باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- محیالدین در ابتدای فصوص میفرماید این فصوص را به همین شکل از حضرت رسول«صلواتاللّهعلیهوآله» گرفته می گوید : أمّا بعد: فإنّي رأيت رسول الله- ص- في مبشّرة أريتها في العشر الآخر من المحرم محرم سنة سبع و عشرين و ستمائة بمحروسة دمشق و بيده کتاب فقال لي: هذا كتاب فصوص الحكم خذه و اخرج به الى النّاس ينتفعون به، فقلت: السّمع و الطاعة للَّه و لرسوله و أولي الأمر منّا كما امرنا.... من رسول الله را در مبشرهاى ديدم. و اين واقعه در محرم سال ششصد و بيست و هفت در شهر دمشق بود و ديدم كه در دست رسول الله كتابى بود. به من فرمود اين كتاب فصوص الحكم است. آن را بگير و به مردم برسان تا از او نفع برند. من گفتم: السمع و الطاعة مر خداى و رسول خداى و اولى الامر را آن چنان كه به ما امر فرمودند، ولی در کتاب «مناقب» در مورد حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» و صلواتی که بر حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» دارد میگوید: «و على الجوهرة القدسيّة فى تعيّن الانسيّة صورة النّفس الكليّة جواد العالم العقليّة بضعة الحقيقة النّبويّة مطلع الانوار العلويّة عين عيون الاسرار الفاطميّة النّاجية المنجية لمحبّيها عن النار ثمرة شجرة اليقين سيّدة نساء العالمين المعروفة بالقدر المجهولة بالقبر قرّة عين الرّسول الزّهراء البتول عليها الصّلاة و السّلام» و نيز تحيات زاكيات بر آن پاكيزه جوهر قدس باد كه با تجرد قدسيه در هيئت انسيه عالم بشريت را زينت تشكيل داده آن حقيقت طاهره خود صورت نفس كلى و جواد عالم عقلى است كه در صورت بشريه بضعه حقيقت احمدى و مشرق انوار علوم علوى و سرچشمهی اسرار مكنونهی فاطمى است چنانچه آن حقيقت قادسه در آغاز نزول از مقدسات عالم عقلى بوده در هنگام عودت و صعود نيز خود از ادناس بشريت رستگار، و آزادكنندهی دوستاران است از نكايت نار. آن جوهرهی قدسيهی شيرين، ثمر شجر معرفت و يقين و سترك سيدهی نسوان عالمين است كه قدر مراتب فضائلش معروف و مثواى جسد عنصريهاش مجهول؛ نور ديدهی حضرت رسول به نام نامى و لقب گرامى زهراء بتول عليها الصلاة و السلام». 2- عرفا؛ زن را مظهر نفس کلی میدانند که قلب او محل تجلی انوار عقل کلّ است و از این جهت در مقام عبودیت که مقصد اصلی خلقت است تامّ و تمام است 3- بر همان مبنا که زن مظهر نفس کلی است، صاحب نفس کلی را حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» میدانند، به آن اعتبار که هر مقامی یک «واصل» دارد و بقیه «تابع»اند. حضرت زهرا«سلاماللّهعلیها» واصل و صاحب مقام نفس کلی و صورت عبودیت محضه هستند 4- این نیاز به یک بررسی دارد تا اشعار مربوط به حضرت استخراج شود 5- غیر از آنچه فرمودید اطلاعی ندارم 6- خطبة حضرت فاطمهزهرا«علیهاالسلام» در مسجد مدينه پس از حاكميت ابابكر و زير پاگذاردن پيام غدير، يك دائرةالمعارف عقيدتي، كلامي و سياسي است كه حكايت از بينش توحيدي و سياسي دختر پيامبر«علیهاالسلام» دارد. «فاطمه«علیهاالسلام» بنيانگذار نهضتي است که هنوز ادامه دارد. يعني فاطمه«علیهاالسلام» در مقابل جرياني که پيام غدير را زير پا گذارد، جبههاي را گشود که بالاخره اسلام را به مسير خود برميگرداند و به همين جهت شعار حضرتمهدي«عجلاللّهتعالیفرجه» چون ظهور فرمايد، عبارت است از «وَ فِي اِبْنَةِ رَسولِاللهِ لي اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» يعني؛ الگو و اُسوهی من در اين راه دختر رسولخدا«صلواتاللّهعلیهوآله» است.
