بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
12932

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: اینکه از بین همه مردم افراد خاصی برای پیامبری انتخاب می شوند بر اساس چه ملاکی بوده است؟ در جواب نوجوانی که می پرسد چرا من پیامبر (ص) نشدم و چرا حتما این فرد خاص باید به پیامبری برسد چه جوابی می توان داد؟ متشکرم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در ابتدای کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» در رابطه با این موضوع به نحو رسایی بحث شده است. کتاب بر روی سایت است. موفق باشید

11933
متن پرسش
سلام استاد: بنده بعضی مواقع در مسائل فلسفی خیلی ریز می شوم و به علت اطلاعات ناچیز و کم و عقل درگیر در کثرتها توان پاسخ به سوالی که برایم پیش می آید را ندارم و این عدم توان به پاسخ به سوالم باعث می شود نوعی بیقراری و ناراحتی در من به وجود بیاید که بنده را آزار می دهد، لطفا بنده را راهنمایی کنید که چه کار کنم که در مسائل زیاد ریز نشوم تا این حالت بد برایم پیش نیاید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر می‌کنم اگر ابتدا از طریق معرفت نفس موضوعات را برای خود حلّ کنید و سپس با نگاهی فلسفی بخواهید بر آن موضوعات نگاه کنید بهتر است. در ضمن متوجه باشید که فلسفه یک علم است و مثل هر علمی باید از طریق استاد آن را دنبال کرد. حداقل باید از طریق شرح اساتید محترم مطالعه‌ی «بدایة الحکمة» و «نهایة الحکمة» علامه را دنبال کنید. موفق باشید

9405

نماز شببازدید:

متن پرسش
با سلام: میخواستم بپرسم که حداقل نماز شب، چقدر است؟ یعنی میتوان صرفا دو رکعت و یا هشت رکعت نماز خواند یا حتما یازده رکعت باید خوانده شود؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: نماز شب همان یازده رکعت است که چهار تا دو رکعت فقط با خواندن حمد، و دو رکعت به نام شفع با حمد و سوره معوذتین - یعنی سوره‌های فلق و ناس- و یک رکعت با حمد و معوذتین و سه بار سوره‌ی «قل هواللّه احد»، و در قنوت 70 با ذکر «استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه» و اگر فرصت بود 300 مرتبه «العفو» و بعد تقاضای غفران برای 40 مؤمن - زنده یا مرده - . با این‌همه فرموده‌اند اگر فرصت نبود فقط دو رکعت «شفع» و یک رکعت «وتر» را بخوان، و اگر نرسیدی فقط یک رکعت «وتر» را بخوان. موفق باشید
8328
متن پرسش
با سلام وارادت خدمت استاد عزیز در تفسیر سورا اعراف درباره عهد الست فرمودید که همه انسانها بدون استثنا ربوبیت خدا اقرار کردند 1- آیا در عهد الست به معاد و نبوت هم اقرا کردند؟2-آیا همه انسانها به ولایت اهل البیت اقرار کردند ؟3- اگر همه به ولایت اهل البیت اقرار کردند پس چرا حضرت علی خطاب به شخصی که گفت من ولایت ومحبت شما را دارم فرمود:همانا خداوند روح‌های مردم را دو هزار سال پیش از بدن‌هایشان آفرید و سپس دوستان ما را به ما عرضه کرد، به خدا سوگند که روح تو را در میان آن‌ها ندیدم، پس تو کجا بودی؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: 1 و 2- در عهد الست وقتی ربوبیت حضرت حق را یافتند حتماً نبوت و معاد و ولایت انسان‌های معصوم که صورت ربوبیت حق است مورد تصدیق همه قرار گرفته 3- در عهد الست حقیقت انسان در معرض آن شهود قرار گرفته بدون آن‌که شخص خاص و یا جزء جزء افراد مطرح باشد. به تعبیر علامه طباطبایی؛ آن‌جا مقام امرالهی است که مقام واحدی است ولی در مقام دیگر هرکس به شخص خود باید با ولایت اولیاء تکلیف خود را روشن کند و در این مرحله است که حضرت به ابن‌ملجم فرمودند: در آن شرایط تو را ندیدم که با من عهد کرده باشی. موفق باشید
8319

