بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
29935
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: بنده خیلی سعی کردم که ارتباط قلبی با این مباحث بودن در تاریخ جدید خود و پیچ تاریخی خود برقرار کنم متاسفانه نشده و یا شاید از بنیان بودن در تاریخ خود را درست متوجه نشده ام. لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده مباحث اخیر در مورد حاج قاسم، مطلب را تا حدّی روشن  می کند. موفق باشید

29934
متن پرسش

با سلام استاد: خیلی دوست دارم ریاضت بکشم یکم سجده طولانی یا رکوع طولانی و ... داشته باشم نمی توانم! روحم موافقت نمی کنه چه کنم استاد؟ برای نجاتم از بی عزمی چه کنم؟ تا کی امروز و فردا؟ آثار شما را بعضا مطالعه کردم جسارتا اگر بشه ارجاع ندهید. ممنون

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: باید به افقی نظر کنید که در پیشِ رو دارید. نوشته‌ای که در مورد حاج قاسم تحت عنوان « حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه» عرض شد خدمتتان ارسال می‌شود. در موردآن  فکر بفرمایید. موفق باشید

حاج قاسم سلیمانی و ایمانِ شورمندانه

باسمه تعالی

مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً (۲۳/ احزاب)

۱. حقیقت؛ منشأ شورمندی است و حقیقتاً شورمندی در قالب نظر به حقیقت بروز می‌کند و چون شورمندی در شخصیت انسان‌ها به ظهور آید، به صورت ایثار و فداکاری و شهادت خود را می‌نمایاند.

۲. ایمان، شأنی از حقیقت است و کسی که به راستی نظر به حقیقت دارد و در انس با آن زندگی می‌کند، به راحتی حاضر است به خاطر هرچه بیشتر در آغوش حقیقت جای بگیرد، از همه‌چیز و حتی از خود بگذرد و دست‌شستن از زندگی، تنها از عهده‌ی کسی برمی‌آید که در راستای ایمان به امری والا به شورمندی رسیده باشد. مؤمن در لحظه‌ی شورمندی اتحاد وجود خویش با حضرت معبود را تجربه می‌کند چیزی که شهید حاج قاسم سلیمانی در نظر به امر والای انقلاب اسلامی بدان دست یافت. و لذا شورمندی را تا انتهای آن که همان رسیدن به شهادت است در خود به فعلیت رساند. و این درست بر عکسِ آن نوع شورمندی است که اهل ثروت و شهرت به دنبال آنند تا یکنواختیِ زندگی را در تاریخی که یکنواختی، ریشه‌ی انسان را خواهد خشکاند؛ به دنبال آن می‌باشند.

۳. حاج قاسم به خوبی فهمید اگر بعد از دفاع مقدس در شورمندیِ ایمان خود، خود را ادامه ندهد و انقلاب اسلامی را مأوا و بستر آن شورمندی نکند، هرجا که باشد با هر درجه و عنوانی، اژدهای یکنواختیِ این دوران او را خواهد بلعید. و این عجیب‌ترین قدمی است که تنها با حاج قاسم‌ها به ظهور می‌آید. آیا ما در بنیاد خود چنین حاج قاسمی را نهفته نداریم؟ 

۴. این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب میکند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

۵. مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد

۶. فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

۷. ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن گفتن تمام شدنی نیست.

29933
متن پرسش
سلام استاد جان: استاد جان بنده مطالعه داشتم و تجربه. چرا بعضی در ابتدای مسیر حالات عرفانی خوبی را دارند ولی بعد حالاتشون می رود این چه علتی دارد؟ چرا؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در سالکِ مجذوب و مجذوبِ سالک است. سعی کنید این دو واژه را در اینترنت جستجو فرمایید. إن‌شاءالله مطلب روشن خواهد شد. موفق باشید

29932
متن پرسش
سلام علیکم استاد عزیز ادام الله ظلکم: استاد بنده در ۱۴ سالگی حالات خوبی داشتم با غیب ارتباط داشتم معرفت و نفس و بخشی از معاد و ... مباحث حرکت جوهری و ... را با شما کار کردم. گاهی حضرت عزرائیل را درک کردم و خودم را در برزخ احساس کردم و حتی مکاشفهکی هم شاید داشتم جوری بودم که دورم جمع می شدند با بودنم و با حضورم اطرافیان به نماز شب تشویق می شدند نور داشتم چه نوری. الان ۲۰ ساله هستم و طلبه و آن حالات رفته استاد. چرا رفته؟ بی خطا نیستم البته. سوال چرا رفته؟ چکنم برگردد؟ خواهشا تفصیلی فرمایید بنده کتب شما را بعضا مطالعه داشتم مانند عالم طلبگی و ... ارجاع ندهید. لطفا ممنون استاد. این سوال برام خیلی مهمه کمی بیشتر وقت بگذارید برای سئوال ممنونم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به حضوری که با حاج قاسم پیش می‌اید فکر کنید. إن‌شاءالله مباحث اخیری که در مورد حاج قاسم در کانال «مطالب ویژه» عرض شد مفید خواهد بود. موفق باشید@matalebevijeh

