بسم الله الرحمن الرحیم
گروه فرهنگی لب المیزان
به لب المیزان خوش آمدید.
گروه فرهنگی المیزان
آرشیو پرسش و پاسخ ها
تعداد نمایش
شماره پرسش:
نمایش چاپی
شماره عنوان پرسش
332
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم خدا قوت برخی از تفسیر نویسان معتقدند که تفسیر آنها چون به صورت گروهی نوشته شده این مزیت را دارد که یکدست است بر خلاف تفاسیری که به دست یک نفر نگاشته شده است که نویسنده در ابتدای تفسیرش بسیار با حوصله و شرح وارد می شود ولی در اواخر به علت طولانی شدن کار با خستگی مواجه می شود و می خواهد هر چه زودتر کار را به اتمام برساند و لذا چنین تفسیری یکدست نبوده و معمولا سوره های نهایی با اینکه حاوی اساسی ترین اعتقادات دینی است اما مورد کم لطفی قرار می گیرند. ظاهرا تفسیر المیزان نیز چنین است چرا که آخرین جلد المیزان از سوره معارج که در جزء 29 قرار دارد تا پایان قرآن را در بر گرفته است.لطفا نظرتان را بفرمایید. با تشکر 6 / 7 / 1388
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام سوره‌های آخر قرآن سوره‌هایی است که بیشتر باید با نگاه تأویلی و باطنی تفسیر شود و روش علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» این نبود که در تفسیر المیزان به آن جنبه‌ها بپردازند. از طرف دیگر علامه طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» بسیاری از نکاتی که در سوره‌های آخر قرآن لازم بود ذکر کنند در سوره‌های قبلی متذکر شده‌اند، از این گذشته آیا تفسیرهایی که به صورت گروهی نوشته شده که اجر نویسندگان آن ها با خدا باشد و واقعاً هم خدمت کرده‌اند ـ ولی با این‌همه - آیا قابل مقایسه با تفسیر المیزان است که امثال شهید مطهری«رحمةالله‌علیه» که خود یک قرآن‌شناس است در مورد آن می‌فرماید: در طول تاریخ اسلام چه در حوزه‌ی اهل سنت و چه در شیعه، تفسیری نظیر المیزان نیامده و صدسال طول می‌کشد تا ارزش آن معلوم شود. موفق باشید
19215
متن پرسش
بسمه تعالی سلام براستاد گرامی و عزیزتر از جانم: سالهاست خسته شده ام از این همه درد و رنجی که بر انقلاب تحمیل می شود از اینکه می بینم در انقلاب اسلامی عزیزم کسانی بر مسند ریاست هستند که یا از اشراف سیاسی هستند یا از اشراف اقتصادی. کسانی که درد و رنج محرومیت و نداری را نمی دانند و ثروتشان از پارو بالا می رود. من فرزند انقلابی هستم که از کل انقلاب هیچ انقلابی ندیدم جز چند سال حضور احمدی نژاد. نه جنگ را درک کردم و نه امام خمینی عزیز را. کاش بودم ولایق جهاد در راه خدا بودم و شهید می شدم و این روزهای پر از درد را نمی دیدم. دردهایی که بر عزیزتر از جانم رهبر معظم انقلاب تحمیل می شود. من از نسل سوخته ای هستم که از انقلاب هیچ چیز جز درد و رنجش را نفهمید. از زمانی که احمدی نژاد آمد احساس کردم دیگر وقت دیدن انقلاب است باید بنشینم و زیبایی های این تماشاگه راز را ببینم باورم شد انقلاب من طلوع کرده است و رنجهای مستضعفین به پایان رسیده است. اما وقتی دیدم آن مردی را که از میان دردها و رنجهای مستضعفین قیام کرد اینگونه زدند و او نیز بر حاشیه ها افزود و او را انگ انحراف زدند و مطمئن شدم انقلابی که فکر می کردم طلوع کرده است بزودی همانها که ادعای آوردنش را داشتند خاموشش کردند ناامید شدم و وقتی انقلابی را دیدم که حسن روحانی رئیس جمهورش شد ناامیدترم کرد. چه شد که امروز اینجاییم. مخالفان حزب اللهی احمدی نژاد ما را متهم به مخالفان ولایت و انقلاب می کنند گویی ما در جبهه انقلاب نیستیم آنها می خواهند عمدا ما را مقابل انقلاب و ولایت قرار دهند؟ می خواهند کاری کنند که دشمن انقلاب لقب بگیریم؟ به خدا قسم اگر احمدی نژاد را دوست داریم چون با دیدن او یاد مستضعفین، یاد انقلاب، یاد اسلام و امام و یاد شعارهای اصیل انقلابی می افتیم. ما امروز کجاییم؟ از طرفی دل در گرو انقلاب و رهبری داریم و از طرفی نمی توانیم باور کنیم عده ای مدعی انقلابی گری ما را از جرگه انقلاب خارج کنند. شرایطی در حال تحقق است که اگر فکری نشود جبهه طرفداران احمدی نژاد بدلیل اینکه از انقلاب در حال رانده شدن هستند تبدیل به یک اپوزیسیون شوند و من می بینم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. حال سرگردانیم شما را به خدای امام خمینی و انقلاب اسلامی قسم بگویید چه شده؟ آیا خدا ما را تنبیه کرد که روزی عده ای را که از اصلاح طلبان بودند با عناوین ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه از دایره انقلاب به بیرون هول دادیم آیا ما چوب تندرویهای دیروز عده ای را می خوریم؟ آیا ما همان نسل سوخته انقلاب هستیم؟ چه شده کجای تاریخ هستیم؟ نکند ما را در ورطه ای اندازند که ندانیم جبهه علی حق است یا جبهه معاویه؟ ما کجای تاریخ ایستاده ایم؟ شما را به خدای امام خمینی قسم نگویید انقلابی باشید که ما همه از انقلابیون هستیم همانطور که همه از مسلمانان بودند و جبهه معاویه و علی را نتوانستند تشخیص بدهند. نگویید پشت سر رهبری حرکت کنید مگر تاکنون تخلف کرده ایم؟ بگویید درد جان ما چیست که انقلاب را دوست داریم، رهبری را دوست داریم، احمدی نژاد را دوست داریم. آیا ما از تاریخ انقلاب به جرم دوست داشتن نماد و اسطوره شعارهای انقلاب جدا شده ایم؟ ما کجای تاریخ ظهور مولایمان مهدی صاحب الزمان هستیم؟ خسته هستم با یک کوه از دردهای تمام تاریخ بشریت که گویی هیچ کس ما نسل سوخته تاریخ انقلاب را دیگر یاری نمی کند و رها شده در برهوت این تاریخ هستیم. صرفا درد و دلی بود شاید بتوانید بگویید ما چه دردمان شده آیا این تضاد است که ما انقلاب و رهبری و احمدی نژاد را با هم دوست داریم. نیازی به جواب نیست صرفا درد و دلی بود که بدانید سرگردان و خسته هستیم گویی هیچ چیز جز ظهور مولایمان ما را شاد نمی کند. والسلام علی من تبع الهدی. شاگرد کوچکی از شاگردانتان
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: «چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را». گفتنی‌ها را گفتی و در میان آن گفتنی‌ها متذکر حاشیه‌هایی شدی که دولت آقای احمدی‌نژاد ایجاد کرد و کمر رهبری و ما را که تمام‌قد از ایشان دفاع کردیم، شکست. فراموش کرد طلبه‌ها چگونه از پول شهریه‌های خود از او دفاع کردند و یک‌مرتبه همه را رها کرد و شخصی به نام آقای مشائی را قِدیس‌گونه جلوی همه قرار داد.

آقای احمدی‌نژاد به ما و به رهبری ظلم کرد و این شد حال و روزِ ما که شما در این زنج‌نامه از آن سخن گفتید.

ابتدا باید گذشته را بازخوانی کرد تا فردایی که دوباره نیروهای انقلاب کمر راست می‌کنند، حکیمانه عمل کنیم. چگونه می‌توان هنوز به آقای احمدی‌نژادی دل‌بست که قابل پیش‌بینی نیست؟! آیا شورای نگهبان می‌تواند کسی را به‌عنوان رئیس جمهور به مردم معرفی کند که هر روز باید منتظر یک حرکت غیر قابل پیش‌بینی از او بود؟! دوای دردِ ما امروز بازخوانیِ تاریخی است که بدان دل‌بستیم ولی گویا باید دقیق‌تر مسئله را دنبال می‌کردیم. شعارهای خوب اگر از زبان شخصیتی که ابعاد وجودی او مطابق آن شعارها نباشد، به گوش‌مان رسید؛ دیگر به‌راحتی به آن شخصیت دل نخواهیم بست. موفق باشید  

