بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
2038
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار : چرا خداوند نمی تواند بدون واسطه حضرت مهدی (عج) را بیافریند کلی انسان خلق کند تا بعد آن حضرت را بیافریند ( منظورم این است خدا اگر هدف از خلقتش ظهور تمام اسماء در حضرت بود خوب فقط آن حضرت را می آفرید ).
متن پاسخ
خداوند حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» را بدون واسطه آفرید ولی برای ظهور کمالاتی که در حضرت مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» و سایر ائمه«علیهم‌السلام» هست شرایط نیاز است تا آن نور اجمالی به تفصیل در آید و عالم مظهر حاکمیت امام معصوم گردد و حق در آینه‌ی جمال مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» در همه‌ی عالم ظهور کند آن وقت است که مهدی«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه» نمایان شده وگرنه با خلقت حضرت هنوز حضرت ظهور نکرده‌اند تا اسماء الهی به طور کامل نمایان گردند.
1207

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلا علیکم.منظور از عملزدگی در مدیریت فرهنگی چیست؟راه دچار نشدن به آن چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: به جای آن‌که بر مبنای اصول جلو برویم به آنچه مردم می‌پسندند قانع شویم. راه چاره آن است که بر اساس اصول الهی عمل کنیم و نه بر اساس نظر مردم. موفق باشید
995

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی ببخشید استاد من خواستگاران معمولی دارم که خیلی مذهبی نیستند و حساس هم نیستند به این مسائل.در حد نماز و روزه. از طرفی من با مباحث شما آشنایی دارم و واقعا میترسم که ازدواجم باعث شود که به این هدفی که در نظر گرفتم نرسم.چون ساده زیستی از نظر اونها بی اهمیت است و میخوان که تلاش کنند کلی که مثلا یه تلویزیون بزرگتر بخرند و اینجوری زندگی کنند. آیا من این مسائل را در نظر بگیرم و زیر بار اینطور زندگی برم؟از طرفی تعداد خواستگاران من که در همین حد هم مذهبی باشند کمند نمیدونم ازدواج کنم یا نه.یا اینکه منتظر بمونم که خداوند فرد مذهبی مناسبی را به خواستگاریم بفرسته؟ چون واقعا میترسم که باز دور بشم از فضایی که الان هستم.واقعا میترسم ممنون از راهنماییتون
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی اگر خواستگار شما اصل دین و حرام و حلال آن را بپذیرد و به آن مقید باشد و به شما نیز اجازه دهد که در دینداریِ خود مقید به فهم و محدوده‌ی او نباشید و شما هم به او اظهار کنید که به بهانه‌ی انجام مستحبات از رعایت حقوق او کوتاهی نمی‌کنید. دیگر سخت‌گیری نکنید و خواستگاران خود را جواب ندهید. موفق باشید
19828
متن پرسش
من تا حالا چند بار تلاش کردم ولی نتونستم خود ارضایی را ترک کنم چه راهکاری برام دارید؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اولاّ: سعی کنید خودتان با دست خودتان مسیر گرفتاریِ خودتان را فراهم نکنید و آن نگاه‌کردن به جنس مخالف است، حتی به صورت او نباید نگاه کرد چه رسد بخواهید به آن عکس‌های مستهجن نگاه کنید و صورت‌های قدرتمندی را به جان خود بیندازید که مجبور شوید با خودارضایی فشار آن صُوَر را بر خود کم کنید. ثانیاً: اگر جلو خود را گرفتید و به آن عکس‌ها و فیلم‌ها نگاه نکردید، بعد از مدتی آن‌چنان قدرتِ صورت‌های ذهنی آن‌ها در تحریک شما کم می‌شود که تصورش را هم نمی‌کردید که چنین عفتی در شما هست، در آن حد که گویا اصلاً زنی در عالم وجود ندارد که شما طالب ارتباط با او باشید. در این سن به این «عفت» فکر کنید که سخت به آن نیاز دارید. حتماً در جریان صحبتی که با علامه محمدتقی جعفری«رحمة‌اللّه‌علیه» شده، هستید که  از ایشان می پرسند چی شد كه به این كمالات رسیدید؟!

ایشان در جواب خاطره ای از دوران طلبگی تعریف میكنن و اظهار می كنند كه هر چه دارند از كراماتی ست كه بدنبال این امتحان الهی نصیبشان شده: ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم که در جشن ها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری می‌گرفتیم. یک شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) اول شب نماز مغرب و عشا می‌خواندیم و یک شربتی می‌خوردیم آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب می‌دادیم. یک آقایی بود به نام آقا شیخ حیدر علی اصفهانی، که نجف آبادی بود، معدن ذوق بود. او که می‌آمد مَنْ بِه اَلکفایه، قطعا به‌وجود می‌آمد جلسه دست او قرار می‌گرفت.

آن ایام مصادف شده بود با ایام قلب الاسد (10 الی 21 مرداد) که ما خرماپزان می‌گوییم. نجف با 25 و یا 35 درجه خیلی گرم می‌شد. آن سال در اطراف نجف باتلاقی درست شده بود و پشه‌هایی بوجود آمده بود که عرب‌های بومی را اذیت می‌کرد ما ایرانی‌ها هم اصلا خواب و استراحت نداشتیم. آن‌سال آنقدر گرما زیاد بود که اصلا قابل تحمل نبود. نکته‌ی سوم این‌که حجره‌ی من رو به شرق بود. تقریبا هم مخروبه بود. من فروردین را در آن‌جا به‌طور طبیعی مطالعه می‌کردم و می‌خوابیدم. اردیبهشت هم مقداری قابل تحمل بود ولی دیگر از خرداد امکان استفاده از حجره نبود. گرما واقعا کشنده بود، وقتی می‌خواستم بروم از حجره کتاب بردارم مثل این بود که با دست نان را از داخل تنور بر می دارم، در اقل وقت و سریع.