29930
متن پرسش
سلام علیکم: فیلم زیر فیلم کاملتر همان سخنرانی است که حاج قاسم آن جملات عظیم را با قسم جلاله گفتند. https://www.telewebion.com/episode/2446534 این ایمان به انقلاب و رهبری آن حیرت انگیز است. دعا کنید ما هم به آن حداقل کمی نزدیک تر شویم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این نشانه‌ی بصیرتی است که حاج قاسم در إزای نظر به حقیقت متوجه شده است. موفق باشید

29929
متن پرسش
سلام علیکم و رحمت الله: می خواستم در رابطه با مقدمات سیر و سلوک و عشق به ذات الهی راهنمایی ام کنید. باید از کجا شروع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده سیر مطالعاتی سایت می‌تواند راهی را إن‌شاءالله بگشاید. به خصوص اگر تا بحث معاد کار را جلو ببرید. موفق باشید

29928
متن پرسش
سلام استاد: در تبریز عارفی بود بنام شیخ قربانعلی تَرخان که میگن از عجایب گمنام روزگار ماست. ۴۰ سال در نابینایی بسر می برد و تصور اینکه چرا خداوند این نقص را به ایشان داد است را هم حتی در قلبش خطور نکرده و نیز استادی ظاهرا از اوتاد داشتند که شیخ قربانعلی در ۲۰سال مشایعتی که ایشان داشتند حتی یک بار سوال نپرسیده بودند که شما اهل کجایید و کی هستید که موجب تعجب آن استاد شده بود. و کرامات خاص دیگر که عارفی چون آیت الله فروغی با سوز و حسرت خاصی از ایشان یاد می‌کردند و اشک می ریختند. حتی علمی داشتند که هر سوالی از هر جای عالم‌ هستی از غیب و ظاهر پرسیده می شد؛ بطور تفصیلی جواب می‌فرمودند و... سوالم اینکه سلوک ذیل شخصیت امام راحل"قدس" ما را نیز می‌تواند اینجور تربیت کند یا نه افق تربیت فعلا در سطح پایین عالم است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حضوری که با حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در این تاریخ سراغ انسان می‌آید از جنس حق‌الیقین تاریخی است و موجب حضوری می‌شود در راستای اراده‌ی الهی در این تاریخ. سلوکی که حاج قاسم‌ها را می‌پروراند. موفق باشید

29927
متن پرسش
سلام: در تفسیر المیزان آمده که (فرض تحابط یعنی حبط طرفینی در اعمال و این که یک عمل عمل دیگر را حبط کند و دومی هم اولی را حبط کند فرضیه ای است باطل) این جمله یعنی چه؟ مگر ما نداریم که مثلا منت اجر صدقه را نابود می‌کند پس چرا علامه می‌فرماید تحابط فرضیه ای باطل است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فکر نکرده‌ام. شاید منظور این باشد که نمی‌توان گفت چون طرف دزدی کرده است، نمارهایی که خوانده باطل می‌باشد. موفق باشید

29926
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: به وحدت رسیدن در ازدواج که در کتاب زن آن گونه که باید باشد به آن اشاره می‌شود، همان تعریف افلاطون در کتاب ضیافت است؟ نظر فیلسوفان اسلامی در مورد زن تا چه اندازه با تفکر اسلامی هماهنگ است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیزی از آنچه افلاطون در کتاب «ضیافت» فرموده در ذهن ندارم. موفق باشید

29925
متن پرسش
با سلام: وجه افتراق و اشتراک فلسفه اخلاق کانت (وظیفه گرایی و ارزیابی اعمال اخلاقی با نیت فاعل آنها) با فلسفه اخلاق اسلامی چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فلسفه‌ی اخلاق کانت به یک معنا، اخلاق به حساب نمی‌آید بلکه نوعی نظر به اگزیستانس انسان دارد و این که بودنِ انسان نباید با نظر به هدف دیگری مدّ نظر باشد؛ آن‌طور که در مباحث اخلاقی امری مدّ نظر قرار می‌گیرد و آن امر، اُبژه‌ی ما می‌شود. موفق باشید

29924
متن پرسش
سلام بر استاد گرامی که خیر و برکت و عاقبت بخیری را براتون آرزو دارم: در ده نکته فرمودید چیزهای وجودی قابلیت «تر گرفتن» دارند مثل وجود انسان که انسانتر می‌شود آیا درخت که وجودی است لفظ درخت تر بر آن صادق است؟ پیشاپیش متشکرم
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: درخت به اعتبار حیاتش باید مدّ نظر باشد و حیات، شدت و ضعف ندارد و انسان نیز به اعتبار انسانیت‌اش باید مدّ نظر باشد که امری است معنوی و دارای شدت و ضعف، وگرنه انسان به عنوان حسن و رضا و ... که شدت و ضعف‌بردار نیست! موفق باشید