فاطمه«علیهاالسلام» با آن تيزنگري خاص که فرهنگ توحيدي اسلام به آن حضرت داده بهخوبي آفت عدم حاکميت معصوم را ميفهمد و ميفهماند و جايگاه اعتراض خود را روشن ميکند، که بحث نه بحث حاکميت شخص خليفة اول است و نه شخص ديگر. بحث، بحث حاکميت فرهنگي است که ارتباط بشر را از آسمان قطع کرده و چنين بشري ديگر نميتواند زندگي خود را به ثمر برساند و گرفتار ديوارهاي تنگ و سياه زمين ميگردد و معني زندگي زمينيِ خود را گم خواهد کرد، شايد هنر سخنران محترم در نشان دادن اين نکتة مهم در عمق خطبة حضرت فاطمه«علیهاالسلام» باشد و اگر بهواقع اين نکتة اساسي براي بشر امروز روشن شود، همهچيز برايش روشن شده است.
به طور مسلم انبياء و اولياء«علیهمالسلام» محورهاي اصلي سياستهاي سالم بشري هستند و اين امر هيچ استثنايي نخواهد داشت. عمده آن است كه سياستمداريِ اولياء خدا را از سياستبازي اهل دنيا تفكيك كنيم، چرا كه اگر سياستمداري يعني ايجاد نقش مفيد در سرنوشت اجتماعي انسانها، بيشترين تعيين نقش در تاريخ را بايد به انبياء و اولياء«علیهمالسلام» داد و هرگز نبايد در تحليل مواضع و سخنان آن بزرگان از اين منظر غفلت نمود.
از جمله حركات نقشآفرين در تاريخ، نقش فاطمهزهرا«علیهاالسلام» پس از رحلت رسولخدا«صلواتاللّهعلیهوآله» است كه علاوه بر حركات و گفتارهاي آن حضرت در مواقع مختلف كه هر كدام عامل كنترل انحرافي و يا جهتگيري مهمي در صدر اسلام شده است، خطبة آن حضرت در مسجد مدينه يك دائرةالمعارف از دقتهاي عقيدتي، سياسي، تاريخي، جامعهشناختي است، به طوري كه انسان نسبت به دقتهاي آن حضرت حيران ميشود و بهواقع حضرت زهرا«علیهاالسلام» در اين خطبه - در آن شرايط خاص- جبههاي را در راستاي انحرافِ بهوجود آمده پايهگذاري كردند و جهتي را نشان دادند كه امامعسكري«علیهالسلام» در اين رابطه فرمودند: «نَحْنُ حُجَجُاللهِ عَلي خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا» يعني؛ ما (امامان) حجّتهاي خدا بر مردم هستيم، - تا راه را از بيراهه نشان دهيم- و جَدّة ما فاطمه، حجّت است بر ما.
دقّتها و تحليلهاي فاطمهزهرا«علیهاالسلام» در خطبه مشهورشان در مسجد مدینه در ريشهيابي انحراف و شناخت آن، در نهضت اسلامي، براي امروز ما بسيار كارساز است. با حوصلة زياد و دقت فراوان نسبت به جزءجزء مطالب آن خطبه نشان می دهد دخترِ خانة توحيد«علیهاالسلام» در چه بينش سياسي نسبت به زمانه خود قرار دارد.
مسلّم ديانت از سياست جدا نيست، ولي آن سياستي كه منشأ اعمال حكيمانه شود و در هر مرحلهاي از تاريخ بهترين موضعگيري را انجام دهد، مخصوص اهلالبيت عصمت و طهارت«علیهمالسلام» است و فاطمه«علیهاالسلام» به جهت قداستي كه در نزد قاطبة جهان اسلام دارد ميتواند منشأ وحدت جهان اسلام گردد. چون وقتي جوانان اهل سنت متوجه شوند كه فاطمهاي كه رضايتش ميزان رضايت رسولالله«صلواتاللّهعلیهوآله» و رضايت خدا است، چگونه در صدر اسلام، پس از رحلت رسولخدا«صلواتاللّهعلیهوآله» به عنوان مخالف جريان موجود، موضعگيري ميكند؟ به فكر فرو ميروند و مسلّم در نگاه و نظر خود به وقايع صدر اسلام تجديد نظر مينمايند، ما معتقديم فاطمه«علیهاالسلام» ميتواند در ابتدا محور تقريب مذاهب اسلامي قرار گيرد و در نهايت به عنوان تنها قرائت صحيح از اسلام، موجب ظهور اسلام ناب محمدي«صلواتاللّهعلیهوآله» در سراسر جهان اسلام گردد و در راستاي چنين قرائتي از اسلام، عزت اسلامي به جهان اسلام باز گردانده خواهد شد.