با این تعاریف این جشن افتاده بود به این موقع، در بغداد و بصره و نجف، گرما تلفات هم گرفته بود، ما بعد از شب نشستیم، شربت هم درست شد، آقا شیخ حیدر علی اصفهانی که کتابی هم نوشته به نام «شناسنامه‌ی خر» آمد. مدیر مدرسه‌مان، مرحوم آقا سید اسماعیل اصفهانی هم آنجا بود، به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمی‌گذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» زیباترین دختر روزگار. گفت : آقایان من درباره‌ی این عکس از شما سوالی می‌کنم؛ اگر شما را مخیر کنند بین این‌که با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید - از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد -  و هزار سال هم زندگی کنید. با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا این‌که جمال علی (علیه السلام) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید. کدام را انتخاب می‌کنید؟ سوال خیلی حساب شده بود. طرف دختر حلال بود و زیارت علی (علیه السلام) هم مستحبی.

گفت آقایان واقعیت را بگویید. جا نماز آب نکشید، عجله نکنید، درست جواب دهید. اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوئیم نری به مادرت بگوئی‌ها؟

معلوم شد نظر آقا چیست؟ شاگرد اول ما نمره اش را گرفت! همه زدند زیر خنده. کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا «مدیر مدرسه» این‌طور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوئیم. آقا فرمودند دیگه! خوب در هر تکه خنده راه می‌افتاد. نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی (علیه السلام) معروف است که فرموده‌اند: «یا حارث حمدانی من یمت یرنی» ای حارث حمدانی هر کس بمیرد مرا ملاقات می کند. پس ما إن‌شاالله در موقعش جمال علی (علیه السلام) را ملاقات می‌کنیم! باز هم همه زدند زیر خنده، خوب ذوق بودند. واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد در صد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده‌ی حضار) نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمی توانم نگاه کنم، کاغذ را رد کردم به نفر بعدی، گفتم: من یک لحظه دیدار علی (علیه السلام) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمی‌دهم. یک وقت دیدم یک حالت خیلی عجیبی دست داد. تا آن وقت چنین حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. اول شب قلب الاسد وارد حجره‌ام شدم، حالت غیر عادی، حجره رو به مشرق دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یک دفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافه‌ای که شیعه و سنی درباره امام علی (علیه السلام) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم این آقا کیست؟ گفت: این آقا خود علی (علیه السلام) است. من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم، رنگم پریده بود. نمی دانم شاید مرحوم شمس آبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمد تقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمی‌خواستم ماجرا را بگویم، اگر بگم عیششون به هم می‌خوره، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند. خدا رحمت کند آقا سید اسماعیل (مدیر) را خطاب به آقا شیخ حیدر گفت: آقا دیگر از این شوخی‌ها نکن، ما را بد آزمایش کردی. این از خاطرات بزرگ زندگی من است. امید است که این نوع عفت‌ها و تقواها به جامعه‌ی ما برگردد تا جامعه‌ی اسلامی رهِ صدساله را یک‌شبه طی کند. موفق باشید.

18070
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: در فلسفه اسلامی در بحث ادارک حسی تطابق ذهن و عین با بحث وجود ذهنی و وحدت ماهوی بین وجود ذهنی و وجود خارجی حل می شود. حال سوال بنده این است که: 1. فلاسفه پیش از صدرا از جمله ابن سینا در بحث تطابق ماهوی قایل به نظریه انتباع هستند. یعنی همان ماهیت خارجی در ذهن منتبع می شود. حال چه مشکلی در بحث انتباع هست که ملاصدرا نظر دیگری منوط به اینکه ماهیت در ذهن نه حاصل انتباع که حاصل انشاء خود نفس است را مطرح می کند؟ فارغ از بحث اصالت وجود و اقتضائات خود این نظریه مشخصا مشکل نظریه انتباع را می خواهم بدانم. 2. این که شیخ اشراق قائل به ادراک شهودی ما از عالم خارج بدون واسطه هر نوع وجود ذهنی است چه مشکلی ایجاد می کند؟ آیا نظریه شیخ اشراق همان نظریه اضافه است که فخر رازی مطرح می کند؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- ابن سينا به سه نوع ادراك قايل است و در مواردى ادراك نوع چهارم يعنى وهمى را نيز بدانها افزوده است. در جريان ادراك خيالى ابن سينا قايل به انطباع است؛ يعنى صور از بيرون ادراك مى شوند و در قوه خيال باقى مى مانند كه به اين نوع ادراك، ادراك خيالى مى گويند. پس ادراك خيالى از ديدگاه ابن سينا مادى است. ابن سينا خيال را خزانه يافته هاى حس مشترك مى داند و براى خيال به مثابه يكى از حواس باطنى، شأن اساسى در شناخت قايل نيست. او خيال را به عالم حس محدود مى كند و برايش عالم مستقل قايل نيست: سهروردى معتقد است كه صور خيالى منطبع در خيال نيستند؛ بلكه اين صور در واقع عبارت از كالبدها و ابدان معلق در عالم مثال اند كه آنها محل جسمانى نيستند. پس ادراك خيالى از ديدگاه سهروردى داراى تجرد است. او مى گويد حافظه صورت ها و معانى جزئى نيز در مغز نيست؛ زيرا نفس انسان كه بدن را در تصرف دارد، به همه اندام هاى آن چيره است و همه جايش را زيرنظر دارد؛ پس امكان ندارد كه از صورت و معناى محفوظ در يكى از اندام ها غفلت كند. سهروردى حافظه ادراك هاى انسان را امرى مبهم با عنوان جهان يادآورى مى داند و آن را در قلمرو نفوس آسمانى به شمار مى آورد. ملا صدرا معتقد است نفس، صورتی مطابق شیئ خارجی در خود ابداع می‌کند، 2- نظر شیخ اشراق به نظر ملاصدرا و رابطه‌ی وجودی بین ذهن و عین، بسیار نزدیک است با این تفاوت که شیخ اشراق با نظر به وجه نوری وجود حرف خود را می‌زند و عملاً از مفهوم‌گرایی که در معنای وجود نهفته است، آزاد است. موفق باشید

17495

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و تسلیت ایام سوگواری امام حسین (ع): می خواستم در یک مورد با شما مشورت کنم: تا یک ماه دیگر خداوند دختری به ما عنایت خواهد کرد که تصمیم گرفتیم نام ایشان را زینب بگذاریم. منتها خانواده شوهرم که کمی خرافاتی هستند به شدت مخالفت می کنند و معتقد اند این نام باعث می شود دختر در زندگی بسیار سختی بکشد! خواستم نظر شما را نیز بدانم؟ سوال دیگرم اینکه آیا ممکن است القائات و موج افکار منفی اطرافیان در رابطه با این نام گذاری، بر زندگی دخترم اثر منفی بگذارد؟ تشکر فراوان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مسلّم این حرف‌ها درست نیست و هیچ نقشی هم آن نام مبارک در سرنوشت آن دختر ندارد، مگر برکاتی که برای او پیش می‌آید. منتها از آن طرف هم نمی‌شود خیلی به مخالفت مستقیم با این سخنان پرداخت إلاّ این‌که با احترام بشود از کنار این حرف‌ها گذشت. موفق باشید

