منظور چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: جناب حافظ می‌فرمایند: جای راحت‌بودن در دنیا نیست در حالی‌که همواره زنگ کاروان خبر از آن می‌دهد که باید از این دنیا کوچ کرد. زیرا این دنیا منزل است، منزل یعنی جایی که در بین راه بارشتران را زمین می‌گذاریم تا کمی استراحت کنیم و مسیر را ادامه دهیم. در بیت دوم جناب حافظ از حضرت حق تقاضا می‌کند: خدایا چه موقع می‌شود که بین احوالات و خاطرات ما و نظام عالم یک هماهنگی پیش آید تا ما همان چیزی را بخواهیم که تو اراده کرده‌ای. موفق باشید
10715
متن پرسش
با سلام: بنده مدتی است با کتاب های تفسیر «عبدالله مستحسن» آشنا شدم، اما متاسفانه چند نفر از کارشناس های علوم قرآنی حوزه، من را از مطالعه این کتاب ها منع کردند و نظرشان این بود که این کتاب ها قابل اعتنا نیستند. بعضی هم می گویند در این کتاب ها مطالبی خلاف نص صریح قرآن وجود دارد. سوال من این است که آیا شما مطالعه این کتب را توصیه می کنید؟ و اینکه چرا هیچ کس این نظریات جدید را تحلیل و نقد و مطرح نمی کند و اکثرا آن را نادیده می گیرند؟ آیا اهمیت مسائل مطرح شده زیاد نیست؟ و آیا نباید به این تفاسیر جدید در کنار سایر تفاسیر موجود مثل المیزان علامه طباطبایی پرداخت؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده بعضی کتاب‌های آقای مستحسن را مطالعه کرده‌ام و آن‌ها را خوب و مفید می‌دانم و فکر می‌کنم اهل‌اش به آن کتاب‌ها رجوع می‌کنند. بنده بدون پشتیبانی از آقای مستحسن خیلی ممنون می‌شوم که آن اساتید محترم بفرمایند کدام مطلب ایشان را خلاف نص صریح قرآن می‌دانند تا استفاده کنم. خودم به چنین چیزی برخورد نکردم، هرچند به طور وسیع آثار ایشان را مطالعه نکرده‌ام. موفق باشید
12103
متن پرسش
سلام استاد: شما این حرف استاد ابراهیم دینانی را که در زیر آورده ام قبول دارید؟ لطفا اگر اشتباه است نقدش کنید؟ ملاصدرا می‌گوید روح و بدن با هم ترکیب نمی‌شوند دو تا نیستند که بیایند به هم بچسبند روح از همان آغاز همان بدن است. نفس از آغاز ماده است و جز ماده چیزی نیست اما ماده حرکت جوهری دارد. این حرکت جوهری هم بعضی‌ها بد فهمیده‌اند حرکت جوهری ملاصدرا حرکت مکانیکی نیست. حرکت انتقالی نیست حرکت عرضی نیست. ما تا حرکت می‌گوییم حرکت انتقالی ماشینی، حرکت دوری اینها را می‌فهمیم حرکت جوهری هم قابل تصور اینطوری که ما تصور می‌کنیم نیست باید جلسه دیگر حرکت جوهری را توضیح دهیم. اما بدن و ماده که انسان از اول ماده است ماده‌ی ماده با حرکت جوهری به تروح می‌رود. حرکت جوهری طی مکان نمی‌کند طی زمان نمی‌کند. حرکت جوهری افقی است حرکت نمی کند، حرکت جوهری عمودی است. یعنی چه؟ یعنی از ماده به روح از جسم به معنی این تصورش خیلی سخت است بهترین تعبیری که خود ملاصدرا کرده از تجسم به تروح. یعنی جسم هی به طرف روح می‌رود ترکیب نمی‌شود هی می‌‌رود بالا هر چه می‌ره بالا بالای عمودی نه بالای افقی این بالا هم بالای معرفتی است بالای جهتی نیست یعنی جسم می‌رود بالا در جهت بالا نمی‌رود به کره مریخ نمی‌رود با هواپیما نمی‌رود این بالا رفتن یعنی تعالی پیدا کردن بالا یعنی تعالی، تعالی یعنی جهت معنوی پیدا کردن بدن به معرفت تبدیل می‌شود یعنی بدن معرفت پیدا می‌کند این معرفت را شما با بدن پیدا می‌کنی اما معرفت دیگه بدن نیست. بچه وقتی متولد می‌شود معرفت ندارد هیچ چیز نمی‌داند اما با حرکت جوهری تدریج و تدریجاً به معرفت دست پیدا می‌کند همین بدن بوده این بدن تبدیل می‌شود به معرفت، نه اینکه معرفت می‌آید می‌رود توی بدن اصلاً معرفت که جا ندارد مکان ندارد مجرد است معرفت. بدن با حرکت جوهری هی تروح پیدا می‌کند حتی من کلمه تبدیل هم نمی‌گویم قدری احتیاط می‌کنم. تجسم و تروح هی تروح یعنی هر چه می‌شود هی روحانی‌تر و هی روحانی و روحانی‌تر می‌شود تا یک روزی روح محض می‌شود تجرد محض پیدا کردن تجرد محض پیدا کردن یعنی اینکه بدن در حد بدن باقی می‌ماند اما اون دیگر مجرد می‌شود این معنی ملاصدرا است و ملاصدرا چه نتایجی از این بحث می‌گیرد؟ که بعداً معاد جسمانی و ... پس ملاصدرا ارتباط نفس و بدن را ترکیبی نمی‌داند که اینها از دو جا آمده و با هم اتصال پیدا کرده و ملاقات کرده باشند هیچ یک از این ترکیبات قند و شیرینی و بو و گل و ... نیست (یعنی تحول بدن به روح است) حرکت جوهری یعنی این جسمانیه الحدوث هم یعنی انسان در آغاز حدوثاً فقط جسم است روح نیست در بدو پیدایش حدوث یعنی پیدایش انسان پیدا می‌کند مضقه علقه و جنین اینها همه جسم است اما این تحول تا وقتی که جنین شد و متولد شد هی به تروح می‌رود یعنی این به سمت روح می‌رود خود این جسم روح می‌شود. خیلی‌ها این را بد فهمیده‌اند و فکر می‌کنند جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا خود روح با جسم همراه متولد می‌شود این یک اشتباهه بزرگه. ملاصدرا می‌خواهد بگوید انسان در آغاز امر فقط بدن است فقط جسم است اما این جسم با حرکت جوهری روح می‌شود اما نه اینکه با هم ترکیب می‌شوند و ترکیب شیمیایی می‌شوند. استاد: انسان پیدایشش با جسم است اما استعداد روحانی شدن و بقا را دارد. استعداد بقا دارد. حرکت جوهری.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اتفاقاً برداشت جناب آقای دینانی با مبانی ملاصدرا نسبت به حرکت جوهری مطابق است و بنده نیز در بحث حرکت جوهری در این باره بحث کردم. حقیقتاً ماده است که با حرکت ذاتی‌اش و با تبدیل قوه‌هایش به فعلیت از طریق فیوضات عالم بالا به تجرد می‌رسد. موفق باشید

2078
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار نظر حضرتعالی پیرامون محمد رضا حکیمی چیست؟کتاب الحیاه ایشان چگونه است؟ آیا کتابی در رد مکتب تفکیک چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: آقای محمدرضا حکیمی یکی از دانشمندان و روشنفکران جهان اسلام هستند و کتاب الحیاة ایشان کتابی بسیار ارزشمند است. در مورد تفکیکی بودن ایشان باید بین ایشان و آن تفکیکی‌هایی که بیشتر تحجّر را تبلیغ می‌کنند تفاوت قائل شد. اشکالات زیادی به مکتب تفکیک گرفته‌اند از جمله کتاب «رؤیای خلوص»، از سید حسن اسلامی انتشارات صحیفه‌ی خرد. موفق باشید.
4813
متن پرسش

بسمه تعالی: پرسش هایی از استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده: مقدمه: نظر به اهمیت انتخابات پیش رو و آرایش جدید و فضای سیاسی شکل گرفته شده در انتخابات پرسش هایی برای حزب الله و جامعه ی مذهبی مطرح است. پیچیدگی دوره ی جدید آنجا بیشتر خود را می نمایاند که شعارهای رادیکال و ادبیات تند در تعارض با انقلاب اسلامی را شاهد نیستیم و چنین شرایطی انتخاب را سخت کرده است. از سوی دیگر کاندیداها ادبیات خود را در یک حالت ابهام و دو پهلویی در قرابت با ادبیات رهبری مطرح می کنند و این مساله، فضای انتخابات را برای جامعه ی مذهبی مه آلود نموده است. از سوی دیگر بستر انتخابات و تامل و تفکر از منظر انقلاب اسلامی در مورد جریان های سیاسی حاضر در انتخابات، موجب رشد معرفتی نیروهای دلداده ی انقلاب اسلامی می گردد. لذا در سوالات زیر -که توسط جمعی از نیروهای دغدغه‌مند فرهنگی طراحی گردیده است- در پی آن هستیم تا نظرات استاد بزرگوار اصغر طاهرزاده را در مورد صورت مساله های فرهنگی انتخابات پیش رو جویا شویم:((تذکر:بجهت تعددسوالات وارتباط آنها باهم،درقسمت پاسخ ،هر8سوال همراه باجواب آن آمده است."مدیریت سایت"))

