بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
30583
متن پرسش
با سلام و تبریک سال نو خدمت استاد اصغر طاهرزاده: اگر ممکن است جوابی به این شبهه بفرمایید! چرا از لحظه ای که بشر توانست حوادث را ثبت و ضبط کند دیگر نه عصایی مار شد، نه دریا شکافت، نه ماه دو نیم شد، نه مرده ای زنده شد، نه انسانی در دل ماهی رفت، نه شتری از دل کوه آمد، نه آتش گلستان شد، نه کسی با حیوانات سخن گفت و نه پیامبری ظهور کرد!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالی‌شدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحله‌ای به بعد با فهم انسان‌ها با انسان‌ها سخن می‌گوید و گفتی آسمانی را به میان می‌آورد.

در راستای آیه‌ی 7 سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران که می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آن‌هایی که زیغ و انحراف قلبی دارند می‌توانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابه‌بودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار می‌گیرد.  

۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آن‌هایی که در قلب‌هایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه می‌کنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.

۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن می‌گوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان می‌دهد. اگر او را بشناسیم می‌توانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار می‌گردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن می‌گوید. امام صادق «علیه‌السلام» در همین رابطه می‌فرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون‏» (بحارالأنوار، ج‏89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آن‌ها نمی بینند.

۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز می‌کند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به این‌که هرکس در کلامش حاضر می‌شود، خداوند در قرآن ظاهر شده آن‌هم در عین هم‌زبانی با انسان‌ها برای آن‌که قدرت درست‌دیدن را به انسان‌ها عطا ‌کند. در همین رابطه خداوند می‌فرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کرده‌اید؟

۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدوده‌ی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدت‌نگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.

۵. برای شنیدن کلامی این‌چنین گسترده که خدا را می‌نمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِ‌اخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گسترده‌ی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر می‌کنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.

۶. برای گوش‌سپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چه‌چیزی را طلب می‌کند و با این گشایشِ اولیه می‌توان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که می‌فهمد گوش فرا دهد؟

موفق باشید


[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسان‌ها در عهد ألست آن‌گاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینه‌ی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری می‌بینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالی‌که اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.

30582
متن پرسش
سلام استاد: ۶ سال است که با مشکلی مواجه هستم، همه راه های مادی را تا جایی که در توان داشتم رفته ام. راه های معنوی و دعا و نذر و نیاز هم. ولی بن بست. هم از شرایط خسته شدم و هم دیگه نمی دانم چه کنم. خیلی فشار روم هست. لطفا راهنمایی بفرمایید چه کنم.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در خلقت ما مقرر شده است، بندگی حضرت ربّ العالمین است، نه آن‌که حضرت ربّ العالمین بنده‌ی ما باشند. به همین جهت نباید در امری که برای ما مقرر نشده است، اصرار کرد. آری! نگاه توحیدی و کم‌کردنِ آرزوها و تواضع و خوشرویی و صله‌ی رحم، جهانِ ما را جهان دیگری می‌کند. موفق باشید

30581
متن پرسش
با سلام خدمت استاد عزیزم: یک سوال خیلی مهم و قابل تأمل داشتم. به نظر می آید برای شکل گیری تمدن اسلامی، بایستی برنامه ها و طرح‌های های اقتصادی و فرهنگی در دولت اسلامی، بر قلب نخبگان و مدیران کشور الهام شود، لذا اینجا است که اطلاق انسان در تراز انقلاب اسلامی معنای خود را می یابد. آنچه که بنده از کتاب سلوک ذیل شخصیت امام (ره) استنباط می‌کنم، همین گزاره است. اما دو سوال اولا: استنباط بنده درست است!؟ ثانیا: اگر این گزاره را بپذیریم، پس نقش تفکر و مشورت با دیگران و دریک کلام برخی تئوری ها و راهکارهای که برخی بزرگان و اندیشمندان مطرح می نمایند، کجای این گزاره و معرفت جای می‌گیرد!؟ استاد خیلی دوست دارم پیرامون این مسئله صحبت کنید و ابعاد آن را بشکافید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تازه وقتی در افق حضور در تاریخی قرار گرفتیم که با انقلاب اسلامی شروع شده، به حکم «المؤمن مرآة المؤمن» می‌توانیم گفتگویی در راستای به تفصیل آوردن اشراقی باشیم که بر جانِ مسئولان اشراق شده. آری کمتر از آن هنوز ماندن در سیطره‌ی کمیّت غربی است. به نظر می‌آید صوت مباحث انقلاب اسلامی طلوع بین دو جهان به خصوص از جلسه‌ی هفتم به بعد، سخنانی در این رابطه دارد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید

30580
متن پرسش
سلام: جناب استاد ملکیان مطلبی دارند که موجب تامل بنده شده است چون ایشان فرد بسیار متتبعی هستند و نمی توان به آسانی از صحبت هایشان گذر کرد آن سخن اینست و لینکش در انتها می آورم «به نظرم می‌آید که اگر منصفانه به شخصی مثل مولانا نگاه کنیم باید بگوییم ایشان یکی از صاحبنظران و متخصصان طب روحانی و معنوی است. در واقع، امثال مولانا، شمس تبریزی و شخصیت‌هایی- به گمان من- بزرگ‌تر از اینها مثل بودا و لاوتزه طب روحانی را بر بشر عرضه کردند.» درین کلام، استاد قائل به برتری بودا و لاوتزه بر مولوی هستند همچنین جناب شایگان علی مانقل در کتابی که در مورد کربن نوشته اند فرمودند «ما در طی این بررسی ها، ترجمه های انجیل ها، روایت فارسی اوپانیشادها، برگردان داراشکوه، سوتراهای بوداییان و تائوته کینگ لائوتسه را پیاپی خواندیم. کتاب اخیر را من و سید حسین نصر با شتاب به فارسی برگرداندیم و همراه علامه خواندیم. وی متون نامبرده را با تیزهوشی یک پیر روحانی تفسیر می کرد و همان قدر از اندیشه هندوان احساس آرامش می کرد که از برخورد با عالم معنوی بوداییان و چینیان. او در این اندیشه ها، هرگز چیزی نیافت که آن را از بنیاد با عرفان اسلامی که خود با آن آشنا و مأنوس بود در تضاد ببیند. او در همه اینها دقایق بزرگ روح را می دید و چون کار مطالعه اندیشه سرگیجه آور و سرشار از تناقض های شگفت انگیز لائوتسه به پایان رسید، به ما گفت که از بین همه متونی که تا آن زمان با هم خوانده بودیم کتاب لائوتسه عمیق ترین و ناب ترین همه بوده است.» حال با توجه به آن مطلب جناب ملکیان و این مطلب جناب علامه می‌توان عرفان را در هند عمیق تر یافت؟ لینک استاد ملکیان https://3danet.ir/%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7/ لینک استاد شایگان https://iranianstudies.org/fa/1391/08/24/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D8%B3%D8%A8%D8%AA-%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D9%87/
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این‌که شخصی مثل لائوتسه به افقی بس بلند اشاره دارد، بحثی نیست ولی چگونه می‌توان با جناب مولوی به‌خصوص مولویِ دیوانِ شمس مقایسه کرد از آن جهت که هرکدام از این دو اقیانوس بیکرانه‌ای هستند بس بی‌انتها. و مولوی در خِردِ قومی ایرانی- اسلامی از جنس «ما» می‌باشد حتی اگر بخواهیم لائوتسه بخوانیم با مولوی می‌توان لائوتسه خواند. مشکل آقای ملکیان به گفته‌ی استاد اسدالله رحمان‌زاده آن است که در فضای نیهیلیسمی خود سرگردانند و لذا مطمئن باشید نه مولوی را می‌فهمند و نه لائوتسه را. موفق باشید

30579
متن پرسش
سلام بر استاد: اواخر این سال، سالی که حضرت حق با اسمایی بس جدید با خلق خویش رخ نمود توفیق شد با ظن خویش، یار که چه عرض کنم خاکسار و خاک راه مولانا و محی الدین افضل الخلایق بعدالنبی باشم نظر کم نظر حقیر به توفیق یزدان بی نظیر گشوده شد بر مثنوی داستان دقیق دقوقی و فصوص فص موسوی چه کرده اند این دو آنچه عین ثابتم می طلبد ره یابی به ژرفنای این دو اقیانوس بی کران است آنچه در شارحان اندک مثنوی انسان مشاهده می‌کند معنی لغت است و یا در دستگاه محی الدین مولانا را به تفسیر می کشند و این بحر را نمی‌توان در بحر دیگری مستحیل کرد هر دو وجهی از وجوه حقند همانگونه که شیخ در مورد خراز این راز را بیان کردند راستی استاد معنی تحت اللفظی دقوقی را کجا بیابیم چه رسد به شرح شرحه ای از آن؟ باری استاد پس از سالیانی سرگردانی در کویر ظمائات و ظلمات به مجمع البحرین رسیدم و قصد جمع بین این بحرین دارم سابق پرسیدم و رهی نگشودید چه کند این سبو شکسته در جنب این دو بحر بل جنب الله. سوال دیگر آنکه در تراکتاتوس ویتگنشتاین در آخر رساله زیرپل کل رساله را می زند و تشبیه به نردبانی می‌کند که پس از استعمال مستعمل می‌شود و دیگری نیازی بدو نیست جز آنکه باعث می‌شود پای بر بام نهیم و چشم انداز او سعی در منظر خویش داشته باشیم در آخر فصوص هم بنظر رسید محی الدین تز خویش را نفی می‌نماید تا به سنتزی برسد و در انتها اشاره به سبیل می‌کند و اینکه گویا کل فصوص با اینکه نفیش کردم راه بود و معبری است نه اقامتگاه و در مورد هایدگر هم می‌بینیم که در مورد مجموعه آثارش نقلست آثار را خط می زند و به جای آن راه ها می‌نویسد این برداشت را تایید می فرمایید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. جمع‌بندیِ بنده بعد از رجوع به عرفان و فلسفه‌ی صدرایی و فلسفه‌ی غرب به‌خصوص هایدگر و گادامر، حضور در جهانِ بین آن دو جهان است که تحت عنوان کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» در دست چاپ می‌باشد. امید است مفید افتد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید

30578
متن پرسش
سلام استاد: خدا خیرتون بده که کلام نافذ تون قشنگ میشینه همون جایی که باید. پیرو سوال ۳۰۵۷۴ از ضعفم هست که از دلم پاک نشده. با وجود تمرینات ماه رجب و تذکرات شما نتونستم از افکارم رها بشم. اگر توصیه ای در راستای تحقق امرتون مبنی بر گذشت برام دارید دریغ نفرمایید. ممنونم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: إن‌شاءالله همّت کنید در ورود به عرایضی که نسبت به شرح کتاب «جنود عقل و جهل» حضرت روح الله «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، تا به لطف الهی عرش، در فرشِ وجودمان نقش‌آفرینی کند.

به گفته‌ی جناب مولانا:

ما را سفری فتاد بی‌ما

آن جا دل ما گشاد بی‌ما

آن مه که ز ما نهان همی‌شد

رخ بر رخ ما نهاد بی‌ما

چون در غم دوست جان بدادیم

ما را غم او بزاد بی‌ما

ماییم همیشه مست بی‌می

ماییم همیشه شاد بی‌ما

موفق باشید

30577
متن پرسش
سلام استاد عزیز: چه راهکاری برای بوجود آمدن شجاعت و نترسیدن دارید؟ مثلا کسی بهم تشر میزنه چیکار کنم نترسم؟ از این حالت خودم بدم میاد. البته منظورم این نیست که برم یقه طرف رو بگیرم و باهاش دعوا کنم. من میگم حداقلش اینه که چیکار کنم نترسم؟ برا یه مرد خیلی زشته که از کسی یا چیزی بترسه. کسی رو ببینم که از خودم ورزیده تر و از نظر جسمی قوی تره اگه بهم تشر بزنه جلوش کم میارم. چه کنم که نترسم؟ خواهش می‌کنم راهنمایی بفرمایید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با استحکام حضور در محضر خداوند می‌توان در ابتدا آرامش ظاهری خود را حفظ کرد تا آرام‌ارام، قلب نیز در این آرامش به صورت درونی همراهی کند. در این موارد رعایت تقوا به انسان استحکام می‌بخشد. موفق باشید

30576
متن پرسش
سلام و تبریک قرن نو خدمت استاد گرامی: ان شاء الله قرن نو، قرن اسلام به معنای واقعی کلمه باشد ان الدین عندالله الاسلام حدیث در ارسال 30569 بیشتر منظور این بود که گویا می شود از این حدیث برداشت کرد که کسی که نتواند خط سلسله نبوت و خط دین را در حیات اجتماعی زمانه خودش تشخیص دهد نمی تواند ادعای تبعیت از ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه به آن معنایی که باید را داشته باشد. لطفا نظر خود را در مورد این برداشت بفرمایید. تکرار حدیث برای تبرک: در تفسیر امام می‌فرماید: مردی پیش امام سجاد (علیه السلام) آمده و گفت: چه می‌گویی درباره کسی که به (ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه) و به آخرت معتقد بوده و نماز می‌خواند و زکوة می‌دهد و صله رحم کرده و آعمال صالح انجام می‌دهد. ولی اظهار می‌کند که: نمی‌دانم که حقّ در موضوع خلافت با علی بن آبی طالب است يا با دیگری. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: اگر کسی همه این آعمال صالح را بجا آورده و اظهار کند که نمی دانم پیغمبر خدا محمّد است يا مُسیلمه. آیا به عقیده تو از این اعمال نفعی میبرد يا نه؟ آن مرد گفت: نه. امام فرمود: همچنین باشد حال رفیق تو. و چگونه می‌توان گفت که کسی معتقد است به همه آنجه به پیغمبر خدا نازل شده است و در عین حال نمی‌داند که خلیفه پیغمبر اکرم کیست؟!
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تعیُّنِ نبوت غیر از تعیّنِ ولایت است و این‌جا است که اگر انسان تعین ولایت را گُم کند، از ظاهر ئعبادات عدول نمی‌کند، ولی از نتایج عبادات که ارتباط با حضرت حق است، محروم می‌شود به اعتبار «الله ولیّ الّذین آمنوا». باید راهِ ولایت الهیه بر خود را از طریق عبادات هموار کرد و این بدون نظر به تعیّن و نمود خارجی محقق نمی‌شود. موفق باشید

30575
متن پرسش
سلام علیکم استاد بزرگوار: بنده دانشجوی ارشد هستم. یک سالی هست که از مشهد، شاگرد مجازی شما هستم و حکمت متعالیه رو از شما یاد می گیرم. باید برای یکی از درس هام مقاله بنویسم. موضوع مقاله رو تحقیق پیرامون حکمت متعالیه و نهج البلاغه انتخاب کردم. اینکه آیا نهج البلاغه و معارف سلوکی امیرالمومنین، حکمت متعالیه رو تایید می کنه یا خیر؟ و می خوام بدونم آیا تا به حال کسی تحقیقی روی این موضوع انجام داده یا خیر؟ امکان داره چند تا منبع به بنده معرفی بفرمایید؟ از شما متشکرم. التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً کار شده. ولی بنده در حال حاضر حضور ذهن چندانی از آن کارها ندارم. بعضی از خطبه‌ها که شرح داده شد، مثل خطبه‌ی 1 و خطبه‌ی 183 از مبانی صدرایی استفاده شده است. موفق باشید