16127

جایگاه دعابازدید:

متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحيم با سلام خدمت استاد عزيز: جناب استاد با توجه به سوال 16057 و جواب حضرتعالي، من جواب سوالم را نگرفتم و احساس کردم پاسخ شما بیشتر ناظر به مقام رضا و حکمت است، ولی سوال اين است با توجه به روايات فراوان که مثلا امام کاظم می فرماید دعا برمی گرداند آنچه مقدر شده و آنچه نشده .... و یا روایت «لا یرد القضا الا الدعا» و یا روایت زیاد دعا کن که دعا کلید رحمت و رسیدن به هر حاجت است و جملات بزرگانی چون شهید مطهری که می فرماید دعا قضا و قدر را عوض می کند. یا پاسخ که در سایت اساتید و طلاب آمده که دعا و توسل و شفاعت در رتبه بالاتر از مقدرات قرار داشته و بر آنها احاطه دارد و آنها را تغییر می دهد. حال با توجه به این مطلاب آیا شما معتقدید چیزی که مقدر نشده می شود با دعا مقدر شود و یا فقط کارکرد دعا در این حوزه این است که ظهور آنچه مقدر شده را خوب می کند؟ با تشکر و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با نظر به همان نکات که جنابعالی می‌فرمایید و با نظر به مباحث «قضا و قدر» و با نظر به آیه‌ی 22 سوره‌ی حدید که می‌فرماید: «ما أَصابَ مِنْ مُصيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا في‏ أَنْفُسِكُمْ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ» هيچ مصيبتى در زمين و نه در وجود شما روى نمى‏ دهد مگر اينكه همه آنها قبل از آنكه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است؛ و اين امر براى خدا آسان است‏. عرض خود را خدمت‌تان نوشتم. لذا با توجه به این موارد می‌توان گفت امثال روایات «الدّعا یردّ القضاء و لو ابرم ابراما» می‌خواهد بگوید آن قضایی که شما را از تقدیر شما محروم می‌کند، از طریق دعا می‌توانید دفع کنید، نه آن‌که تقدیر الهی را تغییر دهید. موفق باشید

16089
متن پرسش
دوست عزیز سلام: اولا فرمودید که حضرت ابراهیم از خداوند خواست کیفیت زنده شدن را بعد از مرگ به ایشان نشان دهد - خوب سوال بنده این است مگر همین تقاضا را کافران زمان پیامبر از نبی اکرم نکرده بودند؟ «ضرب لنا مثلا و نسیه خلقه قال من یحیی العظام و هی رمیم» - چطور برای کافران این سوال جای استهزا از طرف خداوند را به همراه داشت ولی برای یک پیامبر (که ما معتقد هستیم به او وحی می شده) نه تنها باعث خنده و مضحکه شدن نیست بلکه بابت مطمئن شدن قلبش و بیشتر شدن ایمانش تلقی شد؟ خب اگر خداوند این 4 تا کبوتر و زنده شدن آنها را به من و شما هم نشان می داد چه بسا ایمان و مقاممان از حضرت ابراهیم بالاتر هم می شد (چون ایمان ما اجمالی است و به ما وحی نمی شود ولی ابراهیم هم دریافت کننده وحی بود و هم ایمانش قاعدتا از من و شما بیشتر بود و ایمان تفصیلی داشتند.) دوما فرق بین مشرک و کافر زیاد است - کافر منکر خدا یا معاد است - الزاما کسی که خدا را قبول ندارد معاد را نیز قبول ندارد، ولی اگر کسی خدا را قبول داشته باشد عقلا و منطقا باید (شاید) به معاد هم اعتقاد دارد و خلاف این اصل بار اثباتش به عهده کسی است که می گوید مشرکین معاد را قبول نداشتند، مثلا کسی که قایل به تثلیث است از نظر ما مسلمانان (شیعه و تسنن) مشرک است و کسی که قایل به زیارت اهل قبور و شفاعت و توسل باشد و از غیر خدا درخواست و دعا (استمداد از مدعو غیبی) کند مطابق آیه مبارکه (ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا) از منظر اهل تسنن مشرک است ولی اینگونه نیست که مشرکین فعلی معاد را قبول دارند ولی مشرکین قدیم که به جای تثلیث و مسیح و دوازده امام معتقد به هبل و لات و عزی بودند اعتقادی به معاد نداشتند - به نظر حقیر بار اثبات اینکه آنها اعتقادی به معاد نداشتند بر عهده نافی مطلب است حتی خود قرآن هم اشاره به مشرکین و کفار دارد و تمایز بین آنها قایل شده است و اگر صرف استناد به آیه مبارکه «ضرب لنا مثلا و نسیه خلقه» هر کسی این سوال را کرده باشد منکر معاد است پس به طریق اولی حضرت ابراهیم هم منکر معاد بوده است. سوما در فیلمهای قدیمی و تاریخی نشان داده می شود که بت پرستان قدیم برای اموات خود نذر می کردند و برای آنها در قبر غذا و طلاجات و حتی برده دفن می کردند که در سرای دیگر در خدمت ارباب خویش باشند و حتی در مصر باستان جسد فراعنه را مومیایی می کردند خوب اگر اینها اعتقادی به معاد نداشتند پس چگونه بود این کارها را انجام می دادند مگر اینکه بگوییم مغر .. خورده بودند؟ در پایان شماره تلفن من 09394106900 است خوشحال می شوم با شما در باره مطالب مذهبی روی تگرام در تماس باشم - از سعه صدر شما بی نهایت ممنون هستم
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عنایت داشته باشید آیه‌ی قرآن در مورد حضرت ابراهیم«علیه‌السلام» نمی‌گوید آن حضرت پرسیدند آیا معادی هست یا نه؟ - آن‌طور که کفار گفتند- بلکه می‌گوید حضرت عرض کردند: «رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى» و حضرت حق فرمودند: «‏َأَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏». لذا حضرت ابراهیم نظر به کیفیت زنده‌کردنِ مردگان دارند. و حضرت حق نیز در جواب حضرت ابراهیم آن کیفیت را به حضرت چشاندند به آن معنا که با یک اراده آن کار انجام می‌شود. به همین جهت فرمود پس از آن‌که آن چهار پرنده را ذبح نمودی و مخلوط کردی و بر چهار قله قرار دادی: «ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْيا» آن‌ها را بخوان، آن‌ها به سوی تو می‌آیند. موفق باشید

