بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29905
متن پرسش
﷽ سلام علیکم ورحمةالله: احتمالا تا الان تبلیغات پیرامون فیلم هالیوودی «بانوی بهشت»، را دیده اید یا از آن شنیده اید. که نویسنده آن یاسر الحبیب معلوم الحال است و روباه پیر (انگلستان) تولید آن را بر عهده گرفته است، چهره نبی اکرم را نپوشانده است، افرادی مثل عایشه ابوبکر و عمر را بسیار کریه المنظر و زننده نشان می‌دهد، تقریبا همه رخداد های تاریخی صدر اسلام را بر خلاف تصور اهل سنت نشان می‌دهد و علنا تمام عقایدشان (که البته از نظر شیعه عقاید باطلیست) را یکجا زیر سوال می برد و به مقدساتشان توهین می‌کند ووو. ممکن است برخی حقایق تاریخی را پیرامون زندگی و مصائب صدیقه کبری صحیح به تصویر بکشاند اما نفس کار تفرقه آمیز است و بوی تفرقه و نفاق واضحا به مشام می‌رسد. تعداد کمی از مراجع مثل آیت اللّه مکارم شیرازی تماشا و نشر فیلم را حرام دانسته اند. اما اکثر مراجع عظام سکوت کرده اند. حال، اگر با نظر بنده موافقید تکلیف ما چیست؟ چگونه جلوی تفرقه بین امت را بگیریم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن فیلم را ندیده‌ام. ولی رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند هر نوع اختلاف و یا توهین به اصحاب پیامبر خدا و همسران پیامبر حرام است. موفق باشید

29904
متن پرسش
سلام استاد: در رابطه با کتاب خویشتن پنهان دو سوال دارم: ناقص الخلقه هایی هستند که یک بدن دارند و دو سر: سوال اول: با توجه به فرمایشات شما اینگونه نتیجه گرفته می‌شود که دو نفس هستند که یک ابزار دارند و هر دو بر یک تن حکومت می‌کنند. سوالم اینست در این مورد اگر تضاد در اراده این دو نفس بوجود بیاید چگونه توجیه می‌شود؟ مثلا یک نفس بخواهد دستش را بالا ببرد ولی آن نفس دیگری بخواهد همان دست پایین باشد. سوال دوم: چرا با بودن دو سر و یک بدن، دو نفس بوجود می آید ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که دو بدن به هم چسبیده داشته باشد و یک سر، می‌گوییم یک نفس وجود دارد. سوال اینجاست از کجا معلوم که نفس زاییده همین سر و مغز نباشد؟ بگذارید جور دیگر سوالم را بپرسم: ناقص الخلقه هایی هستند که حتی ممکن است ۸۰ درصد بدن خود را به صورت مادرزادی نداشته باشد ولی چون سر دارد نفس هم دارد ولی اگر ناقص الخلقه ای باشد که تمام بدن را داشته باشد ولی سر را نداشته باشد نفس را ندارد. خب از کجا معلوم این احساس درک من یا نفس زاییده همین سر نباشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. ظاهراً هرکدام مطابق امکان‌شان که نسبت به بدن مشترک دارند، اراده می‌کنند و لذا این دو نفس می‌پذیرند در شرایط اتحاد با همدیگر، نفسِ خود را تدبیر کنند. ۲. نفس ناطقه جهت حضور در بدن، بستر تدبیر می‌خواهد وگرنه اگر بدن داشته باشد ولی سر او را از بدن جدا کنند چون میدان تدبیر ندارد از بدن منصرف می‌شود. موفق باشید  

29902
متن پرسش
با سلام: در نگاه عرفانی می‌توان به این نتیجه رسید که: رحمت بر دو نوع است: رحمت عام (رحمت امتنان) كه همه موجودات را از آن حيث كه وجود دارند فرا مي گيرند؛ چه خیر باشند چه شر و چه، طاعت باشند و چه، معصيت. رحمت خاص (رحمت وجوب) كه خداوند بر خود واجب نموده و بر كاينات بر طبق اعيان ثابته شان و بر انسان، علاوه بر آن بر طبق اعمالش عطا مي كند. قلب انسان كامل هر چند كه با رحمت ايجاد شده ولي چون همه اسما و صفات الهي را در خود متجلي مي سازد، فراگيرتر از رحمت است و رحمت بر غضب، پيشي دارد و نهايتا شامل اهل جهنم نيز خواهد شد، به اين دلايل؛ اولا: غضب، عارضي ارواح است نه ذاتي و عارضي از بين خواهد رفت و ثانيا: براي وفاي به وعيد، مرجحي جز معصيت نيست كه آن هم توسط خداوند، طبق آيات «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا» «نتجاوز عن سيئاتهم» و «... ان الله يغفر الذنوب جميعا» بخشيده خواهد شد. پس باطن عذاب، رحمت است؛ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ» چنانچه عذاب قوم يونس، رحمت را بر آنان برگرداند.  
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ولی از آن طرف هم فکر کنید که هرکس را به خودش می‌دهند و می‌فرمایند: «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» کتاب خود را که همان صحیفه‌ی جان تو می‌باشد، بخوان خودت برای ارزیابی خودت کافی هستی. حال اگر کسی در آن تنهاییِ قیامت، هیچ خدایی نداشت در حالی‌که فطرتش تنها با خدا آرام می‌گیرد، چه بر او می‌گذرد! عرایضی در رابطه با آیه‌ی ۳۴ سوره‌ی جاثیه شده است. شاید در این رابطه کمک کند. موفق باشید

]وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ (34) [

و به آن‌ها گفته می‌شود در این زمان شما را تنها می‌گذاریم و فراموش می‌کنیم همان‌طور که شما ملاقات این روزِ خود را فراموش کردید و مأوای شما آتش است و برای شما هیچ یاوری نیست.

«وَقِيلَ الْيَوْمَ» و گفته می‌شود بفرمایید، ما امروز به شما بی‌محلی می‌کنیم. خدایی که عین رحمت است و فرمود «سَبَقَتْ رَحْمَتِي غَضَبِي»‏ رحمت من بر غضب من سبقت دارد. در این‌جا می‌فرماید این افراد نسبت به آن رحمت فراموش می‌شوند.

وقتی انسان خودش را در دنیا در آن حضورِ معنوی حاضر نکرد و از جهان کیفیِ وسیع عالم غیب و معنویت محروم شد، یک مرتبه با فراموشی از طرف خداوند روبه‌رو می‌شود و در تنهاییِ خاصی که هیچ امیدی به جایی ندارد، قرار می‌گیرد، چیزی که فکر نمی‌کنم احدی در این دنیا بتواند آن را تصور کند. در رابطه با علت این تنهایی و فراموشی، موضوع روشنی را مطرح می کند و می‌فرماید: «كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» این تنهایی چیزی نیست جز انعکاس فراموشی این روزتان که امروز در مقابل خود می‌یابید ولی اکنون دیگر نمی‌توانید این روز را که روز حضور در محضر خداوند است و با خداوند به‌سربردن، از آنِ خود کنید. شما می‌توانید در همین دنیا این روزِ خود را ملاقات کنید، زیرا این روز شما بود و می‌توانستید با این روزِ خود در دنیا، آماده‌ی حضور در روزی شوید که در قیامت با آن روبه‌رو خواهید شد.

به نظر بنده نکته‌ای دقیق و ظریف در این قسمت از آیه مطرح است که جای بحث بیشتر دارد. در ادامه فرمود: «وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» مگر این‌ها در دنیا به دنبال مأوا نبودند ولی دنیا را مأوای خود گرفتند؟ حال آتش مأوای آن‌ها شد که عین بی‌مأوایی می‌باشد. «وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» و برای شما هیچ یاوری که به نحوی به شما کمک کند تا از تنهاییِ شما بکاهد، نیست و این چیزی جز انعکاس همان زندگی دنیای خودتان نیست که جز خودتان هیچ چیز دیگری را نمی‌دیدید و به کثرات دنیای مشغول بودید و حالا خودتان هستید بدون آن مشغولیات. وقتی بدانیم انسان بدون کمک و رحمت الهی قدمی نمی‌تواند بردارد، و حتی اهل دنیا هم در دنیا به رحمت الهی امیدوارند. وقتی این امید به‌کلی قطع شود و هیچ چیزی که بتوان به آن مشغول شد و به آن امیدوار بود، نماند، چه می‌شود؟ «واللّه اعلم».

فرمود به آن‌ها گفته می‌شود: «الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ» به نظر می‌آید باز نیاز است بر روی قسمت «كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» کمی بیشتر فکر شود. به منکران معاد می‌فرماید شما روزگارانی داشتید و می‌توانستید لقایی که امروز با آن روبه‌رو شده‌اید را از قبل تجربه کنید و در آن فضا زندگی کنید ولی با مشغولیات دنیایی و کبر و خود برتربینی‌ها از یادتان رفت که چنین حضوری در کنارتان بود. هرکاری که موجب شود تا ما این نوع حضور را فراموش کنیم، فردای قیامت موجب آن تنهایی خاص می‌شود. حال آن کار هرکاری می‌خواهد باشد. مگر آن‌که زندگی را با نظر به حضوری که در ابدیت داریم و می‌توان آن را احساس کرد، دنبال کنیم.

می‌فرماید: «لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا» لقاء این روز که روز خود شما بود و لقائی که می‌توانستید با نظر به آن برای خود داشته باشید. این روزتان را می‌توانستید در افق حضور خدا احساس کنید و منوّر به چنین توحیدی می‌شدید که عالم برایتان محل ظهور انوار الهی می‌شد و امروز بحمداللّه این نحوه حضور خدا را در انقلاب اسلامی در مقابل استکبار، می‌توانید احساس کنید و همین امروز به آینده‌ی توحیدی خود نظر نمایید.