15555
متن پرسش

بسمه تعالي. سلام استاد: به مناسبت شهادت شهید آوینی و به لطف خدا متن زیر را نوشتم لطفا اگر نکته‌ای دارید بفرمایید. «آئينه‌اي به نام آويني»: قرار شد در مورد کسی سخن گفته شود، که گفتن از او، جز به‌حجاب بردنش حاصلی ندارد، چرا که اینقدر بر امروزه‌ی ما مشهورات و روزمرّگی‌ها استعلا پیدا کرده که دیدن چون آویی در این مشهورات و با عینک همین مشهورات که انگار ندیدن است. و بلکه باید گفت حضور حقیقی او را به حجاب بردن است، بدبختی ماجرا اینجاست که ندیدن‌های امروز، از جنس نادانی نیست بلکه ندیدنِ امروز از جنس دانایی‌هاست. فرا گیرشدن دانایی‌ای که بشر امروز را از عالم معنا دور کرده و در زیر خروارها از حرف های فلسفی دفن کرده و او را وادار کرده که امور غیر اصیل را اصیل پندارد. در این فضا سید شهیدان می‌فرماید: «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه» حاصل نمی‌آید.» بنابر این به تبع در این وضع است که آدمی گرفتار تجربه‌های مادی می‌شود و از عالم معنا غافل مي‌شود و به تبع نسبتی با حقیقت در تاریخ خود پیدا نمی‌کند و دیگر طلبی در مسیر آن حقیقت اصیل نخواهد داشت. شهید آوینی نیز چنین می‌گوید: «باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت.» حال وقتی وضع این دوران را می‌بینیم از گفتن چیزی در وصف او ناامید می‌شویم. اما از طرفی چاره‌ای هم نیست جز این که به اشاره سخن بگوییم شاید اهل تامل و تذکر از این حجاب، خود به حضوری دست يابند. و یک نکته این‌که امیدوارم از این چیزی که ‌می‌نویسم گمانِ مشتی شعارگویی نشود چرا که سخن از غیر عادات‌گفتن در امروز، به ظاهر مضحک و شعاري است، اما چاره‌ای هم جز تذکرش نداریم. محدود‌کردنِ حقیقتی به نام آوینی در یک جسد شناسنامه‌ای به نام «سید مرتضی آوینی» جفایی است به این حقیقت. آوینی را فقط یک شخص نباید دانست او آیینه ی نمایانگر تاریخ امروز ماست او بشر امروز را خارج از روزمرگی های رایج امروز متذکر حقیقتی فراتر می کند شاعران در هر تاریخ آن هویت اصیل تاریخ خود را متذکر می شوند چرا که ایشان گرفتار هوای مسموم غیر ملموس زمان خود که از شدت آمیختگی با محیط خود برای عموم بدیهی شده،نشده اند و باید گفت آوینی بیرون از لجن زار عادات تاریخ خود و با نفی هر «من» و تعینی برای خود، همان شاعرِ هویت یابی است که انسانِ گرفتار و غافل زمان خود را، با آن شأن شاعرنه‌ی خود متذکر اصالت‌هاي تاریخ خود مي‌كند. «... شاعر، هرگز دعوت به خاک نکرده است ... او به ترک عادات می‌خواند و عالم خلافِ عادات هم، عالَمِ وَهم است و هم عالَمِ عشق...» آويني اگر از نفسانیت غرب و مدرنیته سخن می‌گفت همراه با یک نحوه خودآگاهی بود است، چرا که او خود سالکِ سیرِ از نفسانیت به سوي فناست او جنس روشنفكري‌اي كه خود را در دخمه‌هاي فلسفيدن‌های مملو از پُز و ژست و کوری از حقیقت گم کرده به‌خوبی لمس کرده. اما باسلوکی عارفانه و ذیل حقیقتی به نام انقلاب که چشمان روشنفكريِ فلسفي امروز از ديدنش عاجزند به آن حضور اصيل نايل آمد و خود، آيينه براي ديگری شده. شهید آوینی خود را چنین از زبان خود می‌شناساند: «تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام، به شب‌های شعر و گالری های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام. ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی، بسیار زیسته‌ام. ریشِ پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت مارکوز را - بی‌آن‌که آن زمان خوانده باشم‌اش - طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد.»... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم ...» پس اگر از انقلاب و حضرت روح الله با تمام جان دم می‌زند نه اینکه دم از ایدئولوژی خاصی زده باشد و نه این‌که در فضای سیاست زده‌ای سخن گفته باشد، چرا که آخرِ خاستگاه ایدئولوژی‌ها، قدرت‌خواهی و سیاست است و قدرت به درد کسی می‌خورد که مرگ‌اندیش نباشد و به دردِ کسی می‌خورد که دچار نفسانیت‌های خود باشد. اوخود از مرگ این‌گونه می‌گوید: «... حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقائش با فناست... مرگ پایان زندگی نیست. مرگ آغاز حیات دیگری است، حیاتی که دیگر با فنا درآمیخته نیست، حیاتی بی مرگ، مطلق...» آوینی همان طور که گفتم همان سالک راهی ست که مرگ اندیشانه دغدغه ی حقیقت دارد و با این مشی و مرام خود را ذیل انقلاب و امام قرار می‌دهد و در این مسیر جان خود را نثار می‌کند تا ابدی شود و چه زیبا بارها و بارها مستانه و شیدایی با شهادت، عشق‌بازی می‌کند و فریاد حسرت دم می‌دهد: «ای شقایق‌های آتش‌گرفته، دلِ خونین ما شقایقی است که داغ شهادتِ شما را بر خود دارد. آیا روزی خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» آويني؛ ذيل امام روح الله نفيِ همه‌ي تعينات و تعلقات كرد، او هم شاعر و اديب و هنرمند بود، هم اهل تفكر و فلسفه بود هم يك بسيجي جهادگر؛ و باز صدها توصیف دیگر نیز می‌شود از او گفت اما در عین حال هیچ‌یک از این‌ها هم نبود، بلکه فراتر از هر "من"ی و فراتر از هر قید و قیودی،...". در یک کلام؛ آوینی، آوینی بود." و ما مثلا دوست‌داران سید مرتضی در فضای ایدئولوژی‌های منفعت‌طلبانه‌ی خود، او را به حجابِ تعاریفِ ناقصِ خود برده‌ایم. در پایان؛ امیدوارم هر چه کمتر ایشان را در این الفاظ پراکنی‌هایم پنهان کرده باشم.

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: آوینی؛ ماوراء تاریخِ متافیزیک‌زده‌ی ما، طلوعی است برای نشان‌دادنِ تاریخ قدسی ما، تا پس از 1400 سال باز به فرهنگ وجودیِ اهل‌البیت«علیهم‌السلام» رجوع نماییم و از بن‌بست‌های تاریخیِ خود رها شویم. تعجب نباید کرد که هنوز تفکرِ مناسب آن تاریخ، ظهور نکرده است تا آوینی را در زمره‌ی متفکرترین انسان‌ها بدانیم. اگر هایدگر معلّم بزرگِ سؤال از متافیزیک است، که هست؛ و اگر فردید متذکر رجوعِ از تفکر متافیزیکی به تفکرِ اسلامیِ تشیع ایرانی است، در تاریخی که حضرت روح اللّه خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» ظهور داد؛ شخصیت آوینی تجسمِ بزرگِ عبور از متافیزیک به سوی حقیقتِ قذسیِ ما می‌باشد. آوینی آن بزرگ‌راهی است که تمام راه‌های زلال شهیدان را در این زمانه برای ما معنا می‌کند تا چشمی را بیابیم که چشمِ درست‌دیدنِ انقلاب اسلامی و شهدای بزرگِ این راه است، وگرنه باز شهیدان را به موزه می‌سپاریم و باز تاریخِ ظلمات و نفهمیدنِ اصیل‌ترین سخنان ِ این زمانه یعنی سخنان حضرت امام خامنه‌ای«حفظه‌اللّه». موفق باشید

5787
متن پرسش
سلام به نظر حضرت عالی1. مهمترین کاری که بسیج باید وارد شود الان وباتوجه به روح زمانه چیست؟(شناختن گفتمان انقلاب اسلامی-تولید علم و.....). باتشکر واینکه اگرمیشود توضیح وراه شروع آن را بفرمایید.؟ 2.بسیج وکاردردانشگاه چطور باتوجه به عالم آن که میدانید؟ باتشکر.
متن پاسخ
باسمه تعالی‌: سلام علیکم: 1- همان توصیه‌ای که رهبری می‌فرمایند: « خط کلى نظام اسلامى، رسیدن به تمدن اسلامى است. براى ایجاد یک تمدن اسلامى - مانند هر تمدن دیگر - دو عنصر اساسى لازم است: یکى تولید فکر، یکى پرورش انسان(رهبری، ۱۳۷۹/۰۷/۱۴). » 2- اگر ما وارد تاریخی شدیم که با انقلاب اسلامی شروع شده می‌توانیم در عین حضور در دانشگاه، نگذاریم روح غرب‌گرای دانشگاه بر ما و اعمال و افکار ما حاکم شود. موفق باشید
13703
متن پرسش

با سلام: این مطلب را جدیدا از استاد خسرو پناه دیدم نظر شما چیست؟ شهید آوینی در نقد غرب بیشتر تحت تاثیر کدام متفکر بود آیا تحت تاثیر «احمد فردید» بود؟ شهید آوینی در تفکرات خویش از شخصیت‌های متفاوتی متأثر بود ولی من بر این باور نیستم که شهید آوینی کاملا تحت‌ تأثیر مرحوم فردید بوده است. شهید آوینی حتی یک بار حاضر نشد از نزدیک مرحوم فردید را ملاقات کند و نیز علاقه نداشت او را فردیدی معرفی کنند. فردیدی جلوه‌دادن شهید آوینی ظلم به اوست بنیاد فردید و شاگردان مرحوم فردید شهید آوینی را به خودشان نسبت می‌دهند به نظرم این نسبت، نسبت ناروایی است و جفا به شهید آوینی است چون آوینی حتی با اینکه فردید او را می‌شناخت و می‌توانست با او دیدار داشته باشد حاضر به دیدار با فردید نشد. البته از اندیشه‌های مرحوم فردید متأثر شده است، اما از شخصیت‌های دیگر به خصوص در مبادی فلسفی از شهید مطهری تأثیر بیشتری پذیرفته است. مرحوم فردید به شدت غرب‌ستیز بود به این معنی که غرب را به صورت یکپارچه نقد می‌کرد البته در این نقد از هایدگر استفاده می‌کرد که البته خود این عمل پارادوکس است که چگونه با هایدگری که زاییده تمدن غرب است می‌خواست کل غرب را نقد کند! ما باطل محض در عالم نداریم کسی می‌گوید غرب باطل محض است سخن نادرستی است به هر حال غرب گزاره‌های حق و باطل دارد اصلاً مکاتب متفاوت و متناقصی در غرب وجود دارد. شما اگر بگویید غرب به کل باطل است دچار اجتماع نقضین شده‌اید به هر حال مکتب اگزیستانسیالیست با مکتب کاپیتالیست یک فرق اساسی دارند. کسانی که چنین دیدگاهی دارند غرب را نشناختند و اطلاعات آنان نسبت به غرب و فلسفه اسلامی ضعیف است و در این زمینه اطلاعات عمیقی ندارند اظهارنظرهایی می‌کنند به خاطر اینکه این اظهارنظرها ژورنالیستی است تأثیرات مخرب دارد.

متن پاسخ

باسمه تعالی. سلام علیکم. مسلّم مرحوم شهید آوینی فرزند امام و انقلاب اسلامی است ولی از آن جهت که انقلاب اسلامی تمدّنی مقابل تمدّن غرب است و زبان هایدگر و مرحوم فردید در راستای نقد غرب زبانی رسا و دقیق است، آوینی از این زبان و آن تفکّر استفاده‌ی خوبی کرده‌است و از این جهت تقابلی با مرحوم فردید نداشته‌است نه آن‌که سعی می‌کرده‌است با او ملاقاتی نداشته‌باشد. نگاه هایدگر و فردید در مورد غرب این است که غرب تماما یک فکر و یک فرهنگ است و جدا کردن غرب به خوبی و بدی از نظر آقایان یک نگاه انتزاعی است که با واقعیت غرب نمی‌خواند. البته این غیر از آن است که ما امروز وظیفه داریم غرب را بر اساس شرایط خود گزینش کنیم. موفق باشید