30573
متن پرسش
سلام: اگر به این صفحه ویکی پدیا که در انتها لینکش را آورده ام و در مورد فهرست کشورها در زمینه نرخ تورم است رجوع فرمایید می بینید که ایران درین لیست از آخر دوم است و فقط تورم ونزوئلا از ما بیشتر است که نمی‌دانم در آن کشور چقدر همسویی هایی که با ما داشتند موجب این فلاکت شد و آیا ما هم به سرنوشت آنها دچار می‌شویم؟ حتی زیمباوه هم که زمانی تورم وحشتناکی تجربه کردند اگر این فهرست منطبق بر واقع باشد معلوم می‌شود که بعد از برکناری فرد بی کفایتی چون موگابه توانستند خودشان را جمع و جور کنند. حقیر با مطالعه ای که در تورم در یک قرن اخیر در سایت ها داشتم در سالهای منتهی به انقلاب تورم افزایش می یابد و بعد از انقلاب ادامه می یابد و فرقی نمی‌کند چه دولتی از چه جناحی راس کار بوده کارنامه هیچ یک مطلوب نیست و ظاهرا ربطی به توسعه یافتگی یا عدم توسعه ندارد چون خیل عظیم کشورهای جهان سوم تورم را مهار کردند و نیز ربطی به غربزدگی یا تقابل با غرب ندارد چه این همه کشورها غربگرا هستند و مشکل تورم ندارند یا برخی کشورها چون کره شمالی یا کوبا با آمریکا و غرب مشکل یا تقابل دارند ولی این تورم های نجومی را در آنها شاهد نیستیم بخصوص کره که با آن فقر منابع بعید می‌دانم یک چاه نفت ما را هم داشته باشند مقابل استکبار ایستاد و تن به سازشی خفت بار چون برجام نداد و تورم ما را هم ندارد اما لینک تورم در کشورها https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7_%D8%A8%D8%B1_%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87_%D9%85%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%86_%D8%AA%D9%88%D8%B1%D9%85
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم مواردی است که اقتصاددانان باید نظر دهند که ضعف‌ها از کجاها می‌باشد، چه اندازه از آن داخلی است و چه اندازه از آن مربوط به جنگ اقتصادی با غرب است. موفق باشید

30572
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم و رحمة الله. شخصا خیلی علاقمند هستم که بدانم دعای ثابت یا غالب حضرتعالی در قنوت نماز و در سجده شکر پس از نماز چیست؟ و اینکه برای تعقیبات نماز شخصا پیشنهادتون چیست؟ (ثابت و مشترک بین نماز های یومیه) با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در قنوت فرازهای «مناجات شعبانیه» خوب است. در سجده‌ی شکر، همان ذکر شکراً شکراً که در مفاتیح‌الجنان ثبت شده است خوب است. با نظر به تعقیباتی که در مفاتیح مطرح است، باید هرکس مطابق ذوق خود بعضی از آن‌ها را انتخاب کند. در آخر «اصول کافی» نیز دعاهای خوبی هست که رجوع به آن ادعیه، مطابق ذوق افراد، کمک‌کننده است. موفق باشید

30571
متن پرسش
با سلام خدمت استاد محترم: اینکه در مورد ماه شعبان می فرمایید که شعبه هایی از حقیقت و راه هایی به سوی غیب گشوده می شود، منظور از حقیقت همان باطن هرچیز هست؟ مثلا حقیقت نوری قرآن و باطن قرآن یا حقیقت نوری اهل بیت؟ در مورد باطن عالم چگونه است؟ یعنی توجه به باطن اشیا مطرح است؟ مثل درخت و انسان و...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اندازه‌ای که انسان بتواند رابطه‌ی وجودی با عالَم و آدم برقرار کند، به همان اندازه متوجه‌ی جایگاه هر چیزی در عالَم می‌شود. موفق باشید

30570
متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز و ضمن تبریک اعیاد شعبانیه. استاد به سوال شماره ۳۰۵۵۲ پاسخی داده نشده است؟ التماس دعای خیر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی این‌‌طور جواب داده شد: 30552- باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در ماه شعبان را غنیمت بشمارید و اگر جسم‌تان اجازه داد از روزه‌ها در حدّ ممکن غفلت نشود. انس با شهدا، راه‌گشاست و از ورزش نیز نباید غفلت کرد. موفق باشید

