بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
934

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم ممنون از این که جواب سوال بنده رو می دید.بنده در رابطه با ولایت سوال داشتم که ملاک ولایت چیست ؟ یعنی چه چیزی سبب ولایت شخصی بر شخصی دیگر می شود؟ و ما چگونه می توانیم این را تشخیص دهیم؟و از این مهمتر رفتار در قبال ولی به جز ولی فقیه منظورم است چیست؟یعنی اگر یک مورد پیش آمد که یک ولی به نظر بنده اشتباه کرد من باید چه کنم؟اطاعت یا سرپیچی یا مقابله یا ... ؟ و رفتار در قبال ولیان با سطوح مختلف آیا یکی است؟مثلا خوب داریم ... المومنون بعضهم اولیاء بعض... این یعنی این که ممکن است دوست من بر من ولایت داشته باشد حال آیا رفتار در قبال این ولی با رفتار در قبال ولی ای دیگر ک سطحش خیلی بالاتر است مانند ولی فقیه یکی است؟در رابطه با نقد ولی چی؟آیا می توان عملکرد ایشان را نقد کرد یا نه ؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی ملاک هرگونه ولایتی حاکمیت ولایت الهی است، چون «فالله هو الولیّ» تنها خدا ولی است. در ولایت امامان که موضوع روشن است چون آن‌ها مسیر ارائه‌ی حکم خدا هستند و ولیّ فقیه نیز از آن جهت که کارشناس کشف حکم خدا است، ولایت دارد. ولایت پدر و یا جدّ پدری و شوهر به آن اعتبار است که خداوند چنین ولایتی را به آن‌ها داده تا واحدهای اجتمایی مثل خانواده از مدیریت لازم محروم نگردد ولی شرط این ولایت‌ها عدم امر به معصیت الهی است. چون فرموده‌اند: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق‏...» هیچ طاعتی از هیچ مخلوقی در راستای معصیت خالق نباید انجام شود. ولایت مؤمنین بر مؤمنین نیز در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر است از آن جهت که معروف و منکر را خداوند تعیین می‌کند. موفق باشید
742

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام.چگونه به عقل قدسی دست یافت؟{مقدمات.مراحل.روش.}عقل فتسفی ذهن ریاضی چه نسبتی با ان دارند؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی نفس ناطقه‌ی انسان مراتبی دارد و بر اساس آن مراتب در عوالم وجود حاضر است و لذا اگر بتواند حجاب بین خود و مراتب عالیه عالم وجود را برطرف کند نفس ناطقه‌ی او منور به عقل قدسی می‌شود و مراتب بالقوه‌ی او در آن مرحله به فعلیت نایل می‌گردد.
18583

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام بر استاد عزیز: ۱. به نظر شما آیا فهم فلسفه ملاصدرا نیاز به آشنایی با مدل متفاوتی از منطق دارد؟ ظاهرا حضرت آیت الله جوادی آملی این نظر را دارند که برای فهم حکمت متعالیه نیاز به منطقی متفاوت از منطق مشاء ای دارد؟ ۲. آیا کتاب منطقی که خود مرحوم ملاصدرا نوشته اند با همین دیدگاه است؟ (از طرفی عده ای اعتقاد دارند که نظرات منطقی ملاصدرا در حواشی سایر مطالب اوست) ۳. برای ما که می خواهیم تازه بحث منطق را در حوزه شروع کنیم آیا باید به دنبال روش و اساتید و کتبی متفاوت باشیم یا باید شیوه گذشته را در کتابی مثل منطق مظفر دنبال کرد و بعد این بحث را کامل کرد و یا نیازی به پیگیری مطالب متفاوت منطقی نیست؟ ببخشید اگر طولانی شد. التماس دعا!
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده نکته‌ی دومی که می‌فرمایید درست است در جواب سؤال شماره‌ی 18571 این‌طور عرض شد: باسمه تعالی: سلام علیکم: حکمت صدرایی برای فهمِ عقل فلسفی آن نیاز به منطق ندارد، إلاّ این‌که چون ملاصدرا برای سخن خود از اصطلاحات منطقی استفاده کرده است لازم است از علم منطق آگاهی داشته باشیم. موفق باشید

18329
متن پرسش
استاد سلام: این آقایون یه جوری پیام دادند (مثل آقایان مظاهری و امینی و ....) و یه جوری توی تشییع جنازه مصاحبه کردند (مثل سردار قاسمی و ...) که گویا قرائت آقای هاشمی از امام کاملا صحیح بوده و حالا یا قرائت رهبری رو باطل می دونند و یا اساسا اختلافی بین این دو قرائت قائل نیستند. لذا ما یه جورایی گیج شدیم که آیا ما داریم به آقای هاشمی اشتباه نگاه می کنیم یا اونها؟ لطفا راهنمایی کنید. ممنون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در جواب سؤال شماره‌ی 18312 در این مورد داده شد، به نظرم تحلیل جناب آقای دکتر سعداللّه زارعی که در روزنامه‌ی کیهان تاریخ چهارشنبه 22 دی‌ماه نیز در این مورد تحلیلی دقیق و واقع‌بینانه است. عین تحلیل را در زیر خدمتتان ارسال می‌کنم. موفق باشید

تشییع هاشمی، استعاره سخاوت(یادداشت روز)

