بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
14209
متن پرسش
با سلام و عرض خسته نباشید: به نظر شما آیا جایز است در جامعه ی اسلامی هر کس در برخورد با جنس مونث جدی و بدون شوخی و خنده رفتار کرد مطرود گردد؟ من دانشجوی ترم 5 مهندسی عمران هستم و به دلیل عدم رابطه با جنس مونث و به خصوص همکلاسی های دختر متهم شدم و انواع تهمت ها به من زده می شود وظیفه بنده چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بزرگان دین به ما فرموده‌اند در مسیر حق از ملامت ملامت‌کنندگان نگران نباشید، هرچند تنها بمانید. موفق باشید

13783
متن پرسش
با سلام: می خواستم بدانم حیوانات بعد از مرگ چه اتفاقی برایشان می افتد آیا آنها هم مثل ما من و تن دارند با توجه به این که من هرگز نابود نمی شود پس بعد از مرگ چه می شوند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در کتاب «معرفتِ نفس و حشر» و «خویشتن پنهان» شده است مبنی بر این‌که از نظر فلسفه‌ی اسلامی نفسِ حیوانات به صورت کلّی محشور می‌شود، نه به صورت جزیی و فردی. بدین معنا که ما در آن‌جا نفس گوسفند داریم اما نه گوسفند خاص. موفق باشید

12295

معاد کودکانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد: با توجه به بحث معاد که طبق آیه قران تجلی قلب است، می خواستم بدانم افرادی که کم توان ذهنی هستند، و یا دیوانگان که هیچ مسئولیت شرعی در قبال افکار و رفتار خود ندارند اما از طرفی اعمال و حرکات و افکار آنها در حد خودشان است و صورت نفسشان می شود و در برزخ و در قیامت هم که تجلی نفس است نفس صورتهایی که با آنها متحد شده است را تجلی می دهد آیا دیونگان هم شامل این قاعده هستند و صورتهای نفسشان تجلی می کند و باعث عذاب آنها می شود یا بحث آنها در قیامت فرق می کند؟، در ضمن تکلیف این بچه هایی که تازه متولد می شوند و می میرند چگونه است؟ و این روایت که اشاره دارد که کودکان در برزخ آموزش می بینند، طبق قواعدی که در برزخ و قیامت حاکم است که عالم تکوین است منظور از این آموزش چیست؟ و در ضمن در جواب این سئوال که دیوانگان در دیوانه شدن خود هیچ نقشی نداشته اند و مقصر نبوده اند و در هر حال از مراتب، پایین بهشت برخوردار می شوند چه پاسخی بدهیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قبلاً در سؤال‌های مربوط به معاد در این مورد صحبت شده، به آن جواب‌ها مراجعه فرمایید. موفق باشید

12065
متن پرسش
سلام استاد ارجمند: آیا متن زیر درست است در صورت اشتباه لطفا درستش را مرحمت بفرمایید: قسمت الف: انسان مخلوقی است که اگر با نگاه تکثر مورد بررسی قرار گیرد مجموعه ای از چسم و نفس و روح می باشد، که با وحدتی که در آفرینش او وجود دارد، همه ی این ابعاد وجودش تبدیل به انسان می گردد که خداوند او را جانشین خود در زمین معرفی می کند و به خودش تبارک می گوید. اول از همه، جسم خلق می گردد و خداوند با توجه به آیه ی نفخت من روحی و آیه «و نفس و ما سواها و الهمها فحورها و تقواها»، روح و نفس را، در او می دمد. این انسان جسمی دارد که از نظر نباتی و حیوانی با گیاهان و حیوانات نقاط اشتراک دارد و آن حیات است. اما چون صاحب نفس و اختیار و روح الهی می باشد، شرایط او با دیگر موحودات متفاوت می شود. نفسی که در انسان وجود دارد، دارای قوای چهارگانه ی عقل و شهویه و غضبیه و وهمیه می باشد که همه ی این قوا برای زندگی انسان ضرورت دارد. اما این قوا باید تحت فرماندهی قوه ی الهیه عقل قرار گیرد تا با بهره بردن از آنها در تعالی و تکامل خود بکوشد و غبار از روح الهی که خداوند در وجود او قرار داده است، بشوید و به تعالی و تکامل خود برسد. همانطور که در سوره ی شمس خدا فرموده است، نفس هم خوبی و هم بدی را کامل می شناسد، اما نفس قابلیت اماره گی (تشویق به بدی ها) و هم لوامه گی (منع از بدی ها) و هم مطمئنه (نفس به تعالی رسیده) را دارد .... و با اختیاری که دارد می تواند از هر کدام از این درجاته نفس بهره ببرد. اگر نفسی مطیع اماره گی شد، آلوده می گردد و غباری بر روی روح الهی او کشیده می شود. طوری که به شیطان متمایل می گردد و در نهایت اسیر و بنده ی او می گردد. و اگر تابع نفس لوامه ی خود گردد، این نفس (وجدان) او را از زشتی ها منع می کند و پله ی پرواز به مرحله ی مطمئنه خواهد شد. نفسی که مطمئنه گردید، با روح الهی که در وجودش است، به مقام راضیه مرضیه خواهد رسید. جایی که او از خدا راضی است و خدا هم از او راضی. در اینجا وحودش همه الهی می گردد و با تجلی اسماء خداوند، آیننه ی تمام نمای حق می گردد و به لقاء الله نایل می گردد. قسمت ب: در قیامت هم روح از جسم جدا می گردد و به اصل خودش بر می گردد و این جسم و نفس است که عذاب می بیند. البته روح ما هم تحت تاثیر این عذاب است و حسرت می خورد که چرا نفس بسوی او حرکت نکرد. بعد از تمام شدن عذاب جسم و نفس، روح دوباره به جسم باز می گردد و نزد خداوند حیات ابدی دارد. بیشتر قسمت سوال که متوجه نمی شوم قسمت «ب» است از اینکه وقت می گذارید سپاسگزارم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: قسمت اول سؤال خوب است، ولی قسمت دوم اشکال دارد زیرا در قیامت همان اخلاق و عقاید ما که مربوط به روح است صورت پیدا می‌کند و انسان بد اخلاق و بد عقیده به صورت خوک در می‌آید که همان روح اوست که به صورت خوک درآمده و از آن جهت که انسانی است که خوک شده و چنین شخصیتی را نمی‌خواهد، معذّب است. موفق باشید