30569
متن پرسش
سلام و وقت بخیر: ضمن تبریک به مناسبت میلاد امام زین العابدین و سید الساجدین. حدیث به عنوان هدیه: در تفسیر امام می‌فرماید: مردی پیش امام سجاد (علیه السلام) آمده و گفت: چه می‌گویی درباره کسی که به (ما نزل الله علی محمّد و علی آنبیائه) و به آخرت معتقد بوده و نماز می‌خواند و زکوة می‌دهد و صله رحم کرده و آعمال صالح انجام می‌دهد. ولی اظهار می‌کند که: نمی‌دانم که حقّ در موضوع خلافت با علی بن آبی طالب است يا با دیگری. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: اگر کسی همه این آعمال صالح را بجا آورده و اظهار کند که نمی دانم پیغمبر خدا محمّد است يا مُسیلمه. آیا به عقیده تو از این اعمال نفعی میبرد يا نه؟ آن مرد گفت: نه. امام فرمود: همچنین باشد حال رفیق تو. و چگونه می‌توان گفت که کسی معتقد است به همه آنجه به پیغمبر خدا نازل شده است و در عین حال نمی‌داند که خلیفه پیغمبر اکرم کیست؟!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور است. زیرا چگونه می‌شود انسان در زمان پیامبر خدا «صلوات‌الله‌علیه‌وآله» و نظر به سیره‌ی آن حضرت، زندگی کند و نماد کامل سیره‌ی آن حضرت یعنی حضرت علی«علیه‌السلام» را بنگرد و نتواند حقّانیت آن حضرت را درک کند. چنین فردی مسلّم پیامبر خدا را هم درست نشناخته و دینداری را در حدّ عبادات ظاهری قلمداد کرده است. موفق باشید

30568
متن پرسش
سلام استاد وقتتون بخیر، ان شاءالله خوب و سلامت باشین، استاد در جلسه دوم از تفسیر سوره حدید فرمودین که وقتی خداوند نظرش رو از بنده بگیرد، بنده دجار مریضی و بیماری میشه (بیماریهای جسمی)، استاد خوب خیلی از افراد هستن یا کلا رابطه ای با خداوند ندارن یا رابطه ضعیفی دارن و تا حدودی میشه تشخیص داد که این افراد مورد لطف و رحمت خداوند نیستن، پس چرا جسم سالمی دارن؟ حالا بیماریهای روحی بماند، چون بحث روی بیماریهای جسمی بودش، ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر تکوینی خداوند به همه‌ی مخلوقات موجب بقاء و حیات آن‌ها می‌شود که در این مورد کافر و مؤمن ندارد. آری! اگر بنا به مصلحتی نظر خود را بازپس گیرد، در آن حدّ که باز پس می‌گیرد، نفس ناطقه‌ی انسان توان تدبیر بدن را نخواهد داشت. موفق باشید

30566
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۳۰۵۳۷ آیا لیستی از کتابهای خارج از سیر استاد طاهرزاده توسط شما تنظیم شده است که ترتیب مطالعه نیز در آنها مشخص باشد؟ مانند شرح حدیث جنود از امام (ره) یا اسفار ملاصدرا و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کاری صورت نگرفته. موفق باشید

30565
متن پرسش

با سلام خدمت استاد محترم: متن زیر را در اینترنت خواندم: با بررسی تأثیر عشق در مراحل مختلف سلوک عرفانی به این نتیجه می رسد که بر اساس دیدگاه کارکردگرایانه، عشق مجازی سبب لطافت درون و آن نیز عامل ورود به سلوک عرفانی است؛ در اوایل سلوک، عشق مجازی آزمونی برای سنجش میزان پایبندی سالک به شریعت است؛ شریعتی که شاهراه طریقت است. در اواسط سلوک، عشق مجازی سبب گذر سالک از کثرات به وحدت است. برای عارف واصلی که به مقام جمع الجمعی رسیده، عشق مجازی سبب تعدیل عشق ربانی و آنگاه راه یابی او از مقام فنا به مقام بقاست. در نهایت سالک می تواند در هر مرحله از مراحل سلوک عرفانی عشق مجازی را تجربه کند که به لحاظ ماهوی و دلیل ظهور متمایز از مقامات مافوق و مادون است. سوالم اینجاست که دیده ام افرادی را که بسیار ایمان و اخلاص بالایی دارند، و احتمالا در موقعیت عشق حقیقی باید باشند، چون نور ایمان حاصل عشق حقیقی است، ولی باز هم عشق مجازی در مسیر آزمایش های آنها قرار می‌گیرد. آیا علتش همان توضیحات بالا هست؟

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عشق مجازی یعنی دل‌دادگی به زیبایی‌ها و خوبی‌ها در مظاهر عالم، که نمونه‌ی آن را در مردم نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی ملاحظه کردید. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دل‌خوشان».