متن پاسخ

سوال1- آرایش سیاسی جریان های حاضر در انتخابات92 را چگونه دسته بندی می فرمائید؟ قالب «اصولگرا- اصلاح طلب» به نظر نمی رسد دیگر جوابگویِ دسته بندی های سیاسی کشور باشد. افراد حاضر در انتخابات در چه طیف های فکری- فرهنگی ملاحظه می کنید؟ ملاک دسته بندی شما چیست؟ با توجه به اینکه اعلام موضع هم نمودید و جناب آقای دکتر جلیلی را فرد اصلح دانستید توضیح دهید که ایشان در این دسته بندی در کدام جریان قرار می گیرد؟ --------------------------------------------------------------- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه هنوز تقسیم‌بندی افراد سیاسی به اصول‌گرا و یا اصلاح‌طلب بر ذهن‌ها سایه افکنده وگرنه هیچ‌وقت نمی‌شد افراد را صرفاً در این دو قالب درآورد و ذهن را نسبت به قضاوت خود آرام کرد. ولی در هرحال ما بر اصول‌گرایی حقیقی با شاخصه‌هایی که رهبری عزیز در تاریخ 29/3/1385 تعیین کردند تأکید می‌کنیم و از این جهت آقای دکتر جلیلی را اصول‌گرایی می‌دانیم که شاخصه‌های آن عبارت است از: «ایمان و هویت اسلامی و انقلابیِ روشن بینانه، دوری از خرافه و سست‌اندیشی و تمنای دائمیِ عدالت از یک‌سو و ایمان به آینده، برخورداری از روحیه‌ی مجاهدت علمی، اعتقاد به آزاداندیشی وکرامت انسانی، به‌کارگیری اصل تصحیح روش‌ها در مدیریت و تلاش برای شکوفایی اقتصادی - اجتماعیِ کشور، ایمان به مردم، ایمان به خود، ایمان به استقلال و وحدت ملی از سوی دیگر، از مهم‌ترین شاخص‌ها در اصول‌گرایی است».:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 2- شما بارها در مباحثتان به این موضوع که «ذات انقلاب اسلامی پیشرونده است» اشاره داشته اید. از این منظر این انتخابات را در نسبت با انتخابات های گذشته رو به جلو می دانید؟ چه فضای جدیدی و چه صورت مساله ی جدیدی در این انتخابات مطرح است که در انتخابات قبلی مطرح نبوده است؟ چه رشد جدید معرفتی را حاصل مباحث انتخاباتی این دوره می دانید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 2- انقلاب اسلامی همچنان رو به جلو به سوی نور حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» می‌رود و در این مسیر گاهی در دشت قرار دارد و گاهی باید موانع پیش‌آمده را پشت سر بگذارد. از دوره‌ی دوم دولت آقای احمدی‌نژاد ما با موانعی روبه‌رو هستیم که حرکت را کند کرده ولی آنچنان انقلاب را عمق بخشید که همه‌ی جریان‌ها مجبورند در این مرحله فکر کنند و از متهم‌کردن یکدیگر عبور کنند و به جایگاه حادثه‌ها بیندیشند که این کار سختی است ولی موارد ارزشمندی را به‌ همراه دارد. بنده کتاب «جایگاه تاریخی حادثه‌ها» را در این رابطه نوشته‌ام و فکر می‌کنم آن کتاب بتواند دوستان را به تفکر وادارد.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 3- این دوره از انتخابات را در فرایند تکاملی انقلاب اسلامی درچه جایگاهی میبینید و نسبت به انتخابات سال 84 چه پیشرفتی در گفتمان انقلاب اسلامی شاهد هستیم؟ این مسئله را در نسبت مراحل پنج گانه انقلاب اسلامی نظام اسلامی دولت اسلامی جامعه اسلامی و تمدن اسلامی چگونه میتوان تحلیل کرد. --------------------------------------------------------------- جواب 3- ما هنوز از نظر عمل در مرحله‌ی تحقق دولت اسلامی در حال تلاش هستیم و همه‌ی تلاش‌ها آن است که بتوانیم تعریف درستی از دولت اسلامی برای دولت‌مردان و مردم به‌دست آوریم تا هر جریانی جایگاه خود را در ایجاد دولت اسلامی بشناسد، هنوز جریان اصلاح‌طلب نپذیرفته انقلاب باید به مرحله‌ی دولت اسلامی برسد، آن جریان ،دولتی با سازکار غربی را پذیرفته و سعی دارد با پذیرفتن اسلام به عنوان یک عقیده‌ی فردی، جامعه را با ساز و کار غربی اداره کند و خیز اخیر آن‌ها برای حضور در انتخابات با این نیت است .غافل از این‌که چه در این مرحله پیروز شوند و چه پیروز نشوند ذات انقلاب چیز دیگری را اقتضاء می‌کند و عملاً این آقایان تبدیل به میهمانان ناخوانده‌ای می‌شوند که اگر تعریف خود را نسبت به دولت اسلامی تغییر ندهند مجبور می‌شوند ادامه‌ی زندگی را در کشورهای غربی بگذرانند بدون آن‌که نیاز باشد مثل بعضی هاکارگزار نظام استکباری باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 4- چگونه میتوانیم جریان سکولاریزم پنهان در میان کاندیداها را مشخص کرد با توجه به اینکه تقریبا سکولارترین کاندیداها نیز در این دوره حرف از مذهب و باورهای مذهبی میزنند عیار سنجش آنها چیست؟ شما به عنوان یکی از متفکّرین انقلاب اسلامی چه راه حلی برای فهم عمق سکولاریسم در پشت ادبیات مذهبی کاندیداها پیشنهاد می دهید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 4- تأکید بر حاکمیت اسلام در تمام مناسبات فردی و اجتماعی تفاوت می‌کند بر تأکید بر اسلام در امور فردی بدون آن‌که آرمان‌های اسلامی ما در سبک زندگی و روابط اجتماعی ما ظهور و بروز داشته باشد. اگر سبک زندگی به روش غربی توسط نامزدی پذیرفته شود و تلاشی برای تغییر آن صورت نگیرد و هنر آن نامزد این باشد که امورات مردم را در همین که هست مدیریت کند هرچند آن نامزد فرد متدینی باشد، ما را گرفتار نگاه سکولاریستی می‌کند و این نگاه با نگاه رهبری که در 14 خرداد امسال فرمودند: «اگر ملت مقتدر باشد، توانا باشد، نیاز خود را کم کند ..... دشمن در مقابله‌ با ملت ایران بی‌دفاع خواهد ماند» ،‌نمی‌خواند چون رهبری عزیز«حفظه‌الله» به جایگاهی بالاتر از آن‌که ما صرفاً نان و آب مردم را تأمین کنیم نظر دارند. ایشان می‌خواهند ما با «عزم و اراده‌ی باور به خدا و باور به مردم و باور به خود» به آینده‌ای نظر داشته باشیم که نه‌تنها خودمان بلکه ملت‌های دیگر نیز از دست حاکمیت ارزش‌های غربی آزاد شده باشند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال5- ما قلباً احساس می کنیم که بعضی از نامزد ها نسبت ضعیفی با آرمان های مدّنظر امام راحل(ره) و رهبری دارند و در واقع در اظهارات آن ها و همفکرانشان اهداف انقلاب در حدّ مناسبات اجرایی و مدیریتی تقلیل یافته است. منتها مشی تبلیغاتی انتخابات حاضر تا اینجا بدین صورت بوده است که تا انتقادی از سوی نیروهای انقلاب اسلامی به محتوای مواضع کاندیداها مطرح می شود، از سوی کادرهای تبلیغاتی کاندیداها سریعاً «واژه سازی» تبلیغاتی در مقابل انتقاد فرهنگی نیروهای انقلاب دنبال می شود و به نحوی حرف های غلط گفته شده اصلاح و توجیه می گردد و سپس طی یک استراتژی تبلیغاتی گسترده در سطح جامعه منتشر می شود. این مساله برخی نیروهای مذهبی را دچار تردید نموده است. چگونه می توان عمق نگاه غلط کاندیداها را در مهمترین صورت مساله های ریاست جمهوری به طیف مذهبی فهماند؟ به عنوان مثال وقتی نسبت به واژه ی تکنوکراسی نقد تلویحی از سوی رهبری در روزهای آغازین سال مطرح گردید و جناب آقای قالیباف که خود را یک تکنوکرات می دانست در یک چرخش ادبیاتی اینگونه گفتند: «ممکن است که بگویند انسان تکنوکراتی ست که باید بگوئیم تکنوکرات بودن چیز بدی نیست و به معنای استفاده ی درست از ایزار خوب و مدرن است که برای پیاده سازی یک آرمان و یک عقل متصل به وحی استفاده می شود». یا در نقد عملکرد آقای احمدی نژاد در حوزه ی روابط خارجه- علی الخصوص موضع گیری در قبال هولوکاست- در یک ادبیات آرمانگرایانه ی عقلانی این چنین گفتند: «مثلاً قضیه ی هولوکاست ما را به کجا رساند. ما هیچ گاه با یهود مخالف نبودیم. یک دین است. آنجا که ما مخالف بودیم با صهیونیست ها بوده است. ما سی سال حامی اصلی آرمان فلسطین بوده ایم ولی به واسطه ی هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضدّ یهود بودن بکند. ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح می شود. این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینی ها داشت. ببینید وقتی ما آن زمان به اسم آرمانگرایی موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد، زمانی دیگر سخن از بسیجی بودن و بازگشت و رجعت آقای چاوز را مطرح کردیم. این نتیجه ی و برآیند آرمان گرایی خامی است که در طی زمان استحاله شده است.» در فضای پروپاگاندای تبلیغاتی این جملات را نمی شود درست دید. از سوی دیگر حمایت برخی از اشخاصی که صبغه ی مذهبی دارند- اعم از روحانیون و علما- در مه آلودکردن فضا برای دیده نشدن نگرش های غلط بیشتر خود را نشان داده است. به عنوان مثال چندی پیش مجلسی با حضور خطبا و روحانیون حامی کاندیداتوری آقای قالیباف برگزار شده بود. در خلال اظهارات حاضران محوری ترین دلیل برای حمایت از ایشان را قوت مدیریتی و اجرایی به شمار آورده و حتی یکی ازخطبای معروف وفعال شیرازعلنا بر این نکته تصریح داشت که: «قالیباف نسبت به امثال ماها قطعاً لیبرال ترست ولی این چه ربطی به کار اجرایی و مدیریتی دارد او مشکل گرسنگی و جاده و پل مردم را حل کند، سر رهبری خلوت می شود و ایشان مشکلات فکری و فرهنگی را حل می کنند و این حالت خیلی مطلوب است.» این جملات گوشه ای از اظهارات انتخاباتی این روزها بود. قطعاً جنابعالی در برنامه های تلویزیونی جلوه های دیگری از نگرش کاندیداها را ملاحظه نموده اید. به نظر می رسد جبهه ی فکری انقلاب اسلامی در این انتخابات باید یک مرحله ی جدیدی از فهم را نسبت به جریان های سیاسی تجربه کند. در این رستا باید عمق حرف هایی شبیه آنچه گفته شد را برای جامعه باز نمود. ما را در این راه یاری بفرمائید. --------------------------------------------------------------- جواب 5- همان‌طور که می‌فرمایید ما از اصلاح‌طلبان و با توجه به نزدیکی آن‌ها به ملی‌مذهبی‌ها، هیچ انتظاری نداریم زیرا خاستگاه و مقصد آن‌ها نسبت به انقلاب اسلامی مشخص است ولی نسبت به امثال آقای قالیباف نگرانیم که چگونه نگاه جامعه را به جایی می‌اندازند که تصور شود ایدآل جامعه، ‌داشتن یک شهری است که جاده‌های پهن و تونل‌های طولانی داشته باشد به طوری که گویا افقی بالاتر از آن مدّ نظر نیست وگرنه این‌همه به این امور پرداخته نمی‌شد. در حالی‌که رهبری عزیز در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی در تاریخ 23/7/91 فرمودند: اگر با پیشرفت همه‌جانبه را به معنای تمدن‌سازی نوین اسلامی بگیریم ما در بخش ابزاری پیشرفت خوبی داشته‌ایم اما در بخش حقیقی که همان سبک زندگی است در این بخش پیشرفت ما چشمگیر نیست». گویا جناب آقای قالیباف بنا دارند اگر رئیس جمهور شدند باز انقلاب اسلامی را در بخش پیشرفت ابزاری فربه‌تر از قبل کنند و ما بعد از چندسال به خود بیاییم و ببینیم از انقلاب اسلامی همه‌چیز داریم غیر از انقلاب اسلامی. :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 6- یکی از تردیدهایی که بر سر دوراهی «جلیلی- قالیباف» برای طیف گسترده ای از حزب الله وجود دارد مساله ی «توان اجرایی» است. از سویی موضوع «اجرایی بودن» چند بار توسط رهبری به عنوان یکی از ملاک ها مطرح گردیده است. تعریف درستی از مفهوم «اجرایی بودن» در فضای جامعه وجود ندارد. تعریف درست «اجرایی بودن» در نسبت با انقلاب اسلامی چیست؟ --------------------------------------------------------------- جواب 6- عنایت داشته باشید توان اجرایی برای ریاست جمهوری با توان اجرایی برای حساب‌داری یک ادراه فرق می‌کند. رئیس جمهور باید توان تجمیع نظرات وزراء و کارشناسان را جهت هدایت کلیت نظام اجرایی کشور داشته باشد و صرف نظر از این‌که بنده به آقای جلیلی نظر داشته باشم یا نه، تنها آقای جلیلی است که از نظر اجرائی سابقه‌ی چنین کاری را در دبیری شورای امنیت ملی دارند.:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: سوال 7- با توجه اینکه در بیانات رهبری وزن ویژه ای به موضوع اقتصاد داده شده است، این خطر وجود دارد که این مساله را در یک فضای غیر انقلابی و در حدّ نگاه های کوتاه مدت به «معیشت» و «گرانی» و «اشتغال» تقلیل دهند. اگر بخواهیم از منظر انقلاب اسلامی و تقابل آن با غرب به این موضوع بپردازیم برنامه ی اقتصادی رئیس جمهور چه باید باشد؟ چه امتیازی را در برنامه ی اقتصادی آقای جلیلی در مقایسه با سایر کاندیداها می بینید؟ چه آسیب شناسی از برنامه های اقتصادی ارائه شده توسط کاندیداهای دیگر در نسبت با انقلاب اسلامی دارید؟ --------------------------------------------------------------- جواب 7- بنده این سؤال را در جواب سؤال شماره‌ی4795 به تفصیل عرض کرده‌ام و در این‌جا نیز تأکید می‌کنم ما تنها با روحیه‌ی انقلابی و مقاومت است که می‌توانیم اقتصاد خود را از کلافه‌ی اقتصاد تحمیلی فرهنگ غربی نجات دهیم وگرنه تا آخر، انقلاب ما در مناسبات اقتصاد جهانی خرد می‌شود و مردم ما هرگز طعم انقلاب اسلامی را که باید ماوراء جهان شرک و کفر با اقتصاد توحیدی زندگی کنند، نمی‌چشند. ما به این امید انقلاب کرده‌ایم که در فضایی عاری از «ربا» و اصالت‌دادن به ثروت زندگی کنیم تا دلار سرنوشت امور اقتصادی ما را در دست نگیرد و ارزش کار ما با اراده‌ی جهان استکباری معین نگردد و ما امیدواریم برنامه‌ی اقتصادی آقای جلیلی طلوعی باشد برای عبور از اقتصاد سرمایه‌داری. موفق باشید