11804
متن پرسش
با سلام: به نظر شما در این زمان سفر به عربستان به قصد زیارت خانه خدا (عمره مفرده)صحیح است که اینها پول ما را می گیرند و علیه خودمان خرج می کنند؟ حج واجب، واجب است و طرف باید برود اما چه لزومی دارد که افراد عمره مفرده انجام می دهند؟ 2. من نمی توانم این قضیه را هضم کنم که ما چرا باید برای انجام کارها در کشورمان از آمریکا و دیگران اجازه بگیریم، مگر خداوند در قرآن نفرموده که کفار را بر شما ولایتی نیست و آنها هیچ کار نمی توانند بکنند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نظر مقام معظم رهبری آن است که ما تریبون حج را خالی نکنیم، ولی در رابطه با موضوع اخیری که پیش آمده باید ببینیم نظر مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» چیست؟ حضرت آیت اللّه مکارم در درس خارج خود به نحوی تذکر داده‌اند که گویا باید خیلی هم در این شرایط مشتاق انجام عمره نباشیم 2- ما در رابطه با جریان هسته‌ای از آمریکا هرگز نباید اجازه بگیریم، در مذاکرات سعی می‌کنیم رقیب را خلع سلاح کنیم و حضور فرهنگی خود را در جهان اثبات کنیم که در جواب سؤال شماره‌ی 11791 در این مورد نکاتی عرض شد. موفق باشید

11703
متن پرسش
سلام خسته نباشید: آیا نفسه ناطقه من در تمام مکان ها حضور دارد؟ یک خواهشی هم داشتم اگر امکانش هست فایل صوتی هر کتاب رو تو سایت قرار بدین. بنده نمیتونم سی دی های شمارو تهیه کنم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: برای جواب‌گرفتن نسبت به این سؤال زحمت بکشید کتاب «چگونگی فعلیت‌یافتن باورها» را مطالعه فرمایید، در ضمن همه‌ی کتاب‌ها فایل صوتی ندارند و سایت هم ظرفیت همه‌ی صوت‌ها را ندارد. موفق باشید

