باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر مبتنی بر کلام شیعی حسن و قبح را در نظر بگیریم یعنی عقل، حُسن و خوبیِ فعل و قبح و بدی فعل را خودش میتواند تشخیص دهد و شرع، بر اساس همین عقل حکمِ بدی و خوبی فعلی را مطرح میکند که به اصطلاح میگویند: نه چون شرع گفته است خوب است، بلکه چون عقل خوب میداند، شرع گفته است. با توجه به این امر، اخلاق که عبارت است از علم به فضائل و رذائل، دیگر از نظر شیعه مبتنی بر حسن و قبح عقلی میشود و حکم شرع، رجوع به حکم عقل دارد. بدین معنا که عقل میفهمد که شرع مطابق عقل عمل کرده است وگرنه گرفتار نگاه اشعری میشویم که آثار سوء خود را به همراه دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: خلاصهنویسی جهت تبدیل موضوعات به ملکه، کار خوبی است. در ضمن عنایت بفرمایید عرایض امثال بنده در راستای تبیین و تفصیل سخنان بزرگانی چون امام و علامه طباطبایی و شاگردان ایشان میباشد و از این جهت موجب دوگانگی نخواهد شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تازگیها شروع کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم حکم سبّ رسول اللّه«صلیاللّهعلیهواله» قتل است ولی قواعد فقهی آن باید رعایت شود که متخصص آن بنده نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابیاتی اینچنین را باید در متن غزل معنا کرد که آنهم کار میبرد و به جهت کثرت سؤالات، امکان چنین کاری برای بنده نیست، هرچند بنا دارم إنشاءاللّه هر هفته شرح یک غزل جناب حافظ را در اختیار کاربرانِ محترم قرار دهم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است که استاد میفرمایند زیرا تا انسان از گذشته و آینده آزاد نشود و در سکنیگزیدن موفق نگردد، حقیقت بر او تجلی نمیکند تا شاعر به زبان شعر از آن حقیقت گزارش دهد. در کتاب «عالم انسان دینی» نکاتی در این مورد هست میتوانید به آن کتاب رجوع فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ابتدا خوب است عین سخن آقای روحانی که روزنامهی کیهان آوردهاند را با هم نگاه کنیم و به آن تفکر نماییم. آقای روحانی میگوید: «همه باید انتقاد بشوند استثنا نداریم، تمام مسئولین در کشور قابل نقد هستند، ما در کشور معصوم نداریم، اگر یک وقتی امام زمان ظهور کرد آنوقت هم میشود نقد کرد. پیامبر(ص) هم اجازه نقد میداد. دیگر بالاتر از پیامبر(ص) که در تاریخ نداریم. وقتی پیامبر(ص) یک صحبتی میکرد، طرف بلند میشد روبروی پیامبر(ص) و میگفت: «حرفی که داری میزنی نظر خودت است یا وحی است؟» اگر پیامبر(ص) میگفت: «نظر من است» انتقاد میکرد و میگفت: «من قبول ندارم». ما در زمان حکومت معصوم هم نقد داریم»!