9736
متن پرسش
سلام علیکم! در ابتدا پوزش می خواهم که سوالم طولانی است و البته از شما تقاضا دارم در حد امکان یک جواب کامل و جامع به بنده بدهید و از همه ابعاد مسأله را بررسی بفرمائید و در صورت امکان به تک تک روایات نیز پاسخ دهید. غریزه جنسی نیز مانند سایر غرایز یکی از غرایز انسانی است که مربوط به جنبه حیوانی بشر است. اما ظاهراً این غریزه در ادبیات دینی ما از یک قداست و احترام ویژه ای برخوردار است. می خواستم بدانم دلیل این امر چیست؟! در توضیح این سوال باید گفت ظاهر غریزه جنسی این است که با یک عملی که بطور عادی ممکن است بین 10 تا 20 دقیقه طول بکشد و در نهایت چند قطره یا چند سی سی منی از انسان خارج می شود این غریزه ارضا می شود. اما روایات عجیبی در این باب داریم. برای مثال روایت داریم: «عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَةِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاةِ بِاللَّیْل » (الخصال ج1 ص161) حال در اینجا «التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ» که مربوط به غریزه جنسی است و مربوط به بعد حیوانی است؛ در کنار عمل عظیمی مانند نماز شب به عنوان سرگرمی مومن ذکر شده است. نماز شبی که آنهمه روایات در فضلیتش داریم و آنهمه ثواب برایش ذکر شده است که خودتان بیشتر از بنده می دانید. حتی خیلی از اولیاءالله و عرفا فرموده اند که ما در نماز شب پرده ها از جلوی چشممان کنار رفت و مثلاً آغاز سیر و سلوکمان در نماز شب بود. حال همچین عملی در کنار یک عمل که مربوط به جنبه حیوانی آدمی است که لذتی حیوانی نیز دارد و در اکثریت قریب به اتفاق مردم این عمل بدون نیت قربت و بدون نیت خاصی و صرفاً بخاطر لذتش انجام می گیرد (مگر در معدودی از اولیاءالله که عمل جنسی را به نیت قربت انجام دهند.) در کنار این عمل که مخصوص مقربین است و شامل قرب نوافل می شود به عنوان لهو مومن ذکر می شود. حال واقعاً دلیل این امر چیست؟! چرا مثلاً غذا خوردن که آنهم مربوط به غریزه و جنبه حیوانی ماست در اینجا ذکر نمی شود؟! چرا مثلاً بازی کردن که آنهم مربوط به جنبه حیوانی ماست در اینجا ذکر نمی شود؟! یا برای مثال به این روایت توجه بفرمائید: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ هَلْ لَکَ مِنْ زَوْجَةٍ فَقَالَ لَا فَقَالَ أَبِی وَ مَا أُحِبُّ أَنَّ لِیَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا وَ أَنِّی بِتُّ لَیْلَةً وَ لَیْسَتْ لِی زَوْجَةٌ ثُمَّ قَالَ الرَّکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِی سَبْعَةَ دَنَانِیرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ ثُمَّ قَالَ أَبِی قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَکُمْ.» (الکافی ج5 ص329) خوب در اینجا طبق فرموده امام باقر(ع) یک دنیا به یک شب بدون زن خوابیدن نمی ارزد. یعنی واقعاً این مسأله اینقدر مهم است که یک دنیا به یک شب بدون زن خوابیدن نیرزد؟!!! چرا اینطور است؟!!! چرا مثلاً یک دنیا به یک روز بدون تلویزیون تماشا کردن (البته نفرمائید تلویزیون آن موقع نبوده. صرفاً دارم مثال می زنم.) می ارزد اما به یک شب بدون زن خوابیدن خیر؟! چرا مثلاً حدیث نداریم دوست نداشتم کل دنیا را داشتم اما یک روز را بدون مثلاً گوشت خوردن سر می کردم؟!!! با توجه به اینکه هم بحث خوردن هم بحث جنسی هر دو از غرایز است و مربوط به جنبه حیوانی بشر. واقعاً فرق غریزه جنسی با باقی غرایز چیست؟! یا مثلاً طبق ادامه این روایت و روایات دیگر نماز متأهل 70 برابر نماز مجرد ثواب دارد. واقعاً دلیل این امر چیست؟! آیا همه اینها به غریزه جنسی برمی گردد یا مسأله دیگری است؟! یا مثلاً این روایت: «وَ قَالَ ص الْمُتَزَوِّجُ النَّائِمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَب » اینهم خیلی عجیب است. یعنی اگر متأهلی فقط خوابیده باشد از مجردی که صبح مثلاً تاسبتان در آن هوای گرم و روز طولانی روزه بگیره و شب نیز به عبادت و تهجد بپردازد؛ باز هم آن متأهلی که هیچ کاری نمی کند و فقط خوابیده است نزد خدا افضل است. چرا واقعاً اینطور است؟!!! یا برای مثال این روایت که دیگر صریح و واضح است مربوط به غریزه جنسی است: «عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع یَقُولُ ثَلَاثٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ الْعِطْرُ وَ أَخْذُ الشَّعْرِ وَ کَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ.»(الکافی ج5 ص320) البته در روایات دیگری نیز از «کَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ» به عنوان یکی از خصال انبیاء(ع) نام برده شده است. حال چرا از بین اینهمه غریزه و امیال غریزی و حیوانی آمیزش جنسی زیاد یکی خصال انبیاء(ع) گفته شده است؟!!! چرا مثلاً خوردن زیاد یا مثلاً خوابیدن زیاد یا مثلاً تفریح زیاد و ... از خصال انبیاء(ع) نیست؟!!! نه تنها زیادی این مسائل از خصائل انبیاء(ع) نیست؛ بلکه برای مثال زیادی خوردن و خوابیدن در روایات نکوهش شده است. اما از آنجائیکه کثره الطروقه یکی از خصال انبیاء(ع) ذکر شده است معلوم می شود زیادی آمیزش نه تنها نکوهیده نیست؛ بلکه یک امر حسن و پسندیده است. واقعاً چرا این غریزه اینگونه است و فرقش با سایر غرایز چیست؟! آیا این غریزه همان چیزی است که در ابتدا گفتم با یک عمل 10 تا 20 دقیقه ای و خارج شدن چند سی سی منی از بدن ارضاء می شود یا واقعاً مسأله فراتر از این حرفها است؟ یا مثلا به این دو روایت توجه بفرمائید: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِیَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ.» و «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلًا یَزْدَادُ فِی الْإِیمَانِ خَیْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ.» خب در اینجا می فرماید ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به نساء می شود. اما مثلاً نداریم که ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به غذاها بشود یا موجب ازدیاد حب نسبت به خواب بشود یا مثلاً موجب ازدیاد حب نسبت به تفریح و بازی بشود و ... . نه تنها نداریم بلکه در نمونه های عینی مشاهده می شود هر چه فرد با ایمان تر و با تقواتر باشد میل کمتری به شکم درانی و خوابیدن زیاد و تفریح دارد. اما به زنان که می رسیم دقیقاً اوضاع بالعکس می شود. یا برای مثال این روایت: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: یُسْتَحَبُّ لِلرَّجُلِ أَنْ یَأْتِیَ أَهْلَهُ- أَوَّلَ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِکُمْ وَ الرَّفَثُ الْمُجَامَعَة» (الکافی ج4 ص180) در اینجا آمیزش جنسی در شب اول ماه دعا و نیایش و معنویت در کنار آنهمه ادعیه و اذکار و اوارد به عنوان یک عمل مستحب ذکر می شود. واقعاً دلیل این امر چیست؟!!! واقعا این غریزه با سایر غرایز چه تفاوتی دارد؟!!! یا برای مثال این روایت: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ رَجُلٍ تَمَتَّعَ ثُمَّ اغْتَسَلَ إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ کُلِّ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْهُ سَبْعِینَ مَلَکاً یَسْتَغْفِرُونَ لَهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ یَلْعَنُونَ مُتَجَنِّبَهَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.» (وسائل الشیعة ج21 ص16) البته در این روایت چون بحث متعه مطرح است شاید نهی عمر بن خطاب نیز در تأکید شدید ائمه(ع) روی متعه تأثیر گذاشته باشد و این عمل علاوه بر خود عمل متعه از باب مخالفت با ثانی و مخالفت با بدعت ایجاد شده نیز ثواب داشته باشد. اما به هر حال این عمل نیز یک عمل مربوط به جنبه حیوانی ماست که این روایت در موردش آمده است. البته در مورد حدیث افزایش حب به نساء با افزایش ایمان سوالی جدا نیز داشتم: ظاهراً این روایت خطاب به مردها است نه زنها. چرا عکس این مطلب را نداریم؟! به مردها می گوید ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به نساء می شود اما خطاب به زنها نداریم که ازدیاد ایمان موجب ازدیاد حب نسبت به رجال بشود. دلیلش چیست؟ یا مثلاً در روایت می فرماید کل دنیا به یک شب خوابیدن بدون زن نمی ارزد. اما خطاب به خانمها نداریم کل دنیا به یک شب خوابیدن بدون شوهر نمی ارزد. دلیلش چیست!؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که جوانان مجرد با رعایت عفت خود و صبرِ بر معصیت و رضایت به آنچه حضرت حق تقدیر فرموده، به نحوه‌ای از تجرد روحی می‌رسند که پیران طریقت حسرت آن‌ها را می‌خورند، موضوع لذات جنسی نیز اگر درست دیده شود یک نحوه آمادگی روحی برای بندگی بهتر می‌گردد. حضرت صادق«علیه‌السلام» راز این مسئله را تا حدّی باز کرده‌اند. آن‌جا که می‌فرمایند: «إِنَّ فِی حِکْمَةِ آلِ دَاوُدَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ لَا یُرَى ظَاعِناً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ؛ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ، أَوْ تَزَوُّدٍ لِمَعَادٍ، أَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ ذَاتِ مُحَرَّمٍ، وَ یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ یُفْضِی بِهَا إِلَى عَمَلِهِ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ سَاعَةٌ یُلَاقِی إِخْوَانَهُ الَّذِینَ یُفَاوِضُهُمْ وَ یُفَاوِضُونَهُ فِی أَمْرِ آخِرَتِهِ، وَ سَاعَةٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّاتِهَا فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ، فَإِنَّهَا عَوْنٌ عَلَى تِلْکَ السَّاعَتَیْنِ». در حکمت‏ آل‏ داود چنین است که شایسته است مسلمانِ عاقل، زمانى از روزِ خود را براى کارهائى که بین او و خداوند انجام مى‏گیرد، اختصاص دهد، و زمانى دیگر برادران ایمانى خود را که با همدیگر در امر آخرت مشارکت دارند ملاقات کند، و زمانى نفس خود را با لذائذ و مشتهیاتش که گناه نباشد آزاد بگذارد. زیرا این زمان؛ آدمى را در انجام وظائف دو امر دیگرش کمک مى‏کند. حضرت می‌فرمایند: این نوع لذت، شوق عبادت را بیشتر می‌کند. زیرا لذت جنسی از آن جهت که ماده‌ای مثل طعام در غذاخوردن در میان ندارد، شبیه لذت لقاء الهی است و عزم سالک را که لذت لقاء را می‌شناسد تشدید می‌کند به همین جهت در روایت «کثره الطروقه» را به انبیاء نسبت داد. یا حضرت صادق«علیه‌السلام» می‌فرمایند: «لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ التَّمَتُّعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَةِ الْإِخْوَانِ وَ الصَّلَاةِ بِاللَّیْل‏» و مصداق کامل مؤمن ، اولیاء معصوم هستند. چون این بزرگان جنس لذت لقاء را می‌شناسند و در همین راستا از طریق لذات جنسی حلال به آن لذت منتقل می‌شوند و از آن جهت در شروع ماه رمضان که زمینه‌ی انتقال به لذت لقاء فراهم است روح‌های مؤمنین با لذت جنسی با سرعت بیشتری به لقاء می‌رسند. همان چیزی که حضرت صادق«علیه‌السلام» در روایتی که در ابتدا عرض کردم متذکر شدند. البته این‌ها همه مبتنی بر سایر شرایط است که باید مؤمنین فراهم کنند وگرنه نفس امّاره در این موارد حاکم می‌شود و موضوع، تغییر می‌کند. موفق باشید
8852
متن پرسش
با سلام: استاد جواب سوال 5468 را که درباره خودکشی بود خواندم. در قسمت شفاعت درست متوجه نشدم که بالاخره کسی که خودکشی می کند مورد شفاعت واقع می شود یا نه؟ با این فرض که فرد خودکشی کننده تارک الصلاه هم نبوده و اعمال عبادی رو انجام می داده و اهل بیت (ع) را هم دوست داشته است. یعنی کسی که خود کشی می کند کافر از دنیا رفته است؟ و مورد شفاعت قرار نمی گیرد؟ سوال دوم اینکه: اگر کسی به قصد خودکشی مثلا سم بخورد و بعد پشیمان بشود از کاری که کرده و حتی زنگ بزند به اورژانش ولی پزشکها نتوانند برای او کاری بکنند و بمیرد، تکلیف چنین فردی در قیامت چگونه است؟ آیا پشیمانی او سودی برایش دارد؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام‌علیکم: همین اندازه ما می‌دانیم که طبق آیه‌ی «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» یأس از رحمت خدا یک نوع کفر است و خودکشی یک نوع یأس از رحمت خدا است. جزئیات موضوع چیزی نیست که ما بتوانیم وارد آن شویم. موفق باشید
5120
متن پرسش
سلام لطفا درمورد علامه حسن زاده آملی و مباحثات مطرح ایشان برایمان توضیح دهید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: کتاب‌های ایشان را مطالعه فرمایید تا جایگاه ملکوتی ایشان دستتان بیاید. موفق باشید
2177
متن پرسش
علامه طباطبایی در تفسیر خود بخش فلسفی را از اصل تفسیر خود جدا کرده است اما به نظر می‌رسد ایشان در تفسیر خود از نگاه حکمی ملاصدرا متأثر است آیا علامه بدون نگاه فلسفی ملاصدرا توانایی ارائه‌ی چنین تفسیری را داشتند؟
متن پاسخ
قرآن ما را به تفکر دعوت فرموده و می‌فرماید در قرآن تدبّر کنید، لازمه‌ی آن‌که انسان بخواهد در قرآن تدبّر کند خوب‌فکرکردن است و طبیعی است وقتی شما خوب فکر کنید با سایر متفکران تاریخ یک نحوه همفکری پیدا می‌کنید و با فکر منظمی که آن‌ها دارند احساس قرابت می‌نمایید و از افکار آن‌ها استفاده می‌نمایید، این ربطی به تفکر فلسفی ندارد که یک نوع از انواع تفکر است بلکه همین‌که اهل فکر باشید می‌فهمید حقایق مجرد دارای جامعیت‌اند و اگر کسی این فهم خود را به این صورت ارائه داد که «بسیط الحقیقه کُلُّ الأشیاء و لیس بشیء منها» می‌فهمید که چه می‌گوید. آری علامه‌ی طباطبایی«رحمة‌الله‌علیه» از این جهت با متفکر بزرگی مثل ملاصدرا هم‌فکر است و علامه با این فکر وارد قرآن می‌شود و بهره‌های فراوانی از قرآن می‌گیرد ولی از آن‌جایی که فلسفه را می‌شناسد و محدودیت‌های آن را نسبت به حقیقت اشراقیِ وحی می‌داند مواظب است با نگاه فلسفی به قرآن و روایات ننگرد هرچند در بعضی موارد شواهدی فلسفی در رابطه با آیات و روایات می‌آورد تا معلوم شود آن موضوع در نگاه فلسفی که - برای افراد قابل لمس‌تر است- نیز مطرح بوده است.
6213
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم.با سلام خدمت استاد طاهر زاده.در مورد مباحثی که در مورد آیت الله مصباح و چگونگی حرکت و تحلیل جامعه حزب الله نسبت به ایشان داشتید ، میخواستم عرضی داشته باشم.اولا معتقدم که این مباحث هر چه زودتر تمام شود و باید جامعه حزب الله به کار تئوریک بپردازد. هر چه ما در گذشته بمانیم – به جای تحلیل و ترسیم نقشه آینده از آن - هیچ گاه آینده از ما نخواهد شد.به هر حال قبول کنیم که جامعه حزب الله قبل از دولت نهم از یک طرف تجربه هیچ کار سیاسی نداشت و از طرف دیگر خود را از لحاظ علمی هم نتوانسته بود بازتولید کند.چرا احمدی نژاد در اواسط دولت نهم آن نامه را برای فعال کردن نخبگان دینی برای پاسخ گویی به نیاز های دولت نوشت ؟ در صورتی که پاسخ های آن باید قبلا آماده می شد.اما جناح مقابل از یک طرف 25 سال کشور را اداره کرده بود و از طرف دیگر خود را به طرق گوناگون در مجامع علمی بازتولید کرده بود و مبنای تئوریک غرب نیز پشتیبان او بود . باید بسیاری از اشتباهات را به پای بی تجربگی و عدم داشتن مبنای سیاسی دانست.با سخن آقای پرویز امینی کاملا موافقم که ما باید سیاست ورزی را یاد بگیریم و این مشکل جامعه حزب الله است که نمی تواند میان انتقادهای آیت الله مصباح و طیف لاریجانی تمایز قائل باشد.عرصه سیاست پیچیده است و ما برای دولت سازی احتیاج داریم که جامعه ما قدرت درک این پیچیدگی ها را پیدا کند.کاندیداتوری جلیلی به جامعه حزب الله نشان داد که چگونه به اندازه بال مگسی رمق ندارند و در عین حال ادعای فتح جهان هم دارند.وقتی جلیلی و ستاد افتضاح او قادر به جمع آوری رای قشر خاکستری جامعه نباشند ، به درد زیر جرز هم نمی خورند.در همین اصفهان بعد از 10 روز پیگیری در اوج انتخابات نتوانستند به ستادها یک نشریه که بیانگر وجوه تمایز جلیلی باشد را بدهند تا این که مجبور شدیم به صورت خودجوش اقدام به این کار کنیم و تاثیر فوق العاده آن عصبانیت ما را از ستاد بیشتر کرد.به هر حال بی عرضه هایی که تمام ظرفیت جامعه دین دار ما را در قدم اول به آتش کشیدند ، نمی توانستند ظرفیت ملت ایران را آزاد کنند. خوب حال برای کار تئوریک باید چه کرد ؟ رهبر انقلاب 5- 6 سال پیش به حوزه دستور فرمودند که برای فرار از مرگ و انزوا در 20 سال آینده متحول شود.متاسفانه مدیریت حوزه در این مدت در جهت عکس حرکت کرد و شاهد آن هم عتاب های رهبری به آنها و تغییر همه مدیران است.25% زمان از دست رفته و ما 5- 6 را از دست دادیم و برحسب اطلاعات بنده روند 5 سال آینده برگشت به 5 سال پیش است .در حقیقت جمع حرکات در نیمی از فرصت رهبر انقلاب می شود صفر. اگر شعار های ما سرباز امام زمان هستیم و از این قبیل شعارهای پوچ کارساز بود حوزه نجف الان به این مخروبه که می بینید تبدیل نمی شد.بنابراین به حوزه به عنوان یک فرد در حال مرگ باید نگریست و امیدی به آن نداشته باشیم.از دانشگاه هم اطلاعی ندارم ولی به آن امیدی هم نیست و نمی دانم آیا این نهاد ذاتا سکولار می تواند به حزب الله کمک کند یا خیر؟ به نظرم تنها راه این که ما بتوانیم افق های اینده را بگشاییم ، همان است که استاد می فرماید یعنی جامعه حزب الله به جای به هم پریدن و نبش قبر گذشته به طور خودجوش به تفصیل شخصیت امام خمینی و شهدا در سطح جامعه مشغول شود و از طرف دیگر سیاست ورزی و تحلیل سیستمی تاریخ را به جامعه تزریق کند. بخشی از نخبگان حزب الله هم باید به سمت تولید سیستم های اداره کشور از سیستم بهداشت تا اقتصاد و ... برود تا ان شاء الله هر موقع دولت به دست حزب الله افتاد بتوانیم کارآمدی گفتمان امام و رهبری را اثبات کنیم و گرنه خود رهبر انقلاب هم رییس جمهور شود باز هم بدون مبنا و فلسفه اداره دولت به سمت امثال پژویان که لیبرال بودن آنها مشهور است می رود.ببخشید مزاحم شدم
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده با این‌که از قوت تحلیل واقع‌بینانه‌ی شما مسرور هستم و به دوستان توصیه می‌کنم بادقت آن را مطالعه کنند تا نقاط دقیق و ارزشمندی در آن بیابند، این نوع تعبیرات را در مورد ستاد آقای جلیلی نمی‌پذیرم چون آن ستاد، همین من و شما هستیم چون آقای جلیلی یک تفکّر است و نه یک حزب و یا یک فرقه. از طرفی حوزه‌ی علمیه هم ماهستیم؛ اگر از جایی شروع کنیم که بحمدالله بعضی دوستان شروع کرده‌اند، به مرور تقدیر ما در تاریخ آینده عوض می‌شود. در هر حال به هیچ وجه، جای نا امیدی نیست، در شرایطی هستیم که هر قدمی در راستای اهداف این انقلاب بزرگ برداریم تبدیل به صد قدم می‌شود. موفق باشید.
5528
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید سوالی درباره خودکشی از شما پرسیدم اما متاسفانه پاسخ ندادید .استاد لطفا به این سوالم پاسخ دهید تا امروز که 30سال از خداوند عمر گرفته ام مدام به خاطر مشکلات خانواده ام دچار مشکل هستم کارها وانتخاب های غلطی که آنها می‌کنند و تنها آن زمان است که به فکر ما (مادرم .من وخواهرم)می افتند تا جایی که بشود مشکلات را با هزاران بدبختی حل می کنیم اما هنوز یکی تمام نشده نوبت خواهر یا برادر دیگر است من سطح 2 حوزه را تمام ودر حال حاضر دانشجوی حقوق هستم اما بسیار احساس پوچی میکنم اوایل دعا می‌کردم که مسبب مشکل بمیرد اما کم کم دیدم کسانی که آرزوی مرگشان را می‌کنم بسیار شدند دیدم این کار فایده ندارد وحالا دعایم مرگ خودم شده بسیار کم ظرفیت شده ام و احساس می‌کنم تمام توانم را برای اینکه ازدواج کنم وزندگی را شروع کنم از دست داده ام .حس نیستی وپوچی تمام فکر وزندگیم را گرفته خواهش می‌کنم اگر برایتان امکان دارد به یک بنده‌ی ناامید خدا کمک کنید با سپاس فراوان
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال در مورد خودکشی را جواب دادم. در این مورد هم دین به ما توصیه کرده است آرزوهای دنیایی را کم کنید و راضی به رضای خدا باشید و فراموش نکنید زندگی اصلی ما در بعد از مرگ ما است سعی کنید آن دنیای خود را همواره مدّ نظر داشته باشید. موفق باشید
5192
متن پرسش
مفهوم کلام امام خمینی که می فرماید همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود چیست؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: عرایضی در این مورد در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی ‌علیه» داشته‌ام. موضوع بسیار مهمی در این کلمات نهفته است و این می‌رساند شهیدان ما در فضای تاریخی خود به حقیقتی رسیده‌اند که می‌توانند در آینده عارفان را نیز دستگیری کنند. سخن خیلی مهم‌تر از این است که در یک سؤال و جواب بتوان از آن سخن گفت. موفق باشید‌
9564

