باسمه تعالی: سلام علیکم: بحث در متعالیشدن بشر است از ساحت حسّ به ساحتِ فهم. لذا خداوند از مرحلهای به بعد با فهم انسانها با انسانها سخن میگوید و گفتی آسمانی را به میان میآورد.
در راستای آیهی 7 سورهی مبارکهی آلعمران که میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ.» چندین سؤال پیش خواهد آمد که اولاً: چرا باید قرآن، آیات متشابه داشته باشد و ثانیاً: جایگاه تأویل آیات به چه معناست و ثالثاً: چرا آنهایی که زیغ و انحراف قلبی دارند میتوانند از آیات متشابه سوء استفاده کنند؟ جهت جوابگویی به این نوع سؤالات و در رابطه با عظمت زبان قرآن نسبت به استعدادِ تأویلی و متشابهبودنِ آیات، نکات زیر مدّ نظر عزیزان قرار میگیرد.
۱. قرآن از یک حقیقت واحدی صادر شده و به همین جهت تمام آیات آن دارای پیوستگی هستند. مشکل آنهایی که در قلبهایشان زیغ است آن است که کلام خدا را با کلام مردم عادی مقایسه میکنند و سعی در توجه ابعاد متعالی کلام خدا ندارد.
۲. آن «اللّه» که جامع کمالات است در قرآن با ما سخن میگوید و در سخنان خود، خود را به ما نشان میدهد. اگر او را بشناسیم میتوانیم به سخن او گوش فرا دهیم. قرآن، کلام خدایی است که به سخن آمده و برای ما در کتابش آشکار میگردد. باید بتوانیم از طریق قرآن در حضور خدایی قرار بگیریم که با ما سخن میگوید. امام صادق «علیهالسلام» در همین رابطه میفرمایند: «لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنَّهُمْ لَا يُبْصِرُون» (بحارالأنوار، ج89، ص107.) بدرستى كه خداوند در كلام خود براى بندگان خود تجلّى كرده است و لي آنها نمی بینند.
۳. قرآن اسرار حضور خداوند در عالم را بر روی ما باز میکند از آن جهت که هماهنگ تکوین عالم است. یعنی از یک جهت حضور خدا در عالم و از جهت دیگر حضور خدا در کلام او به میان آمده است و با توجه به اینکه هرکس در کلامش حاضر میشود، خداوند در قرآن ظاهر شده آنهم در عین همزبانی با انسانها برای آنکه قدرت درستدیدن را به انسانها عطا کند. در همین رابطه خداوند میفرماید: «لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ» (انبیاء/10) حقیقتاً کتابی را برای شما نازل کردیم که در آن به فکر و یاد شما بودیم، آیا در این مورد فکر کردهاید؟
۴. قرآن همان «بودنِ» خدا در عالم است، به همان اندازه که برای دین خدا در مظاهر باید «وجودبین» شد[1] و از محدودهی ماهیات عبور کرد، به همان اندازه باید با تدبّر در قرآن و نگاهِ وحدتنگر یعنی تمامیتیِ معنادار، خدا را در قرآن دید.
۵. برای شنیدن کلامی اینچنین گسترده که خدا را مینمایاند، باید گشودگیِ لازم را در خود ایجاد کنیم و خود را از تنگناهای سوءِ فهم و سوءِاخلاق آزاد نماییم وگرنه سخن گستردهی خدا را در شخصیت تنگ خود اسیر میکنیم، و این است معنای تفسیر به رأی.
۶. برای گوشسپردن به سخن خدا لازم است ابتدا به «خود» گوش فرا دهیم تا بیابیم فطرت ما چهچیزی را طلب میکند و با این گشایشِ اولیه میتوان به سراغ خدا رفت و از ضیقِ قلبی آزاد شد. شنیدن سخن خدا با گوشِ فطرت ممکن است و آن تنها گوشی است که همواره در مقابل سخن خدا گشوده است. مگر نه آن است که تنها کسی که میفهمد گوش فرا دهد؟
موفق باشید
[1] - «وجودبینی» به همان معنا است که انسانها در عهد ألست آنگاه که حضرت ربّ العالمین فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» آیا من پروردگار شما نیستم؟ و بشریت در آینهی مظاهری که نمایشگرِ ربوبیت حضرت ربّ بود، ربوبیت او را دید و عرض کرد: «بَلَى شَهِدْنَا» آری میبینم. و واقعاً نوعی رؤیت در صحنه بود. در حالیکه اگر بحث ذات حضرت حق در میان بود، ذات قابل رؤیت نیست و «وجودبینی» به همین معنا است.
