بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
11200

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: در جواب سوالی خواندم که شما از قول علامه طهرانی تاکید به ملبس شدن اهل علم فرمودید حال سوالی داشتم که اینکه برخی از اهل علم برای چی لباس روحانیت نمی پوشند اصلا خود شما چرا با وجود اینکه دروس حوزوی خواندید چرا ملبس نشدید ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً هم عرض کردم لازمه‌ی معمم‌شدن علاوه بر کلام و تفسیر، فقه‌خواندن است و بنده آن‌طور که لازمه‌ی معمم‌بودن است فقه نخوانده‌ام. موفق باشید
10641

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: یکی از دوستان ما در کماست و پزشکان چون کاری نمی توانند بکنند منتظر هوش آمدن او هستند ولی در اثر ضربه ی ناشی از تصادف مدتیست بیهوش است. ضمن التماس دعا آیا تذکراتی برای کمک به او دارید که عنایت کنید انجام دهم؟ چون از عده ایی از علماء شنیدم روح انسانِ در کما در اثر ترس و عدم آرامش نیاز به آرامش دارد تا برگردد و امثال این توضیحات.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: برایش دعا کنید و پزشکان هم باید او را راحت بگذارند تا نفس‌اش تصمیم نهایی را به صورت تکوینی بگیرد. موفق باشید
9584
متن پرسش
سلام استاد: دلیل خلق شیطان چه بود؟ خداوند که احسن الخالقین است آیا شیطان را به بهترین نحو خلق کرد یا بهترین نحو از این نظر که به او تکبر داد تا باعث به پایین انداختن آدم شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در نظام اَحسن هرچیزی در جای خود قرار دارد و وجود هرچیز در جای خود ضروری است. همان‌طور که نمره‌ی صفر در نظام آموزشی ضروری است ولی صفر به خودی خود برای کسی خوب نیست. پس باید هر مخلوقی را در رابطه با نظام اَحسن نگاه کرد و اَحسن‌بودنِ نظام مورد نظر است و نه اجزاء آن، آن هم به صورت جدا جدا. موفق باشید
6521
متن پرسش
سلام درکتاب"مبانی نظری نبوت و امامت" صفحه 88 گفته شده که خداوند فرزندان ابراهیم را امام قرار داده است. 1-آیا پیامبرانی که بعد از حضرت ابراهیم آمدند،هم نبی بودند و هم امام؟؟؟ 2-آیا پیامبری هم بعد از حضرت ابراهیم بوده است که از نسل ایشان نبوده باشد؟؟ 3-هدایت به امر هم در سوره انبیا آیه 73 آورده شده و هم در آیه 24 سوره سجده.آیا این دو با هم فرقی میکنند؟؟ ممنون یاعلی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌طور است؛ به همین جهت وقتی می‌فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» و ما آن‌ها را امام قرار دادیم، منظور پیامبران بنی‌اسرائیل است که فرزندان حضرت اسحاق‌اند که به حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» برمی‌گردد 2- ظاهراً نه 3- هر دو به معنای هدایت تکوینی است. به سؤال شماره‌ی 6495 رجوع فرمایید. موفق باشید
14744
متن پرسش
سلام علیکم: در بحث کتاب هدف حیات زمینی آدم این پرسش برایم مطرح شده: در جنتی که خداوند می فرماید به هر آنچه می خواهید به فراوانی نزدیک شوید جز شجره، منظور از چیزهای غیر شجره که آدم اجازه نزدیکی به آن را داشت چیست؟ و دوم سوال اینکه معنای بهشت در برزخ نزولی چه می باشد؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- انسان در آن مقام در شرایطی بود که اُنس با حضرت حق بدون هیچ حجابی برای او محقق شده بود و دیگر چیزی بالاتر از این نیست که او بخواهد 2- بهشتی که انسان با اعمال خود از زندگی زمینی به سوی آن سیر می‌کند در بستر برزخ صعودی انجام می‌گیرد که واسطه‌ی بین دنیا و مقام قیامت است. برعکسِ آن، برزخ نزولی است که واسطه‌ی بین مقام اُنس اولیه با عالَم دنیا است که این برزخ، با انتخاب و اعمال ما برای ما حاصل نشده است، بلکه اقتضای مراتب وجودیِ ما است. موفق باشید

5656
متن پرسش
سلام علیکم و رحمة الله خدمت استاد محترم بنده همان فردی هستم که سوال 5606 را در مورد تعدد زوجات از شما پرسیده بودم. فرد دیگری که احتمال زیاد باید خانم باشند در سوالی به شماره 5635 از شما پرسیده اند؛ که به عرایض بنده انتقاداتی داشته اند. خواهش می کنم هم این مطلب بنده را منتشر بفرمائید هم اگر نظری شخص خودتان در این زمینه دارید بفرمائید. ایشان گفته اند: «باید عرض شود که اولا ایشان هیچ دلیلی اقامه نکردند که مخالفت زنان با زن دوم ریشه ی حسادت دارد و فقط نظر خودشان را گفتند، لذا ما هم می توانیم مثلا بگوییم چون مردان تنگ نظر هستند نمی توانند ببینند زنشان از مرد دیگری تعریف می کند.» خب ظاهراً یا ایشان متن بنده را دقیق و کامل مطالعه نکرده اند؛ یا حدیث معصومین(ع) را جزء ادله نمی دانند که گفته اند هیچ دلیلی اقامه نکرده ام. بنده ادعا نکرده ام که مخالفت زنان حسادت است؛ بلکه ائمه(ع) معصومین هستند که می فرمایند این امر حسادت است. مجدداً احادیث مربوطه را اما این بار با ترجمه می گذارم تا هم ایشان هم سایرین بیشتر دقت بفرمایند: بَابُ غَیْرَةِ النِّسَاءِ 1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنْ بَعْضِ‏ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَیْسَ الْغَیْرَةُ إِلَّا لِلرِّجَالِ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَإِنَّمَا ذَلِکَ مِنْهُنَّ حَسَدٌ وَ الْغَیْرَةُ لِلرِّجَالِ وَ لِذَلِکَ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا زَوْجَهَا وَ أَحَلَّ لِلرِّجَالِ أَرْبَعاً وَ إِنَّ اللَّهَ أَکْرَمُ أَنْ یَبْتَلِیَهُنَّ بِالْغَیْرَةِ وَ یُحِلَّ لِلرِّجَالِ مَعَهَا ثَلَاثاً. امام صادق علیه السلام می فرماید: غیرت ورزی روا نیست مگر برای مردان. و اما غیرت زنان در حقیقت حسادت است. و چون غیرت تنها مخصوص مردان است به همین دلیل خداوند بر زنان جز. شوهرشان را حرام کرده است ولی بر مردان چهار زن را حلال نموده است.