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم. بنده در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل هستم. از اول ترم تا الان که ترم چهارم را میگذرانم دچار افت شدید تحصیلی شدم و همچنان با نمرات پایین دروس را میگذرانم.اما علاقه ام به حوزه و رسیدن به آن هدف نهایی آفرینش انسان روز به روز بیشتر میشود.حال بروم حوزه بهتر است یا درسم را ادامه بدهم؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: اگر علاوه بر علاقه، استعداد دروس حوزه مثل ادبیات و فقه و اصول را نیز دارید و خانواده‌تان تا حدّی همراهی می‌کنند خوب است به حوزه بروید. موفق باشید
8029
متن پرسش
سلام علیکم . در صفحه ی 45 کتاب انسان از تنگنای بدن تا فراخنای قرب در انتهای پاراگراف دوم صفحه فرموده بودید :‌پدیدهی مادی خارجی علت معّده است تا نفس به کمک عالم بالا صورتی مطابق صورت شی خارجی در خود ایجاد کند . میشود این یک خط را کمی توضیح دهید .یعنی پدیده های مادی نوعی سراب هستند و اصل آن متعلق به عالم مافوق است ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: پدیده‌های مادی سراب نیستند بلکه صورت مادی حقایق عالم ملکوت‌اند که آیه‌ی 21 از سوره‌ی حجر متذکر آن است. آن‌جا که می‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم‏» و خزائن همه چیز، تنها نزد ماست؛ ولى ما جز به اندازه معیّن آن را نازل نمى‏کنیم! از این آیه نتیجه میگیریم که آنچه در مرتبه‏ى پایینِ عالمِ وجود هست، داراى مراتبى عالى‏تر در مرتبه بالاى عالم نیز هست و به اصطلاح هرچه در عالم مادون هست، داراى باطن غیبى و معنوى است و باید در نگاه خود به عالَم، همواره متوجه باطن عالم نیز باشیم، تا توجه ما به عالم قدس فراموش نشود. این نوع تجزیه و تحلیل‏ها مربوط به «نگاه قدسى» است. البته این‏که در آیه مى‏فرماید هر چیزى داراى باطن است، منظور چیزهاى حقیقى است و نه چیزهاى اعتبارى. شی‏ء چیزى است که واقعاً شخصیت دارد، مثل زمین و انسان و درخت ولى صندلى شخصیت حقیقى ندارد زیرا به اعتبار ما صندلى است، خیابان یک طرفه، یک طرفه‏بودنش به اعتبار ماست، همچنان‏که خیابان‏بودنش نیز یک امر اعتبارى است، ولى درخت به خودى خود شخصیت واقعى دارد، من و شما به خودى خود شخصیت داریم، زمین نیز همین طور است، شخصیت دارد و شخصیت آن‏ها به اعتبار معتبِر نیست. چیزهایى را که خودشان شخصیت دارند به اصطلاح جوهر مى‏گویند. پس هر «چیزى» در این عالم، باطن دارد و جنبه مادون آن به جنبه مافوق آن وصل است. به قول آقاى پروفسور کربن علم جدید عامل گسستگى مرتبه مادون عالم با عالم ملکوت شد، «باید به ارض ملکوت سفر کرد و به آن‏جا پیوست» تا متوجه شویم همه چیز در جاى خود مقدس است. اعتقاد به ملائکه در این نوع نگاه مطرح است و مى‏فهمد «ملائکه» مدبِّرات امْرَند، و عالم را ملائکه مدیریت مى‏کنند، مثل این‏که قواى مربوط به نفس شما، اعضاء بدن شما را تدبیر مى‏نمایند، قوه بینایى چشم شما را به کار مى‏گیرد و در نتیجه عمل بینایى انجام مى‏گیرد. در هر حال با توجه به آیه فوق چیزها در عالم، باطن دارند و داراى وجود خزینه‏اى مى‏باشند و توسط باطن خود تدبیر مى‏شوند، باطنى که عنداللّهى است و در نزد خدا است. موفق باشید
7935
متن پرسش
ضمن سلام و احترام، چرا می گویند ما قبل از خلق شدن در "معلوم" خدا بوده ایم نه در "علم" خدا ؟ تفاوت این دو چیست و این که ما در "معلوم" خدا بوده ایم را لطفا با یک مثال بفرمایید به چه معنی است. با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: مگر علم خدا غیر از معلوم خدا است. ظاهراً تعریفی از علم کرده‌اند که موجب این مشکل شده. عمده آن است که متوجه باشیم علم خدا علم فعلی است و نه علم انفعالی به آن صورت که لازم باشد موجودی را در بیرون خود ادراک کند و سپس به آن موجود عالم گردد. موفق باشید
7528

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی سلام علیکم در نزدیکی ما فقط یک مسجد است ولی امام جماعت این مسجد که روحانی هم هستند احکام مسجد را رعایت نمی کنند و می گویند انجام اعمال مکروه جایز است و اشکالی ندارد و خودش هم عمل مکروه انجام می دهد. و گاهی نبود حضور قلب در نمازش را شاهد هستیم و انتقاد های ما را هم نمی پذیرد ایشان در مسجد هم شوخی های زیادی می کند . لطفا راهنمایی بفرمایید مخصوصا در رابطه با نماز به جماعت و یا فرادای خواندن ما . التماس دعا
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این کارها آن آقا را از عدالت ساقط نمی‌کند ولی اگر احساس می‌کنید از مقصد اصلی نماز که «یاد خدا است» با شرکت در جماعت چنین فردی محروم می‌شوید باید در موقعی که نماز جماعت برپا نیست فرادا بخوانید. موفق باشید
7441
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم سوالی که ذهنم رو مشغول کرده رو اگر میشه لطف کنین جواب بدین من دانشجو ام و هم اتاقی هایی دارم که اعتقادت معادشان بشدت خراب است البته با توجه به مبانی اعتقادی ای که از شما شنیده ام خیلی خراب است از این جهت میگویم که بعضی موارد اعتقادات خودم هم مشکل دارد و میترسم که اعتقاد ناصحیح در دلشان بکارم حال برای این که من بتوانم در مبانی اعتقادی این افراد تحولی ایجاد کنم نیاز به مباحثه دارم با این افراد اما بعد از مدتی به مجادله کشیده میشود همچنین گاهی احساس میکنم که این حرفا ها را برای غلبه بر ان ها می زنم اما چون خیلی میترسم بعد از مرگشان بدلیل اعتقاد نادرست عذاب بکشند بحث را ادامه می دهم که معمولا با مخالفت مواجه میشود این افراد حاضر هم نیستند که کتاب های شما را بخوانند یا سخنرانی گوش دهند به هر دلیل موجه یا غیر موجهی حالا من ولشان کنم یا نه نمی دانم باید چه کنم لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث «مراء» که متن آن نیز روی سایت هست تحت عنوان «علمی که مراء می‌آورد» را مطالعه بفرمایید تا در مباحث کار به مراء کشیده نشود. در حدّی که آمادگی دارند بحث معرفت نفس را برایشان مطرح کنید، اگر هم آمادگی نداشتند دیگر مسئولیتی نداریم. در هر حال نباید صمیمیت بین شما ها از بین برود. موفق باشید
5465
متن پرسش
سلام استاد.1 - میخواستم اگه می شه مردم سالاری دینی رو توضیح بدین و تفاوت اون با لیبرال دموکراسی غربی مقایسه کنید.2 - میشه بگین چرا حجاب در کشور ما اجباریه حتی برای مشرکان در حالی که در در زمان پیامبر (ص) و امام علی (ع) اینگونه نبوده؟نظر مراجع چیه؟ سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در مردم سالاری دینی جامعه‌ای در کنار هم هستند که مبنای میل‌های خود را احکام الهی قرار داده‌اند ولی در جامعه‌ی لیبرال دموکراسی هوس‌های مردم است که مبنای اجتماع را تشکیل داده است در چنین جامعه‌ای «خوب» همان است که میل انسان‌ها می‌خواهد و «بد» آن است که میل انسان‌ها نمی‌خواهد که نتیجه‌اش غربی است که شما با آن روبه‌رو هستید 2- در زمان پیامبر و علی«علیهماالسلام» و سایر خلفا حجاب اجباری بوده و بی‌حجابی حکم فسق را داشته و بر افرادی که مرتکب بی‌حجابی می شدند حد جاری می کردند. ولی در جمهوری اسلامی علاوه بر بحث اسلامی ،حجاب یک قانون است و رعایت آن برای همه‌ی افراد جامعه الزامی است. موفق باشید
2231