باسمه تعالی: سلام علیکم: آنچه در خلقت ما مقرر شده است، بندگی حضرت ربّ العالمین است، نه آنکه حضرت ربّ العالمین بندهی ما باشند. به همین جهت نباید در امری که برای ما مقرر نشده است، اصرار کرد. آری! نگاه توحیدی و کمکردنِ آرزوها و تواضع و خوشرویی و صلهی رحم، جهانِ ما را جهان دیگری میکند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: تازه وقتی در افق حضور در تاریخی قرار گرفتیم که با انقلاب اسلامی شروع شده، به حکم «المؤمن مرآة المؤمن» میتوانیم گفتگویی در راستای به تفصیل آوردن اشراقی باشیم که بر جانِ مسئولان اشراق شده. آری کمتر از آن هنوز ماندن در سیطرهی کمیّت غربی است. به نظر میآید صوت مباحث انقلاب اسلامی طلوع بین دو جهان به خصوص از جلسهی هفتم به بعد، سخنانی در این رابطه دارد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در اینکه شخصی مثل لائوتسه به افقی بس بلند اشاره دارد، بحثی نیست ولی چگونه میتوان با جناب مولوی بهخصوص مولویِ دیوانِ شمس مقایسه کرد از آن جهت که هرکدام از این دو اقیانوس بیکرانهای هستند بس بیانتها. و مولوی در خِردِ قومی ایرانی- اسلامی از جنس «ما» میباشد حتی اگر بخواهیم لائوتسه بخوانیم با مولوی میتوان لائوتسه خواند. مشکل آقای ملکیان به گفتهی استاد اسدالله رحمانزاده آن است که در فضای نیهیلیسمی خود سرگردانند و لذا مطمئن باشید نه مولوی را میفهمند و نه لائوتسه را. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. جمعبندیِ بنده بعد از رجوع به عرفان و فلسفهی صدرایی و فلسفهی غرب بهخصوص هایدگر و گادامر، حضور در جهانِ بین آن دو جهان است که تحت عنوان کتاب «انقلاب اسلامی؛ طلوع جهانی بین دو جهان» در دست چاپ میباشد. امید است مفید افتد. صوت آن مباحث روی سایت هست http://lobolmizan.ir/sound/1319 موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: إنشاءالله همّت کنید در ورود به عرایضی که نسبت به شرح کتاب «جنود عقل و جهل» حضرت روح الله «رضواناللهتعالیعلیه»، تا به لطف الهی عرش، در فرشِ وجودمان نقشآفرینی کند.
به گفتهی جناب مولانا:
ما را سفری فتاد بیما
آن جا دل ما گشاد بیما
آن مه که ز ما نهان همیشد
رخ بر رخ ما نهاد بیما
چون در غم دوست جان بدادیم
ما را غم او بزاد بیما
ماییم همیشه مست بیمی
ماییم همیشه شاد بیما
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: با استحکام حضور در محضر خداوند میتوان در ابتدا آرامش ظاهری خود را حفظ کرد تا آرامارام، قلب نیز در این آرامش به صورت درونی همراهی کند. در این موارد رعایت تقوا به انسان استحکام میبخشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! تعیُّنِ نبوت غیر از تعیّنِ ولایت است و اینجا است که اگر انسان تعین ولایت را گُم کند، از ظاهر ئعبادات عدول نمیکند، ولی از نتایج عبادات که ارتباط با حضرت حق است، محروم میشود به اعتبار «الله ولیّ الّذین آمنوا». باید راهِ ولایت الهیه بر خود را از طریق عبادات هموار کرد و این بدون نظر به تعیّن و نمود خارجی محقق نمیشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً کار شده. ولی بنده در حال حاضر حضور ذهن چندانی از آن کارها ندارم. بعضی از خطبهها که شرح داده شد، مثل خطبهی 1 و خطبهی 183 از مبانی صدرایی استفاده شده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم مواردی است که اقتصاددانان باید نظر دهند که ضعفها از کجاها میباشد، چه اندازه از آن داخلی است و چه اندازه از آن مربوط به جنگ اقتصادی با غرب است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده در قنوت فرازهای «مناجات شعبانیه» خوب است. در سجدهی شکر، همان ذکر شکراً شکراً که در مفاتیحالجنان ثبت شده است خوب است. با نظر به تعقیباتی که در مفاتیح مطرح است، باید هرکس مطابق ذوق خود بعضی از آنها را انتخاب کند. در آخر «اصول کافی» نیز دعاهای خوبی هست که رجوع به آن ادعیه، مطابق ذوق افراد، کمککننده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! به اندازهای که انسان بتواند رابطهی وجودی با عالَم و آدم برقرار کند، به