بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
6211
متن پرسش
با سلام و ادب همانطور که می دانید حوزه های علمیه امروز و علومی که در آن تدریس می شود بگونه ای است که ابتدا به ساکن انسان را متخصص دین شناس نمی کند بلکه مهارت فهم آیات و روایات را به انسان می آموزد که سرانجام آن اجتهاد است و لذا این خطر همواره وجود دارد که کسی به اجتهاد برسد اما اسلام را به عنوان یک مکتب جامع که پاسخگوی همه نیازهای بشریت است نشناسد و نتواند ترسیم کند! لذا سیر مطالعاتی اندیشمندان اسلامی برای پر کردن این خلا، امری لازم و ضروری است. اگر این مهم را تایید می فرمائید، لطفا به این سوال پاسخ دهید که سیر معرفت دینی چه ملزومات و مقصدی دارد؟ و به ویژه پاسخ به این سوال که : در حوزه معرفت دینی عده ای براین باورند که در آغاز باید بر مبانی صرف عقلی و استدلالی کار کرد تا ذهن از شبهه آزاد گردد و قوه تفکر قوی شده و از اعوجاج حفظ شود. و آنگاه سراغ سیر معرفت حضوری نظیر علم النفس رفت چرا که در این صورت می توان با تعقل مطلوب و نگاه جامع برهانی، از افراط و تفریط در این خصوص پیشگیری کرد و راه تفکر و شهود عرفانی را سریع تر طی نمود. در مقابل عده ای می گویند تربیت قلب مقدم بر تربیت عقل است و چونکه قلب حقیقت انسان است و سرمایه قرب لذا ابتدا باید در محضر نور حق و معرفت حضوری حضرت رب العالمین (نظیر علم النفس) کار را آغاز کرد و نور گرفت و سیر نمود. بنا بر نظر عده دوم این امر بدیهی است که عقل در ذیل قلب آدمی است و لذا اگر قلب به حضور الهی، ادب شود خواه ناخواه عقل هم تربیت می گردد و ازشبهات آزاد می شود و در این حالت می تواند رجوع محکمتری به حقایق داشته باشد. البته اگر در مواردی نیاز بود سیر عقلی و منطقی، قوی تر طی شود، می توان بعد از اینکه قلب انسان به حضور رسید و شهد شیرین انس را چشید، این گام را طی نمود. با توجه به این دو نظر در حوزه معرفت دینی، حضرتعالی چه تحلیلی دارید؟ با نهایت سپاس
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده هر دو شکلی که می‌فرمایید درست است و هر کدام از دو روش بستگی به خود فرد و روحیه‌ی او و استادی دارد که با آن آشنا و مرتبط شده؛ بعضی‌ها روحیه‌ی استدلالی دارند، این‌ها نمی‌توانند از روش‌های فلسفی شروع نکنند چون تا عقلشان قانع نشود دلشان به صحنه نمی‌آید ولی بعضی‌ها جنبه‌ی تجردشان بر جنبه‌ی استدلالشان غالب است که به اصطلاح عرفان به آن‌ها «مجذوب سالک» یا «مراد» گویند. این‌ها آمادگی آن را دارند که سخنان قلبی را بشنوند و تصدیق کنند و در مرحله‌ی بعد، جهت جامعیت شخصیت به امور استدلالی رجوع می‌کنند. از آن طرف نقش استاد هم مهم است که با اشارات قلبی سخن خود را تفهیم می‌کند یا با استدلال‌های عقلی. به اصطلاح خواجه عبدالله انصاری بعضی از بدایات به نهایات می‌رسند و بعضی از نهایات به بدایات. موفق باشید.
4946

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم.خسته نباشید جناب آقای طاهرزاده.مباحثات استاد چاره دان همچون:حقیقت نوری انقلاب اسلامی،انسانِ انقلاب اسلامی و انسانِ تمدنی ظلمانی مدرنیته،و دیگر مباحثات ایشان که وبلاگ همیار ولایت ترویج می دهد را چطور می دانید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: خداوند به ایشان و همه عمار های ولایت توفیق دهد که زمان خود را می شناسند و از عمل به هنگام غفلت نمی کنند.
3163
متن پرسش
با سلام و عرض ادب محضر استاد طاهرزاده مقام معظم رهبری فرمودند ما اکنون در پیچ تاریخی قرار داریم افق نزدیک این پیچ تاریخی چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: عبور از حاکمیت فرهنگ مدرنیته و نظر به حاکمیت شریعت الهی در مناسبات اجتماعی چیزی است که در عزم عمومی مردم خاور میانه به چشم می‌خورد.به گفته اقای دکتر سعد الله زارعی: پیچ تاریخی تنها عبارت از سقوط چند رژیم نیست بلکه تحولی است که در عالم و آدم ایجاد شده و تعریف جدیدی است از همه‌ی آنچه که بشر در زندگی خود با آن سر و کار دارد و این یعنی پایان یک دوره‌ی تمدنی و آغاز یک دوره‌ی تمدنی دیگر. تحولی در سطح زیرین جامعه و در بین مردم در حال وقوع است و بیش از همه روح و قلب انسان‌ها را متوجه‌ی دگرگونی و خروج از سیطره‌ی غرب کرده. غرب سیصدسال بود به «تک‌گویی» عادت داشت و در پنجاه‌ساله‌ی اخیر دیگر سخن جدیدی از او ظاهر نشد، در حالی‌که رقیب غرب که بنا دارد زندگی زمینی را به آسمان معنویت متصل گرداند، تازه سخن‌گفتن را آغاز کرده و معلوم است وقتی اسلام در فضای بن‌بست غرب وارد میدان شود راه حل‌های روشنی برای برون‌رفت از آن بن‌بست دارد و این است که باید حقیقتاً به پیچ تاریخی زمان خود باور داشته باشیم و در بازتعریفی‌جدید خود را و جایگاه خود را دوباره تعریف کنیم. موفق باشید
3051
متن پرسش
1.باسلام شمادر بحث شرح ده نکته فرمودید که علم خدا می گوید انسان قبل از تولدش من داشته و این بحث را باید از بحث ملاصدرا که فرمودالنفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا جدا کرد حال سئوال این است که بهتر نیست قائل به النفس روحانیه الحدوث و روحانیه البقا باشیم تا با علم خدا یکی شود و دو مطلب جدای از هم نشود؟ 2.اگر حقیقت انسان من اوست نه تن او پس چرا نوزاد بعد از چهارماهگی روح پیدا می کند و اول تن او بوده؟ و در این مدتی که بدون روح است چکار می کند؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: 1- موضوع جسمانیة‌الحدوث‌بودن نفس ناطقه یک موضوع فلسفی است، نمی‌توان گفت بهتر بود چنین نباشد و چیز دیگری باشد 2- تقدم جسم که اصالت به جسم نمی‌دهد. موفق باشید
1981

تربیت صحیحبازدید:

متن پرسش
بسمه تعالی یا عرض سلام خدمت استاد گرامی از افرای هستم که سیر شما را دنبال می کنم بحمدلله. حدود یسال است که ازدواج کرده ام و یکی از اصلی ترین دغدغه های من تربیت فرزند است و از همان اوایل شروع به مطالعه در زمینه تربیت اسلامی و صحیح فرزند نمودم. مطالعات بسیاری کرده ام ولی از شما درخواست می کنم سیری فکری ، مطالعاتی ،عملی و هر آنگونه که صلاح می دانید را برای روند صحیح تربیت فرزند در راستای همان افق الهی و تکامل انسانی(و انشاالله تربیت روح اللهی) به بنده پیشنهاد دهید.
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام:بنده در رابطه با تربیت فرزند تخصصی ندارم ولی پیشنهاد می‌کنم نگران نباشید، بگذارید مادرش با همان فطرت الهی‌اش فرزندش را تربیت کند. مادر باید تلاش کند شرایط زندگی طوری باشد که دنیا و مسائل دنیا برایش جلوه نکند، و با مشورت همسرش بهترین راه را در امر تربیت فرزندان انتخاب کنند . موفق باشید
1925
متن پرسش
با سلام وعرض ادب من از سن 16 سالگی به خود آمده و راه کسب رضای خداوند را پیش گرفتم. بارها در این را شکست و پیروزی را چشیده و گاه نا امید شده ام. اما خدا را سپاس می گویم که هنوز مرا رها نکرده است. با تمام تلاشها هنوز یک مشکل بزرگ دارم: برای من نماز مانند باری سنگین است که از انجامش نه تنها لذت نمی برم بلکه دوست دارم که آن را انجام ندهم. می دانم این به خاطر ضعف معرفتی و عدم عمل کردن به دانسته هاست. اما از محضر آن استاد بزرگوار درخواست دارم که به من راه حلی پیشنها کنند که چه کنم نماز برای من بار نباشد؟ هر دستورالعملی که بفرمایید انجام می دهم . با تشکر فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: بنا نداشته‌باشید که در ابتدای امر در سراسر نماز حضور قلب داشته‌باشید، نماز را به عنوان اعلان بندگی شروع کنید و به همان اندازه که خداوند به شما حضور قلب داد خدا را شاکر باشید. متوجه باشید بعد از رعایت آن‌چه باید رعایت کنید این خداوند است که هر اندازه مصلحت دانست ما را به حضور می‌برد نه این‌که گمان بفرمایید آن حضور قلب را هم شما باید به وجود آورید. موفق باشید.
1808

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
استاد من دانشجوی یکی از رشته های مهندسی هستم اما هنوز بعد از 8-7ماه هنوز نتوانستم خود را با درس های دانشگاه سازگار کنم و هدف درس خواندنم را در جهت الهی قرار دهم از طرفی احساس میکنم اگر وارد حوزه نشوم بسیاری از معارف و حقایق را از دست خواهم داد با توجه به اینکه شرایط رفتن به حوزه هم برایم وجود دارد ، بنظر شما وظیفه من در این موقعیت چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام به خودتان مربوط است، هم می‌توان در عین حضور در دانشگاه با معارف اسلامی مرتبط بود و هم می‌توان ممحض در علوم حوزوی شد ، موفق باشید
1801
متن پرسش
سلام استاد.دوست دارم معرفتم به اهل بیت مخصوصاحضرت زهرا وامیر المومنین ومخصوصا امام زمان بیشتر شود ودوست دارم بتوانم درعزای آن حضرات اشک بریزم زیاد اما نمی توانم چکارکنم؟
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام هر اندازه عقلاً و قلباً به آن ذوات مقدس معرفت پیدا کنید، به همان اندازه با یاد آن ها ، طالب نزدیکی به آن‌ها در جان شما شعله می‌کشد و اشک جاری می‌شود. پس تلاش کنید به مقام آن عزیزان معرفتی قلبی پیدا کنید. موفق باشید
1094

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
آیا در این رابطه حدیثی داریم که دو خانواده فامیل یا فرضا دوست با هم در یک منزل یا در همسایگی هم نباشند. بنده معتقدم که از این نزدیکی ها چون که باعث پیش آمدن یک سری ناراحتی ها می شود که موجب جدایی و کدورت می شود بهتر است اجتناب شود . خواستم ببینم در این رابطه حدیثی داریم یا نه؟
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی بنده چیزی نشنیده‌ام و فکر هم نمی‌کنم حدیثی در این مورد باشد. موفق باشید
1002

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام خدمت استاد عزیز. سعادت نصیب شد و چند روز اول سال را در جبهه های جنوب بودیم. حاصل این مسافرت چیزی جز حسرت به مقام شهدا و حیرانی! و گمگشتگی! نبود. حسرت و دریغ سوزناک از اینکه کافی بود فقط چند سال زودتر به دنیا می آمدم ولی این طور نشد؟ نمی دانم چکار کنم؟ شهادت را می خواهم، شهادتی که قبل از آن به مقام شهدا رسیده باشم! حقیقتا تحمل این زندگی عادی برایم سخت شده. اگر من بخواهم عاقبت بخیر باشم، در این زندگی عادی چقدر باید زجر و زحمت بکشم! مطالعه و در افتادن با نفس(!!!) و مراعات تقوا به نحو احسن و ابتدائا هم شناخت تقوا با مطالعه و نفس کشیدن و زندگی در یک محیط سراسر غفلت. چرا باید چنان محیطی نصیب شهدا می شد و در انتها هم میوه شیرین شهادت نصیب آنها می شد ولی حقیر پس از این همه زجر در انتها ممکن است به خاطر رعایت نکردن یک مساله و یک اشتباه از قبیل مساله ولایت، تمام زحماتم بر باد برود! استاد، من می خواهم آنچنان که شهدا رشد کردند، رشد کنم! لطفا به من بگویید چکار کنم؟ چه جوری این سرگشتگی و حسرت و دریغم را قانع کنم؟ این حالم را چکار کنم؟ میدانم که محیطی که شهدا در آن رشد کردند شاید دیگر تکرار نشدنی باشد و یا وجود نداشته باشد. ولی من دنبال آن محیط و آن راهی که شهدا را به آنجا رساند هستم؟ نمی دانم چکار کنم؟ ایکاش میشد احساس حسرتم را از طریق این کلمات انتقال می دادم. التماس دعا برای دستیابی به شهادت دارم.
متن پاسخ
علیکم السلام، باسمه تعالی شهدا طوری زندگی را برای خود معنی کردند که در آن فضا در اولین فرصت که امکان فداکاری برای اسلام برایشان فراهم شد اقدام کردند. امروز هم اگر جنابعالی از یک طرف نسبت به دشمنی با دشمنانِ حقیقت کوتاهی نکنید و از طرف دیگر از ولایت الهی که امروز در مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» متعیَّن است چشم برندارید إن‌شاءالله در همان فضا قرار می‌گیرید. مواظب باشید و باشیم که یک لحظه از فرهنگ شهادت چشم برنداریم.برای عبور از دنیا، شهدا نمونه‌های خوبی هستند و راز امنیتی که انسان در کنار شهدا احساس می کند به جهت آن است که آن‌ها راه های عبور از دنیا را در قلب انسان القاء می‌کنند و چگونگی عبور از دنیایی که شهدا از آن عبور کردند در تبعیت کامل از ائمه‌ی معصومین«سلام‌الله‌علیهم» بود که تماماً فوق دنیا بودند. باید همّت را در تبعیت هرچه بیشتر از امامان خود قرار داد تا در دنیا از بن‌بست، و در آخرت از عذاب نجات‌مان دهند. شما از دنیایِ ایران به سوی آخرتِ جبهه رفته اید تا در برگشت، بهشتِ جبهه را با خود در دنیای ایران ببرید. در ضمن مقاله‌ای تحت عنوان« جایگاه زیارت شهدا در کاروان‌های راهیان نور » در سایت هست امید است آن مقاله نیز در عدم غفلت ما از فرهنگ شهادت مددکار ما باشد. موفق باشید
876