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام علیکم: استاد گرامی بنده سوالی مبتنی بر سوال 9542 داشتم. من خودم دختر مجردی هستم که با مباحث شما آشنا. دوستی سوالی از من پرسید که نتوانستم پاسخ مناسبی بدهم. و سوال این بود که چرا پیامبر (ص) باید چند زن بگیرد تا برای سایر مردها هم دلیل موجه باشد. من به ایشون گفتم حتما مصلحت ایجاد می کرده و در مورد سایری مردها هم این برمی گردد به اختلاف زن و مرد از لحاظ مکانیسم جنسی و نیز اینکه مومنین چون نمی خواهند به گناه بیفتند و دچار زنا شوند این کار را شرعی انجام می دهند و سایرین اهمیتی قائل نیستند. حال از شما تقاضا دارم پاسخ مناسب را بفرمایید.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: همان‌طور که در جواب سؤال شماره‌ی 9562 اشاره شد و به طور مفصل در تفسیر سوره‌ی احزاب آیات 50 تا 52 عرض شد موضوع تعدد زوجات رسول خدا«صلواة‌اللّه‌علیه‌وآله» هیچ ربطی به موضوع چند همسری که در آیات سوره‌ی نساء مورد بحث است، ندارد. (در ضمن به عرض جنابعالی و سایر کاربران عزیزی که آدرس الکترونیک و یا ایمیل خود را ثبت نمی‌کنند می‌رسانیم که این سایت از آن‌جایی که بنا دارد سؤالاتی را در معرض دید کاربران قرار دهد که بیشتر در رابطه با معارف اسلامی و سلوک اخلاقی و یا مربوط به مبانی انقلاب اسلامی است، چنانچه ایمیل خود را ثبت نفرمایید از جواب‌دادن معذوریم) موفق باشید
2300
متن پرسش
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت استاد من طلبه ای هستم که چند وقتی است در زمینه تبلیغ تلاش می کنم وهمین روش تبلیغ سنتی را خیلی جذاب می بینم اما مشکلی که هست این است که گاهی می بینیم مردم از جایی دیگر (سینما وتلویزیون) چنان اثرات عمیقی گرفته اند که اصلا انگار حرفهای ما هیچ گاه در دل آنها کمترین اثری هم نخواهد داشت. گرچه کم اثری حرف از بی عمل بودن ما هم هست حالا می خواهم بدانم آیا وقتی با دین وفرهنگ ما اینجور مبارزه می شود آیا ما برای حفظ دین همین فعالیت حد اقلی را باید داشته باشیم یا اینکه ما هم باید مقابله به مثل داشته باشیم وما هم وارد عرصه فیلم سازی ویا ساخت بازی های کامپیوتری شویم که فوق العاده در روان کودک امروز تاثیر دارد بشویم. اگر جواب مثبت است چکار باید کرد که گرفتار ظلمات مدرنیته در این عرصه نشد؟ بطور کلی آیا اصلا فیلم وتلویزیونی که فرهنگ اسلامی را عرضه کند قابل تصور است؟ بسیار ممنون
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیکم السلام: هرکس در حوزه‌ی کار و توان خود باید در ارائه‌ی اندیشه‌ی اسلامی تلاش کند. مسلّم تصویر، ظرفیت ارائه‌ی معارف عمیق را ندارد ولی این بدین معنی نیست که ما امروز نباید از فیلم و تلویزیون برای ارائه‌ی اندیشه‌ی اسلامی استفاده کنیم. نکته‌ای که نباید از آن غفلت کرد ضعف‌هایی است که این تکنولوژی‌ها دارند که مرحوم شهید آوینی در کتاب «آینه‌ی جادو» متذکر آن شده است ولی با این همه شهید آوینی توانسته‌ است با خودآگاهی که از فیلم دارد روایت فتح را بسازد که بسیار مفید بود. شما در خود جستجو کنید ببینید در چه کاری موفق‌تر هستید وظیفه‌ی شما همان است. موفق باشید
6008
متن پرسش
باعرض سلام و خسته نباشید میخواستم بدونم برای شروع فلسفه و منطق چه کتاب هایی رو پیشنهاد میکنید؟
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظرم اگر همان سیری که روی سایت هست را شروع کنید و بعد از معاد و خویشتن پنهان به مطالعه‌ی بدایة الحکمه بپردازید شروع خوبی است. در منطق، منطق مرحوم مظفر خوب است موفق باشید
4842
متن پرسش
سلام علیکم فکر کنم در مورد مقایسه ی دکتر حداد با آن دو نفر دیگر یعنی دکتر ولایتی و دکتر قالیباف، سخن شما جای تأمل داشته باشد چون اموری که در گفتمان دکتر حداد به چشم می خورد که عبارت است از نفی مطلق جریان فتنه و پا فشاری روی سیاست خارجی استقلال محور، عقیم بودن اهداف اقتصادی ـ فرهنگی ـ سیاسی جدای از گفتمان انقلاب، مخالفت دشمن با اصل نظام و بازیچه بودن انرژی هسته ای، دقیقا همان چیزی است که دکتر جلیلی هم بر آن تأکید و تکیه دارند و محور تمایز ایشان با دیگران است.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده در آن نوشته خواستم علت این‌که آقای دکتر حداد ائتلاف 1+2 را پذیرفتند عرض کنم وگرنه در همان نوشته هم عرض کردم آقای دکتر حداد به آقای جلیلی نزدیک‌ترند. و اخیرا هم شنیدید اقای دکتر حداد در کلاس مثنوی شان فرموده بودند به نفع افای قالیباف کنار رفته ام موفق باشید
395