29923
متن پرسش
سلام علیکم: شهادت صدیقه کبری (س) و سالگرد شهادت شهیدان مقاومت رو تسلیت عرض می‌کنم. امشب به بهانه سالگرد حاج قاسم مد نظرم آمد دلنوشته ای بنویسم و خدمت او، ارادت خودم رو ابراز کنم و تا حد ممکن از مکنونات قلبم و حسی که نسبت به تاریخی که او طلایه دارش بود بگم و متن زیر رو نوشتم که نمی‌دانم چه حد این حس من را به حادثه تاریخی عروج او توانسته نشان بدهد اما ان شاء الله که موثر باشد: یکسال از هجرت سرخ آن مرد که تجلی ربیون بود و «فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله» وصفش بود می‌گذرد و امان از آن جمعه خونین. امان از بی قراری ما در مسیر وصال و انتظار یار که به سرخی خون روشن شد و قلوب را به خود آورد و متذکر عهد قدسی ساخت. و امان از آن جمعه خونین که مدام ندبه خوانان اما با شوری حماسی می‌خوانیدیم: «أَيْنَ قاصِمُ شَوْكَةِ الْمُعْتَدِينَ» این حال جمعه است که هر چه انسان راه قدس و افلاک را در پیش گیرد جمعه ها بیشتر خود را می یابد و اسرار عالم بر او هویدا می‌گردد چرا که جمعه روز به صحنه آمدن روح انسان و روح جهان یعنی آن موعود هماره قائم است و روز ارتباط غیب و شهودست و ما در فقدان آن سردار عزیز بیشتر این امر را در یافتیم. حاج قاسم و حاج ابومهدی و شهدای همراه شان، حجت هایی بودند که خداوند در دل عصر انقلاب اسلامی گشود تا بر ما هویدا کند این سنتش را و به ما بشناساند راز ملکوتی این نهضت را: «وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بي‏ وَ بِرَسُولي‏ قالُوا آمَنَّا». آری! قاسم و ابومهدی همان اصحاب شمس تابان ولایت بودند که خداوند در فکرهایشان با آنان نجوا می‌کرد و تجلی می نمود و آنان نیز دریافتند رازی در عالم است و نفحاتی که باید خود را در معرض آن قرار داد. اما آن راز و نفحه چیست و چگونه بر آنان آشکار شد؟ اینجا کسی باید سخن بگوید و توصیف کند این امر را که خود تجلیات آن انوار الهی و نفحات قدسی را دیده و به صحنه آورده باشد و چه کس بهتر از آوینی که سیدالشهدای اهل قلم است توانست این اسرار و حکمت ها که هدف و گوهر حیات تمام شهیدان بود را برای ما توصیف و تبیین کند؟ آوینی می نوشت در عالم، رازی است که جز به بهای خون آشکار نگردد و حال شاید بتوان دریافت چرا این میزان حاج قاسم بی قرار بود و می‌نوشت «آه مرگ خونین من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارتم.» ولی چرا این راز جز به بهای خون آشکار نمی‌شود و مگر این راز چقدر عظمت دارد که چنین طریق خونینی دارد؟ نقل است جمعی خدمت علامه طباطبایی (ره) می‌رسند و از ایشان می‌پرسند آن اسم اعظم بین اسماء الحسنی الهیه چیست و علامه می‌فرماید: «بهاء». چنانچه خداوند خون بهای حسین (ع) شد و او را ثارالله خطاب کرد و خداوند بهای هر انسانی است که به تعبیر حضرت روح الله (ره) آنچنان که در اسرار الصلوه نوشت، داغ و ذلت بندگی را بر ناصیه خود بنشاند و جز اراده الهی چیزی نخواهد و عبدی بی اراده مقابل اراده و سنن حق تعالی گردد آنگاه است که صاحب خانه اجازه تصرف به انسان می‌دهد و قلب و چشم و عقل او را قدسی و وارد به باطن و ریشه های عالم می‌کند. آری بحق که «العبودیه جوهره کنها الربوبیه» و اگر حاج قاسم مظهر عبودیتی که به ربوبیت رسیده، نبود، چگونه به احدی الحسنین رسید و هم با حیات و مجاهدتش حجابهای ولایت الهی که همان طواغیت و فرعون های عصر اند را مغلوب ساخت و جنگ های سی ساله شان را در طی سه سال به زمین زد و هم با شهادتش یوم الله پشت یوم الله دیگر خلق شد؟ اگر جز این نیست چرا او و همسنگرانش را گردان همیشه پیروز ثارالله می‌خوانند و مانند ستاره های درخشان بر آسمان دفاع مقدس می درخشند؟ او دریافت «زمین سراسر صحرای عرفات است که تو با خطاب اهبطوا بر این سیاره رنج فرود آمده ای» و با اخلاصش اثبات کرد «که نفس توجه به سوی جهتی خاص لازمه انصراف وجه از جهات دیگر است» و بحق او جز به وجه باقی حضرت حق به کدام وجه دیگر نظر و توجه داشت؟ الحق آن نمازها و قنوت هایش تجلی این بود که «نماز بلندترین فریادهاست و قامت ما به بلندای نمازست یعنی قدرت ما را باید در نمازمان جست». و عجیب است این سخنان از آوینی است که دو دهه پیش از سردار به مقتل عشق رفت و ولی سخنانش توصیف حال تمام شهدا ویژه خودش و حاج قاسم است. آری! راستی از همین رو بود که او گوش در عالم ملکوت داشت و دهان در عالم ملک و آنچه را از ملکوت باز می شنید باز گو می‌کرد و اگر این کشفی یقینی نبود چگونه سه بار قسم جلاله خورد که از مهمترین شئون عاقبت بخیری در ارتباط قلبی و عملی با ولی فقیه است و او را ستون خیمه ای می‌دانست که اگر آسیب ببیند، تمام حرم ها و حریم ها فرو می‌ریزد و اینجاست که هشداری قاطع در وصیت نامه اش می‌دهد که اگر عمل و سخن ما تضعیف گر ولایت فقیه باشد، مغضوب نبی اکرم (ص) و تمام شهدای این مسیریم. آری!جز آنکه متصل به ریشه های هستی است چنین حکمت های نغزی بر نمی آید... سردار قلوب ما، وارث شبها و روزهایی است که دوکوهه و اروند و هویزه، میزبان اصحاب خمینی بود و سجده های شبانگاهان آن عباد الله الصالحین، واسطه اتصال ارض و سماء می‌گشت و او اگر در کنار اروند در جمع دوستان رزمنده اش چنان اشک می‌ریخت و از خداوند طلب می‌کرد به ایمان قلب شهدا و اسلام ما، شهادت را روزی مان گرداند، سخن ها در دل داشت و مکاشفه ها بر او گشوده شد. و راستی دوکوهه همچنان قصد نداری با ما سخن بگویی و مهر سکوت از لب برگشایی و رازهای خلقت که به بهای خونهایی مثل سردار تا ابد سرافراز ما آشکار می‌گردند را بازگویی؟ مکنونات خود را بگو و با من سخن بگو دوکوهه... آن عزیزی که حجت انقلاب و انقلابیگری مان شد، تاریخی را یافت که شهادت پایانش نیست بلکه آغاز و تولدی دیگرست در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به آن راه یابد و او نیز از همان بچه های قرن چهاردهمی بود که کره زمین سالهاست انتظار آنان را می‌کشد تا بر خاک این سیاره مبتلا، قدم نهاده و عصر جاهلیت و بی خبری ثانی را به پایان برسانند. و او بر ما این راز آشکار می‌کرد که بگذار دشمنان پر هیمنه دل به انواع توطئه هایشان دل خوش کنند و انسانهایی نیز به آیینه زنگار گرفته فطرت شان توجه نکنند؛ ما را چه باک که در پرتو الطاف توحیدی، مشق تمدن سازی می‌کنیم تا در رکاب آن امام منصور من اهل بیت محمد (ص) سرافراز گردیم. و چه کس را باور این بود که مستضعفان و ابوذرهای به ربذه تبعید شده تاریخ، قد علم کنند و ندای «تقوموا لله مثنی و فردی» سر دهند و انسداد تاریخی جاهلیت مدرن را بشکنند و موازنه جهانی را تغییر دهند و دهکده و فرهنگ واحد جهانی را با اختلال مواجه سازند. دنیا، وارونه است و متفرعنان و طواغیت و آنانکه عقل شان راهی به مراتب قدس ندارد، بر آن حاكمیت دارند، اما چه غم که صالحین و مستضعفین وارث زمین خواهند بود و طلیعه‌ آن از هم‌اكنون در انقلاب اسلامی ایران ظهور یافته است. هر چند غم خواریم و نگران و غصب ناک که در مهد انقلابی که سلیمانی پرورست، هنوز هستند آنان که در سیطره عهد طاغوت اند و سعی دارند با اتصال به مصادر و مناصب، روح عافیت طلب و قدرت طلب شان را خشنود سازند یا گشودگی و روشن بینی در راستای تداوم این نهضت ندارند یا حتی امور زمینی را منفک از امور قدسی و ملکوتی می‌دانند حال آنکه تاریخ آینده، تاریخ سلیمانی هاست؛ تاریخ آنان که اهل دسته بندیها و خطوط فرعی و غیر اصیل و شعارهای انحرافی و عقول غیر قدسی نیستند بلکه اهل خط امام (ره) اند نه یک کلمه بیشتر و نه کمتر. و حال خاتمه کلام درباره حاج قاسم این امت، باز هم از سید شهیدان اهل قلم باشد که نوشت: « هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. این بندگان مخلص خدا طلیعه‌دار نورند و با دست آنان است كه صبح شكافته می‌شود و تاریخ به عاقبت كار خویش نزدیك می‌گردد."
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! با حاج قاسم معلوم شد مکتب حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» چه توانایی‌هایی در خودْ نهفته دارد و در حقّانیت این مکتب همین بس که چنین افرادی را می‌تواند بپروراند که این‌چنین در تاریخ خود حاضر می‌شوند و متوجه‌ی افق‌هایی می‌گردند که به تمام معنا، معنای زندگی را و معنای حقیقت را می‌توانند درک کنند.