سلوک فردیبازدید:

متن پرسش
ضمن عرض سلام و خداقوت به استاد عزیزم. استاد در احوالات بعضی از عزیزان شنیده میشود که حتی شماره هایی مانند شناسنامه یا تلفن یا مواردی دیگر را اصلا به خاطر نمیسپارند علت این امر از نظر حضرتعالی چه میتواند باشد؟لطفا توضیح بفرمایین.با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: فکر نمی‌کنم اگر چنین استعدادی را دارند کار درستی باشد. انسان‌ها در جمع زندگی می‌کنند و باید لوازم زندگی در جمع انسان‌ها را در خود ایجاد کنند مگر این‌که مثل بنده چنین استعدادی را نداشته‌باشند. موفق باشید.
1432

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد عزیز حدیثی داریم در مورد مخفی بودن شرک در امت اسلام که از مورچه ی سیاه (یا صدای پای آن ) روی سنگ سیاه در ته چاه در شب تاریک مخفی تر است . من به این حدیث باور دارم لذا زمانی برای مبارزه با این نوع شرک کارهایی می کردم مثلا گاهی برای وضو گرفتن در هوای سرد از آب گرم استفاده نمی کردم مبادا نفسم خوشش بیاید یا برعکس آن برای هوای گرم از آب سرد کمتر استفاده می کردم خوب این کارها هم بر آدم از لحاظ بدنی فشار می آورد و هم دغدغه ی ذهنی ایجاد می کند تا جایی که در نماز جماعت مدام باید خود را مورد اتهام قرار دهم که تو داری ریامی کنی . بعد از چندی دیدم که نه رشدی حاصل شد و نه از عبادات حالی حاصل و یک حالت دل زدگی ایجاد می شود از طرفی آدم می بیند یک دفعه که اخلاص حاصل نمی شود و از طرف دیگر با حدیثی مواجه می شود که می گوید خداوند کاری را که ذره ای شرک در آن است قبول نمی کند بااین وصف راه حل چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: شرک آن است که برای غیر خدا در عالَم نقش قائل باشید و شرک خفی هم به همین معنا است منتها به صورتی ظریفتر. و این ربطی به کارهایی که می‌فرمایید ندارد، آن‌چه شما انجام می‌دادید را می‌توان در زمره‌ی مجاهده‌ی نفس قرار داد تا پیرو خواهش نفس امّاره نباشید که راه‌کار خود را دارد و ریا عبارت است از آن‌که یک عمل دینی را به‌جای آن‌که برای خدا انجام دهید برای جلب نظر مردم انجام دهید که هیچ‌کدام از کارهایی که می‌فرمایید ربطی به ریا ندارد. موفق باشید
1261

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و ضمن آرزوی توفیقات روز افزون برای جنابعالی. با توجه به کتاب ادب خیال، عقل و قلب 1- فرق کتاب داستان و راستان آقای مطهری و یک کتاب رمان تخیلی در چیست که یکی تولید خیال می کند و آن یک نمی کند؟ تنها واقعی بودن قصه شرط است؟ 2- آیا هر اثر تولیدی فیلم یا انیمیشن تولید خیال می کند.اگر نه چگونه می توان با قلب این آثار رسانه ای را مرتبط کرد؟ 3- اساتیدی که علوم موفقیت تدریس می کنند شاه کلیدشان مفهومی است با نام ضمیر ناخودآگاه. سپس می گویند اگر شما توسط آن مدام خیال پردازی کنید، این ضمیر آنچنان قدرتی دارد که می تواند با ارتباط با کائنات خواسته های شما را برایتان جذب کند و به عینیت برساند. حال سوال اینست که این مفهوم ضمیر ناخودآگاه آیا اصلا از لحاظ دین وجود یا اصالت دارد یا خیر و اگر دارد متناظر چه بخشی از ابعاد وجودی انسان از لحاظ دین است؟ آیا معادل نفس است یا یکی از چهار لایه قلب؟ 4- در کتاب جن، شیطان و جادوگری فرموده اید که یک خانم با فکر خود بدنش کبود شده بود. آیا این قدرت خیال است که می توان با خیال پردازی بر دنیای واقعی اثر گذارد؟ آیا ادعای اساتید موفقیت با این توجیه در مورد قدرت عینیت بخشی خیال صحیح است؟ آیا خیال پردازی در جهان بیرون از ذهن مناسباتی را رقم می زند؟ بنده از مباحث شما اینطور متوجه شده ام که مناسبات جهان را تنها ملائکه رقم زده و مدیریت می کنند. این دو مورد چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- مطالبی که شهید مطهری در کتاب داستان راستان می‌آورند نظر به واقعیاتی دارد که در شخصیت انسان‌های معصوم واقع شده و انسان یک نحوه یگانگی با آن‌ها دارد و عملاً مسیر انسان را به سوی آن فضائل اخلاقی هموار می‌کند ولی در یک رمان تخیلی رجوع انسان به هیچ واقعیتی نیست که انسان بتواند مسیر خود را با اطمینان کامل در آن شخص جستجو کند. 2- آثار تولیدی مثل فیلم و غیره با خیال ما گفتگو دارند ولی اگر تهیه‌کننده در آن اثر نظر به حقایق کلی عالم داشته باشد می‌تواند مفید باشد. 3- ضمیر ناخودآگاه یک واژه‌ی مبهم و لغزنده و انتزاعی است و نمی‌توان آن را عین فطرت دانست ،بیشتر یک مفهوم وَهمی است و اشاره به ناکجاآباد دارد. 4- آری خیال چنین قدرتی دارد که اگر شدید شد بر بدن اثر ‌گذارد ولی اگر خیال مبتنی بر واقعیت‌های عالم ملکوت نباشد انسان‌ها را به بازی می‌گیرد و با آرزوهای خیالی هلاک می‌کند. موفق باشید
765