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
سلام لطفا اصول و روشهای معاشرت احسن را بگویید.
متن پاسخ
باسمه تعالی علیکم السلام به گفته‌ی مولوی: من ندیدم در جهان جستجو..... هیچ اهلیت به‌جز خُلق نکو و در همین راستا پیامبر خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» فرمودند: من مبعوث شدم جهت کامل‌کردن مکارم‌الاخلاق. لذا پیشنهاد می‌کنم یکی از دستورالعمل‌های جامعی که از طرف رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» یا ائمه‌ی هدی«علیهم‌السلام» ارائه شده است را بگیرید و بر اساس آن اخلاق و رفتار خود را اصلاح فرمایید. دستورالعمل‌هایی مثل «ای اباذر» که رسول خدا«صلواة‌الله‌علیه‌وآله» به اباذر فرمودند و یا «یابن جندب» که امام صادق«علیه‌السلام» به عبدالله جندب فرمودند یا نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه که علی«علیه‌السلام» به امام حسن«علیه‌السلام» فرمودند. موفق باشید
13667
متن پرسش
با سلام: 1. در روایت داریم هرچه که در زنان دیگر می بینی در زن خودت هست حال این سئوال می شود که برخی از مردها می گویند واقعا ما می بینیم زن دیگری از زن من زیباتر است زن دیگری از زن من معنوی تر است و اینها را بنده نیز خیلی شنیده ام حال جواب چیست؟ گویا آنها واقعیت را می بینند ولی روایت کلی یک چیزی می فرمایند ولی با خارج تطابق ندارد؟ 2. اینکه در روایت می فرماید کسی که نیت عملی را بکند آن عمل برایش نوشته می شود سوال پیش می آید که مثلا کسی نیت کند که شهید در نبرد شود آیا واقعا ثواب آن کسی که در نبرد شهید شد به او داده می شود پس فرق او که در نبرد شهید شده با آنکه فقط نیت کرده در چیست چون آن شخص نیت شهادت را در عمل و خرج تحقق بخشیده است ولی آن یکی فقط نیت کرده است؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آن روایت چشم‌ها را متوجه‌ی حقیقت زن‌بودن می‌کند تا مرد، با روح زن‌بودنِ همسرش مرتبط شود و بهره‌ گیرد و در همین رابطه رسول خدا«صلی‌اللّه‌علیه‌وآله» می‌فرمایند: «حُبِّبَ‏ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا ثَلَاثٌ، النِّسَاءُ وَ الطِّيبُ وَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ»[1] براى من پسنديده شده از دنيا سه چيز: زنان، و بوى خوش، و نور چشم من در نماز است». حضرت نگاه ما را به عنصر زن‌بودن و زیبایی‌های او جلب می‌کنند که به طور مختصر در ظاهر زن ظهور می‌کند. ولی همه‌ی آن زیبایی‌ها در روح زنان هست 2- نیّت واقعی نیّتی است که وقتی زمینه‌ی عمل فراهم شود انسان، عمل می‌کند. موفق باشید

 


[1] ( 1)-« بحار الأنوار»، ج 73، ص 141.

9037
متن پرسش
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام خدمت استاد عزیز: استاد براستی چه شده است حتما سخنان هاشمی را شنیده اید (می دانم رهبری راضی نیستند که بگویند سال فرهنگ و عسا کری پیدا شوند که فقط دنبال این باشند که مثلا کسی که خوب می خواند او را از میدان بدر کنند اگر کسی قیافه زیبایی دارد خانمی او را نگذارند پیدا شود و امثال این جور چیزها این حالت پیش می آید مناظر خوب را از دست مردم بیرون کنند) ایشان چگونه فکر می کنند این که دیگر اختلاف سلیقه سیاسی نیست حکم صریح خداست، آیا او آنقدر جاهل شده است که این را هم نمی فهمد که زنان زیبا رو و بد حجاب باید خود را بپوشانند تا جامعه از تکامل به دره سیاه شهوات فرو نیفتد، نمی فهمد اگر این زیبا رویان بی تعهد در جامعه راحت بیایند تبعات وحشتناک آن همچون فرو پاشی خانواده، احساس یاس کسانی که دارای چنین همسرهایی نیستند و تشویق به فساد، نهادینه شدن فرهنگ لا ابالی گری غربی، عدم رغبت جوانان به ازدواج، چه بر سر این ملت و انقلاب می آورد و چگونه با رواج فساد برکات الهی از مردم دریغ می شود؟ او آنقدر در جهالت فرو رفته که درک نمی کنند حکم حجاب قبل از این که فردی باشد اجتماعی است و هزاران اثراث در جامعه دارد و یا تمایلات خفته در خویش را در دیگران می جوید؟ جناب استاد براستی تا کی باید صبر کرد و فرجام کار به نظر شما چیست؟ با تشکر
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: اگر منظور آقای هاشمی همین وضع موجود زنان بد حجاب ماست، دراین صورت هیچ توجیه فقهی نداشته و مسلما آثار اجتماعی که دغدغه‌ی جناب‌عالی است بر آن جاری خواهد بود ولی اگر منظورشان زنانی باشد که ظاهرشان مخالف هنجارهای اسلامی نبوده و این باشد که زنان در عین پوشش، زیبایی‌های ظاهری خود را نپوشانند، این یک موضوع فقهی و تخصصی است، یک موضوع سیاسی نیست. موفق باشید
11628
متن پرسش
با سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد ارجمند: چند سوال از محضر جنابعالی دارم اگه لطف کنید پاسخ بفرمایید کمال تشکر دارم. ابتدا اینکه اگر کسی ظرف وجودی خویش را پاک و طاهر نکرده باشد چه بسا همین آلودگی باطنی به سبب اعتقادات نادرست، سبب این گردد که از مطالب حقه ای که در قرآن و روایات و سایر مطالب دینی آمده، برداشت نادرست مطابق با همان اعتقادات نادرستش کند و برای خود اعتقاد تازه ای بسازد که متاسفانه مطابق با حق نیست از طرفی هم گریزی از این نیست که ما باید با قرآن و ... برای دریافت هدایت مأنوس باشیم پس چه کنیم تا برداشت نادرست نداشته باشیم و در واقع چگونه باید ظرف وجودی را پاک کرد؟ و آن نور توحید که باید به وجود ما بتابد و ما را پاک کند چگونه دست یافتنی است؟ دوم اینکه داشتن استاد کاملی برای طی طریق سلوک ضروری و لازم است. چگونه می توان به چنین استادی دست یافت؟ و راه شناختن ایشان چگونه است؟ آیا جنابعالی استادی برای این منظور معرفی می فرمایید؟ و سوم اینکه، اینکه در روایات ما آمده که جهاد زن خوب همسرداری و فرزند داری است، آیا زن فقط از همین راه به کمال می رسد؟ آیا نیاز نیست همانند مردان برای رسیدن به کمال به دنبال تقویت عقل نظری و عقل عملی خویش برود و از راه مطالعه و .... خویش را تقویت نماید یا اینکه این دو در کنار هم باید باشند؟ بطور کلی می خواستم بدانم خانم ها از چه طریق به کمال می رسند؟
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- همین‌که قرآن می‌فرماید: این کتاب برای متقین موجب هدایت است؛ خبر از آن می دهد که اگر کسی بنای طهارت خیال و عقل و قلب داشته باشد قرآن بر اساس فطرت الهیِ چنین انسانی مذّکر او خواهد شد، عمده رویکرد درست است رویکردی که رسول خدا«صلوات‌اللّه‌علیه‌وآله» در آن رابطه می‌فرمایند: «َ إِنَّمَا رَهْبَانِيَّةُ أُمَّتِي الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّه‏» رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است، چیزی که حضرت امام خمینی«رضوان‌اللّه‌تعالی‌علیه» به این تاریخ برگرداندند و بنده در این مورد عرایضی در جزوه‌ی «نحله‌ی عرفانی علماء نجف» داشته‌ام که خوب است دنبال بفرمایید 2- در این مورد مطالعه‌ی جزوه‌ی «روش سلوکی حضرت آیت اللّه بهجت«رحمة‌اللّه‌علیه» را پیشنهاد می‌کنم 3- امروز شرایط اعتقادی گذشته به هم خورده و زنان نمی‌توانند از مبانی عقلی مستحکم غفلت کنند. عرایضی در این مورد در جواب سؤال شماره‌ی 11602 تحت عنوان «نحوه‌ی حضور زنان در تاریخی که شروع شده» داشته‌ام. موفق باشید