29901
متن پرسش

استاد گرامی، با اهدای سلام و دعای خیر: احتراماً با عنایت به زحمات حضرتعالی که در راستای تبیین دین متحمل می شوید بنده عرضی داشتم: یک مثلث را تصور فرمایید که یک نوکی دارد و یک قاعده، هر چه از قاعده که جمعیت کثیری می توانستند بهره ببرند به سمت نوک حرکت می کنید زاویه بسته می شود و افراد کمتری می توانند با شما همراه باشند، منظورم این است که بجای اینکه افراد کمتری را به قله ببرید افراد بیشتری مخصوصاٌ جوانان را تا دامنه کوه ببرید. به عبارت دیگر برای مباحث معرفت نفس و برهان صدیقین و حرکت جوهری و انقلاب اسلامی و معاد و مهدویت بیشتر وقت و انرژی بگذارید هنوز به تعداد انگشتان یک دست در این خصوص هنوز شاگرد تربیت نفرموده اید و این خیلی حیف است به قول یکی از دوستان اصفهانی به مزاح می گفت خدا هم یک دوره ده نکته باید بگذراند! ما باید کاری کنیم این مباحث عمومی شود و همه آحاد جامعه بهره ببرند. این سلسله مباحث اولیه می توانند جوانان ما را بیمه کنند تا با کوچکترین بادی اعتقادشان را به باد نبرد. از اینکه سلامت هستید خوشحالم و آرزوی توفیق روزافزون برای شما سرور گرامی دارم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحمدالله با استعدادی که در این نسل شکل گرفته، دیگر به کم‌تر از معرفت نفس و امثال این معارف تا رسیدن به عرفان و حضوری همچون حاج قاسم، قانع نمی‌شوند. بحث در ایمانِ شورمندانه است. آخرین نوشته‌ در مورد حاج قاسم را که هنوز آفتابی‌اش نکرده‌ام، خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید بفرمایید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

والسلام: طاهرزاده

29899
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله. از عرفا می گویند: « شيطان مشابه و كپي حقائق را در طريق سلوک بر اهل ايمان ارائه می كند. مشابه ‏ترين ميوه‏ ها را به عنوان نتایج و مقاصد سلوک ارائه می كند.» به نظر حضرتعالی منظور چیست؟ راه حل چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور بوده. مگر شیطان ما را وعده به «شجرة الخلد» و «مُلک لا یُبلی» نداد؟ و درست عکسِ آن پیش آمد؟ موفق باشید

29898
متن پرسش
درود خدا(یان) اگر باشند بر شما باد اگر نه درود من که شاید هستم را پذیرا باشید. در یکی از سوالات دعوت به همراهی با شک دستوری دکارت کردید. لکن دکارت بنظرم در طرح شک موفق عمل کرده است اما در طرد آن فائز نیست. امهات تفکرم در سایت زیر آمده است امید با دقت مطالعه کنید و یکبار برای همیشه درست و حسابی محض رضای خدایی که نمی‌دانم هست یا نیست و اگر هست نمی‌دانم چرا رنج هارا دید و کاری نکرد. جنایات هیتلرها و ای بسا میلیونها بی گناه سوخته در کوره ها فقط گوشه ای از آلام بشرست پاسخ دهید. https://www.ajibtarin.com/strange-metaphysic/5230/%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%AA%D9%88%D9%87%D9%85/
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. عرایضی در جزوه‌ی ۱ از فلسفه‌ی غرب نسبت به دکارت شده است. خوب است در رابطه با دکارت به آن‌جا رجوع شود. ۲. در مباحث «عدل الهی» باید این موضوعات را حل کنید تا به گفته‌ی علامه‌ی جوادی، با چشم مهندسِ عالَم، عالَم را ببینیم. موفق باشید

29897
متن پرسش
سلام: در اشعار عرفانی مگر «می» به معنی تجلیات انوار الهی بر قلب سالک نیست؟ در این بیت حافظ بگونه دیگری برداشت می‌شود انگار «می» هم ردیف خواب صبح آمده. لطفا توضیح فرمایید می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این‌جا جناب حافظ گِله‌مندند از عده‌ای که گرفتار حال خوش خواب صبحگاهی شده‌اند و از خود جمله می‌توان متوجه‌ی واژه‌ها شد. موفق باشید

29896
متن پرسش
سلام: در سوالات دیدم چندین بار آوردید که امام فرمودند پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد. اما ظاهرا امام چنین جمله ای نفرمودند هرچند مشابه آن را فرموده باشند ولی در نقل قول ها می‌بایست دقت شود و مطلبی که امام نفرمودند به ایشان نسبت ندهیم. اگر سندی برین سخن دارید بیان فرمایید والا با توجه به آدرسی که ارائه می‌شود دقیقا آنچه امام فرموده اند را بهمان صورت بیان فرمایید تا تحریفی رخ ندهد. http://www.imam-khomeini.ir/fa/c76_15106/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE/%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C/%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1_%C2%AB%D9%BE%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%D8%AA%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D9%85%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%AA_%D8%B4%D9%85%D8%A7_%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A8_%D9%86%D8%B1%D8%B3%D8%AF%C2%BB_%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: هرچه هست ما به جهت موقعیتی که در آن سال‌ها با سخنان حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» مأنوس بودیم، همان مطلب از آن سخنان استنباط می‌شد و بی‌حساب نیست که در گفتمان‌ها به همان مضمون ردّ و بدل می‌شود و تا به یاد دارم بیش از یک بار ایشان چنین مضامینی را مطرح کرده‌اند. موفق باشید