«رحلت ناگهانی» آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی برای رهبر و ملت ایران سخت بود و می‌توان گفت در دو دهه گذشته مرگ هیچ شخصیتی به اندازه مرگ او برای کشور شوک‌آور نبود. پیام بسیار بلند و پرنکته رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقایسه آن با پیام‌های دیگر هم عظمت این تفاوت را به خوبی نشان می‌دهد. مرحوم هاشمی روز سه‌شنبه با حضور بزرگ مردم تهران و بر دوش آنان راهی سفر آخرت شد و در کارنامه 82 ساله او آنقدر نقاط برجسته وجود داشت که بتوان گفت ان‌شاءالله «راضیهًْ مرضیه» خدا را ملاقات خواهد کرد.
هاشمی البته از جمله شخصیت‌هایی بود که تقریبا همواره موافقان بزرگ و مخالفان بزرگی داشت و در هر دو سر طیف هم اهل حقیقت و اهل باطل وجود داشتند و می‌توان گفت از این رو بود که هیچکس از کنار «رحلت ناگهانی» او عبور نکرد و همه مکثی کرده و گواهی دادند که یک شخصیت موثر سیاسی جهان از میان رفته است.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی یک شخصیت محوری نهضت حضرت امام بود و در این راه تا آنجا استقامت کرد که می‌توان بدون مبالغه او را «مجاهدی نستوه» دانست. شکنجه‌های تقریبا منحصر بفردی که جامعه ما کم یا بیش از آن خبر دارد کافی است تا بگوییم او در مسیر حمایت از امام راحل عظیم‌الشان به تمام معنا فداکاری کرد. در این میان رژیم پهلوی، آمریکا و انگلیس و هر فرد و جریان مرتبط با آنها به دلیل مخالفت با نهضت ‌اسلامی حضرت امام با هاشمی نیز به عنوان یکی از سرداران آن مخالف بوده و در همه فشارها علیه او همداستان بودند. در این دوره هاشمی البته موافقان بزرگی هم داشت، بخش وسیعی از نخبگان مذهبی و توده‌های متدینی که آوازه فداکاری هاشمی را شنیده بودند، طیف وسیع موافقان او را در این دوره تشکیل می‌دادند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طیفی که در گذشته مخالف آقای هاشمی بودند، منحرفین، منافقین و ملی‌گرایانی که مخالف استقرار نظام جمهوری اسلامی و بویژه مخالف الگوی ولایت‌فقیه بودند، اضافه شدند و حقد و کینه آنان از امام و روحانیت و اصل هویت‌بخش ولایت‌فقیه بطور طبیعی به سمت هاشمی‌رفسنجانی به عنوان یک معتمد اصلی حضرت امام رفت کما اینکه در این دوره توده‌های متدین و نخبگان اسلام‌گرا هم از آنجا که او را یک «ستون انقلاب اسلامی» دانسته و تمام آمال و آرمان خود را در سایه انقلاب قابل تحقق می‌دانستند، به هاشمی رفسنجانی دل ‌بسته بودند و به طور جدی از او حمایت می‌کردند؛ رأی بالای مردم به هاشمی‌رفسنجانی در سه دوره مجلس شورای اسلامی در زمان حیات حضرت امام از این موضوع حکایت می‌کند. بنابراین در مرحله ده ساله «تثبیت» انقلاب اسلامی نیز هاشمی مخالفان بزرگ و موافقان بزرگی داشت.
بعد از ارتحال حضرت امام که کمی پس از آن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سکان دولت را در دست گرفت همان طیف‌بندی سابق وجود داشت یعنی او به عنوان رئیس‌جمهور نظام جمهوری اسلامی به میزانی که مورد عنایت رهبر معظم انقلاب اسلامی و مردم دین‌مدار بود از سوی دشمنان اسلام و انقلاب و منحرفین زیر فشار تبلیغاتی و سیاسی قرار داشت. مردم در دوره ریاست‌جمهوری از شخصیتی که با خطبه‌های بسیار دلنشینی که او در دوره ریاست مجلس درباره «عدالت اجتماعی» بیان کرده بود و علاوه بر آن در منظر مردم، او فردی «بسیار توانمند» ارزیابی می‌شد، توقع داشتند که مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنان حل و فصل شود. هاشمی رفسنجانی در این بین و با اراده حل مشکلات مردم و با نیت خیر راهی را برگزید که در عمل آن اراده و نیت را محقق نکرد. «توسعه اقتصادی» کلید واژه‌ای بود که با آن سیاست‌های دوره سازندگی توضیح داده می‌شد و در کانون این نگرش «رشد اقتصادی کشور» قرار داشت، بر بنیانی استوار بود که آرام آرام امید توده‌های مردم به دولت را کاهش می‌داد و از این رو بود که 3-2 سال پس از اجرای سیاست‌های موسوم به توسعه اقتصادی، آراء آقای هاشمی‌رفسنجانی (در دور دوم ریاست‌جمهوری) کاهش معناداری پیدا کرد. در واقع مردم ایران در دوره دوم ضمن آنکه کماکان اعتماد خود را به شخص آقای هاشمی ابراز کردند اما به او یادآور شدند که سیاست‌های اقتصادی و کارگزاران این عرصه او را نمی‌پسندند و خواستار اصلاح و تغییر می‌باشند. سیاست توسعه اقتصادی با آن برنامه که تنظیم شده بود آرام آرام به شبکه اقتصاد جهانی نزدیک شد و توقع داشت به دلیل همسویی در نگرش تئوریک اقتصاد، از سوی آنان مورد پشتیبانی قرار گیرد اما غرب بر‌خلاف آنچه درباره «ماهاتیر محمد» -  نخست‌وزیر سال‌های دهه 60 و 70 شمسی مالزی - عمل کرد، از پشتیبانی مالی از دولت‌ آیت‌الله هاشمی به دلیل نسبت آن با انقلاب و نظامی که غرب نمی‌خواست آن را به رسمیت بشناسد و شاهد بالیدن آن باشد، خودداری کرد و از این رو سیاست‌هایی که برای بهبود وضع اقتصاد کشور طراحی شده بود، از منظر توده‌هایی که امام ضمن آنکه آنان را صاحبان اصلی انقلاب می‌دانست، «پابرهنگان» خطاب می‌کرد، موفق ارزیابی نمی‌شد. مردم به خصوص حاصل دستاورد این سیاست‌های اقتصادی را با آنچه پیش از این هاشمی مستقیما ذیل واژگان‌آشنای «عدالت اجتماعی» وعده داده بود، ناهمخوان می‌دیدند. از این رو بود که در این مقطع در کنار طیف دشمنان هاشمی که همان دشمنان انقلاب اسلامی بودند یک طیف «منتقد سیاست‌های هاشمی» اضافه شد که از قضا در درون خانواده انقلاب اسلامی قرار داشت. منتقدان به هیچ‌وجه دشمن هاشمی نبودند کما اینکه در دوره‌ای که او رئیس‌جمهور بود برای موفقیت دولت در اهداف خود، مشفقانه به او کمک کرده بودند و پیوندهای قدیمی خود را هم با او حفظ کرده بودند. هاشمی نیز هیچگاه از این طیف منتقد تلقی دشمن نداشت و خود را از آنان جدا نمی‌دانست. بعدها منتقدان هاشمی در صحنه داخل به دو گروه تقسیم شدند، گروهی که با نگاه به اصول و اهداف انقلاب اسلامی، پاره‌ای از سیاست‌ها و افکار او را در مسیر درست نمی‌دانستند و خواهان اصلاح بودند و گروهی که در فضای محدود قوه مجریه دنبال موقعیت‌هایی بودند و درست یا نادرست هاشمی رفسنجانی از آنها دریغ کرده بود. گروه دوم در پاره‌ای از موارد مرز انتقاد و دشمنی را از میان برداشتند و با عبارات سخیفی که شما از آن خبر دارید، از او یاد می‌کردند. در دوره اصلاحات وقتی هاشمی که از شدت اهانت‌ها به تنگ آمده بود از یک مقام ارشد دولت خواسته بود که جلوی این اهانت افراد و مجامع‌ اصلاح‌طلب را بگیرد او در پاسخ گفته بود «بازی اشکنک دارد، سرشکستنک دارد»! این طیف البته بعدها تلاش کردند تا «سالوس‌مآبانه» هاشمی را در طیف خود تعریف کنند اما در عمل و در نهایت، آیت‌الله هاشمی هیچگاه آنان را راضی نکرد. در این دوره مخالفان جبهه انقلاب و نظام کماکان با او که مثل گذشته او را یک ستون نظام می‌دانستند، مخالف بودند و طیف وسیع نیروهای انقلاب او را در جمع خویش ارزیابی و در حد یک شخصیت محوری نظام به او احترام می‌گذاشتند و نیروهای منتقد او در خانواده انقلاب ضمن اصراری که بر اصلاح بعضی روش‌ها و نگاه‌ها داشتند، مطمئن بودند که هاشمی از خانواده انقلاب جدا نمی‌شود.
تشییع پرشکوه و کم‌نظیر مردم تهران و برگزاری پرتعداد مجالس سوگواری در شهرستانها به خوبی نشان داد که مردم قدر شخصیت‌های دلسوز خود را می‌دانند و پاسخگوی مهری که دیده‌اند هستند. ارتحال ناگهانی آیت‌الله هاشمی دو طیف موافقان و منتقدان هاشمی رفسنجانی را بشدت متاثر کرد کما اینکه در خطوط رسانه‌های غربی و عربی وابسته به غرب می‌توان نفرت آنان از هاشمی رفسنجانی را دید. در تشییع جنازه آیت‌الله هاشمی در تهران همه نخبگان منتقد و بخش عمده توده‌هایی که در عملکرد اقتصادی او اشکال می‌دیدند آمده بودند، طیف‌های بسیجی، هیاتی و مردم محروم غلبه داشتند و این نشان می‌دهد که هم رشته پیوند آیت‌الله با این بخش از مردم و هم محبت گرم این مردم تا آخرین روز حیات آقای هاشمی رفسنجانی برقرار بوده است. در راهپیمایی بزرگ پشت جنازه این شخصیت که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «نمونه کم‌نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنجدیدگان در این راه پرخوف و خطر» بود، هم عظمت مردی که بر دوش‌های محبت مردم تشییع می‌شد، برجسته بود و هم عظمت مردمی که با اشاره رهبری و جمعبندی دقیق رهبری از 59 سال دوستی ایشان با مرحوم آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به صحنه آمدند، آشکار بود. خداوند آیت‌الله عزیز ما را در جوار رحمت واسعه خویش جای دهد و این مردم قدرشناس را برای انقلاب نگه دارد.  سعدالله زارعی