15295
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد بزرگوار: امروز آقا در دیدار با مجمع طلاب فرمودند: «با وجود برخی پدیده های نامطلوب در گوشه و کنار، جهت گیری کلی حرکت کشور، خوب و رو به پیشرفت است و افق آینده به لطف پروردگار در همه زمینه ها روشن است.» با توجه به این بیانات، آیا می توان نتیجه گرفت که ایشان با بهره گیری از وجوه مثبت و فرصتهای بوجود آمده توسط دولت فعلی، در ضمن نگرانی و مراقبت از برخی پدیده های نامطلوب مانند نفوذ و مظلومیت فرهنگ و...، بسیار امیدوار هستند و معتقدند با همین قرائت دولت فعلی نسبت به جمهوری اسلامی هم می شود برخی بهره ها را به نفع آرمانهای انقلاب برد؟ عمده گفتمان این دولت «توسعه و مسائل اقتصادی با شعار چرخیدن چرخ زندگی مردم و کسب وجهه در عرف بین المللی با شعار تعامل سازنده و احیای اخلاق (مشخصا به معنی پرهیز از اختلاف ظاهری قوای حاکمیتی) و از دست ندادن امید در میان مردم برای بهبود شرایط معیشتی» هست که به نظر می رسد این گفتمان ظرفیت این را دارد که با هدایت و ارشاد و تعیین جهت رهبری، علاوه بر استفاده از مثبتات آن، تهدیداتش نیز تبدیل به فرصت شود و فکر می کنم آقا با شناخت و تعامل و نسبتی که با شخص و نوع تفکر آقای روحانی و هاشمی از قبل از انقلاب تا کنون داشته اند، دستشان برای استفاده از ظرفیت این دو شخصیتی که الان به هر دلیلی واجد سرمایه اجتماعی و محبوبیت اکثریت نسبی آراء هستند باز است. خواستم فهم ناقص خودم را در معرض تحلیل حضرتعالی از بیانات آقا محک بزنم. از تصدیعی که دادم عذر می خواهم. دعاگوی شما هستم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: حقیقتاً همین‌طور که بعضی می‌پندارند، فضا آن‌چنان سیاه و تاریک نیست، ولی نه به آن معنا که بدنه‌ی دولت بتواند انقلاب را در اهداف متعالیه‌اش همراهی کند! بلکه به آن معنا که گفتمانِ نظام از آن جهت که گفتمانِ نمایش دلسوزی یک انقلاب برای بشر این دوران است و بنا دارد اختلافی با هیچ کشوری مگر اسرائیل و آمریکا نداشته باشد، دولت توانسته است در عرصه‌ی بین‌المللی این گفتمان را نشان دهد با این‌که بدنه‌ی دولت معتقد به روحیه‌ی انقلابی نیست، بلکه بحث دوره‌ی «انقلاب گذشته است» و دوره‌ی «جمهوری اسلامی، پیش آمده است» را به میان آورده‌اند و به همین جهت مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» بر انقلابی‌بودنِ حوزه و حفظ روحیه‌ی انقلابی مردم تکیه می‌کنند. و معلوم است که اگر روحیه‌ی انقلابی مردم، تقلیل یابد و نفسِ راحت‌طلبی آن‌ها مخاطب قرار گیرد، کسانی محبوب آن‌ها خواهند شد که تئوریِ تقلیلِ روحیه‌ی انقلابی را دامن می‌زنند. موفق باشید 

14917
متن پرسش
سلام استاد: من زمانی از طریق سایت آقای جعفری تبار استخاره می گرفتم و فوق العاده دقیق و با توضیحات مکفی بود. حالا شایع شده به جرمهای گوناگون به اعدام محکوم شده. اینطور است؟ نظر شما در مورد فعالیتها و کتب و.. او چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در تمام این موارد شیطان در صحنه بوده است و سراسر کار ایشان شیطانی بوده است. موفق باشید

14822
متن پرسش
سلام: استاد اصل متن جناب مستحسن این بود که کمی اشتباه فرستادم خدمتتون: " الميزان عليرغم بعضى از اشتباهاتش، بهترين تفسيرى است كه تا به حال نوشته شده است و بايد به عنوان يك منبع قابل اطمينان به آن نگاه كرد. درباره شخصيت هاى بزرگ گذشته ، بايد بگويم در مرتبه اول آثار هر كس مبين شخصيت و طرز تفكر او است. اين كه امروزه بعضى سعى دارند به عنوان نو آورى (كه فقط يك اظهار فضل است) ملا صدرا و محى الدين عربى را «مأمور» بدانند كه قصدشان منحرف كردن اسلام بوده، بايد كمى در صداقت اظهاراتشان شك كرد. ازكجا كه خود ايشان «مأموريت» نداشته باشند كه اين بزرگان را از نسل جوان ما بگيرند؟ ***** شرمنده مزاحم شدم استاد.التماس دعا (صرفا جهت این بود که استاد و کاربران استفاده ببرند).
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در مورد نگاه به المیزان، نگاه خوبی است. ولی انصاف آن است که به‌جای این‌که بگویند: «علیرغم بعضی از اشتباهات علامه»؛ بگویند: با توجه به تفاوتِ نگاهی که آقای مستحسن با علامه داشته‌اند. موفق باشید

14422
متن پرسش
سلام: برخی می گویند استاد شهید مطهری (ره) در تاریخ قوی نبوده اند. بخصوص در کتاب حماسه حسینی. استاد شما که تاریخ را چندین سال کار کرده اید بفرمایید این چنین است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مرحوم شهید مطهری به‌عنوان یک دانشمند اسلامی با آن وسعتی که در معارف اسلامی دارند، ابداً شخص ساده‌اندیشی نبوده‌اند که بتوانیم بگوییم نسبت به حضورشان در تاریخ اسلام ناقص بوده‌اند هرچند نمی‌توان گفت یک دانشمند به همه‌ی آن‌چه در موضوع مورد نظرش هست، باید اطلاعات جزئی داشته باشد. مرحوم مطهری با تدوین کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران نشان دادند در مورد تاریخ احاطه‌ی قابل قبولی دارا می‌باشند.

