باسمه تعالی: سلام علیکم: آن فیلم را ندیدهام. ولی رهبر معظم انقلاب میفرمایند هر نوع اختلاف و یا توهین به اصحاب پیامبر خدا و همسران پیامبر حرام است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً هرکدام مطابق امکانشان که نسبت به بدن مشترک دارند، اراده میکنند و لذا این دو نفس میپذیرند در شرایط اتحاد با همدیگر، نفسِ خود را تدبیر کنند. ۲. نفس ناطقه جهت حضور در بدن، بستر تدبیر میخواهد وگرنه اگر بدن داشته باشد ولی سر او را از بدن جدا کنند چون میدان تدبیر ندارد از بدن منصرف میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی از آن طرف هم فکر کنید که هرکس را به خودش میدهند و میفرمایند: «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» کتاب خود را که همان صحیفهی جان تو میباشد، بخوان خودت برای ارزیابی خودت کافی هستی. حال اگر کسی در آن تنهاییِ قیامت، هیچ خدایی نداشت در حالیکه فطرتش تنها با خدا آرام میگیرد، چه بر او میگذرد! عرایضی در رابطه با آیهی ۳۴ سورهی جاثیه شده است. شاید در این رابطه کمک کند. موفق باشید
]وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ (34) [
و به آنها گفته میشود در این زمان شما را تنها میگذاریم و فراموش میکنیم همانطور که شما ملاقات این روزِ خود را فراموش کردید و مأوای شما آتش است و برای شما هیچ یاوری نیست.
«وَقِيلَ الْيَوْمَ» و گفته میشود بفرمایید، ما امروز به شما بیمحلی میکنیم. خدایی که عین رحمت است و فرمود «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي» رحمت من بر غضب من سبقت دارد. در اینجا میفرماید این افراد نسبت به آن رحمت فراموش میشوند.
وقتی انسان خودش را در دنیا در آن حضورِ معنوی حاضر نکرد و از جهان کیفیِ وسیع عالم غیب و معنویت محروم شد، یک مرتبه با فراموشی از طرف خداوند روبهرو میشود و در تنهاییِ خاصی که هیچ امیدی به جایی ندارد، قرار میگیرد، چیزی که فکر نمیکنم احدی در این دنیا بتواند آن را تصور کند. در رابطه با علت این تنهایی و فراموشی، موضوع روشنی را مطرح می کند و میفرماید: «كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» این تنهایی چیزی نیست جز انعکاس فراموشی این روزتان که امروز در مقابل خود مییابید ولی اکنون دیگر نمیتوانید این روز را که روز حضور در محضر خداوند است و با خداوند بهسربردن، از آنِ خود کنید. شما میتوانید در همین دنیا این روزِ خود را ملاقات کنید، زیرا این روز شما بود و میتوانستید با این روزِ خود در دنیا، آمادهی حضور در روزی شوید که در قیامت با آن روبهرو خواهید شد.
به نظر بنده نکتهای دقیق و ظریف در این قسمت از آیه مطرح است که جای بحث بیشتر دارد. در ادامه فرمود: «وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» مگر اینها در دنیا به دنبال مأوا نبودند ولی دنیا را مأوای خود گرفتند؟ حال آتش مأوای آنها شد که عین بیمأوایی میباشد. «وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» و برای شما هیچ یاوری که به نحوی به شما کمک کند تا از تنهاییِ شما بکاهد، نیست و این چیزی جز انعکاس همان زندگی دنیای خودتان نیست که جز خودتان هیچ چیز دیگری را نمیدیدید و به کثرات دنیای مشغول بودید و حالا خودتان هستید بدون آن مشغولیات. وقتی بدانیم انسان بدون کمک و رحمت الهی قدمی نمیتواند بردارد، و حتی اهل دنیا هم در دنیا به رحمت الهی امیدوارند. وقتی این امید بهکلی قطع شود و هیچ چیزی که بتوان به آن مشغول شد و به آن امیدوار بود، نماند، چه میشود؟ «واللّه اعلم».
فرمود به آنها گفته میشود: «الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» به نظر میآید باز نیاز است بر روی قسمت «كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» کمی بیشتر فکر شود. به منکران معاد میفرماید شما روزگارانی داشتید و میتوانستید لقایی که امروز با آن روبهرو شدهاید را از قبل تجربه کنید و در آن فضا زندگی کنید ولی با مشغولیات دنیایی و کبر و خود برتربینیها از یادتان رفت که چنین حضوری در کنارتان بود. هرکاری که موجب شود تا ما این نوع حضور را فراموش کنیم، فردای قیامت موجب آن تنهایی خاص میشود. حال آن کار هرکاری میخواهد باشد. مگر آنکه زندگی را با نظر به حضوری که در ابدیت داریم و میتوان آن را احساس کرد، دنبال کنیم.