9104
متن پرسش
سلام علیکم: استاد نظر شما در مورد دیدگاه ها و نظرات استاد پناهیان در خصوص مسائل معنوی چیه؟ خصوصا این که این بزرگوار توانایی ابجاد یک نظام فکری مبتنی بر آیات و روایات بر ذهن مستمعان خود رو دارند و غالبا از ایشان اظهار نظرهای نو و راهبردی شنیده می شود و به نظر حقیر مباحث معروف ایشان موسوم به تنها مسیر انقلابی را در عرضه مسائل معنوی به پا کرده. حضرتعالی چه جایگاهی برای ایشان تصور می کنید؟ استماع سخنان ایشان را به عنوان آغازی اصولی برای مباحث معرفتی تا چه حد مفید می دانید؟ با تشکر و عرض پوزش از اطاله کلام.
متن پاسخ
باسمه تعالی: سلام علیکم: بنده نه‌تنها خدا را به خاطر وجود جناب آقای حجت‌الاسلام و المسلمین پناهیان شکر می‌کنم، به دوستان طلبه عرض کرده‌ام سعی کنید مردم را به ایشان متصل نمایید. متأسفانه سایتی را نمی‌شناسم که مرتب صوت سخنرانی‌های ایشان را در معرض دید افراد قرار دهد. اگر اطلاع دارید بفرمایید تا در معرض دید کاربران قرار گیرد. موفق باشید
3694
متن پرسش

سلام خدمت استاد بزرگوارم: سوالات زیر به عنوان مصاحبه در رابطه با شخصیت فکری مرحوم شهید آوینی تنطیم شده است تا إن‌شاءالله با جواب‌هایی که می‌فرمایید بتوانیم در سمینار مربوط به بزرگداشت شهید آوینی از آن استفاده شود. سؤال1- تفاوت نگاه آوینی به اقتصاد و نگاههای عرفی نسبت به اقتصاد چیست؟سؤال2-...(بدلیل تعددسوالات درقسمت جواب استاد، سوال ها به همراه جواب ها آمده است)

متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: سؤال1- تفاوت نگاه آوینی به اقتصاد و نگاههای عرفی نسبت به اقتصاد چیست؟جواب 1- این سوال ارزشمندی است که احتیاج به چندین سال فکر دارد و به راحتی هم نمی توان به آن جواب داد. بنده از بعضی از سخنان شهید آوینی کمک می گیرم تا اشاره ای به آن عالمی بکنم که آوینی مدّ نظر دارد. او در کتاب «مبانی توسعه و تمدن غرب» می گوید: حتی یک اقتصاددان ممکن است این سؤال بجا را مطرح کند: هنگامی که زمین، یعنی تنها جایگاهی که برای زیست در اختیار داریم، به موادی آلوده گردد که موجد نقص بدنی در کودکان یا نوادگان ما گردد، پیشرفت اقتصادی، یا به اصطلاح سطح بالای زندگی، چه معنایی خواهد داشت؟ از قول شوماخر در واژه‌ی دیکتاتوری اقتصاد کمک می‌گیرد که می‌گوید: برای ساختن نیروگاه‌های متعارف، خواه بر اساس استفاده از زغال سنگ و خواه استفاده از نفت، و یا نیروگاههای هسته‌ای، با توجه به مبانی اقتصادی تصمیم‌گیری می‌شود؛ و شاید کمترین توجه به «پیامدهای اجتماعی» مبذول گردد. شهید آوینی متوجه است، روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی در جهان، سیری جدا از انسان یافته است و بشریت را جبرا در مسیری ناخواسته به سوی نابودی حیات طبیعی پیش می‌راند، می‌گوید: روند کنونی توسعه‌ی اقتصادی که در ذات خویش با رشد غول‌آسای تکنولوژی متحد است. بشریت را ایجاباً در مسیری می‌راند که با اختیار و اراده‌ی آزاد انسانی منافات دارد. هر چند این سیر جبری نیست، نباید از نظر دور داشت که هیچ کس جز معدودی از خاصه‌ی اولیای خدا نمی‌توانند گردن خویش را از طوق عبودیت آن آزاد کنند. همین موجبیت است که شوماخر آن را دیکتاتوری اقتصاد نامیده است. شوماخر جامعه‌ی مصرفی کنونی را به معتادی تشبیه می‌کند که هر چقدر هم وضعیت خود را نکبت‌بار احساس کند رهایی از چنگال اعتیاد را بی‌نهایت دشوار می‌بیند.( کوچک زیباست، ص ١١٩) این یک واقعیت غیر قابل انکار است و شواهد و مصادیق بسیاری بر آن دلالت دارد و شهید آوینی به‌خوبی متوجه این امر شده است. شهید آوینی از قول روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» این نکته را آورده که: «اقتصاد آزاد «به شیوه‌ی غربی» برای رفع احتیاج بازار نیست بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است»! آوینی می‌گوید: مصرف بیشتر برای تولید بیشتر، ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چرا که اگر کالاهای تولید شده مصرف نشود امکان توسعه‌ی تولید، یعنی امکان توسعه‌ی اقتصادی، وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه‌ی اقتصادی است باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات ـ یا بهتر بگویم پروپاگاند ـ یکی از ارکان اساسی توسعه به شیوه‌ی غربی است. روژه گارودی نیز همین مسئله را با بیانی دیگر مورد توجه قرار داده است: تبلیغات تجاری (به شیوه‌ی غربی) بیش از آنکه مایه‌ی تباهی طبیعت باشد موجب هلاکت انسان است: تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه‌ای به نیازهای حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج واقعی انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک‌ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد. اگر حتی برای یک لحظه چنین اتفاقی در دنیا بیفتد و مردم فقط برای یک لحظه، درست به اندازه‌ی نیاز واقعی خویش مصرف کنند، ادامه‌ی روند کنونی توسعه‌ی صنعتی دچار مخاطرات و بحران‌هایی خواهد شد که تصور آن بسیار دشوار است. هیچ‌کس کوچک‌ترین تردیدی ندارد که حاکمیت ابرقدرت‌ها و ادامه‌ی سلطه‌ی آنها بر جهان از طریق کارتل‌ها و تراست‌ها و دست‌های پنهان سرمایه‌داران بین‌المللی إعمال می‌شود . سعی می‌کنند با ایجاد حوائج کاذب و غیر حقیقی برای آدم‌ها، موقعیت استکباری خویش را از خطر محفوظ دارند. برای مبارزه با این سلطه‌گری چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان از همان طریقی که این ابرقدرت‌ها حکومت جهنمی خویش را بر کره‌ی زمین مستدام می‌دارند، با آنها مبارزه کرد؟ یا باید راه‌هایی خارج از سیستم‌های شناخته شده‌ی کنونی جست و جو کرد؟ و این مهم‌ترین پرسشی است که باید به کمک اندیشه‌ی شهید آوینی به آن جواب دهد و از این جهت آوینی هنوز برای ما کشف نشده و اندیشه‌ای است برای تاریخِ فردای ما. شهید آوینی می‌گوید: پیروزی انقلاب اسلامی ایران تنها تجربه‌ای است که حقیقت را آنچنان که هست به مردم جهان نشان داد. انقلاب اسلامی ایران نشان داد که برای مبارزه با قدرت جهنمی استکبار هرگز نمی‌توان از همان طریقی اقدام کرد که او خود بنیان آن را نهاده است. شعار «مشت و درفش» و «خون و شمشیر» به‌خوبی می‌تواند از عهده‌ی بیان حقیقت برآید و همین‌طور، قیام عاشورا اسوه‌ای است که تنها راه پیروزی بر باطل را بر ما نمایان می‌سازد. سر پیروزی ما در جبهه‌های جنگ با ابرقدرت‌ها همین است که ما هرگز متکی به سلاح نیستیم. اتکای ما به ایمان خود و امدادهای غیبیی است که ایمان ما مجاری نزول آنهاست و اگر اینچنین نبود و پیروزی ما موکول به همپایی با قافله‌ی نظام اقتصادی و صنعتی غرب می‌شد، امروز حتی یادگارهای انقلاب اسلامی را نیز از کتاب‌های رسمی تاریخ شسته بودند. اصالت اقتصاد ـ یعنی آن فاجعه‌ای که ما آن را دیکتاتوری اقتصاد نام نهادیم ـ امروز با شتاب فراوان جهان را به سوی یک جنگ ناخواسته‌ی جهانی پیش می‌برد. اگر مسلمانان در برابر پرخاشگری و قدرت‌طلبی و سلطه‌جویی کفر به مبارزه برنخیزند، شیطان همه‌ی کره‌ی زمین را به تسخیر در خواهد آورد قرآن فرمود: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ». و اگر خداوند بعضی از مردم را در برابر بعضی دیگر به جنگ برنمی‌انگیخت، فساد روی کره‌ی زمین را فرا می‌گرفت؛ (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ٢٥١). آوینی می گفت برای کسی که ادعای شیعه بودن دارد زندگی از دو مقطعِ کربلا و عاشورا عبور خواهد کرد و ما نمی دانیم که این مقطع در زندگی ما چه زمانی است: فرهنگ ما زیر چرخ توسعه اقتصادی له شد و چیزی از آن باقی نماند و چیزهایی ارزش شد که ارزشی نداشت. مثل مدرک و اموال و دارایی. در حالیکه در جبهه، خبری از این حرف‌ها نبود، با اینکه حتی خودِ آوینی فوق لیسانس معماری شهرسازی داشت. ما هنوز مسموم چیزهایی هستیم که در دو دوره‌ی توسعه‌ی اقتصادی و توسعه‌ی سیاسی به خورد ما دادند. سؤال2- در کل آوینی از کدام دریچه به پدیده های مدرن می نگرد؟ جواب 2- مرحوم شهید آوینی متوجه است پدیده‌های مدرن حاصل نگاهی است که آن نگاه بشر را از سکنای قدسی خود جدا می‌بیند و به همین جهت انسان در چنگال تکنیک بی‌عالَم شده است و عالم دینی خود را از دست داده‌اند. سؤال 3- چرا حرف‌های آوینی هنوز کهنه نشده است؟کدام حرفها کهنه می شوند و کدام همواره تازه می مانند؟ جواب 3- سخنانی که اشاره به عالم قدسی و معنویت دارد همچون آن عالَم پای برجاست، سخنانی رفتنی است که اشاره به امور جزیی و اعتباریات و مشهورات دارد و گرفتار اکنون‌زدگی است. سؤال 4-آینده انقلاب از نظر شما چگونه خواهد بود و شهید آوینی چه سهمی در آینده انقلاب خواهد داشت؟ جواب4- آینده‌ی انقلاب، آینده‌ی فتحی است که در تاریخ معاصر شروع شده و به سوی عبور از ظلمات دوران است و نگاه شهید آوینی به این فتح تاریخی است و به همان اندازه که ما به آن نگاه نزدیک شویم در آینده‌ی قدسی تاریخِ خود حاضر خواهیم بود. نوشته‌های آوینی سراسر اشاره‌ای است برای حضور در چنین آینده‌ای، به همین جهت عرض کردم آوینی برای ما کشف نشده است، او اندیشه‌ای است برای تاریخ فردای ما، آینده‌ای که جایگاه بلاغتِ زبان آوینی معلوم می‌شود و زبان شعرگونه‌ی او حکایت‌هایی از عالم ملکوت را ظاهر می‌کند. همین نکته نیز در آینده معنای خود را می‌یابد. سؤال 5- با توجه به اینکه شبکه اقتصاد جهانی، یک شبکه به هم پیوسته در جهت منافع استکبار است، انقلاب اسلامی چه نسبتی می تواند با این شبکه جهانی داشته باشد؟ جواب 5- بالاخره دیر یا زود نظام اسلامی نه‌تنها باید خود را از این شبکه آزاد کند حتی باید نظامی را پایه‌ریزی نماید که «ثروت» نقش اصلی را در نظام‌ عالم نداشته باشد و تحریم‌های اقتصادی بحمدالله این کار را دارد جلو می‌اندازد تا معنای اقتصاد صلواتی ظهور کند. سؤال 6-آیا شما تفاوتی بین جهانی شدن و جهانی سازی قائل هستید؟اگر شما عقیده دارید جهانی شدن یک مسئله فطری است در جهت تحقق حکومت مهدوی، که آمریکایی ها قصد مدیریت آن را دارند،(طبق نظر برخی ها) این حرکت فطری را چگونه تعریف می کنید؟ جواب 6- بشریت به‌خوبی متوجه شده است که نمی‌تواند زندگی کند مگر با یک حکومت جهانی وگرنه با کشورهای جزیره‌ایِ موجود هر کشوری مانع آینده‌ی کشور دیگر می‌شود و شاخصه‌ی این حکومت جهانی آن است که تنها باید با فرهنگ قدسی زمین را اداره کند، کافی است از شرایط به‌دست آمده غفلت نکنیم و متوجه این سخن مقام معظم رهبری«حفظه‌الله» باشیم که در 19/10/91 فرمودند: «امروز هم ملت ایران آرمان‌هایی دارد، داعیه‌هایی دارد، حرف‌های بزرگی دارد، هم برای کشور خودش، هم برای دنیای اسلام، هم برای عالم بشریت». سؤال 7- پر رنگ شدن نقش پول در زندگی بشر، چه تحولی را در بشر امروز ایجاد کرده است و به عقیده شما در دوران مهدویت و تمدن اسلامی چه چیزی بر قدرت پول سایه می افکند؟آیا مبارزاتی از طرف پیامبر و امام علی علیه السلام در این جهت سراغ دارید؟ جواب 7- وقتی انسان توانست معنای خود را در عالم معنویت جستجو کند فقط در حدّ نیاز از مواهب طبیعی استفاده می‌کند و طبیعتِ خدا نیاز اولیه‌ی بشررا به‌راحتی در اختیار او قرار می‌دهد، در این حالت است که دیگر پول و ثروت ارزش خود را از دست می‌دهد. شاید جوابی که در سؤال اول مطرح شد این عرض بنده را کامل کند. سؤال 8- آیا می توان با نگاه فقهی به تحول اقتصادی رسید؟ جواب 8- حتماً در کنار نگاهی که انسان باید بر مبنای توحید به عالم و آدم داشته باشد راه‌کارهای فقهی به مدد او می‌آید. فقه راه‌کار است، باید نگاه را درست کرد و از فقه استفاده نمود. مثل وقتی شما می‌خواهید با نگاه توحیدی نماز بخوانید و راه‌کار فقهی به کمک شما می‌آید. سؤال 9- اقتصاد غربی، چگونه بشر را از ساحت حضور خارج کرده و در توهم برده است؟ جواب 9- با اصالت‌دادن به دنیا و این‌که ذهنِ انسان را مرکز هست‌ها و نیست‌ها قرار داده. سؤال10- جنبش وال استریت و 99 درصدی را در دل تاریخ، چگونه تحلیل می کنید؟ جواب 10- بشرِ امروز به نوعی دیگر از زندگی نظر دارد که نه مارکسیسم توانست به آن جواب دهد و نه لیبرال دموکراسی. جنبش وال‌استریت ظهور این نگاه جدید است و امکان توقف آن برای نظام سلطه فراهم نیست چون چیزی است بیرون نظام سلطه. سؤال 11- به نظر شما، آیا نگاه شیعه، در دل تاریخ معاصر، نسبت به ماهیت اقتصاد غربی رشد داشته است؟ جواب 11- هنوز به صورت چشم‌گیر نه. سؤال 12- عمیق ترین ظلمت در کجای اقتصاد غرب است؟ جواب 12- در اصالت‌دادن به دنیا و به حاشیه‌بردن زندگی معنوی و یا به تعبیر شهید آوینی در جدایی توسعه‌ی اقتصادی از انسان. سؤال 13- نسبت اقتصاد و سبک زندگی چیست؟ جواب 13- این مسئله‌ی مهمی است که بنده به طور مفصل در یک مصاحبه‌ای طولانی به آن پرداخته‌ام که بعداً به صورت جزوه‌ای تحت عنوان «سبک زندگی در تمدن نوین اسلامی» در آمد و در سایت لب‌المیزان موجود است.