13933
متن پرسش
سلام: استاد جوانی از من پرسید: برای اینکه صورتهای ذهنی که به دلیل ابتلا به استمناء در ذهنم مانده چه کار کنم تا پاک شود؟ می گفت: صحنه های جنسی برایم تداعی می شود. سریع به صحنه های این چنینی انتقال میابم. چون قبلا عکس و فیلم های مبتذل دیده ام. بنده یه چیزهایی جواب دادم ولی خواستم دقیق ترش رو از شما بپرسم. این جوان چطوری خودشو درمان کنه؟ التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» عرایضی شده است. آن‌چه باید در مورد صور ذهنی مدّ نظر قرار گیرد آن است که صور ذهنی برعکس مفاهیم عقلی اگر بدان‌ها توجه نشود پس از مدتی نه‌تنها از قدرت تأثیر می‌افتند، بلکه به عنوان یک خیال عادی بی‌رنگ و بی‌معنا می‌شوند. وای به حال کسی که تمام زندگی‌اش مشغول چنین صورت‌هایی باشد وقتی در برزخ قرار می‌گیرد و می‌بیند با صورت‌هایی زندگی کرده که سخت بی‌هویت و بی‌رنگ است. موفق باشید

13392
متن پرسش
سلام: سوالی که خدمت استاد داشتم این است که سپاهی که زمان خلیفه دوم به ایران حمله کردند، خوب بودند یا بد؟ تو کتابی مثلا کتاب دینی مدرسه، نوشته که اون مسلمانان به خاطر ایمان قویشان بود که پیروز شدند، شهید مطهری هم در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام آورده اند که سپاه ایران اون موقع بسیار قوی بود و مسلمونا چون ایمان و روحیه شهادت طلبی داشتن تونستن پیروز بشن! پس مسلمونای خوب بودن؟ آخه همیشه هر کسی بهم می گفت مسلمونا ببین چیکار کردن با ایران، ریختن سر بردین و به زنان به صورت وحشینه تجاوز کردن، من میگفتم نه، اونا مسلمون واقعی نبودن، اون موقع زمان خلافت خلیفه دوم بوده و مسلمونای واقعی با امام علی (ع) بودن. اما این طور که کتابا نوشتن، پس مسلمونای خوب بودن؟ ایمان و شهادت طلبی و ... پس یعنی اسلام با حملات وحشیانه آغاز گرایانه، کشتن و سربریدن وحشیانه، رحم نکردن به کودکان، و از هم بدتر که منو آزار میده تجاوز به زنان مثه حیوون، موافقه؟!! حالا اگه اون قوم اصلا کافر باشن، اخه بنظرم وحشیانس به زور بخوان به یک زن تجاوز کنن، مگه چه گناهی کرده؟ خب مگه به اون کشور چقدر اسلام تبلیغ شده؟ پیامبر یه نامه زدن و پادشاه پاره کرد. مردم چه گناهی گردن؟! اصلا الان، تو زمان حاضر، مثلا ما میتونیم به سوئد کافرن دیگه، حالا هر کشور کافر دیگه، حمله کنیم و مثه حیوون به زناشون تجاوز کنیم؟ ممنون از اینکه به همه سوالات هر چند سوالات سطحی پاسخ میدید. یاعلی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ‌های دقیق ابداً بحث تجاوز لشکر اسلام را به ایران و ایرانی ثبت نکرده است، در حدّی که نوشته‌اند سربازان یزدگرد نیز هرشب به مسلمانان می‌پیوستند و پای سربازها را با زنجیر به هم بسته بودند که فرار نکنند و آن‌قدر کشور ایران آماده‌ی عبور از حاکمان ساسانی و افکار مغان ذرتشتی بود که شهرهای ایران به‌راحتی تسلیم لشکر اسلام شدند. موفق باشید

12284
متن پرسش
عرض سلام خدمت استاد گرامی و با تشکر فراوان از روشنگری های دلسوزانه ی شما. اگر کسی جهت درمان به افراد مدعی درمان از طریق اجنه رجوع کرد و درمان شد و بعد متوجه اشتباه این راه شد و توبه کند تکلیف اش چیست؟ آیا همین توبه اثرات این کار را از او برطرف می کند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عمده آن است که انسان متوجه شود که اموراتش را باید با خدا در میان بگذارد و از طریق حضرت حق رفع کند. لذا باید شما غفلت نکنید که در این نوع امتحانات به غیر از خدا و وسائل شرعی رجوع ننمایید. همین امر، توبه‌ی کار است. موفق باشید