و خداوند کریم تر از آن است که از سویی به زن غیرت بدهد و از سوی دیگر برای مرد سه زن دیگر را علاوه بر آن زن حلال کند! 2- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ سَعْدِ بْنِ الْجَلَّابِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلِ الْغَیْرَةَ لِلنِّسَاءِ وَ إِنَّمَا تَغَارُ الْمُنْکِرَاتُ مِنْهُنَّ فَأَمَّا الْمُؤْمِنَاتُ فَلَا إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ الْغَیْرَةَ لِلرِّجَالِ لِأَنَّهُ أَحَلَّ لِلرَّجُلِ أَرْبَعاً وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُهُ وَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْمَرْأَةِ إِلَّا زَوْجَهَا فَإِذَا أَرَادَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ کَانَتْ عِنْدَ اللَّهِ زَانِیَةً. امام صادق (ع) فرمود: خدای بلند مرتبه غیرت را در وجود زنان قرار نداد. و تنها زنان نا شایست غیرت می ورزند ولی زنان مومنه[حقیقی] نه! همانا خداوند غیرت را تنها در مردان قرار داد از اینرو برای مرد چهار زن را حلال فرمود ولی برای زن جز شوهرش را حلال نکرد. پس زنی که علاوه بر شوهرش مرد دیگری را اراده کند نزد خداوند زناکار است. قَالَ وَ- رَوَاهُ الْقَاسِمُ بْنُ یَحْیَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَإِنْ بَغَتْ مَعَهُ غَیْرَهُ‏ . 3- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ رَفَعَهُ قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص قَاعِدٌ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ عُرْیَانَةٌ حَتَّى قَامَتْ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی فَجَرْتُ فَطَهِّرْنِی قَالَ وَ جَاءَ رَجُلٌ یَعْدُو فِی أَثَرِهَا وَ أَلْقَى عَلَیْهَا ثَوْباً فَقَالَ مَا هِیَ مِنْکَ فَقَالَ صَاحِبَتِی یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَوْتُ بِجَارِیَتِی فَصَنَعَتْ مَا تَرَى فَقَالَ ضُمَّهَا إِلَیْکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْغَیْرَاءَ لَا تُبْصِرُ أَعْلَى الْوَادِی مِنْ أَسْفَلِهِ. روزی حضرت رسول صلوات الله علیه و آله نشسته بودند که زنی عریان نزد ایشان آمد و ایستاد! و گفت ای رسول خدا من مرتکب فجور شدم پس مرا پاک گردان!(بر من حد جاری ساز). در اینحال مردی از راه رسید و لباسی بر بدن آن زن افکند.حضرت پرسید با این زن چه نسبتی داری؟ مرد گفت : او همسر من است ای رسول خدا! من امروز با کنیز خود خلوت کرده بودم [که او دید] و [برای انتقام از من] مرتکب زنا شد!! حضرت فرمود:او را به خانه بازگردان! سپس فرمود : زنی که غیرت می ورزد بالای بیابان را از پایین آن تشخیص نمی دهد. 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یُوسُفَ بْنِ حَمَّادٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ غَیْرَةُ النِّسَاءِ الْحَسَدُ وَ الْحَسَدُ هُوَ أَصْلُ الْکُفْرِ إِنَّ النِّسَاءَ إِذَا غِرْنَ غَضِبْنَ وَ إِذَا غَضِبْنَ کَفَرْنَ إِلَّا الْمُسْلِمَاتُ مِنْهُنَّ. امام باقر علیه السلام فرمود:غیرت زنان حسد است و حسد ریشه کفر است. زنان وقتی غیرت می ورزندخشمگین می شوند و وقتی خشمگین شدند کفران می ورزند مگر زنان مسلمه! 5- عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ خَالِدٍ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ: ذَکَرَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَتَهُ فَأَحْسَنَ عَلَیْهَا الثَّنَاءَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَغَرْتَهَا قَالَ لَا قَالَ فَأَغِرْهَا فَأَغَارَهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّی قَدْ أَغَرْتُهَا فَثَبَتَتْ فَقَالَ هِیَ کَمَا تَقُولُ. مردی نزد امام صادق علیه السلام از زن خود بسیار تعریف و تمجید کرد. حضرت فرمود:تا به حال غیرت او را آزموده ای؟ مرد گفت :نه! حضرت فرمود غیرتش را بیازما! پس آن مرد چنین کرد و زنش هم ثابت قدم ماند.[و حسادت نورزید.] خبر را به امام داد و حضرت فرمود: زن تو حقیقتا همانگونه است که تعریف کردی![چون حسود نیست و چشم دیدن هوو و یا سایر شریکهای جنسی حلال شوهرش را دارد.] حال هم فردی که سوال 5635 را پرسیده بودند؛ هم سایر خوانندگان توجه بفرمایند که این بیانات ائمه(ع) ما است که ریشه در وحی و علم لدنی آنان دارد. در روایت اول و دوم صراحتاً فرموده خدا غیرت را در زنان قرار نداده است و فرموده خدا کریمتر از آن است که غیرت به زن بدهد اما بر مرد نیز تا 4 زن را حلال کند. همچنین در روایت 1 و 5 صرحتاً فرموده این مخالفت حسد است نه غیرت. ایشان فرموده اند: «درحالی که "نگاه" مهم است، با نگاه زمان شناسانه به زعم آن خانوم، به این منابع ممکن است نتایج دیگری گرفته شود. ایشان هم نگفتند که باید منابع فقه را تغییر داد، می گویند باید با نگاه زمان شناسانه به این منابع نظر کرد.» خب شما اگر بیشتر از تمامی مراجع و فقهای از گذشته تا کنون می دانید خب بفرمائید ببینیم چطور میخواهید از آیات و روایات مطلبی را استخراج بفرمائید که تاکنون هیچ فقیه و مرجعی همچین مطلبی استخراج نکرده است. ببینید برخی مسائل در فقه است که بین تمامی فقها حالت اجماع دارد و به مرتبه ضروری مذهب میرسد. این بحث حلال بودن تعدد زوجات بدون هیچ شرط خاصی نیز اینگونه است. هیچ فقیه و مرجعی نگفته مثلاً با اجازه حاکم شرع باشد یا با رضایت زن اول باشد یا سایر شرایط. تنها شرطی که برای تعدد زوجات لازم است یکی این است که بتواند نفقه همه زن ها را بدهم و دوم رعایت حق هم خوابگی. حالا بماند که برخی فقها تعدد زوجات را نه تنها جائز بلکه مستحب می دانند که در سوال قبلی نیز موجود بود اما مجدداً تکرار می کنم. فقیه بزرگ و نامی صاحب عروه که فرموده اند: ««الاستحباب لایزول بالواحدة بل التعدد مستحب أیضاً؛ استحباب ازدواج، با نکاح یک‌همسر، رفع نمی‌شود بلکه نکاح همسرانی دیگر نیز مستحب است» (العروةالوثقی، کتاب النکاح، م2)» ایشان در ادامه فرموده اند: «در سوال 5579 درمورد زمانه ی امروز بحث شده نه کل تاریخ که آقای سوال 5606 فرمودن ایشان به نواب خاص و فقهای کل تاریخ لعن کرده اند!» اتفاقاً متن آن خانم گویای چیز دیگری بود. متن آن خانم این است: «خدا لعنت کند کسانی رو که بدون داشتن نگاه زمان شناسی ، حکم به حلال بودن زن دوم می دهند.» این یعنی چه!؟ آیا جز به معنی لعن کل فقهاء در طول تاریخ از گذشته تا امروز است؟! اما در مورد سایر موارد که فرموده اید ما گشتیم و شرایط اضطراری برای ازدواج مجدد پیدا نکردیم؛ اولاً که بفرض که هیچ شرایط خاصی نباشد؛ خب هیچ فقیه و مرجعی نگفته که ازدواج مجدد برای شرایط خاص است و گرنه مشکل دارد. حتی فتوا به کراهت ازدواج مجدد بدون دلیل نیز کسی نداده است چه رسد فتوا به حرمت. ثانیاً شما گشته اید پیدا نکرده اید. ممکن است افراد دیگری گشته باشند و پیدا کرده باشند. در مورد ازدیاد نسل ممکن است کسی دوست داشته باشد نسل خودش زیاد شود. خودش دوست داشته باشد صاحب اولاد کثیره شود. آنگاه چه می فرمائید؟! در ادامه سوال کننده فرموده اند: «اما اگر فقها با نگاه زمان شناسانه "مثلا" این حکم ابتدایی را می دادند که " ازدواج مجدد حرام است مگر در شرایطی که شهوت به مردان غلبه کند و در این صورت با اجازه ی حاکم شرع ازدواج مجدد بلامانع است" و در صورت نیاز چند تبصره هم به آن اضافه می کردند .» خب اولاً پس حداقل شما تا اینجا پذیرفته اید که برای کسی که شهوتش زیاد است و همان یک زن کفافش را نمی دهد؛ ازدواج مجدد مشکلی ندارد. خب تا اینجا هم خوب است. چون برخی ها هستند که تا این حد هم نمی پذیرند. ثانیاً خب شهوت که قند و چربی نیست که با آزمایش بشود فهمید شهوت بر کسی غالب است یا خیر؟! مگر ما دستگاه شهوت سنج داریم که به افراد بزنیم بعد حکم صادر کنیم مثلاً هر کسی شهوتش از 60 بیشتر بود اجازه دارد برود زن دوم بگیرد. شهوت یک امر شخصی است که فقط خود فرد می فهمد و لا غیر. ممکن است یک مرد ادعا کند من شهوتم بالا است و زنم کفاف مرا نمی دهد پس باید بروم زن دوم بگیرم. حالا دادگاه و حاکم شرع چطور میخواهد بفهمد واقعاً این حرف مرد درست است یا خیر؟! ثالثاً خوب این شرائط و تبصره ها را که الکی نمی شود به شرع اضافه کرد. باید مبتنی بر ادله متقن فقهی باشد. اگر بنا به این باشد به خیلی از مسائل دیگر می توان خیلی شرائط اضافه کرد. مثلاً می توان گفت اگر زنی خودش شاغل است یا وضع مالی خوبی دارد دیگر نفقه دادن به این خانم واجب نیست. و کلی مثال دیگر. در ادامه ایشان فرموده اند: «در این صورت دیگر شهوت رانی به اسم اسلام نمی شد. مردی که ازدواج مجدد می کرد برای خود و همسرش واضح بود که به خاطر شهوت رانی دست به این کار می زند. درحالی که شخصا موارد زیادی در دوستان دیدم که به اسم اسلام و تکلیف شرعی، شهوت رانی می کنند و مشکلات زیادی را برای خود و خانواده و فرزندانشان ایجاد می نمایند.» این شهوترانی دقیقاً یعنی چه؟! آیا ارضای شهوت از طرق مشروع و حلال الهی بد است یا خوب؟! چرا اگر کسی زن اول را گرفت به او نمی گویند؛ شهوتران. اما اگر زن دوم و سوم و چهارم گرفت یا رفت متعه کرد می شود شهوتران؟؟!!
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: بحمداللّه این نوع تبادل نظرها در جای خود برکات زیادی دارد و چون موجب می‌شود عزیزان هرکدام با تفکر بیشتر در موضوعات نظر بدهند بنده نیز موافقم که این مباحث در معرض نگاه دوستان قرار گیرد ولی باز پیشنهادم آن است که بعد از این‌که طرفین حرف های همدیگر را شنیدیم، ادامه‌ی موضوع متوقف شود تا هرکس خودش فکر کند. چون حقیقتاً همان‌طور که قبلاً عرض کردم باید جوانب زیادی را مدّ نظر قرار داد از جمله هدف و افقی که روایات مدّ نظر دارند. به این معنا که سعی کنیم هدف امام معصوم را که تنها و تنها برای سعادت دنیا و آخرت ما است بفهمیم و جامعه‌ی خود را و روح و روان خود را نیز در راستای تحقق توصیه‌های امامان معصوم آماده و تربیت کنیم. مشکل آن است که ما هنوز نتوانسته‌ایم خود و جامعه را در راستای توصیه‌های امامان معصوم«علیهم‌السلام» تربیت کنیم همچنان‌که نتوانسته‌ایم عمیقاً اهداف عالیه‌ی رهنمودهای معصومین«علیهم‌السلام» را با نگاه فقهی و فقاهتی درست تبیین نماییم وگرنه محال است سخنانی که دقیقاً مطابق فطرت انسانی است مورد بی‌محلی و انکار قرار گیرد. یا بد گفته‌ایم ، یا بد عمل کرده‌ایم. موفق باشید.
5371
متن پرسش
سلام نظرتان در مورد کتاب معاد جسمانی در حکمت متعالیه از اقای محمدرضا حکیمی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشکل در تفکر تفکیکی است که آقای محمدرضا حکیمی نیز متأسفانه گرفتار آن هستند که به اسم مکتب اهل‌البیت«علیهم‌السلام» هرگونه تفکر در روایات و آیات را متوقف می‌کنند. این آقایان از خودشان نمی‌پرسند به چه دلیل برداشتی که شما از معاد جسمانی کردید درست است، و آن برداشتی که ملاصدرا و حضرت علامه طباطبایی و حضرت امام خمینی کردند غلط است؟ بنده معتقدم تأکید بر ظواهر قرآن و روایت بدون تدبّر در آن‌ها ما را گرفتار شیعیانی می‌کند که جای وهابیون در اهل سنت قرار می‌گیرند. به مکتب تفکیک اشکالات زیادی وارد شده از جمله آیت اللّه جوادی در کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» و آقای سیدحسن اسلامی در کتاب «رؤیای خلوص» دقیقاً جواب آقایان را در رابطه با معاد و اشکالی که به ملاصدرا گرفته‌اند داده است. در ضمن مؤسسه‌ی مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی در مشهد سلسله نشست‌هایی با آقای عبدالمجید واسطی و آقای مهدی نصیری داشته که سی‌دی‌های آن منتشر شده، نکات ارزشمندی در آن جلسات مطرح شده. موفق باشید
3455
متن پرسش
باعرض سلام خدمت شما !من دختری 19ساله و دانشجو و مقید به احکام الهی از جمله حجاب کامل و ارتباط سالم در بیرون از محیط خانه هستم واز خانواده ای با وضع مالی متوسط به بالا هستم. باتوجه به اینکه قصد ادامه تحصیل و شاغل شدن در آینده را دارم مدتی است خواستگاری دارم23 ساله که طلبه و استاد حوزه هستند .و فکر میکنم که زندگی کردن با طلبه شرایط خاصی دارد و باعث محدود شدن من در بعضی کارها و تفریحات خواهد شد و اینکه با توجه به شرایط مالی یک طلبه ممکن است از لحاظ مالی سختی بکشم . از طرفی مطمن هستم که زندگی با طلبه باعث بالا رفتن دانش و صبر و اعتقادات و نزدیک شدنم به خدا خواهد شد . از طرفی خانواده ام با ازدواجم با یک روحانی به دلیل مشکلات و شرایطش زیاد موافق نیستند . من نمی دانم چه تصمیمی بگیرم که اشتباه نباشد وپشیمان نشوم خواهش میکنم منو راهنمایی کنید...........