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تحییت خدمت استاد ارجمند فرق بین ولایت تکوینی و تشریعی چیست و ولی فقیه دارای کدامیک بوده و حدود آنها کدام است با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: ولایت تکوینی قدرت تصرف در عالم است و ولایت تشریعی حق ایجاد تکلیف بر انسان‌ها است و هر دو بالإصاله مربوط به خدا است و خداوند بالتّبع به پیامبران نیز داده و امامان نیز به إذن الهی دارای ولایت تکوینی هستند ولی تشریع به عهده‌ی آن‌ها نیست بلکه چون از باطن شریعت آگاهند احکام شریعت را تبیین می‌کنند که در این رابطه می‌توانید به تفسیر آیه‌ی 59 سوره‌ی نساء در المیزان رجوع کنید. ولی فقیه کارشناس کشف حکم خدا است از آنچه پیامبر«صلواة‌اله ‌علیه» آورده و امام تبیین فرموده و لذا نقش ایشان را می‌توان در راستای ولایت تشریعی دانست. موفق باشید
21505
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر و خسته نباشید: استاد اینکه کسی مرگ رو دوس داشته باشه بده؟ من قبلا از مرگ می ترسیدم اما آلان بعضی وقتا که بهش فکر می کنم دوسش دارم و فکر می کنم به آرامش می رسم و هم اینکه احساس می کنم خیلی هیجان داره و به خیلی از حقایق می رسم و خیلی از معماها روشن میشن برام.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان همیشه باید آماده‌ی مرگ باشد و سعی کند طوری خود را در دنیا به کمالات لازمه برساند که در ابدیتِ خود با خدا و زیر سایه‌ی رحمت او باشد. زیرا بالاخره ماییم و یک ابدیت، اگر آن‌جا نتوانیم از رحمت پروردگار بهره‌مند شویم، سرنوشت سختی را برای خود رقم زده‌ایم. موفق باشید

20760
متن پرسش
سلام علیکم استاد: چرا سوالات بنده را جواب نمی دهید؟ شماره 20708 حداقل به ایمیلم می توانید که بفرستید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رفیق! مشکل ایمیل خودتان است. تا حال دوبار فرستاده‌ام. موفق باشید