10520
متن پرسش
سلام استاد: 1- آیا حدیثی داریم مبنی بر کراهت مطالعه در هنگام غروب آفتاب؟ 2- آیا دلیلی هم برای این کراهت گفته شده؟ 3- برای چشم مضر هست یا برای قوه‌ی خیال؟ 4- مطالعه ی قرآن چطور (در هنگام غروب مشکل داره) ؟ 5- کلا بهترین کار در هنگام غروب از نظر اسلام چیست؟ لطفا به همه‌ی پرسش ها پاسخ بدید. سپاسگزارم، التماس دعا
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- من هم این را شنیده‌ام ولی نمی‌دانم حدیث داریم یا نه، ولی حدیث داریم که شیطان در نزدیکی‌های غروب سعی بر غلبه‌ بر مؤمنین دارد و باید با استغفار وسوسه‌های او را دفع کرد 2- به احتمال زیاد به جهت آن‌که نور کافی نبوده برای چشم مشکل ایجاد می‌کرده، ولی معلوم نیست با توجه به عرضی که کردم موضوع خیال هم مدّ نظر نباشد 3- استغفار و حضور در مسجد و عبادت‌های مستحب. موفق باشید
11533
متن پرسش
با سلام: خواهشمندم کتابهایی در مورد تاریخ تشیع که جنبه تحلیلی نیز داشته باشد معرفی بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب «خلاصه‌ی الغدیر» که جناب آقای محمد حسن شفیعی زحمت ترجمه‌ی آن را کشیده‌اند، خوب کتابی است. از کتاب‌های «امام‌شناسی» آیت اللّه تهرانی نیز غافل نباشید. موفق باشید

18239
متن پرسش
سلام و وقت بخیر به استاد عزیز: ما جمعی از دوستان مدتی است تلاش می کنیم آیات قرآن کریم که مرتبط با علوم مهندسی مانند راه و عمران است را استخراج کنیم شاید در دراز مدت مبانی علم مهندسی عمران اسلامی استخراج شود. در 5 آیه از قرآن کریم َ أَلْقَى فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِکُمْ وَ أَنْهَاراً وَ سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌ (نحل 15) و در زمین، کوه‌های ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد؛ و نهرها و راه‌هایی ایجاد کرد، تا هدایت شوید. الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ سَلَکَ لَکُمْ فِيهَا سُبُلاً(طه 53) همان خداوندی که زمین را برای شما محل آسایش قرار داد؛ و راه‌هایی در آن ایجاد کرد. الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فِيهَا سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ‌ (زخرف 10) همان کسی که زمین را محل آرامش شما قرار داد، و برای شما در آن راه‌هایی آفرید باشد، که هدایت شوید (و به مقصد برسید)! هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ .( الملك 15) ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﺭﺍم ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺑﺮ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﺐ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﻭﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺨﺘﻦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﺭﺳﺘﺎﺧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺍﻭﺳﺖ وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا ( نوح 19) ﻭ ﺧﺪﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺷﻰ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا ( نوح 20) ﺗﺎ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﻯ ﻭﺳﻴﻊ ﺁﻥ [ ﻫﺮ ﺟﺎ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﺪ ] ﺑﺮﻭﻳﺪ؟ ایجاد و کشیده شدن راهها بعد از قرار دادن زمین به صورت مرکب آرام و هموار به خدا نسبت داده شده است. سوال ما در مورد مفهوم کشیده شدن راه توسط خداست. در تفسیر المیزان ذیل آیه 15 سوره نحل علامه فرموده اند که چون مصنوعات انسان هم به خدا برمی گردد منظور ایجاد راه هم شامل راههایی است که به صورت طبیعی در زمین وجود داشته است و هم شامل راههایی که خود انسانها به صورت مصنوعی می سازند. در تفاسیر دیگر مطلب خاصی در مورد نسبت دادن ایجاد راه به خدا نیامده است. گویا برای مفسرین که در قدیم زندگی می کرده اند خود به خود این مساله مشخص بوده است و برایشان سوالی ایجاد نمی کرده است. سوال ما این است که در عصری که ما زندگی می کنیم، مهندسی راه که جزء مهندسی عمران است به این معنا است که طراح راه که انسان است یک طرحی برای راه می ریزد که از کجا به کجا متصل شود و از چه مسیری حرکت کند و بعد برای طرحی که ریخته با اهداف اقتصادی مسیر بهینه تعیین می کند مسیری که خودرو با سرعت مشخصی در آن حرکت کند. آیا می توان از آیات فوق این گونه نتیجه گرفت که این تعریف از مهندسی راه مورد نظر قرآن نیست و خداوند خودش در زمین راههایی را به صورت بالقوه یا بالفعل در نظر گرفته است؟ مهندس راه نمی تواند هرجا که خواست راه ایجاد کند بلکه باید سعی کند اتقضائات در نظر گرفته شده در طبیعت را شناسایی کند یا بگوییم به زبان دیگر که پتانسیل ایجاد راه را در طبیعت کشف کند؟ سوال های در این بحث: 1. آیا استنباطی که از آیات مورد اشاره در قرآن کریم انجام شده است را صحیخ می دانید؟ یا این که فکر می کنید ما سعی کردیم مفهوم ذهنی خود را به قرآن کریم تحمیل کنیم؟ 2. آیا در قرآن کریم و روایات شواهد دیگری برای این نوع برداشت سراغ دارید؟ 3. آیا این صحبت در مورد تعریف علم راه اسلامی را درست می دانید؟ 4. مثلا می توانیم به عنوان یک نمونه کاربردی بگوییم که اگر در طراحی راه به یک گزینه رسیدیم که باید تونل می زدیم و یک گزینه دیگر که باید از گردنه و دور کوه عبور می کردیم، با این دید جدید بهتر است که گزینه راه دور کوه را در نظر بگیریم هرچند طولانی تر و استفاده از آن سخت تر بشود؟ با این دید جدید اصول مهندسی راه اسلامی تغییر می کند. 5. بنظر شما چه موارد دیگری از قرآن کریم می توان به عنوان مبانی اصلی علم راه و حمل و نقل اسلامی اضافه نمود؟ اگر در این زمینه پیشنهادها و نظرات دیگری دارد که ما را راهنمایی می کند بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به این‌که آیات مذکور می‌فرماید خداوند زمین را مستعد داشتنِ راه‌ها کرده است؛ می‌توان پذیرفت که انسان اجازه دارد در راستای سنت الهی به همان شکل که حضرت حق جاده‌هایی را بر زمین قرار داده است ما نیز آن کار را ادامه دهیم ولی مواظب باشیم که در راستای همان سیره و سنت الهی که نظام طبیعت پذیرای آن هست، عمل کنیم تا جاده‌های ما خراشی بر چهره‌ی طبیعت و از بین‌بردنِ نظام طبیعی عالم نباشد.

در مورد احداث تونل نیز قضیه به همان نکته‌ای برمی‌گردد آیا آن تونل در جایگاه خاصی که باید نصب شود نظام إکولوژیِ منطقه را به هم می‌زند یا نه؟ از این جهت نمی‌توان یک نظر کلی برای این امور داد.

در مورد این‌که قرآن چه نگاهی و نظری در راستای مبانی اصلی علم راه و حمل و نقل به ما می‌دهد؛ حقیقتاً نیاز است کارهای جدّی بکنیم تا زمینی که باید گهواره‌ی ما باشد و خدا در آن زمین ما را در آغوش خود بگیرد، تبدیل به جهنّمی از آن جنس که شهرهای بزرگ برای بشر ایجاد کرده‌اند، نباشد. همواره باید این نکته مدّ نظر ما باشد که ما باید بر روی این زمین زندگیِ آرام و زیبایی داشته باشیم به همان معنایی که حضرت حق فرمود: «زمین ذلولِ شما است» یعنی محلی برای آرامش و تعالی، نه جسمِ مرده‌ای که هرطور خواستیم در آن تصرف کنیم. موفق باشید

11993
متن پرسش
لطفا صوت «شرح کتاب جنود عقل و جهل» امام خمینی (ره) را در سایت دوباره بگذارید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فایلهای صوتی شرح کتب بمرور زمان بر روی سایت بارگذاری می گردد. مدیریت سایت

14761
متن پرسش
سلام استاد عزیز: بحث برهان صدیقین را مشغولم علت معد و علت حقیقی. آیا این برداشتم صحیح است که: کوشش ما در وصل علت معد است و کشش حق علت حقیقی در وصل؟ بقول جناب باباطاهر: من ظن انه یصل بالاجتهاد / فالاجتهاد حجابه ومن ظن انه / یصل بغیرالاجتهاد فالتمنی حجابه؟ آیا می توان گفت کوشش علمی و عملی ما در راه خدا زمینه (علت معد) هست اما کار اصلی دست خداست؟ گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: کاملاً درست است. گفت: «هر هدايت که داري اي درويش / هديه‌ي حق شمر، نه کرده‌ي خويش». موفق باشید