18173
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر چند سوال از خدمتتان داشتم: 1) آیا این حر ف درست است که با توجه به تجرد ادراک و اینکه علم مرتبه ای از مراتب وجود است و همچنین حرکت جوهری نفس و بحث اتحاد ادراک و مدرِک و مدرّک که در تمام مراتب ادراک از جمله ادراک حسی و خیالی جاری است نتیجه می شود که اولا در ساحت آگاهی حسی، ما صرفا با خود نفس و انشائات اش روبه رو هستیم و ثانیا آگاهی چیزی جز حرکت دایمی نفس از قوه به فعل نیست. حرکتی که در آن نفس در هر مرتبه از ادراک با آن مرتبه متحد می شود و در این فرایند خود نفس مجرد است که در تجردش تعین می یابد. پس نفس همان آگاهی و آگاهی همان معلوم بالذات است که در یک حرکت دایمی است. یعنی مبتنی بر حکمت صدرایی آگاهی و نفس با هم یکی می شوند. 2) اگر نفس در هر مرتبه از علم با آن مرتبه متحد می شود و به فعلیت جدید می رسد پس در نتیجه در مرتبه ادراک حسی آیا نفس با انشائات خودش متحد می شود و در اثر اتحاد با انشائات خودش به فعلیت جدید می رسد؟ 3) از طرفی مبتنی بر مبانی صدرایی با توجه به اینکه ماده عین غیبت برای خودش است، پس نمی تواند متعلق اداراک علم حضوری که حضور خود معلوم نزد عالم است، قرار بگیرد؛ اما از طرف دیگر شما قبلا در بحث تطابق ذهن و عین فرمودید که بین ذهن و عین اتحاد وجودی برقرار است. پس حالا چطور ممکن است که در نحوه ارتباط آگاهی ما با جهان خارج از یک طرف چون مادی است متعلق علم حضوری نیست و از طرف یگر با ما خارج می توانیم نحوی ارتباط وجودی و حضوری ورای ارتباط مفهومی و ماهوی برقرار کنیم؟ با عرض پوزش آیا در مباحثتان بحث ادراک نفس از جهان خارج را به طور مبسوط بحث کرده اید؟ در صورت امکان فقط آدرسش را بفرمایید. در ضمن بنده صرفا تقریر حضرتعالی را از این بحث در صدرا می خواهم نه تقریر علامه یا شهید مطهری و ...
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- احسنت از برداشتی که در رابطه با نحوه‌ی ادراکات شده است 2- در ادراکات حسّی، نفس ناطقه آماده می‌شود تا با ارتباط با مبادی‌الصور آن صورت‌ها را در خود ابداع کند. پس عملاً نفس از طریق خودش به فعلیت نرسیده است 3- همان‌طور که متوجه شده‌اید در ادراکات حسّی، نفس آماده می‌شود تا با وجود علمیِ مطابق شیئ خارجی متحد گردد و به آن علم حضوری پیدا کند، نه با موجودات مادی که عین غیبت‌اند. از آن طرف نفس به جهت تجردی که دارد به معلوماتِ بالعرض خود یعنی پدیده‌های مادی احاطه دارد و وجهِ وجودی آن‌ها از او غایب نیست تا این‌که نتواند معلومات بالذات خود را که ابداع کرده، درست و همه‌جانبه بشناسد و مشکلِ دوگانگی بین «عین» و «ذهن» پیش آید. عرایضی در چند جزوه‌ای که در رابطه با «معرفتِ نفس و حشر» شده است می‌تواند کمک‌کار باشد. و از آن مهم‌تر بحث «برکات نظر در نسبت بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود» که فایل‌های صوتی آن همراه با متن مربوطه بر روی سایت هست. موفق باشید 