البته باید بین عشق مجازی و موضوعات جنسی تفاوت قائل شد در آن صورت، دل‌دادگی به جنس مخالف هم مسیری می‌شود برای اُنس با حقیقت و جناب مولوی در این رابطه این‌چنین می‌فرماید: عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سو رهبر است. موفق باشید 

30564
متن پرسش
سلام علیکم: استاد گفته شده که فرد در زندگی دو نگاه تشریعی و تکوینی داشته باشه. برای مثال اگر مشکلی وجود دارد اینکه فرد وظیفه اش را درست انجام دهد می شود نگاه تشریعی و اینکه نتیجه هرچه که باشد چون از خدا صادر شده است ولو اگر بد هم باشد می شود خیر. یکی از مسائلی که من درگیر آن هستم دچار شدن به قبض و کدورت و سیاهی قلب در محیط خانه و فامیل هست. در زمان هایی که در خانه نیستم (فرض کنید در شهر دیگری در خوابگاه) این مشکل نیست ولی وقتی برمی گردم خانه بسیار بسیار سرد میشم و کلا حال عبادت رو از دست می دم (به کرات تجربه شده) برای مثال منی که سعی می‌کنم نماز شبم قضا نشه در خانه به نقطه ای می رسم که ممکنه نماز صبحم قضا بشه. منی که سعی می کنم مراقبه داشته باشم و گناه نکنم در خانه یا در مهمانی های فامیلی کلا آن مراقبه و حال از دست میره و گناهانی می کنم و سیاهی و غفلتی بر من حاکم می شود که اصلا فکرشم نمی‌کردم. حال با این شرایطی که من سعی می کنم تشریعا کار نادرستی نکنم ولی در واقع تکوینا در این شرایط قرار می گیرم و خراب می‌کنم چطور این تکوین را خیر بدونم؟ استاد من سال هاست که با این مشکل روبرو هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام تکوینی عالم در جای خود لایتغیّر است و این ما هستیم که باید نسبت خود را با آن شکل دهیم و تنظیم کنیم. آری! تکویناً عین ربط به حضرت حق هستیم حال اگر با عبادات و دستورات شرعی عبودیت خود را بپرورانیم، تشریع ما عین حقیقت و تکوین ما می‌شود. ولی اگر در عبودیت خود سهل‌انگاری کنیم از حضور در حقیقت تکوینی خود محروم می‌شویم و این نوعی سرگردانی است که خودمان باید مواظب باشیم پیش نیاید. موفق باشید 

30563
متن پرسش
سلام استاد: ببخشید لازمه آدم برنامه ریزی بکنه؟ مثلا به این نحو که بگه برای بحث تحول علوم انسانی باید دکتری خوند و هیئت علمی شد و برای کسب این درجه ها برنامه بریزه؟ یا اینکه در راستای تحول علوم انسانی خودش مطالعه و کار کنه و دغدغه مدرک و هیئت علمی شدن هم نداشته باشه.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی را برای خود در نظر بگیرید و بقیه را به خدا توکل کنید تا هرچه پیش آید إن‌شاءالله همانی است که کار را جلو می‌برد. موفق باشید

30562
متن پرسش
باسمه تعالی. سلام استاد: در سوال و بررسی مختصری از صاحب نظران کردم راجع به فقه جواهری؛ به این نکته می‌رسیم که نظر ایشان بر این است که مجتهد با توجه بدست آوردن مزاق شارع می تواند در مسایل جدید فتوا بدهد این عجب حرفی است بسیار راه گشا ولی آیا عملی است؟ راهکار ان را می شود تحلیل کنید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر می‌آید امثال حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در همین فضا فکر می‌کردند و مسائل را مطرح می‌فرمودند. موفق باشید

30561
متن پرسش
سلام: طاعات قبول ان شالله دو سوال داشتم: ۱. فرمودید آیت الله جوادی آملی گفتند المیزان برای شبهات بعد از مشروطه نوشته شده، الان که تاریخ ما که دیگه تاریخ قبلی نیست چطور میتونیم الان از المیزان استفاده کنیم و با چه رویکردی باید المیزان خواند؟ ۲. دعاهایی که ائمه بر پیامبر و بر خودشون صلوات می‌فرستند اولا چه معنی دارد و ثانیا بر شخص خودشون صلوات می‌فرستند؟ یا بر مقام تکوینیشون؟ یا... با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شبهات بعد از مشروطه مربوط به تاریخ مدرن است که ما هنوز رویهمرفته در دل آن هستیم و به همین جهت است که با ارتباط با تفسیر المیزان احساس می‌کنیم جواب بسیاری از سؤالات ما در آن نهفته است. ۲. آری! مربوط به مقامی است که صورت آرمانی هر انسانی می‌باشد. موفق باشید

30560
متن پرسش
سلام حالتون خوبه میلاد امام حسین مبارک. سوالات من نشانگر عقیده قطعی من نیست من به احکام اسلام تا حدی پایبندم، ولی در سوال فکر کردم حرجی نباشد. سوال آخر من این است: اگر اسلام حق است و حق بوده چرا خدا کمک بیشتری به حفظ آن نکرد؟ آیا کمی انحراف برای اختیار داشتن مردم کافی نبود؟ انبوه انحرافات بوده از فتوحات ظالمانه و راحت دانستن توبه و خرافات و غیره در هیچ یک از علمای فرق رد بر همه انحرافات یافت نمی شود اری زیدیه برخی انحرافات را محکوم کرده شیعه برخی را خوارج برخی را ظاهریه برخی را ولی سوال من این است که انگار نگهبانان کاملی برای اسلام وجود نداشته! اگر هم حرف سنی‌ها و زیدیه را قبول کنیم که مدتها معصومی نبوده پس نگهبانی از دین کم بوده، حتی اگر حرف امامیه را قبول کنیم باز تاثیر دوازده امام در جامعه کم بوده، واقعا متحیرم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: یک طرف قضیه، حضرت ربّ العالمین هستند و ارائه‌ی دین کاملی که به بشر عرضه شده، تا اگر انسان‌ها خواستند حق را بشناسند و بدان عمل کنند، دست‌شان خالی نباشد. و طرف دیگر مردم هستند که باید با اختیار خود به آن دین رجوع کنند و در طول تاریخ کم و بیش این امر واقع شده و این اقتضای اختیار انسان‌ها می‌باشد که خودشان راهِ حق را بیابند و بدان پای‌بند باشند. که رویهمرفته این‌چنین شده و می‌شود. موفق باشید

