باسمه تعالی: سلام علیکم: نکات بسیار خوبی را متذکر شدهاید و واقعاً بحثی بر روی نقش دعا و تغییر تقدیرها نیست تا آنجایی که قرآن میفرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»؛ اگر دعای شما نبود، خداوند به شما اعتنا و توجهی نداشت. دعا "بهترین و برترین عبادت"، "مغز عبادت"، "کلید رستگاری"، "گشاینده درِ رحمت" و "سلاح مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین" است. میماند که آیا قضا و قدرهای ثابتی هست که با دعا قابل تغییر نباشد؟ در جواب آن سؤالکنندهی محترم که سؤال کرده بود، چرا با اینهمه دعا آنچه میخواستم محقق نشد؛ عرض شد متوجه قضا و قدرهای ثابتی که به مصلحت بندگان است نیز باشند. و روایاتی که جنابعالی متذکر شدید برای آن است که بفهمیم نقش دعا چه اندازه در تغییر سرنوشت انسانها موثر است ولی نه به آن معنا که هرچه ما بخواهیم باید با دعا محقق شود و به قول اساتید محترم؛ خدا در اختیار ما باشد و ما فرماندهی همهچیز. موفق باشید
- باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که اصل توحید به عنوان یکی از محکمات اندیشهی دینی موضوعی است که انسان باید قبل از پذیرفتن هر دینی بدان رسیده باشد و دین بر مبنای نگاه توحیدی با ما سخن میگوید و در عین حال توحید ما را تفصیل و تبیین میکند. از طرفی عقیدهی توحیدی آن است که متوجه باشیم خداوند به عنوان یک حقیقت مطلق یگانه در عالَم حاضر است و امکان آنکه چیزی در کنار او باشد محال است زیرا حضور مطلق حضرت حق نفی میگردد و وحدت وجود بر این مبنا جایگاه سایر ابعاد دینداری را تعیین میکند. بنابراین نمیتوان توحید را نیز از خود دین گرفت به این معنا که خودِ دین بگوید که خدایی هست و این دین از طرف خدا آمده است. به همین جهت گفته میشود ابتدا باید عقیدهی توحیدی را عقلاً بهدست آورد. حال با توجه به این امر گفته میشود امکان، برای هر مخلوقی ذاتیِ آن مخلوق است و علمِ خدا به امکانِ ممکنالوجود یعنی علم خدا به امکان چیزی که میتواند موجود شود و علم خدا علم به چنین معلومی است و این ربطی به اتحاد بین ذات و صفات ندارد زیرا ذات حضرت حق با علمِ او متحد است و نه با معلومش، وگرنه لازم میآید که خداوند به هرچه علم دارد عین آن باشد. حال با توجه به این امر محدودیت معلوم که همان ممکنالوجود است از خودِ معلوم است و صدام در امکان ذاتیاش محدود به صدامبودن خودش است و خداوند وجود صدام را به او داده است، نه امکانِ او را. و اگر ممکنالوجود طوری باشد که دارای امکانات مختلف است مثل انسان، به همان معنا که امکانش ذاتی اوست، انتخاب و اختیارش نیز ذاتی او میباشد و لذا میتواند صدامیت را در محدودیت امکان خود انتخاب کند و هم میتواند چمرانبودن را در محدودهی امکان خود انتخاب کند. بنابراین اشکالی که در این مورد برایتان پیش آمد منتفی خواهد شد. و دیگر معنا نمیدهد که بحث وجودِ جهنمی ماهیت را به میان بیاورید زیرا انسان در مقام امکان خود، خودش زمینههای جهنمی و یا بهشتیبودنِ خود را فراهم میکند و اگر زمینهی خوبیها را فراهم کند از آن جهت که خداوند کمال مطلق است، خوبیهایش به خدا نسبت داده میشود و اگر از اختیار خود برای تجلی کمالات استفاده نکرد در محدودیت خود از آن کمالات محروم است، در حالیکه امکان آن کمالات را داشت. و علم به آن نقصها وقتی به صورت وجودی پیش آمد، به خودیِ خود عذابآور است. بنابراین دقت فرمایید که محدودیتها، ذاتیِ امکانِ موجودِ ممکنالوجود است و نباید آن را به خدا نسبت دهیم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: حکما بر اساس عقل و با نظر به بدیهیات، سیر میکنند و متکلمین بر اساس عقل و با نظر به برداشتی که از دین، دارند سیر میکنند. که البته هرچه جلو آمدیم این دو بههم نزدیک شدند به طوریکه در امثال ملاصدرا در عین نگاه فلسفی روش دفاع از دین بهخوبی شکل گرفت. آری! متکلمین تصور میکردند باید خداوند باشد و بعد مخلوق ایجاد شود یعنی معتقد به تقدّم زمانی برای خداوند بودند. در حالیکه حکما متوجهاند تقدّم خداوند تقدّم باالشّرافة و بالرّتبه است. و لذا همینکه خدا هست، مخلوق نیز در صحنه است. مثل آنکه همینکه ما دستمان را تکان میدهیم انگشتر ما نیز تکان میخورد در عین آنکه حرکتِ انگشتر بالطبعِ حرکت دست است. پیشنهاد میشود جزوات «فلسفه و کلام اسلامی» که در سایت قرار دارد را دنبال فرمایید. موفق باشید
سلام علیکم. برخی موارد را که ما سنت کرده ایم از جمله اعتکاف در ماه رجب، آیا غیر از پیامبر (ص) که در ماه رمضان میگرفتند در سیره ائمه (ع) هم دیده شده که اعتکاف بگیرند یا مخصوص پیامبر بوده؟ نکته مهم آنست که آیا خود پیامبر (ص) نمیتوانست به این شکلی که ما آنرا باب کرده ایم برای مردم و صحابه که ظرفیت بالایی هم داشتند سنت کنند؟ آیا سوال برانگیز نیست که چرا نکردند؟ 2. در همین رابطه آیا صحیح است که ما با مقدمات غیر صحیح به هدفی صحیح بیندیشیم؟ یعنی آیا صحیح است که زمان اعتکاف برای توجیح کار، بسیاری مساجد را حتی مساجد محل و دانشگاه ها که قطعا حکم مسجد جامع را ندارند و فقط افراد بومی آن محل و دانشجویانِ همان دانشگاه در آن نماز میخوانند بگوییم جامع؟ آیا اعتکاف نباید همه شرایط را داشته باشد تا بشود اعتکاف؟
باسمهتعالی: سلامعلیکم: 1- گاهی شرایط تاریخی طوری به صورتی مطلوب فراهم میشود که باید از آن استفاده کرد که از جمله ابتکاری است که در سالهای اخیر پیش آمده که درست اعمال امّ داود را با اعتکاف در مساجد ترکیب کردند. یادم هست قبل از انقلاب هم در ماه رجب به صورتی محدود در مسجد سیّد اصفهان اعتکاف برقرار میشد. 2- بالاخره این مراجع هستند که با جمعبندی روایات و توجه به جهت آنها تشخیص میدهند معنای مسجد جامع چیست. این هنر زندهبودن اجتهاد در شیعه است. موفق باشید