10460
متن پرسش
سلام علیکم: 1. از دوستانی که سیر مطالعاتی شما را دنبال می کنند بعد از چند وقت انتظار دارید که از بیشتر 24 ساعت شبانه روز را بدانند منشان کجاست و به چه نظر دارد؟؟ و آیا باید این اتفاق بیفتد و برسیم به اینکه این عمل در نزدمان باشد و ملکه مان باشد؟ هنوز این عمل در من رخ نداده و مقدار بسیار جزیی از دقایق متوجه مفهوم وجود و ظهور و نه حتی خود وجود هستم در حال نا امیدی هستم. نه اینکه این موضوع حق نباشد من شاید مردش نیستم؟ 2. چرا سیر مطالعاتی دارید اما توصیه سیر عبادی خاصی ندارید شاید این موضوع گمشده خاصی در بین دوستان است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی باید ما را به توحید برساند و آرام‌آرام حبّ دنیا در ما ضعیف شود و در انجام عبادات شرعی که همه می‌دانند با عمق بیشتری وارد شویم. عمده‌ی کار، رجوع الی اللّه است این هم آرام‌آرام و با کم و زیادش إن‌شاءاللّه برای رفقا پیش می‌آید. موفق باشید
9868
متن پرسش
سلام استاد: پاسخی که در بحث نامه فرزند آیت الله جوادی آملی مطرح نمودید به نظرم طرفداری و توجیه رسید و می خواستم اشکالی که در ذهن من به وجود آمده را مرتفع نمایید. ایشان در انتهای نامه این نکته را بیان نموده اند: گرچه انقلاب، مردم و نظام اسلامی تجربه‌های بسیار سنگین و سختی را پشت سر نهادند، لیکن به نظر می‌رسد تا رسیدن به جامعه الگو و امت وسط راه طولانی در پیش است، جامعه‌یی که مردم آن از خرافه و گرایشات سطحی در امان باشند، مدیران و متولیان امرشان از شایستگان و فرهیختگان و دلسوزانی باشند که جامعه به وجود آنان به خود ببالد و نمایندگانی از تمدن و فرهنگ ناب و اصیل اسلام و ایران باشند. گرچه جای بسی شکر و سپاس است که اراده ملت این‌بار در وجهه دولت نمایان شده و خواست قلبی جامعه خصوصا فرهیختگان و نخبگان از قلم تدبیر و امید جاری گشته، لیکن نگارنده این سطور با قطع نظر از این امر به مقوله دیگری می‌اندیشد و به وجود چنین انسان‌هایی مباهات دارد. در پایان بار دیگر به دانش، اخلاق، ادب و صلابت و استواری شما درود می فرستم و فصل جدیدی برای دستیابی به توفیقات برتر از بارگاه الهی مسألت دارم. این مطلب در حقیقت بیانگر رضایت هرچه بیشتر ایشان از چنین دولتی به همراه شکایت ایشان از نمایندگان مجلس نسبت به استیضاح و کوته فکری ایشان است. ضمنا سوال دیگر این است که چرا در مواضع بسیاری که از ابتدای دولتهای قبل وجود داشته و جای دلداری وجود داشته ایشان وارد بحث نشده اند؟ بازهم بنظر می رسد پاسخ شما در راستای حفظ شخصیت و احترام آیت الله جوادی آملی بوده که اگر منتسب به ایشان نبودند جای طرح چنین بحثی از یک گوینده ناشناس در سایت ها نبود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نامه‌ی فرزند آیت‌اللّه جوادی را بهانه قرار دادم تا نکته‌ی مهمی را به عزیزان متذکر شوم و آن نگاهِ تمدنی‌داشتن به جریان‌های وفادار به انقلاب بود. ملاحظه کنید بنده با این‌که اشکالاتی به دولت آقای روحانی دارم چگونه می‌پذیرم جناب حجة الاسلام آقای مرتضی جوادی آملی دولت آقای روحانی را تأیید کند؟ عمده آن است که متوجه باشیم ما در آینده باید به جامعه‌ای فکر کنیم که این نوع نگاه‌های متفاوت که همه در زیر سایه‌ی اسلام و انقلاب طرح می‌شود همدیگر را بپذیرند و نه آن‌که سخن همدیگر را تصدیق کنند. ما هنوز گمان می‌کنیم با تحقق انقلاب اسلامی امری ساده به قوع پیوسته که می‌توانیم در جزیره‌ای به نام ایران با آن به‌سر ببریم و به همین جهت نیازی نمی‌بینیم تا نسبت خود را با اطرافیانی که در یک گروه قرار داریم و با دیگر جریان‌ها بازتعریف کنیم. در این صورت باید بپذیریم ما با خیالات خود در این واقعه‌ی عظیم یعنی انقلاب اسلامی وارد شده‌ایم و هرگز نباید برای خود امید پیروزی داشته باشیم. زیرا نه خود را مجهز به سعه‌ی صدری کرده‌ایم که در آینده سخت به آن نیازمندیم و نه تلاش می‌کنیم جامعه را از دو قطبی‌بودن بین جناح‌هایی که به اهداف انقلاب معتقدند، خارج کنیم، همچنان اسیر جناح‌بندی‌های گذشته هستیم. زیرا معنای حضور در آینده‌ای را که در میان سایر ملت‌ها برای ما رقم خورده است متوجه نمی‌باشیم. ما برای حضور در آینده‌ی انقلاب به پرورشی نیاز داریم که جایگاه افراد و افکار و جریان‌ها را در تمدن اسلامی تعیین می‌کند و نه در تاریخ محدود و در جزیره‌ای جدا از همه‌ی ملت‌ها. عادات و ملکاتی که قبلاً با آن زندگی می‌کردیم برای ادامه‌ی کار کافی نیست، شخصیت‌هایی را باید مدّ نظر آورد که آن‌ها از یک طرف بر نفس خود مسلط بوده‌اند و تحمل رقبای خود را داشتند و تنها ایده‌های ایمانی را مدّ نظر قرار دهند و از طرف دیگر به وسعت حضور انقلاب اسلامی در آینده‌ی جهان فکر کنند. آن کسی‌که این حرف‌ها را با برنامه‌های سفارشی و رسمی یکی می‌گیرد ابداً متوجه سخن ما نیست و هنوز متوجه پرورشی که باید آغاز کند، نشده است. ابتدا باید جایگاه تاریخی و قدسی انقلاب را بفهمند تا سجیه و خصلتی را که برای ادامه‌ی انقلاب نیاز داریم در خود بپرورانند. باید دورتر از امروز را دید تا در امروز به درستی تصمیم بگیریم و عمل کنیم. این است عبور از بلای اکنون‌زدگی. موفق باشید
9039
متن پرسش
سلام محضر استاد: در جلسه تفسیر به این مضمون فرمودید که حضرت امام (ره) بدون نیاز به سلاح انقلاب را جلو بردند و آنهایی هم که از سلاح استفاده کردند کار به جایی نبردند - اگر توجه به روایات ظهور بکنید میبینید که تعداد زیادی از آنها اشاره به کشتن و سر بریدنهای امام زمان (عج) از دشمنانشان و مخالفانشان دارد - تا آنجا که من در مورد ظهور فکر کرده ام به این نتیجه رسیدم که زمانی ظهور صورت میگیرد که قلبها و فطرتهای بشری حضرت را صدا میزنند که نمونه ی کوچکش را در انقلاب دیدیم و چه زیبا هم بود - استاد چطور آن روایات را با فریاد فطرت بشر که لبیک یا مهدی سر میدهد میشود جمع کرد؟ تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم همان‌طور که متوجه هستید فطرت‌های بشر ظهور حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌اللّه‌تعالی‌فرجه» را صدا می‌زنند. می‌ماند موانعی که اجازه نمی‌دهند مردم به امام‌شان متصل شوند برخورد قهرآمیز تنها با آن موانع است. موفق باشید
8649
متن پرسش
سلام استاد. از آنجایی که به عنوان یک مسلمان باید قرآن کلام خدا رو یاد بگیریم و از آن‌جایی که به صورت مستقیم خیلی سخته با آیات ارتباط بر قرار کرد، و حتما باید از یک تفسیر استفاده کرد. می‌خواستم ببینم برای شروع شما از بین تفاسیر موجود کدام تفسیر رو پیشنهاد می‌کنید؟ (اینو بگم من مبتدی هستم) من شنیدم المیزان سنگینه و تخصصی. و اگر شما المیزان رو پیشنهاد می‌کنید نحوه‌ی صحیح مطالعه‌اش را هم بگید تا بتونیم در حین مطالعه باهاش ارتباط برقرار کنیم تا خسته کننده و غیر قابل فهم نشه.
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: جزوه‌ی چگونگی کار با تفسیر المیزان ان‌شاءالله راه کار ارتباط با المیزان را نشان می‌دهد. موفق باشید
8498
متن پرسش
بنام خدا و با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی استاد یزدان پناه در بحث منازل السایرین منزل تذکر در توضیح استعداد فطری گفنتد همه انسان ها استعداد توحیدی و فطری برای سیرالی الله دارند اما استعداد ها متفاوت است بعضی فقط در حد فعلیت اخلاقی پیش می روند و بعضی قدم در سیر عرفانی هم می گذارند و این افرا د هم متفاوت اند و هر کسی به مرحله ی تجلی ذاتی نمی رسد. چون استعداد آن را ندارد . از طرفی در مباحث نفس داریم که همه ی انسان ها از مقام انسان کامل نازل شده و استعداد باز گشت به همان مقام را هم دارند . حال سوال این است که اگر همه ی انسان ها استعداد وصول به مقام انسان کامل را دارند دیگر جایی برای فرمایش استاد یزدان پناه باقی نمی ماند آیا وجه جمعی به نظر جنابعالی می رسد ؟
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: فکر می‌کنم باید بین استعداد ذاتی انسان‌ها به ما هُو انسان و بین انسان بما هو حسن و رضا فرق گذاشت. همان‌طور که می‌فرمایید هرکس بنا به تعریفی که برای خود کرده همتی را برای خود در مسیر توحید شکل داده که از این جهت معلوم نیست همت او تا فنای ذاتی باشد، هرچند در ذات خود به عنوان «لا تبدیل لخلق اللّه» هیچ تفاوتی در مخلوقات خدا نیست. موفق باشید
6471
متن پرسش
سلام.حضرت استاد مدت زمانی دراز است که راجع به بسط عدالت در تمدن مهدوی(ع) می اندیشم.وگمانم این است که این ارزش وبسط آن در حکومت مهدوی غیر از آن مفهوم ساده واولیه ای است که در اذهان نقش بسته وتصور می کنند.به عنوان مثال اگر زمینی در قرن ها قبل توسط شخصی غصب شده است وبه ورثه رسیده ودر حال حاضر یک مکان ارزشمند ومفید برای جامعه وحتی مسجد ساخته شده است به نظر حقیر عدالت حکم می کند که این زمین به صاحبان اصلی اش برگردانده شود ومثلا اگر در پی ریزی یک بنا ودر ساختن آن حتی شنی غیرعادلانه دراین بنا استفاده شده ویا حق یک کارگر ساده یک روز در آنجا ضایع شده این بنا براساس وپایه ی عدالت اصل بنا نشده است و وجودش به یک نحو شرعی نیست وبا نظام تکوین هم خوانی ندارد.وبنابراین دربسط ارزش عدالت به دست یداللهی مهدی (ع) باید نابود شود.حالا با بسط این مثال های ساده می توان نتیجه گرفت این تمدن مدرن وهرتمدن شبیه به این که از ابتدا با چپاول منابع وثروت از طبیعت وانسان ها به نامشروع وظلم به خود ودیگران که کلان آن کفر والحاد است منافی عدالت می باشد ومسلما مهدی(ع) نباید با تکیه برحتی ذره ای از این تمدن الحادی که ریشه ی تاریخ آن به ابتدای نزاع جبهه ی حق وباطل است تمدن عظیم خود را بنا کند ومسلما باید جهانی دیگر با زیربنای توحید وروبنای عدالت از نو ساخته شود ویک دگرگونی عظیم اتفاق بیفتد که شاید تصورآن هم بسیار دشوار باشد. می خواستم نظر شما را دراین باره بدانم واینکه این نگرش تا چه حدی صحیح است وتاچه حد نگاهی افراطی وغیر واقعی نسبت به تمدن مهدوی (ع)وبسط این ارزش مهجور می باشد.؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم نه‌تنها هیچ افراطی در این نگرش نیست بلکه این اولین شرط تجلی انوار غیب توسط آن موجود مقدس است که واسطه‌ی فیض بین ارض و سماء است و تازه وسعت عدالتی که جهان ظرفیت آن را دارد بسیار بالاتر از عدالت اقتصادی است. خوشا به حال آن‌ها که می‌فهمند این جهان چه ظرفیت فوق‌العاده‌ای دارد و بدین لحاظ در ذیل تبعیت از ولّی فقیه زمان ،منتظر آن حضرت هستند و سعی می‌کنند بین علم و عملشان تخلفی نباشد و آنچه را حق می‌دانند سعی می‌کنند در عمل بدان مقید باشند. موفق باشید
5923
متن پرسش
با سلام ایا فرشتگان حرکت جوهری دارند؟لطفا توضیح دهید باتشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: خیر، زیرا همان‌طور که در بحث حرکت جوهری روشن شد حرکت جوهری تنها مربوط به ذات مادی است. موفق باشید
5864
متن پرسش
سلام علیکم.ببخشید استاد مزاحم اوقات شریف می شوم.سوالی دغدغه ذهنی ام شده است.می خواستم ببینم موضوع معرفت النفس چه زمانی در شیعه به عنوان یک روش سلوکی مطمون و منسجم توسط علما مورد عمل و دقت قرار گرفت؟ علامه طهرانی از قول علامه طباطبایی در کتاب رساله سیر و سلوک اولو الالباب موضوع شروع استفاده از روش های معرفت النفس در تمرکز و دفع خیالات را به زمان آیت الله شوشتری و آن جولا مربوط می داند.آیا کل معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نه به عنوان یک علم از آن زمان مورد عمل قرار گرفت یا صرفا از زمان آیت الله شوشتری فقط تمرکز توسط معرفت النفس توسط آن جولا یاد داده شده است؟یا طریق معرفت النفس برای رسیدن به مقام ولایت که علامه در ولایت نامه ذکر می کند همیشه مورد توجه بوده است؟ آیا با وجود این که در روایات معرفت النفس مورد تاکید بی نهایتی قرار گرفته است باز هم علمای شیعه قبل از ورود این جولا به معرفت النفس به عنوان یک روش سلوکی نمی نگرسته اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: یقیناً توجه به معرفت نفس همیشه مدّ نظر بوده. با منسجم‌شدن حوزه‌ها علماء نیز آن را به صورت منسجم‌تر در آوردند و حالت کاربردی‌تر به آن دادند تا دیگر به صورت پراکنده نباشد. موفق باشید
5088
متن پرسش
سلام علیکم . بنده آشنایی چندانی با مباحث فلسفی ندارم ولی علاقمند مباحث فلسفه و حکمت می باشم .قبل از مطالعه اسفار چه کتابایی باید مطالعه کرد (برای بهتر فهمیدن اسفار).
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سیر مطالعاتی که در سایت هست شروع خوبی است. موفق باشید
4150
متن پرسش
در استدلال عقلی بر وجود امام زمان (یا همان استدلال سومِ شما در اثبات لزوم سلوک ذیل شخصیت حضرت امام)، سؤال و جواب‌های بسیاری بین ما رد و بدل شده‌است. وقتی شما این استدلال را برای معصوم به کار می‌برید، می‌فرمایید: «وجود امام زمان را هم اثبات می‌کند»، وقتی دربارة حضرت امام به کار می‌برید، می‌فرمایید: «فقط وجود سیره‌اش را ثابت می‌کند.»! اگر این استدلال لزوم وجود مصداقش را هم ثابت می‌کند، حضرت امام مصداقش نیست. و اگر لزوم وجود مصداقش را ثابت نمی‌کند، نمی‌توان وجود امام زمان را از طریق این استدلال ثابت کرد!
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وجود مقدس حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» به عنوان یک حقیقت صاحب اصلی همه‌ی نوری است که زعیمان الهی در زمان غیبت به بشریت می‌رسانند و لذا طبق قاعده‌ی صاحب و تابع، اشخاصی مثل حضرت امام به نور تابعیت خاص از حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در صحنه‌اند و به همان دلیل که عالم هستی امام می‌خواهد حکمت خداوند اقتضاء می‌کند در زمان غیبت نور هدایت الهی توسط زعیمی ظهور کند، هرچند آن به تبع صاحب اصلی هدایت دوران یعی حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» باشد و سیره‌ی آن زعیم مدت‌ها در حکم حضور آن زعیم است تا تاریخی جدید ظهور کند و تا خود حضرت ظهور بفرمایند که بنده معتقدم بعد از نور جامع حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» جهان آماده‌ی ظهور خود حضرت است و بی‌حساب نبود که حضرت روح‌الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» فرمود: این انقلاب را به صاحب اصلی‌اش تقدیم می‌کنیم. حضرت روح الله معارفی را برای ما به یادگار گذارد که با رجوع به آن‌ها إن‌شاءاللّه ظرفیت فهم مقام حضرت صاحب‌الزمان«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» فراهم می‌شود. موفق باشید
3712