2336
متن پرسش
به نام خدا با عرض سلام و ادب خدمت حضرت استاد طاهرزاده (حفظةالله) حضرت استاد صمدی آملی در دروس شرح معرفت نفس می فرمایند : هر نفس و موجودی که ( یا رب ) می گوید ، در حقیقت دارد رب خودش را صدا می زند ، هیچ کس رب مطلق نظام هستی را صدا نمی زند . اما داعی تمامی موجودات این است که از کانال وجودی خودشان که همان رب مقید است به رب مطلق سفر کنند ، که ضمیر ( الیه ) در ( انالله و انا الیه راجعون) به همان رب مطلق بر می گردد . به یک معنا تمامی موجودات مسلمانند و همگی در حال سفر کردن از خویش به آن رب مطلقند ( آل عمران / ۸۳ ) هر کس با جدول وجودی خود ، با رب خویش در ارتباط است و همه می خواهند از این کانال ، خود را به رب پیغمبر اتصال دهند . در صورت امکان مطلب رب مقید و رب مطلق را شرح بفرمائید ممنون می شوم . با تشکر و تقدیم احترام
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: ربّ مقید جلوه‌ی حضرت پرودگار است برای شخص خاص یا موجود خاص و ربّ مطلق حقیقت ربّ همه‌ی مخلوقات است که تحت عنوان «رب العالمین» می‌گوییم. موفق باشید
7937

عقول عشرهبازدید:

متن پرسش
با سلام وخسته نباشید زیارت کربلا ی ایران قبول باشد ....1-این موضوع "عقول عشره"به چه موضوع یا موضوعاتی مربوط می شود که این همه آیت الله حکیمی به آن می تازد ؟اگر می شود توضیح بفرمایید .ودر ضمن اگر کتاب مختصر ومفیدی در این این زمینه موجود است لطفا راهنمایی کنید .2-ظاهرا ما با حقیقت عقل همه حقایق را مورد تفکر قرار می دهیم ا زجمله حقیقت نفس خود مان را ...آیا این که می گویید عقل یکی از قوای نفس می باشد اینجا که عقل به صورت مجزا نفس را مورد مطالعه قرار می دهد آیا می شود گفت ما همان عقلیم ودر عالم جز عقل چیزی وجود ندارد همه چیز معقول است چون همه چیز از حکیم عاقل صادر می شود؟توضیح دهید؟3-منظور از حکمت انسی چیست؟4-ما چگونه می توانیم مرز بین خیال ،عقل وقلب و...بدون نگاه به تعاریف انتزاعی آن بشناسیم ؟ما همه چیز را آنگاه که می خواهیم بشناسیم با عقل خود باید بشناسیم حقیقت خیال را چگونه رویت یا بگو شهود کنیم ؟5-استاد دینانی در کتاب سرشت وسر نوشت می گویند که ما هستیم وهمچنان داریم می هستیم منظور از این واژه "می هستیم " چیست ؟حاج آقا اون جزوه ای که از اسفار ملاصدرا چاپ کردید را روی سایت نمی گذارید ؟6-حرف کلی شما در مورد مکتب تفکیک چیست ؟ومواردی که با آن اختلاف مبنایی دارید را بفرمایید؟ببخشید پراکنده سوال کردم .خدا به پهنای اقیانوس ها حقیقت را از وجودتان سرازیر کند .یاعلی
متن پاسخ
1- علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» می‌فرمایند: علامه طباطبائی می فرمایند: ارسطوئیان و خود ارسطو، عقول‏ عشره‏ را به عنوان صرفاً «فرض»، ادعا کرده اند و هیچ دلیلى بر چنین ادعائى نیاورده اند. و چیزى بنام عقول‏ عشره‏، خیالى بیش نیست که اسّ اساس بینش ارسطوئیان است.( علامه طباطبائى ، حواشى بر بحار الانوار ، ص: 433). می فرمایند : مبنا قرار گرفتن هیئت قدیم سبب شد که- حکماء یک سلسله عقول طولیه که- عددشان به ده‏تا مى‏رسد قائل شوند- فرضیه معروف عقول‏ عشره‏ که- مورد قبول اکثریت مشائین قرار گرفت- و برخى از مشائین مانند خواجه نصیر الدین طوسى- و قاطبه اشراقیین آنرا انکار کردند- و امروز اصل مبنا یعنى فلکیات قدیم موهوم- شناخته مى‏شود مبتنى بر همین اصول و نظریات است-.رجوع به فرهنگ علوم عقلی . آن چه مورد توجه است این است که . عقول، موجودات مجردی هستند که هیچ¬گونه شائبه ماده در آنها نیست و نزدیک¬ترین موجودات (از حیث کمالات) به وجود واجب تعالی می¬باشند. از دیدگاه فلاسفه همه موجودات عالم به یکباره نمی¬توانند از ذات واجب صادر شوند. ابتدا عقول در یک نظام طولی از حق تعالی صادر شده¬اند و بقیه موجودات توسط این عقول موجود شده¬اند. 2- نفس انسان به علم حضوری خود را درک می‌کند و یکی از ابعاد خود را که عقل است نیز به علم حضوری درک می‌نماید و این غیر از آن است که ما می‌توانیم بنگریم که همه‌‌ی عالم صورت عقل الهی است 3- عرفان نظری را حکمت اُنسی می‌گویند 4- همین‌که ما خود را احساس می‌کنیم ابعاد وجودی خود را نیز به علم حضوری احساس می‌نماییم. نباید بین علم حصولی از طریق عقل با احساس حضوری خلط شود. 5- می‌فرمایند ما همچنان در هستی خود سیر می‌کنیم. در جلسات 4 تا 8 کتاب «آشتی با خدا» در این مورد عرایضی شده. متن کتاب «معرفت‌النفس و الحشر» در سی‌دی مربوط به آثار بنده هست، در ضمن کتاب با ویرایش جدید در دست چاپ است. ان‌شاءاللّه دست‌اندرکاران سایت در اسرع وقت آن را روی سایت قرار می‌دهند 6- در آرشیو پاسخ‌های سایت عرایض مختصری در مورد مکتب تفکیک داشته‌ام. موفق باشید
11646
متن پرسش
استاد عزیز سلام: در ادامه سوال 11642 که فرمودید ائمه (ع) مظهریت متفاوت دارند، می شه این را بیشتر توضیح بدید؟ یعنی ائمه (ع) هر کدام اسمی از اسماء الهی را جلوه می دهند که با دیگری متفاوت است و همه با هم می شوند کل اسماء الهی؟ در کتاب مقام لیلة القدری حضرت فاطمه (س) حدیثی را آوردید از پیامبر (ص) که فرموده بودند خداوند بهشت را از نور خودش خلق کرد و از ثلث آن نور خود پیامبر (ص) و از ثلث دیگر حضرت زهرا (س) و از ثلث دیگر حضرت علی (ع) و دیگر ائمه (ع) را خلق کرد، منظور این حدیث را اگه می شه بیشتر توضیح بدید. در کتاب هست که هر کدام از این ثلث ها ابعاد و تجلیاتی از اسماء و صفات الهی است، خوب انسان کامل که همه اسماء را دارا هستند و مظهر کامل اسماء هستند اینجا منظور چه بوده؟ اگه می شه بگید برای درک مقام حضرت زهرا (س) باید چه کار کرد؟ مطالعه روی گفتار ایشون که کافی نیست مطمئنا مسیری غیر از مطالعه میطلبه راه اون چیه؟ خیلی ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همان‌طور که متوجه هستید حقیقت انسان کامل – اعم از رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» و ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» و فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها»- همه‌ی اسماء حسنای الهی اند ولی هرکدام از آن ذوات مقدس بنا به موقعیت خود مظهریتی از آن اسماء هستند که بعضاً شرایط برای ظهور آن اسماء در بعضی از آن‌ها بهتر فراهم شده. مثل آن که اگر معاویه نبود کمالات علی علیه السلام تا آن حد امکان ظهور نمی‌یافت. 2- در کتاب «مقام لیلة ‌‌القدری حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» در ویرایش مجدّد عرایضی در مورد «سرّ» شده که شاید جواب قسمت دوم سوال شما باشد. در هر صورت، «سرّ» گفتنی نیست و سوال‌کردنی هم نیست. موفق باشید

12888
متن پرسش
با عرض سلام به استاد عزیز: آیا برای ما هم - همانند شما - ممکن است با نوارها و سی دی دروس علما رشد کنیم؟ اگر ممکن است در دروس عرفان، فلسفه و تفسیر به سی دی کدام یک از علما رجوع کنیم؟ در ضمن حقیر طلبه ام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: جنابعالی به عنوان یک طلبه در رابطه با فلسفه و عرفان از حجت‌الاسلام و المسلمین استاد یزدان‌پناه می‌توانید استفاده کنید و در تفسیر، از نورِ چشم صاحبان بصر و بصیرت یعنی حضرت آیت اللّه العظمی جوادی آملی غافل نباشید. موفق باشید

20175

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: نظر شما راجع به خانم لطفی آذر چیست؟ خصوصا بعد از انتخابات سال 96 ایشان چه قدر ولایت فقیه را قبول دارند؟ اطلاع از رابطه خانوادگی شما و خانم لطفی آذر رو دارم، به خاطر همین از شما پرسیدم، اطلاع دارید در انتخابات به چه کسی رای دادند؟ قبلا سوالی در مورد ایشان در بخش پرسش و پاسخ سایت شما بود، ولی الآن هر چه می گردم نیست. چرا؟ خود شما در انتخابات به چه کسی رای دادید؟ نظر شما راجع به رهبر معظم انقلاب چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- بنده حاجیه خانم را از اساتید دلسوز می‌دانم که در خدمت تعالی دینداریِ افراد زحمت می‌کشند 2- بنده به آقای رئیسی رأی داده‌ام 3- رهبر انقلاب را نایب حقیقی امام زمان «عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» می‌دانم و بدون نظر به ایشان هرگونه نظر به امام زمان را توهّم می‌دانم. 4- در جریان نیستم که حاجیه خانم به چه کسی رأی داده‌اند! 5- مطلب را باید از مسئول سایت دنبال کنم. موفق باشید

