باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان وقتی که با عقل خود معارف حقهی الهیه را تصدیق کرد و از طریق رعایت دستورات الهی، قلب خود را آمادهی احساس حقایق قدسی نمود، و در عالَمی وارد شد که هر آنچه دین گفته است را به نحوی دریافت کرد، متوجه میشود راهی که خداوند از طریق انبیاء در مقابل ما گشوده است چه اندازه حقیقی، منطقی و مفید خواهد بود در آن وقت است که ملاحظه میکنید مکاتب روانشناسانِ مادی چه اندازه پوچ و بیمعنا و پریشان است. به قول جناب فیض کاشانی: «گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم، گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم جفات تا کی، گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی؟ / گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی / کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی. آری به قول فیض؛ شاید رسیده باشی! از کجا میگویی از نور ایمان برخوردار نیستید؟ ثانیاً: بشتر برکات تبعیت از شریعت الهی در زندگی ابدی سراغ انسان میآید. همهی فکر و ذهن خود را در راستای اطاعت از حکم خدا برای آبادانی قیامت باید بهکار برد. در آن صورت است که میبینید آنچنان هم بیعضه و دست و پا چُلفتی هم نیستید، بلکه راه را عوضی رفتهاید. موفق باشید
علیک السلام
به نظرم همین حرف آخرتان درست باشد.
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع سالکِ مجذوب با مجذوبِ سالک فرق میکند. یکی حرکت میکند تا نورِ الهی او را در برگیرد و یکی نور الهی او را در بر میگیرد و سعی میکند آن نور را حفظ کند. افرادی که نام بردهاید از نوع دوماند. مرحوم عبدالرزاق کاشانی در مقدمهی شرح «منازل السائرین» میگوید:
عرفا به طور کلی متفقاند که نهایات تصحیح نمیشود مگر با تصحیح بدایات و تصحیح بدایات عبارت است از 1- امتثال امر الهی 2- مشاهده اخلاص و اینکه انسان در خود ببیند برای خدا خواسته 3- رعایت سنت 4- تعظیم نهی در عین مشاهده خوف از عقاب الهی 5- شفقت بر عالم با بذل خیرخواهی و این که بار خود را بر روی دوش مردم نیندازد 6- دوری از همنشینی که وقت را تباه میکند 7- دوری از هر سببی که دل را مفتون و شیفته مینماید.
میفرماید: مردم در این بیان و شأن سه دستهاند: آنکه بین خوف و رجاء عمل میکند، با توجه به محبت و همراه با حیاء، که چنین کسی را «مرید» گویند.[1] و آنکه از وادی تفرقه و پراکندگی به وادی جمع ربوده شده که او را «مراد» نامند[2] و غیر از این دو هرکه هست مدعی و نیرنگباز است.
میتوان گفت: همهی مقامات در سه مرتبه جمع میشوند. رتبهی نخست که مساوی است با آغاز کار سالک در سیر سلوک. رتبهی دوم با داخلشدن سالک در غربت شروع میشود و رتبهی سوم دستیابی سالک به مشاهدهای است که او را به سوی عین توحید در طریق فنا میکشاند و جذب میکند.
در معنای رتبهی نخست که آغازکردن کار سالک در سیر و سلوک بود، در روایت از رسول خدا (ص) داریم: «سیروُا سَبَقَ الْمُفْرِدون» سیر کنید که مُفْرِدون پیشی گرفتند. مردم سؤال کردند ای رسول خدا مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: «المهترّون، الذين يهترّون في ذكر الله عزّ و جلّ، يضع الذّكر عنهم أثقالهم فيأتون يوم القيامة خفافا» متحیرون آنهایی که در یاد خدا سرگشتهاند و یاد خدا بارهای گران را از ایشان برمیدارد، از این روی در قیامت سبک بال خواهند آمد. (ترمذی، کتابالدعویات، باب 129)
در رابطه با مرتبهی دوم که واردشدن در غربت است از رسول خدا (ص) داریم «طَلَبُ الْحَقِّ غُرَبةٌ»[3] طلبکردن و خواستن حق، غربت است. و در رابطه با مرتبهی سوم که دستیابی به مشاهده است در روایت داریم که جبرائیل از رسول خدا (ص) پرسید: «مَا الإحْسان؟» احسان چیست؟ حضرت فرمودند: «اَنْ تَعْبُدَ الله کَاَنَّکَ تَراه فَاِن لَمْ تَکُن تَراه فَاِنَّه یَراک»[4] احسان آن است که خدا را به گونهای عبادت کنی که گویا او را میبینی و اگر او را نمیبینی پس بدان او تو را میبیند. که این حدیث اشاره جامعی است به مذهب عرفا و متصوفه.