میفرماید: «لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» لقاء این روز که روز خود شما بود و لقائی که میتوانستید با نظر به آن برای خود داشته باشید. این روزتان را میتوانستید در افق حضور خدا احساس کنید و منوّر به چنین توحیدی میشدید که عالم برایتان محل ظهور انوار الهی میشد و امروز بحمداللّه این نحوه حضور خدا را در انقلاب اسلامی در مقابل استکبار، میتوانید احساس کنید و همین امروز به آیندهی توحیدی خود نظر نمایید.
استاد گرامی، با اهدای سلام و دعای خیر: احتراماً با عنایت به زحمات حضرتعالی که در راستای تبیین دین متحمل می شوید بنده عرضی داشتم: یک مثلث را تصور فرمایید که یک نوکی دارد و یک قاعده، هر چه از قاعده که جمعیت کثیری می توانستند بهره ببرند به سمت نوک حرکت می کنید زاویه بسته می شود و افراد کمتری می توانند با شما همراه باشند، منظورم این است که بجای اینکه افراد کمتری را به قله ببرید افراد بیشتری مخصوصاٌ جوانان را تا دامنه کوه ببرید. به عبارت دیگر برای مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و انقلاب اسلامی و معاد و مهدویت بیشتر وقت و انرژی بگذارید هنوز به تعداد انگشتان یک دست در این خصوص هنوز شاگرد تربیت نفرموده اید و این خیلی حیف است به قول یکی از دوستان اصفهانی به مزاح می گفت خدا هم یک دوره ده نکته باید بگذراند! ما باید کاری کنیم این مباحث عمومی شود و همه آحاد جامعه بهره ببرند. این سلسله مباحث اولیه می توانند جوانان ما را بیمه کنند تا با کوچکترین بادی اعتقادشان را به باد نبرد. از اینکه سلامت هستید خوشحالم و آرزوی توفیق روزافزون برای شما سرور گرامی دارم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با استعدادی که در این نسل شکل گرفته، دیگر به کمتر از معرفت نفس و امثال این معارف تا رسیدن به عرفان و حضوری همچون حاج قاسم، قانع نمیشوند. بحث در ایمانِ شورمندانه است. آخرین نوشته در مورد حاج قاسم را که هنوز آفتابیاش نکردهام، خدمتتان ارسال میکنم. موفق باشید بفرمایید
حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه
باسمه تعالی
حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز میکند و چون شورمندی در شخصیت انسانها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را مینمایاند.
ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی میکند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همهچیز و حتی از خود بگذرد و دستشستن از زندگی، تنها از عهدهی کسی برمیآید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظهی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه میکند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشهی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن میباشند.
حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیبترین قدمی است که تنها با حاج قاسمها به ظهور میآید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟
والسلام: طاهرزاده
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور بوده. مگر شیطان ما را وعده به «شجرة الخلد» و «مُلک لا یُبلی» نداد؟ و درست عکسِ آن پیش آمد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در جزوهی ۱ از فلسفهی غرب نسبت به دکارت شده است. خوب است در رابطه با دکارت به آنجا رجوع شود. ۲. در مباحث «عدل الهی» باید این موضوعات را حل کنید تا به گفتهی علامهی جوادی، با چشم مهندسِ عالَم، عالَم را ببینیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اینجا جناب حافظ گِلهمندند از عدهای که گرفتار حال خوش خواب صبحگاهی شدهاند و از خود جمله میتوان متوجهی واژهها شد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما به جهت موقعیتی که در آن سالها با سخنان حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» مأنوس بودیم، همان مطلب از آن سخنان استنباط میشد و بیحساب نیست که در گفتمانها به همان مضمون ردّ و بدل میشود و تا به یاد دارم بیش از یک بار ایشان چنین مضامینی را مطرح کردهاند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: از عجایب روزگار اینکه کسی بخواهد به دنبال بطلان فلسفه باشد. این حکایت از آن دارد که در رجوع به دین، قصد رجوع به حقیقت ندارد بلکه گرفتار محدودیتهای مفاهیم و آداب دینی است. وگرنه: «شاخ گل هر جا که میروید گل است». تفکیکِ مطرح در محافل مذکور، حکایت از بیتاریخی افراد دارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد. فعلاً به تدریس در آموزش و پرورش ورود کنید و در کنار آن کار مباحث صدرایی و کلام را ادامه دهید از آن جهت که کار در آموزش و پرورش، امکان این نوع مطالعات را از ما نمیگیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته ی استاد حکیمی، علامهی طباطبایی هم اهل تفکیک بودهاند زیرا به خوبی متوجهی جایگاه فلسفه و دین میشدند و هرگز این دو را مخلوط نمیکردند. بحمدالله بنده هم خود را اهل تفکیک میدانم. ولی تفکیکیهای رسمی