4544
متن پرسش
سلام علیکم پرسش و پاسخ شماره 4490 را خواندم و انچه دستگیرم شد انکه حتی اگر مشایی اصلح باشدو حتی اگر انچنان که شایع است داری افکار التقاطی و منحرف نباشد,رای به او در شرایط کنونی به صلاح انقلاب نیست چرا که روح کلی نظام و قدرت در سایه به هر حال با ایشان و نوع نگاهشان به مسایل مخالف است و این یعنی حداقل چهار سال تقابل و واماندن از اهداف اصلی انقلاب.نکته دیگر اینکه انقلاب به ارامش احتیاج دارد و این ارامش با ریاست امثال مشایی در تضاد است اما چند نکته1.اقای طاهر زاده عزیز ارامشی که شما از ان صحبت می کنید تا کجا مقدس است.بگذارید مثالی بزنم مباحث شما و به خصوص جهت گیری سیاسی شما ارامش خیلی از افراد را بر هم زده است و خوب است بدانید با طرح این مباحث دشمنانی عنود برای خود دست و پا کرده اید مثلا حوزه علمیه اصفهان تحت تاثیر بلامنازع سپاه نام شما را اصطلاحا در بلک لیست قرار داده است به این معنا که مدیر هیچ یک از مدارس حق ندارد اجازه سخنرانی در مدرسه تحت امرش را به شما یا یکی از نزدیکانتان بدهد.حال سوال این است که در چنین شرایطی چه باید کرد؟ایا شما حق دارید به این بهانه که هنوز وقت تفکر من نرسیده است دست از کار بکشید .حال وضعیت خود را مقایسه کنید با شرایط اقای مشایی انچه در ان نامه مشهود است ناامیدی حضرت عالی است در حالی که با مثالی که زدم به گمانم این ناامیدی وجهی ندارد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که می‌دانید بنده شاید از امیدوارترین افراد نسبت به آینده هستم ولی آن‌طور که رهبر عزیز امیدوارند، به این شکل که اگر راه‌کارهای عبور از موانع را پیدا کنیم همواره آینده‌ای بسیار درخشان را در جلو خود می‌یابیم، آنچه را هم که می‌فرمایید در حوزه‌ی شما حاکم است می‌دانم. به آینده‌ای نگاه کنید که از این تنگناها گذشته‌ایم و طاهرزاده کسی نیست که بخواهد در این میان برای خود عنوانی دست و پا کند. آینده از آنِ تفکر حضرت روح‌اللّه است و این است آن آینده‌ی درخشان. که رهبر عزیز وعده ان را می دهد موفق باشید
3362
متن پرسش
سلام علیکم! دو سوال در مورد رزق و روزی از شما داشتم: 1- در باب رزق ابتدا به دو حدیث زیر توجه کنید که از کافی شریف است: الف- «عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ نَظَرَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَى رَجُلٍ وَ هُوَ یَقُولُ- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلَالِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع سَأَلْتَ قُوتَ النَّبِیِّینَ قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ رِزْقاً حَلَالًا وَاسِعاً طَیِّباً مِنْ رِزْقِکَ.» ب- «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع جُعِلْتُ فِدَاکَ ادْعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَنِیَ الْحَلَالَ فَقَالَ أَ تَدْرِی مَا الْحَلَالُ قُلْتُ الَّذِی عِنْدَنَا الْکَسْبُ الطَّیِّبُ فَقَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَقُولُ الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَیْنَ ثُمَّ قَالَ قُلْ أَسْأَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ الْوَاسِعِ.» حال معنای این دو حدیث چیست؟! مگر رزق حلال دقیقاً یعنی چه که امام صادق(ع) می فرمایند رزق حلال قوت انبیاء(ع) است؟!!! یا مصطفین یعنی چه که امام سجاد(ع) می فرمایند حلال قوت مصطفین است؟! همچنین فرق رزق حلال با رزق حلال واسع طیب چیست؟! البته اگر احادیثی با مضمون مشابه نیز داریم بفرمائید. 2- معنای برکت در مال چیست؟! خوب فرض بفرمائید درآمد دو شخص ثابت باشد. خود درآمدها که ثابت است. قیمت اجناس نیز ثابت است. پس اینکه بگوئیم درآمد فلان شخص برکت دارد اما درآمد فلان شخص برکت ندارد دقیقاً یعنی چه؟!!! یا اینکه در روایات داریم فلان کار موجب برکت در رزق می شود یعنی اگر کسی این کار را کرد مثلاً درآمدش زیاد می شود یا معنای دیگری دارد؟! کلاً این برکت دقیقاً یعنی چه و تبیین مادی و دنیایی این مسأله یعنی چه؟!
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- انبیاء و برگزیدگان می‌دانند چه چیزی حلال و چه چیزی حرام است. قوت انبیاء و برگزیدگان، همان غذایی است که مطابق شریعت به‌دست آمده، واسع‌بودن رزق به آن صورت است که انسان به سختی گرفتار به‌دست‌اوردن رزق نگردد که از معنویت باز شود و طیب‌بودن آن یعنی وسیله‌ی انتقال به معنویت شود و همراه با کدورت لذت‌پرستی نباشد. 2- بسیار تجربه شده است که دو نفر با درآمد مساوی یکی اهل زیارت می‌باشد و یکی اهل اصراف و ریخت و پاش دنیایی، در آمد اولی برایش برکت داشته ولی درآمد دومی برایش زحمت و غفلت به همراه آورده. موفق باشید
9397
متن پرسش
با عرض سلام: یکی از دوستان بنده ایمیلی به بنده فرستاده است که با استناد به آن نتیجه میگیرد که مولوی دشمن اهلبیت است! ایشان از لحاظ علمی و مطالعه فکر نمیکنم در سطح بالایی باشد. بنده اینجا عین ایمیل ایشان را می آورم و خواهشمندم جواب آن را بدهید تا مطلب روشن شود و برای ایشان هم بفرستم: «مولوی (محمد بلخی) : ابن ملجم دست خدا بود که امام علی (ع) را کشت! (العیاذ بالله) مولوی در مثنوی در راستای جبر اندیشی عرفانی با یک دروغ پردازی از زبان امیر المؤمنین علی علیه السلام ابن ملجم را تبرئه کرده و به وی می گوید که من از تو هیچ بغضی در دلم ندارم. چرا که قاتل من تو نبودی. تو فقط آلت فعل خداوند بودی و قاتل واقعی من خداوند بود! من همی گویم برو جفّ القلم زان قلم بس سرنگون گردد علم هیچ بغضی نیست در جانم ز تو زان که این را من نمیدانم ز تو آلت حقی تو، فاعل دست حق کی زنم بر آلت حق طعن و دق! و بعد از زبان امیر المؤمنین علیه السلام به دروغ خطاب به ابن ملجم می گوید که بابت عملی که مرتکب شده ای نگران نباش، من در قیامت شفیع تو خواهم بود: لیک بیغـم تو، شفیع تو منـــم خـواجـه روحـم نـه ممــلـــوک تـــنم (مثنوی معنوی/ دفتر اول/ ص۱۹۰) بر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) لعنت»
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: توصیه‌ی حضرت امام خمینی به احمد آقا آن است که: ‌ای احمد! اگر زبان این طبقه را نمی‌فهمی لا اقل انکارشان نکن. آیت‌الله تهرانی در کتاب «روح مجرد» یک بحث مفصلی در تشیّع مولوی و محیی الدین آورده‌اند و خودِ من از آیت‌الله جوادی شنیدم که مولوی در عقاید، شیعه است. مولوی در مورد علی‌ «علیه‌السلام» می‌گوید: «تو ترازوی احد خو بوده‌ای .... بل زبانه‌ی هر ترازو بوده‌ای» یعنی علی «علیه‌السلام» را ملاک حقانیت هرچیز می‌داند. از طرفی حتما می‌دانید که زبان عرفان، زبان اظهار تکوینیات نیز هست لذا عرفا حادثه‌ها را و به همان معنایی که خداوند اراده‌کرده‌است می‌نگرند. آیا می‌توان از نظر تکوین بگوییم خدا نمی‌خواسته حضرت امام حسین «علیه‌السلام» شهید شوند؟ یا این‌که از جهت تکوین همین را می‌خواسته که واقع شد و گرنه لازم می‌آید بگوییم قدرت یزید از قدرت خداوند بیشتر است. آری تشریعاً خداوند خواسته که همه حرمت حضرت امام حسین«علیه‌السلام» را به عنوان امام زمان در آن تاریخ نگه دارند. اشعاری هم که مولوی در این‌جا آورده نظر به نگاه تکوینی علی‌ «علیه‌السلام» دارد که چگونه حضرت با آن شعور تکوینی خود متوجه‌ی اراده‌ی حضرت حق در این حادثه است و نسبت به آن‌که ابن ملجم در نظام تکوین کاری انجام نداده مگر آن‌چه را خدا اراده کرده و معلوم است اولیاء الهی هر آن‌چه خدا اراده کند می‌پسندند و بدان راضی‌اند. به همین جهت می‌گوید: «آلت حقی تو، فاعل دست حق». اتفاقا مولوی از این جهت دارد ما را متوجه نگاهِ بصیر علی «علیه‌السلام» می‌کند و در همین رابطه در جایی دیگر خطاب به علی «علیه‌السلام» می‌گوید: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای .... شمه ای بنما از آن‌چه دیده‌ای» می‌گوید ای علی تو تنها عاقل نیستی، خودِ عقلی و خودِ بصیرت هستی و از آن حضرت تقاضا می‌کند شمه‌ای از آن بصیرت را به ما بده. موفق باشید
3330
متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .انشاالله زیارتتان قبول حق باشد و انشاالله وصل به زیارت حضرت بقیه الله ارواحنا فداه قرار گیرد و توشه مابقی عمر شریف باشد،انشاالله. . . 1-استاد جسارتا،دیدی که شما درباره ولایت فقیه به ما داده اید،و مارا با سلوکی آشنا کردید که اصلا باور نمیکردیم اینقدر برکت داشته باشد،سوالاتی برایمان بوجود آورده،از جمله درباره علما دین. . .امام خامنه ای حفظه الله تعالی فرمودند:اون عالمی که عباش رو به کولش بکشه و بره یک گوشه بگه به سیاست کاری ندارم این عالم سکولاره و صحبتایی از این قبیل. . .چرا مثلا بعضی علما در مورد مسائل سیاسی کشور نظری ندارند؟چرا مثلا درباره فتنه جدید که انتخابات آزاد هست نظر ندارند؟چرا درباره مسائل سیاسی روز اونطور که باید و شاید نظری نمیدن؟چرا واقعا مثل علامه آیت الله جوادی آملی،مثل علامه مصباح،اونطور که باید بصیرت پراکنی نمیکنن؟آیا انتظار ما زیاده یا اینها در اشتباهن؟یا حدی داره که ما نمیدونیم؟. . .2-جسارتا این سوال ربطی به موضوع بحث نداره،ولی من هر روز تقریبا اکثر خبرگزاری ها و روزنامه ها رو مرور میکنم،تا از وضعیت سیاسی طبق فرامایش رهبری آگاهی باشم و این واقعا گاهی وقتمو زیاد میگیره،مثلا شاید روزی 4 ساعت و امکان بهره نبردن از بعضی منابع رو میده،اما الحمد لله تحلیل سیاسی میتونم بکنم وقایع رو و به گفته رهبری عمل کنم،به نظرتون این سیاست زدگی که یه وقت نیست؟. . .موفق باشید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- همان‌طور که مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» فرمودند: این ننگ است که روحانی بگوید من کاری به مسائل کشور ندارم، کشوری که با ولایت فقیه اداره می‌شود، ولی مصداق آن روحانی مسلّم آیت‌الله جوادی«حفظه‌الله» نیستند که در واقع باید گفت یکی از عمیق‌ترین تئوریسین‌های نظام ولایت فقیه می باشند. تفاوت روش آیت‌الله جوادی با آیت‌الله مصباح«حفظه‌الله‌تعالی» نباید موجب شود که عظمت کار آیت‌الله جوادی را که پایه‌های معرفتی تمدن اسلامی را می‌سازند، نادیده گرفته شود 2- چهارساعت کار جهت این امر برای یک طلبه زیاد است، بیش از یک‌ساعت نباید وقت بگذارید همین‌که اجمال موضوعات را در دست دارید کافی است. موفق باشید