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: همین طور که می‌فرمایید زندگی با یک طلبه‌ی متعهد برکات خاص خود را دارد و سختی‌های خود را، اگر آماده شوید که با او زندگی کنید و برای او زحمت ایجاد نکنید نتایج لازم را خواهید برد. موفق باشید
13747
متن پرسش
سلام علیکم: استاد بنده چند سالی می شود خدا لطف نمودند و خواستم سالک الی الله شوم که رعایت حلال و حرام الهی را بکنم درست است که کم گذاشتم ولی خدا را در نظر گرفتم حالا به خود که نگاه می کنم ایمان درست و درمان ندارم! خیلی غصه می خورم. می گویند ایمان و یقین براثر عمل است. خوب ما هم خودمان را کشتیم عملمان الهی باشد پس چرا ایمان حاصل نشد یقین کجاست؟!! چرا این دل لیاقت محبت و عشق الهی را پیدا نکرده بعد این همه که خواستیم خدا محور باشد. درست است که ما کم گذاشتیم ولی انتظار نداشتیم اوضاع ما اینقدر ناامید کننده باشد. دعایمان کنید استاد تا گیر کارمان را پیدا کنیم. خیلی سخت است تحمل این وضع. این دست و پا زدن های بی حاصل یا مذبوحانه به جایی نمی رسد. آیا کسی هست در عالم که دلش به حال ما بسوزد و دستی از ما بگیرد؟ (دعایمان بفرمایید استاد. ببخشید که مصدع اوقات می شویم)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به قول جناب فیض کاشانی: «گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی / گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی. گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی / گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی. گفتم جفات تا کی گفتا همیشه باشد / از ما وفا نیاید شاید شنیده باشی. گفتم شراب لطفت آیا چه طعم دارد / گفتا گهی ز قهرم شاید مزیده باشی. گفتم که طعم آن لب گفتا ز حسرت آن / جان بر لبت چه آید شاید چشیده باشی. گفتم بکام وصلت خواهم رسید روزی؟ / گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی. خود را اگر نه بینی از وصل گل بچینی / کار تو فیض اینست خود را ندیده باشی. آری به قول فیض؛ شاید رسیده باشی! از کجا می‌گویی از نور ایمان برخوردار نیستید؟ ثانیاً: بشتر برکات تبعیت از شریعت الهی در زندگی ابدی سراغ انسان می‌آید. همه‌ی فکر و ذهن خود را در راستای اطاعت از حکم خدا برای آبادانی قیامت باید به‌کار برد. موفق باشید

8835
متن پرسش
با سلام. استاد میخواستم نظرتون رو درباره ی آقای دکتر عباسی بدونم تا اگر سفارشی دارید تو نگاه و دید به ایشون مد نظر بگیریم تا به خطا نریم. چون هر چی سخرانی های ایشون رو گوش میدم صحبت هاشون منطق قوی ای دارد. از مشکلات داخلی و ریشه ی آنها.. حمایت از رهبری.. محکم ایستادن جلوی مستکبران و .. آخه خودتون بهتر میدونید روزگار منطق هست نه مثل زمان جنگ روزگار عشق...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: ایشان یکی از سربازان انقلاب‌اند که خطرات را خوب می‌بینند و گوشزد می‌کنند. سعی کنید در عین استفاده از ایشان از مدد الهی و نصرت حق غافل نشوید و مبادا گمان کنید حالا که دشمن این‌قدر نقشه دارد، خدا بی‌کار است! موفق باشید
4995
متن پرسش
سلام علیکم... ببخشید..در آیه ی 143 بقره مگر خدا علم ندارد که چه کسانی از رسول پیروی می کنند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اصطلاح علم کلام این موارد را علم فعلی خداوند می‌دانند و نه علم ذاتی او، بدین‌معنی که می‌گویند منظور آیه آن است تا در فعل مخلوقات روشن شود که خدا می‌داند، خداوند زمینه‌ای را فراهم کند تا روشن شود چه کسی چه کاره است و اگر فردا خواست کسی را محاکمه کند معلوم باشد بی‌حساب نبوده. موفق باشید
7484
متن پرسش
با سلام کتاب شرح و نقد مثنوی علامه جعفری ره را چگونه ارزیابی میکنید؟ تهیه کنیم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در هرحال شرح مثنوی علامه محمدتقی جعفری«رحمة‌اللّه‌علیه» یک کار بزرگی است که در فرهنگ ما در آینده نیز نقش خود را نشان خواهد داد. موفق باشید
5567

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام درقسمت یادداستهایتان درمورد علوم انسانی نوشته اید (این مطلب تحت همین عنوان درقسمت جزوات بصورت مبسوط در اختیار علاقه مندان قرار دارد) اما درقسمت جزوات چیزی پیدا نکردم اگر میشود لینک آنرا قرار بدهید؟ 2.آیا جای دیگری هم درمورد تحول علوم انسانی مطلبی یا سخنرانی کزدید؟ تشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در جزوه‌ی « سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی » عرایضی داشتم که آن را برایتان ایمیل می‌کنم. موفق باشید
3792
متن پرسش
سلام علیکم جوانی هستم 25 ساله در حال اتمام دوره ی فوق لیسانس رشته ی فنی مهندسی. دغدغه ی ذهنی اخیر بنده هم این است که تقریبأ راه را شناخته ام اما نمیدانم از کجا شروع کنم در حالی که احساس میکنم باید دینم را بطور کامل بشناسم و اینکه نسبت به آدمهایی اطرافم نمیتوانم بی تفاوت باشم و برای اینکه بتوانم به آنها در رسیدن به آرامش کمک کنم ابتدا خود باید از لحاظ معلومات پر باشم و با دلیل و استناد صحبت کنم و از طرفی با هر شخص دین شناسی که مشورت میکنم حوزه را به بنده پیشنهاد می دهند و از آنجاییکه مادرم با حوزه زیاد موافق نیستند.شما میفرمایید من چه باید بکنم؟اگر از طریق حوزه نتوانم پیش بروم از کجا و چطور می توان از لحاظ مذهبی پر باشم؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در سی دی‌ها بحثی تحت عنوان «حوزه یا دانشگاه» داریم در آن‌جا هر دو وجه بررسی شده، با گروه المیزان تماس بگیرید تا در اختیارتان قرار دهند. موفق باشید
13771
متن پرسش
سلام: استاد رائفی پور تو یکی از سخنرانی هاشون در خصوص فیلم های مستهجن و مضررات شدید اون میگفتن که خیلی هم جالب بود، یه دلیل روانشناسی هم که آوردن این بود که دیدن این تصاویر برای جوانی که در آینده قرار هست ازدواج کند از این جهت بسیار خطرناک است که باعث میشه او تنوع طلب بشه، متاسفانه می بینید که دشمن چقدر این موضوع را تو اینترنت گسترده کرده و پسر و دختر جوان میلیون ها از این فیلم ها رو میتونن ببینن و این در آینده برای زندگی مشترکشون مشکلی جدی بوجود میاره و همسرشون از لحاظ جنسی براشون خسته کننده میشه، چرا که بهترین ها رو تو فیلم ها دیدن و نفسشون تنوع طلب شدن حالا سوال بنده از شما این هست، فیلم که قطعا به اندازه رابطه فیزیکی اثر ندارد، بنظر شما ازدواج موقت یه جوان 18 ساله در آینده براش مشکل نمیشه؟ با این حکم شرعی میشه قبل ازدواج دائم با صد ها نفر دیگر رابطه داشت، این تنوع طلبی رو تشدید نمیکنه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ازدواج موقت از جهت روح و روحانیت غیر از ازدواج دائم است که دارای عهد قلبی بین زوجین می‌باشد و خداوند در وصف آن می‌فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21/روم) بین آن دو ارادت و رحمت ایجاد کردیم. در حالی‌که نگاه حرام و یا نعوذ باللّه زنا، موجب می‌شود مسیر تجلی آن مودت و رحمت از بین برود. موفق باشید