19551
متن پرسش
دیر رسیدم به انقلاب. شاید هم انقلاب به ما دیر رسید. نسبت ما با انقلاب چه بود؟ ما بدهکار انقلابیم یا طلبکار آن؟ امام ِ دهه ی پنجاه و شصت پاسخ دهه ی نود هم هست؟ جوان دهه ی شصت با امام جای خود را در جبهه پیدا کرد. من با امام جای خودم را کجا پیدا کنم؟ تو به من بگو جای امام کجای جان ماست؟ آیا کسی برای فطرت و حریت و صدق ، اعتباری قائل است؟ دیروز فطرتم مرا به انقلاب آورد و همان فطرتم امروز در انقلاب حالش خراب است ... فطرت دیروز ِمن در تحلیل و برانداز کردن ها معتبر بود اما وقتی که گفتم حالم در انقلاب خوب نیست از اعتبار ساقط شد؟! آدمهای الکی خوش! آنها که با چهار تا تحلیل حالشان خوب است و به انقلاب امیدوار می شوند و با چهار تا تحلیل و اتفاق کار انقلاب را تمام شده می بینند! من دیر رسیدم. انقلاب حالا دیدنی نیست. امروز ِ انقلاب گیچ و سرگردان تر از همیشه است. توقع ما از انقلاب زیاد بود؟! اینکه ما دلمان به چهار تا روضه و کتاب و سخنرانی خوش نباشد انتظار زیادی از انقلاب است؟! امروز کدام جوان شبیه ما خودش را با امام پیدا کرد و با امام حرکت کرد؟! ما چوب چه را می خوریم؟ اینکه امروز می گوییم انقلاب جواب ِ ما نیست؟! انقلابی که سر ِ حرکتم را به سمت دروغ ببرد، اسمش چیست؟ انقلاب همراه دروغین می خواهد؟ انقلاب تایید دروغین می خواهد؟! انقلابی که فطرت مرا ، ساده ترین را ، سر راست ترین را نبیند ، انقلاب است؟ انقلابی که صدق را نفهمد انقلاب است؟ انقلابی که در آن نفسهای صادقان تنگ شود انقلاب است؟! این انقلاب راستگوهاست یا دروغگوها؟! پس چرا ما امروز با راست ترینِ انقلاب ، با امام مان ارتباط نگرفتیم؟! چون صحیفه را از اول تا آخر ده بار نخوانده ایم؟! انقلاب دستش آنقدر خالی شده که همه چیز را می خواهد بگذارد پای گناه ِ ما؟! چطور گذشته ها وقتی گناهکارتر از حالا بودیم فطرت مان حالی اش می شد که این راه غلط است و حالا که آمدیم سمت نور ِ انقلاب باز هم همان فطرت می گوید من حالم خوب نیست ، نه عین قبل ولی حالم از جنس دیگری بد است. آنوقت این جور موقع ها آقایان جوابشان این است که تو گناه کردی و بصیر نیستی که نمی فهمی انقلاب جواب توست! کدام جواب؟! سوال ما چه بود که این شد جواب مان!؟ انقلاب عزیزتر از جان ماست حالا از من می خواهند به عزیزترینم دروغ بگویم؟ اینها دلشان به چه خوش است؟! چرا آنقدر حالشان الکی خوب است؟ چرا آویزان تر از همیشه ی تاریخ هستند؟! یکی آویزان رهبری ، آن یکی آویزان امام. یکی داوری اردکانی را برند کرد ، بغل دستی اش محمد مهدی میر باقری را چسبید. یک سری هم این وسط سنتی تر هنوز دروبرو مراجع می پلکند. نکند انقلاب قرار بود یک مشت آدم آویزان تربیت کند؟! آدمهایی که با هر کدام حرف زدی به جای جواب برایت کتاب خواندند. آنها که کوک شده بودند برای پاسخ و بی آنکه بدانند با آویزان شدن به اندیشه ی دیگران راهی برای فرار از رو برو شدن با خود برای خودشان دست و پا کرده بودند. این همان انقلاب بود؟! ته جواب هم محض خالی نماندن عریضه ، آرمان ، تمدن اسلامی و مدرنیته گذاشتند بغل دستش تا چیزی از قلم نیفتاده باشد اما آن کسی که از قلم افتاد ما بد قواره ها بودیم ، فطرت مان بود ، حریت و صدق هم. برنامه های آقایان انگار این ریختی ست که کتاب و تحلیل می خوانند در همین حین به انتظار یک اتفاق ِخاصی می نشینند مثلا انتخابات ، برجام و ... بعد باران ِ تحلیل است که از آسمان می بارد. آنوقت کم کم سرد می شوند و جَوَش می خوابد دوباره می روند کتاب می خوانند تا حادثه و رویداد بعد. من ِتازه به دوران رسیده از این مرزهای قاتی پاتی ِ انقلاب خسته َم. من ِتازه به دوران رسیده از این سرگشتگی ، حیرانی و بی همزبانی و تنهایی خسته َم. واقعیت این است که ما نسل سوخته ایم. نسل ِدر حسرت سوخته. حسرت فهم و لمس ِتجلی آن نور در حق ترین ِ جبهه ها و ایکاش سهمی از جبهه ها برای ما غایبان ِسوخته ی آینده کنار می گذاشتند تا در کنار امام می چشیدیم آن اصالت را و مجبور نبودیم در این بُهت ِزمان توهم ِمتشخص به خورد دلمان بدهیم. انگار برای ما زودتر از هر روز دیر شد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده این سخنان را سخنانِ هوشیارانه‌ی کسی می‌بینم که می‌خواهد یک قدم از همه‌ی آن‌چه در اطراف او ست، جلوتر بگذارد تا شاید گشایشی زنده او را در برگیرد. سخنان کسی که نمی‌خواهد خود را با مفاهیم بلند قانع کند، ولی از حضوری متعالی جا بماند. مانده‌ام که چگونه با شما در این واژه‌های بس طوفانی قدم بزنم و از کجا شروع کنم؟!

می‌گویی من با امام، خودم را در کجا پیدا کنم؟ می‌دانم که می‌دانی خواهم گفت: در حضور در مقابل استکبار، با روحی جستجوگر که می‌خواهد در این تقابل، خدا را ملاقات کند به همان معنایی که شهداء شروع کردند.

می‌گویی ما چوبِ چه می‌خوریم که این‌همه تاریکی؟! و باز خواهم گفت چوبِ غفلت از حضور تاریخی انقلاب اسلامی. اما نه به آن معنا که در فکر خود مطلب را دنبال کنی، بلکه این یک احساس عارفانه است که در لحظه‌لحظه‌های انقلاب اسلامی می‌توان با آن زندگی کرد.

نه! نه! هرگز انقلاب همراهِ دروغ و تأییدهای دروغین و اندیشه‌های سطحی نمی‌خواهد. این‌ها قاتل انقلاب‌اند. انقلاب اسلامی حقیقتی است که بر جانِ هوشیارانِ این تاریخ مستقر شده است و تمام آن چیزی است که فطرت ما به دنبال آن است.

می‌گویی انقلاب اسلامی، فطرت‌ها و صدق‌ها را نمی‌فهمد! در حالی‌که خدا می‌داند تنها در بستر نور انقلاب اسلامی است که درستی‌ها و صدق‌ها و کذب‌ها و دورویی‌ها و ریاها، هرکدام نمایان می‌شوند.

من از تو نمی‌پذیرم که رجوع به افرادی که نام بردی آویزان‌شدن به آن‌ها است. نه! انقلاب اسلامی مظاهری دارد که رجوع به آن‌ها، رجوع به زاویه‌های مختلف منشوری است که هر صفحه‌ی آن وجهی از خود را نشان می‌دهد.

خوب متوجه‌ای که نه با مطالعه‌ی کتاب و نه با مباحث تمدن اسلامی و نقد مدرنیته، به آن افقی که در عهد با انقلاب اسلامی به دنبال آن هستیم نخواهیم رسید. و باید آن افق را در همان کند و کاوِ فطرت و حریّت و صدق جستجو کرد.