6609
متن پرسش
با سلام محضر استاد عزیز و گرانقدر بنده خودم را کوچکتر از آن می بینم که بخواهم به حضرت عالی انتقادی کنم ویا تذکری بدهم اما مسائلی پیش آمده که لازم دیدم تا آنها را بها شما در میان بگذارم: از چندین سال پیش با شما وجلسات تفسیر قرآن شما آشنا شدم و مرتبا در جلسات حاضر می شدم و استفاده می بردم و این حضور من در این جلسات مرا با تعدادی از شاگردان پرو پا قرص و ثابت درسهای شما آشنا کرد.به تبع آن باعث شد تا ما در بین هم به مباحثه بپردازیم ، اما پس از مدتی دچار اختلافات زیادی شدیم و چون در زندگی من اخلال ایجاد کرده بود و من فکر می کردم ظرفیت این گونه مباحث را ندارم راهم را جدا کردم و چون فکر میکردم آنچه شما میگویید و شاگردانتان بر آن حاشیه می زنند افراط است از جلسات دور شدم و دیگر به جلسات نیامدم ولی ارتباطم را هم قطع نکردم بخصوص با همان شاگردان همیشه بحث که نه بلکه جدل داشتم واز موضع مخالف با آنها روبرو میشدم به عبارت دیگر همیشه حرفهایشان را نقد میکردم .اکنون پس از چند سال با دیدی دیگر و همتی بالاتر برگشتم و دوست دارم مباحث را ادامه دهم اما در تمام این مدت احساس میکنم جای یکسری مطالب در در مباحث شما خالی است !!! همان چیزهایی که من به عنوان منتقد به آنها میگفتم و در درستی آن اطمینان داشتم اما چون آنها یکطرفه قضاوت میکردند دچار اختلاف میشدیم بگذارید اندکی توضیح دهم . من با بعضی از این شاگردان رفت و آمد خانوادگی هم دارم و از اختلافات شدید بین آنها و همسرانشان اطلاع دارم . با آنکه همسرانشان مومنه و موقر هستند و کوتاهی در شوهر داری نمیکنند رفتار های خشک و بی روحی را از شوهرانشان مشاهده میکنم و حتی توسط همسرانشان به همسر من رسیده است .جدیدا خبری از تعداد دیگری از شاگردان شنیده ام که امیدوارم درست نباشد بعضی از آنها کارشان به طلاق رسیده است به خاطر دین !!!!! به زنان خود میگویند شما کند ذهنید ، مطالب استاد را نمی فهمید ، به آنها میگویند اگر میخواهید مطالعه داشته باشید مطلقا باید کتب و سخنرانیهای استاد را گوش دهید و امثال این موارد که کم نیست . به طور کلی دیدشان نسبت به زن فقط یک ابزار است برای تولید نسل . وقتی برای آنها حدیث رفتار خوب با همسر می آورم می گویند منظور از این حدیث فلان است و فلون نیست.!! میگویند تو نمی فهمی این حدیث جنبه قدسی دارد و تو داری احادیث را مادی میکنی و پای احادیث را میکشی و پایین می آوری بعضی اوقات چنان از موضع حق وارد میشوند که انگار هیچکس به جز آنان پای درس شما ننشسته است . این حرف من نیست بسیار دیگری را میشناسم که این حرف را تایید میکنند من نمیگویم اشتباه میگویند ولی میدانم اشتباه عمل میکنند اصلا مگر هدف از این درسها و بحثها مگر جز این است که دینداری وارد زندگی ما شود به قول خودتان دینداری کنیم نه دین دانی؟ بسیاری از فامیلها و نزدیکان این شاگردان را میشناسم که وقتی رفتار و برخورد پر از خشم و حالات افسرده آنان را می بینند میگویند اگر دین این است ما این دین را نمی خواهیم البته که اقربا و آشنایان اینها اکثرا مسلمان اند و مقید و نه دور از منبر و وعظ . با بعضی از آنها به خاطر آشتی دادن همسرانشان صحبت کرده ام می گویند" ما استاد را میشناسیم بعضی از کتابهایش را هم خوانده ایم خیلی منطقی و مستدل است ما میدانیم خود استاد اینگونه نیست اما این شاگردانش کاسه داغ تر از آش شده اند"حتی یکی از همسرانشان گفته بود از بس مرا مجبور به کاری میکند و همیشه دنبال نماز جمعه و جلسه استاد و مباحثه است که دارم از هرچه دین است زده میشوم اکنون که بررسی کرده ام می بینم راست میگویند حرف هیچکس را به جز شما قبول ندارند ، یکطرفه به قاضی میروند ، خود را بر حق می دانند و طرف مقابل را هر کس میخواهد باشد باطل ، به راحتی علما دیگر نظیر آیت ا.. خاتمی( امام جمعه تهران )، حاج آقا عالی ؛ حاج آقا قرائتی، حاج آقا پناهیان آیت الله مکارم و امثالهم و حتی شهید مطهری را هم زیرسوال میبرند و به حرفهای شما استناد میکنند میگویند استاد در نمیدانم کوه یا فلان جلسه خاص گفته است فلان!!!، با درس و دانشجو به طور کلی مخالف اند، همه فعالیتهای زندگی را که شاید وظیفه شان باشد کنار گذاشته اند ، دائم در اتاقی می نشینند و سی دی و بحثهای شما را گوش میدهند ، میگویند این سی دی خاص است از اقای توسلی یا نمیدانم توکلی گرفته ایم تا معاد را کار نکنید به شما نمیدهیم ،به زن و بچه و خواسته هایشان توجه ندارند و تا مجبور نباشند به داد این بیچاره ها نمی رسند، دائما نماز خواندن را کار می دانند و اندکی در کار منزل به همسر کمک کردن را کار نمیدانند . به همکاران و نزدیکان بیش از حد تذکر میدهند و به هر چیز کوچکی گیر میدهند حتی مستحبات تذکر طوری نیست ای کاش با اخلاق نرم و روش درست می گفتند با تندی میگویند و میروند حتی نمی ایستند حرف و انتقاد طرف مقابل را گوش دهند ، اخیرا نیز دنبال افراد با نفوذی می گشتند تا بواسطه آنها به سوریه بروند و شهید شوند نمیدانم من که مدتی از بحثهای شما دور بوده ام اما فکر نمی کنم این چیزها را شما به آنها یاد داده باشید. شاید آنها تفکر را کنار گذاشته و مقلد محض شما شده اند . و یا مطالب را بد برداشت کرده اند یا شاید من اشتباه میکنم به هر حال شما را به خدا کاری بکنید و یا حرفی بزنید شاید به شما گوش دهند . هر چه به آنها میگوییم مانند کامپیوتر از ذهنشان جمله ای از شما استخراج میکنند و جواب ما را میدهند حتی وقتی میگوییم بروید پیش یک مشاور مذهبی که خودتان قبول دارید میگویند ما مگر مشکلی داریم !!! همسرانمان باید خودشان را برسانند !!! خواهش میکنم مرا ببخشید قصد جسارت ندارم اما فکر میکنم انطور که باید در مباحثتان جنبه های مختلف یک بحث را بیان نمیکنید . ویا شاید به این امید که خودشان مد نظر قرار میدهند کم رنگ بیان میکنید و زود رد میشوید . شاید هم به توضیح بیشتری نیاز دارد نمیدانم شاید هم من اشتباه میکنم . به هر حال مردم به این زندگی ها نگاه میکنند و نتیجه ای که میگیرند این است که دیندارها یا ریش دارها همین اند زندگی همسرانشان را زهر مار میکنند برای خواسته های خودشان. از شما تقاضا دارم این مباحث را مستقیم روی سایت قرار ندهید و حداقل به خود من بگویید تا تکلیفم را بدانم که آیا این رفتار ها دلیل دینی دارد و ما نتوانسته ایم هضم کنیم و یا اینکه باید در خودشان تجدید نظر کنند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: افراط و تفریط در هرحال بد است بنده هم شنیده‌ام عده‌ای از افرادی که در جلسات بنده حاضر می‌شوند همین‌طور هستند که شما می‌فرمایید در حالی‌که نه دین خدا چنین رفتاری را قبول دارد و نه بنده این‌طور عمل می‌کنم. نمی‌گویم بعضی از خواهران انتظارات بیش از حدّ ندارند، ولی حقیقتاً این افراد که خودشان را به ظاهر مرید بنده می‌دانند مشکلی برای بنده و خودشان و مباحثی که مطرح می‌شود ایجاد می‌کنند در حالی‌که هیچ‌کس غیر معصوم نباید حجت باشد. بحث‌های بنده در کنار بحث‌ها و دستورات سایر سخنرانان و نویسندگان می‌تواند مفید باشد ولی اگر سخنان بنده مطلق شود و افراد بدون آن‌که تفکر کنند آن را بپذیرند فایده‌ای برای افراد ندارد. بنده سعی دارم با عقل مخاطبانم حرف بزنم و نه با احساساتشان و امید دارم آن‌ها نیز با عقل‌شان روی عرایض بنده فکر کنند و جوانب قضایا را بسنجند و عمل کنند. در راستای گله‌ای که از بعضی از این آقایان داشتم – هرچند عمومیت ندارد- در جلسه‌ی(جلسه 24) دعای مکارم‌الاخلاق بحثی تحت عنوان «خانواده مرکزصمیمیت » کمی روی حقوق زن و تلاش برای صمیمیت در خانواده داشتم که دوستان آن بحث را بر روی صفحه‌ی اول سایت قرار دادند. خلاصه بنده هم از دست بعضی از این‌ مریدها گله‌مندم هرچند معتقدم بعضاً همسران آن‌ها نیز انتظاراتی از شوهرانشان دارند که انتظارات بیش از حدّ اعتدال است. موفق باشید
3117
متن پرسش
بنام الله)سلام علیکم و خسته نباشید-نظرتان درمورد کتاب بدرمادر ما متهم هستیم اثردکتر شریعتی چیست-عاقبت به خیر شوید
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: کتاب بدی نیست کمی در آن افراط شده، ولی در هرصورت موضوع امروز ما نیست. موفق باشید
12881
متن پرسش
سلام استاد عزیز: یک پیشنهاد داشتم خدمتتان. از آنجایی که وقت عزیز و گرانبهای شما در این سایت برای پاسخ به سوالات معرفتی و دینی است و با این حال برخی از دوستان از شما سوالاتی در خصوص ازدواج و یا تربیت فرزند و مشکلات خانوادگی خودشان می پرسند که البته میزان آن نسبت به گذشته خیلی کمتر شده است. پیشنهاد بنده این است که در صورتی که سوالات کاربران کمی تخصصی باشد (منظورم آن دسته از سوالاتی است که شما در پاسخ به آن می فرمایید بنده تخصصی در این زمینه ندارم) آنها را به سایت دکتر حبشی ارجاع بدهید. ایشان علاوه بر اینکه یکی از روانشناسان زبده در کشور هستند بسیار متعبد و پایبند به مبانی تربیتی دینی و اسلامی هم می باشند. که هم از طریق سایتشان و هم از طریق تماس با شماره ی همراهشان بصورت رایگان مشاوره می دهند: شماره ی دکتر حبشی جهت مشاوره: 09155011764 لینک مربوط به درخواست مشاوره: http://mf-shahedan.com/cultural/gateway/MemberAuthenticate.php?page=TAF التماس دعا.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با توجه به شناختی که بنده از جنابعالی دارم و اعتماد و اطمینانی که به حضرتعالی هست؛ فکر می‌کنم همین پیشنهاد در معرض دید کاربران قرار گیرد، برایشان مفید باشد. موفق باشید