6982
متن پرسش
اقای جوادی املی در باره ی النساء نواقص العقول این نظر را دارند که زنان چون در محیط جامعه قرار نگرفته اند عقلشان رشد نکرده.یعنی این فراز از نهج البلاغه را در بستر تاریخ ومتناسب با ان زمان تفسیر کرده اند.در صورتی یک اشکال روشی به این وارد است.اگر شما این را در بستر زمان تفسیر می کنی ؟چرا در مورد دیگر احکام این کار را انجام نمی دهی؟مثلا حق حضانت زن یا حق طلاق یا ارث یا تشبه به کفار در یک زمان خاص ورفع ان در یک مدت دیگر و.......چرا اینها را نیز در بستر زمان تفسیر نمیکنی؟ در ورد این اشکال روشی خواهشا توضیح منطقی دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عین جمله‌ی آیت‌اللّه جوادی«حفظه‌اللّه» که بنده بالای خطبه‌ی80 یادداشت کردم این است: « این خطبه که سید رضى صراحت دارد که پس از جنگ جمل ایراد شده و با توجه به این‏که روش سید رضى تقطیع‏ کردن خطبه ‏هاى حضرت بوده و قسمت‏هایى را مى‏آورده که جنبه‏ ى بلاغت آن زیاد بوده معلوم مى‏شود عایشه مورد خطاب است. به گفته‏ى آیت‏اللّه‏ جوادى این خطبه هیچ‏ پایگاهى‏ ندارد، چون برهان‏هایى مى‏آورد که خود را نقض مى‏کند، لذا به اهلش وا مى‏گذاریم. براى آن‏که فرهنگ قرآن را در مورد زنان بدانیم باید آیات زیادى را مدّ نظر قرار دهیم‏ » بنابراین نقص عقل زنان، سالبه بانتفاع موضوع است و به‌کلّی نمی‌توان بر آن تأکید کرد مگر آن‌که معنای عقل را در این نوع متون یک نوع عقل معاش بگیریم و معتقد باشیم شأن زنان نیست که خود را وارد این امور بکنند و خداوند آن‌ها را برای آن امور خلق نکرده که البته در این مورد هم جای مستثنائات باقی است. بنده سعی کرده ام در کتاب « زن آنگونه که باید باشد» جایگاه ان نوع روایات را روشن کنم . موفق باشید
162

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم در کتابی که درباره قرون وسطی نوشته شده بود خواندم که انچه دین را از فلسفه جدا می کند جهت های متفاوت ان است به کونه ای که جهت یکی ایمان است و جهت دیگری عقل حال سوال این است که ایا در اسلام هم مانند مسیحیت مسائلی مثل تثلیث وجود داد که به گفته یاسپرس با هیچ عقلی نمی توان ان را فهمید و باید انرا به صورت یک دگم پذیرفت و اگر چنین نیست ایا فلسفه ملاصدرا از پس توجیه عقلانی تمام گزاره های دینی بر می اید
متن پاسخ
باسمه تعالی جواب: سلام علیکم : بحمدالله وقتی دین اسلام عقل انسان‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد پس هرگز سخنی در آن پیش نمی‌آید که مجبور باشیم «چراغ خرد را خاموش کنیم». و حکمت صدرایی نمونه‌ی خوبی است که جنبه‌ی برهانی سخنان دین اسلام را می‌نمایاند. موفق باشید
15615
متن پرسش

جناب طاهرزاده سلام: اولین بار اسم شما و مطالبتون رو در نشریه فرهنگ عمومی دیدم. مطالبتون عمیق بود. هفت ماهی است که کتابهای شما رو تهیه کردم. دو ماهی است که فهمیدم سایت دارید. جزواتی که نداشتم رو دانلود کردم. چند روزی است که از مطالب سایتتتون خصوصا سخنرانی تون در خصوص چیستی، راز پایداری و استحاله انقلاب رو گوش کردم. به مباحث متعددی اشاره کردید از جمله سروش، خط فکریش، قوچانی، مهرنامه، آوینی، دغدغتون در خصوص فقدان تفکر، هم‌جهت نبودنِ دست و زبان‌ها، تلاش برای ادراک حقیقت و نه تراشیدن استدلال برای اون و ... هم‌ذات پنداری عجیبی با مباحثتون داشتم، اما غرضم از این وجیزه گفتن این مطالب نبود بلکه این بود که براتون بگم چرا با شما هم ذات پنداری دارم تا در راهی که درپیش گرفتید ثابت قدم تر باشید و بدونید حرف شما میتونه مخاطب خودش رو ولو در یک روستای دور افتاده (خودم) پیدا کنه. جناب طاهرزاده، من در یک روستا زاده شدم، علائق مذهبی داشتم، عضو بسیج بودم، از وابستگان شهدا بودم، امام خامنه ای رو می پرستیدم، تا اینکه دانشگاه رفتم. به دلیل حس کنجکاوی که داشتم به مباحث سیاسی علاقمند بودم اما شناختی به مبانی و ریشه ها و خط فکری ها نداشتم و صرفا شناختم یک شناخت سطحی در حد اسم از احزاب بود. اما ظرف دو سال با مطالعه نشریات اصلاح طلبان از جمله شهروند امروز با مدیریت محمد قوچانی، اعتماد ملی، دنبال کردن مطالب تئوریک، آشنایی با سروش و کتابهاش، نهایتا مسحور دلبری های کلامی سروش شدم. به نسبیت حقیقت رسیده بودم. و از سروش به شبستری، ملکیان، و سایر ایدولوگ های جریان استحاله رسیدم. و در یک برهه‌ی زمانیِ دو ساله، زیربناهای اعتقادیم نسبت به انقلاب، ولایت فقیه، و خیلی امور دیگه سست شد و به طور کلی جهان‌بینی و معرفت شناسیم و هستی شناسیم دگرگون شد. امروز که نگاه می‌کنم می‌بینم فردی کاملا مغایر خط امام، انقلاب، و شهدا بودم اما اون روزها کاملا با اعتقاد کامل و نه از روی بازیگری، تمام این‌ها را با شبهاتی که از طریق رسانه‌های مزبور به ذهنم وارد شده بود زیر سوال می بردم، ولایت فقیه رو دیکتاتوری میخوندم، انقلاب رو بیهوده می دونستم، حزب‌اللهی را دگم می‌دونستم، اهل انگ‌زدن بودم، کلا با مفاهیم انقلابی درگیر بودم، شعارهایی نظیر دموکراسی، حقوق بشر، و ... باور کرده بودم. بحث می کردم، جدل می‌کردم، مخالفتم با احمدی نژاد از منظر روشنفکران بود نه از منظر انقلاب اسلامی. درهرصورت به شدت و علی رغم اینکه در دور اول، رای به احمدی نژاد دادم ناراحت بودم چون هنوز تغییر نکرده بودم و در دام دانه روشنفکران بودم. این موضوع امتداد پیدا کرد تا فتنه 88. در ایام انتخابات برای میر حسین تبلیغ می کردم. به ایشون رای دادم. با خیلی ها بحث می کردم و با هیچ استدال عقلی راضی نمی شدم. به تقلب باور داشتم. اما و اما و اما یک روز حسب اتفاق واقعه عجیبی برام رخ داد و این شد نقطه عطفی برای زندگی من و باعث شد از منجلاب روشنفکری که توش رفته بودم بیرون بیام اما نه با استدلال بلکه با اداراک یک حقیقت مطلق. ماجرا از این قرار بود که یک مستند به نام The Arrivals که در