باسمه تعالی: سلام علیکم: پیشنهادم آن است که ابتدا کتاب «فرزندم ...» و سپس کتاب «معاد» را با شرح صوتی آن دنبال فرمایید که البته نکات اصلیِ کتاب آیت اللّه شجاعی نیز در آن هست و پس از مطالعهی کتاب «معاد» به شکلی که عرض شد، صوت شرح سورههای اعراف و انعام و آلعمران را دنبال کنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- سعی کنید به جهت آمادگی لازم که دارید، ذهن خود را تلمباره علم و معلومات نکنید. آنچه در حال حاضر از دروس حوزه بدان مشغولید، همانها را عمیقاً و دقیقاً بیاموزید و حواشیِ آنها را خوب دریافت نمایید 2- پس از آن، اگر فرصت یافتید سیر مطالعاتیِ روی سایت که به روش علمالنفسیِ حضرت امام و علامه تنظیم شده است؛ شروع خوبی است تا إنشاءاللّه مقدمهای شود برای رجوع به المیزان به همان روشی که در جزوهی «روش کار با تفسیر المیزان» توصیه شده است. البته عجله نکنید. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- وقتی در مسیر دینداری تنها محدود به ظاهر دین شویم و ترس از جهنم و طمع بهشت مد نظرمان باشد عشق به خدا و عشق به زیباییهای عالم گم می شود 2- عرایضی در مورد قسمت دوم و سوم سوال در کتاب «زن آن گونه که باید باشد» شده است. موفق باشید
بسمه تعالي. سلام عليكم: انديشهي واقعي انديشهاي است كه انسان با حقايق مأنوس شود نه آنكه فقط به حقايق دانا گردد لذا قرآن ميفرمايد: «أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها» (حج:46) يعني آيا آنهايي كه منكر نبوتند سيري در تاريخ و جغرافياي زمين كردهاند تا قلبهايي پيدا كنند كه به كمك قلبهايشان تعقل نمايند. اين نشان ميدهد كه تعقل حقيقي تعقلي است كه با شعور قلبي انجام گيرد وگرنه انسان فقط با مفاهيم حقايق مرتبط ميباشد. موفق باشيد
باسمه تعالی: سلام علیکم: مگر «ربّنا» را برای خدا خواند؟!! اینها روحشان برای نمایش است؛ حتی ربّناهایشان و حتی مثنویخواندشان. اگر یکی از آن ربّناهایی که فریاد زده بود، خالصانه بود و مزهی اُنس با خدا را شنیده بود؛ این اندازه دنیای ظلمانیِ استکبار بر قلب او شیرین نمیآمد! تأسف ما از آنجا است که عدهای صوت او را میشنوند، ولی زشتیِ اعمال او را که پشتکردنِ کامل به حقیقت است، نمیبینند!! آیا میتوان گفت احترام به هنر باید در حدّ ندیدنِ حقیقت ارزشمند باشد؟ موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: انسان متدین برای هرسخنی باید حجتی داشته باشد. اگر به نظر خود ایشان در موردی اشتباه نکردهاند و بقیه بگویند ایشان اشتباه کردهاند، مگر برای ایشان حجت است که کار خود را اشتباه اعلام کنند؟! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در رابطه با حضرت زینب«سلاماللّهعلیها» داشتهام. فکر میکنم بتواند مفید باشد. کتاب «آفتاب در حجاب» جناب آقای شجاعی نکاتی دارد. از یادداشتهایی که در بایگانی خود داشتم، خدمتتان ارسال میدارم. موفق باشید
فاطمه صغرا مي گويد: من بر در خيمه ايستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه مي كردم كه با بدنهاى بىسر نظير قربانيها بر روى رمل افتادهاند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان مي زدند. من با خودم فكر مي كردم كه آيا بعد از پدرم از دست بنى اميه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آيا ما را بقتل مي رسانند، يا اسير مي كنند؟
ناگاه ديدم مردمى كه بر اسب خود سوار است زنان را با كعب نيزه خود مي راند و آن زنان به يك ديگر پناهنده مي شدند. كليه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فرياد مي زدند: وا جداه، وا ابتاه، وا عليا، وا قلة ناصراه، وا حسناه!! آيا فريادرسى نيست كه بفرياد ما برسد، آيا كسى نيست كه از ما دفاع نمايد!؟ قلب من از اين منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضايم بلرزه افتادند. لذا از خوف اينكه مبادا آن مرد نزد من بيايد از طرف راست و چپ خود را به عمهام ام كلثوم مي رساندم.