4484
متن پرسش
سلام خدمت استاد بزرگوار متأسفانه برخی از شاگردان و مرتبطین با شما شده اند طرفدار آقای مشایی. اگر حضرتعالی واقعا مشایی را صالح نمی دانید خواهشا موضع گیری بفرمایید تا کسانی که چشمشان به صحبت های شماست آگاه شوند در مدرسه علمیه ی ما تمام کسانی که پامنبری شما هستند الآن طرفدار مشایی هستند و بنده بین آقای مشایی و شخصیت هایی بزرگواری مثل علامه طباطبایی و حضرت امام سنخیتی نمی بینیم که این بچه ها بخواهند از مشایی حمایت کنند از شما خواهشمندم رفقا را توجیه بفرمایید. با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حرف ها در مورد بنده و رفقایی که واقعاً با بنده مرتبط هستند درست نیست، مثل رفقای گروه فرهنگی المیزان و ساحت حضور. هیچ‌کدام از آن‌ها به این نتیجه نرسیده‌اند که از آقای مشایی دفاع کنند. بعضی‌ها انتظار دارند آقایان مثل خودشان به آقای مشائی توهین کنند. روش ما این نیست که به کاندیداها توهین کنیم. داستان آن‌هایی که یک زمانی با بنده ارتباط داشتند و حالا جدا هستند، داستان دیگری است، کارِ آن‌ها را به پای خودشان بنویسید. موفق باشید
6100
متن پرسش
سلام و عرض ارادت. استاد عزیز! در این روز عزیز عید غدیر شما را بخدا قسم میدهم که جمع بسیاری از شاگردانتان و کسانی که حیات و تفکر دینی شان را مدیون لطف خدا و ارشادات حکیمانه شما بوده اند ، از این تحیر و اعجاب کم سابقه نجات دهید! در کنار بقیه اظهارنظرهای اخیر شما ، الان سوال 6062 در مورد عمق فاجعه ای که اشتباهات احمدی نژاد و مشایی به جریان انقلاب زد را خواندم. استاد عزیز! مختصر تعقلی که دارم را مدیون شمایم ولی ذره ای منطق و استدلال در این جواب و کلا اظهارنظرهای سیاسی اخیر جنابعالی نمی بینم. من هیچ موقع نتوانستم مانند بعضی دوستان ، عاشق جناب مشایی شوم ولی نمی توانم بفهمم که دقیقا مشکل ایشان کجاست؟ـــــ چرا دقیقا مشکلات فکری ایشان را نمی گویید؟ چرا نقد مستند و منطقی در باره ایشان نمی کنید؟ چرا فقط بصورت کلی میگویید که نزدیکی به ایشان باعث فاجعه شد؟ـــــ استاد عزیز! شما را بخدا بصورت مستند و منطقی ایشان را نقد کنید تا ما هم متوجه عمق فاجعه شویم!استاد عزیز! شما را به امیرالمومنین قسم میدهم بگویید کجای آقای مشایی آنچنان وحشتناک بود که آقای مصباح و اطرافیانش آنچنان حمله مهلک و کشنده ای به دولت کردند؟یعنی معلوم نیست که همه اینها بازی اصولگرایان حزبی و جریان هاشمی بود؟ چرا قضایا را جور دیگری نمی بینید؟ چرا اینطور نمی بینید که فریب خوردن امثال اطرافیان آقای مصباح ، باعث شد که به خاطر یک دستمال ، قیصریه ای را به آتش بکشند؟اصلا به فرض که احمدی نژاد صد در صد تحت تاثیر آقای مشایی! شما را به رسول الله بصورت مستند بفرمایید آقای مشایی چه مشکل عظیمی داشت که اینچنین باید دودمان او و هر که تحت تاثیرش قرار میگرفت ، به باد رود؟یک مقدار هم احتمال بدهید که شاید عده ای فریب خوردند و تحت تاثیر القائات شیطانی اقتدارگرایان ، بصورت افراطی به مشایی بدبین شدند! شاید عده ای تحت تاثیر هوای نفس قرار گرفتند و حسادت کردند که چرا به مشایی نزدیک شده و از ما دور شده!و در آخر ، کمی تامل کنیم که چگونه رهبری که مراعات تازه کار بودن آقای روحانی را نکرد و همان ابتدا کارهای نابجا را بصورت عمومی تذکر دادند ، چرا در مقابل کسی که آقای مصباح میگفت بزرگترین خطر است و رمال است و فلان و است و چنان است ، همیشه تعریف میکردند که در خط انقلاب و شعارهای امام است؟... سؤال شماره‌ی 6103- اقای طاهرزاده لطفا منصفانه حرف بزنیدحرف های اقای مصباح خلاف شرع بین بود ان تهمت ها را باردیگربررسی کنید وببینید وبعد ان ها را با اه وناله های حضرت زهرا مقایسه کنید این جور نوشتن منصفانه نیست شما که حرف های امثال اقای فتاح را معیار قرار میدهیدوبه طلسم واین جور چیزها متوسل می شویدبهتراست ملاک خود رارهبری قراردهید وعمق کم مبانی معرفتی این اقایان را نگاه کنید وبدانید یکی ازمشکل های دکتر کم بودن عمق معرفتی همین اقایان به اصطلاح اصولگرابودیادلسوز بودندولی بانگاه امام به قضایا نگاه نمی کردند همین اقای فتاح که می گوییدحتی درکاراجرایی دربرخی مواردملاک های سست داشتند وروحی از غرب زدگی رادر ان می بینیدوقتی درتغییر ساعت ها که اقای رئیس جمهور اصرار بر تغییرندادن ان داشت اقای فتاح که مخالف نظر دکتر بود می گفت چون اتحادیه اروپااین کاررا میکند ما هم این کاررابکنیم.جناب اقای طاهرزاده چه توهینی ازاقای مشایی یااقای احمدی نژاد درمورد علما شنیدیدازاین نوع حرف زدن های شما انسان اتش می گیرد امیدوارم منصفانه صحبت کنیدوبدانید اساس این عالم براساس سنن جاری درهستی اداره می شود وحق همیشه ظاهر می شود پس منصفانه صحبت کنید.3 حضرت استاد من کسی هستم که با اندیشه شما اشنا هستم واقعا بدانیید که هرچه سخنرانی های اقای مشایی راگوش دادم اوراانسانی دلسوز ودلداه به ارمان های انقلاب یافتم.لطفا اگر تندیی دراین نوشته بود شما حلال کنید سؤال شماره‌ی 6111- سلام.استاد بنده در پرسش 6062 مطالبی مطرح کردم وشما جوابی عنایت فرمودید. اما خودتان هم می دانید جوابی که از شما انتظار می رفت را بیان نکردید وبر خلاف چیزی که فرمودید که کلی گویی به معنای مبهم گویی نیست ولی به واقع این گونه بود حتی شما نه تنها مشکلی را دراین باره از پرسش‌گر حل نکردید بلکه بدون حتی یک دلیل خواستید که ارادت ما نسبت به آیت الله مصباح زیاد شود که با قیاسی که در انتهای جوابیه فرمودید حتی به نظر حقیر از حد گذراندید آنجایی که بیان فرمودید:انتقادهای آیت‌اللّه مصباح و جایگاه آن انتقادها که به یک اعتبار شبیه آه و ناله‌ای بود که زهرای مرضیه«سلام‌اللّه‌علیها» در آن خطبه در مسجد مدینه سر دادند وقتی دیدند بسیاری از آرمان‌ها با حاکمیت خلیفه فرو ریخت.!!واقعا ازچون شمایی خواسته ای این چنین بدون اقامه ی دلیل وصرف اتکا به چند تمجید و تاریخچه یک فرد اورا تا این حد سعی دارید که تزکیه کنیدبعید است!شما باز هم کلی گویی می کنید واین کلی گویی را ناشی از عمق فاجعه ای می دانید که احمدی نژاد برای انقلاب !!به وجود آورده است ان هم با نزدیک شدن شخص آقای مشایی به ایشان.جدای این مساله که به ادعای شما ازاین جهت که نزدیکی مشایی به احمدی نژاد از قبل تر از این حرفاست ومساله حاشیه ساز کردن آقای مشایی هم به قبل از دولت دهم برمیگردد باید این راهم پاسخ بگویید که مگر احمدی نژاد در دولت دهم چه فاجعه ای ایجاد کرد که شما حتی اجمال آن را هم نمی توانید بیان کنید!؟واز طرفی می گویید که شما اگر از این زاویه بنگرید که آیت الله مصباح با چنین احمدی نژاد ی روبه روشد قید همه چیز را زد واحمدی نژاد را بزرگترین خطر اسلام دید!دیگر به جزییات حرفهای مشایی اعتنا نمی کنید وبه حرفهای آقای مصباح هم ایراد نمی گیرید!!!شما صراحتا این گزاره که هدف وسیله را توجیه می کند را تصدیق می کنید ومی گویید چون مشایی این کار را کرد(صرف ادعا وابهام گویی)آقای مصباح هم هرگونه سخنان را وارونه کند ومطرح کند وصغری وکبری بچیند ونتیجه گیری کند وحکم به تکفیر وانحراف کند نباید به ایشان حتی ذره ای انتقاد کرد!!!!واقعا زمانی که جواب پرسش قبلی را خواندم وقتی به اینجا رسیدم به گمانم شاخ در آوردم !!آخر مشایی منحرف عامل صهیونیست نمی دانم هرچه بد است از ایشان ولی آیا اخلاق به ما اجازه میدهد که سخن شخصی را وارونه کنیم وچیزی که اونگفته را به او منسوب کنیم وبعد نتیجه گیری کنیم استاد عزیز وقتی آقای مصباح این طور نقد می کنند واین مباحث را صرفا برای نقد مشایی استفاده می کنند یعنی به این علل ایشان مشایی را منحرف وعامل فاجعه می دانند وچیز دیگری ندارند حال اگر بابررسی به این برسیم که مقدمات این نتیجه گیری فاسد بوده است وخلاف واقع به این پی می بریم که استدلال ایشان پوچ بوده است وصرفا از روی احساسات بوده!جناب استاد این یک خطر است که شما می گویید یک چیزی را که بویی از منطق نبرده را چون فلانی زده بپذیرید .من آنجا را می بینم که نسل جوان به اینجا برسند که شخصی مثل آقای مصباح حرف یک شخص معاصر را این گونه بیان می کند ورد ونقد میکند پس افکار وآرای فلاسفه ی غرب ومذاهب وادیان دیگر را هم به این شکل وارونه بیان می کنند وبعد حکم بر بطلان وپوچی آن نظریات وتئوری ها می دهند وبه یک باره به همه چیز شک کنند (واین جای تامل بسیار دارد)ودر جای دیگر فرمودید که:رهبر عزیز با آن دفاع‌هایی که آقای احمدی‌نژاد کردندامید داشتند بلکه او را از آن طلسمی که گرفتارش شده آزادش کنند.استاد عزیز این یعنی ابهام گویی به تمامه.شما واقعا حمایت های رهبر از احمدی نژاد را صرف رهایی از طلسم میدانید.آیا شما نبودید که در متن احمدی نژاد اولین خاکریز وقتی بحث سحر را پاسخ می گفتید وبا آن مقابله می کردید صحبت دکتر را مطرح کردید که با بیان سحر وطلسم قدرت خدا را نادیده می گیرند واز این تیز بینی وعمق معرفت احمدی نژاد تمجید کردید.آخر چه شده شما را که هم آهنگ با اشخاصی شدید که ابتدا با آنها مخالفت می کردید؟؟آخر آنهایی که بحث انحراف وسحر واین حرفها را مطرح کردند آخر به چه رسیدند که شما دنباله رو آنها شدید؟ حرفهای آقای مصباح آخر جز ایجاد تشت در مذهبی ها چه کار کرد وآیا ثمره این گونه مباحث وبی پروایی در بیان برخی مطالب را در انتخابات92 ندیدید که مذهبی ها وحزب اللهی ها چگونه از هم جداشدند وموقعیت برای همان جبهه ای که آقای مصباح بد می دانستند(جریان آقای هاشمی) فراهم شد آیا شما این را هم تقصیر احمدی نژاد ی که حتی حق داشتن کاندیدا در انتخابات نداشت می دانید واین همه بی انصافی علیه احمدی نژاد را محصور در آقایان لاریجانی وتوکلی ومطهری می دانید که خطشان از سالها قبل مشخص بود وهیچ سهمی برای امثال آقای مصباح سپاه پاسداران وصداوسیما قوه قضاییه و...قائل نیستید؟؟حضرت استاد این را حمل بر بی ادبی نکنید همان طور که شما آقای جوادی آملی را استاد خود می دانید ومورد احترام ولی مطمئنا در نظرات سیاسی زمین تا آسمان با ایشان تفاوت دارید کسی که آقای هاشمی وجریان ایشان را بارها حمایت کرده وشمایی که ایشان را حجاب انقلاب میدانید واین اختلاف را این نظرگاه بپذیرید.ولی دعوت شخصی به یک تفکر اگر بی منطق واستدلال باشد وفقط صرف در نظر گرفتن جایگاه افراد باشد این پذیرفتنی نیست .ومن الله توفیق
