باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید اینکه حضرت حق به حضرت موسی و هارون «علیهماالسلام» فرمودند با اینکه فرعون طغیانگر است با او رفتار نرم و لیّن داشته باشید؛ دو وجه دارد: یکی وجهی که مرحوم شهید مطهری در تفسیر آن آیه متذکر هستند بدین معنا که شاید بر اساس فطرت انسانیاش به خود آید وقتی اینچنین نرم و دلسوزانه با او برخورد شود؛ و وجه دیگر میتواند این باشد که آن دو بزرگوار نشان دهند فرهنگ ایمانی چه فرهنگی است تا درباریان که بعضاً آمادگی لازم را داشتند، به خود آیند. مثل مؤمن آل فرعون یا همسر خود فرعون. در ضمن از روایات خوبی که در رابطه با تواضع در مقابل اهل ایمان و تکبر در مقابل متکبرین فرستادید، تشکر میکنم. آری! تکبر در مقابل متکبر وقتی معنا میدهد که حق برای او روشن شده باشد و او به جهت خودخواهیاش آن را نپذیرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همین طور است که می فرمائید. از تذکر حضرتعالی کمال تشکر را دارم. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: مطالعهی زندگی بزرگان و سیرهی عملی آنها، درآن موقعیت خوب است. نمیدانیم آیا بتولبودنِ حضرت زهرای مرضیه«سلاماللّهعلیها» به آن معنا است یا نه! موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: همانطور که مرحوم شهید آوینی عزیز نشان داد امروز با نور انقلاب اسلامی میتوان در فضای مجازی تصرف کرد هرچند نباید در آن حدّ متوقف شد و نقل سینه به سینه در جلسات را که برکات خاص خود را دارد، مغفول گذاشت و از آنجایی که هرگز فضای مجازی ظرفیت طرح موضوعاتی را که در کتاب میتوان با آن روبهرو شد، ندارد نباید از کتاب فاصله گرفت. با اینهمه گویا در حال حاضر افراد بسیاری به جهت دردسرهای تهیهی کتاب با مطالعهی نرمافزارهای آن، کار را دنبال میکنند که البته این وجه ایدهآل موضوع نیست، ولی نباید به خود چندان سختگیری کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- در متون دینی ما اهل کتاب جزو کفار به حساب میآیند 2- مسلّم معاندین که دشمن حق و حقیقتاند مدّ نظر نمیباشند 3 و 4- بسیاری از مردم جهان از جمله جوانان اروپا به دنبال حقیقتاند و از این جهت ما علاقهمندیم که آنها را به حق و حقیقت راهنمایی کنیم 5- حتماً تعامل حضرت امام با آن مردم محبتآمیز بوده زیرا آنها نیز به دنبال حقیقت بودند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر إنشاءاللّه ابتدا کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» را به قصد تطهیر قلب مطالعه فرمایید و سپس بر کتاب «عالَم انسان دینی» تأمل بفرمایید تا شرایط اُنس با کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» در شما فراهم شود؛ راه خوبی را طی خواهید کرد. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم همهی مطلب همین است که میفرمایید که در جلسهی هفدهم کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» تحت عنوان «هندسهی معرفتی» تشریح شده و در کتاب «امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» و سلوک در تقدیر توحیدی زمانه» با عمق بیشتری موضوع مطرح است. به امید آنکه همانطور که میفرمایید افسران تراز انقلاب اسلامی تربیت شوند و همانطور که مرحوم شهید بهشتی به خودی خود یک ملت بود، فرزندان انقلاب اسلامی هرکدام یک ملت باشند. موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! قصهی سوک امام، قصهی جدایی بهترین انسان دوستداشتنی است در آن حدّ که «کز سنگ ناله خیزد وقت وداعِ یاران». شعر مرحوم احمد عزیزی نالهی بزرگی بود که از جان همهی انسانهای حقشناسِ آن زمانه ظهور کرد و به حق، همانطور که او در سوک آن مرد الهی در خطاب به او میگوید: «ای لب آیینه حیرت گوی تو / خاک بر چشمان ما بی روی تو». خدا احمد عزیزی را رحمت کند چه خوب آن شعر را سروده است. موفق باشید
هین مگر هنگام هیجا آمده
یا مسیحا بر چلیپا آمده
هین مگر این زلزله تنزیل بود
یا طنین بال میکائیل بود
پاره شد چون فرق حیدر مه مگر
قبض شد روح رسول الله مگر
این خروش خون خیرالناس بود
یا کریوه یا اخی عباس بود
ای تو سکان سکینه مؤمنین
نوح امت، کشتی حق، قطب دین
ای ز صرع عشق تو غلیان خلق
رعشه ی ایمان تو در جان خلق
ای یل نفس پلید انداخته!
ای حسین با یزید انداخته!