17152
متن پرسش
بسم الله با عرض سلام و خسته نباشید خدمت استاد بزرگوار که حق زیادی گردنم دارد. استاد چند روز پیش کتاب «گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی» شما را خواندم در قسمتی آخر کتاب به این جمله رسیدم: «این اشتباه بزرگی ست که غرب را به خوب و بد تقسیم کنیم، بلکه آن فکر و فرهنگ، کُل واحدی ست که علمش به فرهنگش ختم می شود و تمدنش سَر از جهان بینی مادی اش در می آورد. هر گوشه اش را گرفتیم بقیه اش را هم گرفته ایم؛ زیرا غرب تکنیک نیست، فرهنگ است ...» البته این جمله را در جاهای مختلف در تلگرام نشر دادم که بعضی از دوستان عزیز و با اندیشه انتقادات و حاشیه هایی از صحبت های حضرت آقا در این مورد ارائه کردند که در زیر خدمتتان می آورم: ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است که هم سلطه‌ی سیاسی مورد نظر است، هم سلطه‌ی اقتصادی و هم سلطه‌ی فرهنگی. (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیباییها و زشتیهاست. هیچ کس نمی‌تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیبایی هایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی‌کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه‌ی خردمند، آن خوبی ها را می‌گیرد، به فرهنگ خودش می‌افزاید، فرهنگ خودش را غنی می‌سازد و آن بدیها را رد می‌کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می‌گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می‌گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می‌توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه‌ی فرهنگ غربی نکته‌ی مهمّی وجود دارد که من دلم می‌خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگ های دیگر، تا آن جایی که ما می‌شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. سوال: جوانانی که در دوران انقلاب بوده‌اند، حضور سلطه استعمار را به‌خوبی لمس کرده‌اند؛ به خاطر این که خیلی چیزها را دیده و درک نموده‌اند. ولی جوانانِ امروز مفهوم و تصویر روشنی از سلطه و استعمار در ذهنشان نیست و این طبیعی است؛ به دلیل این که در دوران انقلاب نبوده‌اند، مستشاران خارجی را ندیده‌اند و کلاًّ حضور چکمه‌های استعمار را در میهن اسلامی مان لمس نکرده‌اند. با توجّه به این که هر موقع حرف نفی غرب به میان می‌آید، به دلیل همین تصویر روشنی که جوانان در ذهن خودشان ندارند، سریعاً نفی فنآوری به ذهنشان می رسد؛ با توجّه به این که عدّه‌ای تبعیّت از غرب را دربست قبول کرده‌اند و عدّه‌ای پذیرش غرب را نفی ارزشها و اصول اسلامی و ملی دانسته‌اند و با توجّه به این که نفی غرب و تبعیّت غرب، حتماً در انقلاب و نظام حاکم دلایل مشخّصی داشته است، می خواستم از حضورتان خواهش کنم که تعریف جامع و مانعی از غرب داشته باشید، که در کنار این که خوبیها را از غرب اخذ می کنیم، با حفظ اصول و ارزشهای اسلامی و ملیمان، بدیها را کنار بگذاریم. به نظر شما کلاًّ نقطه تعادل در این میان چیست؟ پاسخ رهبری: این سؤال خیلی مهمّی است. من این‌جا چند نکته را در همین زمینه عرض می کنم. اوّل این که نفی غرب، به هیچ‌وجه به معنی نفی فنآوری و علم و پیشرفت و تجربه‌های غرب نیست و هیچ عاقلی چنین کاری را نمی کند. نفی غرب، به معنای نفی سلطه غرب است که هم سلطه سیاسی مورد نظر است، هم سلطه اقتصادی و هم سلطه فرهنگی. من در این فرصت اندک، در زمینه سلطه فرهنگىِ غرب چند جمله می گویم، شاید ان‌شاءاللَّه برای شما مفید باشد. ببینید؛ فرهنگ غرب، مجموعه‌ای از زیبایی ها و زشتیهاست. هیچ کس نمی تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است؛ نه، مثل هر فرهنگ دیگری، حتماً زیباییهایی هم دارد. هیچ کس با هیچ فرهنگ بیگانه‌ای این‌گونه برخورد نمی کند که بگوید که ما درِ خانه‌مان را صددرصد روی این فرهنگ ببندیم؛ نه. فرهنگ غرب، مثل فرهنگ شرق، مثل فرهنگ هرجای دیگر دنیا، یک فرهنگ است که مجموعه‌ای از خوبیها و بدیهاست. یک ملت عاقل و یک مجموعه خردمند، آن خوبیها را می گیرد، به فرهنگ خودش می افزاید، فرهنگ خودش را غنی می سازد و آن بدیها را رد می کند. همان‌طور که گفتم، در این زمینه، بین فرهنگ اروپایی، غرب، امریکایی، امریکای لاتین، آفریقا و ژاپن فرقی نیست و هیچ تفاوتی ندارد و در این حکمی که می گویم، همه یکسان هستند. ما در مقابل هر فرهنگی که قرار می گیریم، به‌طور طبیعی تا آن جایی که می توانیم، باید محسّنات آن را بگیریم و چیزهایی که مناسب ما نیست - بد و مضرّ است - و با چیزهایی که به نظر ما خوب است، منافات دارد، آن را رد کنیم. این اصل کلّی است. منتها در زمینه فرهنگ غربی نکته مهمّی وجود دارد که من دلم می خواهد شما جوانان به این نکته توجّه کنید. فرهنگ غرب - یعنی فرهنگ اروپایی ها - عیبی دارد که فرهنگهای دیگر، تا آن جایی که ما می شناسیم، آن عیب را ندارند، و آن «سلطه‌طلبی» است. این، قطعاً دلایل انسانی و جغرافیایی و تاریخی ای دارد. از اوّلی که اینها در دنیا به یک برترىِ علمی دست یافتند، سعی کردند همراه با سلطه سیاسی و اقتصادی خودشان - که به شکل استعمار مستقیم در قرن نوزدهم انجامید - فرهنگ خودشان را هم حتماً تحمیل کنند. اینها با فرهنگ ملتها مبارزه کردند؛ این بد است. ملتی می گوید فرهنگ من باید در این کشور جاری شود! این چیز قابل قبولی نیست. هر چند هم خوب باشد، آن ملتی که این فرهنگ بر او تحمیل می شود، این را نمی پسندد. شما یقیناً خوردن نان و ماست را به میل و اشتهای خودتان، ترجیح می دهید به این که چلوکباب را به زور در دهانتان بگذارند و بگویند باید بخوری! وقتی کاری زورکی و تحمیلی شد؛ وقتی از موضع قدرت انجام گرفت و وقتی متکبّرانه و مستکبرانه تحمیل گردید، هر ملتی آن را پس می زند؛ باید هم بزند. مثلاً کراوات یک پدیده غربی است. غربیها این را می خواهند، دوست می دارند و با سنّتشان هماهنگ است؛ اما اگر شما که اهل فلان کشورِ دیگر هستید و تصادفاً کت و شلوار را انتخاب کرده‌اید، کراوات نزدید، یک آدم بیادب محسوب می شوید! چرا؟! این فرهنگ شماست؛ تقصیر من چیست؟ اگر کت و شلوار پوشیدید، باید پاپیون و کروات بزنید، و الاّ در فلان مجلس رسمی راه ندارید و یک آدم بیادب و غیرمنضبط و بینزاکت تلقّی می شوید! این، آن تحمیل فرهنگ غربی است. زن غربی، روشهایی دارد. آنها نسبت به مسأله زن و روش زن و پوشش زن و ارتباطش با مردان و حضورش در جامعه، فرهنگی دارند - خوب یابد، بحثی سرِ آن نداریم - اما سعی دارند این فرهنگ را به همه ملتهای دنیا تحمیل کنند! در باب فرهنگ غربی، این بد است. من یک وقت مثالی زدم و گفتم شما گاهی خودتان به انتخاب خود غذای مقوّی و یا داروی شفابخشی را مصرف می کنید؛ اما یک وقت بیهوشتان می کنند، یا می خوابانند، دست و پایتان را می گیرند و با آمپول چیزی را به شما تزریق می کنند! سعی شده است از طریق رؤسای کشورها و رژیم های فاسد، فرهنگ غربی به ملتها تزریق شود! رژیم و خاندان فاسد پهلوی - که خدا از اینها به خاطر آنچه که با ملت ایران کردند، نگذرد - از این قبیل بودند. اینها با انواع روشها و شیوه‌ها سعی کردند فرهنگ غربی را بر کشور ما حاکم کنند. به خاطر این، ملت ایران را تحقیر می کردند؛ فرهنگ ملی را تحقیر می کردند؛ باورهای ملی را تحقیر می کردند. شما ببینید در دوران حکومت پهلوی ها و اندکی قبل از آن در اواخر حکومت قاجارها، که همین حمله غربی ها شروع شده بود و در دوران پهلوی ها به اوج خود رسید، پرورش یافته‌های آن دوران، ملت ایران را اصلاً قابل این نمی دانستند که بتواند خودش را اداره کند، بتواند کاری بکند، بتواند چیزی بسازد، چیزی به دنیا ارائه دهد و یا بر معلومات دنیا اضافه کند. این به خاطر چیست؟ این به خاطر تحقیر فرهنگ ملت، تحقیر هویّت ملی و تحمیل فرهنگ بیگانه است. هویّت ملی با «فرهنگ» شکل می گیرد. هویت هر ملتی، فرهنگ اوست؛ این را نبایستی زخمی و جریحه‌دار کرد. علت مقابله ملت ایران با فرهنگ غربی این است، والاّ بله، فرهنگ غربی محسّنات و زیبایی هایی هم دارد. البته زشتیهایی هم دارد که آن زشتیها بیخ ریش خودشان! اشکالی ندارد که ما زیباییهای فرهنگ آنها را فرا بگیریم. این که حالا آن زیباییها چیست، می تواند مورد بحث قرار گیرد. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2927 در ديدگاه مقام معظم رهبري نفي غرب به معناي نفي غرب به معناي مطلق وبه طور كلي نيست و ايشان بين نقاط مثبت و منفي غرب تفكيك كرده مي فرمايند: نفي غرب به هيچ وجه به معني نفي تكنولوژي و علم و پيشرفت و تجربه هاي غرب نيست، نفي غرب به معناي نفي سلطه غرب است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با جمعي از جوانان 13/11/78) همچنين فرمودند: ما با تحميل فرهنگ غرب بر ملتهاي مسلمان مخالفيم فرهنگ غرب، فرهنگي است كه در عين برخورداري از نقاط مثبت، نقاط منفي هم دارد، ما معتقد به تبادل فرهنگي هستيم ما مي گوييم ملتي مثل ملت ايران يا ديگر ملل مسلمان بايد در ميان فرهنگهاي عالم نگاه كنند و آنچه كه برايشان مفيد و بدرد بخور است جذب و از آن استفاده كنند، آنچه راهم كه برايشان لازم و مفيد نيست بايد طرد كنند اما دولتهاي غربي، سردمداران نظامهاي استكباري و به خصوص آمريكا اصرار دارند با انواع و اقسام طرق، فساد و بي بندباري را كه جزو خصوصيات فرهنگ غربي است را به ملتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي تزيق و تحميل كنند. (خطبه هاي نماز جمعه تهران 14/3/73)http://www.siasi.porsemani.ir/node/1355 ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- حقیر هم پاسخ های زیر را داده ام: ولی برداشت حقیر از صحبت حضرت آقا این ست که ایشان می گویند دلیل مخالفت ما با غرب، تکنولوژی غرب نیست؛ بلکه دلیل مخالفت ما با غرب فرهنگ و سلطه ی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ست ... وگرنه ایشان جایی از تکنولوژی غرب تمجیدی نکردند به معنای ذاتی از تکنولوژی غرب ... "یكی از عیوب ما و جوامع ما در طول زمان این بوده است كه گاهی فرهنگ خود را متأثر می كردیم از فرهنگ بیگانگان. كسانی این را در میان جامعه‌ی ما و كشور ما به عمد ترویج كردند؛ ما را سوق دادند به سمت زندگی كسانی كه دل و جانشان خالی بود از نور معنویت.۱۳۹۲/۰۴/۱۹" - البته من نظرم اینه آقا توی این زمینه داره خیلی سطح پایین برای مردم صحبت میکنه تا دست بگیره و یه سطح ببره بالا ... دقیقاً مثل صحبت آقا در مورد برجام و مذاکره ... چون مطالب سایت آقا در مورد غرب و تمدن نوین اسلامی را ببین (تگ سایت آقا) ؛ اینقدر از معایب فرهنگ غرب صحبت کرده که نهایتاً به همین نتیجه از حرف آقا می رسیم ... من هم منظورم نیست تکنوژی غرب را بگذاریم کنار؛ این برای زمان فعلی ست... یعنی اولین قدم برای برون رفت از فرهنگ غرب همین سبک هست... ولی روزی که قرار باشه تمدن نوین اسلامی به معنای کامل پیاده بشه دیگه حتی جایی برای تکنوژی غرب از نظر تفکری نیست. ------------------------------------------------------------------------------------- با توجه به مباحثه ایی هم که با دوستانی که اهل تفکر هستند موضوعی که خیلی از دوستان روی آن بحث و نقد داشتند همین بحث تفکیک تفکر و تکنولوژی غرب از خود غرب است. بنده ی حقیر به شخص هر چقدر فکر می کنم باز هم می بینم که اگر ما به تکنولوژی غرب هم نظر کنیم باز هم غربی فکر کرده ایم و مقداری به آن نزدیک شده ایم چون تکنولوژی غربی برای استفاده نیاز به زندگی کردنی غربی دارد ... مگر ما در تکنوژی و علم خودمان ابن سینا؛ رازی و بزرگانی مانند شیخ بهایی و آن حمام معروف را نداریم ... همچنین به نظر در نگاه حضرت امام(رضوان الله علیه) و شهید سید مرتضی آوینی حتی نگاه به تکنولوژی غربی هم در اصل نفی می شود ... حالا سوال حقیر این است آیا بنده درست متوجه موضوع شده ام یا خیر؟ و اینکه برای روشن تر شدن بحث برای بنده و دوستان چه کار و چه کتاب و چه فکری باید به میدان بیاید؟ بعضی دوستان این حرف و جمله شما را مخالف نظر رهبری دانستند (به نظرم اشتباه فکر می کنند) اگر فکر می کنید که امکان سوء برداشت وجود دارد پاسخ تان را خصوصی ارسال بفرمایید. باتشکر از شما یاعلی مدد
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: با همه‌ی این حرف‌ها اگر محکمات سخنان مقام معظم رهبری«حفظه‌اللّه» را مدّ نظر قرار دهیم، موارد متعددی پیدا می‌شود که ایشان مبانیِ فرهنگ غرب را که همان اومانیسم است، مردود می‌دانند و از این جهت در سخنرانی مشهورشان که بحث سبک زندگی غربی را به میان آوردند، روشن نمودند که ما مبانی فرهنگ غرب را که همان نگاه مادی به عالم و آدم است، نباید بپذیریم هرچند می‌توانیم با مبانیِ توحیدی خودمان آن‌چه در زمین و زمینه‌ی فرهنگی ما جای می‌گیرد، از دست‌آوردهای تکنیکی آن‌ها استفاده کنیم، ولی این مشروط به آن است که نسبت به روح آن تکنیک و فرهنگی که آن‌ها را به‌وجود آورده است، خودآگاهی داشته باشیم. و جمله‌ای که در آن کتاب عرض شده است برای ایجاد همین خودآگاهی است، وگرنه مثل 200 سال گذشته همچنان مقلّد غرب خواهیم ماند بدون آن‌که متوجه شویم باید غرب را یک فرهنگ بدانیم، نه مجموعه‌ی ابزارها و عادات‌ها. موفق باشید  