  این نکته‌ی بسیار مهمی است که وقتی انسان نداند آرمان‌ حقیقی‌اش چه باید باشد، سرگردان اهداف تهی می‌شود و عملاً خود را در امورِ پراکنده، پراکنده می‌کند و برای نجات از این پراکندگیِ شخصیت، حضرت احدیت جان و قلب انسان را به سوی خود جلب می‌کند، تا انسان از پراکندگی شخصیت نجات یابد و به خود آید. به خودآمدن، همان احیاء و زنده‌شدن قلب است. زیرا در آن صورت توجه جان انسان به حقیقتِ یگانه‌ی عالم می‌افتد و احساس زنده بودن قلب، در خود انسان پیش می‌آید و در این حال چشم انداز و میدان دید انسان تنها حقیفت خواهد شد و هرجا آن را بیابد می شناسد.

مهم آن‌جا است که هرکدام سعی کنیم تکلیف‌مان را نسبت به حقیقت بدانیم و دائم به این فکر باشیم که خودمان حجاب حقیقت نباشیم تا از تجلیات انوار الهی که ما را متوجه چشم اندازی می‌کند که در پیش روست، استفاده کنیم و افق عالم را صبح طلوع حقیقت در نظر بگیریم و هم‌اکنون از آن بهره‌مند شویم. در آن صورت خدا را در تاریخ‌های مختلف و در مناظر مختلف نظاره خواهیم کرد.

فهمِ شأن خدا در هستی به این معنا است که انسان به اقتضای ذاتش که وجودی است گشوده، می‌تواند تجلیّات انوار الهی را در خود احساس کند و با همه‌ی موجودات که بهره‌ای از وجود دارند رابطه برقرار کند و آن‌ها را بفهمد و نسبت به وجودِ آن‌ها فکر کند و با موجودات گفتگو نماید. در این حالت است که انسان می‌یابد چگونه تشییع‌کنندگانِ سردار، مظهر انوار الهی بودند.

ما انسان‌ها هر بار حینِ رو برو شدن با یک رخداد تاریخی و یا انسانی بزرگ، چیزی متفاوت را می فهمیم. تعدد دلالت‌ها هر بار یک تعدد تاریخی است. این تعدد از این‌جا ناشی می‌شود که هر بار به گونه‌ای متفاوت از سوی تجلیات الهی مورد خطاب قرار می‌گیریم و این است که باید بدانیم از حاج قاسم سخن‌گفتن تمام شدنی نیست. هرچند سخن بس بسیار است و هر اندازه از حاج قاسم سخن بگوییم، از خودِ گمگشته‌ی خود بیشتر سراغ گرفته‌ایم. موفق باشید

29922
متن پرسش
سلام استاد: منظور آقا از این بیان چیه؟! گرفتن علم از دیگران، با گرفتن فرهنگِ دیگران اشتباه نشود. این مغالطه‌ی بزرگی است که کسی بگوید علم غربی‌ها خوب است، پس فرهنگ و سیستم زندگی و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، اینها با هم ملازمه‌‌ای ندارد. علمشان خوب است؛ اما این علم، پروریده و ساخته این فرهنگ نیست؛ حتی این فرهنگ به این علم ضرر هم می‌زند. علم مولدها و عناصر به وجودآورنده خاص خود را دارد؛ باید آنها را پیدا کرد. فرهنگ بی‌بندوباری، بی‌دینی، خودپرستی، گرایش به‌پول و ماده و اصیل دانستن مادیگری و ارزش‌های مادی، فرهنگ‌های غلطی است که امروز غرب دچار اینهاست. بنابراین پیشروی و برتری علمی غرب را به هیچ وجه به معنای برتری فرهنگ غرب ندانید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به همان معنایی که به ما فرموده‌اند: «اطلبوا العلم و لو بالصین» خِرد علمی در هرجای دنیا که باشد، مطلوب است. موفق باشید

29921
متن پرسش
با عرض سلام: خاطره ای رهبری از امام نقل کرده اند که امام نمی‌دانستند که اهل سنت بعضا برای معاویه احترام قائلند. حال سوال اینست که با توجه به عدم آگاهی امام نسبت به اولیات مذهب اهل سنت تدین ایشان به مذهب تشیع مانند عموم افراد ارثی و تقلیدی نیست؟ چون هرکس اگر برای یافتن مذهب حقه تحقیق بسیار ابتدایی و مختصری هم می‌کرد تعبیر خال المومنین قطعا بگوشش می‌خورد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: رهبر معظم انقلاب چون مدتی در قسمت اهل سنت تبعید بودند متوجه‌ی این امر شدند وگرنه عموماً بیشتر بحث عدم نقد خلفا مطرح بود. موفق باشید

29920
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام علیکم: یک قولی از موجهان نظام هست علت عدم پیشرفت ایران را حکومتهای فاسد قاجار و پهلوی در دوره پیشرفت اروپا می دانند ولی در گفته های شما این نکته هست که علت متجدد نشدن ما در ۲۰۰ سال گذشته، هویت ایرانی اسلامی ماست. این دو قول را چگونه جمع کنیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده هم معتقدم قاجار با شیفتگی نسبت به غرب، نه‌تنها امیر کبیر که بنا بود برخورد علمی با غرب داشته باشد را به قتل رساند، بلکه کلاً کشور را مشغول امور فرعی کردند. موفق باشید