ای بقا نوشیده پیر فانیان
خرقه پوش حلقه ی روحانیان
ای حسن پیموده ی راه حسین
پرچم خون بر گلوگاه حسین
معنی بیگانه با حرف آمده
یکه مرد الف در الف آمده
ای نفیر پنج تن آل عبا
چار قطب ارض را زیر قبا
ای به تو، روح خدا در گل شده
لامکان تا لامکان نازل شده!
ای به اوج لافتی شهپر زده
حیدر این دوره ی خیبر زده
ای به خندق بیرق فریاد ما
تیغ تو بر ذوالفقار آباد ما
ای سیه پوش تو خیل انس و جن
بهترین تفسیر نفس مطمئن
ای به نور مصطفی آیینه دار
ای نخستین حیدر بی ذوالفقار
ای غریو نینوا در هی هی ات
زینبستان زینبستان در پی ات
ما مرید بیدل راه توییم
ما ز هر آیینه خون خواه توییم
ای خم و می را به نی انداخته
خلق را در های و هی انداخته
هین مرو خلقی سقیم خود مکن
امت ما را یتیم خود مکن
ای گل حق این چه لالا کردن است
این چه وقت کوچ بالا کردن است
ای لب آیینه حیرت گوی تو
خاک بر چشمان ما بی روی تو
ما همه آیینه یاد تو ایم
بچه های نازی آباد تو ایم
ای صدای سرخ مظلومان مرو
یا خمینی جان محرومان مرو
دیگر آن قرآن ناطق، آه نیست
نقطه ای از باء بسم الله نیست
شیعیان! نالنده و مویان روید
در پی اش یا بن الحسن گویان روید
گرچه این عصر ظهور نایب است
قائم آل محمد غایب است
یا خمینی بی تو گلشن بی صفاست
داغ تو همرنگ داغ مصطفاست
بی تو یک دانگ رسالت مانده است
قسط در برج عدالت مانده است
وای بر ما بی تو می میریم ما
قسط خود را از که می گیریم ما
یا خمینی کفه ی ایمان تویی
در ترازوی خدا میزان تویی
یا علی شیر دغل گیرت کجاست؟
یا ولی عصر شمشیرت کجاست؟
یا علی مقداد کو عمار کو
استخوان مردی ابوذروار کو
آنکه بشکافد ز هم وقت فرود
کعبه الاحباری آل سعود
وای بر ما قافله ی فرصت گذشت
چارده قرن از پی هجرت گذشت
پی به پی پیک بهاران می رود
هشت قرن از سر بداران می رود
هادی گم کرده را هان پس کجاست
مهدی ما بی پناهان پس کجاست
ای ولی مؤمنین لب باز کن
کعبه را از نو طنین انداز کن
لاله در تمثیل این غم نارس است
مهدیا داغ خمینی مان بس است
شیعیان زنجیر باید زد به خون
تا بهشت سرخ زهرا لاله گون
از چمن سبزی گذشت از لاله جوش
چون تهی شد جام پیر زهر نوش
فتنه چرخ مقرنس را ببین
آتش بیت المقدس را ببین
ای گروه مؤمنین وقت عزاست
حضرت صاحب زمان صاحب عزاست
قلب عرفان بی تپش در سینه شد
وه چه خاکی بر سر آیینه شد
ای ز عطر پاک عرفان دامنت
باغ کنعان در گل پیراهنت
بی تو وهمی از بهاران مانده است
سایه ای از سر بداران مانده است
شب شد و من همچنان دم می زنم
دم از آن خورشید عالم می زنم
جاده جاری گشته و ما می دویم
شب شد و ما بی خمینی می رویم
دشت تفصیل سواران می دهد
باغ بوی سر به داران می دهد
ما شب خود را شبانی می کنیم
در عدم ها دشتبانی می کنیم
دختران چون اشک در آیینه اند
مثل داغی کودکان بر سینه اند
کودکان این لاله های تازه جوش
گریه می نوشند از جام خروش
روح مجروح خدا تندیس شد
قطب ما امروز مغناطیس شد
شاعری پرسید از من در صعود
بی خمینی می توان آیا سرود
من برایش حیرتی آتش زدم
تکیه بر ابری تجلی وش زدم
می توان بر تیغه ی لا لانه کرد
می توان در خنجرستان خانه کرد
می توان زنجیر غربت را جوید
می توان تا بوسعیدستان دوید
می توان بر ملک ری نخجیر زد
می توان تا جور هم زنجیر زد
می توان آری به صحرا شن گریست
لیک باید لال در باطن گریست
پیر از چنگ مریدان رفته است
رو به شاباش شهیدان رفته است
ای مریدان ما دچار هیبتیم
حق تجلی کرده و در غربتیم
یاد داری بر مصلای صلیب
ناله ی آن صد نیستان عندلیب
ما که بیرق دار بودا نیستیم
امت وهم یهودا نیستیم
این فغان آیینه دار ساز ماست
این تشنج سنت آواز ماست
ما دلی داریم از خون ریش ریش
ما عزاداریم از ده قرن پیش
شیعیان تیغ جلالی می خورند
برگ خشک خشک سالی می خورند
زخم می نوشند اینان مست مست
شیعیان شیرند حتی در شکست
رخ مپوش از داغ محمل های ما
ذوالفقار اینجاست در دل های ما
هر کجا شور حسینی می شود
یک خمینی صد خمینی می شود
رفت از خوف خمینی شب به غار
این فقط یک تیغه بود از ذوالفقار
تیغ اول رقص ربانی کند
تیغ دوم ظلم را فانی کند
تیغ اول تا دل کفار رفت
نایب آمد هول استکبار رفت
تیغ دوم کعبه را رقصان کند
آنچه حیدر کرد با بت، آن کند
وه چه خبطی آن سلاله ی بید کرد
شیر ما را در نجف تبعید کرد
بیشه هرگز هیبت شیری نکاست
از نجف جز شیر هرگز برنخاست
ای سد راه سکندر بازگرد!