29895
متن پرسش
سلام: با توجه به سوال 29893 عظمت و حقانیت مکتب تفکیک برایم ثابت شد. همین که شما که فرسنگها از مکتب تفکیک فاصله دارید بیان می‌کنید اهل تفکیک اید نشان از عظمت این مکتب است گرچه مقصودتان چیز دیگری باشد به هر حال گفتم که بنظرم می‌رسد استاد حکیمی هم تسلط کامل بر فلسفه ندارند بنده در افق فکری خود کسانی چون علامه قزوینی را مدنظر دارم که در عین تسلط کامل بر فلسفه بتوانند آن را زمین زنند بنابرین مرا چه به کسانی که خود را به این مکتب بستند و بدون درک درست از فلسفه با نقدهای نامربوطشان موجبات تضعیف مکتب را فراهم می‌کنند قزوینی های این عصر چه کسانی اند و اگر حکیمی را تایید می‌کنید و معتقدید به فهم فلسفه و عرفان نائل آمدند و بعد پی به بطلانش برده اند با ایشان کار را شروع کنم والا هرکدام مدنظرتان است که در عین تسلط بر فلسفه ضد فلسفه باشند را نام ببرید. متشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از عجایب روزگار این‌که کسی بخواهد به دنبال بطلان فلسفه باشد. این حکایت از آن دارد که در رجوع به دین، قصد رجوع به حقیقت ندارد بلکه گرفتار محدودیت‌های مفاهیم و آداب دینی است. وگرنه: «شاخ گل هر جا که می‌روید گل است». تفکیکِ مطرح در محافل مذکور، حکایت از بی‌تاریخی افراد دارد. موفق باشید

29894
متن پرسش
سلام عرض ادب: بنده طلبه پایه دهم و مشغول در سطح سه رشته کلام جدید موسسه امام صادق (ع) (آیت الله سبحانی) هستم. به شدت علاقه به خواندن فضای صدرا و بحث های کلامی روز رو دارم لکن نکته ای در ذهنم خودنمایی می کند. اینکه الان فرصت های شغلی مثل تدریس در آموزش و پرورش برایم پیش آمده و از طرفی علاقه و نیاز رو در ادامه دادن مطالعه و مباحثه و.. می بینم و سوی دیگر میگم نکنه بعدا فرصت شغلی پیش نیاد و جایی بکار نیایم و... . پیشاپیش از پاسخ شما سپاسگزارم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چه اشکال دارد. فعلاً به تدریس در آموزش و پرورش ورود کنید و در کنار آن کار مباحث صدرایی و کلام را ادامه دهید از آن جهت که کار در آموزش و پرورش، امکان این نوع مطالعات را از ما نمی‌گیرد. موفق باشید

29893
متن پرسش
با عرض سلام: در سوال 17502 آمده است: ايشان به من مى‏ فرمودند ما در محضر آقا شيخ مجتبى دو تا درس مى‏ خوانديم. ساعت اول ايشان فلسفه و منطق به ما درس مى‏ داد؛ خيلى دقيق، درست و فنى. ساعت بعد همان حرفها را مطابق نظريه‏ ى مكتب تفكيك رد مي كرد. با توجه به این مطلب که جناب حداد از قول رهبری نقل کردند مشخص می‌شود که اینگونه نیست که همه تفکیکی ها به فهم فلسفه نائل نشده باشند و صرفا بر اساس برداشتهای نادرست خود از فلسفه به نقد آن پرداخته باشند بلکه جناب قزوینی علی رغم تسلط کامل و بتعبیر رهبری خیلی دقیق خود بر فلسفه باز آن را مردود می‌دانستند و حقیقت را در مکتب تفکیک یافتند نظر حضرتعالی چیست و اگر مکتب تفکیک برحق است چگونه آشنا شویم و چه سیری را توصیه می‌کنید تا بتوفیق حق به آموزه های ناب اسلام بدور از پیرایه های یونانی و هندی و .. دست یابم نظر خودم اینست که از علامه حکیمی چون مطالبش سهل الوصول‌ترست شروع کنم اما بنظر می‌رسد آن تسلط علامه قزوینی بر فلسفه را نداشته باشند به هر حال خودتان هر کدام را صلاح می‌دانید بیان فرمایید تا آمادگی برای ادراک اندیشه های گهربار علامه میرزامهدی اصفهانی اعلی الله مقامه الشریف برایم فراهم شود و با سلوک ذیل شخصیت ایشان به چشمه زلال قرآن و عترت بدور از تمام ناخالصی ها دست یابم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به گفته ی استاد حکیمی، علامه‌ی طباطبایی هم اهل تفکیک بوده‌اند زیرا به خوبی متوجه‌ی جایگاه فلسفه و دین می‌شدند و هرگز این دو را مخلوط نمی‌کردند. بحمدالله بنده هم خود را اهل تفکیک می‌دانم. ولی تفکیکی‌های رسمی انکارِ عقل فلسفی می‌کنند و با امثال جناب ملاصدرا، دشمنی می‌نمایند. مگر بنا بود عقل فلسفی را همطراز وحی بدانیم؟! که این‌همه وقت صرف می‌کنند که یک طوری آبروی فیلسوفان را ببرند، زیرا چیزی جز این کارها بلد نیستند. موفق باشید