29919
متن پرسش
سلام: یک سوال در مبحث عدل الهی. یکسال پیش یکی از مومنان شهرمان که نماز اول وقتش هم ترک نمی شد وقتی در حال دنده عقب رفتن بود، متاسفانه متوجه همسرش که عقب ماشین بود، نشد و همسرش را زیر گرفت و از دنیا رفت. عین همین اتفاق برای همسایه مان افتاد و نوه اش را به طور غیر عمدی زیر گرفت. او هم آدم مسجدی و مومنی بود و کسی از او بدی ندیده بود. چرا خداوند باید همچین تقدیر غم انگیزی را برای کسی رقم بزند؟ حتی اگر موعد مرگ آن همسر و آن نوه هم رسیده باشد، چرا باید این نوع مرگ برای کسی انتخاب شود که طرف تا آخر عمر عذاب داشته باشد. از این نوع بلایا خیلی زیاد دیده ام. مثلا مادر و دختری که برای ملاقات پسر سربازشان به پادگان رفتند در وقت برگشت، تصادف می کنند و می میرند و وقتی خبر به پسر سربازشان می رسد او خودکشی می‌کند. به نظرم همچین خدایی که اینچنین سرنوشت های غم انگیزی را برای بندگانش رقم می زند، ارزش پرستیدن ندارد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که دنیا را و جایگاه آن‌ را نسبت به حیات ابدی خود درست تبیین کنیم. در این‌که این نوع بلاها حتی برای مؤمنین بیشتر است، نشان می‌دهد که ما جای و جایگاه خود را در دنیا جای و جایگاه اصلی نگیریم. به همین جهت به ما فرموده‌اند: «أَلْبَلآءُ لِلْوِلاءِ؛» مگر کربلا از همین جنس نبود؟ موفق باشید

29917
متن پرسش
سلام: بنده طلبه پایه ۹ هستم. احساس می‌کنم فقه و اصول، آن حیات و نشاطی که باید را نداره. ولی فکرنمی کنم دست کشیدن از فقه و اصول هم کار درستی باشه. یک بار با خودتون هم که صحبت می کردم روی فقه و اصول تأکید داشتید ولی من نمی دونم دقیقا با چه رویکردی باید فقه را بخونم که احساس یک کار جدی را داشته باشم. ممنون میشم اگه راهنمایی بکنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: فقه و اصول، خود به خود موجب می‌شود تا روحیه‌ی تدبّر در متون دینی در شما تقویت شود. به همین جهت خوب است که آن‌را جدّی دنبال کنید. موفق باشید

29916
متن پرسش
سلام علیکم محضر استاد عزیز: استدعا دارم بفرمایید چگونه می‌شود مطلبی را جهت مطالعه حضرتعالی ارسال کرد. از بذل توجهتان کمال تشکر را دارم. برادر کوچک شما. لاجوردی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: از همین طریق سؤال سایت، چنانچه سؤالی باشد می‌توانم در خدمتتان باشم. موفق باشید

29915
متن پرسش
سلام: یکی از روحانیون در تفسیر سوره قدر و مقام حضرت فاطمه گفتند لیله قدر حضرت فاطمه و شهر امام معصوم هست و یعنی حضرت فاطمه از هزار امام رضا برتر است! آیا این تفسیر صحیح است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید از آن جهت گفته‌اند که حضرت عسکری «علیه‌السلام» می‌فرمایند: «نَحْنُ حُجَجُ ‏اللهِ عَلي خَلْقِهِ وَ جَدَّتُنا فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَيْنا»[1] يعنى؛ ما (امامان) حجّت‏هاى خدا بر مردم هستيم،- تا راه را از بيراهه نشان دهيم- و جَدّه ما فاطمه، حجّت است بر ما. و حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه نيز در اولين سخن خود پس از ظهور مى‏فرمايند: «وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ‏ اللهِ لي اسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2]يعنى؛ اسوه و راهنماى من در اين نهضت، دختر رسول‏ خدا است. و اين سخن نشان مى‏دهد نظامنامه حكومت جهانى مهدى عجل الله تعالى فرجه مبتنى بر سيره فاطمه عليهاالسلام است. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« تفسير اطيب‏البيان»، ج 13، ص 223.

[2] ( 2)-« بحارالانوار»، ج 53، ص 180.

29913
متن پرسش
استاد گرامی سلام: قدیما که علم پزشکی پیشرفت نکرده بود افراد مسن که به یک بیماری مبتلا می شدند در مدت کوتاهی فوت می کردند و رنج کمی را متحمل می شدند ولی الان افراد مذکور را با استفاده از روش ها و دستگاه های گوناگون مثلا با وصل یک لوله به معده برای تغذیه، وصل یک لوله به حنجره برای تنفس، سونداژ برای دفع ادرار و ... و با دادن انواع و اقسام داروها زنده نگه می دارند در حالی که خود بیمار و اطرافیان متحمل رنج زیادی می شوند. به نظر من این یکی از جنبه های منفی مدرنیته است. از طرفی خود این مدرنیته با گسترش آپارتمان نشینی و زندگی ماشینی باعث شده که افراد به بیماری های گوناگون مبتلا شوند. مدرنیته کارگران کشاورز را تبدیل به کارگران کارخانه هایی کرده که محصولاتی تولید می کنند که مصرف آن ها برای سلامتی مضر است (مثل انواع مواد غذایی کنسروی، سوسیس کالباس و ... که دارای مواد مضر نگهدارنده هستند) و وضعیت طوری شده که اگر کسی این محصولات را نخرد کارگران بیکار می شوند و معضلات اجتماعی پیش می آید. ماشین ساختیم که زودتر به کارهایمان برسیم بدتر دچار کمبود وقت شدیم و همچنین با آلوده کردن آب و هوای زمین باعث کاهش بارندگی شدیم. واقعا اگر کمی فکر کنیم انسان بد جهنمی برای خود در این دنیا ساخته است و مسائل طوری به هم پیچیده شده که فکر نکنم غیر از دست گره گشای حضرت صاحب الزمان (عج) کسی بتواند آن ها حل کند. نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟ وظیفه ما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است که می‌فرمایید. عرایضی در کتاب‌های «مدرنیته و توهّم» و «گزینش تکنولوژی از دریچه‌ی بینش توحیدی» شده است. واقعاً جهان مدرن، مرگ را برای خود سخت کرده است. جناب مهاتماگاندی در کتاب خوب «این است مذهب من» به نحو بسیار شایسته‌ای این موضوع را تبیین فرموده‌اند. موفق باشید