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1- آیا آنچه ما در «مشهورات زمانه» برداشت کرده‌ایم صحیح است؟ مثال مشهورات زمانه، تمامی مصادیق عقاید غیرکامله است و همة ما به همة مشهورات زمانه گرفتاریم و هر کس به اندازة ایمانش از مشهورات زمانه عبورکرده‌است؛ یعنی «عبور» تشکیکی خواهدبود. مثلاً یکی از مشهورات زمانه این است که: «اگر ماشین‌مان را دزدببرد، خیلی ضررمی‌کنیم.» و لذا خیلی ناراحت می‌شویم. در حالی که اگر قلب‌مان از این مشهورات عبورکرده‌باشد و پذیرفته‌باشد که این عالم دست خداست و خدا هم حکیم است، دزدیدن ماشین با هدیه‌گرفتنِ یک ماشین صدمیلیونی برایش فرقی نمی‌کند، و این، همان مبنای «زهد» است. پس یکی از مشهورات زمانه این است که: این عالم، دست خدا نیست. و خدای حاکم بر این عالم، حکیم و قادر مطلق نیست. و ما هم این مشهورات را قلباً پذیرفته‌ایم، چقدر پذیرفته‌ایم؟ به اندازه‌ای که ایمان‌مان ضعیف است. چه بسا که یکی از مشهورات زمانه این باشد که اصلاً خدایی وجود ندارد؛ به همین دلیل است که در پاسخ به سؤال نکیر و منکر همه مشکل دارند مگر آن کسی که قلباً از این عقاید باطله عبور کرده‌باشد. در این قسمت (فکرقلبی) مشهورات زمانه و عقاید باطله، همان مبادی غلط است. و عقاید حقه و بر خلاف مشهورات باطله، مبادی صحیح برای درست‌اندیشیدن است. پس مشهورات و مبادی در فکر قلبی، یک چیز است. لکن مشهورات، مبادی غلط است. و عکس مشهورات، مبادی صحیح. حتی شاید بتوان گفت: در فکر قلبی، مقدمات و نتایج استدلال هم یک چیز است، اختلاف در شدت و ضعف است؛ مثلاً من با این مقدمه که پذیرفته‌ام خدای قادر حکیم مسلط بر این عالم است، قلباً فکرکرده همین اعتقاد را در خودم تقویت می‌کنم. 2- آیا این نتیجه درست است؟ پس اولاً فکر قلبی و نتایج این فکر، تشکیکی است. و ثانیاً علاوه بر فکرکردنِ عادی، برخی افعال (مثل نماز و روزه) هم باعث فکر قلبی می‌شود؛ چرا که این عبادات هم باعث تصحیح عقاید باطله و عبور قلب از مشهورات زمانه می‌شود.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: مشهورات زمانه یک نحوه گرفتار اعتباریات شدن است که مسلّم ریشه در عقاید باطل دارد ولی صورت‌های آن بسیار زیاد است. موفق باشید
3224