15635

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: خدا قوت چرا از فقها و مراجع تقلید این قدر تشرفات خدمت امام زمان (عج) نقل شده در حالی که از عرفا و فلاسفه ی بزرگ چیزی نشنیده ایم؟ آیا مردم نشنیده اند و یا چیزی نیست برای گفتن؟ آیا تاکید فقها بر انحراف یا شک و شبهه دار بودن فلسفه و نیز عرفان با مسئله فوق تایید نمی شود؟ با تشکر فراوان و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع تشرف بسیار عمیق‌تر و حساس‌تر از آن است که با این نوع برداشت‌ها بتوان تکلیفش را یکسره کرد. بعضی از بزرگان حکمت و عرفان متوجه‌اند که بعضاً با ذهنیات خود به دنبال حضرت هستند. با توجه به این فرمایش شما، پس عملاً باید فقها هم کار خود را ترک کنند و به پینه‌دوزی و خیاطی رجوع نمایند! موفق باشید

14408

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. شمس تبریزی چگونه شخصیتی است؟ قابل استفاده است؟ اتهاماتی وارد می کنند به او. آیا وارد است یا مانند مولوی حرفش را چون نمی فهمند متهم می کنند؟ 2. کتاب مقالات شمس چگونه است؟ جایگاهش چیست؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: شمس تبریزی عارف ارزشمندی است، ولی هر سخنی که به او نسبت می‌دهند را نباید مربوط به او دانست. موفق باشید

13878
متن پرسش
با سلام و احترام خدمت استاد! می بخشید استاد امسال در مراسم شیر خوارگان که جمعه اول محرم بر گذار می شود شرکت کردم در آنجا گهواره هایی به عنوان نمادی از گهواره علی اصغر گذاشته بودند شنیدم بعضی از خانم ها به عنوان تبرک دست به این گهواره ها می کشیدند وقتی اعتراض کردم یکی از ائمه جمعه فرموده بودند که اشکال ندارد و نباید خیلی مقابل اعتقادات مردم ایستاد اما به نظر من ما باید مردم را از این سطح بیرون بیاوریم و آنها رشد دهیم اصلا مگر به پا کردن خیمه عزا هر سال برای امام حسین علیه السلام به این منظور نیست که معرفت مردم بالا برود و آنها در مسائل معنوی رشد کنند پس نباید این جلسات منجر به رشد دادن خرافات آنها شود. خواستم بدانم نظر شما در این باره چیست و اگر اشتباه است چگونه جلوی آن را بگیریم؟ مسأله دیگر اینکه لباس هایی به عنوان لباس برای شیر خوارگان تهیه شده که بعضی افراد آنها را به عنوان گرفتن حاجت به خانه می برند تا سال آینده اگر حاجتشان برآورده شد با مقداری پول یا لباسی دیگر می آورند این هم درست است؟ دیگر آنکه خانم ها وقتی می آیند یک چیز متبرک می خواهند مسوولان می گفتند پارچه ای را که با ضریح ابا عبدالله متبرک شده بیاوریم و به آنها بدهیم، نظرتان را در این مورد بفرمایید؟ من گفتم این همایش هم مثله بقیه روضه ها ست و فرقی ندارد نباید امامزاده درست کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چرا خرافات؟! این کارها در جای خود یک نوع عقلانیت است که متوجه‌ کیفیاتی می‌باشد که در عالم هستی وجود دارد. مگر شما ضریح مقدّس اولیاء الهی را به صرف انتساب به آن بزرگان نمی‌بوسید و راه نظر به انوار امام برایتان گشوده می‌شود؟ این‌ها اعتقادات درستی است با عقلی ماوراء عقل کمّیت گرا. موفق باشید

13467
متن پرسش
با عرض سلام: می خواستم بدونم مطالعه آثار اقای شهریار زرشناس مفید هست و به درد فهم تاریخ امروز ما می خورد؟ با تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده جناب آقای زرشناس به عنوان یک نویسنده‌ی متعهد به انقلاب، نکات خوبی را در غرب‌شناسی در اختیار مخاطبان خود قرار می‌دهد. موفق باشید

13321

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: آقای طاهرزاده تلاش کردن در زمینه ی بیوتکنولوژی و در نهایت ابداع و اختراع در این زمینه آیا به درد اسلام میخوره؟ خداپسندانه هست؟ اتلاف وقت نیست؟ دعا کنید خدا توفیق بده برای اسلام سربازی کنیم.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در عین آن‌که نظری به جواب‌ سؤال‌های 13313 و 13316 و 13317 می‌اندازید، عرض بنده آن است که ما در این تاریخ در فضای جنگ با استکبار هستیم که یکی از ابزارهای آن همین بیوتکنولوژی است و اگر در راستای تقابل با فتنه‌های دشمن وارد این علم شویم نه‌تنها اتلاف وقت نیست، بلکه موجب عزت اسلام خواهیم شد. موفق باشید