اگر به کتاب رجوع می‌شود قصّه‌ی ما قصّه‌ی آن است که گفت:

  ما جامه نمازی به سر خم کردیم

 از خاک خرابات تیمم کردیم

  شاید که در این میکده ما دریابیم

 آن عمر که در مدرسه ها گم کردیم

پس قضیه، کتاب‌خوانی و یافتنِ تحلیلی برای دل‌خوش‌کردن نیست؛ قضیه، دربه‌در به دنبال تذکری است که راهِ گشوده‌شده را فراموش نکنیم.

فرق نمی‌کند، هم شمایِ تازه به دوران‌رسیده از سرگشتگی و تنهایی و بی‌هم‌زبانیِ در زمانه‌ی فترت خسته شده‌اید، و هم این پیرمردی که دوران‌های گذشته را دیده است. و اگر جوان بودم به جای قدم‌قدم‌زدن‌های امروزی، به سوی آینده‌ای که روشنی‌گاهِ این تاریخ است مثل شما گریبان پاره می‌کردم و کفش از پا در می‌آوردم و می‌دویدم.

شما نسل سوخته‌ای نیستید، نسلی هستید که بویِ میّ تاریخیِ انقلاب اسلامی به مشام‌تان خورده است و طالب مستیِ دوران نسلی هستید که شهیدان آن را نشان داده‌اند و شما مانده‌اید که مستی شما چگونه باید باشد. و ماندن در دورانِ فترت، از همین جنس است. چه سخت است اسیر قبض و بسطی باشیم که نه می‌توانیم به وضع موجود که باز، سیاهیِ دورانِ غرب‌زدگی است راضی باشیم و نه راه آزادشدن از ریسمان غرب‌زدگی به راحتی به عنوان یک سبک، نمایان شده است.

تنها و تنها وقتی در باور رهبری انقلاب جستجو می‌کنیم و با او به تاریخ خود می‌نگریم می‌بینیم شرری از دور و قاصدکی پیام‌آور، از پشت ابرها و در پشت کوه‌ها – کوه‌های تاریک بی‌روح سرد دنیای مدرن – بسی نمایان است.  مائیم و همچنان پایداری و پایداری، زیرا آن شرر خبر از آینده‌ای می‌دهد که رهبری انقلاب، گزارش‌گر آن است وقتی که گفت: قطعاً آینده‌ی شما بهتر از امروز است؛ دروغ نمی‌گوید. باید در باور او نشست تا آن آینده را احساس کرد و با گرمی تمام، زندگی را معنا بخشید. موفق باشید

19274
متن پرسش
سلام: وظیفه طلبه ها نسبت به انتخابات چیست؟ وظیفه تبلیغی ندارند؟ آیا مانند محرم و رمضان نباید درس را تعطیل کرد و به تبلیغ پرداخت؟ در این امر بحث را کمی روشن کنید ممنون می شوم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در شرایطی که منجر به مشاجره نشود، ضعف‌های دولت از آن جهت که مردم متوجه شوند دولت نسبت به اهداف اصلی انقلاب اسلامی متعهد نیست؛ برای مردم روشن شود. مثل صحبت اخیر مقام معظم رهبری که موضوع سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو را مطرح کردند که به‌کلّی نسبت به ارزش‌های نظام اسلامی نه‌تنها بیگانه، بلکه در تضاد است.  سند 2030 صریحاً می‌گوید هر نوع تربیت دینی خلاف حقوق بشر است/طبق این سند در مدارس ما همجنس‌بازان می‌توانند کلاس آموزشی داشته باشند. موفق باشید. رجوع شود به سخنان حسن رحیم‌پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست بررسی تربیت و آموزش لیبرالی یا اسلامی در سند 2030  که به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران در تالار شیخ انصاری این دانشکده در تاریخ 23 اسفند 95 برگزار شد، http://www.mashreghnews.ir/news/701627/%D8%B3%D9%86%D8%AF-2030-%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B7%D8%A8%D9%82

18126
متن پرسش
سلام علیکم: در باب رزق داریم که «من حیث لا یحتسب» و می دانیم که درازق خداست. حال پس چرا اولا علامه طباطبایی رزق بهشون نرسید و مجبور شدن به تبریز بروند و حال آنکه خدا روزی اهل علم را تضمین کرده، ثانیا چرا علامه تبریز را خسران عمرشون می دانند شاید خداوند این گونه می خواسته پس چرا ایشون راضی نبودند. و اینکه این همه جامعه به فقر رسیده چطوری با رزاق بودن جمع می شود. دیگر اینکه اگر رزاق خداست پس جرا روایت داریم از دری که فقر آمد ایمان می رود، جمع این روایت با رزاق بودن چیست؟ اگر خدا رزاق است چرا فقر؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! رزّاق خدا است ولی مسیری که او در مقابل ما می‌گذارد را نیز ما باید مدّ نظر قرار دهیم و اگر گرفتار حرص و زیاده‌خواهی شویم، خودمان آن مسیر را خراب می‌کنیم 2- امثال علامه با توجه به امر فوق متوجه می‌شوند باید مسیر دیگری را جهت تأمین رزق انتخاب کنند که مقدمات آن برگشت به تبریز بود، و بعد به قم می‌آیند و از این جهت همان مدت که در تبریز بودند را خسران می‌نامند که از فضای علمی دور شدند 3- آن روایت می‌خواهد بفرماید اگر ما جهت تأمین رزق خود و جهت تأمین رزق جامعه تلاش نکنیم و گرفتار فقر شدیم، باید منتظر انواع بیماری‌ها باشیم. موفق باشید