همان اندازه متوجهی جایگاه هر چیزی در عالَم میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به صورت شخصی اینطور جواب داده شد: 30552- باسمه تعالی: سلام علیکم: حضور در ماه شعبان را غنیمت بشمارید و اگر جسمتان اجازه داد از روزهها در حدّ ممکن غفلت نشود. انس با شهدا، راهگشاست و از ورزش نیز نباید غفلت کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همینطور است. زیرا چگونه میشود انسان در زمان پیامبر خدا «صلواتاللهعلیهوآله» و نظر به سیرهی آن حضرت، زندگی کند و نماد کامل سیرهی آن حضرت یعنی حضرت علی«علیهالسلام» را بنگرد و نتواند حقّانیت آن حضرت را درک کند. چنین فردی مسلّم پیامبر خدا را هم درست نشناخته و دینداری را در حدّ عبادات ظاهری قلمداد کرده است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظر تکوینی خداوند به همهی مخلوقات موجب بقاء و حیات آنها میشود که در این مورد کافر و مؤمن ندارد. آری! اگر بنا به مصلحتی نظر خود را بازپس گیرد، در آن حدّ که باز پس میگیرد، نفس ناطقهی انسان توان تدبیر بدن را نخواهد داشت. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در این مورد کاری صورت نگرفته. موفق باشید
با سلام خدمت استاد محترم: متن زیر را در اینترنت خواندم: با بررسی تأثیر عشق در مراحل مختلف سلوک عرفانی به این نتیجه می رسد که بر اساس دیدگاه کارکردگرایانه، عشق مجازی سبب لطافت درون و آن نیز عامل ورود به سلوک عرفانی است؛ در اوایل سلوک، عشق مجازی آزمونی برای سنجش میزان پایبندی سالک به شریعت است؛ شریعتی که شاهراه طریقت است. در اواسط سلوک، عشق مجازی سبب گذر سالک از کثرات به وحدت است. برای عارف واصلی که به مقام جمع الجمعی رسیده، عشق مجازی سبب تعدیل عشق ربانی و آنگاه راه یابی او از مقام فنا به مقام بقاست. در نهایت سالک می تواند در هر مرحله از مراحل سلوک عرفانی عشق مجازی را تجربه کند که به لحاظ ماهوی و دلیل ظهور متمایز از مقامات مافوق و مادون است. سوالم اینجاست که دیده ام افرادی را که بسیار ایمان و اخلاص بالایی دارند، و احتمالا در موقعیت عشق حقیقی باید باشند، چون نور ایمان حاصل عشق حقیقی است، ولی باز هم عشق مجازی در مسیر آزمایش های آنها قرار میگیرد. آیا علتش همان توضیحات بالا هست؟
باسمه تعالی: سلام علیکم: عشق مجازی یعنی دلدادگی به زیباییها و خوبیها در مظاهر عالم، که نمونهی آن را در مردم نسبت به شهید حاج قاسم سلیمانی ملاحظه کردید. و در همین رابطه از جناب مولوی داریم: «مهر خوبان در میان جان نشان / جان مده إلاّ به مهر دلخوشان».
البته باید بین عشق مجازی و موضوعات جنسی تفاوت قائل شد در آن صورت، دلدادگی به جنس مخالف هم مسیری میشود برای اُنس با حقیقت و جناب مولوی در این رابطه اینچنین میفرماید: عاشقی گر زین سر و گر زان سر است / عاقبت ما را بدان سو رهبر است. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: نظام تکوینی عالم در جای خود لایتغیّر است و این ما هستیم که باید نسبت خود را با آن شکل دهیم و تنظیم کنیم. آری! تکویناً عین ربط به حضرت حق هستیم حال اگر با عبادات و دستورات شرعی عبودیت خود را بپرورانیم، تشریع ما عین حقیقت و تکوین ما میشود. ولی اگر در عبودیت خود سهلانگاری کنیم از حضور در حقیقت تکوینی خود محروم میشویم و این نوعی سرگردانی است که خودمان باید مواظب باشیم پیش نیاید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: راهی را برای خود در نظر بگیرید و بقیه را به خدا توکل کنید تا هرچه پیش آید إنشاءالله همانی است که کار را جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید امثال حضرت امام «رضواناللهتعالیعلیه» در همین فضا فکر میکردند و مسائل را مطرح میفرمودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. شبهات بعد از مشروطه مربوط به تاریخ مدرن است که ما هنوز رویهمرفته در دل آن هستیم و به همین جهت است که با ارتباط با تفسیر المیزان احساس میکنیم جواب بسیاری از سؤالات ما در آن نهفته است. ۲. آری! مربوط به مقامی است که صورت آرمانی هر انسانی میباشد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: یک طرف قضیه، حضرت ربّ العالمین هستند و ارائهی دین کاملی که به بشر عرضه شده، تا اگر انسانها خواستند حق را بشناسند و بدان عمل کنند، دستشان خالی نباشد. و طرف دیگر مردم هستند که باید با اختیار خود به آن دین رجوع کنند و در طول تاریخ کم و بیش این امر واقع شده و این اقتضای اختیار انسانها میباشد که خودشان راهِ حق را بیابند و بدان پایبند باشند. که رویهمرفته اینچنین شده و میشود. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: زیبایی کار به همین است که شبهاتی باشد و اسلام با جوابدادن به آن شبهات، قدرت خود را جهت هدایت بشر در این تاریخ به نمایش بگذارد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیهی 33 سورهی احزاب صریحاً نظر به عصمت اهلالبیت«علیهمالسلام» شده است. در این رابطه میتوانید به کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» صفحهی 131 که روی سایت هست، رجوع فرمایید. قسمتی از آن بحث، ذیلاً خدمتتان ارسال میشود: موفق باشید
خداوند در قرآن ميفرمايد: «...اِنَّما يُريدُاللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[1] اي اهل البيت؛ فقط و فقط خداوند خواسته تا شما را از هرگونه پليدي بزدايد و اعتقاد باطل و اثر عمل زشت را از شما پاك كند و شما را به موهبت عصمت اختصاص دهد. با دقت در آيهي تطهير نكات زير مورد توجه قرار ميگيرد.
1- «رِجْس» از نظر لغت چون با «ال» آمده، يعني هرگونه پليدي جسمي و روحي. يعني اهل البيت(ع) را خداوند از هر گونه پليدي پاک کرده است.
2- بيش از 70 حديث كه بيشتر آنها از اهل سنت است اقرار دارند كه «اهل بيت» شامل، رسول خدا(ص)و حضرت علي(ع)و فاطمه زهراi و امام حسن و امام حسين«عليهم االسلام» ميباشد.
3- اُمّسلمه ميگويد: بعد از آمدن آيهي تطهير، رسول خدا(ص)عباي خود را برسر حضرت علي و همسر او و حسنين«عليهم االسلام» انداختند و گفتند: بارالها ! اينها آل محمداند. من گوشهي عبا را بالا زدم كه وارد شوم، حضرت آن را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستي (يعني تو زن خوبي هستي) ولي جايت اينجا نيست.
سؤال: با توجه به اينکه قبل و بعد آيه زنان پيامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده، چرا آيه شامل زنان پيامبر نميباشد؟
جواب: اولاً: هيچكس تا حال قائل به عصمت زنان پيامبر نشده، در حاليكه آيه خبر از عصمت «اهل بيت» ميدهد و در آيهي مباهله هم ثابت شد زنان پيامبر(ص) به آن معنا معصوم نيستند که بتوانند لعنت الهي را بر کاذبين جعل کنند و لذا در كنار اهل بيت پيامبر(ص)يك نفر از زنان پيامبر هم وارد مباهله نشد. [2]
ثانياً: همهي روايات ازسني و شيعه پنج تن مذكور را به عنوان اهل بيت معرفي کردهاند.[3]
ثالثاً: اگر آيه مربوط به زنان پيامبر بود ضمير « عَنْكُن » كه قبل از آيه به صورت جمعِ مؤنث بود بايد ادامه مييافت و نه اينكه وقتي موضوع اهل بيت را به ميان ميآورد بفرمايد «عنكم» يعني ضمير را عوض كند.
چنانچه ملاحظه بفرماييد در اين قسمت از آيه سخن از اراده و مشيت خاص خداوند به ميان آمده و اين نشانهي آن است که مسئوليت مهمي را ميخواهد بر دوش اهلبيت پيامبر بگذارد که چنين مسئوليتي با وظيفهي همسران پيامبر که در آيات قبل آنها را توصيه کرده که در خانههايشان ملازم باشند متناسب نيست. از طرفي روايات متعددي از محدثين اهل سنت هست که رسول خدا همسران خود را شامل اهل بيت ندانستهاند.[4] حاکم در کتاب مستدرک از قول ام سلمه ميگويد که: آيهي تطهير در خانهي من نازل شد و به دنبال آن پيامبر(ص)پيکي را به خانهي فاطمه(س) فرستاد تا علي و فاطمه و حسن و حسين(ع)را نزد آن حضرت فرا خواند. آنگاه فرمودند: خدايا! اينها اهل بيت مناند. گفتم: يا رسول الله، من از اهل بيت شما نيستم؟ فرمودند: تو از نيکان اهل من هستي ولي اينان اهل بيت من هستند.[5]
4- بنا به روايات و همچنين با توجه به سياق آيه ، جاي اصلي آيه اينجا نبوده و به دستور پيامبر بعد از نزول به اين صورت تنظيم شده، و اين روش در كليهي آيات مربوط به اهلالبيت هست كه در بحث مستقلي به آن ميپردازيم.