خواجه عبداللّه انصاری میفرماید: من درجات هر مقام را به تفصیل برایت باز میگویم تا درجهی عامه و سالک و محقق را در هر مقام بشناسی زیرا برای هر یک نشانی است که به سوی آن برانگیخته میشود. موفق باشید
[1] - مرید همان سالک مجذوب است که جز خدا را اراده نکرده و مراد همان مجذوب سالک است که خداوند او را اراده و جذب کرده.
[2] - حافظ در رابطه با عبور از تفرقه میگوید: «از فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع» که عبور از خلق به حق است و به حق اشتغالیافتن.
[3] - تاریخ دمشق، ج 51، ص 832- کنز العمال، ج 1، ص 239
[4] - صحیح مسلم، کتابالإیمان، ج 1، ص 37.
باسمه تعالی: سلام علیکم: جهنم از درون انسان ظهور میکند ولی در نظام قیامت که ظرفیت ظهور بهشت را برای بهشتیان و جهنم را برای جهنمیان دارد. حال وقتی قیامت نظام و عالَمی است با آن ظرفیت، اگر همه بر ولایت علی«علیهالسلام» بودند در آن نظام، جهنم ظهور نمیکند. از این جهت میتوان گفت جهنم از عدم بهشت ظهور میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هیوم مثل اکثر فیلسوفان انگلیسی خود را در ادراک حسّی متوقف کرده بود. موفق باشید
گفت: از دوست چه دیدی که چنین مسروری؟
گفتم: از دوست همین بس که زما یاد کند
موفق باشید: طاهرزاده
جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
در رابطه با مطالعه، آنچه نقش تعیینکننده دارد موضوعی است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و اگر موضوع مورد مطالعه یک موضوع حقیقی بود جانِ حقیقتطلب انسان خود به خود جهت خود را به سوی هرچه بیشتر نزدیکشدن به آن فراهم میکند. در این رابطه بحمدالله به طور مفصل در جزوهی «ضرورت مطالعه و نحوهی آن» بحث شده که إنشاءالله با ویراستاری جدید تا یکماه دیگر در اختیار عزیزان قرار میگیرد. فکر میکنم جواب کاملی از سؤال جنابعالی در آن مطرح شده و میتواند کمک خوبی در موضوع مطالعه و روش آن باشد.
موفق باشید
جواب: سلام علیکم :
باسمه تعالی
بعضی موارد هست که وظیفهی دولت است تا مانع منکرات شود. مثلاً شهرداریها یا میراث فرهنگی مانع شود تا افرادی که حجاب زننده دارند در مجامع تفریحی وارد شوند، ولی آنجایی که انسان امکان تأثیر امر به معروف یا نهی از منکر را میدهد وظیفه دارد تذکر دهد.
اما انسان وارسته در عینی که در مقابل تهمتِ دشمنانش خود را نمیبازد به شکل معتدل – بدون آنکه کار و زندگی خود را رها کند – از خود دفاع میکند.
خیلی این تهمتها را به چیزی نگیرید، خودشان میگویند و خودشان هم خنثی میکنند.
ارتباط خود را با اقوام ترک نکنید، و حرفهایی که پشت سر شما زدهاند را به روی خود نیاورید.
در تمام موارد با شخص وارستهای که در محل تان شما را میشناسد و جوّ محل را هم میشناسد، مشورت کنید.
سخنچینان را میدان ندهید که دائم بیایند و برای شما خبر بیاورند.
بعضی سخنان را به خود بر میدارید در حالیکه با شما نیستند.
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- خود جنابعالی با توجه به کتاب «منازلالسائرین» که یک مجتهد در این رابطه در آخر عمر آنرا تنظیم کرده؛ متوجه خواهید شد. مثلاً در یقظه در مرتبهی مرید هستید که رجوع به حق دارد، یا در مرتبهی خاصّه میباشد که شهود نسبت به حق دارد یا در مرتبهی ثالث یقظه یعنی مرتبهی خاصة الخاصه میباشید که مقام «بقاء بعد از فنا» است. در سایر منازل نیز قضیه به همین شکل است 2- همهی عزیزان نامبرده را تا حدّی میشناسم. به نظرم اگر در معرفت نفس کار کردهاید و به عنوان مثال موضوعات کتاب «خویشتن پنهان» را در حین مطالعه، تصدیق قلبی میکنید؛ بهتر است با نگاه آقای یزدانپناه جلو بروید، ولی خودتان مسئول خودتان باشید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع شراب، در آموزههای اهل سنت با آنچه ما در فرهنگ اهلالبیت داریم متفاوت است. آنها علت حرمت آن را «سُکر» میدانند و جناب مولوی با توجه به آنکه در فضای اهل سنت سخن میگوید، به بهانهای آن موضوع را مطرح کرده است وگرنه بعد از مدتی در خود آموزه های اهل سنت هم حرمت شرب خمر به طور مطلق مطرح شد. موفق باشید