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام. اسلام ناب کامل که رهبری(ایده الله بروح القدس) میفرماید چیست؟ آیا غیر از اجرای عدالت بمنزله رسیدن همه مردم به صلاح نفس و پاکی روح و طهارت قلبی نیست؟ برای مومنین چقدر مهم است که علاوه بر فردیت به متن اجتماع حاضر باشند تا عوامل ضد تربتی حذف شود؟
متن پاسخ
باسمه تعالی، سلام علیکم: فکر می‌کنم منظور رهبری«حفظه‌الله» اسلامی شبیه حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌علیه» باشد که در مبانی معرفتی و حساسیت‌های سیاسی کامل بودند. سیره حضرت امام جامع بین فعالیت فردی و اجتمائی بود. موفق باشید
19456

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و قت بخیر: با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما: ببخشید میذخواستم منابعی پیرامون فداکاری در خانواده و روابط زناشویی از منظر دینی به بنده معرفی کنید. تشکر. آقایی
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: چیز مشخصی در این مورد نمی‌شناسم. شاید سایت‌هایی که صرفاً در مورد خانواده شکل گرفته‌اند، مطالبی را تدوین کرده باشند. در کتاب‌های اخلاق به طور پراکنده مطالب خوبی هست. در آخر کتاب «آشتی با خدا» 23 نکته‌ای هست که می‌تواند مفید باشد. روی هم رفته کتاب «زن؛ آن‌گونه که باید باشد» نگاه خوبی به طرفین می‌دهد. موفق باشید

19386
متن پرسش
سلام استاد: اجازه بدید از پاسخ شما به پرسش 19384 قانع نشوم. استاد عزیز موضوع کاملا اونطوری نیست که رقیب القا می کند و دانسته هم این کار را انجام می دهد و تعمدی. خیلی از اصولگرایان صاحب اندیشه هستند که در بند این کوته نگریها نیستند. شرایط اول انقلاب و جوزذگی خیلی از آقایان - که اتفاقا از جبهه اصلاحات هم درشون بوده - به کنار، اما حالا خیلی از اصولگرایان حق آزادی فردی را مغتنم می شمارند. ولی رقیب بگونه ای القا می کند که به کل اینگونه نیست. من کاری به جبهه بندی ها ندارم اینکه می گویم اصولگرا را متهم می کنند منظورم طیف وفادار به آرمانهای انقلاب است نه کسانی که ذیل جناح اصولگرایی هستند. منتهی یک وقت است موضوعات اجتماعی به صحنه می آید مثلا یک طنز تلگرامی بود ذیل تصویر بزن و برقص های انتخاباتی که بی حجاب و قاطی زن و مرد می رقصیدند ذیل این تصویر نوشته بود: بابا! من به این نتیجه رسیدم که ملت انتخابات نمیخوان دیسکو میخوان! خب این حرف از جهاتی درست است. مردم ما اگر دیسکو بود و مجوز رسمی داشت و هیچ دولتی نمی توانست لغوش کند اتفاقا عاقلانه تر رای می دادن چرا که کسی نمی توانست با وعده آزادی فریبشون بده. اما آیا از نظر اسلام درسته که حکومت اسلامی مجوز دیسکو بدهد؟ و استاد اصلا اینطور نیست که فکر کنیم مردم خواهان آزادی شخصی در حیطه خانه شان هستند. ابدا. چون در خانه هرچقدر که دوست دارند برقصند و قاطی بخوانند کسی کارشان ندارد معمولا. اما اینها می خواهند در خیابان برقصند. شاید نظرتان این است که این حالت اعتراضی است به محدودیت ها. شاید آری شاید هم نه. منتهی کلیت حرفم این است که در عین اینکه بخشی از افراد متصل به بدنه دینی جامعه یک سری کوته نگریهایی دارند ولی این قضیه همه گیر نیست اولا و معمولا شخصی است و بیشتر اتهامات تحجر به این طیف زده می شود. در عین حال استاد طیف دین دار واقعا نگران این هستند که مراعات اصول دین را نمایند مثلا در برخورد با گناهان اجتماعی می مانند چه کنند که هم رأفت اسلامی بخرج دهند هم لبخند تأییدکننده به گناهکار نزنند هم جذب اتفاق بیفتد و دفع صورت نگیرد هم دین خدا پایمال نشود و هزار چیز دیگر که یکی از آنها را افرادی که دغدغه دین ندارند، ملزم به رعایتشان نیستند. نمی دانم زبان الکن من توانست مقصودم را برساند یا نه؟ سپاس از حوصله تان.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر بنده حکم کلّی به صورت فوق برای مردم حقیقت ندارد. پیشنهاد بنده آن است که اولاً سری به جواب سؤال شماره‌ی 19382 بزنید، ثانیاً: تحلیل آقای امیر محبیان را هم مطالعه فرمایید تا در عین پاس‌داشتِ تعهد شورآفرین جبهه‌ی ایمانی انقلاب، از ضعف‌های خودی چندان غافل نباشیم. موفق باشید

آن تحلیل عبارت است از: باسمه تعالی

با نظر به حضور تاریخی انقلاب اسلامی و گشودگی راه توحید در مقابل استکبار جهانی و این‌که هرگز چنین راهی به بن‌بست نخواهد رسید؛ خوب است که تحلیل زیر را نیز مدّ نظر داشته باشید

ناكامي اصولگرايان از نگاه امير محبيان

امير محبيان، روزنامه‌نگار اصولگرا، تحليلگر سياسي و استاد فلسفه غرب، اصولا نخستين فردي است كه رسانه‌ها براي شنيدن تحليل‌هايش از اوضاع اصولگرايي به سراغش مي‌روند. يك روز بعد از انتخابات رياست‌جمهوري دوازدهم، «شرق» هم با او درباره «مسئله اصولگرايي» عطف به انتخابات اخير، گفت‌وگو كرده است.

‌سؤال: شما چند روز مانده به انتخابات کاملا سکوت و از تحلیل خودداری کردید، چرا؟

سكوت من در چند روز قبل از انتخابات و عدم اعلام صريح نظرات به دليل فضاي احساسي غالب بر اصولگرايان بود كه عملا امكان نقد عقلاني را از ميان برده بود. دوستان به‌هيچ‌وجه آمادگي شنيدن نقد را نداشته و جز تأييد نمي‌طلبيدند و اين براي من امكان نداشت. در فضاي غيرعام، ديدگاه‌هاي خود را در مورد رفتار و ادبيات غلط به افراد منشأ اثر مي‌گفتم و نتيجه حاضر را پيش‌بيني و تذكر مي‌دادم. در مصاحبه‌هاي عمومي هم گفته بودم اگر اصولگرايان بتوانند بدون هراساندن افكار عمومي از خود به دور دوم راه يابند، احتمال پيروزي دارند؛ به‌ويژه با قاليباف، ولي تمام مسيرها معكوس پيموده شد.