ملاحظه میفرمایید که با کمی تفکر میتوان متوجه شد که از سخن آقای روحانی نفی عصمت امام زمان «عجلاللّهتعالیفرجهالشریف» و رسول خدا «صلواتاللّهعلیهواله» بر نمیآید، حتی آنجایی که میگوید طرف به سخن پیامبر انتقاد کرد، به معنای آن است که آن طرف رسول خدا را معصوم نمیدانسته است و تنها وَحی الهی را بیخطا میپذیرفته. و از این جمله بر نمیآید که آقای روحانی مثل او فکر میکرده، بلکه تأکید آقای روحانی آن است که ببینید رسول خدا چه فضایی را فراهم کردهاند که افراد میتوانستند نظر خود را و نقد خود را اظهار کنند. گلهی بنده آن است که چرا امثال آقای شریعتمداری در کیهان، امکان تفکر را به چنین جملاتی از خود و مخاطبان خود میگیرد؟ و اینجاست که میتوان گفت اگر تفکر در جامعه به حاشیه رود، چه کدورتهای بیجایی ظهور میکند. در ضمن آنچه که بعضی فقها در مورد «سهوالنبی» مطرح میکنند در رابطه با امور فردی است، مثل آنچه که آن فرد همراه حضرت موسی «علیهالسلام» در مسیر ملاقات حضرت خضر، فراموش کرد که به حضرت جریان آن ماهی را بگوید و گفت شیطان مرا به فراموشی کشاند. علامه طباطبایی میفرمایند با فرض آنکه آن شخص همراه حضرت موسی، جناب یوشعبننون باشد که پیامبر است و معصوم، چنین اموری با عصمت آن پیامبر منافات ندارد. بنابراین «سهوالنبی» مربوط به امور عادی زندگی است، نه آنکه کسی که معتقد به «سهوالنبی» باشد معتقد باشد به روایات غیر از قرآن نباید اعتماد کرد و از این جهت عصمت پیامبر برایش سؤال باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مقام معظم رهبری در روز عید غدیر امسال فرمودند که هنر علی«علیهالسلام» آن بود که دوستان و دشمنانشان را درجهمندی کرده بودند. و همین مثال را زدند که آن موضعی که برای معاویه داشتند، برای خلفا و یا طلحه و زبیر نداشتند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با نظر به همین سخنان و تنگناهایی که با آن روبهرو هستیم، بنده جواب خود را در چند قسمت ارائه کردم. یکی آنکه بین سخنان آقای هاشمی قبل از صحبت مقام معظم رهبری در آن مورد خاص و بعد از صحبت ایشان تأمل شود که البته فضای رسانهای اصولگرای حزبی از این جهت کاملاً در غفلت است. و دیگر، عبور از روحیهی قبل از انقلاب که روحیهی صفر و یا صد بود. تا در این فضا هر دو موضوع یعنی سخنان آقای هاشمی و مواضع آیت اللّه جوادی در این رابطه مورد تفکر قرار گیرد؛ وگرنه آن میشود که جنابعالی در فضای سؤال خود به میان آوردهاید. و این نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه ما را وارد تاریخی سختْ ظلمانی مینماید. بسیار آسان است که در یک جمله آقای هاشمی را اینطور توصیف کنیم و بگوییم «با آن همه انحراف و انحطاط و عدول از مسیر امام و انقلاب و از همه مهمتر به مذبح بردن عدالت و تقسیم جامعه به تضاد طبقاتی دهشتناک ضد اسلامی و استقرار توسعه لیبرالیسم و اشرافی گری شخصی و اجتماعی و به تبع آن به مذبح رفتن بسیاری از ارزشها و آرمانها و نهادینه شدن اشکالات که تا سالیان متمادی انقلاب باید هزینه بپردازد». در نظر بگیرید اگر آقای هاشمی همین است که در این جملات فرمودید اولین کسی که باید مورد سؤال قرار گیرد شخص رهبری است و واقعاً اگر تنها آقای هاشمی همین است و لاغیر؛ چرا باید توسط نظام و طرفداران او تحمل شود؟ به هر حال مشکل عجیبی است! نه آنطور است که بشود راحت از آقای هاشمی دفاع کرد و خونِ دلهای خود را نادیده گرفت، و نه آنچنان است که بتوان هیچ جایگاهی در انقلاب اسلامی و در این شرایط تاریخی برای او قائل نشد و محوریت او و پدر معنویبودنِ او را توسط جبههی اصلاحطلب حمل بر جهل و حماقت آن جبهه دانست. آیا برای ادامهی انقلاب، عقل و ادب دیگری نیاز نیست؟! عرایضی در جواب سؤال شمارهی 17236 شده است، خوب است به آن سری بزنید. موفق باشید