16579
متن پرسش
سلام استاد عزیز: حضرتعالی در برخی از کتب تان فرمودید که انسان به هنگام نماز باید خود را در برزخ احساس کند از طرفی هم انسان می بایست که خود را در محضر حق ببیند یا به عبارتی توجه خود را معطوف حضرت حق کند یا از طرفی هم در برخی از کتب تان فرمودید که بسیار عالی است که انسان افق خود را افق حضرات معصوم علیهم سلام کند لذا استاد دچار یک سردرگمی شدم.. حال سوالم از حضرتعالی این است که بهترین و کارسازترین روش برای برخورداری از عالی ترین معنویات و نورانیت از «نماز» کدام روش است؟ لطف بفرمایید که آن را دقیقا بفرمایید. ضمنا بنده در حال مطالعه «راز صلاه» آیت الله جوادی آملی هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر این‌ها با هم فرق دارد؟! در حضور برزخی، انسان از گذشته و آینده آزاد می‌شود تا در آن فضا، درکی از نور عصمت اولیاء معصوم پیدا کند – مثل همان‌که در قبر و برزخ مؤمنین با امامان معصوم ملاقات دارند – در فضای نور عصمت، تازه افق شخصیت انسان جهت اُنس با حضرت حق گشوده می‌شود. موفق باشید

16406

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت جناب استاد بزرگوار: جناب استاد من فردی مجرد و مومن و با تقوایی هستم و در هیچ زمینه ای نیز مهارت خاصی ندارم (البته استعداد خوبی برای یادگیری حرفه ای نیز ندارم و مجبورم کارگری کنم) و سرمایه چندان مورد قبولی نیز ندارم. با توجه به اینکه شغل یک فرد، در ایمان و شخصیت آن تاثیر بسزایی دارد، بنابراین در رابطه با شغل خیلی مردد و سردرگم هستم، چون نمی خواهم ایمانم تحت تاثیر شغلم از بین برود من چند تا سوال داشتم: 1. آیا شغل های سطح پایین و پست مانند رفتگری یا نظافتچی یا سرایداری برای یک فرد مومن حلال است؟ 2. آیا در صورتی که کارفرمایم انسان جاهل و کافر باشد ترک شغل ضروری است؟ البته در تهران اکثر کارفرما ها جاهل و کافرند. 3. ایا شغل ها تاثیری در ایمان افراد ندارند و آدم باید خودش در محیط کار با ذکر و یاد خدا از تاثیر شغل و افراد بی ایمان در محیط کار در امان بماند البته سخته؟ 4. من قالیبافی نیز بلد هستم و درآمدش بسیار کم است. آیا به درآمد بسیار کمش در روستا اکتفا کنم یا اینکه به تهران رفته و در شهر غریب مشغول کارگری شوم؟ 5. توصیه جنابعالی برای انتخاب شغلم چیه؟ آیا مومن باید از شغل های پست و سطح بسیار پایین مانند رفتگری، نظافتچی و عملگی و ... دوری کند؟ یا اینکه مهم نیست؟ 6. آیا شما می شناسید افراد و شخصیت های بزرگی باشند ولی کارگری و به کارهای پست و بی ارزشی نیز مشغول شده باشند؟ 7. آیا اگر آشنایان و دوستان در رابطه با شغلم پرسیدند آیا عنوان شغلم را مخفی کنم و دروغ مرتکب شوم و یا بی ریا عنوان شغلم را بگویم مثلا بگویم آبدارچی یا نظافتچی یک شرکتم؟ 8. نظر دین مقدس اسلام در رابطه با شغل چیه (منظورم شغل های پست و کم ارزش است). 9. آیا به نظر جنابعالی یک فرد مومن یک شغل با درآمد بسیار پایین و مستقل داشته باشد ارزشمند است یا این که در شهر غریب مشغول کارگری با درآمد بالا باشد و ایمانش را به تضعیف کند؟ 10. البته معمولا عوام و افراد غافل می گویند که عنوان شغل مهم نیست شما باید صادقانه کار کنید و این کارها دزدی که نیست! بنابراین جواب سوالاتم را می خواهم از زبان عالم دینی با بصیرت و عارف بشنوم. خواهش می کنم برای رضای خدا راهنمایی ام فرمایید و در رابطه با شغل و ماهیت شغل و حضور افراد بی ایمان و غافل در محیط کار و ... بیشتر توضیح دهید. ان شاءالله خداوند شما را با امامان مان محشور فرماید ان شاءالله
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در شغل، آن‌چه مهم است طلب رزق حلال و خدمت به مردم است و بنده کسانی را می‌شناسم که مشغول همین نوع شغل‌های ساده هستند و در مسیر دینداری و تقوا، در سلامت و کمال به‌سر می‌برند. حال چه کارفرمایِ شما آدم بدی باشد یا آدم خوبی. شما طبق قراردادی که با او می‌بندید، کاری را به عهده می‌گیرید، مگر آن‌که آن کار، کار حرامی باشد. می‌ماند که اگر در شهر خود با درآمد کم زندگی‌تان می‌گذرد بهتر است که در شهر خود باشید. و انسان هرگز نباید شغل ساده‌ی خود را از بقیه پنهان کند. موفق باشید