‌سؤال: آیا می‌توان گفت انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم به‌نوعی سرنوشت اصولگرایی را هم تغییر داده یا خواهد داد؟ اصولا این انتخابات روی جریان اصولگرایی چه اثری خواهد گذاشت؟

امیدوارم چنین اتفاقی بیفتد. جریان اصولگرایی دارای ریشه‌های قدرتمند اجتماعی است، اما مدت‌هاست به دليل خودداری از بازنگری در مبانی و حتی راهبردها و تاکتیک‌ها و به‌ویژه ادبیات ارتباط با افکار عمومی به حاشیه کشیده شده است و حتی در زمانی که قدرت را در دوران احمدی‌نژاد به دست آورد، به دلیل ضعف تشکیلاتی و ارتباطی، رئيس‌جمهوري را از دست داد. بر این باور هستم که زمان آن رسیده که اصولگرایی به تذکری که سال‌هاست داده می‌شود، توجه کرده و به بازتعریف جایگاه خود و همچنین باورها و اصول بپردازد. اصولگرایی دارای مبانی و پرنسیپ‌های ارزشمندی است که با دین پیوند خورده؛ اما اکنون می‌بینیم پوپولیسم و قدرت‌گرایی این اصول را از متن به حاشیه رانده است. اصولگرایان با همه سازوبرگ و برنامه‌ریزی و ائتلاف و جبهه‌سازی و حمایت‌های کامل از نامزد موردنظر خود نتوانستند نتیجه لازم را به دست آورده و پیروز انتخابات شوند. قطعا دلایل آن مختلف است. بخشی از آن به بحران هویت برمی‌گردد. اصولگرایان دچار اغتشاش هویتی شده‌اند؛ اصولگرایی نباید با افراد تعریف شود؛ افراد باید نسبت خود را با اصولگرایی تعریف کنند. نمونه روشن آن هم به‌حاشیه‌رفتن نهادهای مهم اصولگرایی نظیر جامعتین است. جامعتین از پیشگامی در جریان اصولگرا کاملا به دنباله‌روی افتاده است؛ این خطرناک است و باعث کاسته‌شدن از وزن ارزشی و اعتقادی اصولگرایان و پرشدن این خلأ با قدرت‌گرایی و فرصت‌طلبی و پوپولیسم می‌شود. از طرف دیگر؛ این اغتشاش هویتی به اغتشاش و تناقض رفتاری انجامیده است. توسل به خوانندگان زیرزمینی شاید برای اصلاح‌طلبان زیاد خلاف تعریفشان از قدرت نباشد، ولی برای اصولگرایی فاجعه است. برای اصولگرا کسب رأی به هر قیمتی ارزش ندارد. اصولگرایان از طرف دیگر قدرت نرم خود را که در ارزش‌های فرهنگی و دینی نهفته به فراموشی سپرده و به ساختارهای قدرت و رانت‌های سیاسی چسبیده‌اند. ما باید بدانیم که قدرت نرم دینی ١٤٠٠ سال سابقه مثبت و ریشه در جامعه دارد؛ نباید این ارزش‌ها را کنار بگذاریم و برای قدرت به بازی‌های پوچ اتکا به سلبریتی‌ها بپردازیم. از سوی دیگر؛ مشکل ادبیات ارتباطی اصولگرایان هم مهم است. اصولگرایان باید مظهر عقلانیت، صداقت و پاکدستی توصیه‌شده در دین باشند؛ نه مظهر خشم و نفرت و بی‌نظمی و حذف رقیب به هر قیمت یا کسب قدرت به هر قیمت.

‌سؤال: اگر قرار به يك دسته‌بندی از اشتباهات اصولگرايان در اين انتخابات باشد، اين دسته‌بندي از نظر شما چيست؟

١. تلاش ناموفق براي آشناسازي جامعه با چهره ناآشناي حجت‌الاسلام رئيسي در مدت‌ كوتاه.

 ٢. جابه‌جايي ناموفق چهره نام‌آشناي قاليباف با چهره كم‌آشناي رئيسي

 ٣. ورود قاليباف از مسير غلط به صحنه انتخابات. قاليباف در بستر گفتمان كارآمدي و با اتخاذ موضع نقد منطقي و غيرتخريبگر مي‌توانست از شكل‌گيري دوقطبي احساسي بكاهد و عملا درصد رأي احساسي مبتني‌بر ترس از رقيب به روحاني را كاهش دهد.

 ٤. در اين رقابت از قاليباف چهره‌اي كينه‌جو و مهاجم كه روي شكاف ٩٦-٤ درصد مي‌كوشيد خود را سمبل محرومان نشان دهد، ولي فاقد پتانسيل آن بود، به نمايش درآمد درحالي‌كه قاليباف ظرفيت رقابت در گفتمان كارآمدي با تصوير يك مدير واقع‌گرا، منصف و كارآمد را داشت كه به‌ويژه طبقات متوسط قادر بودند به او تكيه كنند. اساسا دليل تقدم رئيسي بر قاليباف برخورد متين او بود، پس متانت برگ برنده بود، نه جنجال‌گري و تهاجم منفي! قاليباف فرصتي طلايي براي موفقيت و حتي پيروزي را به دليل برخورد احساسي و نيز راهبرد غلط انتخاباتي كه محصول مشاوره افراد نامسلط به سياست بود، از دست داد. ما نبايد سرمايه‌هاي مديريتي خود را به اين راحتي بسوزانيم. 

٥. باز هم فقدان برنامه به اصولگرايان ضربه زد؛ هميشه خلأ برنامه را شعار پر مي‌كند. مردم احساس كردند دست اصولگرايان براي حل معضلات خالي است؛ هرچند دغدغه‌هاي آنها در بيان معضل طبقات محروم درست است.

 ٦. افتادن در چرخه شعارهاي سوسياليستي - پوپوليستي بدون ارائه برنامه دقيق، درحالي‌كه سابقه جريان اصولگرا در واقع باور به اقتصاد باز در بستر ارزش‌هاي اسلامي بود؛ نشان مي‌دهد لنگر تئوريك اصولگرايان ديگر آنها را به ارزشي خاص متصل نكرده و ميل به پيروزي آنها را به سوي پوپوليسم كور مي‌راند. اين در حالي است كه قوي‌ترين پيش‌رانه‌هاي نظري؛ يعني جامعتين، در كنار اصولگرايان بوده ولي سال‌هاست كارخانه موتور تئوريك آنها خاموش است. نقاط اتصال اصولگرايان به ارزش‌هاي ديني كه رفتار سياسي برون داد آن است، بايد بازبيني شود. بعضي از رفتارها در انتخابات نشانگر ضعف در همين نقطه است. روحانيت بايد شجاعانه به عنوان بازرس همين اشكالات در جهت تطبيق رفتار با آموزه‌هاي دين وارد صحنه شوند. نبايد بحران اخلاقي در جريان دين‌گراي اصولگرا به وجود آيد.

‌سؤال:  اتفاقات روزهای اخیر در اردوگاه اصولگرایی مانند دیدار آقاي رئيسي با امیرحسین تتلو را در شکست اصولگرایی چقدر مؤثر می‌دانید؟ برخی معتقدند این دیدار با مشاوره نزدیکان احمدی‌نژاد در ستاد آقای رئیسی رقم خورد. تا چه اندازه با این تحلیل موافق‌اید و اصلا این اتفاق را که از منظر بیرونی بسیار عجیب به نظر می‌رسید چقدر در نتیجه کار به ضرر آقای رئیسی مؤثر می‌دانید؟ برخی معتقدند که جریان اصولگرایی به هوای جذب رأی هواداران چند‌میلیونی این خواننده بود که به سراغش رفت. آیا جریان اصولگرایی تا این اندازه به بحران و بن‌بست رسیده است؟

من درباره زندگی شخصی فرد نام‌برده قضاوتی نمی‌کنم؛ چنین حقی هم برای خودم قائل نیستم؛ اما این دیدار نشانه بدی بود. ما اصولگرایان مدعی هستیم قدرت برای ما ارزش درجه دو را دارد و اهمیت نخست متعلق به ارزش‌های دینی است. این که ما تصور کنیم هر کاری ما انجام می‌دهیم، همان دین است، غلط است. ما باید خودمان را با ارزش‌های دینی تطبیق دهیم. قدرت نباید آن‌قدر اهمیت یابد که هر کاری مجاز شود. این دیدار نشانه‌ای از غلبه پوپولیسم و قدرت‌گرایی است. افول ما تا این حد بوده است که از شاخص‌هایی مانند مراجع و علمای بزرگ دین به رپرهای زیرزمینی رسیده‌ایم؟ هر توجیهی شود، بی‌معناست. من مخالف آن نیستم که افراد توبه کرده و بازگردند؛ اشکالی ندارد ولی بسیار زشت است که به طمع رأی چنین کنیم؛ این کار فقط حرکتی غلط نبود، فاجعه بود. علامتی از یک انحراف در رویکرد سیاسی تحت نام اصولگرایی بود؛ آن‌هم از سوی عالمی که پدر همسر او نگاهی سخت‌گیرانه در این زمينه دارد. من رفتار شخصی آقای رئیسی را در مناظرات متین و محترمانه دیدم و اگر کسانی چنین مشورتی داده‌اند، حتما باید در باورهای اصولگرایانه آنها شک کرد.