6399
متن پرسش
با سلام به نظر شما کورش چگونه شخصیتی است؟آیا حرفهای خوبی که از او نقل میکنند واقعی است؟واگر بله قابل الگو برداری هستند؟ در دانشگاه بسیار نقل از وی میکنند و کورش را ستودنی یاد میکنند.و یاد نکردن از او را جفای به او میدانند و مدام میگویند ما پارسی و آریایی هستیم و او مایه افتخار ماست.......دیدگاه جنابعالی چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تاریخ از او به عنوان مرد آزاده‌ای یاد کرده که به حقوق انسان‌ها و اقوام و ادیان احترام می‌گذارده و منشوری که از او باقی مانده حکایت از همین دارد در آن حدّ که علامه طباطبایی«رحمة‌اللّه‌علیه» نظر آن مفسرینی که کورش را با ذوالقرنین تطبیق داده‌اند به نحوی تأیید می‌کنند. و از این جهت می‌توان گفت ماوراء نگاه پارسی‌بودن یا آریایی‌بودن، آموزه‌های دینی ما به ما توصیه می‌کند که خوبی‌ها و خوب‌ها را محترم بشماریم. موفق باشید
5374
متن پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات حضرتعالی. استاد همیشه در تفسیرهای شیعی پیامبران و انبیاء الهی معصوم معرفی شده اند که هر گز گناه نمی کردند. استاد همانطور که خودتان مستحضرید در سوره قصص آمده که حضرت موسی قتل نفس کرد و بعد استغفار کرد و خداوند اعلام میدارد که از خطایش درگذشت. چس حضرت موسی گناه کرد و توبه کرد. بعد دوباره آن شخص حضرت را به استمداد طلبید این بار حضرت نرفت(یعنی دفعه اول هم اشتباه شد که رفت). استاد این آیات با عصمت کلیه رسل چگونه قابل جمع است؟اگر قبلا نیز به پرسش پاسخی داده اید لطف نمایید آدرس آن را دقیق بفرمایید تا استفاده کنیم. استاد من ترسم این است که ما بخواهیم از جانب خود معصومیت را به انبیا بچسبانیم؛ چرا که سیاق آیات قرآن به گونه ای نیست که بخواهد انبیاء را معصوم معرفی کند. و واقعا برداشت کسی که آیات قران را بخواند این است مگر اینکه با تفسیر بخواند. استاد عزیز لطف می کنید توضیح دهید.تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت» بحثی در رابطه با عصمت انبیاء هست و این اشکال هم آن‌جا مطرح شده، کتاب زیر چاپ است، اگر نمی‌خواهید تا آن‌وقت صبر کنید در جزوه‌ی کلام 2 همان بحث شده به آن جزوه رجوع فرمایید. در هر حال موضوعی است که خوب است آن را دنبال کنید تا روشن شود معنای عصمت انبیاء به چه معنا است. موفق باشید
5046
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد و تبریک ماه مبارک رمضان،در باب معرفت نفس و نکته هشتم 3 سوال داشتم: 1)اگر تجرد انسانی آنقدر شدید شود که فوق مقام حضرت عزرائیل (ع) برسد آیا قبض روح انسان باز هم توسط ایشان صورت می گیرد یا توسط خود انسان؟ 2)نفس اماره،نفس نباتی،نفس گیاهی و نفس حیوانی چه نسبتی با نفس انسان دارند؟ 3)آیا می توان گفت که حضرت جبرائیل (ع) هنگام تنزیل وحی واسطه ای بین نفس پیامبر و مقام اول ما خلق اللهی پیامبر می باشد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی موضوع قبض روح در میان است در هرحال بُعدی در میان است که در آن بعد نفس ناطقه نظر به بدن دارد و آزادشدن از این بعد نیاز به کمک جبرائیل«علیه‌السلام» دارد هرچند ممکن است انسان در بُعدی دیگر از جبرائیل هم بالاتر باشد 2- نفس امّاره مربوط به مسائل اخلاقی است و ربطی به مراحل نفس ندارد، مراحل نفس همان نباتی و حیوانی و انسانی است که مربوط به شدت و ضعف نفس است و انسان همه‌ی آن مراحل را از دوره‌ی جنینی همچنان پشت سر می‌گذارد 3- بلی چون وَحی بر نفس ناطقه‌ی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» نازل می‌شود. موفق باشید
3774

فرهنگبازدید:

متن پرسش
سلام به نظر شما فرهنگ شخص زاده جامعه است یا فرهنگ جامعه زاده اشخاص جامعه یا اینکه در رابطه ای دوار شخص از فرهنگ جامعه میگیرد وبر فرهنگ ان می افزاید ودوباره از نو؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: فرهنگ جامعه بستری است تا انسان متذکر آرمان‌هایش شود و متقابلاً برای هرچه بیشتر آن آرمان‌ها فرهنگِ مناسب را در جامعه ایجاد کند. موفق باشید
1154

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام خدمت استاد طاهرزاده عزیز در مورد این سوال داشتم که وظیفه بسیج در مسجد چیست آیا پایگاه بسیج وظیفه اش داخل مسجد برگزاری مراسمات مانند نیمه شعبان یا شب قدر یا امسال اینها است یا تشکیل گروه های صالحین یا هردو به نظر شما کدام دارای الویت هستند به نظر شما کار فرهنگی خوب در مسجد چیست ما نسبت به آینده بسیج چه مسئولیتی داریم دوستار همیشگی شما ((سید)) لطفل سوال به صورت خصوصی جواب داده شود
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بسیج، بسیج در راستای اهداف انقلاب اسلامی است، هرکاری که در کنار روحانی و هیئت امناء مسجد می‌توانید در راستای تحقق ارمان‌های انقلاب انجام دهید، موجب سرافرازی شما در قیامت خواهد شد، حال چه تشکیل مراسم مذهبی باشد و چه تشکیل گروه صالحین. مواظب باشید عمل‌زده نشوید و از کسب معارف الهی و حضور قلب معنوی باز بمانید. موفق باشید
1006