11327
متن پرسش
سلام علیکم در بحث ورزش در کتاب جوان و انتخاب بزرگ سوالاتی برام پیش اومده که مطرح میکنم. 1. ارتباط کنترل بر بدن در مورد زنده و مرده با نتیجه ای که میگیرید مشخص نیست. یعنی چون ما زنده ایم کنترل ما بیشتر از مرده است لذا زنده تر بودن یعنی کنترل بیشتر. چطور همچین رابطه ای شکل میگیره؟ 2. بر فرض قبول وجود ارتباط، منظورتون از زنده بودن چیه؟ یعنی شخصی مثل هاوکینگ که هیچ کنترلی بر بدن خودش نداره زنده تر از خیلیا نیست؟ 3. ارتباط ورزش با کنترل بر بدن مشخص نیست. به عبارتی چرا ورزش رو بهترین وسیله برای کنترل بر بدن میدونید؟ جایگاه روزه و مشابهات اون چیه؟ ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- نفس انسان یک حقیقت دارای شدت و ضعف است، مثل نور. و لذا اگر تعلق آن به بدن کم شود از جهت حیات شدت بیشتری پیدا می‌کند 2- هرکس به اندازه‌ای که بر بدن خود و امیال خود حاکم باشد، به همان اندازه زنده‌تر است به‌خصوص وقتی بر اساس احکام الهی بر امیال خود حاکم باشد 3- این قسمت در کتاب عرض شده دوباره مطالعه فرمایید. در ضمن کتاب «ده نکته در معرفت نفس» همراه با شرح صوتی آن در این رابطه نکات خوبی را در اختیار شما می‌گذارد. موفق باشید
10813
متن پرسش
سلام: در ادامه سوال ۱۰۷۹۹ : آیا در قرآن اشاره ای به دوست داشتن اهل بیت (ع) در کنار خدا آمده است؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در آیه‌ی23 سوره‌ی شوری صراحتاً بحث مودّت و محبت به ذی‌القربی آمده و در همین رابطه در روایت داریم؛ «سَأَلَ رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَنْ عَمَلٍ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) صَلِّ الْمَکْتُوبَاتِ وَ صُمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ اغْتَسِلْ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ أَحِبَّ عَلِیّاً (ع) وَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ مِنْ أَى بَابٍ شِئْتَ فَوَ الَّذِى بَعَثَنِى بِالْحَقِّ لَوْ صَلَّیْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ صُمْتَ أَلْفَ عَامٍ وَ حَجَجْتَ أَلْفَ حَجَّةٍ وَ غَزَوْتَ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ أَعْتَقْتَ أَلْفَ رَقَبَةٍ وَ قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ وَ لَقِیتَ الْأَنْبِیَاءَ کُلَّهُمْ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ تَعَالَى مَعَ کُلِّ نَبِى أَلْفَ عَامٍ وَ جَاهَدْتَ مَعَهُمْ أَلْفَ غَزْوَةٍ وَ حَجَجْتَ مَعَ کُلِّ نَبِى أَلْفَ حَجَّةٍ ثُمَّ مِتَّ وَ لَمْ یَکُنْ فِى قَلْبِکَ‏ حُبُ‏ عَلِى‏ (ع) وَ أَوْلَادِهِ أَدْخَلَکَ اللَّهُ النَّارَ مَعَ الْمُنَافِقِینَ أَلَا فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ قَوْلِى فِى عَلِى (ع) فَإِنِّى لَمْ أَقُلْ فِى عَلِى إِلَّا بِأَمْرِ جَبْرَائِیلَ وَ جَبْرَائِیلُ لَا یُخْبِرُنِى إِلَّا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ جَبْرَائِیلَ لَمْ یَتَّخِذْ أَخاً فِى الدُّنْیَا إِلَّا عَلِیّاً أَلَا مَنْ شَاءَ فَلْیُحِبَّ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیُبْغِضْ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ حَتَمَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لَا یُخْرِجَ مُبْغِضَ عَلِى بْنِ أَبِى طَالِبٍ مِنَ النَّارِ أَبَدا» مردى از رسول خدا (ص) از عملى که به واسطه‏ى آن مى‏شود وارد بهشت شد پرسید، رسول خدا (ص) فرمودند: نمازهاى واجب را بخوان و روزه‏ى ماه رمضان را بگیر و غسل از جنابت بکن و على و اولادش را دوست بدار، وارد بهشت بشو از هر درى که بخواهى. به خداوندى که مرا به حق برانگیخت اگر هزارسال نماز بخوانى، هزارسال روزه بگیرى، هزار بار حج به‏جاى آورى، هزارمرتبه در راه خدا جهاد کنى، هزار بنده در راه خدا آزاد کنى، تورات و انجیل و زبور و قرآن را بخوانى، تمام پیامبران را ملاقات کنى و با هر پیامبرى هزار سال خدا را عبادت کنى و در رکاب هر پیامبرى هزار بار در راه خدا پیکار کنى، با هر کدام هزار مرتبه حج به‏جاى آورى، بعد بمیرى و در دل تو دوستى على و اولادش نباشد خداوند تو را با منافقان وارد جهنم کند. آگاه باشید باید گفته‏ى مرا در فضیلت على به حاضر و غائب برسانید زیرا که من درباره‏ى على چیزى را نمى‏گویم مگر از طرف جبرئیل و جبرئیل هم مرا از طرف خدا خبر داده همانا جبرئیل در دنیا برادرى جز على انتخاب نکرده، آگاه باشید هرکس مى‏خواهد على را دوست دارد و هرکس مى‏خواهد دشمن دارد، زیرا خداى تعالى بر خودش واجب فرمود که دشمن على را هیچ گاه از آتش بیرون نیاورد. موفق باشید
10390

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام استاد: امیدوارم حالتون خوب باشه. می خواستم نظرتون را در مورد سر کتاب گرفتن های بعضی افراد بپرسم. لطفا شرح دهید؟ آیا رفتن به سراغ این افراد اشکال دارد؟ (به این صورت که اسم فرد و مادرش را، و تاریخ تولد را به او میگویی و او در مورد زندگی تو می گوید.) این گونه افراد با اجنه در ارتباط اند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: در کتاب «جایگاه جنّ و شیطان و جادوگر» عرایضی در این موارد داشته‌ام، هرچه هست کار صحیحی نیست. موفق باشید
9840
متن پرسش
باعرض سلام خدمت استاد عزیز: سوالی که از خدمت جنابعالی داشتم این است که در طول یک سالی که با آثار شما مانوس می باشم در حال حاضر حالتی بر من عارض شده است که اگر روزی دو سه ساعت از مجموعه آثار شما را مطالعه نکنم دچار رخوت معنوی و احساس کم شدن روحیه عرفانی می کنم و حتی به ذهنم می رسد که اگه زمانی منابع تمام شود چه کار کنم؟ به نظر حضرتعالی این احساس نوعی وابستگی و حصولی بودن معنویت و تک بعدی بودن بنده نمی باشد؟ راهنمایی بفرمایید. 2) با توجه به اینکه مباحث را تنهایی دنبال می کنم و با وجود اینکه در آثارتان صراحتا برنامه مشخصی برای خودسازی جدای خودشناسی ارائه نفرموده اید و با توجه به رساله جهاد اکبر امام (ره) مبارزه با نفس اماره را با مراقبت در خوردن و آشامیدن و خوابیدن و مراقبه اعضا چشم و گوش و زبان و اقامه نماز اول وقت به جماعت و جمعه و تا حدودی ذکر طول روز و خواندن بعضی ادعیه درطول هفته را سعی بر مداومت در انجام دارم برای به حضور آوردن قلب چنانچه برنامه دیگری به نظر حضرتعالی می رسد به عنوان راهبر تبین بفرمایید تا رهروی نماییم بلکه به مقصد نهایی که لقاءالله است برسیم. ان شاء الله
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به لطف الهی در عین رعایت حقوق اطرافیان کاری را که شروع کرده‌اید ادامه دهید. از رساله‌ی «جهاد اکبر» حضرت امام«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» نهایت استفاده را ببرید. نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه نیز در این رابطه کارساز است. موفق باشید
9622
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی و تشکر از اینکه جواب سؤالات قبلی را داده اید. بنده جدیدا در اینترنت و جلسات قرآنی دیده ام که تحت عنوان فضیلت بندهای جوشن کبیر مثلا آیه فلان برای دوستی و یا آیه ای برای رزق و.... می خواستم بپرسم آیا این ها درست است و اگر درست است چگونگی ختم آن را بفرمایید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: این کارها تقلیل‌دادن افقی است که آن دعای عظیم‌الشأن در مقابل ما می‌گذارد. این دعا می‌خواهد ما را با خدا و اسماء حسنای او آشنا کند، چرا ما آن افق را به موضوعات جزئی تقلیل دهیم؟! موفق باشید
9152
متن پرسش
سلام علیکم: سوال بنده اینه که ما در دینداری باید توجه و نقطه تمرکز خودمون رو روی چه چیزی بذاریم؟ یعنی وقتی که مثلا تصمیم گرفتیم از صبح که از خواب بیدار می شیم دستورات دین رو رعایت کنیم و به فکر رضای خدا باشیم باید برای انجام این کار به چه تنها چیزی! توجه کنیم؟ به عبارت واضح تر اگر بخواهیم تمام دستورات دین و تمام راه های به دست آوردن رضایت خدا را در یک کلمه خلاصه کنیم آن یک کلمه چیه؟ (البته اجمالا می دونم اگر کسی عاشق خدا و اهل بیت (ع) شد به جهت تمرکز حاصل از عشق، هموم او واحد شده و تمام نیروهایش متمرکز بر به دست آوردن رضایت خدا می شود. ولی اولا باید دانست ما قبل از این که این عشق را پیدا کنیم چه تکلیفی داریم؟ و ثانیا سوال من بیشتر ناظر به توجه و تمرکز فکر ما بود که ان شاءالله با آن کار به مرور زمان عشق خدا هم در دل ما جا بگیرد) از سوال طولانیم بی نهایت عذر می خوام و ضمنا اگر بیان نارسای من جای سوالی باقی گذاشته بفرمایید تا روشن کنم. با عرض تشکر فراوان.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی متوجه باشیم حضرت حق، حقیقت حیات مطلق و علم و اراده‌ی مطلق است، هدف ما در همه‌ی امور باید قرب به حضرت حق به همان معنایی که حضرت حق هست، باشد و به نور علم و حیات و اراده‌ی حق زندگی کنیم. موفق باشید
7663