‌سؤال: چه تحلیلی باعث می‌شود مثلا آقای مقصودلو معروف به تتلو به عنوان حامی آقای رئیسی با ایشان دیدار کند و برجسته شود؟ این توصیه و مشاوره از جانب چه جریان یا افرادی بوده، خبر دارید؟ من واقعا اطلاعی ندارم؛ اما با سردرگمی دوستانمان در توجیه این عمل مواجه بودم. در برخورد عادی، من مخالف آن نیستم که همه اقشار به نحوی رابطه‌ای را با اصولگرایی تعریف کنند؛ بالاخره همه شهروند این کشور هستند؛ ولی در فضایی که شبهه طمع رأی وجود دارد، این عمل توجیه‌پذیر نبود. زمانی بزرگی از اصلاحات، گفت که نقیصه اصلاح‌طلبی این است که دموکراسی و آزادی‌خواهی را با سفره مردم نتوانسته گره بزند. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان تا حد زیادی توانسته‌اند این نقیصه خود را برطرف کنند و شاهد آن هم انتخابات اخیر است که شعارهای منتهی به توزیع پول و یارانه، خریداری پیدا نمی‌کند. در مقابل شما معتقد بوده‌اید (به اشتباه یا درست) چهره‌ای که از اصولگرایان تبیین شده، آنها را ضد آزادی‌خواهی تصویر کرده است. آیا به نظر شما همین تصویر، بالاخره پاشنه‌آشیل آنها نشد؟ آیا اصولگرایان قربانی این نگاه نشده‌اند؟ یعنی اصلاح‌طلبی سعی کرد نقیصه‌ی خود را جبران کند؛ اما اصولگرایی نتوانست یا نخواست؟

خیر! اصلاح‌طلبی هنوز نتوانسته است با طبقات مستضعف پیوند بیابد. این ضعف هنوز پابرجاست. اگرمردم به شعارهای پوپولیستی افزایش نامعقول یارانه «نه»گفتند، به دليل ارتباط اصلاح‌طلبان با طبقات مستضعف نیست؛ به دليل سطح بالای آگاهی توده‌هاست که نمی‌توان آنها را با این شعارها به سوی خود کشید. نقطه ضعف اصولگرایان؛ یعنی ضعف ارتباطی با طبقات متوسط یا بخشی از نخبگان دانشگاهی و اتخاذ یا طراحی ادبیات نوگرا هنوز پابرجاست و حتما باید بازنگری شود.

‌سؤال: کنارکشیدن آقای قالیباف را تا چه اندازه در شکست اصولگرایان مهم می‌دانید؟ گفته بودید اگر کار به دور دوم بکشد، شانس اصولگرایان بیشتر است. گویا خود آنها هم این را می‌دانستند؛ اما چه شد که این اتفاق نیفتاد. چه تحلیلی باعث کنارکشیدن آقای قالیباف شد؟ آیا ایشان واقعا رأی نداشت؟ آیا تصور این بود که آراي ایشان به سبد اصولگرایان ریخته می‌شود؟ درحالی‌که معلوم بود همه‌ی سبد رأی ایشان، پایگاه اصولگرایی ندارد.

آقای قالیباف با وجود داشتن بهترین فرصت، متأسفانه عملیات انتحاری کرد. براین باور بودم که قالیباف در بستر گفتمان کارآمدی و با اتخاذ ادبیات وزین و محترمانه و البته نقد علمی قدرتمند با اتکا به تجربه مدیریتی خود قادر بود از ایجاد فضای دوقطبی رادیکال جلوگیری کند؛ در این صورت انتخابات به دور دوم می‌رفت و قالیباف با وحدت قهری پیش‌آمده در اصولگرایی قادر بود حداقل ٤٠ درصد احتمال برد داشته باشد. اما قالیباف – به دلیلی که نمی‌دانم - با سر وارد انتخابات شد؛ ادبیاتی نامتناسب با شخصیتش و تکیه‌کلام‌هایی سوسیالیستی - پوپولیستی برگزید؛ تمام ظرفیت مثبت قالیباف در یک بازی دو سر باخت سوخت. قاليباف عمليات انتحاري كرد: قالیباف حیف شد ولی کسی جز خود او را نمی‌توان سرزنش کرد. قالیباف رأی نخست را در میان اصولگرایان داشت ولی باید تحلیل می‌کرد که از زمان درگیری رادیکال در مناظره‌ها جز ریزش رأی چه سودی یافت؟ چرا این روند را ادامه داد؟ همین‌جاست که ما ارزش مشاوران هوشمند سیاسی و فضاشناس را می‌فهمیم.

‌سؤال: اصولا آیا آقای رئیسی گزینه خوبی برای جریان اصولگرایی در انتخابات دوازدهم بود؟

ابتدا به نظر نمی‌رسید که ایشان به‌دلیل فقدان سابقه اجرائی و سیاسی مؤثر، پتانسیل ورود قوی به صحنه سیاسی را داشته باشد؛ اما حتی فراتر از انتظار خود من ایشان خوب عمل کرد، ولی نباید فراموش کرد که هر کاندیدایی ابتدا باید معروف شود و سپس محبوب شود. قالیباف معروف بود ولی رئيسي معروف نبود؛ اما ظرفیت‌های خوبی هم داشت ازجمله توانست بخشی از آرایی را که به حساب قالیباف نمی‌رفت؛ جذب کند. رفتار سیاسی او هم در مناظره‌های انتخاباتی متین بود. به‌هرحال اکنون ما یک ظرفیت جدید داریم که می‌تواند در فضای اصولگرایی فعالیت مؤثر داشته باشد.

‌سؤال: آیا این شکست باعث نمی‌شود که اصولگرایی دوباره به احمدی‌نژاد روی آورند؟ برخی معتقدند که این شکست این تصور را که تنها ناجی اصولگرایان خود احمدی‌نژاد است یا بود تقویت کرده است.

آقای احمدی‌نژاد طرفداران خاص خود را دارد و انتخاب روحانی لزوما به معنای تغییر موازنه به سود دکتر احمدی‌نژاد نخواهد بود.
‌برخی هم معتقدند که علت شکست اصولگرایان نه تتلو، نه قالیباف و نه عملکرد رئیسی بلکه بالارفتن آگاهی مردم به وسيله شبکه‌های اجتماعی بود و اینکه مردم بیش از نان، خواهان آرامش و امنیت و آزادی‌اند و با رأی خود گفته‌اند که حتی نانشان هم در گرو امنیت و آزادی است. شبــکه‌های اجتــماعی بسـتر فعالیت اصولگرایان و اصلاح‌طلبان به‌صورت توأمان بود؛ اتفاقا اصولگرایان از رسانه‌های مجازی بسیار خوب استفاده کردند. اینکه مردم آگاهانه و منطبق بر منافع کلان عمل می‌کنند درست است؛ اما تأکید می‌کنم آقای روحانی به ‌دلیل استراتژی غلط اصولگرایان در انتخابات پیروز شد و نه به ‌دلیل عملکرد خوب اقتصادی خود.