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام منظور رهبری از این جمله چیست؟ یک جمله‌ى کوتاه هم درباره‌ى نقش هنر عرض کنم. البته شما خودتان هنرمندید و مناسبتى ندارد که من با شما در این زمینه چیزى بگویم - همه‌ى شما بهتر از من مى‌دانید - لیکن عزیزان من! زبان هنر زبانى است که هیچ چیزى جایگزین آن نیست. حتّى در نوشته‌ها هم بایستى هنر به کار برد. حتّى در فرهنگِ کلامى هم هنر است که اثر مى‌گذارد! یک عبارت را شما مى‌توانید دو نوع بیان کنید: هنرمندانه و غیر هنرمندانه. اگر هنرمندانه بیان کردید، اثر مى‌گذارد ولى همان عبارت اگر غیرهنرمندانه ادا شد، اثر نخواهد گذاشت! هنر این‌گونه است؛ هیچ چیز جاى هنر را نمى‌گیرد. امروز فرهنگ استعمارى در سطح جهان - فرهنگ متجاوزانه تعبیر کنیم - که مى‌خواهد همه‌ى دنیا را تسخیر کند - البته این فرهنگ، مقوله‌ى مرکّبى است، مقوله‌ى بسیطى نیست - بیشترین و رونده‌ترین وسیله‌ى مورد استفاده و مرکب سیرش، هنر است. فیلم مى‌سازند، نمایشنامه، اثر هنرى و رمان درست مى‌کنند و مى‌فرستند! ما چرا نقش هنر را در کارهاى معمولىِ زندگى خودمان، این‌قدر دست کم مى‌گیریم؟! الان همین کارهاى هنرى که آقاى چینى‌فروشان اشاره فرمودند و من هم بعضى از آنها را دیده‌ام، کاملاً حاکى از هوشمندى است. ظاهراً یکى دو تا از آنها هم از تلویزیون پخش شد که خیلى هوشمندانه و خوب تهیه شده بود. این‌گونه کارها را هرچه مى‌توانید باید تکثیر کنید. هنر، تا آن نهایى‌ترین لایه‌هاى ذهن انسان نفوذ مى‌کند و ماندگار و سازنده است. هرچه مى‌توانید از هنرِ خوب، هنرِ فاخر - نه آبکى و پیش پا افتاده - استفاده کنید. دیدار با مسؤولان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان/1377
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی چون روح انسان در برخورد با هنر متذکر ابعاد نهفته‌ی خود می‌شود و در همه‌ی ابعاد شکوفا می‌گردد ولی در اموری که هنرمندانه عرضه نشود با یک بُعد از ابعاد انسان سخن می‌گوید. مثلاً در قرآن چون مطالب را با زیبایی و هنرمندانه ارائه می‌فرماید گویا دارد با تمام وجود ما سخن می‌گوید. همین حالت را شما در مثنوی مولوی می‌بینید یا در نوشته‌های مرحوم شهید آوینی. موفق باشید
583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
1)) با سلام و احترام خدمت استاد گرامی. اگر اشتباه نکنم شما در خطاب به طلاب فرموده بودید که انسان از سن 20 تا مثلا 30 به بالا احساس میکند میخواهد با یک نفر انس بگیرد و نیز فرمودید بزرگان به همان نسبت که برخی ازدواج نکرده بودند به همان نسبت هم پختگی هایی را نداشتند. سوال بنده این است که 1) آیا مطلبی که فرمودید عمومیت دارد؟ اگر عمومیت دارد پس چرا بنده که 21 سال دارم در خود نه تنها چنین احساسی ندارم بلکه همواره دلم میخواهد تنها باشم . همه چیز و همه کس را اضافی احساس میکنم ؟ حتی گاهی لباس ها و ساعت مچی هم بر من سنگینی میکند یا حتی روشنی چراغ بویژه در مواقع انس بیشتر با حضرت حق مثل نماز صبح .و بندگی ام را در این یافته ام که به جز مواقعی که ناچارم درس بخوانم وقت خود را به شناخت و معاشقه با پروردگار خود بگذرانم لذا فایلی در ذهن خود ندارم که بتوانم انس با حضرت حق را با حرف های لغو چند ساعته با شخصی دیگر جمع کنم .؟ 1_2) سوال دیگر بنده این است که الان یه جوری شده که طرفین ازدواج ساعت ها میشینن با هم حرف میزنن ! آیا این ها حرف لغو محسوب میشود یا نه ؟؟ 1_3) اگر حرف لغو است چگونه میتوان به این ذلت تن نداد و در عین حال همسر را از خود راضی نگه داشت؟ 1_4) آیا قبل از ازدواج باید این موارد در نظر گرفته شود ؟ 1_5) اگر حرف لغو نیست لطفا بفرمایید که تفاوت حرف بیهوده زدن با همسر و حرف بیهوده زدن با یک شخص دیگر چیست ؟ مگر نه این که هر دو قساوت می آورد ؟ 2)) سوال دیگر این حقیر این است که بعضاً از این جهت که مجبورم با یک نامحرم در جلسات خواستگاری صحبت کنم به راحتی افراد رو رد میکنم . آیا این کار درستی است ؟ چگونه میتوان از آفات این جلسات خود را حفظ کرد ؟ 3)) سوال دیگر بنده این است با توجه به این که پدر و مادر نازل شده حقیقت ولایت در عالم ارض هستند و وجود و هستی ما در عالم ارض (ماده) از آنان است و با توجه به این که آدمی از سپاسگزاری مقام ولایت از جانب خداوند عاجز است ،3_1) سوال اول بنده این است که آیا امکان دارد که ما بتوانیم حق لطفی که پدر و مادر در حق ما داشته اند را ادا کنیم ؟ 3_2) سوال دوم بنده در این بخش این است که چگونه میتوان ناسپاسی از والدین را جبران کرد ؟ و چگونه میتوانیم بیشتر به آن ها محبت کنیم ؟؟؟ 4)) با توجه به این که ائمه فرموده اند بهترین لباس لباسی است که تحصیل آن آسان باشد و هزینه اش کم باشد و ... در خانواده ی ما به گونه است که برای تهیه ی لباس به تنهایی اقدام نمیکنم و مامان نقش مهمی در تهیه آن دارد . از طرفی حتی اگر لباسم کهنه باشد با وجود این که استطاعت مالی داریم اما وجدانم اجازه نمیدهد که مادر را برای تهیه ی لباس دنیوی به زحمت بیندازم . 4_1) آیا اگر لباسی کهنه اما تمیز باشد اشکالی دارد در حالی که از نظر مالی مشکلی نداریم و میتوانم لباس نو تهیه کنم ؟ 4_2) در چه مواردی کار درستی است که ما از خانواده درخواستی داشته باشیم در حالی که می‌بینیم با درخواست ما آنها به زحمت دنیوی دچار میشوند ؟ و گاها درخواست ما را خیلی جدی میگیرند و خود را به زحمت می اندازند ؟؟ خیلی خیلی از شما ممنونم . انشالا خدا سایه ی شما رو از سر ما کم نکنه . با تشکر فراوان / التماس دعا.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: در مورد طلاب سخن علمای بزرگی مثل شهید ثانی در کتاب شریف «منیة‌المرید» که مخصوص طلاب علوم دین نوشته، آن است که اگر طلبه نیاز جنسی به جنس مخالف ندارد، زود ازدواج نکند و عرض کردم به همین جهت حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در 27 سالگی ازدواج کردند. و اگر جنابعالی احساس نیاز به ارتباط با جنس مخالف ندارید با این‌که در 21 سالگی هستید بهتر است بیشتر ذهن خود را مشغول دروس بفرمایید تا آن‌ها ملکه‌ی شما شود. ولی این‌که شهید مطهری می‌«رحمة‌الله‌علیه» فرمایند: اساتید ما که ازدواج کرده بودند و مسئولیت یک زندگی را بر عهده داشتند پخته‌تر بودند، به جهت آن است که انسان با واقعیات بیشتری از زندگی روبه‌رو می‌شود. وقتی روح انسان نیاز به اُنس با جنس مخالف داشت مثل غذاخوردن که نیاز بدن است، آن اُنس نیز نیاز قوه‌ی خیال است و در حدّ منطقی آن لغو محسوب نمی‌شود. وقتی احساس نیاز به ازدواج ندارید چرا خواستگاری می‌روید که بی‌خود افراد را ردّ کنید؟ احترام به پدر و مادر همان حقی است که ما باید نسبت به آن‌ها رعایت کنیم و ادامه‌ی احترام به آن‌ها جبران مافات را می‌کند. لباس باید شأن انسان را پایین نیاورد و عزّت انسان را حفظ کند، هرچند نباید موجب فخر شود. پدر و مادر دوست دارند که حوائج منطقی فرزندشان را برآورده کنند و این موجب زحمت ان‌ها نمی‌شود. موفق باشید
20569
متن پرسش
سلام علیکم: ۱. اینکه آیت الله میرباقری می فرمایند قبل از اینکه شاکله و چارچوب فکری فلسفی پیدا کنید به سراغ روایت بروید و کثرت تلاوت داشته باشید یعنی چه؟ آیا شما قبول دارید که برای دوری از آفت تحمیل و یا تحریف روایات بوسیله ذهن بسته شده با ادبیات تخصصی مثل فلسفه باید ابتدائا سراغ خود روایات رفت و سعی در فهم منظومه و ارتباط روایات داشت؟ البته ایشان سه مرحله برای خواندن روایت و یا بهتر بگویم درایت روایت قائل هستند که مرحله اول آن انس با روایت علی الخصوص متون اصلی و معتبر مثل کافی است. 2. ایشان در جایی می فرمایند فلسفه موجود هیچ گاه امتداد سیاسی اجتماعی...پیدا نخواهد کرد و یا به عبارتی منجر به تولید علم دینی نخواهد شد، مثلا کشف واقع را نظریه ای بنیان برافکن در رسیدن به علم دینی می دانند. یا موارد دیگر. آیا شما این مطلب را تایید می کنید؟ 3. جناب میر باقری می فرمایند حجت باطنی ذیل حجت ضاهری شکوفا می شود و می فهمد. عقل و نقل دو راه مجزا نیستند بلکه عقل ذیل نقل و وحی نورانی شده و حقایق را می فهمد. ایشان شانیت دادن به عقل مستقل را نوعی استکبار علی الله می دانند. لطفا نظر خود را بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: اصل حرف، حرف خوبی است که انسان بتواند در اُنس طولانی با روایات، متوجه روح روایات گردد. ولی تدبّر در روایات با رشد عقلی ممکن است و  فلسفه یکی از انواع تعقل می‌باشد به همین جهت ملاحظه می‌کنید وقتی روایات در دست امثال علامه‌ی طباطبایی قرار می‌گیرد، ابعادی از آن مطرح می‌شود که در برخورد اولیه اصلاً به ذهن انسان نمی‌رسید و در عمل هم ملاحظه می‌کنید امثال حضرت امام و شهید مطهری که با فلسفه آشنایی داشتند، در تبیین اسلام نسبت به بقیه موفق‌تر بودند. و تجربه‌ی شخصی بنده نیز این را تأیید می‌کند. جناب آقای مهدی امام‌جمعه در سلسله بحث‌های خود که در مرکز «سُها» تحت عنوان «فلسفه‌ی اجتماعی حکمت متعالیه»  https://t.me/nedayeandishe/518   داشتند به صورت عالمانه متذکر شدند چه اندازه حکمت متعالیه در فهم آیات و روایات و در تحقق تمدن مطلوب اسلامی مؤثر می‌تواند باشد. موفق باشید     