29910
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله. آیا اگر انسان به تجرد نزدیک و از دنیای ماده دور شود ممکن است، در این طریق در برخود با مجرداتی همچون اجنه و شیاطین به مشکلاتی بخورد؟ کما اینکه نقل می‌کنند پس از ریاضت های چله نشینی و سر به بیابان گذاردن عرفا و دراویش قدیم بعضا دچار آزار و اذیت های بدی قرار می گرفتند. و یا شیاطین ابتدا در قالب ملک ظاهر می شدند و از این طریق به مقصودشان در ارتباط با آدمی می رسیدند. ضمنا در کتاب آنسوی مرگ هم آورده است فردی که خداوند پس از مرگ زندگی مجددی به او بخشیده بود و او هم صاحب اختیاراتی بود، دچار اجنه می‌شود و خانه او را به آتش می کشند و... اگر صحیح است، راه پیشگیری چیست؟ راه درمان چیست؟ اگر غلط است، الحمد الله.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با ورود از طریق معارف صدرایی آن متون اجازه به تحرکات قوه‌ی واهمه نمی‌دهند تا شیاطین جرأت چنین حضورهایی را داشته باشند. در این رابطه خوب است کتاب «سفینة الصادقین» مرحوم سید حسین یعقوبی قائنی مطالعه شود. موفق باشید

29909
متن پرسش
بسمه تعالی. سلام: استاد در مورد تبلیغ در حالی که مردم به امور سطحی مشغول هستند چه باید کرد و چه موضوعی باید با مردم در میان گذاشت؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌اید مباحث «معرفت نفس» و «معاد» و مباحث قرآنی تأثیر بیشتری خواهد گذاشت. موفق باشید

29908
متن پرسش
سلام و درود خدمت استاد گرامی: لطفاً بفرمایید اگر نظر شیخ اکبر رو پیرامون قوه وهم در نظر بگیریم که فرمودند سلطان اعظم هست، آیا از نظر جنابعالی برداشت بنده از کیفیت این قوه درست هست: ۱. کار قوه خیال صورت گری و کار قوه وهم بهش معنی دادن می باشد۔ ۲۔ اگر ادراکات حسّی مدِّ نظر ما بود قوه خیال از حسِّ مشترک بهره گرفته مواد حاصله از حواس خمسه رو صورت گری می کند۔ ۳. قوه واهمه صورت ها رو می‌تواند به کمک عقل فعال یا بدون آن معنی بدهد۔ اگر واهمه تحت نظر عقل فعال بوده باشد تمام معانی درست و نورانی خواهد بود [متصرّفه] وگرنه راهزن و نا قابل اعتبار می‌شود [تخیّله]۔ ۴. اما اگر معقولات مدِّ نظر ما بود معقولات به کمک قوه وهم به قوه خیال منتقل می شود۔ مشکل بنده اینجاست که بظاهر قوه واهمه مراتبی دارد و اگر از عقل فعال نزدیک باشد مفاهیم رو بدرستی به قوه خیال برای صورت گری منتقل می کند و اگر در مرتبه نازل تر از محسوسات نزدیک بود همان محصول حسِّ مشترک رو مفهوم می دهد۔ لطفاً بفرمایید تا کجا برداشت بنده درست است و کجا به بیراهه رفته ام۔ اما مقدور باشد برخی منابع موجود در فضای مجازی رو برایم معرفی فرمایید تا بهره مند شوم۔ خداوند شما رو سلامتی و طول عمر و اجر کثیر عطا فرماید. بحق پنج تن آل عباء آل کساء صلوات الله علیهم اجمعین۔
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات خوبی است نکاتی که می‌فرمایید. اگر فرصت بشود و به فصّ محمدی از فصولی که در فصوص‌الحکم هست، رجوع شود به‌خصوص بحث «تخیّل خلاّق» مطالب را بهتر می توانید تجزیه و تحلیل کنید. شرح «فصوص‌الحکم» روی سایت هست و شرح صوتی قسمت مربوطه را می‌توانید از حاج آقا نظری بگیرید. موفق باشید

29907
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد چرا آیت الله امجد با آن سابقه دینی اینگونه می‌شود؟ ریشه این انحراف کجاست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: خوب است در این مورد به جواب سوال‌های شماره 29854 و 29816 و جلسه‌ی آخر «بنیان‌های حکمت حضور در جهان بین دو جهان» رجوع شود. موفق باشید