16146
متن پرسش
سلام علیکم استاد: بنده مدتی است دچار این توهم شده ام که همه ی انسان ها بهشتی اند. آنهایی هم که به ظاهر اهل مراعات شرعی نیستند جاهل قاصر هستند زیرا هنوز توفیق الهی شامل حالشان نشده تا به مسیر بیایند، حتی داعشی های آدمکش را نیز جوری می بینم که برای رضای خدا خود را منفجر می کند. بخودم می گویم اگر از بچگی این جور از لحاظ روانی روی من هم کار کرده بودند من هم الان مانند انان بودم. به خودم می گویم این بندگان خدا و انسان های به ظاهر غیرمذهبی و یا کسانی که در غرب غرق گناه هستند، هنوز طعم و لذت انس با خدا را نچشیده اند پس حرجی بر آنان نیست، بدبخت منم که به اندازه ی که می دانم عمل نمی کنم. خلاصه همه رو اهل نجات می بینم چون فکر می کنم هنوز یقظه و انتباه برای آنان روی نداده. استاد لطفا کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن مى ‏فرمايد: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا»[1] خدا آن گاه كه بنى‏ آدم در پشت پدرانشان بودند از آن‏ها اقرار به ربوبيتش گرفت و آن‏ها تصديق كردند و بلى گفتند. بديهى است كه اين رويارويى و اخذ پيمان دلالت بر وجود انسان و ادراك او در نشئه ه‏اى قبل از دنيا دارد. بنابراین هرکس با فطرت خود می‌تواند متوجه باشد چه کاری حق است و چه کاری باطل است و در واقع پیامبران متذکر همان چیزی هستند که فطرت انسان‌ها بر اساس آن سرشته شده است. قرآن در تذكرى بسيار عميق و عالمانه مى‏ فرمايد: «فَاقِمْ وَجْهَكَ لِلدّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ‏ اللَهِ‏ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لَا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لَكِنَّ اكْثَرَ النَاسِ لَايَعْلَمُونَ»[2] پس به‏ پا خيز و جهت خود را در جهت دينِ حنيف قرار ده كه آن همان سرشت و فطرتى است كه خداوند انسان‏ها را بر اساس آن خلق نموده، اين فطرت در بين انسان‏ها يكسان است، اين دين و راه پايدارى است ولى اكثر مردم متوجه اين موضوع نيستند. درنتيجه به زندگى خيالى و كارهاى ناپايدار خود را مشغول مى‏ كنند و با پوچى و بى ‏ثمرى زندگى روبه‏ رو مى‏ شوند. انسان بايد به‏ پا خيزد و جهتش را جهت پيامبران بزرگ قرار دهد. چون جهت آن‏ها بر اساس دين خدايى است كه سرشت آدميان را نيز بر آن اساس  سرشته‏ اند. اين‏كه مى‏ گويد سرشت انسانى به دست خدا سرشته شده يعنى‏ گرايش «جان» انسان به سوى خداست. به عبارت ديگر بنيان «جانِ» انسان‏ها الهى است. پس كسى كه به خدا رجوع كند به بنيان جان خودش رجوع كرده است و كسى كه از خدا دور شود از «جانِ» خودش دور شده است. موفق باشید

 


[1] ( 1)- سوره‏ ى اعراف، آيه‏ ى 172.

[2] ( 1)- سوره روم، آيه 30.

16015
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: جناب استاد اگر مردی به زیبایی اهمیت می دهد چه معنوی و چه مادی، در بعد معنوی دوست دارد و سعی می کند گناه نکند تا روحش زشت و کدر و دور نشود، در بعد مادی هم از زیبایی های عالم غرق لذت می شود حال اگر چنین شخصی بینی زشتی داشته باشد و بخواهد برای درک زیبایی و زیبایی صورتش و عدم دیدن نازیبایی در چهره خودش، جراحی بینی انجام دهد عیبی دارد؟ البته منظورم از لحاظ فقهی نیست.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ظاهراً این آدم‌ها زیبایی را در همه‌ی ابعاد نمی‌شناسند و متوجه نیستند آن‌چه در نظام طبیعی از طریق حضرت حق شکل گرفته است، همان زیباییِ واقعی برای هرکسی است مگر آن‌که نفس او به طور غیر عادی با موانعی روبه‌رو شده باشد که نتواند بدن خود را شکل دهد؛ مثل موجودات ناقص‌الخلقه. موفق باشید

15413
متن پرسش
با سلام: حضرت استاد امام خمینی (ره) در دستگاه عرفانی خودشون جعل رو به ماهیت میزنن و مجعول رو ماهیت میدونن در این مورد بنده ندیدم فرمایشی داشته باشید نظرتون در مورد این دیدگاه امام چیه؟ و منظور امام از ماهیت آیا همون اعیان ثابته هست؟ و اینکه امام سلسله تشکیکی که در ظهور و نمود هست رو با این فرض چطور توجیه میکنن؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که متوجه‌اید ماهیات در عرفان، مربوط به اعیان ثابته‌ی مخلوقات است و جعلِ آن‌ها به معنای وجوددادنِ آن‌ها است از طریق تجلیّات اسماء الهی به امکانِ ذاتی آن‌ها. موفق باشید

14811
متن پرسش
سلام: ببخشید مگر نه اینکه خداوند ما را از یک روح کلی خلق کرده و روح نیز مجرد است و قابل تقسیم نیست و در یک لحظه همه جا هست پس چرا وقتی یک انسان گناه می کند روح انسانهای دیگر آلوده نمی شود و چرا من خودم را مستقل از دیگران حس می کنم و نمی توانم از وجود و عالم کسی با خبر شوم؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قرآن می‌فرماید: «فإذا سویّته و نفخت فیه من روحی» یعنی وقتی آن بدن آماده شد پس از روح خود در آن دمیدم. بنابراین هرکس مطابق بدنی که دارد، روح در آن ظهور می‌کند و چون آن روح در نسبت به آن بدن برای انسان شکل می‌گیرد، آن روح مربوط به خود آن فرد خواهد بود. مثل آبی که در یک ظرف ریخته شود. در آن صورت با تغییر رنگِ آن آب در آن ظرف، بقیه‌ی آب‌ها تغییر نمی‌کند. آن روح نیز صِرفاً متعلق به آن بدن است. موفق باشید.

نمایش چاپی