من در همين حال بودم كه ناگاه ديدم آن مرد متوجه من گرديد. من از او فرار كردم - گمان مي كردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه ديدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بيخود شدم، ناگاه ديدم كعب نيزه در ميان كتف من قرار گرفته است! من بصورت بروى زمين سقوط كردم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت كرد و خون ها همچنان بصورت و سر من فرو مي ريختند و آفتاب سرم را مي گداخت.
سپس آن مرد بسوى خيمهها برگشت و من همچنان غش كرده بودم.
ناگاه ديدم عمهام نزد من آمد و در حالى كه گريه مي كند مي گويد برخيز تا برويم، من نمي دانم بر سر دختران و برادر عليل تو چه آمده است، من برخاستم و گفتم:
اى عمه؟ آيا پارچهاى هست كه من سر خود را از نظر بينندگان بوسيله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمهات مثل تو مي باشد! من نگاه كردم و سر او را نيز باز ديدم، پشت او بوسيله ضربه سياه شده بود.
نگاهي به حضرت زینب(س)
عبدالمجید معادیخواه
عاشورا محملی است برای آنکه نیروهای بیحد و حصر درونی زینب(س) آزاد شود؛ از همین روست که حادثهای میآفریند که هر صحنهای از آن نیاز به کتابها بحث و بررسی دارد و الهام بخش خلق تابلوهای بینظیر هنری است.
سخن در اهمیت تاریخنگاری آنقدر موضوع نخنمایی شدهاست که دیگر حتی در کتابهای درسی هم از این موضوع گفتاری نمیرود. اما با این حال نمیدانم از چه روست که متولیان امر و پژوهندگان تاریخ برای خروج از وضعیت اسفبار فعلی در مورد تاریخ تلاشی نمیکنند.
این مسأله، که موضوع جدیدی نیست، در دورههای پیشین نیز وجود داشتهاست و در گاهی موارد آنقدر وضعیت نگران کننده است که ما حتی از چند نسل پیشتر از خود هم نگارشی از زاویه نگاه "تاریخ اسلام" نداریم.
اما اگر بخواهیم به زندگانی حضرت زینب(س) از منظر تاریخ نگاهی بیندازیم، مطمئنا باید به سراغ بیت زهرا(س) برویم. میخواهم در اینجا ادعایی را مطرح کنم که شاید برای بسیاری از مخاطبان به نوعی تازه و عجیب بنمایاند.
اگر بتوان رسالت پیامبر اکرم(ص) را به دو وظیفه مهم و اساسی تقسیم کرد، حتما وظیفه اول ایجاد جامعه و فرهنگ جدید است.
ازآنجاکه انجام این مهم، بخش اعظم آن به عهده خود جامعه هدف است، اگر کمکاری و کوتاهی در انجام آن باشد، از سوی مردم است؛ وگرنه پیامبر(ص) رسالت خود را به خوبی انجام دادهاست.
اما وظیفه دوم در نگاه اول چندان مهم و با ارزش به نظر نمیآید، درحالی که شاید همتراز با آن باشد. ایجاد خانواده نمونه که کفه دوم این ترازوست، به نظر من ارزش و اهمیت آن، هموزن با کفه نخست است.
چرا که آثار جامعه سالم، نمونه و اخلاقمند، با نبود ولی خدا به مرور رو به اضمحلال میگذارد. اما اگر خانواده نمونه باشد، میتواند جامعه را به سمت جامعه نمونه رهنمون کند.
پیامبر اکرم(ص) خانوادهای تحویل جامعه اسلامی داد که از هر نظر بهترین است. خانوادهای که در آن علی(ع) و فاطمه(س) پس از نبی اکرم(ص) دو رکن اساسی و مهم آن هستند، بسیار واضح است که تکتک اعضای آن از اثرگذارترین افراد تاریخ خواهند شد.
ازآنجاکه ایجاد خانواده نمونه کاملا دراختیار رسولالله بودهاست، این وظیفه به خوبی انجام شد و شاید برکات و ثمرات این نقش دوم پیامبر، ایجاد جامعه و فرهنگ جدید را به سرنوشت خود رساندهاست.
ولی باید دید پیامبر(ص) چه عملی انجام داد که سبب شد تا خانوادهای نمونه را برای همه تاریخ به همگان معرفی کند؟ به نظر من خداوند در درون همه انسانها نیروهای شگفت و حیرت انگیزی نهاده که با آزاد شدن آنها بسیاری از ناممکنها، ممکن میشود.
پیامبر(ص) مهمترین کاری که کرد، آزاد کردن همین نیروهای شگفت انگیز است. حتی آن رستگاری و فلاحی که قرآن از آن یاد کرده، درنتیجه آزاد شدن همین نیروهای حیرت انگیز درونی است.