رابطه با فراماسونری بود به دستم رسید. صرف نظر از اینکه بخواهم به فراماسونری تا حدی که این مستند بهش پرداخته بود بهش بها بدم یا نه اما آخرین قسمت این مستند باعث تحولی عظیم از جنس یک انقلاب در من شد تا حدی که در لحظه ای فکر کردم گمشده ام رو پیدا کردم و این همون چیزی بود که من گمش کرده بودم و این حرف چیزی نبود جز اینکه این دنیا قرار است به منجی به نام مهدی (عج) منجر شود. این دنیا غایتی دارد و مبنایی. پس نباید وضع موجود که دوره حاکمیت تمدن غرب و ظهور حاکمیت نفس اماره است رو به رسمیت بشناسم. ظهور امام زمان (عج) را می دانستم اما هیچ وقت به نسبتی که با این دنیا، خودم، انقلاب، تمدن غرب و کارکردی که می تونه داشته باشه فکر نکرده بودم اما این مستند صرفا همان جرفه اعتقاد به منجی رو در من با بیانی هنری و نه استدلالی بیدار کرد و باعث حرکتم شد تا هر چی بیشتر گرد و غبار تعصبات و مفاهیم و اندوخته و پیش فرضها رو از روی گوهر حقیقت که در اون لحظه برام بیشتر یک حس شکل نگرفته بود رو کنار بزنم اما نمی دونم شاید خداوند و ولی عصر ارواحنا فداه به خاطر اینکه با خودم صادق بودم شهید سید مرتضی آوینی رو سر راهم گذاشت. کسی که جنس حرفاش دیگه از جنس استدلال نبود اما در عین حال بود. قرآن و آیاتش در کلام اون شهید برام رنگ دیگری پیدا کرده بود. مطالبش دیگه از فیلتر عقلم عبور نمی کرد تا من تجزیه و تحلیل کنم تا نفی شون کنم. انگار داشت رو یک موج دیگه با من صحبت می کرد. نمی دونم شاید بشه اسمش رو زبان فطرت گذاشت. به هرحال هرچی که بود تمام حجاب های تعصب داشت یکی یکی فرو می ریخت و حقیقت آهسته آهسته برام بیشتر رخ عیان می کرد. کاری که اگر ساعت ها سعی می کردید در قالب استدلال انجام بدید من باهاش مواجهه می کردم. کتاب مبانی نظری تمدن غربش رو که خوندم اون احساس خام که داشتم داشت آرام آرام شکل می گرفت و تمام مفروضات من نسبت به خودم، انقلاب، تمدن غرب، نسبت اینها با هم جایگاه انقلاب و علت این همه گرفتاریهاش برام به هم ریخت. با مطالعه کتب دیگر شهید این خط فکری تقویت شد. علت هجمه به این انقلاب از جانب روشنفکران رو با حلزونهای خانه به دوش فهمیدم. آسیب های پیش روی انقلاب رو درک کردم که این انقلاب ممکن است از کجا ضربه بخورد و توسط چه خط فکری. دیگه اظهار نظرهای سطحی سیاسی برام جذاب نبود و همه مسائل و پدیده های اجتماعی فرهنگی اقتصادی سیاسی رو از منظر انقلاب تفسیر می کردم. امام رو با کتاب حیات باطنی شناختم، کلام امام و افق نظری امام برام خیلی روشن شد. وقتی که می گفت خرمشهر را خدا آزاد کرد یعنی چی. آمریکا شیطان بزرگ است یعنی چی، دیگه همه چی رو از دریچه مادیت ت نمی سنجدیم و منافع ملی که قبلا ازش تعریفی صرفا مادی داشتم کنار گذاشتم. راز و رمز پیروزی در دفاع مقدس رو فهمیدم. فتح خون برای من جایگاه کربلا و نسبتش با انسان رو برام نشون داد که آری قافله کربلا هنوز در زمان سفر می کند و فریاد هل من ناصر آن امام عشق هنوز به قوت خود باقی است. فهمیدم کربلا نه یک شهر یا یک واقعه بلکه یه افق فکری است که نمی گذاره شما به ورطه پوچی و نیهیلیسم برسید. فهمیدم کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا یعنی چی. دیگه عزاداری ها و محرم برام رنگ یک عادت مذهبی نداشت بلکه ریشه در یک حقیقت قدسی داشت. محرم اون سال برام با تمام محرم هایی که تجربه کردم متفاوت بود تا حدی که هر سال با خودم عهد بستم در دهه اول محرم کتاب فتح خون رو بخونم. خلاصه فهمیدم عیب کارم کجاست. یک حالت بی قراری عجیبی در من به وجود اومده بود. به تمام گذشته خودم کافر شدم و با آوینی زندگی کردم. در یک کلام آوینی رو زیست کردم. شاید علتش همون تجربه های مشابهی بود که ایشون در قبل انقلاب داشتند که در واقع من هم داشتم. و ایشون به بهترین وجه ممکن در قالب کلمات بیان کرده بودند در جایی که می گفتند (دارم از یک راه طی شده حرف می زنم) ... (تظاهر به دانایی هیچ وقت جای دانایی رو نمی گیره). و همه اینها در حالی بود که کتب شهید مطهری علی رغم خوب بودنش هیچ وقت نمیتونست من رو از این منجلاب بیرون بکشه. آوینی برای من شده بود یک متر و معیار که به هر مسئله ای می زدم جواب می داد. انگار آوینی شده بود زبان غیب. یک واسطه برای گفتن اسرارِ مگو در قالب کلمات. داشت رازهای عالم رو فاش‌گویی می کرد. والا بیان مثل اینکه رازهایی در این جهان است که جز با خون فاش نمی شود رو چطور باید تفسیر کرد. اما آوینی مامور شده بود رشحاتی از این رازها رو در کالبد کلام و جسم نحیف کلمات بیاره. و چقدر هنرمندانه این کار رو کرد. و شاید به خاطر همون فاش گویی هایی که از عالم داشت با شهد شهادت مجبور به سکوت شد و چه زیبا بود آن اجبار و این سکوت. به همین خاطر تکلیف خودم رو فهمیدم. شروع کردم به مطالعه بیشتر. با داوری، زرشناس، شما ، خسروپناه و بسیاری دیگر از اندیشمندان، آشنا شدم و علت مخالفت ها با این بزرگوران از جمله از سوی سروش برام بیشر تیین شد. کانه اغراض و اهداف اظهار نظرها برام زودتر از خود کلامشون آشکار می شد و اینکه این جریان استحاله از چی ناراحت هستند. راز توجه رهبری به علوم انسانی رو فهمیدم. و اینکه چرا مجلات روشنفکری در این هجم وسیع منتشر می شوند و با شما هم کلام میشم که این مجلات چه بلاهایی سر مخاطبان خودشون میارن و اونها رو به ورطه بی عملی و تن به وضع موجود دادن می کشند. لاجرم چون این انقلاب مخالف وضع موجود است پس به طور طبیعی باهاش مخالفت خواهند کرد که نهایتا این مخالفت ها در زمینه های فکری، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ظهور پیدا میکنه. آقای طاهر زاده علی رغم اینکه کتب آن‌ها را با رویکردی منتقدی نگاه و مطالعه می‌کنم، دیگه به دام اونها نمی افتم چراکه در حصن حصین آوینی هستم که من رو به ترسیم دو جبهه‌ی حق و باطل می‌برد. دست به قلم شدم و برای این منظور مطالعه ام را زیاد کردم و امروز هم وقتی با مخالفین گاهی بحث می کنم می بینم اونها دارن همان حرفهایی رو میزنن که خودم یک روزی همون حرف ها رو شدیدتر هم می‌گفتم. دقیقاً همون جنس استدلال‌ها، همون ایرادات، همون تعصبات، وهمون دام روشنفکری و درعین حال دلم براشون می‌سوزه. اما جناب طاهرزاده نمی‌دونم دیگه چرا هرچقدر که مطالعه می‌کنم احساس می‌کنم جان مطلب همان بوده که آوینی گفته و بقیه‌ی مطالب، توضیح و شرح همان مفاهیم است که به قول معروف اگر در خانه کس است یک حرف