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسمه تعالی سلام بر تمامی دوستان سایت لب المیزان حقیر یک بار دوسه هفته قبل سؤالات 13 و 14 و 15 را برای شما فرستادم، پس از یک هفته پیگیر جوابش شدم، فرمودید که به دستتان نرسیده. مجددا هفتة گذشته این سؤالات را به همراه سه سؤال دیگر، برایتان ارسال کرده طی پیامکی جناب آقای قدوسی را از ارسال این سؤالات و تعداد آنها مطلع کردم. پس از یک هفته امروز که به سایت مراجعه کردم، دیدم پاسخ آن سه سؤال دیگر برایم ارسال شده، هم به سایت، و هم به ایمیلم، اما پاسخ آن سه سؤال، نه به ایمیلم امده و نه در سایت موجود است! لذا امروز مجددا این سه سؤال را به همراه هفت سؤال دیگر خدمتتان ارسال کردم. از انجا که فرموده‌بودید سؤالات شماره نداشته‌باشد، شماره‌های 13 و 14 و 20 را از ابتدای این سه سؤال حذف کرده‌ام. ولی در جریان باشید که اگر دیدید از این ده سؤال، سه سؤال تکراری است، بدانید مانند دفعات قبل مشکل فنی ایجادشده؛ یعنی یا این سؤالات در سری قبلی به دست شما نرسیده یا پاسخی که شما زحمت کشیده و ارسال کرده‌اید به دست من نرسیده‌است. نه این که من پاسخ این سؤالات را دریافت کرده‌ام اما خواسته‌ام یک بار دیگر همین سؤالات را بفرستم. ضمنا دو هفتة قبل سؤالی دربارة آیت‌الله منتظری خدمتتان ارسال کردم که الف و ب و ج داشت، جواب آن سؤال هم به دستم نرسیده‌است! لذا این سؤال را هم إن‌شاءالله پس از چند دقیقه به عنوان سؤال یازدهم خدمتتان ارسال می‌کنم. البته اگر همین متن هم سؤال محسوب شود، جمعاً إن‌شاءالله 12 سؤال خدمتتان ارسال کرده‌ام. آقای قدوسی فرموده‌بودند که استاد سؤالی را در دو دفعه، از دو زاویه نگاه کرده و دو جواب متفاوت داده‌بودند، اما حقیر ظاهراً هیچ‌یک از آن دو پاسخ را دریافت نکرده‌ام! حیف است که استاد سؤالی را پاسخ بدهد ولی بلااستفاده بماند، لذا در صورت ممکن هر دو پاسخ استاد را ارسال کنید شاید خودم متوجه زوایای مختلف بحث بشوم. یا لااقل این دوپاسخ را به استاد عرضه کنید خودشان یکی را بر دیگری ترجیح داده برایم ارسال کنید. ولی فکرکنم اگر خودم با دو پاسخ استاد مواجه شوم، بهتر باشد؛ چون شاید زاویة سؤالم را خودم بهتر بدانم.
متن پاسخ
.
1418