17812
متن پرسش
با عرض سلام خدمت استاد طاهرزاده حفظه الله: در آثار جنابعالی رگه هایی از اندیشه های دکتر داوری و به تبع ایشان هایدگر دیده می شود. از آنجا که اندیشه های پست مدرن و خاصتا هایدگر با مرگ متافیزیک شروع می شود، چگونه این اندیشه ها در نظر شما جای دارد؟ چرا که به نظر نمی رسد جنابعالی مرگ متافیزیک را قبول داشته باشید، همان طور که آثار شما گواه این مطلب است.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: متافیزیک به معنای متوقف‌شدن در مفاهیم، نه‌تنها ضرورت این تاریخ است برای دینداری، بلکه باید به‌شدت برای برگشت به فضای دینی و قلبیِ آن، متوجه‌ی محدودیت‌های تفکر متافیزیکی شد. در این رابطه بنده یک کتاب نسبتاً قطور تحت عنوان «آن‌گاه که فعالیت‌های فرهنگی پوچ می‌شود» تدوین نموده‌ام و 75 جلسه آن را شرح داده‌ام. در معنایِ متافیزیک خوب توجه فرمایید که چه مصائبی به عنوان حجاب‌های غلیظ در مقابل ما گشوده است و این غیر از تفکر فلسفی است که با آگاهی از آن متوجه‌ی محدودیت آن می‌شویم حتی در رابطه با عبور از متافیزیک، مباحث «ما و حافظ» مطرح شد. زیرا زبان حافظ، زبان آگاهی از زهدی است که راهِ رجوع به حقیقت را می‌بندد و حافظ متذکر این نکته‌ی بسیار مهم است. موفق باشید 

16919
متن پرسش
سلام استاد: مثل اینکه عقب ماندن از تکنولوژی تمامی ندارد. ویدیو، ماهواره، اینترنت، شبکه اجتماعی، بازی کلش او کلن. و این بار بازی «پوکمون گو» تا کی این روند ادامه دارد که محصولی بیاید و ما دست پاچه که وای این پدیده آمد حالا «چه باید کرد»؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: ما از یک‌طرف باید مسیر جوانان را از طریق معرفت نفس در ساحتی بس متعالی و گسترده تعیین نماییم و از طرف دیگر، حدّ و اندازه و ظرفیتِ فضای مجازی را تعریف نماییم تا نه به‌کلّی به آن پشت شود، که این نه مقدور است و نه عاقلانه؛ و نه انتظار داشته باشیم همه‌چیز را می‌توان از چنین فضاهایی به‌دست آورد. عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 16923 شده است، خوب است به آن‌جا نیز سری بزنید. موفق باشید

نمایش چاپی