بس است. همه اینها رو گفتم تا بهتون بگم استاد! از کلام شما بهره می‌برم و کتب شما رو با جان می‌خوانم. دغدغه‌هایتان را از عمق وجود حس می‌کنم. اما ازتون تمنا دارم شما که مخاطبی دارید، از آوینی غافل نشید و سعی کنید ایشون رو بیشتر به جوان‌ها بشناسانید، چراکه احساس می‌کنم بلا تشبیه، آوینی در مقایسه با مطهری و یا هر بزرگوار دیگر، مثل امام حسین«علیه‌السلام» و سایر ائمه رو داره که کشتی آوینی ما رو زودتر به ساحل نجات رهنمون میشه. اگر دقت بکنید آوینی داره از اون مهجوریتِ زمان خودش خارج می‌شه و افراد زیادی رو دارم می‌بینم که به‌واسطه‌ی آشنایی با این شهید متحول شدند. و همین موضوع باعث شده تا جریان مقابل درصدد بر بیاد تا آوینی رو در وهله‌ی اول انکار کنه و چون دید نمیشه و آوینی داره تکثیر میشه، در صدد براومدند تا اون رو تحریف کنند. همون بلایی که می‌خواند علیه خط امام بیارن، و به اسم امام علیه خط امام شورش کنند. نمونه‌اش مناظره جناب یامین پور با امید روحانی در برنامه‌ی 20 فروردین شبکه سه برنامه هفت پیرامون مرتضی آوینی. یا برنامه صد و هشتاد درجه‌ی شبکه افق با آقای امید روحانی و مهدی نصیری. و در این برهه حساس وظیفه امثال حضرتعالی که تریبونی دارید سنگین تر است تا از تحریف این شهید جلوگیری شود چراکه آوینی برای مباحث کلان حضرتعالی حکم مقدمه را دارد کما این‌که این وجیزه‌ی امروز من به شما، محصول تحولی است که از قبل آوینی دارم و إلاّ شما در گوشه‌ای از اصفهان داشتید کار خود می‌کردید و من هم کار خودم. و هنر آوینی همین بود که از قبل جریان شبه روشنفکری افراد را بیرون می کشید و إلاّ کسانی که دائماً ما را تصدیق کنند و فکر کار فرهنگی باشند اما ندانند محل نزاع کجاست، به قول شما مخاطب اون کتابتون می‌شوند با عنوان «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شوند» لذا تا طرف جایگاه خودش رو در دنیا، جایگاه این انقلاب را در دنیا، نسبتش با تمدن غرب و ... رو نشناسه این انتظار که مباحث کلان نتیجه دهد بسیار بعید خواهد بود. پس علیکم به آوینی. با سپاس مجدد

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 15555 تحت عنوان «آوینی؛ بزرگ‌راهِ به معناآوردنِ رهنمودهای امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه» عرض شد: تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قدسیِ ما می‌باشد. در ضمن خوب است که نیم‌نگاهی به جواب سؤال‌های 3739 و 6155 و 6251 و 11717 و 7292 و 14125 بیندازید. انتظار بنده آن است که کاربرانِ محترم با دقت هرچه بیشتر، متن نوشتاریِ فوق را دنبال بفرمایند.

7413
متن پرسش
سلام باتشکر از جواب صریح استاد در جواب سوال یکی از طلاب در شماره 7398 که فرمودند : چه نیازی است که طلبه مبل داشته باشد ... چه به سزاست که در بین طلاب مخصوصا خواهران ساده زیستی فراموش نشود چون گاهی چنان با تجمل مواجه میشویم که دقیقا مشخص نیست مدرک حوزه با لیسانس دانشگاه تفاوتی دارد یا نه.اثری دارد یا نه؟... و ما به یاد جمله ایی از آیت الله مرحوم مشکینی در درس اخلاقشان افتادیم که در جمع طلاب فرمودند: دنیا داشتن بد نیست ولی تا جای ممکن برای رضای خدا از دنیایتان هم بگذرید، شما در چشم هستید...
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در روایت داریم اگر اهل علم، طالب دنیا هستند، در عالم‌بودن آن‌ها شک کنید. حضرت على علیه‌السلام در خطبه 159نهج‌البلاغه مى‌فرماید: روش پیامبر خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم در این که به او تأسى و از او پیروى کنى براى تو کافى است، و رفتار او دلیل بر زشتى و نقص دنیا و بسیارى رسوایى‌ها و بدى‌هاى آن مى‌باشد، زیرا دنیا به‌کلى از او گرفته شد، و از همه سو براى دیگران مهیا گردید. او از پستان دنیا شیر ننوشید، و از زیب و زیور آن دورى جست. محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند کسى است که به پیامبر او اقتدا کند، و به دنبال او گام بردارد. او لقمه دنیا را با اطراف دندان مى‌جوید؛ یعنى به خوراک کم بسنده مى‌کرد، و به دنیا توجهى نداشت. از همه مردم دنیا بیشتر پهلویش از آن تهى، و شکمش از همگان گرسنه‌تر بود. نعمات دنیا به او پیشنهاد شد، لیکن از پذیرفتن آن خوددارى کرد. او آن چیزى را که خداوند دشمن داشته است، دشمن مى‌داشت، آن‌چه را خداوند حقیر شمرده او نیز حقیر شمرد و چیزى را که خداوند خرد و کوچک دانسته، او نیز خرد و ناچیز مى‌دانست. پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم روى زمین طعام مى‌خورد، مانند بردگان مى‌نشست، به دست خود بر کفش و جامه‌اش وصله مى‌زد، بر الاغ برهنه سوار مى‌شد، و یکى را هم در پشت سر خود سوار مى‌کرد. پرده‌اى بر در اطاقش آویخته دید که در آن تصویرهایى بود؛ به یکى از همسرانش فرمود: اى زن، این را از نظر من پنهان کن، زیرا هنگامى که به آن مى‌نگرم به یاد زیب و زیور دنیا مى‌افتم! او با تمام قلب خویش از دنیا رو گردانید، و یاد آن‌را از خود دور ساخت، و دوست‌ داشت که زیورهاى دنیا از نظرش ناپدید باشد مبادا از آن جامه فاخرى برگیرد، یا دنیا را جاى آرمیدن بشمارد، و امید درنگ در آن داشته باشد. بنابراین، بیننده باید با چشم خرد بنگرد که آیا خداوند با این کار، محمد صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را گرامى داشته و یا خوار ساخته است. اگر بگوید خوار کرده است، دروغ گفته و به خداوند بزرگ سوگند، بهتان بزرگى زده است، و اگر بگوید او را گرامى داشته، باید بداند که خداوند آن دیگرى را خوار داشته که دنیا را براى او فراخ و گسترده ساخته، زیرا آن‌را از مقرب‌ترین کسان به درگاهش دریغ داشته است. بنابراین کسى که مى‌خواهد تأسى جوید باید از پیامبر خود پیروى کند و در پى او گام بردارد، و به هر جا او وارد شده به آن‌جا در‌آید. و اگر چنین نکند، از هلاکت ایمن نخواهد بود، زیرا خداوند، حضرت محمد صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم را نشانه قیامت و مژده‌دهنده بهشت و بیم‌دهنده عقوبت‌ها و کیفرها قرار داده است. آرى، او با شکم گرسنه از دنیا رفت. و با قلبى سلیم به دیار آخرت وارد شد. او تا آن‌گاه که به سراى باقى شتافت و دعوت پروردگارش را اجابت کرد، سنگى روى سنگى ننهاد. چه بزرگ است منت خدا بر ما که نعمت وجود چنین رهبرى را به ما عطا فرمود تا از او پیروى کنیم، و به دنبال چنین پیشوایى گام برداریم! به خدا سوگند، من به این جبه خود آن‌قدر وصله زدم که دیگر از وصله‌زننده آن شرم کردم. کسى به من گفت: دیگر این لباس کهنه را از خود دور نمى‌کنى؟ گفتم: از من دور شو که راهیان شب در بامداد مورد ستایش قوم قرار مى‌گیرند.موفق باشید