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم: سلام عرض می کنم خدمت استاد گرامی...اون طوری که خودم از خودم برداشت کردم فکر می کنم که ارتباط قلبی با ائمه نمی تونم برقرار کنم مثلا در مورد مصیبت حضرت حسین و وقایع کربلا سوالاتی دارم که هیچ گاه حل نمی شوند یعنی می رم سراغ کتاب های مختلف دلایل عقلی عظمت واقعه ی عاشورا رو می خونم و قانع می شم اما همین که می خوام ارتباط قلبی برقرار کنم دوباره اون دلایل از ذهنم می ره مثل این که اصلن وارد دلم نشده بوده و می گم خب که چی؟چرا این مصائب عظیم هستند و چرا اعظم هستند زیارت عاشورا رو به سختی می تونم بخونم چون درک نمی کنم اعظم مصابی یعنی چه؟اگر مصیبت هایی هست که جسما وارد شده مصائی بالاتر از این در تاریخ بوده و اگر از نظر معنوی هست و ضایعه ای که به اسلام و حرمت مقام انسان کامل وارد شده خب مظلومیت حضرت زهرا و حضرت علی آیا بالاتر از این نیست؟جزوه ی کربلا سیران عشق الهی رو هم خونده ام قبول دارم اما در دلم باور ندارم عشق به دلم راه نداره نمی دونم ایراد کار از کجاست.اگر مسئله ای از طریق عقلی و منطقی برام ثابت بشه باهاش ارتباط برقرار می کنم و از طرفی هم اگر ثابت هم بشه باز هم یک چیزی در درونم کمبود احساس می کنم و نمی دونم این به چه دلیلی هست من خیلی نگران هستم که نمی تونم کربلا و عشق در کربلا رو درک بکنم. این خصوصیات در من هست که دلتنگ دیگران نمی شم مگر این که کاری رو ازشون انتظار داشته باشم اون حس محبتی که دیگران نسبت به هم دیگر دارند رو من ندارم و آیا می شه گفت اگر من بخوام در مسیر سیر الهی قرار بگیرم چون وجه محبت رو ندارم شاید نتونم به طور کامل به ظرفیت خودم برسم؟ یا محبت ویژگی فطری برای همه ی انسان هاست.من آدم ایده آلیستی هستم و حتما می خوام از بعد عشق و محبت وارد دین بشم اما الان که این موضوع رو در درون خودم پیدا نمی کنم نمی دونم چه کار باید بکنم. اگر بنا به فرموده شما در جزوات نهایت ظرفیت وجود انسان در عشق و بندگی از روی عشق و حب در کربلا اتفاق افتاده و من نتونم این مسئه رو بچشم چه خسران بزرگی است.غالبا در مراسمات روضه حضرت اباعبدالله دلم می گه خب این ها که گریه نداره برای چی باید گریه بکنم اما با عقلم اون دلایل رو می چینم و خودم رو به گریه وادار می کنم. وقتی به مسئله ی ظهور فکر می کنم و دلایل عقلیش رو بررسی می کنم می گم خب ما منتظر انسان کاملی هستیم تا بیاد و شرایط رو مهیا بکنه برای بندگی کردن به طور کامل اما چه لزومی داره ما دلباخته ی چنین انسانی باشیم مگر نمی شود منتظر بود اما دلباخته نبود؟ آیا این سوال هایی که من دارم مثل همون مسئله ای نیست که شما در آشتی با خدا اشاره کرده اید که کسی که می گه که چی؟ چون به هدفش در زندگی نرسیده شاید چون من در درون محبت قرار ندارم و محبت رو نچشیدم این سوالات رو می پرسم. ممنون می شم لطف بفرمایید و راهنمایی بکنید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در مورد ارتباط با حقیقت کربلا پس از آن‌که رعایت حرام و حلال الهی را دنبال کردید یک نحوه یگانگی با حضرت اباعبدالله«علیه‌السلام» پیدا می‌کنید و آن حضرت را جنبه‌ی ایده‌آل خود احساس می‌نمائید و طبیعی است که در چنین حالتی انعکاس شوق اُنس با حضرت همان اشک است که در جواب سؤال 1417 به آن پرداخته شده. در ضمن محبت به اهل بیت«علیهم‌السلام» را با معرفت به مقام قدسی آن‌ها می‌توان به‌دست آورد . سعی بفرمایید در مورد حقیقت نوری اهل بیت«علیهم‌السلام» مطالعاتی داشته باشید تا إن‌شاءالله شوق اُنس با حضرت صاحب‌الأمر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نیز در شما صورت منطقی به‌خود بگیرد. موفق باشید
1004

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام نظر شما در مورد امام موسی صدر چیست؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بحمدالله شخصیت جناب آقای موسی صدر به اندازه‌ی کافی معلوم است که احتیاج به نظر بنده نیست. انسانی که اگر کسی بیوگرافی او را مطالعه کند می‌فهمد در حدّی بسیار عالی از نبوغ فکری و مدیریت برخوردار بوده‌اند و حقیقتاً باید پذیرفت معمر القذافی بر اساس نقشه‌ی صهیونیست‌ها دست به چنین جنایتی زد و جهان اسلام را از آن مرد بزرگ جهت نقش‌آفرینی در جهان اسلام محروم کرد. موفق باشید
819

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با عرض سلام برای بهتر شدن قوه تحلیل و پیدا کردن فن بیان (غیر از راه افزایش مطالعه غیر درسی) چه باید کرد با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: در مورد تقویت قوه‌ی تحلیل بالاخره باید تدبّر در آیات قرآن و مطالعه‌ی تاریخ اسلام و مطالعه‌ی تاریخ معاصر را داشته باشیم و در تقویت فن بیان، سخنرانی‌های سخنرانان مشهور را زیاد گوش بدهید. موفق باشید
19645

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: با سلام و خدمت شما: من یک طلبه از پاکستان هستم که الان در ایران جامعه المصطفی درس می خوانم. ترم دوم شروع می شود. لطفا یک سیر مطالعاتی از آثار مقام معظم رھبری را بہ من معرفی کنید تا از استفادہ کنم. یک سیر مطالعاتی دربارہ تاریخ اسلام ھم لطف معرفی کنید. والسلام
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد مقام معظم رهبری، سیر مطالعاتی خاصی نمی‌توان پیشنهاد کرد. بیشتر باید با دقت کامل سعی کرد سخنان و رهنمودهای ایشان را دنبال نمود 2- در مورد تاریخ اسلام، مطلب و کتاب زیاد است. ولی فکر می‌کنم اگر مباحث حجت‌الاسلام و المسلمین جناب آقای غنوی را در سایت‌شان دنبال بفرمایید، نکات ارزشمندی در اختیار شما قرار می‌گیرد. در قسمت جزوات موجود در سایت، جزوه‌ی «رجوع به هویت شیعه در تاریخ اسلام» برای شروع خوب است. البته کتاب «بصیرت فاطمه زهرا«سلام‌اللّه‌علیها» شما را با کدهایی در مورد فضای تاریخیِ صدر اسلام آشنا می‌کند. کتاب بر روی سایت هست. موفق باشید