5- چون اراده و خواستن در آيهی تطهیر را منحصر به اهل البيت(ع)كرده و گفته «اِنَّما»، پس اولاً: اين تطهير، آن تطهير عمومي كه خداوند براي همهي مسلمين اراده كرده، نيست، و اگر اين تطهير همان تطهيري بود که براي سايرين خواسته ديگر مقام خاصي براي اهل البيت محسوب نميشد. ثانياً: چون خداوند تشريعاً طهارت و تزكيه را براي همهي انسانها خواسته، پس طهارتي که در اين آيه براي اهلالبيت(ع)اراده کرده، تطهير تشريعي نبوده بلكه تطهير تكويني است، يعني طهارت و عصمتي است موهبتي كه در اثر آن، نيروي فوقالعاده باطنيِ عصمت در آنها ايجاد شده است، تا آنها نمونهي كامل صحيح زندگي كردن براي بشريت باشند.
6- معلوم است که قرآن يك واقعيت متعالي است كه بايد از طريق قلب با آن تماس گرفت، و در سورهي واقعه ميفرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ، لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[6] آن قرآن، قرآن بلندمرتبهاي است، در کتابي پنهان، کسي نميتواند با آن تماس بگيرد مگر مطهرون. «ال» در المطهرون نشانهي عهد ذهني است، يعني آن مطهروني كه ذكر آن رفته و شما آنها را ميشناسيد. از طرفي تنها در آيهي تطهير از اهل بيت به عنوان مطهرون نام برده پس ميتوان نتيجه گرفت اهل البيت(ع) هستند که به طور مطلق ميتوانند با حقيقت قرآن تماس بگيرند و عمدهی وظيفهی ما آموختن راه طهارت است از صاحبان اصلي طهارت، تا بتوانيم با نور قرآن مرتبط شويم و به نشاط فوقالعادهاي كه در اين ارتباط بهدست ميآيد نائل گرديم.
[1] - سورهي احزاب، آيهي 33.
[2] - ابن جرير و طبراني آوردهاند كه رسول خدا(ص) فرمود: «اَنْزَلَتْ هذِهِ الْايةُ في خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ في عَلِيٍّ وَالحسن وَ الْحسين وَ فاطِمه» اين آيه یعنی آیه تطهیر در مورد پنج كس نازل شده كه عبارتند از من و علي و حسن و حسين و فاطمهi. از طرفي در سوره تحريم خداوند دو نفر از زنان پيامبر(ص) را به باد انتقاد ميگيرد و مفسرين اهل سنت آنها را عايشه و حفصه معرفي ميكنند. حال چطور ميتوان چنين تطهيري را به زنان پيامبر(ص) نسبت داد. در ضمن اصل روايت كِساء به نقل از احمد حنبل همان پنج تن را به عنوان اهلبيت معرفي كرده است.(ابن طاوس، الطرائف / ترجمهي داود إلهامى، ص: 474)
[3] - در اين مورد ميتوان به خصائص نسائي، ص 4 و مستدرک حاکم، ج 2، ص 416 و دهها کتاب ديگر از اهل سنت رجوع کرد.
[4] - جامعالاصول، ج 1، ص 103، صواعق ابن حجر، ص 148.
[5] - مستدرک حاکم، ج 2، ص 416. اُسد الغالب، ج 2، ص 12 و 20.
[6] - سورهي واقعه، آيات 77 تا 79.
باسمه تعالی: سلام علیکم: ۱. اسلام، هرگز با شمشیر جلو نرفت. آنجایی که مردم آمادهی پذیرش اسلام بودند ولی حاکمان مانع میشدند، جهاد جهتِ رفع موانع بود و به همین جهت هم بعداً ملتها بر دین اسلام باقی ماندند و به دین قبلی خود برنگشتند. نمونهاش ایران. ۲. ائمه «علیهمالسلام» در مناظراتی که با علمای سایر ادیان پیش میآمده، متذکر این امور شدهاند. نمونهاش مناظراتی است که در کتاب «عیون اخبار رضا» ملاحظه میفرمایید. موفق باشید