4757

کدام تقیه؟بازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی. . .سلام علیکم استاد عزیز. . .حقیقتا نمیخواستیم این سوال رو مطرح کنیم،ولی گفتیم شاید شبهه بعضی رفقا هم باشه،1- استاد آیا مواضع شما درباره وقایع اخیر دقیقا همین مواضعی نیست که در سایت مطرح میشه؟آیا در فضای واقعی با این مواضع تفاوتی هست؟...که مثلا بعضی دوستان که حالا خودشون رو از وابستگان به شما میدونن گفتن شما سکوت توصیه فرمودید و حقیقت اینطور القا میکنن که مواضع فضای واقعی شما با این فضای مجازی فرق میکنه،ما به رفقا گفتیم حق ندارند اینطور القا کنند و باید از شما حلالیت بخوان...2- آیا این درسته که شما به ادامه گفتمان انقلاب دیگه امیدی ندارید؟آیا ادامه گفتمان انقلاب رو در آمدن آقای مشایی میدیدید که حالا که نیامده از این گفتمان نا امید بشیم؟. . .3- این سوال رو اگر صلاح میدونید و مشکلی براتون بوجود نمیاره پاسخ بدید،وگرنه نیاز نیست...در بین این کاندیدا ها کسی هست که بتونه گفتمان انقلاب اسلامی رو ادامه بده؟معرفی میکنید؟...موفق باشید استاد عزیز.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده به حکم وظیفه‌ی شرعی خود عرایضی را در جواب سؤال عزیزان است عرض می‌کنم و مسلّم آن چیزی را که عرض می‌کنم جزء عقیده‌ی بنده می‌باشد 2- بنده معتقدم گفتمان انقلاب که رهبری عزیز«حفظه‌الله» از آن دفاع کردند و آقای احمدی‌نژاد در رابطه با آن زحمت‌ها کشیدند، با طرح آقای مشائی توسط آقای احمدی‌نژاد نه‌تنها به حاشیه رفت بلکه متأسفانه گم شد و سال‌ها طول می‌کشد که دوباره بازخوانی شود. ولی چون شعارهای آقای احمدی‌نژاد همان شعارهای انقلاب بود هرگز در احیاء دوباره‌ی آن ناامید نیستم 3- بنده به آقای دکتر جلیلی نظر دارم. موفق باشید
11521
متن پرسش
با سلام و خسته نباشید خدمت استاد گرامی: 1- آيا خداوند قبل از آنكه جهان مخلوقات را به وجود آورد به چه كاري مشغول بود؟ 2- پاسخ اهل ‌بيت‌ عليهم السلام در جواب سوال بزرگ خداوند آن موجود اوليه را از چه چيزي خلق كرد چیست؟ نظر شخصی حضرتعالی در این مورد چیست؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم:خداوند به عنوان وجود مطلق، عین تجلی است بنابراین قبلیت و بعدیت برای او معنا ندارد. به تعبیر قرآن: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في‏ شَأْنٍ» همواره خداوند در ایجاد است و همواره در خلقت مخلوقات می باشد. موفق باشید

10257
متن پرسش
با عرض سلام حضور استاد گرانقدر طاهرزاده: من در خانواده ای مذهبی هستم الآن 45 سال دارم. در عین حالی که به اهلبیت (ع) و اسلام اعتقاد و علاقه دارم و وظایف شرعی ام را انجام می دهم، شش سال است به وسوسه فکری و شک در مورد وجود اهل بیت (ع) دچار شده ام تحقیق و مطالعه کرده ام ذکرهایی را هم بنا به گفته اساتید داشته ام نذر هم کرده ام و از اساتید هم سوال کرده ام و می دانم دین حق است، اما در موقع دعا صحبت با امامان شک و شیطان به سراغم می اید. از این وضع خیلی معذب هستم دلم می خواهد یقین صددرصدی داشته باشم لطفا به غیر از مطالعه راهکار دیگری به حقیر بدهید. متشکرم.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: پس از مطالعه‌ی کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» یک‌سری به زیارت حضرت ثامن الأئمه«علیه‌السلام» بروید تا حضور متعالی آن حضرت را در جان خود احساس کنید و همه‌ی شک‌هایتان برطرف شود. موفق باشید
9846

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد مخالفین صدرا به استغفار یا همان توبه نامه صدرا در اسفار استناد می کنند. من خودم آن متن مرحوم صدرا را نخوانده ام که چه چیزی گفته است. یعنی از این توبه کرده که فلسفه ی یونان را خوانده و وقت خود را به هدر داده است؟ خب اگر آن فلسفه ها را نمی خواند که نمی توانست کاری را که شیخ اشراق و بوعلی تمام نکردند تمام کند. بالاخره لازم بوده تا عمر خود را بر روی فلسفه بگذارد و گرنه نمی توانست اینگونه تعقل کند و شرح اصول کافی بنویسد. و سوال دوم اینکه من هنوز جایگاه شیخ اشراق و فلسفه اش برایم مبهم است می توانید کمی توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- متأسفانه مخالفین نه فلسفه‌ی صدرا را می‌فهمند و نه این‌که به خود نهیب می‌زنند خود را از مفاهیم به حقایق عبور بدهند مثل این‌که در اشعار امام هست که چرا عمر خود را صرف جمع کتب و فلسفه و عرفان کردم در حالی‌که در آخر عمر به گورباچف نامه می‌نویسند و او را به ملاصدرا و محی‌الدین دعوت می‌کنند 2- به وقتش می‌رسید. جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای یزدان‌پناه نکات خوبی دارند. موفق باشید
8661

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام: استاد بزرگوار همانگونه که مستحضرید برای آموزش زبان انگلیسی آموزشگاههای موجود و منابعی که استفاده می کنند فرهنگ غرب را به زبان آموز منتقل می کنند به نظر شما برای یادگیری زبان چه روش یا منابعی را پیشنهاد می کنید؟ روحانیونی که رشته تبلیغ در کشورهای دیگر را دنبال می کنند آیا از روش خاصی زبان انگلیسی را فرا می گیرند؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: این مشکلی است که انقلاب اسلامی آرام آرام باید حل‌ اش کند. از طرز آموزش زبان آن آقایانی که به تبلیغ در کشور‌های دیگر می‌روند خبر ندارم. موفق باشید
6534
متن پرسش
باسلام خدمت استاد گرامی من قصددارم سیرکتب شمارا دنبال کنم ده نکته ازمعرفت نفس ازبرهان تاعرفان آشتی باخدارا کارکردم واینک به بحث معاد رسیده ام اما یکی ازدوستانم براین باور است که بایدبحث ها راموازی پیش ببرم مثلا معاد وانقلاب وتاریخ راباهم کارکنم لطفامن راراهنمایی فرمایید که چگونه سیرراکارکنم آیابه ترتیبی که هست برم جلویا بحث هار اموازی پیش ببرم لطفا پیشنهاد کتب راهم بدهید زیرا درسایت همه مباحث گنجانده نشده است باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر معرفتی همان‌طور است که عمل کرده‌اید ولی خوب است که در کنار سیر معرفتی مباحث انقلاب اسلامی را هم کار کنید تا متوجه شوید در کجای تاریخ هستید و با بصیرت بیشتر جلو بروید. موفق باشید
نمایش چاپی