‌سؤال: به نظر شما واکنش اصولگرایان در قبال پیروزی حسن روحانی چه خواهد بود؟

اصولگرايان اكنون بدنه قدرتمند و منسجمي را در اختيار دارند كه بايد با حفظ موضع انتقادي به دولت كمك كنند كه در حل مشكلات اقتصادي كشور با قدرت حركت كند. اصولگرايان و كانديداهاي آنان بايد اولين كساني باشند كه به رئيس‌جمهور منتخب تبريك بگويند و براي او آرزوي موفقيت كنند و در همين حال برنامه‌هاي پيشنهادي خود براي حل معضلات را در اختيار رئيس‌جمهور قرار دهند تا او در صورت نياز از آن استفاده كند.

‌سؤال: شما يك آسيب‌شناسي از وضعيت اصولگرايي ارائه كرديد. در دوران دوم روحانی، به نظر شما اصولگرایان باید برای بازسازي‌اي كه پیشنهاد شماست چه کاری انجام دهند؟

«جمنا» با وجود انتقاداتي كه به آن دارم؛ حركت خوبي بوده و بخشي از رشد رأي اصولگرايان محصول آن بود. بايد با تجربيات به‌دست‌آمده مجلس اعلي يا كنگره اصولگرايي تشكيل شود و حتي اصولگرايان كابينه سايه را تشكيل داده و به دولت از طريق نقد منطقي و عالمانه و فشار افكار عمومي در جهت تحقق مطالبات مردم كمك كنند.

‌سؤال: اصولگرایان انتقاداتي هم به روحانی داشتند و دارند. به نظر شما آيا روحاني مسئوليتي در قبال اين انتقادات دارد؟

به نظر من بخش عمده‌ی ايرادات و انتقادات مطرح‌شده اصولگرايان به دولت روحاني وارد بوده و هست و روحاني بايد آنها را برطرف كند. پيري و كندي كابينه، مردم‌گرانبودنِ كابينه، كمبود سياست‌هاي رفع معضلات حاد طبقات مستضعف، رابطه‌ی ضعيف كابينه و رئيس دولت با افكار عمومي، موضع غلط تهاجمي و اتخاذ ادبيات خشن با منتقدان، فقدان كاركرد مناسب منطبق با سياست اقتصاد مقاومتي، ضعف در كنترل ركود اقتصادي، ضعف در حل معضل بيكاري؛ همه‌ی اينها ايرادات درستي بود كه فقط افكار عمومي قانع نشدند كه اصولگرايان برنامه يا كفايت لازم براي حل آن دارند، والا همه‌ی انتقادات از نظر من به دولت وارد است. دولت بايد با رويكرد انقلابي (نه كند و بوروكراتيك) اين مشكلات را برطرف كند. اصولگرايان پس از انتخابات نبايد منفعلانه كنار بنشينند؛ آنها بايد با پايش رفتار دولت، عمل دولت را در مسير خواست و مطالبات ملي قرار دهند. اين رفتار سازنده‌اي خواهد بود. والسلام

18529
متن پرسش

سلام: استاد میشه در مورد این جمله که فرمودید توضیح بیشتری بدید و یک کتاب معرفی کنید؟ «فهمیدن هایدگر، عقل خاصی می‌خواهد که از همه، چنین انتظاری نباید داشت. با عقل فلسفه‌ی اسلامی نه هایدگر فهمیده می‌شود و نه نیچه. ما نمی‌توانیم با عقل حکمت متعالیه، هایدگر و امثال او را بفهمیم، باید عقل دیگری به صحنه آید.»

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: مطلب از این قرار است که ما «عقل‌ها» داریم نه یک عقل. هرکدام را که رشد دهیم به کمک آن عقل، چهره‌ای از حقیقت در مقابل ما ظهور می‌کند از این جهت نباید عقل را منحصر به عقل صدرایی بکنیم، با همه‌ی عظمت غیر قابل چشم‌پوشی که در عقل صدرایی جهت رجوع به حقیقت هست. پس اگر به فلسفه‌ی هایدگر درست رجوع کنیم با عقلی روبه‌رو می‌شویم که توان نمایاندن وجهی دیگر از حقیقت را در مقابل ما بگشاید. کاری که در 6 جلسه‌ی اعتکاف ماه رمضان تحت عنوان (برکات نظر در نسبتِ بین «وجودِ نفس» با «صِرفُ‌الوجود») انجام شد. موفق باشید 

18469
متن پرسش
با سلام و تقدیم احترام محضر استاد عزیز و بزرگوارم: کجاست مأوایی که در این زمانه ی بی پناهی و گریز و ترس، "بتوان" در آن پناه گرفت؟ کجاست تفکّری که سرگرمی نیست؟ کجاست تفکّری که تنها مسکِّنِ وهم، نیست؟ کجاست حقیقت و ذاتش چیست؟ کجاست "آرام - گاه"ِ حقیقی؟ غرر آیاتی را که از من روی می گردانند، بفرستید؛ شاید... با سپاسگزاری پیشین
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آن‌گاه که انسان خود را در اوجِ معلّق‌بودن هیچ هویتی را نتوانست برای خود بیابد إلاّ تعلقِ محض به بیکرانه‌ای که هم هست و هم نیست، هم همه‌ی تکیه‌گاه انسان است و هم هیچ‌گاه به تملک انسان در نمی‌آید؛ از سرگرمی‌های وَهمی خواهی نخواهی آزاد خواهد بود و با خدایِ پیامبرانِ ابراهیمی آشنا خواهد گشت به همان معنایی که امام الموحدین«علیه‌السلام» در مناجات شعبانیه از حضرت حق می‌خواهد که همه‌چیز را برای او ویران کند تا معلّق به عزّ قدس او باشد. که این معنایِ «فنایِ در فنا»ست. بنگر چگونه با خدای خود این بنیادین‌ترین نحوه‌ی حضور و وجود، رابطه برقرار می‌کند! آن‌گاه که می‌گوید: « «إِلَهِي هَبْ‏ لِي‏ كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ»؛ خدايا! نهايت بريدن از غير خودت را به من مرحمت كن، و چشم‏هاى قلب‏هاى ما را به سوى نظر به خودت بگشا، تا آن حدى كه چشم‏هاى دل، حجاب‏هاى ظلمانى دل و حجاب‏هاى نورى را نيز پاره كند و هيچ واسطه اى بين ما و تو نماند، پس وصل شود آن قلب به معدن عظمت و شكوه تو، تا انوار الهى بى‏ واسطه بر قلب ما تجلى كند و روح‏هاى ما معلق و متصل به مقام عزّ قدست گردد. چنانچه ملاحظه مى‏ فرماييد اگر راه عقل براى لقاء او بسته است، راه عشق و قلبِ مطهر جهت آن رويت بسته نيست، مشكل انسان‏ها عدم طهارت و عدم فنا است. به گفته امام خمينى «رحمةالله ‏عليه»:

اين‏ ما و منى جمله ز عقل ‏است‏ و عقال است‏

 

در خلوت مستان نه منى هست و نه مايى‏

     

توجه قلبى به حق، موجب ظهور نور ذُلّ عبوديت در قلب انسان مى‏ شود و انسان براى پايدارى در اين توجه، سعى فراوان در طهارت قلب از تكبّر و حسد و انواع رذايل دارد، و همين امر باعث مى ‏شود كه قرآن به عنوان ذكر الهى غذاى جان او گردد، ولى بر عكسِ توجه قلبى، اگر انسان نسبت به حق و حقايقْ در محدوده مفاهيم عقلى متوقف شد، از ظهور ذُلّ عبوديت در قلب خود محروم مى‏ شود و ما و منى او ظاهر مى‏ گردد و لذاست كه مى ‏فرمايد: «اين ما و منى جمله ز عقل است و عقال است» عقل در اين مسير همچون عقال و پايبند است، چون انسان را متوقف مى‏ كند، ولى وقتى قلب به ميان آمد و انسان مست جمال جانان شد، نه منى مى‏ ماند و نه مايى و در اين حالت انسان قرآن را ذكرٌ للعالمين مى ‏يابد و از ظاهر عبارات متذكر باطن آنها مى‏ گردد.