18031
متن پرسش
سلام علیکم جناب آقای طاهر زاده: وقت بخیر. لطفا توضیح دهید آیا این نقدی که به بحث برهان علت و معلول این جا الآن براتون نوشتم آیا این نقد وارده یا خیر؟ چرا؟ متن نقد: «برهان علت و معلولی که مطرح است دو عنصر مهم در آن لحاظ شده است یکی ضرورت و دیگری سنخیت، ضرورت به این معناست که در فرض وجود علت معنا ندارد که معلول نباشد و خود این معنا سبب بی معنا شدن اختیار از یک سو و قدیم شدن اشیاء از سوی دیگر است چرا که خداوند علت العلل است و از هر زمان که فرض شود وجود خداوند دیگر وجود معلول همراه او خواهد بود و بی معنا شدن اختیار به این جهت است که هر گاه انگیزه ها و مقتضیات شخص را به میل به اندازه ای مشخص رساند (که از آن تعبیر به شوق اکید می شود) خواسته و ناخواسته از او معلول صادر می شود و اراده خود علت آن شوق اکید بلکه خود آن است که آن برآمده از علم است و اساسا فعل و اختیار در اینجا بی معناست. سنخیت هم که همان مشابهت است و بنابر آن معنا ندارد که به تباین محض میان خالق و مخلوق قائل شویم، اما بالاتر از این دو اشکال که شاید بتوان با بیاناتی آن ها را اصلاح کرد که کرده اند مشکل اساسی برهان علیت نادیده انگاشتن حقیقت ایجاد و احداث است که ضرورت برآمده از همین معناست و اساسا اذهان با علیتی خو گرفته اند که معنایی از احداث در آن دیده نمی شود مانند سوختگی بر اثر آتش و بریده شدن براثر حرکت چاقو و... و در اینجا نتیجه می گیریم که چون علت و معلول فلسفی بر محور اصل علیت است و لازمه اصل علیت سنخیت علت و معلول و ضرورت صدور معلول از علت تامه است. نتایج این حرف که با ضروریات دین سازگار نیست از این قرار است: ۱. سنخیت خدا و خلق ۲. قدیم بودن عالم که هر دوی این دو مورد مخالف است با نصوص آیات و روایات و اینکه در مورد آیه 35 از سوره مبارکه طور که آمده «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» و فلاسفه به بحث علت و معلول ربط می دهند. این آیه ربطی به مدعی فلاسفه اصلا ندارد بلکه بر خلاف مدعای ایشان هست. خداوند علت پیدایش نیست زیرا علت با معلول یک جنس و یک سنخ و یک ماده و شبیه و نظیر هستند ولی در مورد خداوند هیچ یک از اینها نیست بلکه همان طور که آیات و روایات بسیاری فرموده خداوند خالق هست آن هم از غیر شی و از عدم و نیستی، لذا این آیه می فرماید آیا شما خلق شدید از غیر شی یا اینکه خودتون خالق خودتون هستید در این آیه به وضوح بحث از خلق هست آن هم از غیر شی نه حرف از علت و معلولیت آن هم علتی که سبب معلول هست لذا بین علت و معلول رابطه های زیادی هست.» (لطفاً توضیح بفرمایید فقط استناد نکنید اینجور که یک عالم بزرگوار و جلیل القدر شیعه چون موافق خداشناسی فلسفی بوده و مشرب فکری اش مشرب فلسفی بوده حالا با استناد به این قضیه این برهان علت و معلول خوب می شود و در نتیجه این نقد های فنی کذاست، لطفا اینطور که مثالی آوردم استدلال نکنید بزرگوار)
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که می‌دانید این سؤال‌ها بحث مفصل می‌خواهد و بحث شده. به نظرم جناب آقای دکتر سید مهدی امامی‌جمعه در طی 15 جلسه با توجه به آیات قرآن و روایات ائمه«علیهم‌السلام» به‌خوبی روشن می‌کنند که لازم نمی‌آید معنای خلقت دوگانگی و عدم سنخیت باشد. ایشان طی  15 جلسه تحت عنوان «سیر تاریخی الهیات اسلامی» به‌خوبی به این موضوع پرداخته‌اند. متن صوتی آن را از مرکز فرهنگی «سُها» از جناب آقای تیموری به آدرس hrteimouri@gmail.com می‌توانید تهیه کنید. موفق باشید

16162
متن پرسش
سلام استاد بزرگوار: با توجه به طریقه نفی خواطر سید بحر العلوم که در زیر آمده طريقه نفي خواطر در رساله عرفانی علامه سید مهدی بحرالعلوم ليكن در رساله منتسب به مرحوم بحر العلوم اين طريق را اجازه نمى ‏دهد و در آنجا اصرار شديدى دارد بر آنكه نفى خواطر را بايد بدون ذكر نموده و سپس وارد در مرحله ذكر شد چون نفى خواطر با شمشير ذكر بسيار خطرناك است. در آنجا چنين گويد: بسيارى از متشيّخين طىّ مرحله نفى خاطر را به ذكر مى‏ آموزند (بديهى است كه مراد از ذكر همان التفات و توجّه قلبى است نه ذكر لسانى كه در اصطلاح به آن ورد گويند) و اين بسيار خطرناك است چون حقيقت ذكر عبارتست از ملاحظه محبوب و قصر نظر بر جمال از دور، و هنگامى تماشاى محبوب جايز است كه چشم از غير او بالمرّه پوشيده شده باشد زيرا محبوب غيور است و از غيرت او اينست كه چشمى كه او را ديد روا ندارد كه ديگرى را ببيند، و هر ديده ‏اى را كه از روى او برداشته و به ديگرى نظر كند كور نمايد، و ديدن او و ديدن غير او منافى غير اوست، و اگر اين ديدن و روى بازداشتن تكرار شود به منزله استهزاء است، و محبوب چنان قفائى بر وى زند كه نه سر جويد نه كلاه: وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانا فَهُوَ لَهُ قَرينٌ «آيه 36، از سوره زخرف» : «و هر كه از ياد خداى رحمن چشم بپوشد شيطانى را برايش برانگيزيم كه قرين و همراه وى باشد» بلى يك نوع از ذكر در نفى خواطر مجوّز است و آن اينست كه غرض از ذكر نظر بر جمال محبوب نباشد بلكه مراد ردع شيطان باشد، مانند كسى كه مى‏ خواهد غير را از مجلس براند فلذا محبوب را مى‏ خواند، در اينجا غرض تهديد و تخويف غير است. و آن بدين طريق است كه در حالت اشتغال به نفى خواطر اگر خاطرى به نوعى حمله كند كه دفع آن بسيار مشكل و صعب باشد به جهت دفع آن به ذكر مشغول شود. امّا طريقه محقّقين راه و واصلين آگاه آن است كه در تعليم مبتدئين و ارشاد ايشان اوّل امر به نفى خواطر كنند و سپس به ذكر پردازند. و براى نفى خواطر اوّل به سالك امر كنند كه به يكى از محسوسات چون سنگى يا چوبى توجّه كند و مدّتى چشم بدان بدوزد و مهما امكن چشم بر هم نگذارد و به جميع قواى ظاهريّه و باطنيّه بدان متوجّه شود. و بهتر اينست كه اربعينى بدان مداومت كند، و در خلال اين مدّت از سه ورد «استعاذه» و «استغفار» و ذكر «يا فعّال» استفاده نمايد، و بعد از فريضه بامداد و شام بدين اذكار اشتغال ورزد. و پس از اين مدّتى به قلب صنوبرى خود توجّه كند و مدّتى بر اين مداومت نموده و بالكلّيّه متوجّه آن گردد و به جز خيال آن خيال ديگرى را به خود راه ندهد، و در خلال اين عمل اگر خاطرى حمله كند و تشويشى روى دهد از كلمه لا موجود الا اللّه 74 و كلمه الله استمداد جويد. و مدّتى بر اين عمل مداومت نمايد تا كيفيّت بى‏ خودى دست دهد. و ذكر در خلال اين عمل «استغفار» و ذكر «يا فعّال» است و تكرار اسم «يا باسط» بسيار نمايد. و چون سالك به اين مرحله رسيد مأذون است بقيّه مرحله نفى خاطر را به وسيله ذكر نفسى خيالى اتمام نمايد تا خاطر بالمرّة مندفع گردد زيرا بقاياى خواطر ان شاء الله به دخول در مراتب ذكر و فكر خود به خود مندفع خواهد شد». انتهى ملخّصه. صفحه 143 تا 145– رساله لب اللباب فی سیر و سلوک اولوالاللباب 1. حال با توجه به متن بالا این نحوه نفی خواطر مورد تایید می باشد و اشکالی در آن نیست؟ کمی شرح دهید 2. اگر این نحوه نفی خواطر مورد تایید نیست؟ به چه نحو و چه کیفیتی باید نفی خواطر کرد چون این را می دانیم که خواطر امر حادث و علتی دارند و مهم نحوه برخورد با آنهاست؟ 3. از چه اذکاری با نفی خواطر باید بهره برد به چه کیفیت؟ لطفا کمی شرح دهید. با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده سال‌های قبل این متن را دیدم ولی در جمع‌بندی، دستور آیت اللّه جوادی را راحت‌تر می‌دانم که می‌فرمایند بهترین ذکر، یاد مرگ است. و در این فضا دستورات شرعی و عبادات در جای خود قرار می‌گیرد. لذا بیشتر به مباحث معاد باید پرداخت تا إن‌شاءاللّه بشود همواره خود را در قیامت احساس کرد. موفق باشید