29892
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم ورحمة الله اولا بر خود لازم می دارم که از زحمات مخلصانه و بی حد حضرتعالی کمال قدر دانی و تشکر را بجا آورم. «جزاک الله خیرا» و اما بنده بصورت مجدانه مباحث و کتب و شرح های صوتی و... توحیدی، عرفانی، اخلاقی را طبق همان سیری که فرمودید (از جوان و انتخاب بزرگ تا برهان صدیقین و حرکت جوهری و...) خوانده ام و بعضا با برخی دوستان مباحثه هم کرده ام، از این رو بحمدالله بر این مباحث مسلط هستم. اما پس از سالها تلاش در این راستا، برای شروع عرفان عملی، عبادی و ریاضی، برنامه ای مشخص پیدا نکردم. لازم به ذکر است کتبی همچون معراج السعاده و کتب رهنمودی علما و عرفا را که مطالعه کردم و می‌کنم اما واقعیت این است که توصیه در این وادی فراوان است، اما دستور العمل مصداقی و برنامه های جامع و دقیقی وجود ندارد، چون برخلاف قدیم، استاد عرفان عملی در دسترس نیست، حتی در محیط حوزه (بویژه در اصفهان که اصلا یافت نمی شود محافل خصوصی و اساتید عرفان عملی) و گمان کنم شهید مطهری رحمه الله عليه هم با چنین مضمونی می فرمایند، شاگردی یک استاد عرفان و اخلاق عملی بیش از خواندن هزار کتاب عرفانی و اخلاقی ارزش دارد. حال تکلیف چیست؟
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید با حضور عارف سالکی مثل حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» همه‌ی افق‌های سلوک که اساتید عرفانی کمک می‌کنند، گشوده شد و از این جهت زمانه‌ی ما با گذشته متفاوت است. به جمله‌ی مرحوم آیت الله بهجت فکر کنید که فرمودند: «علمِ تو، استاد توست». عرایضی در این رابطه در جزوه‌ی «روش سلوکی آیت الله بهجت» شده است. موفق باشید

29891
متن پرسش
با عرض سلام: با مقایسه دیوان حافظ به تصحیح غنی و قزوینی با برخی تصحیح های دیگر چون تصحیح قدسی احساس می‌شود غنی اشعاری که بوی تشیع حافظ را بدهد نیاورده است. سالها پیش سخنرانی از استاد فاطمی نیا گوش می‌کردم اگر خطا نکنم در مورد انواع کشف بود و اینکه علامه در کنار مقبره حافظ برایشان کشف شد که این شعر از حافظ است «قبر امام هشتم و سلطان دین رضا از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش» این شعر در غنی نیست ولی در قدسی هست. البته شعری در غنی آمده که «کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید» که البته چون اهل سنت هم به مهدی معتقدند شاید ازین لحاظ غنی اشکالی در آوردن این شعر نمی‌دیدند دو سوال دارم: ۱. غنی بعلت اینکه حافظ را سنی می دانستند اشعار تشیعی او را نیاوردند یا واقعا این اشعار از حافظ نیست و در نسخ کهن نیامده است و اگر از حافظ نیست آن کشف علامه چگونه قابل توجیه است؟ ۲. حضرتعالی کدام تصحیح را به حافظ نزدیکتر و توصیه می‌فرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در این موارد تحقیقی نداشته‌ام. جناب اقای غنی و قزوینی انسان‌های محققی بوده‌اند. مهم، روح غزلیات جناب حافظ است که بالاتر از شیعه و سنیِ رسمی در عالَم و در نسبت با حضرت حق حاضر است مثل سایر عرفا. موفق باشید

29890
متن پرسش
سلام استاد: اگر انسان بخواهد در طول عمرش فقط یک کتاب بخواند اون چه کتابی است؟! چه پیشنهادی می‌دهید؟! به غیر از قرآن
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بعد از جلد ۸ و ۹ اسفار، روایات، بهترین هستند. موفق باشید