29906
متن پرسش

سلام علیکم: من ندیدم امام را ولی خوشا به حال شما که درک کردیدش، فقط متن کتاب هایش آدم را از خود بی خود می‌کند دانشجویان فرانسوی فارسی بلد نبودن ولی می‌گفتن ما پیش این آقا احساس معنوی... کتابهایش را بخوانی تازه می‌فهمی چرا می‌گویند اینور فیضیه حاج آقا روح الله ست که تا ازش نپرسی یه کلمه حرف نمی‌زند اون طرف فیضیه علامه طباطبایی است که نگاه تو صورت کسی نمی‌کند، خدای حفظ تجرد و ساکنان ظاهری دنیا ولی در اصل ساکنان باطنی آخرت «لیس فی الدار غیره دیار» از شاگردان حضوری صدرا همچین کارهایی برمی آید با این عظمت روح آیا حضرت امام به تجرد عقلانی رسید؟ آیا با این روح عظیم امام که حتی حاضر نشد برای مرگ فرزندش گریه کند چون برای غیر خدا بود وفنای فی الله بود و می‌گفت مهم نیس در این انقلاب پیروز شویم مهم این است خدا از ما راضی باشد آیا این شخص عالم برزخ دارد یا نه مستقیم وارد عالم عقل می‌شود؟ با خواندن کتاب هایش ما را تشنه تجرد عقلانی کرده و لقا الهی برای رسیدن به همچین تجردی سلوک ذیل امام در این زمانه کافی است؟ آقای طاهرزاده طلبه ها را حیف است در آوینی و سلیمانی متوقفشان کنیم باید راه سرچشمه را نشانشان دهیم همه آنها خمینی بالقوند و صاحب اشراق و دست خدا شدن در زمین برای آمورش در این زمین در آینده «والسلام علی عبادالله الصالحین»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نکته‌ای در رابطه با شهید سلیمانی عرض شد که شاید جایگاه حضرت امام را روشن کند و ما را متوجه‌ی راهی کند که حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» گشودند. موفق باشید و آن نکته این است:

حاج قاسم سلیمانی و ظهور صورت حقیقت نهفته‌ در انقلاب اسلامی

باسمه تعالی

حضرت علی «علیه‌السلام» صورتِ به ظهورآمده‌ی سرّ ولایت نبیّ اکرم «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» است[1] و ائمه‌ی معصومین «علیهم‌السلام» نیز صورت‌های حقایق نهفته و متنوع ولایت علی «علیه‌السلام» هستند،- که در شرایط مختلف به ظهور آمدند- و زینب کبری «سلام‌الله‌علیها» به عنوان صورت حقیقت اسرارآمیز زهرای مرضیه «سلام‌الله‌علیها» می باشند، تا بشریت تا حدّی متوجه‌ی اسرار نهفته‌ی اولیای الهی بشود.

در راستای به ظهور آمدن اسرار نهفته‌ای که در قلب اولیا همواره جاری می باشد و «پری روی تاب مستوری ندارد» است که می توان گفت:

انوار نهفته‌‌ای که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد و رهبر معظم انقلاب «حفظه‌الله» ذیل آن اشراق قرار گرفتند، شخصیت برجسته‌ی حاج قاسم در ارتباط با آن عارفِ واصل و آن تابعِ صادق، به ظهور آمد تا همه متوجه شوند نسبت به آن رازی که بر قلب آن عارف واصل اشراق شد، بیگانه نیستند.

مواجهه مردم با آن شهید نشان داد که حاج قاسم را نمودِ رازی از شخصیت خود یافتند، زیرا او صورت نازل‌شده و ملموس حقیقتی بود که بر قلب حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اشراق شد، تا انسان‌ها معنای حضور تاریخیِ حق‌الیقینیِ خود را درک کنند و متوجه شوند چگونه اراده‌ی خداوند تمام وجود آن‌ها را در برگرفته و حاج قاسم متذکر چنین حضوری بود که حضور همه‌ی ما در آغوش اراده‌ی خداوندی است که بنا بر نفی استکبار دارد.

آری! به اندازه‌ای که ما چشم بر افقِ آینده‌ی تاریخ انقلاب اسلامی بگشاییم عطایای الهی در این رابطه به سراغ ما می‌آید تا هر کدام سیلی سختی شویم جهت غلبه‌ی نرم‌افزارگونه‌ای در راستای نابودی هیمنه‌ی پوچ استکبار. به همان معنایی که رهبر معظم انقلاب در رابطه با انتقامی که باید از استکبار نسبت به شهادت حاج قاسم سلیمانی گرفته شود، فرمودند: «سیلی سخت‌تر عبارت است از غلبه‌ی نرم‌افزاری بر هیمنه‌ی پوچ استکبار؛ این سیلی سخت به آمریکا است که باید زده بشود. بایستی جوانان انقلابی ما و نخبگان مؤمن ما [با] همّت، این هیمنه‌ی استکباری را بشکنند و این سیلی سخت را به آمریکا بزنند.»

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[1] - پیامبر خدا می فرمایند: «يَا عَلِي! كُنْتَ مَعَ الْانْبِيَاءِ سِرّاً وَ مَعِيَ جَهْراً» اى على! تو با بقيه انبياء در باطن و سرّ آن‏ها بودى و براى من در ظاهر هستى و در كنار من، و يا مى‌‏فرمايند: «لِكُلِّ نَبِيٍّ صَاحِبُ سِرٍّ وَ صَاحِبُ سِرّي عَلِيِ‏بْنِ ‏ابيطالِب» براى هر پيامبرى صاحب سرّى است و صاحب سرّ من على‏ بن‏ ابى‏طالب است.

 

نمایش چاپی