2- در مورد آیات در ابتدای امر نظر جنابعالی را به این مطلب معطوف می‌دارم که حضرت حق جایگاه تمام عالم را با تمام مراتب‌اش در آینه‌ی این آیه این‌طور توصیف می‌کند: « «وَ إِن مِّنْ شَىْ‏ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ‏ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ»[1] هيچ‏ چيز نيست مگر آن‏كه خزينه‏ هاى آن چيز نزد ماست، و نازل نكرديم مگر به ‏اندازه ‏اى محدود و معلومى از آن را. پس خزينه‏ ى همه چيز حتّى خزينه وجود شما پيش خداست چون مى‏ فرمايد: «عِنْدَنَا»! يعنى مقام انسان در ابتدا مقام وصل به حق بوده است. بعد به اين دنيا آمده است و گم شده است! و حالا راه نجاتش «الَيْهِ رَاجِعُون» است. يعنى انسان بايد به خدا برگردد و در غير اين صورت در اين دنيا در به‏ در و سردرگم است و احساس پوچى و بيهودگى مى‏ كند، چون اتّصالش را از مقام خزينه ‏اى ‏اش كه نزد خدا بوده بريده ‏است.

بنگر که چگونه به هرچه بنگری تو را به باطنی که از آن نازل شده است راهنمایی می‌کند و باز آن باطن، باطنی را در مقابل ما می‌گشاید تا آن‌جایی که هرچیز را در نزد خدا و در آینه‌ی وجود خدا بیابیم. حال نمی‌دانم در این حالت، خدا را به مخلوق می‌یابیم، یا مخلوق را به خدا؟! یعنی هر مخلوقی خودش را در حضوری برتر به ما می‌نمایاند، مگر آن‌که ما از حضورِ برتر او غافل باشیم. شگفت‌آیه‌ای است برای تحلیلِ همه‌ی عالم و آدم. این‌جا است که انسان راه خود را در نسبت با هر مخلوقی می‌یابد. موفق باشید


[1] ( 1)- سوره حجر، آيه 21.

18393

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
با سلام و خسته نباشید: بنده با مطالعه‌ی مطالب استاد در مورد تفسیر المیزان، قصد دارم شروع به خواندن این کتاب شریف کنم. استاد نیز توصیه به نوشتن نظر علامه را داشتند. درخواستی که از استاد دارم این است که برای نمونه در آیه ۱۸۳ سوره بقره نظر علامه چیست؟ با این درخواست می خواهم روش نوشتن علامه را یاد گرفته و شروع کنم. تشکر
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌که با موضوع درگیر شوید خودتان متوجه می‌شوید پیام اصلی آیه‌ی مذکور چه باید باشد. از آن جهت که نظر به سبکیِ بارِ روزه‌داری دارد و این‌که اگر برای کسی آن حکم، طاقت‌فرساست چه باید بکند. جنابعالی ذیل آن آیه جمع‌بندیِ آن سخن را یادداشت می‌کنید و ردّ می‌شوید. موفق باشید

17671
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرامی: با توجه به سخنرانی اخیر آیت الله جوادی آملی راجع به نظام ربوی بانکها و افتادن سایه شوم ربا بر جامعه اسلامی ایران، تکلیف ما در قبال گرفتن وام چیست؟ از طرفی ما مقلد مقام معظم رهبری هستیم و ایشان وام گرفتن را شرعی می دانند. به خدا نمی دانیم گرفتن وام اثر بدی در زندگیمان دارد یا نه؟ لطفا راهنمایی کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: موضوع وام‌گرفتن از بانک در ذات خود از ظلمی که بانک‌ها انجام می‌دهند؛ جدا است. بانک‌ها در همین وام‌گرفتن که باید واسطه باشند بین پول مردم و آن کسی که طالب وام است، پدر مردم را در می‌آورد و چند برابر وامی که به مردم می‌دهند، تحت عنوان دیر کِرد از مردم می‌گیرند. موفق باشید

16992

ذکر یونسیهبازدید:

متن پرسش
سلام: 1. ذکر یونسیه به تعداد 400 بار رو میشه تو طول روز تقسیم کرد یا یک جا باید گفته بشه همچنین این تعداد باید در سجده گفته بشه یا در غیر سجده هم میشه گفته بشه؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بهترین حالت برای ذکر یونسیه در سجده است و در هر حال باید زمانی و مکانی را برای آن خالی کرد تا حالت روزمرّگی پیش نیاید. موفق باشید

16878
متن پرسش
با سلام خدمت استاد بزرگوار: استاد در ماجرای فیش های حقوقی نجومی، آیا مردم ایران روزی به این نتیجه خواهند رسید که تنها راه نجات بخش آنها، برگشتن به سیره ی امام خمینی و رهبری است؟ یا اینکه موضوع فیش های حقوقی نجومی، مردم را نسبت به انقلاب بدبین و دلزده خواهد کرد؟ همین طور در بحث انرژی هسته ای و برجام، آیا مردم به این نتیجه خواهند رسید که آمریکا غیر قابل اعتماد است؟ و آیا مردم ما دشمنی آمریکا را باور خواهند نمود؟ آیا ما باز هم باید از این تجربه های تلخ مثل برجام در آینده داشته باشیم؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: همین‌طور که مقام معظم رهبری می‌فرمایند داشتنِ چالش‌ها در مقابل انقلاب، نشانه‌ی ظرفیت و قوت انقلاب است که می‌تواند این نوع انحرافات را تشخیص دهد و نسبت به آن حساسیت نشان دهد از آن‌ها عبور نماید زیرا انقلاب توحیدی در حضور تاریخی خود همواره با حجاب‌های شرک و کفر و دنیاطلبی روبه‌روست. عمده آن است که مغلوب آنها نمی‌شود حتی اگر آن حجاب‌ها در حدّ سقیفه باشد و حضور انقلاب را کُند کند. موفق باشید

16159
متن پرسش
سلام علیکم استاد: آیا راه معرفت نفس که از طریق شناخت خود به شناخت حق می رسیم در عرض راه عرفان است که از طریق عشق و دل و تزکیه می باشد؟ پس چگونه عرفا گفته اند که مسیر ما معرفت النفس است؟ ممنون از لطفتون
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: در فضای معرفت نفس رجوع انسان به حق، رجوعِ وجودی می‌شود و از این جهت «قلب» به میان می‌آید که مسیر عشق به حق است. موفق باشید