29889
متن پرسش
سلام و عرض ادب: آقا جان ما بالاخره نفهمیدیم این معرفت نفس چیه؟! ده نکته رو خوندیم، خویشتن پنهان رو هم خوندیم. به کتاب معرفت نفس علامه حسن زاده هم نگاهی انداختیم. اما نفهمیدیم این چجور معرفت نفسیه که میشه انفع المنافع. میدونم علمش مبتی بر حضور و درک هست. اما خب حالا من فهمیدم و درک کردم و حس کردم که مثلا دست من در واقع دست 'تن' هست و من یچی دیگست و از این حرفا... تا نکات دیگه اش و خواب دیدن و جاودانگی و... ولی همه اینا بیشتر شبیه یک سری اطلاعاته که دونستنش خوبه. اینا که واسه آدم نون و آب نمیشه. من احساسم اینه که معرفت نفس چیز دیگه ایه که اینا پیشش شوخیه. اما هنوز نفهمیدم چجوری بدست میاد؟ آیا باید به حالات نفس و عتاب و خطاب و تندی و نرمی و خواطر و اینا علم پیدا کرد که مثلا بدونیم الان نفسم داره چیکار میکنه (نظاره از بیرون) یا نه باید گناه نکرد حتی گناه های بسیار ریز یا نه کلا اشتباه گرفتم؟ ببینید شما میگید "بعضی اساتید ما نشسته میرفتن مسیر سلوک رو" این حرف با چارتا کتاب و مطلبِ اطلاعات طور بدست نمیاد بنظرم. لطفا راهنمایی بفرمایید. در ضمن بنده خیلی اهل محبت هستم. که الان در قبض نسبتا شدیدی گرفتارم. ممنون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. احساس همه‌جانبه‌ی خود در همه‌ی عوالم وجود، قصه‌ی ما می‌باشد و قصه‌ی بودنِ ما. معرفت نفسِ مرسوم، راهی به سوی آن نوع بودنِ بیکرانه است و این خود، هدف است به عنوان حقیقتی که عین ربط به حضرت حق است. مرحوم علامه در کتاب «رساله الولایه» نکات ظریفی در این رابطه فرموده‌اند. ۲. چه اشکال دارد، بالاخره زندگی با همین قبض و بسط‌ ها وسعت می‌یابد. موفق باشید

29888
متن پرسش

سلام استاد: آیا شخصیت هایی مثل مالک اشتر مثل معصومین هستند که اگر در هر زمانی حاضر باشند به نحو احسن کارایی و کارآمدی داشته باشند؟! مثلا آیا اگر الان مالک را با همون فعلیتی که در قرن خود داشته در این قرن حاضر کنیم کارآمد خواهد بود؟! در این شکی نیست که اگر مالک در قرن فعلی متولد می‌شد قطعا ابر مردی بود برای خودش و مثل امام و رهبری بودن و حتی بالاتر. اما ما داریم از یک چیز بدیهی حرف می‌زنیم مبنی بر اینکه مالک با همان فعلیتی که در تاریخ خود دارد قطعا با قرن فعلی بیگانه است و نمی‌تواند کارآمد باشد! هر چند باید گفت مبنای کارآمدی جناب مالک در همان تاریخ باید مبنای کارآمدی الان هم قرار گیرد، ولی بحث ما در مورد تخصص ها و آگاهی های مورد نیاز فعلی است! مثلا قطعا علامه حلی نمی تواند جای رهبری را در زمان فعلی بگیرد و اگر علامه حلی با همان نصاب های زمان خودش را اینجا بیاریم و در جایگاه رهبری بزاریم قطعا کارآمد نخواهد بود! چون اون نه مدرنیته را درک کرده نه بایسته های زندگی در قرن فعلی را و.... لطفاً منو روشن کنید.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خدا جناب مالک اشتر را رحمت کند، مرد بزرگی بود، ولی وقتی او را با حاج قاسم سلیمانی مقایسه می‌کنیم، با توجه به اطلاعاتی که بنده از آن دو بزرگوار دارم. حاج قاسم از مالک اشتر بزرگ‌تر بود حتی اگر در این تاریخ مالک اشتر حاضر می‌شد. موفق باشید

29887
متن پرسش
سلام: در تفسیر المیزان در آیه ۲۱۳ بقره بیان شده است که روزگاری بر نوع بشر گذشته که در زندگی اتحاد و اتفاقی داشته، به خاطر سادگی و بساطت زندگی امتی واحد بوده اند و هیچ اختلافی در بین آنان نبوده است و دلیل این معنا جمله بعد است که می‌فرماید: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین....» حال سوال من این است که چه ربطی بین این دو جمله است یعنی به چه دلیل بعث انبیا و حکم کتاب در موارد اختلاف نتیجه و فرع امت واحده بودن مردم قرار دارد؟ آیا در این زمینه خودتان فرمایشات داشته اید؟ اگر داشته اید حتما معرفی کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با آن آیه در زمانی که سوره‌ی مبارکه‌ی بقره بحث شد؛ انجام شد ولی ضبط نشده. نکته‌ی بسیار دقیقی را علامه‌ی طباطبایی و به تبع ایشان، مرحوم شهید مطهری دارند که در ابتدای امر مردم در حدّی ساده و سطحی بودند که تنوعی در فهم و اندیشه‌ی آن‌ها نبود، ولی در سیر به سوی خودآگاهی‌ها، تفاوت‌ها شکل گرفت و این‌جا است که باید آن سیر با هدایت الهی از طریق انبیاء جلو می‌رفت به جای آن‌که به گذشته برگشت شود و لذا انبیاء آمدند تا سیر خودآگاهی به کمال خود نایل شود. موفق باشید 