30559
متن پرسش
سلام: حالتون خوبه؟ میلاد امام حسین مبارک. سوالی ذهنم را مشغول کرده. با توجه به این که شبهات فراوانی به اسلام وارد است کسی که دنبال حق است و تقلید گر و احساساتی نیست با چه انگیزه ای در صدد رفع شبهات براید و یا در اسلام و فرقه های آن تحقیق کند؟ عقل حکم می‌کند به احتمال ۹۹ درصد برخی شبهات اثر گذارند و اسلام را از حق بودن ساقط می کند!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی کار به همین است که شبهاتی باشد و اسلام با جواب‌دادن به آن شبهات، قدرت خود را جهت هدایت بشر در این تاریخ به نمایش بگذارد. موفق باشید

30558
متن پرسش
سلام: حالتون خوبه میلاد امام حسین مبارک. مطلبی به ذهنم رسیده که چون اثبات علمی و روشمند و مطمین مذاهب و ادیان در توان مردم نیست و شیعه و سنی و غیره عموما به تقلید پرداخته اند ولو ایمان محکم هم داشته اند و دل مردم به سبب گناه برای تشخیص حق کافی نیست آن هم زمانی که علمای مذاهب بی آن که فسق عملی داشته باشند متحیر بوده اند. پس قطعا خدا به شیعه تکلیف نکرده و کلیات و مثلا رد معاویه و یزید کافی است و ایمان بی جهت به عصمت هم نه تنها ارزش نیست چون راه مطمئنی نپیموده نسبت دادن چیزی که نمی دانیم به دین است. جواب و نظر شما چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی 33 سوره‌ی احزاب صریحاً نظر به عصمت اهل‌البیت«علیهم‌السلام» شده است. در این رابطه می‌توانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» صفحه‌ی 131 که روی سایت هست، رجوع فرمایید. قسمتی از آن بحث، ذیلاً خدمتتان ارسال می‌شود: موفق باشید

خداوند در قرآن مي‌فرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[1] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيه‌ي تطهير نكات زير مورد توجه قرار مي‌گيرد.

1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت(ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.

2- بيش از 70 حديث كه بيشتر آن‌ها از اهل سنت است اقرار دارند كه «اهل بيت» شامل، رسول خدا(ص)و حضرت علي(ع)و فاطمه‌ زهراi و امام حسن و امام حسين«عليهم االسلام» مي‌باشد.

3- اُمّ‌سلمه مي‌گويد: بعد از آمدن آيه‌ي تطهير، رسول خدا(ص)عباي خود را برسر حضرت علي و همسر او و حسنين«عليهم االسلام» انداختند و گفتند: بارالها ! اينها آل محمداند. من گوشه‌ي عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستي (يعني تو زن خوبي هستي) ولي جايت اينجا نيست.

سؤال: با توجه به اين‌که قبل و بعد آيه زنان پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده، چرا آيه شامل زنان پيامبر نمي‌باشد؟

جواب: اولاً: هيچ‌كس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حالي‌كه آيه خبر از عصمت «اهل بيت» مي‌دهد و در آيه‌ي مباهله هم ثابت شد زنان پيامبر(ص) به آن معنا معصوم نيستند که بتوانند لعنت الهي را بر کاذبين جعل کنند و لذا در كنار اهل‌ بيت پيامبر(ص)يك نفر از زنان پيامبر هم وارد مباهله نشد. [2]

ثانياً: همه‌ي روايات ازسني و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل بيت معرفي کرده‌اند.[3]

ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود ضمير « عَنْكُن » كه قبل از آيه به صورت جمعِ مؤنث بود بايد ادامه مي‌يافت و نه اين‌كه وقتي موضوع اهل بيت را به ميان مي‌آورد بفرمايد «عنكم» يعني ضمير را عوض كند.