يك روز وظيفة شيعيان عبارت از آن بود كه مواظب باشند در فضاي گستردة اسلام اهل سنت هضم نشوند و لذا سعي ميشد با موضعگيري و انتقاد به اسلامِ اهل سنت خود را نگهدارند، ولي در قرن اخير قضيه شكل ديگري به خود گرفته و آن اينكه: اولاً؛ شيعه و سني هردو وظيفه دارند اسلام را از خطر هضمشدن در فضاي سكولارِ مدرنيته فرقه تکفیری حفظ نمايند و ثانياً؛ امروز وظيفة شيعيان به جاي مقابله با اهل سنت ارتباط فعّال با آنهاست تا كمالات و دقايق مكتب تشيع را به گوش جوانان اهل سنت برسانند. امروز ديگر خطر هضم تشيع از بين رفته است ولي وظيفة شيعه براي احياء فرهنگ اهلالبيت«علیهمالسلام» باقي مانده است، و شرط موفقيت در اين امر مهم پرهيز جدّي از هرگونه حركتي است كه موجب اختلاف شود تا بتوانيم در يك گفتگوي فرهنگي حقانيت اهلالبيت«علیهمالسلام» را به گوش برادران خود برسانيم و سخن حضرت زهرا«علیهاالسلام» كه فرمود: «وَ اِطاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ» امت اسلامي با اطاعت از ما منسجم ميشوند و با قبول امامت ما از تفرقه مصون ميمانند، محقق شود.
امروز اگر جوانان اهل سنت از خود بپرسند چرا جهان اسلام از آن شايستگي كه بايد داشته باشد عقب افتاده است، ما آنها را به خطبة حضرتزهرا«علیهاالسلام» در مسجد مدينه راهنمايي ميكنيم، آنجايي كه حضرت به نحوهاي بسيار روشن از چنين فاجعهاي خبر دادند و روشن نمودند اگر به ابيالحسن برگرديد عزت دنيا و آخرت خود را باز خواهيد يافت. پس از توجهدادن جوانان به خطبه حضرتزهرا«علیهاالسلام» منتظر ميمانيم تا جوانان اهل سنت به كمك فاطمه«علیهاالسلام»، واقعة صدر اسلام را بازخواني كنند و لذا است كه ما در ارائه مطالب در عين اينكه به شيعه نظر داشتهايم، گوشة چشمي نيز به غير شيعه داريم، اميد است كه اين كار شروع خوبي باشد.
چيزي كه تأكيد بر آن را ضروري ميدانم؛ قدرت تحليل درست مسائل اجتماعي است. متأسفانه جهان روشنفكري و فرهنگ ژورناليستي آنچنان ملاكهاي خود را در تحليل مسائل حاكم كرده است كه گويا نگاه ديگري براي تحليل حادثهها وجود ندارد و عملاً طلاب و دانشجويان عزيزِ ما در پيلههاي تحليلهاي ماديگرايانة جهان معاصر گرفتار آمدهاند. وقتي نور اسلام - تنها ديني كه نورش هنوز با تحريف و انحراف خاموش نشده بود- پس از رحلت پيامبر«صلواتاللّهعلیهوآله» به شدت ضعيف شد، ديگر سراسر تاريخ را ظلمت فرا گرفت و «دين» به جاي وسيلة تعالي انسانها، وسيلة رامكردن مردم در مقابل نفس امّاره حاكمان گشت. و اگر در خطبه حضرت فاطمه«علیهاالسلام» دقت بفرماييد، آن حضرت در سخنانش به ما ميآموزد چگونه تاريخ را ارزيابي كنيم و مرز بين ظلمات و نور را تشخيص دهيم. با ظهور اسلام زمينة تولد بشر فراهم گشت. بشري كه اولاً: با شوق حضور، نظر به آسمان دارد و ميخواهد با عالم قدس تماس بگيرد. ثانياً: با «الله» يعني با اسم جامع الهي ميخواهد آشنا شود، تا بتواند تمام اوصاف متعارض با اوصاف الهي را بشناسد و ظلمات آخرالزمان را كه همة حجابهاي ظلماني را به صحنه ميآورد، پاره كند. ولي با حذف اهلالبيت«علیهمالسلام» كه صورت تامّ چنين حضور و چنين مقصدي بودند، همه چيز واژگون شد و ما بيش از هزارسال است كه در واژگونگي اسلام بهسر ميبريم، و با برگشت جهان اسلام به فاطمه«علیهاالسلام» اين واژگونگي هرچه سريعتر تغيير خواهد كرد، و ظهور انقلاب اسلامي شروع مبارك آن برگشت است و ماية اميدواري، كه گويا تاريخ در حال تغيير مسير است و امروز بيش از ديروز فاطمه«علیهاالسلام» نقشآفرين خواهد بود. و همچنانكه مقام معظم رهبري«حفظهاللهتعالي» فرمودند: در عين تأكيد بر حقانيت غدير هرگز نبايد واقعة غدير را وسيلة اختلاف بين شيعه و سني نمود، سخنان فاطمه زهرا«علیهاالسلام» نيز نبايد وسيلة اختلاف بين جهان اسلام شود، بلكه بايد رهنمود و هشيارباشي براي احياء هرچه بيشتر جهان اسلام باشد. إنشاءالله . موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: گیجشدن ندارد!! در عین آنکه همهی آن علمایی که نام بردید، در یک فضا و به یک حقیقت در این زمانه اشاره دارند؛ همان مطلبی که متوجه شدهاید، مطلب خوبی است که فعلاً مدتی با آثار آیت اللّه شجاعی«رحمتاللّهعلیه» مأنوس باشد. ولی بالاخره تفسیر «المیزان» را مدّ نظر داشته باشید. به این معنا که مسیرتان یک کار اساسی در چند سالِ متمادی بر روی تفسیر المیزان باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود جنابعالی با توجه به کتاب «منازلالسائرین» که یک مجتهد در این رابطه در آخر عمر آنرا تنظیم کرده؛ متوجه خواهید شد. مثلاً در یقظه در مرتبهی مرید هستید که رجوع به حق دارد، یا در مرتبهی خاصّه میباشد که شهود نسبت به حق دارد یا در مرتبهی ثالث یقظه یعنی مرتبهی خاصة الخاصه میباشید که مقام «بقاء بعد از فنا» است. در سایر منازل نیز قضیه به همین شکل است 2- همهی عزیزان نامبرده را تا حدّی میشناسم. به نظرم اگر در معرفت نفس کار کردهاید و به عنوان مثال موضوعات کتاب «خویشتن پنهان» را در حین مطالعه، تصدیق قلبی میکنید؛ بهتر است با نگاه آقای یزدانپناه جلو بروید، ولی خودتان مسئول خودتان باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: این نیز در بحث «برهان صدیقین» روشن میشود. وقتی با نگاه وجودی به مخلوقات نگاه کنیم، بحث تجلی پیش میآید. و وقتی مخلوقات را آینهی نمایش اسماء الهی ببینیم، بحث ظهور پیش میآید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی خدایی را در مقابل خود دیدید که حقیقتاً همهی آمال و آرزوی ما است و او بیقید و مطلق است؛ در خود مییابیم برای نزدیکی به آن آمال حقیقی باید از قیدها و محدودیتها فاصله گرفت و همچنان نزدیک شد و به گفتهی مولوی: «گر تو خواهی حرّی و آزادگی/ بندگی کن، بندگی کن، بندگی». موفق باشید
جواب: اندیشمندان بزرگ دنیا بعضاً دریافتهای خوبی دارند که موجب افزایش بصیرت انسان میشود ولی نباید انتظار داشت مطالب آن ها مغایر معارف الهی نباشد. شما معارف ناب الهی را از دین اسلام که تنها دینِ منسوخ نشدهی عالم است بگیرید و از آن طرف دریافتهای دانشمندان بزرگ دنیا را در کتابهایشان دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم با شما موافقم و کشورهای پیشرفته فرزندان خود را گرفتار خواندن زبان انگلیسی نمیکنند. همینطور که میفرمایید هرکدام که احساس نیاز کردند خودشان آن را دنبال میکنند، نه روسی انگلیسی میخواند و نه چینی و نه فرانسوی و نه اسپانیائی و ...... موفق باشید
جواب: علیک السلام؛
بنده فکر میکنم عزیزان فرهنگستان اگر عمیقتر فلسفهی صدرایی را مطالعه کنند متوجه میشوند فلسفهی «شدن» یکی از ابعاد حکمت متعالیه است. چون وقتی مکتبی اصالت را به «وجود» داد، دیگر نظر به «وجود» دارد از آنجهت که در خارج هست و عملاً دیگر از حدّ مفهوم پا را جلوتر گذاشته، نکتهی دیگر نگاه هیدگر به غرب است که اگر دوستان فرهنگستان به اندیشههای این دانشمند بزرگ نیز عنایت بفرمایند و متوجه نگاه وجودی این متفکر بزرگ در نقد غرب بشوند، میپذیرند که حرف آنها در گسترهی بیشتری در جهان مطرح است و با بهرهگیری از اندیشههای دیگران بهتر میتوان کار را جلو برد. در جلسه اول «تمدنزایی شیعه» موضوع فوق، بیشتر شرح داده شده.
موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ملاصدرا رابطهی نفس با بدن را اتحاد میداند ولی اتحاد انضمامی که نه موجب عینیت باشد و نه موجب دوگانگی که تدبیر بدن توسط نفس واقع نشود 2- بنده نتوانستم روح بخاری را قبول کنم، معتقدم صِرف نزول نفس به جهت تشکیکیبودن، آن نفس با بدن مرتبط میشود نیاز به واسطهای به نام روح بخاری نیست و فکر میکنم ملاصدرا هم در جمعبندی همین را میفرمایند هرچند بعضاً با زبان قوم سخن میگوید 3- در مورد (جسمانی بودن نفس) متنی خوب و جمعبندی ارزشمندی است. موفق باشید