29886
متن پرسش
بسم الله سلام استاد طاهرزاده: فرمودید مرجع باید اعلم و زنده باشد رهبری که حضرتعالی مقلدشان هستید احتیاط واجب دارند یعنی به این بایدی که شما مطرح کردید نرسیدند در آن سوال شما نظر اجتهادی خود را مطرح کردید یا نظر مراجع دیگر یا نظر رهبری و در فرض اخیر چرا بصورت احتیاط واجب نفرمودید. اما مساله اعلمیت و زنده بودن اختلافیست برخی علمای مخالف را اگر اشتباه نکنم نام می‌برم آقایان مرعشی، علوی گرگانی، نکونام، جواد لنکرانی و ... اعلمیت را شرط نمی‌دانند آقایان جناتی، شبیری زنجانی (البته با شروطی که مطرح می‌کنند) میرزای قمی، نکونام و ... تقلید ابتدایی از میت را جایز می‌دانند و من در آن سوال گفتم که به استناد نظر چنین فقهایی در هر مساله به هر یک از فقها که خواستم رجوع می‌کنم و در قیامت هم کافیست فعلم منطبق بر نظر یکی از فقها در طول تاریخ باشد خداوند قبول خواهد کرد. اگر بر اعلمیت و زنده بودن تاکید کنیم فرض کنید حکم واقعی شطرنج حرمت باشد فقیه حی اعلم هم فتوا به حرمت دهد. قطعا اگر مرتکب شوم حق مرا مواخذه خواهد کرد. اما اگر اعلمیت و حی بودن را شرط ندانیم کما اینکه من نمی‌دانم در فرض حکم واقعی شطرنج حرمت باشد کافیست حکم ظاهری یکی از فقها حلیت باشد همان را حجت نزد پروردگار قرار می‌دهیم و حق قبول خواهد کرد و معذوریم. البته در اندیشه من اینست که بتوانم این مساله را بنحوی پیش ببرم که در نهایت به این برسیم که کافیست برای هر فعلی که انجام می‌دهیم یک فقیه چه در گذشته های دور چه حال چه حتی در آینده و بالاتر فقهایی که پس از مرگمان خواهند آمد (بعبارتی همه فقها از اول تاریخ تا روز پایان تاریخ) فتوا به حلیت دهد تا معذور باشیم ولو روحمان هم از آن فتوا بی اطلاع باشد. پس حتی اگر همه فقها تا کنون فلان فعل را حرام بدانند و ما مرتکب شویم هزار سال بعد فقیهی حلال بداند در قیامت برین مبنا معذوریم البته این مبنا جای بسط بیشتر دارد تا اگر بشود از سایر فقهای مذاهب دیگر و حتی ادیان دیگر الهی و غیر الهی هم استفاده کرد تا شریعت بسیار سهله شود و تمرکز بیشتری بر طریقت و بتوفیق حق ایصال به حقیقت داشته باشیم از تصدیعی که رخ داد عذرخواهم در پناه الله باشید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فدایت شوم. بنده که در این موارد هیچ مهارتی ندارم. در این موارد به اساتید حوزوی اهل نظر مراجعه کنید که می‌گویند:‌ لازم است برای فهم این مسائل به مباحث «اجتهاد و تقلید» که علما انتهای مباحث اصولشان مطرح می‌کنند مراجعه فرمایید. موفق باشید

29885
متن پرسش
سلام: بحث تغییر عین ثابت که آقای صمدی آملی مطرح کردند ایشان درین قول منفرد هستند یا عرفایی بغیر از ایشان هم این قول را بیان کرده بودند با توجه به جایگاه علمی بالای ایشان بعید می‌دانم نتوانسته باشند به فهم این مبحث نائل نشوند بلکه برخی مباحث عرفانی لازمست مستور بماند تا ایجاد حساسیت نشود و موجب طرد بقیه مباحث عرفانی نگردد. بنابرین ایشان درین بحث حلاج گون سری را فاش کردند که قبل ازین در پرده بود و البته هر چه به آخر زمان نزدیکتر شویم متعمقین مجاز به افشای اسرار بیشتری می‌شوند.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقت‌اش من در چنین باوری نیستم. موفق باشید

29884
متن پرسش
سلام مجدد استاد محترم: اگر آثار عرفا همچون «غربت الغربیه» شیخ اشراق رو ببینیم بنظر می‌رسد که تمام سلوک شان در قوس نزول واقع می شود و وقتی سفر وجودی خود رو وارونه سپری کرده به خانقاه پدر می‌رسند باید به چاه قیروان برگرده با اراده و اختیار خود قوس صعودی/عروجی رو طی نمایند۔ بفرمایید آیا درست فهمیده ام؟ ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حرف خوبی است. موفق باشید