561
متن پرسش
سلام علیکم ما در دانشگاه درسی به نام"روش شناسی شهید مطهری"داریم.یکی از مهمترین روشها "سوال محوری"است که در قرآن و روایات بسیار مورد توجه قرار گرفته است . استاد ما بعد از طرح این مطلب گفت که اگر در زندگی به دنبال سوالات و نیازهایی که در درونتان وجود دارد نروید ، ضرر کرده اید و جوانی تان را تلف کرده اید. من چون به ریاضی علاقه داشتم در کنکور ریاضی شرکت کردم و در رشته مهندسی در تهران قبول شدم ولی وقتی وضع اسف بار دانشگاه رو دیدم حاضر نشدم به این دانشگاه بروم و به دانشگاه امام صادق (ع)رفتم.در دانشگاه رشته اقتصاد را به دو دلیل انتخاب کردم : 1-داشتن دروسی همانند ریاضی ، آمار ، سنجی و ... در این رشته 2-احساس کردم که جامعه به رشته بسیار نیازمند است (با توجه به وضع اقتصادی کشور) الآن سال چهارم هستم ولی با صحبت های بسیار مهمی که استاد ما ارائه کردند احساس میکنم که دارم جوانی خود را تلف میکنم چون الآن میل و رغبتی برای خواندن این دروس که 100 درصد غربی اند ندارم و دچار تنبلی و بی حوصلگی شدم . 1- چگونه میتوان به سولات و نیازهای درونی دست پیدا کرد؟ چون خیلی ها نمیدانند که دنبال چه چیزی هستند و همین جوری درس میخوانند. 2- بعد از یافتن سوال و نیاز درونیم رشته تحصیلی ام را رها کنم؟(اصلا برایم مهم نسیت که 4 سال درس خوانده ام و مدرکی نگرفته ام ) - بنده به شخصه به شغل معلمی ، کار تربیتی ، کار کردن در مدرسه و صحبت با بچه های معصوم و به فضل خدا تأثیر گذاشتن بر روی آنها بسیار بسیار علاقه مندم. لطفا راهنمایی بفرمایید.یا علی مدد
متن پاسخ
باسمه تعالی؛ علیک السلام: 1- از آن‌جایی که قرآن خود را به عنوان «ذکر» یعنی هوشیاری دادن و متذکر امور اساسی شدن معرفی می‌کند، اگر روش تدبّر در قرآن را پیشه کنیم نه‌تنها متوجه می‌شویم سؤالات اساسی ما چیست، با جواب‌هایی مناسب آن سوالات روبه‌رو می‌شویم. 2- خوب است که رشته‌ی تحصیلی خود را به عنوان وسیله‌ای جهت امرار معاش دنبال کنید و امید داشته باشید در بستر آن زمینه رویکرد به اقتصاد اسلامی هم برایتان فراهم شود. 3- همین طور جلو بروید تا ببینید خداوند چه چیزی را برایتان پیش می‌آورد. موفق باشید
136

بدون عنوانبازدید:

متن پرسش
محضر استاد طاهرزاده سلام علیکم با توجه به حدیث متواتر سلسلة الذهب که از امام رضا (ع)نقل شده است که در آن امام کلمه ی لا الله الا الله را قلعه ی خود می داند و قائل هستند که هر کس در این قلعه وارد شود از عذاب امان می یابد و شرط ورود به این قلعه را نیز ولایت خود و خاندان خود می داند. این گونه فهمیده می شود که برای رسیدن به جوار رحمت الهی و خشنودی حضرت حق باری تعالی هیچ راهی جز راه ائمه اطهار نیست. از طرفی ما در تاریخ اسلام گاها شخصیت هایی مثل ابن عربی و مولانا را داریم که با این که شیعه ی ظاهری نیستند و شریعتشان با شریعت اشعری گره خورده است ولی در بیت ((مثنوی)) و در سطر سطر ((فتوحات و فصوص ))معرفتی کم نظیر از حق و احکام الهیه به چشم می خورد که واقعا انسان را واله وشیدا می کند و به راستی عقل در می ماند که یک انسان تا چه حد می توانسته است در عالم معنا غور کند و از الطاف الهیه بهره مند شود به گونه ای که حتی بزرگترین عالمان وعارفان شیعی که دستی در عرفان وفلسفه دارند ( و نه آنهایی که تنها به فقه محض می پرداختند و مخالفان ارائه فلسفه در حوزه علمیه بودند ) نیز از این مسئله نتوانستند به راحتی بگذرند تا آنجا که علامه طباطبایی ( رض ) ابن عربی را بعد از ائمه اطهار بزرگترین و عارف ترین انسانها به حق می داند و همو می فرماید : خدا رحمت کند ابن عربی را که در وصوص بغل بغل معرفت می آورد و در فتوحات دامن دامن . و نقل است از آیت الله قاضی طباطبایی که فرموده اند هر کس بگوید که من به درجه ای از عرفان رسیده ام که از مثنوی بی نیازم دروغ میگوید حال با توجه به ملاحظات فوق آیا می توان تفسیری پلورالیستی از دین ارائه داد و شریعت و عمل به آن را ظاهر دین دانست و حقیقت وباطن دین را امری ورای این پوسته تفسیر کرد و نتیجه گرفت که منظور از سلوک به شیوه اهل بیت ،عمل کردن تام و تمام به شریعت و احکام آنها نیست و اهل بیت (ع) بیشتر به بعد اخلاقی و عرفانی و حکمت خالده دین نظر داشتند و نه به بعد ظاهری و قشری و عمل به ظاهر آن و خلاصه گوهر دین اخلاق است نه احکام . و سوال دو م اینکه اگر نتیجه فوق غلط است پس چگونه است که این افراد با التزام نداشتن به شریعت شیعه به این درجه از عرفان رسیده اند و خلاصه اگر بخواهیم دچار لفظ پردازی و بازی با کلمات نشویم پاسخ روشن به این شبهه چگونه است ذکر این نکته نیز ضروری است که گذشته از دلایلی که برای شیعه بودن مولوی می آورند و برای او قائل به تقیه می شود ( که به نظرم با توجه به محتوای کلیه مثنوی ناسازگار و بعید است ) بعضی نیز قائلند که مثلا اگر عرفان و وصول به حق 10 مرحله داشته باشد شخص سالک بدون امام قادر است که 9 مرحله از آن را سیر کند و امام تنها سالک را از مقام مخلصین ( به کسر لام ) به مقام مخلصین ( به فتح لام ) می رساند و بعضی دیگر در نفی پلورالیسم دینی مثلا برای امثال لائتسه و کنفوسیوس و آگوستین به این عقیده هستند که اینها ظریفیت وجودی خود را به اتمام رسانده اند و از همه ی ظرفیت خود بهره تام برده اند ولی با مبعث حضرت ختمی مرتبت ظرفیت وجودی افزایش یافت و اکنون اگر کسی بخواهد به مقام امن و محمود برسد تنها راه آن اسلام و آن هم گونه ناب آن یعنی تشییع است . لطفا بفرمایید درباره این موارد نیز توضیح دهید . و السلام و علیکم و رحمه الله
متن پاسخ
جواب: علیک‌السلام؛ باسمه تعالی آنچه موجب می‌شود تا انسان به حقایق متعالی دست یابد و شخصیت خود را در هماهنگی با آن حقایق قرار دهد، یافتن افقی است در معارف الهی، که او را به سوی آن حقایق رهنمون باشد. تفاوت تفکر شیعی با تفکر اهل سنت در منظر آن‌هاست. مثلاً امام رضا«علیه‌السلام» می‌فرمایند: از ما نیست کسی که معتقد نباشد قیامت هم‌اکنون هست. و معلوم است کسی که هم‌اکنون متوجه قیامت شود، شخصیت خود را و افق بصیرت خود را به آن‌سو می‌اندازد و مطابق آن حقیقتِ بزرگ سیر می‌کند و هم‌اکنون نورانی می‌شود. آنچه در عارفان نام‌برده به چشم می‌خورد منظر آن‌هاست که شدیداً با منظر اهل سنت فاصله دارد و کاملاً به تشیع نزدیک است و لذا حضرت آیت‌الله‌جوادی«حفظه‌الله» می‌فرمایند: امثال محی‌الدین‌عربی و مولوی از نظر عقیده شیعه‌اند. که آقای محمد بدیعی در کتاب «احیاگر عرفان» و آیت‌الله‌حسینی‌طهرانی«رحمة‌الله‌علیه» در کتاب «روح مجرد» موضوع تشیع عقیدتی عرفای فوق‌الذکر را مطرح کرده‌اند. موفق باشید
17094
متن پرسش
سلام عليكم خدمت استاد عزیز. متاسفانه تفکری در جامعه ی امروزی شکل گرفته که بزرگانی همچون آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان را به دور از مسیر انقلاب و سیاست می دانند و روش سلوکی این بزرگان را، ضد استکباری و استکبار ستیز نمی دانند. عده ای که از تعمق در مبانی انقلابی و استکبار ستیزی بی بهره اند، چنین می پندارند که روش سلوکی به ظاهر مختلف بزرگانی دینی در طول تاریخ، نوعی تفرقه و اختلاف است. در حالی که این روش سلوکی به ظاهر مختلف، در زندگانی مبارزاتی ائمه معصومین علیهم السلام هم هست. و نمی دانند که شرایط و ظرفیت هر زمانه و تاریخی، یک نوع روش سلوکی خاص را می طلبد که البته همه ی این روش های به ظاهر مختلف، به یک حقیقت متعالی اشاره دارد. شما خودتان فرمودید که شک نکنید اگر آیت الله قاضی و علامه طباطبایی در زمان انقلاب بودند، حتما چمران و صیاد شیرازی می شدند و اگر چمران و صیاد هم در زمانهای پیش از انقلاب بودند، حتما آیت الله قاضی و علامه طباطبایی می شدند. این حرفتان خیلی مرا تکان داد و تازه فهمیدم که آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و دیگر بزرگان را که آنها را گوشه گیر و به دور از سیاست و انقلاب، می پندارند، نیز در انقلاب اسلامی نقش داشته اند و در آن سهیم هستند. زیرا آیت الله قاضی، یکی از صد ها شاگردش، علامه طباطبایی است که مقام معظم رهبری راجع به تفسیر ایشان فرمودند که ما تا المیزان را نخوانده بودیم، انقلابی هم نبودیم و وقتی المیزان خواندیم، انقلابی شدیم. سوال 1) اگر امکانش هست بفرمائید که رهبری این سخن را در کجا و چه تاریخی فرموده است؟ خیلی ها متوجه این ابعاد مختلف دین نیستند که در هر تاریخ و زمانه ای به یک نوعی ظهور و جلوه می نماید. متاسفانه در عرف عوام، به کسی انقلابی و سیاسی و استکبار ستیز می گویند که باید پشت تریبون برود و به چند تا از مسئولای بزرگ مملکتی فحش و ناسزا بگوید، آن وقت از منظر مردم، آن شخص انقلابی و استکبار ستیز است. سوال 2) آیا نظرم درست است؟ یعنی بزرگانی همچون آیت الله قاضی و علامه طباطبایی و آیت الله بهجت و علامه حسن زاده و دیگر بزرگان، سیاستمدار و انقلابی و استکبار ستیز هستند؟ و آنان نیز در انقلاب اسلامی سهیم هستند و فقط مردم نمی توانند روش ضد استکباری آنان را درک کنند؟ سوال 3) ملاک ها و شاخصهای انقلابی بودن و سیاسی بودن و استکبار ستیز بودن چیست؟ (تا فکر نکنیم که بزرگانی که نام بردم، خارج از مسیر این انقلاب هستند؛ بلکه با این شاخصها که شما به ما ان شاء الله می دهید، آن بزرگان را در مسیر اصلی این انقلاب و استکبار ستیز بدانیم و دیگر، آن بزرگان را متحجر و گوشه گیر نپنداریم) به عبارت دیگر، آن سیاستی که امام فرمود از دین جدا نیست، چه سیاستی است؟ آن سیاستی که امام فرمود عین دیانت ماست، چه نوع سیاستی است؟ شما فرمودید که علامه حسن زاده را از خیلی ها سیاستمدار تر می دانم، ملاک های سیاستمداری چیست؟ (تا ما هم مثل شما بتوانیم آن بزرگان را سیاستمدار و انقلابی و استکبار ستیز بدانیم) استاد، این دغدغه ی خیلی از افراد است. اگر این ملاک ها و شاخصها روشن شود، دیگر به ظاهر عالمانی که دم از حب اهل بیت علیهم السلام و دم از دشمنی با دشمنان اهل بیت علیهم السلام می زنند، ولی در باطن دارند تیشه به ریشه ی اسلام می زنند را افرادی استکبار ستیز نمی دانیم. و بزرگانی را که حقیقتا انقلابی و استکبار ستیز هستند را متحجر و گوشه گیر نمی پنداریم. ببخشید که طولانی شد. یا علی مدد.
متن پاسخ

باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- حضرت آقا در یکی از خطبه‌های نماز جمعه در زمان ریاست جمهوری‌شان در آبان‌ماه که سالگرد رحلت حضرت علامه بود این جمله را فرمودند 2- نظرتان در مورد روحیه‌ی استکبارستیزیِ عارفان بزرگ نه‌تنها درست که «ماه» است 3- عارف باللّه نه‌تنها حجاب‌های بین خود و خدا را که در اثر خودبینی و تکبر پیش می‌آید، رفع می‌کنند؛ با حجاب‌های ظهور حق در جامعه که توسط استکبار در شکل‌های مختلف ظهور می‌کند، مقابله می‌نماید منتها مطابق شرایط تاریخیِ خودش. از این جهت است که ممکن است روش آن‌ها چون به روشِ معمولی که فرهنگ مدرنیته به‌عنوان انسان اجتماعی تعریف کرده باشد، گوشه‌گیری قلمداد شود، ولی حضورِ نرمِ این بزرگان و کینه‌ای که در شاگردان اینان نسبت به استکبار به‌وجود می‌آید؛ حکایت از آن دارد که در جامعه‌ی خود به صورت فعّال ولی به صورت روش خاص خودشان حاضرند و این است همان سیاست در عین دیانت که غیر از سیاسی‌کاری‌ها و به قول معروف «پدرسوختگی‌ها»یی است که دنیای استکبار نام سیاست به آن نامیده است 4- در سیاست‌فهمی و اجتماعی‌بودن و شعور تاریخی‌داشتنِ حضرت آیت اللّه‌العظمی حسن‌زاده«حفظه‌اللّه» همین بس که در عصر چهارشنبه‌ای در زمان دفاع مقدس که در خدمت‌شان بودیم، فرمودند: (بنده هر وقت شهداء را به قم می‌آورند در عین تشییع آن‌ها در گوشه‌ای می‌ایستم و خطاب به آن‌ها عرضه می‌دارم: «السلام علیکم یا اولیاء‌اللّه»). نمی‌دانم این مرد بصیر در این جوانانِ نورسی که از نظر ظاهر هیچ منزلی از منازل سلوک را طی نکرده بودند، چه می‌دیدند که تعبیر اولیاء الهی که اهل عرفان به کم کسی اطلاق می‌کنند، به شهداء اطلاق می‌کردند. همین بس که متوجه بودند این انقلاب، آن اندازه خالص و خدایی است که فدائیان آن در مقام فنای فی اللّه حاضر شده‌اند. آیا این ظریف‌ترین و لطیف‌ترین و نرم‌‌ترین سیاست‌مداری نیست؟!! و آیا موتور یک جامعه‌ی فعّال این نوع نگاه روحانی نمی‌باشد از آن جهت که باید در وصف‌شان گفت: «گر نبودند به جهان گوشه‌نشینانی چند / نه در افلاک سخن بود و نه در کَوْن و مکان». موفق باشید

نمایش چاپی