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باسلام عرض خدا قوت خدمت استاد عزیز و گرانقدر ، بنده مدتی بود به دنبال بهترین شیوه فرهنگ سازی و مهندسی فرهنگی بودم و میخواستم بدانم که تکلیف ما در مقابل کج فهمی ها و مشکلاتی که در جامعه اطراف خود مشهود است چیست. بهترین چیزی که بدان بر خوردم این بود که در طریقه و شیوه عملی (و فرهنگ سازی) رسول اکرم صلّی الله علیه و آله در دوران و محدوده سنی بنده نگرشی بیندازم و ببینم حضرت رسول صلّی الله علیه و آله در حدود سنی 17 الی بیست سالگی به چه سان عمل میکردند. سوال اول بنده این است که اولا نظر استاد در رابطه با مدیریت فرهنگی چیست؟ ثانیا با وجود جهل حقیر در رابطه با تاریخ پیش از بعثت ایشان توضیحی درباره سیره ایشان برای بنده بدهید. در پناه حضرت حق یاعلی
متن پاسخ
باسمه‌تعالی: سلام‌علیکم: بنده هم برای جامعه‌مان دغدغه‌ی شما را دارم. طرح کلی آن را در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» عرض شده ولی در هرحال کار خوبی است که در سیره‌ی رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» نظر کنید. از لابه‌لای کتاب‌های سیره ،مثل الکامل ابن اثیر که ترجمه شده و یا سیره‌ی ابن هشام می‌توانید نکاتی را به‌دست آورید. بنده در کتاب «صلوات» نکاتی از سیره‌ی آن حضرت عرض کرده‌ام. موفق باشید
6801
متن پرسش
سوالی داشتم در خصوص مباحث نامه ی 31. در آنجا به بهترین شیوه ریاضت شرعیه را ذیل سیره نبوی و علوی توضیح میدهید و ریاضت شرعیه را وسیله ای برای رسیدن روح به عالم تجرد و رهایی از انانیت ها و تعلقات میدانید که من هم از آن استقبال میکنم مثلا در جایی فرموده بودید که خانه پیامبر حیاط نداشت و فقط یک اتاق داشت که به داخل مسجد باز میشد و خانه ها و مهمانسراهای امروزی از سبک زندگی اسلامی خارج است , در جای دیگر عرض کرده بودیدروزی خلیفه دوم پیامبر را دید و دید که حضرت بر روی لیف های خرما خوابیده اند و تکه تکه های کوچک چوب به پشت اشان فرور فته بود .در جایی دیگر فرموده بودید مرکب عیسی پاهایش بود و دستهایش بالش او .و یا جایی دیگر عرض کردید حضرت امیرفرموده بودند موسی کلیم الله آنقدر سبزی را بعنوان غذا مصرف کرده بود که شکم اش سبز شده بود ( البته منظورتان نبود که ما اینگونه باشیم . منظورتان این بود که حالا آدمی قرار است مقداری بخورد تا به حرکت ادامه بدهد نه اینکه صرفا خوردن برای خوردن باشد ) من این مثالهای شما که از دل احادیث هست و به ریاضات شرعیه اشاره دارد را بسیار دوست میدارم و تا جایی که بشود به آنها عمل میکنم و به لطف حضرت باری تعالی گاهی تاثیرات مثبت اش را حس میکنم و یا داستانی در مورد مرحوم امام خمینی شنیدم که شخصی برای ایشان اتوموبیل می خرد ولی ایشان میگوید اگر ماشین را برای من خریده اید آن را بفروشید و پول اش را انفاق کنید .من این عکس العمل امام را در فطرت خود پیدا کردم و خیلی کار زیبایی است که انسان بخواهد اتوموبیلی بخرد که حتی اگر به آن دل هم نبندد باز هم وقت اش را بیهوده میگیرد چون من دیدم اشخاصی را که اتوموبیل دارند و خود مسائل اتوموبیل خیلی وقت اشان را میگرد و یا خیلی از موارد دیگر که در این سوال کوتاه نمیگنجد. اما یک سوال پیش میاید اول آنکه مگر خود آل الله مرکب سواری نداشتند چرا مرحوم امام آن اتوموبیل را قبول نکرد ویکی دیگر هم آن هم مناظره ی مولانا امام صادق با ثفیان ثوری . از طرف دیگر هم به مناظره ی امام صادق و ثفیان ثوری برخورد کردم که ثفیان ثوری برای اینکه امام صادق لباس سفید و زیبایی پوشیده بودند ایشان را مذمت میکند و میگویند شما از سیره ی نبوی خارج شده اید و... ( که متن کامل مناظره را داستان راستان میتوان دنبال کرد ) امام هم تمام شبهات ثفیان ثوری را به زیبایی جواب میدهد و در قسمتی از جملاتشان می فرمایند در زمان حیات حضرت رسول مردم ابتدائی ترین وسایل را برای زندگی نداشتند و از همین حیث نبی مکرم اسلام اینگونه زندگی میکرد . حال که مردم اوضاع اقتصادی اشان بهتر شده است چرا من از این نعمات خداوند که طیب و طاهر است و حقی بر آن نیست استفاده نکنم؟؟ ( البته متن دقیق حدیث را میتوان در کتب روائی دنبال کرد ) البته باید به یک نکته هم اشاره کرد و آن اینکه اگر امام از لباس نو و یا نعمتی استفاده میکند به خودشان اطمینان دارند که این نعمت دنیوی حتی گوشه ای از قلب اشان را اشغال نکند ولی ما که کوچکترین نعمت و موهبتی دنیوی به ما میرسد به راحتی در قلب امان برایش جا باز میکنیم . و یا در داستانی دیگری شنیدم که حضرت امیر به شخصی گفت این چه مدل لباس پوشیدن و غذا خوردن است ؟ شخص گفت یا امیرالمومنین من از شما تقلید میکنم و حضرت به ایشان جواب میدهد من حاکم مردم هستم و باید اینگونه زندگی کنم اما تو میتوانی راحت تر از این زندگی کنی . در جایی دیگر دیده ام که حضرت رضا وقتی در بین مردم ظاهر میشدند لباس های نسبتا مناسبی میپوشیدند و قیمت عطر ایشان نسبتا چشمگیر بوده است که متصوفه ایشان را مذمت میکردنده . و یا اگر اشتباه نکنم در کتاب مفاتیح الحیات دیدم که حضرت به شخصی میفرماید این چه خانه ای است که تو داری ؟ شخص مثل اینکه میگوید یادگارپدرم است سپس امام جمله ای میفرمایند که یادم نیست و سپس میگویند برو خا نه ای بگیر که در شأن تو باشد و .... حال جمع این احادیث چگونه است ؟ میتوانید من را راهنمایی کنید . با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی با دقت‌های امثال شما در این‌گونه سؤالات روبه‌رو می‌شوم بسیار مسرور می‌گردم از آن جهت که متوجه‌اید هر دستوری از اسلام نظر به وجه خاصی دارد که جمع آن دستورات است که انسان را متعادل می‌کند. آری وقتی همه‌ی آنچه فرمودید را دانستیم و معنای ساده‌زیستی را از صوفی‌بازی جدا کردیم می‌توانیم در صراط مستقیم قرار گیریم تا نه بیجا زندگی خود را به اسم ساده‌زیستی گرفتار تنگنا کنیم و نه اسیر انواع تجملات گردیم. وقتی نیاز به ماشین سواری داریم و می‌توانیم بخریم در آن حدّی که اسیر تجملات نشویم ماشین می‌خریم و وقتی باید به عنوان یک مسلمان شیعه شخصیت اجتماعی خود را حفظ کنیم هرگز به اسم سادگی لباس‌های مندرس و ظاهر ژولیده به‌خود نمی‌گیریم و زندگی را بر خود سخت نمی‌کنیم و در همه‌ی این حالات سادگی را بر اشرافیت ترجیح می‌دهیم تا فرصت‌های ما در مسیر برآوردن آرزوهای دنیایی از دست نرود و با دست خالی وارد برزخ و قیامت نشویم. موفق باشید
6754
متن پرسش
با سلام و خداقوت بنده لیسانس معماری دارم و بخاطر علاقه های مذهبی که خدا عنایت کرده در طول تحصیل چند تحقیق در زمینه معماری در اسلام انجام داده ام که در آنها از آثار شما هم بسیار بهره برده ام اول اینکه: چگونه میتوانم بصورت حضوری آنها را به شما عرضه کنم تا از راههنماییهایتان استفاده کنم؟ دوم: با وجود مخالفتهای بسیار اطرافیان برای کارشناسی ارشد خودم را برای رشته حفاظت و مرمت ابنیه تاریخی آماده کرده ام چرا که تصور میکردم به مبانی دینی ما نزدیکتر باشد ولی الان که چند هفته به امتحان مانده سخنی از شما شنیدم که گفته بودید :«حفظ میراث فرهنگی ما حفظ میراث طاغوتی است.» بهمین دلیل میترسم که راه درستی را انتخاب نکرده باشم.آیا می توان با فعالیت در این زمینه به تدوین نوعی علم مرمت اسلامی کمک کرد؟ بنظر شما امکان کار با ایدئولوژی دینی در این زمینه وجود دارد؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: تفاوت در رویکردها است. معماری اسلامی که ملکوت را در ناسوت ظهور می دهد و شهرها را مأمن روح قرار می‌گردد و میل به زیبایی رجای میل به شهوت‌رانی قرار می‌گیرد، ارزشمند است و حفظ آثار این رویکرد ارزشمند است. ولی روح غربی می‌خواهد با بسط فرهنگ ظلمانی غرب، معماری‌های سنتی را به باستان‌شناسی علمی تبدیل کند و نه این‌که بشر را در ناسوت به ملکوت متصل نماید و از این جهت عرض کردم:«حفظ میراث فرهنگی ما حفظ میراث طاغوتی است.» که زندگی ما را از آن اثا جدا می کند . موفق باشید
6669