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سعی می‌کنم در مورد عرضی که در جواب سؤال 6062 تحت عنوان «بصیرت آیت‌اللّه مصباح در درک عمق فاجعه» داشته‌ام سه سؤالی که به عنوان اشکال به عرایضم از طرف رفقا مطرح شده است را یک‌جا در قسمت بالا قرار دهم و در آن رابطه آنچه احساس وظیفه می‌کنم و فکر می‌کنم برای رفقا مفید است عرض نمایم در حالی‌که خوب است جواب‌های مطرح در سؤال‌های شماره‌ی 5731 و 5797 مدّ نظر عزیزان قرار گیرد. ابتدا تأکید می‌کنم باور بفرمایید اگر احساس وظیفه نمی‌کردم که در رابطه با انتقادهایی که به آیت‌اللّه مصباح نسبت به دولت دهم می‌شود حقی نادیده گرفته می‌شود، عافیت‌طلبانه به‌راحتی از جواب این نوع سؤالات عبور می‌کردم و نه عزیزان را دچار چنین حیرانی‌ها می‌نمودم و نه خودم را دچار دردسر. همه‌ی تلاش بنده آن است که جایگاه مواضع آیت‌اللّه مصباح را به عنوان عالم مجاهدی که دغدغه‌ی حاکمیت اسلام و حفظ نظام را دارند و برای تحقق این هدف از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند – هرچند ممکن است در مواضع جزئی تندروی‌ها و اشتباهاتی داشته باشند – نادیده گرفته شود و در این رابطه سعی بنده آن است که با نگاهی همه‌جانبه به موضع‌گیری‌های ایشان نظر گردد و نه نگاه به موضوعات جزئی و ضعف‌های جزئی که در آن حرکت کلی پیش می‌آید و عموماً آفت نگاه ما به اصل موضوع می‌شود و قدرت تحلیل‌مان را به‌شدت کدر می‌کند. رفیقی به بنده اشکال می‌کند چرا دقیقاً مشکلات فکری آقای مشائی را مطرح نمی‌کنم؟ صرف نظر از آن که در جواب شماره4947 به طور غیر مستقیم عرایظی داشتم ،بنده از ایشان می‌پرسم چرا به جایگاه حضور آقای مشائی در کنار آقای احمدی‌نژاد نظر نمی‌فرمایید؟ بنده صحبت‌های آقای مشائی را خوب گوش دادم و پس از آن به خود آمدم که مواظب باشم طوری حرف‌های خوب نزنم که بقیه‌ی اهل فکر و نظر، بدجلوه کنند. آیا باید به جزئیات سخن یک فرد توجه کرد یا به خروجی آن نظر نمود؟ امیدوارم وارد جزئیاتی مثل برخورد امنیتی با افراد نشوید که به جرم نزدیکی به آقای مشائی با آن‌ها برخورد شدکه بنده از این کارها بسیار دل‌خون هستم. سعی ما آن است که موضوع را خیلی بالاتر از این جزئیات بررسی کنیم. آن عزیزی که می‌فرمایند بنده منصفانه سخن نگفته‌ام را نمی‌توانم بی‌انصاف بدانم ولی تلاش می‌کنم عزیزان را وارد نگاهی کنم که تصورم آن است آموزه‌های دینی به ما آن نگاه را داده و شاهد آن را این روایت رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌دانم که می‌فرمایند: «حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَةٌ لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِیٍّ سَیِّئَةٌ لَا یَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة» دوستى على حسنه‏اى است که با داشتن آن، سیئه زیانى نمى‏رساند و دشمنى على سیئه‏اى است که با وجود آن، حسنه سودى ندارد. شما اگر ملاحظه کنید این روایت به ما تذکر می‌دهد که به جهت کلیِ یک شخصیت بنگرید و ببینید مطلوب و محبوب خود را انسانی چون علی‌بن‌ابیطالب«علیه‌السلام» قرار داده یا نه؟ اگر چنین کرده است هرچند در جزئیات ممکن است با ضعف‌هایی نسبت به او روبه‌رو شوید ولی متوجه باشید این ضعف‌های جزیی، نباید نگاه کلی شما را نسبت به موضوع تحت‌الشعاع قرار دهد. بنده جهت‌گیری کلیِ آیت‌اللّه مصباح را نسبت به مشکلی که در دولت دهم در رابطه با نقش آقای مشائی پدید آمد، هوشیارانه می‌بینم و قبلاً هم عرض کردم این موضع‌گیری هیچ منافاتی با موضع‌گیری رهبری در تأیید آن دولت نداشت زیرا رهبری عزیز در مقابل منتقدین بی‌انصاف، از دولت دفاع می‌کردند و سعی داشتند امتیازات آن دولت راکه منطبق با آرمان‌های انقلاب بود و تا آخرین روزها آن دولت بر آن تأکید می‌کرد، نادیده گرفته نشود. ولی آه و ناله‌ی آیت‌اللّه مصباح از تغییر جهتی بود که در دولت آقای احمدی‌نژاد به‌وجود آمد و یک‌مرتبه به بسیاری از جریان‌های دلسوز انقلاب و اصول‌گرایان واقعی پشت کرد، دولتی که امید همه بود و می‌توانست این امیدواری را دوچندان کند همچنان‌که در دولت نهم با فعالیت‌‌های خود امیدواری را در بین نیروهای دلسوز به انقلاب شکوفا کرد، آن‌وقتی که عنان کار در دست آقای مشایی نبود و به گفته‌ی آقای محصولی در کنار دولت همه به یک چشم نگاه می‌شدند ولی در دولت دهم همه اقرار دارند که هرکسی باید با چشم آقای مشائی نگاه شوند وگرنه دیده نخواهند شد. تعجب می‌کنم از آن عزیزی که تصور می‌کند بنده ادعا دارم نباید به آیت‌اللّه مصباح و اطرافیان ایشان انتقاد کرد، در حالی‌که بنده سعی دارم با دیدن جایگاه موضع‌گیری های آیت‌اللّه مصباح در نظام اسلامی کمکی به دوستان کرده باشم تا در تحلیل جریان‌ها و آنچه در اطرافشان می‌گذرد دچار خطا نشوند. باور بفرمایید آن‌قدر که از انتقادهای دلسوزانه‌ی شما مسرور می‌شوم از تعریف و تمجید بعضی‌ها مسرور نمی‌گردم و همین را انتظار دارم که عزیزان با تفکر و تعقل و آزاداندیشی تمام با مباحث و نوشته‌های بنده روبه‌رو شوند، ولی اجازه دهید بنده از اظهار آنچه به نظرم برای تحلیل شما مفید است کوتاهی نکنم و جوّگیرِ انتقادهای شما نگردم و با نظر به مظلومیتی که برای دولت آقای احمدی‌نژاد و شخص ایشان قائلم، از نقش آیت‌اللّه مصباح در درست‌دیدنِ دولت دهم و ضعف‌هایی که پیش آمد غفلت نکنم، ضعف‌هایی که باز عرض می‌کنم بسیاری از امیدها را به ناامیدی کشاند و سال‌ها برای بازسازی و ترمیم آن زمان نیاز است در حدّی که بنده احساس می‌کنم متأسفانه کار به یأس و سرگردانیِ بعضی از جوانان انقلابی کشیده شده و می‌رود که با تحلیل‌های غلط کار به هلاکت بعضی از افراد کشیده شود. ظاهراً واژه‌ی «طلسم» که بنده در آن جواب به‌کار بردم مورد سوء تفاهم شده و تصور آن برادر عزیز آن است که بنده آن سخن را که گفته‌اند «آقای احمدی‌نژاد سحر شده» تأیید کرده‌ام. در حالی‌که بنده این واژه را به معنی عرفی آن به‌کار بردم که به معنای تحت تأثیر شدید قرارگرفتن است. اجازه دهید در آخر خاطره‌ای که از شهید مهدی عراقی از طریق نوار از صدای خودشان شنیدم عرض کنم شاید از این طریق مقصد اصلی خود را بتوانم برسانم. شهید مهدی عراقی که از یاران اصلی مرحوم شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام بود می‌فرماید: مرحوم نواب از بعضی از حرکات آیت‌اللّه کاشانی و حرکات فرزندان و اطرافیان او دلگیر بود. یک روز در خانه‌ی مرحوم آیت‌اللّه کاشانی رفت و با تندی تمام هرچه دلش خواست به او گفت. و آیت اللّه کاشانی همچنان گوش دادند و جوابی ندادند. در حالی‌که حتماً می‌دانید در همان زمان حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» از همه‌ی حرکات آیت‌اللّه کاشانی و آنچه در اطراف ایشان می‌گذشت اطلاع داشتند و در جلسات ایشان در تهران نیز شرکت می‌کردند و ملاحظه کردید که بعد از انقلاب حضرت امام مکرراً از آیت‌اللّه کاشانی و کار بزرگ ایشان یاد می‌کردند. مشکل مرحوم نوّاب در این‌جا این بود که متوجه‌ی جایگاه و نقش تاریخی آیت‌اللّه کاشانی نبود در حالی‌که متوجه‌ی‌ ضعف‌های جزیی او بود. آنچه بنده با تمام وجود از دوستان می‌خواهم بر روی آن فکر کنند، موضوع نظام‌سازی است که رهبر عزیز انقلاب، امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» بر آن تأکید دارند و در این راستا لازم است جایگاه افراد و حرکات و سکنات آن‌ها را نسبت به نظام مدّ نظر قرار دهیم تا گرفتار جزئی‌نگری نشویم وگرنه در مورد حضرت امام و رهبری هم که هرکدام اقرار به اشتباهی کردند که انجام دادند، دچار حیرت می‌شویم و متوجه‌ی جایگاه تاریخی و تمدن‌ساز آن عزیزان نمی‌شویم، جایگاهی که باید فوق نظر به این اشتباهات کوچک مدّ نظر قرار گیرد. چیزی که ما در مورد دولت آقای احمدی نژاد همواره در نظر داشتیم و داریم و بنده انتظار دارم عزیزان در رابطه موضع گیری های آیت اله مصباح از این نگاه غفلت نفرمائید.حتی بنده معتقدم اگر با نظر به نظام‌سازی و انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی، جایگاه افراد را در نظر بگیریم در مورد آقای هاشمی و تأیید نسبی ایشان توسط آیت‌اللّه جوادی، دچار افراط و تفریط نمی‌شویم که منجر به قبول یک‌جا و یا ردّ یک‌جا گردد. در آن صورت می‌توانیم جایگاه افراد و جریان‌هایی که حجاب انقلاب هستند و جایگاه آن‌هایی که وسیله و مقدمه‌ی رسیدن انقلاب به اهدافش می‌باشد را درست تحلیل کنیم. موفق باشید.
نمایش چاپی