انکارِ عقل فلسفی میکنند و با امثال جناب ملاصدرا، دشمنی مینمایند. مگر بنا بود عقل فلسفی را همطراز وحی بدانیم؟! که اینهمه وقت صرف میکنند که یک طوری آبروی فیلسوفان را ببرند، زیرا چیزی جز این کارها بلد نیستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید با حضور عارف سالکی مثل حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه» همهی افقهای سلوک که اساتید عرفانی کمک میکنند، گشوده شد و از این جهت زمانهی ما با گذشته متفاوت است. به جملهی مرحوم آیت الله بهجت فکر کنید که فرمودند: «علمِ تو، استاد توست». عرایضی در این رابطه در جزوهی «روش سلوکی آیت الله بهجت» شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد تحقیقی نداشتهام. جناب اقای غنی و قزوینی انسانهای محققی بودهاند. مهم، روح غزلیات جناب حافظ است که بالاتر از شیعه و سنیِ رسمی در عالَم و در نسبت با حضرت حق حاضر است مثل سایر عرفا. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از جلد ۸ و ۹ اسفار، روایات، بهترین هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احساس همهجانبهی خود در همهی عوالم وجود، قصهی ما میباشد و قصهی بودنِ ما. معرفت نفسِ مرسوم، راهی به سوی آن نوع بودنِ بیکرانه است و این خود، هدف است به عنوان حقیقتی که عین ربط به حضرت حق است. مرحوم علامه در کتاب «رساله الولایه» نکات ظریفی در این رابطه فرمودهاند. ۲. چه اشکال دارد، بالاخره زندگی با همین قبض و بسط ها وسعت مییابد. موفق باشید
سلام استاد: آیا شخصیت هایی مثل مالک اشتر مثل معصومین هستند که اگر در هر زمانی حاضر باشند به نحو احسن کارایی و کارآمدی داشته باشند؟! مثلا آیا اگر الان مالک را با همون فعلیتی که در قرن خود داشته در این قرن حاضر کنیم کارآمد خواهد بود؟! در این شکی نیست که اگر مالک در قرن فعلی متولد میشد قطعا ابر مردی بود برای خودش و مثل امام و رهبری بودن و حتی بالاتر. اما ما داریم از یک چیز بدیهی حرف میزنیم مبنی بر اینکه مالک با همان فعلیتی که در تاریخ خود دارد قطعا با قرن فعلی بیگانه است و نمیتواند کارآمد باشد! هر چند باید گفت مبنای کارآمدی جناب مالک در همان تاریخ باید مبنای کارآمدی الان هم قرار گیرد، ولی بحث ما در مورد تخصص ها و آگاهی های مورد نیاز فعلی است! مثلا قطعا علامه حلی نمی تواند جای رهبری را در زمان فعلی بگیرد و اگر علامه حلی با همان نصاب های زمان خودش را اینجا بیاریم و در جایگاه رهبری بزاریم قطعا کارآمد نخواهد بود! چون اون نه مدرنیته را درک کرده نه بایسته های زندگی در قرن فعلی را و.... لطفاً منو روشن کنید.
باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا جناب مالک اشتر را رحمت کند، مرد بزرگی بود، ولی وقتی او را با حاج قاسم سلیمانی مقایسه میکنیم، با توجه به اطلاعاتی که بنده از آن دو بزرگوار دارم. حاج قاسم از مالک اشتر بزرگتر بود حتی اگر در این تاریخ مالک اشتر حاضر میشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با آن آیه در زمانی که سورهی مبارکهی بقره بحث شد؛ انجام شد ولی ضبط نشده. نکتهی بسیار دقیقی را علامهی طباطبایی و به تبع ایشان، مرحوم شهید مطهری دارند که در ابتدای امر مردم در حدّی ساده و سطحی بودند که تنوعی در فهم و اندیشهی آنها نبود، ولی در سیر به سوی خودآگاهیها، تفاوتها شکل گرفت و اینجا است که باید آن سیر با هدایت الهی از طریق انبیاء جلو میرفت به جای آنکه به گذشته برگشت شود و لذا انبیاء آمدند تا سیر خودآگاهی به کمال خود نایل شود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایت شوم. بنده که در این موارد هیچ مهارتی ندارم. در این موارد به اساتید حوزوی اهل نظر مراجعه کنید که میگویند: لازم است برای فهم این مسائل به مباحث «اجتهاد و تقلید» که علما انتهای مباحث اصولشان مطرح میکنند مراجعه فرمایید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاش من در چنین باوری نیستم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در افق توحیدی نظر شود، قوهی واهمه صورتهای معقول هستند که در موطن خیال تجلی میکنند ولی اگر افق دنیا مدّ نظر باشد قوهی واهمه صورتهای توهمیِ عالم محسوسات را میسازد که غیر واقعی هستند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. مباحث حرکت جوهری برای این مقطع سخت و سنگین است. مطالعهی کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» پیشنهاد میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: استدلال به عنوان مقدمه کارساز است ولی ما را در حدّ مفهومِ خدا نگه میدارد و این، کافی نیست. در این رابطه عرایضی در کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» شدهاست. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت عبور از شرک بعدی آن توحیدی است که منجر به لقاءالهی میشود که همان شرک خفی باشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چونکه بنده توفیق این این اعمال را نداشته ام، تحقیقی هم نکردهام. ۲. چرا که نه. موفق باشید