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
باعرض سلام لطفا در مورد قلب و ماهیت ان توضیح فرمائید وکتابی اگر لازم میدانید معرفی نمائید
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: شاید کتاب «ادب خیال و عقل و قلب» خوب باشد. کتابی در این رابطه به یاد ندارم. موفق باشید
5221
متن پرسش
باسلام علت روحی کاهل نمازی و راه درمان ان چیست؟ کتابی رو که معرفی کردید خواندم اما چاره ای حاصل نشد
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی انسان متوجه شد با نماز در حضور حضرت حق قرار می‌گیرد و در معرض انواع انوار اسماء الهی واقع می‌شود مگر می‌تواند از نماز فاصله بگیرد و کار دیگری را بر نماز ترجیح دهد. باید در انجام نماز استمرار داشت تا مقصود حاصل شود. کتاب «آداب الصلات» حضرت روح الله غوغا می‌کند، چی می‌گویی خوانده‌ام و چاره‌ای نشد؟ مگر خواندنی است؟! دستورالعمل رفتن است. چند سال طول می‌کشد تا به کمک آن کتاب و از طریق نمازهای مستمر آرام‌آرام جلو بروید. موفق باشید
4159
متن پرسش
با عرض سلام علاقه مند به شروع مطالعه در علم فلسفه هستم به نظرتان از کجا شروع کنم و چه سیری را پیشنهاد می کنید؟(پیش از این مطالعه ای در این زمینه نداشته ام)
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: با همان سیری که در سایت هست شروع کنید إن‌شاءالله نتیجه می‌گیرید. موفق باشید
3307
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم آیا قرآن موجود همان قرآنی است که بر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نازل گشته؟ بی کم و کاست و تغییر و جابجایی؟ در برخی کتاب‌ها خوانده‌ام که این گونه است؛ مثل کتاب «مؤتمر علماء بغداد» و در برخی کتاب‌ها نظیر کتاب «مهر تابان» مرحوم علامه طباطبایی استدلال کرده‌اند که بی‌شک جای برخی آیات (مربوط به ولایت حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه) عوض شده است. متشکرم
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: به نظرم با مطالعه‌ی کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده» از آیت‌الله حسن‌زاده جواب کاملی می‌گیرید. در مورد بحثی که مرحوم آقای طهرانی در «مهر تابان» آورده‌اند ابهام هست، زیرا آن‌چه بنده از سخنان علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» فهمیده‌ام آن است که جای آیات ولایت را حضرت جبرائیل به فرمان خداوند در بین سایر آیات تعیین کرده نه این‌که کسی آمده و آن آیات را در بین سایر آیات قرار داده باشد، پس قرآن هرگز تحریف نشده. موفق باشید
2359
متن پرسش
سلام علیکم.آیا امام زمان اگر ظهوربفرمایند این فرهنگ مدرنیته را جمع می کنند؟آیا برج و موبایل و کامیپوتر و این تکنولوژی ای که به ضرر بشر است را بر می دارند یا نه؟ 2.برای طلبه های پایه های 1-6 سیر مطالعاتی توسط استادی که دارند خوب است؟چندساعت مطالعه غیردرسی داشته باشند
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- از آن‌جایی که حضرت با نور خود و مدیریت الهی جهان را مدیریت می‌کنند هر نوع تکنولوژی که موجب تخریب طبیعت شود را مدّ نظر قرار نمی‌دهد. 2- مطالعه‌ی غیر درسی در عین حال که لازم است بستگی به زمانی دارد که طلاب بتوانند درس‌های رسمی را خوب فهمیده باشند مثلاً در سال‌های اول، طلبه باید بیشترین وقت خود را در فهم ادبیات عرب بگذارد و عملاً در روز بیش از یک یا دو ساعت فرصت مطالعه‌ی غیر درسی را ندارد، ولی در سال‌های بعد این فرصت بیشتر می‌شود. موفق باشید
نمایش چاپی