چنانچه ملاحظه بفرماييد در اين قسمت از آيه سخن از اراده و مشيت خاص خداوند به ميان آمده و اين نشانه‌ي آن است که مسئوليت مهمي را مي‌خواهد بر دوش اهل‌بيت پيامبر بگذارد که چنين مسئوليتي با وظيفه‌ي همسران پيامبر که در آيات قبل آن‌ها را توصيه کرده که در خانه‌هايشان ملازم باشند متناسب نيست. از طرفي روايات متعددي از محدثين اهل سنت هست که رسول خدا همسران خود را شامل اهل بيت ندانسته‌اند.[4] حاکم در کتاب مستدرک از قول ام سلمه مي‌گويد که: آيه‌ي تطهير در خانه‌ي من نازل شد و به دنبال آن پيامبر(ص)پيکي را به خانه‌ي فاطمه(س) فرستاد تا علي و فاطمه و حسن و حسين(ع)را نزد آن حضرت فرا خواند. آن‌گاه فرمودند: خدايا! اينها اهل بيت من‌اند. گفتم: يا رسول الله، من از اهل بيت شما نيستم؟ فرمودند: تو از نيکان اهل من هستي ولي اينان اهل بيت من هستند.[5]

4- بنا به روايات و همچنين با توجه به سياق آيه ، جاي اصلي آيه اينجا نبوده و به دستور پيامبر بعد از نزول به اين صورت تنظيم شده، و اين روش در كليه‌ي آيات مربوط به اهل‌البيت هست كه در بحث مستقلي به آن مي‌پردازيم.

5- چون اراده و خواستن در آيه‌ی تطهیر را منحصر به اهل البيت(ع)كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همه‌ي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نمي‌شد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همه‌ي انسان‌ها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهل‌البيت(ع)اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوق‌العاده باطنيِ عصمت در آن‌ها ايجاد شده است، تا آن‌ها نمونه‌ي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.

6- معلوم است که قرآن يك واقعيت متعالي است كه بايد از طريق قلب با آن تماس گرفت، و در سوره‌ي واقعه مي‌فرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[6] آن قرآن، قرآن بلندمرتبه‌اي است، در کتابي پنهان، کسي نمي‌تواند با آن تماس بگيرد مگر مطهرون. «ال» در المطهرون نشانه‌ي عهد ذهني است، يعني آن مطهروني كه ذكر آن رفته و شما آن‌ها را مي‌شناسيد. از طرفي تنها در آيه‌ي تطهير از اهل بيت به عنوان مطهرون نام برده پس مي‌توان نتيجه گرفت اهل البيت(ع) هستند که به طور مطلق مي‌توانند با حقيقت قرآن تماس بگيرند و عمده‌ی وظيفه‌ی ما آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلي طهارت، تا بتوانيم با نور قرآن مرتبط شويم و به نشاط فوق‌العاده‌اي كه در اين ارتباط به‌دست مي‌آيد نائل گرديم.

 


[1] - سوره‌ي احزاب، آيه‌ي 33.

[2] - ابن جرير و طبراني آورده‌اند كه رسول خدا(ص) فرمود: «اَنْزَلَتْ هذِهِ الْايةُ في خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ في عَلِيٍّ وَالحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» اين آيه یعنی آیه تطهیر در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و علي و حسن و حسين و فاطمهi. از طرفي در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر(ص) را به باد انتقاد مي‌گيرد و مفسرين اهل سنت آن‌ها را عايشه و حفصه معرفي مي‌كنند. حال چطور مي‌توان چنين تطهيري را به زنان پيامبر(ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهل‌بيت معرفي كرده است.(ابن طاوس، الطرائف / ترجمه‌ي داود إلهامى، ص: 474)

[3] - در اين مورد مي‌توان به خصائص نسائي، ص 4 و مستدرک حاکم، ج 2، ص 416 و ده‌ها کتاب ديگر از اهل سنت رجوع کرد.

[4] - جامع‌الاصول، ج 1، ص 103، صواعق ابن حجر، ص 148.

[5] - مستدرک حاکم، ج 2، ص 416. اُسد الغالب، ج 2، ص 12 و 20.

[6] - سوره‌ي واقعه، آيات 77 تا 79.

30557
متن پرسش
سلام: حالتون خوبه؟ تولد امام حسین مبارک. چرا مسلمانان تا این اواخر به اثبات دین خود با بشارات کتب الهی پیشین و دلایل دیگر نپرداخته بیشتر به جهاد با شمشیر و یا عاطفه و رهایی از جزیه اتکا داشتند؟ من تا به حال شرح کاملی از بشارتهای تورات و انجیل و غیره به اسلام از زبان امامان اثنی عشری ندیده ام، و مثلا در زیدیه هم احمد بن الحسین بن هارون الهارونی هم در کتاب اثبات نبوه النبی دلایل کامل را ذکر نکرده، اصولا چگونه می شود خاندان پیامبر از اینها سخن کامل نگفته باشند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اسلام، هرگز با شمشیر جلو نرفت. آن‌جایی که مردم آماده‌ی پذیرش اسلام بودند ولی حاکمان مانع می‌شدند، جهاد جهتِ رفع موانع بود و به همین جهت هم بعداً ملت‌ها بر دین اسلام باقی ماندند و به دین قبلی خود برنگشتند. نمونه‌اش ایران. ۲. ائمه «علیهم‌السلام» در مناظراتی که با علمای سایر ادیان پیش می‌آمده، متذکر این امور شده‌اند. نمونه‌اش مناظراتی است که در کتاب «عیون اخبار رضا» ملاحظه می‌فرمایید. موفق باشید

نمایش چاپی