14801
متن پرسش
سلام: یکی از اساتید مطلبی را فرموده اند در باب امکان تحقق عدالت در این دنیا می خواستم نظر شما راجع به این مطلب را جویا شوم. ممنون به نظر می رسد که در دار دنیا عدالت تحقق پذیر نیست، به دو دلیل: 1. به این دلیل که براي تحقق عدالت، انسان ها باید تحولاتی بیابند که آن تحولات مقدر نیستند. 2. تا قانون نباشد، عدالت معنا ندارد و قانون فی نفسه خلاف عدالت است. نفس قانون خلاف عدالت است. بدون قانون عدالت معنا ندارد. عدالت یعنی عمل طبق قانون. اما قانون خودش فی نفسه ناعادلانه است. نه به این دلیل که قانون نویسان عادل نیستند، بلکه به این دلیل که قانونیت قانون به این است که از تفاوت هاي جزئی صرف نظر کند. یعنی وقتی شما می گویید هر که دزدي کرد فلان کار را با او می کنیم، مثلا دست هایش را قطع می کنیم، این قانون را خدا فرموده است و بنابراین از حیث قانون گذار مشکل ندارد، اما وقتی می گویید هر که دزدي کرد، دستش را می بریم و براي این دزد چند ویژگی قائلید، معنایش این است که همه ي کسانی که دزدي کرده اند و در این چهار ویژگی مشترک اند، از سایر تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، چشم پوشی می کنیم. یعنی همه ي انسان هایی که دزد اند و z و y و x در آن ها محقق است، باید دستشان بریده شود. در صورتی که این ها از هزار و یک حیث دیگر با هم تفاوت دارند ولی ما چاره اي جز صرف نظر کردن از این تفاوت ها نداریم. قانون که نمی تواند قضیه ي شخصیه باشد، قانون بودن قانون به این است که قضیه شخصیه نیست. صرف نظر کردن از این تفاوت ها، پا به قلمروي بی توجهی به مجراي دزدي است. و بی توجهی به مجراي دزدي، یعنی کم یا بیش در حق دزدها ظلم شده است. "عادلانه بودن" این قانون یعنی این که مصالح اجراي این قانون، روي هم رفته بر عدم اجرا بیشتر است. والا وقتی براي تک تک انسان ها اجرا می شود، عادلانه نیست. به تعبیر دیگر، هر که بداند مثلا این بیست دزدي که نزد قاضی آورده اند و از لحاظ شرایط مقرر مشترك اند، از کجا راه افتاده اند و حالا به این جا رسیده اند، می گوید نمی شود براي آن ها حکم واحد داد. این بیست دزد از بیست جاي متفاوت راه افتاده اند ولی ما از این تفاوت ها صرف نظر می کنیم، به محض صرف نظر کردن، کم یا بیش در حق این افراد ظلم می کنیم. ولی با اینهمه می توان قانون را (چه الهی و چه انسانی) عادلانه تلقی کرد، چون بالاخره مصالح اجراي این قانون را بیشتر از عدم اجراي آن می بینیم. از این نظر ویکتور هوگو در بینوایان می گوید: «قاضی اي که به مجاري جنایت پی برده است، از قضاوت استعفا می دهد.» یعنی اگر من بدانم این که آدم کشته است، از کجا راه افتاده که کارش به این جا انجامیده، می گویم من نمی توانم حکم به قتل او بدهم. قاضیان به آخرین برش زندگی یک فرد می نگرند. ولی آدم ها از جاهاي مختلف راه می اقتند و ممکن است در آخرین برش مثل هم باشند، به این معنا عدالت در زندگی این جهانی قابل تحقیق نیست. به همین دلیل انسان ها باید تحولاتی پیدا کنند و اصلا نفس قانون و به یک چشم به همه نگاه کردن ناعادلانه است، عدالت تحقق پذیر نیست. ولی انسان شدیدا طالب عدالت است و بنابراین «عدالت طلبی» یکی از وجوه تراژیک زندگی است.
متن پاسخ

 باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید که قوانین خدا تمام جوانب انسانی را که خلق کرده، در نظر می‌گیرد. مثلاً در مورد دزدی در موقعی دست دزد را می‌زند که 17 شرط، محقق شده باشد و از این جهت نمی‌توان گفت شریعت الهی همه‌ی دزدها را با شرایط مختلف با یک چشم نگاه کرده و عملاً عدالت رعایت نشده است! آری! وقتی در افراد گوناگون حدّ نصاب دزدبودن محقق شود دیگر حکم اجرا می‌گردد و این‌که جناب ویکتورهوگو از نظام خشک قرون وسطایی قضاوتِ غربی، گله‌مند است به جهت آن است که شروط اجتهادیِ قضاوت در آن فکر و فرهنگ مرده است. و به همین جهت شریعت الهی اصرار دارد قاضی باید مجتهد باشد. موفق باشید

نمایش چاپی