عاشورا محملی است برای آنکه نیروهای بیحد و حصر درونی زینب(س) آزاد شود؛ از همین روست که حادثهای میآفریند که هر صحنهای از آن نیاز به کتابها بحث و بررسی دارد و الهام بخش خلق تابلوهای بینظیر هنری است.
زینب(س) بار سنگین این حادثه را به دوش میکشد. مهمترین وظیفهاش رساندن پیام عاشورا به گوش تمام جهانیان است. او به خوبی از عهده وظیفه پیامرسانی اش برمیآید.
او قهرمان این عرصه است. اما این انسان بینظیر تاریخ را نباید صرفا فردی که در روز عاشورا به ناگاه زینب شد، پنداشت. مطمئنا پرورش او عقبه و متأخرهای داردکه سبب میشود زینب، زینب(س) شود. او ثمره همان خانواده نمونه است که برای خلق حادثهای عظیم چون عاشورا تربیت شدهاست.
روز عاشورا رزمندگان سپاه امام حسین(ع) یک به یک به میدان نبرد رفتهاند تا نوبت به خود اباعبدالله(ع) میرسد؛ تا این زمان مدیریت جریان با اباعبدالله است.
ایشان هنگام آماده شدن برای حضور در میدان از خواهر بزرگوارشان میخواهند تا از این پس مدیریت خانواده، اهل بیت و وقایع پس از آن را به عهده بگیرد.
نخستین آزمایش مدیریتی زینب در همین جا همین لحظه شکل میگیرد. حضرت از خواهرشان میخواهند تا در زمان جهاد، اجازه ندهند احدی از زنان کاروان کربلا از خیمهها بیرون بیاید.
زینب این وظیفه را به بهترین وجه انجام میدهد؛ تنها برای ثانیههایی رقیه، دختر کوچک امام حسین به دلیل عشق و علاقه وافری که به پدر دارد، از خیمه خارج میشود؛ ولی پس از زمان کوتاهی به نزد عمه برمیگردد؛ آنهم به حالت عذرخواهی.
نمیدانم نام آن را چه میتوان نهاد؟ من به آن معجزه میگویم. زنان اهل بیت(ع) امام و پیشوای خود را در میدان نبردی سخت درمییابند؛ ولی باید در خیمهها باقی بمانند.
تنها زینب است که میتواند این شور عظیم و غیرقابل مهار را تا زمانی که ذوالجناح از میدان بازمیگردد، مدیریت کند؛ پس از این بسیاری وقایع بر خاندان امام جاری میشود که در تمام آنها زینب به تنهایی مرجع حل و فصل مسائل کاروان و زنان اهل بیت است.
گویا در منابع تاریخی ما تنها یک مورد را آوردهاند که ایشان از امام سجاد(ع) استمدادمیطلبند؛ آن، وقتی است که دشمن خیمهها را به آتش کشانده و حضرت زینب دچار استیصال شدهاند.
امر بر ایشان دایر است میان بیرون رفتن از خیمه (که برابر است با مواجهه با حملههای ددمنشانه لشکریان کوفه به زنان و کودکان) و ماندن در خیمهها و سوختن در آتش سوزان چادرها.
پس از رتق و فتق امور حادثه عاشورا نوبت به مجالس کوفه و شام(دمشق) و دربارهای عبیدالله و یزید میرسد. آیا کسی غیر از زینب کبری(س) میتواند چنین خطابههایی آتشین در رد خلافت خلفای جور و تأیید اهل بیت(ع) بگوید؟
سخن در عبرت از عاشورا فراوان است؛ هر صحنهای از آن سرشار از درسهاست. برای مخاطبان پیامرسان کربلا، زینب کبری(س).
تنها یک صحنه از آن (همین مدیریت زینب(س) در مورد بازماندگان واقع) نمادی است از حقانیت شیعه در احترام به حقوق زن؛ این وظیفه ماست تا با واشکافی تاریخی واقعه، مخاطبان را با مباحثی غیر از عزا بر خاندان اهل بیت آشنا کنیم.
باسمه تعالی: سلام علیکم: روح انسان تا در این دنیا است و تحت تأثیر بدن است در مقام نفس میباشد و لذا تغییر بدن بر نفس نیز سرایت میکند و قوههای او را به سوی فعلیت جلو میبرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: در همان کتاب عرض شد که رسول خدا«صلواتاللّهعلیهوآله» و حضرت علی«علیهالسلام» در عین آنکه بندهی محض خداوند هستند، ولی پوشش نبوت و امامت آنها موجب میشود که افراد نتوانند عبودیت آنها را به آن صورت که هستند بنگرند و از این جهت نظر به زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» و مقصدِ خلقتبودنِ ایشان شده. موفق باشید