29883
متن پرسش
عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار و مهربان: پیرامون پاسخ سوال قبلیم در مورد قوه خیال و وهم با عرض معذرت قانع نشدم۔ حتماً عیب در جمله بندی سوالم بوده۔ حضرت استاد، سوال بنده بر اساس جمله ای از شیخ اکبر بوده که فرموده اند وهم سلطان اعظم است۔ از این لحاظ کارکرد قوه خیال باید کلی باشد اما چون قوه وهم صورت گری های خیالی رو معنی و مفهوم می‌دهد کار اصلی بر عهده آنست۔ اگر تحت سیطره عقل نورانی فعال بوده باشد که نور علی نور اما اگر طغیان نماید انسان رو بسوی ورطه تخیل و توهم سوق داده راهزن می‌شود۔ بفرمایید آیا این برداشت بنده درست است یا اشتباه کرده ام۔ سوال دیگری در مورد قوس نزولی هست که می‌خواهم علاحده مطرح نمایم۔
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر در افق توحیدی نظر شود، قوه‌ی واهمه صورت‌های معقول هستند که در موطن خیال تجلی می‌کنند ولی اگر افق دنیا مدّ نظر باشد قوه‌ی واهمه صورت‌های توهمیِ عالم محسوسات را می‌سازد که غیر واقعی هستند. موفق باشید

29882
متن پرسش
سلام استاد: مدت ۳ سال است که با دانش آموزان مقطع سوم راهنمایی تا الان کار کرده ایم و موضوعات کار شده کتاب های جوان و انتخاب بزرگ، چه نیازی به نبی، ده نکته از معرفت نفس و برهان صدیقین بوده است. اکنون در ادامه چه مطالبی را کار کنیم؟ آیا برهان حرکت جوهری را اجازه می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نه. مباحث حرکت جوهری برای این مقطع سخت و سنگین است. مطالعه‌ی کتاب «فرزندم این‌چنین باید بود» پیشنهاد می‌شود. موفق باشید

29881
متن پرسش
سلام و ادب: داشتم کتاب «آشتی با خدا...» را مطالعه می‌کردم از متن کتاب برایم سوالی ایجاد شد. ص ۱۳«آشتی با خدا آنگونه راهی است که امامان معصوم می‌نمایانند نه دانستن خدایی که فیلسوفان از آن خبر می‌دهند.» _ ص۱۴ «بیا از خویشتن خویش پنجره ای بساز و از آن پنجره بدون هیچ حجابی حتی بدون حجاب استدلال...» _ ص۱۴ «چرا که انسان سبک بال آن انسانی نیست که می‌داند چه چیزی خوب است که این کار فیلسوفان است بلکه آن انسانی است که خوب را دوست دارد» حال سوال اینجاست که متن نوشته شده روبرو کتاب است و کتاب از جنس علم است و علم با تفکر همراه است؛ پس چرا استدلال را حجاب، دانستن را عدم سبک بالی و راه امامان معصوم را بجز راه عقل و فلسفه نوشته اید؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: استدلال به عنوان مقدمه کارساز است ولی ما را در حدّ مفهومِ خدا نگه می‌دارد و این، کافی نیست. در این رابطه عرایضی در کتاب «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» شده‌است. موفق باشید

29880
متن پرسش
سلام و عرض ادب و ارادت: در آیه ۱۱۰ کهف فرموده شده هر کس به لقای پروردگار امید دارد ابتدا فرموده عمل صالح و بعد فرموده شرک نورزیدن به خدا که جزء عقاید است. آیا می‌شود این تقدم و تاخر را به حساب آن گذاشت که خداوند عمل را مقدم دانسته، و اعتقاد و یقین انسان با عمل به مرور زمان زیاد می‌شود و یقین در مرتبه بعد است؟ آیا می‌شود به این  صراحت و تفکیک گفت؟ و رابطه عمل صالح و اعتقاد اینگونه است؟ با تشکر و توفیقات روز افزون.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید بتوان گفت عبور از شرک بعدی آن توحیدی است که منجر به لقاء‌الهی می‌شود که همان شرک خفی باشد. موفق باشید

29879
متن پرسش
با سلام و احترام استاد عزیز: خدا قوت. اول اینکه در نماز اختصاصی روز جمعه در مورد ساعتهایش سوالمس. در وقتی که آفتاب پهن می‌شود (الان که زمستان است حدود ساعت چند) در وقت چاشت و اگر از وقتش فراموش شد. ساعت ۱۰ خواندیم آیا مشکلی ندارد؟ممنون. دوم اینکه در سوال ۲۹۷۰۶ فرمودید از ملائکه مقرب حضرت عضرائیل از این طریق می‌شود کمک گرفت. حالا می‌شد لطف کنید از آن سه ملائکه مقربمون بعد از نماز بگوییم. ممنون از زحمتای شما.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. چون‌که بنده توفیق این این اعمال را نداشته ام، تحقیقی هم نکرده‌ام. ۲. چرا که نه. موفق باشید

نمایش چاپی