ای قلاووز ای قلندر بازگرد!
ما ظهورستان نامت می شویم
کاسه ی راه کلامت می شویم
ای خدا نوشیده و فانی شده
رخت فانی افکنده ربانی شده
بی تو ما را سایه ما را سوره نیست
دامن البرز را اسطوره نیست
بی تو زخم کهنه افیون می خورد
شیعه می نالد، زمین خون می خورد
آه ای آیینه داران سنگتان!
جاده های بی خمینی ننگتان!
بوی خون در شیعیان بیدار شد
باز تاریخ زمین تکرار شد
روح ها بر شطی از تن می روند
دختران شیون به شیون می روند
آه این روح بلند آب هاست
این همان عصیانگر خیزاب هاست
از عدم می خورده پیر مست رفت
عاشقان انگار عشق از دست رفت
از خروس قریه بانگی مانده است
این ولایت را دو دانگی مانده است
بی خمینی خانقاه نور نیست
بی خمینی هیچ کوهی طور نیست
ای عدم پیمودگان خنجر کجاست
ای ز شب برگشتگان! حیدر کجاست
ابر می گرید بیابان نیز هم
کوچه می نالد خیابان نیز هم
(احمد عزیزی، شرجی آواز، صفحه 81)
جواب: مراحل سلوک ابتدا معرفت به حقایق است، سپس کسب فضائل اخلاقی برای به فعلیت رساندن معارف در قلب، آری:
اول قدم آن است که او را یابی..... آخر قدم آن است که با او باشی
وقتی فهمیدیم دل را دائم باید متوجه خدا نمود، متوجه میشویم پرحرفیها و کینهها و خودخواهیها مانع چنین توجهی است و لذا همت برای کسب فضائل اخلاقی، یعنی زدودن این ضعفها، به میان میآید. وقتی انسان تا حدّی از این دو مرحله گذشت حجابهای بین او و خدای بینهایت خوبی ها، آرامآرام کنار میرود. حال همهی عالم برای او آیت الهی هستند و میتواند با آیات الهی بهسر ببرد و همواره جمال محبوب را در جلوههای مختلف بنگرد، اینجاست که قرآن و روایات معنی دیگری پیدا میکنند، و کتاب ذکر برای قلب سالک میشوند و لذا در شرح حال حضرت امام خمینی«رحمةاللهعلیه» داریم روزی هشت مرتبه قرآن میخواندند، یعنی روزی هشت مرتبه از کتاب «ذکرٌ للعالمین» جمال محبوب را در جلوات مختلف میدیدند و متذکر میشدند. علامه طباطبایی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: اواخر عمر مرحوم قاضی طباطبایی«رحمةاللهعلیه» خدمتشان میرفتیم و فتوحات مکّیّه از محیالدینعربی را میخواندیم. آیتالله انصاری همدانی«رحمةاللهعلیه» میفرمایند: مثنوی کتابی است که سالکِ عارف هرگز تا آخر عمر نمیتواند از آن جدا شود، زیرا فتوحات و کشفیات دیگر عارفان آینه برای بقیهی عارفان میگردد. خوشا به حال آنانی که در گلستان روایات ائمه معصومین«علیهمالسلام» نورها میگیرند و مستیها میکنند. گفت:
به هر رنگی که خواهی جامه میپوش..... که من آن قد رعنا میشناسم
موفق باشید
باسمه تعالی: سلام علیکم: توحید صمدی قرآنی یعنی توحیدی که حضرت حق را «صمد» بدانیم به آن معنا که او در همهی عالم به خودْ حاضر است و در مخلوقاتْ به اسماء الهی ظاهر میباشد. پیشنهاد میشود کتاب «ده نکته در معرفت نفس» را همراه با شرح صوتی آن مطالعه فرمایید تا این معانی برایتان روشن شود. کتاب و شرح صوتی آن بر روی سایت هست. موفق باشید