13462
متن پرسش
با سلام ممنون از جوابای خوبتون: بنده در دروس معرفت نفس و عرفان مسئله عینیت حق و خلق را شنیدم. در فلسفه عینیت به عینیت حقیقت و رقیقت توجیه می شود اما سوال من اینجاست که عرفای شامخ عینیت حق و خلق را به چه معنا و به کدام یک از انواع حمل توجیه می کنند. بعضی حمل محیط و محاط را هم عنوان کردن.. بهر حال در عرفان این مسئله را چطور می دانند؟؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: این موضوع را باید در فصّ هودی پس از طی فصوص قبلی دنبال کنید. عینیت حق با خلق در عین اطلاق حق مطرح است با این نگاه که جز حق در صحنه نیست و لذا حضرت حق در مظهریت عین ثابته‌ی مخلوقات ظهور دارد در عین اطلاق، که این تنها از طریق شهود به‌دست می‌آید و نه با تعقل. به عنوان مثال ظهور دریا در موج که نه موجب دوگانگی می‌شود و نه موج، دریا را محدود می‌کند. ولی به قول مولوی: «ای برون از گفت و قال و قیل من/ خاک بر فرق من و تمثیل من». موفق باشید

13296

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام و وقت بخیر با توجه به مطالب مطرح شده در کتاب «ده نکته از معرفت النفس»، آیا صحیح است که برای دل کندن از چیزی چند سوره قرآن یا هر چیز دیگری نذر جناب عزراییل کنیم تا در دل کندن به ما کمک کند؟ می گویند اگر فاخته در خانه ی کسی تخم بگذارد، صاحب خانه نفرین می شود! نظر شما چیست؟ سپاس و التماس دعا
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- کار خوبی است که در عبادات‌ مستحبی جهت مدد از حضرت عزرائیل ایشان را در عباداتمان شریک کنیم 2- فکر نمی‌کنم ما وظیفه داریم به این حرف‌ها توجه کنیم. موفق باشید

12801
متن پرسش
سلام استاد: در سؤال 12698 درمورد لمس بدن نامحرم پرسیده بودم که فرمودید: «عمق فاجعه را باید شناخت و با تمام وجود توبه کرد تا إن‌شاءاللّه خداوند با تجلی نور خود جذبه‌ی نفسانی این صورت را از بین ببرد.» چه کنم که عمق این فاجعه را بشناسم تا بتوانم با تمام وجود توبه کنم؟ متأسفانه لذت این گناه همچنان در دل من باقی ست، در نماز و حجاب و ارتباط با نامحرم سهل انگار شده ام، به شدت احساس نیاز به ازدواج می کنم اما امکان ازدواج با فرد مذکور را ندارم و گزینه های دیگر هم که مطرح می شوند بخاطر وابستگی به این فرد و عذاب وجدان از این گناه نمی توانم به آنها فکر کنم، خواهشمندم کمکم کنید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: وقتی بدانید در این امور که موجب ایجاد صورت‌های ذهنیِ شیطانی می‌شود، از انوار الهی و اُنس با رب‌العالمین محروم می‌گردید، نه‌تنها اراده‌ی انجام آن را نمی‌کنید بلکه سعی می‌کنید صورت ذهنی آن عمل وقتی آمد، دنبال نشود و لذا کم‌کم این میل کاذب ذهنی از قدرت می‌افتد. موفق باشید

11867
متن پرسش
با سلام خدمت استاد گرانقدر: مدتی است که برای مقطع دبستان پسرمان به دنبال مدرسه خوب می گردیم. محیط تربیتی خوب اولین اولویت آن برای ما می باشد. در مورد یکی دو مدرسه که کادر متدین و ولایی و تا حدودی گزینش مذهبی بر روی خانواده ها دارند مشکل بعد مکان وجود داشت. در مورد مدارس نزدیک هم تا جایی که مدارس را بررسی کردیم، مدرسه ای که محیط معنوی و ایمانی بر آن حاکم باشد و حداقل، ظواهر از جمله حجاب معلمین در آن حفظ شود پیدا نکردیم. در مدراس دولتی به خاطر نداشتن گزینش بر روی خانواده ها، معمولا جو خوبی از نظر همکلاسی و خانواده های آن ها وجود نداشت و نمی توان تاثیر همنشین بر روی کودک در این سنین را منکر شد. در مدارس غیرانتفاعی هم معمولا سخت گیری های علمی و بعضا خودشیفتگی هایی وجود دارد. واقعا قضیه انتخاب مدرسه مانند کلاف سردرگم برای ما و چندی از والدین دیگر با معیارهای شبیه ما شده است. لطفا راهنمایی بفرمایید.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: واقعاً همین‌طور است که می‌فرمایید مشکل است، بالاخره در حدّ امکان و بدون آن‌که به زحمت بیفتید تلاش خود را بکنید. از طرفی در این موارد بنده از شما ها وارد تر نیستم . موفق باشید

11457
متن پرسش
سلام علیکم: بنده چندین سال پیش مسیر زندگیم را با اطمینان و شوق انتخاب کرده و وارد حوزه شدم در همان چند ماه ابتدایی طلبگی به دلیل یکسری مشکلات که حلش از عهده خودم خارج بود و فکرم را کامل به خود مشغول کرده بود، مجبور به ترک حوزه شدم که مبادا از امکانات حوزه بدون درس خواندن استفاده کنم و جای کس دیگری را که بهتر از من است بگیرم، و همش از خودم می پرسیدم چرا من در این موقعیت ناب باید دچار این مشکل شوم که البته الان می فهمم این چرا گفتن از حیله های شیطان بوده و باعث بی صبری و زمین خوردنم شده، همیشه در حسرت آن موقعیت از دست رفته هستم، و سالهاست که پشیمانم که چرا حوزه را آن هم از همان ابتدا ترک کردم، الان به این نتیجه رسیده ام که آن مشکلات طاقت فرسا امتحان الهی بوده که شاید اگر طاقت می آوردم و عجولانه حوزه را ترک نمی کردم قطعا مورد عنایت خداوند قرار می گرفتم و خداوند مشکلاتم را با ید قدرت و حکمتش حل می نمود، بعد از آن بنده از طریق دانشگاه در یک رشته فنی مسیر زندگیم را ادامه دادم اما حسرت حوزه همیشه در دلم هست و حس می کنم حوزه را کم دارم، نمی دانم چرا بعد از آن هر موقع می خواهم به سمت حوزه و علوم دینی حرکت کنم یکسری مشکلات فکری برایم پیش می آید که دست و پایم را می بندد، که البته این هم فهمیده ام که از ترفند های شیطان است چون خودم رفتاری کرده ام که شیطان فهمیده که با ایجاد آن مشکلات فکری و یکسری القائات می تواند مرا از پیگیری علوم دینی و حوزه دور کند. استاد گرامی از شما می خواهم به بنده کمک کنید و بنده را راهنمایی کنید تا بنده بتوانم از شر شیطان و این القائات خلاص شده و بتوانم وارد حوزه و تحصیل علوم دینی شوم که یقین دارم بهترین و شاید تنها راه رستگاری لااقل برای بنده ورود به حوزه و تحصیل علوم دینی است، می دانم اگر نتوانم از طریق حوزه تحصیل علوم دینی کنم حسرتش تا آخر عمر در دلم خواهد ماند، لطفا بنده را راهنمایی کنید و بگویید برای حل این مشکل چه کنم؟ لطفا بنده را خیلی دعا کنید
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده دعاگو هستم. همان‌‌طور که به رفقایی که در موقعیت شما هستند عرض کرده‌ام اگر علاقه و استعداد درس حوزه در شما هست و رویهم‌رفته خانواده هم همراهی می‌کنند به خدا توکل کنید و نگران سایر مشکلاتی که در جلو شما سبز می‌شوند نباشید. موفق باشید

نمایش چاپی